Telegram Web Link
Forwarded from ایران بوم
سالگرد درگذشت هوشنگ سیحون (۵ خردادماه 1393)

 هوشنگ سیحون، آثار معماری ارزشمندی دارد که تمامی آن‌ها طی ۵ دهه گذشته ساخته شده‌اند و در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسیده‌اند. از جمله مهمترین آثار او، آرامگاه‌های فردوسی در توس، خیام در نیشابور و بوعلی‌سینا در همدان است.

هوشنگ سیحون، خالق بناهای ارزشمند بسیاری است. از آن جمله می‌توان به آرامگاه بزرگانی چون خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و 10ها مقبره و آرامگاه دیگر و نیز طراحی بنای «موزه توس» در سال 1347 و همچنین ساختمان بانک سپه در میدان اما‌م‌خمینی تهران اشاره کرد.
 
وی همچنین طراحی ساختمان‌های سازمان نقشه برداری کل کشور، کارخانه نخ ریسی کوروس اخوان، کارخانه آرد مرشدی، مجتمع آموزشی یاغچی آباد، سینما آسیا، سینما سانترال، کارخانه کانادادرای (زمزم فعلی) در تهران و اهواز، کارخانه یخ سازی کورس اخوان و حدود 150 پروژه مسکونی خصوصی را بر عهده داشته است.
 
گفته می‌شود که سیحون طرح آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، پایه‌گذاری و طراحی کرده ‌است.
 
سیحون در خانواده‌ای آشنا با موسیقی به دنیا آمد. پدربزرگ او میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی و معروف به پدر موسیقی سنتی ایران بود. مادر وی، مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار، و نیز دایی او مرحوم احمد عبادی، استاد بزرگ سه تار بود.
 
او پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت آندره گدار (رئیس اداره باستان‌شناسی وقت ایران) برای ادامه تحصیل راهی پاریس می‌شود و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) طی حدود 3 سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود می‌پردازد و در سال 1949 به درجه دکترای هنر می‌رسد.
 
او در بازگشت به ایران در سن 23 سالگی نخستین اثر معماری خود که بنای یادبودی بر آرامگاه بوعلی سینا بوده است را طراحی می‌کند.
 
سیحون در طول سالهای فعالیت خود عضو شورای ملی باستان‌شناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاه‌های ایران و کمیته بین‌المللی ایکوموس بوده و به مدت 15 سال مسؤولیت مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشته است.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12739-hoshang-seihoon.html

@iranboom_ir
Forwarded from ایران بوم
بناهای ماندگار «هوشنگ سیحون» در ایران
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/35550

هوشنگ سیحون خالق بناهای معروفی در ایران است و آرامگاه برخی از مشاهیر ایران به دست او طراحی شده است.
به گزارش ایسنا، هوشنگ سیحون در طول فعالیت خود در ایران، بناهای مشهوری را طراحی کرد. توجه به شخصیتی که بنا برای او ساخته می‌شد، از ویژگی‌های کار هوشنگ سیحون بود.


آرامگاه خیام
آرامگاه کنونی خیام در شهر نیشابور از شاخص‌ترین کارهای هوشنگ سیحون است. این آرامگاه در باغی که مقبره امامزاده محروق، از نوادگان امام سجاد (ع) در آن واقع است، قرار گرفته؛ این باغ در زمان حیات خیام در محله شادیاخ نیشابور بوده است. آرامگاه یا بنای یادبود خیام از ساختمان‌های شاخص طراحی شده در ایران است.


هوشنگ سیحون خود درباره این بنا گفته بود: «آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت. اولین کاری که باید انجام می‌دادم این بود که به گونه‌ای طراحی کنم که آرامگاه خیام و امامزاده محروق تداخل پیدا نکنند؛ به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرار داشت از امامزاده جدا کنم. من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زردآلوی باغ داشت انتخاب کردم، چون این مکان سه متر پائین‌تر قرار دارد و فصل بهار شکوفه‌های زردآلو روی مزار می‌ریزد. خیام ریاضیدان، منجم و ادیب بود؛ سعی داشتم که این سه جنبه شخصیتی در مزارش تجلی پیدا کند.»
 
آرامگاه نادرشاه افشار
آرامگاه نادرشاه بنایی است در مجموعه باغ موزه نادری در شهر مشهد که به یادبود نادرشاه افشار در سال ۱۳۴۲ خورشیدی توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شده‌ است. ساختمان آرامگاه نادرشاه از قسمت مرکزی که محل تدفین نادرشاه است و دو تالار موزه تشکیل شده که یکی از آنها موزه اسلحه دوره‌های مختلف تاریخ ایران و دیگری موزه اسلحه و آثار مربوط به دوران نادرشاه را نمایش می‌دهد.
ساختمان جدید آرامگاه نادرشاه افشار در تاریخ ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۲ به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.

 
آرامگاه کمال‌الملک
آرامگاه کمال‌الملک از دیگر بناهای طراحی شده توسط هوشنگ سیحون است. این بنا در شهر نیشابور (مدفن کمال‌الملک) قرار گرفته است. موقعیت این بنا در نزدیکی آرامگاه عطار نیشابوری در محله شادیاخ در نیشابور (شهر کهن) و موقعیت کنونی در خیابان عرفان (نیشابور) است.
حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده‌اند پدید آمده که این قوس‌های متقاطع، «تاق‌های چهاربخش» را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده‌اند تداعی می‌کنند و احتمالاً منبع الهام طراح نیز بوده‌ است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهراً متفاوت با هندسه‌ای پیچیده دست یافته‌ است. این طرح نوآورانه با به‌کارگیری سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده‌ است. این بنا در مراسمی در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۴۲ خورشیدی رونمایی شد.

آرامگاه ابوعلی سینا
آرامگاه ابوعلی سینا که در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۶ به‌ عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده، از دیگر آثار به جا مانده از هوشنگ سیحون است. این بنا به سبک معماری «قرنی» که بوعلی سینا در آن می‌زیسته از روی قدیمی‌ترین بنای تاریخ‌دار اسلامی یعنی برج گنبد قابوس در شهر گنبد کاووس اقتباس شده است.
باغچه‌های این بنا متاثر از باغ‌های ایرانی، آب‌نماها الهام گرفته از حوض خانه‌های سنتی و نمایی با روکار سنگ‌های حجیم و خشن خارا که با سنگ گرانیت کوهستان الوند آراسته شده و نمایان کننده کاخ‌های باستانی ایرانیان است. کار ساخت این بنا در سال ۱۳۳۳ هجری شمسی به پایان رسید.

به گزارش ایسنا، هوشنگ سیحون، معمار و نقاش ایرانی در یکم شهریور ماه 1299 در تهران متولد شد.خانواده‌ی او اهل هنر موسیقی بودند و پدربزرگش، میرزا عبدالله فراهانی از پیشگامان موسیقی سنتی بود. سیحون پس از پایان تحصیلاتش در رشته‌ی معماری دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، به دعوت رییس اداره‌ی باستان‌شناسی برای ادامه‌ی تحصیل به فرانسه سفر می‌کند و سه سال در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس تحصیل می‌کند و موفق به دریافت مدرک دکترا می‌شود.
او پس از بازگشت به ایران یک دوره به ریاست دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران منصوب شد که از فعالیت‌های او تاسیس سه رشته‌ی شهرسازی، تئاتر و موسیقی بود. او در 23 سالگی، نخستین اثر معماری خود را که بنای یادبودی برای آرامگاه ابوعلی‌سینا بود، طراحی کرد.

همچنین از آثار معروف این معمار ایرانی می‌توان به آرامگاه کمال‌الملک، خیام، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی پسیان، بنای موزه‌ی توس و ساختمان بانک سپه در میدان توپخانه‌ی تهران اشاره کرد.

این معمار ایرانی روز پنجم خرداد ماه 1393 در خارج از کشور درگذشت.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/12740-

@iranboom_ir
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
گرشاسب


▪️جا دارد که در اینجا اشاره‌ای شود به این پهلوان کهن که به دوران هندوایرانی تعلق دارد. افسانه‌های مربوط به این شخصیت پیش‌زردشتی وارد روایت‌های دینی شده و رنگ زردشتی به خود گرفته است و گونه‌های متفاوت این روایت‌ها باعث شده است که زمان و شخصیت گرشاسب در تاریخ اساطیری به آسانی قابل تشخیص نباشد.
گرشاسب پسر ثریته است. ثریته تواناترین مرد از خاندان سام است و سومین کسی است از میان مردمان که هوم را مطابق آیین می‌فشارد و به پاداش این کار صاحب دو پسر می‌شود: یکی اورواخشیهٔ قانونگذار و دیگری گرشاسبِ گیسوَر (دارای موی مجعد)، نرمنش (دلاور)، گُرزور و نیرومندترین مردان. بنابراین از نظر زمانی در این روایت، گرشاسب پس از جمشید و فریدون و پیش از زردشت است. گرشاسب بخشی از فرّهٔ جمشید را دریافت می‌کند و همان طور که پیش از این گذشت، با اینکه فریدون بـر ضحاک پیروز می‌شود، نابودی ضحاک در هزاره‌های پایانی جهان پس از بند گسستن او به دست گرشاسب خواهد بود.

▪️دلاوری‌های گرشاسب با کشتن اژدهای شاخدار آغاز می‌شود. گرشاسب به هنگام نیمروز در ظرفی آهنین بر پشت اژدهای شاخدار غذا می‌پزد. اژدها از گرمای آتش می‌جهد و گرشاسب هراسان به کناری می‌شتابد و در این نبرد، آتش
آزرده می‌شود. گرشاسب در کنار دریای فراخکرد، دیو اژدها مانند یعنی گَنْدَرْو زرّین‌پاشنه را از پای در می‌آورد. بر خانهٔ بزرگ او یورش می‌برد و هیتاسب زرّین‌تاج را که قاتل برادرش اورواخشیه است میکشد. رام کردن باد، بازداشتن مرغ بال گسترده و از میان بردن راهزنان غول‌پیکر نیز جزء کارهای قهرمانی اوست.


▪️گرشاسب سپس از پری خناثئیتی در کابلستان فریب می‌خورد و به او می‌پیوندد و با بی‌احترامی به آتش که قبلاً بدان اشاره شد جزء گناهکاران می‌شود و با وجود جاودانه بودن، وقتی نوهین تورانی در دشتی در زابلستان تیری به او می‌زند، او به خواب فرومی‌رود و تا آخر جهان در این حالت بیهوشی باقی خواهد ماند. پیکر گرشاسب را فروهرها محافظت می‌کنند تا در هزارهٔ اوشیدرماه وقتی که ضحاک زنجیر خود را گسست و به آزار آفریده‌های گیتی پرداخت، امشاسپندان و ایزدان بر سر پیکر گرشاسب بروند و او را از خواب بیدار کنند تا او گرز بر ضحاک کوبد و نابودش کند.


تاریخ اساطیری ایران، صص ۵۷_۵۸
استاد ژاله آموزگار

مطالب این رسانه را دربارهٔ کتاب ملّی ایرانیان با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
ششم خردادماه سالروز درگذشت محمّد قروینی

موقعی که قزوینی جوان در تهران بود تحقیقات در ایران پایۀ درست و استواری نداشت. نهایت کارهایی که بتوان به آنها تحقیق نام نهاد کتاب‌های تاریخ تبریز نادرمیرزا، آثار عجم فرصة‌الدوله، ابدع‌البدایع شمس‌العلماء، تاریخ شعرای ذکاء‌الملک اوّل و نوع آن آثار بود. کتابخانه‌ای هم در ایران نبود که کارگشا باشد. کتابخانۀ سلطنتی برای مراجعۀ مردم نبود. مجلّات و نشریات اروپایی که خاص مباحث شرق‌شناسی بود به ایران نمی‌رسید، تحقیقات ایرانی در آن وقت مفهومی نداشت. حتی تصحیح متون پایۀ نااستواری داشت.
قزوینی چون به دریای علم فرنگ رسید و از زلال آن نوشید، جان گرفت از نشست و برخاست با بزرگان و شرق‌شناسانی که در انگلیس بودند روش علمی را آموخت. از خزانه‌های کتب لندن و کمبریج بهره‌وری‌ها یافت، با تورّق دوره‌های مجلّه‌های شرق‌شناسی بر مطالب مقاله‌های گذشتگان پیش از خود وقوف پیدا کرد. از دیدن و خواندن مجموعه‌ها با راه و روش تحقیق آشنا شد. با دستمزدهای ناچیزی که از قبل همکاری با ادوارد براون به او می‌رسید امرار معاش می‌کرد، ولی استمرار خدمات علمی او تضمین شده بود. سال‌ها پس از آن هم از اوقاف گیب مبالغی بابت حق تصحیح جهانگشای جوینی دریافت کرد.
در دورۀ جنگ جهانی اوّل از پاریس به برلن رفت. رفتن قزوینی به برلن برای او فوز عظیمی بود از باب اینکه توانست نسخ خطی آلمان را تا حدودی که اوضاع جنگ اجازه می‌داد ببیند. جز این فرصتی دلپسند بود که با مستشرقان معتبر آلمان مانند نولدکه و مارکوارت و روزن و میتوخ و دیگران هم‌نشینی و هم‌سخنی داشته باشد و از راه و روش بسیار مستحکم و کم‌مانند آنان در تحقیقات مستفید شود. روش مطالعات آلمانی در شرق‌شناسی همیشه شهرت داشت و معتبر بوده است.
از یادگارهای مهم قزوینی که ماندگار خواهد بود یادداشت‌های علمی و انتقادی اوست که در ده جلد چاپ شده است و اصل آن‌ها در کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران نگاهداری می‌شود.
این یادداشت‌ها باید الگوی همیشگی برای کلیۀ دانشجویانی باشد که در رشته‌های تحقیقات ایرانی تحصیل می‌کنند. می‌باید معلّمان بروند و آنها را به دانشجویان خود نشان بدهند و روش «برگه‌نویسی علمی» درست از روی آن‌ها تبیین و توضیح بشود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۸۰ - ۸۱]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
تحقیقِ درست

اگر با این همه محقق که در روزگار ما هست هنوز ادب تحقیقی ما سست و بی‌مایه به نظر می‌آید جای دریغ است، اما علت آن است که داعیه‌داران زمان ما کار تحقیق را زیاد آسان و خوارمایه گرفته‌اند. تا ۳۰ سالی پیش که هنوز این همه محقق در بین ما ظهور نکرده بود کسانی مانند محمد قزوینی و همگنان او، اگر تحقیقی در مسائل ادبی و تاریخی می‌کردند دقیق و استوار بود. کار این گونه محققان اگر بسیار نبود و به کندی و آهستگی پیش می‌رفت؛ اما روشن و درست بود و تا حد زیادی مایه‌ی خرسندی و اطمینان می‌گشت. چنان محققی چون شوقِ طلب و دردِ تحقیق داشت با دقت و حوصله‌ی تمام در کشف مطالب و حل دشواری‌ها اهتمام می‌ورزید حتی اتفاق می‌افتاد که برای یافتن اصل و تمام شعری تازی که در جهان‌گشای جوینی آمده بود، چندین سال وقت و عمر می‌گذرانید. این مایه، شور و شوق البته مایه‌ی حیرت است؛ اما تا چنین شور و شوقی در محقق نباشد کار او نمی‌تواند مایه‌ی یقین و موجب اطمینان اهل‌نظر واقع گردد و حقیقت آن است که همین شور و شوق و دقت و حوصله‌ی شگرف است که کار محققان بزرگی مانند شامپولیون وانکیتل دوپرون و فوستل دوکولانژ و بسیاری از همگنان آن‌ها را شکوه و عظمت جاودانه بخشیده است.
 اما از این همه شور و شوق که در کسانی مانند محمد قزوینی با دقت و احتیاطی نزدیک به سرحد وسواس همراه بود، در بسیاری از محققان ما امروزه تقریباً هیچ نمانده است و از این رو است که کار بیشتر محققان ما امروز بیش و کم سست و ضعیف و آمیخته با بی‌دردی و شتاب‌کاری است. این بی‌دردی و شتاب‌کاری که آفت عمده‌ی کارِ درست است، امروز چنان بر ما چیره گشته است که حتی شور و شوق و درد و ذوق دانش‌طلبی و حقیقت‌جویی را از کسانی نیز که از عهده‌ی کار درست برمی‌آیند، باز گرفته است و ادب تحقیقی ما را چنان ضعیف و بی‌مایه کرده است.
این شتاب‌کاری، محققان ما را به کجا می‌برد؟ نخست به بی‌رسمی که آغاز سرگشتگی است؛ زیرا هر نکته‌ای که مورد تحقیق اهل‌نظر است خود مسئله‌ای دیگر است و راه دیگر دارد که محقق باید رسم و راه غور و تحقیق در آن را بیابد؛ اما آنکه مجال اندیشه و تأمل ندارد، این رسم و راه را نمی‌جوید و ناچار دستوری و قالبی ساخته و پرداخته را در تحقیق پیش می‌کشد و کار او یک‌نواخت و قالبی و گاه پوچ و بی‌فایده می‌شود. این دستور و قاعده‌ی ساخته و پرداخته، هم‌اکنون در کار بعضی از محققان ما هست و کار آن‌ها به همین سبب سست و پست و بی‌حاصل و یک‌نواخت شده است.
 آنجا که تحقیق درباره‌ی شخصی گمنام یا نام‌آور مورد نظر است محقق ما دیگر به خود زحمت نمی‌دهد تا معلوم بدارد در تحقیق حال او چه نکته‌هاست که باید روشن کرد و کدام مطلب هست که هیچ به جست‌وجو و پژوهش نمی‌ارزد؟ اگر آنکه احوال او مورد نظر است شاعری یا نویسنده‌ای است، به آسانی می‌توان راجع به او کتاب کلان و شاید در چندین مجلد نوشت! اما چگونه؟ این را محقق عالی‌شأنِ شتاب‌کار ما به آسانی و از روی دستور و قاب معین می‌تواند انجام بدهد: درباره‌ی نام و لقب وی، درباره‌ی تاریخ ولادت و وفات وی، درباره‌ی معاصران و ممدوحان وی و درباره‌ی شماره‌ی آثار و سایر احوال وی، اختلاف‌هایی را که همیشه در سخنان تذکره‌نویسان هست ذکر می‌کنند و بدون اینکه بخواهد یا بتواند در آن سخنان داوری کند آن همه را به ترتیب گرد می‌آورد و مخصوصاً به بهانه‌ی آنکه اوضاع و احوال محیط و عصر و اقلیم و زمانه‌ی او را روشن کند، تمام اطلاعاتی را که در کتاب‌های تاریخ و کتاب‌های مسالک و ممالک در باب شهر و دیار آن شاعر و نویسنده آمده است به تفصیل، بی‌هیچ نقدی و تحقیقی، نقل می‌کند و گمان می‌برد که با گردآوردن چنین کتابی، حقیقت حال آن شاعر و نویسنده را تا آنجا که ممکن هست، دریافته است و نکته‌ای ناگفته و ناشناخته باز نگذاشته است و غافل است که از این تحقیق دستوری و قالبی بی‌روح و کم مغز، هیچ‌چیز تازه‌ای در باب آن نویسنده و شاعر معلوم نشده است و در واقع تحقیق و جست‌وجوی او حاصلی نداشته است.

#علامه‌محمد‌قزوینی
#علامه‌قزوینی
#استاددکترعبدالحسین‌زرین‌کوب
#یادبود_بزرگان

یادداشت‌ها و اندیشه‌ها؛ از مقالات، نقدها و اشارات؛ دکتر عبدالحسین زرین‌کوب؛ جاویدان؛ ۲۵۳۶: ۹تا۱۱.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
تاریخِ نادانیِ ما

▪️وقتی که علّامه محمّد قزوینی ( ۱۲۹۴_ ۱۳۶۸ ه.ق) بعد از عمری تحصیلاتِ حوزوی در ایران و سالها پژوهش در اروپا و حشر و نشر با بزرگ‌ترین خاورشناسانِ جهان و نشرِ آنهمه آثار تاریخی و ادبی فارسی و عربی و فراهم آوردن آنهمه یادداشت‌ها به ایران بازگشت، ارادتمندان او، امثال سید حسن تقی‌زاده و بدیع‌الزّمان فروزانفر، خواستند برای او ممرّ‌ِ معیشتی فراهم سازند که او پیرانه‌سر از گرسنگی نمیرد. مصلحت در آن دیدند که ایشان را به استادی دانشگاه تهران دعوت کنند. مجلسی برای همین امر در دانشگاه تهران تشکیل شد که در آن تقی‌زاده و فروزانفر و همهٔ بزرگان عصر در آن جمع بودند. از علّامهٔ قزوینی نیز خواهش کرده بودند که به آن مجلس درآید. سرانجام مسألهٔ استادی ایشان را مطرح کردند و قرار شد که شورای دانشگاه این موضوع را تصویب کند. هریک از بزرگان دقایقی چند در فضایل علمی ایشان و جایگاه جهانی ایشان در حوزهٔ پژوهش‌های ایرانی و اسلامی، سخن گفت و همگی به دانشگاه تهران تبریک گفتند که علّامهٔ قزوینی چنین افتخاری را به دانشگاه داده و استادی آنجا را قبول کرده است. کار در آستانهٔ تمام شدن بود که یکی از استادان دانشکدهٔ الاهیات، که در معارفِ طلبگی مرد فاضلی بود، و معلم صرف و نحو عربی بود، پرسید:
ایشان استاد چه رشته‌ای خواهند بود؟
پاسخ دادند که استاد تاریخ‌.
آن استاد ساده‌لوح دانشکدهٔ الاهیات گفت:

–تاریخ را که بچّه خودش می‌خواند، استاد لازم ندارد!


مرحوم قزوینی با شنیدن این سخن برخاست و گفت:

«آری، تاریخ استاد لازم ندارد.»

و مجلس را ترک گفت و برای همیشه دانشگاه تهران را از وجودِ بی‌مانند خویش محروم کرد. هرچه تقی‌زاده و فروزانفر و دیگر بزرگان عجز و لابه کردند، به هیچ روی حاضر نشد استادی
دانشگاه تهران را قبول کند.
رشدِ عقلانی جوامع بشری، بیشتر از آنکه به ارتقای طبّ و فیزیک و شیمی در آن کشورها وابسته باشد به میزان فهمی که از تاریخ دارند وابسته است. تاریخ، پیچیده‌ترین دانشِ بشری است. از فیزیک، از شیمی، از ریاضیات و نجوم بسی پیچیده‌تر و دشوارتر است. ما تصوّر می‌کنیم مورّخ کسی است که ناسخ‌التواریخ را حفظ کرده و می‌داند که در چه سالی فلان جنگ روی داده است و چند نفر در آن جنگ کشته شده‌اند و نام آن کشتگان چیست.

محمدرضا شفیعی کدکنی
درویش ستیهنده، تهران: ۱۳۹۷، صص ۱۰۳–۱۰۲
#علامه_محمد_قزوینی

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
Forwarded from نقش بر آب (Hamed Khatamipour)
علّامه قزوینی و مارکوارت


ملاقات قزوینی با پرفسور مارکوارت، ایران‌شناس بسیار بزرگ‌ و‌ معروف آلمانی هم ... شنیدنی است. مارکوارت استاد بسیار مشهوری بود و در علم جغرافیای ایران قدیم در سرتاسر جهان، نظیر و همتا نداشت و با آن همه معلومات بسیار وسیعی که دربارهٔ ایران و خاورزمین داشت(او علاوه بر زبان‌های معمولی و زبان‌های اوستایی و پهلوی و ارمنی و سانسکریت حتّی زبان چینی را هم یاد گرفته بود تا بتواند از مآخذ چینی هم دربارهٔ ایران و مشرق‌زمین استفاده نماید)در دانشگاه برلن، استاد تاریخ فرنگستان(گویا در قرون وسطی) بود. با ما ایرانیان آشنا شده بود. مکرّر اظهار میل نمود که مایل است با میرزا محمّدخان قزوینی آشنا شود ولی قزوینی مدام طفره می‌رفت و ‌شانه خالی می‌کرد. مارکوارت معتقد بود که قزوینی با یاری و همدستی یک تن از ایرانشناسان آلمانی باید «شاهنامهٔ» فردوسی را مورد تحقیق و‌ مطالعهٔ عمیق و دامنه‌داری قرار بدهند تا «شاهنامه» به صورت جدیدی با مقدّمه و‌حواشی و ملحقات و تعلیقات لازم به چاپ برسد.
عاقبت روزی قزوینی نتوانست تعلّل بورزد و به دیدار مارکوارت رفت. هرگز فراموش نخواهم کرد ساعتی را که پس از دیدار به ادارهٔ «کاوه» مراجعت نمود. با حال عجیبی وارد شد. گویی وحشت‌زده بود. چشمان درشتش درشتر(کذا) شده بود و آتش‌فشانی می‌کرد. به محض این که وارد اتاق دفتری شد که تقی‌زاده و راقم این سطور در آنجا کار می‌کردیم به صدای بلند و پرخاش‌کنان فرمود این چه کاری بود که شما کردید، چرا مجبور کردید به دیدن این شخص بروم، او کجا و من کجا، او دریاست و‌ من قطره‌ای بیش نیستم. در مقابل او‌ من آدمی که خودم را کسی پنداشته بودم نیستم و معدوم دیدم، ای کاش پایم شکسته بود و نرفته بودم ... .

خاطرات سیّد محمّدعلی جمالزاده، به کوشش ایرج افشار - علی دهباشی، انتشارات سخن، تهران، ۱۳۸۰، صص۲۲۴-۲۲۵

https://www.tg-me.com/naghshbarab
#جلال_خالقی_مطلق:
مفهوم ایران در شاهنامه تا اندازه‌ای شناور است

🔸مفهوم ایران در شاهنامه تا اندازه‌ای شناور است، چون مرزهای ایران شناور بوده. با هر سلسله‌ای که سر‌کار می‌آمده بخش‌هایی از ایران از دست می‌رفته یا چیزی به جغرافیای قبلی اضافه می‌شده است. مثلا ایران در زمان هخامنشیان وسعت خیلی زیادی داشته و همچنین در زمان مادها. در زمان پارت‌ها مقداری کوچک‌تر می‌شود و بعد دوباره وسعت می‌یابد؛ در زمان ساسانیان کوچک‌تر می‌شود و باز دوباره بزرگ می‌شود و در زمان خسرو پرویز به وسعت چشمگیری می‌رسد. بعضی وقت‌ها در شاهنامه، ایران فقط به معنای ایران شرقی است و بعضی وقت‌ها هم به معنای پایتخت ایران است. مثلا وقتی که رستم با اسفندیار صحبت از ایران و نیران می‌کند، معلوم می‌شود کشورهایی هم ضمیمه ایران بوده‌اند. یعنی تیول ایران بوده‌اند، ولی به طور کلی وقتی گفته می‌شود ایران، منظور سرزمین خیلی وسیعی است با مرزهای گسترده.

  ایران در شاهنامه دو معنی دارد

🔸ایران در شاهنامه دو معنی دارد. یکی کشور ایران است و معنی دیگرش ایرانیان است. ایران جمع «اِر» پهلوی است که به معنی نژاده و ایرانی است. غیر از کلمه ایرانیان، دهقان هم برای ایرانیان به کار رفته و آزادگان هم همین‌طور. پس چند کلمه داریم برای ساکنین ایران: «ایرانیان یا ایران»، «آزادگان» و «دهقانان». همه کسانی که غیر‌ایرانی هستند، نیران نامیده شده‌اند که ممکن است سرزمین‌های وابسته به ایران باشند یا غیروابسته. نیران به معنی غیر‌ایران است.

🗞گفتگو با هفته نامه کرگدن/ مریم گودرزی

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.i
___
@ESHTADAN
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
روح ایرانی در شعر حافظ


▪️جلوهٔ دیگر چهرهٔ ممتاز حافظ، ایرانی‌‌اندیشی اوست. در آن دوره که سرزمین ایران پایمال سُم ستوران مهاجمانی از چند سوی، و ملّت ایران دستخوش خفقان و اختناق بود، و قرن‌ها به طور مستمر کوشش شده بود که ایرانیان ایرانی بودن خود را فراموش کنند، خواجهٔ شیراز بعد از دانای طوس شاید تنها کسی است که از اهل اندیشه و قلم، که در آن روزگاران فرهنگ ایرانی دارد و به ایران می‌اندیشد، و آنچنان است که یک ایرانی باید باشد. این اصیل‌ترین رنگ شعر حافظ است و همین ویژگی سبب شده است که در طول ششصد سال هر ایرانی از بوی خوش سخنش پیام آشنا شنیده، و آن را به جان و دل عزیز داشته است.


▪️حافظ به ایران می‌اندیشد و مثل یک ایرانی می‌اندیشد. البته توقع نباید داشت که دریافت او از ایران در ششصد سال پیش درست مثل دریافت ایرانیان امروز، مثل دریافت بهار و دهخدا باشد. اما در اوضاع و احوال آن روز اندیشهٔ او اندیشهٔ ایرانی است. حافظ در شعر خود به «قیل و قال مدرسه» و «طاق و رواق مدرسه و قال و قیل فضل» اشاره‌ها دارد. «علم و فضلی که به چل سال» به دست آورده بود، مجموعهٔ فرهنگ ایرانی و اسلامی آن روزگار است. به گفتهٔ مقدمه‌نویس دیوان اوقات خود را به «بحث کشّاف و مفتاح، و مطالعهٔ مطالع و مصباح، و تحصیل قوانین ادب و تجسّس دواوین عرب» می‌گذرانید. می‌دانیم که برنامهٔ مدارس آن روز از همین قبیل بود. امّا مهم این است که می‌بینیم چنین برنامه‌ای نتوانسته است یک وجود خشک قشری از حافظ بسازد.


▪️آنچه در مدرسه‌های آن روز بحث و تدریس می‌شد، کتاب‌های دینی به زبان عربی بود. بعد از سقوط عباسیان و در فضای جدید، تدریس کتاب‌های حکمت و کلام به مدارس راه یافته بود. تجسّس دیوان‌های شاعران عرب هم سرگرمی دانشمندان اهل ذوق بود. آن‌همه در سخن حافظ اثر گذاشته امّا نه چنان که اندیشه و شعر او را از فرهنگ ایرانی دور کند و مصنوع و خشک و عالمانه سازد. اگر اشعار ملمّعش را نشانهٔ فضل‌فروشی بشماریم، امّا معدودی اصطلاحات مدرسه‌ای یا تعبیرات و ترکیبات عربی آن چنان طبیعی در سخنش نشسته که ذوق سلیم را نمی‌رماند.
مایهٔ اصلی سخن او، فرهنگ ایرانی عصر او و ادوار پیش از اوست، و رواج سخنش سبب شده که در فرهنگ ایرانی بعد از خود، بیش از هر شاعر و نویسندهٔ ایرانی اثر گذاشته است.

گلگشت در شعر و اندیشهٔ حافظ، صص ۳۳_۳۷
دکتر محمدامین ریاحی


درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ
یکشنبه‌ها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
آیا هنوز ققنوس‌هایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟! چرا ایران‌دوستی گناه شد؟!  چه شد که ارزش‌ها سقوط کردند؟! علم واقعی بی‌رنگ شد و در لابه‌لای مقاله‌های فرمایشی و نمره‌های ارتقا دست و پا زد؟!

#ژاله_آموزگار

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#شاهرخ_مسکوب :
پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند

افسانه ی #رستم تنها ساخته ی آرزو نیست، واقعیت زندگی در کار است این نیرومند ترین مردان هم در جنگ با سهراب طعم تلخ شکست را می چشد و در نبرد با اسفندیار در می ماند و سرانجام مرگ، که چون زندگی واقعی است، او را در کام خود می کشد.حتی اسفندیار بیمرگ نیز شکار مرگ است. واقعیت ریشه ی این یلان را در دل خود دارد.

پهلوانان شاهنامه مردان آرزویند که در جهان واقعیت به سر می برند. چنان سربلندند که دست نیافتنی می نمایند، درختهایی راست و سر به آسمان ولی ریشه در خاک و به سبب همین ریشه ها دریافتنی و پذیرفتنی، از جنبه ی زمینی، در زمین، و بر زمین بودن، چون مایند و از جنبه ی آسمانی تبلور آرزو های ما و از هر دو جهت تبلور زندگی . واقعیت و ناگزیر از واقعیت آدمی در آنهاست و از این دیدگاه کمال حقیقتند. اما چنین حقیقتی انعکاس ساده و بی واسطه ی واقعیت نیست.

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
Forwarded from اسکان نیوز
🔻سهل‌انگاری در مرمت اماکن گردشگری؛
حوض ماهی آرامگاه سعدی خشک شد


انتشار عکس‌هایی از وضعیت سازه و بناهای محوطه آرامگاه سعدی در شیراز طی روزهای اخیر توجه زیادی در شبکه‌های اجتماعی جلب کرده است.

خشکسالی باعث خشک شدن حوض ماهی‌های آرامگاه شده و بنای اصلی آرامگاه هم در برخی نقاط دچار ترک و فروریختگی شده است.

محمد رضا هاجری، سخنگوی شورای شهر شیراز در مورد وضعیت این بنای خاطره‌انگیز به خبرآنلاین می‌گوید: «در واقع طی ۳۰ الی ۴۰ سال اخیر مرمتی در آرامگاه سعدی نداشته‌ایم. محوطه و فضای سبز داخلی نیازمند بازسازی است.»

پیش از این روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی فارس از اختصاص بودجه‌ای یک میلیارد تومانی برای مرمت این بنا در سال ۱۴۰۲ خبر داده بود.

هاجری اما می‌گوید این بودجه کافی نیست: «بودجه‌ یک میلیاردی جوابگو نیست. در بخش بودجه‌های مرمت و بازسازی، استان فارس که ۱۵ اثر تاریخی دارد جز سه استان برتر در دریافت بودجه بازسازی نیست.»

بنای فعلی آرامگاه سعدی در سال ۱۳۳۰ و بر اساس طرحی از محسن فروغی معمار مدرنیست ایرانی ساخته شده است.

@eskannews_com
instagram.com/eskannews
Forwarded from شفیعی کدکنی
.
یک تذکر مهم:
این قطعه را محمدرضا شفیعی کدکنی در ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در ۴ مصراع دقیقاً به همین‌گونه که آورده شده است، سرودند. مدتی‌ست در فضای مجازی ابیات دیگری در ادامهٔ این قطعه با نام «محمدرضا شفیعی کدکنی» منتشر و دست به دست می‌شود.
آنچه ایشان سرودند همین چهار مصراع است و بس. ابیات دیگری در این حال و‌ هوا و وزن و آهنگ از ایشان نیست.
#زن_باش
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
امام رضا علیه‌السلام
و معروف کَرخی در تذکرة‌الاولیاء



▪️معروف کرخی: (متوفی ۲۰۰): ابومحفوظ معروف بن فیروزان، زاهد و عارف مشهور، از اهالی محلهٔ کَرخ بغداد. خانوادهٔ او ایرانی بوده‌اند و از نام پدرش پیداست. مذهب ایشان مذهب صابئین بوده است. قبرِ معروف هنوز در بغداد زیارتگاه است.

ذکر معروف کَرخی رضی‌اللّه‌عنه
در تذکرة‌الاولیاء

▪️ترسابچه‌ای بود. چون مادر و پدرش به دبیرستان دادند، استاد گفت: بگو «ثالثُ ثلاثة» گفت: لا، بل «هو الله الواحد» هر چند می‌گفت: بگو «خدای سه است»، می‌گفت: «نه یکی است.» استادش چوب می‌زد سود نداشت. عاقبت سخت بزدش. معروف بگریخت. پدر و مادرش گفتند: «کاشکی باز آمدی بر هر دینی که می‌خواستی تا موافقت کردیمی.» پس برفت و بر دستِ علی بن موسی‌الرضا، رضی‌الله‌عنه، مسلمان شد. به سرای پدر آمد در بزد. گفتند: «کیست؟» گفت: «معروف.» گفتند: «بر کدام دینی؟» گفت: «بر دین محمد، صلی اللّه عليه و سلّم.» پدر و مادرش به فرمان خداوند جل جلاله، مسلمان شدند. و آنگاه به داودِ طایی افتاد و بسیار ریاضت بکشید و بسی عبادت به‌جای آورد و چندان در صدق قدم زد که مُشارُ إلَیه گشت.


▪️پی‌نوشت‌ها:
ترسابچه‌ای بود: احتمالاً خاندان او از صابئین (ماندائیان، صُبّی‌ها و مغتسله) بوده‌اند. حکایانی که در زندگی او نقل شده و در آنها مسألهٔ آب یا عبورِ از آب محور حکایت است، می‌تواند با رفتارِ صابئین با آب مرتبط باشد. ذهبی تصریح دارد که «کان اَبوه مِن اعمال واسط من الصابئه» (تاریخ الاسلام، ۱۲۰۴/۴)


بر دست علی بن موسى‌الرضا علیه‌السلام:
یکی از مشهورات تاریخ تصوّف است و از قدما ابوعبدالرحمن سُلَمی، در طبقات‌الصوفيه ۸۵، آورده است که «اَسْلَم على یَدِ علی بن موسی‌الرضا.» در دنبالهٔ این سخن بعضی از نسخه‌های طبقات‌الصوفيه این مطلب را اضافه دارند که «معروف پس از این که اسلام آورده است دربانِ (=حاجب) علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام شده و در هجومی که شیعه بر درِ علی بن موسی آوردند پهلوی معروف شکست و درگذشت و در بغداد دفن شد.»
اما این عبارت در تمام نسخه‌های طبقات نیامده است. ذهبی با تعصب شدیدی که درین گونه موارد دارد می‌گوید: «سُلَمی حرف غير‌ قابل قبولی را آورده و آن این است که معروف حاجبِ علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام بوده است» و نیز گفته است که «ایشان پهلوی معروف را شکستند و او مُرد.»
اگر این سخن صحيح باشد بدین معنی است که حاجبی دیگر به نام معروف بوده که همنام معروف کرخی بوده است (تاریخ الاسلام ۱۲۱۳/۴. نیز کشف‌المحجوب، ژوکوفسکی ۱۴۱، و المختار ۳۸/۵)

به داود طایی افتاد: طبقات سُلمی ۸۵، ولی ذهبی این رابطه را مردود می‌شمارد و می‌گوید:
«ذکر السلمی اَنّ معروفاً صَحب داود الطائی و لم یَصحّ» (تاریخ الاسلام ۱۲۱۱/۴).

تذکرة‌الاولیاء عطّار نیشابوری
به مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی
ذکر معروف کرخی
#محمد_امین_ریاحی :
خوانندگان شاهنامه خود را در شهری آشنا می یابند


قدرت آفرینش هنری فردوسی ، چهره روح مردان و زنان شاهنامه را به صورتی طبیعی ترسیم کرده که هنوز هم آنها را زنده و جاندار پیش چشم می بینیم .

خوانندگان شاهنامه خود را در شهری آشنا می یابند با مردان و زنانی آشنا . در ذهن آفریننده فردوسی ، هر شخصیتی چهره روشنی دارد . قهرمانان شاهنامه در تمام عمر فردوسی در عالم خیال او می زیسته اند و اندیشه خلاق فردوسی با بیان رفتار و گفتار هر یک در حوادث مختلف چهره آنان را آراسته و پیراسته و حیات جاودانی به آنها بخشیده و از هر یک شخصیتی ساخته است که امروز اگر چندنقاش هنرمند بخواهند پیش خود و به ذوق خود تصویرهایی از یک قهرمان در لحظه ای از یک حادثه بسازند ، حاصل کار هریک از آنها چندان تفاوتی با اثر دیگران نخواهد داشت .


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🌼 ۱۱ خرداد زادروز فرزند شریف آذربایجان ، استاد برجسته ادبیات و محقق سترگ زنده یاد دکتر محمدامین ریاحی گرامی باد

🔹 وی در دورۀ وزارت فرهنگ دکتر پرویز ناتل خانلری مدیر کتاب‌های درسی بود و بعد رایزن فرهنگی در ترکیه شد . آنجا معزز  و شاخص بود. زیرا ایرانی متکلم به زبان ترکی بود، ولی در محافل فرهنگی سخنگوی زبان فارسی و نمونۀ دانشمندی بود که بیان مطالبش مناسب تاریخ فاخر مدنی و ادبی ایران بود. او محقّقان ترک را وادار به تحقیق متون قدیم فارسی می نمود که روزگاری زبان فرهنگی آنها بود روابطش با دانشمندان و دانشجویان ترک گرم و عاقلانه بود‌. خود نیز کتابکی قوی و آزموده دربارۀ زبان فارسی میان ترکان عثمانی و اقمار آن امپراطوری نوشت. آن تحقیق از کارهای شایسته و برجستۀ اوست‌. پس از اینکه مجتبی مینوی درگذشت در اواخر ۱۳۵۴ ریاحی بر جای او به ریاست بنیاد شاهنامه برگزیده شد. یادگار ماندگار شوق او از قبول تصدی آن بنیاد تألیف کتابی است که چند سال بعد به نام #سرچشمه‌های_فردوسی_شناسی منتشر شد. اثری گویای شور ایران‌خواهی و فردوسی‌دوستی ریاحی است. شاید در این مقوله بهتر از آن نوشته‌ای در دست نیست.

┏━━━ 🌺 ━━━┓
⠀  @foalborz
┗━━━ 🌺 ━━━┛
2024/09/25 16:19:00
Back to Top
HTML Embed Code: