همچون دریا برای ابر
همچون ابر برای باران
و همچون باران برای چتر،
هر چیزی درباره ی چیز دیگری است
و من دربارهی توام...!
#احسان_افشاری
@daasttkhatt
همچون ابر برای باران
و همچون باران برای چتر،
هر چیزی درباره ی چیز دیگری است
و من دربارهی توام...!
#احسان_افشاری
@daasttkhatt
اما بیایید یک چیزی درِ گوشتان بگویم: رفتن، نبودن، نمایشِ نبودن، نباید زیاد طول بکشد. نباید عادت شود. نباید گذاشت دلتنگی به حد نهایت برسد. نباید گذاشت دل، به دلتنگی خو کند، یادش بگیرد و با آن کنار بیاید. آدم نباید آنقدر برود و دور شود، که از مدار جاذبهی کسانی که دوستش دارند خارج شود. بگذارید درِ گوشتان بگویم: آدمی که یک بار تا پای مرگ رفته باشد و برگشته باشد، دیگر از مرگ نمیترسد. آدمی که یک بار تا سرحد مرگ دلتنگ شده باشد و زنده مانده باشد، دیگر از فقدان نمیترسد.
حسین وحدانی
حسین وحدانی
قلب آدمها چیزی نیست که بشود تکه تکه اش کرد و هر تکه اش را داد دست کسی،
قلب آدم تنش نیست که دوام بیاورد هر روز پیش یکی...
قلب که دوست نداشته باشد، پس میزند
حتی نمیگذارد در آغوشش بگیری،
حتی نمیگذارد لبهایت به خنده باز شود...
قلب نمیتواند دست یکی را بگیرد و رویایش دستهای دیگری باشد...
قلبِ آدمها وفادار است؛
وفادار است که حتی وقتی نباشد و نباشی هم، برای تپیدن فقط یک بهانه دارد.
قلب تنهایی نمیفهمد،
قلب برای پر کردن تنهایی هایش خودش را به زور در آغوش و زندگی کسی جا نمیکند...
برعکس تن ها،
قلب ها هنوز راضی نشده اند
که تکه تکه شوند و هر تکه شان دست یکی بماند.
همین وفاداری قلب بوده که عشق را زنده نگه داشته...
حواستان باشد؛
تکه کردن و تقسیم کردنش
مثل هر روز و هر ساعت، طعم آغوشی تازه چشیدن، باب نشود!
قلب که دست چند نفر باشد
عشق برای همیشه،
جان میدهد...
#فاطمه_جوادی
@daasttkhatt
قلب آدم تنش نیست که دوام بیاورد هر روز پیش یکی...
قلب که دوست نداشته باشد، پس میزند
حتی نمیگذارد در آغوشش بگیری،
حتی نمیگذارد لبهایت به خنده باز شود...
قلب نمیتواند دست یکی را بگیرد و رویایش دستهای دیگری باشد...
قلبِ آدمها وفادار است؛
وفادار است که حتی وقتی نباشد و نباشی هم، برای تپیدن فقط یک بهانه دارد.
قلب تنهایی نمیفهمد،
قلب برای پر کردن تنهایی هایش خودش را به زور در آغوش و زندگی کسی جا نمیکند...
برعکس تن ها،
قلب ها هنوز راضی نشده اند
که تکه تکه شوند و هر تکه شان دست یکی بماند.
همین وفاداری قلب بوده که عشق را زنده نگه داشته...
حواستان باشد؛
تکه کردن و تقسیم کردنش
مثل هر روز و هر ساعت، طعم آغوشی تازه چشیدن، باب نشود!
قلب که دست چند نفر باشد
عشق برای همیشه،
جان میدهد...
#فاطمه_جوادی
@daasttkhatt
هروقت که تصمیم میگیری که خوب باشی،
هرچی نامرده سر راهت سبز میشن،
همین که تصمیم میگیری تو هم نامرد شی،
یه آدم خوب پیدا میشه که حالا دیگه تو اون آدم سابق نیستی،
میدونی، منم یه زمانی خوبه بودم،
ولی حالا دیگه خیلی وقته خسته شدم...
📽 Gladiator (2000)
هرچی نامرده سر راهت سبز میشن،
همین که تصمیم میگیری تو هم نامرد شی،
یه آدم خوب پیدا میشه که حالا دیگه تو اون آدم سابق نیستی،
میدونی، منم یه زمانی خوبه بودم،
ولی حالا دیگه خیلی وقته خسته شدم...
📽 Gladiator (2000)
راستش را بخواهی بارها و بارها دست از دوست داشتنت کشیده ام...
شب ها چشم روی چشم هایت میبستم و در خواب دست به دامانه امدنت میشدم..
روزها ازکنارت میگذشتم و عطری که دوست داشتی را میزدم..
باور کن بارها دست ازدوست داشتنت کشیده ام..
و در کافه ی همیشگی مان دو فنجان قهوه سفارش دادم..
برایت کتاب شاملو را ورق زدم و خواندم..
من ازدوست داشتنت بارها دست کشیده ام
اما...
تو هربار پررنگ تر از قبل بمن برگشتی
و درست بین تمام وقتهایی که حضورت نبود
وجودت در من شعله میکشید وآتش خواستنت را برافروخته تر میکرد...
من بارها دست کشیدم ازدوست داشتنت
و قبل تر از قبل با جنونی وحشی به توبرگشتم ازخودم...
#فاطمه_سلمانی
@dastkhatfateme
شب ها چشم روی چشم هایت میبستم و در خواب دست به دامانه امدنت میشدم..
روزها ازکنارت میگذشتم و عطری که دوست داشتی را میزدم..
باور کن بارها دست ازدوست داشتنت کشیده ام..
و در کافه ی همیشگی مان دو فنجان قهوه سفارش دادم..
برایت کتاب شاملو را ورق زدم و خواندم..
من ازدوست داشتنت بارها دست کشیده ام
اما...
تو هربار پررنگ تر از قبل بمن برگشتی
و درست بین تمام وقتهایی که حضورت نبود
وجودت در من شعله میکشید وآتش خواستنت را برافروخته تر میکرد...
من بارها دست کشیدم ازدوست داشتنت
و قبل تر از قبل با جنونی وحشی به توبرگشتم ازخودم...
#فاطمه_سلمانی
@dastkhatfateme
تلخ ترینِ لحظات دقیقاً وقتیه که بعضی جاها قلباً و خیلی جدی میخوای بخندی تا اشکات نریزه
اینکه توی مکان های خیلی شلوغ هم یاد کسی بیوفتی و بُغض کنی یعنی خیلی درد سنگینی داری
می فهمیدچی میگم؟
بارها شده میون جمع صورتم رو یه سَمت دیگه کردم که کسی صورتی که از شدت بُغض قرمز شده رو نبینن!
و محکم لباموچسپوندم بِهَم تا بره اون ته مه ها و کسی متوجه نشه یعنی قورت دادن مداوم بُغضا
و خدا خدا کردم کسی باهام حرف نزنه حتی یه کلمه
چون کافیه دهنمو وا کنم همه چی از چشام میزنه بیرون!!!
#سمیه_اسمعیلی
اینکه توی مکان های خیلی شلوغ هم یاد کسی بیوفتی و بُغض کنی یعنی خیلی درد سنگینی داری
می فهمیدچی میگم؟
بارها شده میون جمع صورتم رو یه سَمت دیگه کردم که کسی صورتی که از شدت بُغض قرمز شده رو نبینن!
و محکم لباموچسپوندم بِهَم تا بره اون ته مه ها و کسی متوجه نشه یعنی قورت دادن مداوم بُغضا
و خدا خدا کردم کسی باهام حرف نزنه حتی یه کلمه
چون کافیه دهنمو وا کنم همه چی از چشام میزنه بیرون!!!
#سمیه_اسمعیلی
ما انتظار داریم کسی باشد، چیزی و یا نیرویی فراتر از ما تا به ما پرواز را بیاموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها. حقیقت این است که قصۀ پرواز یک قصۀ قدیمی شکست خورده است.
پرواز هیچگاه برای ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما آدمهایی هستیم که بر روی پاهایمان راه میرویم و دنیا را با دستهایمان لمس میکنیم.
داستان ما، دیدن و حس کردن و لمس کردن است. با همین بدن و همین ذهن!
📚 تکههایی از یک کل منسجم
👤 پونه مقیمی
پرواز هیچگاه برای ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما آدمهایی هستیم که بر روی پاهایمان راه میرویم و دنیا را با دستهایمان لمس میکنیم.
داستان ما، دیدن و حس کردن و لمس کردن است. با همین بدن و همین ذهن!
📚 تکههایی از یک کل منسجم
👤 پونه مقیمی
فکرش را هم نمیکنی که یاد کسی چه وقتهایی به سرت هجوم می آورد،
همه آن وقتهایی که بعید به نظر میرسد.
آن لحظه ای که چشم هایت را برای بوسیدن دیگری بسته ای،
آن لحظه ای که پروانه ها درونت بال میزنند و به بالا و پایین شدن قفسه سینه ی لخت کسی زل میزنی،
آن لحظه ای که از خشکی گلوی بعد از یک اتفاق از تخت بلند میشوی و برهنه نبودن تنت را با پتویی نازک میپوشانی،
آن لحظه که لایه ی زیرین لباس سفید بخت شدنت را مرتب میکنی.
فکرش را هم نمیکنی
ولی همین است
یاد یک نفر قبل از درد اولین زایمانت توی مغزت فرود می آید،
وقت به زبان آوردن اولین کلمه از زبان دخترت.
فکرش را نمیکنی
ولی همین است
در همه اتفاق ها و خاطرات و تصاویر ناب قرار است یاد کسی بیوفتی
و با یک علامت سوال بزرگ تا ابد دست و پنجه نرم کنی:
اگر او بود همه اینها جور دیگری اتفاق می
افتاد؟
#فاطمه_جوادی
همه آن وقتهایی که بعید به نظر میرسد.
آن لحظه ای که چشم هایت را برای بوسیدن دیگری بسته ای،
آن لحظه ای که پروانه ها درونت بال میزنند و به بالا و پایین شدن قفسه سینه ی لخت کسی زل میزنی،
آن لحظه ای که از خشکی گلوی بعد از یک اتفاق از تخت بلند میشوی و برهنه نبودن تنت را با پتویی نازک میپوشانی،
آن لحظه که لایه ی زیرین لباس سفید بخت شدنت را مرتب میکنی.
فکرش را هم نمیکنی
ولی همین است
یاد یک نفر قبل از درد اولین زایمانت توی مغزت فرود می آید،
وقت به زبان آوردن اولین کلمه از زبان دخترت.
فکرش را نمیکنی
ولی همین است
در همه اتفاق ها و خاطرات و تصاویر ناب قرار است یاد کسی بیوفتی
و با یک علامت سوال بزرگ تا ابد دست و پنجه نرم کنی:
اگر او بود همه اینها جور دیگری اتفاق می
افتاد؟
#فاطمه_جوادی
کاش روی پیشونی آدمایی که دارن زیر بار غصههاشون له میشن یه چیزی نوشته بود تا بقیه کمی مراعاتشون رو میکردن.
مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد،
این خانم سالهاست بغل نشده،
این آقا را دارند میگذارند خانهی سالمندان،
این خانم مادرش مریضی صعبالعلاج دارد،
این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد،
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده،
این آقا خیلی حالش بد است و
اگر یقهاش را بگیرید
امشب خودش را میکشد...
این آدم شکستنیست...
حمید باقرلو
مثلا نوشته بود: این آقا دارد از صدمین جایی که فرم پر کرده و استخدام نشده برمیگردد،
این خانم سالهاست بغل نشده،
این آقا را دارند میگذارند خانهی سالمندان،
این خانم مادرش مریضی صعبالعلاج دارد،
این آقا قول داده تابستان برای پسرش دوچرخه بخرد ولی پول ندارد،
این خانم تا حالا کسی عاشقش نشده،
این آقا خیلی حالش بد است و
اگر یقهاش را بگیرید
امشب خودش را میکشد...
این آدم شکستنیست...
حمید باقرلو
محبوبم!
جهانم آشفته است.
جهانم میزان نیست.
جهانم پر از اضطراب است.
لحظات چموشاند.
تنها هنگامی که به شما میرسم، رو به روی توأم و به تو سلام میکنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد.
محمد صالح اعلا
جهانم آشفته است.
جهانم میزان نیست.
جهانم پر از اضطراب است.
لحظات چموشاند.
تنها هنگامی که به شما میرسم، رو به روی توأم و به تو سلام میکنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد.
محمد صالح اعلا
همه آدمها آنقدر دوست داشتنی هستند که کسی عمیقا دوستشان داشته باشد،
ولی همه آدمها آنقدر خوشبخت نیستند که کسی که عمیقا دوستشان دارد برایِ این دوست داشتن کاری کند....
#فاطمه_جوادی
ولی همه آدمها آنقدر خوشبخت نیستند که کسی که عمیقا دوستشان دارد برایِ این دوست داشتن کاری کند....
#فاطمه_جوادی
واقعا نصف عمرمو حاضرم بدم، تا یکبار دیگه شدت رو تو عواطفی غیر از غم و خشم تجربه کنم. خیلی خوشحال بودن، خیلی هیجانزده بودن، خیلی متعلق بودن، خیلی مطمئن بودن.
[فانتوم]
در پزشکی دردی وجود دارد به نام درد فانتوم؛ به آن درد خیالی نیز گفته میشود اما خیالی نیست
بیمار واقعا درد میکشد ولی از جایی که دیگر نیست؛
انگار نگاه میکند به جای خالی چیزی و درد میکشد، از نبودنش از نداشتنش؛ ازینکه تنها خاطره ای برایش مانده و دردی که کسی نمیفهمد!
در پزشکی دردی وجود دارد به نام درد فانتوم؛ به آن درد خیالی نیز گفته میشود اما خیالی نیست
بیمار واقعا درد میکشد ولی از جایی که دیگر نیست؛
انگار نگاه میکند به جای خالی چیزی و درد میکشد، از نبودنش از نداشتنش؛ ازینکه تنها خاطره ای برایش مانده و دردی که کسی نمیفهمد!
هروقت یه اتفاق بدی برات میوفته با خودت بگو: درست میشه،چیزی که نمیتونه منو بکشه حتما درست میشه.
از دلتنگیَت کجا فَرار کنم؟
معمارِ هیجان؛
کجا بروم که صدایِ آمدنت را بشنوَم؟
کجا بایستَم که راه رفتنَت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدایِ نفسهات بیایَد؟
کجا بچرخَم که در آغوشِ تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرَم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتَر از تماشایِ تو نیست؟
کجا بمیرَم،
که با بوسههایِ تو چشم باز کنم؟
کجایی؟
عباس معروفی
معمارِ هیجان؛
کجا بروم که صدایِ آمدنت را بشنوَم؟
کجا بایستَم که راه رفتنَت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدایِ نفسهات بیایَد؟
کجا بچرخَم که در آغوشِ تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرَم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتَر از تماشایِ تو نیست؟
کجا بمیرَم،
که با بوسههایِ تو چشم باز کنم؟
کجایی؟
عباس معروفی
چرا که ما هیچ چیز را فراموش نمی کنیم.این را همین امشب فهمیدم.ما هیچ چیز را از یاد نمیبریم،حتی اگر خودمان را مجبور به فراموشی کرده باشیم.گذشته در ما زندگی میکند.توده ای بی شکل و حالت در عمق وجودمان جا خوش می کند،طوری که گمان میکنیم به خواب رفته،اما بیدار می شود.
لورانس تاردیو
لورانس تاردیو
روزی تا خرخره عاشق بودم تا فرق سرم ..
منی که حالا حوصله ی دوست داشتن خودم را هم ندارم..
رویا شاهحسینزاده
منی که حالا حوصله ی دوست داشتن خودم را هم ندارم..
رویا شاهحسینزاده