🎥 فیلم "لوسی" ساخته "لوک بسون"، از آن دسته فیلمهایی است که تفکر بینندگان، نقادان و حتی دانشمندان را به خود درگیر کرده است و بعضا نظریات عجیب و سنگینی را لابهلای صحنههای اکشن فیلم به مخاطب عرضه میکند. از نظریه تکامل داروین گرفته تا همجایگاهشدن انسان و خدا!
ستاره اصلی فیلم، "اسکارلت جوهانسون" است. بازیگری که به این گونه نقشهای پر تحرک در سینمای هالیوود و علی الخصوص دنیای مارول عادت دارد و در این فیلم نیز بازی نسبتا خوبی را از او شاهد هستیم. به اضافه "مورگان فریمن" که دقایقی کوتاه شاهد حضور او در فیلم هستیم. یک اکشن جذاب با تم تخیلی که ساعتها شما را به تفکر وادار میکند. فیلم "لوسی" را از دست ندهید!
📽 Lucy (2014)
✍️ امیرعباس گلستانی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
ستاره اصلی فیلم، "اسکارلت جوهانسون" است. بازیگری که به این گونه نقشهای پر تحرک در سینمای هالیوود و علی الخصوص دنیای مارول عادت دارد و در این فیلم نیز بازی نسبتا خوبی را از او شاهد هستیم. به اضافه "مورگان فریمن" که دقایقی کوتاه شاهد حضور او در فیلم هستیم. یک اکشن جذاب با تم تخیلی که ساعتها شما را به تفکر وادار میکند. فیلم "لوسی" را از دست ندهید!
📽 Lucy (2014)
✍️ امیرعباس گلستانی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 تراویس بیکل: یه روز یه بارون واقعی میاد و همه ی این آشغالارو از خیابونا پاک میکنه.....
📽 Taxi Driver 1976
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📽 Taxi Driver 1976
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🔰 نگاهی بر "اواخر بهار"
⚠️ هشدار اسپویل
🎥 "اوزو" پس از جنگ دو فیلم میسازد که چندان از آنها استقبال نمیشود. اما "اواخر بهار" را یک سال بعد میسازد و به سمت کارهای اساسیاش قدم بر میدارد. گویی "اوزو"ی متاخر که با این فیلم شروع به کار میکند دیگر نه با آگاهی طبقاتی کار دارد و نه با انتقاد اجتماعی. دغدغهها تغییر کردهاند و از جنس دغدغههای طبقه متوسط شدهاند: مثلا اینکه بچههاشان را چطور تربیت کنند. از "اواخر بهار" به بعد فیلمها بر روابط پدر و مادر با فرزندان و زن تاکید میورزند. جای بیکاری و تنشها برای به دست آوردن شغل را، مرگ پدر و مادر، ازدواج دختر خانواده و جدایی از آنها و در نهایت برخورد نسلها میگیرد. از این دوره به بعد فیلمهای "اوزو" حتی بیشتر شهری میشوند و از فضای روستایی، هرچند از ابتدا هم زیاد نبود، کاسته میشود. برخلاف اکثر فیلمهای دیگر در این فیلم پدری میبینیم که دخترش را به شکلی غیرسنتی و مدرن ترغیب به ازدواج میکند، و بیم آن دارد مبادا جوانی دختر فدای خانواده شود. در "اواخر بهار" یا "بعدازظهر پاییزی" دخترها با مردی که ما هرگز نمیبینیمش نامزد یا ازدواج میکند. چرا که اصلا بحث آنجا نیست. مسئله بر سر مفهوم ازدواج است. درگیری دختر و خانواده بر سر جداییست. "اوزو" تنشهای دختری دلسوز و خانوادهدوست را نشان میدهد که آمادهی فدا شدن و ازدواج نکردن است، آن سختیهایی که ما فراموش کردهایم.
📽 Late Spring (1949)
✍️ امیرحسین یاسینی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
⚠️ هشدار اسپویل
🎥 "اوزو" پس از جنگ دو فیلم میسازد که چندان از آنها استقبال نمیشود. اما "اواخر بهار" را یک سال بعد میسازد و به سمت کارهای اساسیاش قدم بر میدارد. گویی "اوزو"ی متاخر که با این فیلم شروع به کار میکند دیگر نه با آگاهی طبقاتی کار دارد و نه با انتقاد اجتماعی. دغدغهها تغییر کردهاند و از جنس دغدغههای طبقه متوسط شدهاند: مثلا اینکه بچههاشان را چطور تربیت کنند. از "اواخر بهار" به بعد فیلمها بر روابط پدر و مادر با فرزندان و زن تاکید میورزند. جای بیکاری و تنشها برای به دست آوردن شغل را، مرگ پدر و مادر، ازدواج دختر خانواده و جدایی از آنها و در نهایت برخورد نسلها میگیرد. از این دوره به بعد فیلمهای "اوزو" حتی بیشتر شهری میشوند و از فضای روستایی، هرچند از ابتدا هم زیاد نبود، کاسته میشود. برخلاف اکثر فیلمهای دیگر در این فیلم پدری میبینیم که دخترش را به شکلی غیرسنتی و مدرن ترغیب به ازدواج میکند، و بیم آن دارد مبادا جوانی دختر فدای خانواده شود. در "اواخر بهار" یا "بعدازظهر پاییزی" دخترها با مردی که ما هرگز نمیبینیمش نامزد یا ازدواج میکند. چرا که اصلا بحث آنجا نیست. مسئله بر سر مفهوم ازدواج است. درگیری دختر و خانواده بر سر جداییست. "اوزو" تنشهای دختری دلسوز و خانوادهدوست را نشان میدهد که آمادهی فدا شدن و ازدواج نکردن است، آن سختیهایی که ما فراموش کردهایم.
📽 Late Spring (1949)
✍️ امیرحسین یاسینی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 “هاوارد هیوز”، ثروتمندترین فرد دنیا در عصر خودش، مهندس سازنده هواپیما و کارگردان هالیوود، این فیلم نزدیک به ۲ دهه اولیه فعالیت “هیوز” میپردازد، کارگردانی اولین فیلمش، رابطه عاشقانهاش با “کاترین هپبورن” و شکست خوردن آن، تشدید وسواس فکریاش و علاقهاش به شکستن رکوردهای سرعت و مسافت پرواز.
شاید “هاوارد هیوز” شخص شناخته شدهای برای عموم مردم نباشد اما برای فیلمسازان محبوبیت زیادی دارد، در سال ۱۹۹۷ دیزنی یک فیلم بیوگرافی بر اساس زندگی “هیوز” با بازی “نیکلاس کیج” ساخت و بعد آن هم “برادران هیوز” تصمیم به ساخت فیلمی دیگر گرفتند که توسط یونیورسال لغو شد، بعد از ساخت این فیلم هم که میشود گفت بهترین فیلم بر اساس زندگی “هاوارد هیوز” هست “کریستوفر نولان” تصمیم به ساخت فیلمی با موضوع مشابه گرفت که نهایتاً کنار گذاشته شد. این فیلم در هفتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار در یازده رشته نامزد شد و پنج جایزه را برد که از هر دو حیث رکورددار بود.
📽 The Aviator (2004)
✍️ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
شاید “هاوارد هیوز” شخص شناخته شدهای برای عموم مردم نباشد اما برای فیلمسازان محبوبیت زیادی دارد، در سال ۱۹۹۷ دیزنی یک فیلم بیوگرافی بر اساس زندگی “هیوز” با بازی “نیکلاس کیج” ساخت و بعد آن هم “برادران هیوز” تصمیم به ساخت فیلمی دیگر گرفتند که توسط یونیورسال لغو شد، بعد از ساخت این فیلم هم که میشود گفت بهترین فیلم بر اساس زندگی “هاوارد هیوز” هست “کریستوفر نولان” تصمیم به ساخت فیلمی با موضوع مشابه گرفت که نهایتاً کنار گذاشته شد. این فیلم در هفتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار در یازده رشته نامزد شد و پنج جایزه را برد که از هر دو حیث رکورددار بود.
📽 The Aviator (2004)
✍️ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 ونزدی: مردمی که تاریخ رو فراموش کنن، محکوم به تکرارش هستن!!!
📽 Wednesday 2022
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📽 Wednesday 2022
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 هیجان یک فیلم را اگر از عدد یک تا صد بخواهیم ارزیابی کنیم، این اثر قطعا نمره بسیار بالایی میگیرد! فیلم در یک فضای بسته و محدود و با مجموعهای آدم روایت میشود و لحظه لحظه تماشاگر را غافلگیر میکند. درست است که این هیجان کاذب است و به واسطه پردازش خامگونه شخصیتها، هرگز به مرحله وحشت نمیرسد؛ اما همچنان هیجانانگیز ترین دو ساعت ممکن را تقدیم بینندگانش میکند. فیلم مجموعهای از نامهای آشنا را در خود میبیند که همین موضوع ممکن است مقداری ارزش شخصیتها را به واسطه علاقه قبلی مخاطب به بازیگر، بالا ببرد. آنچه در اینجا شاهدش هستید، مفرحترین دو ساعتی است که میتوان تجربه کرد!
📽 Life (2017)
✍️ عرفان دانش
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📽 Life (2017)
✍️ عرفان دانش
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🔰 نگاهی به فیلم "آشوبگران"
🎥 سینمای هالیوود هر وقت سوژه کم میآورد سراغ فساد در سیستم و دولت میرود و آثاری هم که با این زمینه تولید میکند آنچنان که باید و شاید چنگی به دل نمیزنند.
فیلم "آشوبگران" که با هدف خلق چنین فضایی تولید شده محتوای قوی و دندان گیری ندارد و به نظر میآید صرفا ساخته شده که همان فاسد بودن سردمداران آمریکا را گوشزد کند، اما اینجا یک نکتهی دیگر هم خودنمایی میکند و آن برنده شدن یک چینی در رقابت انتخاباتی آمریکا است که این خود حکایت دیگری است.
مهمترین نکتهای که فیلم میخواهد بگوید قهرمان بودن دو آدم معمولی است، آدمهایی که از جنس خودمان هستند و مشخصات و ویژگیهای خاص و منحصر به فردی ندارند که آنها را از باقی مردم جدا کند، فیلمساز میخواهد هر دو کاراکترش را سمت مردم بنشاند و و تا حدودی در این امر موفق است اما مشکل برمیگردد به فیلمنامهی اثر که فاقد هیجان است و جذابیت و گیرایی ندارد، فیلمنامه که رگههایی هم از طنزی ضعیف و بدون کارکرد دارد نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را سمت خود بکشاند، بازیگران فیلم هم در معمولیترین حالت خود هستند و تلاشی برای خوب بودن نمیکنند، در کل فیلم "آشوبگران" فیلمی است که با توجه کارگردان و بازیگران شناخته شدهاش توقع مخاطب را برآورده نمیکند و اثری است ضعیف و یکبار مصرف.
📽️ The Instigators (2024)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 سینمای هالیوود هر وقت سوژه کم میآورد سراغ فساد در سیستم و دولت میرود و آثاری هم که با این زمینه تولید میکند آنچنان که باید و شاید چنگی به دل نمیزنند.
فیلم "آشوبگران" که با هدف خلق چنین فضایی تولید شده محتوای قوی و دندان گیری ندارد و به نظر میآید صرفا ساخته شده که همان فاسد بودن سردمداران آمریکا را گوشزد کند، اما اینجا یک نکتهی دیگر هم خودنمایی میکند و آن برنده شدن یک چینی در رقابت انتخاباتی آمریکا است که این خود حکایت دیگری است.
مهمترین نکتهای که فیلم میخواهد بگوید قهرمان بودن دو آدم معمولی است، آدمهایی که از جنس خودمان هستند و مشخصات و ویژگیهای خاص و منحصر به فردی ندارند که آنها را از باقی مردم جدا کند، فیلمساز میخواهد هر دو کاراکترش را سمت مردم بنشاند و و تا حدودی در این امر موفق است اما مشکل برمیگردد به فیلمنامهی اثر که فاقد هیجان است و جذابیت و گیرایی ندارد، فیلمنامه که رگههایی هم از طنزی ضعیف و بدون کارکرد دارد نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را سمت خود بکشاند، بازیگران فیلم هم در معمولیترین حالت خود هستند و تلاشی برای خوب بودن نمیکنند، در کل فیلم "آشوبگران" فیلمی است که با توجه کارگردان و بازیگران شناخته شدهاش توقع مخاطب را برآورده نمیکند و اثری است ضعیف و یکبار مصرف.
📽️ The Instigators (2024)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📝 میلدرد هیز: یعنی چون هیچ خدایی وجود نداره، کل جهان پوچه و مهم نیست ما چهکاری با همدیگه میکنیم؟ امیدوارم اینطوری نباشه....
📽 Three Billboards Outside Ebbing, Missouri 2017
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
📽 Three Billboards Outside Ebbing, Missouri 2017
#دیالوگ_ماندگار
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🎥 یک شرور قرار است با نیروی ترس، کریسمس را خراب کند و شادی را از مردم بگیرد و هم اکنون نگهبانان به کمک جک فراست دست به کار میشوند تا جلوی او را بگیرند. "نگهبانان قصهها" داستان پیروزی روشنایی بر تیرگی است. از صداپیشگان این انیمیشن میتوان به "هیو جکمن" و "کریس پاین" و "جود لا" اشاره کرد.
"نگهبانان قصهها" لحظات هیجانانگیز زیادی دارد و از لحاظ رنگ و لعاب فوقالعاده است. همچنین در خلق یک شرور ماندگار خوب عمل کرده و توانسته شخصیتی منفی بسازد که ذاتش ترس و غم است. جک فراست که شخصیت کلیدی این انیمیشن است نیز به خوبی ساخته شده و سیر تبدیل شدن او به یک نگهبان به خوبی به نمایش گذاشته شده. "نگهبانان قصهها" انیمیشنی است که حال خوب را به بیننده خود هدیه میدهد.
📽️ Rise of the Guardians (2012)
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
"نگهبانان قصهها" لحظات هیجانانگیز زیادی دارد و از لحاظ رنگ و لعاب فوقالعاده است. همچنین در خلق یک شرور ماندگار خوب عمل کرده و توانسته شخصیتی منفی بسازد که ذاتش ترس و غم است. جک فراست که شخصیت کلیدی این انیمیشن است نیز به خوبی ساخته شده و سیر تبدیل شدن او به یک نگهبان به خوبی به نمایش گذاشته شده. "نگهبانان قصهها" انیمیشنی است که حال خوب را به بیننده خود هدیه میدهد.
📽️ Rise of the Guardians (2012)
✍ امیررضا محمدخانلو
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
🔰 نقد فیلم "ایثار"
⚠️ هشدار اسپویل
📝 فیلم آخر "تارکوفسکی" –"ایثار"– را فیلم حسرت مینامم. شخصیت اصلی –الکساندر– را خود "تارکوفسکی" مینامم، صرف نظر از اینکه او فیلم را به پسرش تقدیم کرد. او این فیلم را در سال آخر عمرش ساخت. پس میتوان گفت در پختهترین حالت خود قرار داشت. این فیلم را در غربت ساخت، آن زمان که از کشورش ناامید بود، در جزیرهای که "برگمان" فیلمهای زیادی در آن ساخته بود. اینبار او پختهتر از پیش است. در ابتدای فیلم میبینیم که بحث ایمان هنوز مطرح است. در مونولوگ طولانی پیرمرد حسرت و عنصر دیگری که لازمهی آن و همراه همیشگیاش است، امید، از مفاهیم اساسیاند. او یاد ایام قدیم میکند و پسرک در این حین بیاهمیت میشود. دیگر حواسش به او نیست بلکه در گذشته، در خاطرات سیر میکند. آرزوی بازگشت آن دوران را دارد تا اینکه بالاخره به خودش میآید و وضعیت امروز را وخیم میداند. فاصله از امروز تا گذشته بسیار است و راه بازگشتی هم وجود ندارد. پیش که میرویم میبینیم "تارکوفسکی" هنوز به جنگ معترض است و از آن بیزار. پیامدهایش را به تصویر میکشد و از آن خسته است. پس نذری میدهد: هرآنچه دارد را فدا کند تا جهان نجات پیدا کند. صدای عبور جتهای جنگی که میآید خواه ناخواه به صحبتهای پیشین باز میگردیم. در مونولوگ طولانی به مسئلهی مرگ و همچنین تمدن پرداخت: تمدن بر پایهی ترس از مرگ بنا شده و در حقیقت مرگ وجود ندارد. هر قدرتی که به دست میآید، اعم از پیشرفت تکنولوژی و... همگی برای جان بشرند تا تسهیلکنندهی زیستنش و تسکیندهندهی دردش. نقدی وارد میکند که دلیل این جنگها چیست. پس او آرزو دارد به روزگار پیش از جنگ بازگردد. کاراکترهای "تارکوفسکی" سعی دارند زمان را محصور کنند. برای مثال در "استاکر" زمانی که از استادش میگفت و در نوستالژیا طی کل مسیر. از دوران خوشی گذر کردند که قدرش را به خوبی ندانستند و اگر هم به آن دوران برگردند تلاشی عبث دارند برای ثابت کردن زمان. اندکی بعد وقتی پستچی، نقشهی قدیم اروپا را برای الکساندر میآورد، جملهای میگوید مبنی بر اینکه آن ای کاش نقشهی امروزی هم مثل آن دوران بود. این جمله را با حسرت میگوید، و برای این میگوید که در آن تصویر خشکیها به چسبیده بودند و کشورها چنان که امروز از هم جدا شدهاند نبودند. پس از شنیدن صدای جتها الکساندر نذر میکند. در آن زمان یک بطری شیر میشکند که پس از آن وقایع شوم آغاز شدهاند. این وقایع تا زمانی که الکساندر با خدمتکار همخوابه نشده بود ادامه داشت. پس از آن وقتی او میبیند پاسخ کارهایش را گرفته، به ادای نذر خود میپردازد: خانه را آتش میزند. پس هرچه داشت فدا کرد. "تارکوفسکی" هرچه داشت فدای انسان کرد. عمرش را گذاشت تا با اندکی آگاهی او را جنگ و رنج رهایی بدهد، اندک امیدی به جان او تزریق کند و در نهایت هم میکند. "تارکوفسکی" مثل الکساندر که پس از نذر دیوانه شد، زندگیاش را از دست میدهد. با نشان دادن این چنینیِ سکانس سوختن خانه، رنجی که در این سالها کشیده است را نشان میدهد. در این سکانس دوربین با الکساندر همراهی میکند. اصلا دوربین روی اوست، و "تارکوفسکی" آنطور طراحی کرده تا هر چند مدت یکبار خانهی در حال سوختن را میبینیم. بدین صورت که ابتدا خانه کمی میسوزد و سرگردانی و درماندگی الکساندر را میبینیم. هنوز راه میرود. اندکی جلوتر میرویم. بار دوم که خانه را میبینیم او سعی میکند بدود. در این شات خانه گر گرفته است. هرچه میگذرد او مشوشتر میشود و خانه بدتر میسوزد. وقتی او میرود، اسکلت خانه را در حال سوختن میبینیم و بعد فرورختنش را. این فیلم هم مثل تمام فیلمهای او پر از لانگتیک و لانگشاتهای تماشاییست. پالت رنگ ناب خود را دارد و در نهایت شاید بتوانیم آن را فیلمی امیدوار بنامیم.
کودک در این فیلم با "ایوان" و کودکهای دیگر مثل دخترک "استاکر" متفاوت است. در "کودکی ایوان" او خود کنشگر بود. در "استاکر" اصلا معجزهگر بود. "استاکر" کل مسیر را تا "اتاق" طی کرد و بعد با وارد آن نشدن نتیجه رسید اما کودک آنجا در خانه نشسته به همان نتیجه و معنایی رسیده بود که "استاکر".
اگر پسرک "ایثار" را نسل آینده بدانیم، اصلا اگر او را پسر "تارکوفسکی" هم بدانیم امیدوار خواهیم شد. پسرک در اول فیلم نمیتوانست حرف بزند. اما در پایان فیلم گویی فداکاری الکساندر در او هم اثر کرده و بلاخره میگوید: در آغاز کلمه بود. پس آغازی در کار است.
🎞 The Sacrifice (1986)
✍️ امیرحسین یاسینی
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم
⚠️ هشدار اسپویل
📝 فیلم آخر "تارکوفسکی" –"ایثار"– را فیلم حسرت مینامم. شخصیت اصلی –الکساندر– را خود "تارکوفسکی" مینامم، صرف نظر از اینکه او فیلم را به پسرش تقدیم کرد. او این فیلم را در سال آخر عمرش ساخت. پس میتوان گفت در پختهترین حالت خود قرار داشت. این فیلم را در غربت ساخت، آن زمان که از کشورش ناامید بود، در جزیرهای که "برگمان" فیلمهای زیادی در آن ساخته بود. اینبار او پختهتر از پیش است. در ابتدای فیلم میبینیم که بحث ایمان هنوز مطرح است. در مونولوگ طولانی پیرمرد حسرت و عنصر دیگری که لازمهی آن و همراه همیشگیاش است، امید، از مفاهیم اساسیاند. او یاد ایام قدیم میکند و پسرک در این حین بیاهمیت میشود. دیگر حواسش به او نیست بلکه در گذشته، در خاطرات سیر میکند. آرزوی بازگشت آن دوران را دارد تا اینکه بالاخره به خودش میآید و وضعیت امروز را وخیم میداند. فاصله از امروز تا گذشته بسیار است و راه بازگشتی هم وجود ندارد. پیش که میرویم میبینیم "تارکوفسکی" هنوز به جنگ معترض است و از آن بیزار. پیامدهایش را به تصویر میکشد و از آن خسته است. پس نذری میدهد: هرآنچه دارد را فدا کند تا جهان نجات پیدا کند. صدای عبور جتهای جنگی که میآید خواه ناخواه به صحبتهای پیشین باز میگردیم. در مونولوگ طولانی به مسئلهی مرگ و همچنین تمدن پرداخت: تمدن بر پایهی ترس از مرگ بنا شده و در حقیقت مرگ وجود ندارد. هر قدرتی که به دست میآید، اعم از پیشرفت تکنولوژی و... همگی برای جان بشرند تا تسهیلکنندهی زیستنش و تسکیندهندهی دردش. نقدی وارد میکند که دلیل این جنگها چیست. پس او آرزو دارد به روزگار پیش از جنگ بازگردد. کاراکترهای "تارکوفسکی" سعی دارند زمان را محصور کنند. برای مثال در "استاکر" زمانی که از استادش میگفت و در نوستالژیا طی کل مسیر. از دوران خوشی گذر کردند که قدرش را به خوبی ندانستند و اگر هم به آن دوران برگردند تلاشی عبث دارند برای ثابت کردن زمان. اندکی بعد وقتی پستچی، نقشهی قدیم اروپا را برای الکساندر میآورد، جملهای میگوید مبنی بر اینکه آن ای کاش نقشهی امروزی هم مثل آن دوران بود. این جمله را با حسرت میگوید، و برای این میگوید که در آن تصویر خشکیها به چسبیده بودند و کشورها چنان که امروز از هم جدا شدهاند نبودند. پس از شنیدن صدای جتها الکساندر نذر میکند. در آن زمان یک بطری شیر میشکند که پس از آن وقایع شوم آغاز شدهاند. این وقایع تا زمانی که الکساندر با خدمتکار همخوابه نشده بود ادامه داشت. پس از آن وقتی او میبیند پاسخ کارهایش را گرفته، به ادای نذر خود میپردازد: خانه را آتش میزند. پس هرچه داشت فدا کرد. "تارکوفسکی" هرچه داشت فدای انسان کرد. عمرش را گذاشت تا با اندکی آگاهی او را جنگ و رنج رهایی بدهد، اندک امیدی به جان او تزریق کند و در نهایت هم میکند. "تارکوفسکی" مثل الکساندر که پس از نذر دیوانه شد، زندگیاش را از دست میدهد. با نشان دادن این چنینیِ سکانس سوختن خانه، رنجی که در این سالها کشیده است را نشان میدهد. در این سکانس دوربین با الکساندر همراهی میکند. اصلا دوربین روی اوست، و "تارکوفسکی" آنطور طراحی کرده تا هر چند مدت یکبار خانهی در حال سوختن را میبینیم. بدین صورت که ابتدا خانه کمی میسوزد و سرگردانی و درماندگی الکساندر را میبینیم. هنوز راه میرود. اندکی جلوتر میرویم. بار دوم که خانه را میبینیم او سعی میکند بدود. در این شات خانه گر گرفته است. هرچه میگذرد او مشوشتر میشود و خانه بدتر میسوزد. وقتی او میرود، اسکلت خانه را در حال سوختن میبینیم و بعد فرورختنش را. این فیلم هم مثل تمام فیلمهای او پر از لانگتیک و لانگشاتهای تماشاییست. پالت رنگ ناب خود را دارد و در نهایت شاید بتوانیم آن را فیلمی امیدوار بنامیم.
کودک در این فیلم با "ایوان" و کودکهای دیگر مثل دخترک "استاکر" متفاوت است. در "کودکی ایوان" او خود کنشگر بود. در "استاکر" اصلا معجزهگر بود. "استاکر" کل مسیر را تا "اتاق" طی کرد و بعد با وارد آن نشدن نتیجه رسید اما کودک آنجا در خانه نشسته به همان نتیجه و معنایی رسیده بود که "استاکر".
اگر پسرک "ایثار" را نسل آینده بدانیم، اصلا اگر او را پسر "تارکوفسکی" هم بدانیم امیدوار خواهیم شد. پسرک در اول فیلم نمیتوانست حرف بزند. اما در پایان فیلم گویی فداکاری الکساندر در او هم اثر کرده و بلاخره میگوید: در آغاز کلمه بود. پس آغازی در کار است.
🎞 The Sacrifice (1986)
✍️ امیرحسین یاسینی
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
zil.ink/CooFilm | کوفیلم