Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
#حسن_بلخاری :
ایرانیان شاهنامه را کتاب «حکمت» و«خرد» می شمارند
ایرانیان شاهنامه را مطلقا کتاب افسانه و اسطوره نمی دانند بلکه آن را کتاب «حکمت» و«خرد» می شمارند. به همین دلیل بلندترین قله حکمت ما، صاحب حکمت متعالیه، ملاصدرای شیرازی، فردوسی را «حکیم قدوسی» خوانده است و مولانا نیز متأثر از اندیشه فردوسی می سراید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیرخدا و رستم دستانم آرزوست
اگر شاهنامه افسانه و اسطوره می بود، در جهان حکمت، عرفان و اندیشه ما ظهور نمی یافت. ملاصدرا در اسفار اربعه به دلیل اینکه حکما اصطلاح «وجود» را از برای حق تعالی قلمداد کردهاند، به فردوسی استناد میکند. در مبدأ و معاد نیز برای اثبات حیات «روح» پس از مرگ و بقای «نفس» به کلام و حکمت فردوسی استناد می کند. اگر شاهنامه، افسانه بود، حکما و بزرگان ما آن را بزرگ نمی داشتند. همچنین جناب شهید ثالث نیز چنین تعبیر نمی کرد که شاهنامه کتاب رمزی است که معنا را در بطن خود مستتر دارد! لذا این کتاب ایلیاد و ادیسه نیست و در بطن آن، بین حماسه و حکمت مرزی وجود ندارد.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
ایرانیان شاهنامه را کتاب «حکمت» و«خرد» می شمارند
ایرانیان شاهنامه را مطلقا کتاب افسانه و اسطوره نمی دانند بلکه آن را کتاب «حکمت» و«خرد» می شمارند. به همین دلیل بلندترین قله حکمت ما، صاحب حکمت متعالیه، ملاصدرای شیرازی، فردوسی را «حکیم قدوسی» خوانده است و مولانا نیز متأثر از اندیشه فردوسی می سراید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیرخدا و رستم دستانم آرزوست
اگر شاهنامه افسانه و اسطوره می بود، در جهان حکمت، عرفان و اندیشه ما ظهور نمی یافت. ملاصدرا در اسفار اربعه به دلیل اینکه حکما اصطلاح «وجود» را از برای حق تعالی قلمداد کردهاند، به فردوسی استناد میکند. در مبدأ و معاد نیز برای اثبات حیات «روح» پس از مرگ و بقای «نفس» به کلام و حکمت فردوسی استناد می کند. اگر شاهنامه، افسانه بود، حکما و بزرگان ما آن را بزرگ نمی داشتند. همچنین جناب شهید ثالث نیز چنین تعبیر نمی کرد که شاهنامه کتاب رمزی است که معنا را در بطن خود مستتر دارد! لذا این کتاب ایلیاد و ادیسه نیست و در بطن آن، بین حماسه و حکمت مرزی وجود ندارد.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from ایران بوم
بُستان افروز، گل ویژه فروردین و جشن فروردینگان
دکتر شاهین سپنتا
فروردین، جمع واژه «فَرورد» است. این واژه در زبان پارسی باستان «فَروَرتی» برابر واژه «فَرَوَشی» اوستایی و «فَرَوَهر» پهلوی است و جمع آن «فَروَرتین» بوده است. «فروشی» نام پنجمین نیروی مینُوی آفریدگان و به معنای «پشتیبانی کردن و پناه دادن» است. نخستین ماه سال و نوزدهمین روز ماه در سال خورشیدی نیز «فروردین» نام دارد، از این روی به فرخندگی این همنامی، جشن فروردینگان (فروردین روز در فروردینماه یا 19 فروردین ماه) یا جشن فروردگان برگزار میشود. در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان میآید، از میان گلها، «بُستان افروز» یا «بوستان افروز» یا «بویستان ابروز» گل ویژه فروردین معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... بُستان افروز فروردین را ... خویش است...». اما پرسش اینجاست که بر اساس دانش گیاهشناسی امروز منظور از گل بُستان افروز نامبرده شده در متون کهن ایرانی کدام گل است؟
برای آشنایی بیشتر با بُستانافروز به متون کهن ادب فارسی نگاهی میاندازیم. سعدی، منوچهری دامغانی، حکیم سنایی، کلیم کاشانی، سیدای نسفی (شاعر تاجیک)، واعظ قزوینی، علیشیر نوایی، غضایری رازی در سرودههای خود از بُستانافروز یاد کردهاند و گاه رنگ باده و رخسار را به آن تشبیه کرده اند. وحشی بافقی در قصیدهای از بُستان افروز چنین یاد میکند:
ای خوشا خلعت نوروزی بُستان افروز / جامه از اطلس زنگاری و تاج از مخمل
در منظومه «رمز الریاحین» که توسط «محمد هادی کاشانی» مشهور به «رمزی کاشانی» از شاعران دوره صفوی و همدوره شاه عباس دوم ، در وصف اصفهان و مناظره گلهای «باغ هزار جریب نو» در اصفهان سروده شده است از این گل با نام «زلف عروسان» نام برده میشود و در بخشی زیر عنوان «گفتگوی زلف عروسان در تعریف خویش» آمده است:
چو بشنید این سخن زلف عروسان/ فروزان گشت چون تاج خروسان
بگفتا کی به رنگ من گُلی هست/ که من در کشور حُسنم زبردست...
مرا باشد نشاط از حُسن دلبر/ که دارم چهره چون یاقوت احمر
فروزان خوشه های لعل و مرجان / به کف دارم عیان از بهر احسان
همین خواهم نثار یار سازم / از او هر گوشه صد گلزار سازم
ز بس گشتم ز رنگینی گرانبار/ سر افکندم بهسان شاخ پربار
منم زلف عروس باغ و بُستان / بُود زلف عروسان رشته جان
عروس باغ را زلف رسایم / به هر جانب که افتم خوش نمایم
به رنگم در جهان رنگی نباشد / کسی را حد نیرنگی نباشد
ز حُسن خود فزون از این چه گویم / که دلها گشته خون در تار مویم
ابیات بالا نشان میدهد که در ایران از دیرباز تاکنون گل بُستان افروز را می شناختند و اگرچه برخی از انواع آن خواص دارویی نیز دارد و بیشتر انواعش بوی چندانی ندارد اما به خاطر زیباییاش در باغها و بوستانها کاشته میشود و از روی شکل ظاهریاش، برخی گونهها به «تاج خروس» معروف شده است و برخی گونههای دیگر بستان افروز رشتهای را که به شکل رشتههای آویخته است، «زلف عروسان» نامیدهاند.
در فرهنگنامههای گوناگون آمده است که «بُستان افروز» گلی است سرخ رنگ مایل به بنفش و بیبو با دانههای گِرد، ریز و براق و سیاه که آن را با نامهای دیگر همچون تاجخروس، تاجخروسک، تاجافشان، گلیوسف، زلفعروسان، گیسعروس، گل حلوا، باروتک، حور اسفند، بارونَک (در منظریّه در شمال تهران ) و سُرخ مَغز (در بَردسیرِ کرمان )، بُستانْ گولی (در آذربایجان) و آشکِنی و تولْکی اوتی (در اردبیل) و چاووش تَرِه (در خلخال) گویند و به گفته ابوریحان بیرونی در کتاب «صیدنه» در شهر دیار بکر «زینة الریاحین» نیز گفته میشده است.
بُستانافروز یا تاجخروس از تیره تاجخروسان است و گیاهشناسان، یازده نوع از آن و یک دورگه آمیخته از جنس آمارانتوس و یک نوع کلزیا را در حوزه جغرافیایی فلورِ ایران (شامل ایران به معنای اخصّ، افغانستان، بخشی از باختر پاکستان، شمالِ عراق، جمهوری آذربایجان، و ترکمنستان ) بازشناخته و توصیف کردهاند.
http://www.iranboom.ir/jashnha/69-farvardin/10908-bostan-afroz.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
دکتر شاهین سپنتا
فروردین، جمع واژه «فَرورد» است. این واژه در زبان پارسی باستان «فَروَرتی» برابر واژه «فَرَوَشی» اوستایی و «فَرَوَهر» پهلوی است و جمع آن «فَروَرتین» بوده است. «فروشی» نام پنجمین نیروی مینُوی آفریدگان و به معنای «پشتیبانی کردن و پناه دادن» است. نخستین ماه سال و نوزدهمین روز ماه در سال خورشیدی نیز «فروردین» نام دارد، از این روی به فرخندگی این همنامی، جشن فروردینگان (فروردین روز در فروردینماه یا 19 فروردین ماه) یا جشن فروردگان برگزار میشود. در کتاب پهلوی «بندهش» آنجا که «درباره چگونگی گیاهان» سخن به میان میآید، از میان گلها، «بُستان افروز» یا «بوستان افروز» یا «بویستان ابروز» گل ویژه فروردین معرفی شده و آمده است: «... این را نیز گوید که هر گلی از آن امشاسپندی است؛ و باشد که گوید:... بُستان افروز فروردین را ... خویش است...». اما پرسش اینجاست که بر اساس دانش گیاهشناسی امروز منظور از گل بُستان افروز نامبرده شده در متون کهن ایرانی کدام گل است؟
برای آشنایی بیشتر با بُستانافروز به متون کهن ادب فارسی نگاهی میاندازیم. سعدی، منوچهری دامغانی، حکیم سنایی، کلیم کاشانی، سیدای نسفی (شاعر تاجیک)، واعظ قزوینی، علیشیر نوایی، غضایری رازی در سرودههای خود از بُستانافروز یاد کردهاند و گاه رنگ باده و رخسار را به آن تشبیه کرده اند. وحشی بافقی در قصیدهای از بُستان افروز چنین یاد میکند:
ای خوشا خلعت نوروزی بُستان افروز / جامه از اطلس زنگاری و تاج از مخمل
در منظومه «رمز الریاحین» که توسط «محمد هادی کاشانی» مشهور به «رمزی کاشانی» از شاعران دوره صفوی و همدوره شاه عباس دوم ، در وصف اصفهان و مناظره گلهای «باغ هزار جریب نو» در اصفهان سروده شده است از این گل با نام «زلف عروسان» نام برده میشود و در بخشی زیر عنوان «گفتگوی زلف عروسان در تعریف خویش» آمده است:
چو بشنید این سخن زلف عروسان/ فروزان گشت چون تاج خروسان
بگفتا کی به رنگ من گُلی هست/ که من در کشور حُسنم زبردست...
مرا باشد نشاط از حُسن دلبر/ که دارم چهره چون یاقوت احمر
فروزان خوشه های لعل و مرجان / به کف دارم عیان از بهر احسان
همین خواهم نثار یار سازم / از او هر گوشه صد گلزار سازم
ز بس گشتم ز رنگینی گرانبار/ سر افکندم بهسان شاخ پربار
منم زلف عروس باغ و بُستان / بُود زلف عروسان رشته جان
عروس باغ را زلف رسایم / به هر جانب که افتم خوش نمایم
به رنگم در جهان رنگی نباشد / کسی را حد نیرنگی نباشد
ز حُسن خود فزون از این چه گویم / که دلها گشته خون در تار مویم
ابیات بالا نشان میدهد که در ایران از دیرباز تاکنون گل بُستان افروز را می شناختند و اگرچه برخی از انواع آن خواص دارویی نیز دارد و بیشتر انواعش بوی چندانی ندارد اما به خاطر زیباییاش در باغها و بوستانها کاشته میشود و از روی شکل ظاهریاش، برخی گونهها به «تاج خروس» معروف شده است و برخی گونههای دیگر بستان افروز رشتهای را که به شکل رشتههای آویخته است، «زلف عروسان» نامیدهاند.
در فرهنگنامههای گوناگون آمده است که «بُستان افروز» گلی است سرخ رنگ مایل به بنفش و بیبو با دانههای گِرد، ریز و براق و سیاه که آن را با نامهای دیگر همچون تاجخروس، تاجخروسک، تاجافشان، گلیوسف، زلفعروسان، گیسعروس، گل حلوا، باروتک، حور اسفند، بارونَک (در منظریّه در شمال تهران ) و سُرخ مَغز (در بَردسیرِ کرمان )، بُستانْ گولی (در آذربایجان) و آشکِنی و تولْکی اوتی (در اردبیل) و چاووش تَرِه (در خلخال) گویند و به گفته ابوریحان بیرونی در کتاب «صیدنه» در شهر دیار بکر «زینة الریاحین» نیز گفته میشده است.
بُستانافروز یا تاجخروس از تیره تاجخروسان است و گیاهشناسان، یازده نوع از آن و یک دورگه آمیخته از جنس آمارانتوس و یک نوع کلزیا را در حوزه جغرافیایی فلورِ ایران (شامل ایران به معنای اخصّ، افغانستان، بخشی از باختر پاکستان، شمالِ عراق، جمهوری آذربایجان، و ترکمنستان ) بازشناخته و توصیف کردهاند.
http://www.iranboom.ir/jashnha/69-farvardin/10908-bostan-afroz.html
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from کنفرانس ایرانویچ
📜🕯️🖋️جشن فروردینگان شاد باد
🔥فروشی های اشؤن مردان همه سرزمینها را می ستاییم.
🔥فروشی های اشون زنان همه سرزمینها را می ستاییم.
🔥همه فروشی های نیک توانای پاک اشونان را از گیومرت تا سوشیانت پیروزمند میستایم.
🔥بشود که فروشی های نیکان، بزودی در این جا به دیدار ما بشتابند. بشود که آنان به یاری ما آیند
بشود که ما را - هنگامی که به تنگنا افتاده ایم - با یاوری آشکار خویش، نگاهداری کنند؛ با پشتیبانی مانند مزدا اهوره و سروش پارسای توانا و «منثروی ورجاوند» دانا - آن پیک دشمن دیو که از مزدا اهوره ی دیو ستیز است - که زرتشت را به پناه بخشی جهان استومند فرستاد.
🔥ای فروشی های اشوان! ای نیکان! ای آبها! أی گیاهان!
شادمان و گرامی در این خانه فرود آیید و آرام گزینید و بمانید.
📘#اوستا_فروردین_یشت
🆔@conference_iranvich🔥
🔥فروشی های اشؤن مردان همه سرزمینها را می ستاییم.
🔥فروشی های اشون زنان همه سرزمینها را می ستاییم.
🔥همه فروشی های نیک توانای پاک اشونان را از گیومرت تا سوشیانت پیروزمند میستایم.
🔥بشود که فروشی های نیکان، بزودی در این جا به دیدار ما بشتابند. بشود که آنان به یاری ما آیند
بشود که ما را - هنگامی که به تنگنا افتاده ایم - با یاوری آشکار خویش، نگاهداری کنند؛ با پشتیبانی مانند مزدا اهوره و سروش پارسای توانا و «منثروی ورجاوند» دانا - آن پیک دشمن دیو که از مزدا اهوره ی دیو ستیز است - که زرتشت را به پناه بخشی جهان استومند فرستاد.
🔥ای فروشی های اشوان! ای نیکان! ای آبها! أی گیاهان!
شادمان و گرامی در این خانه فرود آیید و آرام گزینید و بمانید.
📘#اوستا_فروردین_یشت
🆔@conference_iranvich🔥
Forwarded from ایران بوم
سفارش شادروان استاد منوچهر ستوده
استاد منوچهر ستوده از مفاخر ملی ایران، پس از یک دوره بیماری ناشی از عفونت ریه، در سن ۱۰۳ سالگی (۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۵) درگذشت.
دکتر منوچهر ستوده ایران شناس، جغرافیدان و استاد بازنشسته دانشگاه تهران و پژوهشگر برجسته كشور در دهه های اخیر بود.
وی در ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در عودلاجان از محلههای قدیم تهران به دنیا آمد با این حال همواره به سرزمین پدری و مادری خود یعنی مازندران، عشق میورزید.
فهرست کتابهای دکتر ستوده ۵۲ جلد است. تعداد مقالات دکتر ستوده تا به امروز به ۲۸۶ رسید. کتابها و مقالات استاد ستوده نشانهٔ دلبستگی ژرف و عمیق ایشان به تاریخ و دامنه و پیشینهٔ فرهنگ ایرانی است. برخی از کتابهای ستوده: فرهنگ گیلکی، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود- فرهنگ کرمانی- فرهنگ بهدینان، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود-حدود العالم من المشرق الی المغرب- دیوان امیر پازواری، با همکاری محمد داودی- مهمان نامه بخارا -جغرافیای اصفهان- فرهنگ سمنانی، سرخهای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی- عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات - قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز، تاریخ گیلان و دیلمستان- از آستارا تا استرآباد در ده جلد، شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هرکدام قریب به ۸۰۰ صفحه است- فرهنگ نائینی- تاریخ بدخشان-تاریخ بنادر و جزایر خلیجفارس- سفرنامهٔ گیلان ناصرالدینشاه قاجار-جغرافیای تاریخی شمیران- اسناد خاندان خلعتبری با مقدمه مجتبی رضوانی گیل کلایی است.
ستوده در مراسم بزرگداشت خود توصیهای مهم نه به دانشجویان که به همه آدمهای امروز کرد: غنیمت فرصت و قدردان وقت بودن. او در سخنانی کوتاه گفت: سعدی میگوید «صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش/ گوی خیری که توانی ببر از میدانش...» و من در اینجا به چند کلام درباره گذر عمر و ضرورت غنیمتدانستن آن بسنده میکنم. خداوند ما را صاحب این ساعات قرار داده و ما باید جوابگو باشیم و از این دقایق خوب استفاده کنیم. ما باید تمام دقایق و ساعات را صرف کار مفید و مثبت برای خود و دیگران کنیم و بدانیم که با تلف کردن عمر به هیچ جا نخواهیم رسید. ساعات دقیق و حساسی در اختیار ماست و باید از آنها حفظ و حراست کنیم. مقدسی صاحب «احسنالتقاسیم» با آنکه میتوانست ساعات خود را با عیش و عشرت و به بطالت بگذراند، اما این اثر عظیم را در زمان خودش به وجود آورد. صبح تا غروب پای رادیو، تلویزیون و ماهواره نشستن باعث حرام شدن و به بطالت رفتن سرمایه خداداد عمر است و امیدوارم دانشجویان و پژوهشگران قدر دقایق عمر خود را بدانند و روش بنده را پی بگیرند
@iranboom_ir
استاد منوچهر ستوده از مفاخر ملی ایران، پس از یک دوره بیماری ناشی از عفونت ریه، در سن ۱۰۳ سالگی (۲۰ فروردین ماه ۱۳۹۵) درگذشت.
دکتر منوچهر ستوده ایران شناس، جغرافیدان و استاد بازنشسته دانشگاه تهران و پژوهشگر برجسته كشور در دهه های اخیر بود.
وی در ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در عودلاجان از محلههای قدیم تهران به دنیا آمد با این حال همواره به سرزمین پدری و مادری خود یعنی مازندران، عشق میورزید.
فهرست کتابهای دکتر ستوده ۵۲ جلد است. تعداد مقالات دکتر ستوده تا به امروز به ۲۸۶ رسید. کتابها و مقالات استاد ستوده نشانهٔ دلبستگی ژرف و عمیق ایشان به تاریخ و دامنه و پیشینهٔ فرهنگ ایرانی است. برخی از کتابهای ستوده: فرهنگ گیلکی، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود- فرهنگ کرمانی- فرهنگ بهدینان، با مقدمهٔ ابراهیم پورداود-حدود العالم من المشرق الی المغرب- دیوان امیر پازواری، با همکاری محمد داودی- مهمان نامه بخارا -جغرافیای اصفهان- فرهنگ سمنانی، سرخهای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی- عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات - قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز، تاریخ گیلان و دیلمستان- از آستارا تا استرآباد در ده جلد، شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان و مازندران و گلستان که هرکدام قریب به ۸۰۰ صفحه است- فرهنگ نائینی- تاریخ بدخشان-تاریخ بنادر و جزایر خلیجفارس- سفرنامهٔ گیلان ناصرالدینشاه قاجار-جغرافیای تاریخی شمیران- اسناد خاندان خلعتبری با مقدمه مجتبی رضوانی گیل کلایی است.
ستوده در مراسم بزرگداشت خود توصیهای مهم نه به دانشجویان که به همه آدمهای امروز کرد: غنیمت فرصت و قدردان وقت بودن. او در سخنانی کوتاه گفت: سعدی میگوید «صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش/ گوی خیری که توانی ببر از میدانش...» و من در اینجا به چند کلام درباره گذر عمر و ضرورت غنیمتدانستن آن بسنده میکنم. خداوند ما را صاحب این ساعات قرار داده و ما باید جوابگو باشیم و از این دقایق خوب استفاده کنیم. ما باید تمام دقایق و ساعات را صرف کار مفید و مثبت برای خود و دیگران کنیم و بدانیم که با تلف کردن عمر به هیچ جا نخواهیم رسید. ساعات دقیق و حساسی در اختیار ماست و باید از آنها حفظ و حراست کنیم. مقدسی صاحب «احسنالتقاسیم» با آنکه میتوانست ساعات خود را با عیش و عشرت و به بطالت بگذراند، اما این اثر عظیم را در زمان خودش به وجود آورد. صبح تا غروب پای رادیو، تلویزیون و ماهواره نشستن باعث حرام شدن و به بطالت رفتن سرمایه خداداد عمر است و امیدوارم دانشجویان و پژوهشگران قدر دقایق عمر خود را بدانند و روش بنده را پی بگیرند
@iranboom_ir
👈 فریدون جنیدی و ایستادگی بر سر یک پیمان.
استاد فریدون جنیدی اندیشمندی که در روزگار جوانی در کلاسِ درس عیسی صدیق با خود پیمان بست که تا پایان عمر، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران صرف کند و تاکنون که موی سپید کردهاست، کوشیده بر سر پیمان خویش بماند.
در معرفی شخصیت و نگرش فریدون جنیدی شاید این خاطره ی کوتاه بهتمامی گویا باشد.
این خاطره بازمیگردد به ۱۳۴۵ خورشیدی، زمانی که فریدون جنیدیِ جوان در کلاس درس تاریخ فرهنگ مرحوم عیسی صدیق نشسته بود و استاد داشت درباره تلاشهای هِنری راولینسونِ اروپایی که با بررسی کتیبه ی بیستون توانسته بود، خط میخی را بخواند، دادِ سخن میداد و میگفت که ؛
«یک اروپایی برای خواندن سنگ نوشته ی ایرانی سی سال زمان نهاد، شما که ایرانی هستید آیا می توانید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید».
در این هنگام فریدون جنیدی برمیخیزید و خطاب به استاد میگوید که ؛
«استاد، مگر شما آن ایرانیان را که سی سال بر سر کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند، نمیشناسید؟
مگر فردوسی سترگ برای زنده نگهداشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان ننهاد،
با آن که بارها گفته شده است که نان جوین نیز بر سفره نداشته است؟
مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ ننهاد؟
هنوز کفن دهخدا خشک نشده است، شما به جای آن که جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک میشمارید،
تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند؟
اکنون برای آن که بدانید جوانان ایرانی سی سال از زندگی خود را بر سر فرهنگ ایران مینهند، همین جا به شما میگویم :
من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند».
۳
@khashatra
🔸به مناسبت بیستم فرودین (۱۳۱۸) زادروز شاهنامه پژوه استاد فریدون جنیدی
https://www.tg-me.com/eshtadan
استاد فریدون جنیدی اندیشمندی که در روزگار جوانی در کلاسِ درس عیسی صدیق با خود پیمان بست که تا پایان عمر، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران صرف کند و تاکنون که موی سپید کردهاست، کوشیده بر سر پیمان خویش بماند.
در معرفی شخصیت و نگرش فریدون جنیدی شاید این خاطره ی کوتاه بهتمامی گویا باشد.
این خاطره بازمیگردد به ۱۳۴۵ خورشیدی، زمانی که فریدون جنیدیِ جوان در کلاس درس تاریخ فرهنگ مرحوم عیسی صدیق نشسته بود و استاد داشت درباره تلاشهای هِنری راولینسونِ اروپایی که با بررسی کتیبه ی بیستون توانسته بود، خط میخی را بخواند، دادِ سخن میداد و میگفت که ؛
«یک اروپایی برای خواندن سنگ نوشته ی ایرانی سی سال زمان نهاد، شما که ایرانی هستید آیا می توانید برای کشور خودتان سه سال از عمر خودتان را بگذارید».
در این هنگام فریدون جنیدی برمیخیزید و خطاب به استاد میگوید که ؛
«استاد، مگر شما آن ایرانیان را که سی سال بر سر کار پژوهش جان و زمان نهاده باشند، نمیشناسید؟
مگر فردوسی سترگ برای زنده نگهداشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان ننهاد،
با آن که بارها گفته شده است که نان جوین نیز بر سفره نداشته است؟
مگر استاد دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ ننهاد؟
هنوز کفن دهخدا خشک نشده است، شما به جای آن که جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک میشمارید،
تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند؟
اکنون برای آن که بدانید جوانان ایرانی سی سال از زندگی خود را بر سر فرهنگ ایران مینهند، همین جا به شما میگویم :
من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند».
۳
@khashatra
🔸به مناسبت بیستم فرودین (۱۳۱۸) زادروز شاهنامه پژوه استاد فریدون جنیدی
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from عکس نگار
#نصرالله_پور_جوادی:
نسلی که ستوده به آن تعلق داشت، ایراندوست بود
نسلی که مرحوم ستوده به آن تعلق داشت، نسلی ایراندوست بود. آنها کسانی بودند که علاقهی خاصی به ایران پیدا کرده بودند و این علاقه را حس کردند و حتی به نسلهای پس از خودشان منتقل کردند. در زمان رضاشاه و شاید اندکی پس از آن این حس ایراندوستی در این نسل به وجود آمد، این موضوع هم به خاطر توجهی بود که به هویت ایرانی پیدا شد. جنگ جهانی اول باعث شد که تا حدود زیادی ایران با دنیا ارتباط پیدا کند و وقایع جهانی را بشناسد و خود را در میان کشورهای جهان بیابد، از طرفی کارهای تحقیقاتی که فرنگیها دربارهی ایرانیان انجام داده بودند باعث شده بود که هویت ایرانی مشخص شود و برای جوانان، حس تاریخ و هویت تقویت شد. در این دوران کسانی مثل ایرج افشار، سعید نفیسی، ذبیحالله صفا و دهها نفر دیگر پدید آمدند که اگر آثار هرکدام از آنها را بخوانیم حس وطنپرستی و ایراندوستی را در آنها مشاهده میکنیم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#نصرالله_پور_جوادی:
ما مدیون این اشخاص هستیم
در دورهای به شخصیتهایی مثل مرحوم ستوده انگهای مختلف میزدند و میگفتند اینها فراماسونر یا نژادپرست هستند، به همین خاطر این شخصیتها در ادامه ساکت و خانهنشین شدند. اما در ادامه خوشبختانه کسانی متوجه شدند که اگر ایران بخواهد در جغرافیای عالم بماند باید زبان و فرهنگ و هویت تاریخی آن حفظ شود چون اگر اینها را از ایران بگیریم ایران از نظر جغرافیایی هم لطمه میخورد، بنابراین ما باید از امثال ستوده، محمود و ایرج افشار، ذبیحالله صفا و سعید نفیسی با افتخار یاد کنیم که به ما این عشق و محبت به زبان فارسی و تاریخ و هویتمان را منتقل کردند. ما مدیون این اشخاص هستیم. ستوده شاید یکی از آخرین افرادی از این نسل بود که ما از دست دادیم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
نسلی که ستوده به آن تعلق داشت، ایراندوست بود
نسلی که مرحوم ستوده به آن تعلق داشت، نسلی ایراندوست بود. آنها کسانی بودند که علاقهی خاصی به ایران پیدا کرده بودند و این علاقه را حس کردند و حتی به نسلهای پس از خودشان منتقل کردند. در زمان رضاشاه و شاید اندکی پس از آن این حس ایراندوستی در این نسل به وجود آمد، این موضوع هم به خاطر توجهی بود که به هویت ایرانی پیدا شد. جنگ جهانی اول باعث شد که تا حدود زیادی ایران با دنیا ارتباط پیدا کند و وقایع جهانی را بشناسد و خود را در میان کشورهای جهان بیابد، از طرفی کارهای تحقیقاتی که فرنگیها دربارهی ایرانیان انجام داده بودند باعث شده بود که هویت ایرانی مشخص شود و برای جوانان، حس تاریخ و هویت تقویت شد. در این دوران کسانی مثل ایرج افشار، سعید نفیسی، ذبیحالله صفا و دهها نفر دیگر پدید آمدند که اگر آثار هرکدام از آنها را بخوانیم حس وطنپرستی و ایراندوستی را در آنها مشاهده میکنیم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#نصرالله_پور_جوادی:
ما مدیون این اشخاص هستیم
در دورهای به شخصیتهایی مثل مرحوم ستوده انگهای مختلف میزدند و میگفتند اینها فراماسونر یا نژادپرست هستند، به همین خاطر این شخصیتها در ادامه ساکت و خانهنشین شدند. اما در ادامه خوشبختانه کسانی متوجه شدند که اگر ایران بخواهد در جغرافیای عالم بماند باید زبان و فرهنگ و هویت تاریخی آن حفظ شود چون اگر اینها را از ایران بگیریم ایران از نظر جغرافیایی هم لطمه میخورد، بنابراین ما باید از امثال ستوده، محمود و ایرج افشار، ذبیحالله صفا و سعید نفیسی با افتخار یاد کنیم که به ما این عشق و محبت به زبان فارسی و تاریخ و هویتمان را منتقل کردند. ما مدیون این اشخاص هستیم. ستوده شاید یکی از آخرین افرادی از این نسل بود که ما از دست دادیم.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
سخنان دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
دربارهٔ استاد منوچهر ستوده
▪️«اسناد و مدارکی که توسط استاد منوچهر ستوده فراهم آمده، مهمترین مدارک تحقیقات نسل آینده در حوزهٔ جغرافیای تاریخی خواهد بود.
تصوّر نمیکنم که در قرنِ ما هیچکسی در حوزهٔ جغرافیای تاریخی ایرانِ بزرگ به تنهایی به اندازهٔ دکتر ستوده کار بزرگ و ماندنی انجام داده باشد.»
فیلم از مستند «خون است دلم برای ایران» دربارهٔ دکتر منوچهر ستوده، ساختهٔ سید جواد میرهاشمی
https://www.tg-me.com/shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
سخنان دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
دربارهٔ استاد منوچهر ستوده
▪️«اسناد و مدارکی که توسط استاد منوچهر ستوده فراهم آمده، مهمترین مدارک تحقیقات نسل آینده در حوزهٔ جغرافیای تاریخی خواهد بود.
تصوّر نمیکنم که در قرنِ ما هیچکسی در حوزهٔ جغرافیای تاریخی ایرانِ بزرگ به تنهایی به اندازهٔ دکتر ستوده کار بزرگ و ماندنی انجام داده باشد.»
فیلم از مستند «خون است دلم برای ایران» دربارهٔ دکتر منوچهر ستوده، ساختهٔ سید جواد میرهاشمی
https://www.tg-me.com/shafiei_kadkani
Forwarded from موزه خُردتاریخ
اشاراتی دربارۀ محدودیتهای پژوهش بایگانیک در ایران
دکتر حسن حضرتی با نقل خاطرهای از استاد محمدعلی موحد به شرایط نامطلوب حاکم بر اغلب بایگانیهای اسنادی کشور اشارۀ انتقادی کوتاه کردهاند (اینجا). نگارنده در اینجا با اتکا به تجربۀ خصوصی خویش چند نکتۀ دیگر را به فرستۀ تلگرامی ایشان میافزاید.
رفتار بسیاری از متولیان بایگانیهای عمومی در قبال اسناد و شواهد مکتوب و غیر مکتوب ذخیرهشده در مراکز تحت مدیریتشان همچون واکنش ماری حلقهزده بر گرد دفینهای است. شمار قابل توجهی از مدیران و کارکنان این مؤسسات به داراییهای بایگانیک خود نه به چشم منابع پژوهشی ملی، که بایستی در اختیار محققان و عموم شهروندان قرار گیرد، بلکه به چشم دارایی خاص آن مؤسسه مینگرند؛ در واقع، نگاه آنها نه پژوهشی و دانشگاهی بلکه غالباً عتیقهشناسانه است. بدتر از آن، حتی بسیاری از کارکنان و مدیران این مراکز، با نگاهی انحصارطلبانه، منابع تحت اختیار خویش را تیول سازمانی و اقطاع بالاستغلال خود دانسته و اولویت پژوهش با استفاده از این امکانات اسنادی و بایگانیک را برای کارمندان و محققان در استخدام رسمی خود قائلاند، و تا سرحد امکان با وضع قوانین سختگیرانۀ اداری و مانعتراشیهای متعدد دسترسی محققان را به اسناد و شواهد مکتوب و غیر مکتوب دشوار میسازند. مشکل ولی فقط به قوانین آییننامهای وضعشده از بالا ختم نمیشود؛ بسیاری از موانع موجود بر سر راه مراجعان به این مراکزریشه در سلایق و تمایلات شخصی کارکنانشان دارد، چنانکه برخی از متولیان آنها، که دستی بر آتش پژوهش هم دارند، گاه شروط غیر قابل درکی برای محققان بیرونی وضع میکنند؛ فیالمثل با پژوهشگران شرط میکنند که تا پیش از انتشار پژوهش فلان مدیر یا محقق سازمان، که با استفاده از اسناد مورد علاقه و نیاز مراجعهکننده تهیهشدهاند، اثر خویش را منتشر نکنند یا حتی از آن اسناد بهره نگیرند. یا شرط میکنند که ناشر اثر مورد نظر سهم قابل توجهی از نسخههای چاپی آن پژوهش را تقدیم سازمان مورد نظر کند!
نکتۀ دیگر اینکه، گذشته از وضعیت فاجعهبار نگهداری و مدیریت اسناد و منابع در برخی از این مراکز، همان مدارک موجود و دستهبندی شده نیز به درستی در اختیار پژوهشگران قرار نمیگیرد. گرچه نسخۀ تصویری بسیاری از این منابع برای محققان کافی است، اما آنجا که پای بررسیهای شکلی در میان است مشاهدۀ دست دوم از طریق تصاویر اسکنشده کفایت نمیکند.
ظرفیت منابع مکتوب چاپی و رسمی برای پژوهش در تاریخ معاصر (و البته پیش از آن) محدود است. توسعه و غنیسازی پژوهش تاریخی در این حوزه نیازمند بایگانیهای مدون و باز با دسترسی هر چه راحتتر برای محققان است که با صرف کمترین هزینه و وقت بتوانند بیشترین بهرۀ پژوهشی را از شواهد نوشتاری و مادی ببرند، لیکن رفتار صاحبان این مؤسسات بیش از هر چیز باعث دلسردی و یا کشتن ذوق تحقیق در مراجعان پژوهشگر و ابترماندن بسیاری از طرحهای پژوهشی میشود. دسترسی به این بایگانیها در بسیاری از موارد تنها با همان رویۀ معمول آشنابازی و توصیه از مراجع «بالا»تر امکانپذیر است و یک محقق خردهپای بدون نفوذ به سختی بتواند از این منابع ملی بهره گیرد. در یک کلام، بسیاری از بایگانیهای ملی و دولتی در کشور بیشتر شبیه به یک اداره هستند تا یک مرکز پژوهشی و از همان رویهها و قواعد دستوپاگیر و کارمندسالار دیگر سازمانهای دولتی تبعیت میکنند.
با این همه، نگارنده در برخی از این ادارات با متخصصان و متولیان دلسوز و متعهدی نیز مواجه شده است که مدیون یاریهای بیدریغ آنهاست و بثالشکوای فوق شامل حال آنها نمیشود.
دکتر حسن حضرتی با نقل خاطرهای از استاد محمدعلی موحد به شرایط نامطلوب حاکم بر اغلب بایگانیهای اسنادی کشور اشارۀ انتقادی کوتاه کردهاند (اینجا). نگارنده در اینجا با اتکا به تجربۀ خصوصی خویش چند نکتۀ دیگر را به فرستۀ تلگرامی ایشان میافزاید.
رفتار بسیاری از متولیان بایگانیهای عمومی در قبال اسناد و شواهد مکتوب و غیر مکتوب ذخیرهشده در مراکز تحت مدیریتشان همچون واکنش ماری حلقهزده بر گرد دفینهای است. شمار قابل توجهی از مدیران و کارکنان این مؤسسات به داراییهای بایگانیک خود نه به چشم منابع پژوهشی ملی، که بایستی در اختیار محققان و عموم شهروندان قرار گیرد، بلکه به چشم دارایی خاص آن مؤسسه مینگرند؛ در واقع، نگاه آنها نه پژوهشی و دانشگاهی بلکه غالباً عتیقهشناسانه است. بدتر از آن، حتی بسیاری از کارکنان و مدیران این مراکز، با نگاهی انحصارطلبانه، منابع تحت اختیار خویش را تیول سازمانی و اقطاع بالاستغلال خود دانسته و اولویت پژوهش با استفاده از این امکانات اسنادی و بایگانیک را برای کارمندان و محققان در استخدام رسمی خود قائلاند، و تا سرحد امکان با وضع قوانین سختگیرانۀ اداری و مانعتراشیهای متعدد دسترسی محققان را به اسناد و شواهد مکتوب و غیر مکتوب دشوار میسازند. مشکل ولی فقط به قوانین آییننامهای وضعشده از بالا ختم نمیشود؛ بسیاری از موانع موجود بر سر راه مراجعان به این مراکزریشه در سلایق و تمایلات شخصی کارکنانشان دارد، چنانکه برخی از متولیان آنها، که دستی بر آتش پژوهش هم دارند، گاه شروط غیر قابل درکی برای محققان بیرونی وضع میکنند؛ فیالمثل با پژوهشگران شرط میکنند که تا پیش از انتشار پژوهش فلان مدیر یا محقق سازمان، که با استفاده از اسناد مورد علاقه و نیاز مراجعهکننده تهیهشدهاند، اثر خویش را منتشر نکنند یا حتی از آن اسناد بهره نگیرند. یا شرط میکنند که ناشر اثر مورد نظر سهم قابل توجهی از نسخههای چاپی آن پژوهش را تقدیم سازمان مورد نظر کند!
نکتۀ دیگر اینکه، گذشته از وضعیت فاجعهبار نگهداری و مدیریت اسناد و منابع در برخی از این مراکز، همان مدارک موجود و دستهبندی شده نیز به درستی در اختیار پژوهشگران قرار نمیگیرد. گرچه نسخۀ تصویری بسیاری از این منابع برای محققان کافی است، اما آنجا که پای بررسیهای شکلی در میان است مشاهدۀ دست دوم از طریق تصاویر اسکنشده کفایت نمیکند.
ظرفیت منابع مکتوب چاپی و رسمی برای پژوهش در تاریخ معاصر (و البته پیش از آن) محدود است. توسعه و غنیسازی پژوهش تاریخی در این حوزه نیازمند بایگانیهای مدون و باز با دسترسی هر چه راحتتر برای محققان است که با صرف کمترین هزینه و وقت بتوانند بیشترین بهرۀ پژوهشی را از شواهد نوشتاری و مادی ببرند، لیکن رفتار صاحبان این مؤسسات بیش از هر چیز باعث دلسردی و یا کشتن ذوق تحقیق در مراجعان پژوهشگر و ابترماندن بسیاری از طرحهای پژوهشی میشود. دسترسی به این بایگانیها در بسیاری از موارد تنها با همان رویۀ معمول آشنابازی و توصیه از مراجع «بالا»تر امکانپذیر است و یک محقق خردهپای بدون نفوذ به سختی بتواند از این منابع ملی بهره گیرد. در یک کلام، بسیاری از بایگانیهای ملی و دولتی در کشور بیشتر شبیه به یک اداره هستند تا یک مرکز پژوهشی و از همان رویهها و قواعد دستوپاگیر و کارمندسالار دیگر سازمانهای دولتی تبعیت میکنند.
با این همه، نگارنده در برخی از این ادارات با متخصصان و متولیان دلسوز و متعهدی نیز مواجه شده است که مدیون یاریهای بیدریغ آنهاست و بثالشکوای فوق شامل حال آنها نمیشود.
Telegram
تاریخشناسی (حسن حضرتی)
اوضاع مراکز آرشیوی ایران همچنان بر همین منوال است که استاد موحد شصت سال پیش وصف کردهاند. دریغ از اندکی تغییر و بهبودی!!!
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
آتشکده بُرزین مهر در نیشابور
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
دانیم که آتش در نزد ایرانیان کهن ارجی داشته است، برتر از دیگر داشتهها. و آتش را بخشبندی کردهاند و هر آتش ارزشی دیگر داشته. در پرستشگاههای خود آتش مینهاده و رو به آتش، با خدای راز و نیاز و نماز میکردهاند.
سه آتشگاه بزرگ ایران قدیم یکی بُرزینمهر بوده، به ماناک آتشی که در بُرزترین/ بلندترین جای است، در ریوند به نزدیک نیشابور ـ آتش دهقانان و کارگران، دوم آذرگُشنسپ، در شیز، نزدیک تکاب آذربایجان ـ آتشگاه شاهنشاهان و رزمیان ؛ و سوم آذرفرنبغ در کاریان فارس ـ آتش روحانیان.
نیاکان ما باور داشتند که این آتشها را اهورامزدا برنشانده تا نگاهبانان زندگی ایرانیان باشند. روشن داشتن آن دیوان را تار و مار میکند تا زندگانی، پاک و بهآیین و پیراسته بماند. اما سدههاست که این هر سه آتش بزرگ فرومرده. به باور استاد پورداوود، این آتشگاههای بزرگ تاریخی هم چون دیگر داشتههای ایرانیان در تازش مغولان نابود شده.
در سالهایی پیش از ۱۳۵۷، نیرو و مَنِشی در کار آمده بود تا آتشگاه آذرگشنسپ، آتش شاهنشاهان و رزمیان ایران، را از نو بسازد. دیگرگشت روزگار نگذاشت تا آن منش به فرجام رسد.
از آن آتشگاه آذربرزین که به کوههای ریوند است، در پیرامون نیشابور، هم جز ویرانههایی نمانده. کسی هم در پی بازساختن آن برنیامده. این آتشگاه به روزگار گشتاسپ شاه در این جای برپا شد. نام ریوند و آتش برزینمهر در زامیادیشت و خرده اوستا آمده است. رایمندان، آتش برزین مهر را از دو آتش دیگر ایران باستان کهنسالتر دانستهاند و بر آنند که به روزگار اشکانیان برپای داشته شد.
در بندهش سخنی دیگر خوانیم:
"آذر برزین تا به پادشاهی گشتاسپ کیانی به همان گونه در جهان میوزید و پاسبانی میکرد. چون زرتشت دین آورد، گشتاسپ شاه این آتش را اندر کوه ریوند برنشاند. آنجا را «پُشـته گشتاسپان» خوانند." (ص ۹۱).
بر پایه این گزارش، عمر آذر برزینمهر به پیش از روزگار تاریخی ایرانیان میرسد.
از عکسهای این آتشگاه ورجاوند ما، پیداست که بنیاد آن ویران شده. گویا زمانی دلسوزانی پیدا شده و داربستی اندر زیر تاقی آن برپا داشتهاند تا ویرانتر نشود.
کو کسی، از خراسانیان یا دیگر ایرانیان، که برنامه گردش به ریوند را بر پای دارد، شماری از دوستداران تاریخ را بدان سو برد و آنان را با این جای والای قدیم آشنا گرداند؟
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
آتشکده بُرزین مهر در نیشابور
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
دانیم که آتش در نزد ایرانیان کهن ارجی داشته است، برتر از دیگر داشتهها. و آتش را بخشبندی کردهاند و هر آتش ارزشی دیگر داشته. در پرستشگاههای خود آتش مینهاده و رو به آتش، با خدای راز و نیاز و نماز میکردهاند.
سه آتشگاه بزرگ ایران قدیم یکی بُرزینمهر بوده، به ماناک آتشی که در بُرزترین/ بلندترین جای است، در ریوند به نزدیک نیشابور ـ آتش دهقانان و کارگران، دوم آذرگُشنسپ، در شیز، نزدیک تکاب آذربایجان ـ آتشگاه شاهنشاهان و رزمیان ؛ و سوم آذرفرنبغ در کاریان فارس ـ آتش روحانیان.
نیاکان ما باور داشتند که این آتشها را اهورامزدا برنشانده تا نگاهبانان زندگی ایرانیان باشند. روشن داشتن آن دیوان را تار و مار میکند تا زندگانی، پاک و بهآیین و پیراسته بماند. اما سدههاست که این هر سه آتش بزرگ فرومرده. به باور استاد پورداوود، این آتشگاههای بزرگ تاریخی هم چون دیگر داشتههای ایرانیان در تازش مغولان نابود شده.
در سالهایی پیش از ۱۳۵۷، نیرو و مَنِشی در کار آمده بود تا آتشگاه آذرگشنسپ، آتش شاهنشاهان و رزمیان ایران، را از نو بسازد. دیگرگشت روزگار نگذاشت تا آن منش به فرجام رسد.
از آن آتشگاه آذربرزین که به کوههای ریوند است، در پیرامون نیشابور، هم جز ویرانههایی نمانده. کسی هم در پی بازساختن آن برنیامده. این آتشگاه به روزگار گشتاسپ شاه در این جای برپا شد. نام ریوند و آتش برزینمهر در زامیادیشت و خرده اوستا آمده است. رایمندان، آتش برزین مهر را از دو آتش دیگر ایران باستان کهنسالتر دانستهاند و بر آنند که به روزگار اشکانیان برپای داشته شد.
در بندهش سخنی دیگر خوانیم:
"آذر برزین تا به پادشاهی گشتاسپ کیانی به همان گونه در جهان میوزید و پاسبانی میکرد. چون زرتشت دین آورد، گشتاسپ شاه این آتش را اندر کوه ریوند برنشاند. آنجا را «پُشـته گشتاسپان» خوانند." (ص ۹۱).
بر پایه این گزارش، عمر آذر برزینمهر به پیش از روزگار تاریخی ایرانیان میرسد.
از عکسهای این آتشگاه ورجاوند ما، پیداست که بنیاد آن ویران شده. گویا زمانی دلسوزانی پیدا شده و داربستی اندر زیر تاقی آن برپا داشتهاند تا ویرانتر نشود.
کو کسی، از خراسانیان یا دیگر ایرانیان، که برنامه گردش به ریوند را بر پای دارد، شماری از دوستداران تاریخ را بدان سو برد و آنان را با این جای والای قدیم آشنا گرداند؟
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
Forwarded from ایرانشهر (دربارهی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)
📚دَی به دین روز
دَی به دین روز، نام روز بیست و سوم در ماههای ایرانی است. این روز، واپسین روز از چهار روز ویژۀ خداوند است که نخستینشان هُرمَزد روز (روز یکم ماه) و سه تای دیگر، دَی روز است.
دَی، تجلی صفت آفریدگاری هُرمزد و از ایزدان روشنایی در تبارهای هندوایرانی است که ردّ پای حضورش در بسیاری از تبارهای هندواروپایی نیز دیده میشود. او احتمالاً صفتی برای هُرمَزدِ خدای است که کمترین فاصله را با ذات او دارد و شاید نیز خود هرمزد باشد، زیرا نامش در اوستا به جای هرمزد به کار میرود. در گاهشماری ایرانی، چهار روز را ویژۀ خداوند ساختهاند که یکم ماه به نام هرمزد است و سه روز هشتم، پانزدهم و بیستوسوم به نام دَی است. به این روزها باید ماه دهم را نیز افزود که آن هم به نام دی است و باشد که مهمترین ماه آریاییان بودهاست. روز بیستوسوم هر ماه به سبب آمدن پیش از دین روز (روز بیستوچهارم)، دَی به دین روز نام دارد. دَی روز به شادی.
همچنین دیده شود: دی به مهر روز و دی به آذر روز
#دی
#دی_روز
#دی_به_دین_روز
@iranshahr1353
دَی به دین روز، نام روز بیست و سوم در ماههای ایرانی است. این روز، واپسین روز از چهار روز ویژۀ خداوند است که نخستینشان هُرمَزد روز (روز یکم ماه) و سه تای دیگر، دَی روز است.
دَی، تجلی صفت آفریدگاری هُرمزد و از ایزدان روشنایی در تبارهای هندوایرانی است که ردّ پای حضورش در بسیاری از تبارهای هندواروپایی نیز دیده میشود. او احتمالاً صفتی برای هُرمَزدِ خدای است که کمترین فاصله را با ذات او دارد و شاید نیز خود هرمزد باشد، زیرا نامش در اوستا به جای هرمزد به کار میرود. در گاهشماری ایرانی، چهار روز را ویژۀ خداوند ساختهاند که یکم ماه به نام هرمزد است و سه روز هشتم، پانزدهم و بیستوسوم به نام دَی است. به این روزها باید ماه دهم را نیز افزود که آن هم به نام دی است و باشد که مهمترین ماه آریاییان بودهاست. روز بیستوسوم هر ماه به سبب آمدن پیش از دین روز (روز بیستوچهارم)، دَی به دین روز نام دارد. دَی روز به شادی.
همچنین دیده شود: دی به مهر روز و دی به آذر روز
#دی
#دی_روز
#دی_به_دین_روز
@iranshahr1353
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و سوم فروردینماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب
نخستین کتابش که مقدمهای بر رستم و اسفندیار (۱۳۴۲) نام داشت زود آوازه گرفت و مایۀ ادبی درخشان او را شناساند. او نشان داد در تحلیل مباحث اساطیری و حماسی قلمش گویا و تواناست. پس از آن سوگ سیاوش (۱۳۵۱) را نوشت و یکی از نمادهای ماندگار تفکر ایرانی را با جلوهای نوین و با قلمی تحلیلی برایمان تازه کرد. در حالی که پیش از آنها به سوفکل و آشیل دنیای پرطمطراق یونانی پرداخته بود.
از هنگامی که به فردوسی پرداخت و بر روحیۀ تاریخی مربوط به دایرۀ دنیای زیبای ایرانی دست یافت آن را رها نکرد. فردوسی ملهم بزرگ او بود و غور در شاهنامه دلچسب برای او. باز در همین سالهای اخیر چند گفتار جداگانه در قلمرو زمینههای مختلف شاهنامه به رشتۀ تحریر درآورد که میباید همه در یک مجموعه انتشار پیدا کند.
سومین کتاب ایرانی او ملیّت و زبان نام داشت و آن را نخست در دیار غربت به چاپ رساند. زیرا بهخوبی دریافته بود که ماندگاری ایران در تاریخ بستگی ویژهای به زبان فارسی داشته است و چون بار دوم که آن را به دست چاپ سپرد با نام گویاتر هویت ایرانی و زبان فارسی منتشر ساخت، بهتر نمایانده شد که بیش از پیش متوجه بر اهمیت فرهنگی و جهانی زبان فارسی برای یگانگی و یکپارچگی فرهنگی ایران شده است. اگرچه آن را در عنوان «هویت» پوشانیده است.
خلاصۀ تفکرات سیاسی تاریخی او را میتوان چنین برآورد کرد که هم تاریخ حماسی ایران را مهم و مؤثر و آشنایی بدان را برای همگان ضروری میدانست و هم زبان فارسی و آثار بازماندۀ آن را عامل اساسی شناختن هویت قرار داده بود. در کتابهای دیگرش مانند چند گفتار در فرهنگ ایران و یادداشتهای دلچسب و صمیمی او هم رگههای تابناکی از این تفکر دیده میشود.
آخرین کتاب او به نام مرتضی کیوان (۱۳۸۲) در تهران نشر شد. آن را به یاد مرتضی کیوان گرد آورد و خواست یادگاری بر جای بماند از روزگاری که به همراه مرتضی کیوان در راهی افتاده بود که خود را با خردورزی و به شوق آزاد بودن از آن وادی که سفری خوابآلود بود رها ساخت. یادش باید در یادها بماند.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۴۱۶-۱۴۱۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نخستین کتابش که مقدمهای بر رستم و اسفندیار (۱۳۴۲) نام داشت زود آوازه گرفت و مایۀ ادبی درخشان او را شناساند. او نشان داد در تحلیل مباحث اساطیری و حماسی قلمش گویا و تواناست. پس از آن سوگ سیاوش (۱۳۵۱) را نوشت و یکی از نمادهای ماندگار تفکر ایرانی را با جلوهای نوین و با قلمی تحلیلی برایمان تازه کرد. در حالی که پیش از آنها به سوفکل و آشیل دنیای پرطمطراق یونانی پرداخته بود.
از هنگامی که به فردوسی پرداخت و بر روحیۀ تاریخی مربوط به دایرۀ دنیای زیبای ایرانی دست یافت آن را رها نکرد. فردوسی ملهم بزرگ او بود و غور در شاهنامه دلچسب برای او. باز در همین سالهای اخیر چند گفتار جداگانه در قلمرو زمینههای مختلف شاهنامه به رشتۀ تحریر درآورد که میباید همه در یک مجموعه انتشار پیدا کند.
سومین کتاب ایرانی او ملیّت و زبان نام داشت و آن را نخست در دیار غربت به چاپ رساند. زیرا بهخوبی دریافته بود که ماندگاری ایران در تاریخ بستگی ویژهای به زبان فارسی داشته است و چون بار دوم که آن را به دست چاپ سپرد با نام گویاتر هویت ایرانی و زبان فارسی منتشر ساخت، بهتر نمایانده شد که بیش از پیش متوجه بر اهمیت فرهنگی و جهانی زبان فارسی برای یگانگی و یکپارچگی فرهنگی ایران شده است. اگرچه آن را در عنوان «هویت» پوشانیده است.
خلاصۀ تفکرات سیاسی تاریخی او را میتوان چنین برآورد کرد که هم تاریخ حماسی ایران را مهم و مؤثر و آشنایی بدان را برای همگان ضروری میدانست و هم زبان فارسی و آثار بازماندۀ آن را عامل اساسی شناختن هویت قرار داده بود. در کتابهای دیگرش مانند چند گفتار در فرهنگ ایران و یادداشتهای دلچسب و صمیمی او هم رگههای تابناکی از این تفکر دیده میشود.
آخرین کتاب او به نام مرتضی کیوان (۱۳۸۲) در تهران نشر شد. آن را به یاد مرتضی کیوان گرد آورد و خواست یادگاری بر جای بماند از روزگاری که به همراه مرتضی کیوان در راهی افتاده بود که خود را با خردورزی و به شوق آزاد بودن از آن وادی که سفری خوابآلود بود رها ساخت. یادش باید در یادها بماند.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۴۱۶-۱۴۱۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from کانال تبادلات مهربانان
● گزیدهای از بهترین کانالهای تلگرام:
---------
🌏 آموزش نجوم از مقدماتی تا پیشرفته، کد کیهانی، چارت تولد🪐
✴️ @Yortchi_Bosjin
🔹 کانال تخصصی روابط بینالملل
@Internationalrel
🔸 مطالعات تخصصی تاریخ صفویه
@Safavidstudies
🔹 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی ساسانی
@Sasanian_Sources
🔸 شعرِناب ِ معاصر
@Naabn
🔹 بازخوانی تاریخ ایرانزمین
@Khonjibook
🔸 کارگروه پژوهشی ایرانبان کُرد
@Iranban_Kord
🔹 تاریخ و فرهنگ ملل جهان
@Tarikhe_Melal
🔸 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی اشکانی
@Arsacidempire
🔹 همهچیز دربارهی دین زرتشتی
@Ashemvohu2581
🔸 آلبوم جنگاوران تاریخ (میلیتاریسم تاریخی)
@Marzupan
🔹 کهنهسربازان ایران
@Kohnesrbazaniran
🔸 قطعاتی از معروفترین کتابهای دنیا!!
@Mybookstan
🔹 آموزش دکوراسیون منزل
@Zibamanzel
🔸 پیرامون دین مزدیسنا (زرتشتی)
@Echoesofgataha
🔹 مولانای جان
@Molanay_Gan
🔸 پویش ملیفرهنگی سیمرغ
@Pooyeshesimorgh
🔹 اِشتادان
@Eshtadan
🔸 پایگاه ایران دوستان مازندران
@Jolgeshomali
🔹 شعر و ادب لری
@Skeyani
🔸 آهنگهای شاد و اشعار جانفزای پارسی
@Bazmeparviz
🔹 فرهنگ مردم خوروبیابانک
@Hatefta
🔸 کانال کتابخانه حقوقدانان
@Law_Bookiran
🔹 منابع و مآخذ پژوهشی تاریخ ایران مدرن
@Moderniranbooks
🔸 مشاورۀ رسالۀ دکتری
@New_Reesearch
🔹 مرجع مستند و میمهای تاریخی
@Tarikh_Tv
🔸 کوئیز تاریخ: پرسش و پاسخ روزانه
@Histoquiz
🔹 تاریخ، فرهنگ و مناسبات تاریخی ایران و عثمانی
@Iranosmani
🔸 تاریخ و فرهنگ دولت عثمانی
@Dorreshahvar
🔹 منابع و مآخذ تاریخ پادشاهی ماد
@Themedes
🔸 کتابخانۀ متون و مطالعات زردشتی
@Zardoshti_Book
🔹 رازفیلم: مستند سیاسی اجتماعی فرهنگی
@Razfilmweb
🔸 گنجینۀ نفیس کتابهای صوتی
@Banafsh_Book
🔹 کافۀ شعر
@Kafee_Sheerr
🔸 وهومن امشاسپند
@Khashatra
🔹 متن دلنشین
@Aram380
🔸 آموزشگاه طبی سید
@Samsadeghitebeslami
🔹 موسیقی برای تمام سلیقهها
@Muzic3000
🔸 مطالعات ایران در قفقاز و آسیای مرکزی
@Dosuyecaspian
🔹 تاریخ و فرهنگ بلوچستان
@Balochs_History
🔸 آموزش انگلیسی ۴مهارت در آیلتس ۱ساله
@Englishteacher563
🔹 دلواژههای تنهایی
@Gandomzaran
🔸 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
@Farzandan_Parsi
🧘🏻♀️پاکسازی۷چاکرا، ابطال سحر و جادو
🛡 @chakra_meditation963
🔰 اینفوگرافیهای تاریخی و سیاسی
📊 @Infographicer
⚠️ اشتباهات من در بازار های مالی!
⭕️ @reza_ghanipur
---------
📣 هماهنگی برای تبادل:
👤 @FiruzMehr
---------
🌏 آموزش نجوم از مقدماتی تا پیشرفته، کد کیهانی، چارت تولد🪐
✴️ @Yortchi_Bosjin
🔹 کانال تخصصی روابط بینالملل
@Internationalrel
🔸 مطالعات تخصصی تاریخ صفویه
@Safavidstudies
🔹 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی ساسانی
@Sasanian_Sources
🔸 شعرِناب ِ معاصر
@Naabn
🔹 بازخوانی تاریخ ایرانزمین
@Khonjibook
🔸 کارگروه پژوهشی ایرانبان کُرد
@Iranban_Kord
🔹 تاریخ و فرهنگ ملل جهان
@Tarikhe_Melal
🔸 منابع و مآخذ تاریخ شاهنشاهی اشکانی
@Arsacidempire
🔹 همهچیز دربارهی دین زرتشتی
@Ashemvohu2581
🔸 آلبوم جنگاوران تاریخ (میلیتاریسم تاریخی)
@Marzupan
🔹 کهنهسربازان ایران
@Kohnesrbazaniran
🔸 قطعاتی از معروفترین کتابهای دنیا!!
@Mybookstan
🔹 آموزش دکوراسیون منزل
@Zibamanzel
🔸 پیرامون دین مزدیسنا (زرتشتی)
@Echoesofgataha
🔹 مولانای جان
@Molanay_Gan
🔸 پویش ملیفرهنگی سیمرغ
@Pooyeshesimorgh
🔹 اِشتادان
@Eshtadan
🔸 پایگاه ایران دوستان مازندران
@Jolgeshomali
🔹 شعر و ادب لری
@Skeyani
🔸 آهنگهای شاد و اشعار جانفزای پارسی
@Bazmeparviz
🔹 فرهنگ مردم خوروبیابانک
@Hatefta
🔸 کانال کتابخانه حقوقدانان
@Law_Bookiran
🔹 منابع و مآخذ پژوهشی تاریخ ایران مدرن
@Moderniranbooks
🔸 مشاورۀ رسالۀ دکتری
@New_Reesearch
🔹 مرجع مستند و میمهای تاریخی
@Tarikh_Tv
🔸 کوئیز تاریخ: پرسش و پاسخ روزانه
@Histoquiz
🔹 تاریخ، فرهنگ و مناسبات تاریخی ایران و عثمانی
@Iranosmani
🔸 تاریخ و فرهنگ دولت عثمانی
@Dorreshahvar
🔹 منابع و مآخذ تاریخ پادشاهی ماد
@Themedes
🔸 کتابخانۀ متون و مطالعات زردشتی
@Zardoshti_Book
🔹 رازفیلم: مستند سیاسی اجتماعی فرهنگی
@Razfilmweb
🔸 گنجینۀ نفیس کتابهای صوتی
@Banafsh_Book
🔹 کافۀ شعر
@Kafee_Sheerr
🔸 وهومن امشاسپند
@Khashatra
🔹 متن دلنشین
@Aram380
🔸 آموزشگاه طبی سید
@Samsadeghitebeslami
🔹 موسیقی برای تمام سلیقهها
@Muzic3000
🔸 مطالعات ایران در قفقاز و آسیای مرکزی
@Dosuyecaspian
🔹 تاریخ و فرهنگ بلوچستان
@Balochs_History
🔸 آموزش انگلیسی ۴مهارت در آیلتس ۱ساله
@Englishteacher563
🔹 دلواژههای تنهایی
@Gandomzaran
🔸 پارسی سخن بگوییم و زیبا بنویسیم
@Farzandan_Parsi
🧘🏻♀️پاکسازی۷چاکرا، ابطال سحر و جادو
🛡 @chakra_meditation963
🔰 اینفوگرافیهای تاریخی و سیاسی
📊 @Infographicer
⚠️ اشتباهات من در بازار های مالی!
⭕️ @reza_ghanipur
---------
📣 هماهنگی برای تبادل:
👤 @FiruzMehr
Forwarded from فرهنگ و منش پارسی
فارسی افزونتر از یک زبان
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
🔹بنا به یک اصل کلی، زبان در نزد هر قوم وسیله بیان مقصود و تفهیم و تفهم است؛ ولی زبان فارسی دری نقشی افزونتر از این ایفا کرده است. بدینگونه:
۱ـ وسیله یکپارچگی سرزمینی بوده است که تحت نام ایران، و یا در قلمرو فرهنگی ایران، قرار داشته.
۲ـ موجب شده است که این کشور واجد شرایط شخصیت متمایزی بماند و در سایر کشورهای فتحشده اسلامی مستحیل نگردد.
۳ـ چون هنرهای دیگر از نوع موسیقی و نقاشی در دوران بعد از اسلام ممنوع یا محدود شناخته میشده، او از طریق شعر یا نثر شاعرانه، وظیفه و نقش آنها را هم بر عهده گرفته.
۴ـ سرنوشت ایران را به عنوان یک واحد مستقل فرهنگی، وابسته به سرنوشت خود کرده.
۵ـ آفت و انحطاط زبان فارسی، تا حدی مبیّن افت و انحطاط فرهنگی و اجتماعی ایران شناخته میشده.
🔹وابستگی ایران به زبان فارسی به گونهای است که اگر در روزگار پیش از اسلام از یک باشندهٔ این سرزمین میپرسیدند: «شما که هستید؟» میگفت: «من ایرانیام»؛ ولی بعد از اسلام میبایست بگوید: «یک ایرانی که زبانش فارسی است.» در این دوران هزار و صدساله، همه چیز بر گرد محور زبان گردیده و بزرگترین دستاوردی که ما داریم، یعنی ادب و اندیشه، از آن سرچشمه گرفته است. در اینجا وارد بحث نمیشویم که اگر فارسی دری تکوین نیافته بود، وضع ایران چگونه میشد، بی تردید جز این میشد که شده است. البته ایرانی زندگی میکرد؛ ولی زندگیی که در حداقل نیازهای روزمره متوقف بماند. به قول امیرمعزی:
🍃زین سان که چرخ نیلگون، کرد این سراها را نگون
دیّار کی گردد کنون گرد دیار یار من؟
🔹در ایران بعد از اسلام دیگر مقتضیات گذشته موجود نبود که این کشور بتواند به عنوان یک قدرت منسجم بزرگ در صحنه جهانی عرضه وجود کند. بنابراین چون نمیتوانست از پایگاهی که طی هزار سال به عنوان یک کشور فرادست داشته بود، چشم بپوشد، از طریق زبان موقعیت جهانی خود را حفظ کرد. در واقع سیادت سیاسی دوره گذشته، تبدیل به سیادت فرهنگی گشت. اینکه در قرن سوم، در عصر سامانی، ناگهان سیل سخنوری جاری گردید و بهخصوص سه کتاب معتبر، یعنی«خداینامه» که تاریخ حماسی ایران بود و دیگری «تاریخ بلعمی» و سومی «تفسیر طبری» به زبان فارسی نگاشته شد، واقعه معنیداری است.
🔹ایرانی با این سه کتاب نشان داد که میخواهد اعتقاد ایمانی خود را با تاریخ و یادگارهای باستانی خود همراه نگاه دارد. اتفاق شگرف آن شد که در همان سالی که رودکی از دنیا رفت (۳۲۹هـ)، فردوسی پا به هستی نهاد. شاهنامه استقرار زبان فارسی را به عنوان ادامهدهندهٔ حیات ملی تسجیل کرد. اینکه گفته شده است «عجم زنده کردم به این پارسی» چه این مصراع از فردوسی باشد و چه آن را از زبان او گفته باشند، واقعیت مهمی را بازگو میکند. از این پس دیگر ایران اطمینان یافت که همانگونه ایران خواهد ماند، ولو حوادث ریز و درشتی در کمینش باشند. دلیلش آنکه بعد از سامانیان، غزنویان آمدند و نخستین بار این کشور در تاریخ خود، فرمانروای بیگانه و بردهتبار به خود دید، ولی چه باک؟ زبان فارسی باروی دفاعی مقاومی بود.
🔹از قراری که با قدری غلو حکایت کردهاند، چهارصد شاعر در دربار محمود غزنوی حضور مییافتند. اینها چه میکردند و چه میخواستند؟ در واقع مهمان زبان فارسی بودند، و خود محمود نیز مهمان بود؛ زیرا میبایست مشروعیت خود را از این زبان، یعنی از طریق شعر شاعران، کسب کند. بهتدریج زبان فارسی دری، زبان مشترک همه ایرانیان شد و موجب گشت تا آنان همدیگر را به آن بازشناسند. اگر در جنگ «سلاسل» مردم با زنجیر خود را به هم بستند و فایدهای نکرد (چو برگشت زنجیرها بگسلد)، و در این زمان با سلسلهٔ زبان به هم بسته شدند و مؤثر افتاد.
🔹در ارزیابی نهایی، فشار و کژرفتاری عربها، از خلال دو حکومت اموی و عباسی، خالی از تأثیر مثبتی هم نبود، و آن این بود که ایرانی را به واکنش واداشت. انفجار استعداد و غیرت ایرانی به کار افتاد و یک نتیجهاش بالیدن زبان فارسی گشت. برای حفظ حیات ملی جز این چارهای نبود. زبان تنها برآورندهٔ نیاز روزمره شناخته نمیشد، بلکه میبایست تضمینگر موجودیت ایران باشد،
🔹یک دلمشغولی بزرگ برای ایرانی، حفظ «ایرانیت» بوده است؛ یعنی حالتی که میبایست او را از کشورهای اطراف متمایز و با گذشتهٔ خود دمساز دارد. ایرانیت را مانند قدحی شکستنی زیر بغل گرفته و در راستهٔ تاریخ به راه افتاده. اگر کسانی هم بودهاند (و بودهاند) که میخواستهاند خود را از ایرانیت جدا نگه دارند، او آنها را رها نمیکرده. او در تاریخ ایران و گذشتهٔ پربار آن و تراکم فرهنگها خلاصه میشده، و این به ایران اجازه نداده است که به کشور دیگری شبیه گردد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/16780-farsi-afzontar-az-yek-zaban.html
💎
🆔 @maneshparsi
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
🔹بنا به یک اصل کلی، زبان در نزد هر قوم وسیله بیان مقصود و تفهیم و تفهم است؛ ولی زبان فارسی دری نقشی افزونتر از این ایفا کرده است. بدینگونه:
۱ـ وسیله یکپارچگی سرزمینی بوده است که تحت نام ایران، و یا در قلمرو فرهنگی ایران، قرار داشته.
۲ـ موجب شده است که این کشور واجد شرایط شخصیت متمایزی بماند و در سایر کشورهای فتحشده اسلامی مستحیل نگردد.
۳ـ چون هنرهای دیگر از نوع موسیقی و نقاشی در دوران بعد از اسلام ممنوع یا محدود شناخته میشده، او از طریق شعر یا نثر شاعرانه، وظیفه و نقش آنها را هم بر عهده گرفته.
۴ـ سرنوشت ایران را به عنوان یک واحد مستقل فرهنگی، وابسته به سرنوشت خود کرده.
۵ـ آفت و انحطاط زبان فارسی، تا حدی مبیّن افت و انحطاط فرهنگی و اجتماعی ایران شناخته میشده.
🔹وابستگی ایران به زبان فارسی به گونهای است که اگر در روزگار پیش از اسلام از یک باشندهٔ این سرزمین میپرسیدند: «شما که هستید؟» میگفت: «من ایرانیام»؛ ولی بعد از اسلام میبایست بگوید: «یک ایرانی که زبانش فارسی است.» در این دوران هزار و صدساله، همه چیز بر گرد محور زبان گردیده و بزرگترین دستاوردی که ما داریم، یعنی ادب و اندیشه، از آن سرچشمه گرفته است. در اینجا وارد بحث نمیشویم که اگر فارسی دری تکوین نیافته بود، وضع ایران چگونه میشد، بی تردید جز این میشد که شده است. البته ایرانی زندگی میکرد؛ ولی زندگیی که در حداقل نیازهای روزمره متوقف بماند. به قول امیرمعزی:
🍃زین سان که چرخ نیلگون، کرد این سراها را نگون
دیّار کی گردد کنون گرد دیار یار من؟
🔹در ایران بعد از اسلام دیگر مقتضیات گذشته موجود نبود که این کشور بتواند به عنوان یک قدرت منسجم بزرگ در صحنه جهانی عرضه وجود کند. بنابراین چون نمیتوانست از پایگاهی که طی هزار سال به عنوان یک کشور فرادست داشته بود، چشم بپوشد، از طریق زبان موقعیت جهانی خود را حفظ کرد. در واقع سیادت سیاسی دوره گذشته، تبدیل به سیادت فرهنگی گشت. اینکه در قرن سوم، در عصر سامانی، ناگهان سیل سخنوری جاری گردید و بهخصوص سه کتاب معتبر، یعنی«خداینامه» که تاریخ حماسی ایران بود و دیگری «تاریخ بلعمی» و سومی «تفسیر طبری» به زبان فارسی نگاشته شد، واقعه معنیداری است.
🔹ایرانی با این سه کتاب نشان داد که میخواهد اعتقاد ایمانی خود را با تاریخ و یادگارهای باستانی خود همراه نگاه دارد. اتفاق شگرف آن شد که در همان سالی که رودکی از دنیا رفت (۳۲۹هـ)، فردوسی پا به هستی نهاد. شاهنامه استقرار زبان فارسی را به عنوان ادامهدهندهٔ حیات ملی تسجیل کرد. اینکه گفته شده است «عجم زنده کردم به این پارسی» چه این مصراع از فردوسی باشد و چه آن را از زبان او گفته باشند، واقعیت مهمی را بازگو میکند. از این پس دیگر ایران اطمینان یافت که همانگونه ایران خواهد ماند، ولو حوادث ریز و درشتی در کمینش باشند. دلیلش آنکه بعد از سامانیان، غزنویان آمدند و نخستین بار این کشور در تاریخ خود، فرمانروای بیگانه و بردهتبار به خود دید، ولی چه باک؟ زبان فارسی باروی دفاعی مقاومی بود.
🔹از قراری که با قدری غلو حکایت کردهاند، چهارصد شاعر در دربار محمود غزنوی حضور مییافتند. اینها چه میکردند و چه میخواستند؟ در واقع مهمان زبان فارسی بودند، و خود محمود نیز مهمان بود؛ زیرا میبایست مشروعیت خود را از این زبان، یعنی از طریق شعر شاعران، کسب کند. بهتدریج زبان فارسی دری، زبان مشترک همه ایرانیان شد و موجب گشت تا آنان همدیگر را به آن بازشناسند. اگر در جنگ «سلاسل» مردم با زنجیر خود را به هم بستند و فایدهای نکرد (چو برگشت زنجیرها بگسلد)، و در این زمان با سلسلهٔ زبان به هم بسته شدند و مؤثر افتاد.
🔹در ارزیابی نهایی، فشار و کژرفتاری عربها، از خلال دو حکومت اموی و عباسی، خالی از تأثیر مثبتی هم نبود، و آن این بود که ایرانی را به واکنش واداشت. انفجار استعداد و غیرت ایرانی به کار افتاد و یک نتیجهاش بالیدن زبان فارسی گشت. برای حفظ حیات ملی جز این چارهای نبود. زبان تنها برآورندهٔ نیاز روزمره شناخته نمیشد، بلکه میبایست تضمینگر موجودیت ایران باشد،
🔹یک دلمشغولی بزرگ برای ایرانی، حفظ «ایرانیت» بوده است؛ یعنی حالتی که میبایست او را از کشورهای اطراف متمایز و با گذشتهٔ خود دمساز دارد. ایرانیت را مانند قدحی شکستنی زیر بغل گرفته و در راستهٔ تاریخ به راه افتاده. اگر کسانی هم بودهاند (و بودهاند) که میخواستهاند خود را از ایرانیت جدا نگه دارند، او آنها را رها نمیکرده. او در تاریخ ایران و گذشتهٔ پربار آن و تراکم فرهنگها خلاصه میشده، و این به ایران اجازه نداده است که به کشور دیگری شبیه گردد.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/16780-farsi-afzontar-az-yek-zaban.html
💎
🆔 @maneshparsi
www.iranboom.ir
فارسی افزونتر از یک زبان
Forwarded from شفیعی کدکنی
جانپناهِ زبان فارسی
در فاصلهای که از بهت و کوفتکی شکست در آمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم ما به عنوان يک قوم برای ادامهٔ حیات دو جور ایستادگی کردیم.
مستقیم و غیر مستقیم، یا به يک بيان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی و بعد از چهار صد سال به دو نتیجه رسیدیم:
شکست و پیروزی.
شکست در مقابله، مستقیم، در رویاروئی و
جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد و از دین اسلام. نتیجهٔ دوم رسیدن به پیروزی بود. پیروزی در نگهداری ملیّت و زبان.
ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوئیم هویت ملی، «ایرانیت» خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم. علیرغم پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیائی متعدد و فرمانروائی عرب، ایرانی و ترک، ایران و به ویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمهٔ دوم قرن نوزدهم نبود. در همهٔ این کشورها يک قوم و يک ملت با زبان و فرهنگی مشترک، نوعی فرهنگ یکپارچه توأم با اختلاف در حکومت وجود داشت.
وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
ملیّت و زبان
شاهرخ مسکوب
در فاصلهای که از بهت و کوفتکی شکست در آمدیم تا وقتی که دوباره توانستیم سر پایمان بایستیم ما به عنوان يک قوم برای ادامهٔ حیات دو جور ایستادگی کردیم.
مستقیم و غیر مستقیم، یا به يک بيان کلی دیگر، نظامی و فرهنگی و بعد از چهار صد سال به دو نتیجه رسیدیم:
شکست و پیروزی.
شکست در مقابله، مستقیم، در رویاروئی و
جنگ برای هدفهای اجتماعی و سیاسی برای جدا شدن و بریدن از فاتحان عرب، از خلافت بغداد و از دین اسلام. نتیجهٔ دوم رسیدن به پیروزی بود. پیروزی در نگهداری ملیّت و زبان.
ما ملیت یا شاید بهتر باشد بگوئیم هویت ملی، «ایرانیت» خودمان را از برکت زبان و در جانپناه زبان فارسی نگه داشتیم. علیرغم پراکندگی سیاسی در واحدهای جغرافیائی متعدد و فرمانروائی عرب، ایرانی و ترک، ایران و به ویژه خراسان آن روزگار از جهتی بیشباهت به یونان باستان یا به آلمان و ایتالیا تا نیمهٔ دوم قرن نوزدهم نبود. در همهٔ این کشورها يک قوم و يک ملت با زبان و فرهنگی مشترک، نوعی فرهنگ یکپارچه توأم با اختلاف در حکومت وجود داشت.
وحدت فرهنگی بدون وحدت سیاسی یگانگی در ریشه و پراکندگی در شاخ و برگ.
ملیّت و زبان
شاهرخ مسکوب
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بیست و پنجم فروردین، روز بزرگداشت عطّار نیشابوری
شیخ فریدالدّين محمد عطّار نیشابوری از برجستهترین چهرههای شعر و عرفان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم قمری است. سال تولد و وفات او را ۵۳۰-۶۲۷ق. و ۵۴۰-۶۱۸ق. نوشتهاند.
محققان معاصر کوشیدهاند نسبنامۀ معنوی عطّار را بشناسند. نفیسی تردید ندارد که عطّار «از سلسله کبرویه و از معتقدان به اصول نجمالدّین کبری بوده» است. فروزانفر این نظر را رد میکند. در مجمل فصیحی، سلسلۀ ارادت عطّار از طریق شیخ جمالالدّین محمد بن محمد النّغندری به شیخ ابوسعید ابوالخیر میرسد که زرّینکوب و شفیعی کدکنی آن را پذیرفتهاند.
🔴 برای خواندن گزیدهای از مقالهٔ «عطّار نیشابوری»، به قلم دکتر تقی پورنامداریان منتشرشده در جلد چهارم دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی به نشانی زیر مراجعه کنید:
🌐 https://apll.ir/?p=15660
شیخ فریدالدّين محمد عطّار نیشابوری از برجستهترین چهرههای شعر و عرفان در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم قمری است. سال تولد و وفات او را ۵۳۰-۶۲۷ق. و ۵۴۰-۶۱۸ق. نوشتهاند.
محققان معاصر کوشیدهاند نسبنامۀ معنوی عطّار را بشناسند. نفیسی تردید ندارد که عطّار «از سلسله کبرویه و از معتقدان به اصول نجمالدّین کبری بوده» است. فروزانفر این نظر را رد میکند. در مجمل فصیحی، سلسلۀ ارادت عطّار از طریق شیخ جمالالدّین محمد بن محمد النّغندری به شیخ ابوسعید ابوالخیر میرسد که زرّینکوب و شفیعی کدکنی آن را پذیرفتهاند.
🔴 برای خواندن گزیدهای از مقالهٔ «عطّار نیشابوری»، به قلم دکتر تقی پورنامداریان منتشرشده در جلد چهارم دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی به نشانی زیر مراجعه کنید:
🌐 https://apll.ir/?p=15660
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 بزرگداشت حکیم #عطار نیشابوری
عطار از دانش پزشکی روز بهره داشته و بهعنوان شغل از آن ارتزاق میکردهاست؛ بنابراین، در آثارش با کثرت واژگان پزشکی و دارویی مواجهیم. برای نمونه:
عسلدرمانی و غلبه بر سردمزاجی؛ عطار با ترکیب «آتشبسیار افتادن» بر نهایت گرمی و خشکی طبعِ عسل اشاره میکند: از بس که عسل بخوردم از بیخبری/ در من افتاد آتش و بسیار افتاد
ایجاد خنده با خوردن زعفران؛ زعفران مفرح است و مصرف آن باعث شادابی و تسکین مغز و اعصاب میشود: گُل میخندد که زعفران خورد بسی/ شک نیست در آن که زعفران دارد گُل
پالایش مغز با گریه؛ ریزش اشک باعث «بلغمزداییِ» سر و تخلیهٔ آب اضافی و برآمده از اندوه میشود و آرامشبخش روان است: پدر گفتش که ای چشم و چراغم/ چو از گریه بپالودی روانم
همچنین، واژههای بیماردار، بیمار، و بیمارستان در اشعار او بهکار رفتهاند:
بدان بیمارداران گفت: زنهار/ مگردانید از شاهش خبردار
و:
بیمارستانِ چشمِ بیمارِ تو را/ در زلفِ چو زنجیرِ تو بس دیوانهست
برگرفته از: یدالله بهمنی مطلق و محمدرضا تونی، واژههای دارویی و درونمایههای پزشکی در آثار عطار، در کهن نامهٔ ادب پارسی، سال چهارم، پاییز ۱۳۹۲، ش ۳ (ش پیاپی: ۹)، ص ۳۶–۴۸.
#پرسه_در_متون
#پزشکی
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
عطار از دانش پزشکی روز بهره داشته و بهعنوان شغل از آن ارتزاق میکردهاست؛ بنابراین، در آثارش با کثرت واژگان پزشکی و دارویی مواجهیم. برای نمونه:
عسلدرمانی و غلبه بر سردمزاجی؛ عطار با ترکیب «آتشبسیار افتادن» بر نهایت گرمی و خشکی طبعِ عسل اشاره میکند: از بس که عسل بخوردم از بیخبری/ در من افتاد آتش و بسیار افتاد
ایجاد خنده با خوردن زعفران؛ زعفران مفرح است و مصرف آن باعث شادابی و تسکین مغز و اعصاب میشود: گُل میخندد که زعفران خورد بسی/ شک نیست در آن که زعفران دارد گُل
پالایش مغز با گریه؛ ریزش اشک باعث «بلغمزداییِ» سر و تخلیهٔ آب اضافی و برآمده از اندوه میشود و آرامشبخش روان است: پدر گفتش که ای چشم و چراغم/ چو از گریه بپالودی روانم
همچنین، واژههای بیماردار، بیمار، و بیمارستان در اشعار او بهکار رفتهاند:
بدان بیمارداران گفت: زنهار/ مگردانید از شاهش خبردار
و:
بیمارستانِ چشمِ بیمارِ تو را/ در زلفِ چو زنجیرِ تو بس دیوانهست
برگرفته از: یدالله بهمنی مطلق و محمدرضا تونی، واژههای دارویی و درونمایههای پزشکی در آثار عطار، در کهن نامهٔ ادب پارسی، سال چهارم، پاییز ۱۳۹۲، ش ۳ (ش پیاپی: ۹)، ص ۳۶–۴۸.
#پرسه_در_متون
#پزشکی
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
Forwarded from کانال رسمی بنیاد نیشابور
منطق_الطیر_از_فریدالدین_محمد_عطار_نیشابوری_تصحیح_محمد_جواد_مشکور.pdf
7.8 MB
۲۵ فروردین روز بزرگداشت پیر عطار نیشابوری و سالگرد درگذشت استاد دانشمند دکتر محمد جواد مشکور است.
به همین مناسبت فایل کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری به تصحیح روانشاد مشکور (چاپ سال ۱۳۵۳) به شما عزیزان پیشکش میشود.
شاد باشید.
#بنیاد_نیشابور
https://www.tg-me.com/bonyad_neyshaboor
به همین مناسبت فایل کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری به تصحیح روانشاد مشکور (چاپ سال ۱۳۵۳) به شما عزیزان پیشکش میشود.
شاد باشید.
#بنیاد_نیشابور
https://www.tg-me.com/bonyad_neyshaboor
Forwarded from ایران بوم
سالروز درگذشت دکتر پرویز اذکایی نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی
(زادروز ۱۳۱۸ - درگذشت ۲۵ فروردین ۱۴۰۲)
دکتر اذکایی به سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته تاریخ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
بیش از ۴۰۰ عنوان اثر او چاپ شده، که عبارت از ۴۰ کتاب و ۷۰ رسالهٔ علمی، و گفتارهایی در دائرةالمعارفها و نشریات معتبر است.
«همداننامه» یا بیست گفتار دربارۀ مادستان، «ماتیکان عین القضات همدانی»، «باباطاهرنامه»، «تاریخ معاصر همدان» و «فرهنگ مردم همدان» تنها گوشهای از کارهای ارزشمندی است که این مورخ همدانی به رشتۀ تحریر درآورده است.
اذکایی در سال ١٣٩٥ کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه مرکزی همدان اهدا کرد که شامل هفت هزارو پانصد جلد کتاب نفیس و بیش از شش هزار جلد مجله علمی و فرهنگی است و هماکنون در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
وی خانه مسکونیاش در محله شکریه را نیز وقف کرد تا به عنوان یک کتابخانه عمومی مورد استفاده همگان قرار گیرد.
یادش گرامی و روانش شاد باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43163
وصفت نگنجد در بیان، نامت نیاید در قلم - نگاهی به آثار و احوال پرویز اذکایی - ناهید زندی صادق
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/16849-parviz-azkaei-zandi.html
راز رازی: شرحی بر کتاب «حکیم رازی» - نوشتۀ: پرویز اذکایی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16789-sharhi-ketab-hakim-razi.html
جهانی است بنشسته در گوشهای / آیین نکوداشت «دکتر پرویز اذکایی» (امرداد ۱۳۹۸)
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17477-
گزارش مراسم نکوداشت دکتر پرویز اذکایی (اردیبهشت ۱۳۹۳)
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/12753-nekodasht-dr-parviz-azkaei.html
وقف کتابخانه دکتر اذکایی، تبلوری از یک اقدام برجسته فرهنگی / ۱۴ هزار جلد کتاب اهدایی دکتر پرویز اذکایی به کتابخانه مرکزی همدان
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16833-khabar-960822-001.html
شب پرویز اذکایی در تالار فجر همدان (آبان ۱۳۹۷) برگزار شد
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17223-khabar-971125-010.html
مجموعه پنججلدی «ماتیکان» شامل ۱۷۰ رساله و مقاله بلند است که حاصل تقریباً پنجاه سال نویسندگی استاد است. وی برای مجموعه مقالات خود گزین کرده، و آنها را مطابق با اصول طبقهبندی موضوعی در پنج جلد تدوین نموده است.
. ماتیکان فلسفی (بیستگفتار دربارهی حکمت و عرفان).
. ماتیکان علمی (سیگفتار در تاریخ علم ایران).
. ماتیکان فرهنگی (سیگفتار در فرهنگ و ادب).
. ماتیکان کتاب گزاری (چهلگفتار در بررسی و نقد کتاب).
. ماتیکان تاریخی (پنجاهگفتار دربارهی مسائل تاریخی) که این مجموعه شامل ۵ بخش است: ۱). جغرافیای تاریخی، ۲). خاندانها و رجال، ۳). نگرههای تاریخی، ۴). برخی تاریخنگاران، ۵). تاریخ سیاسی
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/17474-nekodasht-ostad-azkaei-9805.html
پرویز اذکایی،ادیب و مورخ، ۱۴هزار جلد کتاب از کتابخانه شخصی خود به ارزش ۴ و نیم میلیارد تومان را وقف کتابخانه مرکزی همدان کرد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/14311
(زادروز ۱۳۱۸ - درگذشت ۲۵ فروردین ۱۴۰۲)
دکتر اذکایی به سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته تاریخ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
بیش از ۴۰۰ عنوان اثر او چاپ شده، که عبارت از ۴۰ کتاب و ۷۰ رسالهٔ علمی، و گفتارهایی در دائرةالمعارفها و نشریات معتبر است.
«همداننامه» یا بیست گفتار دربارۀ مادستان، «ماتیکان عین القضات همدانی»، «باباطاهرنامه»، «تاریخ معاصر همدان» و «فرهنگ مردم همدان» تنها گوشهای از کارهای ارزشمندی است که این مورخ همدانی به رشتۀ تحریر درآورده است.
اذکایی در سال ١٣٩٥ کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه مرکزی همدان اهدا کرد که شامل هفت هزارو پانصد جلد کتاب نفیس و بیش از شش هزار جلد مجله علمی و فرهنگی است و هماکنون در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
وی خانه مسکونیاش در محله شکریه را نیز وقف کرد تا به عنوان یک کتابخانه عمومی مورد استفاده همگان قرار گیرد.
یادش گرامی و روانش شاد باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/43163
وصفت نگنجد در بیان، نامت نیاید در قلم - نگاهی به آثار و احوال پرویز اذکایی - ناهید زندی صادق
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/16849-parviz-azkaei-zandi.html
راز رازی: شرحی بر کتاب «حکیم رازی» - نوشتۀ: پرویز اذکایی
https://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/16789-sharhi-ketab-hakim-razi.html
جهانی است بنشسته در گوشهای / آیین نکوداشت «دکتر پرویز اذکایی» (امرداد ۱۳۹۸)
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17477-
گزارش مراسم نکوداشت دکتر پرویز اذکایی (اردیبهشت ۱۳۹۳)
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/12753-nekodasht-dr-parviz-azkaei.html
وقف کتابخانه دکتر اذکایی، تبلوری از یک اقدام برجسته فرهنگی / ۱۴ هزار جلد کتاب اهدایی دکتر پرویز اذکایی به کتابخانه مرکزی همدان
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16833-khabar-960822-001.html
شب پرویز اذکایی در تالار فجر همدان (آبان ۱۳۹۷) برگزار شد
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17223-khabar-971125-010.html
مجموعه پنججلدی «ماتیکان» شامل ۱۷۰ رساله و مقاله بلند است که حاصل تقریباً پنجاه سال نویسندگی استاد است. وی برای مجموعه مقالات خود گزین کرده، و آنها را مطابق با اصول طبقهبندی موضوعی در پنج جلد تدوین نموده است.
. ماتیکان فلسفی (بیستگفتار دربارهی حکمت و عرفان).
. ماتیکان علمی (سیگفتار در تاریخ علم ایران).
. ماتیکان فرهنگی (سیگفتار در فرهنگ و ادب).
. ماتیکان کتاب گزاری (چهلگفتار در بررسی و نقد کتاب).
. ماتیکان تاریخی (پنجاهگفتار دربارهی مسائل تاریخی) که این مجموعه شامل ۵ بخش است: ۱). جغرافیای تاریخی، ۲). خاندانها و رجال، ۳). نگرههای تاریخی، ۴). برخی تاریخنگاران، ۵). تاریخ سیاسی
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/17474-nekodasht-ostad-azkaei-9805.html
پرویز اذکایی،ادیب و مورخ، ۱۴هزار جلد کتاب از کتابخانه شخصی خود به ارزش ۴ و نیم میلیارد تومان را وقف کتابخانه مرکزی همدان کرد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/14311
Telegram
ایران بوم
سالروز درگذشت دکتر پرویز اذکایی نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی
دکتر پرویز اذکایی در روز ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ بر اثر بیماری در بیمارستان بوعلی درگذشت.
دکتر اذکایی به سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته…
دکتر پرویز اذکایی در روز ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ بر اثر بیماری در بیمارستان بوعلی درگذشت.
دکتر اذکایی به سال ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته…
Forwarded from موسسهٔ نیمروز Nimruz Institute
هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد هر که او جنگ خواست
جهان شاهنامه، جهان آرمانی ایرانیان است. سراسر جلال و شکوه و پهلوانی و مردانگی و سرفرازی است که در درازای تاریخ همواره پناه مردم ایران بوده است. هرچند شاهنامه حماسه ملی مردم ایران و ستایش ایران و ایرانی است اما بیش از آن حماسهای است انسانی آکنده از مهرورزی و دادگری، نامهٔ آشتی و پرهیز از خشونت.
علیرضا قیامتی
@nimruz_ir
که نابود باد هر که او جنگ خواست
جهان شاهنامه، جهان آرمانی ایرانیان است. سراسر جلال و شکوه و پهلوانی و مردانگی و سرفرازی است که در درازای تاریخ همواره پناه مردم ایران بوده است. هرچند شاهنامه حماسه ملی مردم ایران و ستایش ایران و ایرانی است اما بیش از آن حماسهای است انسانی آکنده از مهرورزی و دادگری، نامهٔ آشتی و پرهیز از خشونت.
علیرضا قیامتی
@nimruz_ir
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
#ادمند_گاس :
داده فردوسی آرامش است و شادمانی جاودان
دیگر برای او سپیده خونین نخواهد دمید
و در شامگاهان، ماه سیمین، ترس و بیم همراه نخواهد آورد .
دیگر از خشم شاه ستمگر نهراسد،
و در پیشگاه پیامبر جاودانه بیارامد،
روح یمنی از آسمان بر وی دمیده،
از این رو در جنگ با محمود،
در پیکاری نابرابر، میان بی زور و زورمند پیروز شده،
بهره محمود خشم است و پشیمانی فراوان،
داده فردوسی آرامش است و شادمانی جاودان
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
📚از منظومه فردوسی در تبعید
📝اثر ادمند گاس
📖برگردان: منوچهر امیری
🌅نگاره اثر آیدین سلسبیلی
داده فردوسی آرامش است و شادمانی جاودان
دیگر برای او سپیده خونین نخواهد دمید
و در شامگاهان، ماه سیمین، ترس و بیم همراه نخواهد آورد .
دیگر از خشم شاه ستمگر نهراسد،
و در پیشگاه پیامبر جاودانه بیارامد،
روح یمنی از آسمان بر وی دمیده،
از این رو در جنگ با محمود،
در پیکاری نابرابر، میان بی زور و زورمند پیروز شده،
بهره محمود خشم است و پشیمانی فراوان،
داده فردوسی آرامش است و شادمانی جاودان
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
📚از منظومه فردوسی در تبعید
📝اثر ادمند گاس
📖برگردان: منوچهر امیری
🌅نگاره اثر آیدین سلسبیلی