Telegram Web Link
کسی را
یارای ایستادن نیست
همگان گمشدگانی غریب اند ...

#شیرکو_بیکس

@foroogh_shamloo
هنگامی که خاطره‌ات را می‌بوسم در‌می‌یابم دیری‌ست که مُرده‌ام
چرا که لبانِ خود را از پیشانیِ خاطره تو سردتر می‌یابم
از پیشانیِ خاطره تو

ای یار!
ای شاخه جدا مانده من!

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهر زیبایی
ای نگاهت باده ای در جام مینایی
آه ، بشتاب ای لبت همرنگ خون لالهٔ خوشرنگ صحرایی
ره ، بسی دور است
لیک در پایان این ره ... قصر پر نور است .
می نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش
می خزم در سایهٔ آن سینه و آغوش
می شوم مدهوش .

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
تو از کدام بیابان می‌آیی
ای باد!
تو از کدام بیابان تشنه می‌آیی
که بوی هیچ گلی با تو نیست
نه زوزه‌ی کشیده‌ی گرگ گری
نه آشیان خراب چکاوکی
نه برگ خرمایی
تو از کدام بیابان تشنه می‌آیی؟

پرندگان غریبی از این کرانه می‌گذرند
پرندگان غریبی که هیچ‌کدام
به ذهن سبز گز پیر ده نمی‌گذرد

#منوچهر_آتشی

@foroogh_shamloo
آن‌روزها رفتند
آن روزهای خیرگی در رازهای جسم
آن روزهای جذبه و حیرت.

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟ همه چیز
تو چه کم داری ؟ هیچ
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من ، این شعر من است
آرزو می کردم که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی ؟
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
نه دریغا ، هرگز
کاشکی شعر مرا می خواندی 

#حمید_مصدق

@foroogh_shamloo
از روزی که شناختمت،
ماهیان در فضا پرواز می‌کنند
گنجشگکان در آب شنا...
و مرگ خودکشی می‌کند اما نمی‌میرد...
از روزی که شناختمت،
همزمان می‌خندم و می‌گریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکی‌ست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم...

#غادة_السمان
برگردان: #زهرا_ابومعاش

@foroogh_shamloo
به سوی آفتاب شاد صحرایی
كه نگذارد تهی از خون
گرم خويشتن جایی
و ما بر بيكران سبز و مخمل گونه ی دريا
مي اندازيم زورقهای خود را
چون كل بادام
و مرغان سپيد بادبانها را می آموزيم
كه باد شرطه را آغوش بگشايند
و مي رانيم گاهي تند ، گاه آرام
بيا ای خسته خاطر دوست !
اي مانند من دلكنده و غمگين
من اينجا بس دلم تنگ است...

#اخوان_ثالث

@foroogh_shamloo
از زمینی سخت روییدم
نیمه شب جوشید خون شعر در رگهای سرد من
محو شد در رنگ هر گلبرگ
رنگ درد من

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ، از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
من شیدا را ...

#فروغ_فرخزاد


@foroogh_shamloo
گرگ‌ها بی‌قرار از خُمارِ خون
حلقه بر باراَفکنِ قافله تنگ می‌کنند
و از سرخوشی
دندان به گوش و گردنِ یک‌دیگر می‌فشرند
« ــــ هـان!
چند قرن بـه انتظار بوده‌اید؟»

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه‌های‌ام
از وبالِ بال
خمیده بود،
و در پاک‌بازیِ معصومانه‌یِ گرگ و میش
شب‌کورِ گرسنه چشمِ حریص
بال می‌زد.
به پرواز
شک کرده بودم من.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
بانگ ناقوس در دلم برخاست
من سر آسیمه‌وار و خواب‌آلود
جستم از جا
چه بود ؟ آه چه بود ؟
روز شادی است ؟ یا نوای عزاست ؟
هیچ کس لب به پاسخم نگشود
باد جنبید و کشته شد فانوس
شب گرانبار و تیره چون کابوس
بانگ ناقوس در دلم برخاست

آه می پرسم از خود
این چه نواست ؟
از برای که می زند ناقوس ؟

#هوشنگ_ابتهاج

@foroogh_shamloo
آه ای صدای زندانی!
آیا شِکوه ی یاس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی بسوی نور نخواهد زد؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها..!

#فروغ_فرخ‌زاد

@foroogh_shamloo
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻲ
ﻣﺎﻧﺪن ﺑﻪ ﭼﻪ دردي ﻣﻲﺧﻮرد؟
ﺑﻪ ﻛﺪام ﺷﻬﺮ ﺑﺮوم
ﻛﻪ ﺣﻀﻮر ﻏﺎﻳﺒﺖ
دﻳﻮاﻧﻪام ﻧﻜﻨﺪ
ﻛﺪام ﻣﻮزه و ﭘﻞ و ﺧﻴﺎﺑﺎن؟...
ﮔﻞ ﻗﺸﻨﮕﻢ!
ﺑﻪ ﻛﺠﺎي ﺗﻨﻢ دﺳﺖ ﺑﻜﺸﻢ
ﻛﻪ رد اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺖ ﺑﺮ آن ﻧﺒﺎﺷﺪ؟
ﭼﻪ ﻟﺒﺎﺳﻲ ﺑﭙﻮﺷﻢ
ﻛﻪ ﺗﻮ ﺗﻨﻢ ﻧﻜﺮده ﺑﺎﺷﻲ؟
راﺳﺘﻲ
زﻳﺴﺘﻦ ﭼﻪﺑﻴﻬﻮده اﺳﺖ
ﺑﻲ ﺗﻮ...🖤

#عباس_معروفی

@foroogh_shamloo
تنهایی یک درختم
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
باید گلدان را به‌ خانه‌ بیاوریم
این‌گلدان تسلی‌ می‌خواهد
مرهم ‌می‌خواهد
گلدان را ازحیاط به‌پشت پنجره می‌آورم
با دستانم
آب می‌دهم
آفتاب می‌دهم
من
همسایه‌ی یک‌ گلدان شمعدانی هستم

#احمدرضا_احمدی

@foroogh_shamloo
کعبه‌ام بر لب آب
کعبه‌ام زیر اقاقی‌هاست
کعبه‌ام مثل نسیم
می‌رود باغ به باغ
می‌رود شهر به شهر
حجرالاسود من روشنیِ باغچه است ...

#سهراب_سپهری

@foroogh_shamloo
2024/09/28 21:39:07
Back to Top
HTML Embed Code: