Telegram Web Link
این چنین سُرخ و لوند
بر خاربوته‌یِ خون
شکُفتن
وین‌ چنین گردن‌ فراز
بر تازیانه‌زارِ تحقیر
گذشتن
و راه را تا غایتِ نفرت
بُریدن. ـــ

آه،. از که سخن می گویم؟
ما بی چرا زنده‌گان‌ایم
آنان به چرا مرگِ خود آگاهان‌اَند.

#احمدشاملو

@foroogh_shamloo
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابان‌اند بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
خفته بوديم و شعاع آفتاب
بر سراپامان به نرمی می‌خزيد
روی کاشی‌های ايوان دست نور
سايه‌هامان را شتابان می‌کشيد

موج رنگين افق پايان نداشت
آسمان از عطر روز آکنده بود
گرد ما گویی حرير ابرها
پرده‌ای نيلوفری افکنده بود

دوستت دارم خموش و خسته جان
باز هم لغزيد بر لب‌های من
ليک گویی در سکوت نيم‌روز
گم شد از بی‌حاصلی آوای من

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
بخشیده‌ام!
شما هم اگر بخواهید می‌توانید ببخشید،
آدم زمین نیست
که بتواند بار همه‌ی این تلخی‌ها را به دوش بکشد!

#هوشنگ_گلشیری

@foroogh_shamloo
و قلب این کتیبه ی مخدوش
که در خطوط اصلی آن دست برده اند
به اعتبار سنگی خود دیگر
احساس اعتماد نخواهد کرد...

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
نهادِتان هم به وسعتِ آسمان است
از آن پیش‌تر که خداوند
ستاره و خورشیدی بیافریند.
برده گانِ‌تان را همه بفروخته‌اید
که برده‌داری
نشانِ زوال و تباهی‌ست؛
و کنون به پیروزی
دست به دست می‌تکانید
که از طایفه‌یِ برده‌داران نه‌ئید [ آفرین‌تانِ!]
و تجارتِ آدمی را
ننگی می‌شمارید.
خدای را از چه هنگام این چنین
آئینِ مردمی
از دست بنهاده‌اید؟

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
در نگاهت همه مهربانی هاست :
قاصدی که زندگی را خبر می دهد
و در سکوتت همه صداها :
فریادی که بودن را تجربه می کند.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
گاهی دلم می‌خواهد
بگذارم بروم بی هرچه آشنا
گوشه‌ی دوری گمنام
حوالی جایی بی‌اسم

بعد بی هیچ گذشته‌ای
به یاد نیارم از کجا آمده؟
کیستم؟
اینجا چه می‌کنم؟

گاهی واقعا خیال می‌کنم،
روی دست خدا مانده‌ام
خسته‌اش کرده‌ام.
راهی نیست
باید چمدانم را ببندم راه بیفتم،
بروم ...

#سیدعلی_صالحی

@foroogh_shamloo
سراسر نام‌ها را گشته‌ام
و نام تو را پنهان کرده‌ام
می‌دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نام‌ات محتاجم
توفان‌هایی سر چهارراه ایستاده‌اند و
انتظار مرا می‌کشند
و من به زورق نام‌ات محتاجم
آفتاب را سمت خانه‌ی تو گیج کرده‌ام
گل آفتاب‌گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافی‌ است
که مثل پلنگی به دامن زندگی درافتم
قرص ماه حل شده در آسمان

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
تمامِ این تابستان را
صرف گردآوری کلمه خواهم کرد
که وقتی پاییز رسید
طولانی‌ترین قصیده‌ی عاشقانه را برایت بنویسم...

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
‏کلاغ
حنجره‌اش زخم‌دارِ آوازی‌ست
که پرندگان دیگر نمی‌خوانند

#بیژن_نجدی

@foroogh_shamloo
می‌بینمش
و پلک‌های بی‌تاب
از من به جای می‌ماند
با شیره‌ی گیاه
در نگاه و دلش
بر بال سنبله پر می‌گیرد
و خاک را
چون سایه‌ی خیالم در می‌نورد

#محمد_مختاری

@foroogh_shamloo
و می گذارمت
تیترِ درشتِ روزنامه
آنجا که حروفش را بی پروا
چیده اند
و خبرهایش را
محافظه کارانه!
و من همیشه
زندگی را آسان گرفته ام
عشق را سخت...

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
.
و امّا اين شكايت نيست ، يا فرياد ، يا زنهار
همين مى پرسد اين فرزند ِ خاك ازْتان:
حكايت با كه گويد ، يا امانت با كه بسپارد،
ز شوميهاى ِ اين نامادر ِ عيّار ؟
حكايت با كه گويم من
درين سوداى ِ آب و آفتاب و خاك،
كه من ، اين كمتر از خاشاك،
سبكتر از پر ِ مرغان ِ افسانه،
و بى آزارتر از روح ِ پروانه،
به دوش اين شتركين پير مادَندَر
گرانتر مى نمايم زآن همه كوهان
بيا اى نم نم ِ  باران پاييزى
بشوى از روح ِ اين پروانه درد و گرد اندوهان...

#مهدی_اخوان_ثالث

@foroogh_shamloo
از هر خون
سبزه‌ای می‌روید
از هر درد لب‌خنده‌ای
چرا که هر شهید درختی‌ست

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
کجا، کجای جهان روزنی به سوی تو دارد
ز عمقِ من، ز عمق
ز خیمه‌های معلق ز چاه‌های عمیق
عروج پرچم خود را بر آن برافرازم؟

#رضا_براهنی

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دل روشنی دارم ای عشق!
صدایم کن از هرچه می توانی....
صدا کن مرا از صدف های باران،
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن،
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو!
بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟

#محمدرضا_عبدالملکیان
صدای: #خسرو_شکیبایی

@foroogh_shamloo
از آن روز که تو را شناختم،
در لحظه، می‌خندم و می‌گریم،
پس، نیمی از عشقت نور است و باقی سیاهی،
تابستان و زمستان همسنگ‌اند،
چه بسا بدین جهت است،
که همواره دوستت می‌دارم...

#غادة_السمان

@foroogh_shamloo
از تمامی رودهایی که به چشم دیده‌ام
رودخانه تویی
از سراسر جاده‌هایی که عبور کرده‌ام
جاده تویی
چرا که هیچ رودخانه‌ای از دور غرقم نکرد
چرا که هیچ جاده ندیده‌ام
نرفته در آفاقش گم شوم.

از تمامی بال‌هایی که به دوش برده‌ام
پروبالم تویی
پیشاپیشم می‌روی
و من
پی بال‌ها می دوم.

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
ای سرزمین من ،
ای خوب جاودانه‌ی برهنه
قلبت کجای زمین است
که بادهای همهمه را
اینک صدا زنم
در حجره‌های ساکت تپیدن آن ؟

#خسرو_گلسرخی

@foroogh_shamloo
2024/11/20 11:29:42
Back to Top
HTML Embed Code: