Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۱)
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است. چون پیش از اسلام، واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز، بهمن روز و غیره... اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست. اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه، یکشنبه و... بهره می بردند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران، ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم، آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند، این روز، روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد. شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد. به هر جهت، جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص ۳۵)
ماخذ: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶
@atorabanorg
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
جشن چهارشنبه سوری در اصل جشن سوری نام داشت و اصطلاح چهارشنبه احتمالا بعد از اسلام به آن افزوده شده است. چون پیش از اسلام، واژه های شنبه و یک شنبه در میان زرتشتیان رواج نداشت و برای روزهای هفته از نام ایزدان استفاده می کردند مثل هرمزد روز، بهمن روز و غیره... اطلاق لفظ چهارشنبه برای این جشن دقیقا معلوم نیست. اما ایرانیانِ زرتشتی مانند یهودیان و برخی از اقوام دیگر ایرانی از شنبه، یکشنبه و... بهره می بردند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه اشاره ای دارد به این که اول شب چهارشنبه در نزد یهودیان ایران، ساعتِ آفریده شدنِ خورشید بوده و چون در یکی از گاهشماری های قدیم، آغازِ شب چهارشنبه را مبدا سال قرار داده اند، این روز، روز خاصی شد و جشن و شادی چهارشنبه سوری شاید به این دلیل باشد. شاید هم عدد چهار در چهارشنبه نماد چهار فصل سال باشد که در این روز به پایان می رسد. به هر جهت، جشن سوری عبارت بوده از روشن کردن آتش برای گرم کردن هوا و زود رسیدن بهار و نوروز.(ص ۳۵)
ماخذ: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶
@atorabanorg
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۲)
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در نزد ایرانیان باستان، آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند. آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است، و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد. از نظر نجومی در آغاز نوروز، خورشید از برج حوت (برج ماهی) به برج حمل (برج بره) می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود. در شب چهارشنبه سوری، آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد. در برخی از مناطق ایران، از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری، تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(ص ۳۵ _ ۳۶)
ماخذ: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶
@atorabanorg
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
در نزد ایرانیان باستان، آتش مظهر پاکی و پاک کنندگی و از میان برنده ی آلودگی ها بوده،و آتش را مقدس می دانستند. آتش افروزیِ جشن سوری در واقع جشنی بسیار کهن و باوری عامیانه بوده و بیشتر جنبه ی جادویی داشته است، و به راستی جادوی گرم کردن هوا بود تا خورشید نزدیک تر شود و گرما به زمین برسد. از نظر نجومی در آغاز نوروز، خورشید از برج حوت (برج ماهی) به برج حمل (برج بره) می آید یعنی به زمین بسیار نزدیک می شود. در شب چهارشنبه سوری، آتش می افروختند تا زردی و سستی و رخوت زمستانی از تن دور شود و سرخی و گرمی آتش به انسان برسد. در برخی از مناطق ایران، از جمله در آذربایجان و همدان در چهارشنبه سوری، تندیسه و مظهری از زمستان درست می کردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می کردند و جشن می گرفتند. حتی امروز هم در شب چهارشنبه سوری بچه ها معمولا صورت خود را می پوشانند یا چادر برسر می کنند و به در خانه ها می آیند تا هدیه بگیرند.این یک آیین معمولی است ولی می توان آن را با بازگشت فره وشی ها یا ارواح متوفا سنجید.(ص ۳۵ _ ۳۶)
ماخذ: اسماعیل پور.ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی، تهران. انتشارات هیرمند. چاپ اول، سال۱۳۹۶
@atorabanorg
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی
آیین چهارشنبه سوری(شماره ۳)
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
رابطه ی چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش
[علی محمد کاوه] معتقد است که جشن چهارشنبه سوری، یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است که البته آن یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بی گناهی موسوم به وَر یا وَرَنگه Varangah، یعنی آزمایش ایزدی بوده است... سرگذشت زندگی سیاوش، سرگذشت عبرت انگیز و آموزنده ایست که شرح تفضیلی آن در شاهنامه ی فردوسی نقل شده است. آموزنده ترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بی گناهی وی بوده است. معهذا از جریانات تاریخی فوق آن چه به دست فراموشی سپرده شده، ارتباط روز چهارشنبهی پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزاده ی جوان می باشد که تا کنون شاید شناخته نشده باشد و می بایست مورد توجه قرار گیرد. آثار و علائم اندکی که از جریان تاریخی فوق برجای مانده نشان می دهند که سیاوش در پایان سال ثابت ۱۰۱۳ پیش از میلاد/۷۱۳ تاریخ مبنا، که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده و یک روز پس کشته شدن سیاوش، فرزند وی کی خسرو در روز پنجشنبه، یکم فروردین ماه سال ۱۰۱۲ پیش از میلاد/۷۱۴ تاریخ مبنا در توران متولد شد و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه ی پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره ی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاودان باقی بماند، معهذا روایت زیر نشان می دهد که مهرگرایان سغدی بر خلاف پارسیان زرتشتی در آخرین روز از پایان سال سغدی، به سوگواری می نشسته اند.(ص ۹۶_۹۵)
ماخذ: رضی،هاشم. جشن های آتش، مهرگان: جشن مهرگان، چله... همراه با پژوهشی درباره ی جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنتی میان زرتشتیان ایران و پارسیان. تهران. انتشارات بهجت. سال ۱۳۸۳
@atorabanorg
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#ایرانشناسی
#پژوهشگاه_ایرانشناسی
رابطه ی چهارشنبه سوری و گذر سیاوش از آتش
[علی محمد کاوه] معتقد است که جشن چهارشنبه سوری، یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است که البته آن یک مراسم کهن و سنتی برای اثبات بی گناهی موسوم به وَر یا وَرَنگه Varangah، یعنی آزمایش ایزدی بوده است... سرگذشت زندگی سیاوش، سرگذشت عبرت انگیز و آموزنده ایست که شرح تفضیلی آن در شاهنامه ی فردوسی نقل شده است. آموزنده ترین قسمت این جریان تاریخی گذشتن از خرمن آتش به منظور برائت از اتهام و اثبات بی گناهی وی بوده است. معهذا از جریانات تاریخی فوق آن چه به دست فراموشی سپرده شده، ارتباط روز چهارشنبهی پایان سال با تاریخ کشته شدن این شاهزاده ی جوان می باشد که تا کنون شاید شناخته نشده باشد و می بایست مورد توجه قرار گیرد. آثار و علائم اندکی که از جریان تاریخی فوق برجای مانده نشان می دهند که سیاوش در پایان سال ثابت ۱۰۱۳ پیش از میلاد/۷۱۳ تاریخ مبنا، که برابر با روز چهارشنبه بوده به دستور افراسیاب کشته شده و یک روز پس کشته شدن سیاوش، فرزند وی کی خسرو در روز پنجشنبه، یکم فروردین ماه سال ۱۰۱۲ پیش از میلاد/۷۱۴ تاریخ مبنا در توران متولد شد و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه ی پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره ی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاکدامنی، جاودان باقی بماند، معهذا روایت زیر نشان می دهد که مهرگرایان سغدی بر خلاف پارسیان زرتشتی در آخرین روز از پایان سال سغدی، به سوگواری می نشسته اند.(ص ۹۶_۹۵)
ماخذ: رضی،هاشم. جشن های آتش، مهرگان: جشن مهرگان، چله... همراه با پژوهشی درباره ی جشن های آتش در جهان و مراسم برگزاری و آیین های سنتی میان زرتشتیان ایران و پارسیان. تهران. انتشارات بهجت. سال ۱۳۸۳
@atorabanorg
🔶بیست و پنجم اسفندماه سالروز پایان سرایش شاهنامه فرخنده باد
سرآمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان داور کردگار
https://www.tg-me.com/eshtadan
سرآمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان داور کردگار
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نوروز؛
جشنِ باززایی
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
از هزارهٔ سوم پ.م در آسیای غربی دو عید رواج داشت:
عید آفرینش که در اوایل پاییز، و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. این دو عید باستانی حتی تا اواسط هزارهٔ نخست پ.م در آسیای غربی وجود دارد و در واقع، قدمت هر دو در این منطقه نشان داده میشود. در ایران نیز عید نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است. اما این به معنی وامگیری از بینالنهرین نیست. من برآنم که فرهنگ بومی وسیعی با وجوه مشترک از درهٔ سِند تا به درهٔ مدیترانه وجود داشته است.
در ایران، عیدنوروزی در آغاز بهار بوده. عید نوروزی ما در بینالنهرین هم سابقه دارد. نوروز جشن عمومی منطقه بوده و وامگیری نیست. اگر توجه کنیم که بینالنهرین از طریق فلات ایران مسکون میشود، ممکن است این سنّت یکی از سنّتهای کهن فلات ایران باشد که بعدها با کوچنشینیهای بومیان نجد ایران به بینالنهرین در حدود هزارهٔ پنجم پ.م، به بینالنهرین و غرب آسیا رفته. البته مدرک موثقی نداریم، ولی محتملاً از هزارهٔ سوم پ.م آیین نوروزی در بینالنهرین بوده.
در تختجمشید مراسم عظیمی برگزار میشده. در این سنتهای نوروزی، مقدار زیادی سنتهای نوروزی بینالنهرینی میتوان مشاهده کرد. کلاً آیینهای نوروزی جهانیاند. این را در پدیدهشناسی اسطوره و در دیدگاه میرچا الیاده میتوان دید. در همه جای دنیا برای جشن سال نو چیزهای مشترکی وجود دارد. ولی اسطورهٔ نوروزی بینالنهرین قدیم، محلی است.
بدین معنی که بنابراین اسطوره، خدا شهید میشده و زنده شدنِ دوبارهٔ وی با جشن و سرور همراه بوده است. معمولاً پیش از پنجه یا خمسهٔ مسترقه(پنج روز پیش از آغاز سال نو)، خدا(دُموزی سومری یا سیاوش ایرانی) شهید محسوب میشده. در اینجا نیز چند روز پیش از نوروز، مردم به آرامگاه میرفتند، چراغ میبردند و به گریه و زاری میپرداختند. بردن چراغ بدین منظور بود که مسیر ارواح را روشن کنند، بدان امید که آنان بازگردند.
فرزندِ ایران و خادمِ فرهنگ
شادروان دکتر مهرداد بهار
از اسطوره تا تاریخ، صص ۳۵۹–۳۳۹
مطالب این رسانه را دربارهٔ شاهنامه، کتابِ ملّی ایرانیان، با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
ـــــــــــــــــــــــ
نوروز؛
جشنِ باززایی
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
از هزارهٔ سوم پ.م در آسیای غربی دو عید رواج داشت:
عید آفرینش که در اوایل پاییز، و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار میشد. این دو عید باستانی حتی تا اواسط هزارهٔ نخست پ.م در آسیای غربی وجود دارد و در واقع، قدمت هر دو در این منطقه نشان داده میشود. در ایران نیز عید نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است. اما این به معنی وامگیری از بینالنهرین نیست. من برآنم که فرهنگ بومی وسیعی با وجوه مشترک از درهٔ سِند تا به درهٔ مدیترانه وجود داشته است.
در ایران، عیدنوروزی در آغاز بهار بوده. عید نوروزی ما در بینالنهرین هم سابقه دارد. نوروز جشن عمومی منطقه بوده و وامگیری نیست. اگر توجه کنیم که بینالنهرین از طریق فلات ایران مسکون میشود، ممکن است این سنّت یکی از سنّتهای کهن فلات ایران باشد که بعدها با کوچنشینیهای بومیان نجد ایران به بینالنهرین در حدود هزارهٔ پنجم پ.م، به بینالنهرین و غرب آسیا رفته. البته مدرک موثقی نداریم، ولی محتملاً از هزارهٔ سوم پ.م آیین نوروزی در بینالنهرین بوده.
در تختجمشید مراسم عظیمی برگزار میشده. در این سنتهای نوروزی، مقدار زیادی سنتهای نوروزی بینالنهرینی میتوان مشاهده کرد. کلاً آیینهای نوروزی جهانیاند. این را در پدیدهشناسی اسطوره و در دیدگاه میرچا الیاده میتوان دید. در همه جای دنیا برای جشن سال نو چیزهای مشترکی وجود دارد. ولی اسطورهٔ نوروزی بینالنهرین قدیم، محلی است.
بدین معنی که بنابراین اسطوره، خدا شهید میشده و زنده شدنِ دوبارهٔ وی با جشن و سرور همراه بوده است. معمولاً پیش از پنجه یا خمسهٔ مسترقه(پنج روز پیش از آغاز سال نو)، خدا(دُموزی سومری یا سیاوش ایرانی) شهید محسوب میشده. در اینجا نیز چند روز پیش از نوروز، مردم به آرامگاه میرفتند، چراغ میبردند و به گریه و زاری میپرداختند. بردن چراغ بدین منظور بود که مسیر ارواح را روشن کنند، بدان امید که آنان بازگردند.
فرزندِ ایران و خادمِ فرهنگ
شادروان دکتر مهرداد بهار
از اسطوره تا تاریخ، صص ۳۵۹–۳۳۹
مطالب این رسانه را دربارهٔ شاهنامه، کتابِ ملّی ایرانیان، با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و هفتم اسفندماه زادروز عبدالحسین زرّینکوب
آنچه ایران به جهان آموخت
ایران باستانی به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر میتواند امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازۀ آزادی یا بیش از آن میتواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمی که گهگاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایی در ترک دنیا و التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایی واقعی سعی در آبادانی دنیا و افزونی نعمت و برخورداری از شادیهای اینجهانی است. به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بیبهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران میکند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده، عدالتجوی و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینی و عیبجویی در باب عالم و نظام بههمپیوستۀ آن نشان کژاندیشی است. پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است همسازی با ارادۀ هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب، شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب میشود.
ایران باستانی به دنیا آموخت که ایجاد امپراتوری برخلاف آنچه نزد آشور و مصر و بابل آن اعصار معمول بود، راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی، اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع و یغما کردن حاصل دسترنج آنها با نام باج و خراج و هدیه و غنیمت نیست، با رعایت تسامح و رأفت امپراتوریای پایدارتر، فراگیرتر و ایمنتر میتوان به وجود آورد.
[«آنچه ایران به جهان آموخت»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نشریۀ حافظ، شمارۀ ۶۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ص ۱۱]
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
آنچه ایران به جهان آموخت
ایران باستانی به دنیا درس تسامح آموخت، درس عدالت و درس قانون و انضباط یاد داد. به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب و خشونت آکنده بود، نشان داد که با اعمال تسامح بهتر میتواند امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گونهگون به وجود آورد و اداره کرد. به دنیا تعلیم داد که عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد، به اندازۀ آزادی یا بیش از آن میتواند صلح و آرامش را تأمین کند. به عالمی که گهگاه مفتون زهد و ریاضت بود، تعلیم داد که پارسایی در ترک دنیا و التزام زهد و ریاضت نیست، پارسایی واقعی سعی در آبادانی دنیا و افزونی نعمت و برخورداری از شادیهای اینجهانی است. به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بیبهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران میکند. به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه، شاد و سازنده است. به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده، عدالتجوی و خردمندانه است. به دنیا نشان داد که بدبینی و عیبجویی در باب عالم و نظام بههمپیوستۀ آن نشان کژاندیشی است. پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است. به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است همسازی با ارادۀ هورمزد است و از اینجاست که در مقابل ضحاک، در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب، شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب میشود.
ایران باستانی به دنیا آموخت که ایجاد امپراتوری برخلاف آنچه نزد آشور و مصر و بابل آن اعصار معمول بود، راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی، اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع و یغما کردن حاصل دسترنج آنها با نام باج و خراج و هدیه و غنیمت نیست، با رعایت تسامح و رأفت امپراتوریای پایدارتر، فراگیرتر و ایمنتر میتوان به وجود آورد.
[«آنچه ایران به جهان آموخت»، دکتر عبدالحسین زرّینکوب، نشریۀ حافظ، شمارۀ ۶۳، مهر و آبان ۱۳۸۸، ص ۱۱]
عکس از گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ژاله_آموزگار: شناخت علاقه ایجاد میکند
✍️ فرهاد قنبری
عشق و علاقه در خلاء ایجاد نمیشود. ما زمانی به معنای واقعی و عمیق عاشق کسی میشویم که از او شناخت خوب و عمیقی داشته باشیم.
علاقه به وطن هم در شناخت ایجاد میشود. مهمترین وجه تاریخ ایران که برای تمام فرهنگ دوستان جهان جذابیت و علاقه ایجاد میکند، تاریخ ادبیات و هنر ایران است. کمرنگ شدن ادبیات و هنر در مدارس به معنای گسستن و کمرنگ شدن عُلقههای ملی دانشآموزان است.
باید به خاطر داشت وقتی نسلی را تربیت میدهیم که ارتباط او را با میراث فرهنگی سرزمینش قطع شده است و هیچ چیزی از معماری ایرانی، مینیاتور ایرانی، عرفان ایرانی، شعر ایرانی، موسیقی ایرانی و.. را نمیداند و شناخت صحیحی از سرزمینش ندارد، چگونه انتظار داریم که آن کودک و نوجوان شعر فارسی و موسیقی ایرانی را بفهمد و نسبت به آن تعصب و علاقه داشته باشد؟
از قدیم گفتهاند: «از دل برود، هر آنکه از دیده برفت»
حال وقتی سالها تلاش مستمر برای از دل زدودن نام مفاخر فرهنگ ایران صورت گرفته است، چگونه انتظار داشته باشیم که نوجوان و جوان ایرانی از خود بیگانه نشده و شفای قوم خود را در دوای دیگری نجوید؟
@IranDel_Channel
💢
✍️ فرهاد قنبری
عشق و علاقه در خلاء ایجاد نمیشود. ما زمانی به معنای واقعی و عمیق عاشق کسی میشویم که از او شناخت خوب و عمیقی داشته باشیم.
علاقه به وطن هم در شناخت ایجاد میشود. مهمترین وجه تاریخ ایران که برای تمام فرهنگ دوستان جهان جذابیت و علاقه ایجاد میکند، تاریخ ادبیات و هنر ایران است. کمرنگ شدن ادبیات و هنر در مدارس به معنای گسستن و کمرنگ شدن عُلقههای ملی دانشآموزان است.
باید به خاطر داشت وقتی نسلی را تربیت میدهیم که ارتباط او را با میراث فرهنگی سرزمینش قطع شده است و هیچ چیزی از معماری ایرانی، مینیاتور ایرانی، عرفان ایرانی، شعر ایرانی، موسیقی ایرانی و.. را نمیداند و شناخت صحیحی از سرزمینش ندارد، چگونه انتظار داریم که آن کودک و نوجوان شعر فارسی و موسیقی ایرانی را بفهمد و نسبت به آن تعصب و علاقه داشته باشد؟
از قدیم گفتهاند: «از دل برود، هر آنکه از دیده برفت»
حال وقتی سالها تلاش مستمر برای از دل زدودن نام مفاخر فرهنگ ایران صورت گرفته است، چگونه انتظار داشته باشیم که نوجوان و جوان ایرانی از خود بیگانه نشده و شفای قوم خود را در دوای دیگری نجوید؟
@IranDel_Channel
💢
#شعر
کوچ بنفشه ها
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشههای مهاجر زيباست
در نيمروز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را از سايههای سرد
در اطلس شميم بهاران
با خاک و ريشه
- ميهن سيّارشان -
از جعبههای کوچک و چوبی
در گوشۀ خيابان میآورند
🔸جوی هزار زمزمه در من میجوشد:
ایکاش
ایکاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
يک روز میتوانست
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک
#شفیعی_کدکنی
اسفند۱۳۴۵
https://www.tg-me.com/eshtadan
کوچ بنفشه ها
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشههای مهاجر زيباست
در نيمروز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را از سايههای سرد
در اطلس شميم بهاران
با خاک و ريشه
- ميهن سيّارشان -
از جعبههای کوچک و چوبی
در گوشۀ خيابان میآورند
🔸جوی هزار زمزمه در من میجوشد:
ایکاش
ایکاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
يک روز میتوانست
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک
#شفیعی_کدکنی
اسفند۱۳۴۵
https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from پژوهشی در فرهنگ زرتشتی (داریوش میرزاخانی)
جشن نوروز(شماره ۲)
#نوروز
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
نوروز در بین النهرین
حدود هزاره ی سوم پ.م در بین النهرین دو جشن بزرگ برگزار می شد: عید آفرینش که جشن پاییزی بود و عید باز زایی که در آغاز بهار برگزار می شد. بومیان ایرانی پیش از ورود آریایی ها در همسایگی بین النهرین می زیستند، در ادوار بعد دو جشن بهاری و پاییزی داشتند. جشن مهرگان جشن پاییزی ایرانیان بود. جشن بهاری در بین النهرین در واقع جشن کشت و کشاورزی، برکت و رویش بود. این جشن در سومر و بابل جشن اَکیتو نام داشت که در واقع، جشن آفرینش و نوزاییِ جهان و انسان بوده است. اسنادی در دست است که در این جشن هم سبزه سبز می کردند که خود نشانه ی باززایی و نوزایی است .بخشی از این جشن، زاگ موگ نام داشت که جشن تقدیر و رقم خوردن سرنوشت انسان بوده. معتقد بودند که در ایام این جشن، سرنوشت آدمیان رقم می خورد. در بین النهرین خدایی را می پرستیدند به نام دموزی یا تموز و معتقد بودند که تموز در زمستان می میرد و سَرِ بهار زنده می شود و زنده شدن تموز به معنی زنده شدن حیات نباتات و روییدنی ها بوده،به همین سبب در آغاز بهار جشنی عظیم برگزار می کردند. این جشن بسیار شبیه جشن فروردگان یا جشن فره وشی های زرتشتی است که در واقع بازگشت ارواح و جشن ارواح نیاکان به شمار می رود.(ص ۳۴ _ ۳۵)
ماخذ: اسماعیل پور، ابوالقاسم، چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی. تهران، هیرمند. چاپ اول. سال ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
#نوروز
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
نوروز در بین النهرین
حدود هزاره ی سوم پ.م در بین النهرین دو جشن بزرگ برگزار می شد: عید آفرینش که جشن پاییزی بود و عید باز زایی که در آغاز بهار برگزار می شد. بومیان ایرانی پیش از ورود آریایی ها در همسایگی بین النهرین می زیستند، در ادوار بعد دو جشن بهاری و پاییزی داشتند. جشن مهرگان جشن پاییزی ایرانیان بود. جشن بهاری در بین النهرین در واقع جشن کشت و کشاورزی، برکت و رویش بود. این جشن در سومر و بابل جشن اَکیتو نام داشت که در واقع، جشن آفرینش و نوزاییِ جهان و انسان بوده است. اسنادی در دست است که در این جشن هم سبزه سبز می کردند که خود نشانه ی باززایی و نوزایی است .بخشی از این جشن، زاگ موگ نام داشت که جشن تقدیر و رقم خوردن سرنوشت انسان بوده. معتقد بودند که در ایام این جشن، سرنوشت آدمیان رقم می خورد. در بین النهرین خدایی را می پرستیدند به نام دموزی یا تموز و معتقد بودند که تموز در زمستان می میرد و سَرِ بهار زنده می شود و زنده شدن تموز به معنی زنده شدن حیات نباتات و روییدنی ها بوده،به همین سبب در آغاز بهار جشنی عظیم برگزار می کردند. این جشن بسیار شبیه جشن فروردگان یا جشن فره وشی های زرتشتی است که در واقع بازگشت ارواح و جشن ارواح نیاکان به شمار می رود.(ص ۳۴ _ ۳۵)
ماخذ: اسماعیل پور، ابوالقاسم، چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی. تهران، هیرمند. چاپ اول. سال ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
Forwarded from پژوهشی در فرهنگ زرتشتی (داریوش میرزاخانی)
جشن نوروز(شماره ۳)
#نوروز
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اقلام دیگر سفره ی هفت سین
گفتیم غیر از هفت عنصر،عناصر دیگری هم بر سر سفره ی نوروزی هست.مثل...
تخم مرغ: که نماد نطفه، باروری، نماد زایش و آفرینش و در اساطیر ایرانی، نماد جهان است به طوری که پوسته اش نشانه ی آسمان و زرده اش نشانه ی زمین است.
ماهی: نشانه ی تر و تازگی،طراوت، بی آزاری و معصومیت است. نماد آب حیات و مایه ی زندگانی است. همچنین زمستان برابر برج حوت، یعنی برج ماهی است و خورشید در آغاز سال از برج ماهی به برج حَمَل می رود.
آیینه و شمع و چراغ هم نشانه ی نور و شفافیت و روشنایی و شادابی و سرزندگی است. جمع شدن این عناصر که با سلیقه ای خاص و مطابق ذوق ایرانی برگزیده شده و بر سر یک سفره قرار گرفته، نشان دهنده ی فرهنگ غنی و اصیل ایرانی است که از سده ها پیش از اسلام تاکنون در این سرزمین زنده مانده است. حتی پس از اسلام هم با گذاشتن قرآن و کتاب آسمانی بر سر سفره ی نوروزی به قداست آن افزوده اند تا این سنت را هر چه پربارتر حفظ کنند. بر این سفره ی عناصر دیگری هم مثل نارنج، گل بیدمشک، نان،انار و چیزهای دیگری هم می گذاشته اند. عناصر سفره ی هفت سین افزون بر نشان دادن برکت و نیکویی در سال نو،احتمالا برای خشنود کردن فروهرها بوده است. اساسا سفره را برای مهمانان پهن می کنند و بهترین مهمانان نوروزی هر خانواده ی سنتی همان فروهرها یا ارواحِ درگذشته ی نیاکان بوده اند که برای هر خانواده ای عزیز و گرامی اند.(ص ۳۹)
ماخذ: اسماعیل پور، ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی. تهران. هیرمند. چاپ اول. سال ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
#نوروز
#پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی
اقلام دیگر سفره ی هفت سین
گفتیم غیر از هفت عنصر،عناصر دیگری هم بر سر سفره ی نوروزی هست.مثل...
تخم مرغ: که نماد نطفه، باروری، نماد زایش و آفرینش و در اساطیر ایرانی، نماد جهان است به طوری که پوسته اش نشانه ی آسمان و زرده اش نشانه ی زمین است.
ماهی: نشانه ی تر و تازگی،طراوت، بی آزاری و معصومیت است. نماد آب حیات و مایه ی زندگانی است. همچنین زمستان برابر برج حوت، یعنی برج ماهی است و خورشید در آغاز سال از برج ماهی به برج حَمَل می رود.
آیینه و شمع و چراغ هم نشانه ی نور و شفافیت و روشنایی و شادابی و سرزندگی است. جمع شدن این عناصر که با سلیقه ای خاص و مطابق ذوق ایرانی برگزیده شده و بر سر یک سفره قرار گرفته، نشان دهنده ی فرهنگ غنی و اصیل ایرانی است که از سده ها پیش از اسلام تاکنون در این سرزمین زنده مانده است. حتی پس از اسلام هم با گذاشتن قرآن و کتاب آسمانی بر سر سفره ی نوروزی به قداست آن افزوده اند تا این سنت را هر چه پربارتر حفظ کنند. بر این سفره ی عناصر دیگری هم مثل نارنج، گل بیدمشک، نان،انار و چیزهای دیگری هم می گذاشته اند. عناصر سفره ی هفت سین افزون بر نشان دادن برکت و نیکویی در سال نو،احتمالا برای خشنود کردن فروهرها بوده است. اساسا سفره را برای مهمانان پهن می کنند و بهترین مهمانان نوروزی هر خانواده ی سنتی همان فروهرها یا ارواحِ درگذشته ی نیاکان بوده اند که برای هر خانواده ای عزیز و گرامی اند.(ص ۳۹)
ماخذ: اسماعیل پور، ابوالقاسم. چشمه های بیدار. جستارهای ایران شناسی. تهران. هیرمند. چاپ اول. سال ۱۳۹۶
🔥 @atorshiz 🔥
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و نهم اسفند زادروز پرویز ناتل خانلری
نوروز
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است.
از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.
در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
[«نوروز»، پرویز ناتل خانلری، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶]
برای خواند متن کامل این مقاله به گنجینۀ شمارۀ ۱۵ مراجعه کنید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
نوروز
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است.
از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است. نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.
در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
[«نوروز»، پرویز ناتل خانلری، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶]
برای خواند متن کامل این مقاله به گنجینۀ شمارۀ ۱۵ مراجعه کنید.
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from شفیعی کدکنی
خونریزی خزان
چگونه دوست ندارم من این دیاران را
که هر شقایقش آیینهای است یاران را
تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاریست
چو یاد آورم آن روشنیتباران را
سپیده آینهگردانِ روحشان بادا!
که روشنایِ دگر داد روزگاران را
بهارِ زخمیِ این باغ، دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
قبایِ میرغضب سبز و خنجرش سُرخ است
مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.
محمدرضا شفیعی کدکنی
نوروز مبارک🌿
عکس: سهیلا ادیب
چگونه دوست ندارم من این دیاران را
که هر شقایقش آیینهای است یاران را
تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاریست
چو یاد آورم آن روشنیتباران را
سپیده آینهگردانِ روحشان بادا!
که روشنایِ دگر داد روزگاران را
بهارِ زخمیِ این باغ، دلکش است هنوز
اگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را
قبایِ میرغضب سبز و خنجرش سُرخ است
مخور فریبِ دروغ این سیاهکاران را
بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشد
که روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.
محمدرضا شفیعی کدکنی
نوروز مبارک🌿
عکس: سهیلا ادیب
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
زِ کوی یار میآید نسیمِ باد نوروزی
ازین باد اَر مدد خواهی، چراغِ دل برافروزی
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️این غزل، پس از غزل ۲۲۵
«ابر آزاری برآمد، باد نوروزی وزید...»
دومین و آخرین شعری از حافظ است که نام «نوروز» بر خود دارد و در اصطلاح «نوروزیه» نام میگیرد. در اشعار دیگر یا فقط سخن از باد بهاری و دمیدن گل و سبزه، بدون ذکر «نوروز» است و یا ذکر «عید» شده که بیشتر گمان میرود دو عید اسلامی باشند و یا دست کم ما را میان عیدین و نوروز در تردید میاندازند، اما اینجا از فرارسیدن روز نو با تمامی فرصتهای شادی، خوشدلی و عشرت خبر میدهد.
شعرای متصوف معمولاً نوروز را «عید» نمینامیدند و هرجا «عید» میگفتند مراد عید صیام (فطر) و اَضحی (قربان) بود
اما در شعرِ حاضر، اگر آن بیت از افزونیهای قزوینی را که نام تورانشاه و مدح او را در بر دارد اصیل بدانیم، میتوان گفت که حافظ، به رغم عرفای شاعر، نوروز را عید خوانده، چنان که از ممدوح درخواست عیدی و نوروزی کرده است؛
جز اینجا و در همین افزودگیها، در هیچ شعر دیگر او ندیدهایم که دو واژۀ «نوروز» و «عید» با هم آمده باشند تا بتوان «عید» را به معنی نوروز دانست.
البته در غزل حاضر هم میتوان در این معنی تردید کرد و گفت: شاید نوروز با یکی از دو عید اسلامی مصادف بوده که شاعر هم عیدی و هم نوروزی خواسته و مثلاً عیدی را به خاطر عید اسلامی طلب کرده و نوروزی را برای سال نو ایرانی؛ اگرچه قدری مته به خشخاش گذارانه است، ولی به هر حال شَقّی محتمل است.
راه حل آن هم این است که اهل تحقیق مثلاً با تطبیق دادن سالهای وزارت تورانشاه با سنوات هجری و شمسی ببینند آیا در هیچ سالی نوروز با یکی از عیدین برابر بوده است یا نه.
مطلب دیگر این که در سنجش این دو غزل نوروزیه با همدیگر می بینیم که غزل ۲۲۵ لحن و فضایی شادتر از غزل حاضر دارد در اینجا اگرچه بیشتر ابیات به اقتضای موضوع دربارۀ عشرت و باده و رفتن به بستان و غیره است، اما تا حدودی نیز سایهٔ غمی را بر روی برخی ابیات میبینیم که من نمیدانم آیا دلیل و موجب خاصی داشته يا صرفاً معلول تصادف و تابع مضامین دلخواه شاعر بوده است.
مثلاً بیتهای ۶ و ۷، که شاعر از غم شبانهروزی و آنگاه تنها نشستن خود تعبیر کرده به شمعی که «یار شیرین» او از وی جدا شده و او محکوم به سوختن و ساختن آن هم در یک چنین فضا و ایام عشرتانگیزی است و نمیدانیم آیا برای شاعر به تازگی سوگی روی داده و یا او به یاد درد و داغی در زندگی خود افتاده است یا نه.
همچنین در آن نوروزیه، هیچ نقش و نشان آشکاری از تصوف و عرفان نمیتوان سراغ جست اما در غزل حاضر در بیت ۵ سخن از ترک تمامی تعلقات میرود.
دکتر سعید حمیدیان
شرح شوق، جلد پنجم، صص ۳۸۷۵–۳۸۷۴
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
از رسانهٔ شفیعی کدکنی دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
زِ کوی یار میآید نسیمِ باد نوروزی
ازین باد اَر مدد خواهی، چراغِ دل برافروزی
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️این غزل، پس از غزل ۲۲۵
«ابر آزاری برآمد، باد نوروزی وزید...»
دومین و آخرین شعری از حافظ است که نام «نوروز» بر خود دارد و در اصطلاح «نوروزیه» نام میگیرد. در اشعار دیگر یا فقط سخن از باد بهاری و دمیدن گل و سبزه، بدون ذکر «نوروز» است و یا ذکر «عید» شده که بیشتر گمان میرود دو عید اسلامی باشند و یا دست کم ما را میان عیدین و نوروز در تردید میاندازند، اما اینجا از فرارسیدن روز نو با تمامی فرصتهای شادی، خوشدلی و عشرت خبر میدهد.
شعرای متصوف معمولاً نوروز را «عید» نمینامیدند و هرجا «عید» میگفتند مراد عید صیام (فطر) و اَضحی (قربان) بود
اما در شعرِ حاضر، اگر آن بیت از افزونیهای قزوینی را که نام تورانشاه و مدح او را در بر دارد اصیل بدانیم، میتوان گفت که حافظ، به رغم عرفای شاعر، نوروز را عید خوانده، چنان که از ممدوح درخواست عیدی و نوروزی کرده است؛
جز اینجا و در همین افزودگیها، در هیچ شعر دیگر او ندیدهایم که دو واژۀ «نوروز» و «عید» با هم آمده باشند تا بتوان «عید» را به معنی نوروز دانست.
البته در غزل حاضر هم میتوان در این معنی تردید کرد و گفت: شاید نوروز با یکی از دو عید اسلامی مصادف بوده که شاعر هم عیدی و هم نوروزی خواسته و مثلاً عیدی را به خاطر عید اسلامی طلب کرده و نوروزی را برای سال نو ایرانی؛ اگرچه قدری مته به خشخاش گذارانه است، ولی به هر حال شَقّی محتمل است.
راه حل آن هم این است که اهل تحقیق مثلاً با تطبیق دادن سالهای وزارت تورانشاه با سنوات هجری و شمسی ببینند آیا در هیچ سالی نوروز با یکی از عیدین برابر بوده است یا نه.
مطلب دیگر این که در سنجش این دو غزل نوروزیه با همدیگر می بینیم که غزل ۲۲۵ لحن و فضایی شادتر از غزل حاضر دارد در اینجا اگرچه بیشتر ابیات به اقتضای موضوع دربارۀ عشرت و باده و رفتن به بستان و غیره است، اما تا حدودی نیز سایهٔ غمی را بر روی برخی ابیات میبینیم که من نمیدانم آیا دلیل و موجب خاصی داشته يا صرفاً معلول تصادف و تابع مضامین دلخواه شاعر بوده است.
مثلاً بیتهای ۶ و ۷، که شاعر از غم شبانهروزی و آنگاه تنها نشستن خود تعبیر کرده به شمعی که «یار شیرین» او از وی جدا شده و او محکوم به سوختن و ساختن آن هم در یک چنین فضا و ایام عشرتانگیزی است و نمیدانیم آیا برای شاعر به تازگی سوگی روی داده و یا او به یاد درد و داغی در زندگی خود افتاده است یا نه.
همچنین در آن نوروزیه، هیچ نقش و نشان آشکاری از تصوف و عرفان نمیتوان سراغ جست اما در غزل حاضر در بیت ۵ سخن از ترک تمامی تعلقات میرود.
دکتر سعید حمیدیان
شرح شوق، جلد پنجم، صص ۳۸۷۵–۳۸۷۴
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
از رسانهٔ شفیعی کدکنی دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
Forwarded from ایرانشهر (دربارهی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)
📚هرمزدروز، نوروز کوچک
شماری از جشنهای ایرانی، در ششمین روز پس از خود تکرار میشدند. روز نخست با صفت کوچک و ششمین روز با صفت بزرگ خوانده میشد، مانند تیرگان کوچک و تیرگان بزرگ، مهرگان کوچک و مهرگان بزرگ، نوروز کوچک و نوروز بزرگ.
نوروز کوچک، هرمزدروز، یعنی یکم فروردین است و نوروز بزرگ، خردادروز، یعنی ششم فروردین است. فاصلهی این دو را نیز شش روز، جشن نوروز نگاه میداشتند و سبب چند روزه بودن جشنهای نوروز در تقویم جلالی و مناسبتهای رسمی، همین است.
نوروز کوچک، روزی بود که جمشید پیشدادی، نمونهی ازلی پادشاه در روایتهای آریایی (هندوایرانی)، برنشست و به سوی جنوب رفت برای نبرد با دیوان و ششم فروردین ماه، روزی بود که جمشید با پیروزی بازگشت و آن را نوروز بزرگ نامیدند و گرامی داشتند.
#هرمزد
#هرمزدروز
#امشاسپند
#نوروز
#نوروز_کوچک
#نوروز_بزرگ
@iranshahr1353
شماری از جشنهای ایرانی، در ششمین روز پس از خود تکرار میشدند. روز نخست با صفت کوچک و ششمین روز با صفت بزرگ خوانده میشد، مانند تیرگان کوچک و تیرگان بزرگ، مهرگان کوچک و مهرگان بزرگ، نوروز کوچک و نوروز بزرگ.
نوروز کوچک، هرمزدروز، یعنی یکم فروردین است و نوروز بزرگ، خردادروز، یعنی ششم فروردین است. فاصلهی این دو را نیز شش روز، جشن نوروز نگاه میداشتند و سبب چند روزه بودن جشنهای نوروز در تقویم جلالی و مناسبتهای رسمی، همین است.
نوروز کوچک، روزی بود که جمشید پیشدادی، نمونهی ازلی پادشاه در روایتهای آریایی (هندوایرانی)، برنشست و به سوی جنوب رفت برای نبرد با دیوان و ششم فروردین ماه، روزی بود که جمشید با پیروزی بازگشت و آن را نوروز بزرگ نامیدند و گرامی داشتند.
#هرمزد
#هرمزدروز
#امشاسپند
#نوروز
#نوروز_کوچک
#نوروز_بزرگ
@iranshahr1353
Forwarded from Vahid Bahman وحید بهمن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📜🕯🖋 فرقی نمیکند اهل کجای ایرانمان باشیم، ما یک ملت یگانه هستیم با هزاران پیوند محکم و ژرف تاریخی و هویتی و هنری و فرهنگی و اجتماعی و ...
🔸 مهمتریناش، ایرانمان است.
🔸 همخوانی زیبای سرود ملی و میهنی «ای ایران» توسط هموطنان عزیز در آرامگاه شاه سخن، یگانه دوران، فردوسی بزرگ، نوروز ۱۴۰۲
🆔 @vahidbahman1
🔸 مهمتریناش، ایرانمان است.
🔸 همخوانی زیبای سرود ملی و میهنی «ای ایران» توسط هموطنان عزیز در آرامگاه شاه سخن، یگانه دوران، فردوسی بزرگ، نوروز ۱۴۰۲
🆔 @vahidbahman1
Forwarded from آخرین خبر (M.B)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دربند تواَم سرو بلند، کوه دماوند
چون حلقهٔ ابری که به دور تو بگردند
🔹️تصاویر هوایی از قلهٔ دماوند
@Akharinkhabar |akharinkhabar.ir
چون حلقهٔ ابری که به دور تو بگردند
🔹️تصاویر هوایی از قلهٔ دماوند
@Akharinkhabar |akharinkhabar.ir
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
@theapll
استاد احمد سمیعی (گیلانی)، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درگذشت
🔸استاد جاودانیاد احمد سمیعی (گیلانی) (۱۱بهمن ۱۲۹۹ ــ ۲ فروردین ۱۴۰۲) عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی پس از عمری تلاش کممانند علمی، آفرینش آثار ارجمند و ماندگار و تربیت صدها شاگرد، درگذشت.
🔸با تسلیت فقدان آن استاد فرزانه به اهل ادب و فرهنگ و اصحاب فضل و فضیلت، خبرهای مربوط به آیین خاکسپاری ایشان در وبگاه رسمی و صفحههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اطلاعرسانی خواهد شد.
🔸احمد سمیعی (گیلانی) در ۱۱ بهمن سال ۱۲۹۹ شمسی در تهران (محلۀ سنگلج) متولّد شد. او تحصیلات ابتدائی و متوسّطه (رشتۀ علمی) را در رشت گذراند و به اخذ مدال علمی درجۀ ۲ نایل شد. سپس، در امتحان ورودی سال ۱۳۱۸ دانشکدۀ فنّی شرکت و رتبۀ اوّل را احراز کرد.
🔴 برای دیدن متن کامل خبر به نشانی زیر در وبگاه فرهنگستان مراجعه کنید:
🌐https://apll.ir/?p=11712
استاد احمد سمیعی (گیلانی)، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درگذشت
🔸استاد جاودانیاد احمد سمیعی (گیلانی) (۱۱بهمن ۱۲۹۹ ــ ۲ فروردین ۱۴۰۲) عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی پس از عمری تلاش کممانند علمی، آفرینش آثار ارجمند و ماندگار و تربیت صدها شاگرد، درگذشت.
🔸با تسلیت فقدان آن استاد فرزانه به اهل ادب و فرهنگ و اصحاب فضل و فضیلت، خبرهای مربوط به آیین خاکسپاری ایشان در وبگاه رسمی و صفحههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اطلاعرسانی خواهد شد.
🔸احمد سمیعی (گیلانی) در ۱۱ بهمن سال ۱۲۹۹ شمسی در تهران (محلۀ سنگلج) متولّد شد. او تحصیلات ابتدائی و متوسّطه (رشتۀ علمی) را در رشت گذراند و به اخذ مدال علمی درجۀ ۲ نایل شد. سپس، در امتحان ورودی سال ۱۳۱۸ دانشکدۀ فنّی شرکت و رتبۀ اوّل را احراز کرد.
🔴 برای دیدن متن کامل خبر به نشانی زیر در وبگاه فرهنگستان مراجعه کنید:
🌐https://apll.ir/?p=11712
Forwarded from مخزن کتاب های pdf ادبی
به مناسبت درگذشت احمد سمیعی گیلانی
چند روز پیش از آغاز سال ۱۴۰۲، نیکولا رُش (Nicols Roche)، سفیر فرانسه در ایران، با حضور در منزل سمیعی گیلانی، بالاترین نشان نخل آکادمیک فرانسه، کوماندور، را به او اهدا کرد.
احمد سمیعی (گیلانی) در ۱۱ بهمن ۱۲۹۹ در رشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و سپس وارد دانشگاه تهران شد. در اواخر دهه ۱۳۴۰ بهعنوان ویراستار در مؤسسه انتشارات فرانکلین آن زمان مشغول خدمت شد و به موازات آن دوره کارشناسی ارشد زبانشناسی را در دانشگاه تهران گذراند.
او در کنار حرفه ویراستاری، چند کتاب در زمینه آیین نگارش و ویرایش تألیف کرد و مقالههای ارزشمندی در مجلات متعددی نظیر پیک جوانان، کتاب امروز و رودکی به چاپ رسانید.
سمیعی کار ترجمه را با برگرداندن رمان «دلدار و دلباخته» از ژرژ ساند شروع کرد و بعداً آثاری را از نویسندگان بزرگی مانند ژرژ پرک و گوستاو فلوبر به فارسی برگرداند.
«خیالپروریهای تفرجگر انزواجو» از ژان ژاک روسو، «چیزها» از ژرژ پرک (ترجمه)، «ادبیات ساسانی»، «داتا گنجبخش» (زندگینامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علی بن عثمان هجویری) از شیخ عبدالرشید (ترجمه)، «چومسکی» از جان لاینز (ترجمه)، «هزیمت یا شکست رسوای آمریکا» از ویلیام لوئیس و مایکل لهدین (ترجمه)، «ساختهای نحوی» از نوآم چامسکی (ترجمه)، «آیین نگارش»، «دیدرو» از پیتر فرانس (ترجمه)، «سالامبو» نوشته گوستاو فلوبر (ترجمه)، «شیوهنامه دانشنامه جهان اسلام»، «نگارش و ویرایش» و «تتبعات» از مونتنی (ترجمه) از جمله آثار اوست.
روانش شاد باد
@pdf_kotob_e_adabi
چند روز پیش از آغاز سال ۱۴۰۲، نیکولا رُش (Nicols Roche)، سفیر فرانسه در ایران، با حضور در منزل سمیعی گیلانی، بالاترین نشان نخل آکادمیک فرانسه، کوماندور، را به او اهدا کرد.
احمد سمیعی (گیلانی) در ۱۱ بهمن ۱۲۹۹ در رشت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و سپس وارد دانشگاه تهران شد. در اواخر دهه ۱۳۴۰ بهعنوان ویراستار در مؤسسه انتشارات فرانکلین آن زمان مشغول خدمت شد و به موازات آن دوره کارشناسی ارشد زبانشناسی را در دانشگاه تهران گذراند.
او در کنار حرفه ویراستاری، چند کتاب در زمینه آیین نگارش و ویرایش تألیف کرد و مقالههای ارزشمندی در مجلات متعددی نظیر پیک جوانان، کتاب امروز و رودکی به چاپ رسانید.
سمیعی کار ترجمه را با برگرداندن رمان «دلدار و دلباخته» از ژرژ ساند شروع کرد و بعداً آثاری را از نویسندگان بزرگی مانند ژرژ پرک و گوستاو فلوبر به فارسی برگرداند.
«خیالپروریهای تفرجگر انزواجو» از ژان ژاک روسو، «چیزها» از ژرژ پرک (ترجمه)، «ادبیات ساسانی»، «داتا گنجبخش» (زندگینامه و تعالیم شیخ ابوالحسن علی بن عثمان هجویری) از شیخ عبدالرشید (ترجمه)، «چومسکی» از جان لاینز (ترجمه)، «هزیمت یا شکست رسوای آمریکا» از ویلیام لوئیس و مایکل لهدین (ترجمه)، «ساختهای نحوی» از نوآم چامسکی (ترجمه)، «آیین نگارش»، «دیدرو» از پیتر فرانس (ترجمه)، «سالامبو» نوشته گوستاو فلوبر (ترجمه)، «شیوهنامه دانشنامه جهان اسلام»، «نگارش و ویرایش» و «تتبعات» از مونتنی (ترجمه) از جمله آثار اوست.
روانش شاد باد
@pdf_kotob_e_adabi
Forwarded from شفیعی کدکنی
رطلِ گرانم ده ای مریدِ خرابات
شادی شیخی که خاتقاه ندارد
▪️ما به آزادی نیاز داریم تا بتوانیم از سوء استفادهٔ حکومت از قدرت جلوگیری کنیم و به حکومت نیاز داریم تا از سوء استفاده از آزادی جلوگیری به عمل آوریم.
در هوای حق و عدالت،
دکتر محمدعلی موحد، ص ۳۴۷
[به نقل از پوپر]
🌱دیدار نوروزی با باغبان مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان؛ استاد دکتر محمدعلی موحد
#محمد_علی_موحد
#شفیعی_کدکنی
شادی شیخی که خاتقاه ندارد
▪️ما به آزادی نیاز داریم تا بتوانیم از سوء استفادهٔ حکومت از قدرت جلوگیری کنیم و به حکومت نیاز داریم تا از سوء استفاده از آزادی جلوگیری به عمل آوریم.
در هوای حق و عدالت،
دکتر محمدعلی موحد، ص ۳۴۷
[به نقل از پوپر]
🌱دیدار نوروزی با باغبان مثنوی و پیرِ پایندهٔ ادب و عرفان؛ استاد دکتر محمدعلی موحد
#محمد_علی_موحد
#شفیعی_کدکنی
Forwarded from مطالعات ایرانی- گیلانشناسی/ Iran - Guilan Research
آیین وداع با پیکر استاد احمد سمیعی (گیلانی)
🔸شنبه، پنجم فروردینماه ۱۴۰۲، آیین وداع با پیکر استاد احمد سمیعی (گیلانی)، نویسنده، مترجم، زبانشناس، ویراستار و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ساعت ۱۰ صبح در ساختمان فرهنگستان برگزار خواهد شد.
📌نشانی: تهران، بزرگراه شهید حقانی، مجموعۀ فرهنگستانهای جمهوری اسلامی ایران، بلوار دکتر حسن حبیبی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
آیین وداع و خاکسپاری ششم فروردین در رشت-دانشگاه گیلان خواهد بود.
🔸شنبه، پنجم فروردینماه ۱۴۰۲، آیین وداع با پیکر استاد احمد سمیعی (گیلانی)، نویسنده، مترجم، زبانشناس، ویراستار و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ساعت ۱۰ صبح در ساختمان فرهنگستان برگزار خواهد شد.
📌نشانی: تهران، بزرگراه شهید حقانی، مجموعۀ فرهنگستانهای جمهوری اسلامی ایران، بلوار دکتر حسن حبیبی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
آیین وداع و خاکسپاری ششم فروردین در رشت-دانشگاه گیلان خواهد بود.