من تماشای تو میکردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
🍃 هوشنگ ابتهاج
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند
🍃 هوشنگ ابتهاج
از تو چه پنهان؛
عاشقت بودم!
از دل نه! از سلول سلولم...
با تو جهانم تازهتر میشد از روزهای طبق معمولم!
عاشقت بودم!
از دل نه! از سلول سلولم...
با تو جهانم تازهتر میشد از روزهای طبق معمولم!
زن، مردی ثروتمند نمیخواهد!
یا خوش چهره، و یا حتی شاعر!
او مردی را میخواهد که بفهمد چشمهایش را...
و اگر ناراحت شد به سینهاش اشاره کند و بگوید:
"اینجا وطن توست"
💚🪽
#نزار_قبانی
مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت
مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟
مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریادِ دَف و نِی بخش
که سازِ شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی
دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ حافظ
که زخمِ تیغِ دلدار است و رنگِ خون نخواهد شد
🍂حافظ
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت
مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟
مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریادِ دَف و نِی بخش
که سازِ شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
مجالِ من همین باشد که پنهان عشقِ او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی
دلا کی بِه شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقشِ غم ز لوحِ سینهٔ حافظ
که زخمِ تیغِ دلدار است و رنگِ خون نخواهد شد
🍂حافظ
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد؛
زندگی دردِ قشنگیست که جریان دارد
زندگی دردِ قشنگیست، بجز شبهایش!
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟!
کارِ خیر است؛ اگر این شهر مسلمان دارد!
#علی_صفری
چرا تو؟
چرا تنها تو از میان آدمیان هندسهی حیاتِ مرا در هم میریزی؟
چرا تنها تو را دوست دارم؟
#نزار_قبانی
چرا تنها تو از میان آدمیان هندسهی حیاتِ مرا در هم میریزی؟
چرا تنها تو را دوست دارم؟
#نزار_قبانی
بیا یک قبر بکنیم و هر دو لخت بشویم و برویم توی قبر. توی قبر بغل هم دراز بکشیم و خاکها را روی خودمان بریزیم و ساکت بخوابیم. تا آخر دنیا ساکت بخوابیم تا بپوسیم و جدا نشدنی بشویم. وگرنه، وگرنه میبینی که چه چیزهایی دلم میخواهد... مرا ببخش؛ امّا راستی دلم میخواهد که اینطوری تمام بشود یا اینطوری ادامه بدهم...
-از نامهی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان.
-از نامهی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان.
‹ دلـبرانـہ ›
اصن برید بهش بگید:
گل سرخم چرا پژمرده حالی؟!
بیا قسمت کنیم دردی که داری..
بیا قسمت کنیم بیشش به من دِه
که تو؛ کوچک دلی، طاقت نداری..🤭
گل سرخم چرا پژمرده حالی؟!
بیا قسمت کنیم دردی که داری..
بیا قسمت کنیم بیشش به من دِه
که تو؛ کوچک دلی، طاقت نداری..🤭
اون شبی که مشق های فرداتو ننوشته بودی و فردا صبح باید میرفتی مدرسه مگه نگذشت؟ اینم میگذره.
✍
✍