Telegram Web Link
#Cinema_Gallery

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 میلدرد هیز: یعنی چون هیچ خدایی وجود نداره، کل جهان پوچه و مهم نیست ما چه‌کاری با همدیگه می‌کنیم؟ امیدوارم اینطوری نباشه....
📽 Three Billboards Outside Ebbing, Missouri 2017

#دیالوگ‌_ماندگار

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 یک شرور قرار است با نیروی ترس، کریسمس را خراب کند و شادی را از مردم بگیرد و هم اکنون نگهبانان به کمک جک فراست دست به کار می‌شوند تا جلوی او را بگیرند. "نگهبانان قصه‌ها" داستان پیروزی روشنایی بر تیرگی است. از صداپیشگان این انیمیشن می‌‌توان به "هیو جکمن" و "کریس پاین" و "جود لا" اشاره کرد.
"نگهبانان قصه‌ها" لحظات هیجان‌انگیز زیادی دارد و از لحاظ رنگ و لعاب فوق‌العاده است. همچنین در خلق یک شرور ماندگار خوب عمل کرده و توانسته شخصیتی منفی بسازد که ذاتش ترس و غم است. جک فراست که شخصیت کلیدی این انیمیشن است نیز به خوبی ساخته شده و سیر تبدیل شدن او به یک نگهبان به خوبی به نمایش گذاشته شده. "نگهبانان قصه‌ها" انیمیشنی است که حال خوب را به بیننده خود هدیه می‌دهد.
📽️ Rise of the Guardians (2012)
امیررضا محمدخانلو

#معرفی_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🔰 نقد فیلم "ایثار"
⚠️ هشدار اسپویل

📝 فیلم آخر "تارکوفسکی" –"ایثار"– را فیلم حسرت می‌نامم. شخصیت اصلی –الکساندر– را خود "تارکوفسکی" می‌نامم، صرف نظر از اینکه او فیلم را به پسرش تقدیم کرد. او این فیلم را در سال آخر عمرش ساخت. پس می‌توان گفت در پخته‌ترین حالت خود قرار داشت. این فیلم را در غربت ساخت، آن زمان که از کشورش ناامید بود، در جزیره‌‌ای که "برگمان" فیلم‌های زیادی در آن ساخته بود. این‌بار او پخته‌تر از پیش است. در ابتدای فیلم می‌بینیم که بحث ایمان هنوز مطرح است. در مونولوگ طولانی پیرمرد حسرت و عنصر دیگری که لازمه‌ی آن و همراه همیشگی‌اش است، امید، از مفاهیم اساسی‌اند. او یاد ایام قدیم می‌کند و پسرک در این حین بی‌اهمیت می‌شود. دیگر حواسش به او نیست بلکه در گذشته، در خاطرات سیر می‌کند. آرزوی بازگشت آن دوران را دارد تا اینکه بالاخره به خودش می‌آید و وضعیت امروز را وخیم می‌داند. فاصله از امروز تا گذشته بسیار است و راه بازگشتی هم وجود ندارد. پیش که می‌رویم می‌بینیم "تارکوفسکی" هنوز به جنگ معترض است و از آن بیزار. پیامدهایش را به تصویر می‌کشد و از آن خسته است. پس نذری می‌دهد: هرآنچه دارد را فدا کند تا جهان نجات پیدا کند. صدای عبور جت‌های جنگی که می‌آید خواه ناخواه به صحبت‌های پیشین باز می‌گردیم. در مونولوگ طولانی به مسئله‌ی مرگ و همچنین تمدن پرداخت: تمدن بر پایه‌ی ترس از مرگ بنا شده و در حقیقت مرگ وجود ندارد. هر قدرتی که به دست می‌آید، اعم از پیشرفت تکنولوژی و... همگی برای جان بشرند تا تسهیل‌کننده‌ی زیستنش و تسکین‌دهنده‌ی دردش. نقدی وارد می‌کند که دلیل این جنگ‌ها چیست. پس او آرزو دارد به روزگار پیش از جنگ بازگردد. کاراکترهای "تارکوفسکی" سعی دارند زمان را محصور کنند. برای مثال در "استاکر" زمانی که از استادش می‌گفت و در نوستالژیا طی کل مسیر. از دوران خوشی گذر کردند که قدرش را به خوبی ندانستند و اگر هم به آن دوران برگردند تلاشی عبث دارند برای ثابت کردن زمان. اندکی بعد وقتی پستچی، نقشه‌ی قدیم اروپا را برای الکساندر می‌آورد، جمله‌ای می‌گوید مبنی بر اینکه آن ای کاش نقشه‌ی امروزی هم مثل آن دوران بود. این جمله را با حسرت می‌گوید، و برای این می‌گوید که در آن تصویر خشکی‌ها به چسبیده بودند و کشورها چنان که امروز از هم جدا شده‌اند نبودند. پس از شنیدن صدای جت‌ها الکساندر نذر می‌کند. در آن زمان یک بطری شیر می‌شکند که پس از آن وقایع شوم آغاز شده‌اند. این وقایع تا زمانی که الکساندر با خدمتکار هم‌خوابه نشده بود ادامه داشت. پس از آن وقتی او می‌بیند پاسخ کارهایش را گرفته، به ادای نذر خود می‌پردازد: خانه را آتش می‌زند. پس هرچه داشت فدا کرد. "تارکوفسکی" هرچه داشت فدای انسان کرد. عمرش را گذاشت تا با اندکی آگاهی او را جنگ و رنج رهایی بدهد، اندک امیدی به جان او تزریق کند و در نهایت هم می‌کند. "تارکوفسکی" مثل الکساندر که پس از نذر دیوانه شد، زندگی‌اش را از دست می‌دهد. با نشان دادن این چنینیِ سکانس سوختن خانه، رنجی که در این سال‌ها کشیده است را نشان می‌دهد. در این سکانس دوربین با الکساندر همراهی می‌کند. اصلا دوربین روی اوست، و "تارکوفسکی" آنطور طراحی کرده تا هر چند مدت یکبار خانه‌ی در حال سوختن را می‌بینیم‌. بدین صورت که ابتدا خانه کمی می‌سوزد و سرگردانی و درماندگی الکساندر را می‌بینیم. هنوز راه می‌رود. اندکی جلوتر می‌رویم. بار دوم که خانه را می‌بینیم او سعی می‌کند بدود. در این شات خانه گر گرفته است. هرچه می‌گذرد او مشوش‌تر می‌شود و خانه بدتر می‌سوزد. وقتی او می‌رود، اسکلت خانه را در حال سوختن می‌بینیم و بعد فرورختنش را. این فیلم هم مثل تمام فیلم‌های او پر از لانگ‌تیک‌ و لانگ‌شات‌های تماشایی‌ست. پالت رنگ ناب خود را دارد و در نهایت شاید بتوانیم آن را فیلمی امیدوار بنامیم.
کودک در این فیلم با "ایوان" و کودک‌های دیگر مثل دخترک "استاکر" متفاوت است. در "کودکی ایوان" او خود کنشگر بود. در "استاکر" اصلا معجزه‌گر بود. "استاکر" کل مسیر را تا "اتاق" طی کرد و بعد با وارد آن نشدن نتیجه رسید اما کودک آن‌جا در خانه نشسته به همان نتیجه و معنایی رسیده بود که "استاکر".
اگر پسرک "ایثار" را نسل آینده بدانیم، اصلا اگر او را پسر "تارکوفسکی" هم بدانیم امیدوار خواهیم شد. پسرک در اول فیلم نمی‌توانست حرف بزند. اما در پایان فیلم گویی فداکاری الکساندر در او هم اثر کرده و بلاخره می‌گوید: در آغاز کلمه بود. پس آغازی در کار است.
🎞 The Sacrifice (1986)
✍️ امیرحسین یاسینی

#نقد_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 "رودخانه سرخ" فیلمی‌ست نه شبیه وسترن‌های پایانیِ "هاکس" اما از همان جنس. در عین اینکه ریتم سریعی دارد و خسته‌کننده نیست، فلسفه‌ی جالبی دارد. گویی عشق گاه به وصال ختم می‌شود و گاه با جدایی همراه، اما در نهایت امر، موضوع این است که عشق ماندگار است. کارگردان در این فیلم شروع به شخصیت‌سازی‌ای می‌کند که در وسترن‌های دیگرش این شخصیت‌ها نه تنها یافت می‌شوند بلکه تکمیل‌تر می‌شوند. حرفه‌ای در حکم پدر. جوانی در جایگاه پسر که شاید هفت‌تیر‌کشی‌ست به خوبی پدر. و کشمکش‌های همیشگی پدر و پسری. پدری که نمی‌تواند ببازد و پسری که سعی دارد عطش و جاه‌طلبی پدر را هرچند کم، بکاهد. پیرمردی همیشه همراه که طنز فیلم از او بهره می‌گیرد. و در نهایت همیشه پای زنی در میان است! فیلم روایتی‌ست از زندگی ۳ مرد که پس از سال‌ها تلاش و دامداری حالا به قصد فروش ۱۰هزار گاو سفری طولانی را در بیابان‌های تگزاس آغاز می‌کنند. فیلم پر از غافلگیری‌ست. گفتگوی شخصیت‌های فیلم خبر از وقایع شوم مختلفی می‌دهد که درون دسته‌ی سفرکنندگان است. حال آنکه "هاکس" اذعان می‌دارد دنیای واقعی، دنیایی‌ست متفاوت. و یا وقایع را رقم نمی‌زد و اگر هم بزند به گونه‌ای متفاوت این کار را انجام می‌دهد تا مخاطب هوش از سرش بپرد!
📽 Red River (1948)
✍️ امیرحسین یاسینی

#معرفی_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🖼 پوسترهای جذاب از فیلم های جذاب!

#Poster

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 تیریون لنیستر: وقتی زبون یک مرد رو می‌بُری، دروغگو بودنش رو ثابت نمی‌کنی؛ بلکه فقط داری به دنیا میگی از چیزی که اون ممکنه بگه، واهمه داری....
📽Game Of Thrones 2011 - 2019

#دیالوگ‌_ماندگار

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 فیلم سوم از مجموعه‌ی شش فیلم اول "رومر" که "شش حکایت اخلاقی" نام دارد، "کلکسیونر" است. پالت رنگ فیلم مثل دیگر فیلم‌های رنگی‌اش مشهود است و به شاد بودن شخصیت‌ها تاکید می‌کند. "رومر" بسیار نترس است و بی‌محابا به وصف جهان ذهنی خودش و ترسیم روابط جدیدش می‌پردازد. روابط عرف را کنار می‌زند و به بیان روابط مدرن و تازه‌ی خود مشغول می‌شود. "کلکسیونر" داستان دختر جوانی‌ست که به‌ظاهر برای دو مرد جوان مزاحمت ایجاد کرده است ولی در واقع سعی دارد آن‌ها را مثل دیگر مردان که عضوی از کلکسیون او شده‌اند را رام خود کند. با آن‌ها مشغول سرگرمی خود شود و با آن‌ها رابطه برقرار کند. البته "رومر" شخصیت‌های مرد را به حال خود نمی‌گذارد و آن‌ها را نقد می‌کند. چنان که در فیلم پیش یعنی "حرفه‌ی سوزان" به شخصیت خوش‌گذران و بی‌بند‌ و بار داستان نقدهای وارد می‌کرد. تم همیشگی خیانت و روابط و ابزورد موقعیتی و راهی برای نجات از آن که به بزرگترین موتیف‌های روایی فیلم‌های او تبدیل شده‌اند را در این فیلم هم معرفی می‌کند. با گرفتن لانگ‌شات‌هایی از تفریحات قشر مرفه یا طرح صحنه‌های اروتیک از بطن داستان وجوه مختلف زندگی روزمره و خوش شخصیت‌ها را آشکار می‌سازد.
📽 The Collector (1967)
✍️ امیرحسین یاسینی

#معرفی_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 اگر به دنبال یک فیلم تریلر پر جنجال هستید که ذهنتان را به خود مشغول کرده و شما را در مقابل صفحه نمایش میخکوب کند، "دختر گمشده " گزینه مناسبی برای شماست. "دیوید فینچر" افسانه‌ای این بار با معمای زندگی یک زوج میانسال ظاهر شده که "بن افلک" و "رزمند پایک" دو شخصیت اصلی فیلم هستند. زندگی متأهلی و چالش‌های آن، دستمایه ساخت این فیلم معمایی و نسبتا جنایی است که نشان می‌دهد انسان‌ها از آن چه که به آن تظاهر می‌کنند فرسنگ‌ها فاصله دارند. طرفداران ژانر تریلر، معمایی و جنایی فیلم دختر گمشده را از دست ندهید.
📽 Gone Girl (2014)
✍️ امیرعباس گلستانی

#معرفی_فیلم

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🖼 پوسترهای جذاب از فیلم های جذاب!

#Poster

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
#Cinema_Gallery

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 ویل هانتینگ: اگه شماها فراموش کردین، آزادی مثل حق طبیعی برای نفس کشیدنه؛ وقتی برای مدت زیادی نتونی نفس بکشی، اجرای قانون خیلی سخت میشه...
📽 Good Will Hunting 1997

#دیالوگ‌_ماندگار

zil.ink/CooFilm | کوفیلم
2024/09/28 08:18:43
Back to Top
HTML Embed Code: