شفیعی کدکنی توی
یه جمله همه مارا تعریف کرد! :
دشوار ترین شکنجه این بود که ما یک به یک
به درون خویش تبعید شدیم (:
یه جمله همه مارا تعریف کرد! :
دشوار ترین شکنجه این بود که ما یک به یک
به درون خویش تبعید شدیم (:
اونجا که حافظ میگه:
گَر بَرکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟؛ آن دل کجا بَرم؟ :)
#شبت_بخیر_عزیزترینم 🌙✨
• حافظ ``
گَر بَرکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم؟؛ آن دل کجا بَرم؟ :)
#شبت_بخیر_عزیزترینم 🌙✨
• حافظ ``
تصادفی با یکی آشنا میشی ولی بعدش کارت به جایی میکشه که اگه تصادف میکردی دردش کمتر بود.
دل تنگم و دلتنگ نبودی که بدانی چه کشیدم
عاشق نشدی لنگ نبودی که بدانی
چه کشیدم
کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟
بی اسحله در جنگ نبودی
که بدانی چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبر شکنی داغ ندیدی
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی
چه کشیدم ❤️🩹 .
عاشق نشدی لنگ نبودی که بدانی
چه کشیدم
کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟
بی اسحله در جنگ نبودی
که بدانی چه کشیدم
تو آن بت مغرور پیمبر شکنی داغ ندیدی
دل بسته به یک سنگ نبودی که بدانی
چه کشیدم ❤️🩹 .
‹ دلـبرانـہ ›
اما نه درد دوریت :)!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معتادِچشات:))🌘🌙
- حس میکنم از یه سنی به بعد دیگه حوصله گرفتن وایب منفی از آدمای دورتو نداری . .
دیگه به این فکر نمیکنی رفیقمه .
کلی خاطره داریم . .
یا حتی بهش احتیاج دارم فلان جا . .
انگاری ظرفیت ملاحظه کردنت پر شده .
بدون توضیح کنار میزاری و عموما میشی آدم بده . .
ولی اوکیه :)))!🔓'💭'🚶🏻♀
دیگه به این فکر نمیکنی رفیقمه .
کلی خاطره داریم . .
یا حتی بهش احتیاج دارم فلان جا . .
انگاری ظرفیت ملاحظه کردنت پر شده .
بدون توضیح کنار میزاری و عموما میشی آدم بده . .
ولی اوکیه :)))!🔓'💭'🚶🏻♀
و ما زال يرتجف قلبي حين اصادف
كشعور الكفيف الذي يقراء بأصابعه رسالة حب
و هنوز وقتی با او روبرو می شوم قلبم می لرزد
مثل احساس یک نابینا که با انگشتانش نامه عاشقانه می خواند(:
#صبح_بخیر_قشنگـــم♥️🌤
كشعور الكفيف الذي يقراء بأصابعه رسالة حب
و هنوز وقتی با او روبرو می شوم قلبم می لرزد
مثل احساس یک نابینا که با انگشتانش نامه عاشقانه می خواند(:
#صبح_بخیر_قشنگـــم♥️🌤
هیچ وقت دوستم سجاد را از یاد نمی برم .
پسری بود مودب و البته کمی مذهبی. دوچرخه ای داشت بسیار زیبا و به قول معروف دنده کلاجی. 2 کمک فنره و چه و چه!
بسیار وابسته به دوچرخه مشکی رنگش...
تماما به او می گفتم حیف است... چفت و بندش کن. نا غافل دزد می زند و داغش به دلت می ماند!
او هم در جواب می گفت: قفل می خواهم که چه! روزی یک بار برایش آیت الکرسی میخوانم که نبرند! خدا پناهش است...
شش ماهی جواب داد اما امان از دزدی که نمی دانست این دوچرخه آیت الکرسی خوانده شده است. برد!
داغش ماند به دلش و یک عمر غلط کردم!
حالا شده داستان ما!
انگار آیت الکرسی خوانده ایم برای عشقمان و هر روز دوستت دارم های بی عمل!
می برند آقا! داغش به دلتان می ماند! عمل کنید . .
پسری بود مودب و البته کمی مذهبی. دوچرخه ای داشت بسیار زیبا و به قول معروف دنده کلاجی. 2 کمک فنره و چه و چه!
بسیار وابسته به دوچرخه مشکی رنگش...
تماما به او می گفتم حیف است... چفت و بندش کن. نا غافل دزد می زند و داغش به دلت می ماند!
او هم در جواب می گفت: قفل می خواهم که چه! روزی یک بار برایش آیت الکرسی میخوانم که نبرند! خدا پناهش است...
شش ماهی جواب داد اما امان از دزدی که نمی دانست این دوچرخه آیت الکرسی خوانده شده است. برد!
داغش ماند به دلش و یک عمر غلط کردم!
حالا شده داستان ما!
انگار آیت الکرسی خوانده ایم برای عشقمان و هر روز دوستت دارم های بی عمل!
می برند آقا! داغش به دلتان می ماند! عمل کنید . .
‹ دلـبرانـہ ›
دقیقا از همونجا میخوامت.(: