Telegram Web Link
‍ بیست و دوم دی‌ماه زادروز علی بلوک‌باشی

نظام خویشاوندی در قوم بلوچ


در جامعه‌های ایلی ایران نظام خویشاوندی بر رابطۀ میان گروه‌های نَسَبی و سببی استوار است و اصل پدرتباری شکل غالب در ساختار خویشاوندی است. در این ساختار فرزندان از پدر نسب می‌برند و از سوی پدر هویت اجتماعی می‌یابند. فرزندان منسوب به یک نیای مشترک حقیقی یک رده یا شاخۀ دودمانی پدرنسبی را در ساختار اجتماعی ایل و طایفه تشکیل می‌دهند. این ردۀ پدرتباری را بلوچ‌ها «رَند» یا «زات» می‌نامند.
در زبان بلوچی اصطلاح‌هایی که تمایز میان خویشاوندان پدرتباری و مادرتباری را نشان دهد، وجود ندارد. در سازمان ایلی بلوچ در برخی از گروه‌های پدرتباری، مردان و زنان هردو حقوق برابر داشتند و از زمین سهم برابر می‌بردند، اما در برخی دیگر اصل و نسب مادر اهمیت نداشت و دختران ارث نمی‌بردند. در ازدواج‌های درون‌طایفگی یا درون‌گروهی، ازدواج ترجیحی میان زنان و مردانی بود که تبار پدری یا مادریشان به یکدیگر نزدیک‌تر بود. خویشاوندی‌های بطنی و سببی پیوندهای پدرنسبی را در اجتماعات محلی استوارتر می‌کرد.
در ساختار اجتماعی جامعۀ بلوچ مفهوم زات برابر است با مفهوم «تَش» در لر بختیاری و بویراحمد، «تیره» در لر بهاروند و ایل باصری و کرد هرکی، «اولاد» در قبایل عرب‌زبان خوزستان، «بُنکو» نزد ترک‌های قشقایی، و «ایل» نزد ترکمن. پسوندگونه‌های «زایی»، «زیی» یا «زهی» نیز در میان بلوچان برابر با واژۀ «زاده» و «زادگان» در فارسی و به مفهوم فرزندان هم‌تبار و هم‌بستگان پدرتبار است.
اصطلاح «زه‌زاد» (زه: فرزند، ولد + زاد یا زات: زاده، خط نَسَبی) به معنای فرزندان و زادگان، به بزرگ‌ترین واحد خویشاوندی پس از خانواده که از خانواده‌های فرزندان یک پدر شکل گرفته، اطلاق می‌شده است. زه‌زاد با افزایش و گسترش فرزندان به صورت یک طایفه درآمد. در سدۀ اخیر پس از فروپاشی انسجام اولیۀ ایلی، طایفه کم‌کم جا و معنای زه‌زاد را گرفت.

[مردم‌شناسی اقوام و ایلات ایران، دکتر علی بلوکباشی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۹، ۱۰۲-۱۰۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
Forwarded from کتیبه
۲۲ دی سالروز درگذشت شاعری با اشعار ناسروده

🔸گفته میشود ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷-۴۴۰ق) سه بیت شعر بیشتر نسروده است اما کشورهای هند، بنگلادش، پاکستان، افغانستان و برخی از کشورهای آسیای میانه، مشحون از صدها شعر و کتیبه‌ای است که به او منسوب است و بیش از ۱۸۰۰ رباعی از وی فهرست شده است.

🔸او کلمات و اشعار عاشقانۀ بسیاری را به حوزه تصوف و عرفان وارد کرد و از این لحاظ مورد اعتراض و شماتت بسیاری از عرفا قرار گرفت اما سبب شد تا عشق از عناصر بنیادینِ عرفان ایرانی شود و جای "عرفانِ زهدی" را بگیرد.

🔸شاید علت انتساب این مقدار اشعار به نام او، نقشی است که در جایگزینی "خوف" با "دلسپردگی" در اعتقادات داشته است.

🔸برخی از اشعار او در کتیبه‌ها:

- گویند به حشر گفتگو خواهد بود،
وان یار عزیز تندخو خواهد بود/
از خیر محض جز نکویی ناید،
خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود.

- عاشق که غمش بر همه کس ظاهر بود،
جمعیت او تفرقهٔ خاطر بود/

- دایم همه جا با همه کس در همه کار،
میدار نهفت چشمِ دل جانب یار/

کانال کتیبه‌های فارسی:
https://www.tg-me.com/katibefarsi

مرتضی رضوانفر
عضو هیات علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی
⁠⁣بیست و سوم دی‌ماه زادروز سیّد محمّدعلی جمال‌زاده

اکنون ناموری جهانی جمال‌زاده به مناسبت پیشگامی او در نوشتن داستان کوتاه به اسلوب اروپایی است. در این کار بی‌گمان مبتکر و مؤسس بود. فارسی شکر است نخستین نوشتۀ اوست که نخستین بار در سال ۱۳۰۴ قمری (۱۹۲۲) به چاپ رسید. عجب اینجاست که حسن تقی‌زاده آن را پسندید و در کاوه طبع کرد. محمد قزوینی آن را پسندید و نخستین‌ ستایش‌نامه را دربارۀ آن نوشت. قزوینی دشواریاب و متن‌پسند و معتقد و محقق آثار کهنه‌شدۀ گذشتگان دربارۀ یکی بود یکی نبود نوشت:
«کتاب یکی بود یکی نبود او نموداری از شیوۀ انشای شیرین و سهل و سادۀ خالی از عناصر خارجی اوست و اگرچه این سبک انشاء کار آسانی نیست و به اصطلاح سهل و ممتنع است، ولی مع‌ذلک فقط این طرز و شیوه است که باید سرمشق چیزنویسی هر ایرانی جدیدی باشد که میل دارد به زبان پدر و مادری خودش چیز بنویسد و نمی‌خواهد که به‌واسطۀ عجز از ادای مقصود خود به زبان فارسی، محتاج به دریوزه نمودن کلمات و جُمَل و اسالیب تعبیر کلام از اروپایی‌ها بشود. چنان‌که شیوۀ ناخوش بعضی از نویسندگان دورۀ جدید است».
از این کتاب در تمام معرفی‌نامه‌های تاریخ ادبی معاصر ایران به هر زبانی نام رفته و در گزیده‌ها و ترجمۀ ادبیات معاصر ایران اغلب از داستان‌های آن آورده شده است.
از داستان‌های جمال‌زاده نمونه‌هایی به زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ایتالیایی و ژاپنی و ... ترجمه شده است. یونسکو مجموعه‌ای برگزیده از داستان‌های او را به نام Choix de nouvelles در سال ۱۹۵۹ منتشر کرد.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۲۳۷-۱۲۳۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی

@AfsharFoundation
قصه‌گویِ شیرین‌سخن
یادی از سید محمدعلی جمالزاده

مقاله‌ای از دانشنامۀ زبان و ادب فارسی
به قلم حسن میرعابدینی

🔸 سید محمدعلی جمالزاده نویسندۀ نخستین مجموعۀ داستان جدید ایران و از مهم‌ترین چهره‌هاى ادبیّات فارسى در قرن بیستم. در سال ۱۳۰۹ق/۱۲۷۰ش در اصفهان متولّد شد. پدرش سید جمال‌الدّین واعظ اصفهانى (۱۲۷۹ـ ۱۳۲۶ق) خطیب مشروطیت بود. به سبب آزادمنشى و ترقّى‌خواهى آزارها دید و دربه‌درى‌ها کشید و عاقبت به فرمان محمّدعلى شاه قاجار به قتل رسید. به نوشته تقى‌زاده، «یکى از بهترین صفات و مزایاى آن مرحوم سخنگویى او بود به زبان عوام» (ص ۱۴). پسر نیز، به تأسّى از پدر، دلبستگى خاصّى به ضرب‌المثل‌ها و واژگان عامیانه یافت و بعدها بناى زبان داستان‌هاى خود را بر پایۀ آن نهاد.

🔴برای دیدن متن کامل مقاله به نشانی زیر در وبگاه فرهنگستان مراجعه کنید:
🌐 https://apll.ir/?p=14774
‍ بیست و چهارم دی‌ماه سالروز درگذشت احمد تفضلی

سنّت شفاهی


در ایران پیش از اسلام سنّت به کتابت درآوردن آثار دینی و ادبی چندان معمول نبود، به طوری که این آثار قرن‌ها سینه‌به‌سینه حفظ می‌شد و ثبت آنها را لازم نمی‌دانستند. تنها اسناد دولتی و سیاسی و اقتصادی (مانند کتیبه‌های فارسی باستان و پهلوی و چرم‌نوشته‌ها و سفال‌نوشته‌ها) را درخور نگارش می‌دیدند. کتاب اوستا قرن‌ها سینه‌به‌سینه حفظ می‌شد تا اینکه سرانجام در دورۀ ساسانی به کتابت درآمد و پس از آن هم موبدان برای اجرای مراسم دینی به‌ندرت بدان رجوع می‌کردند و می‌کنند و آنچه مهم است از حفظ خواندن آن است.
در کتاب‌های پهلوی غالباً به روایات افسانه‌آمیزی در مورد اوستا برمی‌خوریم. بر طبق روایات، اسکندر کتاب اوستا را که بر روی پوست نوشته شده بود، سوزانید و پس از او دوباره آن را گردآوری کردند. نظیر همین‌گونه روایات به کتاب‌های نویسندگان دوران اسلامی نیز راه یافته است، اما در میان همین گفته‌ها به اهمیت سنّت شفاهی برمی‌خوریم. در کتاب‌های پهلوی غالباً از موبدانی یاد شده است که همۀ اوستا و ترجمه و تفسیر آن را ازحفظ می‌دانستند. توجه به سنّت شفاهی تا آنجاست که در دینکرد آمده است که بُخت ماری مسیحی می‌پرسد که «چرا ایزد این دین را به زبان ناآشنای نهفته‌ای به نام اوستا گفت و برای آن متن کاملی نیندیشید، بلکه فرمود آن را به صورت شفاهی (به گفتار) حفظ کنند؟» و در جواب آمده است که «به دلایل بسیار، منطقی است که سخن شفاهی زنده را از صورت مکتوب مهم‌تر بدانیم».
همین توجه به روایات سینه‌به‌سینه تا دوران بعد از اسلام نیز ادامه یافت؛ چنان‌که مدونان اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی ایران مانند فردوسی، علاوه بر روایات مکتوب خدای‌نامه، از روایات شفاهی نیز بهره می‌جستند. اکنون نیز بیشتر ادبیات عامۀ نواحی گوناگون از شعر و ترانه و چیستان و قصه سینه‌به‌سینه حفظ می‌شود و کمتر اتفاق می‌افتد که کسی آنها را از روی نوشته یاد گرفته باشد.
یکی از علل عمده‌ای که سبب شد زردشتیان در دورۀ ساسانی به کتابت آثار خود توجه کنند ایراداتی بود که ملل صاحب کتاب خصوصاً مسیحیان بر آن می‌گرفتند. در قرون اولیۀ اسلامی که بیشتر آثار پهلوی در آن زمان تألیف نهایی یافته است بیم از میان رفتن این آثار در برابر پیشرفت سریع اسلام و تقلیل موبدان از علل عمدۀ دیگر تألیف آنها محسوب می‌گردد. برخلاف زردشتیان، مانی و پیروان او که با ادیان و فرهنگ سامی آشنایی داشتند، به کتابت آثار خود اهمیت می‌دادند.

[«زبان و ادبیات ایران باستان»، دکتر احمد تفضلی، ماهنامۀ حافظ، شمارۀ ۶۸، فروردین ۱۳۸۹، ص ۲۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
زنده‌یاد دکتر احمد تفضّلی (۱۳۱۶-۱۳۷۵)، استاد برجستۀ فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران، در تاریخ ۱۱ تیرماه ۱۳۷۰ به عضویت پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. او نخستین معاون علمی و پژوهشی فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود و تا زمان درگذشت در این سمت به خدمات ارزشمند خود ادامه داد.
این استاد نامدار و محقق ممتاز فرهنگ و زبان‌های باستانی که آوازه‌ای جهانی داشت، در تاریخ ۲۴ دی‌ماه ۱۳۷۵ درگذشت و در پی آن، سجّاد آیدنلو، دانش‌آموز سال سوم دبیرستان‌های ارومیه، متن تسلیتی می‌نویسد و برای فرهنگستان می‌فرستد. دکتر آیدنلو، امروز از شاهنامه‌شناسان و پژوهشگران برجستۀ ادب حماسی و استاد دانشگاه پیام نور ارومیه است.
اکنون در بیست و هفتمین سالگرد درگذشت استادِ زنده‌یاد دکتر احمد تفضّلی، این متن تسلیت را منتشر می‌کنیم.
@theapll
Forwarded from شفیعی کدکنی
دهقان
[با یادی از خادمِ فرهنگ، فرزندِ شایستهٔ ایران
و معلمِ زبان و فرهنگِ ایران باستان،
پروفسور احمد تفضلی، در سالگشتِ قتلِ ایشان]

واژهٔ دهقان مأخوذ از واژهٔ پهلوی dehgān است. معنی اصلی آن منسوب به دِه بوده، منتها دِه نه در معنیِ امروزی بلکه در مفهوم اصلیِ «سرزمین».
در نخستین سده‌های اسلامی، بسیاری از دهقانان در مقام وارثان طبقهٔ اشراف ساسانی از زندگی آسوده‌ای برخوردار بودند و حتی مانند اسلاف خویش زندگی مجللی داشتند.
فتح قلمرو شاهنشاهی ساسانی به دست اعراب با تاخت و تاز‌های پراکنده به املاک مزروعی دهقانان سواد، در عراق امروزی آغاز شد. پس از شکست سپاه ایران و محو تدریجی آزادانی که ادارهٔ کشور را در دست داشتند، اشراف محلی یعنی دهقانان، نقش سیاسی و اجتماعی مهمی در بخش‌ها، شهرها و روستاهای خود بر عهده گرفتند.
دهقانانی که حاضر به همکاری با اعراب نمی‌شدند یا پای به گریز می‌نهادند و یا تن به هلاک می‌دادند.

دهقانان افزون بر اهمیت سیاسی و اجتماعی نقش فرهنگی به سزایی ایفا می‌کردند.
بسیاری از آنان در دستگاه خلفا یا حاکمان حضور یافتند و پس از تأسیس سلسله‌های ایرانی در مشرق به منزلهٔ فرهیختگانی که از تاریخ و فرهنگ ایران باستان به خوبی آگاهی داشتند به خدمت پادشاهان، شاهزادگان و امیران درآمدند. رودکی نقل کرده است که دهقانان زر و سیم و اسب به او صله دادند. فرخی در جوانی در خدمت یکی از دهقانان سیستان بود و از او وظیفهٔ سالیانه می‌گرفت. بنا بر روایتی فردوسی خود دهقان بود.

دهقانان در حفظ داستان‌های شاهنامه، حماسۀ ملّی ایران، روایات تاریخی پیش از اسلام و داستان‌های عاشقانه ایران باستان بیشترین سهم را داشته‌اند. ابو منصور معمری گردآورندهٔ شاهنامۀ منثور ابو‌منصوری که اینک مفقود است، در مقدمهٔ آن می‌نویسد که برای گرد‌آوری مواد شاهنامه، دهقانانی را از شهرهای خراسان فراخوانده است. فردوسی غالباً از دهقانان به عنوان منبع و ظاهراً منبع شفاهی روایات خود یاد می‌کند.

دهقان
احمد تفضلی
به ترجمهٔ زنده‌یاد ابوالفضل خطیبی
نامهٔ فرهنگستان، بهار ۱۳۷۶، شماره ۹،
صص ۱۴۸-۱۵۵
ترجک

#احمد_تفضلی
💠 فرهنگ و هنر

💠 کریم مجتهدی درگذشت

💠 کریم مجتهدی فیلسوف ایرانی درگذشت.

کریم مجتهدی دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری خود را در دانشگاه سوربن فرانسه گذرانده است. وی پایان نامه کارشناسی ارشد خود را زیر نظر ژان وال با عنوان «بررسی تحلیل استعلایی کانت» و رسالهٔ دکتری خود را با مشاورهٔ هانری کربن نگاشته بود.
اَرنواز و شهرناز

این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبه‌رو می‏شویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرم‏سرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایت‌های ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالی‌که سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد.
آنها برای فریدونِ پنجاه‌ساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگ‌تر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچک‌تر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند.
در اوستا شهرناز و ارنواز را با نام‌های Sohavāč «کسی که سخنان سودمند می‌گوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابت‌شده می‌گوید؛ کسی که دعایش اجابت می‌شود» می‌شناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج می‏کند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمی‌تواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، می‌بایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمه‌خدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. از‌نظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاق‌نظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بی‌همتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانه‌تر به تصویر کشیده شده‌اند. آنها زیبا هستند، چهره‌ای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهره‌شان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.

[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
ارنواز و شهرناز

امروز مطلبی دربارهٔ این دو نام خواندم که قدری کهنه بود. شاید نقل بعضی آراء جدیدتر دربارهٔ این دو نام به جهت راهنمایی علاقه‌مندان به مباحث نامشناسی بی فایده‌‌ای نباشد.

از این دو نام، ارنواز اصالتی دارد و شهرناز به قیاس آن ساخته شده. این در مورد اصل این دو نام نیز به یک معنای دیگر صادق است، به این شرح:

در اوستا نام خواهران جمشید که دهاک آنها را به زندان کرده ارنواچی و سنگهواچی است:
Arnavācī, sanhavācī.

نام دوم به معنای گوينده و بر زبان آورندهٔ سخن و تعلیم دینی یا بر زبان آورندهٔ ستایش است: sanha، برابر با śaņsa در هندیِ باستان، این معانی را در خود دارد. اما نام اول ظاهراً معنایی جز گوينده و بر زبان آورندهٔ ناراستی ندارد، و این مسأله‌انگیز است. بعضی خواسته‌اند معنایی ثانوی از این لفظ استنباط کنند: آن که ناراستی و ناحق را محکوم می‌کند.
ولی ظاهراً مسأله پیچیده‌تر از این است. در هند آن زن یا آن موجودی که به صورت زن یا گاو ماده یا سپیده‌دم تصویر شده و به حبس ورترهٔ اژدها درمی‌آید یک زن است نه دو زن و او را به این اعتبار dāsapatnī نیز می‌نامند، یعنی زنِ داسه (و مقصود از داسه، که در لفظ تقریباً همان اژدهای دهاک نامِ ایرانیان است (و این بر آشنایان با این مطالعات روشن است)، همان ورترهٔ سابق‌الذکر است). به همین سبب، احتمال داده‌اند که Arnavāc به معنای گويندهٔ ناراستی در واقع نام دهاک بوده باشد و معنای Arnavācī در واقع "زنِ دهاک" باشد. اما اشکالی که می‌توان کرد این است که این Arnavāc نه در متون هندی و نه در متون ایرانی سندی ندارد.

این ذهن محققان را به سمت راه دیگری هدایت کرده است: در نوشته‌های ویدی، دشمن اِندَر، خدای کشندهٔ اژدها، گاهی به نام arnava خوانده شده. گویا از این arnava با افزودن āc نام جدیدی ساخته‌اند و آنچه باعث بر آن شده این بوده که نام دیوان دیگری نیز مختوم به āc بوده است. آن گاه، در یک مرحلهٔ بعدی، این arnavāc مفروض به "گويندهٔ ناراستی" تعبیر شده که کاملاً مناسبِ دهاک است و سپس arnavācī را بر روی آن ساخته‌اند و چنانکه گذشت معنای زنِ arnavāc را از آن اراده کرده‌اند.
اما معنای لفظی این نام نیز برای اهل زبان شناخته بوده و ناگزیر آن را مناسب نام خواهر جم نمی‌یافته‌اند. به همین سبب، بعد از آنکه در داستان برای این دختر خواهری هم تصور کرده‌اند و بر او نام sanhavācī به معنای گويندهٔ سخن و تعلیم دینی یا بر زبان آورندهٔ ستایش نهاده‌اند، احتمالاً آن نام اول را نیز تأویل کرده‌اند و به آن معنای منتقد ناراستی یا آنکه سخن بر ضد ناراستی می‌گوید داده‌اند.

این تحلیل بعض محققان غربی، گرچه ممکن است همه جا مایهٔ اطمینان خاطر نشود، باز بسیار بسیار از آنچه ممکن است از ذهنهای بسیط ما بیرون آید دور است و در واقع می‌توان گفت در صورت مفصّل آن درخشان است، اگر کسی مجال پیدا کند که آن صورت مفصّل را، با همان جزئيّات که آنان خود گفته‌اند و در این جا امکان نقلش نبود، بخواند.

* تذکر: نشانه برای نشان دادن "نگ" نداشته‌ام. به جای آن n نوشته‌ام.
⁠⁣⁠⁣بیست و ششم‌ دی‌ماه سالروز درگذشت علی دشتی

دروغ مصلحت‌آمیز


طرفداران دروغ مصلحت‌آمیز می‌توانند بگویند این قضیۀ «دروغ مصلحت‌آمیز به از راست فتنه‌انگیز است» یک قضیۀ عقلی و منطقی است؛ یعنی قطع نظر از همه‌چیز عقل بشر حکم می‌کند که اگر با دروغی نتوانستیم نفسی را از هلاکت برهانیم جهت ندارد راست بگوییم.
صحیح است اما قوانین خواه اخلاقی، خواه مدنی و غیره باید استثناء‌ناپذیر باشد، یعنی شارع و مصلح باید آن را با یک شمول و عمومیت رخنه‌ناپذیری ذکر کند. اگر برای قوانین رخنه‌ای درست گردید، تمام نفوس بشری با لطائف‌ الحیل خود را نازک کرده و وارد آن رخنه می‌نمایند.
علاوه بر این نوامیس اخلاقی و ملکات فاضله غالباً با عقل و تدقیق و موشکافی و مآل‌اندیشی جمع نمی‌شود و از همین جهت است که مللِ در حال نموِ عقل دچار انحطاط اخلاق می‌شوند. اما آن چیزی که برای حفظ جامعه لازم است اخلاف است و لذا تمام مصلحین بزرگ دنیا همیشه از اخلاق شروع کرده و اگر شکایتی از محیط خود داشته‌اند از وجهۀ نقایص اخلاقی است.
قوانین باید همیشه یک‌دنده و یک‌روی و محکم و استثناء‌ناپذیر و غیرقابل شکاف و خلل باشد تا نسبتاً بتواند به انتظامات اجتماعی خدمت کند؛ زیرا همیشه در فطرت بشر موضوع نقضی وجود دارد؛ یعنی برای جلب نفع و دفع ضرر همیشه برای نقض قوانین اخلاقی و آسمانی و مدنی حاضر و مهیاست. حال اگر یک مصلح اخلاقی با عبارت روان شیرین و با یک فلسفۀ قابل‌ قبول و مطبوع طبع دلیل نقضی به دست آنها بدهد معلوم است چه مفاسدی بر آن مترتب می‌شود.
در صورتی که اگر برخلاف، نهی از دروغ را به‌طور مطلق به دست بشر بدهند بر حسب اوامر فطرت و طبیعت خود گاهی دروغ خواهد گفت، ولی البته در جایی که کاملاً عقل و حزم او را به دروغ گفتن مجبور نماید و دیگر اصراری در این باب نخواهد کرد.

«دروغ مصلحت‌آمیز»، علی دشتی

[آینده: سال اوّل (تیر ۱۳۰۴- آبان ۱۳۰۵)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۵۸-۱۵۹ (شمارۀ ۳، مهرماه ۱۳۰۴)]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
#کریم_مجتهدی :

🔸میان سهروردی و فردوسی سنخیت‌هایی دیده می‌شود، هیچ‌کس نمی‌تواند توجه ویژه آن دو را نسبت به ایران باستان انکار کند. واقعا بیهوده نیست که گفته اند حماسه های پهلوانی ایران عملا به نحوی به حماسه های عرفانی و اشراقی منجر می شوند.

🔸تحلیل‌ها و تأویل‌ها که شهاب الدین سهروردی به نحو ابتکاری از تولد زال و کشته شدن اسفندیار به دست رستم، در حکایت تمثیلی عقل سرخ به دست داده است، خواننده علاقه مند به ادبیات حماسه فارسی را به این تأمل وامی دارد که آیا کلا روش این متفکر در مورد موضوع ها و سرگذشت‌های دیگر اسطوره ای و حماسی فردوسی قابل تعمیم است یا نه؟!

🔸در هر صورت رابطه تنگاتنگ این نوع نوشته‌های سهروردی را با ادبیات عرفانی ایران نمی‌توان انکار کرد، ولی آنچه در ضمن کار او بدیع و ممتاز می‌نماید این است که او میان عرفان و حماسه پهلوانی نوعی رابطه نزدیک برقرار می‌کند.

برای خواندن متن کامل اینجا بزنید

@Shahnamehpajohan
#کریم_مجتهدی:سهروردی میان عرفان و حماسه پهلوانی رابطه برقرار می کند



تحلیل‌ها و تأویل‌ها که شهاب الدین سهروردی به نحو ابتکاری از تولد زال و کشته شدن اسفندیار به دست رستم، در حکایت تمثیلی عقل سرخ به دست داده است، خواننده علاقه مند به ادبیات حماسه فارسی را به این تأمل وامی دارد که آیا کلا روش این متفکر در مورد موضوع ها و سرگذشت‌های دیگر اسطوره ای و حماسی فردوسی قابل تعمیم است یا نه؟!

رابطه تنگاتنگ این نوع نوشته‌های سهروردی را با ادبیات عرفانی ایران نمی‌توان انکار کرد، ولی آنچه در ضمن کار او بدیع و ممتاز می‌نماید این است که او میان عرفان و حماسه پهلوانی نوعی رابطه نزدیک برقرار می‌کند. هانری کربن در آثار خود نشان داده است که از طریق نظرگاه شهاب الدین سهروردی، حماسه های پهلوانی ایران به سوی حماسه های روحی و عرفانی سوق می‌یابند و سلحشوران و جوانمردان، اعم از اسطوره ای یا حتی واقعی، خواه ناخواه به صورت سالکان و راهیان حقایق عرفانی درمی‌آیند. با اینکه این نوع تحلیل‌ها به لحاظ کمی در آثار او اندک است، ولی به هر ترتیب او با عمق و درایت استثنائی به نحوی راه و روش این کار را به خوبی نشان داده است.


@shahnamehpajohan
زمانی می‌شود نامِ پیشرفت را بر زبان آورد که در سه زمینه‌ی گذرانِ مادّی، گذرانِ کیفی و روحِ جامعه تحوّلِ مطلوب صورت گرفته باشد. حتّى مادّی اندیش‌ترین و کلبی‌ترین متفکّران هم نتوانسته‌اند لزومِ جنبه‌ی فرهنگی و معنویِ پیشرفت را انکار کنند.
با توجّه به این مفهوم، می‌توان حدس زد که جامعه‌ی در راهِ پیشرفت، جامعه‌ای باشد:
_ برخوردار از حدّاقل امنیّت اجتماعی و عدالت اقتصادی و آزادیِ فکری، و امید به آینده و تحرّک و فرهنگ.
_ برخوردار از حدّاقل روشن‌بینی و حسّ تعاون.
_ برخوردار از حدّاقل هماهنگی بین فرد و خانواده و جامعه.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای پیوستن به خانواده‌ی بزرگِ علم و فرهنگِ جهانی.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای هم‌دردی و تفاهم و همکاری با سایرِ مللِ جهان.

            #فرهنگ_و_شبه‌فرهنگ
💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
بحران اجتماعی بر اثر یکی از این دو حال پیش می‌آید:
یکی آشفتگیِ فرهنگی که جامعه را درهم می‌ریزد، و آن بروزِ عدم تعادل در میان دریافتِ درونیِ جامعه و امکان‌های بیرونیِ زندگی است.
دیگر انحطاط فرهنگی، و این حال، مبیّن آن است که جامعه از کار و تلاش و خلّاقیّت بازمانده است؛
اینجاست که موازنه‌ی داد و ستد با طبیعت به هم می‌خورد، یعنی بیش از آن از طبیعت گرفته می‌شود که به آن داده شود.

            #فرهنگ_و_شبه‌فرهنگ

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
بیست و هشتم دی‌ماه سالروز درگذشت یحیی ذکاء

ذکاء به زبان فارسی عشق می‌ورزید. او از ایامی که نواهای سیاسی ناساز دربارۀ آذربایجان آغاز شد، مسئله را از لحاظ تاریخی و علمی می‌سنجید و به پیروی از پژوهش ژرف و بدیع کسروی دربارۀ زبان باستان آذربایجان که بیست سال پیش از آن عرضه شده بود به رسیدگی در گویش‌های فارسی موجود در آذربایجان پرداخت. خدمت نظام در مناطق فارسی‌گوی آذربایجان، این فرصت را به او داد که دو بررسی مهم دربارۀ گویش‌های گلین‌قیه (هرزندی و کرینگان) انجام دهد. این دو پژوهش را جداجدا با نام‌های گویش کرینگان (۱۳۳۲) و گویش گلین‌قیه در همان سال نشر کرد. این دو گویش بازماندۀ زبان آذری باستان، یعنی فارسی کهن است که در سراسر آذربایجان زبان مردم می‌بوده. ذکاء در انتشار این دو رساله که دنباله‌هایی پس از آن پیدا کرد، تنها نوشتۀ کسروی را سرمشق خود ساخته بود. بی‌گمان مقداری هم متأثر از وجود رسالۀ روحی انارجانی بود که عباس اقبال و بعد دکتر صادق کیا از آن سخن گفته بودند. همان اوقات سعید نفیسی هم متن رسالۀ مذکور را در دست تصحیح و نشر داشت. افزون بر اینها به مناسبت آمد و شدی که با ابراهیم پورداود پیدا کرده بود به‌طور گسترده‌تری پی به اهمیت موضوع برده و در گردآوری آن گویش‌ها و بازنمودن سابقۀ زبان آذری تیزتک شده بود.
ذکاء کار خود را در زمینۀ واژه‌های فارسی بازمانده از گویش آذری در گفتار مردم کنونی آذربایجان ادامه داد. او فرهنگی مفصل در آن باره گرد کرده است. کاری است سترگ و یادگاری ماندگار از او.
بعد از پژوهش در گویش‌های گلین‌قیه و کرینگان چند مقالۀ دیگر دربارۀ بازمانده‌های آذری (به معنای کهن و اصیل) نوشت که در مجله‌های مختلف چاپ شده است. خوشبختانه آن مجموعه به دست خود او گردآوری و تنظیم و تجدید نظر شد و با نام جستارهایی در مورد مردم آذربایجان دو روز پیش از درگذشت او انتشار یافت و او نسخۀ پایان‌یافته را پیش از چشم بستن از جهان دید. این کتاب از انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار است (۱۳۷۹).

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۳۵۵-۱۳۵۶]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
#میرجلال_الدین_کزازی:
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم.


من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است.  بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد؟
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی :

همواره در حماسه ما در برابر هر نماد به نمادی وارونه باز می‌خوريم كه من آن را پادنماد می‌نامم. چون جهان حماسه جهان رويارويی، ستيز، كشاكش و همآوردی است. پس هر نمادی همسنگی وارونه خويش دارد كه پادنماد آن است.  اگر چنين نباشد، كشاكشی در نخواهد گرفت و حماسه پديد نخواهد آمد. هنگامی كه اين نماد و پادنمادها پديد می‌آيند و بر يكديگر اثر می‌گذارند، دو پهلوان همسنگ و هم‌تراز می‌شوند. از اين روست كه اسفنديار به دست رستم از پای در می‌آيد. پادشاهی قربانی پهلوانی مي‌شود، پهلوانی هم پايگاه خود را از دست می‌دهد. رستم با كشتن اسفنديار به راستی خود را می‌كشد. هم از اين روست كه با مرگ رستم بخش پهلوانی شاهنامه به پايان می‌رسد و بخش تاريخی آغاز مي‌گيرد .

@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی:

ایران سرزمینی است که هر زمان از آن نام بر زبان می رانیم موی بر تنمان افراشته می‌شود. ایران همچون سرزمین‌های دیگر فراز و فرودهای فراوانی داشته است اما هنر ما ایرانیان این است که در فرودها نمانده ایم.دشمنان گمان می‌کردند که ستم می‌دارند اما نمی‌دانستند یار و یاور ما بودند که نیروهای نهفته در قلبمان به کردار درآمده و شکوه فانیده شده است. ایران سرزمین جاویدان است و به آسانی نمی پژمرد و از هم نمی پاشد، ایران و ایرانی در درازنای تاریخ هیچ گاه زدوده نمی شود.زبان پارسی ارزنده ترین زبان گیتی است، زبان پارسی سخت جان ترین زبان جهان است که از بوته آزمون های سهمگین گوناگون سربلند و بی گزند بیرون آمده است.
⁣⁣⁣@shahnamehpajohan
#بزرگ_پهلوان_زبان_و_ادب_پارسی
🗓بیست و هشتم دیماه‌ زادروز میرجلال الدین کزازی گرامی باد

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
📢کدام ویرایش شاهنامه معتبر است؟
✍️ ابوالفضل خطیبی
📍گزیده ای از یادداشت برای انتخاب بهترین ویرایش(تصحیح) شاهنامه



🔸طی حدود دو قرن گذشته، در زمینۀ شاهنامه‌پژوهی و تصحیح متن آن، پنج نقطۀ درخشان دیده می‌شود: یکم، در ۱۸۲۹م تِرنِر ماکان نخستین بار چاپ کامل شاهنامه را در چهار جلد در کلکته منتشر کرد؛ دوم: ژول موهل پس از سال‌ها پژوهش در نسخه‌های شاهنامه، متن اصلی و ترجمۀ فرانسوی آن را در فاصلۀ سال‌های ۱۸۳۸-۱۸۷۸م انتشار داد؛ سوم، در۱۹۲۰م چاپ دوم کتاب حماسۀ ملی ایران، نوشتۀ تئودور نولدکه، ایران‌شناس برجستۀ آلمانی به چاپ رسید که نقطۀ عطفی در پژوهش‌های شاهنامه‌شناسی است. چهارم، در میانۀ قرن بیستم میلادی تصحیح شاهنامه با روش و نسخه‌های جدیدی در اتحاد جماهیر شوروی سابق، زیر نظر برتلس  و عبدالحسین نوشین به انجام رسید  و مجلدات نه گانۀ آن از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۱م در مسکو انتشار یافت. اما در سال ۱۳۶۶ش با انتشار نخستین جلد از تصحیح جلال خالقی مطلق در نیویورک، نقطۀ عطفی در تصحیح انتقادی متن شاهنامه پدید آمد و از آن پس دگرگونی‌های مهمی در مسیر شاهنامه‌شناسی رخ نمود، تا آنجا که می‌توان جریان شاهنامه‌شناسی را به دو دورۀ پیش از خالقی مطلق و پس از او تقسیم کرد.



🔸در ۱۳۹۳ یک جلد بیت‌یاب نیز به عنوان جلد دوازدهم به این مجموعه اضافه شد. در همین سال خالقی مطلق چاپ دوم این تصحیح را پس از مقابلۀ متنِ هشت جلدی با نسخۀ نویافتۀ سن‌ژوزفِ بیروت با گزیده‌ای از نسخه‌بدل‌ها در دو جلد در انتشارات سخن منتشر کرد. در همین سال دورۀ چهارجلدی این ویرایش نیز در قطع کوچکتر انتشار یافت. خالقی مطلق نخستین بار کهن‌ترین نسخۀ شاهنامه، یعنی فلورانس ۶۱۴ق را در نیمۀ اول شاهنامه اساس تصحیح قرار داد و گذشته از این نسخه، از ۱۵ نسخۀ دیگر که نسخه‌های کهن و معتبری چون استانبول ۷۳۱ق، قاهرۀ ۷۴۱ق و کراچی ۷۵۲ق نیز در میان آنها بود و تا آن زمان در هیچ تصحیح دیگری استفاده نشده بود، بهره برد.


🔸مصحح بر خلاف چاپ مسکو در تصحیح متن، مکانیکی عمل نکرده است که آنچه در نسخۀ اساس او بود، همان را در متن بنهد و یا اگر بیتی نبود، آن بیت را به پانوشت ببرد. روش او، تحقیقی است، بدین معنی که مصحح در عین توجه به نسخۀ اساس، از همۀ امکانات تصحیح سود جسته است؛ از آن جمله‌اند: توجه به بیت‌های منقول از شاهنامه در متون مختلف فارسی و توجه به ساخت‌های مشابه در جای جای شاهنامه و نیز در متون فارسی معاصر فردوسی و توجه به روایات مشابه شاهنامه در متون فارسی و عربی که مانند شاهنامه با میانجی یا بی میانجی منبعث از خدای‌نامه بودند.


🔸خالقی مطلق در تشخیص بیت‌ها و قطعات الحاقی ملاک‌هایی را به کار گرفت که پیش از آن، هیچ یک از مصححان شاهنامه توجهی به این ملاک­ها نداشتند. گذشته از بود یا نبودِ این قطعات در نسخه‌های مختلف، یکی از مهم­ترین ملاک‌های او توجه به ویژگی‌های سبکی این قطعات و سنجش آنها با شعرهای اصیل فردوسی است.



🔸برای عموم خوانندگان که به نسخه‌بدل‌ها نیازی ندارند و فقط می‌خواهند متن معتبری از شاهنامه را بخوانند، معتبرترین آنها، ویرایش دوم خالقی مطلق از انتشارات سخن است در دو جلد یا چهار جلد. برخی بر این گمان‌اند که چاپ شاهنامه هم مثلاً مانندِ اتومبیل یا قطعات الکترونیکی است و طبعاً نوع خارجی آن باکیفیت‌تر و بهتر، ولی در دوران ما، در زمینۀ ویرایش متون فارسی، سوای چند استثناء، جنس خانگی، همچون لعل رمّانی گواراتر است، مگر آنکه غرض در میان باشد.

https://shahnamehpajohan.ir/product/%d8%b4%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%81%d8%b1%d8%af%d9%88%d8%b3%db%8c-%d9%88%db%8c%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%ac%d9%84%d8%a7%d9%84-%d8%ae%d8%a7%d9%84%d9%82%db%8c-%d9%85%d8%b7%d9%84%d9%82-4/
گلایه‌ی استاد عباس اقبال آشتیانی از ناتوانی قوانین ایران در حمایت از حقوق معنوی

«در ایران هم الحمدلله دوغ و دوشاب به یک قیمت است. آنان که حاصل یک عمر زحمات ما را علناً می‌دزدند و به نام خود منتشر می‌کنند بیشتر ارج و قرب دارند تا کسی که آنها را یافته و به خرج خود در دسترس عموم گذاشته است. هیچ قانونی هم نیست که دزد معانی را سیاست (تنبیه) کند.»

استاد عباس اقبال آشتیانی،

در نامه‌ای به ایرج افشار،

به تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۳۰،

منتشر شده در: نامه‌های خاموشان، جلد ۱، به کوشش محمد افشین وفایی و شهریار شاهین‌دژی، تهران، سخن، چاپ ۱، ۱۳۹۰، ص. ۴۰۳.

@iranianlls
Forwarded from ایران بوم
انتشار دستاوردهاي دهخدا

مجلس شوراي ملي ۲۹ ديماه سال ۱۳۲۴، تلاش فرهنگی علی اکبر دهخدا را یک کار عام المنفعه اعلام و دولت را مأمور چاپ و انتشار فرهنگ دهخدا و تکمیل کار و ادامه پژوهش های او كرد.
با مصوّبه مجلس، هزينه اين كار فرهنگي عام المنفعه بر عهده دولت قرارگرفت و دفتري براي انجام آن تأسيس و شماري از زبانشناسان، تاريخدانان و اديبان در آن سرگرم بكار شدند.
علي اكبر دهخدا از نويسندگان و فرهنگيان بنام كشور مدت ها عضو شوراي عالي معارف (فرهنگ)، رئيس دانشكده حقوق و مشاورِ عالي وزارت فرهنگ بود. وي همچنين يك روزنامه نگار برجسته و از طنزنويسان اوليه جرايد ايران بود.

تاربرگ امروز در تاریخ

@iranboom_ir
#جلال_خالقی_مطلق:


فردوسی خيلی صلح‌دوست است و در تمام جنگ‌هايی كه توصيف می‌كند، در پايان‌شان نصيحت می‌كند و وقتی صلح می‌شود، در شاعر خوشحالی پيدا ميشود.او رک است ، كدام شاعری جرات می‌كند در ديباچه‌ی كتابش در آن زمان از مذهبش دفاع كند. او شخصی است ميهن‌دوست و ايران‌دوست و هر كس اين را قبول نكند، شاهنامه را نفهميده است. فردوسی يک شخص اخلاقی است و امانتدار. اخلاقيات شاهنامه خودش كتابی مفصل است. او به زبان فارسی علاقه دارد و خيلی از واژه‌هاي عربی كه در متون پيش از او بود، در كتاب فردوسی نيست. پانصد واژه‌ی عربی دارد كه البته بخشی از آن‌ها نام‌ها هستند. اگر شاهنامه نبود، ما نمی‌دانستيم كه اين زبان فارسی، عربی است كه فارسی در آن نفوذ كرده يا نه. او فقط يك شاعر ملی نيست؛ بلكه يک مورخ ملی هم هست. او به دقيقی - شاعر پيش از خود - حق‌شناسی داشته و كدام شاعر است كه بپذيرد هزار بيت از يک شاعر ديگر را در يك اثر ۵۰هزار بيتی‌اش بياورد. ما در زمانه‌ای زندگی می‌كنيم كه مطلبی را كه قبلا چاپ شده، در تاريخی به اسم خودشان چاپ می‌كنند. فردوسی يک هنرمند است و صميمی حرف می‌زند.

@shahnamehpajohan
2024/09/22 23:29:17
Back to Top
HTML Embed Code: