Forwarded from شفیعی کدکنی
دهقان
[با یادی از خادمِ فرهنگ، فرزندِ شایستهٔ ایران
و معلمِ زبان و فرهنگِ ایران باستان،
پروفسور احمد تفضلی، در سالگشتِ قتلِ ایشان]
واژهٔ دهقان مأخوذ از واژهٔ پهلوی dehgān است. معنی اصلی آن منسوب به دِه بوده، منتها دِه نه در معنیِ امروزی بلکه در مفهوم اصلیِ «سرزمین».
در نخستین سدههای اسلامی، بسیاری از دهقانان در مقام وارثان طبقهٔ اشراف ساسانی از زندگی آسودهای برخوردار بودند و حتی مانند اسلاف خویش زندگی مجللی داشتند.
فتح قلمرو شاهنشاهی ساسانی به دست اعراب با تاخت و تازهای پراکنده به املاک مزروعی دهقانان سواد، در عراق امروزی آغاز شد. پس از شکست سپاه ایران و محو تدریجی آزادانی که ادارهٔ کشور را در دست داشتند، اشراف محلی یعنی دهقانان، نقش سیاسی و اجتماعی مهمی در بخشها، شهرها و روستاهای خود بر عهده گرفتند.
دهقانانی که حاضر به همکاری با اعراب نمیشدند یا پای به گریز مینهادند و یا تن به هلاک میدادند.
دهقانان افزون بر اهمیت سیاسی و اجتماعی نقش فرهنگی به سزایی ایفا میکردند.
بسیاری از آنان در دستگاه خلفا یا حاکمان حضور یافتند و پس از تأسیس سلسلههای ایرانی در مشرق به منزلهٔ فرهیختگانی که از تاریخ و فرهنگ ایران باستان به خوبی آگاهی داشتند به خدمت پادشاهان، شاهزادگان و امیران درآمدند. رودکی نقل کرده است که دهقانان زر و سیم و اسب به او صله دادند. فرخی در جوانی در خدمت یکی از دهقانان سیستان بود و از او وظیفهٔ سالیانه میگرفت. بنا بر روایتی فردوسی خود دهقان بود.
دهقانان در حفظ داستانهای شاهنامه، حماسۀ ملّی ایران، روایات تاریخی پیش از اسلام و داستانهای عاشقانه ایران باستان بیشترین سهم را داشتهاند. ابو منصور معمری گردآورندهٔ شاهنامۀ منثور ابومنصوری که اینک مفقود است، در مقدمهٔ آن مینویسد که برای گردآوری مواد شاهنامه، دهقانانی را از شهرهای خراسان فراخوانده است. فردوسی غالباً از دهقانان به عنوان منبع و ظاهراً منبع شفاهی روایات خود یاد میکند.
دهقان
احمد تفضلی
به ترجمهٔ زندهیاد ابوالفضل خطیبی
نامهٔ فرهنگستان، بهار ۱۳۷۶، شماره ۹،
صص ۱۴۸-۱۵۵
ترجک
#احمد_تفضلی
[با یادی از خادمِ فرهنگ، فرزندِ شایستهٔ ایران
و معلمِ زبان و فرهنگِ ایران باستان،
پروفسور احمد تفضلی، در سالگشتِ قتلِ ایشان]
واژهٔ دهقان مأخوذ از واژهٔ پهلوی dehgān است. معنی اصلی آن منسوب به دِه بوده، منتها دِه نه در معنیِ امروزی بلکه در مفهوم اصلیِ «سرزمین».
در نخستین سدههای اسلامی، بسیاری از دهقانان در مقام وارثان طبقهٔ اشراف ساسانی از زندگی آسودهای برخوردار بودند و حتی مانند اسلاف خویش زندگی مجللی داشتند.
فتح قلمرو شاهنشاهی ساسانی به دست اعراب با تاخت و تازهای پراکنده به املاک مزروعی دهقانان سواد، در عراق امروزی آغاز شد. پس از شکست سپاه ایران و محو تدریجی آزادانی که ادارهٔ کشور را در دست داشتند، اشراف محلی یعنی دهقانان، نقش سیاسی و اجتماعی مهمی در بخشها، شهرها و روستاهای خود بر عهده گرفتند.
دهقانانی که حاضر به همکاری با اعراب نمیشدند یا پای به گریز مینهادند و یا تن به هلاک میدادند.
دهقانان افزون بر اهمیت سیاسی و اجتماعی نقش فرهنگی به سزایی ایفا میکردند.
بسیاری از آنان در دستگاه خلفا یا حاکمان حضور یافتند و پس از تأسیس سلسلههای ایرانی در مشرق به منزلهٔ فرهیختگانی که از تاریخ و فرهنگ ایران باستان به خوبی آگاهی داشتند به خدمت پادشاهان، شاهزادگان و امیران درآمدند. رودکی نقل کرده است که دهقانان زر و سیم و اسب به او صله دادند. فرخی در جوانی در خدمت یکی از دهقانان سیستان بود و از او وظیفهٔ سالیانه میگرفت. بنا بر روایتی فردوسی خود دهقان بود.
دهقانان در حفظ داستانهای شاهنامه، حماسۀ ملّی ایران، روایات تاریخی پیش از اسلام و داستانهای عاشقانه ایران باستان بیشترین سهم را داشتهاند. ابو منصور معمری گردآورندهٔ شاهنامۀ منثور ابومنصوری که اینک مفقود است، در مقدمهٔ آن مینویسد که برای گردآوری مواد شاهنامه، دهقانانی را از شهرهای خراسان فراخوانده است. فردوسی غالباً از دهقانان به عنوان منبع و ظاهراً منبع شفاهی روایات خود یاد میکند.
دهقان
احمد تفضلی
به ترجمهٔ زندهیاد ابوالفضل خطیبی
نامهٔ فرهنگستان، بهار ۱۳۷۶، شماره ۹،
صص ۱۴۸-۱۵۵
ترجک
#احمد_تفضلی
Forwarded from ایران ورجاوند ™ Irān-i Varjāvand
💠 فرهنگ و هنر
💠 کریم مجتهدی درگذشت
💠 کریم مجتهدی فیلسوف ایرانی درگذشت.
کریم مجتهدی دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری خود را در دانشگاه سوربن فرانسه گذرانده است. وی پایان نامه کارشناسی ارشد خود را زیر نظر ژان وال با عنوان «بررسی تحلیل استعلایی کانت» و رسالهٔ دکتری خود را با مشاورهٔ هانری کربن نگاشته بود.
💠 کریم مجتهدی درگذشت
💠 کریم مجتهدی فیلسوف ایرانی درگذشت.
کریم مجتهدی دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری خود را در دانشگاه سوربن فرانسه گذرانده است. وی پایان نامه کارشناسی ارشد خود را زیر نظر ژان وال با عنوان «بررسی تحلیل استعلایی کانت» و رسالهٔ دکتری خود را با مشاورهٔ هانری کربن نگاشته بود.
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
اَرنواز و شهرناز
این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبهرو میشویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرمسرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایتهای ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالیکه سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد.
آنها برای فریدونِ پنجاهساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگتر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچکتر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند.
در اوستا شهرناز و ارنواز را با نامهای Sohavāč «کسی که سخنان سودمند میگوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابتشده میگوید؛ کسی که دعایش اجابت میشود» میشناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج میکند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمیتواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، میبایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمهخدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. ازنظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاقنظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بیهمتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانهتر به تصویر کشیده شدهاند. آنها زیبا هستند، چهرهای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهرهشان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.
[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
این دو خواهر نخستین زنانی هستند که ما در شاهنامه با آنها روبهرو میشویم. پس از آنکه جمشید مغلوب ضحاک شد، مردان ضحاک دو دختر او را از خانه ربودند و به حرمسرای ضحاک بردند. این دو خواهر تا زمان پیروزی فریدون بر ضحاک در شبستان او ماندند؛ ولی بعد فریدون آنها را آزاد کرد. آنها از جنایتهای ضحاک برای فریدون گفتند، دلیری و شهامت فریدون را ستودند و او را از نقشۀ ضحاک آگاه ساختند. ضحاک از کندرو، یکی از معتمدین خود، از آنچه در غیاب او در کاخش رخ داده بود، آگاه شد. در آن شبی که فریدون با ارنواز و شهرناز در شبستان ضحاک مانده بودند، ضحاک درحالیکه سرتاپا در جامۀ آهنین بود، ظاهر شد. از شدت حسادت، خنجر کشید تا ارنواز و شهرناز را بکشد، ولی با ضربۀ گرز فریدون که بر سرش فرود آمد، موفق به انجام این کار نشد.
آنها برای فریدونِ پنجاهساله سه پسر زاییدند که بعداً سلم، تور و ایرج نامیده شدند. تا جایی که فردوسی نقل کرده است دو پسر بزرگتر، سلم و تور، از شهرناز و پسر کوچکتر، ایرج، از ارنواز به دنیا آمدند.
در اوستا شهرناز و ارنواز را با نامهای Sohavāč «کسی که سخنان سودمند میگوید» و Arnavāč «کسی که سخنان اجابتشده میگوید؛ کسی که دعایش اجابت میشود» میشناسیم. به نقل از فردوسی، فریدون با هر دو زنی که نجات داده است، ازدواج میکند. در اوستا نیز چیزی غیر از این نمیتواند باشد، چون طبق آیینِ حلقۀ مردان (جوانمردان/ فتوتیان) که فریدون نیز به آنها تعلق دارد، میبایست اژدهاکُش (که شخصیتی نیمهخدایی دارد) با زنانی که رهانیده است، ازدواج کند. ازنظر زیباییِ دو زن، شاهنامه و اوستا با هم اتفاقنظر دارند. در اوستا آنها «دارای اندامی بسیار زیبا» و «بیهمتا در جهان» هستند؛ ولی در شاهنامه آنها شاعرانهتر به تصویر کشیده شدهاند. آنها زیبا هستند، چهرهای چون آفتاب دارند، ماهرو هستند، لبانشان همچون عقیق است، چشمانشان همچون نرگس سیاه است، چهرهشان به روشنی روز است، موهایشان همچون شب سیاه است و اندامشان همچون سرو بلند و باریک است.
[زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۵۵-۵۸]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from یادداشتهای سید احمدرضا قائممقامی
ارنواز و شهرناز
امروز مطلبی دربارهٔ این دو نام خواندم که قدری کهنه بود. شاید نقل بعضی آراء جدیدتر دربارهٔ این دو نام به جهت راهنمایی علاقهمندان به مباحث نامشناسی بی فایدهای نباشد.
از این دو نام، ارنواز اصالتی دارد و شهرناز به قیاس آن ساخته شده. این در مورد اصل این دو نام نیز به یک معنای دیگر صادق است، به این شرح:
در اوستا نام خواهران جمشید که دهاک آنها را به زندان کرده ارنواچی و سنگهواچی است:
Arnavācī, sanhavācī.
نام دوم به معنای گوينده و بر زبان آورندهٔ سخن و تعلیم دینی یا بر زبان آورندهٔ ستایش است: sanha، برابر با śaņsa در هندیِ باستان، این معانی را در خود دارد. اما نام اول ظاهراً معنایی جز گوينده و بر زبان آورندهٔ ناراستی ندارد، و این مسألهانگیز است. بعضی خواستهاند معنایی ثانوی از این لفظ استنباط کنند: آن که ناراستی و ناحق را محکوم میکند.
ولی ظاهراً مسأله پیچیدهتر از این است. در هند آن زن یا آن موجودی که به صورت زن یا گاو ماده یا سپیدهدم تصویر شده و به حبس ورترهٔ اژدها درمیآید یک زن است نه دو زن و او را به این اعتبار dāsapatnī نیز مینامند، یعنی زنِ داسه (و مقصود از داسه، که در لفظ تقریباً همان اژدهای دهاک نامِ ایرانیان است (و این بر آشنایان با این مطالعات روشن است)، همان ورترهٔ سابقالذکر است). به همین سبب، احتمال دادهاند که Arnavāc به معنای گويندهٔ ناراستی در واقع نام دهاک بوده باشد و معنای Arnavācī در واقع "زنِ دهاک" باشد. اما اشکالی که میتوان کرد این است که این Arnavāc نه در متون هندی و نه در متون ایرانی سندی ندارد.
این ذهن محققان را به سمت راه دیگری هدایت کرده است: در نوشتههای ویدی، دشمن اِندَر، خدای کشندهٔ اژدها، گاهی به نام arnava خوانده شده. گویا از این arnava با افزودن āc نام جدیدی ساختهاند و آنچه باعث بر آن شده این بوده که نام دیوان دیگری نیز مختوم به āc بوده است. آن گاه، در یک مرحلهٔ بعدی، این arnavāc مفروض به "گويندهٔ ناراستی" تعبیر شده که کاملاً مناسبِ دهاک است و سپس arnavācī را بر روی آن ساختهاند و چنانکه گذشت معنای زنِ arnavāc را از آن اراده کردهاند.
اما معنای لفظی این نام نیز برای اهل زبان شناخته بوده و ناگزیر آن را مناسب نام خواهر جم نمییافتهاند. به همین سبب، بعد از آنکه در داستان برای این دختر خواهری هم تصور کردهاند و بر او نام sanhavācī به معنای گويندهٔ سخن و تعلیم دینی یا بر زبان آورندهٔ ستایش نهادهاند، احتمالاً آن نام اول را نیز تأویل کردهاند و به آن معنای منتقد ناراستی یا آنکه سخن بر ضد ناراستی میگوید دادهاند.
این تحلیل بعض محققان غربی، گرچه ممکن است همه جا مایهٔ اطمینان خاطر نشود، باز بسیار بسیار از آنچه ممکن است از ذهنهای بسیط ما بیرون آید دور است و در واقع میتوان گفت در صورت مفصّل آن درخشان است، اگر کسی مجال پیدا کند که آن صورت مفصّل را، با همان جزئيّات که آنان خود گفتهاند و در این جا امکان نقلش نبود، بخواند.
* تذکر: نشانه برای نشان دادن "نگ" نداشتهام. به جای آن n نوشتهام.
امروز مطلبی دربارهٔ این دو نام خواندم که قدری کهنه بود. شاید نقل بعضی آراء جدیدتر دربارهٔ این دو نام به جهت راهنمایی علاقهمندان به مباحث نامشناسی بی فایدهای نباشد.
از این دو نام، ارنواز اصالتی دارد و شهرناز به قیاس آن ساخته شده. این در مورد اصل این دو نام نیز به یک معنای دیگر صادق است، به این شرح:
در اوستا نام خواهران جمشید که دهاک آنها را به زندان کرده ارنواچی و سنگهواچی است:
Arnavācī, sanhavācī.
نام دوم به معنای گوينده و بر زبان آورندهٔ سخن و تعلیم دینی یا بر زبان آورندهٔ ستایش است: sanha، برابر با śaņsa در هندیِ باستان، این معانی را در خود دارد. اما نام اول ظاهراً معنایی جز گوينده و بر زبان آورندهٔ ناراستی ندارد، و این مسألهانگیز است. بعضی خواستهاند معنایی ثانوی از این لفظ استنباط کنند: آن که ناراستی و ناحق را محکوم میکند.
ولی ظاهراً مسأله پیچیدهتر از این است. در هند آن زن یا آن موجودی که به صورت زن یا گاو ماده یا سپیدهدم تصویر شده و به حبس ورترهٔ اژدها درمیآید یک زن است نه دو زن و او را به این اعتبار dāsapatnī نیز مینامند، یعنی زنِ داسه (و مقصود از داسه، که در لفظ تقریباً همان اژدهای دهاک نامِ ایرانیان است (و این بر آشنایان با این مطالعات روشن است)، همان ورترهٔ سابقالذکر است). به همین سبب، احتمال دادهاند که Arnavāc به معنای گويندهٔ ناراستی در واقع نام دهاک بوده باشد و معنای Arnavācī در واقع "زنِ دهاک" باشد. اما اشکالی که میتوان کرد این است که این Arnavāc نه در متون هندی و نه در متون ایرانی سندی ندارد.
این ذهن محققان را به سمت راه دیگری هدایت کرده است: در نوشتههای ویدی، دشمن اِندَر، خدای کشندهٔ اژدها، گاهی به نام arnava خوانده شده. گویا از این arnava با افزودن āc نام جدیدی ساختهاند و آنچه باعث بر آن شده این بوده که نام دیوان دیگری نیز مختوم به āc بوده است. آن گاه، در یک مرحلهٔ بعدی، این arnavāc مفروض به "گويندهٔ ناراستی" تعبیر شده که کاملاً مناسبِ دهاک است و سپس arnavācī را بر روی آن ساختهاند و چنانکه گذشت معنای زنِ arnavāc را از آن اراده کردهاند.
اما معنای لفظی این نام نیز برای اهل زبان شناخته بوده و ناگزیر آن را مناسب نام خواهر جم نمییافتهاند. به همین سبب، بعد از آنکه در داستان برای این دختر خواهری هم تصور کردهاند و بر او نام sanhavācī به معنای گويندهٔ سخن و تعلیم دینی یا بر زبان آورندهٔ ستایش نهادهاند، احتمالاً آن نام اول را نیز تأویل کردهاند و به آن معنای منتقد ناراستی یا آنکه سخن بر ضد ناراستی میگوید دادهاند.
این تحلیل بعض محققان غربی، گرچه ممکن است همه جا مایهٔ اطمینان خاطر نشود، باز بسیار بسیار از آنچه ممکن است از ذهنهای بسیط ما بیرون آید دور است و در واقع میتوان گفت در صورت مفصّل آن درخشان است، اگر کسی مجال پیدا کند که آن صورت مفصّل را، با همان جزئيّات که آنان خود گفتهاند و در این جا امکان نقلش نبود، بخواند.
* تذکر: نشانه برای نشان دادن "نگ" نداشتهام. به جای آن n نوشتهام.
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و ششم دیماه سالروز درگذشت علی دشتی
دروغ مصلحتآمیز
طرفداران دروغ مصلحتآمیز میتوانند بگویند این قضیۀ «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز است» یک قضیۀ عقلی و منطقی است؛ یعنی قطع نظر از همهچیز عقل بشر حکم میکند که اگر با دروغی نتوانستیم نفسی را از هلاکت برهانیم جهت ندارد راست بگوییم.
صحیح است اما قوانین خواه اخلاقی، خواه مدنی و غیره باید استثناءناپذیر باشد، یعنی شارع و مصلح باید آن را با یک شمول و عمومیت رخنهناپذیری ذکر کند. اگر برای قوانین رخنهای درست گردید، تمام نفوس بشری با لطائف الحیل خود را نازک کرده و وارد آن رخنه مینمایند.
علاوه بر این نوامیس اخلاقی و ملکات فاضله غالباً با عقل و تدقیق و موشکافی و مآلاندیشی جمع نمیشود و از همین جهت است که مللِ در حال نموِ عقل دچار انحطاط اخلاق میشوند. اما آن چیزی که برای حفظ جامعه لازم است اخلاف است و لذا تمام مصلحین بزرگ دنیا همیشه از اخلاق شروع کرده و اگر شکایتی از محیط خود داشتهاند از وجهۀ نقایص اخلاقی است.
قوانین باید همیشه یکدنده و یکروی و محکم و استثناءناپذیر و غیرقابل شکاف و خلل باشد تا نسبتاً بتواند به انتظامات اجتماعی خدمت کند؛ زیرا همیشه در فطرت بشر موضوع نقضی وجود دارد؛ یعنی برای جلب نفع و دفع ضرر همیشه برای نقض قوانین اخلاقی و آسمانی و مدنی حاضر و مهیاست. حال اگر یک مصلح اخلاقی با عبارت روان شیرین و با یک فلسفۀ قابل قبول و مطبوع طبع دلیل نقضی به دست آنها بدهد معلوم است چه مفاسدی بر آن مترتب میشود.
در صورتی که اگر برخلاف، نهی از دروغ را بهطور مطلق به دست بشر بدهند بر حسب اوامر فطرت و طبیعت خود گاهی دروغ خواهد گفت، ولی البته در جایی که کاملاً عقل و حزم او را به دروغ گفتن مجبور نماید و دیگر اصراری در این باب نخواهد کرد.
«دروغ مصلحتآمیز»، علی دشتی
[آینده: سال اوّل (تیر ۱۳۰۴- آبان ۱۳۰۵)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۵۸-۱۵۹ (شمارۀ ۳، مهرماه ۱۳۰۴)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دروغ مصلحتآمیز
طرفداران دروغ مصلحتآمیز میتوانند بگویند این قضیۀ «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنهانگیز است» یک قضیۀ عقلی و منطقی است؛ یعنی قطع نظر از همهچیز عقل بشر حکم میکند که اگر با دروغی نتوانستیم نفسی را از هلاکت برهانیم جهت ندارد راست بگوییم.
صحیح است اما قوانین خواه اخلاقی، خواه مدنی و غیره باید استثناءناپذیر باشد، یعنی شارع و مصلح باید آن را با یک شمول و عمومیت رخنهناپذیری ذکر کند. اگر برای قوانین رخنهای درست گردید، تمام نفوس بشری با لطائف الحیل خود را نازک کرده و وارد آن رخنه مینمایند.
علاوه بر این نوامیس اخلاقی و ملکات فاضله غالباً با عقل و تدقیق و موشکافی و مآلاندیشی جمع نمیشود و از همین جهت است که مللِ در حال نموِ عقل دچار انحطاط اخلاق میشوند. اما آن چیزی که برای حفظ جامعه لازم است اخلاف است و لذا تمام مصلحین بزرگ دنیا همیشه از اخلاق شروع کرده و اگر شکایتی از محیط خود داشتهاند از وجهۀ نقایص اخلاقی است.
قوانین باید همیشه یکدنده و یکروی و محکم و استثناءناپذیر و غیرقابل شکاف و خلل باشد تا نسبتاً بتواند به انتظامات اجتماعی خدمت کند؛ زیرا همیشه در فطرت بشر موضوع نقضی وجود دارد؛ یعنی برای جلب نفع و دفع ضرر همیشه برای نقض قوانین اخلاقی و آسمانی و مدنی حاضر و مهیاست. حال اگر یک مصلح اخلاقی با عبارت روان شیرین و با یک فلسفۀ قابل قبول و مطبوع طبع دلیل نقضی به دست آنها بدهد معلوم است چه مفاسدی بر آن مترتب میشود.
در صورتی که اگر برخلاف، نهی از دروغ را بهطور مطلق به دست بشر بدهند بر حسب اوامر فطرت و طبیعت خود گاهی دروغ خواهد گفت، ولی البته در جایی که کاملاً عقل و حزم او را به دروغ گفتن مجبور نماید و دیگر اصراری در این باب نخواهد کرد.
«دروغ مصلحتآمیز»، علی دشتی
[آینده: سال اوّل (تیر ۱۳۰۴- آبان ۱۳۰۵)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۱۵۸-۱۵۹ (شمارۀ ۳، مهرماه ۱۳۰۴)]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
#کریم_مجتهدی :
🔸میان سهروردی و فردوسی سنخیتهایی دیده میشود، هیچکس نمیتواند توجه ویژه آن دو را نسبت به ایران باستان انکار کند. واقعا بیهوده نیست که گفته اند حماسه های پهلوانی ایران عملا به نحوی به حماسه های عرفانی و اشراقی منجر می شوند.
🔸تحلیلها و تأویلها که شهاب الدین سهروردی به نحو ابتکاری از تولد زال و کشته شدن اسفندیار به دست رستم، در حکایت تمثیلی عقل سرخ به دست داده است، خواننده علاقه مند به ادبیات حماسه فارسی را به این تأمل وامی دارد که آیا کلا روش این متفکر در مورد موضوع ها و سرگذشتهای دیگر اسطوره ای و حماسی فردوسی قابل تعمیم است یا نه؟!
🔸در هر صورت رابطه تنگاتنگ این نوع نوشتههای سهروردی را با ادبیات عرفانی ایران نمیتوان انکار کرد، ولی آنچه در ضمن کار او بدیع و ممتاز مینماید این است که او میان عرفان و حماسه پهلوانی نوعی رابطه نزدیک برقرار میکند.
برای خواندن متن کامل اینجا بزنید
@Shahnamehpajohan
#کریم_مجتهدی:سهروردی میان عرفان و حماسه پهلوانی رابطه برقرار می کند
تحلیلها و تأویلها که شهاب الدین سهروردی به نحو ابتکاری از تولد زال و کشته شدن اسفندیار به دست رستم، در حکایت تمثیلی عقل سرخ به دست داده است، خواننده علاقه مند به ادبیات حماسه فارسی را به این تأمل وامی دارد که آیا کلا روش این متفکر در مورد موضوع ها و سرگذشتهای دیگر اسطوره ای و حماسی فردوسی قابل تعمیم است یا نه؟!
رابطه تنگاتنگ این نوع نوشتههای سهروردی را با ادبیات عرفانی ایران نمیتوان انکار کرد، ولی آنچه در ضمن کار او بدیع و ممتاز مینماید این است که او میان عرفان و حماسه پهلوانی نوعی رابطه نزدیک برقرار میکند. هانری کربن در آثار خود نشان داده است که از طریق نظرگاه شهاب الدین سهروردی، حماسه های پهلوانی ایران به سوی حماسه های روحی و عرفانی سوق مییابند و سلحشوران و جوانمردان، اعم از اسطوره ای یا حتی واقعی، خواه ناخواه به صورت سالکان و راهیان حقایق عرفانی درمیآیند. با اینکه این نوع تحلیلها به لحاظ کمی در آثار او اندک است، ولی به هر ترتیب او با عمق و درایت استثنائی به نحوی راه و روش این کار را به خوبی نشان داده است.
@shahnamehpajohan
🔸میان سهروردی و فردوسی سنخیتهایی دیده میشود، هیچکس نمیتواند توجه ویژه آن دو را نسبت به ایران باستان انکار کند. واقعا بیهوده نیست که گفته اند حماسه های پهلوانی ایران عملا به نحوی به حماسه های عرفانی و اشراقی منجر می شوند.
🔸تحلیلها و تأویلها که شهاب الدین سهروردی به نحو ابتکاری از تولد زال و کشته شدن اسفندیار به دست رستم، در حکایت تمثیلی عقل سرخ به دست داده است، خواننده علاقه مند به ادبیات حماسه فارسی را به این تأمل وامی دارد که آیا کلا روش این متفکر در مورد موضوع ها و سرگذشتهای دیگر اسطوره ای و حماسی فردوسی قابل تعمیم است یا نه؟!
🔸در هر صورت رابطه تنگاتنگ این نوع نوشتههای سهروردی را با ادبیات عرفانی ایران نمیتوان انکار کرد، ولی آنچه در ضمن کار او بدیع و ممتاز مینماید این است که او میان عرفان و حماسه پهلوانی نوعی رابطه نزدیک برقرار میکند.
برای خواندن متن کامل اینجا بزنید
@Shahnamehpajohan
#کریم_مجتهدی:سهروردی میان عرفان و حماسه پهلوانی رابطه برقرار می کند
تحلیلها و تأویلها که شهاب الدین سهروردی به نحو ابتکاری از تولد زال و کشته شدن اسفندیار به دست رستم، در حکایت تمثیلی عقل سرخ به دست داده است، خواننده علاقه مند به ادبیات حماسه فارسی را به این تأمل وامی دارد که آیا کلا روش این متفکر در مورد موضوع ها و سرگذشتهای دیگر اسطوره ای و حماسی فردوسی قابل تعمیم است یا نه؟!
رابطه تنگاتنگ این نوع نوشتههای سهروردی را با ادبیات عرفانی ایران نمیتوان انکار کرد، ولی آنچه در ضمن کار او بدیع و ممتاز مینماید این است که او میان عرفان و حماسه پهلوانی نوعی رابطه نزدیک برقرار میکند. هانری کربن در آثار خود نشان داده است که از طریق نظرگاه شهاب الدین سهروردی، حماسه های پهلوانی ایران به سوی حماسه های روحی و عرفانی سوق مییابند و سلحشوران و جوانمردان، اعم از اسطوره ای یا حتی واقعی، خواه ناخواه به صورت سالکان و راهیان حقایق عرفانی درمیآیند. با اینکه این نوع تحلیلها به لحاظ کمی در آثار او اندک است، ولی به هر ترتیب او با عمق و درایت استثنائی به نحوی راه و روش این کار را به خوبی نشان داده است.
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
کریم مجتهدی: میان سهروردی و فردوسی سنخیتهایی دیده میشود | باشگاه شاهنامه پژوهان
میان سهروردی و فردوسی سنخیتهایی دیده میشود، هیچکس نمیتواند توجه آن دو را به ایران باستان انکار کند.حماسه های پهلوانی به حماسه های عرفانی منجر می شوند.
زمانی میشود نامِ پیشرفت را بر زبان آورد که در سه زمینهی گذرانِ مادّی، گذرانِ کیفی و روحِ جامعه تحوّلِ مطلوب صورت گرفته باشد. حتّى مادّی اندیشترین و کلبیترین متفکّران هم نتوانستهاند لزومِ جنبهی فرهنگی و معنویِ پیشرفت را انکار کنند.
با توجّه به این مفهوم، میتوان حدس زد که جامعهی در راهِ پیشرفت، جامعهای باشد:
_ برخوردار از حدّاقل امنیّت اجتماعی و عدالت اقتصادی و آزادیِ فکری، و امید به آینده و تحرّک و فرهنگ.
_ برخوردار از حدّاقل روشنبینی و حسّ تعاون.
_ برخوردار از حدّاقل هماهنگی بین فرد و خانواده و جامعه.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای پیوستن به خانوادهی بزرگِ علم و فرهنگِ جهانی.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای همدردی و تفاهم و همکاری با سایرِ مللِ جهان.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
بحران اجتماعی بر اثر یکی از این دو حال پیش میآید:
یکی آشفتگیِ فرهنگی که جامعه را درهم میریزد، و آن بروزِ عدم تعادل در میان دریافتِ درونیِ جامعه و امکانهای بیرونیِ زندگی است.
دیگر انحطاط فرهنگی، و این حال، مبیّن آن است که جامعه از کار و تلاش و خلّاقیّت بازمانده است؛
اینجاست که موازنهی داد و ستد با طبیعت به هم میخورد، یعنی بیش از آن از طبیعت گرفته میشود که به آن داده شود.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
با توجّه به این مفهوم، میتوان حدس زد که جامعهی در راهِ پیشرفت، جامعهای باشد:
_ برخوردار از حدّاقل امنیّت اجتماعی و عدالت اقتصادی و آزادیِ فکری، و امید به آینده و تحرّک و فرهنگ.
_ برخوردار از حدّاقل روشنبینی و حسّ تعاون.
_ برخوردار از حدّاقل هماهنگی بین فرد و خانواده و جامعه.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای پیوستن به خانوادهی بزرگِ علم و فرهنگِ جهانی.
_ برخوردار از حدّاقل آمادگی برای همدردی و تفاهم و همکاری با سایرِ مللِ جهان.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
بحران اجتماعی بر اثر یکی از این دو حال پیش میآید:
یکی آشفتگیِ فرهنگی که جامعه را درهم میریزد، و آن بروزِ عدم تعادل در میان دریافتِ درونیِ جامعه و امکانهای بیرونیِ زندگی است.
دیگر انحطاط فرهنگی، و این حال، مبیّن آن است که جامعه از کار و تلاش و خلّاقیّت بازمانده است؛
اینجاست که موازنهی داد و ستد با طبیعت به هم میخورد، یعنی بیش از آن از طبیعت گرفته میشود که به آن داده شود.
#فرهنگ_و_شبهفرهنگ
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
بیست و هشتم دیماه سالروز درگذشت یحیی ذکاء
ذکاء به زبان فارسی عشق میورزید. او از ایامی که نواهای سیاسی ناساز دربارۀ آذربایجان آغاز شد، مسئله را از لحاظ تاریخی و علمی میسنجید و به پیروی از پژوهش ژرف و بدیع کسروی دربارۀ زبان باستان آذربایجان که بیست سال پیش از آن عرضه شده بود به رسیدگی در گویشهای فارسی موجود در آذربایجان پرداخت. خدمت نظام در مناطق فارسیگوی آذربایجان، این فرصت را به او داد که دو بررسی مهم دربارۀ گویشهای گلینقیه (هرزندی و کرینگان) انجام دهد. این دو پژوهش را جداجدا با نامهای گویش کرینگان (۱۳۳۲) و گویش گلینقیه در همان سال نشر کرد. این دو گویش بازماندۀ زبان آذری باستان، یعنی فارسی کهن است که در سراسر آذربایجان زبان مردم میبوده. ذکاء در انتشار این دو رساله که دنبالههایی پس از آن پیدا کرد، تنها نوشتۀ کسروی را سرمشق خود ساخته بود. بیگمان مقداری هم متأثر از وجود رسالۀ روحی انارجانی بود که عباس اقبال و بعد دکتر صادق کیا از آن سخن گفته بودند. همان اوقات سعید نفیسی هم متن رسالۀ مذکور را در دست تصحیح و نشر داشت. افزون بر اینها به مناسبت آمد و شدی که با ابراهیم پورداود پیدا کرده بود بهطور گستردهتری پی به اهمیت موضوع برده و در گردآوری آن گویشها و بازنمودن سابقۀ زبان آذری تیزتک شده بود.
ذکاء کار خود را در زمینۀ واژههای فارسی بازمانده از گویش آذری در گفتار مردم کنونی آذربایجان ادامه داد. او فرهنگی مفصل در آن باره گرد کرده است. کاری است سترگ و یادگاری ماندگار از او.
بعد از پژوهش در گویشهای گلینقیه و کرینگان چند مقالۀ دیگر دربارۀ بازماندههای آذری (به معنای کهن و اصیل) نوشت که در مجلههای مختلف چاپ شده است. خوشبختانه آن مجموعه به دست خود او گردآوری و تنظیم و تجدید نظر شد و با نام جستارهایی در مورد مردم آذربایجان دو روز پیش از درگذشت او انتشار یافت و او نسخۀ پایانیافته را پیش از چشم بستن از جهان دید. این کتاب از انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار است (۱۳۷۹).
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۳۵۵-۱۳۵۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
ذکاء به زبان فارسی عشق میورزید. او از ایامی که نواهای سیاسی ناساز دربارۀ آذربایجان آغاز شد، مسئله را از لحاظ تاریخی و علمی میسنجید و به پیروی از پژوهش ژرف و بدیع کسروی دربارۀ زبان باستان آذربایجان که بیست سال پیش از آن عرضه شده بود به رسیدگی در گویشهای فارسی موجود در آذربایجان پرداخت. خدمت نظام در مناطق فارسیگوی آذربایجان، این فرصت را به او داد که دو بررسی مهم دربارۀ گویشهای گلینقیه (هرزندی و کرینگان) انجام دهد. این دو پژوهش را جداجدا با نامهای گویش کرینگان (۱۳۳۲) و گویش گلینقیه در همان سال نشر کرد. این دو گویش بازماندۀ زبان آذری باستان، یعنی فارسی کهن است که در سراسر آذربایجان زبان مردم میبوده. ذکاء در انتشار این دو رساله که دنبالههایی پس از آن پیدا کرد، تنها نوشتۀ کسروی را سرمشق خود ساخته بود. بیگمان مقداری هم متأثر از وجود رسالۀ روحی انارجانی بود که عباس اقبال و بعد دکتر صادق کیا از آن سخن گفته بودند. همان اوقات سعید نفیسی هم متن رسالۀ مذکور را در دست تصحیح و نشر داشت. افزون بر اینها به مناسبت آمد و شدی که با ابراهیم پورداود پیدا کرده بود بهطور گستردهتری پی به اهمیت موضوع برده و در گردآوری آن گویشها و بازنمودن سابقۀ زبان آذری تیزتک شده بود.
ذکاء کار خود را در زمینۀ واژههای فارسی بازمانده از گویش آذری در گفتار مردم کنونی آذربایجان ادامه داد. او فرهنگی مفصل در آن باره گرد کرده است. کاری است سترگ و یادگاری ماندگار از او.
بعد از پژوهش در گویشهای گلینقیه و کرینگان چند مقالۀ دیگر دربارۀ بازماندههای آذری (به معنای کهن و اصیل) نوشت که در مجلههای مختلف چاپ شده است. خوشبختانه آن مجموعه به دست خود او گردآوری و تنظیم و تجدید نظر شد و با نام جستارهایی در مورد مردم آذربایجان دو روز پیش از درگذشت او انتشار یافت و او نسخۀ پایانیافته را پیش از چشم بستن از جهان دید. این کتاب از انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار است (۱۳۷۹).
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۳۵۵-۱۳۵۶]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
#میرجلال_الدین_کزازی:
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم.
من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است. بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد؟
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی :
همواره در حماسه ما در برابر هر نماد به نمادی وارونه باز میخوريم كه من آن را پادنماد مینامم. چون جهان حماسه جهان رويارويی، ستيز، كشاكش و همآوردی است. پس هر نمادی همسنگی وارونه خويش دارد كه پادنماد آن است. اگر چنين نباشد، كشاكشی در نخواهد گرفت و حماسه پديد نخواهد آمد. هنگامی كه اين نماد و پادنمادها پديد میآيند و بر يكديگر اثر میگذارند، دو پهلوان همسنگ و همتراز میشوند. از اين روست كه اسفنديار به دست رستم از پای در میآيد. پادشاهی قربانی پهلوانی ميشود، پهلوانی هم پايگاه خود را از دست میدهد. رستم با كشتن اسفنديار به راستی خود را میكشد. هم از اين روست كه با مرگ رستم بخش پهلوانی شاهنامه به پايان میرسد و بخش تاريخی آغاز ميگيرد .
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی:
ایران سرزمینی است که هر زمان از آن نام بر زبان می رانیم موی بر تنمان افراشته میشود. ایران همچون سرزمینهای دیگر فراز و فرودهای فراوانی داشته است اما هنر ما ایرانیان این است که در فرودها نمانده ایم.دشمنان گمان میکردند که ستم میدارند اما نمیدانستند یار و یاور ما بودند که نیروهای نهفته در قلبمان به کردار درآمده و شکوه فانیده شده است. ایران سرزمین جاویدان است و به آسانی نمی پژمرد و از هم نمی پاشد، ایران و ایرانی در درازنای تاریخ هیچ گاه زدوده نمی شود.زبان پارسی ارزنده ترین زبان گیتی است، زبان پارسی سخت جان ترین زبان جهان است که از بوته آزمون های سهمگین گوناگون سربلند و بی گزند بیرون آمده است.
@shahnamehpajohan
#بزرگ_پهلوان_زبان_و_ادب_پارسی
🗓بیست و هشتم دیماه زادروز میرجلال الدین کزازی گرامی باد
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
اگر فردوسی شاهنامه را نمی سرود، شاید از داشتن ایران محروم بودیم.
من همواره گفته ام که از دید من سخت ترین و ستوده ترین سنجه در شناخت ایرانی راستین و سرشتین، علاقه او به شاهنامه است. هرکس دل در گرو شاهنامه دارد، بی گمان می دانم که شایسته نام برین است. بانوی من همیشه می گوید که تو در سده پنجم مانده ای زیرا در سده پنجم فردوسی سر برآورده، شاهنامه را سروده، پایه های استوار ایران نو در آن ریخته شده از همین رو شاید بانوی من که فرهیخته و با تاریخ و فرهنگ ایرانی آشناست در میان سده های گوناگون انگشت بر سده پنجم نهاده است. اگر این سده ستوده فراز نمی آمد، اگر در آن فردوسی سر بر نمی آورد و شاهنامه را نمی سرود شاید هم اکنون ما با یکدیگر به زبان شیوای فارسی سخن نمی گفتیم و این گونه از ایرانی که به آن می نازیم، محروم بودیم به همین دلیل سده پنجم سده ای دیگرسان است؛ سده ای هنگامه ساز، روزگارآفرین، منش پرور، سده ای که در آن، سخن پارسی از زمین به آسمان رفت، کدامین سده را می شناسیم که از این ویژگی های والا برخوردار باشد؟
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی :
همواره در حماسه ما در برابر هر نماد به نمادی وارونه باز میخوريم كه من آن را پادنماد مینامم. چون جهان حماسه جهان رويارويی، ستيز، كشاكش و همآوردی است. پس هر نمادی همسنگی وارونه خويش دارد كه پادنماد آن است. اگر چنين نباشد، كشاكشی در نخواهد گرفت و حماسه پديد نخواهد آمد. هنگامی كه اين نماد و پادنمادها پديد میآيند و بر يكديگر اثر میگذارند، دو پهلوان همسنگ و همتراز میشوند. از اين روست كه اسفنديار به دست رستم از پای در میآيد. پادشاهی قربانی پهلوانی ميشود، پهلوانی هم پايگاه خود را از دست میدهد. رستم با كشتن اسفنديار به راستی خود را میكشد. هم از اين روست كه با مرگ رستم بخش پهلوانی شاهنامه به پايان میرسد و بخش تاريخی آغاز ميگيرد .
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی:
ایران سرزمینی است که هر زمان از آن نام بر زبان می رانیم موی بر تنمان افراشته میشود. ایران همچون سرزمینهای دیگر فراز و فرودهای فراوانی داشته است اما هنر ما ایرانیان این است که در فرودها نمانده ایم.دشمنان گمان میکردند که ستم میدارند اما نمیدانستند یار و یاور ما بودند که نیروهای نهفته در قلبمان به کردار درآمده و شکوه فانیده شده است. ایران سرزمین جاویدان است و به آسانی نمی پژمرد و از هم نمی پاشد، ایران و ایرانی در درازنای تاریخ هیچ گاه زدوده نمی شود.زبان پارسی ارزنده ترین زبان گیتی است، زبان پارسی سخت جان ترین زبان جهان است که از بوته آزمون های سهمگین گوناگون سربلند و بی گزند بیرون آمده است.
@shahnamehpajohan
#بزرگ_پهلوان_زبان_و_ادب_پارسی
🗓بیست و هشتم دیماه زادروز میرجلال الدین کزازی گرامی باد
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با درج شناسه اشتادان در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
@Tabaa24
Forwarded from باشگاه شاهنامه پژوهان
📢کدام ویرایش شاهنامه معتبر است؟
✍️ ابوالفضل خطیبی
📍گزیده ای از یادداشت برای انتخاب بهترین ویرایش(تصحیح) شاهنامه
🔸طی حدود دو قرن گذشته، در زمینۀ شاهنامهپژوهی و تصحیح متن آن، پنج نقطۀ درخشان دیده میشود: یکم، در ۱۸۲۹م تِرنِر ماکان نخستین بار چاپ کامل شاهنامه را در چهار جلد در کلکته منتشر کرد؛ دوم: ژول موهل پس از سالها پژوهش در نسخههای شاهنامه، متن اصلی و ترجمۀ فرانسوی آن را در فاصلۀ سالهای ۱۸۳۸-۱۸۷۸م انتشار داد؛ سوم، در۱۹۲۰م چاپ دوم کتاب حماسۀ ملی ایران، نوشتۀ تئودور نولدکه، ایرانشناس برجستۀ آلمانی به چاپ رسید که نقطۀ عطفی در پژوهشهای شاهنامهشناسی است. چهارم، در میانۀ قرن بیستم میلادی تصحیح شاهنامه با روش و نسخههای جدیدی در اتحاد جماهیر شوروی سابق، زیر نظر برتلس و عبدالحسین نوشین به انجام رسید و مجلدات نه گانۀ آن از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۱م در مسکو انتشار یافت. اما در سال ۱۳۶۶ش با انتشار نخستین جلد از تصحیح جلال خالقی مطلق در نیویورک، نقطۀ عطفی در تصحیح انتقادی متن شاهنامه پدید آمد و از آن پس دگرگونیهای مهمی در مسیر شاهنامهشناسی رخ نمود، تا آنجا که میتوان جریان شاهنامهشناسی را به دو دورۀ پیش از خالقی مطلق و پس از او تقسیم کرد.
🔸در ۱۳۹۳ یک جلد بیتیاب نیز به عنوان جلد دوازدهم به این مجموعه اضافه شد. در همین سال خالقی مطلق چاپ دوم این تصحیح را پس از مقابلۀ متنِ هشت جلدی با نسخۀ نویافتۀ سنژوزفِ بیروت با گزیدهای از نسخهبدلها در دو جلد در انتشارات سخن منتشر کرد. در همین سال دورۀ چهارجلدی این ویرایش نیز در قطع کوچکتر انتشار یافت. خالقی مطلق نخستین بار کهنترین نسخۀ شاهنامه، یعنی فلورانس ۶۱۴ق را در نیمۀ اول شاهنامه اساس تصحیح قرار داد و گذشته از این نسخه، از ۱۵ نسخۀ دیگر که نسخههای کهن و معتبری چون استانبول ۷۳۱ق، قاهرۀ ۷۴۱ق و کراچی ۷۵۲ق نیز در میان آنها بود و تا آن زمان در هیچ تصحیح دیگری استفاده نشده بود، بهره برد.
🔸مصحح بر خلاف چاپ مسکو در تصحیح متن، مکانیکی عمل نکرده است که آنچه در نسخۀ اساس او بود، همان را در متن بنهد و یا اگر بیتی نبود، آن بیت را به پانوشت ببرد. روش او، تحقیقی است، بدین معنی که مصحح در عین توجه به نسخۀ اساس، از همۀ امکانات تصحیح سود جسته است؛ از آن جملهاند: توجه به بیتهای منقول از شاهنامه در متون مختلف فارسی و توجه به ساختهای مشابه در جای جای شاهنامه و نیز در متون فارسی معاصر فردوسی و توجه به روایات مشابه شاهنامه در متون فارسی و عربی که مانند شاهنامه با میانجی یا بی میانجی منبعث از خداینامه بودند.
🔸خالقی مطلق در تشخیص بیتها و قطعات الحاقی ملاکهایی را به کار گرفت که پیش از آن، هیچ یک از مصححان شاهنامه توجهی به این ملاکها نداشتند. گذشته از بود یا نبودِ این قطعات در نسخههای مختلف، یکی از مهمترین ملاکهای او توجه به ویژگیهای سبکی این قطعات و سنجش آنها با شعرهای اصیل فردوسی است.
🔸برای عموم خوانندگان که به نسخهبدلها نیازی ندارند و فقط میخواهند متن معتبری از شاهنامه را بخوانند، معتبرترین آنها، ویرایش دوم خالقی مطلق از انتشارات سخن است در دو جلد یا چهار جلد. برخی بر این گماناند که چاپ شاهنامه هم مثلاً مانندِ اتومبیل یا قطعات الکترونیکی است و طبعاً نوع خارجی آن باکیفیتتر و بهتر، ولی در دوران ما، در زمینۀ ویرایش متون فارسی، سوای چند استثناء، جنس خانگی، همچون لعل رمّانی گواراتر است، مگر آنکه غرض در میان باشد.
https://shahnamehpajohan.ir/product/%d8%b4%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%81%d8%b1%d8%af%d9%88%d8%b3%db%8c-%d9%88%db%8c%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%ac%d9%84%d8%a7%d9%84-%d8%ae%d8%a7%d9%84%d9%82%db%8c-%d9%85%d8%b7%d9%84%d9%82-4/
✍️ ابوالفضل خطیبی
📍گزیده ای از یادداشت برای انتخاب بهترین ویرایش(تصحیح) شاهنامه
🔸طی حدود دو قرن گذشته، در زمینۀ شاهنامهپژوهی و تصحیح متن آن، پنج نقطۀ درخشان دیده میشود: یکم، در ۱۸۲۹م تِرنِر ماکان نخستین بار چاپ کامل شاهنامه را در چهار جلد در کلکته منتشر کرد؛ دوم: ژول موهل پس از سالها پژوهش در نسخههای شاهنامه، متن اصلی و ترجمۀ فرانسوی آن را در فاصلۀ سالهای ۱۸۳۸-۱۸۷۸م انتشار داد؛ سوم، در۱۹۲۰م چاپ دوم کتاب حماسۀ ملی ایران، نوشتۀ تئودور نولدکه، ایرانشناس برجستۀ آلمانی به چاپ رسید که نقطۀ عطفی در پژوهشهای شاهنامهشناسی است. چهارم، در میانۀ قرن بیستم میلادی تصحیح شاهنامه با روش و نسخههای جدیدی در اتحاد جماهیر شوروی سابق، زیر نظر برتلس و عبدالحسین نوشین به انجام رسید و مجلدات نه گانۀ آن از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۱م در مسکو انتشار یافت. اما در سال ۱۳۶۶ش با انتشار نخستین جلد از تصحیح جلال خالقی مطلق در نیویورک، نقطۀ عطفی در تصحیح انتقادی متن شاهنامه پدید آمد و از آن پس دگرگونیهای مهمی در مسیر شاهنامهشناسی رخ نمود، تا آنجا که میتوان جریان شاهنامهشناسی را به دو دورۀ پیش از خالقی مطلق و پس از او تقسیم کرد.
🔸در ۱۳۹۳ یک جلد بیتیاب نیز به عنوان جلد دوازدهم به این مجموعه اضافه شد. در همین سال خالقی مطلق چاپ دوم این تصحیح را پس از مقابلۀ متنِ هشت جلدی با نسخۀ نویافتۀ سنژوزفِ بیروت با گزیدهای از نسخهبدلها در دو جلد در انتشارات سخن منتشر کرد. در همین سال دورۀ چهارجلدی این ویرایش نیز در قطع کوچکتر انتشار یافت. خالقی مطلق نخستین بار کهنترین نسخۀ شاهنامه، یعنی فلورانس ۶۱۴ق را در نیمۀ اول شاهنامه اساس تصحیح قرار داد و گذشته از این نسخه، از ۱۵ نسخۀ دیگر که نسخههای کهن و معتبری چون استانبول ۷۳۱ق، قاهرۀ ۷۴۱ق و کراچی ۷۵۲ق نیز در میان آنها بود و تا آن زمان در هیچ تصحیح دیگری استفاده نشده بود، بهره برد.
🔸مصحح بر خلاف چاپ مسکو در تصحیح متن، مکانیکی عمل نکرده است که آنچه در نسخۀ اساس او بود، همان را در متن بنهد و یا اگر بیتی نبود، آن بیت را به پانوشت ببرد. روش او، تحقیقی است، بدین معنی که مصحح در عین توجه به نسخۀ اساس، از همۀ امکانات تصحیح سود جسته است؛ از آن جملهاند: توجه به بیتهای منقول از شاهنامه در متون مختلف فارسی و توجه به ساختهای مشابه در جای جای شاهنامه و نیز در متون فارسی معاصر فردوسی و توجه به روایات مشابه شاهنامه در متون فارسی و عربی که مانند شاهنامه با میانجی یا بی میانجی منبعث از خداینامه بودند.
🔸خالقی مطلق در تشخیص بیتها و قطعات الحاقی ملاکهایی را به کار گرفت که پیش از آن، هیچ یک از مصححان شاهنامه توجهی به این ملاکها نداشتند. گذشته از بود یا نبودِ این قطعات در نسخههای مختلف، یکی از مهمترین ملاکهای او توجه به ویژگیهای سبکی این قطعات و سنجش آنها با شعرهای اصیل فردوسی است.
🔸برای عموم خوانندگان که به نسخهبدلها نیازی ندارند و فقط میخواهند متن معتبری از شاهنامه را بخوانند، معتبرترین آنها، ویرایش دوم خالقی مطلق از انتشارات سخن است در دو جلد یا چهار جلد. برخی بر این گماناند که چاپ شاهنامه هم مثلاً مانندِ اتومبیل یا قطعات الکترونیکی است و طبعاً نوع خارجی آن باکیفیتتر و بهتر، ولی در دوران ما، در زمینۀ ویرایش متون فارسی، سوای چند استثناء، جنس خانگی، همچون لعل رمّانی گواراتر است، مگر آنکه غرض در میان باشد.
https://shahnamehpajohan.ir/product/%d8%b4%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%81%d8%b1%d8%af%d9%88%d8%b3%db%8c-%d9%88%db%8c%d8%b1%d8%a7%db%8c%d8%b4-%d8%ac%d9%84%d8%a7%d9%84-%d8%ae%d8%a7%d9%84%d9%82%db%8c-%d9%85%d8%b7%d9%84%d9%82-4/
باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه جلال خالقی مطلق | باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه جلال خالقی مطلق / شاهنامه فردوسی خالقی مطلق/ جلال خالقی مطلق/ شاهنامه خالقی مطلق/ خرید شاهنامه جلال خالقی مطلق/ شاهنامه نشر سخن
Forwarded from انجمنحقوقشناسی
گلایهی استاد عباس اقبال آشتیانی از ناتوانی قوانین ایران در حمایت از حقوق معنوی
«در ایران هم الحمدلله دوغ و دوشاب به یک قیمت است. آنان که حاصل یک عمر زحمات ما را علناً میدزدند و به نام خود منتشر میکنند بیشتر ارج و قرب دارند تا کسی که آنها را یافته و به خرج خود در دسترس عموم گذاشته است. هیچ قانونی هم نیست که دزد معانی را سیاست (تنبیه) کند.»
استاد عباس اقبال آشتیانی،
در نامهای به ایرج افشار،
به تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۳۰،
منتشر شده در: نامههای خاموشان، جلد ۱، به کوشش محمد افشین وفایی و شهریار شاهیندژی، تهران، سخن، چاپ ۱، ۱۳۹۰، ص. ۴۰۳.
@iranianlls
«در ایران هم الحمدلله دوغ و دوشاب به یک قیمت است. آنان که حاصل یک عمر زحمات ما را علناً میدزدند و به نام خود منتشر میکنند بیشتر ارج و قرب دارند تا کسی که آنها را یافته و به خرج خود در دسترس عموم گذاشته است. هیچ قانونی هم نیست که دزد معانی را سیاست (تنبیه) کند.»
استاد عباس اقبال آشتیانی،
در نامهای به ایرج افشار،
به تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۳۰،
منتشر شده در: نامههای خاموشان، جلد ۱، به کوشش محمد افشین وفایی و شهریار شاهیندژی، تهران، سخن، چاپ ۱، ۱۳۹۰، ص. ۴۰۳.
@iranianlls
Forwarded from ایران بوم
انتشار دستاوردهاي دهخدا
مجلس شوراي ملي ۲۹ ديماه سال ۱۳۲۴، تلاش فرهنگی علی اکبر دهخدا را یک کار عام المنفعه اعلام و دولت را مأمور چاپ و انتشار فرهنگ دهخدا و تکمیل کار و ادامه پژوهش های او كرد.
با مصوّبه مجلس، هزينه اين كار فرهنگي عام المنفعه بر عهده دولت قرارگرفت و دفتري براي انجام آن تأسيس و شماري از زبانشناسان، تاريخدانان و اديبان در آن سرگرم بكار شدند.
علي اكبر دهخدا از نويسندگان و فرهنگيان بنام كشور مدت ها عضو شوراي عالي معارف (فرهنگ)، رئيس دانشكده حقوق و مشاورِ عالي وزارت فرهنگ بود. وي همچنين يك روزنامه نگار برجسته و از طنزنويسان اوليه جرايد ايران بود.
تاربرگ امروز در تاریخ
@iranboom_ir
مجلس شوراي ملي ۲۹ ديماه سال ۱۳۲۴، تلاش فرهنگی علی اکبر دهخدا را یک کار عام المنفعه اعلام و دولت را مأمور چاپ و انتشار فرهنگ دهخدا و تکمیل کار و ادامه پژوهش های او كرد.
با مصوّبه مجلس، هزينه اين كار فرهنگي عام المنفعه بر عهده دولت قرارگرفت و دفتري براي انجام آن تأسيس و شماري از زبانشناسان، تاريخدانان و اديبان در آن سرگرم بكار شدند.
علي اكبر دهخدا از نويسندگان و فرهنگيان بنام كشور مدت ها عضو شوراي عالي معارف (فرهنگ)، رئيس دانشكده حقوق و مشاورِ عالي وزارت فرهنگ بود. وي همچنين يك روزنامه نگار برجسته و از طنزنويسان اوليه جرايد ايران بود.
تاربرگ امروز در تاریخ
@iranboom_ir
#جلال_خالقی_مطلق:
فردوسی خيلی صلحدوست است و در تمام جنگهايی كه توصيف میكند، در پايانشان نصيحت میكند و وقتی صلح میشود، در شاعر خوشحالی پيدا ميشود.او رک است ، كدام شاعری جرات میكند در ديباچهی كتابش در آن زمان از مذهبش دفاع كند. او شخصی است ميهندوست و ايراندوست و هر كس اين را قبول نكند، شاهنامه را نفهميده است. فردوسی يک شخص اخلاقی است و امانتدار. اخلاقيات شاهنامه خودش كتابی مفصل است. او به زبان فارسی علاقه دارد و خيلی از واژههاي عربی كه در متون پيش از او بود، در كتاب فردوسی نيست. پانصد واژهی عربی دارد كه البته بخشی از آنها نامها هستند. اگر شاهنامه نبود، ما نمیدانستيم كه اين زبان فارسی، عربی است كه فارسی در آن نفوذ كرده يا نه. او فقط يك شاعر ملی نيست؛ بلكه يک مورخ ملی هم هست. او به دقيقی - شاعر پيش از خود - حقشناسی داشته و كدام شاعر است كه بپذيرد هزار بيت از يک شاعر ديگر را در يك اثر ۵۰هزار بيتیاش بياورد. ما در زمانهای زندگی میكنيم كه مطلبی را كه قبلا چاپ شده، در تاريخی به اسم خودشان چاپ میكنند. فردوسی يک هنرمند است و صميمی حرف میزند.
@shahnamehpajohan
فردوسی خيلی صلحدوست است و در تمام جنگهايی كه توصيف میكند، در پايانشان نصيحت میكند و وقتی صلح میشود، در شاعر خوشحالی پيدا ميشود.او رک است ، كدام شاعری جرات میكند در ديباچهی كتابش در آن زمان از مذهبش دفاع كند. او شخصی است ميهندوست و ايراندوست و هر كس اين را قبول نكند، شاهنامه را نفهميده است. فردوسی يک شخص اخلاقی است و امانتدار. اخلاقيات شاهنامه خودش كتابی مفصل است. او به زبان فارسی علاقه دارد و خيلی از واژههاي عربی كه در متون پيش از او بود، در كتاب فردوسی نيست. پانصد واژهی عربی دارد كه البته بخشی از آنها نامها هستند. اگر شاهنامه نبود، ما نمیدانستيم كه اين زبان فارسی، عربی است كه فارسی در آن نفوذ كرده يا نه. او فقط يك شاعر ملی نيست؛ بلكه يک مورخ ملی هم هست. او به دقيقی - شاعر پيش از خود - حقشناسی داشته و كدام شاعر است كه بپذيرد هزار بيت از يک شاعر ديگر را در يك اثر ۵۰هزار بيتیاش بياورد. ما در زمانهای زندگی میكنيم كه مطلبی را كه قبلا چاپ شده، در تاريخی به اسم خودشان چاپ میكنند. فردوسی يک هنرمند است و صميمی حرف میزند.
@shahnamehpajohan
باشگاه شاهنامه پژوهان
باشگاه شاهنامه پژوهان باشگاه شاهنامه پژوهان
شاهنامه، شاهنامه خوانی، شاهنامه پژوهی، شاهنامه فردوسی، آرامگاه فردوسی، فردوسی، مقالات شاهنامه پژوهی، اخبار شاهنامه، سخنرانی شاهنامه پژوهان
📢میرجلال الدین کزازی : به درستی نمی دانم چرا یکم بهمن زادروز #فردوسی شمرده شده است
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی در سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.
#جلال_خالقی_مطلق : درباره روز تولد فردوسی هیچ اطلاعی نداریم
🔸بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است, احتمال نزدیک به یقین سال تولد او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشت رودکی نیز هست . درباره ی روز تولد شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادعا شده فاقد اعتبار است . سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سال درگذشت شاعر, از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده اند, دومین محتمل تر است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#محمد_جعفر_یاحقی :
تعیین و اعلام تاریخ مشخص برای روز دقیق تولد حكیم ابوالقاسم فردوسی به هیچ وجه امكان پذیر و دارای سندیت متقن تاریخی نیست
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است.
حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست.
هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز (یکم بهمن) به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست/ایرنا
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
@shahnamehpajohan
#میر_جلال_الدین_کزازی در سخنان خود با اشاره به یکم بهمن ماه گفت : به درستی نمی دانم که چرا این روز زادروز فردوسی شمرده شده است اما در آن چند و چون و مگر هست. این زمینه ای است ادبی و تاریخی که همواره باید بدان اندیشید و در آن کاوید اما از این دید که روزی را ما روز فردوسی بشماریم و آن روز را گرامی بداریم ، این زمینه چندان ارجی نمی تواند داشت. این شاهنامه پژوه و استاد زبان و ادب فارسی همچنین افزود : مشخص نبودن زادروز فردوسی بهانه ای بهینه در بیش اندیشیدن و پرداختن به فردوسی و شاهنامه او خواهد بود. از نگاهی بسیار فراخ، هر روز که ما در آن به ابرمرد فرهنگ و ادب ایران بیندیشیم و به شاهکار ورجامند و بی مانند او، آن روز ، خجسته روز فردوسی و شاهنامه خواهد بود.
#جلال_خالقی_مطلق : درباره روز تولد فردوسی هیچ اطلاعی نداریم
🔸بر طبق بررسی چند تاریخ که فردوسی خود در شاهنامه به دست داده است, احتمال نزدیک به یقین سال تولد او ۳۲۹ هجری قمری است که سال درگذشت رودکی نیز هست . درباره ی روز تولد شاعر هیچ اطلاعی نداریم و آنچه ادعا شده فاقد اعتبار است . سال پایان سرایش شاهنامه ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری است و سال درگذشت شاعر, از دو تاریخ ۴۱۱ و ۴۱۶ که گزارش کرده اند, دومین محتمل تر است.
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
#محمد_جعفر_یاحقی :
تعیین و اعلام تاریخ مشخص برای روز دقیق تولد حكیم ابوالقاسم فردوسی به هیچ وجه امكان پذیر و دارای سندیت متقن تاریخی نیست
در چارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته قید كردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت نبوده لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است.
حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال 1329 هجری شمسی مشخص شد بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در یك هزار سال پیش هرچند هم این فرد شاخص باشد به هیچ وجه امكان پذیر و شدنی نیست.
هیچ سند تاریخی در این زمینه وجود ندارد و نام بردن از این روز (یکم بهمن) به عنوان زادروز فردوسی صرفا بر اساس محاسبات سرانگشتی، غیرعلمی و غیر رسمی صورت گرفته است. بر اساس چنین محاسباتی سومین روز دی ماه نیز به عنوان روز تولد فردوسی مورد اشاره قرار گرفته در حالی كه این تاریخ نیز هیچ سندیتی ندارد.
روز دقیق تولد اهمیت آنچنانی برای بزرگداشت و گرامیداشت ارزش كار شعرا، فضلا و حكما ندارد چنانكه زادروز 90 درصد شعرا و فضلای بزرگ ایران زمین همچون مولوی، سعدی، حافظ و عطار مشخص نیست/ایرنا
@shahnamehpajohan
https://shahnamehpajohan.ir
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
دوم بهمن زادروز دکتر غلامحسین یوسفی، منتخب دومین جایزۀ ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار
گلستان دری
... شکفته باد گلستان شعر و نثر دری
که خرمنی ز گل آورد ارمغان سخن
ببین چه کاخ بلندی ز نظم پی افکند!
بزرگمردی دانا و پهلوان سخن
و یا چگونه بیاموخت قدسیان را شعر
غزلسرای هنرمند خاندان سخن
نگر به پردۀ شعرش به رقص ماهرخان
به هر نوای دلانگیز و شادمان سخن
یکی سرود بسی داستان رنگارنگ
نظام داد به ارکان داستان سخن
ترانههای حکیمانه آفرید یکی
نشاند نکتۀ بسیار در میان سخن
یکی به نالۀ نی نکتهها حکایت کرد
مراد و رهبر و معشوق عارفان سخن
ز فیض عرفان افلاک زیر پر آورد
فراخنای هنر بین بر آسمان سخن
حکیمی و آمد و بگشود دفتری چو بهشت
فرانمود گلستان و بوستان سخن
هزار گونه حوادث گذشت بر این ملک
چو سیلهای خروشان به خانمان سخن
زبان ما چو دژی استوار باقی ماند
به پاسداری فرهنگ جاودان سخن
به شعر و عشق و هنر بود نامور این ملک
به پیش خلق جهان گسترید خوان سخن
به شرق و غرب همه بهرهور ز احسانش
درودگویان بر جان میزبان سخن
پراگنید به هر سو شمیم شعر دری
نسیم خرّم گلزار بیخزان سخن
سخن بماند برجای تا جهان برجاست
هنر بماند جاوید در ضمان سخن
دکتر غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶-۱۳۶۹)، ادیب، پژوهشگر، مترجم و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بود. مقالههایی که دکتر یوسفی در چند زمینه برای دایرةالمعارف ایرانیکا نوشته است شاهدی است بر والایی مقام علمی و اهمیت تحقیقات او. برگهایی در آغوش باد، چشمۀ روشن، تصحیح بوستان، گلستان و غزلیات سعدی و ترجمۀ داستان من و شعر از نزار قبانی (با همکاری دکتر یوسف بکار)، تحقیق دربارۀ سعدی از هانری ماسه (با همکاری دکتر محمّدحسن مهدوی اردبیلی) و شیوههای نقد ادبی از دیوید دیچز (با همکاری محمدتقی صدقیانی) از آثار اوست.
[ای زبان پارسی....، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۱۵۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی
@AfsharFoundation
گلستان دری
... شکفته باد گلستان شعر و نثر دری
که خرمنی ز گل آورد ارمغان سخن
ببین چه کاخ بلندی ز نظم پی افکند!
بزرگمردی دانا و پهلوان سخن
و یا چگونه بیاموخت قدسیان را شعر
غزلسرای هنرمند خاندان سخن
نگر به پردۀ شعرش به رقص ماهرخان
به هر نوای دلانگیز و شادمان سخن
یکی سرود بسی داستان رنگارنگ
نظام داد به ارکان داستان سخن
ترانههای حکیمانه آفرید یکی
نشاند نکتۀ بسیار در میان سخن
یکی به نالۀ نی نکتهها حکایت کرد
مراد و رهبر و معشوق عارفان سخن
ز فیض عرفان افلاک زیر پر آورد
فراخنای هنر بین بر آسمان سخن
حکیمی و آمد و بگشود دفتری چو بهشت
فرانمود گلستان و بوستان سخن
هزار گونه حوادث گذشت بر این ملک
چو سیلهای خروشان به خانمان سخن
زبان ما چو دژی استوار باقی ماند
به پاسداری فرهنگ جاودان سخن
به شعر و عشق و هنر بود نامور این ملک
به پیش خلق جهان گسترید خوان سخن
به شرق و غرب همه بهرهور ز احسانش
درودگویان بر جان میزبان سخن
پراگنید به هر سو شمیم شعر دری
نسیم خرّم گلزار بیخزان سخن
سخن بماند برجای تا جهان برجاست
هنر بماند جاوید در ضمان سخن
دکتر غلامحسین یوسفی (۱۳۰۶-۱۳۶۹)، ادیب، پژوهشگر، مترجم و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد بود. مقالههایی که دکتر یوسفی در چند زمینه برای دایرةالمعارف ایرانیکا نوشته است شاهدی است بر والایی مقام علمی و اهمیت تحقیقات او. برگهایی در آغوش باد، چشمۀ روشن، تصحیح بوستان، گلستان و غزلیات سعدی و ترجمۀ داستان من و شعر از نزار قبانی (با همکاری دکتر یوسف بکار)، تحقیق دربارۀ سعدی از هانری ماسه (با همکاری دکتر محمّدحسن مهدوی اردبیلی) و شیوههای نقد ادبی از دیوید دیچز (با همکاری محمدتقی صدقیانی) از آثار اوست.
[ای زبان پارسی....، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۱۵۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی
@AfsharFoundation
Forwarded from فرهنگستان زبان و ادب فارسی
دوم بهمن، سالگرد درگذشت ابوالحسن نجفی (۱۳۰۶-۱۳۹۴)
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
زبان فارسی ناتوان نیست
این نکته را نباید فراموش کنیم که هر مفهومی به هر زبانی قابل بیان است، خاصّه زبان فارسی با سابقۀ هزارسالهاش در همۀ زمینههای علمی و ادبی و فلسفی، و اگر احیاناً به این نتیجه برسیم که زبان فارسی برای بیان فلان مطلب ناتوان است (جملهای که بارها از زبان مترجمان تازهکار شنیدهام) باید صددرصد مطمئن باشیم که ناتوانی از زبان فارسی نیست، از خود ماست.
ابوالحسن نجفی: «مسئلۀ امانت در ترجمه»، مجلۀ نشر دانش، شمارۀ ۱۳، آذر و دی ۱۳۶۱، (صص ۵-۱۱)، ص ۱۰.
@theapll
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
زبان فارسی ناتوان نیست
این نکته را نباید فراموش کنیم که هر مفهومی به هر زبانی قابل بیان است، خاصّه زبان فارسی با سابقۀ هزارسالهاش در همۀ زمینههای علمی و ادبی و فلسفی، و اگر احیاناً به این نتیجه برسیم که زبان فارسی برای بیان فلان مطلب ناتوان است (جملهای که بارها از زبان مترجمان تازهکار شنیدهام) باید صددرصد مطمئن باشیم که ناتوانی از زبان فارسی نیست، از خود ماست.
ابوالحسن نجفی: «مسئلۀ امانت در ترجمه»، مجلۀ نشر دانش، شمارۀ ۱۳، آذر و دی ۱۳۶۱، (صص ۵-۱۱)، ص ۱۰.
@theapll
Forwarded from ایران بوم
«ابوالحسن نجفی»، مترجم و زبانشناس برجسته ایرانی
ابوالحسن نجفی زبانشناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. مهمترین بخش فعالیتهای ادبی و علمی او در حوزه ترجمه متون ادبی، ویرایش، زبانشناسی و وزن شعر فارسی بود. او یکی از دقیقترین دایرهها برای طبقهبندی وزن شعر فارسی را تدوین کرده که به دایره نجفی معروف است.
در تاریخ فرهنگ و هنر ایران بزرگانی هستند که حجم آثار و تالیفاتشان بیش از عمر مفیدی است که برای یک اندیشمند تصور میشود و بیشک ابوالحسن نجفی یکی از آنان است. نگاهی به کارنامه پژوهشها و تالیفات و ترجمههای ابوالحسن نجفی بیشک این مسئله را مشخص میکند.
اهمیّت و مقام انسان فرهنگی را باید در سهمی دانست که در پیشرفت فرهنگ مملکت خود داشته است، از خلاقیّت گرفته تا تعلیم و تبادلهای فرهنگی و تشویق جوانان و راهنماییهای سازنده و میراثی که از خود به جا نهاده است. در مورد آقای نجفی به پارهای از آنها اشاره میکنم، کوتاه:
۱. «فرهنگ فارسی عامیانه» آقای نجفی که طی بالغ بر بیست سال کار مداوم فراهم آوردهاند، با اسلوبترین و روشمندترین فرهنگی است که تاکنون در زبان فارسی در این موضوع داشتهایم؛
٢. ترجمههایی که بهقول زندهیاد محمد قاضی گل سرسبد ترجمهها از فرانسه به فارسی است؛
٣. اولین پایهگذار ویرایش علمی و فنی در ایران. ویرایشگری در انتشارات فرانکلین، ادامه کار آقای نجفی در انتشارات نیل بود نه پایهگذاری آن؛
٤. پرورشدهنده نویسندگان فراوانی که بهرام صادقی و تقی مدرسی و هوشنگ گلشیری تنها مشهورترین آنها هستند؛
٥. معرف صادق و امین بسیاری از بهترین چهرههای داستاننویسی فرانسه در ایران؛
٦. تألیف کتاب «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن» که تاکنون بیش از ده چاپ از آن منتشر شده است؛
٧. تألیف کتاب «غلط ننویسیم» که حساب چاپهای آن از دست من در رفته، اما میدانم آقای نجفی برای ویرایش دوم آن مطالب فراوانی فراهم آوردهاند که حجم کتاب را سه برابر میکند و به گفته ایشان کتابی میشود کاملا متفاوت؛ با تغییرهایی در مواضع قبلی آقای نجفی؛
٨. و از همه مهمتر کشفها و ابداعهای اوست در عروض فارسی. آقای نجفی عروض فارسی را بر پایه علمی تازهای بنیاد نهاد و انقلابی در عروض فارسی پدید آورد که موضوع پژوهشهای بدیع فراوان شد. متن این پژوهشها را میتوانید در مجموعهمقالههای آخرین سمینار عروض پیدا کنید.
...
در بازگشت به ایران او به حلقه ادبی جنگ اصفهان پیوست و از شماره سوم مجله جنگ اصفهان با آن همکاری کرد. مجلهای که بعدها از دل آن نامهای بزرگی چون بهرام صادقی، محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری در آسمان ادبیات ایران درخشیدند. نجفی همچنین تا سال ۱۳۴۹ در گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول بود. در مهرماه سال ۱۳۴۹، به تهران آمد و کار در مؤسسه فرانکلین را آغاز کرد. در همین حال، به عنوان استاد مدعو در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران تدریس میکرد. از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، در کار سرپرستی، تنظیم و ویرایش متون برای دانشگاه آزاد ایران شرکت داشت و در همین زمان کتاب مبانی زبانشناسی را تألیف کرد. ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۶۹ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و در سال ۱۳۸۳ مدیر گروه ادبیات تطبیقی شده است. انتشار شش ماه یک بارِ مجله ادبیات تطبیقی با مقالات، گزارشها و نقدهایی در این حوزه، از فعالیتهای این بخش است که زیر نظر ابوالحسن نجفی و با نظارت او انجام میشدند. پیش از ایشان، دکتر جواد حدیدی مدیریت بخش ادبیات تطبیقی را بر عهده داشت، و ابوالحسن نجفی در این بخش با ایشان همکاری میکرد.
آثار تالیفی او، «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «وظیفه ادبیات»، «غلط ننویسیم (فرهنگ دشواریهای زبان فارسی)» و «فرهنگ فارسی عامیانه» است. نجفی همچنین ترجمههای متعددی دارد که این عنوانها هستند: شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «شیطان و خدا» (ژان پل سارتر)، گوشهنشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، ضدخاطرات (آندره مالرو)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)، بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، بچههای کوچک قرن (کریستیان روشفور)، شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)، کالیگولا (آلبر کامو)، ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)، استادکاران (آرتور آدامُف)، همان طور که بودهایم (آرتور آدامُف)، پرندگان میروند در پرو میمیرند (رومن گاری)، ژان پل سارتر (هِنری پیر)، درباره نمایش (ژان پل سارتر)، نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)، نویسندگان معاصر فرانسه (برگزیده داستانهای کوتاه)، وعدهگاه شیر بلفور (ژیل پرو)، عیش و نیستی (تیری مونیه) و گمگشته (ژیل پرو).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html
@iranboom_ir
ابوالحسن نجفی زبانشناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. مهمترین بخش فعالیتهای ادبی و علمی او در حوزه ترجمه متون ادبی، ویرایش، زبانشناسی و وزن شعر فارسی بود. او یکی از دقیقترین دایرهها برای طبقهبندی وزن شعر فارسی را تدوین کرده که به دایره نجفی معروف است.
در تاریخ فرهنگ و هنر ایران بزرگانی هستند که حجم آثار و تالیفاتشان بیش از عمر مفیدی است که برای یک اندیشمند تصور میشود و بیشک ابوالحسن نجفی یکی از آنان است. نگاهی به کارنامه پژوهشها و تالیفات و ترجمههای ابوالحسن نجفی بیشک این مسئله را مشخص میکند.
اهمیّت و مقام انسان فرهنگی را باید در سهمی دانست که در پیشرفت فرهنگ مملکت خود داشته است، از خلاقیّت گرفته تا تعلیم و تبادلهای فرهنگی و تشویق جوانان و راهنماییهای سازنده و میراثی که از خود به جا نهاده است. در مورد آقای نجفی به پارهای از آنها اشاره میکنم، کوتاه:
۱. «فرهنگ فارسی عامیانه» آقای نجفی که طی بالغ بر بیست سال کار مداوم فراهم آوردهاند، با اسلوبترین و روشمندترین فرهنگی است که تاکنون در زبان فارسی در این موضوع داشتهایم؛
٢. ترجمههایی که بهقول زندهیاد محمد قاضی گل سرسبد ترجمهها از فرانسه به فارسی است؛
٣. اولین پایهگذار ویرایش علمی و فنی در ایران. ویرایشگری در انتشارات فرانکلین، ادامه کار آقای نجفی در انتشارات نیل بود نه پایهگذاری آن؛
٤. پرورشدهنده نویسندگان فراوانی که بهرام صادقی و تقی مدرسی و هوشنگ گلشیری تنها مشهورترین آنها هستند؛
٥. معرف صادق و امین بسیاری از بهترین چهرههای داستاننویسی فرانسه در ایران؛
٦. تألیف کتاب «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن» که تاکنون بیش از ده چاپ از آن منتشر شده است؛
٧. تألیف کتاب «غلط ننویسیم» که حساب چاپهای آن از دست من در رفته، اما میدانم آقای نجفی برای ویرایش دوم آن مطالب فراوانی فراهم آوردهاند که حجم کتاب را سه برابر میکند و به گفته ایشان کتابی میشود کاملا متفاوت؛ با تغییرهایی در مواضع قبلی آقای نجفی؛
٨. و از همه مهمتر کشفها و ابداعهای اوست در عروض فارسی. آقای نجفی عروض فارسی را بر پایه علمی تازهای بنیاد نهاد و انقلابی در عروض فارسی پدید آورد که موضوع پژوهشهای بدیع فراوان شد. متن این پژوهشها را میتوانید در مجموعهمقالههای آخرین سمینار عروض پیدا کنید.
...
در بازگشت به ایران او به حلقه ادبی جنگ اصفهان پیوست و از شماره سوم مجله جنگ اصفهان با آن همکاری کرد. مجلهای که بعدها از دل آن نامهای بزرگی چون بهرام صادقی، محمد حقوقی و هوشنگ گلشیری در آسمان ادبیات ایران درخشیدند. نجفی همچنین تا سال ۱۳۴۹ در گروه ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان به تدریس مشغول بود. در مهرماه سال ۱۳۴۹، به تهران آمد و کار در مؤسسه فرانکلین را آغاز کرد. در همین حال، به عنوان استاد مدعو در گروه زبانشناسی دانشگاه تهران تدریس میکرد. از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، در کار سرپرستی، تنظیم و ویرایش متون برای دانشگاه آزاد ایران شرکت داشت و در همین زمان کتاب مبانی زبانشناسی را تألیف کرد. ابوالحسن نجفی در سال ۱۳۶۹ به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد و در سال ۱۳۸۳ مدیر گروه ادبیات تطبیقی شده است. انتشار شش ماه یک بارِ مجله ادبیات تطبیقی با مقالات، گزارشها و نقدهایی در این حوزه، از فعالیتهای این بخش است که زیر نظر ابوالحسن نجفی و با نظارت او انجام میشدند. پیش از ایشان، دکتر جواد حدیدی مدیریت بخش ادبیات تطبیقی را بر عهده داشت، و ابوالحسن نجفی در این بخش با ایشان همکاری میکرد.
آثار تالیفی او، «مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی»، «وظیفه ادبیات»، «غلط ننویسیم (فرهنگ دشواریهای زبان فارسی)» و «فرهنگ فارسی عامیانه» است. نجفی همچنین ترجمههای متعددی دارد که این عنوانها هستند: شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «شیطان و خدا» (ژان پل سارتر)، گوشهنشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، ضدخاطرات (آندره مالرو)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)، بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، بچههای کوچک قرن (کریستیان روشفور)، شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)، کالیگولا (آلبر کامو)، ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)، استادکاران (آرتور آدامُف)، همان طور که بودهایم (آرتور آدامُف)، پرندگان میروند در پرو میمیرند (رومن گاری)، ژان پل سارتر (هِنری پیر)، درباره نمایش (ژان پل سارتر)، نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)، نویسندگان معاصر فرانسه (برگزیده داستانهای کوتاه)، وعدهگاه شیر بلفور (ژیل پرو)، عیش و نیستی (تیری مونیه) و گمگشته (ژیل پرو).
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/16003-abolhasan-najafi-dar-gozasht-9411.html
@iranboom_ir
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
ششم بهمنماه سالروز درگذشت مجتبی مینوی
دغدغۀ چاپ درست و دقیق و آراستۀ متون همواره با مینوی بود. خودش شاید بیش از هر کسی در این طریق توفیق یافت و متون مصحَّح خود را به طرز بسیار پاکیزهای چاپ کرد. هم غلط علمی طبع حسّاسش را میآزرد هم از غلط مطبعی خون دل میخورد. او تدقیق در روش تصحیح متن را یک اندازه هم از برخی شرقشناسان آموخته بود و با بسیاری از آنها معاشرت نزدیک داشت. اقامت طولانی در بیرون از ایران بهخصوص انگلستان و آلمان و ترکیّه نیز بیش از پیش موجب آشنائیاش با برخی از بزرگان مغربزمین و آگاهی بیشتر از روش کار ایشان شد. البتّه این استفاده دوطرفه بود. آنها نیز از احاطۀ کمنظیر مینوی به زبان فارسی و تحقیقات ایرانشناسی و اسلامشناسی بهرهها بردند. گواه آن پرسشهای علمی مینورسکی از اوست در نامههایش، یا همکاری با آربری در فهرستنویسی کتابخانۀ چستربیتی و یا همکاری با پوپ در تألیف کتاب بررسی هنرهای ایران. برخلاف بسیاری از همنسلانش هرگز از محققّان غربی پیروی بیچون و چرا نداشت و هرجا لازم دانست با صراحت لهجۀ همیشگیاش از ایشان انتقاد دلیرانه کرد. دیدن کتاب مغلوط از جانب هرکه بود او را برآشفته میکرد. در مکتوبی (۱۰) که به تاریخ ۲۵ اسفندماه ۱۳۳۴ از استانبول نوشته و دربارۀ چند دستنویس محفوظ در کتابخانههای ترکیّه توضیحاتی داده، از چاپ پرغلط کتاب سیرت ابن خفیف به دست آنهماری شیمل بیباکانه انتقاد نموده ... است. از نوشتههای افشار و مینوی (۷ و ۱۰) برمیآید که با هم قصد تصحیح این متن را داشتهاند.
[نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار، به کوشش محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۳۰-۳۱ مقدمه]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
دغدغۀ چاپ درست و دقیق و آراستۀ متون همواره با مینوی بود. خودش شاید بیش از هر کسی در این طریق توفیق یافت و متون مصحَّح خود را به طرز بسیار پاکیزهای چاپ کرد. هم غلط علمی طبع حسّاسش را میآزرد هم از غلط مطبعی خون دل میخورد. او تدقیق در روش تصحیح متن را یک اندازه هم از برخی شرقشناسان آموخته بود و با بسیاری از آنها معاشرت نزدیک داشت. اقامت طولانی در بیرون از ایران بهخصوص انگلستان و آلمان و ترکیّه نیز بیش از پیش موجب آشنائیاش با برخی از بزرگان مغربزمین و آگاهی بیشتر از روش کار ایشان شد. البتّه این استفاده دوطرفه بود. آنها نیز از احاطۀ کمنظیر مینوی به زبان فارسی و تحقیقات ایرانشناسی و اسلامشناسی بهرهها بردند. گواه آن پرسشهای علمی مینورسکی از اوست در نامههایش، یا همکاری با آربری در فهرستنویسی کتابخانۀ چستربیتی و یا همکاری با پوپ در تألیف کتاب بررسی هنرهای ایران. برخلاف بسیاری از همنسلانش هرگز از محققّان غربی پیروی بیچون و چرا نداشت و هرجا لازم دانست با صراحت لهجۀ همیشگیاش از ایشان انتقاد دلیرانه کرد. دیدن کتاب مغلوط از جانب هرکه بود او را برآشفته میکرد. در مکتوبی (۱۰) که به تاریخ ۲۵ اسفندماه ۱۳۳۴ از استانبول نوشته و دربارۀ چند دستنویس محفوظ در کتابخانههای ترکیّه توضیحاتی داده، از چاپ پرغلط کتاب سیرت ابن خفیف به دست آنهماری شیمل بیباکانه انتقاد نموده ... است. از نوشتههای افشار و مینوی (۷ و ۱۰) برمیآید که با هم قصد تصحیح این متن را داشتهاند.
[نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار، به کوشش محمّد افشینوفایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۲، ص ۳۰-۳۱ مقدمه]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Forwarded from چشموچراغ
✍🏼 «پیش قاضی و معلقبازی» یا «پیش غازی و معلقبازی»؟
آیا میدانستید که بسیاری از ما اصطلاح «پیش غازی و معلقبازی» را بهاشتباه «پیش قاضی و معلقبازی» مینویسیم؟
«غازی» (از ریشهٔ غزو عربی به معنی جنگ) چندین معنا دارد، ازجمله «جنگجو» و «معرکهگیر» و «بندباز». به همین دلیل خطاب به کسی که بخواهد دیگری را گول بزند، میگویند «پیش غازی و معلقبازی»؟ یعنی پیش کسی چون من، که کارم بندبازی و شیرینکاری است، این معلق زدن تو هنرنمایی ناچیزی است.
#یک_نکته_ات_بگویم
#ضرب_المثل
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
آیا میدانستید که بسیاری از ما اصطلاح «پیش غازی و معلقبازی» را بهاشتباه «پیش قاضی و معلقبازی» مینویسیم؟
«غازی» (از ریشهٔ غزو عربی به معنی جنگ) چندین معنا دارد، ازجمله «جنگجو» و «معرکهگیر» و «بندباز». به همین دلیل خطاب به کسی که بخواهد دیگری را گول بزند، میگویند «پیش غازی و معلقبازی»؟ یعنی پیش کسی چون من، که کارم بندبازی و شیرینکاری است، این معلق زدن تو هنرنمایی ناچیزی است.
#یک_نکته_ات_بگویم
#ضرب_المثل
(تهیهشده در گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
Telegram
چشموچراغ
با پژوهشگران گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کشف دوبارۀ زیباییهای زبان و ادبیات فارسی همراه شوید.
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
سروش: cheshmcheragh
اینستاگرام: _cheshmocheragh_
فیسبوک: Persian Terminology
توییتر: persiantermino1
ایتا: cheshmocheragh2
#جلال_خالقی_مطلق :
کودکان را با یک زبان فاخر و درست و پیراسته بار بیآوریم
من هیچ شکی ندارم که روان پاک فردوسی که خیلی به خانواده و زن و کودک اهمیت می دهد، خرسند است از اینکه می بیند در کشورش از شاهنامۀ او برای کودکان استفاده می شود. و ما از کودکی با شاهنامه آشنا می شویم. نسلی که هم سن من هستند از کودکی با شاهنامه آشنا نشده اند البته یک داستان هایی شنیده اند ولی به طریق امروز آنطور که باید و شاید خیر. این آشنایی باید انجام بگیرد و به طریق درست هم انجام بگیرد و شرایطی در این کار رعایت شود. برای نمونه زبان این اثر با سن کودکان نوجوانان ما مناسب باشد و این زبان در عین سادگی باید پیراسته و فاخر باشد. یعنی ما نباید تصور کنیم وقتی که با کودکان صحبت می کنیم به آن ها یک زبان عامیانه یاد بدهیم؛ بلکه آن ها را از همان کودکی با یک زبان فاخر و درست و پیراسته باربیآوریم.
#منصور_رستگار_فسایی :
اراده فردوسی مبتنی بر جامعه اوست
در دوره سامانی كه فردوسی كودكی بيش نيست آزادانديشی ايرانی، غرور ملی و استقلال ايرانی پهنای خراسان بزرگ را در بردارد و كمكم تبديل به ايران بزرگ میشود و خورشيد خراسان را به طلوع نور وادار میكند. فردوسی با اين غرور ملی بزرگ و پرورده میشود، اين شاعر حماسهسرا برای انديشه ايرانی كتابی می خواهد كه بازتاب انديشههای ايرانی باشد و شناسنامه ملی میخواهد كه دارای ارزشهای اخلاقی و دينی باشد. فردوسی ارادهای دارد كه سی سال وقت خود را برای شاهنامه میگذارد اراده فردوسی مبتنی بر جامعه اوست.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
کودکان را با یک زبان فاخر و درست و پیراسته بار بیآوریم
من هیچ شکی ندارم که روان پاک فردوسی که خیلی به خانواده و زن و کودک اهمیت می دهد، خرسند است از اینکه می بیند در کشورش از شاهنامۀ او برای کودکان استفاده می شود. و ما از کودکی با شاهنامه آشنا می شویم. نسلی که هم سن من هستند از کودکی با شاهنامه آشنا نشده اند البته یک داستان هایی شنیده اند ولی به طریق امروز آنطور که باید و شاید خیر. این آشنایی باید انجام بگیرد و به طریق درست هم انجام بگیرد و شرایطی در این کار رعایت شود. برای نمونه زبان این اثر با سن کودکان نوجوانان ما مناسب باشد و این زبان در عین سادگی باید پیراسته و فاخر باشد. یعنی ما نباید تصور کنیم وقتی که با کودکان صحبت می کنیم به آن ها یک زبان عامیانه یاد بدهیم؛ بلکه آن ها را از همان کودکی با یک زبان فاخر و درست و پیراسته باربیآوریم.
#منصور_رستگار_فسایی :
اراده فردوسی مبتنی بر جامعه اوست
در دوره سامانی كه فردوسی كودكی بيش نيست آزادانديشی ايرانی، غرور ملی و استقلال ايرانی پهنای خراسان بزرگ را در بردارد و كمكم تبديل به ايران بزرگ میشود و خورشيد خراسان را به طلوع نور وادار میكند. فردوسی با اين غرور ملی بزرگ و پرورده میشود، اين شاعر حماسهسرا برای انديشه ايرانی كتابی می خواهد كه بازتاب انديشههای ايرانی باشد و شناسنامه ملی میخواهد كه دارای ارزشهای اخلاقی و دينی باشد. فردوسی ارادهای دارد كه سی سال وقت خود را برای شاهنامه میگذارد اراده فردوسی مبتنی بر جامعه اوست.
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan