زنها چیز های غیر منتظره را دوست دارند؛
وسط یک چهار راهِ شلوغ دوستت دارم شنیدن را،
دسته گل به مناسبت هیچ چیز را،
کلیدی که به جای ساعتِ هفت ساعتِ چهار بچرخد تویِ قفل را،
مردی که پیش بند ببندد و صورت کفیش عجیب دیدن دارد را...
زنها چیزهای غیر منتظره را دوست دارند؛
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
وسط یک چهار راهِ شلوغ دوستت دارم شنیدن را،
دسته گل به مناسبت هیچ چیز را،
کلیدی که به جای ساعتِ هفت ساعتِ چهار بچرخد تویِ قفل را،
مردی که پیش بند ببندد و صورت کفیش عجیب دیدن دارد را...
زنها چیزهای غیر منتظره را دوست دارند؛
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را،
بوسه های ناگهانی را...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو به خاک افتادی
کمر عشق شکست
ما نشستیم و تماشا کردیم🖤
کمر عشق شکست
ما نشستیم و تماشا کردیم🖤
شاید بگی مو اینجوری خوبه، قد انقد باید باشه، چشم این رنگی قشنگه؛ اما زمانش که برسه یهو میبینی یکی نشسته به دلت و اصلا شبیه اونی که تصور میکردی نیست...
بمان کنار من امشب،
دوباره شعر بخوان تا
برای هردویمان بعدِ گریه چای بریزم
دلم گرفته از اینجا،
کمی مراقب من باش
دلم گرفته برای تو،
شب بخیر عزیزم...
حامد ابراهیم پور
دوباره شعر بخوان تا
برای هردویمان بعدِ گریه چای بریزم
دلم گرفته از اینجا،
کمی مراقب من باش
دلم گرفته برای تو،
شب بخیر عزیزم...
حامد ابراهیم پور
گفته بودی که تو هم
حال ِمرا میفهمی ...
تلخیِ قصه ی
هر فالِ مرا میفهمی ...!
بغض گیر کرده یِ در آهِ مرا میفهمی !
خسته ام
خسته تر از خسته
مرا میفهمی؟؟؟
#شیما_سهرابی
حال ِمرا میفهمی ...
تلخیِ قصه ی
هر فالِ مرا میفهمی ...!
بغض گیر کرده یِ در آهِ مرا میفهمی !
خسته ام
خسته تر از خسته
مرا میفهمی؟؟؟
#شیما_سهرابی
شاید بتونی تک تک جملههای یه داستانو عوض کنی
اما یه پایانِ تلخ همیشه یه پایانِ تلخ میمونه ...
اما یه پایانِ تلخ همیشه یه پایانِ تلخ میمونه ...
رهایش کن،منتظر برگشت هیچ کس نباش.
تجربه در زندگیمن ثابت کرده
تمام آنهایی که روزی از کنارم رفته اند
به بهانه ای برگشته اند،جز اویی که انتظارش را میکشم.
#فرزانه_صدهزاری
تجربه در زندگیمن ثابت کرده
تمام آنهایی که روزی از کنارم رفته اند
به بهانه ای برگشته اند،جز اویی که انتظارش را میکشم.
#فرزانه_صدهزاری
ما مناسب ترین آدمهای ممکن بودیم برایِ هم،
که توی نامناسب ترین زمانِ ممکن برخوردیم به هم...
تو خسته بودی از زخم هایِ روی تنت،
من خسته از مرهم گذاشتن روی تنِ زخمیِ آدمها و نماندنشان...
#فاطمه_جوادی
که توی نامناسب ترین زمانِ ممکن برخوردیم به هم...
تو خسته بودی از زخم هایِ روی تنت،
من خسته از مرهم گذاشتن روی تنِ زخمیِ آدمها و نماندنشان...
#فاطمه_جوادی
شاید یه روز بفهمی دوست داشتن خوبه ولی آرامشی که دوست داشته شدن به آدم میده یه چیزه دیگست،
اون روز دلت برام تنگ میشه...
اون روز دلت برام تنگ میشه...
"تو رفتی"
و این یک جمله خبری است
خبرش ولی رفتنِ تو نیست،
خبرش؛
مردنِ کسی است که رفتنت را دید و نتوانست کاری کند که این جمله خبری نشود...
#فاطمه_جوادی
@daasttkhatt
و این یک جمله خبری است
خبرش ولی رفتنِ تو نیست،
خبرش؛
مردنِ کسی است که رفتنت را دید و نتوانست کاری کند که این جمله خبری نشود...
#فاطمه_جوادی
@daasttkhatt
شاید احمقانه به نظر برسه
ولی من حاضرم کل روز کنار کسِ دیگه ای باشی
ولی شبا
یه ثانیه قبل از اینکه مغزت بخوابه به من فکر کنی،اون یه ثانیه قبل خواب آدم فقط به اونی که شدیدا براش مهمه فکر میکنه..
ولی من حاضرم کل روز کنار کسِ دیگه ای باشی
ولی شبا
یه ثانیه قبل از اینکه مغزت بخوابه به من فکر کنی،اون یه ثانیه قبل خواب آدم فقط به اونی که شدیدا براش مهمه فکر میکنه..
حمید: تو واقعا خودتی؟ تو همون آدمِ دو سال پیشی؟تو اون آدمی هستی که من میشناختمت ،آره؟
تو یعنی اصلا عوض نشدی؟
مهشید: نه عوض نشدم،تو رو دیگه دوست ندارم...
حمید: واقعا اینجوریه؟یعنی همه اون زمزمه ها،زندگیا،عشقا
همه،دروغ بود؟
🎬هامون
تو یعنی اصلا عوض نشدی؟
مهشید: نه عوض نشدم،تو رو دیگه دوست ندارم...
حمید: واقعا اینجوریه؟یعنی همه اون زمزمه ها،زندگیا،عشقا
همه،دروغ بود؟
🎬هامون
کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کردهاند میپرسیدیم آیا اندوه پایان گرفت؟
#فرزانه_صدهزاری
#فرزانه_صدهزاری