This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوب میدانم
از این زندگی چه میخواهم!
امیدِ بسیار…
مقدار زیادی نور
دلخوشیهای کوچک اما ماندگار
آرامشی عمیق و پایدار
رؤیایی بیحد و مرز
و شادمانی بی پایان…
از این زندگی چه میخواهم!
امیدِ بسیار…
مقدار زیادی نور
دلخوشیهای کوچک اما ماندگار
آرامشی عمیق و پایدار
رؤیایی بیحد و مرز
و شادمانی بی پایان…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ولی آدمهای صبور هیچوقت هیچ چیزی رو فراموش نمیکنن!
زخمارو میشمارن،حرفارو مرور میکنن و همچنان لبخند میزنن :
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد، با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت میکنن. انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی
آدمهای صبور تا یه جایی میگن فدای سرت...
زخمارو میشمارن،حرفارو مرور میکنن و همچنان لبخند میزنن :
یه روز که صبوری دیگه جواب نداد، با همون لبخند تو یه چشم بهم زدن برای همیشه فراموشت میکنن. انگار که هیچوقت تو زندگیشون نبودی
آدمهای صبور تا یه جایی میگن فدای سرت...
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کمی حال خوب
کنار جوی آب
در هوای پاک روستا
آواز پرندگان
و حس خوب طبیعتِ خداوند ...🌱
@
کنار جوی آب
در هوای پاک روستا
آواز پرندگان
و حس خوب طبیعتِ خداوند ...🌱
@
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«خودت باش؛ اعتماد به نفس رقیبی ندارد.»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی جهان میگه
رها کن
امید زمزمه میکنه
یک بار دیگه تلاش کن....🌱
رها کن
امید زمزمه میکنه
یک بار دیگه تلاش کن....🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از دلتنگیات کجا فرار کنم
کجا بروم ،
که صدای آمدنت را بشنوم
کجا بایستم ،
که راه رفتنت را ببینم
کجا بخوابم ،
که صدای نفسهایت بیاید
کجا بچرخم ،
که در آغوش تو پیدا شوم
کجا چشم باز کنم ،
که در منظرم قاب شوی
کجایی ...؟
کجایی که هیچ چیزی ،
قشنگتر از تماشای تو نیست
کجا بمیرم ،
که با بوسههای تو چشم باز کنم
کجایی ...؟
کجا بروم ،
که صدای آمدنت را بشنوم
کجا بایستم ،
که راه رفتنت را ببینم
کجا بخوابم ،
که صدای نفسهایت بیاید
کجا بچرخم ،
که در آغوش تو پیدا شوم
کجا چشم باز کنم ،
که در منظرم قاب شوی
کجایی ...؟
کجایی که هیچ چیزی ،
قشنگتر از تماشای تو نیست
کجا بمیرم ،
که با بوسههای تو چشم باز کنم
کجایی ...؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دنبال مقصر می گردی؟
راه دوری نرو،
غیر از خودت کسی تقصیری نداشت!
او، فقط به تو کمی امید داد،
تو، در مقابل همه چیزت را..!
@
راه دوری نرو،
غیر از خودت کسی تقصیری نداشت!
او، فقط به تو کمی امید داد،
تو، در مقابل همه چیزت را..!
@
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آرامش صدای طبیعت🥹🍀
تابستان؛ به اشتیاق کودکانه میماند،
به جسارتِ زمین، به سماجتِ آفتاب،
به سبزینگیِ برگ، به رویش هزار بارهی گیاه…
تابستان به صدای عبور آرامِ آب میماند،
به آوای شبانهی جیرجیرکها،
به وزش باد از میان برگها،
به سرخوشیِ کفشدوزکها، شاپرکها، زنبورها...
تابستان، به آغوش مادرانه میماند،
گرم است و پناه دهنده، سبز است و امیدبخش، ژرف است و لطیف...
تابستان آرام است،
انگار دخترکی عروسکهاش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ،
زیر سایهی درخت نارون نشانده،
چای ریخته و مادرش را به مهمانیِ کودکانهاش دعوت کرده…
همینقدر ساده،
همینقدر آرام،
همینقدر صمیمی
همینقدر خوب…
#نرگس_صرافیان_طوفان
تابستان؛ به اشتیاق کودکانه میماند،
به جسارتِ زمین، به سماجتِ آفتاب،
به سبزینگیِ برگ، به رویش هزار بارهی گیاه…
تابستان به صدای عبور آرامِ آب میماند،
به آوای شبانهی جیرجیرکها،
به وزش باد از میان برگها،
به سرخوشیِ کفشدوزکها، شاپرکها، زنبورها...
تابستان، به آغوش مادرانه میماند،
گرم است و پناه دهنده، سبز است و امیدبخش، ژرف است و لطیف...
تابستان آرام است،
انگار دخترکی عروسکهاش را در گرمای یک بعد از ظهر داغ،
زیر سایهی درخت نارون نشانده،
چای ریخته و مادرش را به مهمانیِ کودکانهاش دعوت کرده…
همینقدر ساده،
همینقدر آرام،
همینقدر صمیمی
همینقدر خوب…
#نرگس_صرافیان_طوفان
پرسیده؛ اینروزها چگونهای؟
نوشتهام؛ هنوز زنده و پناهنده!
نوشته؛ همان قصههمیشگی! همان پناهگاه تکراری.خواندن و نوشتن و نوشتن …
پاسخش را …
هیچ.
یک شکلک خنده و تمام.
دلم میخواست بنویسم،نه جانم! دیگر دست به دامن کاسه،بشقابها، عطر ترخون و تره، رنگدانههای سبز و سرخ این معجون که سالاد میخوانندش، دست به دامان اینها شدهام.
اما هیچ نمینویسم!
«سکوت.»
مقولهای منحصربهفرد، مجلل و غنی.
تمنا و نیاز، توامان با ممارستی به جد برای کشف سکوت و سکون! که عجب قصهسختی است. باید یک روز که حالم بهتر بود و بتوانم بگویم حالا نیمهٔ راه را رفتهام در «ستایس سکوت»بنویسم!
حالا؟ نه! خسته ام و پناهنده.
مخلص کلام اینکه
« ما را به سختجانی خود این گمان نبود»
#طایی_کاظمی
نوشتهام؛ هنوز زنده و پناهنده!
نوشته؛ همان قصههمیشگی! همان پناهگاه تکراری.خواندن و نوشتن و نوشتن …
پاسخش را …
هیچ.
یک شکلک خنده و تمام.
دلم میخواست بنویسم،نه جانم! دیگر دست به دامن کاسه،بشقابها، عطر ترخون و تره، رنگدانههای سبز و سرخ این معجون که سالاد میخوانندش، دست به دامان اینها شدهام.
اما هیچ نمینویسم!
«سکوت.»
مقولهای منحصربهفرد، مجلل و غنی.
تمنا و نیاز، توامان با ممارستی به جد برای کشف سکوت و سکون! که عجب قصهسختی است. باید یک روز که حالم بهتر بود و بتوانم بگویم حالا نیمهٔ راه را رفتهام در «ستایس سکوت»بنویسم!
حالا؟ نه! خسته ام و پناهنده.
مخلص کلام اینکه
« ما را به سختجانی خود این گمان نبود»
#طایی_کاظمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دور از تو
هیچ میلی به خود ندارم
انگار اصلا نمیشناسم خودم را
و انگار هیچوقت توجهی به خود نداشته ام!
میفهمی!؟
خانه بدون صاحب خانه
چقدر میتواند دلگیر و غریب باشد؟!
میدانی من بدون تو
چقدر از خود و دنیای اطرافم فاصله دارم!؟
هیچ میلی به خود ندارم
انگار اصلا نمیشناسم خودم را
و انگار هیچوقت توجهی به خود نداشته ام!
میفهمی!؟
خانه بدون صاحب خانه
چقدر میتواند دلگیر و غریب باشد؟!
میدانی من بدون تو
چقدر از خود و دنیای اطرافم فاصله دارم!؟
"پاییز" که از راه می رسد...؛
همه چیز "فرق می کند"!
باید بدانی که باید باشی
کنار رقصِ "برگهای عاشق"!
پاییز باید "فصل رسیدن" باشد
باید "بغض ها" به پایان برسند
اصلا "پاییز بهانه است"،
باید زودتر از رسیدن برسی!
جای فصلی به نام رسیدن
میان "آغوش دنیا خالیست"...
چند قدم مونده به فصل زیبای پاییز
پیشاپیش فصل پاییز و مهرماه مبارک ..
همه چیز "فرق می کند"!
باید بدانی که باید باشی
کنار رقصِ "برگهای عاشق"!
پاییز باید "فصل رسیدن" باشد
باید "بغض ها" به پایان برسند
اصلا "پاییز بهانه است"،
باید زودتر از رسیدن برسی!
جای فصلی به نام رسیدن
میان "آغوش دنیا خالیست"...
چند قدم مونده به فصل زیبای پاییز
پیشاپیش فصل پاییز و مهرماه مبارک ..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همونی که ایلهان یرک میگه:
عاقبت...
یک روز
یک نفر می آید
و تمام آنهایی که رفته اند را
از یادمان می برد...
@
عاقبت...
یک روز
یک نفر می آید
و تمام آنهایی که رفته اند را
از یادمان می برد...
@