📝 ریچل: همه یا دارن ازدواج میکنن یا باردار میشن یا ترفیع میگیرن و من دارم قهوه میدم، که حتی مال خودمم نیست......
🎥 Friends 1994 - 2004
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 Friends 1994 - 2004
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
نقد فیلم "HitMan" ؛ اشتباهات روی سر روایت عالی خراب شد!
همه ما با "لنکلینتر" آشنا هستیم. او بیش از هرچیزی استاد روایتهایی با سیر صعودی بسیار ملایم است که به تدریج، بدون اینکه تماشاگر متوجه شود، به چنان هیجانی میرسد که مخاطب خود را از جایش بلند میکند. جدیدترین ساخته او، از این قائده مستثنی نیست. فیلم در بخش روایت کمنقص عمل میکند. هرآنچه که یک اثر هیجان انگیز باید در خود داشته باشد را دارد. فیلم درواقع، روایتی نوآر را در قالبی بسیار رنگین و شاد تقدیم مخاطبش میکند. ترکیبی که اینجا بسیار جواب داده و نتیجه آن، محصولی شده که با وجود آنکه چند ادویه نچسب را در دل خود دارد، طعم نهاییاش دلچسب است. روایت فیلم، همانند باقی آثار "لنکلینتر" با یک اتفاق شروع میشود، همه چیز طبیعی است و تا نزدیکی انتهای فیلم هم ثابت میماند. تنها نقطه ضعفی که به روایت فیلم وارد است، این بود که "لنکلینتر" تمام ضربهها را در چند دقیقه پایانی فیلم، بر پیکره مخاطب خود وارد میکند. این موضوع باعث میشود سیر روایی فیلم، بیش از آنکه همراهی برانگیز باشد، شوکه کننده شود و تأثیری که باید را نتواند روی مخاطب خود بگذارد.
جایی که باید فیلمساز را مورد سؤال قرار داد، مربوط میشود به شخصیتهای قصه! جالب است که علاوه بر روایت، به شیوه بسیار جالبی حتی تک تک شخصیتها هم رنگ و بوی یک فیلم نوآر را میدهند که این برای "لنکلینتر" یک دستاورد است؛ اینکه او توانسته یک داستان نوآر را در فضایی بسیار رنگین و شاد و با لحنی کمدیوار روایت کند. در بخش شخصیت سازی اما با مشکل مواجه میشود! شخصیتها باور پذیر نمیشوند؛ گری که ابتدا شمایل یک انسانی که دچار روزمرگی شده را میدهد، بیآنکه ذرهای به اخلاقیات او آگاه شویم، او را در دل یک تنگنا و در نقشی بسیار متمایز از خود حقیقیاش میبینیم. نتیجه این میشود که درگیریهای شخصیتی گری در طول داستان، اصلا برایمان باور پذیر نباشد؛ زیرا تمام تصویری که ما از گری دیدیم، تصویر ساختگی ذهن او بود و بسیار کم پیش میآمد که در طول فیلم، شاهد گری جانسون باشیم. این موضوع حتی روی پایان بندی فیلم هم تأثیر گذاشته و باعث شدهاست که پایان بندی قصه ما و پیچش و تحولی که در شخصیت گری ایجاد میشود، اصلا و ابدا باور پذیر نباشد.
باقی شخصیتها، غریب به یقین همگی تیپهایی بسیار کلیشهای هستند. شخصیت مدیسون که از قضا خود او هم شمایل یک زن اغواگر فیلم نوآر است، اصلا نتوانسته با تغییر لحن اثر سازگار شود. او تنها کسی است که همواره فکر میکند دارد در همان آثار نوآر تاریک قدیمی بازی میکند. خود "لنکلینتر" هم هیچ تلاشی نکرده که او را در این باره توجیه کند. این موضوع باعث شده که مدیسون و رفتارهایش، به شدت اغراقآمیز به نظر برسد و تأثیری هم که قرار است روی گری بگذارد، قابل باور نباشد. باقی شخصیتها هم وضعیت متعادلی ندارند و حتی توان تبدیل شدن به یک تیپ ساده را هم ندارند و تکلیفشان مشخص نیست. عملا حضور یا عدم حضور هرکدام، هیچ تفاوتی در ساختار کلی فیلم ندارد.
علاوه بر روایت، شیوه کارگردانی فیلم هم کمک شایانی به جذابیت هرچه بیشتر فیلم کردهاست. کمتر پیش میآید که تکنیکهای فیلمبرداری در آثار "لنکلینتر"، بیش از فیلمنامه به چشم بیآید اما اینجا این اتفاق افتاده! ترکیب تکنیک درست و فیلم و تدوین نابی که تضادهای دو شخصیت متفاوت گری را دقیقا در دو نمای متفاوت نشان میدهد، عاملی بر جذابیت فیلم و کمکی به مخاطب برای همراهی گری شدهاست. در سکانسهایی هم که شاهد متقاطع شدن دو کاراکتر با یکدیگر هستیم، چنان ضرباهنگ دوربین و تدوین تند میشود که تنش درون گری را به خوبی میشود احساس کرد.
نکته تفرقه برانگیز فیلم، بازی "گلن پاول" است. او تلاش بسیار زیادی میکند تا بتواند نقش خود را به بهترین شکل ایفا کند؛ مشکل آن است که به طور کلی شخصیت او، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به سوی شخصیت دوم گری سوق میدهد. حتی در طول فیلم هم این موضوع بسیار شفاف است که خود "گلن پاول" به مراتب با شخصیت دوم گری راحتتر است.
جدیدترین محصول "ریچارد لینکلیتر" دوست داشتنی، با وجود آنکه به مراتب کمتر از حد انتظار ظاهر شد، همچنان بسیار دوست داشتنی است و توانایی رساندن پیغام و فلسفه مد نظر فیلمساز را دارد. در بدترین حالت، ۲ ساعت فوقالعاده سرگرمکننده را رغم میزند.
Hit Man (2024)
✍️ عرفان دانش
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
همه ما با "لنکلینتر" آشنا هستیم. او بیش از هرچیزی استاد روایتهایی با سیر صعودی بسیار ملایم است که به تدریج، بدون اینکه تماشاگر متوجه شود، به چنان هیجانی میرسد که مخاطب خود را از جایش بلند میکند. جدیدترین ساخته او، از این قائده مستثنی نیست. فیلم در بخش روایت کمنقص عمل میکند. هرآنچه که یک اثر هیجان انگیز باید در خود داشته باشد را دارد. فیلم درواقع، روایتی نوآر را در قالبی بسیار رنگین و شاد تقدیم مخاطبش میکند. ترکیبی که اینجا بسیار جواب داده و نتیجه آن، محصولی شده که با وجود آنکه چند ادویه نچسب را در دل خود دارد، طعم نهاییاش دلچسب است. روایت فیلم، همانند باقی آثار "لنکلینتر" با یک اتفاق شروع میشود، همه چیز طبیعی است و تا نزدیکی انتهای فیلم هم ثابت میماند. تنها نقطه ضعفی که به روایت فیلم وارد است، این بود که "لنکلینتر" تمام ضربهها را در چند دقیقه پایانی فیلم، بر پیکره مخاطب خود وارد میکند. این موضوع باعث میشود سیر روایی فیلم، بیش از آنکه همراهی برانگیز باشد، شوکه کننده شود و تأثیری که باید را نتواند روی مخاطب خود بگذارد.
جایی که باید فیلمساز را مورد سؤال قرار داد، مربوط میشود به شخصیتهای قصه! جالب است که علاوه بر روایت، به شیوه بسیار جالبی حتی تک تک شخصیتها هم رنگ و بوی یک فیلم نوآر را میدهند که این برای "لنکلینتر" یک دستاورد است؛ اینکه او توانسته یک داستان نوآر را در فضایی بسیار رنگین و شاد و با لحنی کمدیوار روایت کند. در بخش شخصیت سازی اما با مشکل مواجه میشود! شخصیتها باور پذیر نمیشوند؛ گری که ابتدا شمایل یک انسانی که دچار روزمرگی شده را میدهد، بیآنکه ذرهای به اخلاقیات او آگاه شویم، او را در دل یک تنگنا و در نقشی بسیار متمایز از خود حقیقیاش میبینیم. نتیجه این میشود که درگیریهای شخصیتی گری در طول داستان، اصلا برایمان باور پذیر نباشد؛ زیرا تمام تصویری که ما از گری دیدیم، تصویر ساختگی ذهن او بود و بسیار کم پیش میآمد که در طول فیلم، شاهد گری جانسون باشیم. این موضوع حتی روی پایان بندی فیلم هم تأثیر گذاشته و باعث شدهاست که پایان بندی قصه ما و پیچش و تحولی که در شخصیت گری ایجاد میشود، اصلا و ابدا باور پذیر نباشد.
باقی شخصیتها، غریب به یقین همگی تیپهایی بسیار کلیشهای هستند. شخصیت مدیسون که از قضا خود او هم شمایل یک زن اغواگر فیلم نوآر است، اصلا نتوانسته با تغییر لحن اثر سازگار شود. او تنها کسی است که همواره فکر میکند دارد در همان آثار نوآر تاریک قدیمی بازی میکند. خود "لنکلینتر" هم هیچ تلاشی نکرده که او را در این باره توجیه کند. این موضوع باعث شده که مدیسون و رفتارهایش، به شدت اغراقآمیز به نظر برسد و تأثیری هم که قرار است روی گری بگذارد، قابل باور نباشد. باقی شخصیتها هم وضعیت متعادلی ندارند و حتی توان تبدیل شدن به یک تیپ ساده را هم ندارند و تکلیفشان مشخص نیست. عملا حضور یا عدم حضور هرکدام، هیچ تفاوتی در ساختار کلی فیلم ندارد.
علاوه بر روایت، شیوه کارگردانی فیلم هم کمک شایانی به جذابیت هرچه بیشتر فیلم کردهاست. کمتر پیش میآید که تکنیکهای فیلمبرداری در آثار "لنکلینتر"، بیش از فیلمنامه به چشم بیآید اما اینجا این اتفاق افتاده! ترکیب تکنیک درست و فیلم و تدوین نابی که تضادهای دو شخصیت متفاوت گری را دقیقا در دو نمای متفاوت نشان میدهد، عاملی بر جذابیت فیلم و کمکی به مخاطب برای همراهی گری شدهاست. در سکانسهایی هم که شاهد متقاطع شدن دو کاراکتر با یکدیگر هستیم، چنان ضرباهنگ دوربین و تدوین تند میشود که تنش درون گری را به خوبی میشود احساس کرد.
نکته تفرقه برانگیز فیلم، بازی "گلن پاول" است. او تلاش بسیار زیادی میکند تا بتواند نقش خود را به بهترین شکل ایفا کند؛ مشکل آن است که به طور کلی شخصیت او، ناخودآگاه ذهن مخاطب را به سوی شخصیت دوم گری سوق میدهد. حتی در طول فیلم هم این موضوع بسیار شفاف است که خود "گلن پاول" به مراتب با شخصیت دوم گری راحتتر است.
جدیدترین محصول "ریچارد لینکلیتر" دوست داشتنی، با وجود آنکه به مراتب کمتر از حد انتظار ظاهر شد، همچنان بسیار دوست داشتنی است و توانایی رساندن پیغام و فلسفه مد نظر فیلمساز را دارد. در بدترین حالت، ۲ ساعت فوقالعاده سرگرمکننده را رغم میزند.
Hit Man (2024)
✍️ عرفان دانش
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
📝 پسر: عجیب نیستش که ما فقط بیرونمون رو میبینیم در حالی که همهچیز درونمون اتفاق میافته؟
🎥 The boy, The mole, The fox And The horse 2022
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 The boy, The mole, The fox And The horse 2022
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 موضوع زوال انسان به خاطر حرص و طمع یکی از موضوعات موردعلاقه فیلمسازان بوده و فیلمهای معروف زیادی در مورد این موضوع ساخته شده. "طبقه بعدی" ساخته "دنیس ویلنوو" یک فیلم کوتاه است که به حرص و طمع و سقوط انسان میپردازد.
"دنیس ویلنوو" که فیلمهای بلند فوقالعادهای همچون "سیکاریو" و "زندانیان" را در کارنامه خود دارد، توانسته یک فیلم کوتاه زیبا خلق کند. فیلمی نمادپرداز که میتواند برای علاقهمندان به سینمای فلسفه و نمادپرداز جذاب باشد. موسیقی فیلم بشدت خوب است و بر جذابیت اثر افزوده. "طبقه بعدی" همچنین میتواند یادآور شاهکار "مارکو فرری" یعنی "شکمچرانی بزرگ" باشد. فیلم در خود نکات و نمادهای زیادی دارد که با توجه به زمان کوتاهش، نیازمند دقت زیاد در تماشای آن است. "طبقه بعدی" فیلمی است که نابودی روح انسان را نشان میدهد.
📽️ Next Floor 2008
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
"دنیس ویلنوو" که فیلمهای بلند فوقالعادهای همچون "سیکاریو" و "زندانیان" را در کارنامه خود دارد، توانسته یک فیلم کوتاه زیبا خلق کند. فیلمی نمادپرداز که میتواند برای علاقهمندان به سینمای فلسفه و نمادپرداز جذاب باشد. موسیقی فیلم بشدت خوب است و بر جذابیت اثر افزوده. "طبقه بعدی" همچنین میتواند یادآور شاهکار "مارکو فرری" یعنی "شکمچرانی بزرگ" باشد. فیلم در خود نکات و نمادهای زیادی دارد که با توجه به زمان کوتاهش، نیازمند دقت زیاد در تماشای آن است. "طبقه بعدی" فیلمی است که نابودی روح انسان را نشان میدهد.
📽️ Next Floor 2008
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📝 جوکر: معقولانه ترین راه برای زندگی در این دنیا، اینه که بدون قانون و قاعده زندگی کنی...
🎥 The Dark Knight 2008
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔zil.ink/CooFilm
🎥 The Dark Knight 2008
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔zil.ink/CooFilm