Telegram Web Link
که زندگی دو سه نخ کام است
و عمر سرفه‌ی کوتاهی

#حسین_صفا

@foroogh_shamloo
تو مرا جست و جو می کنی يا من ترا ای چشم شيرين دلربا،
همه روياهايم را نيلوفری کرده ای
و همه خيال هايم را به بوی شراب آغشته ای 
همه جا 
گرمای خانه و جان و جهان است حضورت،
ولی چشم که باز می کنم 
نمی بينمت ديگر 
با آن که می دانم 
تو می بينيّم همه جا 
من شيدای توام 
يا تو مرا گرفته ای به بازوی سودا 
ای چشم شيرين بی پروا

#منوچهر_آتشی

@foroogh_shamloo
در رویاهای من
هیچ عشق دیگری
نمی‌خوابد
تو خواهی رفت
ما با هم خواهیم رفت
بر فراز آب‌هایی از جنس زمان
دیگر هیچکس
در کنار من
به درون سایه‌ها
سفر نخواهد کرد
تتها تو
همیشه سبزی
همیشه خورشید
همیشه ماه...

#پابلو_نرودا

@foroogh_shamloo
من تو را با یک دنیا
امید و آرزو دوست دارم
من فقط برای این زنده‌ام
که با تو زندگی کنم
تو برای من
به منزله‌ی جانِ عزیز شده‌ای

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
«گاهی احساس می‌کردم دنیا براساس عقل و منطق مردانه می‌گردد که مردها شوهر زن‌ها بشوند و صورتشان را چروکیده کنند، اگر توانستند بچه به دامنشان بیندازند و اگر نتوانستند اشکشان را در بیاورند. زن موجودی است معلول و بی‌اراده که همه جرئت و شهامتش را می‌کشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند. مسابقه مهمی بود و مرد باید برنده می‌شد. امّا نمی‌دانم آیا خدا این‌جور تقدیر کرده بود، یا من بداقبال بودم؟ این چیزها را من هرگز نفهمیدم. زن‌های دیگری را می‌شناختم که یا نشمه می‌شدند، یا عنکبوت قالی، یا وامانده در پله‌های خانه پدری»

#عباس_معروفی

@foroogh_shamloo
معنی "با تو بودن"
برای من
به سلطنت رسیدن است
چه قدر
در کنار تو مغرورم...!

#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من

@foroogh_shamloo
دل تشنه ای دارم ای عشق
صدایم کن از بارش بید مجنون
صدایم کن از ذهن زاینده ی ابر 
مرا زنده کن زیر آوار باران 
مرا تازه کن در نفس های بار آور برگ 
مرا پل بزن تا سحر
تا سبد های بار آور باغ
تو را می شناسم من ای عشق
شبی عطر گام تو در کوچه پیچید
من از شعر پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم 
و در کوچه عطر عبور تو پُر بود 
و در کوچه باران چه یکریز و سرشار
گرفتم به سر چترباران 
کسی در نگاهم نفس زد!

#محمدرضا_عبدالملکیان

@foroogh_shamloo
بخند…
خنده های تو
ترکیدن شاهوار کوهستان های انار است…

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
دنيا به بطالت آبستن شده
و ظلم را زاييده است
از روح تو به کجا بگریزم
و از حضور تو کجا بروم

#فروغ_فرخزاد
"فیلم خانه سیاه است"

@foroogh_shamloo
.
چه اندوهى!
لبانم اينک
طعم تو را از خاطر برده است...

#آنا_آخماتووا
برگردان: احمد پورى


@foroogh_shamloo
عشقت‌ به‌ من‌ آموخت‌ که‌ عشق‌،
زمان‌ را دگرگون‌ می‌کند؛
و آن‌هنگام‌ که‌ عاشق‌ می‌شوم‌ زمین‌ از گردش‌ باز می‌ایستد،
عشقت‌ بی‌دلیلی‌ها را به‌ من‌ آموخت‌.

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
هزار خواهش و آیا،
هزار پرسش و اما
هزار چون و هزاران چرای بی زیرا
هزار بود و نبود ،هزار شاید و باید
هزار باد و مباد ،هزار کار نکرده
هزار کاش و اگر ،هزار بار نبرده
هزار پوک و مگر ،هزار بار همیشه
هزار بار هنوز ...
مگر تو ای همه هرگز
مگر تو ای همه هیچ
مگر تو نقطه ی پایان
بر این هزار خط ناتمام بگذاری
مگر تو ای دم آخر در این میانه تو
سنگ تمام بگذاری

#قیصر_امین_پور

@foroogh_shamloo
نفسی که می‌کشم تو هستی؛
خونی که در رگ‌ هایم می‌ دود
و حرارتی که نمی ‌گذارد یخ کنم.
امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌ دارم
و فردا بیشتر از امروز. و این ضعف من نیست، قدرت توست...

#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من

@foroogh_shamloo
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب، دارد می‌سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ می‌زند
ای‌ آدم‌ها كه روي ساحل آرام،
در كار تماشاييد...

#نيما_يوشیج

@foroogh_shamloo
معشوق من
گویی ز نسل های فراموش گشته است
گویی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمین سواریست
گویی که بربری
در برق پر طراوت دندانهایش
مجذوب خون گرم شکاریست

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
دوست دارم گه‌گاه گم شوم
مثل پرنده‌های پاییز

می‌خواهم میهنی تازه بیابم
غیر قابل دسترس
و خدایی
که مرا تعقیب نکند
و سرزمینی که دشمنم نباشد !

می‌خواهم از پوستم بیرون بزنم
از صدایم
و از زبانم
و مثل عطر مزرعه‌ها
سیال شوم ! 

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
آدم نمی‌تواند تحمل کند ،
بالاخره باید داشت ، انسانی را باید داشت
که غم انسان را دریابد.

#غلامحسین_ساعدی

@foroogh_shamloo
از دریچه‌ام نگاه می‌کنم
جز طنین یک ترانه نیستم
جاودانه نیستم
جز طنین یک ترانه جستجو نمی‌کنم
در فغان لذتی که پاک‌تر
از سکوت ساده غمی‌ست.

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
خدای کوچولو! امید بزرگ!
همه چیز من! شادی و خوشبختی من!
حالا دیگر زندگی من، چیزی جز تو نیست. حالا دیگر، این نفسی که می‌کشم چیزی جز تو نیست. حالا دیگر شعر من، فکر من، تصور من، چیزی جز تو نیست.

مثل بچه‌ها دوستت می‌دارم. درست همانطور که بچه‌ها مادرشان را دوست دارند. زیبایی تو -اگر چه مرا به آتش می‌کشد، می‌سوزاند و خاکستر می‌کند- دیگر علت و انگیزهٔ دوستی و عشق من نیست. به هر صورتی که در آیی تو را دوست می‌دارم. فقط به شرط آنکه "آیدایِ من" باشی. به شرط آنکه "بدانی چرا تو را مثل بچه‌ها دوست می‌دارم."

دیگر هیچ چیز من چیزی جز تو نیست، دیگر فقط برای خاطر تو زنده‌ام، یعنی -بهتر بگویم- فقط به این دل‌خوشیِ بزرگ زنده هستم که دست‌های تو دست‌های مرا نوازش می‌کنند و لب‌های تو مرا می‌بوسند.

#احمد_شاملو
📕 مثل خون در رگ‌های من

@foroogh_shamloo
عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران قیمت است که آدم زندگیش را با آن معنا می‌کند اما عتیقه فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده
آینه‌ها آینه‌ها آینه‌ها. عشق یعنی این که آدم خود را در نگاه کسی ببیند. یعنی بی تابی و انتظار، عشق یعنی دیدن و دیده شدن. عشق یعنی دست‌های تو ...

#عباس_معروفی

@foroogh_shamloo
2024/09/28 23:31:18
Back to Top
HTML Embed Code: