✍️چرا فردوسی و شاهنامه ی او در جهان بی همتاست ؟ / مرتضی ثاقب فر
🔸انگیزه در نوشتن این جستار (مقاله) اظهار نظری است که در نشستی ، از دو زبان شناس گرامی ایرانی شنیدم که این سخن را که « فردوسی آفریننده ی بزرگترین اثر حماسی جهان است » گزافه انگاشتند و تلویحا خواستار حذف آن شدند . گمان میکنم اگر این دو گرامی شاهنامه را از سر تا ته ، براستی خوانده و درباره ی محتوا و اهمیت آن و بویژه روش و رویکرد خود فردوسی اندیشیده بودند و آن را با حماسه های بیگانه ای که شاید خود هم تراز یا والاتر از شاهنامه می انگاشتند ، می سنجیدند ، چنین خرده ای نمی گرفتند .
🔸من در اینجا برای آنکه سخنی تکراری نگفته باشم از بسیاری مطالب فقط با اشاره می گذرم و برخی دیگر را که درباره شان کمتر سخن گفته شده است ، بیشتر می شکافم . گفتار من به دو بخش عمده تقسیم میشود : ۱ – زمانه و زندگی فردوسی و رویکرد ویژه ی او به رویدادهای درون حماسه و هدف بزرگش ، ۲ – محتوای شاهنامه ، بویژه در بخش اسطوره ای از نظر انگیزه ی کردار پهلوانان و مجموعا ایرانیان و مقایسه ی آن با نامدارترین حماسه ی جهان از دید غربیان یعنی ایلیاد و اودیسه هومر . در این مقایسه رامایانا و مهابهاراتای هندیان را به دلایلی که خواهم گفت کنار میگذارم .
۱ – زمانه و زندگی فردوسی و رویکرد ویژه ی او
🔸از آن جا که من در ۲۶ سال پیش در کتاب شاهنامه ی فردوسی و فلسفه ی تاریخ ایران به اندازه ای بسنده درباره ی خودآگاهی ایرانی و چرایی و چگونگی پیدایش شاهنامه (رستاخیز بزرگ فرهنگی ایران از سده های سوم تا پنجم ، جنبش های مقاومت نظامی – دینی دوره ی نخست هجری ، پیدایی حماسه ها ، روزگار فردوسی و شرایط فرهنگی و سیاسی آفریننده شاهنامه ها و بویژه شاهکار فردوسی و منابع و امانت حماسه سرا ، آگاهی کامل فرزانه توس به هدف خود ، روان پر مایه و والا و پشتکار و رنج هایی که برده و جفاهایی که دیده است) سخن گفته ام و پیش و پس از من نیز استادانی گران قدر در این زمینه و درباره میهن پرستی فردوسی و اهمیت کار او پژوهشهایی انجام داده ، در کتابها و رساله ها و گفتارهای خود در همایشهای گوناگون نوشته و سخن رانده اند ، من در اینجا سخن کوتاه میکنم و تنها باز میگویم :
🔸هنگامی که حدود سال ۳۰-۳۲۹ هجری ، فردوسی ، دهقان بزرگ زاده ایرانی ، در روستایی از توس و در سرزمین پدران خویش دیده به جهان گشود ، ایران پس از سه قرن کوشش دوباره در آستانه ی گزینش میان آزادی و بندگی ، و سربلندی و سرافکندگی قرار بود . گویی پرتگاهی ژرف دوباره در زیر پایش دهان گشوده بود با ریسمانی باریک برای گذر از روی آن ، همانند چینود پل زرتشتیان و پل صراط بعدی مسلمانان ، که یک سوی آن به امید و پیروزی و رستگاری و پیشراندن ایران به سوی تمدنی بزرگتر از گذشته بود ، و سوی دیگرش دوزخ نومیدی شکست و فرو لغزیدن دوباره به پرت گاه بندگی و خواری ، نکوهش هستی و ستایش نیستی ، و تقدیر گرایی و تحمل سلطه و ستم بیگانگان بیابان گرد و کوشش برای رام کردن ایشان ، و در این ره گذر ، پذیرفتن تباهی اخلاقی فردی و جمعی ، تا باز چون میوه ای آماده و رسیده به دامن جهان خوارانی نیرومندتر فرو بلغزد و برای همیشه اندیشه ی نیکی و بزرگی و کمال و جاودانگی و داعیه و آرزوی رهبری جهان به سوی رستگاری را از ذهن خود بزداید.
🔸اما جهان واقعی رنگارنگ تر و پیچیده تر از آن بود و هست که بتوان آن را تنها به دو رنگ سیاه و سپید تقسیم کرد ، و جنبش های ایرانیان برای کنار آمدن یا غلبه بر وضع موجود در سه سده ی گذشته نیز رنگ ها و شکل های گوناگونی داشت که برخی به ضرورت به شکست انجامید و برخی دیگر به پیروزی هایی گاه زود گذر و گاه پایدارتر دست یافت
@shahnamehpajohan
#مرتضی_ثاقب_فر:
🔸فردوسی هنگامی سرودن شاهنامه را آغاز میکند که هنوز امیدها زیاد است و اگر چه « زمان سرایی پر از جنگ است و به جویندگان جهان تنگ » و هر چند خراسان و توس همانند بسیاری از مناطق ایران ، میدان تاخت و تاز و کشمکش همیشگی مدعیان و حریفان است ، ولی هنوز سامانیان نیرویی دارند ، غلامان ترک چیرگی نیافته اند ، فردوسی خود شکوه و ثروتی دارد ، جوان است با همسری با فرهنگ و پهلوی دان ، و در توس از پشتیبانی دوستان و میهن پرستان بی بهره نیست . لیک بزودی سامانیان به شوند (علت) سیاستهای نادرست خود و چنان که دیدیم به سبب (دلیل) بدرفتاری با غلام / سردار وفاداری چون آلبتگین سقوط می کنند ، و نه تنها زمانه « جای سختی و بلا و نشستن گه اژدهای تیز چنگ » میشود ، بلکه جوانی فردوسی نیز به پیری همراه با تنگدستی می گراید ، آنچنان که گاهی به نان و گوشت و هیزمی گرمازا نیز نیاز دارد و این مرد والامنش ناچار میشود این را به خواننده یادآور شود . یا در پایان کتاب و پس از شرح ماجرای مرگ یزدگرد سوم چنان از تنگدستی می نالد که مرگ را بر بارش تگرگ ترجیح میدهد
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸انگیزه در نوشتن این جستار (مقاله) اظهار نظری است که در نشستی ، از دو زبان شناس گرامی ایرانی شنیدم که این سخن را که « فردوسی آفریننده ی بزرگترین اثر حماسی جهان است » گزافه انگاشتند و تلویحا خواستار حذف آن شدند . گمان میکنم اگر این دو گرامی شاهنامه را از سر تا ته ، براستی خوانده و درباره ی محتوا و اهمیت آن و بویژه روش و رویکرد خود فردوسی اندیشیده بودند و آن را با حماسه های بیگانه ای که شاید خود هم تراز یا والاتر از شاهنامه می انگاشتند ، می سنجیدند ، چنین خرده ای نمی گرفتند .
🔸من در اینجا برای آنکه سخنی تکراری نگفته باشم از بسیاری مطالب فقط با اشاره می گذرم و برخی دیگر را که درباره شان کمتر سخن گفته شده است ، بیشتر می شکافم . گفتار من به دو بخش عمده تقسیم میشود : ۱ – زمانه و زندگی فردوسی و رویکرد ویژه ی او به رویدادهای درون حماسه و هدف بزرگش ، ۲ – محتوای شاهنامه ، بویژه در بخش اسطوره ای از نظر انگیزه ی کردار پهلوانان و مجموعا ایرانیان و مقایسه ی آن با نامدارترین حماسه ی جهان از دید غربیان یعنی ایلیاد و اودیسه هومر . در این مقایسه رامایانا و مهابهاراتای هندیان را به دلایلی که خواهم گفت کنار میگذارم .
۱ – زمانه و زندگی فردوسی و رویکرد ویژه ی او
🔸از آن جا که من در ۲۶ سال پیش در کتاب شاهنامه ی فردوسی و فلسفه ی تاریخ ایران به اندازه ای بسنده درباره ی خودآگاهی ایرانی و چرایی و چگونگی پیدایش شاهنامه (رستاخیز بزرگ فرهنگی ایران از سده های سوم تا پنجم ، جنبش های مقاومت نظامی – دینی دوره ی نخست هجری ، پیدایی حماسه ها ، روزگار فردوسی و شرایط فرهنگی و سیاسی آفریننده شاهنامه ها و بویژه شاهکار فردوسی و منابع و امانت حماسه سرا ، آگاهی کامل فرزانه توس به هدف خود ، روان پر مایه و والا و پشتکار و رنج هایی که برده و جفاهایی که دیده است) سخن گفته ام و پیش و پس از من نیز استادانی گران قدر در این زمینه و درباره میهن پرستی فردوسی و اهمیت کار او پژوهشهایی انجام داده ، در کتابها و رساله ها و گفتارهای خود در همایشهای گوناگون نوشته و سخن رانده اند ، من در اینجا سخن کوتاه میکنم و تنها باز میگویم :
🔸هنگامی که حدود سال ۳۰-۳۲۹ هجری ، فردوسی ، دهقان بزرگ زاده ایرانی ، در روستایی از توس و در سرزمین پدران خویش دیده به جهان گشود ، ایران پس از سه قرن کوشش دوباره در آستانه ی گزینش میان آزادی و بندگی ، و سربلندی و سرافکندگی قرار بود . گویی پرتگاهی ژرف دوباره در زیر پایش دهان گشوده بود با ریسمانی باریک برای گذر از روی آن ، همانند چینود پل زرتشتیان و پل صراط بعدی مسلمانان ، که یک سوی آن به امید و پیروزی و رستگاری و پیشراندن ایران به سوی تمدنی بزرگتر از گذشته بود ، و سوی دیگرش دوزخ نومیدی شکست و فرو لغزیدن دوباره به پرت گاه بندگی و خواری ، نکوهش هستی و ستایش نیستی ، و تقدیر گرایی و تحمل سلطه و ستم بیگانگان بیابان گرد و کوشش برای رام کردن ایشان ، و در این ره گذر ، پذیرفتن تباهی اخلاقی فردی و جمعی ، تا باز چون میوه ای آماده و رسیده به دامن جهان خوارانی نیرومندتر فرو بلغزد و برای همیشه اندیشه ی نیکی و بزرگی و کمال و جاودانگی و داعیه و آرزوی رهبری جهان به سوی رستگاری را از ذهن خود بزداید.
🔸اما جهان واقعی رنگارنگ تر و پیچیده تر از آن بود و هست که بتوان آن را تنها به دو رنگ سیاه و سپید تقسیم کرد ، و جنبش های ایرانیان برای کنار آمدن یا غلبه بر وضع موجود در سه سده ی گذشته نیز رنگ ها و شکل های گوناگونی داشت که برخی به ضرورت به شکست انجامید و برخی دیگر به پیروزی هایی گاه زود گذر و گاه پایدارتر دست یافت
@shahnamehpajohan
#مرتضی_ثاقب_فر:
🔸فردوسی هنگامی سرودن شاهنامه را آغاز میکند که هنوز امیدها زیاد است و اگر چه « زمان سرایی پر از جنگ است و به جویندگان جهان تنگ » و هر چند خراسان و توس همانند بسیاری از مناطق ایران ، میدان تاخت و تاز و کشمکش همیشگی مدعیان و حریفان است ، ولی هنوز سامانیان نیرویی دارند ، غلامان ترک چیرگی نیافته اند ، فردوسی خود شکوه و ثروتی دارد ، جوان است با همسری با فرهنگ و پهلوی دان ، و در توس از پشتیبانی دوستان و میهن پرستان بی بهره نیست . لیک بزودی سامانیان به شوند (علت) سیاستهای نادرست خود و چنان که دیدیم به سبب (دلیل) بدرفتاری با غلام / سردار وفاداری چون آلبتگین سقوط می کنند ، و نه تنها زمانه « جای سختی و بلا و نشستن گه اژدهای تیز چنگ » میشود ، بلکه جوانی فردوسی نیز به پیری همراه با تنگدستی می گراید ، آنچنان که گاهی به نان و گوشت و هیزمی گرمازا نیز نیاز دارد و این مرد والامنش ناچار میشود این را به خواننده یادآور شود . یا در پایان کتاب و پس از شرح ماجرای مرگ یزدگرد سوم چنان از تنگدستی می نالد که مرگ را بر بارش تگرگ ترجیح میدهد
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
فارسی یا پارسی؟
دکتر مجید طامه
معاون گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
نام زبان رسمی کشور ایران در نوشتههای دوران ساسانیان بهصورت پارسیگ (pārsīg) آمده است که برگرفته از واژۀ فارسی باستانِ پارسه (-pārsa) است. در سنگنوشتههای دوران هخامنشیان واژۀ -pārsa در اشاره به سرزمین و قوم «پارس» و همچنین بهعنوان نامی برای «تختجمشید» به کار رفته است. ظاهراً در این دوران واژۀ -ariya «آریایی، ایرانی» برای نامیدن زبان ایرانیِ به کار رفته در سنگنوشتهها معمول بوده است. در دوران اسلامی نیز این زبان غالباً فارسی و گاه پارسی نامیده شده است. بنابراین، در دورههای تاریخی این زبان صورتهای متفاوت ariya-، pārsīg، «پارسی» و «فارسی» برای نامیدن آن به کار رفتهاست.
دو صورت پارسی و فارسی که در دورۀ نو زبانهای ایرانی در کنار یکدیگر به کار رفته و میرود بهلحاظ معیارهای زبانی هیچکدام نادرست نیست. اما در این میان، از یکسو صورتی که بیشتر مصطلح بوده و هست «فارسی» است نه «پارسی»، و از سوی دیگر تحول پ به ف، ب و واو (/p/ به /f/، /b/ و /v/)، که اصطلاحاً نرمشدگی خوانده میشود، تحول آوایی معمولی است و شواهد دیگری نیز دارد (مانند پیل: فیل؛ اَپسوس: اَفسوس؛ اسپند: اسفند؛ گوسپند: گوسفند؛ پاداَفراه: باداَفراه «جزا، کیفر»؛ پسودن: بسودن «لمس کردن»؛ کَشَف: کَشَو «لاکپشت» از *kasyapa-؛ آب: آو از *ap-/āp-) که نشان میدهد این دگرگونی صرفاً تحت تأثیر زبان عربی در فارسی نو روی نداده است. بههرروی، صورت بینشان و رایج فارسی بر صورت نشاندار و کمکاربردتر پارسی ترجیح دارد.
@theapll
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
دکتر مجید طامه
معاون گروه زبانها و گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
نام زبان رسمی کشور ایران در نوشتههای دوران ساسانیان بهصورت پارسیگ (pārsīg) آمده است که برگرفته از واژۀ فارسی باستانِ پارسه (-pārsa) است. در سنگنوشتههای دوران هخامنشیان واژۀ -pārsa در اشاره به سرزمین و قوم «پارس» و همچنین بهعنوان نامی برای «تختجمشید» به کار رفته است. ظاهراً در این دوران واژۀ -ariya «آریایی، ایرانی» برای نامیدن زبان ایرانیِ به کار رفته در سنگنوشتهها معمول بوده است. در دوران اسلامی نیز این زبان غالباً فارسی و گاه پارسی نامیده شده است. بنابراین، در دورههای تاریخی این زبان صورتهای متفاوت ariya-، pārsīg، «پارسی» و «فارسی» برای نامیدن آن به کار رفتهاست.
دو صورت پارسی و فارسی که در دورۀ نو زبانهای ایرانی در کنار یکدیگر به کار رفته و میرود بهلحاظ معیارهای زبانی هیچکدام نادرست نیست. اما در این میان، از یکسو صورتی که بیشتر مصطلح بوده و هست «فارسی» است نه «پارسی»، و از سوی دیگر تحول پ به ف، ب و واو (/p/ به /f/، /b/ و /v/)، که اصطلاحاً نرمشدگی خوانده میشود، تحول آوایی معمولی است و شواهد دیگری نیز دارد (مانند پیل: فیل؛ اَپسوس: اَفسوس؛ اسپند: اسفند؛ گوسپند: گوسفند؛ پاداَفراه: باداَفراه «جزا، کیفر»؛ پسودن: بسودن «لمس کردن»؛ کَشَف: کَشَو «لاکپشت» از *kasyapa-؛ آب: آو از *ap-/āp-) که نشان میدهد این دگرگونی صرفاً تحت تأثیر زبان عربی در فارسی نو روی نداده است. بههرروی، صورت بینشان و رایج فارسی بر صورت نشاندار و کمکاربردتر پارسی ترجیح دارد.
@theapll
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
یکم شهریورماه سالروز درگذشت دکتر پرویز ناتل خانلری
زبان سه هزار ساله
فارسی با قبول اینهمه اجزاء و عناصر بیگانه در طی این مدت بسیار دراز، یعنی نزدیک به سه هزار سال هنوز صفات و خصوصیات اصلی خود را از دست نداده است. تأثیری که زبانهای بیگانه در فارسی بر جا گذاشتهاند، غالباً به همان ورود و دخول الفاظ و لغات محدود مانده و در ساختمان زبان اثری نکرده است. الفاظ بیگانه نیز در زبان ما تغییر ماهیت داده و چه از حیث چگونگی تلفظ و چه از نظر دلالت بر معنی دیگرگون شده، چنانکه غالباً ارتباط خود را با اصل از دست داده است.
در دورانی که ایران جزئی از خلافت اسلامی یا امپراتوری اسلام به شمار میرفت، دانشمندان و فیلسوفان ایرانی اندیشههای خود را به زبان مشترک قلمرو اسلام یعنی زبان عربی بیان میکردند. در بیشتر رشتهها و فنون ایرانیان بودند که پیشرو هر فن شمرده میشدند و غالب اصطلاحات علمی نیز از ریشۀ زبانهای ایرانی در قالب لغات سامی ریخته شده است. بهاینسبب دانشمندان ایرانی وقتی که میخواستند به زبان خود در یکی از رشتههای علوم و فلسفه چیزی بنویسند ضرورتی نمیدیدند که آن اصطلاحات را که میان اهل فن متداول بود و احیاناً خود ایشان در وضع آن دخیل بودند تغییر بدهند.
اما، با همۀ این احوال زبان فارسی تحول طبیعی و تدریجی خود را پیموده است و با آنکه فارسی امروز؛ یعنی زبانی که ایرانیان به آن گفتگو میکنند و مینویسند و میخوانند با زبانی که در سنگنوشتههای هخامنشی به کار رفته است در ظاهر بهکلی مختلف است و یا شباهت جزئی دارد، اما در حقیقت فارسی امروز همان پارسی باستان است؛ یعنی زبان رسمی و مشترک ایرانیان که از قریب سه هزار سال پیش تاکنون وسیلۀ ارتباط جوامع متعدد و مختلف ایرانی بوده و در طی این تاریخ دراز به حکم قوانین طبیعی تحول و تکامل، دستخوش تغییرات فراوان شده، اما در همۀ ادوار همچنان ارتباط آن با صورتهای پیشین ثابت مانده است.
آنچه در اصطلاح «فارسی جدید» خوانده میشود نیز بیش از یک هزار سال است که به صورت واحدی باقی مانده تا آنجا که فارسیزبانان امروز آثار ادبی هزار سال پیش را بهآسانی میخوانند و میفهمند و از آنها لذت میبرند و همین زبان رسمی کشور است که همیشه وسیلۀ تعلیم و تعلّم بوده و در دوران اخیر بهسبب بسط و توسعۀ تعلیمات عمومی و ایجاد شدن وسایل ارتباطی جدید بهتدریج جای همۀ گویشهای دیگر را که در گوشه و کنار سرزمین ایران متداول بوده است میگیرد.
در مطالعۀ تاریخ تحول زبان فارسی از سه هزار سال پیش تاکنون میتوان دریافت که در این سلسله هرگز قطع و فاصلهای نبوده است. فارسی امروز همان پارسی باستان روزگار هخامنشی است که مراحل متوالی تحول و تکامل را پیموده است.
بنابراین شاید گزاف نگفته باشیم اگر ادعا کنیم که «فارسی باستان» زبان مردهای نیست. پارسی باستان در فارسی امروز زنده است.
«زبان سه هزار ساله»، پرویز ناتل خانلری
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ۱۳۰-۱۳۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
زبان سه هزار ساله
فارسی با قبول اینهمه اجزاء و عناصر بیگانه در طی این مدت بسیار دراز، یعنی نزدیک به سه هزار سال هنوز صفات و خصوصیات اصلی خود را از دست نداده است. تأثیری که زبانهای بیگانه در فارسی بر جا گذاشتهاند، غالباً به همان ورود و دخول الفاظ و لغات محدود مانده و در ساختمان زبان اثری نکرده است. الفاظ بیگانه نیز در زبان ما تغییر ماهیت داده و چه از حیث چگونگی تلفظ و چه از نظر دلالت بر معنی دیگرگون شده، چنانکه غالباً ارتباط خود را با اصل از دست داده است.
در دورانی که ایران جزئی از خلافت اسلامی یا امپراتوری اسلام به شمار میرفت، دانشمندان و فیلسوفان ایرانی اندیشههای خود را به زبان مشترک قلمرو اسلام یعنی زبان عربی بیان میکردند. در بیشتر رشتهها و فنون ایرانیان بودند که پیشرو هر فن شمرده میشدند و غالب اصطلاحات علمی نیز از ریشۀ زبانهای ایرانی در قالب لغات سامی ریخته شده است. بهاینسبب دانشمندان ایرانی وقتی که میخواستند به زبان خود در یکی از رشتههای علوم و فلسفه چیزی بنویسند ضرورتی نمیدیدند که آن اصطلاحات را که میان اهل فن متداول بود و احیاناً خود ایشان در وضع آن دخیل بودند تغییر بدهند.
اما، با همۀ این احوال زبان فارسی تحول طبیعی و تدریجی خود را پیموده است و با آنکه فارسی امروز؛ یعنی زبانی که ایرانیان به آن گفتگو میکنند و مینویسند و میخوانند با زبانی که در سنگنوشتههای هخامنشی به کار رفته است در ظاهر بهکلی مختلف است و یا شباهت جزئی دارد، اما در حقیقت فارسی امروز همان پارسی باستان است؛ یعنی زبان رسمی و مشترک ایرانیان که از قریب سه هزار سال پیش تاکنون وسیلۀ ارتباط جوامع متعدد و مختلف ایرانی بوده و در طی این تاریخ دراز به حکم قوانین طبیعی تحول و تکامل، دستخوش تغییرات فراوان شده، اما در همۀ ادوار همچنان ارتباط آن با صورتهای پیشین ثابت مانده است.
آنچه در اصطلاح «فارسی جدید» خوانده میشود نیز بیش از یک هزار سال است که به صورت واحدی باقی مانده تا آنجا که فارسیزبانان امروز آثار ادبی هزار سال پیش را بهآسانی میخوانند و میفهمند و از آنها لذت میبرند و همین زبان رسمی کشور است که همیشه وسیلۀ تعلیم و تعلّم بوده و در دوران اخیر بهسبب بسط و توسعۀ تعلیمات عمومی و ایجاد شدن وسایل ارتباطی جدید بهتدریج جای همۀ گویشهای دیگر را که در گوشه و کنار سرزمین ایران متداول بوده است میگیرد.
در مطالعۀ تاریخ تحول زبان فارسی از سه هزار سال پیش تاکنون میتوان دریافت که در این سلسله هرگز قطع و فاصلهای نبوده است. فارسی امروز همان پارسی باستان روزگار هخامنشی است که مراحل متوالی تحول و تکامل را پیموده است.
بنابراین شاید گزاف نگفته باشیم اگر ادعا کنیم که «فارسی باستان» زبان مردهای نیست. پارسی باستان در فارسی امروز زنده است.
«زبان سه هزار ساله»، پرویز ناتل خانلری
[ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۱، ۱۳۰-۱۳۱]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
اول شهریورماه، سالگرد درگذشت پرویز ناتل خانلری (۱۲۹۲-۱۳۶۹)
زبان فارسی متعلق به یک نسل یا یک فرد نیست، زبانی است که همۀ فارسیزبانان نسلهای گذشته و حال و آینده در آن سهیم هستند و هر فردی بر عهده دارد تا آنجا که دانش و ادراک او اقتضا میکند، در حفظ این میراث عظیم و عزیز کوشش کند و به نظر من خطا و خیانت است که کسانی بتوانند این وظیفه را انجام بدهند و از روی سهلانگاری و بیمبالاتی یا به ملاحظات فردی و شخصی از ادای آن غفلت کنند.
نقد بیغش، مجموعه گفتوگوهای دکتر پرویز ناتل خانلری با صدرالدین الهی، چ دوم، نشر معین، تهران ۱۳۹۳، صص ۱۸۰ – ۱۸۱.
@theapll
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
زبان فارسی متعلق به یک نسل یا یک فرد نیست، زبانی است که همۀ فارسیزبانان نسلهای گذشته و حال و آینده در آن سهیم هستند و هر فردی بر عهده دارد تا آنجا که دانش و ادراک او اقتضا میکند، در حفظ این میراث عظیم و عزیز کوشش کند و به نظر من خطا و خیانت است که کسانی بتوانند این وظیفه را انجام بدهند و از روی سهلانگاری و بیمبالاتی یا به ملاحظات فردی و شخصی از ادای آن غفلت کنند.
نقد بیغش، مجموعه گفتوگوهای دکتر پرویز ناتل خانلری با صدرالدین الهی، چ دوم، نشر معین، تهران ۱۳۹۳، صص ۱۸۰ – ۱۸۱.
@theapll
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from ایرانشهر (دربارهی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)
سکۀ اسپهبَد خورشید (761-748م.)
اسپهبَدان طبرستان، شاهانی از شاخۀ فرعی دودمان ساسانی بودند. اسپهبدان به موازات واپسین سالهای فرمانروایی شاخۀ اصلی ساسانیان بر ایرانشهر و به فرمان آنان، بر کرانهها و جلگهها و کوههای شمال ایران فرمان میراندند و تا یک قرن پس از جان باختن یزدگرد سوم (651 م.) به صورت مستقل و پس از آن نیز تا میانههای دورۀ صفوی، به صورت نیمهمستقل پایدار بودند.
مشهورترین فرمانروا از دودمان اسپهبدان طبرستان، اسپهبد خورشید بود. او در نیمۀ نخست قرن دوم هجری بر پهنۀ وسیعی از گیلان و مازندران و گرگان و بخشهایی از خراسان فرمان میراند. او در سکههایش، به هیبت خسروان ساسانی است. اسپهبد خورشید، تاج ساسانیان را بر سر دارد و به شیوۀ رایج سکههای ساسانی به راست مینگرد. بر دو سوی چهر او نوشته است: «خُوَره اپزوت خورشید» (فره افزود خورشید). املای «خورشید» در فارسی میانه باید با الفک واژهجداکن باشد، اما شاید به سبب تنگی روی سکه، از آن صرف نظر شدهاست. #ماهوستاره نیز به سنت ساسانیان، بر گرد سکۀ او حضور دارد. بر دایرۀ بیرونی سکه، واژهای دیگر دیده میشود که afd به معنی شگفت و عالی است.
@iranshahr1353
اسپهبَدان طبرستان، شاهانی از شاخۀ فرعی دودمان ساسانی بودند. اسپهبدان به موازات واپسین سالهای فرمانروایی شاخۀ اصلی ساسانیان بر ایرانشهر و به فرمان آنان، بر کرانهها و جلگهها و کوههای شمال ایران فرمان میراندند و تا یک قرن پس از جان باختن یزدگرد سوم (651 م.) به صورت مستقل و پس از آن نیز تا میانههای دورۀ صفوی، به صورت نیمهمستقل پایدار بودند.
مشهورترین فرمانروا از دودمان اسپهبدان طبرستان، اسپهبد خورشید بود. او در نیمۀ نخست قرن دوم هجری بر پهنۀ وسیعی از گیلان و مازندران و گرگان و بخشهایی از خراسان فرمان میراند. او در سکههایش، به هیبت خسروان ساسانی است. اسپهبد خورشید، تاج ساسانیان را بر سر دارد و به شیوۀ رایج سکههای ساسانی به راست مینگرد. بر دو سوی چهر او نوشته است: «خُوَره اپزوت خورشید» (فره افزود خورشید). املای «خورشید» در فارسی میانه باید با الفک واژهجداکن باشد، اما شاید به سبب تنگی روی سکه، از آن صرف نظر شدهاست. #ماهوستاره نیز به سنت ساسانیان، بر گرد سکۀ او حضور دارد. بر دایرۀ بیرونی سکه، واژهای دیگر دیده میشود که afd به معنی شگفت و عالی است.
@iranshahr1353
❇️ سجاد آیدنلو، استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامهشناسِ ارومیهای در جمعِ ۲۵ چهرۀ برترِ ادبیاتِ ایران
در رویدادِ فرهنگی بزرگداشتِ چهرههای برجستۀ ادبیات - جایزۀ استاد جلالالدین همایی - از دکتر سجاد آیدنلو به عنوانِ پژوهشگرِ برترِ کشوری تجلیل به عمل آمد.
■ بُنمایه: تارنمای بنیاد ملی نخبگان
@IR_Azariha
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
در رویدادِ فرهنگی بزرگداشتِ چهرههای برجستۀ ادبیات - جایزۀ استاد جلالالدین همایی - از دکتر سجاد آیدنلو به عنوانِ پژوهشگرِ برترِ کشوری تجلیل به عمل آمد.
■ بُنمایه: تارنمای بنیاد ملی نخبگان
@IR_Azariha
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from شاهنامه فردوسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from فرهنگ و منش پارسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏵معرفی شاهکار هزار ساله ادبیات فارسی، شاهنامه فردوسی در شبکه آرته
⚜️شبکه آرته با پخش مستند کوتاهی درباره فردوسی و اثر ماندگار او نوشت:
ایران کشوری باشکوه است که تا امروز در آن حماسه ای بزرگ طنین انداز می شود: شاهنامه فردوسی
🔸با باشندگی #محمد_جعفر_یاحقی
💎
🆔 @maneshparsi
⚜️شبکه آرته با پخش مستند کوتاهی درباره فردوسی و اثر ماندگار او نوشت:
ایران کشوری باشکوه است که تا امروز در آن حماسه ای بزرگ طنین انداز می شود: شاهنامه فردوسی
🔸با باشندگی #محمد_جعفر_یاحقی
💎
🆔 @maneshparsi
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
شهریور
۴ شهریور ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
شهریور، ماه ششم سال ایرانی است. ایرانیان باستان که به هر روز از ماه نامی داده بودند. روز چهارم هر ماه را هم شهریور خوانده و در این روز جشن شهریورگان را میگرفتند.
در منابعی که دیده شد چیزی از جزییات مراسم جشن شهریورگان نیامده.
نامهای روزهایی را که ایرانیان بر سی روز هر ماه داده بودند، ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده، و جز او مسعود سعد سلمان هم در دیوانش به رشته نظم کشیده. تاوانش را هم داده، که خود عمر را در زندان سر کرد، و دیوانش به روزگاران، از کتابهای ممنوع بود. بیهقی فرموده بود که بزه بزرگی است برترنشاندن عجم بر عرب!
اما، مسعود سعد در باره روز شهریور گوید:
ای تنت را ز نیکویی زیور
شُهره روزیست روز شهریور.
فردوسی هم در شاهنامه در این باره گوید:
ز شهریورت باد فتح و ظفر
بزرگی و تخت و کلاه و کمر.
شهریور واژه پارسی است. بنیاد این واژه در سنسکریت دو پاره دارد: «خشَترَ» و «وَییریَه».
«خشتر» در زبان فارسی شهر شده. به معنی کشور، شهر و داشتن نیروی پادشاهی و فرمانروایی.
«وَییریَه» پاره دوم شهریور، به معنی برگزیده و برتر است.
شهریور بر روی هم «پادشاهی برگزیده» باشد. این واژه در اوستا بارها آمده و مراد از آن فرمانروایی اهورامزداست بر آسمانها، که برترین فرمانروایی است.
زایش داراب، شاهنشاه کیانی، را هم در چهارم شهریور نوشتهاند.
شهریور یکی است از هفت امشاسپند، که جلوههای اهورامزدا یا یاوران او در گرداندن گیتی هستند.
نگاهی به سامان آنها خبر از پلههایی میدهد که بایست برای رسیدن به این شهریاری خوب و نیرومند پیموده شود:
شهریاری برگزیده ایرانی آن زمان به دست آید که آدمی با اندیشه و کردار نیک به راستی برسد. چون بدین پایگاه رسید به جاودانگی دست یافته و پس از آن است که شهریاری آرمانی ایرانی به دست آید.
شاید توان چنین دریافت که هر کس و ناکس را نرسد که بر تخت شهریاری نشیند. مگر که پلههای پیشین را پیموده و به نیکی و راستی دست یافته باشد که همانا جاودانگی است.
پس آنگاه او را رسد که شهریار شود.
امشاسپندان که شهریور یکی از آنهاست در گروتمان (عرش برین) بر تختهای زرین نشستهاند و هر یک به بخشی از کارهای گیتی میرسند. شهریور چونان سنجهای است در نزد اهورامزدا که به یاری او پاداش و مجازات درستکاران و بدکاران را تعیین میکند.
شهریور در آسمان نماد فرمانروایی یزدان است، و در زمین آن فرمانرواییی است که بر بدیها چیره شود و پناه درماندگان و تهیدستان باشد.
هماورد شهریور در نزد ایرانیان، «سَوروَه» است و او دیو فرمانرانی بد، ناآرامی و مستی است.
در این ماه، ایران و ایرانی در سده پیش دو بار آماج تازش دشمن شد و گزندها دید، بیرون از شمار. گویی سَوروَه بر شهریور چیر آمد!
نخست تازش اتحاد شوروی و انگلستان در شهریور ۱۳۲۰ و دوم تازش عراق در شهریور ۱۳۵۹.
شگفتا از سرزمینی که اندیشه فرمانروایی برتر را پرورانده، در ماهی که به این اندیشه والا اختصاص داده چنین دشمنکام شده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
شهریور
۴ شهریور ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
شهریور، ماه ششم سال ایرانی است. ایرانیان باستان که به هر روز از ماه نامی داده بودند. روز چهارم هر ماه را هم شهریور خوانده و در این روز جشن شهریورگان را میگرفتند.
در منابعی که دیده شد چیزی از جزییات مراسم جشن شهریورگان نیامده.
نامهای روزهایی را که ایرانیان بر سی روز هر ماه داده بودند، ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده، و جز او مسعود سعد سلمان هم در دیوانش به رشته نظم کشیده. تاوانش را هم داده، که خود عمر را در زندان سر کرد، و دیوانش به روزگاران، از کتابهای ممنوع بود. بیهقی فرموده بود که بزه بزرگی است برترنشاندن عجم بر عرب!
اما، مسعود سعد در باره روز شهریور گوید:
ای تنت را ز نیکویی زیور
شُهره روزیست روز شهریور.
فردوسی هم در شاهنامه در این باره گوید:
ز شهریورت باد فتح و ظفر
بزرگی و تخت و کلاه و کمر.
شهریور واژه پارسی است. بنیاد این واژه در سنسکریت دو پاره دارد: «خشَترَ» و «وَییریَه».
«خشتر» در زبان فارسی شهر شده. به معنی کشور، شهر و داشتن نیروی پادشاهی و فرمانروایی.
«وَییریَه» پاره دوم شهریور، به معنی برگزیده و برتر است.
شهریور بر روی هم «پادشاهی برگزیده» باشد. این واژه در اوستا بارها آمده و مراد از آن فرمانروایی اهورامزداست بر آسمانها، که برترین فرمانروایی است.
زایش داراب، شاهنشاه کیانی، را هم در چهارم شهریور نوشتهاند.
شهریور یکی است از هفت امشاسپند، که جلوههای اهورامزدا یا یاوران او در گرداندن گیتی هستند.
نگاهی به سامان آنها خبر از پلههایی میدهد که بایست برای رسیدن به این شهریاری خوب و نیرومند پیموده شود:
شهریاری برگزیده ایرانی آن زمان به دست آید که آدمی با اندیشه و کردار نیک به راستی برسد. چون بدین پایگاه رسید به جاودانگی دست یافته و پس از آن است که شهریاری آرمانی ایرانی به دست آید.
شاید توان چنین دریافت که هر کس و ناکس را نرسد که بر تخت شهریاری نشیند. مگر که پلههای پیشین را پیموده و به نیکی و راستی دست یافته باشد که همانا جاودانگی است.
پس آنگاه او را رسد که شهریار شود.
امشاسپندان که شهریور یکی از آنهاست در گروتمان (عرش برین) بر تختهای زرین نشستهاند و هر یک به بخشی از کارهای گیتی میرسند. شهریور چونان سنجهای است در نزد اهورامزدا که به یاری او پاداش و مجازات درستکاران و بدکاران را تعیین میکند.
شهریور در آسمان نماد فرمانروایی یزدان است، و در زمین آن فرمانرواییی است که بر بدیها چیره شود و پناه درماندگان و تهیدستان باشد.
هماورد شهریور در نزد ایرانیان، «سَوروَه» است و او دیو فرمانرانی بد، ناآرامی و مستی است.
در این ماه، ایران و ایرانی در سده پیش دو بار آماج تازش دشمن شد و گزندها دید، بیرون از شمار. گویی سَوروَه بر شهریور چیر آمد!
نخست تازش اتحاد شوروی و انگلستان در شهریور ۱۳۲۰ و دوم تازش عراق در شهریور ۱۳۵۹.
شگفتا از سرزمینی که اندیشه فرمانروایی برتر را پرورانده، در ماهی که به این اندیشه والا اختصاص داده چنین دشمنکام شده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
🔶چهارم شهریورماه، سالروز درگذشت مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۶-۱۳۶۹)
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمههای هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟
چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیریست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دستهای منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.
ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمههای هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟
چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیریست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دستهای منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.
ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.
@kheradsarayeferdowsi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#فدریکو_مایور:
پیش از تولد دکارت و تولد ولتر یک شاعر ایرانی پیش از هر چیز خرد را ستوده است
🔸شاهنامه، این اثر ادبی فنا ناپذیر، با چنین شكوهی آغاز میشود، در این اثر جاودانه بیدرنگ در پی ستایش پروردگار، در همان نخستین صفحه به ابیاتی برمیخوریم كه لحظهای ما را حیران و شگفت زده برجای میگذارد، زیرا كه به طرزی نامنتظر، با مدح خرد روبرو میشویم. بنام خداوند جان و خرد، شاهنامه، این اثر ادبی فنا ناپذیر، با چنین شكوهی آغاز میشود، در این اثر جاودانه بیدرنگ در پی ستایش پروردگار، در همان نخستین صفحه به ابیاتی برمیخوریم كه لحظهای ما را حیران و شگفت زده برجای میگذارد، زیرا كه به طرزی نامنتظر، با مدح خرد روبرو میشویم. آیا چنین چیزی در خور تصور است؟ هزار سال پیش، قبل از رنسانس غرب، سدهها پیش از قرن هجدهم، قرن روشنگری، پیش از تولد دكارت و تولد ولتر، یك شاعر ایرانی، فراتر از هر چیز، اندیشه و خرد را ستوده است. شاعر ایرانی، این ستایش را با چنان اعتقاد و با چنان شور و وجدی بیان میكند كه خواننده را بی اختیار شیفته خود میسازد.
@shahnamehpajohan
#فدریکو_مایور:
🔸ایران فردوسی هرگز با همسایگان خویش ناسازگاری ندارد. بر عکس، آغوش به سوی آنها میگشاید. دقیقاً از همین روست که اعراب، ترکها و هندیها، شاعر ملی ایران، فردوسی را از خود دانستهاند، شاهنامه را به زبانهای خود ترجمه کردهاند و به وفور از مضامین آن بهره جستهاند. از این دیدگاه میتوان گفت فردوسی یکی از پیشگامان جهان امروز است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
پیش از تولد دکارت و تولد ولتر یک شاعر ایرانی پیش از هر چیز خرد را ستوده است
🔸شاهنامه، این اثر ادبی فنا ناپذیر، با چنین شكوهی آغاز میشود، در این اثر جاودانه بیدرنگ در پی ستایش پروردگار، در همان نخستین صفحه به ابیاتی برمیخوریم كه لحظهای ما را حیران و شگفت زده برجای میگذارد، زیرا كه به طرزی نامنتظر، با مدح خرد روبرو میشویم. بنام خداوند جان و خرد، شاهنامه، این اثر ادبی فنا ناپذیر، با چنین شكوهی آغاز میشود، در این اثر جاودانه بیدرنگ در پی ستایش پروردگار، در همان نخستین صفحه به ابیاتی برمیخوریم كه لحظهای ما را حیران و شگفت زده برجای میگذارد، زیرا كه به طرزی نامنتظر، با مدح خرد روبرو میشویم. آیا چنین چیزی در خور تصور است؟ هزار سال پیش، قبل از رنسانس غرب، سدهها پیش از قرن هجدهم، قرن روشنگری، پیش از تولد دكارت و تولد ولتر، یك شاعر ایرانی، فراتر از هر چیز، اندیشه و خرد را ستوده است. شاعر ایرانی، این ستایش را با چنان اعتقاد و با چنان شور و وجدی بیان میكند كه خواننده را بی اختیار شیفته خود میسازد.
@shahnamehpajohan
#فدریکو_مایور:
🔸ایران فردوسی هرگز با همسایگان خویش ناسازگاری ندارد. بر عکس، آغوش به سوی آنها میگشاید. دقیقاً از همین روست که اعراب، ترکها و هندیها، شاعر ملی ایران، فردوسی را از خود دانستهاند، شاهنامه را به زبانهای خود ترجمه کردهاند و به وفور از مضامین آن بهره جستهاند. از این دیدگاه میتوان گفت فردوسی یکی از پیشگامان جهان امروز است.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
غلط بُوَد که کُنَد صبرْ کارها به مُراد
به من که دشمنْ غالبشد از تحمل شد
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۲.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
به من که دشمنْ غالبشد از تحمل شد
#کلیمهمدانی
مجموعهٔ خیال؛ برگزيده غزلیاتِ چهلوشش شاعر، از بابافغانی شیرازی تا صفاءالحق همدانی؛ گزینش و ویرایشِ علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ نشرِ نو؛ ۱۳۹۷: ۳۳۲.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
#شاهرخ_مسکوب:
شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است
داستانهای شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است:زیان ویرانگر آز (سلم و تور، سهراب، اسفندیار)،دروغ (سودابه)، غرور بد فرجام (جمشید، کاوس، گشتاسب)، پادشاهی اهریمنی و ایزدی (ضحاک و فریدون)، وفای به عهد با خدا، خود و جهان (سیاوش)، نبرد داد و بیداد (کیخسرو و افراسیاب)، بزرگداشت «نام» به بهای جان، چیرگی انسان هوشیار برطبیعت خام (هفت خانهای رستم و اسفندیار) و بسا چیزها از این دست. در قیاس با رمان واقعگرا، این داستانهای آرمانگرا، آموزش «جاویدان خرد» فرهنگ و تمدن دیرین است، از روزگار ساسانیان و بیشترها، که نمونههای مستقیم و بیپیرایه آن را، در سخنان بوذرجمهر و موبدان و نوشیروان و در خطبههای تاجگذاری شاهان به فراوانی میتوان یافت. «آرمان» این داستانها بیگانه و دور از «واقعیت» نیست.مگر نه آن که داشتن آرمان از واقعیتهای انسان بودن است؟ آیا میتوان انسان بود و از هر آرمان بری بود؟ پس داستانهای شاهنامه نیز در نهایت واقعی است،منتها«واقعیتی»متعالی و پس از چرخش و گذر از صافی آرمانی فرهنگی (خرد)
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است
داستانهای شاهنامه آیینه فراز و فرود جسم و جان آدمی است:زیان ویرانگر آز (سلم و تور، سهراب، اسفندیار)،دروغ (سودابه)، غرور بد فرجام (جمشید، کاوس، گشتاسب)، پادشاهی اهریمنی و ایزدی (ضحاک و فریدون)، وفای به عهد با خدا، خود و جهان (سیاوش)، نبرد داد و بیداد (کیخسرو و افراسیاب)، بزرگداشت «نام» به بهای جان، چیرگی انسان هوشیار برطبیعت خام (هفت خانهای رستم و اسفندیار) و بسا چیزها از این دست. در قیاس با رمان واقعگرا، این داستانهای آرمانگرا، آموزش «جاویدان خرد» فرهنگ و تمدن دیرین است، از روزگار ساسانیان و بیشترها، که نمونههای مستقیم و بیپیرایه آن را، در سخنان بوذرجمهر و موبدان و نوشیروان و در خطبههای تاجگذاری شاهان به فراوانی میتوان یافت. «آرمان» این داستانها بیگانه و دور از «واقعیت» نیست.مگر نه آن که داشتن آرمان از واقعیتهای انسان بودن است؟ آیا میتوان انسان بود و از هر آرمان بری بود؟ پس داستانهای شاهنامه نیز در نهایت واقعی است،منتها«واقعیتی»متعالی و پس از چرخش و گذر از صافی آرمانی فرهنگی (خرد)
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from چشموچراغ
📜در ۲۹ بهمن ۱۳۱۲ #علی_اصغر_حکمت، کفیل (سرپرست) وزارت معارف، لایحهای به مجلس شورای ملی ارائه کرد تا برای برپایی ۲۵ دارالمعلمین و دارالمعلمات بودجه تأمین شود. در آن جلسه و جلسۀ پس از آن، برای این دو واژه، «آموزشگاه» و «آموزگارستان» پیشنهاد شد که «آموزگارستان» پذیرفته شد. اما در جلسۀ ۸ اسفندماه، علیاصغر حکمت لایحه را برای انجام برخی اصلاحات متوقف کرد و در جلسۀ ۱۰ اسفندماه، که لایحه بازگردانده شد، واژۀ «دانشسرا» جایگزین شده بود. در جلسۀ ۱۳ اسفند تبـصرهای به این شرح افزوده شـد: «از این بهبعد مدرسۀ ابتدایى دبستان و معلم آن آموزگار، مدرسۀ متوسطه دبیرستان و معلم آن دبیر، و مدرسۀ صنعتى هنرستان و معلم آن هنرآموز، هر شعبه از مدارس عالیه (فاکولته) دانشکده، و مجموعِ شعب عالیه (اونیورسیته) دانشگاه، و معلم مدارس عالیه استاد نامیده خواهد شد».
(خلاصۀ صورتجلسههای ۶۴-۶۹ دورۀ نهم مجلس شورای ملی؛ با استفاده از وبگاه کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)
🔹با سپاس از راهنمایی همکار ارجمندمان آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
✍🏻سمانه ملکخانی
@cheshmocheragh
(خلاصۀ صورتجلسههای ۶۴-۶۹ دورۀ نهم مجلس شورای ملی؛ با استفاده از وبگاه کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)
🔹با سپاس از راهنمایی همکار ارجمندمان آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
✍🏻سمانه ملکخانی
@cheshmocheragh
🍃🌾 جشن خزان و ارزش کشاورزی در ایران باستان
🍁 «جشن خزان» یا «خزان جشن» که به آن «جشن مغان» هم میگفتند واپسین جشن دههی نخست شهریور بود که در «دی به آذر روز» (هشتم) شهریور برگزار میشد. انگیزهی برگزاری این جشن پایان برداشت فراوردههای کشاورزی تابستان و آغاز پاییزهکاری بود. همچنین گفته میشود پایان نشانههای تابستان، خودنمایی نشانههای پاییز و وزش باد نرم و خنک پاییز از انگیزههای پیدایش جشن خزان بود.
🍁 در روز هشتم شهریور در دماوند جشنی به نام خزان برگزار شد. (جیمز موریه)
«خزان روز هشتم باشد از شهریورماه قدیم و این روز جشن مغان است.» (خلف تبریزی)
🍁 جشن خزان در روز پانزدهم شهریور «دی بهمهر روز» برگزار میشد. این روز همزمان با جشنی در سغد باستان و فرارودان(ماوراءالنهر) بود که در آن بازار همگانی برپا میشد. (گردیزی)
شاید گردیزی این هر دو جشن را یکی دانسته و در سغد جشن خزان همراه با بازار همگانی بود.
🍁 «خزان خاصه» در هژدهم(هجدهم) شهریور و «خزان عامه» در دوم مهر برگزار میشد. (بیرونی)
دو جشن خزان یکی در هشتم شهریور با پدیدار شدن نشانههای پاییز و دیگری در اورمزدروز از مهر(نخستین روز مهر) و آغاز پاییز برگزار میشد. این جشن همچون نوروز و مهرگان نامهای «خزان عامه» و خزان خاصه» داشت. اینها در نوشتههای بیرونی نیز دیده میشود. (هاشم رضی)
🍁 با نگاه به آنچه ابوریحان، گردیزی و بهویژه خلف تبریزی دربارهی زمان جشن خزان نوشتهاند، همه نشانهی بهشمار نیاوردن بهیزَک(کبیسه) و شمارش نادرست روزها در سال خورشیدی در گذر سدهها است که مایهی پیدایش دو جشن خزان و آشفتگی در گاهشمار جشنها شده است. وگرنه از آغاز پیدایش جشنها، جشن خزان یک بار در سال برگزار میشد. (رضی)
🍁 سوارکاری، چراغانی و آذینبندی خانهها و آتشافروزی بر بامها از آیینهای جشن خزان بود. به دید میرسد ایرانیان این جشن را گروهی و در کنار دیگران برگزار میکردند. این جشن کهن تا چند سال گذشته در دماوند با آتشافروزی گرامی داشته میشد.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_خزان #شهریورگان
🌾🍃 @AdabSar
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🍁 «جشن خزان» یا «خزان جشن» که به آن «جشن مغان» هم میگفتند واپسین جشن دههی نخست شهریور بود که در «دی به آذر روز» (هشتم) شهریور برگزار میشد. انگیزهی برگزاری این جشن پایان برداشت فراوردههای کشاورزی تابستان و آغاز پاییزهکاری بود. همچنین گفته میشود پایان نشانههای تابستان، خودنمایی نشانههای پاییز و وزش باد نرم و خنک پاییز از انگیزههای پیدایش جشن خزان بود.
🍁 در روز هشتم شهریور در دماوند جشنی به نام خزان برگزار شد. (جیمز موریه)
«خزان روز هشتم باشد از شهریورماه قدیم و این روز جشن مغان است.» (خلف تبریزی)
🍁 جشن خزان در روز پانزدهم شهریور «دی بهمهر روز» برگزار میشد. این روز همزمان با جشنی در سغد باستان و فرارودان(ماوراءالنهر) بود که در آن بازار همگانی برپا میشد. (گردیزی)
شاید گردیزی این هر دو جشن را یکی دانسته و در سغد جشن خزان همراه با بازار همگانی بود.
🍁 «خزان خاصه» در هژدهم(هجدهم) شهریور و «خزان عامه» در دوم مهر برگزار میشد. (بیرونی)
دو جشن خزان یکی در هشتم شهریور با پدیدار شدن نشانههای پاییز و دیگری در اورمزدروز از مهر(نخستین روز مهر) و آغاز پاییز برگزار میشد. این جشن همچون نوروز و مهرگان نامهای «خزان عامه» و خزان خاصه» داشت. اینها در نوشتههای بیرونی نیز دیده میشود. (هاشم رضی)
🍁 با نگاه به آنچه ابوریحان، گردیزی و بهویژه خلف تبریزی دربارهی زمان جشن خزان نوشتهاند، همه نشانهی بهشمار نیاوردن بهیزَک(کبیسه) و شمارش نادرست روزها در سال خورشیدی در گذر سدهها است که مایهی پیدایش دو جشن خزان و آشفتگی در گاهشمار جشنها شده است. وگرنه از آغاز پیدایش جشنها، جشن خزان یک بار در سال برگزار میشد. (رضی)
🍁 سوارکاری، چراغانی و آذینبندی خانهها و آتشافروزی بر بامها از آیینهای جشن خزان بود. به دید میرسد ایرانیان این جشن را گروهی و در کنار دیگران برگزار میکردند. این جشن کهن تا چند سال گذشته در دماوند با آتشافروزی گرامی داشته میشد.
✍ #پریسا_امام_وردیلو
#جشن_های_ایرانی #جشن_خزان #شهریورگان
🌾🍃 @AdabSar
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#میرجلال_الدین_کزازی:
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم
من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است. بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد؟
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم
من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است. بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد؟
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from موسسهٔ نیمروز Nimruz Institute
زادروز دکتر عبدالمجید ارفعی
دکتر عبدالمجید ارفعی زادۀ ۹ شهریور ۱۳۱۸ در بندرعباس، عیلامشناس، متخصص زبانهای عیلامی و اکدی، جز آخرین بازماندگان نسل طلایی تاریخنگاران و فرهنگ پژوهان ایرانی است که شماری از الواح باروی تختجمشید به همت ایشان بازخوانی و ترجمه شدهاند.
دکتر ارفعی تحصیلات مقدماتی را در بندرعباس سپری داشته و سپس برای گذراندن دبیرستان به تهران آمده و در دبیرستان البرز تحصیل کرده است. پیش از ورود به دانشگاه، زیر نظر استاد جلال متینی الفبای فارسی باستان را آموخته و در همان سالها، بر اساس تصحیح دکتر محمد جواد مشکور از کتاب کارنامۀ اردشیر بابکان، زبان پهلوی و بر مبنای تصحیح استاد ابراهیم پورداوود از گاتها، زبان اوستایی را فرا گرفته است.
ارفعی ابتدا برای تحصیل در رشتۀ حقوق به دانشگاه تهران آمد اما چندی بعد از آن رشته انصراف داده برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران وارد شد. پس از اخذ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی خویش به توصیۀ اساتیدی چون پرویز ناتل خانلری و ابراهیم پورداوود برای ادامۀ تحصیلات به موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و در آنجا زیر نظر ریچارد هلک، یکی از نامدارترین استادان خط و زبان عیلامی، به آموختن زبانهای عیلامی و اکدی مشغول گشت.
ارفعی از زمان بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۳ با فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی همکاری داشته است. تالار کتیبههای موزۀ ملی ایران در خلال سالهای ۷۷ تا ۸۲ توسط او و دکتر شاهرخ رزمجو ساخته و آماده شد.
طی سالهای مختلف، کتب و مقالات متعددی از دکتر ارفعی به چاپ رسیده که مهمترین آنها عبارتاند از؛ «فرمان کوروش بزرگ» و «گلنوشتههای باروی تختجمشید».
مرکز مطالعات ایرانشناسی و علوم انسانی نیمروز
دکتر عبدالمجید ارفعی زادۀ ۹ شهریور ۱۳۱۸ در بندرعباس، عیلامشناس، متخصص زبانهای عیلامی و اکدی، جز آخرین بازماندگان نسل طلایی تاریخنگاران و فرهنگ پژوهان ایرانی است که شماری از الواح باروی تختجمشید به همت ایشان بازخوانی و ترجمه شدهاند.
دکتر ارفعی تحصیلات مقدماتی را در بندرعباس سپری داشته و سپس برای گذراندن دبیرستان به تهران آمده و در دبیرستان البرز تحصیل کرده است. پیش از ورود به دانشگاه، زیر نظر استاد جلال متینی الفبای فارسی باستان را آموخته و در همان سالها، بر اساس تصحیح دکتر محمد جواد مشکور از کتاب کارنامۀ اردشیر بابکان، زبان پهلوی و بر مبنای تصحیح استاد ابراهیم پورداوود از گاتها، زبان اوستایی را فرا گرفته است.
ارفعی ابتدا برای تحصیل در رشتۀ حقوق به دانشگاه تهران آمد اما چندی بعد از آن رشته انصراف داده برای تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران وارد شد. پس از اخذ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی خویش به توصیۀ اساتیدی چون پرویز ناتل خانلری و ابراهیم پورداوود برای ادامۀ تحصیلات به موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و در آنجا زیر نظر ریچارد هلک، یکی از نامدارترین استادان خط و زبان عیلامی، به آموختن زبانهای عیلامی و اکدی مشغول گشت.
ارفعی از زمان بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۳ با فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی همکاری داشته است. تالار کتیبههای موزۀ ملی ایران در خلال سالهای ۷۷ تا ۸۲ توسط او و دکتر شاهرخ رزمجو ساخته و آماده شد.
طی سالهای مختلف، کتب و مقالات متعددی از دکتر ارفعی به چاپ رسیده که مهمترین آنها عبارتاند از؛ «فرمان کوروش بزرگ» و «گلنوشتههای باروی تختجمشید».
مرکز مطالعات ایرانشناسی و علوم انسانی نیمروز
🔶 دهم شهریور سالروز درگذشت دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
جناب تقیزادۀ عزیز،
... آخرین باری که برای شما نامه نوشتم اوایل ماه اوت بود که یک نامه و چند نسخۀ چاپی از مقالههای اخیر خود را برای شما ارسال کردم. آیا آن را دریافت کردید؟ باور کنید من به همان اندازه خواستار ارتباط با شما هستم که شما خواستار اطلاع از پیشرفتهای صورتگرفته در غرب هستید (در صورت وجود چنین امری!). بنابراین به طور طبیعی میخواهم مطمئن شوم که نوشتههای مرا دریافت میکنید ...
اخیراً توانستم به یک دانشجوی ایرانی که برای فراگرفتن زبان پهلوی به اینجا آمده است بگویم: «عید شما مبارک باد». او یک جوان واقعاً باهوش است که فهم خوبی از درس دارد. با خوشحالی دریافتم که او تحت تأثیر یکی از سخنرانیهای شما در تهران به این راه ترغیب شده است. نام او یارشاطر است و با هرکس که ملاقات میکند، سخن معروف سعدی را برایش نقل میکند. (۱) گمان نمیکنم که شما ایشان را از نزدیک بشناسید. با بورسیۀ کنسولگری بریتانیا، ظاهراً برای تحصیل در «تعلیم و تربیت غربی» به اینجا آمده است. کاش از سوی دولت کشور خود حمایت میشد. بعد از چند هفته نزد من آمد و گفت دریافته است که واقعاً فارسی را نمیشناسد؛ دریافتی که واقعاً اولین گام برای رسیدن به دانایی است.
والتر برونو هنینگ
۲۵ مارس ۱۹۴۹
(۱) گویا مقصود این جمله است: «در صحبت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر».
[نامههای هنینگ و تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، تورج دریایی، ترجمۀ مهناز بابایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۰۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
جناب تقیزادۀ عزیز،
... آخرین باری که برای شما نامه نوشتم اوایل ماه اوت بود که یک نامه و چند نسخۀ چاپی از مقالههای اخیر خود را برای شما ارسال کردم. آیا آن را دریافت کردید؟ باور کنید من به همان اندازه خواستار ارتباط با شما هستم که شما خواستار اطلاع از پیشرفتهای صورتگرفته در غرب هستید (در صورت وجود چنین امری!). بنابراین به طور طبیعی میخواهم مطمئن شوم که نوشتههای مرا دریافت میکنید ...
اخیراً توانستم به یک دانشجوی ایرانی که برای فراگرفتن زبان پهلوی به اینجا آمده است بگویم: «عید شما مبارک باد». او یک جوان واقعاً باهوش است که فهم خوبی از درس دارد. با خوشحالی دریافتم که او تحت تأثیر یکی از سخنرانیهای شما در تهران به این راه ترغیب شده است. نام او یارشاطر است و با هرکس که ملاقات میکند، سخن معروف سعدی را برایش نقل میکند. (۱) گمان نمیکنم که شما ایشان را از نزدیک بشناسید. با بورسیۀ کنسولگری بریتانیا، ظاهراً برای تحصیل در «تعلیم و تربیت غربی» به اینجا آمده است. کاش از سوی دولت کشور خود حمایت میشد. بعد از چند هفته نزد من آمد و گفت دریافته است که واقعاً فارسی را نمیشناسد؛ دریافتی که واقعاً اولین گام برای رسیدن به دانایی است.
والتر برونو هنینگ
۲۵ مارس ۱۹۴۹
(۱) گویا مقصود این جمله است: «در صحبت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر».
[نامههای هنینگ و تقیزاده، به کوشش ایرج افشار، تورج دریایی، ترجمۀ مهناز بابایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۰۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
شعر
◼️محمدعلی بهمنی، شاعر تازه درگذشته
در این زمانهی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظهی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
رسیدهام به کمالی که جز انالحق نیست
کمال دار را برای من کمال پرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست
محمدعلی_بهمنی
https://www.tg-me.com/eshtadan
◼️محمدعلی بهمنی، شاعر تازه درگذشته
در این زمانهی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظهی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
رسیدهام به کمالی که جز انالحق نیست
کمال دار را برای من کمال پرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خاری است
به تنگ چشمی نامردم زوال پرست
محمدعلی_بهمنی
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
#ژاله_آموزگار:
انسان در اساطیر ایرانی همکار اهورامزدا است
اساطير ما ويژگى هايى خود را دارند. انسان در اساطير ايرانى با اين هدف آفريده شد تا همكار و هم پيمان اهورامزدا باشد و با اهريمن مبارزه كند. اما در اسطوره گيل گمش ديد ديگرى وجود دارد؛ در آنجا جاودانگى از آن خدايان است و انسان تشويق به لذت بردن از زندگى مى شود. البته تفكر هر قومى با اقليم جغرافيايى آن قوم در ارتباط است. بين النهرين منطقه خوش آب و هوايى است و وضع جغرافيايى اين اقليم در وضع اجتماعى و باورهاى آن تأثيرگذار بوده است. نكته ديگر وجوه متفاوت خدايان فرهنگها با يكديگر است. هر فرهنگ خداى خود را آنگونه تصوير مى كند كه مشخصه محيط خود او بوده است. از سوى ديگر بايد اضافه كنم ما هرگز به خدايان خود تجسم نبخشيديم و اين موضوع هم به نفع ما بوده است و هم به ضرر ما، جاى سربلندى است كه هرگز انديشه هاى مقدس خود را با خاک و سنگ مجسم نكرده ايم اما از طرف ديگر جاى افسوس است، چرا كه اگر مجسم مى كرديم مى توانستيم چه شاهكارهايى خلق كنيم.
@shahnamehpajohan
#ژاله_آموزگار:
اساطیر مانوی را در مقایسه با اساطیر ایرانی کمتر می پسندم
به جز اعتقاد به ثنويت (نور و ظلمت) باقى افكار مانی كمتر ايرانى هستند و البته ثنويت نيز در آيين او برعكس ايران كه آگاهانه و به خواست اهوره مزدا رخ مى دهد، تصادفى و غيرعمدى اتفاق مى افتد. بد نيست اين مطلب را اضافه كنم كه ما بايد ممنون زردشت باشيم كه از ميان همه خدايانى كه در آن زمان نامشان در رأس قدرت بود، او خداى خِرد را اهميت بيشترى بخشيد و در رأس قرار داد. من براى مانى احترام بسيار قائلم، او شخصيت فوقالعاده اى بود و نبوغ ويژه اى داشت اما مانويت گاهى مرا آزار مى دهد و من اساطير مانوى را در مقايسه با اساطير ايرانى كمتر مى پسندم.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
انسان در اساطیر ایرانی همکار اهورامزدا است
اساطير ما ويژگى هايى خود را دارند. انسان در اساطير ايرانى با اين هدف آفريده شد تا همكار و هم پيمان اهورامزدا باشد و با اهريمن مبارزه كند. اما در اسطوره گيل گمش ديد ديگرى وجود دارد؛ در آنجا جاودانگى از آن خدايان است و انسان تشويق به لذت بردن از زندگى مى شود. البته تفكر هر قومى با اقليم جغرافيايى آن قوم در ارتباط است. بين النهرين منطقه خوش آب و هوايى است و وضع جغرافيايى اين اقليم در وضع اجتماعى و باورهاى آن تأثيرگذار بوده است. نكته ديگر وجوه متفاوت خدايان فرهنگها با يكديگر است. هر فرهنگ خداى خود را آنگونه تصوير مى كند كه مشخصه محيط خود او بوده است. از سوى ديگر بايد اضافه كنم ما هرگز به خدايان خود تجسم نبخشيديم و اين موضوع هم به نفع ما بوده است و هم به ضرر ما، جاى سربلندى است كه هرگز انديشه هاى مقدس خود را با خاک و سنگ مجسم نكرده ايم اما از طرف ديگر جاى افسوس است، چرا كه اگر مجسم مى كرديم مى توانستيم چه شاهكارهايى خلق كنيم.
@shahnamehpajohan
#ژاله_آموزگار:
اساطیر مانوی را در مقایسه با اساطیر ایرانی کمتر می پسندم
به جز اعتقاد به ثنويت (نور و ظلمت) باقى افكار مانی كمتر ايرانى هستند و البته ثنويت نيز در آيين او برعكس ايران كه آگاهانه و به خواست اهوره مزدا رخ مى دهد، تصادفى و غيرعمدى اتفاق مى افتد. بد نيست اين مطلب را اضافه كنم كه ما بايد ممنون زردشت باشيم كه از ميان همه خدايانى كه در آن زمان نامشان در رأس قدرت بود، او خداى خِرد را اهميت بيشترى بخشيد و در رأس قرار داد. من براى مانى احترام بسيار قائلم، او شخصيت فوقالعاده اى بود و نبوغ ويژه اى داشت اما مانويت گاهى مرا آزار مى دهد و من اساطير مانوى را در مقايسه با اساطير ايرانى كمتر مى پسندم.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24