Telegram Web Link
🎥 ده فیلم کمتر دیده شده "رابرت دنیرو" که ارزش تماشای بالایی دارند به انتخاب وب‌سایت Collider:
🔥 Brazil (1985)
🔥 Angel Heart (1987)
🔥 Once Upon a Time in America (1984)
🔥 Ronin (1998)
🔥 The Family (2013)
🔥 The King of Comedy (1982)
🔥 Jacknife (1989)
🔥 Midnight Run (1988)
🔥 Flawless (1999)
🔥 Cape Fear (1992)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.

#پیشنهاد_فیلم

🆔 zil.ink/CooFilm
🎭 پروردگار پا در یونان باستان

#Fun

🆔 zil.ink/CooFilm
🔰 نگاهی به فیلم "زنبوردار"

🎥 فیلم "زنبوردار" تمام کلیشه‌های معمولِ آثار اکشنِ سطح پایین را دارد، عده‌ای آدم بد و یک قهرمان که کسی نمی‌تواند او را بزند و تیر هیچکس به او اصابت نمی‌کند اما او همه را می‌زند و تیرهای او به همه می‌خورد!. بعد از تمام شدن فیلم تنها سوالی که ذهنِ مخاطبِ جدی و پیگیر سینما را در برمی‌گیرد این است که هدف از ساخت این فیلم چه بوده؟، "دیوید آیِر" که فیلمِ خیلی خوبِ "خشم" را در کارنامه‌ی خود دارد چرا باید چنین فیلم سطحی و نازلی را بسازد؟ یا "جیسون استاتام" که فیلم‌های اینچنینی در کارنامه‌اش بیشمار دارد چرا باید در این فیلم بازی کند که نه داستانی دارد و نه هدف و نه اکشنِ سطح بالا؟، به نظرم در این چند سالِ اخیر تنها مرتبه‌ای که از "استاتام" استفاده‌ی درستی شده است فیلمِ "خشمِ مردِ" "گای ریچی" بود که هم کاراکتر خوبی داشت و هم داستانِ جانداری.
فیلم "زنبوردار" داستان مردی است که وقتی همسایه‌ی پیرش بر اثر از دست دادن تمامی پولش توسط یک شرکت هکری خودکشی می‌کند و می‌میرد تصمیم می‌گیرد آن شرکت و هر شخصی که پشت آن شرکت است را از بین ببرد، و طبیعتاً هم طبق معمول همین کار را می‌کند.
سینمای هالیوود دیگر باید از این کلیشه‌ها فاصله بگیرد و با استفاده از بازیگرانی که در ژانر اکشن جا افتاده‌اند آثارِ سطح بالاتر و غیرکلیشه‌ای‌تری بسازد، فیلم‌هایی مانند "زنبوردار" بعد از سپری شدن یک ربع الی بیست دقیقه از شروعشان تا انتها قابل حدس‌اند و حدستان هم صد در صد درست از آب درمی‌آید، نویسنده و فیلمساز به خودشان زحمت نداده‌اند که صحنه‌ای و کاراکتری برخلاف باقی آثارِ اکشن بسازند، و یا با یک پیچش داستانی مسیر فیلم را برخلاف ذهن تماشاگر تغییر دهند و او را شگفت‌زده کنند، تمامی صحنه‌ها و شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها ‌و آدم‌های خوب و بدِ فیلم را بارها و بارها دیده‌ایم و تجربه کرده‌ایم، پس هدف خلق چنین آثارِ ضعیف و سطح پایین چه می‌تواند باشد؟
📽️ The Beekeeper (2024)
✍️ محمد زندی

#Review

🆔 Zil.ink/Coofilm
🔰 در ابتدا "آدام اسکات" برای نقش "جیم هالپرت" و "سث روگن" برای نقش "دوایت" انتخاب شده بودند اما به دلایلی از پروژه خارج شدند.
🎬 The Office (2003 - 2015)

#Fact

🆔 zil.ink/CooFilm
📺 کالکشن فیلم‌های "دیوید آیر":
🔥 Harsh Times (2005)
🔥 Street Kings (2008)
🔥 End of Watch (2012)
🔥 Sabotage (2014)
🔥 Furry (2014)
🔥 Suicide Squad (2016)
🔥 Bright (2017)
🔥 The Tax Collector (2020)
🔥 The Beekeeper (2024)

⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.

#کالکشن_کارگردانان | #David_Ayer

🆔 zil.ink/CooFilm
یادداشتی بر فیلم "خوشه های خشم" ساخته‌ی "جان فورد"
📝"خوشه های خشم" را میتوان به عنوان اثری در نظر گرفت که یکی از سینمایی ترین زبان ها و فرمول های روایی انتقادی سینمای جان فورد را داراست که به بهترین شکل در پس روایتگری کلاسیک‌ش با فرم بصری و شیوه ی شخصیت پردازی مولف در پس مولفه های آشنای خود ، آشنایی‌زدایی های عمیقی را برای مخاطب خلق میکند، تا مخاطب را با عمق بیانگری انتقادی فورد همراه کند ؛اثری که پایه های فرمیکش را بر مبنای وارونه سازی الگوها رایج سینمای کلاسیک و بازیگوشی با انتظارات و عادت های سینمایی مخاطب دوره ی خود بنا کرده تا به زبانی کاملا سینمایی به زاویه ی دید انتقادی نسبت به دوره ی رکود اقتصادی بپردازد.
شاید بشود ماهیت فرم و رویکرد خوشه های خشم را با دیالوگی دریافت کرد که در سکانس پمپ بنزین بین دو کارگر ناظر بر کشمکش خانواده ی اثر؛ رد و بدل میشود:
"اوکلاهامایی ها مثل حیوون هستن ، هیچ انسانی توانایی تحمل این همه رنج و بدبختی رو نداره."
برای شفاف سازی کارکرد دیالوگ به نقطه ی آغازین اثر برمیگردیم، جاییکه شخصیت اصلی فیلم با بازی هنری فوندا با جاده، مسیر و جایگیری دوربین در گوشه ی کادر که گویی مدت ها انتظار ورود او را کشیده و برای مخاطب هم انتظار روایی از ورود شخصیت را خلق می‌کند، وارد صحنه میشود و با این انتظار روایی فیلم را شروع می‌کند؛ دقیقا مطابق الگوی معارفه ی قهرمان، که در سینمای کلاسیک و فیلم های وسترن بسیار مورداستفاده است و در ادامه با پرداخت به شخصیت همین پتانسیل های قهرمان سازی و انتظار کنش قهرمانانه از سمت این شخصیت برای مخاطب شکل میگیرد؛ اما به دنبال مسیر شخصیت و مواجهه ی او با وضعیت دنیای پیرامون که کاملا با دنیایی که میشناخته در تضاد است و باعث سردرگمی و حیرانی او میشود ، تا در فضای تاریک حاکم بر جهان بینی ، میزانسن و نقطه نظر بصری اثر شاهد رانده شدن شخصیت به حاشیه و سقوط شخصیت از انتظارات اولیه و موضع قدرت میزانسن باشیم؛ جاییکه جان فورد کاملا با بداعت بینظیری شخصیت قهرمان را وارد دنیایی میکند که هیچ راهی برای پیروزی و مقابله در آن وجود ندارد و عملا روح و کنشمندی قهرمان را در جامعه ای که الگوی قهرمان و ضد قهرمان درونش معنا و تجلی تازه ای پیدا کرده؛ به انفعال و زوال می‌کشاند.
با همین بحث کوچک میشود کاملا این مسئله را درک کرد که خوشه های خشم با وجود غیر وسترن بودن‌ش در سطح عادی ؛ در ماهیت کاملا یک اثر وسترن از جنس وسترن های جان فورد است، چرا که بشدت برپایه ی سفر قهرمان و الگوی قهرمان و ضد قهرمان طرح مسئله و مقیاس روایی خود را بنا میکند و در ادامه هم با شکستن همین الگو ها و انتظارات و وارونه سازی‌آن‌ها به زبان و لحن انتقادی منحصر بفرد خود دست می‌یابد.
جان فورد در خوشه های خشم با عمق میدان های بالا و استفاده از تمهیداتی نظیر سوپرایمپوز و زوایای اغراق شده ی دوربین؛ باعث میشود تا مخاطب شاهد شخصیت پردازی و پرداخت بولدوزر ها و ابزار صنعتی باشد که در نماهای اورشولدر مرسوم دوئل در سینمای وسترن کلاسیک ، بعنوان یک غول مهار ناپذیر در مقابل طیف کارگر (قهرمانان پلات)، قرار گیرد و کاملا در یک جدال نابرابر درون میزانسن اثر جانشین الگوی بدمن ها و مزدور های زورگو سینمای وسترن کلاسیک شود.
سفر قهرمانانه ی خانواده ی جود، منجر به پرده برداری و درک عمیق تری از این نابرابری و فقر حاکم در درام اثر میشود.
جاییکه به مثابه آثار دیگر فورد؛ در مسیر این سفر جاده ای علی رغم تمام چالش های غیر ممکن‌اش، قهرمان ها مسرورانه و شکست ناپذیر به مسیر خود ادامه میدهند، تا در بطن اثر شاهد این امر باشیم که در الگویی وارونه از این دست سفرها چگونه مخاطب با همراهی خانواده‌ی جود از آسودگی و سبک بالی اولیه ی اثر به سکوت، تباهی و ناامیدی شخصیت ها دست پیدا میکند.
نشریه سینمایی کوفیلم
‍ یادداشتی بر فیلم "خوشه های خشم" ساخته‌ی "جان فورد" 📝"خوشه های خشم" را میتوان به عنوان اثری در نظر گرفت که یکی از سینمایی ترین زبان ها و فرمول های روایی انتقادی سینمای جان فورد را داراست که به بهترین شکل در پس روایتگری کلاسیک‌ش با فرم بصری و شیوه ی شخصیت…
‍ درست همان زمانیکه شخصیت ها از مرز کالیفرنیا عبور میکنند و از شکست تصورات و آرمان های‌شان حیرت زده میشوند؛ فورد پایه ریزی تغییر لحن و فضای حاکم بر اثر را در ارتباط محیط و میزانسن با توجه به اکت ها و رفتارهای حاکم در خانواده پایه ریزی میکند؛ تا رفته رفته میزانسن های خانوادگی خلوت تر، ساکت تر و بی رمق تر شوند و دقیقا جایگاه خود را در انتها به عنوان قرینه و نقطه مقابل میزانسن های اولیه ی اثر پیدا کنند؛ چرا که نه سفر قهرمانانه قرار است منجر به رخداد کنشی قهرمانانه بشود و نه قهرمان توان مقابله با قدرت غالب را در این جدال نابرابر با غول های صنعتی و صاحبان قدرت داراست.(جاییکه با استفاده از زاویه‌ی دوربین لو‌ انگل و زوایای اغراق شده و حساب شده ی دوربین شاهد موضع غول آسای قطب منفی موقعیت ها در پلان های اثر هستیم،که حاصل همکاری درخشان "جان فورد" و "گرگ تولند" است که فیلمبرداری درخشان و تمهیدات تکنیکی بدیع "همشهری کین" را برای مخاطب تداعی میکند.)
اما "جان فورد" با وجود تمام این آرمان های از دست رفته و سقوط ها و چرخش هایی که شخصیت ها طی این مسیر متحملش شده اند؛ با پررنگ کردن تلاش های "مادر خانواده" در موقعیت ها و تعدیل مواضع میزانسن های اثر به واسطه ی حضور این شخصیت ، بکار گیری جایگاه این شمایل بعنوان محرکه ی تردید شخصیت ها و بهبود مواضع دراماتیک در ترکیب بندی های فورد ، و هدایت نورپردازی اثر از بعد تاریکی غالب و اغراق شده به روشنایی و آسودگی به واسطه ی حضور شخصیت مادر ؛ مادر را به عنوان پایه ی خانواده ای مطرح میکند که به هیچ عنوان قرار نیست از حرکت در سفر قهرمانه‌اش بایستد و دقیقا با توجه به پرتکرار بودن تاثیرات و موتیف تاثیر گذاری مادر در موقعیت های فیلمنامه، در پلان نهایی با بهره گیری از مونولوگ او، فورد امید را در مخاطب نسبت به وضعیت بقای خانواده زنده نگه میدارد؛ که با وجود نامعلوم بودن وضعیت نهایی خانواده، بخاطر صلابت مادر در میزانسن روشن انتهایی اثر مخاطب به بقا و تداوم مسیر این خانواده علی رغم تمام چالش های احتمالی امیدوار باشد و این ابهام انتهای فیلم را با امید و ستایش تلاش قشر کارگر در مقابل بدبینی حاکم در فضای اثر به خاطر بسپارد.
تلاشی که در نهایت به تقدسی انسانی از ایستادگی و دلاوری قهرمانان فقیر قصه ی فورد منتهی میشود که خود را به عنوان "مردم واقعی" معرفی میکنند و باعث شکل گیری نگرش و دیدگاه متفاوتی نسبت به ماهیت و نقش قهرمان در جامعه میشوند (نه در نابود کردن قطب منفی اثر؛ بلکه در تلاش برای بقا در مقابل این قطب)، که با توجه به بداعت های سبکی و لحنی فورد برای من بیش از هر زمانی یادآور این جمله میباشد:
«من جان فورد هستم ، وسترن میسازم.»

📽️ The Graps of Wrath
✍️ محمد امین کیوان

#نقد_فیلم

🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 بیست فیلم فوق‌العاده دهه سی میلادی با محوریت گنگسترها که تا به امروز ارزش خود را حفظ کرده‌اند به انتخاب وب‌سایت MovieWeb:
🔥 The Doorway to Hell (1930)
🔥 Little Caesar (1931)
🔥 City Streets (1931)
🔥 The Public Enemy (1931)
🔥 Smart Money (1931)
🔥 Scarface (1932)
🔥 I Am a Fugitive from a Chain Gang (1932)
🔥 The Little Giant (1933)
🔥 Lady Killer (1933)
🔥 G Men (1935)
🔥 Bullets or Ballots (1936)
🔥 The Petrified Forest (1936)
🔥 Pépé le Moko (1937)
🔥 Marked Woman (1937)
🔥 Dead End (1937)
🔥 Algiers (1938)
🔥 Angels with Dirty Faces (1938)
🔥 The Roaring Twenties (1939)
🔥 Each Dawn I Die (1939)
🔥 Invisible Stripes (1939)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.

#پیشنهاد_فیلم

🆔 zil.ink/CooFilm
📺 کالکشن فیلم‌های "آلکساندر ژوان":
🔥 Furia (1999)
🔥 Switchblade Romance (2000)
🔥 The Hills Have Eyes (2006)
🔥 Mirrors (2008)
🔥 Piranha 3D (2010)
🔥 Horns (2013)
🔥 The 9th Life of Louis Drax (2016)
🔥 Crawl (2019)
🔥 Oxygen (2021)

⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.

#کالکشن_کارگردانان | #Alexandre_Aja

🆔 zil.ink/CooFilm
2024/10/04 07:28:55
Back to Top
HTML Embed Code: