Telegram Web Link
Forwarded from عکس نگار
🔹نوزدهم اردیبهشت ماه، زادروز آموزگار بزرگ ناشنوایان زنده یاد #میرزا_جبار_عسگر_زاده مشهور به #جبار_باغچه_بان  گرامی  باد

🔹به مناسبت زادروز شادروان جبار باغچه‌بان - نقاش ِ دنیای سکوت

فرینوش اکبرزاده

پاشیدن ِ رنگ ِ کلمات به دنیایی که سرشار از سکوت بوده، کاری است که باغچه‌بان باغچه اطفال با دل و جان انجام داده و اکنون دنیایی رنگین تر را برای فرزندان این سرزمین موجب شده است.

امروز، یادآور روزی است که ما مردم ایران زمین را در سوگ از دست دادن یکی از نوابغ پر مهر خود نشاند؛ هرچند «جبار باغچه‌بان (میرزا جبار عسگرزاده)» همواره در میان حرکات و اصوات بی صدایی که خلق کرده، زنده و جاوید خواهد ماند.

باغچه بان را خیلی ها در حد اسم می شناسند، اما برای کودکان ناشنوا، او پدری مهربان بوده و تا همیشه یادش با کلماتش گرامی می ماند.

این را وقتی خیلی خوب لمس کردم که وارد حیاط مدرسه باغچه‌بان شدم، مدرسه‌ای قدیمی و بسیار ساکت تر از تصویری که از یک مدرسه ابتدایی در ذهن دارید؛ با حیاطی نه چندان بزرگ و کودکانی که مشتقانه به صورت و دستهایت نگاه می کنند.

مدرسه باغچه‌بان اگرچه در همان مکان قدیمی و اولیه بنیان گذاری‌اش توسط جبار باغچه بان قرار ندارد، اما محلی است برای آموزش کودکانی که دنیای ساکتشان را با کلماتی از جنس حرکت دستان مشتاق و پر توانشان، رنگ و رویی دیگر بخشیده‌اند.

هرچند صحبت با این کودکان برای ما که با زبان ارتباطی آنها آشنا نیستیم کمی دشوار می نماید، اما سخت نیست در گوشه گوشه حیاط و سالن مدرسه یافتن کودکانی که با حرکاتشان مفهومی را منتقل می کند؛ و ناگهان صدای خنده ای شادمانه و کودکانه آدم را به دنیایی که در آن قرار دارد باز می گرداند.

آموزش با حرکات دست و ایما و اشاره با تلاشهای او وارد نظام آموزشی ایران شد و وسایل کمک آموزشی متفاوتی که امروز کودکان ناشنوا برای یادگرفتن مفاهیم مختلف از آنها بهره می گیرند هم ثمره تلاشهای این مرد خوش قلب و مهربان است. هرچند این تنها دغدغه باغچه بان نبود و امروز فعالیت صدها مهدکودک و مرکز پیش دبستانی را نیز مدیون همین تلاشگر آموزش کودکان هستیم. اعتقاد وی به اهمیت آموزشهای قبل از دبستان، کودکانی را که در سالهای اول دبستان به دلیل کمبود آموزش مفاهیم مختلف با مشکل مواجه می شدند، یاری رساند و اکنون شاهد توسعه گسترده این مراکز و  آموزشهای ارائه شده در آنها برای کودکان خردسال هستیم.

مولف کتاب «بابا برفی» اولین نویسنده و ناشر کتاب کودک در ایران نیز است. او از سال ۱۳۰۷ علیرغم دشواری های فراوان چاپ و کلیشه، چاپ کتابهای مخصوص کودکان را با تصاویری که خود آنها را ترسیم می کرد آغاز نمود و در نهایت بابا برفی باغچه بان، از سوی شورای جهانی کتاب کودک به عنوان بهترین کتاب کودک انتخاب شد.

نگارش کتاب حساب ویژه و کتاب آموزش کر و لال ها، تنظیم روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان، اختراع گوشی استخوانی یا تلفن گنگ، کشف خواص اصوات و تقسیم بندی آنها تهیه وسایل مختلف بصری برای تدریس ناشنوایان و اختراع گاه‌نما از دیگر خدماتی است که باغچه بان باغچه اطفال طی سالهای زندگی اش برای تسهیل زندگی ناشنوایان انجام داده و به یادگار گذاشته است.

اگر امروز کودک ناشنوا و ناگویایی را می‌بینیم که قادر به صحبت کردن هست، بی شک به دلیل تلاشها و اقدامات باغچه بان در طراحی و به کار گیری روش آموزشی شفاهی برای این افراد است؛ روشی مبتنی بر صحبت کردن و لب خوانی که توانسته تاثیر زیادی در زندگی ناشنوایان بگذارد.

۸۲ سال زندگی پرثمر این قهرمان ملی، او را به معلم همیشگی کودکان ناشنوای ایران و بسیاری کشورهای دیگر تبدیل کرده است؛ مردی که به کودکان ناشنوا یاد داد از چشم به جای گوش خود بهره بگیرند و دنیای خود را با ارتباطی بسیار گسترده تر از قبل بسازند.

چهارم آذرماه سالروز درگذشت بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران، باغچه‌بان باغچۀ اطفال و نقاش دنیای سکوت، جبار باغچه بان است.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from ایران بوم
مردم کدام فردوسی و شاهنامه را می‌پسندیدند؟
(بررسی تلقیات عامیانه دربارۀ فردوسی و شاهنامه)

سجاد آیدِنلو

مقدّمه:
هنگامی که از «تلقّیات عامیانه» دربارۀ فردوسی و شاهنامه سخن گفته می‌شود، این نگرشها یا به بیان دقیقتر صاحبان تلقّی را باید به دو دسته تقسیم کرد: نخست فرهیختگان و اهل قلمی که نوع نگاه آنها غالباً در مقدّمه‌های منثور دست‌نویس‌های شاهنامه، تذکره‌ها و ضمن روایات متون ادبی و تاریخی نمود یافته است و  به دلیل تعلّق این آثار و پدید آورندگانشان به حوزۀ فرهنگ و ادبیات «رسمی» به کار بردن صفت «عامیانه» دربارۀ آنها با توجّه به مفهوم اصطلاحی این واژه چندان درست و دقیق نیست و «عامیانه» را در اینجا باید به معنای عامّ «مردمی» دانست. دستۀ دوم، معتقدات و پسندهای اصناف دیگر ـ و عموماً کم دانش ترِ ـ مردم است که برخلاف گروه نخست، مجالی برای گردآوری و کتابت تلقّیات خویش نیافته‌اند و چون خاستگاه و حفظ و انتقال اینگونه از روایات، شفاهی و به صورتهای غیر رسمی بوده است، مراد از «عامیانه» در معنای خاصّ  واژه، همین گروه از باورها و داستانها خواهد بود.

حدودِ آگاهی‌ها و چگونگی تصورات موجود در شماری از روایات و اشارات منابع رسمی ادبی و تاریخی (بخش نخست از تلقیات مردم ایران) پیشتر در پژوهشهای چند تن از محققان طبقه بندی و بررسی شده است (رک: دبیرسیاقی، 1383: 201-350؛ ریاحی، 1372؛ متینی، 1375: 121-151؛ نوریان، 1371: 131-164، یا حقّی ، 1387کم 53-68) و مطابق این تحقیقات ، مهمترین موضوعهایی که در این گزارشها مورد توجّه بوده، عبارت است از: پیش بینی شهرت فردوسی ، پرهیزگاری و دینداری فردوسی، آزادگی و بزرگ منشی شاعر، صراحت سخن و ایران دوستی او، روابط فردوسی و سلطان محمود و دربار غزنه، بدخواهان فردوسی و .... (در این باره ، رک: متینی، 1357: 121-151).

اما آن دستۀ دیگر از روایتهای و باورداشتهای مردمی ـ شاید به سبب ماهیت عامیانه و تبعاً غیر رسمی آنها ـ به طور کامل و دقیق مطالعه نشده است1 تا معلوم شو.د که عموم مردم ایران ـ غیر از شاعران،نویسندگان و مورّخان ـ فردوسی و شاهنامه را چگونه می‌شناخته و می‌خواسته‌اند. این داستانها که بخشی از آنها به کوشش انجوی شیرازی گردآوری شده2، دقیقاً گزارش راویان آنهاست و از همین روی بی واسطه و بدون تصرّف ، نوعِ دانسته‌ها، اعتقادات و خواسته‌های عامیانۀ مردم را دربارۀ فردوسی و شاهنامه نشان می‌دهد؛ ضمن اینکه تأخّر تدوین و ثبت مکتوبشان هرگز دلیل کم قدمتی یا بی پیشینگی آنها نیست (در این باره، رک: آیدنلو ، 1387: 74-83) و محتملاً مأخذ یا درونمایۀ کلّی برخی از افسانه‌های مربوط به فردوسی و شاهنامه نیز در منابع رسمی ادبی و تاریخی، همین روایات شفاهی به اصطلاح عامیانه بوده (برای اشاره ای، رک: ریاحی، 1372: 72) که در آنجا قالب و بیان ادبی / رسمی یافته است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/hakime-tos/6573-mardom-kodam-ferdosi-va-shahname-ra-mishenasnd.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
جواب فردوسی به ابوالقاسم کُرّکانی

برگرفته از کتاب سرچشمه‌های فردوسی شناسی، صفحه 377-378

دکتر محمدامین ریاحی

از مجالس النفائس

حکیم شاه محمد قزوینی، تذکره‌ی مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی را در سال‌های 927 تا 929 ه.ق در استانبول از ترکی جغتایی به فارسی ترجمه کرده، و فصلی به نام بهشت هشتم شامل شرح حال و نمونه‌ی اشعار شاعرانی که در متن کتاب نبوده، بر آن افزوده است.

در این فصل شرح حال فردوسی هم از منابع معروف گرفته شده که چیز تازه‌یی ندارد جز آنکه در حکایت نماز نخواندن شیخ ابوالقاسم کُرّکانی بر جنازه‌ی فردوسی که در منابع از اسرار نامه‌ی عطار نقل شده، نکته‌یی را افزوده که بیان احساس دوستداران فردوسی بوده، و نیز با این تصرف لطف حکایت را به نهایت رسانیده است. قسمت حاوی حکایت را می‌آوریم:

فردوسی، نام او ابوالقاسم حسن بن علی طوسی است، و سلطان شعر است و شاهنامه شاهد سلطنت اوست.

و چون فردوسی وفات کرده، شیخ ابوالقاسم کُرّکانی (1) بر او نماز نکرده، و عذر گفته که او مداح کفار بوده، و بعد از آن به کشف مشاهده کرده که فردوسی در بهشت فردوس با حور در قصور است.

شیخ به او گفته: به چه چیز خدای – تعالی – تو را آمرزید، و در جنت ساکن گردانید؟

فردوسی گفته: به دو چیز: یکی به آنکه تو بر من نماز نکردی!، و یکی آنکه این بیت در توحید گفته‌ام که:

جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه‌ای، هر چه هستی تویی... (2)


پی‌نوشت‌ها:
1. نسخه: گرگانی
2. مجالس النفائس، تصحیح علی اصغر حکمت، چ 2، 1363 ه.ش، ص ص 343-344، نیز: توضیح ذیل بخش 9 (عطار و فردوسی).

http://www.iranboom.ir/hakime-tos/hakime-tos/4482-javab-ferdosi-be-abolghasem-korkani.html
____

لطفا به کانال تلگرامی ایرانبوم بپیوندید.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
‍ بیست و یکم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت دکتر محمدرضا باطنی، منتخب بیست و هفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار

بازنشستگی زودهنگام و فراغت از کار تدریس و برنامه‌ریزی درسی محمدرضا باطنی را به حوزۀ فرهنگ‌نویسی وارد کرد. باطنی فرهنگ‌نویس در ۳۵ سال گذشته همان نگاهی را به زبان و واژه‌های آن دارد که در دیگر کارهای علمی‌اش دیده می‌شود. به نظر او صراحت و دقت زبان علمی باید در شفافیت واژه‌های آن بازتاب یابد. برای رسیدن به این صراحت بهتر است تا آنجا که ممکن است هر مفهوم در یک لفظ متجلی شود و هر لفظ بر یک معنا دلالت کند تا مانع هر گونه ابهامی شود. فرهنگ‌نویسی محمدرضا باطنی ادامۀ پروژه‌ای است که او برای ایجاد یک زبان علمی برای فارسی در نیم‌قرن گذشته دنبال کرده است. هرچند چنین نگاهی به زبان و واژه‌ها می‌تواند مناقشه‌برانگیز باشد و مغایر روندهای طبیعی زبان قلمداد شود، او با اعتقاد و پشتکاری مثال‌زدنی آن را دنبال کرده است و معتقد است بدون آن زبان فارسی نمی‌تواند نقش تازه‌ای در انتقال علوم مدرن بازی کند.

حسین سامعی

[دفترچۀ بیست و هفتمین جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، اهدا‌شده به دکتر محمدرضا باطنی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ص ۳۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی

@AfsharFoundation
دکتر کورش نیکنام، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ ایران باستان، نماینده زرتشتیان در هفتمین دوره مجلس در پی بیماری سرطان ۲۰ اردیبهشت‌ماه در فرانسه درگذشت.
موبد نیکنام نوشته‌ها و پژوهش‌ در زمینه تاریخ ایران و دین زرتشتی، به عنوان یکی از چهره‌های سرآمد در حوزه مطالعات تاریخ و فرهنگ زرتشتیان شناخته می‌شود. . وی درجه دكتری فلسفه زرتشت را از دانشكده زرتشتیان هندوستان دریافت كرد. سال 1383 برای یک دوره‌‌ی چهارساله نماینده ایرانیان زرتشتی در مجلس هفتم شد. کورش نیکنام نویسنده‌ و پژوهشگر در حوزه‌ی میراث فرهنگی، آداب و رسوم ترادادی (سنتی) و کهن زرتشتیان بود.

کتاب‌های «از نوروز تا نوروز»، «اندرزنامه زرتشت» و «آیین اختیار» «کنکاشی در زندگی و اندیشه زرتشت»، «یادگار دیرین»، «گات‌ها، نغمه‌های ایران باستان» خوانش گات‌ها با تنبور، و «زرتشت و مزدیسنان» از وی به یادگار است. وی با انتشار نسک «گلبانو»، به تازگی اثری دیگر را به مجموعه آثار خود افزود.

درگذشت دکتر کورش نیکنام را به خانواده و بازماندگان ایشان آرامش باد گفته شکیبایی بازماندگان را خواستار است.
@sharifabadi_canal
Forwarded from ادب‌سار
اگر شهرْیاریّ و گر پیشکار
تو ناپایْداریّ و او پایْدار

چه با رنج باشیْ چه با تاج و تخت
ببایَدْت بستن به فرجامْ رخت

اگر زآهنی چرخْ بگدازَدَت
چو گشتی کهن نیز ننوازَدَت

چو سروِ دلارای گردد به خَم
خروشان شود نرگسانِ دُژَم

همان چهره‌ی ارغوان زعفران
سبک مردمِ شاد گردد گران
#فردوسی

امید که:
همیشه دلت باد چون نوبهار


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌸🌺
#علیرضا_قیامتی:
رستم یگانه نماینده مردم است

رستم مجموعه‌ای از اندیشه، خرد، نیرو، دلاوری، بردباری، از خودگذشتگی، زیرکی و استواری است که باعث شده برترین آفریده فردوسی باشد. رستم جهان پهلوان شاهنامه تنها زور و بازو نیست بلکه پهلوان اخلاق، نیکی، آزادگی، مهرورزی و برترین آفریده فردوسی است و مجموعه‌ای از اندیشه، خرد، نیرو، دلاوری، بردباری، از خودگذشتگی، زیرکی و استواری است که تمامی این ویژگی‌ها در وجود رستم جمع شده است. رستم دستان بالاترین شخصیت شاهنامه است و هیچ شخصیتی بالاتر از او نیست و خود تاج‌بخش است بدین معنا که پادشاه را او به نمایندگی از مردم انتخاب می‌کند.

@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی:
آخرین امید ایرانیان در برابر دشمنان رستم است

همواره آخرین امید ایرانیان در برابر دشمنان رستم است و تمام نبردهای ایرانیان مدیون پایداری و پایمردی رستم هستند. رستم اقداماتی انجام می‌دهد که از دیگر پهلوانان مانند آوردن کیقباد برای تخت سلطنت و نجات بیژن از چاه ساخته نیست. می‌توان گفت که رستم با همه پهلوانی‌ها، نازک دل و مهربان است و پس از اینکه آگاه شد سیاوش به دست تورانی‌ها کشته شده است:

تهمتن چو بشنید زو رفت هوش
ز زابل به زاری برآمد خروش

زمانی که رستم خبر مرگ سیاوش را که به دستان خودش پرورش یافته بود، شنید از هوش رفت و این امر نشان می‌دهد که رستم با همه پهلوانی و سترگی‌ها نازک دل و مهربان است.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#علیرضا_قیامتی:
مهمترین شخصیت شاهنامه رستم است

مهمترین شخصیت شاهنامه رستم است و هیچ پادشاهی به اندازه رستم مهم نیست؛ بنابراین قدرت، آزادگی و نیکی، خردورزی و انسانیت در دستان رستم است و نماینده آرمانی فرهنگ ایران به شمار می‌آید. جالب این است که رستم جامع همه خوبی‌ها است و می‌توان گفت که شاید خرد گودرز و پیران، پهلوانی دیو، میهن دوستی بهرام، بی‌باکی بیژن، نیرومندی سهراب و نازک دلی سیاوش را در خودش دارد. تبلور زندگی و آرزوهای ایرانیان در زندگی رستم است و همیشه قدرت خود را در خدمت انسانیت، تهیدستان و نیازمندان می‌بیند و با خدا نیایش می‌کند.

همی خواهم از کردگار جهان
که نیرو دهد آشکار و نهان

که با زیردستان مدارا کنیم
ز خاک سیه مشک سارا کنیم


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from ایران بوم
یادداشت های شاهنامه: چراغ راهنمایی به هزارتوهای حماسه ی ایران

 دکتر جلیل دوستخواه

شاهنامه ی فردوسی، گنج شایگان حماسه ی ملّی ی ایران و بزرگترین نمایشگاه فرهنگ ایرانی، به گفته ی درست ِ استاد دکتر جلال خالقی مطلق، ویراستار ِ بهترین و رساترین چاپ ِ تاکنون نشریافته ی آن، متنی است "دشوار ِ آسانْ نما". این سخن ِاستاد خالقی، برآیند ِ آزمون ِ دشوار ِ چند ده ساله ی ایشان در کار ِ ویرایش ِ این اثر ِ گرانْ سنگ است و هرکس که سر و کاری جدّی با این متن داشته باشد، درستی ی آن را گواهی می کند.

بخش یکم ِ این یادداشتها (ویژه ی دفترهای یکم و دوم متن) پیش از این در دو دفتر نشریافته بود و اکنون بخش دوم (ویژه ی دفترهای سوم تا پنجم متن) در دسترس دوستداران شاهنامه قرارگرفته است. درباره ی این یادداشتهای کلیدی و بسیار ارجمند، می توان و باید به گستردگی سخن گفت و جزء به جزء آنها را در کارگاه نقد بازشکافت و عیارسنجید. این کاری است بایسته که همانا زمان و مجالی فراخ می خواهد. امّا اکنون، بانوی فرهیخته و پژوهنده ی ایران شناس نوشین شاهرخی،نخستین گام را در این راه برداشته و به بررسی و تحلیل بخش اخیر یادداشت ها پرداخته است. آنچه در پی می آورم، متن بررسی ی اوست که می تواند برای جویندگان کلیدهای گنجینه ی بزرگ شاهنامه، آگاهی دهنده و نویدبخش باشد. این بررسی را با سپاس از نگارنده، به گُفتاوَرد از تارنمای خبری ی ِ اخبار ِ روز بدین صفحه می آورم.

معرّفی ی ِ کتاب: بخش دوم یادداشت‌های شاهنامه
اثر جلال خالقی مطلق

نوشین شاهرخی

بخش یکم یادداشت‌های شاهنامه در سال 1380 منتشر شد که گزارش بیت‌های دفترهای یکم و دوم شاهنامه را دربرداشت. بخش دوم به دفترهای سوم، چهارم و پنجم می‌پردازد. (شش دفتر از هشت دفتر شاهنامه تاکنون به چاپ رسیده‌اند و دو دفتر دیگر نیز به همراه یادداشت‌های دفتر هشتم بزودی منتشر خواهند شد). این یادداشت‌ها نه تنها به توضیح برخی واژگان و بیت‌های دشوار شاهنامه می‌پردازد، بلکه حاوی بررسی‌های ارزنده‌ از داستان‌های شاهنامه است. دکتر جلال خالقی مطلق حدود چهل سال زندگی خود را صرف پیرایش شاهنامه نموده‌اند و این یادداشت‌ها بازتاب دانش گسترده و آگاهی ایشان از این حماسه‌ی بزرگ ملّی است.
این یادداشت‌ها سرشار از آگاهی‌های گونه‌گون می‌باشد. اهمیت موضوع درگیری در سراسر شاهنامه، مفاهیم اسطوره‌ای چون فرّه و مشروعیت (پادشاهی و یا نیز پهلوانی)، رابطه‌ی پسر با پدر و نیا، آیین خسروان، اساطیر و تاریخ، آیین‌های ایران کهن، تعبیر اسطوره‌ها و آیین‌های پیش و پس از دین زرتشتی، ادبیات و توضیح ریشه‌ی واژگان، صنایع قصیده‌سرایی و نیز نگاه فردوسی در زمینه‌های گوناگون، از جمله به زن، مورد کنکاش قرار گرفته و با رمزگشایی زبان در زمان شاعر، خواننده با نگاهی نو به پیشباز این اثر ارزنده‌ می‌رود.

در این یادداشت‌ها نه‌تنها روایت فردوسی با روایت مورخان پیش از فردوسی مقایسه گشته، بلکه در پایان برخی از داستان‌ها نقدی فشرده و کوتاه نیز ارائه شده است. از یک‌سو درگیری‌هایی که هسته‌ی اصلی داستان‌‌های شاهنامه را تشکیل می‌دهند (نه‌تنها تضادهای اسطوره‌ای چون نیک و بد، بلکه درگیری‌های عقیدتی که در این دو قطب نیک و بد نمی‌گنجند، همچون "داستان رستم و اسفندیار" و یا "فرود")، با نگاهی تیزبین و شفاف و نیز نو مورد بررسی قرار گرفته‌اند و از سوی دیگر زبان شاعر در بیان این درگیری‌ها و ارتباط آنان با طبیعت با دیگر شاعران سنجیده شده است. در اینجا نمونه‌ای از تفسیر سخن فردوسی و مقایسه‌ی آن با سخن نظامی می‌آید که نشان از دمیدن روح در طبیعت دارد.
"… ولی توصیف شب در خطبۀ داستان "بیژن و منیژه" یک توصیف ذهنی است. در اینجا سراینده به میان دو مرحلۀ بالا، یعنی عکس گرفتن از طبیعت و نقاشی کردن آن عکس، یک مرحلۀ دیگر نیز افزوده است و آن این که عکس‌ها نخست در تاریکخانۀ خیال تغییر ماهیت داده‌اند و سپس نقاشی شده‌اند. البته در توصیف‌های طبیعت درشاهنامه، جان‌دادن به عناصر طبیعت و مردم‌سازی آنها نمونه‌های بسیار دارد. ولی در این جا نه مردم‌سازی، بلکه دیوسازی، و یا اگر در چارچوب بزرگتری بررسی کنیم، اسطوره‌سازی از طبیعت انجام گرفته است. خواننده هنگام خواندن توصیف شب در این خطبه، نه‌تنها به تفاوت آشکار سبک فردوسی با توصیف‌های دیگر او از طبیعت پی میبرد، بلکه از سوی دیگر شباهتی که در اینجا میان سبک فردوسی و سبکنظامی است نظر او را جلب میکند. در واقع نظامی که برخلاف فردوسی، بیشتر به توصیف‌های ذهنی و تزئینی از طبیعت میپردازد و اصولاً میتوان گفت که در شعر فارسی چنین توصیف‌هایی ویژۀ نظامی در هنر نگاره‌پردازی است، از سخن فردوسی در این خطبه تأثیر پذیرفته است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/2210-yaddasht-shahnameh-cheragh.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دوره به صورت حضوری و ثبت نام و شرکت در آن، برای همگان، آزاد است.
نحوه‌ی ثبت نام در دوره‌ی آموزشی خط و زبان فارسی میانه:
۱. ثبت نام در سامانه‌ی http://otc.pnu.ac.ir
۲. ورود به سامانه
۳. جست‌وجوی دوره با یکی از کلیدواژه‌ها (برای نمونه: فارسی میانه)
۴. انتخاب واحد: تحصیلات تکمیلی دکتری
۵. افزودن دوره به سبد خرید.

پیوند مستقیم دوره در سامانه‌ی otc:
https://otc.pnu.ac.ir/Course/Detail/2001
⁠⁣بیست و چهارم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت حبیب یغمایی

درس فارسی


تعلیم انشاء فارسی آن نیست که معلّم موضوعی را طرح کند و محصّلین از روی روزنامه‌ها عباراتی ناجور و آمیخته و درهم‌وبرهم به هم بپیوندند و در کلاس درس پشت سر هم بخوانند، بی اینکه معلّم در هر جمله اظهار نظر کند و به معایب آن انگشت گذارد. اگر معلم نوشتۀ یکی از آنها را در معرض توجّه شاگردان بگذارد و جمله به جمله تصحیح کند و ترتیب جمله‌بندی و عبارت‌پردازی را نشان دهد، به‌طوری‌که همگان دریابند، به‌مراتب مؤثرتر و مفیدتر است.
عیب اصلی این است که بر فرض اینکه معلّمی وظیفه‌شناس و دقیق و علاقه‌مند برای افادات خود را مجهّز و آماده کند، محصّلین امروزی حاضر نیستند گوش دهند و چه بسا هنگامی که استاد ادبیات در این گونه تحقیقات فکر و زبان خود را خسته می‌کند، شاگردان در اندیشۀ حل مسائل ریاضی هستند یا نقاشی می‌کنند!
همین محصّلین‌اند که وقتی به‌ظاهر مراتب تحصیلی را پیمودند و شهادت‌نامۀ عالی گرفتند، به وسایلی که معمول است به کرسی استادی برمی‌شوند آنگاه است که اگر هم بخواهند در فن خود کتابی تألیف یا ترجمه کنند چون فارسی نمی‌دانند، از عهده برنمی‌آیند و عباراتی نادرست و نامفهوم به کار می‌برند که نظایر آن را دیده‌ایم و می‌بینیم.
نکتۀ دیگر اینکه بسیاری از جوانان ما پس از فراغ از تحصیل برای تکمیل معلومات خود در فن طب و مهندسی و غیره به ممالک دیگر می‌روند و باری، امیدی هست که در رفع نقائص و تکمیل فضائل بکوشند و مثلاً طبیبی حاذق و مهندسی تمام از کار درآیند؛ اما برای تکمیل ادب فارسی به کجا باید رفت؟ یا از کدام کشور مستشار و معلّم طلبید؟ این همه نکاتی است که مسئولین فرهنگ باید همواره در نظر داشته باشند که:

سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل

«درس فارسی»، حبیب یغمایی
در:

[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۱۲۸۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
Forwarded from ایران بوم
گزارشی از بزرگ‌ترین جشن در دنیای ایرانی

محمود فاضلی بیرجندی

از رستم، جهان پهلوان ایرانی، در شاهنامه بسیار گفته شده است. با استناد به گزارش ارجمند فردوسی از نبردهای رستم بسیاری چیزها دانسته ایم و در محافل بازگو شده است. اما کمتر جایی از جشن بزرگی سخن گفته شده که به خجستگی زایش رستم بر پا شده بود. جشنی که می‌بایست بزرگ‌ترین جشن‌ها در دنیای ایرانی به حساب آید. و نیز جشنی است بازگوینده پاره‌ای از مبانی فرهنگ دادگرای ایرانی.

گزارش فردوسی از این جشن چنین است:

یکی جشن کردند در گلستان
ز زاولستان تا به کابلستان

همه دشت پر باده و نای بود
به هر کُنج صد مجلس آرای بود

به زاولستان از کران تا کران
نشسته به هر جای رامشگران

نبُد کهتر از مهتران بر فرود
نشسته چنان چون بود تار و پود. (شاهنامه/ بر اساس چاپ مسکو/ مجلد یکم. ص 140).

* * *

چند دریافت:

1. این جشن بزرگ از زابل تا به کابل بر پا بوده است.
2. دشت ها پر از باده و نای بوده است.
3. در زابل رامشگران از کران تا کران نشسته بوده و رامشگری می کرده اند.
4. در این جشن کهتر در کنار مهتر نشسته است.

شاید ارج کار فردوسی در همین است که درچنین جشن بی کرانه ای که به فرخندگی ولادت جهان پهلوان آینده ایران بر پا شده موضوع بس مهم «داد» را به میان می کشد و می گوید که در این جشن، کهتر زیر دست مهتر ننشسته و اعضا ی طبقات بالا و پایین در کنار هم ، چون تار و پود ، فراز آمده بودند.
به جشن زایش رستم است که فاصله طبقاتی از میان برمی خیزد و کهتر می تواند برابر مهتران بنشیند.

آبادان و پر از داد باد ایران ما.

http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/16634-gozareshi-az-bozorgtarin-jashn-dar-donya-irani.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
.

ا═.🍃.══════════ا
زبان پارسی، میهن است در درون ما
ا══════════.🍃.═ا


در عبارتهای «بلادِ پارسی‌گویان، زمین پارسی‌گویان، زاد و بوم پارسی» در آثار نویسندگان و شاعران بزرگ اندکی درنگ کنید :

و من در همه زمین پارسی‌گویان شهری نیکوتر و جامع‌تر و آبادان‌تر از اصفهان ندیدم (سفرنامه ناصر خسرو)

همینت بس فغانی در بلاد پارسی‌گویان
که عشقت عندلیب گلشن شیراز گردانید
                   (بابا فغانی شیرازی)

وگر پارسی باشدش زاد و بوم
به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
                                 (سعدی)

عبارت «زمین پارسی‌گویان»، برآیندِ گره‌خوردگی دو زیست‌گاه وجودی در انسان ایرانی است: زمین و زبان.

احساس تعلق و عواطف "ریشه‌جویی" را هم زادگاه و زیست‌گاه در ما بر می‌انگیزد و هم زبان. برای این دو خاست‌گاه، دو استعارۀ خانۀ پدری و زبان مادری همواره بر زبان مردمان می‌رود. استعارهٔ نخست، بیانگر احساس تعلق به سرزمین است و دومین، بیانگر احساس زاد و زیست در زبان.
زبان به گفتۀ مارتین هَیدگر «خانه و اقامتگاه وجودی انسان است». صد البته که اقامت‌گاه زبانی برای آدمی، از زیست‌گاه زمینی درونی‌تر و پایدارتر است؛ چرا که، آدمی عارض بر زمین است اما جان و روان ما در زبانمان سرشته و بالیده است؛ من پارسی‌زبان هر جای زمین بروم زبانم را همراه خود می‌برم و در هر کشوری که باشم همچنان مُقیم زبان مادری خویشم و شگفتا که این خانه در من مقیم است.
این دوبیت زبان حالِ «روندگان مقیم» در زبان میهنی است.
سعدی:
دوست نزدیکتر از من به من است
وینت مشکل که من از وی دورم


مولوی:
در دو چشم من نشین ای آن که از من من‌تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشن‌تری





#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
برگی از زندگانی خداوندگار ما، فردوسی

۲۵ اردی‌بهشت ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

ابوالعباس احمد پسر اسحاق، القادربالله، چهاردهم خلیفگان عباسی بود. از سال ۳۸۱ تا ۴۲۲ فرمان براند، چهل و یک سال.
حمدالله مستوفی، در کتابش "تاریخ گزیده"، او را دارای درجه عالی در عدل و داد نوشته، و هم نوشته است که سخن‌سرا بود، شاعر.

و مستوفی در همین کتاب تاریخ خود، تاریخ گزیده، گزارشی داده از زندگانی فردوسی که آن را جایی دیگر ندیده‌ام.

چنان بوده که، به گزارش مستوفی، فردوسی به خلیفه پناهیده. به بغداد یا جایی دیگر، ننوشته. اما نوشته است که آگاهی از این باره به سلطان محمود رسیده.
پس در میان قادر خلیفه و سلطان محمود سبکتکین غزنوی بر سر فردوسی منافسات (همچشمی و رقابت) افتاد.

مستوفی می‌نویسد که خلیفه پشت فردوسی را رها نکرد.
سلطان محمود که از پشتیبانی خلیفه از فردوسی بر سر خشم آمده بود به خلیفه نوشت:
"گر فردوسی را به من نفرستی، بغداد به پی فیل بسپارم."

(کاش سلطان محمود چنین خدمتی شایان به ایران کرده بود!)

گزارش مستوفی چیزی بیش از این از سرگذشت فردوسی با خلیفه و سلطان نیاورده است. نمی‌دانیم خداوندگار ما و خداوندگار سخن پارسی پس از آن چه کرد و به کجا شد!

این چند خط به یاد فردوسی و به فرخی امروز آورده شد که ایرانیان همروزگار این روز را روز بزرگداشت فردوسی گرفته‌اند. و هم تا به یاد آورده شود که بزرگان در سختی‌ها سر کرده‌اند و دست از کار میهنی نکشیده‌اند.

نام فردوسی فرخ است.
فرخ‌ باد.
فرخ‌تر باد.

https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
.

ا═.🍃.══════════ا
زبان پارسی، میهن است در درون ما
ا══════════.🍃.═ا


در عبارتهای «بلادِ پارسی‌گویان، زمین پارسی‌گویان، زاد و بوم پارسی» در آثار نویسندگان و شاعران بزرگ اندکی درنگ کنید :

و من در همه زمین پارسی‌گویان شهری نیکوتر و جامع‌تر و آبادان‌تر از اصفهان ندیدم (سفرنامه ناصر خسرو)

همینت بس فغانی در بلاد پارسی‌گویان
که عشقت عندلیب گلشن شیراز گردانید
                   (بابا فغانی شیرازی)

وگر پارسی باشدش زاد و بوم
به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
                                 (سعدی)

عبارت «زمین پارسی‌گویان»، برآیندِ گره‌خوردگی دو زیست‌گاه وجودی در انسان ایرانی است: زمین و زبان.

احساس تعلق و عواطف "ریشه‌جویی" را هم زادگاه و زیست‌گاه در ما بر می‌انگیزد و هم زبان. برای این دو خاست‌گاه، دو استعارۀ خانۀ پدری و زبان مادری همواره بر زبان مردمان می‌رود. استعارهٔ نخست، بیانگر احساس تعلق به سرزمین است و دومین، بیانگر احساس زاد و زیست در زبان.
زبان به گفتۀ مارتین هَیدگر «خانه و اقامتگاه وجودی انسان است». صد البته که اقامت‌گاه زبانی برای آدمی، از زیست‌گاه زمینی درونی‌تر و پایدارتر است؛ چرا که، آدمی عارض بر زمین است اما جان و روان ما در زبانمان سرشته و بالیده است؛ من پارسی‌زبان هر جای زمین بروم زبانم را همراه خود می‌برم و در هر کشوری که باشم همچنان مُقیم زبان مادری خویشم و شگفتا که این خانه در من مقیم است.
این دوبیت زبان حالِ «روندگان مقیم» در زبان میهنی است.
سعدی:
دوست نزدیکتر از من به من است
وینت مشکل که من از وی دورم


مولوی:
در دو چشم من نشین ای آن که از من من‌تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشن‌تری





#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
ارزش شاهنامهٔ فردوسی

«ارزش شاهنامه تنها در آن نیست که سرآمد کتابهای ایران است، بلکه از آن مهم تر، برای آن است که کتاب سرنوشت بشریّت است.
بعد از پدیدآمدن شاهنامه، هیچ کتاب ارزنده‌ای در زبان فارسی نوشته نشد، مگر آنکه سایه‌ای از این کتاب بر سر خود داشته باشد. و این سایه، بنحو آگاه یا ناآگاه، هرگز ضمیر ایرانی را ترک نگفته است. چه بپذیریم و چه نپذیریم. چه به آن آگاه باشیم و چه نباشیم، شاهنامه با نام ایران و موجودیّت ایران گره خورده است.
بشماریم ببینیم کلمه ایران چند بار در شاهنامه آمده و واجد چه ارجی بوده که کسانی آماده بوده‌اند تا در راه دفاع از آن، از جان خود بگذرند. مفهوم ایران تنها در پهنه‌ای از خاک نبوده، بلکه در آن نیز بوده است که شرف انسانی از اعتبار نیفتد. آیا نه آنست که چون به ماندگاری این کشور می‌اندیشیم، قبل از هر چیز شاهنامه به یاد می‌آید؟ نگاه کنیم به پیرامون خود.
کجا رفتند آن تمدّن‌های دیرینه: سومر و بابل و مصر و فینیقی؟ آیا یک نام از آن دوران کهن بر روستاهای آنها هست؟ بر نوزادهای آنها هست؟ ولی درودیوارهای ایران پر است از یادگارهای باستانی، ریشه‌دار بودن چیز کمی نیست. ما چون داریم، قدر آن را نمی‌دانیم. در دنیای پرتب و تاب کنونی، باز هم ممکن است به شاهنامه محتاج شویم:

چو به گشتی طبیب از خود میازار
چراغ از بهر تاریکی نگه‌دار

محمدعلی اسلامی‌ندوشن

@kheradsarayeferdowsi
#جلال_خالقی_مطلق:
شاهنامه کتاب نیست، کتابخانه است

شاهنامه یک کتاب نیست بلکه یک کتابخانه است.

اگر بپرسند از شاهنامه چه می توان آموخت پاسخ من این است که بی اغراق از هر صفحه از شاهنامه می توان نکته ای آموخت. از شاهنامه تاریخ و فرهنگ باستانی را آموخته اند. از شاهنامه آداب و رسوم و آیینهای نیاکان ما را آموخته اند .از شاهنامه ادبیات باستان ما را آموخته اند. از شاهنامه شاعری آموخته اند. از شاهنامه اخلاق نیکو آموخته اند. از شاهنامه کشورداری آموخته اند. از شاهنامه هویت تاریخی ،فرهنگی و ملی ایرانیان را آموخته اند و از شاهنامه زبان فارسی را آموخته اند. امروز اهمیت زبان فارسی در کنار اهمیت هویت تاریخی، فرهنگی و ملی مهمترین آموزه ی این کتاب است و این دو آموزه از یکدیگر جدا نیستند.

💎
🆔 @maneshparsi
ضرورت نگاهداری یادمان‏های باستانی به عنوان مظاهر عینی هویّت ملّی ایرانیان

شادروان دکتر ناصر تکمیل همایون

درآمد

هویت ملّی و فرهنگی هر ملّتی، مجموعه‏ ی عناصر تشکیل‏ دهنده ‏ی حیات بر دوام اجتماعی و تاریخی آن است که در پهنه‏ ی جغرافیایی خاص (-بوم،میهن) شکل گرفته و میدان‏ کارکردهای اجتماعی انبوه افراد و آحاد (ملّت) را بر بنیاد کارایی‏ نیازهای انطباق،همبستگی و هم‏سویی و مقبولیت ارزشی زیست‏ تاریخی جامعه تداوم می‏دهد.

پذیرش هویت در فرآیند زمان دارای جنبه ‏های معنوی و مادی‏ست، و فزون بر خردمندی و هنر انسانی، وجود اماکن‏ باستانی، تاریخی، نظام زیست مشترک در هماهنگی با طبیعت‏ (بافت‏های روستایی و شهری) فضای این همانی و تعلق هویتی را نیرومندتر می‏سازد و بدین سبب یادمان‏های گذشتگان تنها غیرمادی چون: اسطوره ‏ها، افسانه ‏ها، ادبیات و اخلاقیات و جزء این‏ها نیستند. بلکه بناهای باستانی و تاریخی، انواع یافته ‏های‏ روخاکی و زیرخاکی که نشان ابتکار و خلاقیت در آن‏ها نقش بسته، در زمره‏ی میراث ملّی جامعه به شمار رفته و از ابزار و آلات‏ هویت ‏ساز و هویت ‏پذیری افراد جامعه یا جماعت‏ های پراکنده ‏ی‏ نیاخاک حکایت می‏کند.

بی‏ تردید ملّت‏های بزرگ و سرزمین‏های تمدن‏های کهن از یادمان‏ها و یادگارهای بیش‏تری برخوردارند.هشتاد سال پیش(22 مردادماه 1304)ارنست هرتسفلد استاد دانشگاه برلن در سخنرانی خود در عمارت وزارت ایران(مسعودیه)به درستی‏ بیان کرد:

«ابنیه و آثار ملی در ایران فراوان و در همه جا هست و من در این موقع قادر به ذکر آن‏ها نیستم، این مملکت «ایرانشهر» خوانده شده ، ...این مملکت لا اقل چهار نوبت به درجه ‏ی‏ ارتقا رسیده است:

اول،در دوره ‏ی هخامنشی‏ست که ایرانیان مرکز دنیای معلوم آن‏ زمان بوده و مدت دویست و پنجاه سال در امنیت زندگانی کرده‏ است؛
دوم،دوره ساسانی‏ست که در حقیقت دروه تجدد ایران‏ محسوب می‏گردد؛
سوم،دوره ‏ی سلجوقیان است که ایران در بین ملل اسلامی‏ پیش‏قدم بوده و تازه اروپا از عالم وحشیگری بیرون آمده است؛
چهارم،دوره ‏ی صفویه که صنایع ایران در آن دوره تجلی‏ مخصوصی داشته و همان موقع اروپا شروع به دست‏اندازی به‏ آسیا نموده است».آن‏گاه اضافه کرده است:
«به تاریخ دنیا مراجعه بفرمایید. خواهید دید که هیچ یک از ملل‏ عالم این اندازه آثار نداشته است، یونان یک نوبت ترقی کرده،از پانصد سال قبل از میلاد تا سیصد و بعد از آن دیگر اثری ندارد. ایتالیا دو نوبت ظهور نمود، یکی در دوره‏ ی دولت روم و ثانیا در زمان‏ رنسانس (تجدید حیات)، سایر ملل اروپا هم به قدری تازه و جدید هستند که ذکر و مقایسه‏ی آن‏ها مورد ندارد».1

بدیهی‏ست در سرزمینی که این همه آثار باستانی و تاریخی را در خود نگهداری می‏کند، با مشکلات بیش‏تری رویارویی دارد، نخست‏ با طبیعت و عوامل طبیعی (سیل،زلزله و نزولات آسمانی)؛ دوم، حفاری‏های خارجیان و غارت آثار و یادمان‏های باستانی، که داستان‏ جانسوزانه دیگری‏ست؛ سوم،حفاری‏های غیرعلمی و سرقت انواع‏ عتیقه ‏ها و زیرخاکی‏های گوناگون توسط دزدان حرفه‏ یی و حکومتی؛ چهارم، از میان رفتن تپه ‏های باستانی، اماکن تاریخی، نابودی‏ بافت‏های کهن شهری به ‏عنوان جاده‏ کشی‏ها، ساختن فرودگاه، تغییر مسیر رودخانه ‏ها، سدسازی‏های متعدد، تعریض خیابان‏های شهر، نوسازی بافت‏های شهری و جز این‏ها و حتا گاه به‏ عنوان مرمت و زیباسازی و به نیت«قصد قربت!». درباره ‏ی هریک از این نوع آسیب‏ های طبیعی و غیرطبیعی بررسی‏های موجود است که می‏توان به هر یک اشاره داشت و فاش کرد که هویت باستانی، تاریخی، فرهنگی، دینی و ملی یک جامعه‏ ی ریشه‏ دار همانند میهن ما چ‏گونه‏ دست‏خوش نابودی و اضمحلال آگاهانه و ناآگاهانه قرار می‏گیرد.

1-حراست آثار باستانی به گونه‏ ی پاسداری از نظام فرهنگی

درباره ‏ی چگونگی حفظ آثار باستانی و جلوگیری از نابودی‏ مظاهر تمدن به دست خودی‏ها که شاید به اعتبار خدمت به مردم انجام‏ یافته، شناخت و میزان‏های تعیین‏ شده ‏ای وجود دارد که توجه به آن‏ها لازم به نظر می‏رسد:
1-منشور آتن، تعلق بناهای تاریخی به همه ‏ی بشریت و لزوم‏ حراست از آن (مصوب 1931 م)
2-قطعنامه‏ ی شماره‏ ی یک اصفهان، نظارت کامل بر هرگونه‏ خدمات و هدف‏های مرمتی آثار باستانی و تاریخی(مصوب‏ اردیبهشت‏ماه 1342)

3-قطعنامه‏ کنگره بین المللی حفظ آثار و ابنیه تاریخی و نیز ونیز (مصوب خردادماه 1343).در این قطعنامه (ماده‏ 11) به‏ سوابق و سنن آن‏ها را ایجاب می‏کند، چه ساختمان‏های جدید الاحداث‏ ممکن است این تناسب و روابط را از نظر حجم و رنگ بهم بزند»و در همین مورد در همان قطعنامه (ماده 13) آمده است:

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/didehban/30vand/10840-zarorat-negahdari-yedeman-haye-bastani.html

https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
چرا ملاصدرا را صدرالمتألهین نامیده‌اند؟

غلامرضا اعوانی
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43491

حدود چهار قرن است که ملاصدرا را باین اسم می‌خوانیم: «صدرالمتألهین». ولی سؤال نکرده‌ایم که چرا اصلاً ملاصدرا را «صدرالمتألهین» گفته‌اند؟

اول باید ببینیم معنای تأله چیست آیا تأله معنای خاصی دارد؟ آیا نوع خاصی از حکمت است؟ خصوصیات حکمتی که به اسم حکمت تألهی معروف است چیست؟ بعد از اینکه خصوصیات حکمت تألهی را در عالم اسلام و عالم غرب و جایگاه آن را در جهان معاصر نشان بدهیم و بالاخره بگوییم جایگاه صدرالمتألهین در این سیر حکمت تألهی کجاست؟ بعضی گمان کرده‌اند چون صدرالمتألهین به مسائل علم الهی پرداخته است وی را صدرالمتألهین گفته‌اند. این گمان هم درست است و هم نادرست. درست نیست به این دلیل که افراد زیادی به مسائل علم الهی پرداخته‌اند اما لقب متأله نگرفته‌اند بعنوان مثال ابن‌سینا حکیمی بزرگوار و یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است وی واقعاً حکیم است و ما نباید این اسم را از او دریغ کنیم ولی هیچکس او را متأله نگفته است.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/16522-molasadra-sadrmoahelin-003.html

@iranboom_ir
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
«خُرداد»

دوم خرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در آیین باستانی ایرانی هفت فرشته نامیرای نیکوکار هستند که آنان را اَمشاسپندان خوانند. آنان در جایگاهی فرود از ایزدان نشینند.

یکی از آن هفت نامیرای نیکوکار «خُرداد» است.
خرداد در اوستا «هوروتات» به معنای کمال و تمام راستی و دور بودن از هر کاستی است و نام او همواره با امرداد آمده است.
ایرانیان باستان باور داشتند که یزدان پاک، خرداد و امرداد را بدان کس بخشد که پندار و گفتار و کردارش سراسر نیکی و راستی باشد.

یکی از یشت­‌ها در اوستا «خُردادیَشت» نامیده شده و روز ششم هر ماه هم «خردادروز» است. ایرانیان این روز را جشن می­‌گرفتند. باور داشتند که زرتشت پیامبر ایرانی در روز خرداد از ماه فروردین به دنیا آمده و هم اندرین روز به پیامبری برگزیده شده است. هم بر آن بودند که گشتاسپ، شاهنشاه کیانی، در این روز فرخ، دین را از پیامبر ایران پذیرفته است.
از میان ایزدان، تیشتر و فروردین و باد، را همکاران «خُرداد»، و دیو گرسنگی و تشنگی را دشمنانش می­‌شناختند.

ایرانیان باور داشتند که این هفت امشاسپند در گرودمان، که به زبان عربی عرش اعلا خوانده شده، بر تخت­‌های زرین نشیمن دارند و هر یک از اینان پشتیبانان بخشی از آفرینش هستند. «خُرداد» فرشته نگهبان آب است و امرداد نگاهبانی گیاهان را در دست دارد. آدمی زیر نظر خود اهورامزداست.
گل خرداد، گل سوسن است.

اما سوای این که این داشته­‌های کهن را باورها و افسانه­‌ها دیده و شناخته­‌ایم، زمان آن است تا این داشته­‌های کهن خود را پیشینه و سرمایه فکر و اندیشه ایرانی بشناسیم.

جان هینلز که کتاب «شناخت اساطیر ایران» را نوشته، خبر داده است که مباحث فاضلانه بسیار در پیرامون اصل و منشا این «جلوه­‌ها» درگرفته است. او می­‌گوید که اصل اینها هر چه باشد، مهم­ آرمان­‌های والا و اندیشه ژرفی است که در وجود هر یک از این فرشتگان نهفته است.

در باور ایرانیان کهن، نخستین این هفت نامیرای نیکوکار، بهمن است و او تجلی اندیشه نیک است. از پی او راستی آید، و جایگاه پس از آن همانا شهریاری نیک است.
ایرانی باور دارد که اندیشه نیک، آغازگاه راهی است که به شهریاری نیک خواهد رسید. نکته­‌ای پرارج که در پی­‌ریزی دستگاه­‌های فرمانروایی از دید به دور مانده است.
از پی آن درستی و کمال آیند و چون این راه پیموده شود، بی­مرگی یا جاودانگی به دست خواهد آمد که فرجام برتر و آرمانی است.

«خُرداد» و دیگر تجلیات فکر کهن ایرانی نمادهایی است گیتیانه یا دنیوی که از کوشش ایرانیان در راه چیره­‌شدن بر طبیعت خبر می­‌دهد. کوشش پردامنه و ژرفی که بخشی یا گامی از پیکربندی دستگاه جهانشناسی ایرانی است.
در این پیکربندی، گیتی، پایه و اساس شمرده شده و آدمی در اندرون وعده­‌های فرادنیوی نگه داشته نمی­‌شود.
پژوهیدن در این باورها امروز هم یاور، راهنما و راهگشای ایرانی خواهد بود تا جایگاهی سزاوار خودش در دنیا بازیابد.


https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
خادمِ فرهنگِ ایران،
باغبانِ مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان،
دکتر محمّدعلی موحد صد و یک ساله شد.




▪️شاد و خرّم دوّمِ خردادِ ما
روزِ میلادِ مِهین‌استادِ ما

آن موحّد کاو به توحیدِ نظر
جمع کرده جملهٔ اضدادِ ما

آن شگفت‌آمیزهٔ عشق و خرد
اعتدالِ مردمی و دادِ ما

مفخرِ ایران‌زمین در این زمان‌
صیتش از تبریز تا بغدادِ ما

عاشقِ راهِ مصدق، آن بزرگ
پیشوا و رهبرِ آزادِ ما

محمدرضا شفیعی‌ کدکنی
عکس: ماهور زهرایی
#محمد_علی_موحد
2024/11/05 23:34:53
Back to Top
HTML Embed Code: