Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد
من با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.

#احمد_شاملو
#آیدا_در_آینه

@foroogh_shamloo
‏خدایا قلبم دیگر جایی ندارد
‏زیرا زنی را که دوست دارم، با جهان برابری می‌کند
‏پس در سینه‌ام قلبی دیگر قرار ده
‏که گنجایش جهان را داشته باشد...
‏همچنان از زادروزم می‌پرسی
‏پس یادداشت کن آن‌چه را نمی‌دانی
‏آغاز عشقت به من
‏روز میلاد من است...

#نزار_قبانی

@foroogh_shamloo
چه کسی را گریانده باشم به آواز
که می‌گریانَدم اینگونه
هر آواز نومیدانه‌ی ولگردی؟

#منوچهر_آتشی

@foroogh_shamloo
زندگی در اعماق امن است
اما زیبا نیست
ماهی هایی که در اعماق زندگی می‌کنند
صید نمی‌شوند
اما طلوع آفتاب را هم نمی‌بینند
کشتی‌ها را نمی‌بینند
حالا اسبی زیبا
پا به دریامی‌گذارد
او را نیز نخواهند دید
بله، زندگی در اعماق غم‌انگیز است

#رسول_یونان

@foroogh_shamloo
چه دنیای عجیبی است
من اصلا کاری به کار هیچ کس ندارم ،
و همین بی آزار بودن من ، با خودم بودن من ،
باعث می شود که همه درباره ام کنجکاو بشوند ...!

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
آیدا! عشق و شعر و امید و نشاط و سرود زندگی من..!

آیدای من! آیدای یگانه، آیدای بی همتای من..!
نه تنها هیچ چیز نمی تواند میان ما جدایی بیفکند، بلکه هیچ چیز نخواهد توانست میان آنچه من و تو هستیم و وجودی یگانه را تشکیل می دهیم، باعث احداث تویی و منی بشود… من و تویی در میانه نیست، و اگر جسم نباشد روحی نمی تواند بود و اگر روح نباشد جسمی نیست.
قلب من فقط به این امید می تپد که تو هستی، تویی وجود دارد که من می توانم آن را ببینم، او را ببویم، اورا ببوسم، او را در آغوش خود بفشارم و او را احساس کنم.

#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من

@foroogh_shamloo
ما هیچ نیستیم،
جز سایه‌ای ز خویش؛
آیین آینه،
خود را ندیدن است...

#قیصر_امین_پور

@foroogh_shamloo
حس ميکنم که وقت گذشته ست
حس ميکنم که لحظه سهم من از برگهای تاريخ است
حس ميکنم که
ميز فاصله ی کاذبی است در ميان گيسوان من و دستهای اين
غريبه ی غمگين
حرفی به من بزن
آيا کسی که مهربانی يک جسم زنده را به تو مي بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟
حرفی بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم.

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
دوستت دارم
چون دریایی که سنگریزه‌ای ریز
در کفِ خود را دوست دارد

#فرانس_کافکا

@foroogh_shamloo
دست‌های تو انگار
پرچم‌های صلح‌اند
بر خرابه‌ی روزهای من
که جز نشانه‌ای از گنج‌ها در او باقی نیست

#شمس_لنگرودی

@foroogh_shamloo
آیا دوباره ، باغچه‌ها را
بنفشه خواهم کاشت ؟
و شمعدانی‌ها را 
در آسمان پشت پنجره
خواهم گذاشت ؟

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
آنقدر دوستت دارم
و آنچنان دلتنگت هستم
که جز این دو فعل،
اگر چیز دیگری بگویم
بیهوده‌ست...

#ناظم_حکمت

@foroogh_shamloo
.
چون با خود خالی ماندم
تصویرِ عظیمِ غیابش را
پیشِ نگاه نهادم
و ابر و ابرینه‌ی زمستانی‌ِ تمامتِ عمر
یکجا
در جانم
به هم درفشرد
هر چند که بی‌مرزینگیِ دریای اشک نیز مرا
به زدودنِ تلخی‌ درد
مددی نکرد.

#احمد_شاملو
#مدایح_بی_صله

@foroogh_shamloo
باری
دل در این برهوت
دیگرگونه چشم اندازی می طلبد.

#احمد_شاملو

@foroogh_shamloo
.
بسیار مهم است که بگذارید بعضی چیزها
از بین بروند خودتان را از آنها رها سازید
از دست شان خلاص شوید منتظر نباشید تا
قدر تلاش هایتان را بشناسند و عشق تان را
بفهمند
در را ببندید
آهنگ را عوض کنید
خانه تکانی کنید
گرد و غبارها را بتکانید
از آنچه هستید دست بردارید و
به آنچه که واقعا هستید، روی آورید…

#پائولو_کوئیلو

@foroogh_shamloo
فصل‌هایِ آخرِ درد،
بی تفاوتی‌ست...

#غادة_السمان

@foroogh_shamloo
من با صدای نفس کشیدنت
هم عاشقی می کنم
حتى اگر آرام و بی صدا
خودم را بگذارم در دستهات و بروم
حتی وقتی از کنارت رد شوم
برای پرت نشدن حواست
بویِ تنت را پُک بزنم
نه ! تو را با هیچ چیز عوض نمیکنم
حتی با زندگی

#عباس_معروفی

@foroogh_shamloo
باز كن پنجره ، باز آمده ام
من پس از رفتنها ، رفتنها ؛
با چه شور و چه شتاب
در دلم شوق تو ، اكنون به نياز آمده ام "داستانها دارم
از دياران كه سفر كردم و رفتم بي تو
از دياران كه گذر كردم و رفتم بي تو
بي تو مي رفتم ، مي رفتن ، تنها ، تنها
وصبوري مرا
كوه تحسين مي كرد
من اگر سوي تو برمي گردم
دست من خالي نيست
كاروانهاي محبت با خويش
ارمغان آوردم...

#حمید_مصدق

@foroogh_shamloo
آیدای من، تو معجزه‌ای....
تو طلوع کردی و عشق باز آمد، شعر شکوفه کرد و کبوتر شادی بال‌زنان بازگشت؛ تنهایی و خستگی بر خاک ریخت. من با تو ام، و آینه‌های خالی از تصویرهای مهر و امید سرشار می‌شوند.

#احمد_شاملو
"کتاب :مثل خون در رگهای من"

@foroogh_shamloo
ای سبکباران بر این دشت بزرگ
توشهٔ امید در انبان کنید
از نشاط و از جوانی هر چه هست
در بغل در پیرهن پنهان کنید

کاندر این راه بیابان دراز
چشم دارد بر شما غولی سیاه
می‌رباید بوسه‌هاتان را ز لب
می‌کند گل‌خنده‌هاتان را تباه

#سیاوش_کسرایی

@foroogh_shamloo
2024/10/03 19:29:28
Back to Top
HTML Embed Code: