Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
سخنی کوتاه پیرامون واژه باغ:
واژه باغ در زبان پارسی نو بازمانده از زبانهای ایرانی میانه است : درپارسی میانه( پهلوی ساسانی) bāγ ( با همان واگویش باغ ) و bāγpān ، bāγastān / در سغدی Bāγ / در سکایی ختنی bāγza و ... .
این واژه در ایرانی میانه بازمانده زبان ایرانی باستان است : در پارسی باستان bāga در آمیغهای(=ترکیبات) Grdabāga ,Yamabāga , vīdabāga و در زبان اوستایی bāga , bag ، به ایرانی میانه راه یافته است.
آنچنان است که واژه باغ از مفهوم « بخش کردن » گرفته شده است، و در ایرانی باستان bāga* هم بمعنایسهیم کردن ، بخش کردن بوده و هم به معنای باغ. پس bāga به معنای باغ ، در ایرانی باستان یعنی « پارهای از زمین بخش شده » .
واژه bāga* را در دوره ایرانی باستان ، از ریشه هندواروپایی bhag* است. همچنین واژگان : بغ، بغداد ، باج ، بخش ، بخت ، بزله ، بزم ، برخ ، بهر و... هم از این ریشه هستند.
از این ریشه هندواروپایی در : سانسکریت bhájati / اوستایی baž / ارمنی کهن bažanem / تخاری pāke / روسی bog / یونانی باستان bagaîos و ... واژگان بسیار دیگر ، ساخته شده است.
زبان ترکی واژه پارسی با ریشه ایرانی وام ستانده است؛ در ترکی ارانی برای اشاره به باغچه و باغ ، واژه bağ را بکار می برند و در ترکی استانبولی همین واژه را با خوانش bahçe بکار میبرند.
واژه باغ ، افزون بر کاربرد گسترده در نوشتههای باستانی ، بارها در ادبسار کهن ایرانشهر هم بکار رفته است. نمونه هایی از فردوسی :
ﺳﺮﻭﺗﻦ ﺑﺸﺴﺘﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺑﺒﺎﻍ
ﭘﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﺳﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﺑﺎﻍ ﺑﻮﺩﯾﺶ ﺭﻭﯼ
ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﺯﻫﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻮﯼ
ﭼﻮ ﺍﻧﺪﺭ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﺭ ﻧﻬﺎﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﭘﺴﺶ ﺩﺷﺖ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺑﺎﻍ
ﺩﮔﺮ ﺷﺎﺭﺳﺎﻥ ﺑﺮﮐﻪ ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ
ﭘﺮﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﻭ ﭘﺮ ﮔﻠﺸﻦ ﻭ ﺁﺑﮕﯿﺮ
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
واژه باغ در زبان پارسی نو بازمانده از زبانهای ایرانی میانه است : درپارسی میانه( پهلوی ساسانی) bāγ ( با همان واگویش باغ ) و bāγpān ، bāγastān / در سغدی Bāγ / در سکایی ختنی bāγza و ... .
این واژه در ایرانی میانه بازمانده زبان ایرانی باستان است : در پارسی باستان bāga در آمیغهای(=ترکیبات) Grdabāga ,Yamabāga , vīdabāga و در زبان اوستایی bāga , bag ، به ایرانی میانه راه یافته است.
آنچنان است که واژه باغ از مفهوم « بخش کردن » گرفته شده است، و در ایرانی باستان bāga* هم بمعنای
واژه bāga* را در دوره ایرانی باستان ، از ریشه هندواروپایی bhag* است. همچنین واژگان : بغ، بغداد ، باج ، بخش ، بخت ، بزله ، بزم ، برخ ، بهر و... هم از این ریشه هستند.
از این ریشه هندواروپایی در : سانسکریت bhájati / اوستایی baž / ارمنی کهن bažanem / تخاری pāke / روسی bog / یونانی باستان bagaîos و ... واژگان بسیار دیگر ، ساخته شده است.
زبان ترکی واژه پارسی با ریشه ایرانی وام ستانده است؛ در ترکی ارانی برای اشاره به باغچه و باغ ، واژه bağ را بکار می برند و در ترکی استانبولی همین واژه را با خوانش bahçe بکار میبرند.
واژه باغ ، افزون بر کاربرد گسترده در نوشتههای باستانی ، بارها در ادبسار کهن ایرانشهر هم بکار رفته است. نمونه هایی از فردوسی :
ﺳﺮﻭﺗﻦ ﺑﺸﺴﺘﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺑﺒﺎﻍ
ﭘﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﺳﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﺑﺎﻍ ﺑﻮﺩﯾﺶ ﺭﻭﯼ
ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﺯﻫﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻮﯼ
ﭼﻮ ﺍﻧﺪﺭ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﺭ ﻧﻬﺎﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﭘﺴﺶ ﺩﺷﺖ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺑﺎﻍ
ﺩﮔﺮ ﺷﺎﺭﺳﺎﻥ ﺑﺮﮐﻪ ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ
ﭘﺮﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﻭ ﭘﺮ ﮔﻠﺸﻦ ﻭ ﺁﺑﮕﯿﺮ
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from ایراندل | IranDel
⚫️ استاد جمشید عندلیبی؛ موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی سازِ ایرانی نِی
۱۲ اسفند ۱۳۳۶ خورشیدی، سنندج
۱۵ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی، تهران
جمشید عندلیبی، نواختن نی را ابتدا بدون استاد فرا گرفت و سپس با حضور در دانشگاه تهران و آشنایی با حسین عمومی به ادامه فراگیری تکنیکهای ساز نی پرداخت. او ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد نصرالله ناصحپور و نورعلی برومند و محمدرضا لطفی یاد گرفت.
عندلیبی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برای تکمیل تکنیکهای پیشرفته نوازندگی نی به نزد حسن کسایی در اصفهان رفت. عندلیبی در آثاری چون بیداد، نوا، دستان، دود عود، آسمان عشق، یاد ایام، رسوای دل، پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشته است.
وی علاوه بر نوازندگی در کار آهنگسازی نیز فعال بوده و آلبومهای میهمان تو، پاییز نیزار و مونس جان از جمله فعالیتهای او در زمینه آهنگسازی میباشد. عندلیبی همچنین قطعات ابوالحسن صبا را با نی و به صورت ردیف آموزشی تنظیم و نواختهاست.
جمشید عندلیبی در سن ۱۰ سالگی آموزش موسیقی را با ساز آکاردئون در کلاسهای فرهنگ و هنر وقت سنندج که مسئول آن حسن کامکار بود شروع کرد. وی سپس به عضویت گروه نوجوانان و ارکستر بزرگسالان فرهنگ و هنر سنندج درآمد و در کنار آموزش و تعالیم مختلف موسیقی به همراه ارکستر بزرگسالان اجرای کنسرت داشت. عندلیبی تحت تأثیر تکنوازیهای نی حسن کسایی به ساز نی علاقمند شد و بدون استاد شروع به یادگیری این ساز کرد. سال ۱۳۵۴ خورشیدی در آزمون ورودی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران که برعهده نورعلی برومند بود در رشته موسیقی قبول شد. با تشکیل گروه عارف با حضور پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده به عضویت این گروه پذیرفته شد.
تک نوازی نی پروژه ماندگار «نینوا» اثر حسین علیزاده هم به عهده زندهیاد جمشید عندلیبی بوده که بسیاری از مخاطبان موسیقی این هنرمند را با چنین اثر معتبری میشناسند.
موسیقی «نینوا» از جمله ملودیهای معتبر و ارزشمند تاریخِ موسیقی ایرانزمین است که به واسطه حضور هنرمندانی چون حسین علیزاده با خلاقیت و استادی منحصر به فرد و جمشید عندلیبی با تک نوازی سحرانگیزی که در حوزه نی نوازی انجام داده و همچنین جمعی دیگر از نوازندگان شاخص موسیقی کشورمان توانست، جایگاه رفیعی میان مخاطبان پیدا کند.
استاد جمشید عندلیبی، در ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی در ۶۶ سالگی در شهر تهران براثر ایست قلبی درگذشت.
⚫️ یاد و نامشان در دفتر فرهنگ، هنر و ادب ایرانزمین، مانا باد.
⚫️ پینوشت:
ویدئوی پیوست، مربوط به نواختنِ برشی از قطعهی ماندگار نینوا، توسط زندهیاد استاد جمشید عندلیبی در شبکهی استانی استان کُردستان است.
#یادها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ استاد جمشید عندلیبی؛ موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی سازِ ایرانی نِی
۱۲ اسفند ۱۳۳۶ خورشیدی، سنندج
۱۵ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی، تهران
جمشید عندلیبی، نواختن نی را ابتدا بدون استاد فرا گرفت و سپس با حضور در دانشگاه تهران و آشنایی با حسین عمومی به ادامه فراگیری تکنیکهای ساز نی پرداخت. او ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد نصرالله ناصحپور و نورعلی برومند و محمدرضا لطفی یاد گرفت.
عندلیبی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برای تکمیل تکنیکهای پیشرفته نوازندگی نی به نزد حسن کسایی در اصفهان رفت. عندلیبی در آثاری چون بیداد، نوا، دستان، دود عود، آسمان عشق، یاد ایام، رسوای دل، پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشته است.
وی علاوه بر نوازندگی در کار آهنگسازی نیز فعال بوده و آلبومهای میهمان تو، پاییز نیزار و مونس جان از جمله فعالیتهای او در زمینه آهنگسازی میباشد. عندلیبی همچنین قطعات ابوالحسن صبا را با نی و به صورت ردیف آموزشی تنظیم و نواختهاست.
جمشید عندلیبی در سن ۱۰ سالگی آموزش موسیقی را با ساز آکاردئون در کلاسهای فرهنگ و هنر وقت سنندج که مسئول آن حسن کامکار بود شروع کرد. وی سپس به عضویت گروه نوجوانان و ارکستر بزرگسالان فرهنگ و هنر سنندج درآمد و در کنار آموزش و تعالیم مختلف موسیقی به همراه ارکستر بزرگسالان اجرای کنسرت داشت. عندلیبی تحت تأثیر تکنوازیهای نی حسن کسایی به ساز نی علاقمند شد و بدون استاد شروع به یادگیری این ساز کرد. سال ۱۳۵۴ خورشیدی در آزمون ورودی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران که برعهده نورعلی برومند بود در رشته موسیقی قبول شد. با تشکیل گروه عارف با حضور پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده به عضویت این گروه پذیرفته شد.
تک نوازی نی پروژه ماندگار «نینوا» اثر حسین علیزاده هم به عهده زندهیاد جمشید عندلیبی بوده که بسیاری از مخاطبان موسیقی این هنرمند را با چنین اثر معتبری میشناسند.
موسیقی «نینوا» از جمله ملودیهای معتبر و ارزشمند تاریخِ موسیقی ایرانزمین است که به واسطه حضور هنرمندانی چون حسین علیزاده با خلاقیت و استادی منحصر به فرد و جمشید عندلیبی با تک نوازی سحرانگیزی که در حوزه نی نوازی انجام داده و همچنین جمعی دیگر از نوازندگان شاخص موسیقی کشورمان توانست، جایگاه رفیعی میان مخاطبان پیدا کند.
استاد جمشید عندلیبی، در ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی در ۶۶ سالگی در شهر تهران براثر ایست قلبی درگذشت.
⚫️ یاد و نامشان در دفتر فرهنگ، هنر و ادب ایرانزمین، مانا باد.
⚫️ پینوشت:
ویدئوی پیوست، مربوط به نواختنِ برشی از قطعهی ماندگار نینوا، توسط زندهیاد استاد جمشید عندلیبی در شبکهی استانی استان کُردستان است.
#یادها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
پیرامون آریایی بودن واژه تومان!
میتوان گفت بیشتر فرهنگهای نامآور ایرانی، ریشهی واژه تومان را «مغولی/ترکی» دانستهاند. بنا بر گواهها و نوشتههای باستانی، این واژه ریشهی آریایی و هندواروپایی دارد که وام واژهوار درون زبانهای آلتایی مغولی - ترکی شده است. واژه تومان با واژه "من man" در زبان پارسی که یکای (=واحدی) سنجش سنگینیست گرفته شده است، این واژه نخستین بار در زبان تُخاری که زبان کوشانیان بوده، به کار رفته است. زبان تُخاری زبانیست هندواروپایی و خویشاوند زبانهای ایرانی که بسیار به زبان سلتی نزدیک است، و روزگاری از خاور(=شرق) ایران تا باختر(غرب) چین و دشتر(=جنوب) آسیای میانه گفتگو میشده است. تومان در زبان تخاری کهن به ریختار «تمان» و در تخاری نو به ریختار «تومانه» به چم(= معنی) دههزار به کار رفته است. از آنجا که زبان تُخاری با سرزمین آلتایی (ترکان و مغولان) نزدیک بوده، از این روی وام واژگان بسیاری به زبانهای مغولی و ترکی سپرده است. بنمایههای پژوهشی ترکیه نیز این واژه را از بُن ایرانی و تُخاری دانستهاند. همچون تارنمای شناخته شدهی واژهشناسی «اتیمولوژی ترکچه» که دربارهی ریشه شناختی واژگان ترکی است، واژهی تومان را ساخته شده از دو بخش tu و māna دانسته که« اندازهی بسیار» معنی میدهد.
Proto-İranca (Ana-İranca) yazılı örneği bulunmayan *tu-māna "'büyük ölçü', çok büyük sayı, onbin sayısı" sözcüğünden alıntıdır. İrani kaynak için bkz. Bailey 1985: 120. Toharca tmān/tumane bir İrani dilden alıntı olmalıdır. Cf. Douglas Adams, A Dictionary of Tocharian B 301.
https://www.etimolojiturkce.com/kelime/tümen
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
میتوان گفت بیشتر فرهنگهای نامآور ایرانی، ریشهی واژه تومان را «مغولی/ترکی» دانستهاند. بنا بر گواهها و نوشتههای باستانی، این واژه ریشهی آریایی و هندواروپایی دارد که وام واژهوار درون زبانهای آلتایی مغولی - ترکی شده است. واژه تومان با واژه "من man" در زبان پارسی که یکای (=واحدی) سنجش سنگینیست گرفته شده است، این واژه نخستین بار در زبان تُخاری که زبان کوشانیان بوده، به کار رفته است. زبان تُخاری زبانیست هندواروپایی و خویشاوند زبانهای ایرانی که بسیار به زبان سلتی نزدیک است، و روزگاری از خاور(=شرق) ایران تا باختر(غرب) چین و دشتر(=جنوب) آسیای میانه گفتگو میشده است. تومان در زبان تخاری کهن به ریختار «تمان» و در تخاری نو به ریختار «تومانه» به چم(= معنی) دههزار به کار رفته است. از آنجا که زبان تُخاری با سرزمین آلتایی (ترکان و مغولان) نزدیک بوده، از این روی وام واژگان بسیاری به زبانهای مغولی و ترکی سپرده است. بنمایههای پژوهشی ترکیه نیز این واژه را از بُن ایرانی و تُخاری دانستهاند. همچون تارنمای شناخته شدهی واژهشناسی «اتیمولوژی ترکچه» که دربارهی ریشه شناختی واژگان ترکی است، واژهی تومان را ساخته شده از دو بخش tu و māna دانسته که« اندازهی بسیار» معنی میدهد.
Proto-İranca (Ana-İranca) yazılı örneği bulunmayan *tu-māna "'büyük ölçü', çok büyük sayı, onbin sayısı" sözcüğünden alıntıdır. İrani kaynak için bkz. Bailey 1985: 120. Toharca tmān/tumane bir İrani dilden alıntı olmalıdır. Cf. Douglas Adams, A Dictionary of Tocharian B 301.
https://www.etimolojiturkce.com/kelime/tümen
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Etimolojiturkce
Tümen Kelime Kökeni, Kelimesinin Anlamı - Etimoloji
Tümen kelimesinin anlamı, kökeni ve etimolojik incelemesi. Tümen kelimesinin geçtiği en eski kaynak ve kelime etimolojisi, Tümen ne demek?
مروا و مرغوا (اشارهای دربارهٔ دو لغت)
نویسندهٔ حاضر در جایی به قید احتمال گفته است که مرغوا احتمالاً حاصل نحت (blending) است و از روی مرغ و مروا ساخته شده. اگر مرغواگِ متون پهلویِ اشکانی مبنا قرار گیرد و اگر معنای این مرغواگ در اصل "بانگ مرغ" بوده باشد (و این رأیی قدیمی، ولی احتمالاً درست، است)، آن گاه راهی نمیماند جز آنکه مرغوا مشتق باشد از
murgh-wāg
و مروا مشتق باشد از
murw-wāg.*
بنابراین، احتمال نحت را باید کنار گذاشت. آنچه در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی آمده نیز از نظر ما درست نیست.
* توضیح به جهت کسانی که کمتر با تاریخ زبان فارسی آشنا هستند: مُرو لغت فارسی است نه مُرغ، ولی مرو، جز در یک دو لغت مانند مرویزه، منسوخ شده.
https://www.tg-me.com/YaddashtQaemmaqami
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
نویسندهٔ حاضر در جایی به قید احتمال گفته است که مرغوا احتمالاً حاصل نحت (blending) است و از روی مرغ و مروا ساخته شده. اگر مرغواگِ متون پهلویِ اشکانی مبنا قرار گیرد و اگر معنای این مرغواگ در اصل "بانگ مرغ" بوده باشد (و این رأیی قدیمی، ولی احتمالاً درست، است)، آن گاه راهی نمیماند جز آنکه مرغوا مشتق باشد از
murgh-wāg
و مروا مشتق باشد از
murw-wāg.*
بنابراین، احتمال نحت را باید کنار گذاشت. آنچه در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی آمده نیز از نظر ما درست نیست.
* توضیح به جهت کسانی که کمتر با تاریخ زبان فارسی آشنا هستند: مُرو لغت فارسی است نه مُرغ، ولی مرو، جز در یک دو لغت مانند مرویزه، منسوخ شده.
https://www.tg-me.com/YaddashtQaemmaqami
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from اتچ بات
🌺به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
🎼 سرود « سحر»
بر اساس موزیکی از تئودوراکیس
اجرا: غوغا تابان
🔸اگر چکمهها بر گلویم
وگر مُشتها بر دهانم
🔸اگر ساختند سد و دیوار
وگر کاشتند چوبهی دار
🔸من اِستاده و استوارم
زِ ظلمت هراسی ندارم
🔸منم من زنم من جهانم
سرودِ سحر بر لبانم
🔸به خورشیدِ آینده سوگند
بر عهدی که بستم بمانم...
https://www.tg-me.com/eshtadan
🎼 سرود « سحر»
بر اساس موزیکی از تئودوراکیس
اجرا: غوغا تابان
🔸اگر چکمهها بر گلویم
وگر مُشتها بر دهانم
🔸اگر ساختند سد و دیوار
وگر کاشتند چوبهی دار
🔸من اِستاده و استوارم
زِ ظلمت هراسی ندارم
🔸منم من زنم من جهانم
سرودِ سحر بر لبانم
🔸به خورشیدِ آینده سوگند
بر عهدی که بستم بمانم...
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
attach 📎
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
بزرگترین گناه بنام ایزد
نایْریکیهْ۱
هان پسر پاکزاد بشنو از من
عزّت خود را و مُلک میدان از زن
آنکه دو زن را ز بهر خویش روا دید
تربیت قرن راست قاتل و دشمن
بیش ز یک زن ز بهر مرد در این روز
روح وطن راست رنج و درد و زلیفن
ایکه ز حرصت دو زن زبون و اسیرند
ایکه دلت سختتر ز سنگ و ز آهن
ظلم روا داری و هماره سرائی
قرآن آورده این طریقت متقن
ساحت حقّ را ز سنگ فتنه خبر نیست
شهوت در دست غیر داده فلاخن
وای بر آن مرد کز گنه نهراسد
نیکو داند هرآنچه زشت و فژاکن۲
وای بر آن سرزمین تیره که آنجا
کمتر ارزد زنی ز دانۀ ارزن
بیش ز یک مهر مر بسینه نگنجد
ار نبود دل سرای شهوت و ریمن۳
خاطر زن را ز جرم خدعه میازار
بادت زین جرم پاک دست و دامن
شرمت باد از زمان عصر و تمدّن
تربیت روز و وقت عهد روشن
ننگین آید بچشم اهل زمانه
کز تو رسد بر بچشم دانش سوزن
چشم مبادت بسوی پرتو یزدان
ار نزدایی ز خویش خوی هریمن
ایکه زنی را رفیق عمر گزیدی
رسم وفادان و عهد و پیمان مشکن
مهر و وفا در جهان ودیعۀ حقّ است
لرزند از آن سپرغم و گل و لادن
خانۀ دل را بحرص و آز میالای
جهد کن این خار را ز بستان برکن
روی دو زن بینی و زیانش نبینی
پردۀ شهوت ز پیش چشم بیفکنن
لاجرم از برگزیدن زن دوّم
عشق زن بیش را بسوزی خرمن
عشق چه رو تابد از میانه و گردد دشمنی و کین و خدعه ظلمت افکن
تا که تو در خانه تخم کینه فشانی سازی از خدعه و خیانت مخزن
پاید اوضاع ملک درهم و برهم
ماند بس کار و کوشش از سترون۴
خانه چو از عشق و مهر خالی و عاریست
خانه چو باشد سرای حیله و شیون
ملک از آن نیز بهره یابد و گردد
مأمن مشتی تباه طینت و رهزن
تا که در آن خاک مرد خویش پرستد
بیهده بهر نجات رنجه کند تن
تا منش و طبع دیو و غول بپاید
ماند ایران همی خرابه و گلخن
چشمۀ مهر است آشیانۀ مردم
تابد خورشید عشق از آن روزن
ارنبدی مهر این جهان بنمودی
تیره و تاریک و تار چون چَهِ بیژن
گردد از مهر و داد قوم سرافراز
آید زان استوار دوده و میهن۵
ازچه درآن ملک علم صنع و ادب نیست
بهرچه بیغوله گشت خان و نشیمن
اینهمه خواری و بیکسی زکجا خاست
بهرچه کج کرده چون گدایان گردن
این نههمان مرزوبوم هست که روزی
رشک ارم بود و جانفزای چو گلشن
اینک مشتی بخانمان بستیزند
مُشتی دیگر برهنه پای ببرزن
شهوتْ فرمانروا و حرصْ شده چیر
عشق نگونسار و مهر وارون گُرزن۶
اینهمه بیچارگی و خواری و پستی
مرد دو زن بُرده را بگیرد دامن
زانکه وُرا دودمان چو دود سیه گشتْ
زانکه وُرا نیست مهر اینکه وایدن۷
لاجرم از کِشتِ خارْ خار زند سر
روید از تخم و کشتِ سوسنْ سوسن
نیکیْ آید ز نیکی و ز بدی بدْ
مهر دهد مهرْ بار و داشن داشن۸
پور میازار حال خویش از این بیش
چون شنوَد مردِ کَر نصیحتِ الکن.
#استادابراهیمپورداود
#استادپورداود
۱. nairikih=زناشویی
۲.پلید و چرکین. ۳. چرکی و پلیدی
۴.عقیم. ه.خان و مان. ۶.تاج و دیهیم.
۷.اکنون. ۸.داد و دهش.
#علامهسیدحسنتقیزاده
#استادسیدحسنتقیزاده
#تقیزاده #کاوه #ایران
#زن
کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیعالثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
نایْریکیهْ۱
هان پسر پاکزاد بشنو از من
عزّت خود را و مُلک میدان از زن
آنکه دو زن را ز بهر خویش روا دید
تربیت قرن راست قاتل و دشمن
بیش ز یک زن ز بهر مرد در این روز
روح وطن راست رنج و درد و زلیفن
ایکه ز حرصت دو زن زبون و اسیرند
ایکه دلت سختتر ز سنگ و ز آهن
ظلم روا داری و هماره سرائی
قرآن آورده این طریقت متقن
ساحت حقّ را ز سنگ فتنه خبر نیست
شهوت در دست غیر داده فلاخن
وای بر آن مرد کز گنه نهراسد
نیکو داند هرآنچه زشت و فژاکن۲
وای بر آن سرزمین تیره که آنجا
کمتر ارزد زنی ز دانۀ ارزن
بیش ز یک مهر مر بسینه نگنجد
ار نبود دل سرای شهوت و ریمن۳
خاطر زن را ز جرم خدعه میازار
بادت زین جرم پاک دست و دامن
شرمت باد از زمان عصر و تمدّن
تربیت روز و وقت عهد روشن
ننگین آید بچشم اهل زمانه
کز تو رسد بر بچشم دانش سوزن
چشم مبادت بسوی پرتو یزدان
ار نزدایی ز خویش خوی هریمن
ایکه زنی را رفیق عمر گزیدی
رسم وفادان و عهد و پیمان مشکن
مهر و وفا در جهان ودیعۀ حقّ است
لرزند از آن سپرغم و گل و لادن
خانۀ دل را بحرص و آز میالای
جهد کن این خار را ز بستان برکن
روی دو زن بینی و زیانش نبینی
پردۀ شهوت ز پیش چشم بیفکنن
لاجرم از برگزیدن زن دوّم
عشق زن بیش را بسوزی خرمن
عشق چه رو تابد از میانه و گردد دشمنی و کین و خدعه ظلمت افکن
تا که تو در خانه تخم کینه فشانی سازی از خدعه و خیانت مخزن
پاید اوضاع ملک درهم و برهم
ماند بس کار و کوشش از سترون۴
خانه چو از عشق و مهر خالی و عاریست
خانه چو باشد سرای حیله و شیون
ملک از آن نیز بهره یابد و گردد
مأمن مشتی تباه طینت و رهزن
تا که در آن خاک مرد خویش پرستد
بیهده بهر نجات رنجه کند تن
تا منش و طبع دیو و غول بپاید
ماند ایران همی خرابه و گلخن
چشمۀ مهر است آشیانۀ مردم
تابد خورشید عشق از آن روزن
ارنبدی مهر این جهان بنمودی
تیره و تاریک و تار چون چَهِ بیژن
گردد از مهر و داد قوم سرافراز
آید زان استوار دوده و میهن۵
ازچه درآن ملک علم صنع و ادب نیست
بهرچه بیغوله گشت خان و نشیمن
اینهمه خواری و بیکسی زکجا خاست
بهرچه کج کرده چون گدایان گردن
این نههمان مرزوبوم هست که روزی
رشک ارم بود و جانفزای چو گلشن
اینک مشتی بخانمان بستیزند
مُشتی دیگر برهنه پای ببرزن
شهوتْ فرمانروا و حرصْ شده چیر
عشق نگونسار و مهر وارون گُرزن۶
اینهمه بیچارگی و خواری و پستی
مرد دو زن بُرده را بگیرد دامن
زانکه وُرا دودمان چو دود سیه گشتْ
زانکه وُرا نیست مهر اینکه وایدن۷
لاجرم از کِشتِ خارْ خار زند سر
روید از تخم و کشتِ سوسنْ سوسن
نیکیْ آید ز نیکی و ز بدی بدْ
مهر دهد مهرْ بار و داشن داشن۸
پور میازار حال خویش از این بیش
چون شنوَد مردِ کَر نصیحتِ الکن.
#استادابراهیمپورداود
#استادپورداود
۱. nairikih=زناشویی
۲.پلید و چرکین. ۳. چرکی و پلیدی
۴.عقیم. ه.خان و مان. ۶.تاج و دیهیم.
۷.اکنون. ۸.داد و دهش.
#علامهسیدحسنتقیزاده
#استادسیدحسنتقیزاده
#تقیزاده #کاوه #ایران
#زن
کاوه؛ سالِ پنجم؛ شمارهٔ مسلسل ۴۷؛ شماره ۱۲؛ ۶ امردادماه قدیم ۱۲۹۰ یزدگردی، غره ربیعالثانی سنه ۱۳۳۹ه.ق، ۱۳ دسامبر فرنگی ۱۹۲۰ میلادی؛ بازچاپ ۱۳۶۱؛ نشر ویس.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
@shafiei_kadkani
ـــ
با زحمت و ضعف بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم»
▪️در آخرین روزهای بیماری مُهلكی كه گرفتارش بود، به دیدارش رفته بودم، برای این كه حرفی زده باشم گفتم: «چاپ تازهای در لندن از الفهرستِ ندیم شده است، بر اساس نسخههای مهمی كه فلوگل و بایرداج و تجدد و دیگران ظاهراً آنها را ندیده بودهاند.»
با این كه در بدترین حالات جسمانی بود، با زحمت و ضعفِ بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم.»
بُردم. و دیده بود و در مواردی با «مداد» نكتههایی را خط كشیده بود.
همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امریست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظهها و فرصتهای خاصّی خودش را نشان میدهد، یا جلوه میكند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگی روزمرهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر میاندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهن عزیز میكنیم. امّا ایرج افشار از آن مردان نادری بود كه خواب و بیداریاش، سفر و حَضَرش و تکتک دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی میشد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمیتافت.
بزرگا مردا كه او بود.
✍محمدرضا شفیعی کدکنی
#دریغا_افشار
▪️به مناسبت ۱۸ اسفند سالروز درگذشت: ایرج افشار استاد مطالعات ایرانی، کتابشناس برجسته، نسخهشناس، فهرستنویس و پایهگذار کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران.
https://www.tg-me.com/eshtadan
ـــ
با زحمت و ضعف بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم»
▪️در آخرین روزهای بیماری مُهلكی كه گرفتارش بود، به دیدارش رفته بودم، برای این كه حرفی زده باشم گفتم: «چاپ تازهای در لندن از الفهرستِ ندیم شده است، بر اساس نسخههای مهمی كه فلوگل و بایرداج و تجدد و دیگران ظاهراً آنها را ندیده بودهاند.»
با این كه در بدترین حالات جسمانی بود، با زحمت و ضعفِ بسیار گفت:
«بیاور تا ببینم.»
بُردم. و دیده بود و در مواردی با «مداد» نكتههایی را خط كشیده بود.
همهٔ ما به ایران دلبستگی داریم. امّا این دلبستگی امریست ذاتِ مراتبِ تشكیک و در لحظهها و فرصتهای خاصّی خودش را نشان میدهد، یا جلوه میكند. در بقیّهٔ احوال، ما، زندگی روزمرهٔ خود را داریم و به هزاران مشغلهٔ دیگر میاندیشیم و اگر ضرورتی پیش آید، یادی هم از میهن عزیز میكنیم. امّا ایرج افشار از آن مردان نادری بود كه خواب و بیداریاش، سفر و حَضَرش و تکتک دقایق عمرش، در هر كجای جهان كه بود، مصروف اندیشیدن به ایران و فرهنگ ایرانی میشد و همّت او هیچ چیز دیگری را برنمیتافت.
بزرگا مردا كه او بود.
✍محمدرضا شفیعی کدکنی
#دریغا_افشار
▪️به مناسبت ۱۸ اسفند سالروز درگذشت: ایرج افشار استاد مطالعات ایرانی، کتابشناس برجسته، نسخهشناس، فهرستنویس و پایهگذار کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from کانال رسمی بنیاد نیشابور
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
بنام جهان داور کردگار
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
آفرین بر روان فردوسی
سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
امروز هزار و چهاردهمین سالگرد پایان یافتن #شاهنامه_فردوسی است.
این رویداد خجسته بر ایرانیان شاد باد.
https://www.tg-me.com/bonyad_neyshaboor
بنام جهان داور کردگار
هر آن کس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
آفرین بر روان فردوسی
سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
امروز هزار و چهاردهمین سالگرد پایان یافتن #شاهنامه_فردوسی است.
این رویداد خجسته بر ایرانیان شاد باد.
https://www.tg-me.com/bonyad_neyshaboor
Telegram
کانال رسمی بنیاد نیشابور
#بنیاد_نیشابور
راه ارتباط مجازی با ما [email protected]
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.
راه ارتباط مجازی با ما [email protected]
برای تهیه کتاب
شنبه تا چهارشنبه، جز روزهای تعطیل رسمی، ساعت ۱۱-۱۴ و ۱۶-۱۸
با شماره تلفن
۸۸۹۶۲۷۸۴
تماس بگیرید.
#میرجلال_الدین_کزازی:
#نوروز به دیرینگی تاریخ است
کمابیش نوروز به دیرینگی تاریخ ایران است؛ بزرگترین یادگاری که ازتاریخ ایران به جای مانده. هرچند همانند جشن نوروز در کشورهای دیگر هم (مانند آشور و بابل) با نام جشن بهار برگزار میشده است اما اگر نوروز حتی در بن نیز جشنی ایرانی نبوده باشد اندکاندک به جشن و آیینی یکسره ایرانی دگرگونی یافته است؛ آنچنانکه میتوان آن را برترین نشانه و نماد فرهنگ ایرانی دانست. نوروز درفش فرهنگ ایرانی است. در هر جای جهان که نشانی از نوروز هست، ما ایرانیان میتوانیم دلآسوده باشیم که فرهنگ ایران تا بدانجا گسترش یافته است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#میر_جلال_الدین_کزازی:
برترین پیام #نوروز می تواند رستاخیز باشد
🔸برترین پیام نوروز می تواند رستاخیز باشد. نوروز جشن رستاخیز است، جشن شکوفایی است، جشن نوشدگی است، جشن رستن از پژمردگی، فروماندگی، سردی، تاریکی است. زیرا نوروز نوید جهانی نو، گرم، روشن را همواره به همراه می آورد. نوروز ایرانی هم زمان است با بهار. بهار، روزگار رستاخیز گیتی است، زمستان، سرما، تاریکی، افسردگی به فرجام می آید تا بهار؛ روشنایی، گرما، جار و جنب آغاز بگیرد.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#میر_جلال_الدین_کزازی :
نوروز درفش فرهنگ ایران است
نوروز درفش و نماد فرهنگ ایران است و ایرانیان را نمود و نوید روز نو که از دل و درون تیرگی های شب ، برخواهد دمید و جهان را برخواهد افروخت و تازگی و فر و فروغی دوباره خواهد بخشید.#نوروز یکی از کهنترین جشنها و آیینهای ایرانی است که از فراسوی هزاره ها تاکنون پاییده است و ایرانیان، همساز و هماهنگ با نیاکانشان، آن را با شکوه بسیار برپا میدارند. ارج و کارکرد نوروز، در فرهنگ و تاریخ ایران، به گونه ای بوده است و هست که این آیین و جشن برترین نماد آن تاریخ و فرهنگ گردیده است و درفش همواره افراخته آن؛ به گونه ای که میتوانیم بیچند و چون بر آن باشیم که در هر گوشه گیتی که این جشن و آیین روایی دارد، فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایران تا بدان گوشه راه برده است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#نوروز به دیرینگی تاریخ است
کمابیش نوروز به دیرینگی تاریخ ایران است؛ بزرگترین یادگاری که ازتاریخ ایران به جای مانده. هرچند همانند جشن نوروز در کشورهای دیگر هم (مانند آشور و بابل) با نام جشن بهار برگزار میشده است اما اگر نوروز حتی در بن نیز جشنی ایرانی نبوده باشد اندکاندک به جشن و آیینی یکسره ایرانی دگرگونی یافته است؛ آنچنانکه میتوان آن را برترین نشانه و نماد فرهنگ ایرانی دانست. نوروز درفش فرهنگ ایرانی است. در هر جای جهان که نشانی از نوروز هست، ما ایرانیان میتوانیم دلآسوده باشیم که فرهنگ ایران تا بدانجا گسترش یافته است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#میر_جلال_الدین_کزازی:
برترین پیام #نوروز می تواند رستاخیز باشد
🔸برترین پیام نوروز می تواند رستاخیز باشد. نوروز جشن رستاخیز است، جشن شکوفایی است، جشن نوشدگی است، جشن رستن از پژمردگی، فروماندگی، سردی، تاریکی است. زیرا نوروز نوید جهانی نو، گرم، روشن را همواره به همراه می آورد. نوروز ایرانی هم زمان است با بهار. بهار، روزگار رستاخیز گیتی است، زمستان، سرما، تاریکی، افسردگی به فرجام می آید تا بهار؛ روشنایی، گرما، جار و جنب آغاز بگیرد.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#میر_جلال_الدین_کزازی :
نوروز درفش فرهنگ ایران است
نوروز درفش و نماد فرهنگ ایران است و ایرانیان را نمود و نوید روز نو که از دل و درون تیرگی های شب ، برخواهد دمید و جهان را برخواهد افروخت و تازگی و فر و فروغی دوباره خواهد بخشید.#نوروز یکی از کهنترین جشنها و آیینهای ایرانی است که از فراسوی هزاره ها تاکنون پاییده است و ایرانیان، همساز و هماهنگ با نیاکانشان، آن را با شکوه بسیار برپا میدارند. ارج و کارکرد نوروز، در فرهنگ و تاریخ ایران، به گونه ای بوده است و هست که این آیین و جشن برترین نماد آن تاریخ و فرهنگ گردیده است و درفش همواره افراخته آن؛ به گونه ای که میتوانیم بیچند و چون بر آن باشیم که در هر گوشه گیتی که این جشن و آیین روایی دارد، فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایران تا بدان گوشه راه برده است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
باشگاه شاهنامه پژوهان
باشگاه شاهنامه پژوهان باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان
Forwarded from برگی از تاریخ
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
بیست و یکم اسفند، روز بزرگداشت نظامی گنجوی خجسته باد.
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
بیست و یکم اسفند، روز بزرگداشت نظامی گنجوی خجسته باد.
Forwarded from خردسرای فردوسی
۲۱ اسفند؛
بزرگداشت حکیم نظامي و نگارگری متون غنایی
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست.
او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد.
حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
برگرفته شده از: نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹.
@kheradsarayeferdowsi
بزرگداشت حکیم نظامي و نگارگری متون غنایی
ایرانگرایی و ایرانستایی نظامی
نظامی سرایندهای ایراندوست و ایرانستاست.
او نهتنها خمیرۀ دو تا از داستانهای خود، یعنی خسرو و شیرین و هفت پیکر را از شاهنامه گرفته است، بلکه همۀ آثار او پر است از اشاره به اساطیر و تاریخ و روایتهای ایران کهن که شاعر همیشه با غرور و احترام از آن یاد میکند و بدان میبالد.
حتی در مخزن الاسرار که یک منظومۀ عرفانی ـ اخلاقی و بیشتر اسلامی است، شاعر بارها از اساطیر و پادشاهان ایران همچون جمشید، ضحّاک، فریدون، کیخسرو، نوشینروان، نریمان، سام، سیمرغ نام برده است و حتی موضوع سه تا از حکایتهای این کتاب را به نوشینروان و فریدون و جمشید نسبت داده است و در حقّ فریدون از جمله میگوید: «مُلک هزارست و فریدون یکی».
ولی شاعر نازکترین احساسات ایرانی خود را در سوگ بر مرگ دارا نشان داده که توصیف آن مشهور و دراز است. ما در اینجا به چند بیتی از آن بسنده میکنیم:
چه دستی که بر ما درازی کنی
به تاج کیان دستیازی کنی
نگه دار دستت که داراست این
نه پنهان، چو روز آشکاراست این...
سکندر بنالید کای تاجدار
سکندر منم، چاکر شهریار...
دریغا به دریا کنون آمدم
که تا سینه در موجِ خون آمدم
چرا مرکبم را نیفتاد سم
چرا پی نکردم درین راه گم...
دریغا که از نسل اسفندیار
همین بود و بس، ملک را یادگار...
به نزدیک من یک سرِ موی شاه
گرامیتر از صد هزاران کلاه...
مباد آن گلستان که سالار او
بدین خستگی باشد از خار او
نفیر از جهانی که داراکُشست
نهانپرور و آشکاراکُشست
برگرفته شده از: نظامی گنجهای، دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۸۶-۸۹.
@kheradsarayeferdowsi
آیین چهارشنبه سوری(شماره۱-۲ )
#نوروز
🔥جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است.چون پیش از اسلام،واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز،بهمن روز و غیره...اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست.اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه،یکشنبه و... بهره می بردند.ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران،ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم،آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند،این روز،روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد.شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد.به هر جهت،جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص.۳۵)
🔥 @atorshiz 🔥
در نزد ایرانیان باستان، آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند. آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است، و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد. از نظر نجومی در آغاز نوروز، خورشید از برج حوت (برج ماهی) به برج حمل (برج بره) می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود. در شب چهارشنبه سوری، آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد. در برخی از مناطق ایران، از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری، تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(ص ۳۵ _ ۳۶)
بن مایه: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶
@atorabanorg
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#نوروز
🔥جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است.چون پیش از اسلام،واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز،بهمن روز و غیره...اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست.اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه،یکشنبه و... بهره می بردند.ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران،ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم،آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند،این روز،روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد.شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد.به هر جهت،جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص.۳۵)
🔥 @atorshiz 🔥
در نزد ایرانیان باستان، آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند. آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است، و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد. از نظر نجومی در آغاز نوروز، خورشید از برج حوت (برج ماهی) به برج حمل (برج بره) می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود. در شب چهارشنبه سوری، آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد. در برخی از مناطق ایران، از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری، تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(ص ۳۵ _ ۳۶)
بن مایه: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶
@atorabanorg
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from کاروند پارسی || محمودفتوحیرودمعجنی (Mahmood Fotoohi)
.
ممنوعیت آتش شب نوروز
(چهارشنبه سوری)
توسط خلفای بنی عباس
در تاریخ هزار و چهارصد سالۀ ایران پس از اسلام، خلفای مسلمان در بغداد و قاهره، با جشنهای ایرانی از در مخالفت درآمدند و مردم را دچار منع و زجرهای بسیار کردند؛ اما آیینهای نوروزی هیچگاه از تب و تاب نیفتاد و در شرایط دشوار همچنان پای بر جای و پر رونق ماند. در برخی از گزارشهای تاریخی چنین آمده است:
ممنوعیت آتش شب نوروز در بغداد (سال ۲۸۲ -۲۸۴ هجری)
طبری در رخدادهای سال ۲۸۲ هجری مینویسد:
"فرمان نوروزی معتضدی: و در این سال [ 282 ق خلیفه المعتضد] مردمان [بغداد] را از کارهایی که در نوروز عجم انجام میدادند یعنی آبپاشی و افروختن آتش و مانند آن منع کرد".
(تاريخ الطبري - سنه اثنتين وثمانين ومائتين. ج ۱۰ ص ۳۹).
--------
بار دیگر طبری در رویدادهای سال ۲۸۴ قمری زمان معتضد بالله میگوید:
"روز چهارشنبه ... در بازارها و کویهای شهر بغداد جار زدند در نهیِ افروختن آتشِ شبِ نوروز و منع آبپاشیِ روز نوروز. و روز پنجشنبه نیز همین جار را زدند. و روز جمعه بر جانبِ شرقی مدینة السلام، بر درِ سعیدبن یسکین، رئیس پاسبانان، ندا دادند که امیرالمومنین برای مردم افروختن آتش و آبپاشی را آزاد کرده است. عامه مردمان آتش بیفروختند و آبپاشی کردند چندانکه بیرون از اندازه شد و آب بر پاسبانان پاشیدند."
(تاریخ طبری، ج ۱۰ ص ۵۳)
ممنوعیت آتش شب نوروز و آبپاشی در مصر قرن چهارم
ابن زولاق میگوید: در این سال یعنی سال 363 هحری، المعزُّ لدین الله [خلیفۀ مصر] افروختن آتش شبِ نوروز در کوچهها و پاشیدن آب در روز نوروز را ممنوع کرد.
و نیز گفت: «در سال 364 هجری، در روز نوروز آببازی نوروزی و آتش افروزی بسیار گشت و بازاریان چرخ میزدند؛ و فیل ساختند و با اسباب بازیهای خود به سوی قاهره بیرون آمدند. سه روز تمام بازی کردند و تزئینات و جواهرات را در بازارها به نمایش گذاشتند، سپس المعز لدین الله دستور داد که آشکارا جار زنند تا مردم آتش نیفروزند و آب نپاشند. گروهی را گرفتند و زندانی کردند؛ گروهی را گرفتند و بر پشتِ شتران [در شهر] گردانند.
(المقريزي، کتاب المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، ج 2 ص 443).
آیین نوروز چنان بود که در شامگاه آخرین روز سال آتش نوروز به پا می کردند و بامدادان روز بعد با آبپاشی به پیشواز نوروز می رفتند:
شاعر عرب گوید:
ولمّا أتَى النَوروزُ يا غايةَ المُنى
وأنت على الإعراض والهَجر والصَدِّ
بعثتُ بنار الشوقِ ليلاً إلى الحَشَى
فنورزتُ صُبحاً بالدمُوعِ علىِ الخَدِّ
ای نهایت آرزوهای من! آنگاه که نوروز درآمد
تو بر شیوۀ روگردانی و هجرت و منع بودی.
آتش شوق را شبانه در درون برافروختم
بامدادان با اشکِ بر گونه، به نوروز برآمدم.
(مقریزی، الخطط، 2/ 443)
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
ممنوعیت آتش شب نوروز
(چهارشنبه سوری)
توسط خلفای بنی عباس
در تاریخ هزار و چهارصد سالۀ ایران پس از اسلام، خلفای مسلمان در بغداد و قاهره، با جشنهای ایرانی از در مخالفت درآمدند و مردم را دچار منع و زجرهای بسیار کردند؛ اما آیینهای نوروزی هیچگاه از تب و تاب نیفتاد و در شرایط دشوار همچنان پای بر جای و پر رونق ماند. در برخی از گزارشهای تاریخی چنین آمده است:
ممنوعیت آتش شب نوروز در بغداد (سال ۲۸۲ -۲۸۴ هجری)
طبری در رخدادهای سال ۲۸۲ هجری مینویسد:
"فرمان نوروزی معتضدی: و در این سال [ 282 ق خلیفه المعتضد] مردمان [بغداد] را از کارهایی که در نوروز عجم انجام میدادند یعنی آبپاشی و افروختن آتش و مانند آن منع کرد".
(تاريخ الطبري - سنه اثنتين وثمانين ومائتين. ج ۱۰ ص ۳۹).
--------
بار دیگر طبری در رویدادهای سال ۲۸۴ قمری زمان معتضد بالله میگوید:
"روز چهارشنبه ... در بازارها و کویهای شهر بغداد جار زدند در نهیِ افروختن آتشِ شبِ نوروز و منع آبپاشیِ روز نوروز. و روز پنجشنبه نیز همین جار را زدند. و روز جمعه بر جانبِ شرقی مدینة السلام، بر درِ سعیدبن یسکین، رئیس پاسبانان، ندا دادند که امیرالمومنین برای مردم افروختن آتش و آبپاشی را آزاد کرده است. عامه مردمان آتش بیفروختند و آبپاشی کردند چندانکه بیرون از اندازه شد و آب بر پاسبانان پاشیدند."
(تاریخ طبری، ج ۱۰ ص ۵۳)
ممنوعیت آتش شب نوروز و آبپاشی در مصر قرن چهارم
ابن زولاق میگوید: در این سال یعنی سال 363 هحری، المعزُّ لدین الله [خلیفۀ مصر] افروختن آتش شبِ نوروز در کوچهها و پاشیدن آب در روز نوروز را ممنوع کرد.
و نیز گفت: «در سال 364 هجری، در روز نوروز آببازی نوروزی و آتش افروزی بسیار گشت و بازاریان چرخ میزدند؛ و فیل ساختند و با اسباب بازیهای خود به سوی قاهره بیرون آمدند. سه روز تمام بازی کردند و تزئینات و جواهرات را در بازارها به نمایش گذاشتند، سپس المعز لدین الله دستور داد که آشکارا جار زنند تا مردم آتش نیفروزند و آب نپاشند. گروهی را گرفتند و زندانی کردند؛ گروهی را گرفتند و بر پشتِ شتران [در شهر] گردانند.
(المقريزي، کتاب المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، ج 2 ص 443).
آیین نوروز چنان بود که در شامگاه آخرین روز سال آتش نوروز به پا می کردند و بامدادان روز بعد با آبپاشی به پیشواز نوروز می رفتند:
شاعر عرب گوید:
ولمّا أتَى النَوروزُ يا غايةَ المُنى
وأنت على الإعراض والهَجر والصَدِّ
بعثتُ بنار الشوقِ ليلاً إلى الحَشَى
فنورزتُ صُبحاً بالدمُوعِ علىِ الخَدِّ
ای نهایت آرزوهای من! آنگاه که نوروز درآمد
تو بر شیوۀ روگردانی و هجرت و منع بودی.
آتش شوق را شبانه در درون برافروختم
بامدادان با اشکِ بر گونه، به نوروز برآمدم.
(مقریزی، الخطط، 2/ 443)
#کاروندپارسی
#محمودفتوحی
@karvandparsi
Forwarded from برگی از تاریخ
چهارشنبه سوری در متنی کهن؟!
نخستین منبعی که به آتشافروزی در آستانه سال نو اشاره میکند، کتاب تاریخ بخارا نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نَرشَخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) است.
او نوشته است:
"و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پارهای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت."
اشاره به "هنوز سال تمام نشده بود" و "شب سوری" باعث شده محققان گمان کنند که این نوشته درباره چهارشنبه سوری است.
@apageofhistory
نخستین منبعی که به آتشافروزی در آستانه سال نو اشاره میکند، کتاب تاریخ بخارا نوشته ابوبکر محمد بن جعفر نَرشَخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) است.
او نوشته است:
"و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پارهای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت."
اشاره به "هنوز سال تمام نشده بود" و "شب سوری" باعث شده محققان گمان کنند که این نوشته درباره چهارشنبه سوری است.
@apageofhistory
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بیست و دوم اسفند، سالگرد درگذشت حسین گلگلاب (۱۲۷۶-۱۳۶۳)
گروهی چنین میپندارند که برگزیدن واژههای نو و به کار بردن آنها در دانشهای نوین، زبان را تباه میکند و کوشش مردمی میهندوست را که در این کار کمر بسته و بدین کار پرداختهاند زیانآور میشمارند... آنان نمیدانند که پیشرفت برقآسای دانشهای نوین چنان خیرهکننده است که اگر هرچه زودتر به خود نیایند و چارهای نیندیشند آب از سر گذشته است. واژههای بیگانه چون موجهای سهمگین سراسر زبان را فراخواهد گرفت و ریشههای آن را روزبهروز سست خواهد ساخت.
«گزارشی دربارۀ فرهنگستان ایران»، حسین گلگلاب، فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران، ۱۳۵۵، انتشارات فرهنگستان زبان ایران، ص ۱۳.
@theapll
گروهی چنین میپندارند که برگزیدن واژههای نو و به کار بردن آنها در دانشهای نوین، زبان را تباه میکند و کوشش مردمی میهندوست را که در این کار کمر بسته و بدین کار پرداختهاند زیانآور میشمارند... آنان نمیدانند که پیشرفت برقآسای دانشهای نوین چنان خیرهکننده است که اگر هرچه زودتر به خود نیایند و چارهای نیندیشند آب از سر گذشته است. واژههای بیگانه چون موجهای سهمگین سراسر زبان را فراخواهد گرفت و ریشههای آن را روزبهروز سست خواهد ساخت.
«گزارشی دربارۀ فرهنگستان ایران»، حسین گلگلاب، فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران، ۱۳۵۵، انتشارات فرهنگستان زبان ایران، ص ۱۳.
@theapll
Forwarded from فرهنگ جاوید (هوشنگ جاوید)
سندی از تاریخ
پریدن ازآتش رسمی بازمانده از دوران حکومت مغول برایران
القاشانی نگارنده تاریخ الجایتو و همینطور نویسنده اصلی جامع التواریخ که خواجه رشیدالدین بااوشرط کرد تا اگر کتاب موافق رای الجایتو شد ، اورا ازمال واموال بی نصیب نگذارد و درآخرهم سرالقاشانی بی کلاه ماند!!
در واقعات سال ۷۰۹ه،ق با آنچه که می نویسد ، به ما می فهماند که پریدن از روی آتش یک رسم بودایی است که مغولان درایران باب کرده اند، شرح آن مربوط به دورانی است که الجایتو به گیلان آمده بود وسرداران سپاهش همگی مخالف مسلمان شدن اوبودنداو می نویسد:
چون به حدودگیلان اساوه گلستان برسید ، برکوشک غازان خان باجماعتی ایناقان وخاصگان ، به عیش وعشرتی مشغول بود، ودرشبی بارعد وبرق وصاعقه، ازقضا،صاعقه برقی بر سقات وقره چیان افتاد، وچند کس از سورت آن صاعقه برجای بسوختند، پادشاه ترسان ولرزان ازآنجا فرود آمدوامرا عرض داشتندکه : به موجب قواعدسابق ویاساق چنگیزخان، ترا"برآتش می بایدگذشت"،بخشیان را که متولی این کاربودندحاضرکردند، گفتند: این صاعقه هایل وبارقه محرق عایل ، ازشومی اسلام ومسلمانیست، اگر چنانک پادشاه ترک نماز پنجگانه ونوبت اذان وصلوه کند، توبه وانابت او به آتش گذشتن منجح ومقبول افتد، تامدت سه ماه کما بیش، ترک بانگ نماز وقیام به طاعات وعبا دات گرفتند.
بن مایه: تاریخ الجایتو،به اهتمام مهین همبلی، ص۹۸، بنگاه ترجمه ونشرکتاب ، ۱۳۴۸
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEHYoFT8GunTc2HSnQ
پیگیر مطالب کانال فرهنگ جاوید باشید .
ایناقان=ندیمان ، مشاوران
سقات وقره چیان= نگهبانان ویژه و دیده بانان
یاساق = شریعت مغولی، قانون چنگیزی
هایل= هول آور
محرق= آتش زننده
پریدن ازآتش رسمی بازمانده از دوران حکومت مغول برایران
القاشانی نگارنده تاریخ الجایتو و همینطور نویسنده اصلی جامع التواریخ که خواجه رشیدالدین بااوشرط کرد تا اگر کتاب موافق رای الجایتو شد ، اورا ازمال واموال بی نصیب نگذارد و درآخرهم سرالقاشانی بی کلاه ماند!!
در واقعات سال ۷۰۹ه،ق با آنچه که می نویسد ، به ما می فهماند که پریدن از روی آتش یک رسم بودایی است که مغولان درایران باب کرده اند، شرح آن مربوط به دورانی است که الجایتو به گیلان آمده بود وسرداران سپاهش همگی مخالف مسلمان شدن اوبودنداو می نویسد:
چون به حدودگیلان اساوه گلستان برسید ، برکوشک غازان خان باجماعتی ایناقان وخاصگان ، به عیش وعشرتی مشغول بود، ودرشبی بارعد وبرق وصاعقه، ازقضا،صاعقه برقی بر سقات وقره چیان افتاد، وچند کس از سورت آن صاعقه برجای بسوختند، پادشاه ترسان ولرزان ازآنجا فرود آمدوامرا عرض داشتندکه : به موجب قواعدسابق ویاساق چنگیزخان، ترا"برآتش می بایدگذشت"،بخشیان را که متولی این کاربودندحاضرکردند، گفتند: این صاعقه هایل وبارقه محرق عایل ، ازشومی اسلام ومسلمانیست، اگر چنانک پادشاه ترک نماز پنجگانه ونوبت اذان وصلوه کند، توبه وانابت او به آتش گذشتن منجح ومقبول افتد، تامدت سه ماه کما بیش، ترک بانگ نماز وقیام به طاعات وعبا دات گرفتند.
بن مایه: تاریخ الجایتو،به اهتمام مهین همبلی، ص۹۸، بنگاه ترجمه ونشرکتاب ، ۱۳۴۸
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEHYoFT8GunTc2HSnQ
پیگیر مطالب کانال فرهنگ جاوید باشید .
ایناقان=ندیمان ، مشاوران
سقات وقره چیان= نگهبانان ویژه و دیده بانان
یاساق = شریعت مغولی، قانون چنگیزی
هایل= هول آور
محرق= آتش زننده
Telegram
فرهنگ جاوید
ویژه پرداختن به فرهنگ مردم ایران
براساس پژوهش میدانی کتابخانه ای و اسناد
پذیرای مطالب شما در زمینه ی فرهنگ مردم
کشورمان
براساس پژوهش میدانی کتابخانه ای و اسناد
پذیرای مطالب شما در زمینه ی فرهنگ مردم
کشورمان
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
🌴 به کار گیری وامواژه رطب( الرطبة) عربی در زبان پارسی بجای خرمای نو رَس!
واژه ایرانی خرما در بسیاری دیگر از زبانهای جهان رواج یافته است، وانگهی در خود ایران، روی بسته بندی خرمایتر و نو رَس، واژه عربی "رطب" را مینویسند! و آنکه در زبان عربی خرمای نو رَس را ( الرطبة) و خرمای تازه را "التمر الطازج*" می نامند!
برخی ریشه شناختی واژه خرما را، این چنین آوردهاند:
خرما = خورشید☀️ + ماه🌙
که این یک ریشه شناختی نادانشی و نادرست است( نک به. کانال آریابوم ariaboom@).
بهتر است بجای به کارگیری واژه عربی رطب از واژه خرمایِ نو رس در زبان پارسی بهره گرفته شود.
شماری از زبانهای جهان که واژه خرما را از زبان پارسی وام ستاندهاند:
👈ترکیاستانبولی hurma
👈ارانی( آذری ) xurma
👈قرقیزی kurma
👈ازبکی xurmo
👈آلبانیایی hurmë
👈بوسنیایی urma
👈کرواتی urma
👈صربستانی urma
رومانیایی curmal
روسی kurmá
بلغاری خرما ودرخت خرما hurma,furma
یونانی نو χουρμά (xurmāواگویش)
👈 اندونزیایی kurma
👈 مالزیایی kurma
👈و ...
*واژه الطازج وام واژه پارسی میانه درون زبان عربیست. چرا که ریختار این واژه، در زبان پارسی میانه( پهلوی ساسانی) 𐭲𐭠𐭰𐭪 tāzag بوده و «اگ ag یا ak» پایان واژه پهلوی به «زج» در زبان عربی، فرگشت یافته است و مینماید که، این واژه در زمان ساسانیان یا پساساسانی از پهلوی ساسانی درون عربی شده است. نه از زبان پارسی دری که واژه تازگ به تازه فرگشت یافته بوده است.
🖊#مهدی_زمانیان
اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔══ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫══╝
واژه ایرانی خرما در بسیاری دیگر از زبانهای جهان رواج یافته است، وانگهی در خود ایران، روی بسته بندی خرمایتر و نو رَس، واژه عربی "رطب" را مینویسند! و آنکه در زبان عربی خرمای نو رَس را ( الرطبة) و خرمای تازه را "التمر الطازج*" می نامند!
برخی ریشه شناختی واژه خرما را، این چنین آوردهاند:
خرما = خورشید☀️ + ماه🌙
که این یک ریشه شناختی نادانشی و نادرست است( نک به. کانال آریابوم ariaboom@).
بهتر است بجای به کارگیری واژه عربی رطب از واژه خرمایِ نو رس در زبان پارسی بهره گرفته شود.
شماری از زبانهای جهان که واژه خرما را از زبان پارسی وام ستاندهاند:
👈ترکیاستانبولی hurma
👈ارانی( آذری ) xurma
👈قرقیزی kurma
👈ازبکی xurmo
👈آلبانیایی hurmë
👈بوسنیایی urma
👈کرواتی urma
👈صربستانی urma
رومانیایی curmal
روسی kurmá
بلغاری خرما ودرخت خرما hurma,furma
یونانی نو χουρμά (xurmāواگویش)
👈 اندونزیایی kurma
👈 مالزیایی kurma
👈و ...
*واژه الطازج وام واژه پارسی میانه درون زبان عربیست. چرا که ریختار این واژه، در زبان پارسی میانه( پهلوی ساسانی) 𐭲𐭠𐭰𐭪 tāzag بوده و «اگ ag یا ak» پایان واژه پهلوی به «زج» در زبان عربی، فرگشت یافته است و مینماید که، این واژه در زمان ساسانیان یا پساساسانی از پهلوی ساسانی درون عربی شده است. نه از زبان پارسی دری که واژه تازگ به تازه فرگشت یافته بوده است.
🖊#مهدی_زمانیان
اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔══ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫══╝
🌷نوروز درفش فرهنگ ایران / #میر_جلال_الدین_کزازی
@shahnamehpajohan
#نوروز یکی از کهنترین جشنها و آیینهای ایرانی است که از فراسوی هزاره ها تاکنون پاییده است و ایرانیان، همساز و هماهنگ با نیاکانشان، آن را با شکوه بسیار برپا میدارند. ارج و کارکرد نوروز، در فرهنگ و تاریخ ایران، به گونه ای بوده است و هست که این آیین و جشن برترین نماد آن تاریخ و فرهنگ گردیده است و درفش همواره افراخته آن؛ به گونه ای که میتوانیم بیچند و چون بر آن باشیم که در هر گوشه گیتی که این جشن و آیین روایی دارد، فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایران تا بدان گوشه راه برده است. به درستی نمیتوانیم آغاز و خاستگاه نوروز را در ایران نشان بدهیم و آشکار بداریم؛ آنچه در این باره به روشنی و استواری میدانیم، آن است که این جشن در روزگار هخامنشیان روایی داشته است.
برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
#نوروز یکی از کهنترین جشنها و آیینهای ایرانی است که از فراسوی هزاره ها تاکنون پاییده است و ایرانیان، همساز و هماهنگ با نیاکانشان، آن را با شکوه بسیار برپا میدارند. ارج و کارکرد نوروز، در فرهنگ و تاریخ ایران، به گونه ای بوده است و هست که این آیین و جشن برترین نماد آن تاریخ و فرهنگ گردیده است و درفش همواره افراخته آن؛ به گونه ای که میتوانیم بیچند و چون بر آن باشیم که در هر گوشه گیتی که این جشن و آیین روایی دارد، فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایران تا بدان گوشه راه برده است. به درستی نمیتوانیم آغاز و خاستگاه نوروز را در ایران نشان بدهیم و آشکار بداریم؛ آنچه در این باره به روشنی و استواری میدانیم، آن است که این جشن در روزگار هخامنشیان روایی داشته است.
برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا بزنید
باشگاه شاهنامه پژوهان
نوروز درفش فرهنگ ایران / میرجلال الدین کزازی | باشگاه شاهنامه پژوهان
نوروز به راستی "جشن بازگشت به آغاز" است و بازنمای و رازگشای این نکته نغز نمادین و باورشناختی که یک چرخه آفرینش به آغاز خویش باز میگردد.
Forwarded from نور سیاه
تیراندازی برخی ایرانیان به بیستون و نقش رستم
عارف قزوینی در پیشانی یک تصنیفش یادداشت تأملبرانگیز و تکاندهندهای نوشته است:
«هیچ وقت فراموشم نخواهد شد و الحق فراموش شدنی هم نیست که در موقع عقبنشینی از جنگ روسها، بعضی از ژاندارمها و مجاهدین نزدیک بیستون رسیدند، تمثال بیمثال داریوش را که نام و نشانش از افتخارهای دیرین این ملت حقناشناس است، بنا کردند به شلیک و قریب چندصد فشنگ بر آن کوه باشکوه خالی نمودند؛ کوهی که وقتی کمر چرخ در مقابل عظمت آن خم بود. تا وقتی که یک نفر سوئدی یا آلمانی رسیده و فریاد زد که چه دشمنی با شرافت ملّی و تاریخی خود دارید؟ این بود دست کشیده و رفتند به جایی که عرب نی انداخت» (کلیات عارف قزوینی، به اهتمام عبدالرحمان سیف آزاد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، ص ۳۵۶).
استاد فقید علیرضا شاپور شهبازی در مقدمۀ کتاب ارزشمند شرح مصوّر نقش رستم فارس نوشته است:
«در آخر دورۀ قاجارها تفنگچیان کنار جوی آب نقش رستم بساط پهن میکردند، و بر سر به هدف خوردن گلولههایشان بر چشم و چهرۀ تصاویر بیدفاع نیاکانشان شرط میبستند و چون با گلولهای به کندن و یا پاشیدن پیکر تراشیدهای توفیق مییافتند، فریاد شادیشان به هوا میرفت و زمین از گناه بیاعتنائیشان میلرزید»(ص۵).
تا سیطرۀ جهل و خودکامگی و ظلم و وهن و فقر، مردم را در سهکنج نومیدی و سرخوردگی و خشم و عطلت و نفرت درمانده میکند، تا کرامت انسانی و عزّت ملّی پامال وهن و غدر و بیداد است، بیم تیرافکندن به بیستون و تختجمشید و مسجد شیخ لطفالله هست. بیم هزار چیز دیگر هم هست.
رهزن دهر نخفتهاست مشو ایمن از او
اگر امروز نبرده است که فردا ببرد
https://www.tg-me.com/n00re30yah
عارف قزوینی در پیشانی یک تصنیفش یادداشت تأملبرانگیز و تکاندهندهای نوشته است:
«هیچ وقت فراموشم نخواهد شد و الحق فراموش شدنی هم نیست که در موقع عقبنشینی از جنگ روسها، بعضی از ژاندارمها و مجاهدین نزدیک بیستون رسیدند، تمثال بیمثال داریوش را که نام و نشانش از افتخارهای دیرین این ملت حقناشناس است، بنا کردند به شلیک و قریب چندصد فشنگ بر آن کوه باشکوه خالی نمودند؛ کوهی که وقتی کمر چرخ در مقابل عظمت آن خم بود. تا وقتی که یک نفر سوئدی یا آلمانی رسیده و فریاد زد که چه دشمنی با شرافت ملّی و تاریخی خود دارید؟ این بود دست کشیده و رفتند به جایی که عرب نی انداخت» (کلیات عارف قزوینی، به اهتمام عبدالرحمان سیف آزاد، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، ص ۳۵۶).
استاد فقید علیرضا شاپور شهبازی در مقدمۀ کتاب ارزشمند شرح مصوّر نقش رستم فارس نوشته است:
«در آخر دورۀ قاجارها تفنگچیان کنار جوی آب نقش رستم بساط پهن میکردند، و بر سر به هدف خوردن گلولههایشان بر چشم و چهرۀ تصاویر بیدفاع نیاکانشان شرط میبستند و چون با گلولهای به کندن و یا پاشیدن پیکر تراشیدهای توفیق مییافتند، فریاد شادیشان به هوا میرفت و زمین از گناه بیاعتنائیشان میلرزید»(ص۵).
تا سیطرۀ جهل و خودکامگی و ظلم و وهن و فقر، مردم را در سهکنج نومیدی و سرخوردگی و خشم و عطلت و نفرت درمانده میکند، تا کرامت انسانی و عزّت ملّی پامال وهن و غدر و بیداد است، بیم تیرافکندن به بیستون و تختجمشید و مسجد شیخ لطفالله هست. بیم هزار چیز دیگر هم هست.
رهزن دهر نخفتهاست مشو ایمن از او
اگر امروز نبرده است که فردا ببرد
https://www.tg-me.com/n00re30yah
Telegram
نور سیاه
یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی
@MilaadAzimi
@MilaadAzimi