Telegram Web Link
از علی آموز اخلاصِ عمل
@shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
کیست مولا آنکه آزادت کُنَد
بندِ رقیّت زِ پایت بر کنَد
جلال‌الدین بلخی، مثنوی معنوی


▪️ستایشی که مولانا از حضرت مولی المَوالی امام علی بن ابی طالب در مثنوی شریف دارد، علی التَّحقیق بالاترین نمونهٔ مدیح آن حضرت در تاریخِ ادبیاتِ جهانِ اسلام است.

ما غالباً نمی‌‌اندیشیم که حجم نود و نُه درصدِ مدایح آن حضرت مقداری وصف چشم و ابروی معشوق خیالی و موهوم است یا اغراق‌های آزاردهنده.
مدیح حضرت، بدان زیبایی و ژرفی که مولانا از آن سخن می‌گوید نه در فارسی و نه در عربی، در هیچ‌ جا، دیده نشده است.
محمدرضا شفيعی كدكنی
غزلیات شمس تبریز، جلد اول، ص ۳۵
نوای مرحوم استاد سید جواد ذبیحی
‍ ⁠⁣بیست و سوم فروردین‌ماه سالروز درگذشت شاهرخ مسکوب

هویّت ایرانی و زبان فارسی


در مورد ملّتی که استقلال سیاسی ندارد و تحت تسلط خارجی است، تشکیل حکومت ملّی یعنی به دست گرفتن سرنوشت اجتماعی خود، یعنی پی افکندن و بنا کردن تاریخ خود؛ کاری که در ایران قرن چهارم هجری شد. دولت‌های ملّی شکل می‌گیرند یا «صورتمند» می‌شوند. علت وجودی این حکومت‌ها پیدایش «ملّیت ایرانی» بود؛ بنابراین از همان آغاز سعی کردند تا علّت وجودی و پایگاه حکومتی خود - ایرانی بودن - را تقویت کنند؛ «ایرانیت»، هویت و حسّ ملّی ایرانی بر دو شالوده و دو ستون عمده استوار بود: زبان و تاریخ. آنها برای اینکه صاحب اختیار زمان حال خود بشوند، باید زمان گذشته را بازمی‌شناختند و «زمام» آن را به دست می‌گرفتند و این کار را کردند. در مورد زبان، خاندان‌هایی مثل سامانیان، صفّاریان، بلعمیان، آل محتاج، آل سیمجور در خراسان و سیستان و ماوراءالنهر هم شروع‌کننده و هم تشویق‌کننده بودند. آنها از مردم دانا و سخندان، از شاعران و نویسندگان خواستند که به زبان فارسی بسرایند و بنویسند و به این ترتیب فارسی‌نویسی شروع شد و امّا بعد که ترکان به حکومت رسیدند، در زمینۀ زبان و ادب، همان سیاست و روش پیشینیان یعنی سامانیان و دودمان‌های ایرانی دیگر را ادامه دادند. سپاه و سپاهی به دست ترکان افتاد و در دست آنها باقی ماند، ولی دستگاه دیوانی و بسیاری از دیوانیان که فارسی‌زبان بودند به فرمانروایان تازه و ترک‌زبان پیوستند ... خلاصه نزدیکان پادشاه و صاحب مقام‌های درباری و لشکری، ترک‌اند، اما نه‌تنها سپاه‌سالاران کدخدای فارسی‌زبان دارند، بلکه مراسم شاهانۀ نوروز و مهرگان و جشن سده برجاست و بزرگان لشکری و کشوری به یکسان در آن شرکت می‌کنند.
مهم‌تر از اینها رسمیّت زبان فارسی است. وقتی رسول خلیفۀ بغداد نامۀ او را به سلطان مسعود می‌‌دهد، نخست متن عربی و سپس ترجمۀ فارسی (نه ترکی) آن به‌وسیلۀ بونصر مشکان خوانده می‌شود. سند و نوشته میان ترک و فارس یا حتّی خود ترکان به فارسی است؛ مثل عهدنامۀ مسعود و منوچهر قابوس، امیر گرگان و طبرستان، یا نامۀ سلطان مسعود به خان ترکستان، قدرخان، که متن این هردو در تاریخ بیهقی آمده است.
مقصود این است که به‌طور کلّی سیاست فرهنگی ترکان غزنوی ادامۀ سیاست سامانی بود و سپس جانشینان آنها، سلجوقیان، نیز همان راه و رسم را دنبال کردند. جالب توجّه این است که در دوره‌های بعد نیز ترکان دیگری در سرزمین‌های دیگر، یعنی گورکانیان هند و عثمانیان دوستدار زبان فارسی بودند و آن را در هندوستان و آسیای صغیر رواج دادند. در طی قرن‌ها سلسله‌ها و فرمانروایان ترک وسیلۀ گسترش فرهنگ و ادب ایران و زبان فارسی بودند. زور آن‌ها بر ما و فرهنگ ما بر آن‌ها حکومت می‌کرد.

شاهرخ مسکوب

[هویّت ایرانی و زبان فارسی، شاهرخ مسکوب، تهران: انتشارات فرزان، ۱۳۸۵، ص ۲۹ - ۳۰]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
Forwarded from زندگی روزانه (E. M.)
چوپان هم اگر قرار باشد که درست کار کند، باید دانش و تخصص و مهارتهای ویژه‌ای داشته باشد:
قسمتی از مدخل "چوپان" تالیف زنده‌یاد #اصغر_کریمی را در #دانشنامه‌ی_جهان_اسلام بخوانید:

تخصصها و وظایف چوپان عبارت‌اند از:

شناخت گیاهان و آبهای چشمه‌ها و خواص آنها برای تغذیه مناسب دام در سنین مختلف؛

شناخت شرایط مختلف فصلی؛

تشخیص مکان وموقعیت مناسب برای استراحت شبانه و روزانه دام در فصول سال؛

آگاهی از فنون و روشهای جلوگیری از پراکندگی دامها و توانایی جمع و جور کردن آنها؛

مراقبت از دام در مقابل عوامل زیان‌بار چون سیل، طوفان، بوران، حمله حیوانات درنده و انسانهای مهاجم؛

مهار کردن دام در برابر ترس از رعد وبرق و پیشگیری از رَمیدن دام؛

هدایت صحیح دام در سنگلاخها، کوهها و پرتگاهها؛

آگاهی از رفتارهای متفاوت فردی و جمعی میش و بز؛

انتخاب و تربیت بز یا بزهای پیشاهنگ برای هدایت گله؛

انتخاب و تربیت سگ یا سگهایی برای محافظت از گله؛

تشخیص مادر هر یک از بره‌ها و بزغاله‌ها و جز اینها.

این آگاهیها معمولا از چوپانی به چوپان دیگر منتقل می‌شود. این فراگیری باید از هشت یا نه سالگی شروع شود.

چوپان تشخیص می‌دهد که کدام میش شیر دارد یا ندارد، میشها را هنگام شیردوشی نگه می‌دارد و گوسفندان را قبل از پشم‌چینی می‌شوید.
چوپان ناوارد موجب گرگ‌زدگی، گوسفندمرگی، پرت‌شدن دام از نقاط مرتفع، تخریب مرتع، و کاهش کیفی و کمّیِ شیر و روغن و پشم و پوست و گوشت می‌شود.

دشوارترین مرحله کار چوپان، موقع زایمان میشهاست. چون حیوانات نر را در یک روز در گله رها می‌کنند، میشها غالبآ باهم می‌زایند و معمولا شبها این اتفاق می‌افتد. در این هنگام چوپان در کوه تنهاست، باید بعد از هر زایمان دهان بره‌ای را که تازه به دنیا آمده به پستان مادر نزدیک کند تا مقداری شیر بمکد و جان بگیرد، سپس بره را در جایی محفوظ بگذارد و این کار را برای همه میشهایی که به سرعت و پشت‌سر هم می‌زایند انجام دهد و جالب توجه آنکه هرگز در این کار اشتباهی رخ نمی‌دهد.

وظیفه چوپانان کوچرو در کوچ پاییزه در نواحی کوهستانی، به دلیل کمبود آب و علف، سنگین‌تر است. در کوچ بهاره که چشمه‌های آب می‌جوشند و علف تازه فراوان است، چوپان در ارتفاعات و دور از حوزه کشاورزان، مسیر مستقیمی را طی می‌کند، ولی در پاییز، آب و علف فقط در عمق دره‌ها یافت می‌شود که زیستگاه یکجانشینان و حوزه کشاورزی آنهاست. مثلا، در کوچ پاییزه طایفه دره‌شوری ایل قشقایی، چوپانها برای تأمین آب و علفِ احشام و دور نگه‌داشتن آنها از حوزه کشت کشاورزان یکجانشین، مجبورند مرتب گله‌ها را به ارتفاعات ببرند و به دره‌ها هدایت کنند. به همین دلیل، آنها با گله‌های گوسفند و بز خود، زودتر از سایر افراد ایل به راه می‌افتند.
#تاریخ_اجتماعی_مشاغل
#چوپان
@AndoneMila
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (داریوش میرزاخانی)
عدل خود را به ميزان آبادى مملكت سنج!
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
#ایرانشناسی
حكايت: انوشيروان را چون آوازه عدالت در كشور پيچيد، عدل خود را به ميزان آبادى مملكت سنجيد كه گفته‏‌اند: عمارة البلدان فى عدالة السلطان.
بيت‏
مملكت از عدل شه آباد باد
بنده دلشاد تن، آزاد باد
گر به كفت شيشه پرروغن است‏
چشم چراغت همه شب روشن است‏
سر نزند هيچ گياهى ز خاك‏
تا نرسد بر دل خاك آب پاك‏
   
چندى رخ پوشيد و از ديدار مردم دامن كشيد، ديوان‏خانه را در بست و در خانه نشست. تمارض كرد و به تعارض درافتاد. اولياء امور را فرمود مرا در طبيعت علّتى پديد آمده كه از قيام به اداء وظيفه سلطنتى: تقاعد دارد و علاج آن را به خشت كهنه يافته‏‌اند و چنانچه عرب گويد: المعالجة فى المعاجلة. هرچه زودتر بايد در علاج كوشيد.
قطعه‏
درد چو آمد پى درمان بكوش‏
سست مشو تا نشود كار سخت‏
راه به درمان بر و دل‏دل مكن‏
تا نخورى خون جگر لخت‌‏لخت‏
   
و در اين چند روزه هرچند استشراف به شرفات‏ و تصفّح‏ به صفحات كاخ دولتى شد، كهنه خشت، به دست نيامد. ناچار بايد پى سپر اطراف ديار و اكناف امصار شد و انجام خدمتى چنين از مردمى كه خشت‌‏تر از قالب بيرون كنند نيايد و جز هيئت وزراء را چنين مهمّى بزرگ نشايد. بر آن مردم پخته واجب است كه در كشور ديده‏‌ور آمده، خشت خام پيدا كنند، هرچه بودند ربقه فرمان را بر رقبه طاعت نهادند و در پى درمان فتادند. در تمام ايران، مكان ويران نيافتند. كوفته‌‏اندام به پاى تخت شتافتند. كسرى انكسار خاطر وزراء را به سپاس يزدان، جبران فرمود. عرب گويد: و ربّ امنيّة احلى من الظّفر.
قطعه‏
خوش بدان علتى كه از معلول‏
به تعلّل دوا پذير شود
گر در انديشه شير بيشه رود 
زود در دام دستگير شود
   
سپس نوشيروان، وزراء را آگاه كرد كه قصد از تعلّل، استكشاف آبادى بلاد و جريان عدل و داد بود نه علّت، كه بزرگان فرموده‌‏اند حصّن ملكك بالعدل.
قطعه‏
گر خانه طبيعت خود را كنى خراب
بس شهرها كه از تو به گيتى شود بنا
بينى بقاى نام خود اندر بقاى دهر
گر خودپرستى آورى اندر ره فنا
آن را كه سرخ‏رو كند اين سقف لاجورد
هرگز ز خون خلق نبندد به كف حنا
مرد آن كسى بود كه درين دهر پرفسون‏
بر خلق شد عنايت و بر خويش شد عنا
زن سيرتى است ليك چو مردان كلاه سر
آن‏كس كه فقر رنجبران باشدش غنا
(ص ۳۰۶-۳۰۷)

مأخذ: فقير شيرازى. خرابات. به‌تصحيح منوچهر دانش‌‏پژوه‏. تهران: ميراث مكتوب‏. سال ۱۳۷۷

@atorabanorg
Forwarded from ایران بوم
دکتر پرویز اذکایی نویسنده و پژوهشگر برجسته ایرانی درگذشت

دختر زنده‌یاد اذکایی، گفت: پدرم امروز صبح (۲۵ فروردین ۱۴۰۲) بر اثر بیماری در بیمارستان بوعلی درگذشت.

دکتر اذکایی به سال  ۱۳۱۸ خورشیدی در همدان زاده شد و تحصیلات خود را در همدان گذراند و در سال ١٣٤٨ در رشته تاریخ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.

بیش از ۴۰۰ عنوان اثر او چاپ شده، که عبارت از ۴۰ کتاب و ۷۰ رسالهٔ علمی، و  گفتارهایی در دائرةالمعارف‌ها و نشریات معتبر است.

«همدان‌نامه» یا بیست گفتار دربارۀ مادستان، «ماتیکان عین القضات همدانی»، «باباطاهرنامه»، «تاریخ معاصر همدان» و «فرهنگ مردم همدان» تنها گوشه‌ای از کارهای ارزشمندی است که این مورخ همدانی به رشتۀ تحریر درآورده است.

اذکایی در سال ١٣٩٥ کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه مرکزی همدان اهدا کرد که شامل هفت هزارو پانصد جلد کتاب نفیس و بیش از شش هزار جلد مجله علمی و فرهنگی است و هم‌اکنون در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

وی خانه مسکونی‌اش در محله شکریه را نیز وقف کرد تا به عنوان یک کتابخانه عمومی مورد استفاده همگان قرار گیرد.

یادش گرامی و روانش شاد باد.

@iranboom_ir
دربارهٔ تذکرة الاولیاء
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani


به بهانهٔ ۲۵ فروردین بزرگداشتِ شیخِ عطّار
[از مقدمهٔ کتاب تذکرة‌الاولیاء به تصحیح دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی]


▪️عطار با تدوین تذکرة الاولیاء شاهکاری به وجود آورده است که در تمدّنِ اسلامی همتایی ندارد.

▪️تذکرة‌الاولیاء کتابی است که به دو گونه می‌توان آن را خواند: هم مثل کتابِ حسینِ کُرد قابل خواندن است و هم به مانند تراکتاتوسِ ویتگن اشتاین.

▪️من ادّعا ندارم که تمام پرسش‌های خوانندهٔ جدّی را پاسخ گفته‌ام ولی متجاوز از چهل سال، یکی از مشغله‌های ذهنیِ من فهم عبارات این کتاب و تصحیح آن بوده است.

▪️تذکرة‌الاولیاء نمایشگاه بزرگ حالات عارفان است در آینهٔ زبانِ ایشان. درین نمایشگاه بینشِ هنری حدود یکصد تن از آفریدگاران این نگاه هنری به نمایش گذاشته شده است.

▪️چهل نسخه از نسخه‌های کهن تذکره را در اختیار داشته‌ام.

▪️در تصحیح تذکرة‌الاولیاء باید از روش «ملکولی» استفاده کرد. این کتاب هر جمله‌اش حاصلِ اندیشه و ذهن یکی از بزرگان زهد و تصوف است و هرکدام ازین جمله‌ها جهانی است ویژهٔ خودش.

▪️عطار از خطا مصون نبوده و در نقل حکایات و اقوال با دشواری و خطاهایی روبرو بوده است.
شوربختانه دکتر پرویز اذکایی نامدار به سپیتمان پژوهشگر بزرگ، چشم از جهان فروبست! وی پژوهشگر تاریخ، جغرافیا، زبان و فرهنگ ایران و همدان بود.

ایرج افشار نویسنده بزرگ و فرهنگ دوست ایرانی درباره پرویز اذکائی می‌گوید: «اذکائی یک محقق واقعی است.»

احسان یارشاطر : «...، راستی را، به کوشش‌ها و همت سرکار و به استقصایی که در تألیفات خود به کار می‌برید، آفرین باید گفت. پیداست که همهٔ ساعات و دقایق شما صرف پژوهش و خدمت به فرهنگ و تاریخ و ادب ایران می‌شود؛ و حال، گذشته از همدان خطۀ ری و بزرگان آن را نیز مشمول تحقیقات گستردهٔ خود قرار داده‌اید. قدر کوشش‌های پیگیر سرکار بر اهل نظر پوشیده نیست ...» [ایرانیکا، ۲۰ دسامبر ۲۰۰۴]

اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
عشق را به چه معنایی باید بگیریم؟
#یکشنبه_ها_و_حافظ


▪️عشق، ایمان به غیب هرگز با استدلال و‌ برهان قابل نفی و اثبات نیست. جوهرهٔ ایمان و‌ غیب که در مرکز وحی و انبیاء قرار می‌گیرد، الذین یومنون بالغیب است. تمام سعی و کوشش پیامبران دعوت کردن بوده است به ایمان به غیب. این ایمان با عقل و منطق به هیچ‌وجه قابل نفی و اثبات نیست. اگر بخواهیم وضعیت عقل و عشق را در دو قلمرو اشعریت و اعتزال در جدولی بنویسم، باید بنویسیم:

اشعریت: عقل صفر، عشق بی‌نهایت.

و در بخش اعتزال بنویسیم:
عشق صفر و عقل بی‌نهایت.

حال سوالی مطرح و آن اینکه کلمهٔ عشق را به چه معنایی باید بگیریم؟
آیا همان ماسکی که ایمانِ به غیب به چهرهٔ خودش زده؟
چیزی که حافظ را حافظ می‌کند و او را از سلمان ساوجی و سعدی و مولانا جدا می‌کند، نگاه پارادوکسی نسبت به هستی است.
این مسئله تقریباً در هر غزل یک‌ بار، در یک بیت، در یک مصراع به چشم می‌خورد.
همان عشق کذایی و همان عقل کذایی با آن فضایی که صحبتش را کردیم با هم قابل جمع نیستند.
تقریبا همهٔ کسانی که در فرهنگ ما اثری داشته‌اند معتقد به این امر هستند که عقل و عشق در برابر هم‌اند و با هم قابل جمع بستن نیستند. حافظ با هنرش توانسته است با سه صدای اشعری، معتزلی و حیرت که کل صدا‌های فرهنگ ماست حرف بزند. این یک شاخص و امتیاز است که او را از همه جدا می‌کند.
مولانا بزرگترین متفکر مشرق‌زمین است و‌ شاید برجسته‌ترین هنرمندِ الاهیاتی در جهان.
او برای عقل تره خرد نمی‌کند.
فقط هنر از عهدهٔ این کار برمی‌آید که نقاطی مشترک بین عقل و عشق را ببیند. هنرِ آزاد که عهدهٔ تنظیم جهان‌بینی متناقض برآید.
هنرِ ناب که عهدهٔ شکل‌ دادن به اجتماع نقیضین و اجتماع ضدّین برمی‌آید.

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد یک

درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ
یکشنبه‌ها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
#جلال_خالقی_مطلق
🔸اولین تفاوت شاهنامه با دیگر آثار حماسی جهان این است که ما در فردوسی با شاعری دانشمند روبه‌رو هستیم، در حالی که گویندگان حماسه‌های دیگر آدم‌هایی بودند که ما حتی بسیاری از آن‌ها را نمی‌شناسیم و درباره‌ی زندگی‌شان اطلاعی نداریم، حتی برخی اسم‌شان هم ناشناخته است. بیشتر شاعرانی بودند که بر اساس روایات شفاهی یک داستان حماسی را می‌سرودند. به همین دلیل برخی از پژوهش‌گران غربی به خطا گمان کرده‌اند که فردوسی نیز شاهنامه را بر اساس روایات شفاهی سروده است، در حالی که این طور نیست. تفاوت مهم دیگر میان شاهنامه فردوسی و سایر حماسه‌ها، این است که فردوسی در مقایسه با بسیاری از آن‌ها، شاعری تواناتر است؛ یعنی یک شاعر حرفه‌ای است و شعر در استخوان و خون اوست. این غیر از اشعار شفاهی است. البته آن‌های دیگر نیز شاعر هستند، اما زبان‌شان عمدتا عامیانه است و با زبان فاخر و ادبی فردوسی متفاوت است. سومین تفاوت این است که فردوسی در عین حال یک مورخ است، یعنی بخش تاریخی شاهنامه اثر یک مورخ تمام‌عیار است. شاهنامه فقط یک حماسه نیست، بلکه در آن قسمت‌های متفاوت وجود دارد.

🔸#جلال_خالقی_مطلق :
بسیاری از حماسه های غربی شفاهی است

اصولاً شیوه تفکر غربی با حماسه چیز دیگریست تا آن چیزی که ما ایرانیها داریم. اولاً بسیاری از حماسه های غربی حماسه های شفاهی هستند. یعنی شاعر بدیهه سراست. حالا در مورد هومر این اختلاف هست. بعضیها اصلاً معتقد نیستند که کسی به نام هومر بوده و بعضیها هم معتقدند که او بدیهه سرایی بوده که بعداً اشعارش را دیگران دستکاری کردند و به این صورت درآوردند. بعضیها هم معتقدند که نه، این خود هومر است.در موردش خیلی اختلاف هست.
در هرحال ایلیادِ هومر یک اثر بسیار جالب و بزرگی است. ولی اصولاً شیوه برداشت یک شاعر غربی از جهان و در نتیجه هم از حماسه یک چیز دیگریست تا آن چیزی که در ایران بوده. حالا چه فردوسی، چه پیش از او و یا چه بعد از او.

#جلال_خالقی_مطلق :
فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است



🔸من معتقد نیستم که حتی یک داستان از شاهنامه براساس مأخذ شفاهی بوده و حتی اعتقاد دارم که فردوسی از منابع شفاهی بیزار بوده است و روح علمی آنزمان گفته‌های شفاهی را اصلاً سبک و دست پائین می‌گرفت. نه تنها تمام شاهنامه براساس یک مأخذ نوشتاری است، بلکه مأخذ شاهنامه نیز که شاهنامه ابومنصوری ‌باشد براساس متون پهلوی و فارسی است که پهلوی را آنها به فارسی ترجمه کرده‌اند. یعنی شاهنامه حتی تا دو سه پشت‌اش نوشتاری است.

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
دنیا که در او زنده‌دلی را مرگی‌ست
نشوِ گلِ عیشِ من ز اندک برگی‌ست
اصلی‌ست خرَد که فرعِ او رنجِ دل‌ست
شاخی‌ست هنر که بارِ او بی‌برگی‌ست


#بدیع‌الدین‌ترکو‌سنجری
#بدیع‌ترکو

تذکرۀ لباب‌الالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج۲: ۶۸۰.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
سی‌ام فروردین زادروز محمّدتقی دانش‌پژوه

دانش‌پژوه، دانشمند و فهرست‌نگاری جهانی


اعتبار علمی جهانی دانش‌ و شناختگی او در مجامع مربوط به مطالعات ایرانی و اسلامی و عربی مخصوصاً به سه کار بزرگ اوست: یکی فهرست‌نگاری نسخه‌های خطی است اعم از فارسی و عربی و ترکی و گاهی اردو و کردی که او یک‌تنه کماً و کیفاً کاری بیش از توانایی مرسوم و معمول برای یک فهرست‌نگار را انجام داده است و امروزه نتیجۀ کار سترگ او در سراسر جهان خاورشناسی، در همۀ کتابخانه‌ها و مؤسسه‌ها دست‌مایۀ پژوهشگران است. جز این در دنیای کنونی که کتاب‌شناسی و فهرست‌های مشترک مقامی والا و اساسی یافته است، محققان اسلامی ناچار از آن‌اند که به فهرست‌های او بنگرند و حتی در روش‌های کامپیوتری فهرست‌نگاری مآخذ اسلامی از کارهای او بهره‌ور شوند.
کار مهم دیگر دانش تصحیح و طبع متونی است که هریک به مناسبتی ضرورت داشته است به چاپ برسد. طبعاً بصیرت و اشراف او در شناخت نسخه‌ها با پشتوانۀ جامعیت علمی او موجب شده است که مقداری از متون باارزش فراموش‌شده به دسترس پژوهشگران بیاید.
سه‌دیگر پژوهش‌های منفرد اوست که بیشتر در زمینه‌های منطقی و فلسفی و کلامی و بررسی آراء و عقاید متفکران اسلامی انتشار یافته است. باید دانست که او در شناساندن کارهای ارسطو و فارابی و ابن‌سینا و ابن‌کمونه و ابن‌رشد و ابن‌میمون و غزالی و ناصرخسرو و خواجه نصیر و بابا افضل کاشانی و ملا‌صدرا و ملا محسن فیض و سی چهل دانشمند دیگر از این رسته گفتارهای معتبری دارد که در مقالات و تحقیقات خاورشناسان استناد بدان‌ها شده است و می‌شود و برای ایران مایۀ مباهات است.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۱۸۳-۱۱۸۴]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
مفهوم ملیت و ایران
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه


▪️این مفهوم را در آثار هیچ‌یک از شاعران کهن از جمله مولانا و سعدی و حافظ نمی‌توانیم حس کنیم، فقط شاهنامه است که در آن مفهوم یکپارچگی، قدمت تاریخی، هویت ایرانی و از این قبیل را می‌بینیم. یکی از نمونه‌های درخشان آن وقتی است که رستم می‌خواهد اسبی برای خود برگزیند (رخش)، وقتی بهای آن را از چوپان می‌پرسد، چوپان (رمز نگاهبان ایران) به او می‌گوید قیمت آن تمام ایران است.
ز چوپان بپرسید کاین اژدها
به چندست و این را که خواهد بها؟
چنین داد پاسخ که گر رستمی
برو راست کن روی ایران زمی
مر این را بر و بوم ایران بهاست
بدین بر، تو خواهی جهان کرد راست

حتی در زمان خود فردوسی هم ایران یکپارچه نداشتیم، خراسان در دست محمود بود، ری در دست دیلمیان، اصفهان را بعدها مسعود پسر محمود گرفت. وقتی فردوسی از مازندران و اصفهان و سیستان سخن می‌گفت حس می‌کرد که وقتی همهٔ آنجاها ایران بوده است و دیگر نیست. شاید این‌گونه افکار در نزد شعوبیه رایج بوده است. اما در شاعران و نویسندگان آن دوره و ادوار بعد مرسوم نبود. مثلاً از نظر سعدی ایران ملک فارس است و اتابک شاه فارس شاه ایران است. از نظر مولانا اساساً این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کان را نام نیست

حافظ ایران را یزد و شیراز و اصفهان و کرمان می‌دانست. اساساً واژهٔ ایران در این متون جز به ندرت به کار نرفته است. تنها فردوسی است که با این وسعت از ایران و ایرانیان و شاه ایران سخن می‌گوید چنان که در مرگ یزدگرد آخرین شاه ایران باستان می‌گوید:
فکنده تن شاه ایران به خاک
پر از خون و پهلو به شمشیر چاک

این اشعار فردوسی هنوز هم مو بر تن ایرانی راست می‌کند مخصوصاً اگر ایرانی - مانند بیشتر ادوار تاریخی _ ایرانی و ایران را در لبهٔ پرتگاه‌های خطرناک ببیند:

دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریان بدی
کنون جای سختی و رنج و بلاست
نشستنگه تیز چنگ اژدهاست

شاهِ نامه‌ها
استاد سیروس شمیسا
صص ۳۰۱–۳۰۰
🔰 سعدی، احیاگر ایرانی

آنگاه که مغولان بر ایران تاخته بودند و ایرانی می‌رفت که از هویت خویش تهی گردد، سعدی در گلستان و بوستان خود، بار دیگر نکته به نکته خوی و خصلت و فرهنگ ایرانی را به یادش آورد و خلأ فرهنگی موجود از آن تهاجم وسیع و همه‌جانبه را به مقدار زیاد پر نمود و به آموزش خصلت‌های نیک و گریز از بدی‌ها پرداخت. از سلطان گرفته تا رعیّت همه تحت پوشش نصایح حکمت آموز و انسان پرورِ وی که ریشه در تاریخِ ایران داشت، قرار گرفتند.

دکتر شیرین بیانی

___
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
سعدی از نگاهِ توکوُزاوا ریوء‌تان:

ایرانیان کلام و بیانِ لطیف و زیبای سعدی و روحِ طبیعت‌گرای او را می‌پسندند، و شیوهٔ سخن والایش را ارج می‌نهند. سعدی نکته‌هایش را با چاشنی ذوق و به ملایمت می‌گوید، و تعلیمش مایۀ اسلامی و نیز عرفانی دارد. او ۱۴ بار به حج رفت، و در راه همهٔ سفرهایش به مکّه دوست‌تر داشت که از حکایتِ عشق بگوید تا از حدیثِ دین....
بی‌آشنایی با سعدی و آثارِ او، سخن گفتن از ادبِ پارسی بیهوده است. او را در ایران، گوتۀ ایران می‌شناسند..... بوستان سعدی حکایات بسیار دَربَر دارد. گلستانِ سعدی از بوستانِ او هم زیباتر است، و به‌شیرینی و جان‌بخشیِ شکرخندِ دختران."


توکوُزاوا ریوءتان زبان‌شناسِ ژاپنی که در دانشگاهِ کیوتو زبان آلمانی خوانده بود و در دانشگاه استنفورد آمریکا نیز ادامه تحصیل داد و در ادینبورگِ آلمان نیز به پژوهش‌های علمی خود می‌پرداخت.

#استاد‌سخن #سعدی
#روز‌سعدی
#بزرگداشت‌سعدی

سعدی‌شناسی در ژاپن؛ دکتر هاشم رجب‌زاده؛ پژوهش‌های ایران‌شناسی؛ ناموارۀ دکتر محمود افشار؛ بکوشش ایرج افشار با همکاری کریم اصفهانیان؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ ۱۳۸۱؛ ج۱۳: ۵۳.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
سعدی به روایت آرتور کریستن‌سن، مستشرق نامدار دانمارکی


مُصلح‌الدین سعدی، بزرگ‌ترین اخلاق‌گرای ایرانی است. او در جهانِ حکمت و اخلاق بزرگ‌ترین مقامِ معنوی را کسب کرده است. زبانِ فصیح و متعالیِ سعدی بر لب‌های هر گوینده‌ی فارسی‌زبانی جریان دارد. او نیز یکی از شاعرانِ شرقی است که از دورترین ایام در میانِ اروپاییان شناخته شده است. مصلح‌الدین سعدی در سالِ ۱۱۸۴ میلادی در شیراز دیده بر جهان گشود. چند دهه پیش از این تاریخ، آخرین بازماندگانِ سلجوقیان از قدرت افتاده بودند و ایران میانِ سلسله‌های کوچک‌تری تقسیم شده، که آنان را اتابکان می‌نامیدند. شیراز و نواحیِ مجاورِ آن، زیرِ سلطه‌ی اتابک ابوبکر سعد بن زنگی اداره می‌شد. پدرِ سعدی در دستگاهِ اتابک ابوبکر شغل و منصبِ دیوانی داشت، شاعرِ ما سعدی در شرایطِ سخت و جدی که از سوی پدرش اعمال می‌گردید، رشد و تربیت یافت؛ و چنان‌که خود می‌گوید: هنوز نوجوانِ کوچکی بود که پدرش را از دست داد.

مرا باشد از دردِ طفلان خبر
که در خُردی از سر برفتم پدر

او در عینِ نوباوگی و جوانی با شوقِ آموختن و با ریاضت‌های پارسایانه، به مراحلِ رشد و کمال رسید. روزه‌داری، شب‌زنده‌داری، درسِ قرآن و نماز، چنان‌که دیگر شاگردان به خواب رفته و او بیدار و مشغولِ ریاضت بود، اما آنان آنچنان به خوابِ عمیق فرورفته که گویی مُرده‌اند. هنگامی که سعدی نوجوانی کامل بود، اتابک او را با حُسنِ نیت و احترام پذیرفت و اجازه داد که لقبِ سعدی را برای خود انتخاب کند. سپس او را به مدرسه‌ی نظامیه‌ی بغداد فرستاد، که مشهورترین مدرسه‌ی علومِ اسلامی در آن روزگار بود. مدرسه‌ای که ۱۵۰ سال پیش از این تاریخ به‌وسیله‌ی نظام‌الملکِ وزیر تأسیس شده بود و دانشجویانش به‌صورتِ شبانه‌روزی در آنجا می‌زیسته و ماهیانه یک دینار طلا نیز دریافت می‌کردند. تعدادِ ۴۸ استادِ برجسته‌ی الهیات، چهار پژوهشگر، استادِ تدریسِ زبان و ادبیاتِ عرب، یک پزشکِ ثابت برای امورِ درمانی و تعدادی دیگر مسئولانِ امورِ شبانه‌روزی، این مجموعه‌ی دانشگاهی را اداره می‌کردند. این دانشگاه خود به‌صورتِ شهری مستقل بود، که اداره‌ی تمامِ امورِ شهریِ آن را مسئولانی خاص برعهده داشتند. یکی از استادانِ بنامِ سعدی، امام محمدِ غزالی است، که به شدت بر او تأثیر نهاده است. سعدی در گلستان از او به‌عنوانِ: امامِ مرشد یاد می‌کند.

مأخذ: کریستن‌سن.آرتور، شاعران و متفکران اسلامی به ضمیمه‌ی شعر درباری و دربارهای شعر، ترجمه و نگارش سعید سهیلی، آبادان، نشر پرسش، چاپ اول ۱۳۹۶

@nimruz_ir
یکم اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت سعدی

زبان سعدی


بسیاری از بزرگان ادب بر این عقیده‌اند که زبان فارسی امروزه که شاید بیش از صد سال است روی به سادگی نهاده و گسترش یافته و خود را برای بیان مفاهیم دقیق علمی و ادبی و فلسفی امروز آماده کرده و می‌کند، زبانی است که پایه‌های آن بر اساس گفتۀ سعدی و زبان این گویندۀ بی‌نظیر و روش‌هایی که وی در سخن گفتن مراعات کرده استوار است.
شادروان محمّدعلی فروغی در مقدمه‌ای که بر گلستان تصحیح‌شدۀ خویش نگاشته چنین گوید:
«گاهی شنیده می‌شود که اهل ذوق اعجاب می‌کنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است، ولی حق این است که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته‌ایم سخن می‌گوییم، یعنی سعدی شیوۀ نثر فارسی را چنان دلنشین ساخته که زبان او زبان رایج فارسی شده است و ای‌کاش ایرانیان قدر این نعمت بدانند و در شیوۀ بیان دست از دامان شیخ برندارند که به فرمودۀ خود او "حد همین است سخندانی و زیبایی را" و من نویسندگان بزرگ سراغ دارم (ازجمله میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام) که اعتراف می‌کنند که در نویسندگی هرچه دارند از شیخ سعدی دارند.»
به گمان من این حقیقتی است روشن و آشکار که بر قلم توانای مرحوم فروغی جاری شده است. سعدی معلّم اوّل زبان فارسی است و فارسی امروزی ما به زبان سعدی بیش از زبان هر شاعر یا نثرنویس دیگری ماننده است و نیز بنده عقیده دارد که تا امروز هیچ فارسی‌زبانی اعم از شاعر یا نثرنویس وجود ندارد که مانند سعدی روح زبان فارسی را دریافته و به رموز و ریزه‌کاری‌های آن تسلّط داشته باشد. به عبارت دیگر تاکنون هیچ فارسی‌زبانی این زبان دلپذیر و شیوا را به فصاحت و زیبایی سعدی تکلّم نکرده است و شاید بتوان حدس زد که از این پس نیز کمتر کسی پیدا خواهد شد که به اندازۀ شیخ اجل بدین زبان مسلّط باشد و این اندازه عبارات و استعارات و الفاظ و معانی زبان فارسی را مسخّر خویش بتواند ساخت.

[«زبان سعدی و پیوند آن با زندگی»، محمدجعفر محجوب، ایران‌نامه، سال سوم، صص ۵۸۷-۶۲۳].

به نقل از گنجینۀ بیست و نهم

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
بگذشت مه روزه، عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد، شیخ تو مرید آمد

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد

جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد

از لذّت جام تو دل ماند به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد

بس توبۀ شایسته بر سنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد

باغ از دی نامحرم سه ماه نمی‌زد دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد

مولانا

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
📔آیین بزرگداشت اولین سالگرد درگذشت زنده یاد استاد محمد علی اسلامی ندوشن

سخنرانان:
#ژاله_آموزگار
#محمد_رضا_جوادی_یگانه
#اصغر_دادبه
#داریوش_رحمانیان
#محمود_شالویی
#کامیار_عابدی

🗓 چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰

🏡 سالن فردوسی

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می‌گردد.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
#یکشنبه_ها_و_حافظ
سنگ و گل را کند از یُمنِ نظر لعل و عقیق
هر که قدرِ نفَسِ بادِ یَمانی دانست

عرفان حافظ روی سلسله و نَسَب نیست و ورای آنها در جستجوی معنویت است. صوفیه هرچه خواستند و کوشش کردند که او را متعلق به حلقه‌ای از حلقه‌های صوفیان بکنند، موفق نشدند. جامی می‌گوید: او انتساب به هیچ سلسله‌ای ندارد و این برخلاف معمول زمانش بود. او اهل این‌گونه عوالم نبود و سعی می‌کرد حقایق را از طریق فیوضات و به طور غیر مستقیم کسب کند. کسی که از این فیض بهره‌مند شده باشد، می‌تواند سنگ و گل را مبدّل
به لعل و عقیق سازد و این متعلق به کسی است که به کیمیای عشق رسیده باشد.
باشد.

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صفحهٔ ۱۲۶

درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ
یکشنبه‌ها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
#حافظ
Forwarded from شفیعی کدکنی
نام و شرف؛
چیزی فراتر از مرگ و زندگی


▪️اگرچه جان عزیز است، و مرگ نادلخواه، با این حال چیزی فراتر از مرگ و زندگی هست، یعنی جست‌وجوی نوعی معنا در زندگی، و آن این است که «شرف» آلوده نشود. از میانِ مواهبی که به انسان بخشیده شده، «نام» بالاترین است، و نام عبارت از آن است که شخص آنچه را که «جوهرِ زندگی» می‌شناسد، در حفظ آن تا پای جان بایستد.
محمدعلی اسلامی ندوشن


۵ اردیبهشت اولین سال‌گشتِ درگذشت فرزند ایران و خادم فرهنگ؛
زنده‌یاد استاد محمدعلی اسلامی ندوشن
#اسلامی_ندوشن
تصویر: در شب استاد دکتر محمدجعفر محجوب که به همت مجلهٔ بخارا برگزار شد.
عکاس: مریم اسلوبی
2024/09/26 23:18:29
Back to Top
HTML Embed Code: