🎥 غذا و آشپزی معمولا برای انسانها یادآور خاطرات خوش است و طعم غذاهای خوشمزه همواره در ذهن آدمها میماند. حال اگر هدف سرآشپز از خلق یک غذای خوشمزه این باشد که روی سیاه زندگی را نمایش دهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
فیلم "منو" توانسته کمی به سوال بالا پاسخ دهد. یک فیلم پر از رنگ و لعاب و بو و مزه. فیلمی که توانسته تا حدی به زندگی انسانها و بعد پنهان و سیاه آنها بپردازد آن هم توسط غذاهای خوشرنگ و خوشطعم.
فیلمنامه اثر متوسط است. شاهد بازیهای خوبی از طرف "آنیا تیلور جوی"، "رالف فاینس" و "نیکولاس هولت" هستیم. رنگهای زیبا و دوربین خوب نیز از نقاط قوت فیلم هستند. "منو" با وجود اینکه نمیتواند حرفهای بزرگش را به خوبی به زبان آورد اما ارزش یک بار دیدن را دارد.
📽️ Menu 2022
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
فیلم "منو" توانسته کمی به سوال بالا پاسخ دهد. یک فیلم پر از رنگ و لعاب و بو و مزه. فیلمی که توانسته تا حدی به زندگی انسانها و بعد پنهان و سیاه آنها بپردازد آن هم توسط غذاهای خوشرنگ و خوشطعم.
فیلمنامه اثر متوسط است. شاهد بازیهای خوبی از طرف "آنیا تیلور جوی"، "رالف فاینس" و "نیکولاس هولت" هستیم. رنگهای زیبا و دوربین خوب نیز از نقاط قوت فیلم هستند. "منو" با وجود اینکه نمیتواند حرفهای بزرگش را به خوبی به زبان آورد اما ارزش یک بار دیدن را دارد.
📽️ Menu 2022
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📝والتر: من در معرض خطر نیستم، من خود خطرم! یکی میره در خونه اش رو باز میکنه و گلوله بهش اصابت می کنه و تو فکر میکنی من اونم؟ نه من اونی هستم که در زده …
🎥 Braking Bad 2008-2013
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 Braking Bad 2008-2013
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
با توجه به اعلام سازمان تنظیم مقررات رادیویی، بسته اینترنت رایگان ۲۰ گیگابایت يك ماهه (ویژه پیام رسان های منتخب داخلی)
به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری برای خطوط دائمی و اعتباری با کد:
*۱۰۰*۶۷۳#
فعال مي شود.
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝 مایکل کورلئونه: هیچوقت از دشمنات متنفر نباش، این روی قضاوتت تاثیر میذاره.
🎥 Godfather 1990
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 Godfather 1990
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 سارا، مادری که برای شرکت در برنامه فضایی پروکسیما که مأموریتی برای آمادهسازی سفر به مریخ است، باید به مدت یک سال زمین را به مقصد ایستگاه فضایی بینالمللی ترک کند. اما برای این کار، باید دخترش، استلا، را ترک کند و این کار او را در دوراهی بین احساسات و وظیفهاش قرار داده است. تصمیمی بسیار دشوار، زیرا باید تصمیمی بگیرد که بین عشق و اهمیت وظیفهاش تعادل برقرار کند. او با دغدغههای خود روبرو است و باید با دقت بهترین راهحل را برای خود و دخترش انتخاب کند. سفر فضایی که روی زمین جریان دارد.
بخش بزرگی از فیلم در اماکنی مانند آژانس فضایی اروپا و پایگاه فضایی بایکونور فیلمبرداری شده که به واقعگرایی فیلم کمک میکند و از نقاط قوت آن به شمار میرود. این فیلم که برای اولین بار در جشنواره فیلم تورنتو منتشر شد و جایزه افتخاری هیئت داوران را بدست آورد در فهرست فیلمهای ارسالی فرانسه برای نود و دومین دوره جوایز اسکار بود که نامزد اسکار نشد.
📽 Proxima (2019)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
بخش بزرگی از فیلم در اماکنی مانند آژانس فضایی اروپا و پایگاه فضایی بایکونور فیلمبرداری شده که به واقعگرایی فیلم کمک میکند و از نقاط قوت آن به شمار میرود. این فیلم که برای اولین بار در جشنواره فیلم تورنتو منتشر شد و جایزه افتخاری هیئت داوران را بدست آورد در فهرست فیلمهای ارسالی فرانسه برای نود و دومین دوره جوایز اسکار بود که نامزد اسکار نشد.
📽 Proxima (2019)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📝 مانیکا: خوش اومدی به دنیای واقعی، افتضاحه.... قراره عاشقش بشی.
🎥 Friends 1994 - 2004
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 Friends 1994 - 2004
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
جایگاه عشق در فیلم "Fight Club"؛ تحلیل شخصیت تایلر داردن "قسمت چهارم"
عنصر عشق، در اکثر فیلمها ابزار بسیار قدرتمندی برای کارگردانان بوده تا با استفاده از آن، پیچشهای منحصر به فردی در شخصیت اصلی ایجاد کنند. در گذشته به شخصیت تایلر داردن اشاره کردیم. گفتیم که او، یک یاغی علیه نظام سرمایه داری است که ایدههای افراطی دارد. او چیزی جز یک ذات سرکش و مخرب نیست و در نظر دارد برای فرار از پوچی درونش، خرابی به بار بیاورد. اشاره شد که مقصودی که او را به آرامش ابدی و مقصودش رساند، نه به وسیله سرکشی، بلکه به وسیله عشق حاصل شد.
معرفی شخص مارلا در فیلم بسیار جالب و دور از ذهن است. او دقیقا در آسیب پذیرترین بخش زندگی راوی وارد زندگی او میشود؛ در جلساتی که تقریبا تک تک افراد مراجعه کننده، هیچ چیزی از یکدیگر پنهان ندارند و گونه خاصی از دلبستگی را به یکدیگر دارند. راویای که مشکل بیخوابیاش حل شده بود، حالا با یک چالش کاملا جدید مواجه است: عشق.
آغاز این عشق چگونه رقم میخورد؟ مارلا با پوششی بسیار عجیب و متفاوت وارد جلسه میشود. این پوشش دقیقا دو کاربرد دارد: کاربرد اول و سطحیتر برمیگردد به این موضوع که پوشش یونیک او، توجه راوی را جلب کرده و کاربرد دوم و اساسیتر، این است که این پوشش نشان میدهد که مارلا کاملا از قید و بند دنیا آزاد است. او به نظر کسی اهمیت نمیدهد و دقیقا همانگونه رفتار میکند که خودش میخواهد. حال راوی که او را میبیند، دوباره متوجه میشود که میخواهد چگونه باشد اما سعی میکند با پس زدن آن، از مارلا فراری باشد. این موضوع اما نتیجهای نمیدهد و راوی دوباره بیخواب میشود. اما آیا راوی متوجه عشق و علاقه خود به مارلا نشده؟ اتفاقا چرا!
اشاره شد که در بعضی پلانهای خاص که راوی با یکی از نقاط ضعف خود مواجه میشود، یک فریم از تایلر داردن توسط "فینچر" نمایش داده میشود. دقیقا در سکانسی که راوی، برای اولین بار مارلا را میبیند، تایلر خودش را نشان میدهد. راوی نسبت به مارلا ضعیف و ناتوان است. این نشان میدهد که او جرئت ارتباط برقرار کردن با مارلا را ندارد. میداند که به او علاقه دارد ولی توان بیانش را ندارد و در نتیجه با یکی دیگر از ضعفهایش مواجه میشود. پس متوجه شدیم که راوی یکی از نقطه ضعفهایش عشق است. اما تفاوت این ضعف با ضعفهای دیگر چیست؟
بیایید ببینیم چگونه مارلا شخصیت راوی را متحول میکند. عشق این دو در نقطهای آشکار میشود که راوی متوجه رابطه مارلا و تایلر میشود و رگههایی از حسادت را در او میبینیم. گذشته از همه این موضوعات، با توجه که مارلا در طول فیلم، فداکاریهایی را برای راوی کرده، در نهایت و پایان داستان هم میبینیم که راوی، مهمترین دغدغهاش نجات جان مارلا است. فداکاریهایی که این دو در حق یکدیگر انجام میدهند، این تلنگر را به ذهن راوی میزند که این نقطه ضعف، یعنی عشق، یک نیروی محرکه او برای غلبه به بخش تاریک ذهنش(تایلر) است. تایلر نیروی محرکه راوی عامل فرار از روزمرگی و بیهویتی و به قول خودش بردگی بود و مارلا، عامل فرار راوی از تایلر!
این یعنی "دیوید فینچر" عشق را عامل رستگاری آدم میداند و در پس ظاهر بس بیرحم و خشن فیلمش، مفاهیمی بسیار انسانی و ساده را میخواهد منتقل کند. در بطن روایت پیچیدهاش، یک کلیت داستانی بسیار ساده نهفته است که از یک نوجوان تا مسن را میتواند مجذوب و شیفته خودش کند. سکانس رستگاری راوی در نهایت، دست در دست مارلا، بعد از خراب کردن تمام بناهای حاصل سرمایهداری، بدون شک از نمادینترین سکانس های تاریخ سینما است.
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
عنصر عشق، در اکثر فیلمها ابزار بسیار قدرتمندی برای کارگردانان بوده تا با استفاده از آن، پیچشهای منحصر به فردی در شخصیت اصلی ایجاد کنند. در گذشته به شخصیت تایلر داردن اشاره کردیم. گفتیم که او، یک یاغی علیه نظام سرمایه داری است که ایدههای افراطی دارد. او چیزی جز یک ذات سرکش و مخرب نیست و در نظر دارد برای فرار از پوچی درونش، خرابی به بار بیاورد. اشاره شد که مقصودی که او را به آرامش ابدی و مقصودش رساند، نه به وسیله سرکشی، بلکه به وسیله عشق حاصل شد.
معرفی شخص مارلا در فیلم بسیار جالب و دور از ذهن است. او دقیقا در آسیب پذیرترین بخش زندگی راوی وارد زندگی او میشود؛ در جلساتی که تقریبا تک تک افراد مراجعه کننده، هیچ چیزی از یکدیگر پنهان ندارند و گونه خاصی از دلبستگی را به یکدیگر دارند. راویای که مشکل بیخوابیاش حل شده بود، حالا با یک چالش کاملا جدید مواجه است: عشق.
آغاز این عشق چگونه رقم میخورد؟ مارلا با پوششی بسیار عجیب و متفاوت وارد جلسه میشود. این پوشش دقیقا دو کاربرد دارد: کاربرد اول و سطحیتر برمیگردد به این موضوع که پوشش یونیک او، توجه راوی را جلب کرده و کاربرد دوم و اساسیتر، این است که این پوشش نشان میدهد که مارلا کاملا از قید و بند دنیا آزاد است. او به نظر کسی اهمیت نمیدهد و دقیقا همانگونه رفتار میکند که خودش میخواهد. حال راوی که او را میبیند، دوباره متوجه میشود که میخواهد چگونه باشد اما سعی میکند با پس زدن آن، از مارلا فراری باشد. این موضوع اما نتیجهای نمیدهد و راوی دوباره بیخواب میشود. اما آیا راوی متوجه عشق و علاقه خود به مارلا نشده؟ اتفاقا چرا!
اشاره شد که در بعضی پلانهای خاص که راوی با یکی از نقاط ضعف خود مواجه میشود، یک فریم از تایلر داردن توسط "فینچر" نمایش داده میشود. دقیقا در سکانسی که راوی، برای اولین بار مارلا را میبیند، تایلر خودش را نشان میدهد. راوی نسبت به مارلا ضعیف و ناتوان است. این نشان میدهد که او جرئت ارتباط برقرار کردن با مارلا را ندارد. میداند که به او علاقه دارد ولی توان بیانش را ندارد و در نتیجه با یکی دیگر از ضعفهایش مواجه میشود. پس متوجه شدیم که راوی یکی از نقطه ضعفهایش عشق است. اما تفاوت این ضعف با ضعفهای دیگر چیست؟
بیایید ببینیم چگونه مارلا شخصیت راوی را متحول میکند. عشق این دو در نقطهای آشکار میشود که راوی متوجه رابطه مارلا و تایلر میشود و رگههایی از حسادت را در او میبینیم. گذشته از همه این موضوعات، با توجه که مارلا در طول فیلم، فداکاریهایی را برای راوی کرده، در نهایت و پایان داستان هم میبینیم که راوی، مهمترین دغدغهاش نجات جان مارلا است. فداکاریهایی که این دو در حق یکدیگر انجام میدهند، این تلنگر را به ذهن راوی میزند که این نقطه ضعف، یعنی عشق، یک نیروی محرکه او برای غلبه به بخش تاریک ذهنش(تایلر) است. تایلر نیروی محرکه راوی عامل فرار از روزمرگی و بیهویتی و به قول خودش بردگی بود و مارلا، عامل فرار راوی از تایلر!
این یعنی "دیوید فینچر" عشق را عامل رستگاری آدم میداند و در پس ظاهر بس بیرحم و خشن فیلمش، مفاهیمی بسیار انسانی و ساده را میخواهد منتقل کند. در بطن روایت پیچیدهاش، یک کلیت داستانی بسیار ساده نهفته است که از یک نوجوان تا مسن را میتواند مجذوب و شیفته خودش کند. سکانس رستگاری راوی در نهایت، دست در دست مارلا، بعد از خراب کردن تمام بناهای حاصل سرمایهداری، بدون شک از نمادینترین سکانس های تاریخ سینما است.
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm