Telegram Web Link
مدرسه تابستانی زبان فارسی برای غیرفارسی زبانان جهان برگزار می‌شود:

💠 به منظور گسترش آموزش زبان فارسی در میان غیرفارسیزبانان، بنیاد سعدی با همکاری اوستاک مدرسۀ تابستانی آموزش زبان فارسي و ایران‌شناسی را همراه با تورهایی در شهرهای مختلف برای فارسی آموزان خارجی برگزار می‌کند.

💠 این دورۀ آموزشی ۲۴ روزه برای فارسی‌آموزان همۀ سطوح زبانی مناسب است و به آنها کمک می‌کند تا با قرارگرفتن در بافت واقعی زبان فارسی، مهارت‌های زبانی خود را تقویت کنند.


🗓️شروع ثبت نام:
۱۰ تیر ۱۴۰۱
🗓️پایان ثبت نام:
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
✍️آزمون تعیین سطح:
۱۷ تا ۲۱ مرداد ۱۴۰۱
🗓️ شروع دوره:
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
🗓️ پایان دوره:
۱۸ شهریور ۱۴۰۱


🔗آگاهی از نحوه ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر:‌👇🏻
https://avestak.com/summer-school-of-persian-language-and-iranian-studies/
https://avestak.com/

🔗پیوند ثبت نام:👇🏻
https://avestak.com/apply/

📞راه‌های تماس برای دریافت اطلاعات بیشتر:👇🏻
🌐وبگاه:👇🏻
https://avestak.com
📱شماره واتساپ:👇🏻
+۹۸۹۲۱۷۴۲۶۱۶۰‌
🔗اینستاگرام:👇🏻
@Avestakinstitute


🔗مشروح این خبر در وبگاه بنیاد سعدی:👇🏻
https://s1f.ir/jcfxi


#بنیاد_سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏵آموزگار دوره سوم مدرسه‌ای در الیگودرز لرستان به دانش‌آموزان خود مهر به ایران را اموزش می دهد.


@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣⁣
https://shahnamehpajohan.ir⁣⁣⁣⁣⁣
Forwarded from ایران بوم
«زندگی‌نامهٔ تحلیلی حکیم ابوالقاسم فردوسی» در یک کتاب
 
کتاب «زندگی‌نامه‌ی تحلیلی فردوسی»
نوشتهٔ علیرضا شاپور شهبازی
ترجمهٔ هایده مشایخ
نشر هرمس

در مقدمه‌ی کتاب، هدف از این پژوهش، ارائه‌ی گزارشی منسجم، متکی بر جزییات و مستند از زندگی، افکار و دستاوردهای فردوسی عنوان شده است.

کتاب در شش فصل تدوین شده است. بخش نخست به بررسی منابع و مطالعات انجام‌شده اختصاص دارد. همچنین نویسنده در فصل‌های دیگر به تربیت و شخصیت، دین فردوسی و اوایل زندگی او پرداخته است. بحث درباره‌ی فردوسی و سلطان محمود، هجونامه‌ی سلطان محمود، مرگ و خاک‌سپاری از دیگر موضوع‌های مورد بحث در این کتاب است.

علیرضا شاپور شهبازی سوم شهریور سال ۱۳۲۱ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. دانش‌آموخته‌ی باستان‌شناسی و تاریخ ایران در مقطع دکتری در دانشگاه هاروارد بود. از این باستان‌شناس و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران ده‌ها کتاب و مقاله به زبان‌های فارسی و انگلیسی منتشر شده است. او استاد دانشگاه اورگن شرقی در آمریکا بود که در ۲۵ تیرماه ۱۳۸۵ درگذشت.

http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/khabar/9174-l----r---.html

@iranboom_ir
پیشنهاد برابرهای پارسی برای واژه عربی مرمت :

در فرهنگستان زبان و ادب فارسی چند دهه‌ی گذشته، واژه‌های «ویرایش»، «ویراستار» و «ویراسته» از مصدرwirāstan و -wirāy «ویراستن ،ویرای» که از زبان پارسی میانه ( پهلوی ساسانی) به پارسی دری رسیده ساخته شد، که کمک شایانی به پُر بار شدن زبان پارسی نو کرده است. از آنجا که در زبان پارسی میانه مصدر winnārīdan, ترتیب دادن، ، ویراستن, و ماده ماضی winnārist از ماده گذشته و پسوند ist- ماده مضارع winnār از ایرانی باستان -wi-ni-dār-a* داریم که به زبان پارسی دری نرسیده است.می‌توان از این مصدرهای کاربردی فراموش شده بهره برد و در زبان پارسی دری واژه «ویناردن» را بجای« مرمت کردن» ، و واژه «وینارت » به جای« مرمت» و واژه« وینارتار» یا «وینارگر، وینار کار» بجای واژه « مرمت کار»( کسیکه که پیشه اش مرمت است) پیشنهاد داد.
دکتر فره‌وشی نیز این مصدر را بگونه vinārtan خوانده‌اند و به درستی vinārtan را مرمت کردن و nisārišnīkīh مرمت و نوسازی، در واژه نامه پهلوی که پژوهش ایشان است آورده‌اند.

🖊پژوهش از: مهدی زمانیان
𐬬𐬁𐬯𐬞𐬊𐬵𐬭𐬈·𐬯𐬁𐬯𐬁𐬥𐬍.

🔥 اندیشکده  آژفنداک هوَخشَتَره  🔥
╔════  💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare

اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
بن‌مایه‌ها:
بررسی ریشه شناختی فعل‌های زبان پهلوی دکتر یداله منصوری.
بررسی ریشه شناختی فعل‌های زبان فارسی دکتر یداله منصوری.
واژه نامه پهلوی دکتر فره‌وشی
واژه نامه دهخدا.
(با سپاس از رهنمودهای استاد گرامی خانم دکتر ویدا نداف دکترای فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران🌺🙏🙏🙏🙏🙏).
مرغ بپرّ (دربارهٔ سابقهٔ یک ساخت دستوری و لغوی)

در نقدی که بر کتاب آقای حسن‌دوست نوشته‌ایم، توضیح داده‌ایم که کلماتی چون بخرد و بنام و بگاه/پگاه چگونه ساخته شده‌اند. اکنون آن را به زبان دیگر و به اختصار و با ذکر شاهدی دیگر تکرار می‌کنیم، بدون وارد شدن در جزئیات آنچه مربوط به ادوار قدیمتر زبانهای ایرانی است.
در ایرانی باستان و هندی باستان و بعضی دیگر از زبانهای هندی‌واروپایی، از ترکیب حرف اضافه و اسم می‌توان کلماتی مرکب ساخت. این مثالها از اوستاست:
pati-puthra, pati-tavah, pati-vīra.
همین الگوست که مبنای ساخت کلماتی مانند pad-xrad پهلوی و بخرد فارسی است. یکی از این کلمات بپر در فارسی و pad-parr در پهلوی است به معنای بالدار.
مرحوم یزدگردی در کتاب حواصل و بوتیمار (ص ۶ و ۲۳۰) این دو بیت را از فردوسی و ناصر خسرو نقل کرده و ساخت بپر را در آن دو بیت با بزن و برو و بخور در فارسی امروزی سنجیده و بنابراین مشتق از مادهٔ مضارع پریدن تصور کرده است:
از آن پس جهانجوی خسته‌جگر
برون کرد مردی چو مرغی بپر

روزی به پرّ طاعت از این گنبد بلند
بیرون پریده گیر چو مرغ بپرّ مرا

این رأی آن مرحوم نادرست است. مانند این خطا را مرحوم محمود شفیعی در کتاب ارجمند شاهنامه و دستور (ص ۲۹۳) کرده و به قید احتمال گفته است که بپر در آن بیت فردوسی به معنای مصدر (پریدن) به کار رفته است. در هر دو بیت، بپر یعنی بالدار.
این بیت گرشاسپ‌نامهٔ اسدی (ص ۳۹۶ چاپ مرحوم یغمایی) معنای بپر را روشنتر می‌کند:
همان خشت و تیر است مار بپر
فسونگر سواران پرخاشخر

مار بپر یعنی مار بالدار و همان است که در بندهشن در ذکر خرفستران و پرندگان آمده است (ترجمهٔ مرحوم مهرداد بهار، صص ۹۸، ۹۹، ۱۰۳؛ بهار به «پردار» ترجمه کرده)، از جمله:

bāz ī spēd rāy gōwēd kū mār ī pad-parr ōzanēd.
دربارهٔ باز سپید گوید که مار بالدار را می‌کشد.

به این منابع رجوع فرمایند:
J. Duchesne-Guillemin, Les composés de l'Avesta, p. 197.
J. Wackernagel, Altindische Grammatik, II, 1, pp. 69ff., 308ff.

این یادداشت را با ابراز مودت صمیمانه به دوست یکدل و گرانمایه، آقای میرسالار رضوی، از بهترین دانشجویان دانشگاه تهران و دانشجوی فعلی دانشگاه پرینستون، به پایان می‌آورم که اگر در طی این سالها کلاس درس من رونقی داشت و اشتیاق و علاقه‌ای را در دل بعضی برانگیخت از اثر صحبت او و دوستان نزدیک او و چند تن دیگر بود. این یادداشت نیز از آثار همان صحبت است.
Forwarded from فرهنگ جاوید (هوشنگ جاوید)
راه اندازی مجله وزین سخن
از بیان : دکترپرویز ناتل خانلری

جنگ به ایران کشید، متفقین به ایران آمدند ، من کفیل اداره آموزش عالی بودم وبیست سی تومان اضافه حقوق می گرفتم، ازآن کارناچار استعفا کردم وآن درآمد اضافی هم قطع شد،قیمت ها بالا رفت ، خانه بزرگتری درخیابان آناتول فرانس پشت دانشگاه به مبلغ یک صدوسی تومان اجاره کرده بودیم ، که یک طبقه آن را من وهمسرم وطبقه دیگر را مادروخواهرانم دراختیار داشتیم، اما اجاره خانه ها به طور عجیبی بالا رفت ، وصاحبخانه که می دانست من استطاعت پرداخت بیش ازآن مبلغ را نداشتم حکم تخلیه خانه را ازدادگستری گرفت، ناچار از مادر وخواهرانم جداشدم ، یک خانه کوچک گیرآوردیم ومن وهمسرم به آنجا رفتیم وکسان دیگرم خانه کوچک دیگری درهمان محل اجاره کردند، جنگ وجیره بندی بود، وسیله حمل ونقل بسیار کم بود ودشواریاب، مادرم ساعت ها در راه های دور دنبال نان سیلو می رفت، وخوراک ما غالبا ازهمان نان با کمی قلیه کدو یا چیزهای دیگری ازاین قبیل بود، من بسیار ضعیف شده بودم وزنم به چهل وهشت کیلو رسیده بود، هرکس مرا می دید تعجب می کرد، به چندین دکتر مراجعه کردم ، بعضی احتمال سل می دادند و دواها تجویز می کردندکه اثری نداشت، مسئله بی غذایی بود، دراین ضمن مجله سخن را تاسیس کرده بودم که خرجش بیش از درآمدش بود ومبلغی مقروض شده بودم .

بن مایه : از دفتر خاطرات دکتر پرویز ناتل خانلری،مجله ایرانشناسی، سال پنجم.
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEHYoFT8GunTc2HSnQ
کانال فرهنگ جاوید را پیگیر باشید .
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
به‌مناسبت زادروز دکتر #منوچهر_ستوده

🏔 البرز
نخستین بار نام البرز در اوستا، که قدیمی‌ترین اثر کتبی ما ایرانیان است، دیده می‌شود. کوه «هرا» یا «هرائیتی» یا «هرابرزئیتی»، که نام آن مکرر در اوستا آمده‌است، در ترجمۀ پهلوی «هربرز» و در فارسی کنونی «البرز» شده‌است. در زامیادیَشت آمده: «نخستین کوهی که از زمین برخاست، ای سپنتمان #زرتشت، هرئیتی بلند است که همهٔ ممالک غربی و شرقی را احاطه کرده‌است»...
... در رشن‌یَشت چنین ضبط است: «اگر تو ای رشن (فرشتهٔ عدالت)، در قلهٔ هرائیتی (البرز) باشی، در آنجایی که گرداگرد آن ستارگان و ماه و خورشید دور می‌زنند، باز ما تو را به یاری می‌خوانیم»، و در جای دیگر همین کتاب آمده: «در ترک هربرز (قلهٔ البرز) خورشید و ماه و ستارگان دور می‌زنند»... .

برگرفته از مقالهٔ «البرز (۱)»، منوچهر ستوده، مجلهٔ مهر، سال هشتم، ش ۲، اردیبهشت ۱۳۳۱، ص ۱۱۳–۱۱۷.

#پرسه_در_متون
https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
بیست‌و‌هشتم تیرماه زادروز سیمین بهبهانی، نویسنده، شاعر و غزلسرای معاصر ایرانی

سیمین بهبهانی، متولد تهران.
فارغ‌التحصیل رشتۀ حقوق از دانشگاه تهران.
سال‌ ۱۳۴۸ : عضویت در شورای شعر و موسیقی رادیو ایران.
سال ۱۳۵۷ : عضویت در کانون نویسندگان ایران.

از مجموعه‌های شعری وی می‌توان به «سه‌تار شکسته»، «رستاخیز» و «خطی ز سرعت و از آتش» اشاره کرد.

دوباره می‌سازمت، وطن!

دوباره می‌سازمت، وطن! اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می‌زنم، اگرچه با استخوان خویش
دوباره می‌بویم از تو گل، به میل نسل جوان تو
دوباره می‌شویم از تو خون، به سیل اشک روان خویش
کسی که «عظم رمیم» را دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می‌بخشدم شکوه به عرصۀ امتحان خویش
اگرچه پیرم، ولی هنوز، مجال تعلیم اگر بود
جوانی آغاز می‌کنم کنار نوباوگان خویش
حدیث «حبّ الوطن» ز شوق، بدان روش ساز می‌کنم
که جان شود هر کلام دل، چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی، به جاست کز تاب شعله‌اش
گمان ندارم به کاهشی، ز گرمی دودمان خویش
دوباره می‌بخشیم توان، اگرچه شعرم به خون نشست
دوباره می‌سازمت به جان، اگرچه بیش از توان خویش

(اسفند ۱۳۶۰)

@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from دژنپشت
نگاهی به پادشاهی زو تهماسب در شاهنامه

گذشتن و بخشیدن راه رهایی از گرفتاری‌هاست.


#محمود_فاضلی_بیرجندی
۲۹ تیر ۱۴۰۱

وقتی که زو پسر تهماسپ پادشاه ایران شد اوضاع بس ناگوار بود. سپاهیان تورانی از زمان نوذر، شاه پیشین، به سرزمین هایی از ایران تاخته بودند. نوذر پادشاه ایران در جنگ کشته شده بود. زال چهان پهلوان (فرمانده کل قوا) بود و تخت شاهی بی سرنشین مانده. زال شبی با فرماندهان سپاه رای زد و گفت که تاج و تخت بر سپاهیان نزیبد.
گشتند تا زو پسر تهماسب را یافتند، از تخم فریدون، و بر تختش نشاندند.

زو به داد و نیکی جهان را تازه کرد. مأموران حکومت را از گرفتن و بستن و کشتن و از هر بدی با مردم بازداشت.

اما از ادامه سال ها جنگ، تنگی و گرفتاری در مملکت ایران افتاده بود. از آسمان نمی نمی‌بارید و زمین و گیاهان خشکیده بود. نان پیدا نمی شد.

سپاهیان ایران و توران هشت ماه روبه‌روی هم صف بسته بودند. زندگانی پیوسته سخت‌تر می شد. چنان شد که گفتی تاروپود سپاه و مملکت از هم خواهد گسست.
تا در میان یکایک مردم سخنی افتاد که اگر روزگار با ما روی ناسازگاری دارد خود مقصریم. سختی و گرفتاری از آن است که پیوسته به بیهوده در پی کین‌توزی با جهان هستیم.
پس فرستاده‌ای به نزد شاه ایران فرستادند  با این پیام که دست از کینه و دشمنی بشویند، بر یکدیگر ببخشند و صلح و دوستی پیش گیرند.

پادشاه ایران پذیرفت. ایران با توران، دشمن نیرومند دیرینه، بر آن نهادند که کین و دشمنی را کنار نهند، گذشته را فراموش کنند، و به دوستی و راستی رو کنند.

مرز را جایی در پیرامون آب جیحون گرفتند که نام خرگاه داشت. مقرر شد که زال و سپاهیان ایران از آن مرز نگذرند و تورانیان هم از پا از خرگاه جلوتر نهنند.
سپاهیان هر کشور به سرزمین خود بازگشتند و هر کس در دنیای خودش آرام گرفت.

چون میان ایران و دشمن، دوستی حکمفرما شد تنگی و گرفتاری از میان برخاست. از کوهستان آوای رعد برخاست و باران باریدن گرفت. زمین خشکیده، پر از بوی و رنگ و نگار شد. جهان چون عروسی آراسته شد و هر کجا جوی‌های آب روان گشت..

فردوسی در اینجا می‌گوید که وقتی آدمی نهاد و خوی پلنگان بگیرد و پیوسته در کار دشمنی با جهان باشد زمانه بر خودش تاریک و تنگ می گردد.

از پس آن که شاه ایران دست از جنگ و دشمنی شست، کارها رو به گشایش نهاد. در هر کجا جشنگاهی بر پا کردند. روزگار فراخی و فراوانی فرا رسید.

https://www.tg-me.com/dejnapesht4000
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
به مناسبت روز جهانی شطرنج

یک اصطلاح کهن در شطرنج
:
«شه‌رخ زدن» هنگامی است که حریف، با یک حرکت غافلگیرانه، ضمن کیش دادن شاه، رخ را نیز زیر ضرب قرار می‌دهد، و چون طرف مقابل چاره‌ای جز رفع کیش ندارد، مهرهٔ رخ به‌راحتی کشته می‌شود. این حرکت قدرت حریف را به‌شدت می‌کاهد.
مبارک بُوَد فالِ فرخ زدن/ نه بر رخ زدن بلکه شه‌رخ زدن (نظامی)
شه‌رخ زدن (یا شاه‌رخ زدن) نهایتِ مهارت در کار و زدن ضربهٔ مهلک به حریف است. این حرکت، جز در موارد نادر، در بازی به‌دست نمی‌آید؛ بنابراین، «شه‌رخ‌ زدن» در برخی متون به‌معنی کناییِ اغتنام فرصت نیز آمده‌است:
نزدی شاه‌رخ و فوت شد امکان، حافظ!/ چه کنم، بازی ایام مرا غافل کرد (حافظ)
برخی شارحان در توضیح این اصطلاح به بیراهه رفته و به‌اشتباه آن را رخِ شاهانه و غلبه‌کننده و شاه را با رخ مات کردن معنی کرده‌اند.

منابع: شیرزاد طایفی و مهدی رمضانی، مقالهٔ «بازخوانی انتقادی شروح آثار #خاقانی و #نظامی، با تکیه بر برخی از اصطلاحات بازی‌های نرد و شطرنج»، در مجلهٔ متن‌شناسی ادب فارسی، سال سیزدهم، ش ۲، تابستان ۱۴۰۰، ش پیاپی: ۵۰، ص ۱۸ و ۱۹؛ لغت‌نامهٔ دهخدا.
#پرسه_در_متون
#یک_نکته_ات_بگویم

https://www.tg-me.com/cheshmocheragh
2024/09/28 21:25:09
Back to Top
HTML Embed Code: