#هانری_ماسه :
شاهنامه به همه ملت های متمدن تعلق دارد
آنگاه که پس از خواندن شاهنامه، بر گنجینه سنتهایی که این کتاب به بیانش پرداخته، نظر می اندازیم، معترف می شویم که هیچ حماسهِ ملی ای تا بدین پایه دقیق و جامع نبوغ یک قوم را منعکس نکرده است.افزون بر آن چون به نجابت و ژرفای احساسات نهفته در آن، عظمت اندیشه های آن، حالت قهرمانی که سراسر کتاب را در بر گرفته، پی می بریم، به این نتیجه می رسیم که شاهنامه تنها متعلق به ایران نیست، بلکه به همه ملت های متمدن تعلق دارد.
@shahnamehpajohan
#رستم_وهاب :
شاهنامه فردوسی در حقيقت در تار و پود زندگی تاجيكان تنيده است و حضور قهرمانهای حماسی شاهنامه در زندگی روزمره آنها به وضوح ديده می شود. اكثر تاجيكها، نام فرزندان خود را از شخصيتهای شاهنامه گرفتهاند و اين يكی از بارزترين دلايل برای محبوبيت شاهنامه نزد تاجيكان است. آنها آرمانهای خودشان را در اين حماسه می بينند. از قديمالايام شاهنامهخوانی در بين تاجيكان رواج داشت و خوشبختانه در دوران شوروی سابق، نسبت به شاهنامه در قياس با ساير آثار ادبی فارسی، عنايت بيشتری صورت می گرفت.يكی از بهترين چاپهای شاهنامه در شوروی سابق انجام شد كه هنوز به عنوان چاپ مسكو، از مشهورترين نسخ شاهنامه است و مدارس و مكاتب تاجيكستان و همچنين مردم اين كشور از اين نسخه شاهنامه به عنوان كتاب مطالعه دائمی استفاده می كنند. البته ناگفته پيداست كه بيترديد شاهنامه به عنوان يک حماسه ملی و يك شاهكار ادبی، در جهان نظير و همتايی ندارد و اين محبوبيت و معروفيت شاهنامه به دليل اوج هنر و جايگاه والای خالق آن حكيم ابوالقاسم فردوسی است كه در بلندترين نقطه انديشه بشری و ادب و هنر قرار داشته است.
@shahnamehpajohan
https://www.tg-me.com/eshtadan
شاهنامه به همه ملت های متمدن تعلق دارد
آنگاه که پس از خواندن شاهنامه، بر گنجینه سنتهایی که این کتاب به بیانش پرداخته، نظر می اندازیم، معترف می شویم که هیچ حماسهِ ملی ای تا بدین پایه دقیق و جامع نبوغ یک قوم را منعکس نکرده است.افزون بر آن چون به نجابت و ژرفای احساسات نهفته در آن، عظمت اندیشه های آن، حالت قهرمانی که سراسر کتاب را در بر گرفته، پی می بریم، به این نتیجه می رسیم که شاهنامه تنها متعلق به ایران نیست، بلکه به همه ملت های متمدن تعلق دارد.
@shahnamehpajohan
#رستم_وهاب :
شاهنامه فردوسی در حقيقت در تار و پود زندگی تاجيكان تنيده است و حضور قهرمانهای حماسی شاهنامه در زندگی روزمره آنها به وضوح ديده می شود. اكثر تاجيكها، نام فرزندان خود را از شخصيتهای شاهنامه گرفتهاند و اين يكی از بارزترين دلايل برای محبوبيت شاهنامه نزد تاجيكان است. آنها آرمانهای خودشان را در اين حماسه می بينند. از قديمالايام شاهنامهخوانی در بين تاجيكان رواج داشت و خوشبختانه در دوران شوروی سابق، نسبت به شاهنامه در قياس با ساير آثار ادبی فارسی، عنايت بيشتری صورت می گرفت.يكی از بهترين چاپهای شاهنامه در شوروی سابق انجام شد كه هنوز به عنوان چاپ مسكو، از مشهورترين نسخ شاهنامه است و مدارس و مكاتب تاجيكستان و همچنين مردم اين كشور از اين نسخه شاهنامه به عنوان كتاب مطالعه دائمی استفاده می كنند. البته ناگفته پيداست كه بيترديد شاهنامه به عنوان يک حماسه ملی و يك شاهكار ادبی، در جهان نظير و همتايی ندارد و اين محبوبيت و معروفيت شاهنامه به دليل اوج هنر و جايگاه والای خالق آن حكيم ابوالقاسم فردوسی است كه در بلندترين نقطه انديشه بشری و ادب و هنر قرار داشته است.
@shahnamehpajohan
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
◼️▪️زنده یاد داریوش مهرجویی
👈مهرجویی یکی از سرشناس ترین کارگردان های ایرانی است.
▪️او دارای نشان شوالیه از دولت فرانسه، برنده ۵ جایزه از جشنواره فیلم برلین، برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم پاریس، برنده جایزه ویژه جشنواره فیلم روتردام، برنده جایزه فیپرشی جشنواره فیلم ونیز، برنده ۱ جایزه جشنواره فیلم سنسباستین، برنده ۱ جایزه جشنواره فیلم شیکاگو و ۳ نامزدی شده است.
▪️داریوش مهرجویی متولد سال ۱۳۱۸ و از کارگردانهای موج نوی سینمای ایران است که فیلمهای مطرحی همچون هامون، دایره مینا، گاو، اجارهنشینها، سارا، پری، لیلا، مهمان مامان و سنتوری را ساخته است.
https://www.tg-me.com/eshtadan
👈مهرجویی یکی از سرشناس ترین کارگردان های ایرانی است.
▪️او دارای نشان شوالیه از دولت فرانسه، برنده ۵ جایزه از جشنواره فیلم برلین، برنده جایزه بزرگ جشنواره فیلم پاریس، برنده جایزه ویژه جشنواره فیلم روتردام، برنده جایزه فیپرشی جشنواره فیلم ونیز، برنده ۱ جایزه جشنواره فیلم سنسباستین، برنده ۱ جایزه جشنواره فیلم شیکاگو و ۳ نامزدی شده است.
▪️داریوش مهرجویی متولد سال ۱۳۱۸ و از کارگردانهای موج نوی سینمای ایران است که فیلمهای مطرحی همچون هامون، دایره مینا، گاو، اجارهنشینها، سارا، پری، لیلا، مهمان مامان و سنتوری را ساخته است.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی دکتر ژاله آموزگار، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی در شب زهره زرشناس، عضو وابستۀ فرهنگستان.
منبع: کانال تلگرام مجلۀ بخارا
منبع: کانال تلگرام مجلۀ بخارا
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
صحرای چنین فراخ و در زندانی
زآن رو که ندانی که چه بس نادانی
نادان که بُوَد؟ کسی که خود نشناسد
زآن نشناسی که خود کسی میدانی
#پیرجمال #پیرجمالاردستانی #جمالی
#جمالالدیناحمداردستانی
فرهنگ ایران زمین؛ بنیادگذاران محمّدتقی دانشپژوه، دکترمنوچهر ستوده، مصطفی مقرّبی، دکترعباس زریاب خویی، ایرج افشار؛ صاحب امتیاز: ایرج افشار؛جلد بیستونهم؛ ۱۳۷۵؛ بازچاپ سخن؛ ۱۳۸۵؛ میزانالحق؛ پیرجمال اردستانی؛ به کوشش محمود مدبری؛ ۴۰۳.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
زآن رو که ندانی که چه بس نادانی
نادان که بُوَد؟ کسی که خود نشناسد
زآن نشناسی که خود کسی میدانی
#پیرجمال #پیرجمالاردستانی #جمالی
#جمالالدیناحمداردستانی
فرهنگ ایران زمین؛ بنیادگذاران محمّدتقی دانشپژوه، دکترمنوچهر ستوده، مصطفی مقرّبی، دکترعباس زریاب خویی، ایرج افشار؛ صاحب امتیاز: ایرج افشار؛جلد بیستونهم؛ ۱۳۷۵؛ بازچاپ سخن؛ ۱۳۸۵؛ میزانالحق؛ پیرجمال اردستانی؛ به کوشش محمود مدبری؛ ۴۰۳.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
شهر بیداد
۲۶ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در داستان خاقان چین در شاهنامه به گزارشی میرسیم از شهر بیداد یا قلعه بیداد.
شهر بیداد را رستم در راه رفتن به خاوران دیده است.
شهر بیداد را تور، پسر فریدون، به روزگار کهن بنیاد نهاده است.
آن زمان که رستم شهر بیداد را یافته یکی فرمانروای شهر است، نامش کافور. کافور، ستمکاره ای است که هر روز کودکان و زنان زیباروی را می خورد. هر کس در شهر بیداد است هم همه آدمخوارانند.
رستم به دیدار آن شهر آدمخواران، سپاهیانی می فرستد و خود هم به یاری سپاهیانش میرود تا آن شهر بیداد را بگیرند و آیین و راه آدمخواری را براندازند.
شهر بیداد پس از نبردی به دست رستم و سپاهیانش میافتد.
شهر بیداد در شاهنامه کمتر توجهی را برانگیخته است. این شهر آدمخواران که نام سزاوار بیداد دارد در پیرامون سُغد است. آن سرزمینی که به ایرانویج نامبردار است و خاستگاه و بنیاد ایران است.
باید دید و درنگ کرد که چرا شهر بیداد، شهر آدمخواران، در خاستگاه ایرانشهر بنیاد نهاده شده است؟ آیا بیداد با ایرانشهر میانهای کهن دارد؟ اگر چنین است، چرا؟
شهر بیداد، زیستگاه کهن برخی از ایرانیان، ساختمانهایی دارد از سنگ و خشت و چوب و نی: مصالحی معمولی. آیا فردوسی میخواهد گزارش دهد که برای یافتن خاستگاه بیداد در گمان مواد و مصالح نامعمول نباشیم؟
بیداد، مهم است. نه مواد و مصالح. از سنگ و خشت و چوب و نی هم بیداد برمیآید.
شهر بیداد، و آدمخوارانی که اندران شهر بودند افسانه نیست.
برگ برگ شاهنامه و هر رج از سخن فردوسی گزارشی دیگر است از زندگانی جمعی ما.
https://www.tg-me.com/dejnapesht4000
.
شهر بیداد
۲۶ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در داستان خاقان چین در شاهنامه به گزارشی میرسیم از شهر بیداد یا قلعه بیداد.
شهر بیداد را رستم در راه رفتن به خاوران دیده است.
شهر بیداد را تور، پسر فریدون، به روزگار کهن بنیاد نهاده است.
آن زمان که رستم شهر بیداد را یافته یکی فرمانروای شهر است، نامش کافور. کافور، ستمکاره ای است که هر روز کودکان و زنان زیباروی را می خورد. هر کس در شهر بیداد است هم همه آدمخوارانند.
رستم به دیدار آن شهر آدمخواران، سپاهیانی می فرستد و خود هم به یاری سپاهیانش میرود تا آن شهر بیداد را بگیرند و آیین و راه آدمخواری را براندازند.
شهر بیداد پس از نبردی به دست رستم و سپاهیانش میافتد.
شهر بیداد در شاهنامه کمتر توجهی را برانگیخته است. این شهر آدمخواران که نام سزاوار بیداد دارد در پیرامون سُغد است. آن سرزمینی که به ایرانویج نامبردار است و خاستگاه و بنیاد ایران است.
باید دید و درنگ کرد که چرا شهر بیداد، شهر آدمخواران، در خاستگاه ایرانشهر بنیاد نهاده شده است؟ آیا بیداد با ایرانشهر میانهای کهن دارد؟ اگر چنین است، چرا؟
شهر بیداد، زیستگاه کهن برخی از ایرانیان، ساختمانهایی دارد از سنگ و خشت و چوب و نی: مصالحی معمولی. آیا فردوسی میخواهد گزارش دهد که برای یافتن خاستگاه بیداد در گمان مواد و مصالح نامعمول نباشیم؟
بیداد، مهم است. نه مواد و مصالح. از سنگ و خشت و چوب و نی هم بیداد برمیآید.
شهر بیداد، و آدمخوارانی که اندران شهر بودند افسانه نیست.
برگ برگ شاهنامه و هر رج از سخن فردوسی گزارشی دیگر است از زندگانی جمعی ما.
https://www.tg-me.com/dejnapesht4000
.
Forwarded from موسسهٔ نیمروز Nimruz Institute
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏵وطن یعنی همه آب و همه خاک
🎵چکامه و آوا : #علیرضا_شجاع_پور
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🎵چکامه و آوا : #علیرضا_شجاع_پور
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
یک نکته
استاد دکتر نعمت یلدریم، استاد زبان فارسی در دانشگاه ارزروم ترکیه که شاهنامه فردوسی را به زبان ترکی استانبولی ترجمه کرده اند، گفته اند: ترجمه شاهنامه فردوسی در ترکیه تاکنون چهار بار تجدید چاپ شده و بیش از یازده هزار نسخه این شاهکار فردوسی در ترکیه فروخته شده است.
من این ترجمه ارزشمند و خوب را از کتابفروشیی در استانبول خریدم. گران بود، به نسبت کتاب های دیگر و حجم زیادی هم دارد؛ دو مجلد قطور.
تعداد فروش شاهنامه را مقایسه کنید با تعداد چاپ و فروش کتاب های فرهنگی در کشور خودمان. تعداد چاپ کتاب ها معمولا کم تر از ۱۰۰۰ است و به ندرت دوباره چاپ می شود.
مثلا کتاب مهم و ارزشمند آذربایجان و شاهنامه در چاپ دوم متوقف شده و تعداد مجلدات آن حدود ۱۵۰۰ است. و تا جایی که می دانم خواندن شاهنامه حتی در بین مدعیان هم نزدیک به صفر است. در حالی که شاهنامه خواندن آیین ما ایرانیان است.
چرا؟
شاید پاسخ ساده این باشد که اینترنت و شبکه های اجتماعی و فحش دادن در آن و خودمان را دانای کل دانستن، مذهب مختار زمانه ماست. انگار کسی نیازی به خواندن ندارد.
رابطه معکوسی بین فهم و استفاده از زبان وجود دارد. هر چه فهم بیشتر، زبان کوتاه تر و برعکس. اینکه عده ای تمام وقتشان را در اینترنت صرف اظهارنظرهای قطعی درباره تمام مسایل عالم می کنند هشداری جدی است نسبت به بحرانی فکری که گرفتارش هستیم.
این روزها مد روز تحلیل درباره اسراییل و فلسطین است و گاه چنان جملات کوبنده و مطلق است که احتمالا طرفین منازعه را هم متعجب می کند.
دانش در ایران پیشینه ای دست کم سه هزار ساله دارد. ما جزو عمیق ترین و فیلسوف ترین و ادیب ترین ملت های جهانیم. گسست از این پیشینه و سطحی شدن در حد فاجعه صرفا یک بحران فکری و عملی نیست. می تواند تبعات سهمگین امنیتی و اقتصادی داشته باشد.
بی تردید در این گسست و پریشانی متهم اول چپ ها با مطلق انگاری های خشن و متهم دوم سیاست های آموزشی و علمی پس از انقلاب و متهم سوم گروه های اپوزیسیون ایران هستند. این سومی ابتذال را چنان در قالب گزاره های خشن و یک طرفه صورت بندی می کنند که جز فاشیستم نام دیگری بر آن نمی توان نهاد.
مطالعه و اندیشه نسبتی با آزادی دارد. هر چه میزان آزادی کاهش یابد تعداد احمق ها زیاد می شود و احمق ها پیش از هر کاری آزادی خود و دیگران را قربانی می کنند.
سخت است گفتن این حرف اما گزیری نیست که رابطه ما با فرهنگ ایرانشهری در برخی حوزه ها به دلیل نخواندن متون اصلی و مهم چنان گسسته شده است که دیگر نشانی از شکوهمندی ایرانشهری در کردار و گفتار و پندار ما دیده نمی شود.
ایرانی انسان محتشمی است که شکوه خود را از فرهنگی باشکوه می گیرد و آن فرهنگ در کتاب های ارجمندی است که گاه همتایی در هیچ زبانی ندارند. شکوه انسان ایرانی با دور شدن از کتاب های اصلی کم می شود چنان که امروزه شده است.
از حکومت که امید کاری در این زمینه نمی رود. خودمان باید کاری بکنیم.
T.me/melliiran
استاد دکتر نعمت یلدریم، استاد زبان فارسی در دانشگاه ارزروم ترکیه که شاهنامه فردوسی را به زبان ترکی استانبولی ترجمه کرده اند، گفته اند: ترجمه شاهنامه فردوسی در ترکیه تاکنون چهار بار تجدید چاپ شده و بیش از یازده هزار نسخه این شاهکار فردوسی در ترکیه فروخته شده است.
من این ترجمه ارزشمند و خوب را از کتابفروشیی در استانبول خریدم. گران بود، به نسبت کتاب های دیگر و حجم زیادی هم دارد؛ دو مجلد قطور.
تعداد فروش شاهنامه را مقایسه کنید با تعداد چاپ و فروش کتاب های فرهنگی در کشور خودمان. تعداد چاپ کتاب ها معمولا کم تر از ۱۰۰۰ است و به ندرت دوباره چاپ می شود.
مثلا کتاب مهم و ارزشمند آذربایجان و شاهنامه در چاپ دوم متوقف شده و تعداد مجلدات آن حدود ۱۵۰۰ است. و تا جایی که می دانم خواندن شاهنامه حتی در بین مدعیان هم نزدیک به صفر است. در حالی که شاهنامه خواندن آیین ما ایرانیان است.
چرا؟
شاید پاسخ ساده این باشد که اینترنت و شبکه های اجتماعی و فحش دادن در آن و خودمان را دانای کل دانستن، مذهب مختار زمانه ماست. انگار کسی نیازی به خواندن ندارد.
رابطه معکوسی بین فهم و استفاده از زبان وجود دارد. هر چه فهم بیشتر، زبان کوتاه تر و برعکس. اینکه عده ای تمام وقتشان را در اینترنت صرف اظهارنظرهای قطعی درباره تمام مسایل عالم می کنند هشداری جدی است نسبت به بحرانی فکری که گرفتارش هستیم.
این روزها مد روز تحلیل درباره اسراییل و فلسطین است و گاه چنان جملات کوبنده و مطلق است که احتمالا طرفین منازعه را هم متعجب می کند.
دانش در ایران پیشینه ای دست کم سه هزار ساله دارد. ما جزو عمیق ترین و فیلسوف ترین و ادیب ترین ملت های جهانیم. گسست از این پیشینه و سطحی شدن در حد فاجعه صرفا یک بحران فکری و عملی نیست. می تواند تبعات سهمگین امنیتی و اقتصادی داشته باشد.
بی تردید در این گسست و پریشانی متهم اول چپ ها با مطلق انگاری های خشن و متهم دوم سیاست های آموزشی و علمی پس از انقلاب و متهم سوم گروه های اپوزیسیون ایران هستند. این سومی ابتذال را چنان در قالب گزاره های خشن و یک طرفه صورت بندی می کنند که جز فاشیستم نام دیگری بر آن نمی توان نهاد.
مطالعه و اندیشه نسبتی با آزادی دارد. هر چه میزان آزادی کاهش یابد تعداد احمق ها زیاد می شود و احمق ها پیش از هر کاری آزادی خود و دیگران را قربانی می کنند.
سخت است گفتن این حرف اما گزیری نیست که رابطه ما با فرهنگ ایرانشهری در برخی حوزه ها به دلیل نخواندن متون اصلی و مهم چنان گسسته شده است که دیگر نشانی از شکوهمندی ایرانشهری در کردار و گفتار و پندار ما دیده نمی شود.
ایرانی انسان محتشمی است که شکوه خود را از فرهنگی باشکوه می گیرد و آن فرهنگ در کتاب های ارجمندی است که گاه همتایی در هیچ زبانی ندارند. شکوه انسان ایرانی با دور شدن از کتاب های اصلی کم می شود چنان که امروزه شده است.
از حکومت که امید کاری در این زمینه نمی رود. خودمان باید کاری بکنیم.
T.me/melliiran
Telegram
ملی گرایی ایرانی/شاهنامه پژوهی
یاداشت ها، مقاله ها و سخنرانی های جواد رنجبر درخشی لر در فلسفه سیاسی و شاهنامه پژوهی.
Forwarded from دکتر اسلامی نُدوشن
استاد دکتر شیرین بیانی:
من بی کتاب نمیتوانم زندگی کنم. من بی ایران نمیتوانم زندگی کنم. بند ناف من با فرهنگ ایرانی باید مرتبط باشد، اگر قیچی شود، میاُفتم و میمیرم. در سختترین شرایط چه درونی چه بیرونی، باید به فرهنگ ایرانی پناه بُرد. فرهنگ یک دارو است، مثل مُسَکّن.
(پیام صوتی در گفتوگو با دکتر جواد عباسی به مناسبت جشن مهرگان و رونمایی از کتاب نوروز و مهرگان: پیامآوران زایش و رویش)
------------------------------
استاد دکتر اسلامی نُدوشن:
با فروتنی میتوانم بگویم که طی این [شصت] سال کسی بودهام که دو کلمه «ایران» و «فرهنگ» را بیش از هر کس بر قلم آورده است. دلیلش روشن است. زیرا بی ایران و بی فرهنگ ما نمیتوانستیم شخصیت ملی داشته باشیم. ایران برای ما شبیه به هواست که انسان بی آنکه به آن آگاهی داشته باشد، یا از آن قدردان باشد، آن را تنفس میکند و خود را زنده نگاه میدارد.
(راه و بی راه، ص ۵)
سر تا به قدم رنگ و نگاری جانا
من پایيزم، تو نوبهاری جانا
آن گوهر یکدانه که من میطلبم
دانم داری، نگو نداری جانا
(بهار در پاییز)
کانال تلگرامی دکتراسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
من بی کتاب نمیتوانم زندگی کنم. من بی ایران نمیتوانم زندگی کنم. بند ناف من با فرهنگ ایرانی باید مرتبط باشد، اگر قیچی شود، میاُفتم و میمیرم. در سختترین شرایط چه درونی چه بیرونی، باید به فرهنگ ایرانی پناه بُرد. فرهنگ یک دارو است، مثل مُسَکّن.
(پیام صوتی در گفتوگو با دکتر جواد عباسی به مناسبت جشن مهرگان و رونمایی از کتاب نوروز و مهرگان: پیامآوران زایش و رویش)
------------------------------
استاد دکتر اسلامی نُدوشن:
با فروتنی میتوانم بگویم که طی این [شصت] سال کسی بودهام که دو کلمه «ایران» و «فرهنگ» را بیش از هر کس بر قلم آورده است. دلیلش روشن است. زیرا بی ایران و بی فرهنگ ما نمیتوانستیم شخصیت ملی داشته باشیم. ایران برای ما شبیه به هواست که انسان بی آنکه به آن آگاهی داشته باشد، یا از آن قدردان باشد، آن را تنفس میکند و خود را زنده نگاه میدارد.
(راه و بی راه، ص ۵)
سر تا به قدم رنگ و نگاری جانا
من پایيزم، تو نوبهاری جانا
آن گوهر یکدانه که من میطلبم
دانم داری، نگو نداری جانا
(بهار در پاییز)
کانال تلگرامی دکتراسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ثبت روستای کندوان به عنوان نخستین روستای ایران در فهرست بهترین دهکدههای جهانی گردشگری.
https://www.tg-me.com/eshtadan
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
دعوی سربلندی
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#انجمن_آثار_ملی
اگر ما دعوی سربلندی داریم به لوازم آن عمل کنیم و یکی از لوازم آن احترام آثار گذشتگان است. حفظ این آثار تنها محض تفنّن و تفرّح نیست، [بلکه] اسباب آبروی ماست. معرّف عظمت و لیاقت ملّت است.(ص.۲۲_۲۳)
مأخذ: فروغی، محمدعلی. مقالات فروغی. تهران: توس.سال ۱۳۸۴
@atorabanorg
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#انجمن_آثار_ملی
اگر ما دعوی سربلندی داریم به لوازم آن عمل کنیم و یکی از لوازم آن احترام آثار گذشتگان است. حفظ این آثار تنها محض تفنّن و تفرّح نیست، [بلکه] اسباب آبروی ماست. معرّف عظمت و لیاقت ملّت است.(ص.۲۲_۲۳)
مأخذ: فروغی، محمدعلی. مقالات فروغی. تهران: توس.سال ۱۳۸۴
@atorabanorg
Forwarded from انسانشناس ایرانی (Alireza Hassanzadeh)
شعر از نگاه کلود لوی اشتروس
یادداشت دکتر محمد اسدیان
مردمشناس
ِکِلود لِوِی اِستروس(۱۹۰۸-۲۰۰۸)
انسان شناس برجسته فرانسوی، دارایِ آثارارزشمندی در رشته ی انسان شناسی ودیگر حوزه های علوم اجتماعی وهمچنین "نظریه ی ادبی" است. موردِزیر نمونه ای ازنگاه ونظر او در باره شعر است:
(۱)...رفتار شاعربا زبان،مانند کارِمهندسی است که از اتم های سبک،اتم های سنگین می سازد. اشیایی که شاعردر عالم زبان می آفرینداز عناصری که درنثر به کار می رودسنگین تر است؛او به بیانِ زبانی ابعادِنوینی می افزاید. درشعر، با زبان به مثابه شئی رفتار می شود واین شئی طوری مورداستفاده قرار می گیرد که معنایِ تازه ای برآن افزوده گردد یا که از آن بیرون کشیده شود.
(۲)... کلوداستروس می افزاید:
... من شاعر را به صورتِ شیمیدانی مجسم می کنم که می خواهداز راهِ ترکیب، مولکول های بزرگی تولید کند.(به گونه ای ادغام زبانی وتجزیه ی معنایی). او می کوشدتا موجوداتِ زبانی بزرگ یا اشیایِ درهم فشرده ای به وجود بیاوَرَدکه ماده ی اساسیِ آن ها سرشتِ زبانی دارد. می توان گفت که شاعر بر آن است تا به یک نوع "فرازبان" دست یابَد...
یادداشت دکتر محمد اسدیان
مردمشناس
ِکِلود لِوِی اِستروس(۱۹۰۸-۲۰۰۸)
انسان شناس برجسته فرانسوی، دارایِ آثارارزشمندی در رشته ی انسان شناسی ودیگر حوزه های علوم اجتماعی وهمچنین "نظریه ی ادبی" است. موردِزیر نمونه ای ازنگاه ونظر او در باره شعر است:
(۱)...رفتار شاعربا زبان،مانند کارِمهندسی است که از اتم های سبک،اتم های سنگین می سازد. اشیایی که شاعردر عالم زبان می آفرینداز عناصری که درنثر به کار می رودسنگین تر است؛او به بیانِ زبانی ابعادِنوینی می افزاید. درشعر، با زبان به مثابه شئی رفتار می شود واین شئی طوری مورداستفاده قرار می گیرد که معنایِ تازه ای برآن افزوده گردد یا که از آن بیرون کشیده شود.
(۲)... کلوداستروس می افزاید:
... من شاعر را به صورتِ شیمیدانی مجسم می کنم که می خواهداز راهِ ترکیب، مولکول های بزرگی تولید کند.(به گونه ای ادغام زبانی وتجزیه ی معنایی). او می کوشدتا موجوداتِ زبانی بزرگ یا اشیایِ درهم فشرده ای به وجود بیاوَرَدکه ماده ی اساسیِ آن ها سرشتِ زبانی دارد. می توان گفت که شاعر بر آن است تا به یک نوع "فرازبان" دست یابَد...
Forwarded from ایران بوم
Forwarded from خردسرای فردوسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همایش بزرگداشت فردوسی، جغرافیای تاریخی و فرهنگی شاهنامه، در تاجیکستان
۲۱ و ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
🔹سخنان دکتر محمدجعفر یاحقی، مدیر مؤسسه خردسرای فردسی
این همایش در بزرگداشت فردوسی به همت فرهنگستان علوم تاجیکستان و مؤسسهٔ خردسرای فردوسی و با همکاری چند نهاد فرهنگی ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا برگزار شد.
@kheradsarayeferdowsi
۲۱ و ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
🔹سخنان دکتر محمدجعفر یاحقی، مدیر مؤسسه خردسرای فردسی
این همایش در بزرگداشت فردوسی به همت فرهنگستان علوم تاجیکستان و مؤسسهٔ خردسرای فردوسی و با همکاری چند نهاد فرهنگی ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا برگزار شد.
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from خردسرای فردوسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همایش بزرگداشت فردوسی، جغرافیای تاریخی و فرهنگی شاهنامه، در تاجیکستان
۲۱ و ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
🔹سخنان دکتر علیرضا قیامتی، قائممقام مؤسسه خردسرای فردسی
این همایش در بزرگداشت فردوسی به همت فرهنگستان علوم تاجیکستان و مؤسسهٔ خردسرای فردوسی و با همکاری چند نهاد فرهنگی ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا برگزار شد.
@kheradsarayeferdowsi
۲۱ و ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲
🔹سخنان دکتر علیرضا قیامتی، قائممقام مؤسسه خردسرای فردسی
این همایش در بزرگداشت فردوسی به همت فرهنگستان علوم تاجیکستان و مؤسسهٔ خردسرای فردوسی و با همکاری چند نهاد فرهنگی ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا برگزار شد.
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from خردسرای فردوسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم گلافشانی مجسمه فردوسی
یکی از مراسم آغازین افتتاحیه همایش فردوسی
تاجیکستان، دوشنبه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۲
حاضران در این مراسم:
دکتر محمد جعفر یاحقی؛ مدیر مؤسسه خردسرای فردوسی
دکتر علی حائریان: استاد پیشکسوت متالوژی و مهندسی مواد دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر محمد کافی: استاد گروه آگروتکنولوژی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر علیرضا قیامتی: قائم مقام مؤسسهٔ فرهنگی خردسرای فردوسی
مهندس مهدی زمانی: عضو مؤسسهٔ فرهنگی خردسرای فردوسی
دکتر معصومه ملوک براتی: دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر فرنگیس فرهود: دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر امیر الهامی: دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
فاطمه محمدزاده: دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
@kheradsarayeferdowsi
یکی از مراسم آغازین افتتاحیه همایش فردوسی
تاجیکستان، دوشنبه، ۲۱ مهرماه ۱۴۰۲
حاضران در این مراسم:
دکتر محمد جعفر یاحقی؛ مدیر مؤسسه خردسرای فردوسی
دکتر علی حائریان: استاد پیشکسوت متالوژی و مهندسی مواد دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر محمد کافی: استاد گروه آگروتکنولوژی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر علیرضا قیامتی: قائم مقام مؤسسهٔ فرهنگی خردسرای فردوسی
مهندس مهدی زمانی: عضو مؤسسهٔ فرهنگی خردسرای فردوسی
دکتر معصومه ملوک براتی: دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر فرنگیس فرهود: دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
دکتر امیر الهامی: دانشآموخته دانشگاه فردوسی مشهد
فاطمه محمدزاده: دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
@kheradsarayeferdowsi
#هانس_هاینریش_شدر :
فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد. پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
@shahnamehpajohan
#هانس_هاینریش_شدر :
به رغم حجم عظیم سرودههای فردوسی که هفت جلد کتاب را در بر میگرفت، شهرت شاهنامه در زمانی کمتر از عمر یک نسل به تمام سرزمینهای فارسی زبان گسترش یافت.
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد.
پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
@shahnamehpajohan
https://www.tg-me.com/eshtadan
فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد. پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
@shahnamehpajohan
#هانس_هاینریش_شدر :
به رغم حجم عظیم سرودههای فردوسی که هفت جلد کتاب را در بر میگرفت، شهرت شاهنامه در زمانی کمتر از عمر یک نسل به تمام سرزمینهای فارسی زبان گسترش یافت.
زندگی فردوسی زندگی مردی است که در راه آفرینش این شاهکار بزرگ به تنهایی و انزوا کشانده شد. او دهقان زادهای بود با ثروتی ناچیز که در اوج خلاقیت ادبی و پس از مرگ زودهنگام سلف خود دقیقی، بر آن شد تا روایات و داستانهای ملی به هم پیوستهای را که به نثر نگاشته شده و از گذشتههای دور به جا مانده بود، در قالب اشعاری حماسی بسراید.فردوسی بیش از یک عمر در سرودن شاهنامه سپری کرد.
پادشاهان و پهلوانان کهن که سرنوشت شان قدرت داستان پردازی و قوه تخیل فردوسی را برانگیخت، رفته رفته به دوستان و همراهان او تبدیل شدند و مونس و همدم او گشتند.فردوسی غروب عظمت و فرود آزادی سرزمینش را خود تجربه کرده بود و اینک انعکاس آن را در افول دوران حماسهآفرینی ایران بازمییافت.
@shahnamehpajohan
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
#ابوالفضل_خطیبی:
«« زن و اژدها هر دو در خاک به ...»» از فردوسی نیست
برخی این بیت را به فردوسی نسبت میدهند و او را برای سرودن این بیت موهن سرزنش میکنند. این بیت واقعا موهن و زنستیرانه است. ما که با شاهنامه کار میکنیم، میبینیم این بیت در هیچ یک از ۱۵ نسخۀ قدیمی و معتبر شاهنامه که مبنای تصحیح انتقادی خالقی مطلق از شاهنامه است، وجود ندارد. در چاپهای ژول مول و مسکو و حتی چاپ کماعتبار بروخیم نیز نیست. این بیت در برخی از چاپهای کماعتبار شاهنامه مانند ترنر ماکان و بمبئی ۱۲۷۶ قمری که اساس آنها نسخههای کماعتبار و متأخّر شاهنامه بوده، آمده است. طبعاً این بیت جعلی و ساخته و پرداخته دیگران است و سروده فردوسی نیست. اینجا میتوانیم نگاه صددرصدی داشته باشیم و قاطعانه براساس نسخهشناسی و سبکشناسی بگوییم این بیت از فردوسی نیست، در ذهنیت فردوسی هم نیست که چنین بیتهایی را بگوید. فردوسی زنستیز نیست و آن دسته از بیتهایی که در آنها زنان نکوهش شدهاند یا الحاقیاند و یا دیدگاه و نظرگاه قهرمانان شاهنامه است نه خودِ شاعر.
@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :
بیت «زن و اژدها هر دو در خاک به...» این بیت به طور قطع الحاقی و جعلی است
این بیت از بیتهایی است که در هیچیک از نسخههای اصلی و کهن «شاهنامه» وجود ندارد. اگر در یکی از نسخههای شاهنامه میبود شاید نمیشد به صراحت و آشکار و صددرصد بگوییم از فردوسی نیست اما زمانی که بیتی در ۲۰ نسخه معتبری که آقای خالقی مطلق آنها را برکاویده و بررسیدهاند وجود ندارد، یعنی اینکه این بیت به طور قطع الحاقی و جعلی است و به هیچ روی از فردوسی نیست. فکر میکنم این بیت در یکی از نسخههای چاپ سنگی که در هند منتشر شده آمده و بعد هم وارد برخی از شاهنامههای غیرمعتبر شده است که کاملا غیرعلمی عمل کردهاند.
@shahnamehpajohan
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی تنها شاعر ایرانی است که زن ستیز نیست و سر بیت «زن و اژدها هر دو در خاک به» ما بارها گفته ایم که این بیت الحاقی است و در هیچ یک از نسخه های کهن نیست. در میان نسخه هایی که از سده هفتم هجری، تا یازدهم هجری داریم، این بیت نیست. بعداً سردرمی آورد از زمان جامی تقریباً. غیر از این بیت، دو سه بیت دیگر هم هست و در اینکه این ابیات الحاقی است در تصحیح شاهنامه، کوچک ترین تردیدی نیست. در هیچ یک از شاهنامه هایی که چاپ شده، شما این بیت ها را نمی بینید و این هایی که این بیت ها را در این سال های اخیر علم کرده اند به اسم فردوسی، این ها فردوسی ستیزند و نه اینکه فردوسی زن ستیز باشد.
@shahnamehpajohan
🔶https://www.tg-me.com/eshtadan
«« زن و اژدها هر دو در خاک به ...»» از فردوسی نیست
برخی این بیت را به فردوسی نسبت میدهند و او را برای سرودن این بیت موهن سرزنش میکنند. این بیت واقعا موهن و زنستیرانه است. ما که با شاهنامه کار میکنیم، میبینیم این بیت در هیچ یک از ۱۵ نسخۀ قدیمی و معتبر شاهنامه که مبنای تصحیح انتقادی خالقی مطلق از شاهنامه است، وجود ندارد. در چاپهای ژول مول و مسکو و حتی چاپ کماعتبار بروخیم نیز نیست. این بیت در برخی از چاپهای کماعتبار شاهنامه مانند ترنر ماکان و بمبئی ۱۲۷۶ قمری که اساس آنها نسخههای کماعتبار و متأخّر شاهنامه بوده، آمده است. طبعاً این بیت جعلی و ساخته و پرداخته دیگران است و سروده فردوسی نیست. اینجا میتوانیم نگاه صددرصدی داشته باشیم و قاطعانه براساس نسخهشناسی و سبکشناسی بگوییم این بیت از فردوسی نیست، در ذهنیت فردوسی هم نیست که چنین بیتهایی را بگوید. فردوسی زنستیز نیست و آن دسته از بیتهایی که در آنها زنان نکوهش شدهاند یا الحاقیاند و یا دیدگاه و نظرگاه قهرمانان شاهنامه است نه خودِ شاعر.
@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :
بیت «زن و اژدها هر دو در خاک به...» این بیت به طور قطع الحاقی و جعلی است
این بیت از بیتهایی است که در هیچیک از نسخههای اصلی و کهن «شاهنامه» وجود ندارد. اگر در یکی از نسخههای شاهنامه میبود شاید نمیشد به صراحت و آشکار و صددرصد بگوییم از فردوسی نیست اما زمانی که بیتی در ۲۰ نسخه معتبری که آقای خالقی مطلق آنها را برکاویده و بررسیدهاند وجود ندارد، یعنی اینکه این بیت به طور قطع الحاقی و جعلی است و به هیچ روی از فردوسی نیست. فکر میکنم این بیت در یکی از نسخههای چاپ سنگی که در هند منتشر شده آمده و بعد هم وارد برخی از شاهنامههای غیرمعتبر شده است که کاملا غیرعلمی عمل کردهاند.
@shahnamehpajohan
#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی تنها شاعر ایرانی است که زن ستیز نیست و سر بیت «زن و اژدها هر دو در خاک به» ما بارها گفته ایم که این بیت الحاقی است و در هیچ یک از نسخه های کهن نیست. در میان نسخه هایی که از سده هفتم هجری، تا یازدهم هجری داریم، این بیت نیست. بعداً سردرمی آورد از زمان جامی تقریباً. غیر از این بیت، دو سه بیت دیگر هم هست و در اینکه این ابیات الحاقی است در تصحیح شاهنامه، کوچک ترین تردیدی نیست. در هیچ یک از شاهنامه هایی که چاپ شده، شما این بیت ها را نمی بینید و این هایی که این بیت ها را در این سال های اخیر علم کرده اند به اسم فردوسی، این ها فردوسی ستیزند و نه اینکه فردوسی زن ستیز باشد.
@shahnamehpajohan
🔶https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
با دریغ دکتر محمد غلامرضایی، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، درگذشت.
محمد غلامرضایی (۱۳۳۱- ۱۴۰۲) در خور و بیابانک از توابع نایین به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود و سپس یزد به پایان رساند. پس از آن برای ادامۀ تحصیل راهی تهران شد. او دورۀ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تربیت معلم و دورۀ کارشناسی ارشد همان رشته را در پژوهشکدۀ فرهنگ ایران سپری کرد و در سال ۱۳۵۹ موفق به دریافت درجۀ دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.
دکتر غلامرضایی در فاصلۀ سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ با مراکزی چون انجمن آثار ملی، بنیاد فرهنگ ایران، فرهنگستان ادب و هنر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب و مجلههای یغما و راهنمای کتاب همکاری داشت و به تشویق زندهیاد ایرج افشار اقدام به فهرستنویسی آثار خطی انجمن آثار ملی كرد كه با نام فهرست كتابهای كتابخانۀ انجمن آثار ملی به چاپ رسید.
دکتر غلامرضایی از سال ۱۳۵۷ به یزد رفت و ابتدا در دانشسرای عالی آن شهر و سپس با سمت عضو هیئت علمی در دانشگاه یزد مشغول به تدریس شد تا اینکه از شهریور ۱۳۷۸ به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شد و تا پایان عمر در آنجا به پژوهش، تدریس و راهنمایی دانشجویان اشتغال داشت.
دکتر غلامرضایی پژوهشگری با وسواس علمی و دقت بالا و آموزگاری دلسوز و مهربان بود. از آثار قلمی او میتوان به کتابهایی چون سبکشناسی نثرهای صوفیانه: از قرن پنجم تا اوایل قرن هشتم، سبکشناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، تَشتۀ فُر: آیین زندگی در دهههای پیشین خور و بیابانک، سی قصیدۀ ناصر خسرو و داستانهای غنایی اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار خدمات علمی دکتر محمد غلامرضایی را ارج مینهد و درگذشت آن استاد ارجمند را به جامعۀ دانشگاهی ایران تسلیت میگوید. خاک بر او خوش باد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
محمد غلامرضایی (۱۳۳۱- ۱۴۰۲) در خور و بیابانک از توابع نایین به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود و سپس یزد به پایان رساند. پس از آن برای ادامۀ تحصیل راهی تهران شد. او دورۀ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تربیت معلم و دورۀ کارشناسی ارشد همان رشته را در پژوهشکدۀ فرهنگ ایران سپری کرد و در سال ۱۳۵۹ موفق به دریافت درجۀ دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد.
دکتر غلامرضایی در فاصلۀ سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ با مراکزی چون انجمن آثار ملی، بنیاد فرهنگ ایران، فرهنگستان ادب و هنر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب و مجلههای یغما و راهنمای کتاب همکاری داشت و به تشویق زندهیاد ایرج افشار اقدام به فهرستنویسی آثار خطی انجمن آثار ملی كرد كه با نام فهرست كتابهای كتابخانۀ انجمن آثار ملی به چاپ رسید.
دکتر غلامرضایی از سال ۱۳۵۷ به یزد رفت و ابتدا در دانشسرای عالی آن شهر و سپس با سمت عضو هیئت علمی در دانشگاه یزد مشغول به تدریس شد تا اینکه از شهریور ۱۳۷۸ به دانشگاه شهید بهشتی منتقل شد و تا پایان عمر در آنجا به پژوهش، تدریس و راهنمایی دانشجویان اشتغال داشت.
دکتر غلامرضایی پژوهشگری با وسواس علمی و دقت بالا و آموزگاری دلسوز و مهربان بود. از آثار قلمی او میتوان به کتابهایی چون سبکشناسی نثرهای صوفیانه: از قرن پنجم تا اوایل قرن هشتم، سبکشناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، تَشتۀ فُر: آیین زندگی در دهههای پیشین خور و بیابانک، سی قصیدۀ ناصر خسرو و داستانهای غنایی اشاره کرد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار خدمات علمی دکتر محمد غلامرضایی را ارج مینهد و درگذشت آن استاد ارجمند را به جامعۀ دانشگاهی ایران تسلیت میگوید. خاک بر او خوش باد.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from خردسرای فردوسی
اول آبان، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی گرامی باد
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
در صورت تمایل عضو كانال #خردسرای_فردوسی شوید و دیگر دوستان هم به این کانال فرهنگی دعوت کنید.
@kheradsarayeferdowsi
نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی
#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارثآباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار میرود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعهای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، میتوان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.
از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترامآميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.
از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.
بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعهای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.
با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی میكرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانهاش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشتهايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعهای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.
با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمیآيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا میزيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بیآنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.
(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).
در صورت تمایل عضو كانال #خردسرای_فردوسی شوید و دیگر دوستان هم به این کانال فرهنگی دعوت کنید.
@kheradsarayeferdowsi
Telegram
attach 📎