یک بار ،
یک بار ،
و فقَط یک بار میتوان عاشق شُد ..
عاشق زَن ، عاشق مَرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وَطن ، عاشق خُدا ، عاشق عشق ..
یک بار ، فقَط یک بار ..
بار دوّم دیگر خبری از جنسِ اصل نیست ..
#نادر_ابراهیمی
🌿♥️
یک بار ،
و فقَط یک بار میتوان عاشق شُد ..
عاشق زَن ، عاشق مَرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وَطن ، عاشق خُدا ، عاشق عشق ..
یک بار ، فقَط یک بار ..
بار دوّم دیگر خبری از جنسِ اصل نیست ..
#نادر_ابراهیمی
🌿♥️
...🗣
"دوستت دارم"
شبیه لبخند زدن با رژِ قرمز
شبیه قدم زدن در ولیعصر...
و بارانی که غافلگیرم کند...
"دوستت دارم"
شبیه غزل،شبیه سپید
شبیه نامههایِ شاملو به آیدا!
#اهورا_فروزان
"دوستت دارم"
شبیه لبخند زدن با رژِ قرمز
شبیه قدم زدن در ولیعصر...
و بارانی که غافلگیرم کند...
"دوستت دارم"
شبیه غزل،شبیه سپید
شبیه نامههایِ شاملو به آیدا!
#اهورا_فروزان
یک سری ها از زندگیت میروند،
ولی انگار فقط ظاهرا میروند...
نرفتنشان را از قلبت که هر از چندگاهی با مرور خاطرات تند میزند میفهمی...
نرفتنشان را از بوی عطری که هنوز روی پیراهنت مانده میفهمی...
نرفتنشان را از آهنگ های میفهمی که قبل از خوانده شدن رد میشوند...
نرفتنشان را از آدم هایی میفهمی که می آیند، آنهم به قصد ماندن ولی تو بیش از هرچیزی نماندنشان را میخواهی...
یک آدم های هستند تازه بودنشان از رفتنشان شروع میشود انگار...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
ولی انگار فقط ظاهرا میروند...
نرفتنشان را از قلبت که هر از چندگاهی با مرور خاطرات تند میزند میفهمی...
نرفتنشان را از بوی عطری که هنوز روی پیراهنت مانده میفهمی...
نرفتنشان را از آهنگ های میفهمی که قبل از خوانده شدن رد میشوند...
نرفتنشان را از آدم هایی میفهمی که می آیند، آنهم به قصد ماندن ولی تو بیش از هرچیزی نماندنشان را میخواهی...
یک آدم های هستند تازه بودنشان از رفتنشان شروع میشود انگار...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
ناراحتم که میکنی.
بجای معذرت خواهی،زنگ میزنی و میگویی:امروزمی آیم به دیدنت!
مدام صدایممیزنی تا «جانم» بگویم
و میدانی که بجای قهر کردن و بهانه گرفتن، جانم گفتن هایم «بله» میشود!
چه خوب که میدانی همه ی بله هایم ازناراحتیست!
وبجای بحث های الکی میگویی: جوابم بله است؟!
این یعنی بگو جانم حالم با جانم گفتن هایت خوب میشود.
یعنی ناراحت هم که باشی،
جانم گفتنت هایت نباید تغییر کند.
#سودابه_رنجبر
بجای معذرت خواهی،زنگ میزنی و میگویی:امروزمی آیم به دیدنت!
مدام صدایممیزنی تا «جانم» بگویم
و میدانی که بجای قهر کردن و بهانه گرفتن، جانم گفتن هایم «بله» میشود!
چه خوب که میدانی همه ی بله هایم ازناراحتیست!
وبجای بحث های الکی میگویی: جوابم بله است؟!
این یعنی بگو جانم حالم با جانم گفتن هایت خوب میشود.
یعنی ناراحت هم که باشی،
جانم گفتنت هایت نباید تغییر کند.
#سودابه_رنجبر
نمیام بشینم بغل دستت
تو ماشین سر هر پیچ ماچت کنم
نمیام برات شعر بخونم
شبا نمیام اونقد بگم میشه دلبرونه بنگری که کلافه شی
نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی. نه. میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر. جدیدیه از من بهتره، میدونم. دیدم تو عکسا. ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم. توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور...
#رادیو_چهرازی
تو ماشین سر هر پیچ ماچت کنم
نمیام برات شعر بخونم
شبا نمیام اونقد بگم میشه دلبرونه بنگری که کلافه شی
نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی. نه. میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر. جدیدیه از من بهتره، میدونم. دیدم تو عکسا. ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم. توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور...
#رادیو_چهرازی
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدها... مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را با بغض میخورم
عمری است لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم:
باشد برای روز مبادا!
اما در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست...
قیصر امین پور
نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدها... مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را با بغض میخورم
عمری است لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم:
باشد برای روز مبادا!
اما در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست...
قیصر امین پور
کم با شعرهای مخاطب دارتان و عکس های دو نفره اتان
آتش انداختید به جانِ ما،جا مانده ها...
توی این ترافیکِ دمِ عید دیگر دست از سرمان بردارید...
بس نیست به رخ کشیدن بودنتان کنار همدیگر؟؟
فکر کن یک ساعت و نیمِ تمام چشمانت قفل
دستهای گره شده ی ماشین بغلی باشد،
و هی سردی دستانت بزند توی ذوقت،
دیوانه تر از قبل نمیشوی؟؟
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
آتش انداختید به جانِ ما،جا مانده ها...
توی این ترافیکِ دمِ عید دیگر دست از سرمان بردارید...
بس نیست به رخ کشیدن بودنتان کنار همدیگر؟؟
فکر کن یک ساعت و نیمِ تمام چشمانت قفل
دستهای گره شده ی ماشین بغلی باشد،
و هی سردی دستانت بزند توی ذوقت،
دیوانه تر از قبل نمیشوی؟؟
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
من از زندگی چیز زیادی نمیخواستم، در واقع من سالها بود به این نتیجه رسیده بودم که اگر از زندگی چیز زیادی بخواهم زندگی هم از من چیزهایی خواهد خواست که خیلی خوب میدانستم نمیتوانم از عهدهشان بربیایم.
با زندگیام رفتار مسالمتآمیزی داشتم.
به او فشار نمیآوردم تا مجبور نباشم فشار او را تحمل کنم.
#مصطفی_مستور
با زندگیام رفتار مسالمتآمیزی داشتم.
به او فشار نمیآوردم تا مجبور نباشم فشار او را تحمل کنم.
#مصطفی_مستور
یک جای زندگیمان میلنگد که اینگونه دلتنگیم،
یک جای زندگیمان میلنگد که هر چی میدویم نمیرسیم،
یک جای زندگیمان میلنگد که پول داریم،تفریح هم،
ولی خوشحال نیستیم...
یک جای زندگیمان میلنگد که در آغوش کسی یاد کس دیگر می افتیم،
یک جای زندگیمان میلنگد که اسم بچه هایمان یادآور بدترین و بهترین خاطراتمان است...
یک جای زندگیمان میلنگد که خنده هایمان نمایشی و اشک هایمان واقعی است...
یک جای زندگیمان میلنگد،
که تفاوت خود واقعیمان با خود رویاهایمان
مثل تفاوت زمین است با آسمان...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
یک جای زندگیمان میلنگد که هر چی میدویم نمیرسیم،
یک جای زندگیمان میلنگد که پول داریم،تفریح هم،
ولی خوشحال نیستیم...
یک جای زندگیمان میلنگد که در آغوش کسی یاد کس دیگر می افتیم،
یک جای زندگیمان میلنگد که اسم بچه هایمان یادآور بدترین و بهترین خاطراتمان است...
یک جای زندگیمان میلنگد که خنده هایمان نمایشی و اشک هایمان واقعی است...
یک جای زندگیمان میلنگد،
که تفاوت خود واقعیمان با خود رویاهایمان
مثل تفاوت زمین است با آسمان...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
جوکر:
می دونی زخم های صورتم برای چیه؟
من ﻳﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ.
ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯی ﻣﻴﮑﺮﺩ ﻭ ﻳﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ بدهی ﺑﺎﻻ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻃﻠﺒﮑﺎﺭﺍ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺧﻂ خطی ﮐﺮﺩﻥ
ما پولی ﺑﺮﺍی ﺟﺮﺍﺣﻴﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ،
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺯﺧﻤﺎﺵ برای من اهمیتی ﻧﺪﺍﺭﻩ،
ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻪ ﺗﻴﻎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﻢ ﻭ
ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﻡ، ﻣﻴﺪﻭنی ﺑﻌﺪﺵ چی ﺷﺪ؟
ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی منو ﺑﺒﻴﻨﻪ ﻭ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﺮﺩ
حالا همیشه میخندم...
🎥 شوالیه تاریکی - کریستوفر نولان
می دونی زخم های صورتم برای چیه؟
من ﻳﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ.
ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯی ﻣﻴﮑﺮﺩ ﻭ ﻳﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ بدهی ﺑﺎﻻ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻃﻠﺒﮑﺎﺭﺍ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺧﻂ خطی ﮐﺮﺩﻥ
ما پولی ﺑﺮﺍی ﺟﺮﺍﺣﻴﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻴﻢ،
ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺯﺧﻤﺎﺵ برای من اهمیتی ﻧﺪﺍﺭﻩ،
ﺑﺮﺍی ﻫﻤﻴﻦ ﻳﻪ ﺗﻴﻎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﻢ ﻭ
ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﻡ، ﻣﻴﺪﻭنی ﺑﻌﺪﺵ چی ﺷﺪ؟
ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی منو ﺑﺒﻴﻨﻪ ﻭ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﺮﺩ
حالا همیشه میخندم...
🎥 شوالیه تاریکی - کریستوفر نولان
✨
وقتی میمونی و به هر قیمتی ادامه میدی یعنی حتی خودت هم برای خودت مهم نیستی
گاهی برای عزیز موندن باید بری باید کمرنگ بشی باید نباشی تا جای خالیت حس بشه هرگز کسی برای آدمی که تکراری شده احساس دلتنگی نمیکنه
#پویا_جمشیدی
وقتی میمونی و به هر قیمتی ادامه میدی یعنی حتی خودت هم برای خودت مهم نیستی
گاهی برای عزیز موندن باید بری باید کمرنگ بشی باید نباشی تا جای خالیت حس بشه هرگز کسی برای آدمی که تکراری شده احساس دلتنگی نمیکنه
#پویا_جمشیدی
.
آدم های خیالباف همیشه حال شان خوب است.
با کسی که دوستش دارند،
به میهمانی می روند،
چای می نوشند و می رقصند.
شادِ شادند.
کسی را که دوستش دارند همیشه هست.
نه می رود،
نه می میرد
و نه خیانت بلد است.
آدم های خیالباف خوشبخت ترینند.
آنقدر فکر می کنند تا باورشان شود
و بالاخره هم روزی جذب می کنند
آنچه را که می خواهند.
#شیما_سبحانی
آدم های خیالباف همیشه حال شان خوب است.
با کسی که دوستش دارند،
به میهمانی می روند،
چای می نوشند و می رقصند.
شادِ شادند.
کسی را که دوستش دارند همیشه هست.
نه می رود،
نه می میرد
و نه خیانت بلد است.
آدم های خیالباف خوشبخت ترینند.
آنقدر فکر می کنند تا باورشان شود
و بالاخره هم روزی جذب می کنند
آنچه را که می خواهند.
#شیما_سبحانی
حالا تو هِی به رویِ خودِت نیار
منم هِی به رویِ خودم نیارم
امّــا
یک روز
یک جایی
برای این همه نداشتنتْ میمیرم
#محیا_زند
@daasttkhatt
منم هِی به رویِ خودم نیارم
امّــا
یک روز
یک جایی
برای این همه نداشتنتْ میمیرم
#محیا_زند
@daasttkhatt
من برای دوست داشتنِ
آدمهای دور و برم
دنبال چیزهای عجیب نمیگردم
یک نگاه عاشق، یک قلب نگران
یک دست نوازشگر
و یک پای ماندن برایم کافیست
#میثم_اسفندیار
آدمهای دور و برم
دنبال چیزهای عجیب نمیگردم
یک نگاه عاشق، یک قلب نگران
یک دست نوازشگر
و یک پای ماندن برایم کافیست
#میثم_اسفندیار
بهِش گفتم راه رو درست نميرَم
شرايط رو تغيير نميدَم،
كاری نمیكنم اوضاعَم درست شه
و اين از عَمد نيست ..
بهِم گفت تو بايَد همينجور ادامه بِدی!
پرسيدَم تا كجا؟
گفت تا وقتی كه خستِه شی ..
اونجا بود كه فهميدَم،
چقدر نعمتِ بزرگيه خستگی
از خودَت كه خسته شی، مصمَمتری ..
اصلا بهترين تَصميم،
اونيه كه بعدِ هر خستگی ميگيری .
راحَت كنار ميذاری .. راحت دِل ميكنی از خودت از همه چی.
كافيه خستِه شی .
#اميرعلی_ق
شرايط رو تغيير نميدَم،
كاری نمیكنم اوضاعَم درست شه
و اين از عَمد نيست ..
بهِم گفت تو بايَد همينجور ادامه بِدی!
پرسيدَم تا كجا؟
گفت تا وقتی كه خستِه شی ..
اونجا بود كه فهميدَم،
چقدر نعمتِ بزرگيه خستگی
از خودَت كه خسته شی، مصمَمتری ..
اصلا بهترين تَصميم،
اونيه كه بعدِ هر خستگی ميگيری .
راحَت كنار ميذاری .. راحت دِل ميكنی از خودت از همه چی.
كافيه خستِه شی .
#اميرعلی_ق
من از این دنیا یک خانه میخواهم با یک پنجرهی چوبی که رو به حوض کوچکِ آبیِ حیاط باز شود و تختی با اندک فاصله ای کنارِ حوض تا هر روز با دو فنجان چای آنجا بنشینیم و دوست داشتنت را از سر بگیرم ...
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچهیشان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا میزنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم میکنند نه دل را...
#مریم_قهرمانلو
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچهیشان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا میزنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم میکنند نه دل را...
#مریم_قهرمانلو
مادربزرگم همیشه میگفت:
اگر دوستش داری،
اگر دوستت دارد،
گاهی بیهوا باش!
بیهوا بغلش کن ...
بیهوا بوسش کن ...
بیهوا صدایش کن ...
میگفت: این بیهواها، هوای دوست داشتن و دوست داشته شدن را خواهند داشت در روزهای خسته و بیرمق و کمهوایی زندگی ...
اگر دوستش داری،
اگر دوستت دارد،
گاهی بیهوا باش!
بیهوا بغلش کن ...
بیهوا بوسش کن ...
بیهوا صدایش کن ...
میگفت: این بیهواها، هوای دوست داشتن و دوست داشته شدن را خواهند داشت در روزهای خسته و بیرمق و کمهوایی زندگی ...
آیدین گفت: « خانم سورملینا، اجازه میدهید من شما را دوست داشته باشم؟»
سورمه ایستاد. لبخند زد و زبانش را به آرامی به لب بالا کشید. گفت: «اختیار دارید.»
آن وقت آیدین او را بوسید؛ با تمام محبت..
او را همچون سرزمینی از پیش تعیین شده از آن خود کرد و بر آن پا گذاشت...
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
سورمه ایستاد. لبخند زد و زبانش را به آرامی به لب بالا کشید. گفت: «اختیار دارید.»
آن وقت آیدین او را بوسید؛ با تمام محبت..
او را همچون سرزمینی از پیش تعیین شده از آن خود کرد و بر آن پا گذاشت...
سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
یک سری عکس هایش را هم نگه دارید برای روزِ مبادا،
برای وقتی که دلخوری ها تمام میشود و
دلتنگی و بغض جایش را میگیرد...
به فکر لحظه های دلتنگیتان باشید لااقل...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
برای وقتی که دلخوری ها تمام میشود و
دلتنگی و بغض جایش را میگیرد...
به فکر لحظه های دلتنگیتان باشید لااقل...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt