Telegram Web Link
بگو برایتان چه بگویم
از خاک و خون کدام سرزمین
کدام حکایت و حیات آدمی
و من رد کدام اندوه را
به شما نشان دهم
و از روزن کدام راز گریه به درآیم
و از میان رگبار همه رنگ ها
کدام پرده را پیش آورم
و از روشنایی این همه آوا
چراغ کدام زندگی را برافروزم؟

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
پشتِ پنجره‌ىِ
درمانگاه نشسته‌ام
بویِ دارو رخت بربسته
میخک‌‌ها جايى شکفته‌اند
ميیدانم، اسارت مسئله‌ای نيست
ببين! مسئله این است که تسليم نشوى.

#ناظم_حکمت

@foroogh_shamloo
فریاد من با قلبم بیگانه بود
من آهنگ بیگانه‌ی تپش قلب خود بودم
زیرا که هنوز
نفخه‌ی سرگردانی بیش نبودم
زیرا که هنوز آوازم را نخوانده بودم
زیرا که هنوز سیم و سنگ من
در هم ممزوج بود .
و من سنگ و سیم بودم
من مرغ و قفس بودم
و در آفتاب ایستاده بودم
اگر چند سایه‌ام
بر لجنِ کهنه
چسبیده بود

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
زندگى از من مى خواهد
كه فراموشت كنم
و اين چيزى ست
كه دلم نمى تواند بفهمد

#محمود_درويش

@foroogh_shamloo
مسافرِ چشم‌به‌راهی‌های من
بی‌گاهان از راه بخواهد رسید...
ای همه‌ی امیدها
مرا به برآوردنِ این بام
نیرویی دهید!

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
هر بار 
که ‌ترانه‌ای ‌برایت سرودم 
قومم‌ بر من تاختند!
که چرا برایِ میهن شعری نمی‌سرایی؟
و آیا زن،چیزی‌ به جز‌ وطن است!؟

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
همچون گلوگاهِ پرنده‌یی،
هیچ کجا دیواری فرو ریخته بر جای نمی ماند.🕊

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
جوی هزاز زمزمه در من، می جوشد:
ای کاش...
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یک روز می توانست،
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشنای باران،
در آفتاب پاک.

#شفیعی_کدکنی

@foroogh_shamloo
نه کشتار کبوتر و نه قتل عامِ قناری،
ما از رسیدن به رؤیای آزادی
هرگز نا امید نمی‌شویم.

#سیدعلی_صالحی

@foroogh_shamloo
همه ی وجودت را پر می کنند
و چنان پر می کنند و آن را می ربایند
که دیگر تو نمی مانی ،
که دیگر تو نمانده ای
که آن هارا بخواهی یا نخواهی
آن ها تو را از خودت بیرون رانده اند
و جایت را گرفته اند و خود تو شده اند
دیگر تو نیستی که درد را حس می کنی .
تو خود درد شده ای ...

#ابراهیم_گلستان

@foroogh_shamloo
در اتاقی که به اندازهٔ یک تنهائیست
دل من
که به اندازهٔ یک عشقست
به بهانه‌های سادهٔ خوشبختی خود مینگرد
به زوال زیبای گل‌ها در گلدان
به نهالی که تو در باغچهٔ خانه‌مان کاشته‌ای
و به آواز قناری‌ها
که به اندازهٔ یک پنجره میخوانند

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
نه!
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهایِ دهلیزش
به امیدِ دریچه ای
دل بسته بودم.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
بگذار که فراموش کنم
تو چه هستی
جز یک لحظه
یک لحظه که چشمان مرا
می گشاید در
بر هوت آگاهی...
بگذار
که فراموش کنم

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
در ژرفنای درون‌ام
نی‌لبکی محزون هست
هر سال پاییز که می‌آید
آن‌را بر لب‌اش می‌نهد
باد در هم می‌پیچد و
چشم تنهایی خیس می‌شود و
انتظارم فرومی‌ریزد و
حیاط شعرم آکنده می‌شود
از برگ درخت.

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
دلگرم، پابه‌راه، پرچم بر دوش،
پیشِ رویِ ما پیداست
به بعضی بگو
گُنده‌تر از شما
نتوانست ترانهٔ آزادی را
راه بر گلویِ بُریده ببندند
زنهار
بعد از این همه ظلمتِ مظنون
هنوز هم روشن‌ترین رؤیاها
پیشِ رویِ ما پیداست:
دلگرم، پابه‌راه، پرچم بر دوش

#سید_علی_صالحی

@foroogh_shamloo
همزبانی نیست تا برگویمش
راز این اندوه وحشتبار خویش
بی گمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایه ی آزار خویش!

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
تا همه ما در پاییز
در گل‌های داوودی غرق نشدیم
تند پارو بزن
درد می‌آید و می‌رود
اما
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است.

#احمد‌رضا_احمدی

@foroogh_shamloo
در پی آن همه خون
که بر این خاک چکید...
ننگمان باد این جان،
شرممان باد این نان...
ما نشستیم و تماشا کردیم...

#فریدون_مشیری

@foroogh_shamloo
بانگ ناقوس در دلم برخاست
من سر آسیمه‌وار و خواب‌آلود
جستم از جا
چه بود ؟ آه چه بود ؟
روز شادی است ؟ یا نوای عزاست ؟
هیچ کس لب به پاسخم نگشود
باد جنبید و کشته شد فانوس
شب گرانبار و تیره چون کابوس
بانگ ناقوس در دلم برخاست

آه می پرسم از خود
این چه نواست ؟
از برای که می زند ناقوس ؟

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
تو را در خلال اندوهم دوست می دارم
ای رخساره ی دست نیافتنی
همچون خداوند !
بیا بسنده کنیم
که تو همواره مثل راز باقی بمانی...

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
2024/11/20 11:28:17
Back to Top
HTML Embed Code: