Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
علیاکبر دهخدا
(۱۲۹۷ ق _ ۱۳۳۴ ش)
مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد.
علیاکبر دهخدا عضو پیوستهء فرهنگستان ایران و دانشمند كم مانندی که نیمی از عمر خود را بگردآوری فرهنگ زبان فارسی مصروف داشت پس از هفتادوهشت سال زندگی در هفتم اسفندماه ۱۳۳۴ در گذشت. بامرگ دهخدا شمعی پُرتابش از ادب فارسی فُرومُرد. بگفتهء دهخدا: یاد آر زِ شمعِ مُرده یاد آر!
دهخدا در سال ۱۲۹۷ قمری در تهران زاده شد. پدرش از مردم قزوین و ساکن تهران بود. دهخدا تحصیلات قدیمی را پیش شیخ غلامحسین بروجردی بانجام رسانید. هنگامیکه مدرسه عالی علوم سیاسی در تهران تأسیس شد برای تحصیل علوم جدید اروپائی بآنجا رفت. زبان فرانسوی را در این مدرسه آموخت. ضمناً از محضر درس مرحوم آقا شیخ هادی نجمآبادی که از علمای درجه اوّل عصر خود بود کسب فیض میکرد.
مرحوم محمّدحسین فروغی ذکاءالملك که معلم فارسی مدرسه علوم سیاسی بود گاه تدریس ادبیات فارسی را بعهده دهخدا وامیگذاشت. از همینجا بود که دهخدا شہرتی یافت.
در سال ۱۳۲۱ قمری معاونالدولهء غفاری که سمت وزارت مختاری ایران در کشورهای بالكان را یافته بود، دهخدا را نیز بهمراه بِسَفرِ اروپا برد دهخدا دو سال در اروپا، و بیشتر در ویَن مقیم بود.
دهخدا هنگامی بِایران باز گشت كه نهضت مشروطه طلبی رواج میگرفت. پس با همکاری میرزاجهانگیرخان شیرازی و میرزاقاسمخان تبریزی به نشر روزنامهء صوراسرافیل که نخستین شماره آن در ۱۷ ربیعالاآخرِ ۱۳۲۵ چاپ شد آغاز کرد. شُهرتِ صوراسرافیل بمناسبت مقالاتی بود که بامضای دخو بنام "چرند و پر ند" بزبان عوام و در لباس طنز و شوخی نوشته میشد. دخو نام مستعار دهخدا بود. با بسته شدن مجلس بدست محمّدعلیشاه و پراکنده شدن آزادیخواهان دهخدا هم ناچار از آن شد که بِاروپا برود. پس بِسویس رفت در آنجا با کمک مالی میرزا ابوالحسن پیرنیا (معاضدالسلطنه) که از آزادگان آن روزگار بود روزنامه صوراسرافیل را در شهر "ایوردون" بچاپ رسانید. اما بیش از سه شماره نشر نشده بود که دهخدا بطرف استانبول رفت. در این شهر نیز باز از کوشش در راه آزادی نایستاد . با دوستان خود روزنامه "سروش" را انتشار داد چهارده شماره از این روزنامه نشر شد.
چون محمّدعلی شاه از سلطنت خلع گردید دهخدا از تهران و کرمان بِنمایندگی مجلس در دور دوم انتخاب شد. پس، از عثمانی بایران بازگشت و بخدمت در مقام نمایندگی پرداخت. دهخدا، پس از بسته شدن مجلس دوم و وقوع جنگ بينالملل اول مدتی را در چهارمحال بختیاری بانزوا گذرانید. پس از پایان جنگ، بتهران آمد و در وزارت معارف بکار پرداخت و بریاست مدرسه علوم سیاسی نائل آمد. سپس چون مدرسه علوم سیاسی دانشکده حقوق تبدیل شد وی ریاست این دانشکده را تا سال ۱۳۲۰ در عهده داشت.
میدانیم که دهخدا از حدود چهل سال پیش به تالیف فرهنگ بزرگی برای زبان فارسی آغاز کرده بود. در سال ۱۳۲۴ از طرف نمایندگان مجلس طرحی بِتصویب رسید که فرهنگ مزبور بچاپ برسد. این کار شد.
#یادبود_بزرگان
#علیاکبردهخدا #استادعلیاکبرخاندهخدا #دخو
فرهنگ ایران زمین؛ بنیادگذاران محمّدتقی دانشپژوه، دکتر منوچهر ستوده، مصطفی مقرّبی، دکتر عباس زریاب خویی، ایرج افشار؛ صاحب امتیاز: ایرج افشار؛ جلد سوم و چهارم، ۱۳۳۴؛ بازچاپ سخن؛ ۱۳۸۵: ۴۱۱تا۴۱۲. بقلم استاد ایرج افشار.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
(۱۲۹۷ ق _ ۱۳۳۴ ش)
مرگ چنین خواجه نه کاریست خُرد.
علیاکبر دهخدا عضو پیوستهء فرهنگستان ایران و دانشمند كم مانندی که نیمی از عمر خود را بگردآوری فرهنگ زبان فارسی مصروف داشت پس از هفتادوهشت سال زندگی در هفتم اسفندماه ۱۳۳۴ در گذشت. بامرگ دهخدا شمعی پُرتابش از ادب فارسی فُرومُرد. بگفتهء دهخدا: یاد آر زِ شمعِ مُرده یاد آر!
دهخدا در سال ۱۲۹۷ قمری در تهران زاده شد. پدرش از مردم قزوین و ساکن تهران بود. دهخدا تحصیلات قدیمی را پیش شیخ غلامحسین بروجردی بانجام رسانید. هنگامیکه مدرسه عالی علوم سیاسی در تهران تأسیس شد برای تحصیل علوم جدید اروپائی بآنجا رفت. زبان فرانسوی را در این مدرسه آموخت. ضمناً از محضر درس مرحوم آقا شیخ هادی نجمآبادی که از علمای درجه اوّل عصر خود بود کسب فیض میکرد.
مرحوم محمّدحسین فروغی ذکاءالملك که معلم فارسی مدرسه علوم سیاسی بود گاه تدریس ادبیات فارسی را بعهده دهخدا وامیگذاشت. از همینجا بود که دهخدا شہرتی یافت.
در سال ۱۳۲۱ قمری معاونالدولهء غفاری که سمت وزارت مختاری ایران در کشورهای بالكان را یافته بود، دهخدا را نیز بهمراه بِسَفرِ اروپا برد دهخدا دو سال در اروپا، و بیشتر در ویَن مقیم بود.
دهخدا هنگامی بِایران باز گشت كه نهضت مشروطه طلبی رواج میگرفت. پس با همکاری میرزاجهانگیرخان شیرازی و میرزاقاسمخان تبریزی به نشر روزنامهء صوراسرافیل که نخستین شماره آن در ۱۷ ربیعالاآخرِ ۱۳۲۵ چاپ شد آغاز کرد. شُهرتِ صوراسرافیل بمناسبت مقالاتی بود که بامضای دخو بنام "چرند و پر ند" بزبان عوام و در لباس طنز و شوخی نوشته میشد. دخو نام مستعار دهخدا بود. با بسته شدن مجلس بدست محمّدعلیشاه و پراکنده شدن آزادیخواهان دهخدا هم ناچار از آن شد که بِاروپا برود. پس بِسویس رفت در آنجا با کمک مالی میرزا ابوالحسن پیرنیا (معاضدالسلطنه) که از آزادگان آن روزگار بود روزنامه صوراسرافیل را در شهر "ایوردون" بچاپ رسانید. اما بیش از سه شماره نشر نشده بود که دهخدا بطرف استانبول رفت. در این شهر نیز باز از کوشش در راه آزادی نایستاد . با دوستان خود روزنامه "سروش" را انتشار داد چهارده شماره از این روزنامه نشر شد.
چون محمّدعلی شاه از سلطنت خلع گردید دهخدا از تهران و کرمان بِنمایندگی مجلس در دور دوم انتخاب شد. پس، از عثمانی بایران بازگشت و بخدمت در مقام نمایندگی پرداخت. دهخدا، پس از بسته شدن مجلس دوم و وقوع جنگ بينالملل اول مدتی را در چهارمحال بختیاری بانزوا گذرانید. پس از پایان جنگ، بتهران آمد و در وزارت معارف بکار پرداخت و بریاست مدرسه علوم سیاسی نائل آمد. سپس چون مدرسه علوم سیاسی دانشکده حقوق تبدیل شد وی ریاست این دانشکده را تا سال ۱۳۲۰ در عهده داشت.
میدانیم که دهخدا از حدود چهل سال پیش به تالیف فرهنگ بزرگی برای زبان فارسی آغاز کرده بود. در سال ۱۳۲۴ از طرف نمایندگان مجلس طرحی بِتصویب رسید که فرهنگ مزبور بچاپ برسد. این کار شد.
#یادبود_بزرگان
#علیاکبردهخدا #استادعلیاکبرخاندهخدا #دخو
فرهنگ ایران زمین؛ بنیادگذاران محمّدتقی دانشپژوه، دکتر منوچهر ستوده، مصطفی مقرّبی، دکتر عباس زریاب خویی، ایرج افشار؛ صاحب امتیاز: ایرج افشار؛ جلد سوم و چهارم، ۱۳۳۴؛ بازچاپ سخن؛ ۱۳۸۵: ۴۱۱تا۴۱۲. بقلم استاد ایرج افشار.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
.
🔶 کسانی که مفهوم ایران را به لحاظ فرهنگی در قرن بیستم حفظ کرده و گسترش دادهاند و دلیل جاودانگی آن شدهاند، افرادی هستند که در کنار بزرگان قدیم، مانند فردوسی و نظامی، باید به آنان احترام گذاشت و سپاسگزار آنان بود. اگر معدل همۀ کوششهای این قرن را بگیریم، علیاکبر دهخدا بالاترین جایگاه را در این میدان دارد.
✍شفیعی کدکنی
https://www.tg-me.com/eshtadan
🔶 کسانی که مفهوم ایران را به لحاظ فرهنگی در قرن بیستم حفظ کرده و گسترش دادهاند و دلیل جاودانگی آن شدهاند، افرادی هستند که در کنار بزرگان قدیم، مانند فردوسی و نظامی، باید به آنان احترام گذاشت و سپاسگزار آنان بود. اگر معدل همۀ کوششهای این قرن را بگیریم، علیاکبر دهخدا بالاترین جایگاه را در این میدان دارد.
✍شفیعی کدکنی
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
شعر و معنی
#یکشنبه_ها_و_حافظ
شعر جدید از هرگونه معنی شدن میگریزد این که میگویند شعر باید بیمعنی باشد، حرف چندان بیمعنایی هم نیست. در ایران، برخی جوانان بیسواد و بیاطلاع این مطلب را به صورت خندهداری در آوردند و گفتند که شعر باید اصلاً معنی نداشته باشد. آن کس که گفت شعر چیزی است که معنی نداشته باشد، منظورش این بود که معنیِ مُعيّن و محدود و مشخص و قابل بیان کردن به عبارت دیگر نداشته باشد. او به صورت دیگر، قصدش این بود که بگوید شعر چیزی است که بیش از یک معنی داشته باشد، شعر چیزی است که هر لحظه معنیای داشته باشد برای هر کس در هر دورهای از زندگی معنایی داشته باشد، نه این که اصلاً معنی نداشته باشد.
شعر حافظ و مولوی به یک حساب معنی ندارد، زیرا هیچ معنی مسلّمی و قاطعی بر آنها نمیتوان تحمیل کرد. درنتیجه هزاران معنی دارد. از اینجاست که رولان بارت میگوید و درست هم میگوید که به تناسبِ نظمِ رمـزیِ زبانِ یک اثر و به تعداد سمبلهایی که در آن به کار گرفته میشود، آن اثر دارای معنی است. از آنجا که رمزهای زبان حافظ و مولوی رمزهای متعدد و بیشماری است معانی شعر آنها نیز بیشمار است و به اصطلاح آن گوینده، شعرشان معنی ندارد، بدینگونه که بعد از مصراعِ
بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند
به کار بردنِ «یعنی فلان ....» چیزِ بیمعنایی است. آن مصراع یعنی خودش. ممکن است شما بر اساس اصطلاحات محییالدین ابنعربی عباراتی در حوزهٔ مفهومی این گزارهٔ عاطفی حافظ به کار برید، اما آنچه شما میگویید چیزی است که خودتان آن را حس میکنید و با آنچه حافظ گفته و من از گفتهٔ شما ادراک میکنم ارتباطی ندارد. کاربردِ عاطفی/ هنریِ زبان کاربردی است که قابل ترجمه کردن و تفسیر کردن نیست. «بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند» یک کاربرد عاطفی است و به تعداد نفَسهای خلایق (و نه نفْسها) از لحظهای که حافظ آن را گفته تا پایان جهان (تا وقتی که متکلمی به زبان فارسی وجود داشته باشد و مفردات این عبارت را بداند) این مصراع بینهایت معنی دارد. برای من امروز معنایی دارد (یعنی حالات روحییی را در من ایجاد میکند) و فردا و پسفردا معانی دیگر (یعنی حالات دیگری در من به وجود میآورد.) و هم بر این قیاس، برای هرکس که آن را بخواند یا بشنود. بنابراین، در شعر جدید، و در زبانِ عارف، معنی امری است که یک چیز نیست، بسیار است.
این کیمیای هستی
محمدرضا شفیعی کدکنی، جلد یکم، ۵۴_۵۵
#یکشنبه_ها_و_حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
شعر و معنی
#یکشنبه_ها_و_حافظ
شعر جدید از هرگونه معنی شدن میگریزد این که میگویند شعر باید بیمعنی باشد، حرف چندان بیمعنایی هم نیست. در ایران، برخی جوانان بیسواد و بیاطلاع این مطلب را به صورت خندهداری در آوردند و گفتند که شعر باید اصلاً معنی نداشته باشد. آن کس که گفت شعر چیزی است که معنی نداشته باشد، منظورش این بود که معنیِ مُعيّن و محدود و مشخص و قابل بیان کردن به عبارت دیگر نداشته باشد. او به صورت دیگر، قصدش این بود که بگوید شعر چیزی است که بیش از یک معنی داشته باشد، شعر چیزی است که هر لحظه معنیای داشته باشد برای هر کس در هر دورهای از زندگی معنایی داشته باشد، نه این که اصلاً معنی نداشته باشد.
شعر حافظ و مولوی به یک حساب معنی ندارد، زیرا هیچ معنی مسلّمی و قاطعی بر آنها نمیتوان تحمیل کرد. درنتیجه هزاران معنی دارد. از اینجاست که رولان بارت میگوید و درست هم میگوید که به تناسبِ نظمِ رمـزیِ زبانِ یک اثر و به تعداد سمبلهایی که در آن به کار گرفته میشود، آن اثر دارای معنی است. از آنجا که رمزهای زبان حافظ و مولوی رمزهای متعدد و بیشماری است معانی شعر آنها نیز بیشمار است و به اصطلاح آن گوینده، شعرشان معنی ندارد، بدینگونه که بعد از مصراعِ
بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند
به کار بردنِ «یعنی فلان ....» چیزِ بیمعنایی است. آن مصراع یعنی خودش. ممکن است شما بر اساس اصطلاحات محییالدین ابنعربی عباراتی در حوزهٔ مفهومی این گزارهٔ عاطفی حافظ به کار برید، اما آنچه شما میگویید چیزی است که خودتان آن را حس میکنید و با آنچه حافظ گفته و من از گفتهٔ شما ادراک میکنم ارتباطی ندارد. کاربردِ عاطفی/ هنریِ زبان کاربردی است که قابل ترجمه کردن و تفسیر کردن نیست. «بیخود از شعشعهٔ پرتو ذاتم کردند» یک کاربرد عاطفی است و به تعداد نفَسهای خلایق (و نه نفْسها) از لحظهای که حافظ آن را گفته تا پایان جهان (تا وقتی که متکلمی به زبان فارسی وجود داشته باشد و مفردات این عبارت را بداند) این مصراع بینهایت معنی دارد. برای من امروز معنایی دارد (یعنی حالات روحییی را در من ایجاد میکند) و فردا و پسفردا معانی دیگر (یعنی حالات دیگری در من به وجود میآورد.) و هم بر این قیاس، برای هرکس که آن را بخواند یا بشنود. بنابراین، در شعر جدید، و در زبانِ عارف، معنی امری است که یک چیز نیست، بسیار است.
این کیمیای هستی
محمدرضا شفیعی کدکنی، جلد یکم، ۵۴_۵۵
#یکشنبه_ها_و_حافظ
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
دهم اسفندماه زادروز دکتر حسن انوری، از اعضای هیئت گزینش کتاب و جایزۀ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
اهمیّت زبان فارسی
زبان فارسی برای ما ایرانیان از جهات مختلف اهمیت و شاخصیت دارد. نخستین شاخصیت زبان فارسی در حال حاضر این است که وسیلۀ تفاهم و گفتوگو بین اقوام مختلف ایرانی است. چنانکه همگی میدانید، ایرانیان دارای قومیتهای مختلف هستند و هر کدام از این قومیتها برای خودشان زبان خاص دارند. گیلک، لر و بلوچ هر یک برای خود زبان خاص دارد، ولی وسیلۀ تفاهم بین این اقوام زبان فارسی است. یک گیلک با یک کرد به زبان فارسی صحبت میکند. یک آذربایجانی با یک بلوچ به زبان فارسی سخن میگوید. از این نظر زبان فارسی درواقع جزوی از هویت ماست. اگر اغراق نکنم، جزو بسیار مهمی از هویت ماست. در نظر بگیرید اگر زبان فارسی نبود هویت ایرانی چه حالی داشت؛ بنابراین باید زبان فارسی را از این جهت پاس بداریم.
دومین اهمیت زبان فارسی در این است که در این زبان آثار بسیار مهمی به وجود آمده است. دانشمندان زبانشناس میگویند در جهان شش هزار زبان وجود دارد. بین این شش هزار زبان شما چند زبان میشناسید که در آن اثری مثل شاهنامه مثل غزلیات مولوی و سعدی و حافظ، مثل رباعیات خیام به وجود آمده باشد. درواقع تعداد این زبانها بسیار اندک است، حتی میگویند که به سی تا هم نمیرسد که بسیار اندک است. از این نظر زبان فارسی اهمیت خاص خود را دارد. در صدر این آثار که به زبان فارسی اهمیت و شکوه میدهد شاهنامه قرار دارد. شاهنامه بزرگترین یادگار ادبی ماست. مرحوم محمدعلی فروغی مینویسد که اگر به من ایراد نمیگرفتند، میگفتم که شاهنامه بزرگترین یادگار ادبی نوع بشر است؛ ولی یک دانشمند اروپایی به نام ویسلل که در حماسههای قدیم پژوهش کرده، دربارۀ شاهنامه میگوید: شاهنامه را باید در کنار کمدی الهی دانته، ایلیاد هومر و در کنار آثار شکسپیر قرار داد و این چهار تا را یادگار شکوهمند نبوغ بشری دانست.
دکتر حسن انوری
نهمین مجلس از سلسله مجالس علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
زبان فارسی، ایران و فرهنگنویسی
سهشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸
کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
اهمیّت زبان فارسی
زبان فارسی برای ما ایرانیان از جهات مختلف اهمیت و شاخصیت دارد. نخستین شاخصیت زبان فارسی در حال حاضر این است که وسیلۀ تفاهم و گفتوگو بین اقوام مختلف ایرانی است. چنانکه همگی میدانید، ایرانیان دارای قومیتهای مختلف هستند و هر کدام از این قومیتها برای خودشان زبان خاص دارند. گیلک، لر و بلوچ هر یک برای خود زبان خاص دارد، ولی وسیلۀ تفاهم بین این اقوام زبان فارسی است. یک گیلک با یک کرد به زبان فارسی صحبت میکند. یک آذربایجانی با یک بلوچ به زبان فارسی سخن میگوید. از این نظر زبان فارسی درواقع جزوی از هویت ماست. اگر اغراق نکنم، جزو بسیار مهمی از هویت ماست. در نظر بگیرید اگر زبان فارسی نبود هویت ایرانی چه حالی داشت؛ بنابراین باید زبان فارسی را از این جهت پاس بداریم.
دومین اهمیت زبان فارسی در این است که در این زبان آثار بسیار مهمی به وجود آمده است. دانشمندان زبانشناس میگویند در جهان شش هزار زبان وجود دارد. بین این شش هزار زبان شما چند زبان میشناسید که در آن اثری مثل شاهنامه مثل غزلیات مولوی و سعدی و حافظ، مثل رباعیات خیام به وجود آمده باشد. درواقع تعداد این زبانها بسیار اندک است، حتی میگویند که به سی تا هم نمیرسد که بسیار اندک است. از این نظر زبان فارسی اهمیت خاص خود را دارد. در صدر این آثار که به زبان فارسی اهمیت و شکوه میدهد شاهنامه قرار دارد. شاهنامه بزرگترین یادگار ادبی ماست. مرحوم محمدعلی فروغی مینویسد که اگر به من ایراد نمیگرفتند، میگفتم که شاهنامه بزرگترین یادگار ادبی نوع بشر است؛ ولی یک دانشمند اروپایی به نام ویسلل که در حماسههای قدیم پژوهش کرده، دربارۀ شاهنامه میگوید: شاهنامه را باید در کنار کمدی الهی دانته، ایلیاد هومر و در کنار آثار شکسپیر قرار داد و این چهار تا را یادگار شکوهمند نبوغ بشری دانست.
دکتر حسن انوری
نهمین مجلس از سلسله مجالس علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
زبان فارسی، ایران و فرهنگنویسی
سهشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸
کانون زبان پارسی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
سید جواد طباطبایی درگذشت
🔹سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی، دیشب در سن ۷۷ سالگی در بیمارستانی در آمریکا درگذشت. او عضو پیشین هیات علمی و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود.
🔸سید جواد طباطبایی (زادۀ ۲۳ آذر ۱۳۲۴، تبریز)
این مدرّس و پژوهشگر فلسفه، تاریخ و سیاست، که صاحب نشان نخل آکادمیک دولت فرانسه و مدال نقرۀ تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج بود، علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، مدیریت گروه فلسفۀ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی را نیز برعهده داشته است.
🔹شرح و گزارش اندیشۀ ایرانشهری که فرهنگ را بزرگترین عامل اثرگذار در نظام سیاسی ایران معرفی میکند یکی از کارهای شاخص طباطبایی است. /کانال پیر پرنیاناندیش
@sharghdaily
@ESHTADAN
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
یکی را همه زُفتی و ابلهیست
یکی با خردمندی و فرّهیست
برین و بر آن روز هم بگذرد
خُنُک آنک گیتی به بد نسپرد
شاهنامه
سیّد جواد طباطبایی
۲۳ آذر ۱۳۲۴
۹ اسفند ۱۴۰۱
🔸نقل: کانال شفیعی کدکنی
🔹سیدجواد طباطبایی، فیلسوف و نویسنده ایرانی، دیشب در سن ۷۷ سالگی در بیمارستانی در آمریکا درگذشت. او عضو پیشین هیات علمی و معاون پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود.
🔸سید جواد طباطبایی (زادۀ ۲۳ آذر ۱۳۲۴، تبریز)
این مدرّس و پژوهشگر فلسفه، تاریخ و سیاست، که صاحب نشان نخل آکادمیک دولت فرانسه و مدال نقرۀ تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج بود، علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، مدیریت گروه فلسفۀ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی را نیز برعهده داشته است.
🔹شرح و گزارش اندیشۀ ایرانشهری که فرهنگ را بزرگترین عامل اثرگذار در نظام سیاسی ایران معرفی میکند یکی از کارهای شاخص طباطبایی است. /کانال پیر پرنیاناندیش
@sharghdaily
@ESHTADAN
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
یکی را همه زُفتی و ابلهیست
یکی با خردمندی و فرّهیست
برین و بر آن روز هم بگذرد
خُنُک آنک گیتی به بد نسپرد
شاهنامه
سیّد جواد طباطبایی
۲۳ آذر ۱۳۲۴
۹ اسفند ۱۴۰۱
🔸نقل: کانال شفیعی کدکنی
🔺 محمد جعفر جعفری، حقوقدان و استاد دانشگاه درگذشت
محمد جعفر جعفری لنگرودی از اساتید برجسته و نامدار حقوق ایران شب گذشته هشتم اسفندماه و در آستانه یکصدسالگی درگذشت.
بنابر اطلاعیه انجمن حقوقشناسی، پیکر این استاد فقید دانشگاه تهران که مقیم ایستبورن انگلستان بود، در جوار همسرش و در همان شهر به خاک سپرده خواهد شد و مراسم یادبود آن فقید متعاقباً به استحضار خواهد رسید.
@sharghdaily
sharghdaily.com
@ESHTADAN
محمد جعفر جعفری لنگرودی از اساتید برجسته و نامدار حقوق ایران شب گذشته هشتم اسفندماه و در آستانه یکصدسالگی درگذشت.
بنابر اطلاعیه انجمن حقوقشناسی، پیکر این استاد فقید دانشگاه تهران که مقیم ایستبورن انگلستان بود، در جوار همسرش و در همان شهر به خاک سپرده خواهد شد و مراسم یادبود آن فقید متعاقباً به استحضار خواهد رسید.
@sharghdaily
sharghdaily.com
@ESHTADAN
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نژاد در شاهنامه
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️«ایران» در درجهٔ نخست یک اسم است، اما واقعیتی هست که این اسم ناظر بر آن است. در مورد همهٔ کشورها اسمشان ناظر به یک واقعیت بیرونی نیست، بلکه واقعیتی مجعول است که بعداً برایش اسمی ساخته شده است، مثل افغانستان که تنها شامل بخشی از مردم آنجاست. اما کلمهٔ ایران که بیش از ۱۰۰۰ بار فقط در شاهنامه و سایر منابع ما تکرار شده، ناظر بر یک واقعیت بسیار پیچیده است که بهسادگی نمیتوان آن را انکار کرد و استعمال آن را در کنار مفهوم قدیمی «نژاد»، نژادپرستانه خواند.
دانشگاه ما دانشگاه ایرانی نیست، زیرا با کلمات خودش که مفاهیم خاص ایران است، نمیتواند صحبت کند. یعنی وقتی دانشگاهی ما و غیردانشگاهی ما کلمهٔ «نژاد» را به کار میبرد، آن را از شاهنامه اخذ نکرده و نمیداند آنجا معنایش چیست، بلکه آن را در ترجمهٔ کلمه race انگلیسی و سایر زبانهای دیگر به کار برده است.
در اینجا «نژاد» به معنای نژادهای بیولوژیک جدید مثل سفید و سیاه و... است، در حالی که استعمال قدیمی نژاد در شاهنامه مطلقاً به معنای بیولوژیک امروز نیست. به همین خاطر است که این ادعا که تعبیر ایرانشهری مضمونی شووینیستی و فاشیستی است، کاملاً خطاست، زیرا کسی که چنین ادعایی میکند، نمیداند این کلمات [مثل نژاد] در فارسی کهن چه معنایی دارند.
حداقل ٢٠٠٠ سال است که در ایران اقوام متفاوت زندگی کردهاند و در میان ایشان هرگز رابطهای که در racism و نژادپرستی جدید اروپایی به وجود آمده، ظاهر نشده است. رستم که بزرگترین پهلوان ملی ما است، از طرف مادر آریایی نیست و نسبش به ضحاک میرسد. بنابراین رستم هم مثل همهٔ ما آمیختهای است از اقوام مختلف این کشور و اهمیتش در وحدتی است که از سیستانی و نسل ضحاک با آریایی ایجاد میکند. اهمیت این پهلوان در این است که در عین آمیختگی از یک اصل مهم یعنی اصل پهلوانی و اصل خرد و اصل داد دفاع میکند. کمال تاسف است که با ندانستن،
عمر و هزینه دانشجویان را تلف میکنیم.
شادروان استاد سیّد جواد طباطبایی
[متن سخنرانی]
روزنامهٔ اعتماد، ۱۵ مهر ۱۳۹۶
مطالب این رسانه را دربارهٔ شاهنامه، کتابِ ملّی ایرانیان، با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
ـــــــــــــــــــــــ
نژاد در شاهنامه
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
▪️«ایران» در درجهٔ نخست یک اسم است، اما واقعیتی هست که این اسم ناظر بر آن است. در مورد همهٔ کشورها اسمشان ناظر به یک واقعیت بیرونی نیست، بلکه واقعیتی مجعول است که بعداً برایش اسمی ساخته شده است، مثل افغانستان که تنها شامل بخشی از مردم آنجاست. اما کلمهٔ ایران که بیش از ۱۰۰۰ بار فقط در شاهنامه و سایر منابع ما تکرار شده، ناظر بر یک واقعیت بسیار پیچیده است که بهسادگی نمیتوان آن را انکار کرد و استعمال آن را در کنار مفهوم قدیمی «نژاد»، نژادپرستانه خواند.
دانشگاه ما دانشگاه ایرانی نیست، زیرا با کلمات خودش که مفاهیم خاص ایران است، نمیتواند صحبت کند. یعنی وقتی دانشگاهی ما و غیردانشگاهی ما کلمهٔ «نژاد» را به کار میبرد، آن را از شاهنامه اخذ نکرده و نمیداند آنجا معنایش چیست، بلکه آن را در ترجمهٔ کلمه race انگلیسی و سایر زبانهای دیگر به کار برده است.
در اینجا «نژاد» به معنای نژادهای بیولوژیک جدید مثل سفید و سیاه و... است، در حالی که استعمال قدیمی نژاد در شاهنامه مطلقاً به معنای بیولوژیک امروز نیست. به همین خاطر است که این ادعا که تعبیر ایرانشهری مضمونی شووینیستی و فاشیستی است، کاملاً خطاست، زیرا کسی که چنین ادعایی میکند، نمیداند این کلمات [مثل نژاد] در فارسی کهن چه معنایی دارند.
حداقل ٢٠٠٠ سال است که در ایران اقوام متفاوت زندگی کردهاند و در میان ایشان هرگز رابطهای که در racism و نژادپرستی جدید اروپایی به وجود آمده، ظاهر نشده است. رستم که بزرگترین پهلوان ملی ما است، از طرف مادر آریایی نیست و نسبش به ضحاک میرسد. بنابراین رستم هم مثل همهٔ ما آمیختهای است از اقوام مختلف این کشور و اهمیتش در وحدتی است که از سیستانی و نسل ضحاک با آریایی ایجاد میکند. اهمیت این پهلوان در این است که در عین آمیختگی از یک اصل مهم یعنی اصل پهلوانی و اصل خرد و اصل داد دفاع میکند. کمال تاسف است که با ندانستن،
عمر و هزینه دانشجویان را تلف میکنیم.
شادروان استاد سیّد جواد طباطبایی
[متن سخنرانی]
روزنامهٔ اعتماد، ۱۵ مهر ۱۳۹۶
مطالب این رسانه را دربارهٔ شاهنامه، کتابِ ملّی ایرانیان، با این هشتگ دنبال کنید:
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه
Forwarded from انجمن تاریخ و میراث ایرانیان
🇮🇷 روز فرهنگ بلوچ گرامی باد
آموزه ۱۲۷
👤 دکتر هوشنگ محمدی افشار
#بلوچ
از ویژگیهای برجستهٔ قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، همواره مسلح و تمام پوشیده بودن (با اشاره به پارسایی ایشان)، غیرتمندی نسبت به سرزمین و آب و خاک و حفظ سرحدات در برابر تجاوز بیگانگان است.
همچنین سختکوشی و گاه مقاومت و سرکشی و شورش در مقابل قدرت و حکومتهای مرکزی خودمحوری چون ساسانیان بوده است.
از ویژگیهای قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، روحيهٔ آمادگی برای دفاع بهموقع از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی و تمامیت اراضی ایران است؛ همچنین مقاومت و سرسختی در مقابل خشونت و بیعدالتی قدرت مرکزی.
در حالی که همین مردم زمانی که از حکومتها روی خوش میدیدند در وفاداری و سامان دادن به سرزمین و فداکاری در راه وطن سختکوش بودند.
در شاهنامهٔ حکیم توس، کوچ و بلوچ نخستين مبارزانی هستند که به همراهی سپاه سیاوش برای نبرد با افراسیاب به توران حمله میکنند و نام ایشان اولین بار است که همراه دیگر اقوام ایرانی همچون، پارس، پهلو، گیلان و مبارزان دشت سروچ دیده میشود و پرچم ایشان هم نقش پلنگ دارد.
همچنین در داستان کیخسرو در توصیف سپاه «اشکش» هنگام عرض سپاه در مقابل کیخسرو و آمادگی برای نبرد با افراسیاب جهت ستاندن کين سیاوش.
فردوسی در توصیف کوچ و بلوچ میگوید:
پسِ گُستَهم اَشکشِ تیزگوش
که بازور و دل بود و با مغز و هوش
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
کسی در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکر پلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
سگالیده جنگ: اندیشه و فکر جنگ کردند
برآورده خوچ: خوچ، حریر سرخی که بر گلوگاه نیزه میبستند(دهخدا)
در این بیتها درفش «اشکش» فرماندهٔ کوچ و بلوچ نقش پلنگ دارد که هم مبین دلاوری و شجاعت و خشونت در جنگ این فرمانده و سپاهیان تحت فرمانش است، هم معرّف ناحيهٔ محل سکونت ایشان که پلنگ از حیوانات بومی آن سرزمین است.
نام اشکش هم به احتمال بسیار قوی «اشک» است که تغییر یافته «ارشک»، از نامهای پارتی و اشکانی است.
اما قراین موجود در شاهنامه نشانگر جدایی این دو قوم و در عین حال همکاری آنها با هم است؛ زیرا آنجا که از «کوچ» به تنهایی نام میبرد، همانند متون جغرافیایی و تاریخی، مقصود قوم ساکن در کوه است. «کوه» در پارسی باستان Akifajay و kaufa است و در پارسی میانه به صورت kof بیان میشود.
پس منظور از کوچ و کوفج و کونجی، اقوام کوهنشین است که در روزگار تاریخی و پیش از سدههای سوم و چهارم در جنوب غربی کرمان در محل کوههای « قفص» زندگی میکردهاند.
مقصود از «بلوچ» به تنهایی هم در شاهنامه، هم در متون کهن، اقوام صحرانشین ساکن دامنهها و دشتهای جنوبی کرمان و سرحدات بلوچستان کنونی است.
🌀 منبع : بلوچ در شاهنامه
@foalborz
https://s6.uupload.ir/files/20221021_144508_qa0a.jpg
آموزه ۱۲۷
👤 دکتر هوشنگ محمدی افشار
#بلوچ
از ویژگیهای برجستهٔ قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، همواره مسلح و تمام پوشیده بودن (با اشاره به پارسایی ایشان)، غیرتمندی نسبت به سرزمین و آب و خاک و حفظ سرحدات در برابر تجاوز بیگانگان است.
همچنین سختکوشی و گاه مقاومت و سرکشی و شورش در مقابل قدرت و حکومتهای مرکزی خودمحوری چون ساسانیان بوده است.
از ویژگیهای قوم کوچ و بلوچ در شاهنامه، روحيهٔ آمادگی برای دفاع بهموقع از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی و تمامیت اراضی ایران است؛ همچنین مقاومت و سرسختی در مقابل خشونت و بیعدالتی قدرت مرکزی.
در حالی که همین مردم زمانی که از حکومتها روی خوش میدیدند در وفاداری و سامان دادن به سرزمین و فداکاری در راه وطن سختکوش بودند.
در شاهنامهٔ حکیم توس، کوچ و بلوچ نخستين مبارزانی هستند که به همراهی سپاه سیاوش برای نبرد با افراسیاب به توران حمله میکنند و نام ایشان اولین بار است که همراه دیگر اقوام ایرانی همچون، پارس، پهلو، گیلان و مبارزان دشت سروچ دیده میشود و پرچم ایشان هم نقش پلنگ دارد.
همچنین در داستان کیخسرو در توصیف سپاه «اشکش» هنگام عرض سپاه در مقابل کیخسرو و آمادگی برای نبرد با افراسیاب جهت ستاندن کين سیاوش.
فردوسی در توصیف کوچ و بلوچ میگوید:
پسِ گُستَهم اَشکشِ تیزگوش
که بازور و دل بود و با مغز و هوش
سپاهش ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ و برآورده خوچ
کسی در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکر پلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
سگالیده جنگ: اندیشه و فکر جنگ کردند
برآورده خوچ: خوچ، حریر سرخی که بر گلوگاه نیزه میبستند(دهخدا)
در این بیتها درفش «اشکش» فرماندهٔ کوچ و بلوچ نقش پلنگ دارد که هم مبین دلاوری و شجاعت و خشونت در جنگ این فرمانده و سپاهیان تحت فرمانش است، هم معرّف ناحيهٔ محل سکونت ایشان که پلنگ از حیوانات بومی آن سرزمین است.
نام اشکش هم به احتمال بسیار قوی «اشک» است که تغییر یافته «ارشک»، از نامهای پارتی و اشکانی است.
اما قراین موجود در شاهنامه نشانگر جدایی این دو قوم و در عین حال همکاری آنها با هم است؛ زیرا آنجا که از «کوچ» به تنهایی نام میبرد، همانند متون جغرافیایی و تاریخی، مقصود قوم ساکن در کوه است. «کوه» در پارسی باستان Akifajay و kaufa است و در پارسی میانه به صورت kof بیان میشود.
پس منظور از کوچ و کوفج و کونجی، اقوام کوهنشین است که در روزگار تاریخی و پیش از سدههای سوم و چهارم در جنوب غربی کرمان در محل کوههای « قفص» زندگی میکردهاند.
مقصود از «بلوچ» به تنهایی هم در شاهنامه، هم در متون کهن، اقوام صحرانشین ساکن دامنهها و دشتهای جنوبی کرمان و سرحدات بلوچستان کنونی است.
🌀 منبع : بلوچ در شاهنامه
@foalborz
https://s6.uupload.ir/files/20221021_144508_qa0a.jpg
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
آیا حافظ یک انقلابی است؟
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️آیا حافظ یک انقلابی است؟ فیلسوف است؟ یا ملحد است؟ قلندر است؟ صوفی است؟ عارف است؟ به نظرِ من باید گفت که حافظ فقط حافظ است با تمامی ابعادِ شخصیتش.
ساحَت زبان مورّخ با ساحتِ زبان هنرمند بسیار اختلاف دارد، چرا که مورّخ با ساحت گزارشی زبان سر و کار دارد ولی زبان به کار گرفته شده توسط هنرمند بهطور کلی از زبان مورد نظر مورّخ جداست. با دو مثالِ ساده شاید این منظور بیان گردد:
مثلاً میگوییم: «مردی از شیراز میآید.» در بیانِ این جمله هیچ رمز و رازی وجود ندارد و دقیقاً ساحت گزارشی زبان مطرح است. اگر ما بیاییم و بهجای «مرد» کلمهٔ «رند» و بهجای شیراز «ملکوت» و در عوض آمدن «تجلّی» را جایگزین کنیم مفهوم جمله بهطور کلی متفاوت میشود:
«رندی از ملکوت تجلّی میکند.» (دقیقاً در این جا یک ساحت عاطفی مطرح میگردد.) که تعبیر و تفسیر این جمله دیگر از ساحت گزارشی زبان فاصله گرفته است. برای درک و قبول هر کلمه ابتدا باید به کاربردش اعتقاد پیدا کرد چرا که تا شما فیالمثل به کلمهٔ «تجلّی» در عرفان اسلامی اعتقاد نداشته باشید این کلمه برایتان بسیار بیروح و بیمعنا جلوه خواهد کرد.
▪️حافظ متعلّق به فرهنگ جامعهٔ خود بود. او خودش را به عنوان یک انسان شناخته است و عواطف انسانها را بازگو میکند. در اشعارش منی جهانشمول به ارزیابی مینشیند، منی انسانی. منظور از «منِ انسانی» آن منی است که شاعر فقط به خودش نمیپردازد. منِ موجودیت دیگران را نیز مطرح میکند. در آثار اوّلیِ قرن سوم و چهارم این منِ انسانی کمتر دیده میشود. فرخیها و منوچهریهای فراوانی وجود داشتند که غالباً منی شخصی را که فقط در محدودهٔ خواسته و تفکّرات خودشان بود به نمایش میگذاشتند. منوچهری:
من به فضل از تو فزونم
تو به مال از من فزونی
این من را با خیام، منی که شامل تمام انسانیت میگردد مقایسه کنید:
از تن چو برفت جانِ پاکِ من و تو
خشتی بنهند بر مغاکِ من و تو
آنگاه برای خشتِ گورِ دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
و یا با این منِ حافظ:
من ملک بودم و فردوسِ برین جایم بود
آدم آورد در این دیرِ خرابآبادم
در اینگونه منها، شاعر فقط به خودش نمیپردازد و حافظ اینچنین بود. منهای اجتماعی در اشعارش فراوان مطرح است و حتی برای یک برش زمان خاصّی هم شعر نسروده است، مثل ناصر خسرو و بعضی از شعرای دوران مشروطیت، مثل عشقی و امثالهم. نُرمِ شعری حافظ متفاوت نُرمِ شعریِ دیگر شعرا است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صص ۸۷_۹۱
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
ـــــــــــــــــــــــ
آیا حافظ یک انقلابی است؟
#یکشنبه_ها_و_حافظ
▪️آیا حافظ یک انقلابی است؟ فیلسوف است؟ یا ملحد است؟ قلندر است؟ صوفی است؟ عارف است؟ به نظرِ من باید گفت که حافظ فقط حافظ است با تمامی ابعادِ شخصیتش.
ساحَت زبان مورّخ با ساحتِ زبان هنرمند بسیار اختلاف دارد، چرا که مورّخ با ساحت گزارشی زبان سر و کار دارد ولی زبان به کار گرفته شده توسط هنرمند بهطور کلی از زبان مورد نظر مورّخ جداست. با دو مثالِ ساده شاید این منظور بیان گردد:
مثلاً میگوییم: «مردی از شیراز میآید.» در بیانِ این جمله هیچ رمز و رازی وجود ندارد و دقیقاً ساحت گزارشی زبان مطرح است. اگر ما بیاییم و بهجای «مرد» کلمهٔ «رند» و بهجای شیراز «ملکوت» و در عوض آمدن «تجلّی» را جایگزین کنیم مفهوم جمله بهطور کلی متفاوت میشود:
«رندی از ملکوت تجلّی میکند.» (دقیقاً در این جا یک ساحت عاطفی مطرح میگردد.) که تعبیر و تفسیر این جمله دیگر از ساحت گزارشی زبان فاصله گرفته است. برای درک و قبول هر کلمه ابتدا باید به کاربردش اعتقاد پیدا کرد چرا که تا شما فیالمثل به کلمهٔ «تجلّی» در عرفان اسلامی اعتقاد نداشته باشید این کلمه برایتان بسیار بیروح و بیمعنا جلوه خواهد کرد.
▪️حافظ متعلّق به فرهنگ جامعهٔ خود بود. او خودش را به عنوان یک انسان شناخته است و عواطف انسانها را بازگو میکند. در اشعارش منی جهانشمول به ارزیابی مینشیند، منی انسانی. منظور از «منِ انسانی» آن منی است که شاعر فقط به خودش نمیپردازد. منِ موجودیت دیگران را نیز مطرح میکند. در آثار اوّلیِ قرن سوم و چهارم این منِ انسانی کمتر دیده میشود. فرخیها و منوچهریهای فراوانی وجود داشتند که غالباً منی شخصی را که فقط در محدودهٔ خواسته و تفکّرات خودشان بود به نمایش میگذاشتند. منوچهری:
من به فضل از تو فزونم
تو به مال از من فزونی
این من را با خیام، منی که شامل تمام انسانیت میگردد مقایسه کنید:
از تن چو برفت جانِ پاکِ من و تو
خشتی بنهند بر مغاکِ من و تو
آنگاه برای خشتِ گورِ دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
و یا با این منِ حافظ:
من ملک بودم و فردوسِ برین جایم بود
آدم آورد در این دیرِ خرابآبادم
در اینگونه منها، شاعر فقط به خودش نمیپردازد و حافظ اینچنین بود. منهای اجتماعی در اشعارش فراوان مطرح است و حتی برای یک برش زمان خاصّی هم شعر نسروده است، مثل ناصر خسرو و بعضی از شعرای دوران مشروطیت، مثل عشقی و امثالهم. نُرمِ شعری حافظ متفاوت نُرمِ شعریِ دیگر شعرا است.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی، جلد سوم، صص ۸۷_۹۱
درسگفتارهایی دربارهٔ حافظ
یکشنبهها از رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
با این هشتگ دنبال کنید:
#یکشنبه_ها_و_حافظ
Forwarded from تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین (ج.ط نژند)
زمانه ابلهان را پَروَراند
ز غم بر بِخرَدان خون میخوراند
اگرچه گفتهاند: این بگذرد نیز
ولی با خویش ما را بگذراند
#معظمالسلطنه
#ایننیزبگذرد
شذرات، مجموعه یادداشتها؛ دکتر محمود شهابی خراسانی؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی؛ ۱۳۹۴: ۴۰۰.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
ز غم بر بِخرَدان خون میخوراند
اگرچه گفتهاند: این بگذرد نیز
ولی با خویش ما را بگذراند
#معظمالسلطنه
#ایننیزبگذرد
شذرات، مجموعه یادداشتها؛ دکتر محمود شهابی خراسانی؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی؛ ۱۳۹۴: ۴۰۰.
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
Telegram
تاریخ،فرهنگ،هنر و ادبیات ایرانزمین
یادداشتهایی برای روشنگریِ تاریخ، فرهنگ، هنر و ادبیاتِ ایرانِ بزرگِ تاریخی
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
ج.ط نژند (سروش نژند)
@S_nazhand
Forwarded from بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
وضع اجتماعی زنان
در اجتماع ما با تمام تظاهر به تجدد و ترقی هنوز به طیب خاطر جایی و مقامی برای زن نیست. بسا زنان تحصیلکرده و ارجمند و مجرب در کشور ما هستند که اگر در کشورهای اروپایی و امریکایی و حتی هندوستان و مصر و غیره هم بودند به مقامات عالیۀ اجتماعی رسیده بودند، ولی در کشور ما خسته و ناامید به کناری نشستهاند و راه هر نوع فعالیت و اظهار وجود بر ایشان بسته است.
هنوز مردان ما اشکالات خود را، معضلات زندگی و اداری، مطالب مربوط به هنر و شغل و حرفۀ خود را با دوستان مرد خود در میان مینهند و «خانواده» و «زن» را میگذارند که با دوستان خود صحبتهای زنانگی بکنند. همسر یک وکیل و یک وزیر و یک مهندس و یک استاد دانشگاه و یک طبیب و مانند اینان به همان اندازه در کار شوهرش وارد است و اطلاع دارد و گاهبهگاه با وی همدردی و همفکری میکند که مثلاً زبان چینی میداند. اشتباه نفرمایید. مقصودم این نیست که همسر طبیب باید از طب سررشته داشته باشد یا همسر مهندس ساختمان باید از نقشهکشی و معماری مطلع باشد. مقصودم از همکاری همفکری و انباز بودن روحی است. در کشور ما زن و مرد دارای خانۀ مشترک و زندگی جسمانی مشترک هستند، ولی از لحاظ روح و فکر با هم دمساز و انباز و همسر نیستند. این حکم اگر عمومیت نداشته باشد اکثریت دارد.
از این مورد که بگذریم در مقامات و رتبههای اداری خدا میداند زنان با چه دشواریها، با چه تنگنظریها و بخلهایی مقابل هستند. اشتباه نشود، من رسیدن به یک مقام مهم و شامخ اداری را حد اعتلای زن نمیدانم. فقط از لحاظ تساوی حقوق در این موضوع صحبت میکنم. یک بدبختی دیگر این است که اکثریت مردان حتی مردان تحصیلکرده و اروپادیده و امریکارفته به زنی که دارای تحصیلات عالی و شخصیتی بارز و مستقل باشد چندان روی خوشی نشان نمیدهند. شاید این امر ناشی از فلسفۀ آنها راجع به زندگی خانوادگی است؛ یعنی چون زن فقط برای ادارۀ خانه و زندگی در داخل چهاردیوار خانه ساخته شده و همیشه باید در مقابل «مرد» و «آقا» خاضع و خاشع و مطیع باشد، تحصیلات عالی زن و اشتغال او به کار مستقل صدمه به سلطۀ مطلق مرد میزند.
اگر ما بخواهیم راه را چنان برویم که رهروان رفتند، زن و مرد هر دو باید در خط مشی و فلسفۀ خود تجدید نظر کنیم. اگر زنان معتقد باشند که با نشستن و گفتن امتیاز و حقی به کسی داده میشود نمیشود. در درجۀ اول باید فعالیت و کوشش کرد و خود را به مزایا و فضایلی آراست که درخور نیل به آن امتیاز باشد. اگر مردان درک کنند که ترقی آنان و جامعه بدون ترقی زن امکانپذیر نیست و زن وقتی دارای تساوی حقوق باشد، مرد رقیب او نمیشود، بلکه همفکر و انباز او میگردد و نیمی از بار سنگین اجتماع را با دوش خود حمل میکند. هر دو دسته باید در رویه و بلکه فلسفۀ خود تغییر دهند و این عمل باید به بهصورت چارهجویی و یافتن راه حل دوستانه باشد نه صفآرایی و رقابت خصمانه.
اینک باید بگویم مقصود از ذکر این مقدمات نوشتن مقاله و پر کردن چند صفحه از مجلۀ آینده نبود، بلکه مقصود جلب توجه زنان فهمیده و دانشمند و مردان مترقی و روشنفکر بود تا در مورد پیشرفت مقام اجتماعی زن و تساوی حقوق با مرد وارد بحث شوند و مطلب را از هر حیث موشکافی نمایند.
دکتر شمسالملوک مصاحب
[آینده: سال چهارم (مهر ۱۳۳۸- اردیبهشت ۱۳۳۹)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۹۲-۹۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
در اجتماع ما با تمام تظاهر به تجدد و ترقی هنوز به طیب خاطر جایی و مقامی برای زن نیست. بسا زنان تحصیلکرده و ارجمند و مجرب در کشور ما هستند که اگر در کشورهای اروپایی و امریکایی و حتی هندوستان و مصر و غیره هم بودند به مقامات عالیۀ اجتماعی رسیده بودند، ولی در کشور ما خسته و ناامید به کناری نشستهاند و راه هر نوع فعالیت و اظهار وجود بر ایشان بسته است.
هنوز مردان ما اشکالات خود را، معضلات زندگی و اداری، مطالب مربوط به هنر و شغل و حرفۀ خود را با دوستان مرد خود در میان مینهند و «خانواده» و «زن» را میگذارند که با دوستان خود صحبتهای زنانگی بکنند. همسر یک وکیل و یک وزیر و یک مهندس و یک استاد دانشگاه و یک طبیب و مانند اینان به همان اندازه در کار شوهرش وارد است و اطلاع دارد و گاهبهگاه با وی همدردی و همفکری میکند که مثلاً زبان چینی میداند. اشتباه نفرمایید. مقصودم این نیست که همسر طبیب باید از طب سررشته داشته باشد یا همسر مهندس ساختمان باید از نقشهکشی و معماری مطلع باشد. مقصودم از همکاری همفکری و انباز بودن روحی است. در کشور ما زن و مرد دارای خانۀ مشترک و زندگی جسمانی مشترک هستند، ولی از لحاظ روح و فکر با هم دمساز و انباز و همسر نیستند. این حکم اگر عمومیت نداشته باشد اکثریت دارد.
از این مورد که بگذریم در مقامات و رتبههای اداری خدا میداند زنان با چه دشواریها، با چه تنگنظریها و بخلهایی مقابل هستند. اشتباه نشود، من رسیدن به یک مقام مهم و شامخ اداری را حد اعتلای زن نمیدانم. فقط از لحاظ تساوی حقوق در این موضوع صحبت میکنم. یک بدبختی دیگر این است که اکثریت مردان حتی مردان تحصیلکرده و اروپادیده و امریکارفته به زنی که دارای تحصیلات عالی و شخصیتی بارز و مستقل باشد چندان روی خوشی نشان نمیدهند. شاید این امر ناشی از فلسفۀ آنها راجع به زندگی خانوادگی است؛ یعنی چون زن فقط برای ادارۀ خانه و زندگی در داخل چهاردیوار خانه ساخته شده و همیشه باید در مقابل «مرد» و «آقا» خاضع و خاشع و مطیع باشد، تحصیلات عالی زن و اشتغال او به کار مستقل صدمه به سلطۀ مطلق مرد میزند.
اگر ما بخواهیم راه را چنان برویم که رهروان رفتند، زن و مرد هر دو باید در خط مشی و فلسفۀ خود تجدید نظر کنیم. اگر زنان معتقد باشند که با نشستن و گفتن امتیاز و حقی به کسی داده میشود نمیشود. در درجۀ اول باید فعالیت و کوشش کرد و خود را به مزایا و فضایلی آراست که درخور نیل به آن امتیاز باشد. اگر مردان درک کنند که ترقی آنان و جامعه بدون ترقی زن امکانپذیر نیست و زن وقتی دارای تساوی حقوق باشد، مرد رقیب او نمیشود، بلکه همفکر و انباز او میگردد و نیمی از بار سنگین اجتماع را با دوش خود حمل میکند. هر دو دسته باید در رویه و بلکه فلسفۀ خود تغییر دهند و این عمل باید به بهصورت چارهجویی و یافتن راه حل دوستانه باشد نه صفآرایی و رقابت خصمانه.
اینک باید بگویم مقصود از ذکر این مقدمات نوشتن مقاله و پر کردن چند صفحه از مجلۀ آینده نبود، بلکه مقصود جلب توجه زنان فهمیده و دانشمند و مردان مترقی و روشنفکر بود تا در مورد پیشرفت مقام اجتماعی زن و تساوی حقوق با مرد وارد بحث شوند و مطلب را از هر حیث موشکافی نمایند.
دکتر شمسالملوک مصاحب
[آینده: سال چهارم (مهر ۱۳۳۸- اردیبهشت ۱۳۳۹)، مؤسس و مدیر مسئول دکتر محمود افشار، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۹۲-۹۳]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
Telegram
attach 📎
Forwarded from شفیعی کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
ایرج افشار؛ تمام لحظاتِ عمر برای ایران
[به بهانهٔ ۱۸ اسفند، سالروز درگذشت فرزانهٔ فروتنِ ایرانمدار ما،
شادروان استاد ایرج افشار]
▪️به هر حال توی همون رسانهٔ شفیعی کدکنی
از ایرج افشار و ستوده
فقط از خدایی پایین بیار؛ هرچی میخوای بذاری بذار.
چون واقعا اینها آدمهای عظیم الشأن این قرن بودند.
واقعا! واقعا! واقعا آدم...
ایرج افشار؛ فکر نمیکنم دیگه تکرار بشه. واقعا!
عشقِ به ایران هست. شدید هم هست.
ولی ایرج افشار شدن یک چیز دیگریست.
آدمی که تمام دقایقِ عمرش، تمام لحظاتِ عمرش،
به فکرِ ایران باشه، مثل ایرج افشار نداریم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
بهمنماه ۱۴۰۱
دربارهٔ ایرج افشار در این رسانه:
#ایرج_افشار
ایرج افشار؛ تمام لحظاتِ عمر برای ایران
[به بهانهٔ ۱۸ اسفند، سالروز درگذشت فرزانهٔ فروتنِ ایرانمدار ما،
شادروان استاد ایرج افشار]
▪️به هر حال توی همون رسانهٔ شفیعی کدکنی
از ایرج افشار و ستوده
فقط از خدایی پایین بیار؛ هرچی میخوای بذاری بذار.
چون واقعا اینها آدمهای عظیم الشأن این قرن بودند.
واقعا! واقعا! واقعا آدم...
ایرج افشار؛ فکر نمیکنم دیگه تکرار بشه. واقعا!
عشقِ به ایران هست. شدید هم هست.
ولی ایرج افشار شدن یک چیز دیگریست.
آدمی که تمام دقایقِ عمرش، تمام لحظاتِ عمرش،
به فکرِ ایران باشه، مثل ایرج افشار نداریم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
بهمنماه ۱۴۰۱
دربارهٔ ایرج افشار در این رسانه:
#ایرج_افشار
Forwarded from ایران بوم
استاد عبدالله انوار درگذشت
استاد عبدالله انوار، نویسنده، مصحح و پژوهشگر در ۹۸ سالگی از دنیا رفت.
پویا اریانپور، از شاگردان این نویسنده در تماس ایسنا با منزلش که انوار به تنهایی در آنجا زندگی میکرد، گفت: احتمالا شب گذشته، (چهارشنبه، ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۱) در خواب از دنیا رفته است.
به گفته او احتمالا مراسم تشییع پیکر انوار، روز شنبه، ۲۰ اسفندماه از مقابل کتابخانه ملی باشد.
عبدالله انوار چندی پیش به دلیل نارسایی کلیه در بیمارستان بستری شده بود.
سید عبدالله انوار، متولد سال ۱۳۰۳ تهران، ریاضیدان، منطقدان، موسیقیدان، تاریخدان، فلسفه پژوه، تهرانشناس، حقوقدان، نسخهپژوه، نسخهشناس، ادیب، فهرستنویس، متخصص متون کهن و در یککلام جامع معقول و منقول ایرانی است.
او بیش از ۲۰ سال رئیس بخش نسخ خطی کتابخانه ملی ایران بود و در طول دوران کاری خود حدود ۱۰ جلد فهرست نسخههای خطی به فارسی و عربی را تدوین کرد. انوار یکی از حروف (مجلدات) لغتنامه دهخدا را نیز تدوین کردهاست. او مسلط به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه است. عبدالله انوار، دارای تصحیحات بسیاری است که از مهمترین و مشهورترین آنها میتوان به جهانگشای نادری اشاره کرد.
آثار
شرح و ترجمه ۲۲ جلد کتاب شفای بوعلیسینا (غیر از دو دفترِ جوامع علم موسیقی و حساب که بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا چاپ کرده)
شرح و ترجمه «شرح اشارات» خواجه نصیر
تعلیقه مفصل بر دانشنامه علایی ابن سینا
ترجمه مقاصدالفلاسفه غزالی
ترجمه شرح تلویحات شیخ اشراق
ترجمه و شرح منطقالملخص امام فخر رازی
شرح و تعلیقه درهالتاج علامه قطبالدین شیرازی
شرح و تعلیقه بر مصنفات بابا افضل کاشی نوشآبادی
شرح موسیقیالکبیر فارابی
شرح فرائدالاصول شیخ مرتضی انصاری
شرح متافیزیک ارسطو
ترجمه جستارهای فلسفی ویتگنشتاین
ترجمه تطور حیات، برگسون
ترجمهٔ حکومت الهی اثر سنت توماس آگوستین
ترجمه سمبولیسم در دین
متن و تعلیقات اساس الاقتباس خواجه نصیر الدین طوسی
تصحیح تاریخ جهانگشای نادری
@iranboom_ir
انوار نامه: زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد سید عبدالله انوار
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38010
گزارش شب سید عبدالله انوار
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9767-shab-seyyed-abdollah-anvar.html
خاطراتی از استاد انوار - دکتر مهدی محقق
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/10570-khaterati-az-ostad-anvar-mohaghegh.html
#عبدالله_انوار: وضع #تفکر در ایران نزول کرده است، اما کشوری که متفکران بزرگ داشته است، تکان خواهد خورد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39998
استاد عبدالله انوار از نسخههای خطی موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک میگوید
گنجینه نسخههای خطی حاج حسین آقا ملک در دنیا کمنظیر است
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/10423-
بارگیری پرونده شنیداری گفتگوی #استاد_سید_عبدالله_انوار در برنامه #شوکران (دوشنبه ۳۰ مهرماه ۱۳۹۷)
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17131-abdollah-anvar-970730.html
حکومت از مرده مصدق هم وحشت داشت
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/40191
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
استاد عبدالله انوار، نویسنده، مصحح و پژوهشگر در ۹۸ سالگی از دنیا رفت.
پویا اریانپور، از شاگردان این نویسنده در تماس ایسنا با منزلش که انوار به تنهایی در آنجا زندگی میکرد، گفت: احتمالا شب گذشته، (چهارشنبه، ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۱) در خواب از دنیا رفته است.
به گفته او احتمالا مراسم تشییع پیکر انوار، روز شنبه، ۲۰ اسفندماه از مقابل کتابخانه ملی باشد.
عبدالله انوار چندی پیش به دلیل نارسایی کلیه در بیمارستان بستری شده بود.
سید عبدالله انوار، متولد سال ۱۳۰۳ تهران، ریاضیدان، منطقدان، موسیقیدان، تاریخدان، فلسفه پژوه، تهرانشناس، حقوقدان، نسخهپژوه، نسخهشناس، ادیب، فهرستنویس، متخصص متون کهن و در یککلام جامع معقول و منقول ایرانی است.
او بیش از ۲۰ سال رئیس بخش نسخ خطی کتابخانه ملی ایران بود و در طول دوران کاری خود حدود ۱۰ جلد فهرست نسخههای خطی به فارسی و عربی را تدوین کرد. انوار یکی از حروف (مجلدات) لغتنامه دهخدا را نیز تدوین کردهاست. او مسلط به سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه است. عبدالله انوار، دارای تصحیحات بسیاری است که از مهمترین و مشهورترین آنها میتوان به جهانگشای نادری اشاره کرد.
آثار
شرح و ترجمه ۲۲ جلد کتاب شفای بوعلیسینا (غیر از دو دفترِ جوامع علم موسیقی و حساب که بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا چاپ کرده)
شرح و ترجمه «شرح اشارات» خواجه نصیر
تعلیقه مفصل بر دانشنامه علایی ابن سینا
ترجمه مقاصدالفلاسفه غزالی
ترجمه شرح تلویحات شیخ اشراق
ترجمه و شرح منطقالملخص امام فخر رازی
شرح و تعلیقه درهالتاج علامه قطبالدین شیرازی
شرح و تعلیقه بر مصنفات بابا افضل کاشی نوشآبادی
شرح موسیقیالکبیر فارابی
شرح فرائدالاصول شیخ مرتضی انصاری
شرح متافیزیک ارسطو
ترجمه جستارهای فلسفی ویتگنشتاین
ترجمه تطور حیات، برگسون
ترجمهٔ حکومت الهی اثر سنت توماس آگوستین
ترجمه سمبولیسم در دین
متن و تعلیقات اساس الاقتباس خواجه نصیر الدین طوسی
تصحیح تاریخ جهانگشای نادری
@iranboom_ir
انوار نامه: زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد سید عبدالله انوار
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/38010
گزارش شب سید عبدالله انوار
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/9767-shab-seyyed-abdollah-anvar.html
خاطراتی از استاد انوار - دکتر مهدی محقق
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/10570-khaterati-az-ostad-anvar-mohaghegh.html
#عبدالله_انوار: وضع #تفکر در ایران نزول کرده است، اما کشوری که متفکران بزرگ داشته است، تکان خواهد خورد.
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/39998
استاد عبدالله انوار از نسخههای خطی موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک میگوید
گنجینه نسخههای خطی حاج حسین آقا ملک در دنیا کمنظیر است
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/10423-
بارگیری پرونده شنیداری گفتگوی #استاد_سید_عبدالله_انوار در برنامه #شوکران (دوشنبه ۳۰ مهرماه ۱۳۹۷)
https://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/17131-abdollah-anvar-970730.html
حکومت از مرده مصدق هم وحشت داشت
https://www.tg-me.com/iranboom_ir/40191
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
Telegram
ایران بوم
#انوار_نامه: زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی #استاد_سید_عبدالله_انوار
کتاب 400 صفحه ای " انوار نامه" که به انگیزه بزرگداشت استاد سید عبدالله انوار در روز چهار شنبه سوم خردادماه 1396 توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انتشار یافت، دارای مطالب ارزشمندی از زندگی…
کتاب 400 صفحه ای " انوار نامه" که به انگیزه بزرگداشت استاد سید عبدالله انوار در روز چهار شنبه سوم خردادماه 1396 توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انتشار یافت، دارای مطالب ارزشمندی از زندگی…
Forwarded from انجمن تاریخ و میراث ایرانیان
◀️ مسافر سفینه نوح ، در سوگ استاد سید عبدالله انوار
🖋حمیدرضا حسینی
✔️ سیدعبدالله انوار هم درگذشت. مقالهای که قریب سی سال پیش با عنوان «غرب خیابان لالهزار» نوشت، باب آشناییام با او و علاقمندیام به پژوهش در تاریخ تهران بود. با وجود این، وقتی اولینبار به خانهاش رفتم و افتخار دیدارش را یافتم و این دیدارها هر از چندگاهی ادامه یافت، برایم تبدیل به یک الگوی اخلاقی بزرگ در زندگی شد. نُه سال پیش متن زیر را دربارهاش نوشتم که در سایت جدیدآنلاین منتشر شد و اینک بازنشر میکنم.
✔️ همه تزیینات و تجملات خانهاش در کشکول و تبرزین و چراغ گردسوزی خلاصه میشود که در گوشهای از اتاق پذیرایی جاخوش کردهاند.
✔️ در مابقی خانه، هرجا که چشم بچرخد، کتاب است و کتاب و کتاب. از این حیث، فرقی بین اتاق پذیرایی و اتاق خواب و اتاق نشیمن نیست. حتی میز غذاخوری آشپزخانه هم انباشته است از کتاب و دفتر و قلم. وقتی برای درست کردن چای به آشپزخانه میرود؛ تا دَم کشیدن چای، همانجا کنار اجاق گاز مینشیند و غرق در مطالعه میشود.
✔️ در اتاق پذیرایی، قبل از این که میهمانانش را دعوت به نشستن کند، باید تعداد زیادی کتاب را از روی مبل بردارد و روی میز پذیرایی بگذارد تا جایی برای نشستن باز شود. روی این میز، دهها کتاب روی هم قرار گرفتهاند؛ بهگونهای که یافتن جایی برای قرار دادن فنجان چای دشوار است!
✔️ خانه او کوچک نیست، کتابهایش زیاد است. مردی که شفای بوعلی سینا را در ۲۱ جلد شرح و ترجمه کرده و بر دهها اثر فلسفی دیگر تعلیق نوشته؛ مردی که فهرست تفصیلی بیش از پنج هزار نسخه از نسخ خطی کتابخانه ملی ایران را فراهم آورده؛ مردی که چندین مجلد از لغتنامه دهخدا را به نگارش درآورده؛ مردی که شمار مقالات او در حوزه تهرانشناسی از دهها عنوان فراتر است؛ مردی که به گونهای حیرتآور در فلسفه و تاریخ و ادبیات و ریاضی و موسیقی نظری تبحّر دارد، باید هم این مقدار کتاب خوانده باشد تا بدان مقدار نوشته باشد. اگر کتابی از کتابخانه عظیم او را بگشایید، خواهید دید که تمام حاشیه آن از یادداشتها و تعلیقات و نظراتش سیاه شده است.
✔️ سید عبدالله انوار (زاده ۱۳۰۳ خورشیدی) از نسل افشارها و زرینکوبها و زریابها و شهیدیها و گنجیها و ستودهها و ریاحیها و تفضلیها و باستانیهاست؛ به قول استاد ژاله آموزگار، «نسل زرين شايستگانی ارجمند و پرورده دوران ممكنها؛ نسلی كه محيط مناسب بدانها اجازه داد به دنبال آنچه میخواهند بروند؛ نسلی كه زمانه در آنها عشق به علم و ادب به وجودآورده بود؛ نسلی كه دانستههای شان يك بُعدی نبود و هر كدام به نوعی دایرةالمعارف بودند...». در یک کلام «نسل اعجوبهها»
✔️ او درست مانند درختی است که بار دانش گرفته است: سر به زیر و فروتن. معمولا آدمها را با لفظ «استاد» خطاب قرار میدهد. حتی شاگردانش را! چه آنکه هرکس را به چشم استادی میبیند که میتواند از او چیزی – ولو بسیار اندک- بیاموزد. کافی است نزد او از فلان خانه تاریخی در فلان محله قدیمی تهران یاد کنید. ابتدا با اتکا به حافظه حیرتانگیز خود شرح مبسوطی از خانه و صاحبانش را بازمیگوید و سپس میپرسد که شما از آن چه میدانید؟ آنگاه سراپا گوش میشود تا مگر چیزی از زبانتان بیرون بیاید که ممکن است او نداند.
✔️ در ارایه اطلاعات وسیع خود کوچکترین خستی به خرج نمیدهد. کافی است بداند که در فلان موضوع طالب دانستنید، بیدرنگ داوطلب میشود که جلساتی را برایتان تدارک ببیند.بدینسان، در اغلب روزهای هفته محفل درس و بحث در خانهاش برپاست.
✔️ گروهی آمدهاند تا شرحی از نظرات فارابی در باب موسیقی را بشنوند؛ گروهی دیگر میخواهند ترجمه یک متن عربی کهن و مغلق را با او پیش ببرند؛ و گروه سوم در خواندن نقشههای قدیم تهران، نیازمند اطلاعات دست اول و نایاب او هستند. همه را بیمزد و منّت از آبشخور معلومات خود سیراب میکند و شاید حتی توقع یک تشکر خشک و خالی را هم ندارد.
✔️ این علاقه وافر به بحث و درس خصلتی است که عبدالله انوار از سالیان دور با خود به همراه دارد. سالیانی که هر شب جمعه گروهی از دانشمندان و فرهیختگان زمان را به باغ دلگشای خود در دزاشیب شمیران دعوت میکرد و با آنان در موضوعات مختلف به گفتوگو مینشست.
✔️ آن محفل که کسانی چون عبدالجواد حکیمی (فلاطوری)، احسان نراقی، سیدجلالالدین آشتیانی، سیدجعفر شهیدی، مهدی محقق، سیداحمد فردید، ناصر فربد، سید محمدحسین انوار، علی اکبر شهبازی، امیرحسین آریانپور، خدایار محبی، سیدعلی موسوی بهبهانی و غلامرضا شهری در آن شرکت میجستند، به محفل «انواریه» شهرت یافت.
✔️ اما به تعبیر سید جعفر شهیدی، بیشتر به «سفینه نوح» میمانست که افرادی با انواع گرایشهای فکری و فلسفی و سیاسی را در خود گردآورده بود.
┏━━━ ❄️ ━━━┓
⠀ @foalborz
┗━━━ ❄️ ━━━┛
https://s2.uupload.ir/files/n00257580-b_vxqb.jpg
🖋حمیدرضا حسینی
✔️ سیدعبدالله انوار هم درگذشت. مقالهای که قریب سی سال پیش با عنوان «غرب خیابان لالهزار» نوشت، باب آشناییام با او و علاقمندیام به پژوهش در تاریخ تهران بود. با وجود این، وقتی اولینبار به خانهاش رفتم و افتخار دیدارش را یافتم و این دیدارها هر از چندگاهی ادامه یافت، برایم تبدیل به یک الگوی اخلاقی بزرگ در زندگی شد. نُه سال پیش متن زیر را دربارهاش نوشتم که در سایت جدیدآنلاین منتشر شد و اینک بازنشر میکنم.
✔️ همه تزیینات و تجملات خانهاش در کشکول و تبرزین و چراغ گردسوزی خلاصه میشود که در گوشهای از اتاق پذیرایی جاخوش کردهاند.
✔️ در مابقی خانه، هرجا که چشم بچرخد، کتاب است و کتاب و کتاب. از این حیث، فرقی بین اتاق پذیرایی و اتاق خواب و اتاق نشیمن نیست. حتی میز غذاخوری آشپزخانه هم انباشته است از کتاب و دفتر و قلم. وقتی برای درست کردن چای به آشپزخانه میرود؛ تا دَم کشیدن چای، همانجا کنار اجاق گاز مینشیند و غرق در مطالعه میشود.
✔️ در اتاق پذیرایی، قبل از این که میهمانانش را دعوت به نشستن کند، باید تعداد زیادی کتاب را از روی مبل بردارد و روی میز پذیرایی بگذارد تا جایی برای نشستن باز شود. روی این میز، دهها کتاب روی هم قرار گرفتهاند؛ بهگونهای که یافتن جایی برای قرار دادن فنجان چای دشوار است!
✔️ خانه او کوچک نیست، کتابهایش زیاد است. مردی که شفای بوعلی سینا را در ۲۱ جلد شرح و ترجمه کرده و بر دهها اثر فلسفی دیگر تعلیق نوشته؛ مردی که فهرست تفصیلی بیش از پنج هزار نسخه از نسخ خطی کتابخانه ملی ایران را فراهم آورده؛ مردی که چندین مجلد از لغتنامه دهخدا را به نگارش درآورده؛ مردی که شمار مقالات او در حوزه تهرانشناسی از دهها عنوان فراتر است؛ مردی که به گونهای حیرتآور در فلسفه و تاریخ و ادبیات و ریاضی و موسیقی نظری تبحّر دارد، باید هم این مقدار کتاب خوانده باشد تا بدان مقدار نوشته باشد. اگر کتابی از کتابخانه عظیم او را بگشایید، خواهید دید که تمام حاشیه آن از یادداشتها و تعلیقات و نظراتش سیاه شده است.
✔️ سید عبدالله انوار (زاده ۱۳۰۳ خورشیدی) از نسل افشارها و زرینکوبها و زریابها و شهیدیها و گنجیها و ستودهها و ریاحیها و تفضلیها و باستانیهاست؛ به قول استاد ژاله آموزگار، «نسل زرين شايستگانی ارجمند و پرورده دوران ممكنها؛ نسلی كه محيط مناسب بدانها اجازه داد به دنبال آنچه میخواهند بروند؛ نسلی كه زمانه در آنها عشق به علم و ادب به وجودآورده بود؛ نسلی كه دانستههای شان يك بُعدی نبود و هر كدام به نوعی دایرةالمعارف بودند...». در یک کلام «نسل اعجوبهها»
✔️ او درست مانند درختی است که بار دانش گرفته است: سر به زیر و فروتن. معمولا آدمها را با لفظ «استاد» خطاب قرار میدهد. حتی شاگردانش را! چه آنکه هرکس را به چشم استادی میبیند که میتواند از او چیزی – ولو بسیار اندک- بیاموزد. کافی است نزد او از فلان خانه تاریخی در فلان محله قدیمی تهران یاد کنید. ابتدا با اتکا به حافظه حیرتانگیز خود شرح مبسوطی از خانه و صاحبانش را بازمیگوید و سپس میپرسد که شما از آن چه میدانید؟ آنگاه سراپا گوش میشود تا مگر چیزی از زبانتان بیرون بیاید که ممکن است او نداند.
✔️ در ارایه اطلاعات وسیع خود کوچکترین خستی به خرج نمیدهد. کافی است بداند که در فلان موضوع طالب دانستنید، بیدرنگ داوطلب میشود که جلساتی را برایتان تدارک ببیند.بدینسان، در اغلب روزهای هفته محفل درس و بحث در خانهاش برپاست.
✔️ گروهی آمدهاند تا شرحی از نظرات فارابی در باب موسیقی را بشنوند؛ گروهی دیگر میخواهند ترجمه یک متن عربی کهن و مغلق را با او پیش ببرند؛ و گروه سوم در خواندن نقشههای قدیم تهران، نیازمند اطلاعات دست اول و نایاب او هستند. همه را بیمزد و منّت از آبشخور معلومات خود سیراب میکند و شاید حتی توقع یک تشکر خشک و خالی را هم ندارد.
✔️ این علاقه وافر به بحث و درس خصلتی است که عبدالله انوار از سالیان دور با خود به همراه دارد. سالیانی که هر شب جمعه گروهی از دانشمندان و فرهیختگان زمان را به باغ دلگشای خود در دزاشیب شمیران دعوت میکرد و با آنان در موضوعات مختلف به گفتوگو مینشست.
✔️ آن محفل که کسانی چون عبدالجواد حکیمی (فلاطوری)، احسان نراقی، سیدجلالالدین آشتیانی، سیدجعفر شهیدی، مهدی محقق، سیداحمد فردید، ناصر فربد، سید محمدحسین انوار، علی اکبر شهبازی، امیرحسین آریانپور، خدایار محبی، سیدعلی موسوی بهبهانی و غلامرضا شهری در آن شرکت میجستند، به محفل «انواریه» شهرت یافت.
✔️ اما به تعبیر سید جعفر شهیدی، بیشتر به «سفینه نوح» میمانست که افرادی با انواع گرایشهای فکری و فلسفی و سیاسی را در خود گردآورده بود.
┏━━━ ❄️ ━━━┓
⠀ @foalborz
┗━━━ ❄️ ━━━┛
https://s2.uupload.ir/files/n00257580-b_vxqb.jpg
Forwarded from رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه (سیروس حامی)
سرآمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداور کردگار
امروز روز ِاِرد از ماه سپندارمذ (اسفند) در گاهشمار کهن ایرانی و به گفته روشن فردوسی، روز پایان سرایش شاهنامه است!
این روز بر همه دوستداران فرهنگ ایران و شاهنامه فردوسی خجسته باد.
شاد باد روان فردوسی فرزانه.
پاینده باد ایران.
@ShahnamehToosi
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهانداور کردگار
امروز روز ِاِرد از ماه سپندارمذ (اسفند) در گاهشمار کهن ایرانی و به گفته روشن فردوسی، روز پایان سرایش شاهنامه است!
این روز بر همه دوستداران فرهنگ ایران و شاهنامه فردوسی خجسته باد.
شاد باد روان فردوسی فرزانه.
پاینده باد ایران.
@ShahnamehToosi
Forwarded from ایران بوم
سید احمد کسروی تبریزی تاریخنگار، زبانشناس، پژوهشگر، حقوقدان و اندیشمند ایرانی بود.
(۸ مهر ۱۲۶۹؛ تبریز - ۲۰ اسفند ۱۳۲۴؛ تهران)
آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب است. از مهمترین آثار کسروی میتوان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران هستند و تا به امروز مراجع اصلی محققان دربارهٔ جنبش مشروطیت ایران بودهاند. وی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان، به درستی اشاره کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان پیش از رایجشدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کردهاند، زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی بودهاست. این نظریه امروز در میان دانشمندان بهطور عام پذیرفته شدهاست.
#کافنامه - #سید_احمد_کسروی
http://iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/2368-
معرفی کتاب «شهریاران گمنام» نوشتۀ احمد #کسروی تبریزی
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/14442-
کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/anbar/1183-
http://iranboom.ir/poshe/ketab/azarbaijan/Azari-Kasravi.pdf
(۸ مهر ۱۲۶۹؛ تبریز - ۲۰ اسفند ۱۳۲۴؛ تهران)
آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب است. از مهمترین آثار کسروی میتوان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطهخواهی ایران هستند و تا به امروز مراجع اصلی محققان دربارهٔ جنبش مشروطیت ایران بودهاند. وی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان، به درستی اشاره کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان پیش از رایجشدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کردهاند، زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی بودهاست. این نظریه امروز در میان دانشمندان بهطور عام پذیرفته شدهاست.
#کافنامه - #سید_احمد_کسروی
http://iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/2368-
معرفی کتاب «شهریاران گمنام» نوشتۀ احمد #کسروی تبریزی
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/14442-
کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان
http://iranboom.ir/ketab-khaneh/anbar/1183-
http://iranboom.ir/poshe/ketab/azarbaijan/Azari-Kasravi.pdf
Audio
بُتِ مَحبوبِ مَن (دلبر صنمی)
#استادمحمدرضاشجریان
#حکیمنظامیگنجوی
#سهرابپورناظری
#تهمورسپورناظری
از آلبوم رنگهای تعالی
#روزبزرگداشتحکیمنظامیگنجوی
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
#استادمحمدرضاشجریان
#حکیمنظامیگنجوی
#سهرابپورناظری
#تهمورسپورناظری
از آلبوم رنگهای تعالی
#روزبزرگداشتحکیمنظامیگنجوی
https://www.tg-me.com/tarikhfarhanghonariranzamin
#حسن_بلخاری :
نظامی گنجوی در بخشهای مختلف «خمسه» خود که شامل خسرو و شیرین، مخزن الاسرار، اسکندر نامه، هفت پیکر و لیلی مجنون است مباحثی درباب شخصیت شناسی خود دارد که در بیان و تحلیل شخصیت این حکیم بزرگ و شاعر گرانقدر ایرانی، فوقالعاده مهم است. او در «هفت پیکر» به تلاش وسیع و ارجمندی که در باب دریافتن و آموختن علوم مختلف داشته، اشاره کرده است. خواندن خمسه نظامی، شما را صرفاً با داستانهایی عاشقانه و شیرین آشنا نمیکند، بلکه در آنها، دُرهای حکمت و گنجهای معرفت هم وجود دارند. هگل فیلسوف شهیر آلمانی در یک بررسی تطبیقی میان خمسه نظامی و شاهنامه فردوسی، بهاین نتیجه میرسد که بین این دو اثر در بیان نوع خاصی از شعر که او نام آن را «شعر حماسی» میگذارد، یک نوع همراهی وجود دارد، اما شعر حماسی فردوسی، عاشقانه نیست، درحالیکه شعر نظامی، حماسی و عاشقانه است، اما کسی میتواند این نکته را ادراک کند که خمسه نظامی را با نگاه تحلیلی، خوانده باشد.
🔸#حسن_بلخاری :
نظامی یک پای تمدن بزرگ ایرانی است
نظامی گنجوی در حقیقت یک پای تمدن بزرگ ایرانی یا به عبارتی ایران فرهنگی است که در منطقهای به نام آذربایجان به دنیا آمده و در همانجا هم وفات کرده است، اما باید توجه داشت که از منظر تاریخی، جدائی جغرافیایی ما از محل تولد این حکیم و شاعر بزرگ پارسی زبان زمان مشخصی دارد، اما پیوستگی ما با او همیشگی است و در حقیقت نظامی گنجوی، شاعرِ ایرانیِ آذربایجانیِ فارسی زبان، همچنان متعلق به ما ایرانیان و حوزه تمدن بزرگ ایرانی است. نکته مهم این است که در عرصه مفخر شناسی باید از مرزهای جغرافیایی بگذریم و باید توجه داشته باشیم که فرهنگ و ادب به مثابه باد صبایی است که وقتی آغاز به وزیدن میکنند مرزها را میپیماید و همگان را از این شمیم و نسیم دل انگیز سیراب میکند.
@shahnamehpajohan
🔸نقل از باشگاه شاهنامه پژوهان
@ESHTADAN
نظامی گنجوی در بخشهای مختلف «خمسه» خود که شامل خسرو و شیرین، مخزن الاسرار، اسکندر نامه، هفت پیکر و لیلی مجنون است مباحثی درباب شخصیت شناسی خود دارد که در بیان و تحلیل شخصیت این حکیم بزرگ و شاعر گرانقدر ایرانی، فوقالعاده مهم است. او در «هفت پیکر» به تلاش وسیع و ارجمندی که در باب دریافتن و آموختن علوم مختلف داشته، اشاره کرده است. خواندن خمسه نظامی، شما را صرفاً با داستانهایی عاشقانه و شیرین آشنا نمیکند، بلکه در آنها، دُرهای حکمت و گنجهای معرفت هم وجود دارند. هگل فیلسوف شهیر آلمانی در یک بررسی تطبیقی میان خمسه نظامی و شاهنامه فردوسی، بهاین نتیجه میرسد که بین این دو اثر در بیان نوع خاصی از شعر که او نام آن را «شعر حماسی» میگذارد، یک نوع همراهی وجود دارد، اما شعر حماسی فردوسی، عاشقانه نیست، درحالیکه شعر نظامی، حماسی و عاشقانه است، اما کسی میتواند این نکته را ادراک کند که خمسه نظامی را با نگاه تحلیلی، خوانده باشد.
🔸#حسن_بلخاری :
نظامی یک پای تمدن بزرگ ایرانی است
نظامی گنجوی در حقیقت یک پای تمدن بزرگ ایرانی یا به عبارتی ایران فرهنگی است که در منطقهای به نام آذربایجان به دنیا آمده و در همانجا هم وفات کرده است، اما باید توجه داشت که از منظر تاریخی، جدائی جغرافیایی ما از محل تولد این حکیم و شاعر بزرگ پارسی زبان زمان مشخصی دارد، اما پیوستگی ما با او همیشگی است و در حقیقت نظامی گنجوی، شاعرِ ایرانیِ آذربایجانیِ فارسی زبان، همچنان متعلق به ما ایرانیان و حوزه تمدن بزرگ ایرانی است. نکته مهم این است که در عرصه مفخر شناسی باید از مرزهای جغرافیایی بگذریم و باید توجه داشته باشیم که فرهنگ و ادب به مثابه باد صبایی است که وقتی آغاز به وزیدن میکنند مرزها را میپیماید و همگان را از این شمیم و نسیم دل انگیز سیراب میکند.
@shahnamehpajohan
🔸نقل از باشگاه شاهنامه پژوهان
@ESHTADAN
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ــــــ
▪️یکی از دلائل عظمت تمدن ایران باستان وجود جشنهای بزرگ ملّی است که نظیر آنها را در میان ملتهای دیگر کمتر میتوان یافت. جشن نتیجهٔ آسایش و به عبارت دیگر حُسنِ تدبیر در امور اجتماعی و فردی و بالنّتیجه نشانهٔ بزرگی کمالِ تمدنِ يك قوم است، بنابراین اگر هیچگونه دلیلی برای نمایاندن کمال معنوی و مادی ایران باستان در میان نبود، همین يک دلیل میتوانست ما را به حقایق انکارناپذیری راهنمایی کند، زیرا بسیار واضح است که تا اندیشهٔ آدمی از بند سختیهای زندگی نرهد و دل را خلوتگاهِ مهر و آسایش نیابد، هیچگاه نوشخندی بر لب نتواند داشت، و دستافشانی و پایکوبی که مظهرِ بارز شادمانی و نشاط است، از سرور وی حکایت نخواهد کرد، و جشن وصالی چنانکه سعدی گفت، على رغم دشمن تنگدستی و سختی فراهم نخواهد گشت.
[امشب به راستی شبِ ما روزِ روشن است
عیدِ وصالِ دوست علی رغم دشمن است]
در آیین زرتشت و میان ایرانیان قدیم بیش از همهٔ مذاهب و ملل به جشنها توجه شده است و از میان این جشنها برخی تنها مذهبی و برخی هم مذهبی و هم ملّی بودهاند.
شادروان استاد ابراهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی
ــــــ
▪️یکی از دلائل عظمت تمدن ایران باستان وجود جشنهای بزرگ ملّی است که نظیر آنها را در میان ملتهای دیگر کمتر میتوان یافت. جشن نتیجهٔ آسایش و به عبارت دیگر حُسنِ تدبیر در امور اجتماعی و فردی و بالنّتیجه نشانهٔ بزرگی کمالِ تمدنِ يك قوم است، بنابراین اگر هیچگونه دلیلی برای نمایاندن کمال معنوی و مادی ایران باستان در میان نبود، همین يک دلیل میتوانست ما را به حقایق انکارناپذیری راهنمایی کند، زیرا بسیار واضح است که تا اندیشهٔ آدمی از بند سختیهای زندگی نرهد و دل را خلوتگاهِ مهر و آسایش نیابد، هیچگاه نوشخندی بر لب نتواند داشت، و دستافشانی و پایکوبی که مظهرِ بارز شادمانی و نشاط است، از سرور وی حکایت نخواهد کرد، و جشن وصالی چنانکه سعدی گفت، على رغم دشمن تنگدستی و سختی فراهم نخواهد گشت.
[امشب به راستی شبِ ما روزِ روشن است
عیدِ وصالِ دوست علی رغم دشمن است]
در آیین زرتشت و میان ایرانیان قدیم بیش از همهٔ مذاهب و ملل به جشنها توجه شده است و از میان این جشنها برخی تنها مذهبی و برخی هم مذهبی و هم ملّی بودهاند.
شادروان استاد ابراهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی
🍀▪ ۲۲ اسفند سالروز درگذشت فرزند شریف #تهران ، ادیب ، مترجم ، موسیقی شناس ، ترانه سرا ، گیاه شناس و استاد عالیرتبه دانشگاه تهران دکتر #حسین_گل_گلاب می باشد
🔸 یادش گرامی
🖌 شاعرانه ۳۳۰
#حسین_گل_گلاب
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی ، تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خاره ای ، من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد ، خاک ایران ما
سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
بر گو بی مهر تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ما است
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد ، خاک ایران ما
ای ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود تهی شود دلم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
👏 لطفا در برداشت و بازنشر مطالب ، جانب اخلاق رعایت شود
⠀
┏━━━ ❄️ ━━━┓
⠀ @foalborz
┗━━━ ❄️ ━━━┛
🔸 یادش گرامی
🖌 شاعرانه ۳۳۰
#حسین_گل_گلاب
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی ، تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خاره ای ، من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد ، خاک ایران ما
سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
بر گو بی مهر تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ما است
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد ، خاک ایران ما
ای ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود تهی شود دلم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
👏 لطفا در برداشت و بازنشر مطالب ، جانب اخلاق رعایت شود
⠀
┏━━━ ❄️ ━━━┓
⠀ @foalborz
┗━━━ ❄️ ━━━┛