Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
بیستم شهریور زادروز استاد #جلال_خالقی_مطلق:
دکتر جلال خالقی مطلق شاعر ، ادیب، زبانشناس و ایرانشناس پرآوازه و ستارهای درخشان در پهنه شاهنامهپژوهی ایران است. .
سالهای نخست زندگی و تحصیل
استاد جلال خالقی مطلق بیستم شهریور 1316 در تهران زاده شدند. ایشان پس از پایان دوره دبیرستان در ایران، در کشور آلمان ادامه تحصیل دادند.
تحصیل در آلمان
استاد خالقی مطلق در دانشگاه کلن آلمان به تحصیل در رشتههای مختلفی پرداخته و در سه رشتهی شرقشناسی، مردمشناسی و ژرمانیستیک دکتری گرفتند. چیرگی ایشان بر زبانها و رشتههای گوناگون، در پژوهشهای گسترده در زمینهی شاهنامه و ادبیات فارسی یاریشان داد.
زندگی و کار در هامبورگ
پس از پایان تحصیلات، به استادی به دانشگاه هامبورگ رفتند و در آنجا افزون بر آموزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایران به بررسی دستنوشتههای شاهنامه پرداختند. ایشان با باریکبینی بسیار، نسخههای گوناگون شاهنامه را بررسیدند تا بهترین نسخهها را اساس و بدل برای تصحیح برگزینند.
تصحیح شاهنامه
از مهمترین دستاوردهای استاد خالقی مطلق، تصحیح انتقادی شاهنامه فردوسی است. ایشان با دانش گسترده از زبان فارسی باستان و میانه و همچنین دانش ژرف از تاریخ و فرهنگ ایران، توانستند تصحیحی از این شاهکار ادب فارسی ارائه دهند که تا به امروز نزدیکترین تصحیح به سخن نژاده فردوسی فرزانه شناخته شده و به درک بهتر از این حماسهی بزرگ کمک شایانی کرده.
اهمیت کارهای خالقی مطلق
✅ حفظ و احیای میراث فرهنگی: تصحیح انتقادی شاهنامه و پژوهشهای گسترده در این زمینه، به حفظ و بازآفرینی یکی از ارزشمندترین میراثهای فرهنگی ایران کمک شایانی کرده است.
✅ توسعه مطالعات ایرانشناسی: کارهای استاد خالقی مطلق، الهامبخش بسیاری از پژوهشگران در زمینه ایرانشناسی شده است و به توسعه این حوزه کمک کرده است.
✅ معرفی بهتر شاهنامه به جهان: تصحیح ایشان از شاهنامه، به معرفی بهتر این اثر به جهان کمک کرده و باعث شده است که شاهنامه به عنوان یکی از مهمترین حماسههای جهان شناخته شود.
برخی از آثار مهم خالقی مطلق
📚 تصحیح شاهنامه فردوسی
📚 کتابهای متعددی در زمینه شاهنامهپژوهی و ادبیات فارسی
📚 مقالات متعدد در مجلات علمی داخلی و خارجی
یک رباعی از استاد خالقی مطلق
ایران غمِ تو چو بر دلم رای کند
کارِ دمِ نینواز با نای کند
هر گوشه تو که اجنبی جای کند
سد گوشه جسم و جانِ من وای کند
سخن پایانی
دیدگاهی از استاد خالقی مطلق دربارهٔ شاهنامه
بهطور خلاصه، محتوای شاهنامه، یک حماسه اسطورهای، پهلوانی، عشقی، اندرزی و تاریخی است. در جزئیات مطالب، شاهنامه پر از آگاهیهای گوناگون دربارهٔ زندگی معنوی و مادی، تشکیلات اداری و لشکری و درباری، آیینهای خانوادگی و اجتماعی ایرانیان باستان است. ساختار شاهنامه، در مجموع یک حماسه تراژیک – دراماتیک است. شاهنامه از نظر شیوه بیان، دارای زبانی کهن و فاخر و لحنی غالباً اخطارکننده است. از نظر کارکرد، شاهنامه مهمترین حلقه پیوند دو بخش تاریخ و فرهنگ ایران (پیش از اسلام و پس از اسلام) به یکدیگر و نیز، استوارترین ستون زبان و ادب فارسی و بزرگترین شاخص هویت و ملیت ایرانی است.»
زندگی پربارشان دراز باد
پیوست :
معرفی فردوسی و شاهنامه از سوی استاد جلال خالقی مطلق
🆔@XeradsarayeFerdosiYazd
دکتر جلال خالقی مطلق شاعر ، ادیب، زبانشناس و ایرانشناس پرآوازه و ستارهای درخشان در پهنه شاهنامهپژوهی ایران است. .
سالهای نخست زندگی و تحصیل
استاد جلال خالقی مطلق بیستم شهریور 1316 در تهران زاده شدند. ایشان پس از پایان دوره دبیرستان در ایران، در کشور آلمان ادامه تحصیل دادند.
تحصیل در آلمان
استاد خالقی مطلق در دانشگاه کلن آلمان به تحصیل در رشتههای مختلفی پرداخته و در سه رشتهی شرقشناسی، مردمشناسی و ژرمانیستیک دکتری گرفتند. چیرگی ایشان بر زبانها و رشتههای گوناگون، در پژوهشهای گسترده در زمینهی شاهنامه و ادبیات فارسی یاریشان داد.
زندگی و کار در هامبورگ
پس از پایان تحصیلات، به استادی به دانشگاه هامبورگ رفتند و در آنجا افزون بر آموزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایران به بررسی دستنوشتههای شاهنامه پرداختند. ایشان با باریکبینی بسیار، نسخههای گوناگون شاهنامه را بررسیدند تا بهترین نسخهها را اساس و بدل برای تصحیح برگزینند.
تصحیح شاهنامه
از مهمترین دستاوردهای استاد خالقی مطلق، تصحیح انتقادی شاهنامه فردوسی است. ایشان با دانش گسترده از زبان فارسی باستان و میانه و همچنین دانش ژرف از تاریخ و فرهنگ ایران، توانستند تصحیحی از این شاهکار ادب فارسی ارائه دهند که تا به امروز نزدیکترین تصحیح به سخن نژاده فردوسی فرزانه شناخته شده و به درک بهتر از این حماسهی بزرگ کمک شایانی کرده.
اهمیت کارهای خالقی مطلق
✅ حفظ و احیای میراث فرهنگی: تصحیح انتقادی شاهنامه و پژوهشهای گسترده در این زمینه، به حفظ و بازآفرینی یکی از ارزشمندترین میراثهای فرهنگی ایران کمک شایانی کرده است.
✅ توسعه مطالعات ایرانشناسی: کارهای استاد خالقی مطلق، الهامبخش بسیاری از پژوهشگران در زمینه ایرانشناسی شده است و به توسعه این حوزه کمک کرده است.
✅ معرفی بهتر شاهنامه به جهان: تصحیح ایشان از شاهنامه، به معرفی بهتر این اثر به جهان کمک کرده و باعث شده است که شاهنامه به عنوان یکی از مهمترین حماسههای جهان شناخته شود.
برخی از آثار مهم خالقی مطلق
📚 تصحیح شاهنامه فردوسی
📚 کتابهای متعددی در زمینه شاهنامهپژوهی و ادبیات فارسی
📚 مقالات متعدد در مجلات علمی داخلی و خارجی
یک رباعی از استاد خالقی مطلق
ایران غمِ تو چو بر دلم رای کند
کارِ دمِ نینواز با نای کند
هر گوشه تو که اجنبی جای کند
سد گوشه جسم و جانِ من وای کند
سخن پایانی
دیدگاهی از استاد خالقی مطلق دربارهٔ شاهنامه
بهطور خلاصه، محتوای شاهنامه، یک حماسه اسطورهای، پهلوانی، عشقی، اندرزی و تاریخی است. در جزئیات مطالب، شاهنامه پر از آگاهیهای گوناگون دربارهٔ زندگی معنوی و مادی، تشکیلات اداری و لشکری و درباری، آیینهای خانوادگی و اجتماعی ایرانیان باستان است. ساختار شاهنامه، در مجموع یک حماسه تراژیک – دراماتیک است. شاهنامه از نظر شیوه بیان، دارای زبانی کهن و فاخر و لحنی غالباً اخطارکننده است. از نظر کارکرد، شاهنامه مهمترین حلقه پیوند دو بخش تاریخ و فرهنگ ایران (پیش از اسلام و پس از اسلام) به یکدیگر و نیز، استوارترین ستون زبان و ادب فارسی و بزرگترین شاخص هویت و ملیت ایرانی است.»
زندگی پربارشان دراز باد
پیوست :
معرفی فردوسی و شاهنامه از سوی استاد جلال خالقی مطلق
🆔@XeradsarayeFerdosiYazd
Telegram
attach 📎
وصف شاهنامه از زبان استاد خالقی مطلق
#شاهنامه، برگ زرینی از تاریخ، هویت و پیشینه فرهنگی ایران و یکی از ارزشمندترین متنهای کهن فارسی برای اقتباس آثار نمایشی است.
#شاهنامه
#فردوسی
#دکتر_خالقی_مطلق
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#شاهنامه، برگ زرینی از تاریخ، هویت و پیشینه فرهنگی ایران و یکی از ارزشمندترین متنهای کهن فارسی برای اقتباس آثار نمایشی است.
#شاهنامه
#فردوسی
#دکتر_خالقی_مطلق
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است
آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
شاهنامه کتاب زندگی است
اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، میبینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه میشود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده میکند.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت
به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
روح شاهنامه، «انسانیت انسان»است
آنچه بیش از هرچیز در شاهنامه برآن تکیه شده، «انسانیت انسان»است. به این معنا که او به هرقیمتی زندگی را نخواهد، بلکه برای آن ارزش قائل شود. روح شاهنامه، این است. درشاهنامه نه روحیه پهلوانی مورد ستایش است و نه برتری نژادی، به کسی باید حق داد که انسان تر است.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
شاهنامه کتاب زندگی است
اگر به عمق شاهنامه فرو رویم، میبینیم که این کتاب نه حماسه شاهان است و نه جانبداری از قوم و ملت خاصی دارد؛ کتاب زندگی است که داد و خرد جانمایه آنند. داد در زندگی عملی و اجتماعی، و خرد به عنوان راهبر فرد و رهگشای اجتماع. آنچه در آن به آدمی توصیه میشود، نجابت و ادب و بلندنظری است و نیز آگاهی، دانایی، اعتدال، شادمانی و خلاصه همه آنچه زندگی را دلپذیر و ارزنده میکند.
@shahnamehpajohan
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن:
هرگاه ایرانی می رفت تا بلرزد، شاهنامه زیر بالش را می گرفت
به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود: مستهلک شده در عرب و ترک، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود: در دوره مغول، دوره صفویه با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#تئودور_نولدکه:
هیچ ملتی نظیر شاهنامه را ندارد
این یک حماسۀ ملی چنان با عظمت است که هیچ ملتی در روی زمین، نظیر آن را ندارد. فردوسی علاوه بر حماسه سرایی، در سرودن اشعار بزمی و وصفی کاملاً استاد بوده است. از جمله سرودی که شاعر درباره زیبایی های مازندران گفته و یا مقدمه بیژن و منیژه و مرثیه مهیجی که باربد راجع به خسرو پرویز که عنقریب محکوم به اعدام خواهد شد، می خواند، از این اعداد به شمار می رود. قسمت های وصفی شاهنامه، مخصوصاً از این جهت در ما تأثیر می کند که به کلی ساده و عاری از تصنعاتی است که در اشعار عادی فارسی بسیار مرغوب به شمار می رود.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
هیچ ملتی نظیر شاهنامه را ندارد
این یک حماسۀ ملی چنان با عظمت است که هیچ ملتی در روی زمین، نظیر آن را ندارد. فردوسی علاوه بر حماسه سرایی، در سرودن اشعار بزمی و وصفی کاملاً استاد بوده است. از جمله سرودی که شاعر درباره زیبایی های مازندران گفته و یا مقدمه بیژن و منیژه و مرثیه مهیجی که باربد راجع به خسرو پرویز که عنقریب محکوم به اعدام خواهد شد، می خواند، از این اعداد به شمار می رود. قسمت های وصفی شاهنامه، مخصوصاً از این جهت در ما تأثیر می کند که به کلی ساده و عاری از تصنعاتی است که در اشعار عادی فارسی بسیار مرغوب به شمار می رود.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
✍محمد_علی اسلامی ندوشن:
🔸نظر من این است که سرنوشتِ «ایران» و «شاهنامه» به هم بسته شده است، چه ایرانی به آن آگاه باشد چه نباشد، چه آن را بخواهد و چه روزی آن را نخواهد.
#دیروز_امروز_فردا
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸نظر من این است که سرنوشتِ «ایران» و «شاهنامه» به هم بسته شده است، چه ایرانی به آن آگاه باشد چه نباشد، چه آن را بخواهد و چه روزی آن را نخواهد.
#دیروز_امروز_فردا
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
🔸به مناسبت سالروز درگذشت دکتر عبدالحسین زرینکوب(۲۷ اسفند ۱۳۰۱ – ۲۴ شهریور ۱۳۷۸)
✍دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن
🔸دکتر عبدالحسین زرین کوب، بیتردید جزو برجستگان ادب فارسی در این پنجاه ساله اخیر بود. همه همّ و وقت خود را به کتاب و قلم سپرده بود. هیچ سرگرمی و اشتغال و دلخوشیای بهتر از آن نمیشناخت. در مجلس یادبودی که به مناسبت درگذشت او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تشکیل شد، و من هم میبایست چند کلمهای بگویم، این چند بیت سعدی را مناسب حال وی یافتم که خواندم، زیرا علاقه پر شور او به دانستن و نوشتن را میرساند:
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
و از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود، بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود، شکستیم مردم هشیار از این معامله دوراند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
مُلک پری پیکری شدیم و برستیم
🔸زرین کوب در همه زمینههای فرهنگ و تاریخ ایران قلم آزمود و آثار ارزندهای پدید آورد.
دوستی ما دورانش سر به پنجاه سال میزد. از حدود سال ۱۳۲۷ از مجله «جهان نو» به مدیریت حسین حجازی شروع شد، و از آن پس، پیوسته ادامه داشت.
🔸علاوه بر دوستی، چندی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که وی مدیر گروه ادبیات فارسی بود، همکار شدیم. پس از آن چند سال گذشت و این همکاری در«ایرانسرای فردوسی» از سر گرفته شد که وی یکی از پایهگذاران و عضو هیاتامنای آن بود. نام او هر جا بود آن را بارآور میکرد. چند جای دیگر از زرینکوب حرف زدهام و در این جا تفصيل نمیدهم.
📚روزها،ج۴،ص۲۲۹
✅کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✍دکتر محمدعلی اسلامی نُدوشن
🔸دکتر عبدالحسین زرین کوب، بیتردید جزو برجستگان ادب فارسی در این پنجاه ساله اخیر بود. همه همّ و وقت خود را به کتاب و قلم سپرده بود. هیچ سرگرمی و اشتغال و دلخوشیای بهتر از آن نمیشناخت. در مجلس یادبودی که به مناسبت درگذشت او در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تشکیل شد، و من هم میبایست چند کلمهای بگویم، این چند بیت سعدی را مناسب حال وی یافتم که خواندم، زیرا علاقه پر شور او به دانستن و نوشتن را میرساند:
ما درِ خلوت به روی غیر ببستیم
و از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود، بریدیم
و آنچه نه پیمان دوست بود، شکستیم مردم هشیار از این معامله دوراند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
مُلک پری پیکری شدیم و برستیم
🔸زرین کوب در همه زمینههای فرهنگ و تاریخ ایران قلم آزمود و آثار ارزندهای پدید آورد.
دوستی ما دورانش سر به پنجاه سال میزد. از حدود سال ۱۳۲۷ از مجله «جهان نو» به مدیریت حسین حجازی شروع شد، و از آن پس، پیوسته ادامه داشت.
🔸علاوه بر دوستی، چندی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که وی مدیر گروه ادبیات فارسی بود، همکار شدیم. پس از آن چند سال گذشت و این همکاری در«ایرانسرای فردوسی» از سر گرفته شد که وی یکی از پایهگذاران و عضو هیاتامنای آن بود. نام او هر جا بود آن را بارآور میکرد. چند جای دیگر از زرینکوب حرف زدهام و در این جا تفصيل نمیدهم.
📚روزها،ج۴،ص۲۲۹
✅کانال دکتر اسلامی ندوشن
@dr_eslaminodoushan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from اتچ بات
غزل
🔸اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
🔸بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلّا را
🔸فغان کاین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
🔸ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
🔸من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
🔸اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
🔸نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
🔸حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
🔸غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را
🔻خواننده : خانم یولدوز توردیوا ( هنرمند ازبکستانی)
موسیقی: آهنگ مشهور ترکی با عنوان « ساری گلین»
ساز : « دودوک» نوعی ساز شبیه قرنی از ارمنستان و مناطق شمالی دریای کاسپین.
ویدیو: کانال هنرواژه.🔻
https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
🔸بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکنآباد و گلگشت مصلّا را
🔸فغان کاین لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
🔸ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
🔸من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
🔸اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
🔸نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
🔸حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
🔸غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را
🔻خواننده : خانم یولدوز توردیوا ( هنرمند ازبکستانی)
موسیقی: آهنگ مشهور ترکی با عنوان « ساری گلین»
ساز : « دودوک» نوعی ساز شبیه قرنی از ارمنستان و مناطق شمالی دریای کاسپین.
ویدیو: کانال هنرواژه.🔻
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
#میر_جلال_الدین_کزازی:
هر ایرانی در دامان شاهنامه زاده می شود و سر بر بالین مرگ می نهد و به همین دلیل شاهنامه از آن زمان که پدیدار شد جایی بی همسان بین ایرانیان یافت.
@shahnamehpajohan
🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
هر ایرانی در دامان شاهنامه زاده می شود و سر بر بالین مرگ می نهد و به همین دلیل شاهنامه از آن زمان که پدیدار شد جایی بی همسان بین ایرانیان یافت.
@shahnamehpajohan
🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه (سیروس حامی)
👹👹👹👹👹
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»
نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگارههای کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!
به گواه سنگنگارهها، مردمان در گذر هزارهها، نشانههایی بر سنگها میکندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گلنبشتههای جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایرانزمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!
«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.
چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر
واژه «خط» که تازیشده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژههای «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!
گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهنها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینهساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیبوند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیبوند = دارنده توانایی نوشتن»)
بدینگونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استورهپروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشتهها درهم آمیخت و پیرایهها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خداینامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!
دگرش «دیب» به «دیو» و «دیبوند» به «دیوبند» زمینهساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:
کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند
*** یکی از گونههای مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبهبه) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) میگویند.
«تهمورث دیوبند(دیبوند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانهها کردند!
یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژههای اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلالالدین همایی
🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
#شاهنامه_تاریخ_استورهای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»
نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگارههای کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!
به گواه سنگنگارهها، مردمان در گذر هزارهها، نشانههایی بر سنگها میکندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گلنبشتههای جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایرانزمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!
«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.
چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر
واژه «خط» که تازیشده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژههای «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!
گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهنها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینهساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیبوند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیبوند = دارنده توانایی نوشتن»)
بدینگونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استورهپروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشتهها درهم آمیخت و پیرایهها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خداینامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!
دگرش «دیب» به «دیو» و «دیبوند» به «دیوبند» زمینهساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:
کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند
*** یکی از گونههای مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبهبه) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) میگویند.
«تهمورث دیوبند(دیبوند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانهها کردند!
یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژههای اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلالالدین همایی
🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞
بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
مهر ۱۴۰۰
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
Telegram
attach 📎
Forwarded from دیدهبان میراث فرهنگی ایران
گنجیابها کتیبه خط میخی در شمال غرب ایران را تخریب کردند
جویندگان گنج به جان گورستان عصر آهن و کتیبه خط میخی اورارتوها در آذربایجان شرقی افتادهاند. گورستان، سوراخ سوراخ و زیر و رو شده و سنگهای ایستاده روی قبرها از دستدرازی قاچاقچیان در امان نمانده و کتیبه خط میخی هم تقریبا تخریب شده است. باستانشناسان وضعیت محوطه باستانی «نشتبان» را «بحرانی» توصیف کردهاند.
isna.ir/xdRS2b
https://www.tg-me.com/reesjomhoormiras
جویندگان گنج به جان گورستان عصر آهن و کتیبه خط میخی اورارتوها در آذربایجان شرقی افتادهاند. گورستان، سوراخ سوراخ و زیر و رو شده و سنگهای ایستاده روی قبرها از دستدرازی قاچاقچیان در امان نمانده و کتیبه خط میخی هم تقریبا تخریب شده است. باستانشناسان وضعیت محوطه باستانی «نشتبان» را «بحرانی» توصیف کردهاند.
isna.ir/xdRS2b
https://www.tg-me.com/reesjomhoormiras
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
برخی از آرای دکتر شفیعی کدکنی دربارهی شهریار
شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. ( منظور از رمانتیک، سطحی بودن و آبکی بودن و سوز و گداز داشتن نیست. رمانتیسم بزرگترین جنبش هنری و فرهنگی و ادبی درتاریخ بشری در آمریکا و اروپاست و بزرگترین نوابغ بشری امثال گوته و شیلر و ..... رمانتیک هستند. )
حافظ عاشق و شیفته حافظ بود و این ارادت را در شعرش به حافظ نشان داده است( هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم) شهریار با حفظ استقلال روحی خویش و پاسداری از حال و هوای خود توانست به جمالشناسی شعر حافظ نزدیک شود. حافظ در اوج هنری خویش از موسیقی به طرف معنی حرکت میکند و شهریار نیز چنین است.
شهریار دو شاعر ایدهآل داشت از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا.
اگر رهی معیری و امیری را نداشتیم به جای آنها از سعدی و صائب بهر میبردیم اما، ما اگر شهریار را نداشتیم چیز مهمی را کم داشتیم. شهریار ناگزیر شعرِ فارسی است. او قابل حذف نیست.
شهریار آن قدر خلّاقیت فردی دارد که نظیرهسازیها و استقبالهای او را میتوان نادیده گرفت.
شهریار همهی عمر هشتاد و چهارسالهاش را تمام وقت در خدمت شعر زیست همین امر سبب شد که او زلالِ خلوت رمانتیک خویش را با واقعیتهای بیرونی نیالاید و در جهان خیالی خویش به خلّاقیت هنری بپردازد.
اگر روزی بخواهند برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نمایندهی کامل عیاری انتخاب کنند تصور نمیکنم نماینده شایستهتری از شهریار بتوان یافت.
منبع: با چراغ آینه. صص: ۴۷۱ تا ۴۷۸
https://www.tg-me.com/Naglemaani
شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. ( منظور از رمانتیک، سطحی بودن و آبکی بودن و سوز و گداز داشتن نیست. رمانتیسم بزرگترین جنبش هنری و فرهنگی و ادبی درتاریخ بشری در آمریکا و اروپاست و بزرگترین نوابغ بشری امثال گوته و شیلر و ..... رمانتیک هستند. )
حافظ عاشق و شیفته حافظ بود و این ارادت را در شعرش به حافظ نشان داده است( هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم) شهریار با حفظ استقلال روحی خویش و پاسداری از حال و هوای خود توانست به جمالشناسی شعر حافظ نزدیک شود. حافظ در اوج هنری خویش از موسیقی به طرف معنی حرکت میکند و شهریار نیز چنین است.
شهریار دو شاعر ایدهآل داشت از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا.
اگر رهی معیری و امیری را نداشتیم به جای آنها از سعدی و صائب بهر میبردیم اما، ما اگر شهریار را نداشتیم چیز مهمی را کم داشتیم. شهریار ناگزیر شعرِ فارسی است. او قابل حذف نیست.
شهریار آن قدر خلّاقیت فردی دارد که نظیرهسازیها و استقبالهای او را میتوان نادیده گرفت.
شهریار همهی عمر هشتاد و چهارسالهاش را تمام وقت در خدمت شعر زیست همین امر سبب شد که او زلالِ خلوت رمانتیک خویش را با واقعیتهای بیرونی نیالاید و در جهان خیالی خویش به خلّاقیت هنری بپردازد.
اگر روزی بخواهند برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نمایندهی کامل عیاری انتخاب کنند تصور نمیکنم نماینده شایستهتری از شهریار بتوان یافت.
منبع: با چراغ آینه. صص: ۴۷۱ تا ۴۷۸
https://www.tg-me.com/Naglemaani
Telegram
چراغِ روشن
دانش اندر دل چراغ روشن است
💠 به مناسبت ۲۷ شهریور ، روز شعر و ادب پارسی و بزرگ داشت استاد شهریار.
✍فریدون مشیری
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوری
جایجا، در سرزمینهای فراخش،
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونهگون آداب، امّا یکزبان
پارسی، جانمایۀ همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم، در جانشان میتافت
آفتاب دوستی، با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران،
نیککرداران،
کشور نامآوران با مردمِ نامآوری
این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»،
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها...!
آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور!
آه ای از کاروان جامانده،
حیران، ناصبور!
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری
https://www.tg-me.com/eshtadan
✍فریدون مشیری
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوری
جایجا، در سرزمینهای فراخش،
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونهگون آداب، امّا یکزبان
پارسی، جانمایۀ همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم، در جانشان میتافت
آفتاب دوستی، با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران،
نیککرداران،
کشور نامآوران با مردمِ نامآوری
این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»،
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها...!
آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور!
آه ای از کاروان جامانده،
حیران، ناصبور!
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#معنا_شناسی_واژه
#درباره_آخوندک
🔸آخوندک نوعی حشرۀ سبزِ باریک و ملخمانند است که وقتی میایستد، پاهای جلویاش به حالتی قرار میگیرند که انگار دست به دعا برداشتهاست. به همین دلیل آن را آخوندک (آخوند + َ ک) نامیدهاند، یعنی حشرۀ آخوندمانند.
نامِ انگلیسیاش mantis است که از ریشۀ یونانی و به معنیِ پیشگو یا پیغمبر است.
نامِ عربیاش هم جالب است: «فَرَسُ النّبيّ»، یعنی «اسبِ پیغمبر».
در ترکیِ استانبولی به آن peygamberdevesi میگویند، یعنی «شترِ پیغمبر».
✍استاد صفر زاده
__
#واژهشناسی
🔸پس از انقلاب، نام آخوندک و اسمهای دیگر آن را ممنوع کردند و در کتابها و فیلمهای مستند، با نام علمی یا انگلیسیاش درباره آن صحبت میکنند و مینویسند. چندی پیش یک فیلم یک ساعته درباره این حشره در شبکه مستند نمایش داده بودند که در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است. گوینده، یکسره با نام مانتیس یا مانتودئا از آن یاد میکرده. مادرم دائماً میگفتند: "این آخوندکه، جونور خیلی بیرحم و خونخواریه. این گوینده، خیلی بیسواده. اسمشو اشتباه داره میگه." آخرش پدرم گفتهاند: "خانم! اون اسمش ایرانی ولی طاغوتی بود؛ بعد از انقلاب رفته عوض کرده. شناسنامه جدید گرفته با اسم انگلیسی ولی انقلابی. اینقدر به این گوینده بدبخت بدوبیراه نگو. این مجبوره اینجوری بگه!" .
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#درباره_آخوندک
🔸آخوندک نوعی حشرۀ سبزِ باریک و ملخمانند است که وقتی میایستد، پاهای جلویاش به حالتی قرار میگیرند که انگار دست به دعا برداشتهاست. به همین دلیل آن را آخوندک (آخوند + َ ک) نامیدهاند، یعنی حشرۀ آخوندمانند.
نامِ انگلیسیاش mantis است که از ریشۀ یونانی و به معنیِ پیشگو یا پیغمبر است.
نامِ عربیاش هم جالب است: «فَرَسُ النّبيّ»، یعنی «اسبِ پیغمبر».
در ترکیِ استانبولی به آن peygamberdevesi میگویند، یعنی «شترِ پیغمبر».
✍استاد صفر زاده
__
#واژهشناسی
🔸پس از انقلاب، نام آخوندک و اسمهای دیگر آن را ممنوع کردند و در کتابها و فیلمهای مستند، با نام علمی یا انگلیسیاش درباره آن صحبت میکنند و مینویسند. چندی پیش یک فیلم یک ساعته درباره این حشره در شبکه مستند نمایش داده بودند که در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است. گوینده، یکسره با نام مانتیس یا مانتودئا از آن یاد میکرده. مادرم دائماً میگفتند: "این آخوندکه، جونور خیلی بیرحم و خونخواریه. این گوینده، خیلی بیسواده. اسمشو اشتباه داره میگه." آخرش پدرم گفتهاند: "خانم! اون اسمش ایرانی ولی طاغوتی بود؛ بعد از انقلاب رفته عوض کرده. شناسنامه جدید گرفته با اسم انگلیسی ولی انقلابی. اینقدر به این گوینده بدبخت بدوبیراه نگو. این مجبوره اینجوری بگه!" .
@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]
▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمیکنم و گوش نمیدهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانهها بیخبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمیخوانم.
فقط میدانم که کتابهای درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجزآسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمنکام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچهها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.
با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتابها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان مناند. از قدیم میگفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداریشان حرف میزنند، ظاهراً معقول و بهرهمند از ذوق و شعورند، وقتی عمل میکنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعویهاست.
در مورد کتابهای دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسشهایی میکردند. کتابِ ذوقْکُشِ بیفایدهای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزشهای حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظرخواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیازهای امروز
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]
▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمیکنم و گوش نمیدهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانهها بیخبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمیخوانم.
فقط میدانم که کتابهای درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجزآسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمنکام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچهها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.
با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتابها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان مناند. از قدیم میگفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداریشان حرف میزنند، ظاهراً معقول و بهرهمند از ذوق و شعورند، وقتی عمل میکنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعویهاست.
در مورد کتابهای دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسشهایی میکردند. کتابِ ذوقْکُشِ بیفایدهای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزشهای حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظرخواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیازهای امروز
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
💠جایگاه شاهنامه در ارمنستان
🔴مردم ارمنستان نسبت به شاهنامه فردوسی از خود دلبستگی و علاقه بسیار نشان داده اند. شاعر پرآوازه ارمنی، گریگور ماگیستروس، در سده یازدهم میلادی( قرن پنجم هجری) در رساله خود به بخش های مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان رستم اشاراتی نموده است. نفوذ شاهنامه این اثر سترگ پارسی در ارمنستان بدان مایه بود که برخی از محققان و پژوهشگران ارمنی اصل و تبار قهرمانان آن را ارمنی دانسته اند. برای نمونه رستم و سهراب را از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آورده اند.(۱)
🟠«بعدها در ارمنستان حماسه ای به نام داستان رستم و سهراب نوشته شد که ترکیبی از شاهنامه فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش و عشق و مرگ او و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی اوست.»
📚منابع
📕۱.زبان فارسی در گستره تمدن ایران زمین، فاطمه مدرسی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۷ و ۱۳۸
📗۲.جهان ایران شناسی، شجاع الدین شفا، ۱۳۴۸، ص ۷۴۲، ج ۲
@HistoriumClub
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔴مردم ارمنستان نسبت به شاهنامه فردوسی از خود دلبستگی و علاقه بسیار نشان داده اند. شاعر پرآوازه ارمنی، گریگور ماگیستروس، در سده یازدهم میلادی( قرن پنجم هجری) در رساله خود به بخش های مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان رستم اشاراتی نموده است. نفوذ شاهنامه این اثر سترگ پارسی در ارمنستان بدان مایه بود که برخی از محققان و پژوهشگران ارمنی اصل و تبار قهرمانان آن را ارمنی دانسته اند. برای نمونه رستم و سهراب را از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آورده اند.(۱)
🟠«بعدها در ارمنستان حماسه ای به نام داستان رستم و سهراب نوشته شد که ترکیبی از شاهنامه فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش و عشق و مرگ او و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی اوست.»
📚منابع
📕۱.زبان فارسی در گستره تمدن ایران زمین، فاطمه مدرسی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۷ و ۱۳۸
📗۲.جهان ایران شناسی، شجاع الدین شفا، ۱۳۴۸، ص ۷۴۲، ج ۲
@HistoriumClub
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from خردسرای فردوسی
شب جغرافیای شاهنامه
(هفتصد و شصت و هفتمین شب از سلسله شبهای مجلۀ بخارا)
در این نشست مهدی سیدی فرّخد، محمدجعفر یاحقی، ماندانا تیشهیار، زاگرس زند و یامان حکمت تقیآبادی، از زوایای مختلف به سخنرانی دربارۀ شاهنامه و جغرافیای آن خواهند پرداخت.
آشنایی با جغرافیای شاهنامه در شناخت این متن مهم زبان فارسی بسیار اهمیت دارد، چرا که در شاهنامه از حدود ۶۲۰ موضع جغرافیایی اعم از کشور، سرزمین، ولایت، شهر، دژ، قلعه، دریا، رود، کوه، بیابان، تل، تپه، چشمه و... نام برده شده است. از این میان حدود ۳۶۰ نام اصلی و بقیه فرعی و بَدَل هستند.
از این روی جغرافیای شاهنامه، اکنون یک جغرافیای تمدنی و هویتی مهم است و مطالعۀ آن زیرعنوان مفاهیمی همچون «جغرافیای ادبی» و «جغرافیای تاریخی و فرهنگی»، ضرورت و فرصت تازهای برای بازخوانی شاهنامه و سایر متون ادبی و تاریخی کلاسیک فارسی است، چراکه نشان میدهد چه ظرفیتهای مهمی جهت همپیوندی و نزدیکی باشندگان این جغرافیای کهن فرهنگی در اختیار ماست.
یکشنبه اول مهرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
تهران، خانۀ اندیشمندان علومانسانی، خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
(هفتصد و شصت و هفتمین شب از سلسله شبهای مجلۀ بخارا)
در این نشست مهدی سیدی فرّخد، محمدجعفر یاحقی، ماندانا تیشهیار، زاگرس زند و یامان حکمت تقیآبادی، از زوایای مختلف به سخنرانی دربارۀ شاهنامه و جغرافیای آن خواهند پرداخت.
آشنایی با جغرافیای شاهنامه در شناخت این متن مهم زبان فارسی بسیار اهمیت دارد، چرا که در شاهنامه از حدود ۶۲۰ موضع جغرافیایی اعم از کشور، سرزمین، ولایت، شهر، دژ، قلعه، دریا، رود، کوه، بیابان، تل، تپه، چشمه و... نام برده شده است. از این میان حدود ۳۶۰ نام اصلی و بقیه فرعی و بَدَل هستند.
از این روی جغرافیای شاهنامه، اکنون یک جغرافیای تمدنی و هویتی مهم است و مطالعۀ آن زیرعنوان مفاهیمی همچون «جغرافیای ادبی» و «جغرافیای تاریخی و فرهنگی»، ضرورت و فرصت تازهای برای بازخوانی شاهنامه و سایر متون ادبی و تاریخی کلاسیک فارسی است، چراکه نشان میدهد چه ظرفیتهای مهمی جهت همپیوندی و نزدیکی باشندگان این جغرافیای کهن فرهنگی در اختیار ماست.
یکشنبه اول مهرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷
تهران، خانۀ اندیشمندان علومانسانی، خیابان استاد نجاتالهی (ویلا)، چهارراه ورشو، تالار فردوسی
@kheradsarayeferdowsi
✍دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
🔸در شاهنامه اگر جانبِ ایرانیها گرفته میشود تنها به آن علّت نیست که ایرانی هستند، بلکه به آن سبب است که در "جبههی خوبی" قرار گرفتهاند.
[در شاهنامه] آنچه محکوم میشود نژادی در برابرِ نژادِ دیگر، یا قومی در برابرِ قومی دیگر نیست، بلکه آن عدّه از راهبراناَند که سلسلهجنبانِ بدی میگردند. با این حال ایرانیها از نظر شاهنامه تافتهی جدا بافتهای نیستند که سراپا معصوم باشند، آنها نیز میتوانند از طریقِ فرمانروایانِشان در معرضِ گناه یا اشتباه قرار گیرند.
🔸در شاهنامه شعرها که جاری میشوند بیش از هر چیز یادآورِ روندگی و رویَندگی طبیعت هستند، چون باز شدن شکوفهها، روان شدن آبهای بهاری از کوه، سرازیر شدن گوزنها به سوی آبشخور... همه چیز پاکیزه و نیرومند و سرشار از زندگی است.
#نوشتههای_بیسرنوشت
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸در شاهنامه اگر جانبِ ایرانیها گرفته میشود تنها به آن علّت نیست که ایرانی هستند، بلکه به آن سبب است که در "جبههی خوبی" قرار گرفتهاند.
[در شاهنامه] آنچه محکوم میشود نژادی در برابرِ نژادِ دیگر، یا قومی در برابرِ قومی دیگر نیست، بلکه آن عدّه از راهبراناَند که سلسلهجنبانِ بدی میگردند. با این حال ایرانیها از نظر شاهنامه تافتهی جدا بافتهای نیستند که سراپا معصوم باشند، آنها نیز میتوانند از طریقِ فرمانروایانِشان در معرضِ گناه یا اشتباه قرار گیرند.
🔸در شاهنامه شعرها که جاری میشوند بیش از هر چیز یادآورِ روندگی و رویَندگی طبیعت هستند، چون باز شدن شکوفهها، روان شدن آبهای بهاری از کوه، سرازیر شدن گوزنها به سوی آبشخور... همه چیز پاکیزه و نیرومند و سرشار از زندگی است.
#نوشتههای_بیسرنوشت
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from اتچ بات
🍃پیش کش به روان پاک خسرو اواز ایران
#استاد_شجریان (۱۳۱۹-مشهد)
🍃 ز باغ سبز هنر، یک شجر به خاک افتاد
نه یک شجر، که جهانی هنر به خاک افتاد
🍃 کسی که سکر سرودش چو مستی می ناب
به دلربایی مهتابِ رخ شکسته در اب
🍃 یکی که ناله نایش ، نوازشِ باران
یکی که بانگ و ندایش، خروشِ بیداران
🍃 یکی که مرغ سحر بی قرار آوازش
یکی که لاله، به دل داغدارِ پروازش
🍃 یکی که مهر وطن خواهی اش به پیشانی
دلش به دام محبت همیشه زندانی
🍃 سفر کجا ؟ تو کجا ؟ اشیانه ات اینجاست !
سرای عشق و امید و ترانه ات اینجاست !
🍃 سفر برای تو هرگز حدیث رفتن نیست
دل از محبت دلداگان گسستن نیست
🍃 تو از قبیله عشقی و نیک می دانی
که در جهان هنر تا همیشه می مانی
🍃 به گاه شادی و هنگامه پریشانی
به عشق مادر میهن سرود می خوانی
#هما_ارژنگی
۱۷ مهر ماه۹۹
https://www.tg-me.com/eshtadan
#استاد_شجریان (۱۳۱۹-مشهد)
🍃 ز باغ سبز هنر، یک شجر به خاک افتاد
نه یک شجر، که جهانی هنر به خاک افتاد
🍃 کسی که سکر سرودش چو مستی می ناب
به دلربایی مهتابِ رخ شکسته در اب
🍃 یکی که ناله نایش ، نوازشِ باران
یکی که بانگ و ندایش، خروشِ بیداران
🍃 یکی که مرغ سحر بی قرار آوازش
یکی که لاله، به دل داغدارِ پروازش
🍃 یکی که مهر وطن خواهی اش به پیشانی
دلش به دام محبت همیشه زندانی
🍃 سفر کجا ؟ تو کجا ؟ اشیانه ات اینجاست !
سرای عشق و امید و ترانه ات اینجاست !
🍃 سفر برای تو هرگز حدیث رفتن نیست
دل از محبت دلداگان گسستن نیست
🍃 تو از قبیله عشقی و نیک می دانی
که در جهان هنر تا همیشه می مانی
🍃 به گاه شادی و هنگامه پریشانی
به عشق مادر میهن سرود می خوانی
#هما_ارژنگی
۱۷ مهر ماه۹۹
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
◀️ شناخت و ریشه شناسی نام های اسطوره های ایران باستان
✅ مهر (میترا)
#مهر
#میترا
🔷 مهر ( میترا)، نام یکی از بزرگترین و کهن ترین ایزدان آریایی است، در گاه شماری ایران باستان روز شانزدهم هر ماه ( مهر روز ) و همچنین نام هفتمین ماه سال ( مهر ماه) به این ایزد کهن آریایی منسوب است. در ایران باستان در روز شانزدهم مهر ماه جشنی در بزرگداشت این ایزد کهن آریایی برگزار می شده به نام جشن مهرگان.
🔶 این ایزد کهن آریایی در تاریخ معنوی ایران، هندوستان و آسیای کوچک (صغیر) پیشینه ای بسیار کهن دارد، نام او در اوستا و سنگ نوشته های شاهان هخامنشی به ریخت « میثر» در پهلوی « میتر» در سانسکریت «میترا» در زبان رومی «میتراس» و در زبان پارسی امروزی به ریخت «مهر» یا «میترا» می باشد.
🔷مهر در روزگاران پیش از زرتشت، یکی از بزرگترین خدایان بود. زرتشت در باز نگری آیینی خود ایزد مهر و بسیاری دیگر از خدایان کهن آریایی را نادیده گرفت و کوشش کرد تا چند خداپرستی را به یکتا پرستی و پرستش اهورامزدا دگرگون کند، با آنکه زرتشت ایزد مهر را از مقام خدایی فرو کشید.
🔶 اما سنت دیرین نیرومند، در روزگاران پس از زرتشت ایزد مهر را چون فرشته ای در خدمت اهورامزدا گماشت و آن را آفریده اهورامزدا کرد و از آن پس ایزد مهر به ریخت یک ایزد درجه دوم و زیر دست اهورامزدا رنگ و لعاب زرتشتی پیدا کرد
🔷در گات ها، کهن ترین بخش اوستا که سرودهای نیایشی منسوب به خود زرتشت هستند، واژه مهر (میثر) تنها یک بار به معنی عهد و پیمان، به کار رفته است
اما در اوستای نوین مهر، ایزد راستی، دلیری، فروغ و روشنایی و عهد و پیمان می باشد. در بخشی از اوستا به نام مهر یشت، که در وصف و ستایش اوست هم مهر قدیم با همه قدرت آن و هم مهر زرتشتی که فرشته عهد و پیمان و فروغ است، هر دو پیداست.
🔶مهر در سانسکریت به معنای « دوست» است. در زبان پارسی امروزی مهر به معنای « خورشید، عهد و پیمان، دلبستگی و محبت» می باشد. برای واژه مهر پژوهشگران معنی های گوناگونی را آورده اند.
برخی آنرا با واژه معادل سانسکریت یکی دانسته اند و دوست معنی کرده اند. برخی آنرا با خورشید یکی دانسته اند و آنرا خدای خورشید پنداشته اند. اما بیشتر پژوهشگران ایرانی بر معنی« پیمان» اصرار می ورزند و آن را تقریبا پذیرفته اند.
🔷دهخدا برای واژه مهر معنی های زیر را در کتابش آورده است:« عشق، محبت، حب، دوستی، وداد، ود ، عطوفت، عهد ، پیمان و خورشید»
دارمستر واژه مهر را به معنی «دوستی و محبت» می داند. یوستی می گوید:« مهر واسطه ی بین فروغ محدث و فروغ ازلی است به عبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است»
مسعود سعد در بیتی بیشتر این معنی ها را جمع کرده است:
" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزا ای نگار مهر چهر مهربان"
🔶 هیچ یک از این معنی ها مخالف یکدیگر نیستند و معنی اصلی واژه، یعنی معنی ریشه ای آن «پیوستن و واسطه بودن» است. معناهای دیگر بعدها به واسطه خویشکاری های این ایزد کهن آریایی به وجود آمده است. نویسندگان ریشه های گوناگونی را برای واژه «مهر» مطرح کرده اند و بر پایه ی همان نظریه آن را تعبیر کرده اند.
🔷در بخشی از کتاب مقدس اوستا به نام «مهر یشت» که در وصف و خویشکاری های ایزد مهر می باشد، گاهی این واژه به معنی «پیمان» می باشد. در بخشی دیگر از اوستا به نام « وندیداد» نیز این واژه نیز به معنی « پیمان» به کار رفته است.
🔶مهر گیاه، که از گیاهان اسطوره ای ایران کهن است و شبیه دو انسان به هم پیچیده است، در نظر اول نام مهر را به یاد می آورد و از روزگار باستان آتشکده خرداد مهر به نام این ایزد موسوم بوده است:
" چه آذرگشسب و چه خرداد مهر / فروزان چو ناهید و بهرام و مهر ( فردوسی) "
🔷مهر در ادبیات پارسی به ندرت به عنوان ایزد عهد و پیمان به کار رفته است و به فراوانی به معنی محبت، دوستی و خورشید و آفتاب، که با بنیادهای کهن آن هم بی پیوند نیست، مطرح است.
🔶گذشته از این، وجود ترکیب ها و واژه ها و نام های گوناگونی که با واژه مهر مثل مهرداد، مهر بند گشای، میترات و ... ساخته شده است، ارج این واژه و دیرینگی تاریخی آن را در زبان پارسی امروزی نشان می دهد.
📚بن مایه
🔷 جهان فروری؛ دکتر بهرام فره وشی؛ انتشارات دانشگاه تهران
🔶 فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ دکتر محمد جعفر یاحقی
🔷دانشنامه مزدیسنا؛ دکتر جهانگیر اوشیدری
🔶فرهنگ ایران باستان؛ شادروان ابراهیم پور داوود
https://www.tg-me.com/eshtadan
✅ مهر (میترا)
#مهر
#میترا
🔷 مهر ( میترا)، نام یکی از بزرگترین و کهن ترین ایزدان آریایی است، در گاه شماری ایران باستان روز شانزدهم هر ماه ( مهر روز ) و همچنین نام هفتمین ماه سال ( مهر ماه) به این ایزد کهن آریایی منسوب است. در ایران باستان در روز شانزدهم مهر ماه جشنی در بزرگداشت این ایزد کهن آریایی برگزار می شده به نام جشن مهرگان.
🔶 این ایزد کهن آریایی در تاریخ معنوی ایران، هندوستان و آسیای کوچک (صغیر) پیشینه ای بسیار کهن دارد، نام او در اوستا و سنگ نوشته های شاهان هخامنشی به ریخت « میثر» در پهلوی « میتر» در سانسکریت «میترا» در زبان رومی «میتراس» و در زبان پارسی امروزی به ریخت «مهر» یا «میترا» می باشد.
🔷مهر در روزگاران پیش از زرتشت، یکی از بزرگترین خدایان بود. زرتشت در باز نگری آیینی خود ایزد مهر و بسیاری دیگر از خدایان کهن آریایی را نادیده گرفت و کوشش کرد تا چند خداپرستی را به یکتا پرستی و پرستش اهورامزدا دگرگون کند، با آنکه زرتشت ایزد مهر را از مقام خدایی فرو کشید.
🔶 اما سنت دیرین نیرومند، در روزگاران پس از زرتشت ایزد مهر را چون فرشته ای در خدمت اهورامزدا گماشت و آن را آفریده اهورامزدا کرد و از آن پس ایزد مهر به ریخت یک ایزد درجه دوم و زیر دست اهورامزدا رنگ و لعاب زرتشتی پیدا کرد
🔷در گات ها، کهن ترین بخش اوستا که سرودهای نیایشی منسوب به خود زرتشت هستند، واژه مهر (میثر) تنها یک بار به معنی عهد و پیمان، به کار رفته است
اما در اوستای نوین مهر، ایزد راستی، دلیری، فروغ و روشنایی و عهد و پیمان می باشد. در بخشی از اوستا به نام مهر یشت، که در وصف و ستایش اوست هم مهر قدیم با همه قدرت آن و هم مهر زرتشتی که فرشته عهد و پیمان و فروغ است، هر دو پیداست.
🔶مهر در سانسکریت به معنای « دوست» است. در زبان پارسی امروزی مهر به معنای « خورشید، عهد و پیمان، دلبستگی و محبت» می باشد. برای واژه مهر پژوهشگران معنی های گوناگونی را آورده اند.
برخی آنرا با واژه معادل سانسکریت یکی دانسته اند و دوست معنی کرده اند. برخی آنرا با خورشید یکی دانسته اند و آنرا خدای خورشید پنداشته اند. اما بیشتر پژوهشگران ایرانی بر معنی« پیمان» اصرار می ورزند و آن را تقریبا پذیرفته اند.
🔷دهخدا برای واژه مهر معنی های زیر را در کتابش آورده است:« عشق، محبت، حب، دوستی، وداد، ود ، عطوفت، عهد ، پیمان و خورشید»
دارمستر واژه مهر را به معنی «دوستی و محبت» می داند. یوستی می گوید:« مهر واسطه ی بین فروغ محدث و فروغ ازلی است به عبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است»
مسعود سعد در بیتی بیشتر این معنی ها را جمع کرده است:
" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزا ای نگار مهر چهر مهربان"
🔶 هیچ یک از این معنی ها مخالف یکدیگر نیستند و معنی اصلی واژه، یعنی معنی ریشه ای آن «پیوستن و واسطه بودن» است. معناهای دیگر بعدها به واسطه خویشکاری های این ایزد کهن آریایی به وجود آمده است. نویسندگان ریشه های گوناگونی را برای واژه «مهر» مطرح کرده اند و بر پایه ی همان نظریه آن را تعبیر کرده اند.
🔷در بخشی از کتاب مقدس اوستا به نام «مهر یشت» که در وصف و خویشکاری های ایزد مهر می باشد، گاهی این واژه به معنی «پیمان» می باشد. در بخشی دیگر از اوستا به نام « وندیداد» نیز این واژه نیز به معنی « پیمان» به کار رفته است.
🔶مهر گیاه، که از گیاهان اسطوره ای ایران کهن است و شبیه دو انسان به هم پیچیده است، در نظر اول نام مهر را به یاد می آورد و از روزگار باستان آتشکده خرداد مهر به نام این ایزد موسوم بوده است:
" چه آذرگشسب و چه خرداد مهر / فروزان چو ناهید و بهرام و مهر ( فردوسی) "
🔷مهر در ادبیات پارسی به ندرت به عنوان ایزد عهد و پیمان به کار رفته است و به فراوانی به معنی محبت، دوستی و خورشید و آفتاب، که با بنیادهای کهن آن هم بی پیوند نیست، مطرح است.
🔶گذشته از این، وجود ترکیب ها و واژه ها و نام های گوناگونی که با واژه مهر مثل مهرداد، مهر بند گشای، میترات و ... ساخته شده است، ارج این واژه و دیرینگی تاریخی آن را در زبان پارسی امروزی نشان می دهد.
📚بن مایه
🔷 جهان فروری؛ دکتر بهرام فره وشی؛ انتشارات دانشگاه تهران
🔶 فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ دکتر محمد جعفر یاحقی
🔷دانشنامه مزدیسنا؛ دکتر جهانگیر اوشیدری
🔶فرهنگ ایران باستان؛ شادروان ابراهیم پور داوود
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24