Telegram Web Link
Forwarded from ادب‌سار
چنین‌ست آیینِ خُرَّم‌جهان
نخواهد به ما برگشادن نهان

انوشه کسی کو بزرگی ندید
نبایستش از تخت شد ناپدید

بکوشیّ و آری ز هر گونه چیز
نه مردم نه آن چیز مانَد به نیز

بیا تا همه دستِ نیکی بَریم
جهانِ جهان را به بد نسپَریم

خُنُک آن‌ که جامی بگیرد به دست
خورَد یادِ شاهانِ یزدان‌پرست

چو جام نبیدش دَمادَم شود
بخسپد بدان‌گه که خُرَّم شود
#فردوسی

هماره:
ز مرداد* باش از بَر و بومْ شاد
*امرداد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
خوش‌نویسی: سعید خادمی
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
شعر در ایران می‌بایست بارِ هنرهای دیگر را نیز به دوش بکشد، یعنی بارِ موسیقی و نقش. این است که می‌بینیم شعر حافظ که می‌توان گفت نوع کامل این معنا است، هم نقش در آن هست، هم موسیقی. همیشه در حالتِ تصویر است، با تصویر می‌خواهد خاطر نشان سازد، با سایه_روشن، با ابهام‌هایی که دارد، با ایهام‌ها و کنایه‌هایی که دائماً بازی می‌کند، هم با گوش و هم با ذهن. می‌خواهد بگوید که جوابِ هنرهای دیگر را هم باید در اینجا از شعر گرفت، زیرا هنرهای دیگر به طور کلّی منعِ مذهبی داشته‌اند. همینطور پای رقص هم به میان می آید، تمامِ وجود در یک نوع حالتِ اهتراز می‌بایست از این شعر و آهنگ استفاده کند، و بی‌تردید شعرهای حافظ، هم با آهنگ خوانده می‌شده و هم با رقص همراه بوده، در مجالسی که در زمان خود او _در دوره‌هایی که گشایش بیشتر بوده_ تشکیل می‌گردیده؛ یعنی با حرکاتِ موزونِ بدن که عارفان به آن "سماع" می‌گفتند و همیشه با موسیقی همراه بوده. چون به احتمال خیلی زیاد صدای حافظ خوب بوده است، غزل خود را در مجلس می‌خوانده و دیگران به همراهِ غزل می‌نواختند و چه بسا رقص هم می‌کردند.
حالا من دو سه بیت را در اینجا به عنوان نمونه می‌آورم تا ببینید که چه اندازه هماهنگی دارد با رقص:
سَمَن بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند
پری‌رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
به فتراک جفا دل‌ها چو بَربَندند، بَربَندند
ز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند، بفشانند
به عمری یک نَفَس با ما چو بنشینند، برخیزند
نهالِ عشق در خاطر چو برخیزند، بنشانند...

ببینید چقدر بازی در کلمات هست. مثل موج می‌برد و می‌آورد، و نهایتاً با آهنگِ بدن و با آهنگِ رقص، موضوع را همراهی می‌کند. بسیاری از غزل‌ها همین خاصیّت را دارند و به همین دلیل است که در این ششصد سال تقریباً می‌توان گفت که «غزل و موسیقی» با هم همراه بوده‌اند، یعنی اگر در جایی بنوازند ولی شعر نباشد، احساسِ نقص و کمبود می‌شود، چون انتظار دارند که حتماً یک غزل باید با این نواختن همراه شود. از زمانی که حافظ و سعدی وارد زبان فارسی شده‌اند، دیگر موسیقی و هر نوع آهنگی را در ایران، این دو اشغال کرده‌اند؛ به طور استثناء ممکن است غزلی از عطّار یا از عراقی و حتّی مولانا خوانده شود. با همه‌ی آهنگی که در اشعار مولانا هست، سعدی و حافظ بیشتر از او در صحنه‌اَند، برای اینکه به تمامِ معنا اینها تطابق پیدا کرده‌اند با موسیقی، با آهنگ و با روحِ ایرانی. به هرحال این چیزی است که هست و همراه شده با تاریخ ایران. در عرض این ششصد-هفتصد سال حضور دارد و هنوز هم برجاست.

        #چهار_سخنگوی_وجدان_ایران

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
هگمتانه ثبت جهانی شد!

چهل و ششمین اجلاس میراث جهانی یونسکو که هم اکنون در دهلی نو درحال برگزاری است، به ثبت پرونده «هگمتانه و مرکز تاریخی همدان» در فهرست میراث جهانی یونسکو پس از انجام اصلاحاتی به پیشنهاد ایکوموس و برخی از اعضا این کمیته، رأی مثبت داد و به این ترتیب بیست و هشتمین اثر ایران وارد این فهرست جهانی شد.

در بخش معرفی پرونده هگمتانه و مرکز تاریخی همدان آمده است: هگمتانه یا اکباتان ویرانه‌های پایتخت مادها را تشکیل می‌دهد. بعدها پایتخت (تابستانی) هخامنشیان و اشکانیان نیز شد. حفاری‌های باستان شناسی تاکنون محدود بوده است، اما یک دیوار دفاعی عظیم از خشت‌های گلی و یک طرح شهری شطرنجی را شناسایی شده است. همدان زیرشاخه الوند در رشته کوه‌های زاگرس بوده و هگمتانه که تاریخ ناگسستنی بشری داشته با سه هزار سال سکونت در آن روی تپه‌ای درون شهر باستانی همدان قرار دارد. در هگمتانه شواهد نادری از تمدن مادها در قرن ششم و هفتم قبل از میلاد مشاهده شده است.

مرکز مطالعات ایران‌شناسی و علوم انسانی نیمروز
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
.
فرمانروای نو در ایران

 
هفتم امرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

چون نوبت پادشاهی گرشاسپ به سر آمد، بودند کسانی که آهنگ نشستن بر تخت فرمانروایی ایران داشتند.
زال پیر دانا، پسرش رستم را به البرزکوه فرستاد تا کسی را بیاورد که می­‌دانست با او کار ایران راست خواهد آمد.
آن کس، قباد بود و زال او را «کی» نامید، یعنی نیکو و ناب. و پس نامش «کیقباد» شد.

چون کیقباد بر ایران پادشاه شد بر کران آب جیحون شهری بنیاد کرد و آن را نشستگاه خود کرد، و مرز را استوار کرد.
و کیقباد کشور را از بدان و بدخواهان نگه می­‌داشت. او دلبسته آبادانی بود. شهرها را سامان داد  و آبادی‌ها بنیاد کرد، و آبادانی بسیار کرد و مردم را به آبادان کردن واداشت.
تا ایرانیان از رنج­‌ها و غم­‌ها و تنگی­‌ها برآسودند.


https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هفتم مرداد، سالگرد درگذشت بدرالزّمان قریب (۱۳۰۸-۱۳۹۹)
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
(تاریخ عضویت پیوسته: ۱۳۷۶/۱۲/۲۵)

برخی از آثار:
برخی از آثار: تحلیل ساختاری فعل در زبان سُغدی؛ زبان‌های خاموش، یوهان فریدریش (ترجمه، با همکاری شادروان یداللّٰه ثمره)؛ وسنتره جاتکه، داستان تولد بودا به روایت سُغدی؛ فرهنگ سُغدی (سُغدی ـ فارسی ـ انگلیسی)؛ تاریخچۀ گویش‌شناسی در ایران؛ مطالعات سُغدی؛ پژوهش‌های ایرانی باستان و میانه.

@theapll
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
🗓 هفته در ایران قدیم

در ایران پیش از اسلام، به‌ویژه ایران زردشتی، هفته واحد زمان نبود. واحد زمان ماه و روز بود، و هر روزِ ماه به نام ایزدی خوانده و هر رویداد با ذکر نام ماه و نام روز مشخص می‌شد؛ مثل ماه فروردینْ روز خرداد، روز تولد زردشت (در متون پهلوی). افزون‌ بر این، ایرانیان روزهای ماه را به چهار گروه تقسیم می‌کردند و هر گروه با نام خدا، اهورامزدا یا دادار (هرمزد، دی/ دذو)، آغاز می‌شد. گروه اول شامل نام امشاسپندان؛ گروه دوم نام ایزدان نماد نیروهای طبیعی، مثل آذر، آب، خور، ماه، تیر (به‌استثنای گوش که آن هم با ماه بی‌رابطه نیست)؛ گروه سوم و چهارم نام ایزدانی که بیشتر نماد قوای روحانی و معنوی انسان‌اند (که در میان آن‌ها نیز استثنا وجود دارد، مثل آسمان و زمین). اما روزهای این چهار گروه، که در ماه سی‌روزه تثبیت شده‌اند، یکسان نیستند. دو گروه اولْ هر یک هفت روز و گروه دومْ هریک هشت روز دارند. این تقسیم‌بندی، که با هفتۀ هفت‌روز بابِلی قدیم و امروزیِ ما فرق دارد، هنوز در تقویم زردشتی پایدار مانده‌است.

#بدرالزمان_قریب، مقالۀ «هفته در ایران قدیم»، در نامۀ فرهنگستان، زمستان ۱۳۷۶، ش ۱۲، ص ۱۸.

🌱 دکتر بدرالزمان قریب (۱ شهریور ۱۳۰۸ – ۷ مرداد ۱۳۹۹)

https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
#سجاد_آیدنلو :

🔸در حوزه محتوا شاهنامه تاريخ ملی است و اهميت آن به اين است كه آن چيزی را كه گذشتگان ما در دوره فردوسی و حتی چند صدسال پس از او به عنوان تاريخ واقعی ايران تلقی می‌كردند در بهترين حالت ممكن آن كه همان زبان نرم است آورده و حفظ نموده است.  هم پيش ‌و ‌هم پس از شاهنامه كتاب‌های ادبی و تاريخی بسياری داريم كه از اين منظر گذر نموده‌اند، اما نبوغ فردوسی در انتخاب زبان و بيان و قالب مناسب برای عرضه تاريخ حائز اهميت است به گونه‌ای كه اين كتاب ساليان سال مرجع ماندگار اين حوزه بوده است.
@shahnamehpajohan


کیومرث؛ طلوع خورشید تمدن در افق شاهنامه

🔸 شناختن پادشاهان شاهنامه نه تنها به بازشناسی اسطوره‌ها و دوره‌های تاریخی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند به درک بهتر خوانندگان از اهمیت و ارزش‌های فرهنگی این اثر بزرگ بیانجامد.

🔸مرصع موسی‌الرضایی، پژوهشگر و دکترای زبان و ادبیات پارسی:
بدون شک، شاهنامه اثر سترگ حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از گنجینه‌های ادبی و فرهنگی ایران و جهان است. این کتاب حماسی، با داستان‌هایی مملو از حماسه‌ها، دلاوری‌ها، پهلوانی‌ها و جوانمردی تصویرگر تمدن، فرهنگ و تاریخ کهن ایران زمین است. در دل این اثر جاودانه، پادشاهانی با ویژگی‌ها و سرگذشت‌های گوناگون نقش‌آفرینی می‌کنند که هر یک نمایانگر دوره‌ای مهم از تاریخ ایران هستند.

🔻مشروح یادداشت
ibna.ir/x6q6Q


🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✍️ ۸ امرداد بزرگداشت سهروردی
پاسدار حکمت خسروانی



(زاده ۵۴۹ هجری مهی ۱۱۵۴ میلادی، سهرورد -- شهادت ۵۸۷ مهی ۱۱۹۱ میلادی، حلب)

🔸او ملقب به‌شهاب‌الدین، شیخ‌اشراق، شیخ مقتول و شیخ‌شهید، فیلسوف نامدار ایرانی، قابل اعتمادترین منابع برای مطالعه زندگی‌نامه سهروردی کتاب نزهه‌الارواح و روضه‌الافراح است که تاریخ فلسفه است و به‌دستِ یکی از مهم‌ترین شارحان آثار سهروردی، شمس‌الدین شهرزوری نوشته شده‌ است.

🔹وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و با هوش و ذهن و نیک‌اندیشی بر بسیاری از علوم آگاهی یافت. وی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را نزد ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از همدرسان وی، فخرالدین رازی، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی پس از آن زمان، و پس از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به‌یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.

🔸سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به‌سفر در داخل ایران پرداخت و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که شیفته راه تصوف شد و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید و چنان‌که از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود کرد. در یکی از سفرها از دمشق به‌حلب رفت و در آنجا با ملک‌ظاهر پسر صلاح‌الدین ایوبی "سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی" دیدار کرد. ملک‌ظاهر که محبت شدیدی نسبت به دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به‌مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک‌ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به‌پایان برد.

🔹اما سخن گفتن‌های بی‌پرده و بی‌احتیاط بودن وی در بر زبان آوردن باورهای خود در برابر همگان و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هرکس بحث کند، بر وی پیروز شود و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

🔸سرانجام به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک‌ظاهر خواستند که او را بکشد و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح‌الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند "اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد".
صلاح‌الدین که به‌تازگی سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تأیید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد. به‌همین دلیل، پسرش ملک‌ظاهر، ،ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری مهی به زندان افکند و شیخ همان‌جا درگذشت. آرامگاه وی در مسجد امام سهرودی شهر حلب است.
سهروردى تنها فيلسوف ايرانى است كه داراى دستگاه فلسفى است، او فلسفه خسروانی ایران باستان را پس از سده ها دوباره زنده کرد.

👈اهل قلم و فرهنگ:
@ahleghalamvafarhang

❇️۸ مرداد روز بزرگداشت حکیم و فیلسوف ملی ایران شیخ شهاب‌الدین سهروردی

🔹️شیخ اشراق، یکی از درخشان‌ترین چهره‌های اندیشه و فرهنگ ایرانی است. در تاریخ فرهنگ ایران، سهروردی از جهتی قرین و قرینه حکیم فردوسی است. همان‌طور که فردوسی زنده کننده زبان پارسی است، سهروردی هم احیاءکننده فکر و حکمت ایران پیش از اسلام در دوران اسلامی بود.
سهروردی واضع حکمتی شد که به "حکمت‌خسروانی" معروف شده و به این واسطه فیلسوف ملی ایران لقب گرفته است.


@Ir_Azariha

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
نهم مردادماه سالروز درگذشت جلال ستاری

هویت ملّی


تعریف هویت ملّی غالباً تابع نیات سیاسی است و به ایدئولوژی و نظام ارزشی مقبول زمانه بی‌شباهت نیست و به همین جهت ثبات و استحکام بسیار ندارد و تجدید می‌شود و تغییر می‌یابد. چنان‌که پس از شکست کمونیسم، هویت اتحاد جماهیر شوروی دیگر ایدئولوژی مارکسیسم- لنینیسم نیست بلکه اینک هر ملّت هویت خاص خویش را که روزگاری پروای نمود نداشت بر آفتاب می‌اندازد. و یا در سرزمین خودمان ملّی‌منشی شعوبیه بیشتر ایدئولوژیک بود تا فرهنگی به معنای مردم‌شناختی کلمه و بوی برتری نژادی و تبار و اصل و نسب می‌داد، به‌سان عصبیت قبیله‌ای بنی‌امیه و بنابراین بعید بود که مردم عادی را پسند افتد و نرماند، اما فردوسی هویت ملّی را بر مبنای فرهنگ قوم و داستان‌های حماسی و اساطیر مشترک آنان که در روح و روانشان چنگ انداخته، تارهای دلشان‌ را می‌لرزاند استوار کرد و اگر هم زبان به ذکر معایب و مثالب تازیان گشود، وجهۀ همتش همواره فرهنگی بود نه سیاسی و مرامی.
به اعتقاد من اگر میراث تاریخی مشترک، یعنی داستان‌ها و افسانه‌ها و اساطیر و حماسه‌ها و سنن و خاطرات خوش و ناخوش و احساسات و علائق عاطفی مشترک و توجه مستمر نفس به آن میراث و سنن و اساطیر موضوعیت داشته باشد، هویت ملّی برتر از هویت‌های قومی چندگانه خواهد بود و وحدت ملّی به سبب وجود چند قومیت سست نخواهد شد، البته به شرطی که فرهنگ و قوم و فرقۀ مذهبی و سیاسی و ایدئولوژی و قشر و طبقۀ اجتماعی خاصی، منحصراً قدرت را قبضه نکند و با خودکامگی و زورگویی و سلطه‌جویی و برتری‌خواهی، آزادی و احساس همدلی و همدردی و همبستگی و امکان همجواری و همکاری و همزیستی را از بین نبرد.

جلال ستاری

هویت ملّی و هویت فرهنگی، نوشته و ترجمۀ جلال ستاری، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۳، ص ۱۰۸-۱۱۷

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
#جلال_ستاری
🔹زنده نام جلال ستاری، بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه‌های افسانه‌شناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی به رشتهٔ تحریر درآورده یا ترجمه کرده‌است. برخی از آثار او کتاب های مرجع می‌باشد.🔻

📚 نماد و نمایش
زبان رمزی افسانه ها،
رمزپردازی آتش (ترجمه) ،
تقلید و تماشااسطوره‌های عشق (ترجمه) ،
زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران ، تراژدی و انسان،بازتاب اسطوره در بوف کور ، اسطوره در جهان امروز ، پژوهشی در ناگزیری مرگ گیلگمش (ترجمه) ، سیمای زن در فرهنگ ایران و در قلمرو فرهنگ، شرق در ادبیات فرانسه (ترجمه) از آثار مهم او به شمار می رود .

🔸 یادش گرامی باد
https://www.tg-me.com/eshtadan
وطن در تبعید

کی باز می‌گردد وطن، روزی به سوی ما
در جامه‌ای زیبا، به رنگ آرزوی ما

در جامهٔ رنگینِ آزادی و آبادی
یک گام آنسوتر زِ شهر جستجوی ما

یک پله بالاتر به بامِ شادیِ روشن
آن سوتر از این خانه‌های تنگِ کوی ما

کی باز می‌گردد وطن ز ایّامِ تبعیدش
در لرزهٔ فریادِ شوق و های و هوی ما

کی باز می‌گردد وطن از دوردستِ شب
سوی سحرگاهانِ شاد و خنده‌ روی ما

اینجا همین جایی که در هر لحظه ای نامش،
گردد گِره، با گریه‌هامان، در گلوی ما.

از مجموعهٔ تازهٔ شعرِ «نامه‌ای به آسمان»
محمدرضا شفیعی کدکنی

🔸نقل از: کانال تلگرامی: شفیعی کدکنی

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.

ترور سیاسی
 

۱۰ امرداد ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


چون کاوه آهنگر خروشان و جوشان از درگاه ضحاک بیرون آمد جهان بر او انجمن شد.
کاوه با همگان رو به سوی فریدون نهادند و او را پادشاه خویش خواندند.

فریدون مادرش را بدرود گفت و با دو برادر آهنگ رفتن به نشستگاه شاهی ایران کرد.
شب در میانه راه فرود آمدند تا بیاسایند. خوالیگر، خوان بنهاد و خورش بیاورد و فریدون پس از خوردن و نوشیدن، رای خوابیدن کرد و در خانه­‌ای که در پای کوه بود خوابید.

در این زمان دو برادر که پیشرفت کار فریدون را می­‌دیدند در تاریکی شب از خانه بیرون شدند تا به راهی او را تباه کنند.
هر دو نهانی بر کوه برشدند، سنگی گران برکندند و از فراز کوه به سوی فریدون غلتاندند تا مگر او را در خواب بکشند.

فریدون از آواز غلتیدن سنگ بیدار شد و راه رسیدن سنگ گران را به افسون بربست. سنگ به او برنخورد و فریدون از کشته شدن وارهید.
پس از آن دیگر درنگ نکرد و کمر بست و به راه افتاد.
 
شاهنامه دیگر چیزی از این باره نیاورده، و فریدون هم دیگر چیزی به روی برادران نیاورد.
 


این شاید که گزارش قدیم­‌ترین ترور سیاسی در ایران باستان باشد.


شاهنامه.
به کوشش استاد مهدی قریب.
داستان پادشاهی ضحاک.

https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
#محمد_علی_اسلامی_ندوشن

🔸ما برای برنامه‌ریزیِ فرهنگ امروز خود، سرچشمه‌های زیر را در اختیار داریم:
_ یکی از آنها فرهنگ و ادبِ گذشته است که باید آن را به ارزیابیِ مجدّد بگذاریم و مثبت و منفی‌هایش را از هم جدا کنیم، کاریست که مقداری شجاعت و گذشت لازم دارد، ولی چاره نیست.
_ دوّم سرچشمه‌ی خِـرَد جهانی؛

🔸ما تنها کشورِ فرهنگ‌پرور نبوده‌ایم، ملّت‌های دیگر و تمدّن‌های دیگر هم بوده‌اند، و ما نیاز داریم که از تجربه و سرمایه‌ی آنها بهره بگیریم. این نیز محتاجِ همان ظرافتی است که گزینش در داخل کشور ایجاب می‌کند، باید ببینیم که چه باید بگیریم و چه نباید بگیریم.

             #گفته‌ها_و_ناگفته‌ها

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸یازدهم مرداد، زادروز داریوش آشوری (تهران ۱۳۱۷)

زبان فارسی در شعر به زندگانی خود ادامه داده است. در شعر، به‌ویژه در زبان غزل‌سرایی و مثنوی‌ها است که بیشتر به میراث واژگان اصلی و زیبای این زبان و همچنین به ساختمان ترکیبی واژه‌ در آن دست می‌یابیم. به همین دلیل، برای بازیافتن روح اصلی زبان و میراث اصیل واژگانی آن و به‌ویژه برای پرهیز و گریز از آثار ویران‌گری که ذوق‌های کژ و بیمارگونه در قلمرو نثر فارسی به جا نهاده‌اند و پیراستن زبان نثر و بازگرداندن واژگان اصلی زبان فارسی که به‌زور و ضرب از قلمرو نثر بیرون رانده شده است، میراث شعر فارسی می‌تواند الهام‌بخش نثرنویسان امروز باشد.

برگرفته از: بازاندیشی زبان فارسی، داریوش آشوری، نشر مرکز، ۱۳۷۲، ص ۱۵۴.

@theapll

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from آسمانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اتچ بات
زنده نام: #ابوالفضل_خطیبی

🔹اصول ارزیابی بیتهای الحاقی از گونۀ عرب ستیزانه در شاهنامه در مقالۀ «بیتهای عرب ستیزانه در شاهنامه» :
:
«برای ارزیابی این گونه بیتها در شاهنامه شایسته است نخست به پرسشهای زیر پاسخ داده شود:
۱. به لحاظ نسخه شناسی بیت اصلی است یا الحاقی؟
۲. مفهوم و مضمون بیت در متن اساس فردوسی بوده که نقل شده یا نظر خود
اوست؟
۳.مضمون بیت از زبان قهرمانان داستانها بیان شده یا نظر خود شاعر است؟
۴. مضمون بیت در کهن ترین ترجمۀ شاهنامه یعنی ترجمۀ عربی بنداری (621-622 ق ) هست یا نه؟
۵. آیا بیت به لحاظ سبک شناختی با سرودۀ شاعر در کلّ شاهنامه همخوانی دارد یا نه؟
۶.مضمون بیت، هرگاه از آن خود شاعر باشد، با چارچوب فکری و اعتقادی شاعر سازگاری دارد یا نه؟
۷.وجود بیت در متن ضرورت دارد یا نه؟ به بیان دیگر، آیا این بیت با بیتهای پیشین و پسین خود دارای چنان پیوندی به لحاظ لفظی و معنانی است که چنانچه حذف شود خللی در جریان ماجرا پدید آید؟
برای سنجش اصالت و تفسیر بیت یا بیتهایی از این دست شایسته است به هم و نه فقط پاره ای از این پرسشها پاسخ داده شود. مثلاً نمی توان بیتی را فقط به این دلیل که به لحاظ شعری استوار است و با سبک هنری شاعر همخوانی دارد اصیل پنداشت. چه بسا برخی خوانندگان و کاتبان خوش ذوق شاهنامه، بر اثر انس و الفت بسیار با شاهنامه، خود ابیات استواری سروده و به آن الحاق کرده باشندو تشخیص اصلی یا جعلی بودن آنها برای مصحح امروزی سخت دشوار باشد.»
برداشت از مقالۀ « بیتهای عرب ستیزانه در شاهنامه»،نشر دانش،سال بیست و یکم، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۴، ص ۱۴-۲۰
ابوالفضل خطیبی🔻

@dr_khatibi_abolfazl

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
سندی برای سابقۀ سدۀ هفتمی دو بیت الحاقی «ز شیر شتر خوردن و سوسمار ...»

از مشهورترین بیت‌های افزودۀ شهرت‌‌یافته به نام فردوسی که هنوز هم به‌‌نادرست برخی عرب‌‌ستیزان افراطی بدان‌ها استناد می‌‌کنند، این دو بیت پرتکرار است که:

ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده‌ست کار

که ملک عجمشان کند آرزو
تفو باد بر چرخ گردان تفو

از نسخ قدیمی و معتبر شاهنامه این دو بیت فقط در سه دست‌‌نویس لنینگراد (۷۳۳ق)، انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم شوروی (۸۴۹ق) و کراچی (۷۵۲ق) آمده است و نسخه‌‌های بریتانیا/ لندن (۶۷۵ق) و سن‌‌ژوزف (احتمالاً اواخر سدۀ هفتم و اوایل سدۀ هشتم) آن‌ها را ندارند.
با این حال به‌‌تازگی سندی معرّفی شده است که نشان می‌‌دهد این دو بیت ـ البتّه بدون تصریح به نام گوینده ـ در اواخر قرن هفتم و تقریباً هم‌‌زمان با تاریخ کتابت نسخۀ لندن/ بریتانیا (۶۷۵ق) نیز در میان برخی کاتبان و اهل شعر شناخته‌شده و متداول بوده است. در نسخه‌‌ای از دیوان کمال‌‌الدّین اصفهانی متعلّق به کتابخانۀ عزّت قویون ترکیّه که ظاهراً در یکی از سال‌های ۶۸۲ یا ۶۸۸ق نوشته شده است کاتب در میان رباعیّات کمال این دو بیت را هم آورده و این، نکتۀ درخور توجّهی است که دو بیت از قالب مثنوی و در وزنی متفاوت با وزن رباعی در بین رباعیّات کمال اصفهانی گنجانده شده است. نیّت کاتب هرچه بوده باشد این دست‌‌نویس فعلاً قدیمی‌‌ترین منبع ثبت دو بیت مشهورشده به نام فردوسی ـ تأکید می‌‌شود بی‌‌اشاره به نام فردوسی یا سرایندۀ دیگر و فقط در ضمن رباعیّات کمال اصفهانی ـ است و در ضبط آن‌ها نیز اختلافی جزئی با سه نسخۀ شاهنامه هست. بدین صورت که در مصراع دوم بیت نخست به‌ جای «به جایی»، «بدان‌جا» آمده است.

«از پاره‌ها و پراکنده‌های فردوسی‌شناسی»، سجاد آیدنلو

[به یاد ایرج افشار (دفتر دوم)، به کوشش دکتر جواد بشری، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۳، ص ۳۲-۳۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
● تاریخ و جامعه

🔘 عشق ایرانی در روستوف روسیه

🔘 پژوهشگر میراث فرهنگی از وجود منطقه‌ای به نام «بانوی پارسی» در روسیه اطلاع داد و داستان شکل‌گیری این منطقه را براساس مستندات ادبی و تاریخی توضیح داد.

مرتضی رضوانفر که درباره دو روستای دیگر به نام‌های «ایران» (جمهوری اوستیا) و «پارسی» (جمهوری داغستان) در روسیه پژوهش و آنها را پیش از این معرفی کرده است، در متنی که برای ایسنا فرستاد، اشاره داشت با راهنمایی دکتر نوری محمدزاده، مدیر گروه ایرانشناسی دانشگاه داغستان از وجود منطقه «بانوی پارسی» در روسیه مطلع شده است و براساس پژوهش انجام شده و با استناد به چندین منبع روسی درباره وجه تسمیه منطقه «بانوی پارسی» توضیح داد: «در اوایل قرن ۱۹میلادی سرباز جوانی که از خانواده‌ای درمانگر از منطقه روستوف امروزی بود توسط قوای دشمن، اسیر و سپس به یک تاجر ایرانی فروخته می‌شود. دختر تاجر سخت بیمار شده و پسر روس او را درمان می‌کند. بعدها عشقی شدید میان دختر تاجر و پسر روس ایجاد شده و پدر راضی به ازدواج می‌شود.

پسر پس از آزادی همراه عروس و مقدار زیادی پول راهی منطقه روستوف می‌شوند. مزرعه‌ای خریداری و نام «بانوی پارسی» می‌گیرد. با ازدیاد خانه‌ها و احداث ایستگاه راه آهن، تبدیل به یک منطقه می‌شود که در سرشماری ۲۰۱۰ میلادی بیش از ۶۰۰۰ سکنه داشت.

نام این منطقه بعدها از «بانوی پارسی» تبدیل به «پارسی» می‌شود.

شولوخوف، نویسنده شهیر روسی در رمان «دُن آرام» که برنده جایزه نوبل شد، به این روستا اشاره می‌کند.»

روستای بانوی پارسی در منطقه روستوف روسیه
عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در مورد دو روستای ایران و پارسی در روسیه که درباره آنها تحقیق میدانی کرده است، این چنین توضیح داد: «در فروردین ۱۳۹۶ که برای بررسی آثار ایرانیان مهاجر در روسیه به جمهوری‌های اوستیا، چچن و داغستان رفته بودم، با راهنمایی آقای نوری محمدزاده، مدیر وقت گروه ایرانشناسی دانشگاه دولتی داغستان به…
‍ هویت ملی و ایرانی

هویت ملی مؤلفه‌های متعددی چون مذهب، تاریخ و آداب و رسوم مشترک دارد. در نگاه محمود افشار زبان فارسی مبنای اصلی هویت ایرانی بود، زبانی که رشتۀ ارتباط اقوام رنگارنگ ایرانی است. وی تعلیم و تعمیم و تکمیل زبان فارسی را ضرورت می‌دانست. انذار می‌داد اگر دیر بجنبیم و این رشته گسیخته شود دیگر ملتی در کار نیست. او اقوام ایران را از حیث نژاد ایرانی می‌دانست و بر زبان فارسی به عنوان عاملی بسیار مؤثر در وحدت ملی تأکید داشت. می‌گفت بیگانگان دست در کار دارند و بدخواهان ایران از رخنه و بهانۀ زبان‌ها و لهجه‌های قومی و بومی برای آسیب زدن به ایران و یکپارچگی آن استفاده می‌کنند.
در نتیجه هشدار می‌داد که بخصوص در سرحدات ایران باید زبان فارسی را ترویج کرد و در تعمیم آن کوشید تا تمامیت ارضی ایران به خطر نیفتد. محمود افشار فارغ از هر زنده باد و مرده باد تحکیم وحدت ملی را وظیفۀ بزرگ دولت و ملت می‌دانست.

دکتر محمود افشار

⁠⁠⁣⁠⁠⁠@kheradsarayeferdowsi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#جلال_خالقی_مطلق:

ما هنگام بررسی تاریخ گذشته و متون کهن باید دچار نازمانی یعنی آن چیزی که غربی‌ها به آن اناکرونیسم می‌‌گویند نشویم. این آناکرونیسم باعث می‌شود که ما مسایلی را که امروزی است ببریم به اعصار گذشته.

البته مواردی از تاریخ گذشته هست که می‌شود با معیارهای امروزی بررسی کرد. ولی برخی اندیشه‌ها هست که باید در چارچوب زمان بررسی شوند. از این رو درست نیست که ما همیشه گذشتگان،‌ فردوسی یا هر کس دیگر، را بیاوریم امروز در پشت میز محاکمه. به‌خصوص، این موضوع را تاکید می‌کنم که ما در جهانی به سر می‌بریم که مجهز به سلاح‌های قوی‌تر از هر زمانی است برای اشاعه نژادپرستی، تعصب بسیار وحشیانه‌تر، خونریز‌تر و ویرانگرایانه‌تر عمل می‌کند تا زمان‌های قدیم.

مسئله دیگر این است که ما دولت ساسانی را که بخش بزرگی از شاهنامه انعکاس تاریخ و فرهنگ ساسانی است، باید اول خوب بشناسیم و وضعیت همسایگان آن را بشناسیم. دولت ساسانی در کنار دولت بیزانس، دو قدرت بزرگ جهان آن روز بوده. همچنانکه پیش از آن هم دولت اشکانی و دولت رم دو قدرت بزرگ جهان آن روز بودند. و پیش از آنها هخامنشیان تنها قدرت جهانی آن روز بودند. و پیش از هخامنشی‌ها باز مادها وارد شده بودند و داشتند به قدرت جهانی آن روز تبدیل می‌شدند. این ساسانیان به چنین گذشته‌ای تکیه دارند. با چنین فرهنگ و تاریخ و قدرتی برپا هستند.

از طرف دیگر همسایه‌های دولت ساسانی، یعنی اعراب و ترک‌ها از سطح قبیله‌ای و فرهنگ قبیله‌ای بیرون نیامده بودند و آنها قاعدتا‌‌ دست‌ نشانده دولت ساسانی بودند و از این رو دولت ساسانی آنها را «بندگان» خطاب می‌کرد. یعنی دست‌نشاندگان خودش. در حالی‌که یک چنین اصطلاحی را درباره بیزانس به کار نمی‌برد. بلکه دولت بیزانس را هم‌شأن خودش می‌دانست.

بخش بزرگی از شاهنامه این دولت و قدرت ساسانی را منعکس می‌کند مضافا‌ بر اینکه در آن زمان دولت‌های کوچک قبیله‌ای که دست‌‌نشانده ساسانیان بودند در زمان فردوسی بر کشور چیره شدند. بنابراین در واقع تجاوز کردند به کشور ایران. کشور ایران را به چنگ آوردند.

وظیفه شاعر ملی در برابر آنها اعتراض است، تکیه بر گذشته است. اگر غیر از این بود که ما فردوسی را شاعر ملی دیگر نمی‌گفتیم. در هیچ جای جهان به شاعری که این صفات را نداشته باشد شاعر ملی نمی‌گویند. بحث‌هایی درباره نژادپرستی فردوسی، عرب‌ستیزی، ترک‌ستیزی، بحث‌های امروزی است. اینها برخاسته از عقاید امروز مردم ما است. به‌خصوص نه مردم ما بلکه گروهی که اینها خودشان بیشتر نژادپرست‌اند از آن چیزی که گذشتگان بودند. دوست ندارند کشوری به نام ایران با مرزهایی که دارد متحد باقی بماند. از این رو به نمادهای ملی، به سمبل‌های ملی این کشور حمله می‌کنند و مهمترین سمبل‌های ملی این کشور #فردوسی و #شاهنامه و #زبان‌_فارسی است.

#پویش_فردوسی
@pooyesh_ferdowsi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
2024/09/25 16:26:37
Back to Top
HTML Embed Code: