Telegram Web Link
‏پیش از تو
بسیار دوست داشته‌ام
و پس از تو
بسیار خواهم نگریست
و کنار تو بسیار نگریستم
اما تو بیرون از هندسه‌ی تکراری!

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
آیدای خوب من...!
این روزها احساس می‌کنم که شعر، دوباره در من جوانه می‌زند.به بهار می‌مانی که چون می‌آید،
درخت خشکیده شکوفه می‌کند. 

#احمد_شاملو
"کتاب: مثل خون در رگهای من"

@foroogh_shamloo
بنویس...
اکنون کجاست رؤیامان کجاست؟
کجاست بند بندِ استخوانمان کجاست؟
کجاست حرف‌های گمشده که
می‌خواست گوش دنیا را کر کند؟

بنویس آزادی رویای ساده‌ای است که خاک هر شب در اعماق ناپیدایش فرو می‌رود و صبح از حواشی پیدایش برمی‌آید و این زبان اگرچه به تلفظش عادت نکرده است، صدای هجی کردنش را آن سوی سکوت شنیده است.

#محمد_مختاری

@foroogh_shamloo
اگر انسان نباشد
گُل چیست؟
هرچند زیبا هرچند خوش‌بو
اگر زن نباشد
زندگانی چیست؟
هزار سال هم زندگی کرده باشم
نوای موسیقی در خانه اگر نپیچید
″ شنیدن ″ چرا باشد؟
اگر شعر وجود را نلرزاند
اگر در خیال چراغِ خویش نیفروزد
هر از گاهی تکانت ندهد
بگو چرا باید نوشت
در غیابِ آزادی
گُل ، زن و موسیقی به چه معنی‌ست؟
شعر و خود زندگانی چیست؟

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
بر سنگ گوری تازه نامی هست...
دارنده این نام را هرگز ندیدم من
اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند
و مردمانی هم که چون من
دارنده‌ٔ این نام را هرگز ندیدند و نمی‌دانند
اما
هر کس که اینجا هست
با خشم و فریادی گره در مشت
می‌داند که او را کشت…
بر گرد گور تازه جمع سوگواران است
دیگر کسی اینجا نمی‌پرسد
این خفته در خاک از کجا و از کدامان است!؟…
می‌دانند او «فرزند ایران» است...
‌‌
#‌هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
گاه آرزو می‌کنم زورقی باشم برای تو
تا بدان جا برمت که می‌خواهی .
زورقی توانا
به تحمل باری که بردوش داری ،
زورقی که هیچ‌گاه واژگون نشود
به هر اندازه که ناآرام باشی
یا متلاطم باشد
دریایی که در آن می‌رانی .

#مارگوت_بیکل
برگردانِ: #احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
می‌خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته‌ی چند!
چه کسی می‌آید با من فریاد کند

#فریدون_مشیری

@foroogh_shamloo
بر او ببخشایید
بر او که گاه‌گاه
پیوند دردناک وجودش را
با آب‌های راکد
و حفره‌های خالی از یاد می‌برد
و ابلهانه می‌پندارد
که حق زیستن دارد
بر او ببخشایید
بر خشم بی تفاوت یک تصویر
که آرزوی دوردست تحّرک
در دیدگان کاغذیش آب می‌شود

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
حرکت مکن
مرو، بمان
ماکه عشق آشناییم از یادت نبرده‌ایم
تو هم از یادمان نبر
جز تو در عرصه‌ی خاک کسی نداریم
نگذار سرد شویم
هر روز و از هر کجا که شد
ازحیات نشانه‌یی به ما برسان
دیر ترک، از کنجِ بیشه‌یی در جنگلِ خاطره‌ها
ناگهان پیدا شو
دست به سوی ما دراز کن و
نجات‌مان بده

#ژاک_پره‌ور

@foroogh_shamloo
"عکسی از فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان در مجله‌ی روشنفکر"

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم
ولی نمیدانم چرا هنوز هم
دیروزها بهترند ...

#احمد_محمود

@foroogh_shamloo

‌شایدپرنده بود که نالید
یا باد در میان درختان
یا من که در برابر بن بست قلب خود
چون موجی از تاسف و شرم و درد     
بالا می آمدم و از میان پنجره می دیدم که آن دو دست
آن دو سرزنش تلخ و همچنان دراز به سوی دو دست من در روشنایی سپیده دمی کاذب
تحلیل می روند و یک صدا که در افق سرد          
فریاد زد ، خداحافظ...!🕊

#فروغ_فرخزاد

@foroghfarokhzad
ستاره می‌گریست
ـ ستاره‌ی کدام کهکشان؟
ستاره‌ای که کهکشان نداشت.

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
من عشق را سرودی کردم
پُر طبل‌تر زمرگ
سر سبز‌تر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم
پُر تپش‌تر از دلِ دریا
من موج را سرودی کردم
پُر طبل‌تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
می‌خواهم ببوسمت
اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند
می خواهم دستت را بگیرم
اگر که دست دهد این دست این قلم
دستی بگذارند
اینان به نوشتن از تو چنان معتادند
که مجسمه ها به سنگ
و سربازان
به خیالات پیروزی ...

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
وقتی
تو را دوست می‌دارم
ماه از من طلوع می‌کند
و تابستانی زاده می‌شود
گنجشکان مهاجر باز می‌آیند
و چشمه‌ها سرشار می‌شوند...

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
اوّل قرار بود بروند
قرار بود بیایند و بکشند و بردارند و بروند
اما
ماندند
و شکل کشتن را تندیس میدان کردند
تا زندگی را در اختیار شیوه‌ی مردن
بر ما شیرین کنند
تا مرگ
زیباترین کلام خانگی ما باشد
تا مرگ
رمز جاودانگی ما باشد
و ما شکل نوشتن‌اش را
تمرین کنیم...

#منوچهر_آتشی

@foroogh_shamloo
گر کفر یا حقیقتِ محض است این سخن،
انسان خداست.
آری. این است حرفِ من!!!

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...

خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...
هر چه دشنام از لب خواهم برچید
هر چه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند ...

#سهراب_سپهری

@foroogh_shamloo
2024/09/28 21:34:01
Back to Top
HTML Embed Code: