قطع امید کردی؟!
دَم صبح طلوع آفتابو نمیخوای ببینی؟سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب،دیگه نمیخوای ببینی؟
ماهو دیدی؟نمیخوای ستارهها رو ببینی؟ شب مهتاب،اون قرص کامل ماه،دیگه نمیخوای ببینی؟
چشماتو میخوای ببندی؟
از مزهی یه گیلاس،میخوای بگذری؟
نگذر!
من رفیقتم میگم نگذر...
#عباس_کیارستمی
دَم صبح طلوع آفتابو نمیخوای ببینی؟سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب،دیگه نمیخوای ببینی؟
ماهو دیدی؟نمیخوای ستارهها رو ببینی؟ شب مهتاب،اون قرص کامل ماه،دیگه نمیخوای ببینی؟
چشماتو میخوای ببندی؟
از مزهی یه گیلاس،میخوای بگذری؟
نگذر!
من رفیقتم میگم نگذر...
#عباس_کیارستمی
جوانا : میدانی ریچارد ،
گاهی فكر میكنم انسانهای خوب و بد وجود ندارند .
فقط لحظاتی وجود دارد كه طی آن ما خوب يا بد هستيم ،
مثلا تو در من اين احساس را به وجود میآوری كه آدم خوبی هستم .
#اوریانا_فالاچی
گاهی فكر میكنم انسانهای خوب و بد وجود ندارند .
فقط لحظاتی وجود دارد كه طی آن ما خوب يا بد هستيم ،
مثلا تو در من اين احساس را به وجود میآوری كه آدم خوبی هستم .
#اوریانا_فالاچی
ناگهان ديدم
قهوه سياه را
از شط چشمان من مینوشی
و در آنها روزنامه صبح را میخوانی
پای به قهوه خانهها گذاشتم
تا مرا بنوشی
و روزنامه های صبح را میخرم
تا مرا بخوانی
#سعاد_الصباح
قهوه سياه را
از شط چشمان من مینوشی
و در آنها روزنامه صبح را میخوانی
پای به قهوه خانهها گذاشتم
تا مرا بنوشی
و روزنامه های صبح را میخرم
تا مرا بخوانی
#سعاد_الصباح
دلتنگتم...
یجوری که انگار سال ها کنارت زندگی کردمو هرروز تو اغوش تو از خواب بیدار شدمو هر شب تو اغوش تو خوابیدم
یجوری که انگار سال هاست نیستی و من قد چن سال دلتنگی کشیدم و تنم مدام بهونه ی عطر تنتو داشته!!
عجیبه وقتی خیره میشم به عکست و رو صورتت دست میکشم با خودم میگم چطور آدم دلتنگ آغوشی میشه که هنوز لمس نکرده؟
چطور بی قرار دستایی میشه که هیچوقت نگرفته؟
و چطور معتاد به صدایی میشه که هنوز از فاصله ی چند سانتی تو گوشش نپیچیده؟!
این روزا انقدر دلتنگتم که حتی صدات از پشت گوشی و تصویرت از پشت قاب عکس آرومم نمیکنه و فقط بودنته که درمون بی قراریمه
شاید لمس نگاهت تو نزدیک ترین فاصله ی ممکن
یا زمزمه ی عاشقانت زیر گوشم
و برخورد سر انگشتات رو نرمیِ تنم...
نیستی و دلتنگیت اونقدر با دلم عجین شده که من دلتنگ راه میرمو دلتنگ مینویسمو دلتنگ نفس میکشم...
و مدام فکر میکنم که چطور میشه دلتنگِ بودنه کسی باشی که هیچوقت کنارت نبوده ؟!
#ویدا_رئیسی
دلتنگتم...
یجوری که انگار سال ها کنارت زندگی کردمو هرروز تو اغوش تو از خواب بیدار شدمو هر شب تو اغوش تو خوابیدم
یجوری که انگار سال هاست نیستی و من قد چن سال دلتنگی کشیدم و تنم مدام بهونه ی عطر تنتو داشته!!
عجیبه وقتی خیره میشم به عکست و رو صورتت دست میکشم با خودم میگم چطور آدم دلتنگ آغوشی میشه که هنوز لمس نکرده؟
چطور بی قرار دستایی میشه که هیچوقت نگرفته؟
و چطور معتاد به صدایی میشه که هنوز از فاصله ی چند سانتی تو گوشش نپیچیده؟!
این روزا انقدر دلتنگتم که حتی صدات از پشت گوشی و تصویرت از پشت قاب عکس آرومم نمیکنه و فقط بودنته که درمون بی قراریمه
شاید لمس نگاهت تو نزدیک ترین فاصله ی ممکن
یا زمزمه ی عاشقانت زیر گوشم
و برخورد سر انگشتات رو نرمیِ تنم...
نیستی و دلتنگیت اونقدر با دلم عجین شده که من دلتنگ راه میرمو دلتنگ مینویسمو دلتنگ نفس میکشم...
و مدام فکر میکنم که چطور میشه دلتنگِ بودنه کسی باشی که هیچوقت کنارت نبوده ؟!
#ویدا_رئیسی
کاش دنیا مثل دیواری بود که پشت داشت و
میشد رفت پشت آن ایستاد. کاش دنیا در
خروجی داشت که میشد از آن بیرون زد و رفت
توی حیاط پشتی آن و دراز کشید و خوابید یا در
بی خیالی محض دستها را توی جیب گذاشت و
سوت زد یا در تنهایی مطلق نشست و سیگار
کشید و قهوه خورد. کاش میشد دنیا را، منظورم
این است همه دنیا را، همه دنیا را با ستاره ها
و کهکشان ها و آسمان ها و زمین هایش، مثل
قالی لوله کرد و کنار گذاشت.
#مصطفی_مستور
میشد رفت پشت آن ایستاد. کاش دنیا در
خروجی داشت که میشد از آن بیرون زد و رفت
توی حیاط پشتی آن و دراز کشید و خوابید یا در
بی خیالی محض دستها را توی جیب گذاشت و
سوت زد یا در تنهایی مطلق نشست و سیگار
کشید و قهوه خورد. کاش میشد دنیا را، منظورم
این است همه دنیا را، همه دنیا را با ستاره ها
و کهکشان ها و آسمان ها و زمین هایش، مثل
قالی لوله کرد و کنار گذاشت.
#مصطفی_مستور
آنقدر از تو نوشته ام
که آغوشت بوی شعرهایم را گرفته
خودت هم بخواهی بروی
یک عمر عطر عاشقانه های این زن
از پیراهنت رها نخواهد شد.
#پگاه_دهقان
@dasstkhatt
که آغوشت بوی شعرهایم را گرفته
خودت هم بخواهی بروی
یک عمر عطر عاشقانه های این زن
از پیراهنت رها نخواهد شد.
#پگاه_دهقان
@dasstkhatt
اين هوا چتر نميخواهد...
من را ميخواهد...
تو را ميخواهد...
خيابان وليعصر را ميخواهد...
قهوه هاي تلخِ كافه نادري را ميخواهد...
بوسه هاي هول هولكيِ پر از شرم را ميخواهد...
#علي_قاضي_نظام
@daasttkhatt
من را ميخواهد...
تو را ميخواهد...
خيابان وليعصر را ميخواهد...
قهوه هاي تلخِ كافه نادري را ميخواهد...
بوسه هاي هول هولكيِ پر از شرم را ميخواهد...
#علي_قاضي_نظام
@daasttkhatt
تو
همان کتابِ کهنه ای
تویِ کتابخانه ام
که تا ابد خاک میخورد
دور انداخته ولی،نه...
#فاطمه_جوادی
@daasttkhatt
همان کتابِ کهنه ای
تویِ کتابخانه ام
که تا ابد خاک میخورد
دور انداخته ولی،نه...
#فاطمه_جوادی
@daasttkhatt
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.
هر قلبی دردی دارد
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد.
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند
بعضی ها در لبخندشان!
خنده را معنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست
نه سفیدی بیانگر زیبایی ست
و نه سیاهی نشانه زشتی...
کفن سفید اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است. انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش...
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی،نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.
#دکتر_الهی_قمشهای
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.
هر قلبی دردی دارد
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد.
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند
بعضی ها در لبخندشان!
خنده را معنی به سر مستی مکن
آنکه میخندد غمش بی انتهاست
نه سفیدی بیانگر زیبایی ست
و نه سیاهی نشانه زشتی...
کفن سفید اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است. انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش...
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی،نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.
#دکتر_الهی_قمشهای
ما زنها بد،
مادی گرا،
ما پیچیده و غیر قابل پیش بینی،
ما غرغرو
اصلا ما بدترین مخلوق خدا...
میتوانی انکار کنی این واقعیت را که
هر شب قبل از خواب آرزو نکرده ای یک زن را ؟
یک زنِ بدِ مادی گرا که از کلِ دار و ندارِ دنیا تنها تو را میخواهد ؛
زنی پیچیده که پیچیدگیش خلاصه میشود در پیچ و خم تارهای ریخته روی پیشانیش،
همان زنِ غیر قابل پیشبینی که ناگهانیترین حرکتش کاشتن بوسهای غیر منتظره روی لبهایت باشد
میتوانی انکار کنی آرزوی داشتنِ زنی را که
جایی بهتر از آغوشت برای گلایه کردن پیدا نمیکند؟؟
میتوانی انکار کنی که
نخواستنی ترین زن جهان هم، روزی آرزوی دست نیافته ی مردی بوده است ...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
مادی گرا،
ما پیچیده و غیر قابل پیش بینی،
ما غرغرو
اصلا ما بدترین مخلوق خدا...
میتوانی انکار کنی این واقعیت را که
هر شب قبل از خواب آرزو نکرده ای یک زن را ؟
یک زنِ بدِ مادی گرا که از کلِ دار و ندارِ دنیا تنها تو را میخواهد ؛
زنی پیچیده که پیچیدگیش خلاصه میشود در پیچ و خم تارهای ریخته روی پیشانیش،
همان زنِ غیر قابل پیشبینی که ناگهانیترین حرکتش کاشتن بوسهای غیر منتظره روی لبهایت باشد
میتوانی انکار کنی آرزوی داشتنِ زنی را که
جایی بهتر از آغوشت برای گلایه کردن پیدا نمیکند؟؟
میتوانی انکار کنی که
نخواستنی ترین زن جهان هم، روزی آرزوی دست نیافته ی مردی بوده است ...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
اینطور بارم آورده بودند که بترسم
از همهچیز، از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛
از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛
از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛
از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید...
#رضا_قاسمی
📚 همنوایی شبانه ارکستر چوبها
@daasttkhatt
از همهچیز، از بزرگتر که مبادا بهش بربخورد؛
از کوچکتر که مبادا دلش بشکند؛
از دوست که مبادا برنجد و تنهایم بگذارد؛
از دشمن که مبادا برآشوبد و به سراغم بیاید...
#رضا_قاسمی
📚 همنوایی شبانه ارکستر چوبها
@daasttkhatt
#برشی_از_یک_کتاب 📚
الیاس درباره ی ترس از آدمها عقیده ی جالبی داشت.
یکبار به من گفت از هرکس که کمتر گریه کند بیشتر می ترسد. گفت بهنظر او وحشتناکترین و خطرناکترین آدمهای این دنیای عوضی کسانی هستند که حتی یکبار هم گریه نکردهاند...
#مصطفی_مستور
@daasttkhatt
الیاس درباره ی ترس از آدمها عقیده ی جالبی داشت.
یکبار به من گفت از هرکس که کمتر گریه کند بیشتر می ترسد. گفت بهنظر او وحشتناکترین و خطرناکترین آدمهای این دنیای عوضی کسانی هستند که حتی یکبار هم گریه نکردهاند...
#مصطفی_مستور
@daasttkhatt
میدانی رفیق جان؟!!.....
گاهی از هم یاد کنیم
بهجایی بر نمیخورد !!
گذشته یمان را که مرور کنی ،
به یاد می آوری من همانی بودم که برای حالِ خوشم زمین و زمان را به هم میدوختی!!
#فاطمه_صفری
@daasttkhatt
گاهی از هم یاد کنیم
بهجایی بر نمیخورد !!
گذشته یمان را که مرور کنی ،
به یاد می آوری من همانی بودم که برای حالِ خوشم زمین و زمان را به هم میدوختی!!
#فاطمه_صفری
@daasttkhatt
هردوتامون داریم خیانت میکنیم؛
تو وقتی کنارشی و تو ذهنت تصویرِ منی که یه روز وسطِ جاده عاشقی ولش کردی جلوی چشماته و جم نمیخوره،
من وقتی درِ قلبمو رویِ همه بستم و وسطِ همون جاده،
منتظر برگشتن کسی بودم که سابقه رفتنش و نموندنش بدجور خوبه...
#فاطمه_جوادی
تو وقتی کنارشی و تو ذهنت تصویرِ منی که یه روز وسطِ جاده عاشقی ولش کردی جلوی چشماته و جم نمیخوره،
من وقتی درِ قلبمو رویِ همه بستم و وسطِ همون جاده،
منتظر برگشتن کسی بودم که سابقه رفتنش و نموندنش بدجور خوبه...
#فاطمه_جوادی
تو سرزمینِ منی
صورت و
دست های کوچکت
صدایت
من آنجا متولد شدهام
و همان جا می میرم ...
#نزار_قبانی
@daasttkhatt
صورت و
دست های کوچکت
صدایت
من آنجا متولد شدهام
و همان جا می میرم ...
#نزار_قبانی
@daasttkhatt
من غمگینم
و فکر میکنم که این عشق
از همانی نبود که مادربزرگ را
با چشمانی پر از دوست داشتن
اما نداشتنش
رو به روی عکسِ پدربزرگ
که تکیه داده بر دیوارِ خانه
ساعت ها
سرِ پا
نگه میداشت ...
#مریم_قهرمانلو
و فکر میکنم که این عشق
از همانی نبود که مادربزرگ را
با چشمانی پر از دوست داشتن
اما نداشتنش
رو به روی عکسِ پدربزرگ
که تکیه داده بر دیوارِ خانه
ساعت ها
سرِ پا
نگه میداشت ...
#مریم_قهرمانلو
مثلِ وقت هایی که بغض داری ولی اشک نه...
مثلِ وقت هایی که فاصله ات با او اندازه یک آغوش است و سهمت آغوشش نیست...
مثلِ وقت هایی که خسته ای ولی خواب به چشمانت نمی آید...
مثل وقتهایی که دوستش داری در اوجِ نداشتنش...
مثلِ همان وقتها بریده ام،
مثلِ همان وقت ها درمانده ام،
مثلِ همان وقتها پر از تشویشم.
ولی از آرامشی از جنسِ اشک،
از جنسِ آغوش،
از جنسِ خواب،
از جنسِ داشتنش،
خبری نیست که نیست...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt
مثلِ وقت هایی که فاصله ات با او اندازه یک آغوش است و سهمت آغوشش نیست...
مثلِ وقت هایی که خسته ای ولی خواب به چشمانت نمی آید...
مثل وقتهایی که دوستش داری در اوجِ نداشتنش...
مثلِ همان وقتها بریده ام،
مثلِ همان وقت ها درمانده ام،
مثلِ همان وقتها پر از تشویشم.
ولی از آرامشی از جنسِ اشک،
از جنسِ آغوش،
از جنسِ خواب،
از جنسِ داشتنش،
خبری نیست که نیست...
#فاطمه_جوادی
@Daasttkhatt