Telegram Web Link
🍃 در ادامه‌ی علاقه‌ام به بحث‌های کثرت‌انگاری دینی خواستم این ویدیو را 👆 هم‌رسان کنم که دیدم دوست پژوهش‌گر و اهل قلم، علی سلطانی، در هامش آن را با توضیح و ترجمه‌ای خوب آورده است (ویدیوی کامل این مصاحبه در اینجا).

🍃 ادعا نمی‌کنم که ابن‌عربی لزوما به آن معنی که امروزه مطرح است کثرت‌انگار بوده است اما این نقل به مضمونِ سخن او از دیدی کثرت‌انگار بسیار جذّاب است. اگر می‌خواستم سخن کرن آرمسترانگ را با عبارتی تمام کنم به این قسمت از آیه‌ی ۴۸ سوره‌ی مائده اشاره می‌کردم: "... برای هر یک از شما آیین و روشی قرار داده‌ایم. و اگر خدا می‌خواست، بی‌گمان، شما را امّتی یگانه می‌ساخت، ولی (چنین نکرد) تا در آنچه به شما داده به چالشتان کشد، پس در کارهای خوب از هم پیشی گیرید، بازگشت همگی‌تان تنها به سوی خداست، آنگاه شما را از آنچه در آن اختلاف می‌کردید، آگاه خواهد ساخت" (ترجمه‌ی محمد علی کوشا، با جایگزین کردن "آزمایش" با "چالش" که ترجیح من در ترجمه‌ی ابتلا است).

🍃 یک نکته هم درباره‌ی منبع و اصل نوشته: آرمسترانگ این مطلب را در کتاب " A History of God: The 4,000-Year Quest of Judaism, Christianity, and Islam " آورده و به رینولد نیکلسون در " Eastern Poetry and Prose " ارجاع می‌دهد. نیکلسون زیر عنوان ابن‌عربی این را نوشته است (ترجمه‌):

"مومن خدایی را می‌ستاید که در قالب شکل ایمان خود اوست. او در واقع خود را می‌ستاید چون خدایش را خود ساخته است، و ستایش از ساخته شده ستایش از سازنده است، و هرگونه علوّ یا نقص آن نیز به سازنده مربوط است. برای همین نیز او (مومن) باور دیگران را نقد می‌کند، و اینگونه نبود اگر که منصف بود. بدون شک پرستش‌کنننده‌ی این خدای خاصّ با نقد باور دیگران نادانی خود را نشان می‌دهد. اگر این سخن جنید را می‌فهمید: "رنگ آب رنگ ظرفی است که آن را دربر گرفته است."، آنگاه او در باور دیگران دخالت نمی‌کرد بلکه خدا را در همه‌ی صورت‌ها و باورها می‌دید. چنین فردی عقیده‌ای دارد اما علم (به اصل خداوند) ندارد، برای همین نیز خداوند گفته است "من نزد عقیده‌ی بنده‌ام از خودم هستم."، به این معنی که "من خود را تنها در تصویری که او از من دارد به او نشان خواهم داد". خداوند به اختیار خود مطلق یا محدود می‌شود، و خدای باور دینی دچار محدودیت است چون او خدایی است که در ظرف قلبِ بنده‌اش می‌گنجد. خدای مطلق اما در هیچ ظرفی نمی‌گنجد، چون او وجود همه چیز و وجود خود است، و نمی‌توان گفت که چیزی در خود می‌گنجد یا نمی‌گنجد." (ترجمه از ص. ۱۴۸)

نیکلسون این را از بخش ۲۷ از فصوص‌الحکم، فص حکمة فردیة فی کلمة محمدیة به انگلیسی ترجمه کرده است، تقریبا آخرین صفحه‌ی فصوص.

🍃 آرمسترانگ در این مصاحبه و در کتابش نخست ترجمه‌ای از بخش ۱۰ از فصوص الحکم، فص حکمة احدیة فی کلمة هودیة، را بیان می‌کند و سپس بخشی از ترجمه‌ی بالا از نیکلسون را ازبخشِ ۲۷ فصوص می‌آورد. این دو متن اگرچه در دو بخش متفاوت فصوص آمده‌اند اما بسیار به یکدیگر مرتبط‌اند و آرمسترانگ (یا هر آنکه منبعش بوده است) با ذکاوت آنها را یک‌جا آورده است.
این دو متن از فصوص را برای علاقه‌مندان به اصل نوشته در دو فرسته‌ی بعدی آورده‌ام. 👇

@farhadshafti
ادامه‌ی فرسته‌ی بالا 👆
برگرفته از بخش ۱۰ از فصوص الحکم، فص حکمة احدیة فی کلمة هودیة
https://www.tg-me.com/farhadshafti/643
ادامه‌ی دو فرسته‌ی بالا 👆
برگرفته از بخش ۲۷ از فصوص‌الحکم، فص حکمة فردیة فی کلمة محمدیة
پرسشی و پاسخی: آیات معنوی قرآن، و بهشت و جهنم

- وقتی با قرآن روبه‌رو هستم حسی متضاد را تجربه می‌کنم. حسی که در آن می‌بینم در کنار آیاتی با مضمون معنوی، آیاتی هستند که در آنها وعده‌ی بهشت و حوری داده شده است یا آیاتی که مربوط به جاودانه بودن کافران و غیر مسلمانان است. همه این موارد در حقیقت با مطلب اخیر شما از مصاحبه‌ی‌خانم کرن آرمسترانگ برای من دوگانگی ایجاد میکند. در مواجهه با متن قرآن چه رویکردی داشته باشم؟ چه نگاهی مناسب است؟

🍃 آنچه ابن‌عربی درباره‌ی آن نوشته و خانم کرن آرمسترانگ نقل می‌کند درباره ی تصویر ما از خداوند است. چون خداوند نامحدود است، هر آنچه فهم ما از اوست تنها تصویری از اوست و به تعبیر ابن‌عربی ساخته‌ی ماست و نه خود او.

🍃 اگر بپذیریم که آنچه از خداوند می‌دانیم و در قرآن آمده است تنها تصویری از اوست که برای مخاطب قرآن تا حدی قابل درک باشد، آنگاه این را نیز می‌توان پذیرفت که بسیاری از آنچه به آن تصویر نسبت داده شده است، خود تصویری بر مبنای آن تصویر است. از این منظر داستانِ خلقت، آنچه پس از مرگ در پیش است، و عالم ملکوت، تصاویری هستند از حقیقتِ ازل و ابد و دستگاه الهی. در نوشته ها و گفتارها به تمام آنچه ورای ماست با عنوان "امر متعالی" یاد می‌کنم و به طور خاص از عنوان "حقیقت مطلق" برای اشاره به آنچه ما از او به "خداوند" یاد می‌کنیم استفاده می‌کنم تا بر تصویر بودن تمام این مفاهیم تاکید کنم. بر این مبنا و با استفاده از عناوینی که آوردم، اینگونه خلاصه می‌کنم که آنچه ابن‌عربی درباره‌ی آن "حقیقت مطلق" می‌گوید درباره‌ی "امر متعالی" نیز صادق است.

🍃 تصویر ادیان و مسلک‌های معنویِ مختلف از آخرت متفاوت است اما تقریبا همه بر این اتفاق دارند که چگونگی ما در این دنیا، چگونگی ما پس از مرگ را رقم می‌زند. همسو با همین، تصویری که مخاطبان ادیان ابراهیمی، به خصوص مسیحیت و اسلام، از پس از مرگ دارند روز قیامت و قضاوت و بهشت و جهنم است. این تصاویر از حقایقی پرده برمی‌دارند اما تصویراند و نه عین حقیقت. قرآن به خصوص برای هدایت مخاطبان مستقیم گفتمانی بر مبنای انذار و تبشیر دارد. این گفتمان و آن انذار و تبشیر خود بر مبنای همان تصویر ادیان ابراهیمی از آخرت هستند. جالب است که بسیاری از عرفای اسلام از جمله ابن‌عربی، ضمن استفاده از تعابیر قیامت و بهشت و جهنم، درک و تبیینی لطیف و ورای ظاهر الفاظ از این عناوین داشتند.
(در چارچوب این تصویر، این را نیز در نظر داشته باشید که قرآن نه به غیرمسلمانان که به کافران وعده‌ی جهنم داده است. کافر و غیرمسلمان یکی نیستند.)

🍃 به نظرم اگر از این دید به آیاتی که اشاره کردید بنگرید تضاد و دوگانگی نخواهید دید و آنچه شما از آن به «معنویت» یاد کردید را نه در بعضی آیات که در تمام قرآن جاری خواهید یافت.

بیشتر درباره‌ی آیات عذاب: اینجا

#پرسش_پاسخ #بهشت_جهنم
@farhadshafti
Forwarded from کانال خبری جمعیت خیریه غدیر (heydar samirkaram)
سلسله نشست‌های هم‌اندیشی

تبادل نظر و پرسش و پاسخ
فرهاد شفتی
نشست سوم: 10:00 شب، چهارشنبه :25 مرداد
موضوع سخن آغازین در این نشست:«مسئله ی وحی»
عزیزانی که تمایل دارند در جلسه حضور یابند از طریق لینک زیر می توانند با گزینه میهمان وارد شوند:
https://www.skyroom.online/ch/12ht/yade-ostad
Audio
23MB
صدای نشست سوم هم‌اندیشی در موضوع "مسئله‌ی وحی" پیوست است. در این نشست نظریه‌های مختلف در باب چگونگی وحی و پی‌آمد هر یک را مرور کردیم.
@farhadshafti
بر سر شاخِ دین، بُن بریدن

🍃 به گمانم سخن گزافی نیست اگر گفته شود که جامعه‌ای که درگیر تصویری غل و زنجیروار و رعب‌آور از دین باشد، به سوی دین‌گریزی خواهد رفت. انسان طبعا از احساس دربند بودن گریزان است و برای او فرار از دینی که از دید او زنجیرِ پایش باشد واکنشی طبیعی و قابل پیش‌بینی است.

🍃 بعید می‌دانم که در تاریخ پیدا کنیم دینی با نشان دادن غل و زنجیر موفق به افزودن به تعداد دین‌دارانِ واقعی شده باشد. در واقع بسیاری از آنان که مسلک قدیم خود را رها کردند و به دینِ جدیدی پیوستند به انگیزه‌ی رهایی از گرفتاری‌ها و زنجیرهای زمانه چنین کردند. در قرآن، آیه‌ی ۱۵۷ سوره‌ی اعراف، اهل کتاب مورد خطاب پیامبر اینگونه به ایمان آوردن به پیامبر تشویق می‌شوند: "... او ... بار سنگینشان و بندهایی که بر آنها بود را از آنان برمی‌دارد ..." (... وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِم‏ ...).

🍃 همه‌ی اینها را نوشتم تا بگویم که آن دین‌دارانی که برداشتشان از دین، ایشان را به استفاده از غل و زنجیر (واقعی یا مفهومی) و ایجاد رعب و وحشت برای همراه کردن دیگران تشویق می‌کند از مهم‌ترین عوامل دین‌گریزی مخاطبانشان هستند. همین‌ها هستند که به قیمت متنفر کردن مردم از هر چه رنگ دین دارد، به این خوش‌اند که به ایشان، به زعم خود، جامه‌ی دین‌داری بپوشانند.

🍂 یکی بر سر شاخ بُن می‌برید ...

@farhadshafti
دوگانه‌ی خدا(نا)باوری یا دامنه‌ی حقیقت‌باوری؟

🍃 اگر بپذیریم که آنچه از آن به «خداوند» یاد می‌کنیم تنها تصویری است از آن حقیقت مطلق، آنگاه به این می‌رسیم که دوگانه‌ی «خداباور-خداناباور» نیز بر مبنای همین تصویر است.

🍃 بر این اساس، دوگانه‌ی «خدا(نا)باور» تبدیل به دامنه‌ی «حقیقت‌باوری» خواهد شد. در این دامنه همگان به تصویری از حقیقت، به درجه‌ای، باور دارند. در عین حال باور هیچکس، نسبت به آن حقیقتِ مطلق، تمام (در تصویر) و کامل (در درجه) نیست.

🍃 بر مبنای همین دیدگاه است که به نظرم بسیاری از بحث‌های میان "خداباوران" و "خداناباوران" به نزاع بین تعابیر‌ می‌ماند.

🍃 باز بر مبنای همین دیدگاه جای شگفتی یا انکار نخواهد بود اگر بینِ آثارِ عملیِ ایمان (مثلا توکل، رضا، آرامش، فراسونگری، مکارم اخلاقی، ...) و دوگانه‌ی "خدا(نا)باوری" همیشه ارتباط مستقیمی نبینیم.

🍂 هر یک از اهل نظر را به زبانی دارد
چشم پر کار ترا هیچ فنی نیست که نیست

بلبل و طوطی و قمری همه نالان تواند
در دبستان تو شیرین سخنی نیست که نیست

همه نازک بدنان در خم آغوش تواند
سینه‌چاک تو گل و یاسمنی نیست که نیست

گر چه در بسته‌ی شرم است کمانخانه‌ی تو
از خَدَنگ تو مُشبّک بدنی نیست که نیست

(صائب)

@farhadshafti

پیوست 👇
پیوستی به فرسته‌ی بالا👆

دوست عزیز و اندیشمندی با این نکته‌ی نقادانه و شیوا به من فرصت داد تا در تبیین فرسته‌‌ی "دوگانه‌ی خدا(نا)باوری یا دامنه‌ی حقیقت‌باوری" بکوشم:
"نزاع میان خداباوری و خداناباوری و مرتبط دانستن آن با باور به حقیقت مطلق در صورتی است که خداناباوران به نوعی از حقیقت غایی یا مطلق اعتراف کنند، اما فقط عده‌ی اندکی از خداناباوران به نوعی از شعور مطلق اعتراف می‌کنند. من می‌فهمم که می‌توان نزاع بین خدای شخصی ادیان ابراهیمی و خدای پانتئیستی ادیان شرقی را دعوایی غیر اصیل دانست و باور آنان را به اختلاف در باب چگونگی حقیقت مطلق مربوط دانست اما نمی‌فهمم چگونه اختلاف بین خداباوری و خداناباوری هم می‌تواند از این سنخ باشد."

پاسخ من:

🍃 نکته‌ایی که در ذهن دارم این است که «دعوای اصیل» این است که در آن دامنه‌ای که گفتم کجا باشیم. مقایسه بین این و بحث خدای متشخص و خدای ادیان شرقی از نظر من درست نیست. من هم خدای متشخص ادیان ابراهیمی و هم خدای‌ نامتشخص ادیان شرقی را تصویری مناسب و البته ناتمام از آن حقیقت مطلق می‌دانم که می‌توانند به نوعی مکمّل یکدیگر باشند. این بحث دیگری است که در گذشته با عنوان خدای‌نامشخص مطرح کرده‌ام. دو سوی دامنه‌ی حقیقت‌باوری امّا "خدای متشخص" و "خدای نامتشخص" نیستند بلکه درجه‌ی (یا بگوییم مرتبه‌ی) باور به آن حقیقت مطلق است، یعنی اینکه برتری (علوّ) و گستره‌ی (تسرّی) آن حقیقت مطلق را تا کجا بدانیم.

🍃 بر این اساس، این را که نوشتید برخی اصلا حقیقت مطلقی را قبول ندارند، من اینگونه باز می‌نویسم که برخی تصویرشان از آن حقیقت مطلق از دید من که با شما در این سوی آن دامنه ایستاده‌ام، از برتری و گستره‌ی بسیار کمی برخوردار است. من و شما اگرچه ممکن است آن را شاخه‌ای از حقیقت بدانیم اما به آن «حقیقت مطلق» نمی‌گوییم. در مقابل ایشان بر این‌اند که حقیقتی جز آنچه ایشان یافتند وجود ندارد و اگر بناست حقیقتی را مطلق بنامیم چیزی بیش از آن نیست. محل نزاع در اینجاست.

🍃 برای تبیین بهتر مثالی می‌آورم: وقتی ریچارد داوکینز با یک مسیحی بحث می‌کند و هر دو طرف بحثشان محدود به تفسیری تحت‌‌اللفظی از متن توراتِ موجود است، از دید من می‌شود ضَعُف الطالب و المطلوب. به نظر من هر دو سو در این بحث غافل‌اند که اختلافشان نه در انتخاب میان دوگانه‌ی خداباوری یا خداناباوری، بلکه در انتخاب جایگاه خود در دامنه‌ی حقیقت‌باوری است. من اگر (خدای نخواسته) بخواهم با «خداناباوری» بحثی کنم سعی میکنم نخست ببینم که او در این دامنه‌ای که گفتم کجا قرار دارد، چه باورهایی دارد که از دید من از همان حقیقتی که من به آن باور دارم آمده‌اند. او را نیز دعوت می‌کنم که از تعابیر رایج در باور من گذر کند و ببیند و بپذیرد که فهم من نیز بر همان دامنه‌ای که او بر آن ایستاده است قرار گرفته است، و اختلاف ما تنها درباره‌ی تصویرمان از حقیقت مطلق و نیز برتری و گستره‌ی آن است. آنگاه بحث خواهیم کرد که در این دامنه شایسته است کجا بنشینیم.

🍃 قصد من از آنچه نوشتم غیراصیل دانستن اختلاف باورها به طور مطلق نیست، بلکه پیشنهاد دیدگاهی برای اصالت دادن به این اختلاف است. بر اینم که "دوگانه‌ی خدا(نا)باوری" برداشتی نارسا از اختلاف باورهاست که منجر به نزاعِ کاذب می‌شود، و پیشنهاد می‌کنم که "دامنه‌ی حقیقت‌باوری" برداشتی رساتر است که محلّ نزاع را روشن‌تر می‌کند.

@farhadshafti
در همین‌باره، پرسشی و پاسخی 👇
پرسشی و پاسخی: قرآن و دوگانه‌ی خدا(نا)باور

▫️در نوشته‌ی «دوگانه‌ی خدا(نا)باوری یا دامنه‌ی حقیقت‌باوری» و پیوست آن آوردید که دوگانه‌ی خداباور و خداناباور از نظر طرح بحث و گفتگو اصالت ندارد و به جای آن از دامنه‌ی حقیقت‌باوری صحبت کردید. آیا نمی‌توان گفت اتفاقا قرآن با تفکیک بین مومن و کافر بر همین دوگانه تاکید می‌کند؟


🍃 اگرچه بحثی که مطرح کردم فرادینی است، اما از دید من حتی در قرآن نیز این دوگانه وجود ندارد.

🍃 تمامی مخاطبان مستقیم قرآن (ایمان آورندگان، اهل کتاب، مشرکین) خداباور بودند. مشرکین خداباور بودند اما شرک می‌ورزیدند. مومن در کلام قرآن صرفا یک خداباور نیست بلکه خداباوری است که به پی‌آمدهای این باور پایبند‌است. در برابر، بنا به روایت قرآن، کافران آن مخاطبان مستقیم پیامبر(ان) بودند که از روی تکبر پایبند به باور خود نبوده بلکه بر علیه آن بودند.*

🍃 بنابراین دوگانه‌ی مومن-کافر در قرآن درباره‌ی خودِ باور نیست بلکه درباره‌ی چگونگی رفتار با وجود باور است.

* برای بحثی درباره‌ی مفهوم کافر در قرآن نگاه کنید به بخش ۱.۴.۱ از مقاله‌ی پیوست در این فرسته.

#پرسش_پاسخ #کافر
#farhadshafti
پادکست‌های نرسیده به درخت
برای دوستانی که به تازگی به این کانال تلگرامی پیوسته‌اند و ممکن است به این پادکست‌ها علاقه‌مند باشند:

🍃 دسترسی از سایت صدانت، شامل نشانی کست‌باکس:
https://3danet.ir/not-far-from-the-tree/

🍃 دسترسی در این کانال:

فصل یک، نشست اول:
- کثرت‌گرایی و باور‌های سنتی ما
- قرآن به چه کار امروز ما می‌آید؟
- چرا احساس می‌کنیم از عبادت نفعی نمی‌بریم؟
- فایده‌ی کثرت‌گرایی
https://www.tg-me.com/farhadshafti/91

فصل یک، نشست دوم:
- تبیین بحث نشست اول در باب دین‌داری و کثرت‌گرایی
- دو روایت از مفهوم خدا
- هدف از دین
- منظور از تزکیه
- قرآن و صداقت در باور نادرست
https://www.tg-me.com/farhadshafti/92

فصل یک، نشست سوم:
- پاسخ دین به دغدغه‌ی رنج آدمی (مقایسه‌ی اسلام و آیین بودا)
- معنویت‌گرایی در خدا ناباوران
https://www.tg-me.com/farhadshafti/93

فصل یک، نشست چهارم:
- تکمیل بحث دین و دغدغه‌ی رنج آدمی
- ظاهر آیات قرآن، خشن یا لطیف؟
https://www.tg-me.com/farhadshafti/94

فصل یک، نشست پنجم:
- چرا قوانین دینی به تدریج بیش از اصل دین مهم می‌شوند؟
- خاستگاه قوانین شریعت در قرآن
- ملاک‌ موثر بودن عبادات
https://www.tg-me.com/farhadshafti/101

فصل یک، نشست ششم:
- ارتباط عبادت و عبودیت
- چرا خداوند می‌خواهد بنده‌ی او باشیم و عبادتش کنیم؟
- ارتباط تقوی با عبودیت و خداوند
- آیا عبودیت می‌تواند در تضاد با عقلانیت باشد؟

https://www.tg-me.com/farhadshafti/105

نشست ویژه‌ی بررسی نظریه‌ی "اسلام و قدرت" دکتر سروش
بخش اول:
تمایز بین اسلوب قرآن، موضوع قرآن و هدف قرآن
https://www.tg-me.com/farhadshafti/111

نشست ویژه‌ی بررسی نظریه‌ی "اسلام و قدرت" دکتر سروش
بخش دوم:
قرآن و بحث اقتدارگرایی پیامبر- اسلام به معنی تسلیم حکومت شدن
https://www.tg-me.com/farhadshafti/112

نشست ویژه‌ی بررسی نظریه‌ی "اسلام و قدرت" دکتر سروش
بخش سوم:
شخصیت پیامبر بر مبنای قرآن
https://www.tg-me.com/farhadshafti/113

فصل یک، نشست هفتم:
- روایت ارتباط خداوند با انسان در قرآن چیست؟
- حاصل دین، و عشق!
- مس‍ئ‍ولیت فردی ما در دین‌داری آگاهانه
https://www.tg-me.com/farhadshafti/121

فصل یک، نشست هشتم - قسمت اول:
- پاسخ خداوند را چگونه می‌شنویم؟
https://www.tg-me.com/farhadshafti/126

فصل یک، نشست هشتم - قسمت دوم:
- آنچه بر خداوند واجب است.
- آیا رحمت و مهربانی حدی دارد؟
- نمونه‌ای از روایت عشق در ساختار لفظی قرآن
https://www.tg-me.com/farhadshafti/127

فصل دوم، نشست اول:
- تاملی در داستان خلقت، بهشت آدم، توبه و هبوط
https://www.tg-me.com/farhadshafti/136

فصل دوم، نشست دوم:
- آیا هدایت الهی و رستگاری تنها از طریق ارسال پیامبران صورت می‌گیرد؟
https://www.tg-me.com/farhadshafti/144

فصل دوم - نشست سوم:
- نسبت شریعت اسلام با فرهنگ محل نزول چیست؟
- کشورگشایی اعراب مسلمان را چگونه می‌توان تبیین کرد؟
- تعامل شریعت اسلام با فرهنگ‌های متفاوت چیست؟
- بر مبنای قرآن تفاوت شرایع در رستگاری چه نقشی دارد؟
https://www.tg-me.com/farhadshafti/161

فصل دوم - نشست چهارم - بخش اول:
رمضانیات: به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خود را ...
https://www.tg-me.com/farhadshafti/168

فصل دوم - نشست چهارم - بخش دوم:
رمضانیات: به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خود را ...
https://www.tg-me.com/farhadshafti/169

فصل دوم - نشست پنجم - بخش اول:
رمضانیات، شب قدر: اختلاف نظرها
https://www.tg-me.com/farhadshafti/183

فصل دوم - نشست پنجم - بخش دوم:
رمضانیات، شب قدر: رویکردی متفاوت به شب قدر
https://www.tg-me.com/farhadshafti/184

فصل دوم - نشست پنجم - بخش سوم:
رمضانیات، شب قدر: چه می‌توان کرد و در پی چه می‌توان بود؟
https://www.tg-me.com/farhadshafti/185

فصل دوم - نشست ششم
خلاصه‌ای از بحث‌های گذشته (تکثرگرایی، چرا عبودیت؟، مفاهیم تزکیه ومعنویت، جهان‌بینی فرادینی آیات اولیه‌ی سوره‌ی حمد)
https://www.tg-me.com/farhadshafti/230

فصل دوم، نشست هفتم، بخش ۱
- منابع فهم دین
- بازنگری نسبت قرآن با حدیث
- بازنگری تعریف سنت
https://www.tg-me.com/farhadshafti/247


فصل دوم، نشست هفتم، بخش ۲
- آسیب‌شناسی رویکرد به قرآن
https://www.tg-me.com/farhadshafti/248

فصل دوم - نشست هشتم، بخش ۱
تاملی در شریعت:
- معنی قرآنی شریعت
- چهار نکته درباره‌ی شریعت
- شریعت ایستا یا شریعت پویا
https://www.tg-me.com/farhadshafti/283

فصل دوم - نشست هشتم، بخش ۲:
ماهیت وحی:
- توضیح سه دیدگاه کلی درباره‌ی وحی
- نسبت هر یک از سه دیدگاه با کثرت‌انگاری دینی
https://www.tg-me.com/farhadshafti/324

فصل دوم- نشست نهم
روایت اتمام حجت در قرآن و پیامد‌های آن

https://www.tg-me.com/farhadshafti/326

فصل دوم - نشست دهم (آخرین قسمت)
چرا "نرسیده به درخت"؟!
https://www.tg-me.com/farhadshafti/328

@farhadshafti
مردی که رنگ خدا بود

🍃 خدایی که رحمت و مهربانی را بر خود واجب کرده است (... كَتَبَ عَلَىٰ نَفسِهِ ٱلرَّحمَةَ ... - ۶:۱۲)

🍃 نظامی از هستی که در آن رنگ خدا شدن بهترین است (صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً ... - ۲:۱۳۸)

🍃 پیامبری که رنگ‌ خدا بود و جز برای رحمت و مهربانی نیامده بود (وَمَآ أَرۡسَلنَٰكَ إِلَّا رَحمَةٗ لِّلعَٰلَمِينَ - ۲۱:۱۰۷)

🍃 دین‌دارانی که بنا بود چنین پیامبری را الگو قرار دهند (لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٞ ... - ۳۳:۲۱)

🍃 وجود محمد مصطفی و نرم‌خویی و مهربانی او از مهم‌ترین عوامل اقبال مردم به دین او بود. مهربانی او سیاستی برای جذب به دین نبود، او مهربان بود، همین. او اخلاق را فدای قدرت نکرد. او نه با لباس و نه با تحصیل علم، بلکه با رفتارش حجةالاسلام بود، یعنی دلیلی بر حق بودن دین اسلام. او هرگز با رفتارش حجتی علیه اسلام نبود، که اگر بود مسلمانی نبود. «پس به سبب رحمتی از سوی خدا با آنان نرم‌خو شده‌ای، و اگر درشت‌خویی سنگدل بودی بی‌گمان از گِرد تو پراکنده می‌شدند، ...» (۳:۱۵۹)

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند

نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاه داری و آیینِ سروری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

هزار نکتهٔ باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

#پیامبر #رحمت

@farhadshafti
〽️ کار فقیه، بررسی جنبه های اخلاقی و تربیتی احکام متناسب با زمان و عرف است، نه جایگزینی فقه با عقلانیتِ عرفی بشری!

🖋 مرحوم سیّد مرتضی جزائری

«هو الذي بعث في الأميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة» [۱]

🔺 این یک میزان و ترازو است در اختیار فقیه، که باید همه مسائل شرعی را با این ترازو؛ یعنی با ترازوی تزکیه سنجید و بیرون از آن، به فقیه هیچ ارتباطی ندارد!

وظیفه فقیه این است که به مردم بگوید:

در معامله غـدر، غش، کم فروشی، گرانفروشی، قَسَم دروغ نباشد، پیش از کاروان تجاری نروید [و به آنها تعرّض نکنید]، در سَوم کسی دخالت نکنید!

🔹 اما حالا شما بیایید از یک طرف این قبیل مزخرفات را [که در فقه از آنها بحث می کنند] که بیع چیست و حقیقت شرعیه یا متشرّعه و مباحث مبتنی بر آن را تابلو کنید، و این دستورات والا [که ناظر به سویه های اخلاقی است] را هم تابلو کنید، و بنگرید کدامیک به هدف شرع ـ که لطیف کردن انسانها و تزکیه آنها است - نزدیکتر است؟!؛

و در همین زمینه است که فرموده اند:

"الکاسب حبیب الله" [۲]، "التاجر مرزوق" [۳].

🔸 چه بسا این بحثها بر ذهن ثقیل باشد، ولی واقعیت این است که اسلام دین اخلاق و تربیت و انسانیت است [نه دینِ اصالت دادن و محوریّت دادن به احکام فقهی ای که اساساً ربطی به دین نداشته، و اکثراً از اخترافات فقها از منابع روایی است!]

دستوراتِ آن هم، در همین مایه و معیار باید باشد؛ و هر دستوری یا سخنی بیرون از آن [اغراض اخلاقی و تربیتی]، [اصلاً] از شرع نیست، و به دروغ [یا خطا] به شرع اطهر نسبت داده شده است!

شرع می گوید:

اگر با مال یتیم معامله می‌کنید باید در جهت مصلحت او باشد.

با سفیه معامله نکنید؛ چون سود و زیان خود را تشخیص نمی دهد.

با محجور و مفلس معامله نکنید؛ چون اموال او مورد تعلّق حقوق دیگران است.

❗️ اما اینکه فرق مزارعه و مساقات چیست به شرع ربطی ندارد، و اصلاً امری هم در مزارعه و مساقات نیست، و موضوعاً منتفی است.

[اما فقیهان سنّتی] آنچه که شرع بدان عنایت داشته [یعنی جنبه های تربیتی و سازنده شخصیّت انسانی را] نادیده گرفتند، و به مسائلی پرداختند که روح شارع مطهر و صميم شرع از آن بی خبر و بلکه بیزار هم هست! [انتظار بیجا از شرع و نقل، برای دخالت در امور عرفی و عُقلاییِ بشری!].

🟧 مگر این موضوعاتی که علمای اسلام به خیال خود از آنها بحث کرده اند [و گمان کرده اند جزو دین است] - یعنی: قراردادهای حقوقی و تجاری و مقرّرات اجتماعی از قبیل بيع، اجـاره، رهن، مضاربه، مزارعه، مساقات، شرکت، هبه، صلح، نکاح، طلاق و ... ـ در اقوام دیگر و ادیان دیگر [نبوده] و نیست؟! پس چرا انبیاء درباره آنها حرفی نزده اند؟

بله، اسلام در این موارد اگر دخالتی داشته در حدّی است که هدف او را تأمین می‌کند؛ یعنی همیشه جنبه عامّ اخلاقی و احساسیِ انسانی را مدّ نظر دارد. مردم را از منکر باز می دارد و به معروف دعوت می نماید [و به آنها جهت تربیتی و اخلاقی و وجدانی می دهد]، اما اصل قراردادها مربوط به خود جامعه است که بر اساس ضرورتهای اجتماعی [و عقل عرفیِ نوعِ بشری] پیدا شده، قبل از شرع بوده و بعد از او نیز خواهد بود. شرع آنها را انشاء نکرده و مبتکر آنها هم نیست، و قطعاً مسائل مربوط به حدود و دیات از این قبیل است [پس برخی امور و احکام اجتماعی که در دین آمده، صرفاً یک سلسله امور ناظر به تنظیم عرفِ غیرمترقّیِ مخاطبان نخستین وحی است، که در صورت تغییر شرایط اجتماعی و وصول عقول بشری به مناسبات و نظام های حقوقی و جزایی معقول و اخلاقی و مترقّی، عقلانیّت نوع بشری باید جایگزین آن احکام شوند".

📘 مقدّمه فقه، مبحث اشتباه بزرگ فقها، ص ۵۹ و ۶۱.

〰️〰️〰️
🔳 پی نوشت ها:

۱. آل عمران، ۱۶۴.

۲. در کتب فریقین آن را نیافتم و شاید هم عبارة أخراى این نقل باشد: "ان الله يحب المؤمن المتحرف"؛ كافي - ج ۵ - ۱۱۳ - ح ۱/ كنز العمال - ج ۴ - ح ۹۱۹۹.

۳. کنزالعمال : ۴ / ۹۲۹۳. جامع احادیث الشيعة - ج ۱۷ ـ ۱۲۷ - ۳۹.
https://www.skyroom.online/ch/12ht/yade-ostad
(ورود به نشست با انتخاب گزینه‌ی مهمان)


@farhadshafti
Audio
صدای نشست چهارم هم‌اندیشی در موضوع "کثرت‌انگاری" پیوست است. نشست با مروری بر معنی و دلایل قرآنی کثرت‌انگاری دینی آغاز شد و در ادامه درباره‌ی جنبه‌های مختلف آن گفتگو کردیم.

نوشته‌های پیشین درباره‌ی کثرت‌انگاری دینی:
- کثرت‌گرایی یا انحصارگرایی محققانه؟
- قرآن، انحصارگرا یا کثرت‌گرا؟
- تقریری از جلسات قرآن و سه پرسش اساسی، بخش دوم: قرآن انحصارگراست یا کثرت‌انگار؟

🍃 موضوع نشستِ پنجم (چهارشنبه ۲۶ مهر): "سبک‌باری دین و گران‌باری دین‌داران"
@farhadshafti
🍃 عیبِ حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پایِ آزادی چه بندی، گر به جایی رفت رفت

@farhadshafti
قرآن به منزله‌ی منازل‌ السائرینِ محمد (ص) - (۱ از ۳)
(بازفرست از سه سال پیش، این‌بار با ترجمه‌ی کامل آیات و کمی ویراستاری و افزودن در توضیحات)

🍃یکی از زیبایی‌های قرآن، نقش آن در هدایت، تصحیح، یادآوری و تشویق پیامبر است. با خواندن این آیات تصویری کاملا بشرگونه از پیامبر می‌گیریم. انسانی که مانند انسانها، نیاز به هدایت و تذکار (پند و یادآوری) الهی دارد.

🍃قرآن که می‌گوید «بگو جز این نیست که من بشری مانند شما هستم که به من وحی می‌شود ... (۱۸:۱۱۰)»، یعنی همان خصوصیات چالش‌انگیزی که بنا بر آیات قرآن انسان به آنها دچار است در پیامبر نیز می‌باشد. 

🍃با درک چنین تصویری از پیامبر است که متوجه‌ی بزرگی او، شأن انسانی فوق‌العاده‌اش، و عظمت کاری که به انجام رساند می‌شویم. قرآن پیش از آنکه دیگران را هدایت کند، پیامبر را هدایت می‌کند. یک بار خواندن قرآن به منزله‌ی منازل السائرینِ محمد، خواننده را مدهوش و عاشق روح بلند و پاک پیامبر می‌کند و ازدیدن تازیانه‌ی سلوک بر سینه‌ی گشوده‌ی او به وَجد می‌آورد.

🍃آن پیامبری که توانی فراتر از قدرت بشری دارد، بر زمین و آسمان چیره است و از گذشته و آینده آگاه، و از مور و ملخ تا جنّ و فرشته فرمانبردار اویند، ممکن است برخی منابر را پر رونق و بعضی مخاطبان را انگشت به دهان کند اما نه با پیامبری که قرآن معرفی می‌کند نسبتی دارد و نه می‌تواند برای انسان‌ها اسوه باشد (۳۳:۲۱)، که اسوه‌ی هر کسی باید از جنس او باشد، با همان آرزوها، و با همان محدودیت‌های ذاتی و با همان دردها. 

🍃گزیده‌ای اندک از بسیاری از آیات قرآن که پیامبر را مانند بشری عادی خطاب می‌کنند، و از دغدغه‌های او برای مردمش می‌گویند، بدون ترتیب خاصی،  در اینجا آورده‌ام. همه‌ی ترجمه‌های آیات را از محمد مهدی فولادوند نقل کرده‌ام تا منبعی غیر از من آیات را توضیح داده باشد:

▫️و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو: «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است، هدايت كند.» (۱۸:۲۳, ۱۸:۲۴)

▫️پس همان گونه كه پيامبرانِ نستوه، صبر كردند، صبر كن، و براى آنان شتابزدگى به خرج مده‏ ... .(۴۶:۳۵)

▫️بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم، و اگر غيب مى‏دانستم قطعاً خير بيشترى مى‏اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‏رسيد. من جز بيم‏دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‏آورند، نيستم‏.» (۷:۱۸۸)

▫️در حقيقت، تو هر كه را دوست دارى نمى‏توانى راهنمايى كنى، ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى‏كند، و او به راه‏يافتگان داناتر است‏. (۲۸:۵۶)

▫️... تو نمى‏دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ... . (۴۲:۵۲)

▫️ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مى‏كنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بى‏خبران بودى‏. (۱۲:۳)

▫️و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود ... . (۲۸:۸۶)

▫️بگو: «من از [ميان‏] پيامبران، نو درآمدى نبودم و نمى‏دانم با من و با شما چه معامله‏اى خواهد شد ... .(۴۶:۹)

▫️پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست؛ و براى گناه خويش آمرزش جوى، و براى مردان و زنان با ايمان‏ ... . (۴۷:۱۹)

▫️پس صبر كن كه وعده‌ی خدا حقّ است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت، شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش. (۴۰:۵۵)

@farhadshafti

ادامه 👇
👆 قرآن به منزله‌ی منازل السائرینِ محمد (ص) - (۲ از ۳)

▫️... و از مردم می‏ترسيدى، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى‏ ... .(۳۳:۳۷)

▫️[آنچه درباره عيسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است. پس، از ترديدكنندگان مباش‏. (۳:۶۰)

▫️حق از جانب پروردگار توست. پس مبادا از ترديدكنندگان باشى‏. (۲:۱۴۷)

▫️و گفتند: «تا از زمين چشمه‏اى براى ما نجوشانى، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى، يا چنان كه ادعا مى‏كنى، آسمان را پاره پاره بر [سر] ما فرو اندازى، يا خدا و فرشتگان را در برابر [ما حاضر] آورى، يا براى تو خانه‏اى از طلا [كارى‏] باشد، يا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم‏] اطمينان نخواهيم داشت، تا بر ما كتابى نازل كنى كه آن را بخوانيم.» بگو: «پاك است پروردگار من، آيا [من‏] جز بشرى فرستاده هستم؟» (۱۷:۹۰ تا ۱۷:۹۳)

▫️خدايت ببخشايد، چرا پيش از آنكه [حال‏] راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بازشناسى، به آنان اجازه دادى؟ (۹:۴۳)

▫️و بدين سان آن [قرآن‏] را فرمانى روشن نازل كرديم، و اگر پس از دانشى كه به تو رسيده [باز] از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا هيچ دوست و حمايتگرى نخواهى داشت‏. (۱۳:۳۷)

▫️مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش‏] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند. (۳:۱۹۶)

▫️و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده، داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان بر حذر باش؛ مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند ... . (۵:۴۹)

▫️و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بى‏صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش. (۷:۲۰۵)

▫️و مبادا تو برخى از آنچه را كه به سويت وحى می‌‏شود ترك گويى و سينه‏‌ات بدان تنگ گردد كه مى‌‏گويند: «چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده يا فرشته‏اى با او نيامده است؟» تو فقط هشداردهنده‌‏اى، و خدا بر هر چيزى نگهبان است.(۱۱:۱۲)

▫️و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‏ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند. و اگر تو را استوار نمى‏داشتيم، قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى. در آن صورت، حتماً تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب‏] مى‏چشانيديم، آن گاه در برابر ما براى خود ياورى نمى‏يافتى. (۱۷:۷۳ تا ۱۷:۷۵)

▫️و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه‏] در آيات ما فرو مى‏روند از ايشان روى برتاب، تا در سخنى غير از آن درآيند؛ و اگر شيطان تو را [در اين باره‏] به فراموشى انداخت، پس از توجّه، [ديگر] با قوم ستمكار منشين.(۶:۶۸)

▫️ و اگر بخواهيم، قطعاً آنچه را به تو وحى كرده‏ايم مى‏بريم، آن گاه براى [حفظ] آن، در برابر ما، براى خود مدافعى نمى‏يابى‏ (۱۷:۸۶).

▫️و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نيندازد ... .(۹:۸۵)

▫️و اگر از آنچه به سوى تو نازل كرده‏ايم در ترديدى، از كسانى كه پيش از تو كتاب [آسمانى‏] مى‏خواندند بپرس. قطعاً حقّ از جانب پروردگارت به سوى تو آمده است. پس زنهار از ترديدكنندگان مباش‏. (۱۰:۹۴)

▫️و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‏خوانند [و] خشنودى او را مى‏خواهند، شكيبايى پيشه كن، و دو ديده‏ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى، و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‏ايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس‏] كارش بر زياده‏روى است، اطاعت مكن. (۱۸:۲۸)

▫️ و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب‏] بر مى‏خيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى‏. (۵۲:۴۸)

▫️اى پيامبر، از خدا پروا بدار و كافران و منافقان را فرمان مبر، كه خدا همواره داناى حكيم است. و آنچه را كه از جانب پروردگارت به سوى تو وحى مى‏شود، پيروى كن كه خدا همواره به آنچه مى‏كنيد آگاه است. و بر خدا اعتماد كن، همين بس كه خدا نگهبان [تو] ست. (۳۳:۱ تا ۳۳:۳)

▫️پس در [امتثال‏] حكم پروردگارت شكيبايى ورز، و مانند همدم ماهى [يونس‏] مباش؛ آن گاه كه اندوه‏زده ندا درداد. (۶۸:۴۸)

@farhadshafti

ادامه 👇
👆 قرآن به منزله‌ی منازل السائرینِ محمد (ص) - (۳ از ۳)

🍃بله بدون شک یادآوری و پند لزوما به این معنی نیست که مخاطب خطایی کرده، و بی تردید آنچه می‌توان از آن به گناه پیامبر(ان) تعبیر کرد بر سبیل حسنات الأبرار سيئات المقربين است، اما از ریشه منکر معنی چنین آیاتی شدن انصافا ذوق و بداهه‌پردازی می‌طلبد. توجیه بعضی مفسران برای برگرداندن معنی برخی از این آیات واقعا "شگفت‌انگیز" است. می‌توان پرسید آخر کدام منبعِ معتبرتر از قرآن، مفسّر را وا می‌دارد که در پی راهی برای توجیه آیات اینگونه باشد. در برابر، آن دسته از مفسران که در بین منابع نقلی دین، قرآن را در شناخت پیامبر اصل قرار داده‌اند کمتر در پی توجیه آیاتی از این دست بوده‌اند.

🍂 همین ارتباط تنگاتنگ و عاشقانه‌ی «منازل السائرینی»، هدایت و جذب الهی و اراده‌ و شوق انسانی، است که محمد مصطفی را رحمتی برای همگان (۲۱:۱۰۷)، بر اخلاقی برتر (۶۸:۴)، نرم‌خو (۳:۱۵۹)، نه مامور به اجبار که مامور به پند دادن (۵۰:۴۵)، و نه نگهبان و وکیل (۶:۱۰۴، ۱۰:۱۰۸) که دل‌سوزِ رنج مردمش (۹:۱۲۸) می‌سازد.

@farhadshafti
2024/09/27 22:23:53
Back to Top
HTML Embed Code: