Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
سندی از ساختمان آرامگاه فردوسی
۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
مهر ماه ۱۳۱۳ آیین بزرگداشت هزاره فردوسی در مشهد در کنار آرامگاه حضرتش برپا شد.
بر پایه سندی که اینجا منتشر میشود نقشه ساختمان آرامگاه چند سال پیش آماده شده بود.
تیمورتاش، نقشه را در تیر ماه ۱۳۰۸ به سلمان خان اسدی داده تا به دست پدرش در مشهد برساند و اسدی بزرگ مخارج ساختن آرامگاه را برآورد کند.
تیمورتاش در نامه برای اسدی آشکارا گردانده که دولت پول زیادی ندارد و از او خواسته که بدین روی، مخارج را با نهایت صرفهجویی برآورد کند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
سندی از ساختمان آرامگاه فردوسی
۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
مهر ماه ۱۳۱۳ آیین بزرگداشت هزاره فردوسی در مشهد در کنار آرامگاه حضرتش برپا شد.
بر پایه سندی که اینجا منتشر میشود نقشه ساختمان آرامگاه چند سال پیش آماده شده بود.
تیمورتاش، نقشه را در تیر ماه ۱۳۰۸ به سلمان خان اسدی داده تا به دست پدرش در مشهد برساند و اسدی بزرگ مخارج ساختن آرامگاه را برآورد کند.
تیمورتاش در نامه برای اسدی آشکارا گردانده که دولت پول زیادی ندارد و از او خواسته که بدین روی، مخارج را با نهایت صرفهجویی برآورد کند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Forwarded from اهل قلم و فرهنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹پادشاه ایرانی عصر آهن
🔹مکشوفه از لرستان، از افتخارات موزه سلطنتی لیدن هلند
🔹شاید یکی از پادشاهان شاهنامه ای ... باشد
👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 @ahleghalamvafarhang
🔹مکشوفه از لرستان، از افتخارات موزه سلطنتی لیدن هلند
🔹شاید یکی از پادشاهان شاهنامه ای ... باشد
👈اهل قلم و فرهنگ:
🆔 @ahleghalamvafarhang
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
#وحشی_بافقی
۶ مهر سالروز درگذشت
«کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی»
(زاده ۹۱۱ خورشیدی بافق - درگذشته ۹۶۱ خورشیدی یزد)
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
#وحشی_بافقی
۶ مهر سالروز درگذشت
«کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی»
(زاده ۹۱۱ خورشیدی بافق - درگذشته ۹۶۱ خورشیدی یزد)
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
تو را چه سود!
به بهانه هفتم مهر - روز بزرگداشت #شمس_تبریزی
✨آنجلوس سیلِسیوس:
«اگر مسیح هزار بار در بیتاللحم زاده شود،
تو را چه سود،
که یک بار در تو زاده نشد
و همچنان دلمرده و بینوا ماندی.
این صلیب بزرگ کلیسای اعظم نیست
که روح تو را نجات خواهد بخشید،
بلکه صلیب درون توست
که میتواند روح بیمارت را شفا بخشد
و نقصانت را به کمال آورد.»
✨ شمس تبریزی:
گفت: خدا یکی است. گفتم: اکنون تو را چه؟ چون تو در عالَم تفرقهای، صدهزاران ذره، هر ذره در عالَمها پراگنده پژمرده، فروفسرده. او خود هست، وجود قدیم او هست. تو را چه، چون تو نیستی.(ص۲۸۰)
او یکی است تو کیستی؟ تو شش هزار بیشی! تو یکتا شو، وگرنه از یکی او تو را چه؟ تو صدهزار ذره، هر ذره به هوایی بُرده، هر ذره به خیالی بُرده!...(ص۲۵۹)
از عالَم توحید تو را چه؟ از آنکه او واحد است تو را چه؟ چو تو صدهزار بیشی. هر جزوت به طرفی. هر جزوت به عالَمی.(ص۶۳۹)
اگر در جای است و اگر بی جای است، هر جا که هست عمرش دراز باد! دولتش پاینده باد! تو درویشی خود کن و از درویشی خود اندیش.(ص۱۷۸)
تو را از قِدَم عالَم چه؟ تو قِدَم خویش را معلوم کن، که تو قدیمی یا حادث؟ این قدر عمر که تو را هست در تفحص حال خود خرج کن در تفحص قدم عالم چه خرج میکنی؟ شناخت خدا عمیق است! ای احمق عمیق تویی! اگر عمیقی هست تویی. (ص۲۲۱)
به هستی خدا را چه سزا گفتن باشد که خدا هست؟ تو هستی حاصل کن.(ص۶۸۸)
(از: مقالات شمس تبریزی، تحقیق محمدعلی موحد، نشر خوارزمی)
با سپاس از : بانو افسانه مزینانی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
به بهانه هفتم مهر - روز بزرگداشت #شمس_تبریزی
✨آنجلوس سیلِسیوس:
«اگر مسیح هزار بار در بیتاللحم زاده شود،
تو را چه سود،
که یک بار در تو زاده نشد
و همچنان دلمرده و بینوا ماندی.
این صلیب بزرگ کلیسای اعظم نیست
که روح تو را نجات خواهد بخشید،
بلکه صلیب درون توست
که میتواند روح بیمارت را شفا بخشد
و نقصانت را به کمال آورد.»
✨ شمس تبریزی:
گفت: خدا یکی است. گفتم: اکنون تو را چه؟ چون تو در عالَم تفرقهای، صدهزاران ذره، هر ذره در عالَمها پراگنده پژمرده، فروفسرده. او خود هست، وجود قدیم او هست. تو را چه، چون تو نیستی.(ص۲۸۰)
او یکی است تو کیستی؟ تو شش هزار بیشی! تو یکتا شو، وگرنه از یکی او تو را چه؟ تو صدهزار ذره، هر ذره به هوایی بُرده، هر ذره به خیالی بُرده!...(ص۲۵۹)
از عالَم توحید تو را چه؟ از آنکه او واحد است تو را چه؟ چو تو صدهزار بیشی. هر جزوت به طرفی. هر جزوت به عالَمی.(ص۶۳۹)
اگر در جای است و اگر بی جای است، هر جا که هست عمرش دراز باد! دولتش پاینده باد! تو درویشی خود کن و از درویشی خود اندیش.(ص۱۷۸)
تو را از قِدَم عالَم چه؟ تو قِدَم خویش را معلوم کن، که تو قدیمی یا حادث؟ این قدر عمر که تو را هست در تفحص حال خود خرج کن در تفحص قدم عالم چه خرج میکنی؟ شناخت خدا عمیق است! ای احمق عمیق تویی! اگر عمیقی هست تویی. (ص۲۲۱)
به هستی خدا را چه سزا گفتن باشد که خدا هست؟ تو هستی حاصل کن.(ص۶۸۸)
(از: مقالات شمس تبریزی، تحقیق محمدعلی موحد، نشر خوارزمی)
با سپاس از : بانو افسانه مزینانی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
هشتم مهر روز بزرگداشت مولوی
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. او توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
ایرج افشار
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
مولوی مرزگستر قلمرو زبان فارسی
مولوی در پروردن و نگاه داشتن قدرت زبان فارسی و نشر و گسترش فکر و تمدنی که زاده و برخاسته از قلمرو اقوام هوشمند ایرانی است سهمی گرانقدر و ماندگار دارد.
فرزند بلخ نزدیک به شصت سال از زندگی را در «روم» گذرانید و هیچگاه نتوانست به زادگاه خود بازگردد. عمر او در شهر و دیاری گذشت که مردمش فرهنگی دیگر داشتند و گروههایی از باشندگان آنجای به زبانهای دیگر (یونانی و ترکی) متکلم بودند. با این وجود، مولوی که در کودکی بدان گوشه مهجور درافتاده بود به زبان فارسی- یعنی زبان پدریاش که کتاب بزرگی چون شاهنامه در آن زبان سروده شده بود و سخنوران بزرگی در بالیدن آن زبان کوشیده بودند- دو کتاب جاودانی سرود و به یادگار گذاشت. او توانست اندیشههای انسانی بسیار گرانمایه را در آن دو کتاب بپروراند و تأثیری بگذارد که فرزندان و بالیدگان مکتبش به همان زبان فهم سخن کنند و خود نیز بدان زبان شعر بسرایند و «فارسیزبان» و «ایرانیفرهنگ» بمانند.
مولانا سخنها و اندیشههای ضمیر پرجوش و خروش را در چندین هزار بیت (مجموعۀ دو کتاب) سروده است. اما بنیادگذار مکتبی نفوذکننده در تصوف ایرانی و اسلوبی آشناییپذیر در شعر فارسی شد و پیروان بسیار و مقلّدان متعدد یافت. بیگمان نیرومندی و توانایی زبان تصوف او- یعنی زبان فارسی- موجب آن است تا اندیشههای انسانی ژرف او- که در مواردی چند به هموزنی سخنان متفکران طراز اول جهان است- ارزنده و زنده و یا به سخنی روشنتر «همیشگی» و جاودانه باشد. چگونه ممکن است چنین سخنها و اندیشههای روحنواز سروده به فارسی از میان برود؟
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مُهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
در مذهب عاشقان قراری دگرست
وین بادۀ ناب را خماری دگرست
هر علم که در مدرسه حاصل گردد
کاری دگرست و عشق کاری دگرست
ایرج افشار
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#میر_جلال_الدین_کزازی :
زن برترین و درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد
🔸زن برترین، گرامیترین، درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد. شاهنامه از این دید نیز هم در پهنهی سخن پارسی، هم در گسترهی ادب گیتی شاهکاری است بیهمانند. ما در شاهنامه زنانی را مییابیم که نهتنها فروتر از مردان نیستند، از آنان برترند. زنی مانند سیندخت، مادرِ رودابه، در خرد، در گرهگشایی از کارهای باریک و دشوار، در کاردانی، نهتنها در میانهی زنان، در میان مردان نیز بیهمانند و همتاست. او گرهای کور را میگشاید که نامورترین و بلندپایهترین مردان آن روزگار در گشودن آن درمیمانند. آن گرهِ کور پیوند زال است با رودابه. نه مهراب کابلی پدر رودابه، نه زال پدر رستم، نه پادشاه ایران در آن روزگار منوچهر، نه هیچیک از دیگر بزرگان ایران با این پیوند دمساز نیستند. از این روی که مهراب پدر رودابه تبار ضحاک ماردوش میرسانیده است.
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزاری:
گردآفرید در برابر سهراب در می ایستد
🔸زنان در شاهنامه،در پهنهای، در قلمرویی شگفتی میآفرینند که نازشگاه و تازشگاه مردان است،در آوردگاه، بانویی،دوشیزهای جنگاور، دلیر به نام گردآفرید پهلوانی بزرگ مانند سهراب را که رستمی است دیگر،رستمی جوان، پرتوان، فرمانده دژ سپید را که از گودرزیان،از تبار پهلوانان است،هژیر، که به نبرد با او رفته بوده است بدانسان که در شاهنامه میخوانیم،در زمانی کمتر از آنچه چشم بر هم بزنند،یا بوی از بینی به مغز برسد از زین برمیگیرد و بر خاک فرو میکوبد.گردآفرید در برابر سهراب درمیایستد، پایداری میورزد،تازشهای او را پاسخ میگوید اما به هر روی سهراب پهلوانی است که هماورد ندارد مانند پدر خویش، پس از چندی نبرد و آورد،بهناچار خود از سر برمیگیرد و گیسوان خود را میآشوبد و دل از سهراب میرباید. سهراب شگفتزده بر جای میماند. میگوید مردمی که دخترانشان اینچنین گردانه میجنگند،مردانشان چگونه خواهند جنگید. اگر فردوسی با زنان آنچنانچه کماندیشان میانگارند بر سر ستیز بود آیا چنین زنانی را ما در شاهنامه میتوانستیم دید؟
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
زن برترین و درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد
🔸زن برترین، گرامیترین، درخشندهترین چهره را در شاهنامه دارد. شاهنامه از این دید نیز هم در پهنهی سخن پارسی، هم در گسترهی ادب گیتی شاهکاری است بیهمانند. ما در شاهنامه زنانی را مییابیم که نهتنها فروتر از مردان نیستند، از آنان برترند. زنی مانند سیندخت، مادرِ رودابه، در خرد، در گرهگشایی از کارهای باریک و دشوار، در کاردانی، نهتنها در میانهی زنان، در میان مردان نیز بیهمانند و همتاست. او گرهای کور را میگشاید که نامورترین و بلندپایهترین مردان آن روزگار در گشودن آن درمیمانند. آن گرهِ کور پیوند زال است با رودابه. نه مهراب کابلی پدر رودابه، نه زال پدر رستم، نه پادشاه ایران در آن روزگار منوچهر، نه هیچیک از دیگر بزرگان ایران با این پیوند دمساز نیستند. از این روی که مهراب پدر رودابه تبار ضحاک ماردوش میرسانیده است.
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزاری:
گردآفرید در برابر سهراب در می ایستد
🔸زنان در شاهنامه،در پهنهای، در قلمرویی شگفتی میآفرینند که نازشگاه و تازشگاه مردان است،در آوردگاه، بانویی،دوشیزهای جنگاور، دلیر به نام گردآفرید پهلوانی بزرگ مانند سهراب را که رستمی است دیگر،رستمی جوان، پرتوان، فرمانده دژ سپید را که از گودرزیان،از تبار پهلوانان است،هژیر، که به نبرد با او رفته بوده است بدانسان که در شاهنامه میخوانیم،در زمانی کمتر از آنچه چشم بر هم بزنند،یا بوی از بینی به مغز برسد از زین برمیگیرد و بر خاک فرو میکوبد.گردآفرید در برابر سهراب درمیایستد، پایداری میورزد،تازشهای او را پاسخ میگوید اما به هر روی سهراب پهلوانی است که هماورد ندارد مانند پدر خویش، پس از چندی نبرد و آورد،بهناچار خود از سر برمیگیرد و گیسوان خود را میآشوبد و دل از سهراب میرباید. سهراب شگفتزده بر جای میماند. میگوید مردمی که دخترانشان اینچنین گردانه میجنگند،مردانشان چگونه خواهند جنگید. اگر فردوسی با زنان آنچنانچه کماندیشان میانگارند بر سر ستیز بود آیا چنین زنانی را ما در شاهنامه میتوانستیم دید؟
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
🔰به بهانه روز جهانی ناشنوایان؛
تنها کتابخانه اصفهان که شنوای حرفهای ناشنوایان است!
🔸اصفهان - کتابخانه توحید اصفهان تنها کتابخانه شهر بوده که بخشی ویژه ناشنوایان را به خود اختصاص داده و با داشتن صد عضو ناشنوا، به این قشر ارائه خدمت میکند.
🔻مشروح گزارش:
ibna.ir/x6rMB
@ibna_official
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
تنها کتابخانه اصفهان که شنوای حرفهای ناشنوایان است!
🔸اصفهان - کتابخانه توحید اصفهان تنها کتابخانه شهر بوده که بخشی ویژه ناشنوایان را به خود اختصاص داده و با داشتن صد عضو ناشنوا، به این قشر ارائه خدمت میکند.
🔻مشروح گزارش:
ibna.ir/x6rMB
@ibna_official
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#سال_روز_لغو_جزیه_ی_زرتشتیان_ایران
سال روز لغو جزیه زرتشتیان در ایران به همت بانوی نیکوکار گلستان بانو
در تاریخ ۹ مهرماه ۱۲۶۱ خورشیدی انجام گرفت.
و آن روزدزرتشتیان ایران آزادی خود را به مناسبت لغو جزیه جشن گرفتند.
حقوق یک کارگر در ماه ( سال ۱۲۶۱ خورشیدی ) مبلغ ۱۰ ( ده ) ریال یعنی سالانه ۱۲۰ ( یکسد و بیست ) ریال بوده است و در سال ۱۲۶۱ سالانه ۴۵ ( چهل و پنج ) ریال یعنی معادل ۳۷/۵% حقوق سالانه خود را جزیه میداده است.
#گلستان_بانو_کیست؟
چکیده ای کوتاه از زندگی نامه ی این بانوی پاک سرشت و نیکوکار.
این نام شاید برای برخی از ما زرتشتیان آشنا باشد و شاید هم برخی از ما این بانو را نمیشناسیم.
بی شک همه ما مانکجی صاحب یا مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا را میشناسیم، همان نمایندهای که توسط انجمن اکابر پارسیان هند برای بهبود اوضاع زندگی زرتشتیان به ایران فرستاده شد.
زرتشتیانی که اگر مانکجی صاحب نماینده ی آن انجمن به ایران نیامده بود و مشکلات بسیار مهمی را که زرتشتیان آن روز گرفتارش بودند برطرف ننموده بود اکنون دیگر زرتشتی ای در ایران وجود نداشت.
همگی خوب میدانیم که زرتشتیان برای زندگی داخل شهر میبایست جزیه ( مالیات ) پرداخت نمایند و مبلغ این جزیه به حدی زیاد بود که بهدینان آن زمان توان پرداختش را نداشتند و ناچاراً یا مهاجرت میکردند و یا دین شان را ترک میگفتند که در هر صورت روز به روز از شمارشان کم می گشت.
به همت مانکجی و با پولی که انجمن اکابر پارسیان هند می دادند این مالیات پرداخت می شد تا این که سرانجام با هزینه ی هنگفتی که این انجمن پرداخت کرد، پادشاه ایران، ناصرالدین شاه قاجار به تاریخ ۱۲۶۱/۷/۹ خورشیدی فرمان لغو جزیه را صادر نمود.
بی شک می پرسیم این همه سخن در مورد مانکجی و انجمن اکابر پارسیان هند چه ربطی به گلستان بانو دارد؟
پس گلستان بانو کیست ؟؟
در سال ۱۱۴۴ خورشیدی در زمان حکومت افشاریه، حاکم محلی کرمان شرایط سختی را برای زرتشتیان به وجود آورده بود و زرتشتیان به ناچار برای نگهداری دین مهاجرت می کردند، دو خانواده به نام های آدرباد و ایزدیار نیز به همین منظور به یزد مهاجرت نمودند.
در آن جا پسر ایزدیار به نام کیخسرو با دختر آدرباد ازدواج می کند که از آنان دختری زیبا متولد می شود که نامش را گلستان بانو می گذارند.
در شهر یزد نیز زرتشتیان از آتش تعصب غیر هم کیشان در امان نبودند. چون گلستان بانو ۱۰ ساله شد همسایگان غیر زرتشتی قصد ربودن و ترک دینش را داشتند که پدر گلستان بانو با گروه دیگری از زرتشتیان آن زمان چاره ای به جز مهاجرت ندیدند و بنابراین رهسپار هند شدند.
گلستان بانو به تنهایی رنج دوری از وطن و خانواده را تحمل می کرد و همیشه غم این حوادث روحش را آزرده می ساخت. گلستان بانو در بمبئی با جوانی پارسی به نام فرامجی ازدواج می کند و خوشبختانه او نیز به مانند همسرش از رنج و آزار ایرانیان پریشان خاطر بود. در آن زمان گلستان بانو با کمک همسرش خدمتی برای ایرانیان زرتشتی انجام داد که بی شک بودن امروز ما زرتشتیان ایران از فکر نیک این بانوی اندیشمند است.
آری تاسیس انجمن اکابر پارسیان هند و اعزام مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا به عنوان نماینده یراین انجمن و ارسال این همه پول در آن زمان همه با سعی و تلاش گلستان بانو انجام پذیرفت.
این بانوی فرهیخته توانست بار جزیه را برای همیشه از دوش ایرانیان بردارد و ساخت این همه آموزشگاه و برپایی دوباره مراسم و جشن ها و ساخت آتشکده و دخمه ها همگی توسط نماینده محبوب او مانکجی صاحب و با پول دهشمندان پارسی در ایران انجام پذیرفت و سرانجام در روز ورهرام ایزد مهرماه ۱۲۴۴ خورشیدی با خاطری آسوده به آرامش ابدی رسید.
یکسال بعد بهرامجی پسر گلستان بانو به یاد مادرش دخمه ای را در شهر کرمان با یاری یکی از خویشاوندان خود به نام ملا ظهراب گشتاسب بنا کرد تا یادش از خاطر نرود.
بُن مایه :
برگرفته از پژوهش های ؛
دکتر آرش ضیاتبری پژوهشگر تاریخ زرتشتی.
@khashatra
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
سال روز لغو جزیه زرتشتیان در ایران به همت بانوی نیکوکار گلستان بانو
در تاریخ ۹ مهرماه ۱۲۶۱ خورشیدی انجام گرفت.
و آن روزدزرتشتیان ایران آزادی خود را به مناسبت لغو جزیه جشن گرفتند.
حقوق یک کارگر در ماه ( سال ۱۲۶۱ خورشیدی ) مبلغ ۱۰ ( ده ) ریال یعنی سالانه ۱۲۰ ( یکسد و بیست ) ریال بوده است و در سال ۱۲۶۱ سالانه ۴۵ ( چهل و پنج ) ریال یعنی معادل ۳۷/۵% حقوق سالانه خود را جزیه میداده است.
#گلستان_بانو_کیست؟
چکیده ای کوتاه از زندگی نامه ی این بانوی پاک سرشت و نیکوکار.
این نام شاید برای برخی از ما زرتشتیان آشنا باشد و شاید هم برخی از ما این بانو را نمیشناسیم.
بی شک همه ما مانکجی صاحب یا مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا را میشناسیم، همان نمایندهای که توسط انجمن اکابر پارسیان هند برای بهبود اوضاع زندگی زرتشتیان به ایران فرستاده شد.
زرتشتیانی که اگر مانکجی صاحب نماینده ی آن انجمن به ایران نیامده بود و مشکلات بسیار مهمی را که زرتشتیان آن روز گرفتارش بودند برطرف ننموده بود اکنون دیگر زرتشتی ای در ایران وجود نداشت.
همگی خوب میدانیم که زرتشتیان برای زندگی داخل شهر میبایست جزیه ( مالیات ) پرداخت نمایند و مبلغ این جزیه به حدی زیاد بود که بهدینان آن زمان توان پرداختش را نداشتند و ناچاراً یا مهاجرت میکردند و یا دین شان را ترک میگفتند که در هر صورت روز به روز از شمارشان کم می گشت.
به همت مانکجی و با پولی که انجمن اکابر پارسیان هند می دادند این مالیات پرداخت می شد تا این که سرانجام با هزینه ی هنگفتی که این انجمن پرداخت کرد، پادشاه ایران، ناصرالدین شاه قاجار به تاریخ ۱۲۶۱/۷/۹ خورشیدی فرمان لغو جزیه را صادر نمود.
بی شک می پرسیم این همه سخن در مورد مانکجی و انجمن اکابر پارسیان هند چه ربطی به گلستان بانو دارد؟
پس گلستان بانو کیست ؟؟
در سال ۱۱۴۴ خورشیدی در زمان حکومت افشاریه، حاکم محلی کرمان شرایط سختی را برای زرتشتیان به وجود آورده بود و زرتشتیان به ناچار برای نگهداری دین مهاجرت می کردند، دو خانواده به نام های آدرباد و ایزدیار نیز به همین منظور به یزد مهاجرت نمودند.
در آن جا پسر ایزدیار به نام کیخسرو با دختر آدرباد ازدواج می کند که از آنان دختری زیبا متولد می شود که نامش را گلستان بانو می گذارند.
در شهر یزد نیز زرتشتیان از آتش تعصب غیر هم کیشان در امان نبودند. چون گلستان بانو ۱۰ ساله شد همسایگان غیر زرتشتی قصد ربودن و ترک دینش را داشتند که پدر گلستان بانو با گروه دیگری از زرتشتیان آن زمان چاره ای به جز مهاجرت ندیدند و بنابراین رهسپار هند شدند.
گلستان بانو به تنهایی رنج دوری از وطن و خانواده را تحمل می کرد و همیشه غم این حوادث روحش را آزرده می ساخت. گلستان بانو در بمبئی با جوانی پارسی به نام فرامجی ازدواج می کند و خوشبختانه او نیز به مانند همسرش از رنج و آزار ایرانیان پریشان خاطر بود. در آن زمان گلستان بانو با کمک همسرش خدمتی برای ایرانیان زرتشتی انجام داد که بی شک بودن امروز ما زرتشتیان ایران از فکر نیک این بانوی اندیشمند است.
آری تاسیس انجمن اکابر پارسیان هند و اعزام مانکجی لیمیجی هوشنگ هاتریا به عنوان نماینده یراین انجمن و ارسال این همه پول در آن زمان همه با سعی و تلاش گلستان بانو انجام پذیرفت.
این بانوی فرهیخته توانست بار جزیه را برای همیشه از دوش ایرانیان بردارد و ساخت این همه آموزشگاه و برپایی دوباره مراسم و جشن ها و ساخت آتشکده و دخمه ها همگی توسط نماینده محبوب او مانکجی صاحب و با پول دهشمندان پارسی در ایران انجام پذیرفت و سرانجام در روز ورهرام ایزد مهرماه ۱۲۴۴ خورشیدی با خاطری آسوده به آرامش ابدی رسید.
یکسال بعد بهرامجی پسر گلستان بانو به یاد مادرش دخمه ای را در شهر کرمان با یاری یکی از خویشاوندان خود به نام ملا ظهراب گشتاسب بنا کرد تا یادش از خاطر نرود.
بُن مایه :
برگرفته از پژوهش های ؛
دکتر آرش ضیاتبری پژوهشگر تاریخ زرتشتی.
@khashatra
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
🌱مهر روز از مهرماه، جشن مهرگان در فرهنگ ایران.
به روز خجسته سرِ مهرماه
به سر برنهاد آن کیانیکلاه.
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس رهِ بخردی.
دل از داوریها بپرداختند
بدآیین یکی جشن نو ساختند.
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند.
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسانی و خوردن آیین اوست.
اگر یادگارست از او ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر.
https://www.tg-me.com/eshtadan
به روز خجسته سرِ مهرماه
به سر برنهاد آن کیانیکلاه.
زمانه بیاندوه گشت از بدی
گرفتند هر کس رهِ بخردی.
دل از داوریها بپرداختند
بدآیین یکی جشن نو ساختند.
بفرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند.
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسانی و خوردن آیین اوست.
اگر یادگارست از او ماه و مهر
بکوش و به رنج ایچ منمای چهر.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
📚 📖 📚
یازدهم مهر - سالروز درگذشت زندهیاد #ماهیار_نوابی
پژوهشگری در ژرفای تاریخ و زبان
جاویدنام #یحیی_ماهیار_نوابی نامی آشنا در پهنه ادبیات، زبانشناسی و فرهنگ باستانی ایران است. ایشان پژوهشگری برجسته بودند که سالهای زندگی خود را وقف پژوهش در زمینه زبانها و فرهنگهای باستانی ایران کردند.
زندگی و فعالیتهای علمی
🔹 تولد و تحصیلات: ماهیار نوابی دهم دی ۱۲۹۱ در شیراز زاده شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شیراز و تهران گذراند و سپس در رشته ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.
🔹 علاقه به زبانهای باستانی: نوابی از همان آغاز به زبانهای باستانی ایران دلبستگی نشان داد. پایاننامه دکتری او در باره کتیبه بغستان (بیستون) بود که نشان از ژرفا و گستره دلبستگی او به این حوزه دارد.
🔹سفر به اروپا و تحصیل در دانشگاههای معتبر: برای تکمیل دانش خود، نوابی به اروپا سفر کرد و در دانشگاههای لندن و گوتینگن آلمان به مطالعه زبانهای باستانی ایران پرداخت.
🔹فعالیتهای دانشگاهی: پس از بازگشت به ایران، نوابی در دانشگاه تبریز به تدریس زبانهای باستانی پرداخت و چندی نیز ریاست دانشکده ادبیات این دانشگاه را بر عهده داشت. همچنین، در دانشگاه تهران به عنوان استاد و رئیس گروه زبانشناسی و فرهنگ و زبانهای باستانی ایران فعالیت کرد.
🔹تأسیس مؤسسه آسیایی: نوابی در شیراز مؤسسه آسیایی را تأسیس کرد و در آن به آموزش تاریخ و فرهنگ ایران و زبانهای باستانی پرداخت.
دستاوردهای علمی
🔹 تالیفات و ترجمهها: نوابی آثار متعددی در زمینه زبانشناسی و فرهنگ باستانی ایران تالیف و ترجمه کرده است. برخی از آثار مشهور او عبارتند از:
🔸ترجمه کتاب یادگار زریران
🔸مقالات و کتابهای متعدد در باره زبانهای اوستایی، پهلوی، پارتی و زبانهای ایرانی دیگر
🔹 عضویت در فرهنگستان زبان ایران: نوابی به عضویت فرهنگستان زبان ایران درآمد و در تدوین واژگان و اصطلاحات علمی فارسی نقش فعالی داشت.
🔹بنیانگذاری رشتههای جدید دانشگاهی: نوابی در مؤسسه آسیایی، رشتههای فکارشناسی ارشد تاریخ و فرهنگ ایران و فرهنگ و زبانهای باستانی ایران را دایر کرد که گامی مهم در راستای توسعه مطالعات ایرانشناسی بود.
اهمیت کارهای ماهیار نوابی
کارهای ماهیار نوابی در شناخت بهتر زبانها و فرهنگهای باستانی ایران نقش بسیار مهمی داشته است. ایشان با تحقیقات و مطالعات گسترده خود، گنجینهای ارزشمند از دانش را برای نسلهای آینده به یادگار گذاشتهاند.
چرا مطالعه آثار ماهیار نوابی اهمیت دارد؟
🔹درک بهتر ریشههای فرهنگی و زبانی ایرانیان: آثار نوابی به ما کمک میکند تا ریشههای فرهنگی و زبانی خود را بهتر بشناسیم.
🔹توسعه مطالعات ایرانشناسی: پژوهشهای نوابی در گسترش مطالعات ایرانشناسی در سطح جهان نقش مهمی داشته است.
🔹الگویی برای پژوهشگران جوان: نوابی الگوی مناسبی برای پژوهشگران جوان در حوزه زبانشناسی و فرهنگ باستانی است.
زندهیاد #ماهیار_نوابی یازدهم مهر ۱۳۷۹ در کشور سوئد دیده از جهان فروبست!
روانش شاد - نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
یازدهم مهر - سالروز درگذشت زندهیاد #ماهیار_نوابی
پژوهشگری در ژرفای تاریخ و زبان
جاویدنام #یحیی_ماهیار_نوابی نامی آشنا در پهنه ادبیات، زبانشناسی و فرهنگ باستانی ایران است. ایشان پژوهشگری برجسته بودند که سالهای زندگی خود را وقف پژوهش در زمینه زبانها و فرهنگهای باستانی ایران کردند.
زندگی و فعالیتهای علمی
🔹 تولد و تحصیلات: ماهیار نوابی دهم دی ۱۲۹۱ در شیراز زاده شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شیراز و تهران گذراند و سپس در رشته ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.
🔹 علاقه به زبانهای باستانی: نوابی از همان آغاز به زبانهای باستانی ایران دلبستگی نشان داد. پایاننامه دکتری او در باره کتیبه بغستان (بیستون) بود که نشان از ژرفا و گستره دلبستگی او به این حوزه دارد.
🔹سفر به اروپا و تحصیل در دانشگاههای معتبر: برای تکمیل دانش خود، نوابی به اروپا سفر کرد و در دانشگاههای لندن و گوتینگن آلمان به مطالعه زبانهای باستانی ایران پرداخت.
🔹فعالیتهای دانشگاهی: پس از بازگشت به ایران، نوابی در دانشگاه تبریز به تدریس زبانهای باستانی پرداخت و چندی نیز ریاست دانشکده ادبیات این دانشگاه را بر عهده داشت. همچنین، در دانشگاه تهران به عنوان استاد و رئیس گروه زبانشناسی و فرهنگ و زبانهای باستانی ایران فعالیت کرد.
🔹تأسیس مؤسسه آسیایی: نوابی در شیراز مؤسسه آسیایی را تأسیس کرد و در آن به آموزش تاریخ و فرهنگ ایران و زبانهای باستانی پرداخت.
دستاوردهای علمی
🔹 تالیفات و ترجمهها: نوابی آثار متعددی در زمینه زبانشناسی و فرهنگ باستانی ایران تالیف و ترجمه کرده است. برخی از آثار مشهور او عبارتند از:
🔸ترجمه کتاب یادگار زریران
🔸مقالات و کتابهای متعدد در باره زبانهای اوستایی، پهلوی، پارتی و زبانهای ایرانی دیگر
🔹 عضویت در فرهنگستان زبان ایران: نوابی به عضویت فرهنگستان زبان ایران درآمد و در تدوین واژگان و اصطلاحات علمی فارسی نقش فعالی داشت.
🔹بنیانگذاری رشتههای جدید دانشگاهی: نوابی در مؤسسه آسیایی، رشتههای فکارشناسی ارشد تاریخ و فرهنگ ایران و فرهنگ و زبانهای باستانی ایران را دایر کرد که گامی مهم در راستای توسعه مطالعات ایرانشناسی بود.
اهمیت کارهای ماهیار نوابی
کارهای ماهیار نوابی در شناخت بهتر زبانها و فرهنگهای باستانی ایران نقش بسیار مهمی داشته است. ایشان با تحقیقات و مطالعات گسترده خود، گنجینهای ارزشمند از دانش را برای نسلهای آینده به یادگار گذاشتهاند.
چرا مطالعه آثار ماهیار نوابی اهمیت دارد؟
🔹درک بهتر ریشههای فرهنگی و زبانی ایرانیان: آثار نوابی به ما کمک میکند تا ریشههای فرهنگی و زبانی خود را بهتر بشناسیم.
🔹توسعه مطالعات ایرانشناسی: پژوهشهای نوابی در گسترش مطالعات ایرانشناسی در سطح جهان نقش مهمی داشته است.
🔹الگویی برای پژوهشگران جوان: نوابی الگوی مناسبی برای پژوهشگران جوان در حوزه زبانشناسی و فرهنگ باستانی است.
زندهیاد #ماهیار_نوابی یازدهم مهر ۱۳۷۹ در کشور سوئد دیده از جهان فروبست!
روانش شاد - نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
یازدهم مهرماه سالروز درگذشت یحیی ماهیار نوابی
ماهیار از موقعی که مؤسسۀ آسیایی در دانشگاه شیراز به همت آرتور اپهام پوپ تشکیل شد همکاری با آن دستگاه را آغاز کرد. از کارهای برجسته و ماندگاری که انجام داد نشر پنجاه و چند جلد از متون اوستایی و زند و پازند و پهلوی بود که قبلاً اینجا و آنجا به چاپ رسیده و بسیار دیریاب شده بود. به همت او همۀ آنها دستیاب شد.
از کارهای ارزشمند کمهمتای او جمعآوری سه مجلّد مقالههای سر هارولد بیلی (ایرانشناس نامور انگلیسی) است که متأسفانه فقط دو جلد آن را توانست به چاپ برساند (آن قدر که بنده میدانم) جلد سوم بیسرانجام مانده است.
او از خاندانهای نوابهای شیرازی بود و تا آنجا که از خودش شنیدهام با طایفۀ قشقایی هم نسبتی داشت. شیرازی بود و اهل ذوق و شعردوست. گاهی هم شعری میسرود که یکسره آمیخته به خرد و فرهنگ ایرانی بود. نمونۀ اشعارش که در مجلۀ آینده چاپ شده است آقای دکتر طاووسی در پایان مجموعۀ مقالاتش نقل کرده است. دیوان همای شیرازی هم به اهتمام ماهیار به چاپ رسیده است.
ماهیار از ایرانشناسان و ایراندوستان و ایرانخواهان راستین و بی غل و غش بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۳۶۲-۱۳۶۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
ماهیار از موقعی که مؤسسۀ آسیایی در دانشگاه شیراز به همت آرتور اپهام پوپ تشکیل شد همکاری با آن دستگاه را آغاز کرد. از کارهای برجسته و ماندگاری که انجام داد نشر پنجاه و چند جلد از متون اوستایی و زند و پازند و پهلوی بود که قبلاً اینجا و آنجا به چاپ رسیده و بسیار دیریاب شده بود. به همت او همۀ آنها دستیاب شد.
از کارهای ارزشمند کمهمتای او جمعآوری سه مجلّد مقالههای سر هارولد بیلی (ایرانشناس نامور انگلیسی) است که متأسفانه فقط دو جلد آن را توانست به چاپ برساند (آن قدر که بنده میدانم) جلد سوم بیسرانجام مانده است.
او از خاندانهای نوابهای شیرازی بود و تا آنجا که از خودش شنیدهام با طایفۀ قشقایی هم نسبتی داشت. شیرازی بود و اهل ذوق و شعردوست. گاهی هم شعری میسرود که یکسره آمیخته به خرد و فرهنگ ایرانی بود. نمونۀ اشعارش که در مجلۀ آینده چاپ شده است آقای دکتر طاووسی در پایان مجموعۀ مقالاتش نقل کرده است. دیوان همای شیرازی هم به اهتمام ماهیار به چاپ رسیده است.
ماهیار از ایرانشناسان و ایراندوستان و ایرانخواهان راستین و بی غل و غش بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۳۶۲-۱۳۶۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
نگاهی به نامه رستم فرخزاد به برادر
✍️ #جلال_خالقی_مطلق:
سراسر نامه رستم به برادرش پر از احساسات گرم میهن دوستی است و مضمون مصرع دوم بیت ۸۰ (داستان یزدگرد شهریار) نقطه اوج آن . حافظ به خاطر «هوای مسکن مالوف و عهد یارقدیم» از سفر عذر میخواهد، رستم با دریغ از «باد نوشین ایران زمین» به سفر مرگ می رود. در بندهش سخن از «ایرانشهر آبادان خوشبوی» است و این صفت «خوشبوی» در واقع برابر همان «باد نوشین» است. در دینکرد در توصیف ستایش آمیز ایران آمده است : در بارۀ رنگ خودی و رنگ بیرونی ایرانشهر از دیدگاه دین بهی ، چنین است رنگ خودی ایرانشهر؛ نیکو آفرینش بر آیین دین مزدیسنا، و رنگ بیرونی آن، چند گونه است و ... آراسته و پاک و خوبچهر و خوببوی و پرشادمانی.
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✍️ #جلال_خالقی_مطلق:
سراسر نامه رستم به برادرش پر از احساسات گرم میهن دوستی است و مضمون مصرع دوم بیت ۸۰ (داستان یزدگرد شهریار) نقطه اوج آن . حافظ به خاطر «هوای مسکن مالوف و عهد یارقدیم» از سفر عذر میخواهد، رستم با دریغ از «باد نوشین ایران زمین» به سفر مرگ می رود. در بندهش سخن از «ایرانشهر آبادان خوشبوی» است و این صفت «خوشبوی» در واقع برابر همان «باد نوشین» است. در دینکرد در توصیف ستایش آمیز ایران آمده است : در بارۀ رنگ خودی و رنگ بیرونی ایرانشهر از دیدگاه دین بهی ، چنین است رنگ خودی ایرانشهر؛ نیکو آفرینش بر آیین دین مزدیسنا، و رنگ بیرونی آن، چند گونه است و ... آراسته و پاک و خوبچهر و خوببوی و پرشادمانی.
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
این تالار بازتاب دهنده برداشتهای گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستانهای شاهنامه است.
گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
این تالار بازتاب دهنده برداشتهای گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستانهای شاهنامه است.
گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
Forwarded from چشموچراغ
🎤 سالگرد همایش هزارۀ فردوسی
با تعیین محل دفن #فردوسی بر اساس روایت #نظامی_عروضی، آرامگاه او ساخته شد و همزمان با همایش هزارهٔ فردوسی (۱۲ تا ۱۶ مهر ۱۳۱۳) گشایش یافت.
#شاهنامه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
با تعیین محل دفن #فردوسی بر اساس روایت #نظامی_عروضی، آرامگاه او ساخته شد و همزمان با همایش هزارهٔ فردوسی (۱۲ تا ۱۶ مهر ۱۳۱۳) گشایش یافت.
#شاهنامه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
💎
۱۳ مهر زادروز #ابوالحسن_صدیقی
(چهره ماندگار تندیسسازی ایران)
ابوالحسن صدیقی از برجستهترین هنرمندان ایرانی است که نام او با آثاری ماندگار در تاریخ هنر ایران گره خورده است. او با چیرگی بر فنون گوناگون تندیسسازی و آفریدن آثاری با مایههای ملی و تاریخی، به حق فرنام "پدر تندیسسازی نوین ایران" را گرفته است.
زندگی و فعالیتهای هنری
▪️ دوران کودکی و جوانی: ابوالحسن صدیقی در سال ۱۲۷۶ خورشیدی در تهران زاده شد. از همان کودکی به هنر گرایش داشت و به گونه خودآموز به نگارگری میپرداخت.
▪️شاگردی کمالالملک: صدیقی در جوانی به شاگردی کمالالملک، استاد بزرگ نقاشی ایران، درآمد و نزد او به آموختن فنون نگارگری و تندیسسازی پرداخت.
▪️ آغاز تندیسسازی: صدیقی پس از چندی به تندیسسازی گرایید و با ساخت تندیسهای گچی، استعداد خود را در این زمینه نشان داد.
▪️ سفر به اروپا: برای آموختن دانش بیشتر در زمینه تندیسسازی، صدیقی به اروپا سفر کرد و از نزدیک با کارهای بزرگان این هنر آشنا شد. او در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا بهسر برد و ۱۶۰ تابلو در این دوران کشید. سال ۱۳۱۲ با کولهباری از تجربه بهکشور بازگشت و با کمک دوست و همکلاسی قدیمیاش حیدریان، دوباره مدرسه هنرهای مستظرفه را دایر کرد.
▪️ آثار ماندگار: صدیقی در درازای زندگی هنری خود آثار بیمانندی آفرید که از میان آنها میتوان تندیسهای فردوسی(در میدان فردوسی تهران) ، خیام (پارک لاله تهران)، نادرشاه افشار (آرامگاه نادرشاه مشهد) یعقوب لیث صفار (زابل) و نیز تندیس امیرکبیر را نام برد. آثار به نمادهای شهرها تبدیل شدهاند.
ویژگیهای آثار صدیقی
▪️ واقعگرایی: آثار صدیقی از واقعگرایی بالایی برخوردار هستند و جزئیات چهره و لباس شخصیتها با دقت بسیار بالایی به تصویر کشیده شده است.
▪️ مضامین ملی و تاریخی: بیشتر آثار صدیقی به شخصیتهای تاریخی و اسطورهای ایران اختصاص دارد و او تلاش کرده است تا هویت ملی ایرانی را در آثار خود برجسته کند.
▪️ تسلط بر تکنیکهای مختلف: صدیقی در کار با مواد مختلف مانند سنگ، گچ و برنز مهارت داشت و آثار متنوعی را با استفاده از این مواد خلق کرد.
اهمیت آثار صدیقی
آثار صدیقی تنها آثار هنری نیستند، بلکه نمادهای هویت ملی و تاریخی ایران نیز هستند. این آثار به نسلهای آینده یادآور بزرگان و افتخارات ملت ایران هستند. همچنین، آثار صدیقی الهامبخش بسیاری از هنرمندان جوان شده و به گسترش هنر تندیسسازی در ایران کمک کرده است.
ابوالحسن صدیقی با آفریدن آثار ماندگار، نام خود را برای همیشه در تاریخ هنر ایران ثبت کرد. او به حق یکی از بزرگترین تندیسسازان ایران است و آثار او همچنان الهامبخش هنرمندان و دوستداران هنر است.
در سال ۱۳۷۰ کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت از آثار او عکسبرداری کند و کتابی در این زمینه در سال ۱۳۷۳ منتشر شد.
درگذشت
ابوالحسن صدیقی، بیستم آذر ۱۳۷۴ در تهران دیده از جهان فروبست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
🖤 روانش شاد – نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
۱۳ مهر زادروز #ابوالحسن_صدیقی
(چهره ماندگار تندیسسازی ایران)
ابوالحسن صدیقی از برجستهترین هنرمندان ایرانی است که نام او با آثاری ماندگار در تاریخ هنر ایران گره خورده است. او با چیرگی بر فنون گوناگون تندیسسازی و آفریدن آثاری با مایههای ملی و تاریخی، به حق فرنام "پدر تندیسسازی نوین ایران" را گرفته است.
زندگی و فعالیتهای هنری
▪️ دوران کودکی و جوانی: ابوالحسن صدیقی در سال ۱۲۷۶ خورشیدی در تهران زاده شد. از همان کودکی به هنر گرایش داشت و به گونه خودآموز به نگارگری میپرداخت.
▪️شاگردی کمالالملک: صدیقی در جوانی به شاگردی کمالالملک، استاد بزرگ نقاشی ایران، درآمد و نزد او به آموختن فنون نگارگری و تندیسسازی پرداخت.
▪️ آغاز تندیسسازی: صدیقی پس از چندی به تندیسسازی گرایید و با ساخت تندیسهای گچی، استعداد خود را در این زمینه نشان داد.
▪️ سفر به اروپا: برای آموختن دانش بیشتر در زمینه تندیسسازی، صدیقی به اروپا سفر کرد و از نزدیک با کارهای بزرگان این هنر آشنا شد. او در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا بهسر برد و ۱۶۰ تابلو در این دوران کشید. سال ۱۳۱۲ با کولهباری از تجربه بهکشور بازگشت و با کمک دوست و همکلاسی قدیمیاش حیدریان، دوباره مدرسه هنرهای مستظرفه را دایر کرد.
▪️ آثار ماندگار: صدیقی در درازای زندگی هنری خود آثار بیمانندی آفرید که از میان آنها میتوان تندیسهای فردوسی(در میدان فردوسی تهران) ، خیام (پارک لاله تهران)، نادرشاه افشار (آرامگاه نادرشاه مشهد) یعقوب لیث صفار (زابل) و نیز تندیس امیرکبیر را نام برد. آثار به نمادهای شهرها تبدیل شدهاند.
ویژگیهای آثار صدیقی
▪️ واقعگرایی: آثار صدیقی از واقعگرایی بالایی برخوردار هستند و جزئیات چهره و لباس شخصیتها با دقت بسیار بالایی به تصویر کشیده شده است.
▪️ مضامین ملی و تاریخی: بیشتر آثار صدیقی به شخصیتهای تاریخی و اسطورهای ایران اختصاص دارد و او تلاش کرده است تا هویت ملی ایرانی را در آثار خود برجسته کند.
▪️ تسلط بر تکنیکهای مختلف: صدیقی در کار با مواد مختلف مانند سنگ، گچ و برنز مهارت داشت و آثار متنوعی را با استفاده از این مواد خلق کرد.
اهمیت آثار صدیقی
آثار صدیقی تنها آثار هنری نیستند، بلکه نمادهای هویت ملی و تاریخی ایران نیز هستند. این آثار به نسلهای آینده یادآور بزرگان و افتخارات ملت ایران هستند. همچنین، آثار صدیقی الهامبخش بسیاری از هنرمندان جوان شده و به گسترش هنر تندیسسازی در ایران کمک کرده است.
ابوالحسن صدیقی با آفریدن آثار ماندگار، نام خود را برای همیشه در تاریخ هنر ایران ثبت کرد. او به حق یکی از بزرگترین تندیسسازان ایران است و آثار او همچنان الهامبخش هنرمندان و دوستداران هنر است.
در سال ۱۳۷۰ کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت از آثار او عکسبرداری کند و کتابی در این زمینه در سال ۱۳۷۳ منتشر شد.
درگذشت
ابوالحسن صدیقی، بیستم آذر ۱۳۷۴ در تهران دیده از جهان فروبست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
🖤 روانش شاد – نامش جاوید
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
درنگی بر افتادن ضحاک
و بر تخت نشستن فریدون در گزارش شاهنامه
۱۳ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به گزارش شاهنامه، آغاز پادشاهی فریدون، سرآغاز آسودن از رنج، و رهایی ایرانیان از ستم ضحاکی بود.
به یاد داریم که فردوسی پیشتر خبر داده بود که در روزگار ستمکارگی ضحاک " آیین فرزانگان" از میان برخاسته بود:
نهان گشت آیین فرزانگان!
در آن چنان احوالی دیوانگان به کام و ناز رسیده بودند.
هم خبر داده بود که در روزگار ضحاکی که زمانه چیرگی ستمکاران است، هنر خوار شد، و جادو و زشتکاری ارج پیدا کرد. تا چندان که حتی یک کلمه سخن نیک و نیکی جز در نهان گفته نمیشد.
از گزارش فردوسی برمیآید که چون دست فرزانگان از کارها کوتاه شد و آنان از میانه رانده شدند ستمکارگی بر کشور حکمفرما گردید.
حاصل راندهشدن فرزانگان، گسترش راه و روش دیوانگان بود.
چنان احوالی، زشتکاری و ستم را در پی آورد. دستاورد آن اوضاع چیزی نشد مگر ناخرسندی همگان و سپس خیزش بر فرمانروای بیدادگر.
در باره خیزش هم خبر میدهد که خیزش، به سرکردگی کاوه دادخواه بود. او یکی بود از پیشهوران بازار. جالب توجه است که بازار آغازگاه خیزش بر ستمگر بود و یک پیشهور درفش خیزش را در دست داشت. در نظر بداریم که عامه هیجانزدگان، گرسنگان و تهیدستان در آن شورش جایی نداشتند و کاری نکردند.
با این همه، کاوه خود داوخواه پادشاهی نبود و زمام حکمرانی را به دست فریدون سپرد. فریدون از تخمه شاه تهمورث بود و فر کیان داشت.
دانسته میشود که خیزشی برآمده از خشم فروخورده همگانی، به خودی خود، به جایی جز کامیابی فرصتطلبان نخواهد انجامید.
وجود رهبری فرهمند چون فریدون نباید از نظر دور بماند تا دست سودجویان به امر بس مهمی چون سیاست حکومت نرسد.
فردوسی بهتر ستایش ممکن را از فریدون کرده و او را چونان بارانی ستوده که بر جهان ببارد، یا دانشی که روان آدمی را ببالاند.
اینک فردوسی خبر میدهد که روزگار فریدونی روزگار ««شادکامی فرزانگان» است.
«شادکامی فرزانگان» را سپس حافظ هم به زمان خود و به زبان خودش سرود و ستود:
شد آن، که اهل نظر بر کناره میرفتند!
از این گزارش توان این را هم دریافت که ستم و بیداد آن چیزی بوده که در هر روزگار بیش از گرسنگی و ناداری بر آدمی گران آمده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
درنگی بر افتادن ضحاک
و بر تخت نشستن فریدون در گزارش شاهنامه
۱۳ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به گزارش شاهنامه، آغاز پادشاهی فریدون، سرآغاز آسودن از رنج، و رهایی ایرانیان از ستم ضحاکی بود.
به یاد داریم که فردوسی پیشتر خبر داده بود که در روزگار ستمکارگی ضحاک " آیین فرزانگان" از میان برخاسته بود:
نهان گشت آیین فرزانگان!
در آن چنان احوالی دیوانگان به کام و ناز رسیده بودند.
هم خبر داده بود که در روزگار ضحاکی که زمانه چیرگی ستمکاران است، هنر خوار شد، و جادو و زشتکاری ارج پیدا کرد. تا چندان که حتی یک کلمه سخن نیک و نیکی جز در نهان گفته نمیشد.
از گزارش فردوسی برمیآید که چون دست فرزانگان از کارها کوتاه شد و آنان از میانه رانده شدند ستمکارگی بر کشور حکمفرما گردید.
حاصل راندهشدن فرزانگان، گسترش راه و روش دیوانگان بود.
چنان احوالی، زشتکاری و ستم را در پی آورد. دستاورد آن اوضاع چیزی نشد مگر ناخرسندی همگان و سپس خیزش بر فرمانروای بیدادگر.
در باره خیزش هم خبر میدهد که خیزش، به سرکردگی کاوه دادخواه بود. او یکی بود از پیشهوران بازار. جالب توجه است که بازار آغازگاه خیزش بر ستمگر بود و یک پیشهور درفش خیزش را در دست داشت. در نظر بداریم که عامه هیجانزدگان، گرسنگان و تهیدستان در آن شورش جایی نداشتند و کاری نکردند.
با این همه، کاوه خود داوخواه پادشاهی نبود و زمام حکمرانی را به دست فریدون سپرد. فریدون از تخمه شاه تهمورث بود و فر کیان داشت.
دانسته میشود که خیزشی برآمده از خشم فروخورده همگانی، به خودی خود، به جایی جز کامیابی فرصتطلبان نخواهد انجامید.
وجود رهبری فرهمند چون فریدون نباید از نظر دور بماند تا دست سودجویان به امر بس مهمی چون سیاست حکومت نرسد.
فردوسی بهتر ستایش ممکن را از فریدون کرده و او را چونان بارانی ستوده که بر جهان ببارد، یا دانشی که روان آدمی را ببالاند.
اینک فردوسی خبر میدهد که روزگار فریدونی روزگار ««شادکامی فرزانگان» است.
«شادکامی فرزانگان» را سپس حافظ هم به زمان خود و به زبان خودش سرود و ستود:
شد آن، که اهل نظر بر کناره میرفتند!
از این گزارش توان این را هم دریافت که ستم و بیداد آن چیزی بوده که در هر روزگار بیش از گرسنگی و ناداری بر آدمی گران آمده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
آموزه ۲۲۶
👤 دکتر احسان یارشاطر
🔰 هویت ملّی از احساسی درونی میزاید. چنانکه از مقالات دانشمندان... برمیآید عواملی چند مثل زبان و مذهب و نژاد و وطن و از همه مهمتر اشتراک در تجارب تاریخی در تکوین آن مؤثر است. بحران هویت هنگامی روی میدهد که یکی یا بیشتر از این عوامل در خطر بیفتد یا در اثر رویدادها و دگرگونیها پریشان شود. ایران در طی تاریخ پر فراز و نشیب خود چند بار با چنین بحرانی روبهرو شده است. سرزمینِ آن گاه به تصرف بیگانگان (آسوریان، مقدونیان، تازیان، ترکان و مغولان) درآمده، مذهب ملّی آن به مذهبی دیگر جای سپرده، اقوام دیگر در آن سکنی گرفته و نژادی آمیخته در آن ساختهاند، خط آن دیگرگون شده و زبان آن پاکی خود را از دست داده است. با این همه، ایران به پای خود ایستاده و هویت خود را از معرکه به در برده است... باید گفت ایران برای حفظ خودی خود و پرهیز از گمنامی وسیلهای در اختیار دارد که از دیرباز وی را در پاسداری هویت ملّی یاری کرده و از بر افتادن هخامنشیان تا کنون پیوسته دستگیر و مددکار ما بوده است و آن تجارب مشترک تاریخی و حاصل آنهاست که به صورت میراث ملّی به ما رسیده است. ظرف این میراث و پاسبان قوام آن زبان فارسی است که صرف نظر از زبانهای محلّی از روزگار ساسانیان زبان رسمی و ادبی ایران بوده است. زبان فارسی بستر فرهنگ و تمدن و تاریخ ما، گنجینۀ افکار ما و دستمایۀ شاعران و نویسندگان ماست. تنها با گرامی داشتن زبان فارسی و آموختن و آموزاندن آن و مهر ورزیدن به آن و بارورتر کردن آن است که میتوانیم امیدوار باشیم که از تنگنای بحران کنونی نیز برهیم و خطر را از سر بگذرانیم و از زوال هویت دیرپای خود مصون بمانیم.
┏━━━🍁━━━┓
⠀ @foalborz
┗━━━🍁━━━┛
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
👤 دکتر احسان یارشاطر
🔰 هویت ملّی از احساسی درونی میزاید. چنانکه از مقالات دانشمندان... برمیآید عواملی چند مثل زبان و مذهب و نژاد و وطن و از همه مهمتر اشتراک در تجارب تاریخی در تکوین آن مؤثر است. بحران هویت هنگامی روی میدهد که یکی یا بیشتر از این عوامل در خطر بیفتد یا در اثر رویدادها و دگرگونیها پریشان شود. ایران در طی تاریخ پر فراز و نشیب خود چند بار با چنین بحرانی روبهرو شده است. سرزمینِ آن گاه به تصرف بیگانگان (آسوریان، مقدونیان، تازیان، ترکان و مغولان) درآمده، مذهب ملّی آن به مذهبی دیگر جای سپرده، اقوام دیگر در آن سکنی گرفته و نژادی آمیخته در آن ساختهاند، خط آن دیگرگون شده و زبان آن پاکی خود را از دست داده است. با این همه، ایران به پای خود ایستاده و هویت خود را از معرکه به در برده است... باید گفت ایران برای حفظ خودی خود و پرهیز از گمنامی وسیلهای در اختیار دارد که از دیرباز وی را در پاسداری هویت ملّی یاری کرده و از بر افتادن هخامنشیان تا کنون پیوسته دستگیر و مددکار ما بوده است و آن تجارب مشترک تاریخی و حاصل آنهاست که به صورت میراث ملّی به ما رسیده است. ظرف این میراث و پاسبان قوام آن زبان فارسی است که صرف نظر از زبانهای محلّی از روزگار ساسانیان زبان رسمی و ادبی ایران بوده است. زبان فارسی بستر فرهنگ و تمدن و تاریخ ما، گنجینۀ افکار ما و دستمایۀ شاعران و نویسندگان ماست. تنها با گرامی داشتن زبان فارسی و آموختن و آموزاندن آن و مهر ورزیدن به آن و بارورتر کردن آن است که میتوانیم امیدوار باشیم که از تنگنای بحران کنونی نیز برهیم و خطر را از سر بگذرانیم و از زوال هویت دیرپای خود مصون بمانیم.
┏━━━🍁━━━┓
⠀ @foalborz
┗━━━🍁━━━┛
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#محمد_امین_ریاحی:
فردوسی رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران است
اگر فردوسی را تنها به عنوان شاعر بزرگ و حتی بزرگترین شاعر ایران بشناسیم، قدر او را درست نشناخته ایم و حق او را ادا نکرده ایم. فردوسی نه تنها بزرگترین شاعر ایران بلکه حکیم و متفکری بزرگ و رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران، و استواری بخش زبان فارسی، و یگانگی بخش ملت ایران، و جاودانگی بخش آزادی و استقلال ایران است و شاهنامه او معرف ملت ایران به عنوان ملتی با فرهنگ والای باستانی و مایه عزت و اعتبار ایران در انظار جهانیان است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
فردوسی رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران است
اگر فردوسی را تنها به عنوان شاعر بزرگ و حتی بزرگترین شاعر ایران بشناسیم، قدر او را درست نشناخته ایم و حق او را ادا نکرده ایم. فردوسی نه تنها بزرگترین شاعر ایران بلکه حکیم و متفکری بزرگ و رهبر فکری و معلم بزرگ ملت ایران، و استواری بخش زبان فارسی، و یگانگی بخش ملت ایران، و جاودانگی بخش آزادی و استقلال ایران است و شاهنامه او معرف ملت ایران به عنوان ملتی با فرهنگ والای باستانی و مایه عزت و اعتبار ایران در انظار جهانیان است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
✍🏼 دکتر #آذرتاش_آذرنوش (۲۹ بهمن ۱۳۱۶ – ۱۵ مهر ۱۴۰۰)
در سهچهار کتیبهای که به عربی از پیش از اسلام بهدست آمده، تنها یک کلمهٔ فارسی (تاج) بهچشم میخورَد. بهعکس، تعداد کلمات فارسی در اشعار جاهلی زیاد است… البته اینها اسناد صددرصد معتبری نیستند و احتمال میرود گروهی از کلمات فارسی رایج نزد جاهلیان از این اشعار حذف شده باشد یا برخی کلمات عصر اسلام را به آنها اضافه کرده باشند… عیب بزرگ واژههای قرضیِ عصر جاهلی در آن است که در بسیاری از موارد، تاریخ معینی برای ورود آنها به عربی نمیتوان داد… برخی از نمونهها به این شرحاند: اِبریق (آبریز)، اَبزَن (آبزن)، اُرجوان (ارغوان)، اِوان یا اِیوان (تالار پذیرایی ساسانیان، قصر)، بند (پرچم، عَلَم)، جُل (گُل)، جُلّستان (گلستان)، خندق (از پهلوی کَندَک؛ حضور این کلمه در عصر جاهلی نظریهٔ کسانی را که آن را از ابداعات سلمان فارسی میدانند نفی میکند)، دهقان (دهگان)، زنجبیل، شهنشاه، فارسی (بهصورت صفت برای چیزهای مختلف)، فیل (پیل)، قیرَوان (کاروان)، کِسری (خسرو)، هَمیان (کیسهای که به کمر بندند)، هَنزَمَن (انجمن)، وَرد (از ریشهٔ پهلوی و اوستایی، بهمعنی گُل و نیز رنگ سرخ).
(برگرفته از: آذرتاش آذرنوش. راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۴، ص ۱۲۲–۱۴۲)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
در سهچهار کتیبهای که به عربی از پیش از اسلام بهدست آمده، تنها یک کلمهٔ فارسی (تاج) بهچشم میخورَد. بهعکس، تعداد کلمات فارسی در اشعار جاهلی زیاد است… البته اینها اسناد صددرصد معتبری نیستند و احتمال میرود گروهی از کلمات فارسی رایج نزد جاهلیان از این اشعار حذف شده باشد یا برخی کلمات عصر اسلام را به آنها اضافه کرده باشند… عیب بزرگ واژههای قرضیِ عصر جاهلی در آن است که در بسیاری از موارد، تاریخ معینی برای ورود آنها به عربی نمیتوان داد… برخی از نمونهها به این شرحاند: اِبریق (آبریز)، اَبزَن (آبزن)، اُرجوان (ارغوان)، اِوان یا اِیوان (تالار پذیرایی ساسانیان، قصر)، بند (پرچم، عَلَم)، جُل (گُل)، جُلّستان (گلستان)، خندق (از پهلوی کَندَک؛ حضور این کلمه در عصر جاهلی نظریهٔ کسانی را که آن را از ابداعات سلمان فارسی میدانند نفی میکند)، دهقان (دهگان)، زنجبیل، شهنشاه، فارسی (بهصورت صفت برای چیزهای مختلف)، فیل (پیل)، قیرَوان (کاروان)، کِسری (خسرو)، هَمیان (کیسهای که به کمر بندند)، هَنزَمَن (انجمن)، وَرد (از ریشهٔ پهلوی و اوستایی، بهمعنی گُل و نیز رنگ سرخ).
(برگرفته از: آذرتاش آذرنوش. راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان عرب جاهلی. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۴، ص ۱۲۲–۱۴۲)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
سخنی به فرخی جشن مهرگان
۱۶ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به ستایش ما گوش فرا ده ای مهر،
ستایش ما را بپذیر ای مهر،
خواسته ما را برآور ای مهر.
ـ مهر یشت.
روز شانزدهم ماه مهر به نام جشن مهرگان بزرگ نامیده شده.
جشن مهرگان، دوم جشن بزرگ ایرانیان پس از نوروز، و جشنی چندان بزرگ بود که استیلای عرب بر ایران هم آن را از میان نبرد. اما این بنیاد مینویی فرهنگ ایران از زمان چیرگی مغولان رفته رفته کمرنگ شد.
واژه مهر
مهر در اوستا و در کتیبههای هخامنشی Mithra و در سنسکریت Mitra آمده. از این واژه معناهای گوناگون برمیآید. مهر، نام هفتمین ماه در گاهشماری خورشیدی است. عهد و پیمان و محبت از معناهای مهر است. خورشید را در پارسی مهر گویند. برخی نامها با پیوند مهر است، چون مهرداد، مهران، مهری و ....
در تورات، نام خزانهدار کوروش میترادات آمده.
مهر در آیین زرتشتی یکی از فریشتگان است و بدین روی نام مهر را بر آتشکدهها گذاشتهاند، چون آذربرزین مهر.
مهر در پزشکی با نام میتریداتیسم آمده و آن به استعمال پارهای زهر گفته شود، چندان که پیوسته بر اندازه استعمال افزوده گردد. مهرداد بزرگ، شاهنشاه ایران، در گیرودار پیکار با روم پیوسته اندکی زهر میخورد تا بدنش به آن خوگیر شود و زهر دشمن بر او کار نکند.
برخی آیینهای جشن مهرگان
برخی از آیینهای جشن مهرگان چنین بوده:
- شاهنشاهان هخامنشی در این جشن رخت فاخر ارغوانی بر تن میکردند و با هممیهنان میرقصیدند.
- ساتراپ ارمنستان بیست هزار کره اسپ به دربار شاهنشاه ایران میفرستاد.
-اردشیر پاپکان و خسرو انوشه روان به همه رخت نو میبخشیدند.
- موبدان موبد ایران خونچهای به پیشگاه شاهنشاه میآورد که در آن لیمو و شکر و نیلوفر و به و سیب و انگور سفید و مورد چیده بود.
در اوستا
در اوستا مهر یشت به نام مهر است. این یشت در ۳۵ فرگرد و ۱۴۶ پاره است. مهر یشت یادآور روزگار آریاییان و نمایانگر اصلاحات زرتشت پیامبر است.
مهر پشت دو سخن بزرگ دارد: راستی و دلیری.
از آثار همین یشت در ایران باستان راستگویی و پهلوانی ریشه گرفت و بگسترد و از خوی ایرانیان شد.
در روم
چون شاهنشاهان ایران نگاهی ویژه به مهر داشتند و سپاهیان ایرانی پیروزی خود را از مهر میدانستند ستایش مهر با ایرانیان به هر کجای پراکنده شد. در جنگها به سربازان رومی سرایت کرد. در یونان که خدای خورشید (هلیوس) پرستیده میشد آیین مهر ایرانی با آن درپیوست و به کشورهای اروپایی رفت.
معبد مهر
معبد مهر را مهرائوم نامیدند و آن سردابی یا غاری در زیرزمین بود.
سخنی چند از مهر یشت
میستاییم مهرِ دارنده دشتهای فراخ را که به سرزمینهای آریایی خان و مان با آرامش و خوشی ببخشد.
اگر بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه، یا شهریار مملکت دروغ گوید آنگاه مهر خشمناک شود و بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه و شهریار مملکت را تباه سازد.
بادا که مهر و راستی و دلیری در سرزمینهای ایران بپراکند و پایدارتر شود.
جشن مهرگان فرخ باد. فرختر باد.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
سخنی به فرخی جشن مهرگان
۱۶ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
به ستایش ما گوش فرا ده ای مهر،
ستایش ما را بپذیر ای مهر،
خواسته ما را برآور ای مهر.
ـ مهر یشت.
روز شانزدهم ماه مهر به نام جشن مهرگان بزرگ نامیده شده.
جشن مهرگان، دوم جشن بزرگ ایرانیان پس از نوروز، و جشنی چندان بزرگ بود که استیلای عرب بر ایران هم آن را از میان نبرد. اما این بنیاد مینویی فرهنگ ایران از زمان چیرگی مغولان رفته رفته کمرنگ شد.
واژه مهر
مهر در اوستا و در کتیبههای هخامنشی Mithra و در سنسکریت Mitra آمده. از این واژه معناهای گوناگون برمیآید. مهر، نام هفتمین ماه در گاهشماری خورشیدی است. عهد و پیمان و محبت از معناهای مهر است. خورشید را در پارسی مهر گویند. برخی نامها با پیوند مهر است، چون مهرداد، مهران، مهری و ....
در تورات، نام خزانهدار کوروش میترادات آمده.
مهر در آیین زرتشتی یکی از فریشتگان است و بدین روی نام مهر را بر آتشکدهها گذاشتهاند، چون آذربرزین مهر.
مهر در پزشکی با نام میتریداتیسم آمده و آن به استعمال پارهای زهر گفته شود، چندان که پیوسته بر اندازه استعمال افزوده گردد. مهرداد بزرگ، شاهنشاه ایران، در گیرودار پیکار با روم پیوسته اندکی زهر میخورد تا بدنش به آن خوگیر شود و زهر دشمن بر او کار نکند.
برخی آیینهای جشن مهرگان
برخی از آیینهای جشن مهرگان چنین بوده:
- شاهنشاهان هخامنشی در این جشن رخت فاخر ارغوانی بر تن میکردند و با هممیهنان میرقصیدند.
- ساتراپ ارمنستان بیست هزار کره اسپ به دربار شاهنشاه ایران میفرستاد.
-اردشیر پاپکان و خسرو انوشه روان به همه رخت نو میبخشیدند.
- موبدان موبد ایران خونچهای به پیشگاه شاهنشاه میآورد که در آن لیمو و شکر و نیلوفر و به و سیب و انگور سفید و مورد چیده بود.
در اوستا
در اوستا مهر یشت به نام مهر است. این یشت در ۳۵ فرگرد و ۱۴۶ پاره است. مهر یشت یادآور روزگار آریاییان و نمایانگر اصلاحات زرتشت پیامبر است.
مهر پشت دو سخن بزرگ دارد: راستی و دلیری.
از آثار همین یشت در ایران باستان راستگویی و پهلوانی ریشه گرفت و بگسترد و از خوی ایرانیان شد.
در روم
چون شاهنشاهان ایران نگاهی ویژه به مهر داشتند و سپاهیان ایرانی پیروزی خود را از مهر میدانستند ستایش مهر با ایرانیان به هر کجای پراکنده شد. در جنگها به سربازان رومی سرایت کرد. در یونان که خدای خورشید (هلیوس) پرستیده میشد آیین مهر ایرانی با آن درپیوست و به کشورهای اروپایی رفت.
معبد مهر
معبد مهر را مهرائوم نامیدند و آن سردابی یا غاری در زیرزمین بود.
سخنی چند از مهر یشت
میستاییم مهرِ دارنده دشتهای فراخ را که به سرزمینهای آریایی خان و مان با آرامش و خوشی ببخشد.
اگر بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه، یا شهریار مملکت دروغ گوید آنگاه مهر خشمناک شود و بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه و شهریار مملکت را تباه سازد.
بادا که مهر و راستی و دلیری در سرزمینهای ایران بپراکند و پایدارتر شود.
جشن مهرگان فرخ باد. فرختر باد.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
شانزدهم مهرماه زادروز ایرج افشار
تولّد
روز ۱۶ مهر ۱۳۰۴ زاده شدهام. نام ماماچۀ من مادام بالک بود. فرانسوی بوده است. دکتر یوسف میر او را به پدرم معرفی کرده بود. مادرم میگفت پروردن من در اختیار او و دایهاش رقیه نبود. هرچه دکتر میر میگفت بر آن آداب میبایست رفتار بشود. دکتر میر گفته بود ساعات معیّنی به بچه شیر بدهند، او را دائم بغل نکنند، بگذارند در جای خود گریه کند و از این قبیل رفتارها. پدرم در آن ایام تحت تأثیر تربیت فرنگیمآبی بود.
خانه و خانواده
خانهای که من آنجا زاده شدم و روزگار کودکیام در آن گذشت باغی بود پوشیده از درختان میوه (سیادرخت) و کاجهای بلند کهنسال. این باغ در ضلع شمال غربی چهارراهی بود که یک سوی آن راهی بود که به سردر سنگی میرسید و از سوی دیگر به چهارراه آقا شیخ هادی، یعنی در تقاطع خیابان پهلوی و خیابان معروف به قنات فرمانفرما بود. روبهروی باغ ما بخشی از تملّکات وسیع عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که عاقبت «کاخ مرمر» شد.
باغ ما پیش از اینکه به پدرم برسد از آنِ عموی او محمدتقی افشار بود و پیش از آن ملک میرزا عیسی وزیر و از وزیر به عموی پدرم منتقل شده بود؛ ظاهراً بدین مناسبت که آقا محمدتقی در یزد متصدی امور تیول وزیر مذکور بود. از تصادف روزگار مقداری از نامههای عموی پدرم میرزا عیسی و سید محمد انتظامالسلطنه به دستم رسید، از آن موقعی که آقا محمدتقی در یزد تیول آنها را اداره میکرده است. شاید این ملک ضمن محاسباتی که میانشان بوده است به ملکیت عمو قباله شده است. به هر تقدیر بعدها آقا محمدتقی آنجا را به برادر خود حاجی محمدصادق (پدر پدرم) میدهد یا میفروشد و از او به پدر من میرسد.
این دفتر بیمعنی: یادگارنمای فرهنگی از ایرج افشار، به کوشش بهرام، کوشیار و آرش افشار، تهران: انتشارات سخن، ۱۴۰۲، ص ۲۵
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
تولّد
روز ۱۶ مهر ۱۳۰۴ زاده شدهام. نام ماماچۀ من مادام بالک بود. فرانسوی بوده است. دکتر یوسف میر او را به پدرم معرفی کرده بود. مادرم میگفت پروردن من در اختیار او و دایهاش رقیه نبود. هرچه دکتر میر میگفت بر آن آداب میبایست رفتار بشود. دکتر میر گفته بود ساعات معیّنی به بچه شیر بدهند، او را دائم بغل نکنند، بگذارند در جای خود گریه کند و از این قبیل رفتارها. پدرم در آن ایام تحت تأثیر تربیت فرنگیمآبی بود.
خانه و خانواده
خانهای که من آنجا زاده شدم و روزگار کودکیام در آن گذشت باغی بود پوشیده از درختان میوه (سیادرخت) و کاجهای بلند کهنسال. این باغ در ضلع شمال غربی چهارراهی بود که یک سوی آن راهی بود که به سردر سنگی میرسید و از سوی دیگر به چهارراه آقا شیخ هادی، یعنی در تقاطع خیابان پهلوی و خیابان معروف به قنات فرمانفرما بود. روبهروی باغ ما بخشی از تملّکات وسیع عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که عاقبت «کاخ مرمر» شد.
باغ ما پیش از اینکه به پدرم برسد از آنِ عموی او محمدتقی افشار بود و پیش از آن ملک میرزا عیسی وزیر و از وزیر به عموی پدرم منتقل شده بود؛ ظاهراً بدین مناسبت که آقا محمدتقی در یزد متصدی امور تیول وزیر مذکور بود. از تصادف روزگار مقداری از نامههای عموی پدرم میرزا عیسی و سید محمد انتظامالسلطنه به دستم رسید، از آن موقعی که آقا محمدتقی در یزد تیول آنها را اداره میکرده است. شاید این ملک ضمن محاسباتی که میانشان بوده است به ملکیت عمو قباله شده است. به هر تقدیر بعدها آقا محمدتقی آنجا را به برادر خود حاجی محمدصادق (پدر پدرم) میدهد یا میفروشد و از او به پدر من میرسد.
این دفتر بیمعنی: یادگارنمای فرهنگی از ایرج افشار، به کوشش بهرام، کوشیار و آرش افشار، تهران: انتشارات سخن، ۱۴۰۲، ص ۲۵
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24