Telegram Web Link
✍🏻 زادروز استاد #جلال‌الدین_همایی (۱۳ دی‌ماه ۱۲۷۸ اصفهان – ۲۸ تیر ۱۳۵۹ تهران)

«شش‌هفت‌ساله بودم که به مکتب میرزاعبدالغفار رفتم. ... همان روز اول صفحۀ اول دیوان #حافظ را باز کرد و من همان‌طور که در خانه نزد پدر و مادر آموخته بودم صحیح و کامل و با صدای رسا خواندم:
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اول ولی افتادمشکل‌ها
استاد مرا تحسین‌ها کرد و عیال خود را صدا زد و از او خواست اسفند بیاورد. اسفند آوردند و آتش کردند. برای پدرم پیغام فرستاد که قدر این کودک را بدانید.»

همایی‌نامه (۱۳۵۵). زیر نظر #مهدی_محقق. ناشر: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی. ص ۹
#دستخط
@xabarname
سیزدهم دی‌ماه سالروز درگذشت نیما یوشیج

پدر شعر نو و نظریه‌پرداز برجستۀ آن، متحول‌کنندۀ اصلی شعر معاصر فارسی. از مجموعه‌های شعری نیما می‌توان به قصۀ رنگ‌پریده، افسانه، ماخ‌ اولا، ناقوس و آب در خوابگه مورچگان اشاره کرد.

مهتاب

می‌تراود مهتاب
می‌درخشد شبتاب،
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفتۀ چند
خواب در چشم ترم می‌شکند.

نگران با من استاده سحر
صبح می‌خواهد از من
کز مبارک‌دم او آورم این قوم به‌جان‌باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می‌شکند.
نازک‌آرای تن ساق گلی
که به جانش کِشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا! به برم می‌شکند.

دستها می‌سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می‌پایم
که به در کس آید
در و دیوار به‌هم ریخته‌شان
بر سرم می‌شکند.

می تراود مهتاب
می‌درخشد شبتاب،
مانده پای‌آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله‌بارش بر دوش
دست او بر در، می‌گوید با خود:
غم این خفتۀ چند
خواب در چشم ترم می‌شکند.

@AfsharFoundation
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ ‍ برگی از تقویم تاریخ

۱۴ دی "۴ ژانویه" روز جهانی بریل

۴ ژانویه به مناسبت زادروز «لویی بریل» مخترع خط بریل "خط ویژه نابینایان" روز جهانی بریل نامگذاری شده که همه‌ساله فعالیت‏‌های صنفی و اجتماعی مختلفی در این روز برای آشنایی آحاد جامعه با این خط و نحوه فعالیت‏‌های نابینایان در زمینه‌های مختلف در سراسر جهان برگزار می‏‌شود.
۱۵۰ سال پیش به نظر غیر ممکن می‌رسید که روزی نابینایان نیز همانند سایرین قادر به خواندن و نوشتن باشند، اما لویی بریل که در زمان حیات خود از نعمت بینایی محروم شد، دست به ابتکاری زد که بعدها به نام خود وی به ثبت رسید. ابتکار او نه تنها نابینایان را قادر به خواندن و نوشتن کرد، بلکه حتی عده‌ای از آنان را به کسب مدارج عالی تحصیلی، علمی و نیز به موقعیت‌های شغلی بالا رساند، شاهکاری که زندگی آنان را دگرگون و میل به حیات را در آنان دو چندان کرد.
با وجود آسان بودن فراگیری الفبای خط بریل، اکثر نابینایان در انتقال حس بینایی به حس لامسه دچار مشکل‌اند و به راحتی قادر نیستند آن چیزی را که لمس می‌کنند درک کنند. با این همه، کارشناسان معتقدند الفبای بریل بهترین امکانی است که در دسترس نابینایان قرار گرفته تا بتوانند حداقل نیازهای خواندن و نوشتن خود را رفع کنند.
نخستین ابتکار در به کارگیری نوشته‌های برجسته نابینایان در قرن چهاردهم میلادی در ایران آغاز شد و چهارصدسال پس از آن ”والنین هوی” فرانسوی، اولین مدرسه نابینایان را در پاریس تاسیس کرد که در آن کلماتی بسیار ساده و ابتدایی با حروف برجسته روی کاغذ چاپ و به نابینایان آموزش داده می‌شد. آنان با این روش تنها قادر به خواندن بودند، بدون آنکه بتوانند بنویسند.
”لویی” در روز چهارم ژانویه‌ ۱۸۰۹ در فرانسه به دنیا آمد و در سه سالگی در اثر برخورد شی تیزی به چشمانش در کارگاه پدرش، نابینا شد. وی دوران دبستان را در مدارس عادی روستای خود به پایان رسانید و با حمایت پدر و مادر در شناخت استعدادهای بالقوه‌اش، موفق به فراگیری چندین آلت موسیقی نیز شد.
”بریل” در ۱۱ سالگی در پی آشنایی با یک افسر ارتش به نام ”نیکلاس ماری” اولین گام را در جهت ابداع روش خود برداشت و در ۱۶ سالگی موفق به ابداع زبان شش نقطه‌ای خود شد، اما بدون این که اوج موفقیت خود را لمس کند، در ۴۳ سالگی بر اثر بیماری سل، درگذشت.
پس از مرگ ”بریل” چهار مرد نابینا به رهبری دکتر ”توماس آرمیتاژ” بر اهمیت این اختراع وقوف یافتند و انجمنی ایجاد کردند که سرانجام به موسسه ملی سلطنتی نابینایان مبدل شد.
در نهایت ۵۰ سال قبل خدمات ”لویی بریل” در فرانسه مورد شناسایی رسمی قرار گرفت و سال ۱۹۲۵ پیکر او را به پاریس انتقال دادند و در پانتئون، گورستان قهرمانان ملی فرانسه به خاک سپردند.
خط بریل (به انگلیسی: Braille) که در سال ۱۸۲۱ توسط لوییس بریل ابداع شد، روشی است که به طور گسترده‌ای در دنیا توسط نابینایان برای خواندن و نوشتن استفاده می‌شود. خط بریل در زبانهای راست به چپ از راست به چپ نوشته شده و از چپ به راست خوانده می‌شود و در زبانهای چپ به راست برعکس.
هر کاراکتر یا سلول بریل از شش نقطه تشکیل شده که در یک مستطیل به صورت دو ستون سه نقطه‌ای کنار هم قرار می‌گیرند. هر سلول می‌تواند دو حالت برجسته یا غیر برجسته داشته باشد که جایگشت این دو حالت در شش نقطه در مجموع ۶۴ حالت مختلف را ایجاد می‌کند. بدین ترتیب امکان نوشتن کلیه حروف الفبا، اعداد و علایم ریاضی، همچنین علایم نگارشی چون ویرگول، نقطه و … فراهم می‌آید.
جهت ارجاع و نامگذاری، این نقطه‌ها را به ترتیب شماره‌گذاری می‌کنند. در زبانهای راست به چپ، به طور استاندارد نقطه‌های سمت راست از بالا به پایین شماره ۱ تا ۳ و نقطه‌های سمت چپ، از بالا به پایین شماره ۴ تا ۶ را دارند. مثلاً برجسته بودن خانه‌های ۱-۳-۴ یعنی خانه بالا سمت راست، پایین سمت راست و بالا سمت چپ نماد حرف “م” یا در انگلیسی حرف m است.

🆔 @bargi_az_tarikh

#برگی_از_تقویم_تاریخ

Forwarded from اتچ بات
@shafiei_kadkani

ــــــــ
«هنرِ پاکدامنْ‌زیستن»


▪️می‌توانم گواهی دهم که دکتر باطنی یکی از مردان آزادهٔ عصرِ ما و نسلِ ماست که با پارسایی و زهدی از نوع زهدِ عارفان تذکرة‌الاولیاء بی‌اعتنا و سربلند از کنار تمام وسوسه‌های قدرت‌طلبی و جاذبه‌های حیات اداری و مادّی و نان به نرخِ روز خوردن‌ها گذشت و این جایگاه اخلاقی‌اش، حتی از جایگاه علمی و دانشگاهی‌اش ارزش بیشتری دارد و می‌دانم که او بعد از انقلاب در این راه رنجی درازدامن را با شکیبایی خویش آزموده است.
مقام معنوی و آزادگیِ دکتر باطنی و دلیری و دلاوریِ علمیِ او، چیز دیگری است که غالباً مغفول مانده است و جز اندکی از شاگردان و یارانِ نزدیکِ او و افرادِ خانواده‌اش، دیگران، بیش و کم از آن بی‌خبرند و این چیزی است که هیچ‌گاه کهنه نخواهد شد؛ زیرا نوعی «هنرِ زیستن» است.
علم می‌آید و می‌رود و کهنه می‌شود، و همچون فصلی از تاریخ برای اهلش ثبت می‌شود؛ اما «هنر پاکدامنْ‌زیستن» و آزادگی، همیشه زنده است. به همین دلیل نام دکتر محمدرضا باطنی همچون بلند «آویسه»ای(یعنی الگو و‌اسوه‌ای) برای نسل‌های آیندهٔ فرزندان ایران‌زمین همیشه خواهد ماند.
محمدرضا شفیعی کدکنی

🎄زبان شناس, استاد پیشین دانشگاه تهران .
"و،پانزدهم دیماه۱۳۱۳اصفهان, ف،۲۱اردیبهشت ۱۴۰۰تهران"
روانش به مینو شادان و یادش گرامی باد.
@ESHTADAN
Forwarded from شفیعی کدکنی
ابیاتی که از شاهنامه نیست
Forwarded from شفیعی کدکنی
ابیاتی که از شاهنامه نیست


▪️هدف از انتشار ابیات جعلی و برساختهٔ دیگران
با نام بلند حکیم فردوسی و شاهنامه که البته به سببِ خیرِ پیام‌ها، درخواست‌ها یا دشنام‌ها پی گرفته شد،
جلوگیری از هرج و مرجی‌ست که با گسترش بی‌حد فضای مجازی در صد‌ها کانال و رسانه با هدف دوستی با فرهنگ و آثار ملی ایران یا دشمنی با آن به راه افتاده است.
امروز، روز‌بازارِ بی‌پروایی‌هاست. هر کسی بر اساس اغراض درونی، حزبی، قومی، زبانی یا ندانستن‌ها، ابیاتی دلخواه، همسو با شور و هیجان درونی خود، تشخیص شخصی و اهداف دیگر به آثار ملی ما می‌چسباند و دست به دست می‌کند. این رسانه به قدر توان و‌ ظرفیت خود، تلاش دارد تا ابیات مشهور جعلی شاهنامه را به گواه نسخه‌های معتبر و سخن شاهنامه‌شناسان معرفی کند؛ توصیه‌ای که همهٔ خادمان فرهنگ ایران و شاهنامه‌شناسان در هر دوره و عصری مدام گفته‌اند و مایهٔ آزردگی عمیق آنها بوده است.
معرفی و حساسیت بر بیتی جعلی به معنای وجود یا نبود بیتی مشابه با همان مضمون در شاهنامه نیست. معرفی بیت جعلی و برساخته در آثار ملی ما، کمک به رهایی این آثار از افزودن‌ها و کاستن‌ها به هر بهانه‌ و شکل در هر دوره و عصری‌ست. کمک به شناخت بهتر این آثار است، زیرا «صحت انتساب و قطعیّتِ صدور» اصل بنیادین تمامی پژوهش‌ها در حوزهٔ علوم انسانی‌ست. حساسیت بر روی ابیات سست و برساخته یا الحاقی، کمک به مفهوم بلند اصالت در هنر و ادبیات است.
مغایرت مضامین بعضی ابیات جعلی با شاکلهٔ معنوی شاهنامه در جای خود محفوظ است.
در مورد چند بیت بحث‌برانگیز دیگر شاهنامه مطالبی جداگانه منتشر خواهد شد.
منابع مورد نظر ما جدای از نسخه‌های معتبر شاهنامه که نگاشتهٔ شاهنامه‌شناسانی‌ست که نامشان برده شد، در فضای مجازی در دسترس همگان هست. به زودی بعضی از همین مقاله‌ها را در مورد ابیات سست و جعلی در کانال تلگرام قرار خواهیم داد.
ادمین
#شاهنامه
#آثار_ملی
#ابوالفضل_خطیبی:

به لحاظ سبک‌شناسی باید ببینیم «بسی رنج بردم در این سال سی/عجم زنده کردم بدین پارسی»با بیت‌های دیگر سازگاری دارد یا نه؛یک اشکال در این بیت وجود دارد و آن لفظ «عجم» درباره ایرانیان است.کاری نداریم که به لحاظ لغوی این واژه، واژه موهنی است،به هر حال به کار می‌رود و فردوسی و دیگران هم به کار برده‌اند اما کمتر.در سراسر شاهنامه سه بار لفظ «عجم» به کار رفته آن هم در تقابل با «عرب».اما در جاهای دیگر شاهنامه به جای عجم صدها بار از ایران،ایرانیان و آزادگان استفاده شده و فقط ۳ بار لفظ عجم به کار رفته است.مصحح از این لحاظ هم مشکوک می‌شود.می‌توان گفت به لحاظ نسخه‌شناسی و سبک‌شناسی این بیت تاحدی مشکوک است و احتمال می‌دهیم سرودۀ فردوسی نباشد اما احتمال کمتر هم هست که ممکن است علی‌رغم همه این‌ها،سروده فردوسی باشد.فردوسی در بیت معروفی می‌گوید:«نمیرم از این پس که من زنده‌ام/ که تخم سخن را پراکنده‌ام»مراد شاعر از سخن،سخن پارسی است و بعید است که در یک بیت حسّاس که در آن از رنج سی‌ساله خود در پراکندن سخن پارسی سخن می‌گوید، بیاید به جای ایران و ایرانی از لفظ عجم استفاده کند.پذیرفتنش تا اندازه‌ای سخت است.

🔸نقل: باشگاه شاهنامه پژوهان
@ESHTADAN
#ابوالفضل_خطیبی :

مصرع اول «چو ایران نباشد تن من مباد» سرودۀ فردوسی است منتها با کمی تغییر. این مصرع به صورتِ «نباشد به ایران تن من مباد» در داستان رستم و سهراب دیده می‌شود، مصرع دوم، یعنی «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» در هیچ جای شاهنامه نیست و سروده شخصی است که این بیت‌ها را به این شکل پشت سر هم قرار داده است. مقاله‌ای با عنوان «سرگذشت یک شعر» نوشتم که در مجله بخارا منتشر شد و تمام نکات بررسی شده و حدسی دربارۀ سراینده مصرع دوم و ترتیب‌دهنده مصرع‌ها زده‌ام. آن شخص احتمالاً حبیب‌الله نوبخت شیرازی، نمایندۀ مجلس و بسیار ملی‌گرا بوده است. می‌گفتند که او گرمانوفیل (ژرمانوفیل، Germanophile) یعنی دوستدار آلمان هیتلری است. بخشی از ملی‌گراهای ایرانی در دوران جنگ جهانی دوم طرفدار هیتلر بودند، او شاعر بسیار خوش‌ذوق و بااستعدادی بود و منظومه‌ای به نام «پهلوی‌نامه» دارد که شامل ۱۰۰ هزار بیت است، از شاهنامه هم بیشتر و نسخۀ آن در کتابخانه ملی هست. با تحقیقاتی که من داشتم این چهار بیت را به این شکل آقای نوبخت ترتیب داده و مصرع دوم را هم خودش سروده است/ ایسنا


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣
#ابوالفضل_خطیبی :

مصرع اول «چو ایران نباشد تن من مباد» سرودۀ فردوسی است منتها با کمی تغییر. این مصرع به صورتِ «نباشد به ایران تن من مباد» در داستان رستم و سهراب دیده می‌شود، مصرع دوم، یعنی «بدین بوم و بر زنده یک تن مباد» در هیچ جای شاهنامه نیست و سروده شخصی است که این بیت‌ها را به این شکل پشت سر هم قرار داده است. مقاله‌ای با عنوان «سرگذشت یک شعر» نوشتم که در مجله بخارا منتشر شد و تمام نکات بررسی شده و حدسی دربارۀ سراینده مصرع دوم و ترتیب‌دهنده مصرع‌ها زده‌ام. آن شخص احتمالاً حبیب‌الله نوبخت شیرازی، نمایندۀ مجلس و بسیار ملی‌گرا بوده است. می‌گفتند که او گرمانوفیل (ژرمانوفیل، Germanophile) یعنی دوستدار آلمان هیتلری است. بخشی از ملی‌گراهای ایرانی در دوران جنگ جهانی دوم طرفدار هیتلر بودند، او شاعر بسیار خوش‌ذوق و بااستعدادی بود و منظومه‌ای به نام «پهلوی‌نامه» دارد که شامل ۱۰۰ هزار بیت است، از شاهنامه هم بیشتر و نسخۀ آن در کتابخانه ملی هست. با تحقیقاتی که من داشتم این چهار بیت را به این شکل آقای نوبخت ترتیب داده و مصرع دوم را هم خودش سروده است. بیت بعدی «همه سر به سر تن به کشتن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم» از جای دیگر شاهنامه است و جالب آن‌که اصلا این بیت مربوط به ایرانیان نیست؛ زمانی که رستم به سراپرده افراسیاب هجوم می‌برد، افراسیاب فرار می‌کند، سرداران و پهلوانان به افراسیاب می‌گویند چرا ترسیده‌ای و باید مقاومت و از شهر و کشور و مردمان خود دفاع کنیم. این بیت از زبان پهلوانان تورانی به افراسیاب است و دشمن در این بیت یعنی «ایران». آن‌ها می‌گویند بهتر است خودمان کشته شویم تا این‌که فرار کنیم و کشور را به ایرانیان بدهیم. این بیت از فردوسی است، منتها در جایی دیگر و داستانی دیگر. درون‌مایۀ این بیت به راستی استوار و سرشار از شور میهن‌دوستانه و احساسات وطن‌پرستانه است، کلیت این چهار بیت تراوشات ذهنی فردوسی است، منتها پذیرفتن آن با این شروط است. نمی‌توانیم صددرصد بگوییم این دو بیت سرودۀ فردوسی هست یا نیست. از میان این‌ها یک مصرع سرودۀ شاعری جز فردوسی است و سه مصرع سروده فردوسی است/ایسنا


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣
#جلال_خالقی_مطلق :
ز شير شتر خوردن و سوسمار از شاهنامه نیست



يک قطعه خيلی مشهوری در شاهنامه هست در ضديت با اعراب که :« ز شير شتر خوردن و سوسمار/ عرب را بدان‌جا رسيده است کار/ که تاج کيانی کند آرزو/ تفو بر تو‌ ای چرخ گردون تفو...» اين‌ها مال شاهنامه نيست. اين‌ها را کسان ديگری از شعوبيه و ايرانيان خيلی وطن‌دوست تحت‌تاثير شاهنامه سروده‌اند و وارد شاهنامه کرده‌اند. از سوي ديگری در شاهنامه ابيات ضد عرب هست که چند بيتش را خواندم. در نامه رستم فرخزاد به برادرش، اعراب شديدا مورد تهاجم قرار مي‌گيرند و اين از خود فردوسی نيست، بلکه در ماخذ فردوسی بوده، ولي فردوسی اين‌ها را با علاقه سروده، وگرنه می‌توانست اين‌ها را کنار بزند و به شاهنامه منتقل نکند. از خود کلام معلوم است که فردوسی اين‌ها را با احساس سروده، يعنی به آن‌ها اعتقاد داشته. در زمان ساسانيان اعراب به ايران حمله کردند و ايران را گرفتند و پيروز شدند. بنابر‌اين چيز آشکار و روشنی است که مردمي که از وطنشان دفاع می ‌کنند، به دشمن حمله می‌کنند. اين ارتباطی به نژادپرستی ندارد. معلوم است که در ميان دعوا حلوا قسمت نمی‌کنند. اين‌که ما اين را امروز مطرح کنيم و بپرسيم آيا فردوسی عرب‌ستيز بوده يا نه، ابلهانه است. معلوم است که عرب‌ستيز بوده. براي اين‌که عرب در آن زمان دشمن مملکتش بوده. اگر عرب‌ستيز نبود که اصلا شاعر ملی نبود. ايرانيان بهتر است امروز عرب‌ستيز نباشند و به زمان فردوسی کاری نداشته باشند.

@shahnamehpajohan

#جلال_خالقی_مطلق
(گفتگو با جلال خالقی مطلق : اگر ما بخواهیم بینش سیاسی امروزمان را وارد متون کهن کنیم، آن‌ها را تحریف کرده‌ایم)

🔸متن کامل گفتگو در تارنمای #باشگاه_شاهنامه_پژوهان بخش #گفتگو

shahnamehpajohan.ir
🔸ازین گونه تا چند گویی دروغ؟ / محمدجعفر یاحقی

از همان روزگار فردوسی کسانی بوده‌اند چه در لباس کاتب و نسخه‌نویس و چه در قالب دوستان فردوسی یا کینه‌داران و معترضان به شرایط زمانه که ابیاتی بافته و تافته بر وزن شاهنامه سروده و به فردوسی نسبت داده‌اند یا این که به مرور زمان به نام او مقبولیت یافته و بسیاری از آن‌ها هم بدبختانه به متن شاهنامه وارد شده و کار پیرایشگران را برای تشخیص ابیات الحاقی و دور ریختن آن از متن شاهنامه بسیار دشوار کرده است. نمونه بارز این گونه ابیات، هجونامه معروف و منسوب به فردوسی است که تعداد ابیات آن از یکصدوسی هم گذشته است.

برای خواندن ادامه متن و رفتن به تارنما(سایت) باشگاه شاهنامه پژوهان اینجا بزنید

@shahnamehpajohan
2024/09/29 21:32:41
Back to Top
HTML Embed Code: