Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
هفتم اسفند، سالگرد درگذشت علیاکبر دهخدا (۱۲۵۷-۱۳۳۴)
علىاکبر دهخدا، ادیب، شاعر و منتقد اجتماعى معاصر در سال ۱۲۵۷ش، در محلّۀ سنگلج تهران زاده شد. پدرش، خان باباخان، که مَلّاکى متوسّط از مردم قزوین بود، هنگامى که فرزند ارشدش، علىاکبر، نُه ساله بود، درگذشت، و مادرش، که «مَثَل اعلاى مادرى» بود، ناگزیر پنج فرزند خود را «در کنف تربیت خود گرفت». دهخدا مقدّمات فارسى، عربى و درسهاى دیگر را در مکتبخانههاى قدیم فراگرفت و سپس، ده سال در نزد معلّمى به نام شیخ غلامحسین بروجردى، به یادگیرى صرف و نحو عربى، اصول فقه و کلام اسلامى مشغول شد. به علاوه، از محبّتها و تشویقهاى روحانى تجدّدخواهِ سرشناس، شیخ هادى نجمآبادى، هم بهره گرفت. پس از آن، در آزمون نخستین دورۀ «مدرسۀ سیاسى» شرکت جُست و پذیرفته شد. معلّمان این مدرسه کسانى چون میرزا حسنخان پیرنیا (مشیرالدّوله)، میرزا حبیبالله، اردشیر جى، عبدالرّزاق بغایرى و دکتر مورِل فرانسوى بودند. دهخدا پس از...
🔴 برای خواندن مقالهٔ «علیاکبر دهخدا»، به قلم کامیار عابدی منتشرشده در جلد سوم دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی به نشانی زیر مراجعه کنید:
🌐 https://apll.ir/?p=15300
علىاکبر دهخدا، ادیب، شاعر و منتقد اجتماعى معاصر در سال ۱۲۵۷ش، در محلّۀ سنگلج تهران زاده شد. پدرش، خان باباخان، که مَلّاکى متوسّط از مردم قزوین بود، هنگامى که فرزند ارشدش، علىاکبر، نُه ساله بود، درگذشت، و مادرش، که «مَثَل اعلاى مادرى» بود، ناگزیر پنج فرزند خود را «در کنف تربیت خود گرفت». دهخدا مقدّمات فارسى، عربى و درسهاى دیگر را در مکتبخانههاى قدیم فراگرفت و سپس، ده سال در نزد معلّمى به نام شیخ غلامحسین بروجردى، به یادگیرى صرف و نحو عربى، اصول فقه و کلام اسلامى مشغول شد. به علاوه، از محبّتها و تشویقهاى روحانى تجدّدخواهِ سرشناس، شیخ هادى نجمآبادى، هم بهره گرفت. پس از آن، در آزمون نخستین دورۀ «مدرسۀ سیاسى» شرکت جُست و پذیرفته شد. معلّمان این مدرسه کسانى چون میرزا حسنخان پیرنیا (مشیرالدّوله)، میرزا حبیبالله، اردشیر جى، عبدالرّزاق بغایرى و دکتر مورِل فرانسوى بودند. دهخدا پس از...
🔴 برای خواندن مقالهٔ «علیاکبر دهخدا»، به قلم کامیار عابدی منتشرشده در جلد سوم دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی به نشانی زیر مراجعه کنید:
🌐 https://apll.ir/?p=15300
🕊📚علامه علیاکبر دهخدا (۱۲۵۷- ۱۳۳۴ش) در سال ۱۳۲۴ یکمیلیون فیش خود را که بر روی کاغذها، جعبه سیگار، روزنامه و پاکت میوه و سایر اوراق، برای لغتنامه فراهم کرد و نوشته بود، به مجلس شورایملی هدیه نمود و مجلس نیز با تصویب قانون تأسیس «مؤسسه لغتنامه دهخدا» چاپ آن را مقرر و هموار کرد تا کار یکتنهی بینظیر او به فرجام برسد.
🕊📚علامه دهخدا در روی قوطی سیگار هما وصیت کرده است؛
« فیشهای لغت در دست آقای [دکتر محمد] معین خواهد بود. از الف تا یا نوشته شدهاست. هیچچیز از آن نباید فزود و کاست...»
📚 ۴۲۰۰ صفحه از لغتنامه دهخدا تا زمان حیات پربار او تهیه شده بود و اکنون در ۵۰ جلد و ۲۶۰۰۰ صفحه از این اثر بیمانند به چاپ رسیده است.
📚تلاش بیوقفه ۴۵ ساله استاد دهخدا بسان کوشش بینظیر حکیم فردوسی در خلق شاهنامه در حفظ و استعلا و غنای زبان فارسی برای همیشه، ماندگار تاریخ فرهنگ ایران شد.
📚آنچه پشت سر علی اکبر دهخدا مشاهده میکنید، فیشهایی است که برای تدوین لغتنامه با خون جگر تهیه و به ملت ایران هدیه کرد.
🔰🔰برای حفظ زبان دیرین و شیرین فارسی، درستنویسی مهمترین کار کنونی همهی ماست.
@amirsorayan
🕊📚علامه دهخدا در روی قوطی سیگار هما وصیت کرده است؛
« فیشهای لغت در دست آقای [دکتر محمد] معین خواهد بود. از الف تا یا نوشته شدهاست. هیچچیز از آن نباید فزود و کاست...»
📚 ۴۲۰۰ صفحه از لغتنامه دهخدا تا زمان حیات پربار او تهیه شده بود و اکنون در ۵۰ جلد و ۲۶۰۰۰ صفحه از این اثر بیمانند به چاپ رسیده است.
📚تلاش بیوقفه ۴۵ ساله استاد دهخدا بسان کوشش بینظیر حکیم فردوسی در خلق شاهنامه در حفظ و استعلا و غنای زبان فارسی برای همیشه، ماندگار تاریخ فرهنگ ایران شد.
📚آنچه پشت سر علی اکبر دهخدا مشاهده میکنید، فیشهایی است که برای تدوین لغتنامه با خون جگر تهیه و به ملت ایران هدیه کرد.
🔰🔰برای حفظ زبان دیرین و شیرین فارسی، درستنویسی مهمترین کار کنونی همهی ماست.
@amirsorayan
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
هفتم اسفندماه سالروز درگذشت علیاکبر دهخدا
علیاکبر دهخدا، عضو پیوستۀ فرهنگستان ایران و دانشمند کممانندی که نیمی از عمر خود را به گردآوری فرهنگ زبان فارسی مصروف داشت، پس از هفتاد و هشت سال زندگی در هفتم اسفند ۱۳۳۴ درگذشت. دهخدا تحصیلات قدیمی را پیش شیخ غلامحسین بروجردی به انجام رسانید. هنگامی که مدرسۀ عالی علوم سیاسی در تهران تأسیس شد به منظور تحصیل علوم جدید اروپایی به آنجا رفت. زبان فرانسوی را در این مدرسه آموخت. ضمناً از محضر درس مرحوم آقا شیخ هادی نجمآبادی که از علمای درجۀ اول عصر خود بود کسب فیض کرد.
مرحوم محمّدحسین فروغی (ذکاءالملک) که معلم فارسی مدرسۀ علوم سیاسی بود، گاه تدریس ادبیات فارسی را بر عهدۀ دهخدا وامیگذاشت. از همین راه بود که دهخدا شهرتی یافت. در سال ۱۳۲۱ قمری معاونالدولۀ غفاری که سمت وزارت مختاری ایران در کشورهای بالکان را یافته بود دهخدا را به همراه خود به اروپا برد. دهخدا دو سال در اروپا و بیشتر ایام در وین مقیم بود.
هنگامی به ایران بازگشت که نهضت مشروطهطلبی توسعه یافت. پس با همکاری میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی به نشر روزنامۀ صوراسرافیل آغاز کرد. شهرت خاص صوراسرافیل به مناسبت مقالاتی بود که به امضای «دخو» و به نام «چرند پرند» به زبان عوام و در لباس طنز و شوخی نوشته میشد. «دخو» نام مستعار دهخدا بود. با بسته شدن مجلس به دست محمّدعلیشاه و پراکنده شدن آزادیخواهان دهخدا هم ناچار از آن شد که به اروپا برود. پس به سوئیس رفت و در آنجا با کمک مالی میرزا ابوالحسن پیرنیا (معاضدالسلطنه) روزنامۀ صوراسرافیل را در شهر ایوردن به چاپ رسانید. اما بیش از سه شماره نشر نشده بود که دهخدا به طرف استانبول رفت. در این شهر نیز از مجاهدت در راه آزادی نایستاد و با دوستان خود روزنامۀ سروش را انتشار داد و چهارده شماره از این روزنامه نشر شد.
چون محمّدعلیشاه از سلطنت خلع گردید دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس در دورۀ دوم انتخاب شد. پس، از عثمانی به ایران بازگشت و به خدمت در مقام نمایندگی پرداخت. دهخدا پس از بسته شدن مجلس دوم و وقوع جنگ بینالملل اول مدتی را در چهار محال بختیاری به انزوا گذرانید. پس از پایان جنگ به تهران آمد و در وزارت معارف به کار پرداخت.
مبارزه در میدان سیاست برای دهخدا با نشر چهارده شماره روزنامۀ سروش در استانبول و وکالت یک دوره در مجلس شورا خاتمه گرفت. دهخدا سالیان دراز (تا سال ۱۳۲۰) رئیس دانشکدۀ حقوق بود. اما دلبستگی او به لغت و ادب او را در خانه نشانده و از بام تا شام با کتابهای کهن فارسی دمخور ساخته بود. حاصل سی سال مطالعه و ممارست او در کتابهای فارسی دو زمینۀ بزرگ و مهم است: لغت و مَثَل.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۶۳-۱۶۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
علیاکبر دهخدا، عضو پیوستۀ فرهنگستان ایران و دانشمند کممانندی که نیمی از عمر خود را به گردآوری فرهنگ زبان فارسی مصروف داشت، پس از هفتاد و هشت سال زندگی در هفتم اسفند ۱۳۳۴ درگذشت. دهخدا تحصیلات قدیمی را پیش شیخ غلامحسین بروجردی به انجام رسانید. هنگامی که مدرسۀ عالی علوم سیاسی در تهران تأسیس شد به منظور تحصیل علوم جدید اروپایی به آنجا رفت. زبان فرانسوی را در این مدرسه آموخت. ضمناً از محضر درس مرحوم آقا شیخ هادی نجمآبادی که از علمای درجۀ اول عصر خود بود کسب فیض کرد.
مرحوم محمّدحسین فروغی (ذکاءالملک) که معلم فارسی مدرسۀ علوم سیاسی بود، گاه تدریس ادبیات فارسی را بر عهدۀ دهخدا وامیگذاشت. از همین راه بود که دهخدا شهرتی یافت. در سال ۱۳۲۱ قمری معاونالدولۀ غفاری که سمت وزارت مختاری ایران در کشورهای بالکان را یافته بود دهخدا را به همراه خود به اروپا برد. دهخدا دو سال در اروپا و بیشتر ایام در وین مقیم بود.
هنگامی به ایران بازگشت که نهضت مشروطهطلبی توسعه یافت. پس با همکاری میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی به نشر روزنامۀ صوراسرافیل آغاز کرد. شهرت خاص صوراسرافیل به مناسبت مقالاتی بود که به امضای «دخو» و به نام «چرند پرند» به زبان عوام و در لباس طنز و شوخی نوشته میشد. «دخو» نام مستعار دهخدا بود. با بسته شدن مجلس به دست محمّدعلیشاه و پراکنده شدن آزادیخواهان دهخدا هم ناچار از آن شد که به اروپا برود. پس به سوئیس رفت و در آنجا با کمک مالی میرزا ابوالحسن پیرنیا (معاضدالسلطنه) روزنامۀ صوراسرافیل را در شهر ایوردن به چاپ رسانید. اما بیش از سه شماره نشر نشده بود که دهخدا به طرف استانبول رفت. در این شهر نیز از مجاهدت در راه آزادی نایستاد و با دوستان خود روزنامۀ سروش را انتشار داد و چهارده شماره از این روزنامه نشر شد.
چون محمّدعلیشاه از سلطنت خلع گردید دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس در دورۀ دوم انتخاب شد. پس، از عثمانی به ایران بازگشت و به خدمت در مقام نمایندگی پرداخت. دهخدا پس از بسته شدن مجلس دوم و وقوع جنگ بینالملل اول مدتی را در چهار محال بختیاری به انزوا گذرانید. پس از پایان جنگ به تهران آمد و در وزارت معارف به کار پرداخت.
مبارزه در میدان سیاست برای دهخدا با نشر چهارده شماره روزنامۀ سروش در استانبول و وکالت یک دوره در مجلس شورا خاتمه گرفت. دهخدا سالیان دراز (تا سال ۱۳۲۰) رئیس دانشکدۀ حقوق بود. اما دلبستگی او به لغت و ادب او را در خانه نشانده و از بام تا شام با کتابهای کهن فارسی دمخور ساخته بود. حاصل سی سال مطالعه و ممارست او در کتابهای فارسی دو زمینۀ بزرگ و مهم است: لغت و مَثَل.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۶۳-۱۶۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
به هوا دَرنگر که لشکرِ برف
چون کُنَد اندرو همی پرواز
راست همچون کبوترانِ سپید
راه گم کردگان ز هیبتِ باز
#امیرابوالحسنعلیبنالیاس
#آغاجیبخاری
#آغاچیبخاری
#برف #اصفهان
تذکرۀ لبابالالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج ۱: ۷۹.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
چون کُنَد اندرو همی پرواز
راست همچون کبوترانِ سپید
راه گم کردگان ز هیبتِ باز
#امیرابوالحسنعلیبنالیاس
#آغاجیبخاری
#آغاچیبخاری
#برف #اصفهان
تذکرۀ لبابالالباب؛ محمّدبن محمّد عوفی؛ به تصحیحِ ادوارد جی. براون؛ با مقدمۀ محمّد قزوینی و تصحیحاتِ جدید و حواشی و تعلیقاتِ سعید نفیسی؛ هرمس؛ ۱۳۸۹: ج ۱: ۷۹.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
اگر از فردوسی بگذریم، کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است؟
▪️اگر از فردوسی بگذریم، معلوم نیست کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ #دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است. کار عظیم و مردانهٔ استاد علی اکبر دهخدا دربارهٔ واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیقِ انجام آن را باید موهبتیِ الاهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذارِ آن به شمار آورد.
دهخدا در چند حوزهٔ فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها #امثال_و_حکم او، کافی است که مولفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به #لغت_نامه بزرگ او.
عظمت کار دهخدا وقتی آشکارتر میشود که میبینیم او در عرصهٔ خلاقیّت ادبی نیز در دو حوزهٔ شعر و نثر از پیشاهنگان تجدّد و تحوّل است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صفحهٔ ۳۷۷
#یاد_آر
ـــــــــــــــــــــــ
اگر از فردوسی بگذریم، کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است؟
▪️اگر از فردوسی بگذریم، معلوم نیست کدام یک از بزرگانِ ادبِ ایران زمین به اندازهٔ #دهخدا به فرهنگِ ملّی ما ایرانیان خدمت کرده است. کار عظیم و مردانهٔ استاد علی اکبر دهخدا دربارهٔ واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیقِ انجام آن را باید موهبتیِ الاهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذارِ آن به شمار آورد.
دهخدا در چند حوزهٔ فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها #امثال_و_حکم او، کافی است که مولفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به #لغت_نامه بزرگ او.
عظمت کار دهخدا وقتی آشکارتر میشود که میبینیم او در عرصهٔ خلاقیّت ادبی نیز در دو حوزهٔ شعر و نثر از پیشاهنگان تجدّد و تحوّل است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صفحهٔ ۳۷۷
#یاد_آر
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
از جانِ ما چه میخواهید؟
[ به بهانهٔ سالروزِ درگذشت
مرحوم استاد میرزا علیاکبر خان دهخدا]
روزنامهٔ صور اسرافیل
پنجشنبه، ۹ صفر ۱۳۲۶ هجری خورشیدی
◾️این را هیچکس نمیتواند انکار کند که ما ملّتِ ایران در میان بیست کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار، سردار، امیر نویان، امیر تومان، سرهنگ، سرتیپ، سلطان، یاور، میرپنجه، سفیر کبیر، شارژدافر، گنسبه، یوزباشی، ده باشی و پنجه باشی داریم.
و گذشته از اینها باز ما ملّتِ ایران در میان بیست کرور جمعیت(خدا برکت بدهد) شش کرور و چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیةالله، حجتالاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه، شیخالاسلام، سید، سند، شیخ، ملا، آخوند، قطب، مرشد، خلیفه، پیر، دلیل و پیشنماز داریم؛
علاوه بر اینها، باز ما در میان بیست کرور جمعیت چهار کرور شاهزاده، آقازاده، ارباب، خان، ایلخانی، ایلبیکی، وابهباشی داریم؛ زیاده بر اینها، اگر خدا بگذارد این آخریها هم قریبِ دو سه هزار نفر وکیلِ مجلس، وکیلِ انجمن، وکیلِ بلدیّه، منشی و دفتردار و غیره داریم.
همهٔ این طبقاتی که عرض شد دو قسم بیشتر نیستند؛ یک دسته، رؤسایِ ملّت و یک دسته اولیایِ دولت؛ ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند، میگویند شما کار کنید، زحمت بکشید آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید، گرسنه و تشنه زندگی کنید بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم.
اگر کارهای ما را باید همهاش را تقدیر درست کند، امورات ما را باید باطنِ شریعت اصلاح کند، اعمال ما را دست غیبی به نظام بیندازد، پس شما میلیونها رئیس، آقا، بزرگتر، از جانِ ما بیچارهها چه میخواهید؟
پس شما کرورها سردار و سپهسالار و خان، چرا ما را دم کورهٔ خورشید کباب میکنید؟!
پس شما چرا مثلِ زالو به تنِ ما چسبیده و خون ما را به این سمجی میمکید؟...
چرند و پرند، صص ۱۴۰–۱۳۸
به کوشش اکبر مرتضیپور
#یاد_آر
ـــــــــــــــــــــــ
از جانِ ما چه میخواهید؟
[ به بهانهٔ سالروزِ درگذشت
مرحوم استاد میرزا علیاکبر خان دهخدا]
روزنامهٔ صور اسرافیل
پنجشنبه، ۹ صفر ۱۳۲۶ هجری خورشیدی
◾️این را هیچکس نمیتواند انکار کند که ما ملّتِ ایران در میان بیست کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار، سردار، امیر نویان، امیر تومان، سرهنگ، سرتیپ، سلطان، یاور، میرپنجه، سفیر کبیر، شارژدافر، گنسبه، یوزباشی، ده باشی و پنجه باشی داریم.
و گذشته از اینها باز ما ملّتِ ایران در میان بیست کرور جمعیت(خدا برکت بدهد) شش کرور و چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیةالله، حجتالاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه، شیخالاسلام، سید، سند، شیخ، ملا، آخوند، قطب، مرشد، خلیفه، پیر، دلیل و پیشنماز داریم؛
علاوه بر اینها، باز ما در میان بیست کرور جمعیت چهار کرور شاهزاده، آقازاده، ارباب، خان، ایلخانی، ایلبیکی، وابهباشی داریم؛ زیاده بر اینها، اگر خدا بگذارد این آخریها هم قریبِ دو سه هزار نفر وکیلِ مجلس، وکیلِ انجمن، وکیلِ بلدیّه، منشی و دفتردار و غیره داریم.
همهٔ این طبقاتی که عرض شد دو قسم بیشتر نیستند؛ یک دسته، رؤسایِ ملّت و یک دسته اولیایِ دولت؛ ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند، میگویند شما کار کنید، زحمت بکشید آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید، گرسنه و تشنه زندگی کنید بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم.
اگر کارهای ما را باید همهاش را تقدیر درست کند، امورات ما را باید باطنِ شریعت اصلاح کند، اعمال ما را دست غیبی به نظام بیندازد، پس شما میلیونها رئیس، آقا، بزرگتر، از جانِ ما بیچارهها چه میخواهید؟
پس شما کرورها سردار و سپهسالار و خان، چرا ما را دم کورهٔ خورشید کباب میکنید؟!
پس شما چرا مثلِ زالو به تنِ ما چسبیده و خون ما را به این سمجی میمکید؟...
چرند و پرند، صص ۱۴۰–۱۳۸
به کوشش اکبر مرتضیپور
#یاد_آر
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
سرمای سوزناک
و پناهگاه شاهی "ور جمکرد"
۷ اسفند ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
از پادشاهان باستانی ایران، جمشیدشاه پیشدادی، جای و ارجی دیگر دارد. در پادشاهی او بیماری و مرگ نبود. آدمیان در بیشترین آسودگی و خوشی میزیستند. هم جمشید پادشاهی است که اهورامزدا با او سخن گفت. بدو آگاهی داد که سه سال پیاپی زمستانهایی سهمگین در پیش است. زمستانهایی که شاید مردم و جانداران همه، از سرمای سخت آن نابود شوند. پس جمشیدشاه بر خود گرفت تا دژی بسازد و همه هستندگان را اندران گرد آورد.
جمشیدشاه آن پناهگاه یا دژ را در زیر زمین بنهاد و آن را «وَرِ جَمکرد» نامیدند: وَری که کار ساختن آن را جم کرده بود.
جمشیدشاه اندران دژ از همه مردم و جانداران، و هم تخمه همه جانداران سودرسان و گیاهان را گرد آورد تا زندگی همه از سرمای سوزناکی که در راه است آسیب نبیند.
ـ اوستا ـ وندیداد. فرگرد دوم.
ـ شناخت اساطیر ایران نوشته جان هینلز.
این داستان همانندیهایی با داستان توفان دارد که در دینهای ابراهیمی آوردهاند. در داستانهای ابراهیمی نزدیک است که آب سرتاسر دنیا را فرا بگیرد. خدای خبر این رویداد را به نوح پیامبر میدهد. او کشتی میسازد و آدمیان و جانداران و گیاهان را در کشتی مینهد تا از نابودی وارهند.
در داستان ایرانی سرمای سخت بر جهان چیره خواهد شد. خدای خبر را به پادشاه ایران میدهد و او دژی به زیر زمین میسازد.
این داستان دلکش ایران باستانی به فراخور برف و سرمایی بازگفته شد که این روزها سرتاسر ایران زمین را در بر گرفته. تا به یاد آورده شود که پادشاهان ایران، در افسانه و در تاریخ ایران، پناه و پشتیبان همه باشندگان ایران زمین بودهاند، به این مردم دل سوختهاند، تا آرامش و برخورداری ایرانیان پایدار بماند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
سرمای سوزناک
و پناهگاه شاهی "ور جمکرد"
۷ اسفند ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
از پادشاهان باستانی ایران، جمشیدشاه پیشدادی، جای و ارجی دیگر دارد. در پادشاهی او بیماری و مرگ نبود. آدمیان در بیشترین آسودگی و خوشی میزیستند. هم جمشید پادشاهی است که اهورامزدا با او سخن گفت. بدو آگاهی داد که سه سال پیاپی زمستانهایی سهمگین در پیش است. زمستانهایی که شاید مردم و جانداران همه، از سرمای سخت آن نابود شوند. پس جمشیدشاه بر خود گرفت تا دژی بسازد و همه هستندگان را اندران گرد آورد.
جمشیدشاه آن پناهگاه یا دژ را در زیر زمین بنهاد و آن را «وَرِ جَمکرد» نامیدند: وَری که کار ساختن آن را جم کرده بود.
جمشیدشاه اندران دژ از همه مردم و جانداران، و هم تخمه همه جانداران سودرسان و گیاهان را گرد آورد تا زندگی همه از سرمای سوزناکی که در راه است آسیب نبیند.
ـ اوستا ـ وندیداد. فرگرد دوم.
ـ شناخت اساطیر ایران نوشته جان هینلز.
این داستان همانندیهایی با داستان توفان دارد که در دینهای ابراهیمی آوردهاند. در داستانهای ابراهیمی نزدیک است که آب سرتاسر دنیا را فرا بگیرد. خدای خبر این رویداد را به نوح پیامبر میدهد. او کشتی میسازد و آدمیان و جانداران و گیاهان را در کشتی مینهد تا از نابودی وارهند.
در داستان ایرانی سرمای سخت بر جهان چیره خواهد شد. خدای خبر را به پادشاه ایران میدهد و او دژی به زیر زمین میسازد.
این داستان دلکش ایران باستانی به فراخور برف و سرمایی بازگفته شد که این روزها سرتاسر ایران زمین را در بر گرفته. تا به یاد آورده شود که پادشاهان ایران، در افسانه و در تاریخ ایران، پناه و پشتیبان همه باشندگان ایران زمین بودهاند، به این مردم دل سوختهاند، تا آرامش و برخورداری ایرانیان پایدار بماند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmudfazelibirjandi
🔸ازین گونه تا چند گویی دروغ؟ / محمدجعفر یاحقی
از همان روزگار فردوسی کسانی بودهاند چه در لباس کاتب و نسخهنویس و چه در قالب دوستان فردوسی یا کینهداران و معترضان به شرایط زمانه که ابیاتی بافته و تافته بر وزن شاهنامه سروده و به فردوسی نسبت دادهاند یا این که به مرور زمان به نام او مقبولیت یافته و بسیاری از آنها هم بدبختانه به متن شاهنامه وارد شده و کار پیرایشگران را برای تشخیص ابیات الحاقی و دور ریختن آن از متن شاهنامه بسیار دشوار کرده است. نمونه بارز این گونه ابیات، هجونامه معروف و منسوب به فردوسی است که تعداد ابیات آن از یکصدوسی هم گذشته است.
برای خواندن ادامه متن و رفتن به تارنما(سایت) باشگاه شاهنامه پژوهان اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
#توران_ميرهادی :
شاهنامه فردوسی چنان سرشار از انديشههای ژرف، نگاه گسترده و والای انساني به رويدادهاست كه كشف و درک آن به زمان، تجربه و دانش كافی نياز دارد. از سوی ديگر خانوادههای ايرانی دوست دارند كه فرزندانشان دل در گرو فردوسی و شاهنامه او بگذارند و با شناخت هويت تاريخي خود، ويژگیهای انسانی را از پهلوانان و قهرمانان اسطورهای و حماسی و تاريخی آن بياموزند. برای دستيابی به چنين هدفی است كه ادبای كشور ما گاهی به بازنويسی داستانهای شاهنامه میپردازند تا راه آشنايی با اين اثر را هموار سازند. زمانی كه به عنوان هديه تولد نوه دهسالهام سپهر قول دادم كه هر شب داستانی از شاهنامه را برايش بخوانم پس از جستجو در بازنويسیهای موجود، "زگفتار دهقان" كار اقبال يغمايی را انتخاب كردم، زيرا هم خلاصه داستان به نثری ساده و نزديك به اصل نوشته شده بود و هم بخشهايی از آن به نظم بود. چنين شد كه طی چند ماه، هر شب، من و نوهام (نوه بزرگترم سارا نيز به جمع ما پيوست) شاهنامه را به نظم و نثر خوانديم و به گفتگو درباره داستانهای آن پرداختيم و اينگونه هديه دادن در خانواده را نيز رسم كرديم.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
از همان روزگار فردوسی کسانی بودهاند چه در لباس کاتب و نسخهنویس و چه در قالب دوستان فردوسی یا کینهداران و معترضان به شرایط زمانه که ابیاتی بافته و تافته بر وزن شاهنامه سروده و به فردوسی نسبت دادهاند یا این که به مرور زمان به نام او مقبولیت یافته و بسیاری از آنها هم بدبختانه به متن شاهنامه وارد شده و کار پیرایشگران را برای تشخیص ابیات الحاقی و دور ریختن آن از متن شاهنامه بسیار دشوار کرده است. نمونه بارز این گونه ابیات، هجونامه معروف و منسوب به فردوسی است که تعداد ابیات آن از یکصدوسی هم گذشته است.
برای خواندن ادامه متن و رفتن به تارنما(سایت) باشگاه شاهنامه پژوهان اینجا بزنید
@shahnamehpajohan
#توران_ميرهادی :
شاهنامه فردوسی چنان سرشار از انديشههای ژرف، نگاه گسترده و والای انساني به رويدادهاست كه كشف و درک آن به زمان، تجربه و دانش كافی نياز دارد. از سوی ديگر خانوادههای ايرانی دوست دارند كه فرزندانشان دل در گرو فردوسی و شاهنامه او بگذارند و با شناخت هويت تاريخي خود، ويژگیهای انسانی را از پهلوانان و قهرمانان اسطورهای و حماسی و تاريخی آن بياموزند. برای دستيابی به چنين هدفی است كه ادبای كشور ما گاهی به بازنويسی داستانهای شاهنامه میپردازند تا راه آشنايی با اين اثر را هموار سازند. زمانی كه به عنوان هديه تولد نوه دهسالهام سپهر قول دادم كه هر شب داستانی از شاهنامه را برايش بخوانم پس از جستجو در بازنويسیهای موجود، "زگفتار دهقان" كار اقبال يغمايی را انتخاب كردم، زيرا هم خلاصه داستان به نثری ساده و نزديك به اصل نوشته شده بود و هم بخشهايی از آن به نظم بود. چنين شد كه طی چند ماه، هر شب، من و نوهام (نوه بزرگترم سارا نيز به جمع ما پيوست) شاهنامه را به نظم و نثر خوانديم و به گفتگو درباره داستانهای آن پرداختيم و اينگونه هديه دادن در خانواده را نيز رسم كرديم.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from ایران ورجاوند ™ Irān-i Varjāvand
💠 ایرانشناسان | فرهنگ و هنر
💠 مصاحبه به شرط زبان فارسی!
💠 «مصاحبه میکنم البته به شرطی که فقط از زبان فارسی بگوییم و درباره خودم هیچ سؤالی مطرح نشود. درباره خودم به اندازه کافی گفتهام، حتی زندگینامه خودنوشت دارم که چندین چاپ خورده است، اگر درباره خودم بگویم مبتذل است. درباره چیزی زیاد بگویید مبتذل میشود.»
«مصاحبه به شرط زبان فارسی» خواسته حسن انوری، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی و فرهنگنویس است که امسال نودمین برگ از زندگی خود را ورق میزند؛ ما که به مناسبت ۹۰ سالگیاش از مدتی قبل میخواهیم گپوگفتی با او داشته باشیم با پذیرش این شرط به خانهاش میرویم تا در حیاط خانهاش و در هوای باز گپ و گفتی درباره زبان فارسی و ویژگیهای آن، تهدیدات زبان فارسی و کتابهای درسی زبان فارسی داشته باشیم و زمانی که از او میخواهیم درباره خود بگوید، شرط را یادآوری میکند و میگوید: «گفته بودم این کار مبتذل است! اگر درباره من میخواهید بدانید از اینور و آنور مطالب را جمعآوری کنید.»
زبان فارسی عامل هویت ایرانی
شما یکی از ترکزبانهایی هستید که به زبان فارسی پرداختهاید و بیش از ۷۰ سال از عمرتان را در این راه گذاشتهاید. زبان فارسی چه جذابیتی برای شما داشته که تصمیم گرفتید عمر خود را به خدمتگزاری این زبان مشغول باشید؟
زبان فارسی برای ما ایرانیان اهمیت فوقالعاده دارد و اهمیتش از این جهت است که ما ایرانیها هویت خود را تا حدود زیادی از زبان فارسی گرفتهایم.
نخستین مسئله درباره زبان فارسی در ایران این است که رابط بین اقوام مختلف ایرانی است؛ ایران کشوری است با قومیتهای مختلف و هر قومیتی هم زبان خاصی برای خود دارد؛ ترکها به زبان ترکی در آذربایجان و کردها به زبان کردی در کردستان، لرها به زبان لری در لرستان، بلوچها به زبان بلوچی در بلوچستان و گیلکها به زبان گلیکی در گیلان صحبت میکنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پیدا…
💠 مصاحبه به شرط زبان فارسی!
💠 «مصاحبه میکنم البته به شرطی که فقط از زبان فارسی بگوییم و درباره خودم هیچ سؤالی مطرح نشود. درباره خودم به اندازه کافی گفتهام، حتی زندگینامه خودنوشت دارم که چندین چاپ خورده است، اگر درباره خودم بگویم مبتذل است. درباره چیزی زیاد بگویید مبتذل میشود.»
«مصاحبه به شرط زبان فارسی» خواسته حسن انوری، استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی و فرهنگنویس است که امسال نودمین برگ از زندگی خود را ورق میزند؛ ما که به مناسبت ۹۰ سالگیاش از مدتی قبل میخواهیم گپوگفتی با او داشته باشیم با پذیرش این شرط به خانهاش میرویم تا در حیاط خانهاش و در هوای باز گپ و گفتی درباره زبان فارسی و ویژگیهای آن، تهدیدات زبان فارسی و کتابهای درسی زبان فارسی داشته باشیم و زمانی که از او میخواهیم درباره خود بگوید، شرط را یادآوری میکند و میگوید: «گفته بودم این کار مبتذل است! اگر درباره من میخواهید بدانید از اینور و آنور مطالب را جمعآوری کنید.»
زبان فارسی عامل هویت ایرانی
شما یکی از ترکزبانهایی هستید که به زبان فارسی پرداختهاید و بیش از ۷۰ سال از عمرتان را در این راه گذاشتهاید. زبان فارسی چه جذابیتی برای شما داشته که تصمیم گرفتید عمر خود را به خدمتگزاری این زبان مشغول باشید؟
زبان فارسی برای ما ایرانیان اهمیت فوقالعاده دارد و اهمیتش از این جهت است که ما ایرانیها هویت خود را تا حدود زیادی از زبان فارسی گرفتهایم.
نخستین مسئله درباره زبان فارسی در ایران این است که رابط بین اقوام مختلف ایرانی است؛ ایران کشوری است با قومیتهای مختلف و هر قومیتی هم زبان خاصی برای خود دارد؛ ترکها به زبان ترکی در آذربایجان و کردها به زبان کردی در کردستان، لرها به زبان لری در لرستان، بلوچها به زبان بلوچی در بلوچستان و گیلکها به زبان گلیکی در گیلان صحبت میکنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پیدا…
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
دهم اسفندماه، زادروز مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۶-۱۳۶۹)
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمههای هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟
چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیریست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دستهای منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.
ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.
(تهران، آبان ۱۳۳۶)
@theapll
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمههای هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟
چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیریست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دستهای منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.
ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.
(تهران، آبان ۱۳۳۶)
@theapll
Forwarded from دکتر اسلامی نُدوشن
این وضع، یعنی شبْهدموکراسی، که مردم رانده بشوند به جانب صندوق رأی، گناهش از استبداد بیشتر است؛ زیرا چه بسا که زیان مردم را به دست خود مردم بر کرسی مینشاند. در گذشته شخصیت مردم به حال خود گذارده میشد، ولی در «دموکراسی شبْه» در معرض بیع و شرا است.
حکومت میخواهد پوستۀ غربی کشورداری را برقرار دارد، و در باطن هم استبداد شرقی را از دست نگذارد و بدین گونه، مردم چون خود را از حکومت جدا ببینند هرگز آنگونه که باید دل به کار نمیدهند. وضع، خواهناخواه به نوعی برگزدن متقابل مردم و حکومت منجر میگردد، و حکومت که بر پایۀ مردمی نیست، برای پیشبرد کار خود، ناگزیر میشود که از کسانی که خدمت خود را در اختیار او میگذارند، استفاده کند، و اینان معمولاً افراد «استفادهچی» هستند، نه دلسوز و وظیفهشناس.
اگر این انتظار هست که کمکم افراد به حقوق خود آشنا شوند؛ این کار تنها از طریق آموزش همه جانبه میسر است هرچند ممکن است سالهای سال طول بکشد. خطر آن است که یکی دوران سترون یا فشار ـ اگر طولانی شد ـ در مرحله نهایی از «انفجار» سربرآورد و «انفجار» خرابیهای خاص خود را دارد. اصل واکنش یک اصل امتحانداده در تاریخ است.
ایران چه حرفی برای گفتن دارد، صص۲۵۵،۲۵۴
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
حکومت میخواهد پوستۀ غربی کشورداری را برقرار دارد، و در باطن هم استبداد شرقی را از دست نگذارد و بدین گونه، مردم چون خود را از حکومت جدا ببینند هرگز آنگونه که باید دل به کار نمیدهند. وضع، خواهناخواه به نوعی برگزدن متقابل مردم و حکومت منجر میگردد، و حکومت که بر پایۀ مردمی نیست، برای پیشبرد کار خود، ناگزیر میشود که از کسانی که خدمت خود را در اختیار او میگذارند، استفاده کند، و اینان معمولاً افراد «استفادهچی» هستند، نه دلسوز و وظیفهشناس.
اگر این انتظار هست که کمکم افراد به حقوق خود آشنا شوند؛ این کار تنها از طریق آموزش همه جانبه میسر است هرچند ممکن است سالهای سال طول بکشد. خطر آن است که یکی دوران سترون یا فشار ـ اگر طولانی شد ـ در مرحله نهایی از «انفجار» سربرآورد و «انفجار» خرابیهای خاص خود را دارد. اصل واکنش یک اصل امتحانداده در تاریخ است.
ایران چه حرفی برای گفتن دارد، صص۲۵۵،۲۵۴
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
Forwarded from ایران بوم
یادداشت - سرنوشتی را که استالین برای شوروی رقم زد ؛ شما سرِ ایران نیاورید ؟!
دکتر هوشنگ طالع
یکی از دلایل فروپاشی اتحاد شوروی ، قومیتسازی و قومیتتراشی از سوی استالین بود !
جمهوری اسلامی نیز با وجودِ نفوذِ عناصر چپ در درون نظام ( البته زیر چتر تظاهر اسلامدوستی و گاهی جای مهر بر پیشانی ) در همین راه روان است .
نظام جمهوری اسلامی ، با قومیتتراشی و قومیتسازی ، دانسته یا ندانسته ، تلاش در سست کردنِ پایههای ملیت ایرانی دارد .
گرچه چندی است که مسئولان نظام از "ایران عزیز"،
" ایران بزرگ " و ... نام میبرند ؛ اما هر روز نقش قومیتسازان و قومیتتراشان ، به ویژه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با وجودی که زیر نظر رهبر
جمهوری اسلامی قرار دارد ، پر رنگ تر میگردد .
همان بلایی را که استالین سر شوروی آورد ، شما بر سر ایران نیاورید !
شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
@iranboom_ir
دکتر هوشنگ طالع
یکی از دلایل فروپاشی اتحاد شوروی ، قومیتسازی و قومیتتراشی از سوی استالین بود !
جمهوری اسلامی نیز با وجودِ نفوذِ عناصر چپ در درون نظام ( البته زیر چتر تظاهر اسلامدوستی و گاهی جای مهر بر پیشانی ) در همین راه روان است .
نظام جمهوری اسلامی ، با قومیتتراشی و قومیتسازی ، دانسته یا ندانسته ، تلاش در سست کردنِ پایههای ملیت ایرانی دارد .
گرچه چندی است که مسئولان نظام از "ایران عزیز"،
" ایران بزرگ " و ... نام میبرند ؛ اما هر روز نقش قومیتسازان و قومیتتراشان ، به ویژه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با وجودی که زیر نظر رهبر
جمهوری اسلامی قرار دارد ، پر رنگ تر میگردد .
همان بلایی را که استالین سر شوروی آورد ، شما بر سر ایران نیاورید !
شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
@iranboom_ir
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
بَلوچ
▪️از ویژگیهای برجستهٔ قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، همواره مسلح و تمام پوشیده بودن (با اشاره به پارسایی ایشان)، غیرتمندی نسبت به سرزمین و آب و خاک و حفظ سرحدات در برابر تجاوز بیگانگان است.
همچنین سختکوشی و گاه مقاومت و سرکشی و شورش در مقابل قدرت و حکومتهای مرکزی خودمحوری چون ساسانیان بوده است.
از ویژگیهای قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، روحيهٔ آمادگی برای دفاع بهموقع از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی و تمامیت اراضی ایران است؛ همچنین مقاومت و سرسختی در مقابل خشونت و بیعدالتی قدرت مرکزی.
در حالی که همین مردم زمانی که از حکومتها روی خوش میدیدند در وفاداری و سامان دادن به سرزمین و فداکاری در راه وطن سختکوش بودند.
در شاهنامهٔ حکیم توس، کوچ و بلوچ نخستين مبارزانی هستند که به همراهی سپاه سیاوش برای نبرد با افراسیاب به توران حمله میکنند و نام ایشان اولین بار است که همراه دیگر اقوام ایرانی همچون، پارس، پهلو، گیلان و مبارزان دشت سروچ دیده میشود و پرچم ایشان هم نقش پلنگ دارد.
همچنین در داستان کیخسرو در توصیف سپاه «اشکش» هنگام عرض سپاه در مقابل کیخسرو و آمادگی برای نبرد با افراسیاب جهت ستاندن کين سیاوش.
فردوسی در توصیف کوچ و بلوچ میگوید:
پسِ گُستَهم اَشکشِ تیزگوش
که بازور و دل بود و با مغز و هوش
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
کسی در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکر پلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
سگالیده جنگ: اندیشه و فکر جنگ کردند
برآورده خوچ: خوچ، حریر سرخی که بر گلوگاه نیزه میبستند(دهخدا)
در این بیتها درفش «اشکش» فرماندهٔ کوچ و بلوچ نقش پلنگ دارد که هم مبین دلاوری و شجاعت و خشونت در جنگ این فرمانده و سپاهیان تحت فرمانش است، هم معرّف ناحيهٔ محل سکونت ایشان که پلنگ از حیوانات بومی آن سرزمین است.
نام اشکش هم به احتمال بسیار قوی «اشک» است که تغییر یافته «ارشک»، از نامهای پارتی و اشکانی است.
اما قراین موجود در شاهنامه نشانگر جدایی این دو قوم و در عین حال همکاری آنها با هم است؛ زیرا آنجا که از «کوچ» به تنهایی نام میبرد، همانند متون جغرافیایی و تاریخی، مقصود قوم ساکن در کوه است. «کوه» در پارسی باستان Akifajay و kaufa است و در پارسی میانه به صورت kof بیان میشود.
پس منظور از کوچ و کوفج و کونجی، اقوام کوهنشین است که در روزگار تاریخی و پیش از سدههای سوم و چهارم در جنوب غربی کرمان در محل کوههای « قفص» زندگی میکردهاند.
مقصود از «بلوچ» به تنهایی هم در شاهنامه، هم در متون کهن، اقوام صحرانشین ساکن دامنهها و دشتهای جنوبی کرمان و سرحدات بلوچستان کنونی است.
بلوچ در شاهنامه
دکتر هوشنگ محمدیافشار
#بلوچستان
#ایران
ـــــــــــــــــــــــ
بَلوچ
▪️از ویژگیهای برجستهٔ قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، همواره مسلح و تمام پوشیده بودن (با اشاره به پارسایی ایشان)، غیرتمندی نسبت به سرزمین و آب و خاک و حفظ سرحدات در برابر تجاوز بیگانگان است.
همچنین سختکوشی و گاه مقاومت و سرکشی و شورش در مقابل قدرت و حکومتهای مرکزی خودمحوری چون ساسانیان بوده است.
از ویژگیهای قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، روحيهٔ آمادگی برای دفاع بهموقع از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی و تمامیت اراضی ایران است؛ همچنین مقاومت و سرسختی در مقابل خشونت و بیعدالتی قدرت مرکزی.
در حالی که همین مردم زمانی که از حکومتها روی خوش میدیدند در وفاداری و سامان دادن به سرزمین و فداکاری در راه وطن سختکوش بودند.
در شاهنامهٔ حکیم توس، کوچ و بلوچ نخستين مبارزانی هستند که به همراهی سپاه سیاوش برای نبرد با افراسیاب به توران حمله میکنند و نام ایشان اولین بار است که همراه دیگر اقوام ایرانی همچون، پارس، پهلو، گیلان و مبارزان دشت سروچ دیده میشود و پرچم ایشان هم نقش پلنگ دارد.
همچنین در داستان کیخسرو در توصیف سپاه «اشکش» هنگام عرض سپاه در مقابل کیخسرو و آمادگی برای نبرد با افراسیاب جهت ستاندن کين سیاوش.
فردوسی در توصیف کوچ و بلوچ میگوید:
پسِ گُستَهم اَشکشِ تیزگوش
که بازور و دل بود و با مغز و هوش
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
کسی در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکر پلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
سگالیده جنگ: اندیشه و فکر جنگ کردند
برآورده خوچ: خوچ، حریر سرخی که بر گلوگاه نیزه میبستند(دهخدا)
در این بیتها درفش «اشکش» فرماندهٔ کوچ و بلوچ نقش پلنگ دارد که هم مبین دلاوری و شجاعت و خشونت در جنگ این فرمانده و سپاهیان تحت فرمانش است، هم معرّف ناحيهٔ محل سکونت ایشان که پلنگ از حیوانات بومی آن سرزمین است.
نام اشکش هم به احتمال بسیار قوی «اشک» است که تغییر یافته «ارشک»، از نامهای پارتی و اشکانی است.
اما قراین موجود در شاهنامه نشانگر جدایی این دو قوم و در عین حال همکاری آنها با هم است؛ زیرا آنجا که از «کوچ» به تنهایی نام میبرد، همانند متون جغرافیایی و تاریخی، مقصود قوم ساکن در کوه است. «کوه» در پارسی باستان Akifajay و kaufa است و در پارسی میانه به صورت kof بیان میشود.
پس منظور از کوچ و کوفج و کونجی، اقوام کوهنشین است که در روزگار تاریخی و پیش از سدههای سوم و چهارم در جنوب غربی کرمان در محل کوههای « قفص» زندگی میکردهاند.
مقصود از «بلوچ» به تنهایی هم در شاهنامه، هم در متون کهن، اقوام صحرانشین ساکن دامنهها و دشتهای جنوبی کرمان و سرحدات بلوچستان کنونی است.
بلوچ در شاهنامه
دکتر هوشنگ محمدیافشار
#بلوچستان
#ایران
Forwarded from ایران بوم
دکتر حسن انوری در گفت و گوی اختصاصی با «مفاخر ماندگار»
اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی شکل نمیگرفت
دکتر حسن انوری یکی از چهره های ماندگار زبان و ادب فارسی است. ادیب و نویسنده ای توانا که آثار و تألیفات سترگ و ستودنی او در سپهر ادبیات، گواهی بر غنای ادب فارسی است. اندیشمندی پرکار که به شکلی خستگی ناپذیر به فعالیت علمی خود ادامه میدهد و همواره بخشی از بار فرهنگی – ادبی ایران را دهههای گذشته بر دوش داشته است. حافظپژوهی، فرهنگنویسی و عضویت پیوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسی از دیگر فعالیتهای این استاد و چهره ماندگار زبان و ادب فارسی به شمار میروند.
در گفت و گوی اختصاصی با این استاد و پژوهشگر برجسته کشور، ضمن مرور فعالیت علمی او در عرصه فرهنگ نویسی، جایگاه و اهمیت زبان و ادب فارسی را مورد مداقه قرار دادهایم که حاصل آن را میخوانید.
دانلود گفت و گوی اختصاصی دکتر حسن انوری با دوماهنامه «مفاخر ماندگار»
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/37763
اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی شکل نمیگرفت
دکتر حسن انوری یکی از چهره های ماندگار زبان و ادب فارسی است. ادیب و نویسنده ای توانا که آثار و تألیفات سترگ و ستودنی او در سپهر ادبیات، گواهی بر غنای ادب فارسی است. اندیشمندی پرکار که به شکلی خستگی ناپذیر به فعالیت علمی خود ادامه میدهد و همواره بخشی از بار فرهنگی – ادبی ایران را دهههای گذشته بر دوش داشته است. حافظپژوهی، فرهنگنویسی و عضویت پیوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسی از دیگر فعالیتهای این استاد و چهره ماندگار زبان و ادب فارسی به شمار میروند.
در گفت و گوی اختصاصی با این استاد و پژوهشگر برجسته کشور، ضمن مرور فعالیت علمی او در عرصه فرهنگ نویسی، جایگاه و اهمیت زبان و ادب فارسی را مورد مداقه قرار دادهایم که حاصل آن را میخوانید.
دانلود گفت و گوی اختصاصی دکتر حسن انوری با دوماهنامه «مفاخر ماندگار»
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/37763
Telegram
ایران بوم
دکتر حسن انوری در گفت و گوی اختصاصی با «مفاخر ماندگار»
اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی شکل نمیگرفت
اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی شکل نمیگرفت
Forwarded from ایران بوم
گزارش مراسم تجلیل از دکتر حسن انوری در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی - من خدمتگزار زبان فارسی هستم اگر چه زبان مادریام آذری است
دکتر حسن انوری نیز در این مراسم گفت: من خدمتگزار زبان فارسی هستم اگر چه زبان مادریام آذری است. از زمانی که مادرم شعری از حافظ را به من تفهیم کرد، شیفته زبان فارسی شدم. در دانشگاه تهران، با استادانی همچون دکتر فروزانفر، همایی و دکتر محمدمعین و دیگر استادان با رموز زبان فارسی آشنا شدم و در مؤسسه لغتنامه دهخدا تاریخ این زبان را مرور کردم. وقتی قرار شد در مدت معینی، این فرهنگ را به فرجام برسانم شب و روز خود را در اختیار فرهنگ سخن قرار دادم. اگر بپرسید چرا زبان فارسی برای منِ آذربایجانی مهم است، به شما میگویم که زبان فارسی مهم و شایسته دوست داشتن است. روزگاری زبانی بینالمللی بوده است. با این زبان آثاری پدید آمده که از شاهکارهای ادبیات جهان هستند. چند زبان در دنیا پیدا میکنید که در آنها کلیات سعدی و غزلیات شمس پدید آمده باشند. تنها من نیستم که شیفته زبان فارسیام. میتوانم شهادت بدهم که اکثر اهالی آذربایجان زبان فارسی را دوست دارند. در تاریخ نیز سهم آذربایجان در فرهنگ فارسی قابل توجه است. وی افزود: فرهنگ به معنی کتاب لغت، یک عنصر مدنی است. ملتهایی که به لحاظ علمی سرآمد شدهاند، در عرصه فرهنگنویسی هم تلاش بسیاری کردهاند. ناگفته نگذاریم که ایرانیان از قدیمیترین ملتهایی هستند که به فرهنگ نویسی پرداختهاند. همچون فرهنگ پهلوی که در آن واژهها بر حسب موضوع طبقه بندی شدهاند. فرهنگ لغت دیگری هم برای حل دشواریهای اوستا تألیف شده بود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/12437-man-khedmatgozar-zaban-farsi.html
@iranboom_ir
دکتر حسن انوری نیز در این مراسم گفت: من خدمتگزار زبان فارسی هستم اگر چه زبان مادریام آذری است. از زمانی که مادرم شعری از حافظ را به من تفهیم کرد، شیفته زبان فارسی شدم. در دانشگاه تهران، با استادانی همچون دکتر فروزانفر، همایی و دکتر محمدمعین و دیگر استادان با رموز زبان فارسی آشنا شدم و در مؤسسه لغتنامه دهخدا تاریخ این زبان را مرور کردم. وقتی قرار شد در مدت معینی، این فرهنگ را به فرجام برسانم شب و روز خود را در اختیار فرهنگ سخن قرار دادم. اگر بپرسید چرا زبان فارسی برای منِ آذربایجانی مهم است، به شما میگویم که زبان فارسی مهم و شایسته دوست داشتن است. روزگاری زبانی بینالمللی بوده است. با این زبان آثاری پدید آمده که از شاهکارهای ادبیات جهان هستند. چند زبان در دنیا پیدا میکنید که در آنها کلیات سعدی و غزلیات شمس پدید آمده باشند. تنها من نیستم که شیفته زبان فارسیام. میتوانم شهادت بدهم که اکثر اهالی آذربایجان زبان فارسی را دوست دارند. در تاریخ نیز سهم آذربایجان در فرهنگ فارسی قابل توجه است. وی افزود: فرهنگ به معنی کتاب لغت، یک عنصر مدنی است. ملتهایی که به لحاظ علمی سرآمد شدهاند، در عرصه فرهنگنویسی هم تلاش بسیاری کردهاند. ناگفته نگذاریم که ایرانیان از قدیمیترین ملتهایی هستند که به فرهنگ نویسی پرداختهاند. همچون فرهنگ پهلوی که در آن واژهها بر حسب موضوع طبقه بندی شدهاند. فرهنگ لغت دیگری هم برای حل دشواریهای اوستا تألیف شده بود.
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/12437-man-khedmatgozar-zaban-farsi.html
@iranboom_ir
#حسن_انوری :
🔸ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی می گیرد
🔹زبان فارسی برای ما ایرانیان اهمیت فوقالعاده دارد و اهمیتش از این جهت است که ما ایرانیها هویت خود را تا حدود زیادی از زبان فارسی گرفتهایم. نخستین مسئله درباره زبان فارسی در ایران این است که رابط بین اقوام مختلف ایرانی است؛ ایران کشوری است با قومیتهای مختلف و هر قومیتی هم زبان خاصی برای خود دارد؛ ترکها به زبان ترکی در آذربایجان و کردها به زبان کردی در کردستان، لرها به زبان لری در لرستان، بلوچها به زبان بلوچی در بلوچستان و گیلکها به زبان گلیکی در گیلان صحبت میکنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پیدا کنند، زبان فارسی است که رابط بین این اقوام مختلف میشود. یک لحظه فکر کنید اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی چه شکلی پیدا میکرد. در واقع ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی میگیرد و اگر زبان فارسی نبود، ایران شاید تکهتکه میشد؛ بنابراین زبان فارسی از این جهت مهمترین عنصر فرهنگی ایران است.
🔹زبان فارسی کنار گذاشتنی نیست
🔸دومین نکته که باید درباره زبان فارسی بگویم این است که زبان فارسی، زبان رسمی و ملی ایران و زبان رسمی و ملی دو کشور دیگر یعنی افغانستان و تاجیکستان است. اگرچه در این اواخر طالبان زبان فارسی را کنار گذاشتهاند ولی زبان فارسی کنارگذاشتنی نیست. طالبان عبث میکوشند و هرگز نمیتوانند زبان پشتو را جانشین زبان فارسی کنند.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی می گیرد
🔹زبان فارسی برای ما ایرانیان اهمیت فوقالعاده دارد و اهمیتش از این جهت است که ما ایرانیها هویت خود را تا حدود زیادی از زبان فارسی گرفتهایم. نخستین مسئله درباره زبان فارسی در ایران این است که رابط بین اقوام مختلف ایرانی است؛ ایران کشوری است با قومیتهای مختلف و هر قومیتی هم زبان خاصی برای خود دارد؛ ترکها به زبان ترکی در آذربایجان و کردها به زبان کردی در کردستان، لرها به زبان لری در لرستان، بلوچها به زبان بلوچی در بلوچستان و گیلکها به زبان گلیکی در گیلان صحبت میکنند و اگر بخواهند با هم ارتباط پیدا کنند، زبان فارسی است که رابط بین این اقوام مختلف میشود. یک لحظه فکر کنید اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی چه شکلی پیدا میکرد. در واقع ملت ایران هویت خود را از زبان فارسی میگیرد و اگر زبان فارسی نبود، ایران شاید تکهتکه میشد؛ بنابراین زبان فارسی از این جهت مهمترین عنصر فرهنگی ایران است.
🔹زبان فارسی کنار گذاشتنی نیست
🔸دومین نکته که باید درباره زبان فارسی بگویم این است که زبان فارسی، زبان رسمی و ملی ایران و زبان رسمی و ملی دو کشور دیگر یعنی افغانستان و تاجیکستان است. اگرچه در این اواخر طالبان زبان فارسی را کنار گذاشتهاند ولی زبان فارسی کنارگذاشتنی نیست. طالبان عبث میکوشند و هرگز نمیتوانند زبان پشتو را جانشین زبان فارسی کنند.
@shahnamehpajohan
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
سخنی کوتاه پیرامون واژه باغ:
واژه باغ در زبان پارسی نو بازمانده از زبانهای ایرانی میانه است : درپارسی میانه( پهلوی ساسانی) bāγ ( با همان واگویش باغ ) و bāγpān ، bāγastān / در سغدی Bāγ / در سکایی ختنی bāγza و ... .
این واژه در ایرانی میانه بازمانده زبان ایرانی باستان است : در پارسی باستان bāga در آمیغهای(=ترکیبات) Grdabāga ,Yamabāga , vīdabāga و در زبان اوستایی bāga , bag ، به ایرانی میانه راه یافته است.
آنچنان است که واژه باغ از مفهوم « بخش کردن » گرفته شده است، و در ایرانی باستان bāga* هم بمعنایسهیم کردن ، بخش کردن بوده و هم به معنای باغ. پس bāga به معنای باغ ، در ایرانی باستان یعنی « پارهای از زمین بخش شده » .
واژه bāga* را در دوره ایرانی باستان ، از ریشه هندواروپایی bhag* است. همچنین واژگان : بغ، بغداد ، باج ، بخش ، بخت ، بزله ، بزم ، برخ ، بهر و... هم از این ریشه هستند.
از این ریشه هندواروپایی در : سانسکریت bhájati / اوستایی baž / ارمنی کهن bažanem / تخاری pāke / روسی bog / یونانی باستان bagaîos و ... واژگان بسیار دیگر ، ساخته شده است.
زبان ترکی واژه پارسی با ریشه ایرانی وام ستانده است؛ در ترکی ارانی برای اشاره به باغچه و باغ ، واژه bağ را بکار می برند و در ترکی استانبولی همین واژه را با خوانش bahçe بکار میبرند.
واژه باغ ، افزون بر کاربرد گسترده در نوشتههای باستانی ، بارها در ادبسار کهن ایرانشهر هم بکار رفته است. نمونه هایی از فردوسی :
ﺳﺮﻭﺗﻦ ﺑﺸﺴﺘﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺑﺒﺎﻍ
ﭘﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﺳﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﺑﺎﻍ ﺑﻮﺩﯾﺶ ﺭﻭﯼ
ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﺯﻫﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻮﯼ
ﭼﻮ ﺍﻧﺪﺭ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﺭ ﻧﻬﺎﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﭘﺴﺶ ﺩﺷﺖ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺑﺎﻍ
ﺩﮔﺮ ﺷﺎﺭﺳﺎﻥ ﺑﺮﮐﻪ ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ
ﭘﺮﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﻭ ﭘﺮ ﮔﻠﺸﻦ ﻭ ﺁﺑﮕﯿﺮ
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
واژه باغ در زبان پارسی نو بازمانده از زبانهای ایرانی میانه است : درپارسی میانه( پهلوی ساسانی) bāγ ( با همان واگویش باغ ) و bāγpān ، bāγastān / در سغدی Bāγ / در سکایی ختنی bāγza و ... .
این واژه در ایرانی میانه بازمانده زبان ایرانی باستان است : در پارسی باستان bāga در آمیغهای(=ترکیبات) Grdabāga ,Yamabāga , vīdabāga و در زبان اوستایی bāga , bag ، به ایرانی میانه راه یافته است.
آنچنان است که واژه باغ از مفهوم « بخش کردن » گرفته شده است، و در ایرانی باستان bāga* هم بمعنای
واژه bāga* را در دوره ایرانی باستان ، از ریشه هندواروپایی bhag* است. همچنین واژگان : بغ، بغداد ، باج ، بخش ، بخت ، بزله ، بزم ، برخ ، بهر و... هم از این ریشه هستند.
از این ریشه هندواروپایی در : سانسکریت bhájati / اوستایی baž / ارمنی کهن bažanem / تخاری pāke / روسی bog / یونانی باستان bagaîos و ... واژگان بسیار دیگر ، ساخته شده است.
زبان ترکی واژه پارسی با ریشه ایرانی وام ستانده است؛ در ترکی ارانی برای اشاره به باغچه و باغ ، واژه bağ را بکار می برند و در ترکی استانبولی همین واژه را با خوانش bahçe بکار میبرند.
واژه باغ ، افزون بر کاربرد گسترده در نوشتههای باستانی ، بارها در ادبسار کهن ایرانشهر هم بکار رفته است. نمونه هایی از فردوسی :
ﺳﺮﻭﺗﻦ ﺑﺸﺴﺘﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺑﺒﺎﻍ
ﭘﺮﺳﺘﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺒﺮﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﺳﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﺑﺎﻍ ﺑﻮﺩﯾﺶ ﺭﻭﯼ
ﺑﺪﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﯿﺎﺑﺪ ﺯﻫﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﻮﯼ
ﭼﻮ ﺍﻧﺪﺭ ﺑﺮﻩ ﺧﻮﺭ ﻧﻬﺎﺩﯼ ﭼﺮﺍﻍ
ﭘﺴﺶ ﺩﺷﺖ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺑﺎﻍ
ﺩﮔﺮ ﺷﺎﺭﺳﺎﻥ ﺑﺮﮐﻪ ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ
ﭘﺮﺍﺯ ﺑﺎﻍ ﻭ ﭘﺮ ﮔﻠﺸﻦ ﻭ ﺁﺑﮕﯿﺮ
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Forwarded from ایراندل | IranDel
⚫️ استاد جمشید عندلیبی؛ موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی سازِ ایرانی نِی
۱۲ اسفند ۱۳۳۶ خورشیدی، سنندج
۱۵ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی، تهران
جمشید عندلیبی، نواختن نی را ابتدا بدون استاد فرا گرفت و سپس با حضور در دانشگاه تهران و آشنایی با حسین عمومی به ادامه فراگیری تکنیکهای ساز نی پرداخت. او ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد نصرالله ناصحپور و نورعلی برومند و محمدرضا لطفی یاد گرفت.
عندلیبی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برای تکمیل تکنیکهای پیشرفته نوازندگی نی به نزد حسن کسایی در اصفهان رفت. عندلیبی در آثاری چون بیداد، نوا، دستان، دود عود، آسمان عشق، یاد ایام، رسوای دل، پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشته است.
وی علاوه بر نوازندگی در کار آهنگسازی نیز فعال بوده و آلبومهای میهمان تو، پاییز نیزار و مونس جان از جمله فعالیتهای او در زمینه آهنگسازی میباشد. عندلیبی همچنین قطعات ابوالحسن صبا را با نی و به صورت ردیف آموزشی تنظیم و نواختهاست.
جمشید عندلیبی در سن ۱۰ سالگی آموزش موسیقی را با ساز آکاردئون در کلاسهای فرهنگ و هنر وقت سنندج که مسئول آن حسن کامکار بود شروع کرد. وی سپس به عضویت گروه نوجوانان و ارکستر بزرگسالان فرهنگ و هنر سنندج درآمد و در کنار آموزش و تعالیم مختلف موسیقی به همراه ارکستر بزرگسالان اجرای کنسرت داشت. عندلیبی تحت تأثیر تکنوازیهای نی حسن کسایی به ساز نی علاقمند شد و بدون استاد شروع به یادگیری این ساز کرد. سال ۱۳۵۴ خورشیدی در آزمون ورودی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران که برعهده نورعلی برومند بود در رشته موسیقی قبول شد. با تشکیل گروه عارف با حضور پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده به عضویت این گروه پذیرفته شد.
تک نوازی نی پروژه ماندگار «نینوا» اثر حسین علیزاده هم به عهده زندهیاد جمشید عندلیبی بوده که بسیاری از مخاطبان موسیقی این هنرمند را با چنین اثر معتبری میشناسند.
موسیقی «نینوا» از جمله ملودیهای معتبر و ارزشمند تاریخِ موسیقی ایرانزمین است که به واسطه حضور هنرمندانی چون حسین علیزاده با خلاقیت و استادی منحصر به فرد و جمشید عندلیبی با تک نوازی سحرانگیزی که در حوزه نی نوازی انجام داده و همچنین جمعی دیگر از نوازندگان شاخص موسیقی کشورمان توانست، جایگاه رفیعی میان مخاطبان پیدا کند.
استاد جمشید عندلیبی، در ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی در ۶۶ سالگی در شهر تهران براثر ایست قلبی درگذشت.
⚫️ یاد و نامشان در دفتر فرهنگ، هنر و ادب ایرانزمین، مانا باد.
⚫️ پینوشت:
ویدئوی پیوست، مربوط به نواختنِ برشی از قطعهی ماندگار نینوا، توسط زندهیاد استاد جمشید عندلیبی در شبکهی استانی استان کُردستان است.
#یادها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ استاد جمشید عندلیبی؛ موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی سازِ ایرانی نِی
۱۲ اسفند ۱۳۳۶ خورشیدی، سنندج
۱۵ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی، تهران
جمشید عندلیبی، نواختن نی را ابتدا بدون استاد فرا گرفت و سپس با حضور در دانشگاه تهران و آشنایی با حسین عمومی به ادامه فراگیری تکنیکهای ساز نی پرداخت. او ردیف موسیقی سنتی ایرانی را نزد نصرالله ناصحپور و نورعلی برومند و محمدرضا لطفی یاد گرفت.
عندلیبی در سال ۱۳۶۰ خورشیدی برای تکمیل تکنیکهای پیشرفته نوازندگی نی به نزد حسن کسایی در اصفهان رفت. عندلیبی در آثاری چون بیداد، نوا، دستان، دود عود، آسمان عشق، یاد ایام، رسوای دل، پیام نسیم، دل مجنون و سرو چمان با محمدرضا شجریان همکاری نزدیک داشته است.
وی علاوه بر نوازندگی در کار آهنگسازی نیز فعال بوده و آلبومهای میهمان تو، پاییز نیزار و مونس جان از جمله فعالیتهای او در زمینه آهنگسازی میباشد. عندلیبی همچنین قطعات ابوالحسن صبا را با نی و به صورت ردیف آموزشی تنظیم و نواختهاست.
جمشید عندلیبی در سن ۱۰ سالگی آموزش موسیقی را با ساز آکاردئون در کلاسهای فرهنگ و هنر وقت سنندج که مسئول آن حسن کامکار بود شروع کرد. وی سپس به عضویت گروه نوجوانان و ارکستر بزرگسالان فرهنگ و هنر سنندج درآمد و در کنار آموزش و تعالیم مختلف موسیقی به همراه ارکستر بزرگسالان اجرای کنسرت داشت. عندلیبی تحت تأثیر تکنوازیهای نی حسن کسایی به ساز نی علاقمند شد و بدون استاد شروع به یادگیری این ساز کرد. سال ۱۳۵۴ خورشیدی در آزمون ورودی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران که برعهده نورعلی برومند بود در رشته موسیقی قبول شد. با تشکیل گروه عارف با حضور پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده به عضویت این گروه پذیرفته شد.
تک نوازی نی پروژه ماندگار «نینوا» اثر حسین علیزاده هم به عهده زندهیاد جمشید عندلیبی بوده که بسیاری از مخاطبان موسیقی این هنرمند را با چنین اثر معتبری میشناسند.
موسیقی «نینوا» از جمله ملودیهای معتبر و ارزشمند تاریخِ موسیقی ایرانزمین است که به واسطه حضور هنرمندانی چون حسین علیزاده با خلاقیت و استادی منحصر به فرد و جمشید عندلیبی با تک نوازی سحرانگیزی که در حوزه نی نوازی انجام داده و همچنین جمعی دیگر از نوازندگان شاخص موسیقی کشورمان توانست، جایگاه رفیعی میان مخاطبان پیدا کند.
استاد جمشید عندلیبی، در ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ خورشیدی در ۶۶ سالگی در شهر تهران براثر ایست قلبی درگذشت.
⚫️ یاد و نامشان در دفتر فرهنگ، هنر و ادب ایرانزمین، مانا باد.
⚫️ پینوشت:
ویدئوی پیوست، مربوط به نواختنِ برشی از قطعهی ماندگار نینوا، توسط زندهیاد استاد جمشید عندلیبی در شبکهی استانی استان کُردستان است.
#یادها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
پیرامون آریایی بودن واژه تومان!
میتوان گفت بیشتر فرهنگهای نامآور ایرانی، ریشهی واژه تومان را «مغولی/ترکی» دانستهاند. بنا بر گواهها و نوشتههای باستانی، این واژه ریشهی آریایی و هندواروپایی دارد که وام واژهوار درون زبانهای آلتایی مغولی - ترکی شده است. واژه تومان با واژه "من man" در زبان پارسی که یکای (=واحدی) سنجش سنگینیست گرفته شده است، این واژه نخستین بار در زبان تُخاری که زبان کوشانیان بوده، به کار رفته است. زبان تُخاری زبانیست هندواروپایی و خویشاوند زبانهای ایرانی که بسیار به زبان سلتی نزدیک است، و روزگاری از خاور(=شرق) ایران تا باختر(غرب) چین و دشتر(=جنوب) آسیای میانه گفتگو میشده است. تومان در زبان تخاری کهن به ریختار «تمان» و در تخاری نو به ریختار «تومانه» به چم(= معنی) دههزار به کار رفته است. از آنجا که زبان تُخاری با سرزمین آلتایی (ترکان و مغولان) نزدیک بوده، از این روی وام واژگان بسیاری به زبانهای مغولی و ترکی سپرده است. بنمایههای پژوهشی ترکیه نیز این واژه را از بُن ایرانی و تُخاری دانستهاند. همچون تارنمای شناخته شدهی واژهشناسی «اتیمولوژی ترکچه» که دربارهی ریشه شناختی واژگان ترکی است، واژهی تومان را ساخته شده از دو بخش tu و māna دانسته که« اندازهی بسیار» معنی میدهد.
Proto-İranca (Ana-İranca) yazılı örneği bulunmayan *tu-māna "'büyük ölçü', çok büyük sayı, onbin sayısı" sözcüğünden alıntıdır. İrani kaynak için bkz. Bailey 1985: 120. Toharca tmān/tumane bir İrani dilden alıntı olmalıdır. Cf. Douglas Adams, A Dictionary of Tocharian B 301.
https://www.etimolojiturkce.com/kelime/tümen
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
میتوان گفت بیشتر فرهنگهای نامآور ایرانی، ریشهی واژه تومان را «مغولی/ترکی» دانستهاند. بنا بر گواهها و نوشتههای باستانی، این واژه ریشهی آریایی و هندواروپایی دارد که وام واژهوار درون زبانهای آلتایی مغولی - ترکی شده است. واژه تومان با واژه "من man" در زبان پارسی که یکای (=واحدی) سنجش سنگینیست گرفته شده است، این واژه نخستین بار در زبان تُخاری که زبان کوشانیان بوده، به کار رفته است. زبان تُخاری زبانیست هندواروپایی و خویشاوند زبانهای ایرانی که بسیار به زبان سلتی نزدیک است، و روزگاری از خاور(=شرق) ایران تا باختر(غرب) چین و دشتر(=جنوب) آسیای میانه گفتگو میشده است. تومان در زبان تخاری کهن به ریختار «تمان» و در تخاری نو به ریختار «تومانه» به چم(= معنی) دههزار به کار رفته است. از آنجا که زبان تُخاری با سرزمین آلتایی (ترکان و مغولان) نزدیک بوده، از این روی وام واژگان بسیاری به زبانهای مغولی و ترکی سپرده است. بنمایههای پژوهشی ترکیه نیز این واژه را از بُن ایرانی و تُخاری دانستهاند. همچون تارنمای شناخته شدهی واژهشناسی «اتیمولوژی ترکچه» که دربارهی ریشه شناختی واژگان ترکی است، واژهی تومان را ساخته شده از دو بخش tu و māna دانسته که« اندازهی بسیار» معنی میدهد.
Proto-İranca (Ana-İranca) yazılı örneği bulunmayan *tu-māna "'büyük ölçü', çok büyük sayı, onbin sayısı" sözcüğünden alıntıdır. İrani kaynak için bkz. Bailey 1985: 120. Toharca tmān/tumane bir İrani dilden alıntı olmalıdır. Cf. Douglas Adams, A Dictionary of Tocharian B 301.
https://www.etimolojiturkce.com/kelime/tümen
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Etimolojiturkce
Tümen Kelime Kökeni, Kelimesinin Anlamı - Etimoloji
Tümen kelimesinin anlamı, kökeni ve etimolojik incelemesi. Tümen kelimesinin geçtiği en eski kaynak ve kelime etimolojisi, Tümen ne demek?
مروا و مرغوا (اشارهای دربارهٔ دو لغت)
نویسندهٔ حاضر در جایی به قید احتمال گفته است که مرغوا احتمالاً حاصل نحت (blending) است و از روی مرغ و مروا ساخته شده. اگر مرغواگِ متون پهلویِ اشکانی مبنا قرار گیرد و اگر معنای این مرغواگ در اصل "بانگ مرغ" بوده باشد (و این رأیی قدیمی، ولی احتمالاً درست، است)، آن گاه راهی نمیماند جز آنکه مرغوا مشتق باشد از
murgh-wāg
و مروا مشتق باشد از
murw-wāg.*
بنابراین، احتمال نحت را باید کنار گذاشت. آنچه در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی آمده نیز از نظر ما درست نیست.
* توضیح به جهت کسانی که کمتر با تاریخ زبان فارسی آشنا هستند: مُرو لغت فارسی است نه مُرغ، ولی مرو، جز در یک دو لغت مانند مرویزه، منسوخ شده.
https://www.tg-me.com/YaddashtQaemmaqami
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
نویسندهٔ حاضر در جایی به قید احتمال گفته است که مرغوا احتمالاً حاصل نحت (blending) است و از روی مرغ و مروا ساخته شده. اگر مرغواگِ متون پهلویِ اشکانی مبنا قرار گیرد و اگر معنای این مرغواگ در اصل "بانگ مرغ" بوده باشد (و این رأیی قدیمی، ولی احتمالاً درست، است)، آن گاه راهی نمیماند جز آنکه مرغوا مشتق باشد از
murgh-wāg
و مروا مشتق باشد از
murw-wāg.*
بنابراین، احتمال نحت را باید کنار گذاشت. آنچه در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی آمده نیز از نظر ما درست نیست.
* توضیح به جهت کسانی که کمتر با تاریخ زبان فارسی آشنا هستند: مُرو لغت فارسی است نه مُرغ، ولی مرو، جز در یک دو لغت مانند مرویزه، منسوخ شده.
https://www.tg-me.com/YaddashtQaemmaqami
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan