Telegram Web Link
Forwarded from ایران بوم
«ابوالحسن نجفی»، مترجم و زبان‌شناس برجسته ایرانی

ابوالحسن نجفی زبان‌شناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. مهم‌ترین بخش فعالیت‌های ادبی و علمی او در حوزه ترجمه متون ادبی، ویرایش، زبان‌شناسی و وزن شعر فارسی بود. او یکی از دقیق‌ترین دایره‌ها برای طبقه‌بندی وزن شعر فارسی را تدوین کرده که به دایره نجفی معروف است.
در تاریخ فرهنگ و هنر ایران بزرگانی هستند که حجم آثار و تالیفاتشان بیش از عمر مفیدی است که برای یک اندیشمند تصور می‌شود و بی‌شک ابوالحسن نجفی یکی از آنان است. نگاهی به کارنامه پژوهش‌ها و تالیفات و ترجمه‌های ابوالحسن نجفی بی‌شک این مسئله را مشخص می‌کند.

اهمیّت و مقام انسان فرهنگی را باید در سهمی دانست که در پیشرفت فرهنگ مملکت خود داشته است، از خلاقیّت گرفته تا تعلیم و تبادل‌های فرهنگی و تشویق جوانان و راهنمایی‌های سازنده و میراثی که از خود به جا نهاده است. در مورد آقای نجفی به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنم، کوتاه:

۱. «فرهنگ فارسی عامیانه» آقای نجفی که طی بالغ بر بیست سال کار مداوم فراهم آورده‌اند، با اسلوب‌ترین و روشمندترین فرهنگی است که تاکنون در زبان فارسی در این موضوع داشته‌ایم؛

٢. ترجمه‌هایی که به‌قول زنده‌یاد محمد قاضی ‌گل سرسبد ترجمه‌ها از فرانسه به فارسی است؛

٣. اولین پایه‌گذار ویرایش علمی و فنی در ایران. ویرایشگری در انتشارات فرانکلین، ادامه کار آقای نجفی در انتشارات نیل بود نه پایه‌گذاری آن؛

٤. پرورش‌دهنده نویسندگان فراوانی که بهرام صادقی و تقی مدرسی و هوشنگ گلشیری تنها مشهورترین آنها هستند؛

٥. معرف صادق و امین بسیاری از بهترین چهره‌های داستان‌نویسی فرانسه در ایران؛

٦. تألیف کتاب «مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن» که تاکنون بیش از ده چاپ از آن منتشر شده است؛

٧. تألیف کتاب «غلط ننویسیم» که حساب چاپ‌های آن از دست من در رفته، اما می‌دانم آقای نجفی برای ویرایش دوم آن مطالب فراوانی فراهم آورده‌اند که حجم کتاب را سه برابر می‌کند و به گفته ایشان کتابی می‌شود کاملا متفاوت؛ با تغییرهایی در مواضع قبلی آقای نجفی؛

٨. و از همه مهم‌تر کشف‌ها و ابداع‌های اوست در عروض فارسی. آقای نجفی عروض فارسی را بر پایه علمی تازه‌ای بنیاد نهاد و انقلابی در عروض فارسی پدید آورد که موضوع پژوهش‌های بدیع فراوان شد. متن این پژوهش‌ها را می‌توانید در مجموعه‌مقاله‌های آخرین سمینار عروض پیدا کنید.
...

در بازگشت به ایران او به حلقه ادبی جنگ اصفهان پیوست و از شماره سوم مجله جنگ اصفهان با آن همکاری کرد. مجله‌ای که بعدها از دل آن نام‌های بزرگی چون بهرام صادقی، محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری در آسمان ادبیات ایران درخشیدند. نجفی همچنین تا سال ۱۳۴۹ در گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول بود. در مهرماه سال ۱۳۴۹، به تهران آمد و کار در مؤسسه فرانکلین را آغاز کرد. در همین حال، به عنوان استاد مدعو در گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران تدریس می‌کرد. از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، در کار سرپرستی، تنظیم و ویرایش متون برای دانشگاه آزاد ایران شرکت داشت و در همین زمان کتاب مبانی زبان‌شناسی را تألیف کرد. ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۶۹ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و در سال ۱۳۸۳ مدیر گروه ادبیات تطبیقی شده است. انتشار شش ماه یک بارِ مجله ادبیات تطبیقی با مقالات، گزارش‌ها و نقدهایی در این حوزه، از فعالیت‌های این بخش است که زیر نظر ابوالحسن نجفی و با نظارت او انجام می‌شدند. پیش از ایشان، دکتر جواد حدیدی مدیریت بخش ادبیات تطبیقی را بر عهده داشت، و ابوالحسن نجفی در این بخش با ایشان همکاری می‌کرد.

آثار تالیفی او، «مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «وظیفه ادبیات»، «غلط ننویسیم (فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی)» و «فرهنگ فارسی عامیانه» است. نجفی همچنین ترجمه‌های متعددی دارد که این عنوان‌ها هستند: شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «شیطان و خدا» (ژان پل سارتر)، گوشه‌نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، ضدخاطرات (آندره مالرو)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)، بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، بچه‌های کوچک قرن (کریستیان روشفور)، شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)، کالیگولا (آلبر کامو)، ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)، استادکاران (آرتور آدامُف)، همان طور که بوده‌ایم (آرتور آدامُف)، پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند (رومن گاری)، ژان پل سارتر (هِنری پیر)، درباره نمایش (ژان پل سارتر)، نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)، نویسندگان معاصر فرانسه (برگزیده داستان‌های کوتاه)، وعده‌گاه شیر بلفور (ژیل پرو)، عیش و نیستی (تیری مونیه) و گم‌گشته (ژیل پرو).

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html

@iranboom_ir
‍ ششم بهمن‌ماه سالروز درگذشت مجتبی مینوی

دغدغۀ چاپ درست و دقیق و آراستۀ متون همواره با مینوی بود. خودش شاید بیش از هر کسی در این طریق توفیق یافت و متون مصحَّح خود را به طرز بسیار پاکیزه‌ای چاپ کرد. هم غلط علمی طبع حسّاسش را می‌آزرد هم از غلط مطبعی خون دل می‌خورد. او تدقیق در روش تصحیح متن را یک اندازه هم از برخی شرق‌شناسان آموخته بود و با بسیاری از آنها معاشرت نزدیک داشت. اقامت طولانی در بیرون از ایران به‌خصوص انگلستان و آلمان و ترکیّه نیز بیش از پیش موجب آشنائی‌اش با برخی از بزرگان مغرب‌زمین و آگاهی بیشتر از روش کار ایشان شد. البتّه این استفاده دوطرفه بود. آنها نیز از احاطۀ کم‌نظیر مینوی به زبان فارسی و تحقیقات ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی بهره‌ها بردند. گواه آن پرسشهای علمی مینورسکی از اوست در نامه‌هایش، یا همکاری با آربری در فهرست‌نویسی کتابخانۀ چستربیتی و یا همکاری با پوپ در تألیف کتاب بررسی هنرهای ایران. برخلاف بسیاری از هم‌نسلانش هرگز از محققّان غربی پیروی بی‌چون و چرا نداشت و هرجا لازم دانست با صراحت لهجۀ همیشگی‌اش از ایشان انتقاد دلیرانه کرد. دیدن کتاب مغلوط از جانب هرکه بود او را برآشفته می‌کرد. در مکتوبی (۱۰) که به تاریخ ۲۵ اسفندماه ۱۳۳۴ از استانبول نوشته و دربارۀ چند دستنویس محفوظ در کتابخانه‌های ترکیّه توضیحاتی داده، از چاپ پرغلط کتاب سیرت ابن خفیف به دست آنه‌ماری شیمل بی‌باکانه انتقاد نموده ... است. از نوشته‌های افشار و مینوی (۷ و ۱۰) برمی‌آید که با هم قصد تصحیح این متن را داشته‌اند.

[نامه‌های مجتبی مینوی و ایرج افشار، به کوشش محمّد افشین‌وفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۳۰-۳۱ مقدمه]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
✍🏼 «پیش قاضی و معلق‌بازی» یا «پیش غازی و معلق‌بازی»؟
آیا می‌دانستید که بسیاری از ما اصطلاح «پیش غازی و معلق‌بازی» را به‌اشتباه «پیش قاضی و معلق‌بازی» می‌نویسیم؟
«غازی» (از ریشهٔ غزو عربی به معنی جنگ) چندین معنا دارد، ازجمله «جنگجو» و «معرکه‌گیر» و «بندباز». به همین دلیل خطاب به کسی که بخواهد دیگری را گول بزند، می‌گویند «پیش غازی و معلق‌بازی»؟ یعنی پیش کسی چون من، که کارم بندبازی و شیرین‌کاری است، این معلق زدن تو هنرنمایی ناچیزی است.

#یک_نکته_ات_بگویم
#ضرب_المثل

(تهیه‌شده در گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)

https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
#جلال_خالقی_مطلق :
کودکان را با یک زبان فاخر و درست و پیراسته بار بیآوریم


من هیچ شکی ندارم که روان پاک فردوسی که خیلی به خانواده و زن و کودک اهمیت می دهد، خرسند است از اینکه می بیند در کشورش از شاهنامۀ او برای کودکان استفاده می شود. و ما از کودکی با شاهنامه آشنا می شویم. نسلی که هم سن من هستند از کودکی با شاهنامه آشنا نشده اند البته یک داستان هایی شنیده اند ولی به طریق امروز آنطور که باید و شاید خیر. این آشنایی باید انجام بگیرد و به طریق درست هم انجام بگیرد و شرایطی در این کار رعایت شود. برای نمونه زبان این اثر با سن کودکان نوجوانان ما مناسب باشد و این زبان در عین سادگی باید پیراسته و فاخر باشد. یعنی ما نباید تصور کنیم وقتی که با کودکان صحبت می کنیم به آن ها یک زبان عامیانه یاد بدهیم؛ بلکه آن ها را از همان کودکی با یک زبان فاخر و درست و پیراسته باربیآوریم.


#منصور_رستگار_فسایی :⁣
اراده فردوسی مبتنی بر جامعه اوست⁣

در دوره سامانی كه فردوسی كودكی بيش نيست آزادانديشی ايرانی، غرور ملی و استقلال ايرانی پهنای خراسان بزرگ را در بردارد و كم‌كم تبديل به ايران بزرگ می‌شود و خورشيد خراسان را به طلوع نور وادار می‌كند. فردوسی با اين غرور ملی بزرگ و پرورده می‌شود، اين شاعر حماسه‌سرا برای انديشه ايرانی كتابی می خواهد كه بازتاب انديشه‌های ايرانی باشد و شناسنامه ملی می‌خواهد كه دارای ارزش‌های اخلاقی و دينی باشد. فردوسی اراده‌ای دارد كه سی سال وقت خود را برای شاهنامه می‌گذارد اراده فردوسی مبتنی بر جامعه اوست.⁣

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from مجله گردشگری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺️آتشدان سنگی نقش رستم، فارس.

🔸️ در كناره غرب نقش رستم و در كنار مسیر آسفالته‌ای كه به سوی روستای شول می‌رود دو آتشدان از سنگ كوه تراشیده شده كه شكل هرم ناقص تو گود را دارند و یکی از دیگری اندكی بزرگتر است اما مشخصات و تزیینات هر دو یکی است فاصله آن دو از هم تنها 80 سانتی متر است. اين دو آتشدان همانند چهار طاقی است كه راسش كوچكتر از قاعده است. آتشدان جنوبی قاعدهای تقریبا مستطیلی (1/70×1/50) دارد و ارتفاعش 1/75متر است، اما آتشدان شمالی قاعده‌اش تقریبا مربع شكل است (1/30×1/30) و ارتفاعش 1/55 متر می‌باشد. نزدیک اين دو اتشدان سكویی است كه در قسمت جنوبی سه پله دارد. جرزهای چهارگانه آتشدان‌ها همانند ستون‌هایی استوانه‌ای ضخیم و كوتاه هستند كه بر پایه‌ای چهار گوش قرار گرفته و طاق‌ها هلالی‌اند و از زير بند ستون‌ها برخاسته و به یكدیگر وصلشان می‌كنند.
==============
#آتشدان_سنگ_نقش_رستم #فارس
#آتشدان_سنگی #نقش_رستم #روستای_شول

♻️ @JournalTourism 👈♻️
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
یادی از استاد سید حسن تقی‌زاده


▪️تقی‌زاده به ظاهر یک رجل سیاسی است اما در عرصه‌هایی پیشاهنگ است. مقالات تقی‌زاده در مورد فردوسی در مجلهٔ کاوه پس از نود سال و مقدمهٔ او بر دیوان ناصرخسرو پس از هشتاد سال بی‌نظیر و عالی است. نیز گاه‌شماری در ایران هنوز در روی کرهٔ زمین بهترین اثری است که در این مورد نوشته شده است.
تقی‌زاده مقام علمی بسیار بالایی دارد.

محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد ۳، تهران: ۱۳۹۶، صفحهٔ ۳۹۸

تصویر: از راست:  محمود افشار، جبیب یغمایی، مجتبی مینوی، سید حسن تقی زاده و عطیه تقی زاده، خرداد ۱۳۴۸
عکس از استاد ایرج افشار، گنجینهٔ پژوهشی ایرج افشار
‌هشتم بهمن‌ماه، سالروز درگذشت
فرزند تأثیرگذار ایران؛
زنده‌یاد استاد سید حسن تقی‌زاده
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
اول آزادی


▪️همۀ این اختلاف مذهب و زبان و نژاد ادنى (کمترین) خللی به وحدت ملّی ایران و وطن‌پرستیِ ایرانیان نمی‌رساند، فقط به شرط عدالت و آزادی و رفاه اجتماعی و اگر این شرط موجود باشد جای هیچ‌گونه نگرانی از آن اختلاف مذهب و زبان نخواهد بود؛ چنانکه حالا در فرانسه نسبت به پروتستان‌های آن مملکت نگرانی نیست ولی در قرن ۱۹ مسیحی که آنها مورد آزار بودند نگرانی بوده و شب سنت بارتلمی در سنهٔ (سال) ١٥٧٢ مسیحی که پروتستان‌ها را قتل عام کردند در همین کتاب معروف لغت لاروس فرانسوی صفحهٔ ننگین تاریخ تعصب در فرانسه شمرده شده .
در موقع جنگ اروپا نه سویسی‌های آلمانی‌نژاد و زبان، ادنی (کم‌ترین) تمایلی به آلمان نشان دادند و نه سویسی‌های فرانسوی‌زبان نسبت به فرانسه و همهٔ آنان مملکت خود را که مقر آزادی و عدالت است، برهمهٔ ممالک خارجی مجاور خود ترجیح می‌دهند.

پس وطن پرستی حقیقی بر اساس آزادی و عدالت قائم می‌شود ورنه وطن‌پرستی اجباری ریشه پیدا نمی‌کند و «حبِّ وطن گرچه حدیثی است صحیح» طبع انسان هم راحت و رفاه و عدالت و آزادی و حُریّت (آزادگی) در زبان و دین خود در اقامتگاه خود می‌خواهد و به آسانی به مردنِ به سختی و ظلم و سلبِ آزادی تن در نمی‌دهد و پیشوایان ما گفته‌اند كه مُلک با كفر دوام می‌کند ولی با ظلم دوام نمی‌کند.

ناصر خسرو قبادیانی بلخی که افتخار ایران و شاعر سخنور با ایمان فارسی است به سبب اسمعیلی‌بودن یعنی هفت امامی بودن از وطن خود آواره شد و خانمان او را به حکمِ روحانیان و اُمَرای متعصّب، ویران و تاراج کردند و او به بَدَخشان (افغانستان) گریخت و در درهٔ کوهی به نام یُمکان در حوالی فیض‌آباد و جرم کنونی بقیهٔ عمر خود را به عُسرت و سختی و تنهائی و عزلت و غربت در آنجا گذراند.
چنانکه معروف است، فردوسی را هم به عنوان اینکه رافضی است (شیعه است) از دفن در قبرستان مسلمانان مانع شدند. خسرو انوشروان که بقدر مقدور آئینهای عادلانه برای رعایا جاری کرد (اگرچه نسبت بمانويان و مزدکیان تساهلی نشان نداد) باز قریب ٤٨ سال سلطنتِ با استحکام و با آسایش کرد و خسرو پرویز که مملکت ایران را وسعت فوق العاده داده و فتوحات عظیمه کرد و سوریه و فلسطین و مصر و قسمت بزرگی از خاک روم را تا تنگه بوسفور و پشت دیوار قسطنطنیه مسخّر ساخت در نتیجهٔ ظلم زیاد و اسراف و جمع مال از رعایا عاقبت به دست خود ایرانیان هلاک شد.
مجلهٔ یغما، ۱۳۳۲، صص ۴۷۰–۴۶۹
زنده‌یاد استاد سید حسن تقی‌زاده
#منصور_رستگار_فسایی:
فردوسی در فکر ساختن آینده‌ای بزرگ و باشکوه و درخور ملت ایران بود


منطق #فردوسی در نظم شاهنامه افتخار ساختن هویتی جعلی نبوده بلکه تمام داستان‌های شاهنامه از زیربنای مستحکمی برخوردار است که او با واقع‌بینی خاصی به این مسئله نظر داشته است. فردوسی سرشار از ایمان به خالق یگانه و #وطن‌_پرستی بوده و مردی است که گذشته‌ ایران را به خوبی می‌‌شناخته ولی به آینده‌ای چشم دوخته بود که به چشم هیچکس نیامده بود. فردوسی در فکر ساختن #آینده‌ای بزرگ و باشکوه و درخور ملت ایران بود، فردوسی در روزگاری قلم به دست گرفته و تاریخ اساطیری ایران را به نظم درآورده بود که همه‌ افراد جامعه‌ آن روز گذشته‌ خود را از یاد برده بودند. فردوسی پس از ذکر نام و یاد خداوند بلافاصله از خرد سخن می‌گوید چراکه او خرد را برای شناخت خداوند ضروری دانسته و به کار می‌گیرد، همچنین به دادگری خداوند اندیشیده و عدل و داد خداوندی را متوازن‌کننده‌ی هستی می‌داند.

@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
نهم بهمن‌ماه زادروز احمد بهمنیار

بهمنیار تحصیل مدارج عالی علم را در محضر پدر خود آغاز کرد و پس از مدتی کوتاه در زبان عربی چنان تسلط یافت که خود مدرس بنامی در علوم ادبی و زبان عربی شد.
هنگامی که بهمنیار سرگرم بحث و درس در حوزه‌های علمی شهر کرمان بود نهضت مشروطه‌خواهی ایران قوام گرفته بود و خواه‌ناخواه پای او را که جوانی آزاداندیش و خوش‌فکر بود به میدان مبارزه و سیاست کشانید. پس روزنامۀ دهقان را از سال ۱۲۸۹ش تا مدت دو سال در آن شهر انتشار داد. در گیراگیر نخستین جنگ جهانی به گناه آزادگی از شهر خویش به سرزمین فارس رانده شد و در آنجا به زندان درافتاد و مدت چهارده ماه و هفت روز زندان بود.
بهمنیار در هنگامی که سرگرم سیاست بود هیچ‌گاه از تحصیل و تدریس دست نکشید. در همین ایام زبان انگلیسی آموخت و در مدارس کرمان و بم به شوق و میل، علوم ادبی تدریس می‌کرد.
پس از آزادی از زندان فارس به تهران آمد و در دستگاه دولتی مأمور خراسان شد. در خراسان نیز از کوشش بازنایستاد. روزنامۀ فکر آزاد را از سال ۱۳۰۱ تا دو سال پس از آن انتشار داد. چون از مأموریت خراسان در سال ۱۳۰۳ به تهران بازگشت به نشر سال سوم روزنامۀ فکر آزاد پرداخت.
در سال ۱۳۰۵ به خدمت وزارت معارف درآمد و مأمور تبریز گردید. در آنجا ریاست دارالمعلمین را به عهدۀ او گذاشتند. چون در سال ۱۳۰۶ به تهران آمد به دعوت وزارت عدلیه قضاوت اختیار کرد و مدت دو سال در قزوین و همدان و مشهد در مقام قضاوت خدمت کرد. اما چون روح بلند و دانش‌جوی او قبول دروغ و ستیز حاکم و محکوم را نداشت مجدداً به خدمت وزارت معارف درآمد و در سال ۱۳۱۰ به تدریس زبان و ادبیات عربی در دارالمعلّمین عالی پرداخت. ضمناً در مدرسۀ عالی سپهسالار نیز سمت تدریس یافت.
بهمنیار پس از تأسیس دانشگاه در سال ۱۳۱۳ به استادی زبان و ادبیات عربی برگزیده شد و طبق قانون رساله‌ای برای گذرانیدن درجۀ اجتهاد (دکتری) نوشت. زندگی آرام و یکنواخت بهمنیار از زمان خدمت در دانشگاه آغاز شد. پس از مدت بیست سال پایان عمر را یکسره در محیط دانش و ادب به سر آورد. شبانه‌روز با کتاب بود و کتاب می‌خواند و کتاب می‌نوشت و آنچه می‌دانست به دیگران می‌آموخت. بهمنیار در زبان عربی و دقایق آن زبان استادی کم‌نظیر بود. در فارسی چیره‌دست و درست‌نویس بود.

[نادره‌کاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۱۴۱-۱۴۳]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
#جشن_سده

جشن سده، یکی از جشن‌های ایرانی، است که در آغاز شامگاه دهم بهمن‌ماه یعنی آبان روز از بهمن ماه برگزار می‌شود.

در دهمین روز یا آبان روز از بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند، جشن سده آغاز می‌شود. در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دست جمعی و با گردهمایی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت میکنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است. زرتشتیان تهران، کرج، استان یزد و روستاهای اطراف میبد و اردکان، کرمان و روستاها، اهواز، شیراز، اصفهان، اروپا (سوئد) و آمریکا (کالیفرنیا) و استرالیا با گردآمدن در یک نقطه از شهر یا روستا در کنار هم آتشی بسیار بزرگ می‌افروزند و به نیایش خوانی و سرودخوانی و پایکوبی می‌پردازند.
 
مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران» و رضا مرادی غیاث‌آبادی در کتاب «نوروزنامه»، بر این باورند که سَدَه در زبان اوستایی به معنای برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطی با عدد ۱۰۰ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» معرب شده‌است در حالیکه واژه «سده» به شکل «سذق» معرب شده‌است.
از اسطوره‌های جشن سده تنها یکی به پیدایش آتش اشاره دارد.
فردوسی می‌گوید: «هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می‌دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقه‌ای زد و آتش پدیدار شد.»

برآمد به سنگ گران‌سنگ خرد   
هم آن و هم این سنگ گردید خرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ   
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
جهاندار پیش جهان آفرین   
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که اورا فروغی چنین هدیه داد   
همین آتش آن گاه قبله نهاد
یکی جشن کرد آنشب و باده خورد   
سده نام آن جشن فرخنده کرد

هم در کتاب «التفهیم» و هم «آثارالباقیه» ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آنرا افروختن آتش بر بامها می‌داند که به دستور فریدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده‌است که: «آفریدون همان روز که ضحاک بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای می‌آورند.»

#آیین_جشن_سده
در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام می‌خوانیم:
«هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می‌آورند، بعد از آن به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن باستانی را بر پا می‌داشتند.»

مرد آویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری این جشن را در اصفهان با شکوه فراوان برگزار کرد.
همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشن‌های سده در برابر امیر محمود غزنوی قصیده‌ای دربارهٔ سده خواند که آغاز آن این است:
سده جشن ملوک نامداراست 
زافریدون و از جم یادگار است


     🔥🔥#جشن_سده_فرخنده باد🔥🔥🔥

@kheradsarayefedowsi
Forwarded from وُهومَن اَمشاسِپَند (بردیا)
۱ - اشتقاق سده

چون جشن (۱) سده مانند جشن های فروردین و تیرگان و مهرگان عهد ساسانی بیادگار مانده است،
(۱) بی شک در زبان پهلوی ظاهراً جشن مزبور در آنزمان « ستك Satak ». یا سذگ انده می شده که تازیان آن را معرب کرده «سَدَق» و «سَذَق» از دو جزء مرکب ست :
نخست از سد ( = صد ) که در اوستا (۳) و در سنکریت sata » (٤) است و شماره دو
د.
م کلمه ی سده « ه » پسوند نسبت است که در پارسی باستان aka در کلمه ی (بندک - bandaka = بنده . و در جمع آن bandakan و هم چنین در کلمه ی كامک - kamaka =كامه ی به صورت « اک - ak » یا « اگ - ag » ( در كلمه بندک - ک _ kamak ) دیده می شود.
س رازی مؤلف كتاب «المعجم في معاثیر اشعار العجم» در نوشته : (ه) د هاء تخصيص ـ و آن هائی ست که در اواخر عی را از جنسی ممتاز گرداند و آن را تخصيص النوع من الجنس خوانند.
-------------------------------------------

(۱) كلمه ی جشن به قول فرهنگ هایی چون لغت فرس و جهانگیری وغیره ؛ به معنی عید و مجلس شراب و مهمانی ست ولی اصل کلمه از فعل «يز - yaz» اوستائی و « يد - yad» فرس هخامنشی و «یج - yaj»
(سنسکریت) مشتق است . «یسن yasna»
و «یشت - yasht» اوستائی و «یجن - yajna» سنکریت از همین بنیاد است و لغات ایزد جشن و یزد (شهر) و یزدان که در فارسی امروز به جای مانده اند همگی از این ریشه مشتق هستند. و نیز کلمه ی یزشن که به معنی تشریفات مذهبی زرتشتیان است از همین بنیاد می باشد.
بارها در شاهنامه دلیل است که در خداینامک از این جشن آمده است، رجوع شود به عنوان «سده در اشعار پارسی»
۱۰
@khashatra
Forwarded from وُهومَن اَمشاسِپَند (بردیا)
چنان که  : دندانه از دندان و چشمه از چشم و زبانه از زبان و پایه از پای و گوشه از گوش و دسته از دست و ناخنه از ناخن و تنه از تن و پشته از پشت و علیهذا زرینه و سیمینه و چوبینه و آوازه و چهله و دهه و هفته و ترشه و تلخه و بنفشه و سبزه و سیاهه و سپیده و زرده و نشانه و کرانه و میانه و آسمانه که این همه ها آت به واسطه ی حرکت ما قبل خویش هر نوعی را از جنس خویش فصل می کند.
از مثال های فوق نيک پیداست که یکی از موارد استعمال پسوند مزبور الحاق آن ست به عدد برای افاده ی تخصیص چنان که پنجه از پنج [ انگشت ] و هفته از هفت روز ] و دهه از ده روز و چله از چل ( = چهل) [روز ] و پنجاهه روزه نصاری) از پنجاه [ روز ] وسده از سد ( = صد ) اروزا و هزاره از هزار [ سال ] آمده است.
از آن چه گفته شد آشکار گردید که، سده لغة به معنى ( منسوب به شماره ی سد است که برای رساندن اختصاص استعمال شده و این که در فرهنگ های پارسی (۱) آن را به معنی
«آتش شعله بلند و آتش شعله کشنده» گرفته اند معنی مجازی و فرعی است که به مناسبت جشن سده از قدیم ایجاد گردیده است. چنان که در فرهنگ جهانگیری (۲) بدون این که اشاره ای به این معنی مجازی شده باشد، دو بیت شعر از حکیم ازرقی (متوفی در حدود ٤٦٥ هجری) آمده است که متضمن همین معنی مجازی است و می رساند که از دیر باز میان شعرا و ادبا متداول بوده و آن دو بیت این ست :
از جور و ستیز تو بهر بیهده ای،
در هر نفس از سینه برآرم سده ای.
ای عشق تو در دل من آتش زده ای،
مردی نبود ستیزه با دل شده ای.

و خاقانی (متوفی در ٥٩٥ هجری) نیز هنگامی که می سرود ؛
مگذار که آتش سده در جان مارند،
این هجر کافر تو که آفت رسان ماست.
شاید نظر به آتش افروزی های بزرگی که در جشن سده مرسوم بوده است چنین معنی مجازی را از کلمه ی سده اراده کرده باشد.
--------------------------------------
(۱) فرهنگ آنندراج و برهان قاطع و انجمن آرا.
(۲) ذيل لغت سده.


📚 بُن مایه ؛
نسک (:کتاب) جشن سده ؛
نوشته ی استاد ابراهیم پور داوود.

رونوشت بردیا بزرگمهر.

۱۱
@khashatra
ادامه دارد...
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.
به فرخی جشن سده

دهم بهمن ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

دهم بهمن ماه، جشن فرخ سده است.
نیاکان ما این جشن را بهر گرامی‌داشت آتش بر پا کرده‌اند. گفته‌اند که اندرین روز هوشنگ شاه پیشدادی آتش را کشف کرد.
این آگاهی در شاهنامه آمده است. اوستا در این باره سخنی ندارد.

ارج آتش را نتوان در شتابدهی تمدن بشر نادیده گرفت. بدین روی آتش تا امروز هم بس گرامی است.

جای آن است تا دو سخن به میان گذاشته شود:

نخست، گرامی داشتن آتش است.
کسانی به بیهوده ایرانی را آتش پرست شمرده‌اند.
به فرموده فردوسی، این سخن همان اندازه پوچ است که مسلمان را سنگ پرست بخوانند. چرا که رو به کعبه نماز می‌گزارد.

دوم، از میان رفتن جشن‌های ایرانی است. نگفته آشکار است که این جشن‌ها بر پایه آگاهی گسترده نیاکان ما از زمین و آسمان و گردش ستارگان، و هم بر پایه باریک‌نگری‌های فلکی به میان گذاشته شده، تا شادی را بگستراند و بدین وسیله، زندگانی را دلپذیر گرداند.

از آن روز که جشن‌های ایرانی در سرزمین ایران نکوهیده شد و آن را واروی بنیادهای دینی معرفی کردند، گمگشتگی‌ها زیادتر شد.
آدمیان را، و به ویژه جوانان را، فرهنگ بایست. شادی بایست.

جشن‌های نیاکانی ما که نکوهیده شد، جشن‌های بیگانه گرامی شد.
گلایه است از گردانندگان فرهنگی این دوره که تا توانستند با فرهنگ ایرانی ستیزه کردند و آن را بد وانمودند. این سردرگمی و خویشتن‌گریزی، این همه نیاز به روانپزشک و روان‌درمانگر، و این پیروی فراگیر از بیگانگان حاصل ایران‌ستیزی شماهاست که گرداننده فرهنگ بودید و هستید.

نوروز و جشن مهرگان و جشن سده که بد است! در باره کریسمس و ولنتاین و خرده‌کاری‌هایی چون تم تولد و دیگر تقلیدها از بیگانگان چه رایی دارید؟

دریغ که هنوز تا کسی زبان بگشاید بی‌دین می‌خوانیدش و گمراه، و خود را دیندار و عین حق.

سخنی نمانده. شما عین حق باشید.
ایرانیان به راه نیاکان خود می‌روند. نیاکانی که از راه آشنایی با گردش ماه و خورشید و فلک و شناختن سامان کیهان، زندگانی خود و تمدنی شگرف را بنیاد نهادند.

دیگر بر همگان آشکار شده که آشتی با فرهنگ ایرانی و به ویژه با جشن‌های ایرانی، بهری بزرگ از سرگردانی و گمگشتگی‌ها را از میان برمی‌دارد.

جشن سده فرخ باد. فرخ‌تر باد.

https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
💠 جشن سده

مهرداد بهار

جشن سده را در دهمین روز از ماه بهمن، به هنگام شب، برگزار می‌کردند. در توجیه این جشن افسانه‌های گوناگونی پدید آمده است. این جشن را به هنگام شب برگزار می‌کردند. همگان به صحرا می‌رفتند و کوهه‌هایی از بوته‌ها فراهم می‌ساختند و آنها را برمی‌افروختند و شادی و پایکوبی می‌کردند و معتقد بودند که این آتش بازماندۀ سرما را نابود می‌کند. گردآوری این بوته‌ها فریضه‌ای عمومی شمرده می‌شد و بزرگان و مالداران کسانی را اجیر می‌کردند تا به جای ایشان بوته گرد آورند.
تا آنجا که از اساطیر و متون ایرانی باستان و میانه برمی‌آید، جشن سده ازجمله آیین‌هایی نبوده است که در ایران باستان و در ادبیات زرتشتی اعصار کهن رسمیت داشته باشد، ولی می‌توان باور کرد که خود آیینی بس کهن بوده است؛ زیرا این‌گونه اعیاد در جهان انسان اعصار قدیم کمابیش عمومیت داشته است.
اگر قول بیرونی را بپذیریم، این جشن تنها از دورۀ اردشیر بابکان، یعنی قرن سوم مسیحی، در عداد اعیاد رسمی درآمده، سپس با آیین زرتشتی درآمیخته و سپس صورت جشنی ملی یافته و تا قرن‌ها پس از اسلام دوام آورده است. این نظر بسیار محتمل است؛ زیرا دورۀ اشکانی و ساسانی دورۀ آمیختن کامل فرهنگ بومی و آریایی در ایران است.
اما آنچه دربارۀ علت جشن بیان شده، چه علل اسطوره‌ای و چه علل نجومی- قدیمی، جز در یکی دو مورد، همه به گرد توجیه واژۀ سده در ارتباط با واژۀ صد می‌گردد و درست همین اسطوره‌سازی‌ها و دلایل متعدد تقویمی در ارتباط سده و صد است که ما را به شک می‌افکند که مبادا این واژه اصولاً ارتباطی با عدد صد نداشته است.
در پی این تردید باید دید این جشن چه موقعیت تقویمی دقیقی دارد. جشن سده با سپری شدن چهل روز از زمستان برگزار می‌شود. این جشن دقیقاً در پایان چلۀ بزرگ قرار دارد و به اعتقادات عوام با به سر رسیدن این چله زمین دزدانه نفس می‌کشد.

🔹«دربارۀ جشن سده»، مهرداد بهار، چیستا، سال ۱، شمارۀ ۶، بهمن ۱۳۶۰، صص ۶۲۹-۶۵۰
❇️به مناسبت جشن سده

▪️گزارش بیهقی در سال ۴٢۶ هجری قمری،  پس از بیستم ماه صفر از برگزاری سده در سه فرسنگی لشکرگاه مرو به عهدمسعود غزنوی:

▪️«و سده نزدیک بود، اشتران سلطانی را و از  آن همه لشکر به صحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید و پس از آن حرکت کرده آید . وگز می‌آوردند و در صحرایی که جویی آب بزرگ بود برآن برف می افکندند تا به بالای قلعتی برآمد و  چهار طاقها بساختند از چوب سخت بلند وآن را به گز بیاگندند و گز دیگر جمع کردند که سخت بسیار بود و به بالای کوهی بر آمد بزرگ و اله بسیار و کبوتر و آنچه رسم است از دارات این شب به دست کردند.
▪️.... و سده فراز آمد، نخست شب امیر بر  آن لب جوی آب که شراعی زده بودند بنشست و ندیمان و مطربان بیامدند و آتش به هیزم  زدند و پس از آن شنیدم که قریب ده فرسنگ فروغ آن آتش بدیده بودند و کبوتران نفط اندود بگذاشتند و ددگان برف‌اندود و آتش‌زده دویدن گرفتند و چنان سده‌ای بود که دیگر آن چنان ندیدم، و آن به خرمی به پایان آمد.»

📚تاریخ بیهقی، به تصحیح علی اکبر فیاض، نشر هرمس، ص۵۰۱

@ahle_tamyz
https://www.tg-me.com/eshtadan
#قدمعلی_سرامی
شاهنامه باعث پیوستگی مردم ایران بوده است

🔸سربلندی و عزت نفس فردوسی بیش از آن بود که زبان به شکوه بگشاید یا در پی ثروت درباریان باشد / ایرانیان می دانستند و باور داشتند که جوینده یابنده است / اگر گام در راه بگذاریم حتما آن چه را که می خواهیم به دست می آوریم / در زمان فردوسی افراد بسیاری بودند که می اندیشیدند زنان فروتر از مردان‌اند / می توانیم با اطمینان بگوییم که فردوسی همواره ارج‌گزار و ستایشگر زنان آزاده بوده و از همسرش با عشق و دلبستگی فراوان یاد می کند / شاهنامه به ما نشان می دهد، در گذشته زنان ایرانی حتی به پادشاهی هم می رسیده‌اند / یکی از پیام‌های شاهنامه این است که بکوشیم تا پنجره‌ای به سوی روشنایی بگشاییم و مانند زنان و مردان آزاده حماسه باشیم

@shahnamehpajohan

#مرتضی_ثاقب_فر:

فردوسی هنگامی سرودن شاهنامه را آغاز میکند که هنوز امیدها زیاد است و اگر چه « زمان سرایی پر از جنگ است و به جویندگان جهان تنگ » و هر چند خراسان و توس همانند بسیاری از مناطق ایران ، میدان تاخت و تاز و کشمکش همیشگی مدعیان و حریفان است ، ولی هنوز سامانیان نیرویی دارند ، غلامان ترک چیرگی نیافته اند ، فردوسی خود شکوه و ثروتی دارد ، جوان است با همسری با فرهنگ و پهلوی دان ، و در توس از پشتیبانی دوستان و میهن پرستان بی بهره نیست . لیک بزودی سامانیان به شوند (علت) سیاستهای نادرست خود و چنان که دیدیم به سبب (دلیل) بدرفتاری با غلام / سردار وفاداری چون آلبتگین سقوط می کنند ، و نه تنها زمانه « جای سختی و بلا و نشستن گه اژدهای تیز چنگ » میشود ، بلکه جوانی فردوسی نیز به پیری همراه با تنگدستی می گراید ، آنچنان که گاهی به نان و گوشت و هیزمی گرمازا نیز نیاز دارد و این مرد والامنش ناچار میشود این را به خواننده یادآور شود . یا در پایان کتاب و پس از شرح ماجرای مرگ یزدگرد سوم چنان از تنگدستی می نالد که مرگ را بر بارش تگرگ ترجیح میدهد.

برای خواندن متن کامل اینجا بزنید

@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from ایران بوم
۱۴ بهمن ماه سالروز درگذشت دکتر عباس زریاب خویی ( ۲۰ امرداد ۱۲۹۸ خوی - ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ تهران) است. یادش گرامی باد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/34508

عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در شهر خوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دوره اول دبیرستان را در خوی گذراند و چون امکان ادامه تحصیل در خوی وجود نداشت نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو عربی، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ به قم رفت و درمدرسه فیضیه با مرحوم آیت الله جعفر اشراقی هم اطاق شد و قریب شش سال نزد علمای طراز اول حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول بود.. در سال ۱۳۲۲ فوت پدر باعث شد تا زریاب به شهر خوی بازگردد و مدتی به تدریس در دبیرستان بپردازد.

در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمد و به نوشتن مقاله در نشریه‌های علمی و ادبی پرداخت تا اینکه به کار در کتابخانه مجلس شورای ملی مشغول شد. هم‌زمان دوره لیسانس را در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران گذراند.

در سال ۱۳۳۴ بورس مطالعاتی هومبولت در آلمان در اختیار عباس زریاب خویی قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشته‌های تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت.

دکتر عباس زریاب خویی در سال ۱۳۳۹ به تهران بازگشت در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که آن زمان کرسی استادی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود. با اینکه هنینگ پست دائمی در دانشگاه برکلی برای زریاب در نظر گرفته بود ولی او ترجیح داد که به ایران بازگردد و دانسته‌ها و تجربه‌های خود را در اختیار دانشجویان ایرانی بگذارد
هنگامی که بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دایرةالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همه اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینه‌ها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود و او نیز با دل و جان با این سازمانها به همکاری پرداخت.دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمن ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
از تألیفات وی میتوانیم به « بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه»،« آیینه جام» و « تاریخ ساسانیان» اشاره کنیم و از ترجمه ها نیز می توان به « تاریخ فلسفه ویل دورانت» و « تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان از تئودر نولدکه » اشاره نمود.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/roidad-haye-farhangi/11910-1392-12-14-06-20-32.html

__
 کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Forwarded from نور سیاه
نامه‌ای تاریخی از استاد عباس زریاب خویی

در شمارۀ ۶۳ اندیشهٔ پویا سندی مهم منتشر شده است. نامۀ عباس زریاب به هیئت تجدید نظر دانشگاه تهران. انقلاب که شد زریاب را بازنشسته کردند. حقوق استاد فقید مدتی پرداخت می‌شد تا اینکه سال ۱۳۶۰ ایشان را از دانشگاه اخراج کردند و حقوقش هم قطع شد.

زریاب را به عضویت در تشکیلات فراماسونری متهم کردند. اتهامی که سندش کتاب کذایی فراموشخانه و فراماسونری در ایران تألیف اسماعیل رائین علیه‌ ما‌ علیه بوده است (ج۳، ص۳۱، ۶۵۷،۵۴۴). زریاب در این نامه می‌گوید: آقایان انقلابی و مسلمان! به موازین شرع و قانون پایبند باشید. اصل بر برائت و بیّنه بر مدعی است. اتهام را باید با سند ثابت کنید. آنچه در کتاب رائین آمده سند محکمه‌پذیر نیست. خود رائین هم حرفش را پس گرفته است.
در آخر هم با استفاده از قرآن نوشته غم و شکایتش را به خدا می‌برد. که خدا روزی‌رسان است و روزی را بر هر کس که بخواهد گشایش می‌دهد یا تنگ و فروبسته می‌دارد. ای شمایان! سرخوش نباشید که دنیا به کام شما رفته و بر زندگی و آبروی مردم مسلط شده‌اید. این‌ها می گذرد و اعتباری ندارد. اصل آخرت است. اصل قضاوت تاریخ است. اصل داوری داور زمان است.

تاریخ داوری خود را کرده است. استاد بی‌همتا مثل زرّ ناب از بوتۀ ایام بی‌غش برآمده است. مثل آفتاب می‌درخشد. همان قومی که از دانشگاه اخراجش کردند، به او جایزۀ کتاب سال دادند. در صداوسیما برایش بزرگداشت گرفتند. این یعنی آن تهمت‌ها که به او زدند به کردار بازی بوده است.

حقوق زریاب را بریدند و استاد یگانهٔ روزگار، برای گذران معاش، پیرانه‌سر، مجبور شد به بچه‌مدرسه‌ای‌ها درس بدهد و برای دراهم معدود حق‌التألیف، روضة‌الصفا را تجدید تحریر کند. خاتمت شاهنامه‌شناس بزرگ شد مثل خاتمت فردوسی. به مردمی که جهان سخت ناجوانمرد است.

زریاب نمونهٔ ایران‌دوستیِ معتدل و خردمندانه و پخته و علمی است. از مصاحبانش شنیده‌ام که خلق و خویش عظیم‌تر از فضل و دانش عظیمش بوده است؛ روزگار حقیر شیرین‌عقل نتوانست استاد بزرگ را تلخ و کوچک کند. تا دم مرگ مهربان و مهرآئین و فروتن ماند. ایران‌دوست و مردم‌دوست ماند. با دل خونین لب خندان آورد.

حکیما بخردا رادا به دانایی که می‌شاید
اگر بر ناتوانی‌های این خردان ببخشایی

متن نامهٔ تاریخی استاد عباس زریاب را بخوانید:

«هیئت محترم تجدیدنظر دانشگاه طهران
در پاسخ مرقومه مورخ ۱۱/۱۲/۱۳۶۱ با شمارۀ۶۹۴ ه.ت که در آن مرا به «عضویت در تشکیلات فراماسونری» متهم داشته‌اید، معروض می‌دارد:
۱.همچنانکه بارها در نامه‌های اعتراضیهٔ خود به دانشگاه طهران اظهار داشته‌ام من در تشکیلات فراماسونری عضو نبوده‌ام و این معنی را به شدت تکذیب می‌کنم.

۲. دلیل اتهام را تأیید «مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران» ذکر فرموده‌اید. حاشا که انقلاب اسلامی که خود را منبعث از اسلام و مجری احکام اسلامی می‌داند، چنین اتهام بی‌مأخذی را تأیید کند. لولا إذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بأنفسهم خيرا وقالوا هذا إفک مبين [نور/۱۲]. مسلمان واقعی کسی را بی‌جهت متهم نمی‌سازد. آن چه سندی است که من به موجب آن متهم به عضویت در تشکیلات مذکور هستم؟

۳.اگر مقصود از سند کتاب فراماسونری در ایران تألیف اسماعیل رائین است باید بگویم که کتاب مذکور نه بر اساس موازین شرع اسلام و نه بر مبنای قوانین عرفی و دادرسی «سند» قانونی محسوب نمی‌شود. هر آنچه در آن هست اتهام است و اتهام باید با دلیل و مدرک ثابت شود. و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلم بهذا سبحانك هذا بهتان عظيم [نور/۱۶].

۴.إن جاءكم فاسق بنباء فتبينوا [حجرات/۶]. این دستور اسلام است. اگر او [=رائین] را عادل می‌دانید شهادت عدل واحد در مورد اتهام ارزشی ندارد و شهادت عدلين لازم است. آن شاهد عادل دیگر کجاست؟

۵. اگر او را عادل می‌دانید و شهادت عدل واحد را می‌پذیرید باید بگویم که او از شهادت خود رجوع کرده است و اتهام مذکور را در روزنامهٔ رویداد (مورخ ۲۰/ ۵/ ۱۳۵۸) و در روزنامهٔ بامداد (مورخ ۱٠/ ۶/ ۱۳۵۸) تکذیب کرده است و من فتوکپی تکذیب‌نامۀ او را در روزنامهٔ بامداد که در صفحۀ ۹ شمارۀ مذکور چاپ و منتشر شده است، برای شما می‌فرستم. هر دو شماره در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است. اگر مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهمت‌نامه‌ای را به عنوان سند اتهام نگاه می‌دارد، باید تکذیب‌نامه را هم جزء اسناد داشته باشد.

۶.اما اگر بنا بر قبول اتهام مدعیان و ردّ تظلّم و دادخواهی متهمان است و اگر بنا بر این است که قول مدّعی را بدون بیّنه بپذیرد و قول منکِر و یمین او را نادیده بگیرند باید بگویم: فالي الله المشتکی. انما أشكو بثي وحزني الى الله [یوسف/۸۶: درد و اندوهم را فقط با خداوند در میان می‌گذارم]. الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر و فرحوا بالحياة الدنيا و ما الحياة الدنيا في الآخرة إلا متاع [ رعد/۲۶].
عباس زریاب».

https://www.tg-me.com/n00re30yah
#ابوالفضل_خطیبی:


بارها در سخنرانی‌ها و کتاب‌ها و مقاله‌ها دربارۀ فردوسی شنیده‌ و خوانده‌ایم که فردوسی زبان فارسی و ایران را زنده کرد و اگر شاهنامه نبود، ما اکنون به زبان عربی حرف می‌زدیم و می‌نوشتیم و یا اگر فردوسی نبود ایران نبود. از سوی دیگر دوست دیرین بنده دکتر محمود امیدسالار در کتب جدید خود، بوطیقا و سیاست در شاهنامه (ص۱۲۴) نوشته است: «هدف اصلی فردوسی نه بزرگداشت ایران بوده و نه ستایش فرهنگ یا زبان فارسی به معنی اخص کلمه. او فقط در پی امرار معاش خودش و همچنین اثبات این امر بوده که نشان دهد بهترین شاعر زمانۀ خود است» دکتر محمد دهقانی نیز در برخی مقاله‌ها و کتاب جدیدش سخنان مشابهی را تکرار کرده و به تلویح گفته است که فردوسی آزمند بوده که از محمود غزنوی تقاضای صله کرده بوده است. به نظر بنده شاهکارهای بزرگ جهانی در زمینی برهوت و بدون بستر مناسب سر بر نکرده‌اند و در زمان فردوسی، زبان فارسی مرده نبوده که فردوسی آن را احیا کند. پیش از فردوسی چندین شاهنامه به نظم و نثر دروجود آمدند و فردوسی در همین بستر مناسب شاهکار بی‌مانند خود را خلق کرد.

برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا بزنید

@shahnamehpajohan
#علیرضا_قیامتی :


در فرهنگ ایران‌زمین زنان در بالاترین جایگاه‌ ممکن هستند.«مشی‌ و مشیانه» نخستین زن و مرد اسطوره‌ای ایرانی از مهرگیاه به وجود می‌آیند و تفاوتی میان آن‌ها نیست.در زبان فارسی زن و مرد ضمیر جداگانه ندارند و برای زن و مرد یک ضمیر به کار برده می‌شود. ما شش فرشته مقدس(امشاسپند)در ایران باستان داریم که سه فرشته بانو هستند و سه فرشته مرد. امشاسپند سپندارمذ،خرداد و اَمرداد بانو هستند.بهترین الهه‌های باستان در فرهنگ ایران باستان هم بانویند،آناهیتا ایزد آب‌های روان، اشتاد الهه راستی و درستی و چیستا الهه دانش. یا مثلا در تصاویر تخت جمشید تنها تصویری که از زن می‌بینیم زنی است که روی ارابه قرار دارد.این نشان‌دهنده این است که زن گرداننده زندگی است.یا بر اساس کتیبه‌هایی که در دانشگاه شیکاگو نگه‌داری می‌شود، سرپرست مهندسین تخت جمشید یک بانوی مهندس ایرانی است و زنان در آن زمان حق مرخصی بارداری و حقوق ویژه داشتند.نخستین مهدکودک در تخت جمشید توسط زنان ایرانی ایجاد شده است. نگارگری‌های تخت جمشید نیز به دستان بانوان هنرمند ایران‌زمین پدید آمده‌اند.


@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣
2024/09/23 20:27:30
Back to Top
HTML Embed Code: