Telegram Web Link

ساعت 10 شب است همه خوابیده اند و من تنهای تنها توی اتاقم نشسته ام و به تو فکر می کنم اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام چون سرگردانی روح من درمان پذیر نیست و من می دانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید .در من نیرویی هست.نیروی گریز از ابتذال و من به خوبی ابتذال زندگی و وجود را احساس می کنم و می بینم که در این زندان پایبند شده ام .من اگر تلاش می کنم برای این که از اینجا بروم تو نباید فکر کنی که براى من دیدن دنیاهای دیگر و سرزمین های دیگر جالب و قابل توجه است نه ! من معتقدم که زیر آسمان کبود انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمی کند و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده و مطمئن هستم که برای روح عاصی و سرگردان من در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد. 

#فروغ‌_فرخزاد
"از نامه های فروغ به همسرش پرویز شاپور"

@foroogh_shamloo
تو را کجا بازیاب‌ام
تا یک لحظه در صدای‌ات بە خواب روم
تا یک لحظە در بوسەات
با بال‌های آتش گرفتە ققنوس لب‌های‌ام
خاکسترِ استخوان‌های این لحظەام را شعلەور کنم.

چه شد کە برگ‌های نگاه‌ات فروریخت
و در دست‌های‌ات نفسِ سردِ من نشست؟
در اوراقِ خاطراتِ دفترِ پاییز
جای سطری خالی نمی‌یابی
تا فروریختن برگی دیگر را بنویسی.
چە شد برگ‌های نگاه‌ات فروریخت
و در حفره‌ی برگ‌های زردِ سینەام نشست؟

#شیرکو_بی‌کس

@foroogh_shamloo
روئیدی در قلب من
به سان گل‌کوچکی
که کنار دیوار می‌روید
همین‌قدر ناخواسته عاشقت شدم

#غاده_السمان

@foroogh_shamloo
در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست

زپشت میله ها، هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید بسویم

اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
زمن بگذر، که من مرغی اسیرم

من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو  خوبی
و این همه اقرارهاست،
بزرگ‌ترین اقرارهاست ...

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
‏دوستت دارم، دوستت دارم و دلم تابِ تحملِ این‌ همه عشق را ندارد. دلم از سینه‌ام بزرگتر می‌شود. دلم مرا به بی‌ قراری می‌کشاند..

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
تمامی این چیزها که از برابر من حذف می‌شوند مرا به پیش تو می‌آرند
فضای هندسی برگ‌ها دگرگون است چه ساده، درخت‌ها همه برمی‌گردند به زیر خاک
زمین، تمامی ناهمواری‌هایش را بلعید و صاف شد
که گفته بود زمین گرد است؟
هزار ضلع و زاویه در سایه‌های عمیقش دارد.

#رضا_براهنی
#خطاب_به_پروانه‌ها

@foroogh_shamloo
و اکنون بر ساقه‌‌ی درختان 
جوانه‌ها باز می‌شوند:
سبزی سبزتر از چمن
که به دل آرامش می‌بخشد:
ساقه‌ی خم شده بر گودال 
پیش از این خشکیده به نظر می‌آمد
همه‌چیز را معجزه می‌دانم.
من آن قطره‌ از ابرم
که امروز تکه‌ای از آسمان‌اش را
آبی‌تر از همیشه در گودال انعکاس می‌دهد،
من آن جوانه‌ام که
پوستِ درخت را می‌شکافد 
و پیش از امشب اثری از آن نبود

#سالواتوره_کوازیمودو

@foroogh_shamloo

من مثل حس گمشدگی وحشت آورم
اما خدای من...
آیا چگونه میشود از من ترسید...؟!
من،من که هیچگاه جز بادبادکی
سبک و ولگرد بر پشت بامهای مه آلوده ی آسمان چیزی نبوده ام

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
کارِ من این است
که آواره‌ی سایه‌ات شوم
سایه‌ای که سایه‌ی من است
کارِ من این است
که ساکنِ صدایت شوم
صدایی که صدای من است

#محمود_درویش

@foroogh_shamloo
کژمَژ و بی انتها
به طولِ زمان هایِ پیش و پس
ستونِ استخوان ها
چشم خانه ها تهی
دنده ها عریان
دهان
یکی بر نامده فریاد
فرو ریخته دندان ها همه،
سوتِ خارج خوانِ ترانه یِ روزگارانِ از یاد رفته
در وَزِشِ بادِ کهن
فرو نستاده هنوز
از کِیِ باستان.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دالان تنگی را که در نوشته‌ام به وداع فراپشت می‌نگرم
فرصت کوتاه بود و سفر جان‌کاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت
به جان منت پذیرم و حق گزارم.
(چنین گفت بامداد خسته)

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
زپشت میله ها، هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید بسویم

اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
زمن بگذر، که من مرغی اسیرم

من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را

تهران _ مرداد 1333
#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
آه ای عزیز دور!
آیا تو در پناه کدامین در،
یا در پسِ کدام درخت ایستاده‌ای؟
آیا به شهر غربت من پانهاده‌ای؟

#نادر_نادرپور

@foroogh_shamloo
ای واژه خجسته آزادی
با این همه خطا
با این همه شکست که ماراست
آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟
خواهی شکفت ای گل پنهان
خواهی نشست آیا روزی به شعر من ؟
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
ای دانه نهفته
آیا درخت تو
روزی در این کویر به ما چتر می زند ؟
گفتم دگر به غم ندهم دل ولی دریغ
غم با تمام دلبریش می برد دلم
فریاد ای رفیقان فریاد
مردم ز تنگ حوصلگی ها دلم گرفت

#سیاوش_کسرایی

@foroogh_shamloo
خبر تازه‌ای ندارم
فقط چند صباحِ پيشتر
دو سه سايه که از کوچه‌ی پائين می‌گذشتند
روسری‌های رنگين بسياری با خود آورده بودند
ساز و دُهل می‌زدند
اما کسی مرا نمی‌شناخت.

#سید_علی_صالحی

@foroogh_shamloo
به باد می‌مانی
شعله نکشیده
خاموشم می‌کنی
به باد می‌مانی
زبانه کشیده
گر می‌گیرم از وزیدنت

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
به تو گفتم:گنجشك كوچك من باش
تا در بهار تو
من درختی پر شكوفه شوم
و برف آب شد
شكوفه رقصید آفتاب درآمد.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
يادم رفته بود كجا بود و كِی
يادم نيست حتّی
چه كسی بود كه گفت
هجران ِ بی پايانی دارم.

#رضا_زاهد

@foroogh_shamloo
نگران من نباش
غیاب من
تا ابد
با تو سخن خواهد گفت

#سیدعلی_صالحی

@foroogh_shamloo
2024/09/29 05:31:41
Back to Top
HTML Embed Code: