🔰 در جریان ساخت سریال "اربابان آسمان" سه ماکت از بمبافکن B-17 از صفر تا صد ساخته شد تا در فیلمبرداری استفاده شوند. دو عدد از ماکتها با دقتی بالا و در همان ابعاد و مشخصات ساخته شدند و فقط سومین نسخه تغییراتی در اندازه داشت تا کار عوامل و فیلمبرداری آسانتر شود.
🎬 Masters of the Air (2024)
#Fact
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎬 Masters of the Air (2024)
#Fact
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📺 کالکشن فیلمهای "ایزابل می":
🔥 Age of Summer (2018)
🔥 Let's Scare Julie to Death (2019)
🔥 Run Hide Flight (2020)
🔥 I Want you Back (2022)
🔥 1883 (2021 - 2022)
🔥 The Moon & Back (2022)
🔥 Masters of Air (2024)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Isabel_May
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 Age of Summer (2018)
🔥 Let's Scare Julie to Death (2019)
🔥 Run Hide Flight (2020)
🔥 I Want you Back (2022)
🔥 1883 (2021 - 2022)
🔥 The Moon & Back (2022)
🔥 Masters of Air (2024)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Isabel_May
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰معرفی فیلم "ادیپ شهریار"
🎥 فیلم "ادیپ شهریار" به کارگردانی کارگردان ایتالیایی "پیر پائولو پازولینی"، محصول سال ۱۹۶۷ است که از نمایشنامهای به همین نام نوشته "سوفوکل" اقتباس شده است.
داستان فیلم درباره یک زوج ایتالیایی است که قبل از جنگ صاحب پسری میشوند. پدر به علت حسادت دیگران تحریک میشود که پسر را در صحرا رها کند. پسر توسط شاه پولیبوس و ملکه مروپه نجات پیدا میکند و نام ادیپو بر وی گذارده میشود. آنها او را مانند پسر خودشان بزرگ میکنند. ادیپو که از طریق پیشگویی باخبر میشود در آینده پدرش را میکشد و با مادرش ازدواج میکند کورینث را ترک میکند، چون فکر میکند که پولیبوس و مروپه پدر و مادر واقعی وی هستند.
در نهایت ادیپو بعد از پی بردن به این قضیه که با مادر خود ازدواج کرده است خودش را کور میکند و از ان شهر میرود.
"پازولینی" در این فیلم به خوبی به داستان نمایشنامه که منبع اقتباس این فیلم است وفادار مانده است و روایت منسجم و یکدستی را نشان میدهد.
در نورپردازی ، زاویه فیلمبرداری و بازی بازیگران و نوع دیالوگهای گفته شده در طول فیلم رگههایی از تئاتر دیده میشود. نور های سایه روشن، نماهای باز، بازی های اغراقآمیز و دیالوگهای ادبی از ویژگیهای این سبک از سینمای "پازولینی" قلمداد میشود. این فیلم در فستیوال ونیز همان سال به نمایش در آمد و نامزد شیر طلایی این جشنواره گردید.
📽️Oedipus Rex (1967)
✍علیرضا سیدکاظمی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 فیلم "ادیپ شهریار" به کارگردانی کارگردان ایتالیایی "پیر پائولو پازولینی"، محصول سال ۱۹۶۷ است که از نمایشنامهای به همین نام نوشته "سوفوکل" اقتباس شده است.
داستان فیلم درباره یک زوج ایتالیایی است که قبل از جنگ صاحب پسری میشوند. پدر به علت حسادت دیگران تحریک میشود که پسر را در صحرا رها کند. پسر توسط شاه پولیبوس و ملکه مروپه نجات پیدا میکند و نام ادیپو بر وی گذارده میشود. آنها او را مانند پسر خودشان بزرگ میکنند. ادیپو که از طریق پیشگویی باخبر میشود در آینده پدرش را میکشد و با مادرش ازدواج میکند کورینث را ترک میکند، چون فکر میکند که پولیبوس و مروپه پدر و مادر واقعی وی هستند.
در نهایت ادیپو بعد از پی بردن به این قضیه که با مادر خود ازدواج کرده است خودش را کور میکند و از ان شهر میرود.
"پازولینی" در این فیلم به خوبی به داستان نمایشنامه که منبع اقتباس این فیلم است وفادار مانده است و روایت منسجم و یکدستی را نشان میدهد.
در نورپردازی ، زاویه فیلمبرداری و بازی بازیگران و نوع دیالوگهای گفته شده در طول فیلم رگههایی از تئاتر دیده میشود. نور های سایه روشن، نماهای باز، بازی های اغراقآمیز و دیالوگهای ادبی از ویژگیهای این سبک از سینمای "پازولینی" قلمداد میشود. این فیلم در فستیوال ونیز همان سال به نمایش در آمد و نامزد شیر طلایی این جشنواره گردید.
📽️Oedipus Rex (1967)
✍علیرضا سیدکاظمی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 ده فیلم وسترن پیشنهاد شده توسط "مارتین اسکورسیزی" به نقل از وبسایت MovieWeb:
🤠 One-Eyed Jacks (1961)
🤠 Johnny Guitar (1954)
🤠 The Hired Hand (1971)
🤠 Forty Guns (1957)
🤠 Giant (1956)
🤠 Ride the High Country (1962)
🤠 Heaven's Gate (1980)
🤠 The Tall T (1957)
🤠 Canyon Passage (1946)
🤠 Pursued (1947)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#پیشنهاد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🤠 One-Eyed Jacks (1961)
🤠 Johnny Guitar (1954)
🤠 The Hired Hand (1971)
🤠 Forty Guns (1957)
🤠 Giant (1956)
🤠 Ride the High Country (1962)
🤠 Heaven's Gate (1980)
🤠 The Tall T (1957)
🤠 Canyon Passage (1946)
🤠 Pursued (1947)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#پیشنهاد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📺 کالکشن فیلمهای "هالی بری":
🔥 Jungle Fever (1991)
🔥 Strictly Businesses (1991)
🔥 The Last boy Scout (1991)
🔥 Boomerang (1992)
🔥 CB4 (1993)
🔥 Father Hood (1993)
🔥 The Program (1993)
🔥 The Flintstones (1994)
🔥 Losing Isaiah (1995)
🔥 Executive Decision (1996)
🔥 Girl 6 (1996)
🔥 Race the Sun (1996)
🔥 The Rich Man's Wife (1996)
🔥 B*A*P*S (1998)
🔥 Why do Fools fall in Love (1998)
🔥 Welcome to Hollywood (1998)
🔥 X-Men (2000)
🔥 Swordfish (2001)
🔥 Monster's Ball (2001)
🔥 Die Another Day (2002)
🔥 X-Men 2 (2003)
🔥 Gothika (2003)
🔥 Catwoman (2004)
🔥 X-Men : The Last Stand (2006)
🔥 Perfect Stranger (2007)
🔥 Things we Lost in the Fire (2007)
🔥 Frankie & Alice (2010)
🔥 New Year's Eve (2011)
🔥 Dark Tide (2012)
🔥 Cloud Atlas (2012)
🔥 Movie 43 (2013)
🔥 The Call (2013)
🔥 X-Men : The Days of Future Past (2014)
🔥 Kidnap (2017)
🔥 Kings (2017)
🔥 Kingsman (2017)
🔥 John Wick Chapter : 3 (2019)
🔥 Bruised (2020)
🔥 Moonfall (2022)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Halle_Berry
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 Jungle Fever (1991)
🔥 Strictly Businesses (1991)
🔥 The Last boy Scout (1991)
🔥 Boomerang (1992)
🔥 CB4 (1993)
🔥 Father Hood (1993)
🔥 The Program (1993)
🔥 The Flintstones (1994)
🔥 Losing Isaiah (1995)
🔥 Executive Decision (1996)
🔥 Girl 6 (1996)
🔥 Race the Sun (1996)
🔥 The Rich Man's Wife (1996)
🔥 B*A*P*S (1998)
🔥 Why do Fools fall in Love (1998)
🔥 Welcome to Hollywood (1998)
🔥 X-Men (2000)
🔥 Swordfish (2001)
🔥 Monster's Ball (2001)
🔥 Die Another Day (2002)
🔥 X-Men 2 (2003)
🔥 Gothika (2003)
🔥 Catwoman (2004)
🔥 X-Men : The Last Stand (2006)
🔥 Perfect Stranger (2007)
🔥 Things we Lost in the Fire (2007)
🔥 Frankie & Alice (2010)
🔥 New Year's Eve (2011)
🔥 Dark Tide (2012)
🔥 Cloud Atlas (2012)
🔥 Movie 43 (2013)
🔥 The Call (2013)
🔥 X-Men : The Days of Future Past (2014)
🔥 Kidnap (2017)
🔥 Kings (2017)
🔥 Kingsman (2017)
🔥 John Wick Chapter : 3 (2019)
🔥 Bruised (2020)
🔥 Moonfall (2022)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Halle_Berry
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰 نگاهی به فیلم "طعم چیزها"
🎥 طعم چیزها، اثر گرم و دلپذیری است، درست مانند "یوجین" (با بازی عالی "ژولیت بینوش") که غذاها را با عشق و علاقه میپزد، فیلمساز هم فیلم را با عشق ساخته، از رنگ و نور و فیلمبرداری تا بازیها و نحوهی روایت، همهچیز در فیلم گرم است و مطبوع.
با اینکه به نظر میآید فیلم دربارهی غذا و آشپزی است، فیلمساز فیلم را فراتر از این حرفها میبرد و آشپزی را بهانهای میکند برای عشق بین دو انسان، دو انسانی که بیست سال است کنار یکدیگرند و هر دو یک علاقهی مشترک بینشان است، آشپزی، آشپزی به بهانهی هم. برای زن مهم است که غذا باب طبع اربابش باشد، و برای ارباب هم مهم است که غذایی که میخورد را یوجین درست کرده باشد.
مرد عاشق نگاه کردن به زن است، چه در اتاق زن و هنگام استحمامش باشد و چه هنگام غذا خوردنش، مرد دوست دارد در همه حال به تماشای "یوجین" بنشیند، و چه چیزی بالاتر و برتر از این نوع عشق، نگاهِ عشق به معشوق در حالات و لحظات مختلف.
یکی از نکات جالب توجه فیلمبرداری فیلم است، فیلمبردار اکثر نماها را مانند آشپزی فیلمبرداری کرده است، حرکت دوربین نرم است و روان، مانند غذاهایی که داخل ظرف در حال پخته شدن هستند و به آرامی از این سو به آن سو میروند. اوج این امر صحنهای است که زن و مرد زیر نور مهتاب در محوطهی بیرونی نشستهاند به صحبت، فیلمبردار به جای کاتِ معمولِ این صحنهها که از یکی کات بخورد به دیگری، خیلی نرم دوربین را از روی یکی به سمت دیگری میبرد و بالعکس، انگار شخصیتها در یک ظرف در حال پیچوتاب خوردناند و به تعبیری در حال معاشقه.
اواخر فیلم با اینکه تلخ است اما باز آن گرما و حرارتِ طول فیلم را دارد، وقتی مرد آشپزی را به آن دختر نوجوان یاد میدهد انگار یک "یوجینِ" دیگر در حال تولد است، مرد نمیتواند کسی را به عنوان جایگزین "یوجین" بپذیرد، هر که به عنوان آشپز میآید و هر چه میپزد به مذاق مرد خوش نمیآید، زیرا مسئله فقط پختن غذا نبود، هر چه بود و نبود عشق بود.
انتهای فیلم وقتی دوستِ مرد میآید و نوید پیدا شدن یک آشپز خوب را به مرد میدهد، با اینکه مرد میرود تا با او صحبت کند اما وقتی گذر فصلها را میبینیم تنها چیزی که مانده جوهرهی وجودی مرد و "یوجین" است که در آشپزخانه نشستهاند و عاشقانه با هم صحبت میکنند.
طعم چیزها را با نگاهِ گرم و با احساس ببینید، یک اثر عاشقانهی خوب و باارزش است.
📽️ The Taste of Things (2023)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 طعم چیزها، اثر گرم و دلپذیری است، درست مانند "یوجین" (با بازی عالی "ژولیت بینوش") که غذاها را با عشق و علاقه میپزد، فیلمساز هم فیلم را با عشق ساخته، از رنگ و نور و فیلمبرداری تا بازیها و نحوهی روایت، همهچیز در فیلم گرم است و مطبوع.
با اینکه به نظر میآید فیلم دربارهی غذا و آشپزی است، فیلمساز فیلم را فراتر از این حرفها میبرد و آشپزی را بهانهای میکند برای عشق بین دو انسان، دو انسانی که بیست سال است کنار یکدیگرند و هر دو یک علاقهی مشترک بینشان است، آشپزی، آشپزی به بهانهی هم. برای زن مهم است که غذا باب طبع اربابش باشد، و برای ارباب هم مهم است که غذایی که میخورد را یوجین درست کرده باشد.
مرد عاشق نگاه کردن به زن است، چه در اتاق زن و هنگام استحمامش باشد و چه هنگام غذا خوردنش، مرد دوست دارد در همه حال به تماشای "یوجین" بنشیند، و چه چیزی بالاتر و برتر از این نوع عشق، نگاهِ عشق به معشوق در حالات و لحظات مختلف.
یکی از نکات جالب توجه فیلمبرداری فیلم است، فیلمبردار اکثر نماها را مانند آشپزی فیلمبرداری کرده است، حرکت دوربین نرم است و روان، مانند غذاهایی که داخل ظرف در حال پخته شدن هستند و به آرامی از این سو به آن سو میروند. اوج این امر صحنهای است که زن و مرد زیر نور مهتاب در محوطهی بیرونی نشستهاند به صحبت، فیلمبردار به جای کاتِ معمولِ این صحنهها که از یکی کات بخورد به دیگری، خیلی نرم دوربین را از روی یکی به سمت دیگری میبرد و بالعکس، انگار شخصیتها در یک ظرف در حال پیچوتاب خوردناند و به تعبیری در حال معاشقه.
اواخر فیلم با اینکه تلخ است اما باز آن گرما و حرارتِ طول فیلم را دارد، وقتی مرد آشپزی را به آن دختر نوجوان یاد میدهد انگار یک "یوجینِ" دیگر در حال تولد است، مرد نمیتواند کسی را به عنوان جایگزین "یوجین" بپذیرد، هر که به عنوان آشپز میآید و هر چه میپزد به مذاق مرد خوش نمیآید، زیرا مسئله فقط پختن غذا نبود، هر چه بود و نبود عشق بود.
انتهای فیلم وقتی دوستِ مرد میآید و نوید پیدا شدن یک آشپز خوب را به مرد میدهد، با اینکه مرد میرود تا با او صحبت کند اما وقتی گذر فصلها را میبینیم تنها چیزی که مانده جوهرهی وجودی مرد و "یوجین" است که در آشپزخانه نشستهاند و عاشقانه با هم صحبت میکنند.
طعم چیزها را با نگاهِ گرم و با احساس ببینید، یک اثر عاشقانهی خوب و باارزش است.
📽️ The Taste of Things (2023)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 بیست سریال علمیتخیلی عالی که کمتر از آنچه که باید دیده شدهاند به انتخاب وبسایت Collider:
👾 Farscape (1999 - 2003)
👾 For All Mankind (2019 - )
👾 Counterpart (2017 - 2019)
👾 Resident Alien (2021 - )
👾 Humans (2015 - 2018)
👾 12 Monkeys (2015 - 2018)
👾 Foundation (2021 - )
👾 Alice in Borderland (2020 - 2022)
👾 Future Man (2017 - 2020)
👾 Devs (2020)
👾 The Expanse (2015 - 2022)
👾 Torchwood (2006 - 2011)
👾 Tales from the Loop (2020)
👾 The Peripheral (2022)
👾 Raised by Wolves (2020 - 2022)
👾 Lost in Space (2018 - 2021)
👾 Lexx (1996 - 2002)
👾 Night Sky (2022)
👾 The 4400 (2004 - 2007)
👾 Fringe (2008 - 2013)
⚠️ برای دانلود عناوین از سریز سرچ کنید.
#پیشنهاد_سریال
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
👾 Farscape (1999 - 2003)
👾 For All Mankind (2019 - )
👾 Counterpart (2017 - 2019)
👾 Resident Alien (2021 - )
👾 Humans (2015 - 2018)
👾 12 Monkeys (2015 - 2018)
👾 Foundation (2021 - )
👾 Alice in Borderland (2020 - 2022)
👾 Future Man (2017 - 2020)
👾 Devs (2020)
👾 The Expanse (2015 - 2022)
👾 Torchwood (2006 - 2011)
👾 Tales from the Loop (2020)
👾 The Peripheral (2022)
👾 Raised by Wolves (2020 - 2022)
👾 Lost in Space (2018 - 2021)
👾 Lexx (1996 - 2002)
👾 Night Sky (2022)
👾 The 4400 (2004 - 2007)
👾 Fringe (2008 - 2013)
⚠️ برای دانلود عناوین از سریز سرچ کنید.
#پیشنهاد_سریال
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
راز شخصیتهای منفی "دیوید فینچر": جان دو..!
این جمله، قطعا یکی از مو به تن سیخکنترین جملات است:و کوین اسپیسی ! بارها و بارها امکان داشت هزاران فیلم معمایی دیده باشیم؛ اما پایان هیچکدام، ذرهای به اندازه "7" غافلگیرکننده نبود. اما راز این غافلگیری، صرفا در لو ندادن بازیگرش است؟
بارها ذکر کردهام که وقتی قرار است شخصیت منفیای ساخته شود، مهمترین مشخصه آن، جلو بودن از پروتاگونیست داستان است. وقتی آنتاگونیست داستان شما، تک تک قدمهای کاراکتر محوری را پیشبینی کند و برای آن برنامهای داشته باشد، اگر کارگردان موفق شده باشد شما را به شخصیت اول نزدیک کند، تعلیق مثال زدنیای در شما خلق میشود. حال تصور کنید که از اول تا آخرین ثانیه داستان، قاتل قصه، همواره از دو پلیس ما جلوتر است؛ تک تک حرکاتشان را میداند و برای آن برنامه دارد و در ثانیه آخر هم پرچم پیروزی خودش را برافراشته میکند. مسلما این شخصیت، برای شما بسیار تحسین برانگیز میشود؛ اما چگونه میتوان بهترین شد؟ اگر پروتاگونیست ما هم باهوش باشد و کارهای او احمقانه و ابتدایی به نظر نرسد، به طوری که رو دست زدن به آنها شبیه معجزه به نظر برسد، اینجاست که مخاطب نبوغ شخصیت منفی را تحسین میکند و آن را در لیست خطرناکترین آنتاگونیستهای ممکن قرار میدهد.
فیلم از یک صحنه قتل ساده شروع میشود. قتلی که به نظر بسیار ابتدایی و ساده به نظر میرسد. فردی که با سیم خاردار بسته شده و شکمش از اسید پر شده! به نظر میرسد که فقط یک روانی عادی داستانهای جنایی، حال با کمی خشونت بیشتر مرتکب این قتل شده! اینجا، سادیسمی بودن و خطرناک بودن ضدقهرمان برای ما تیک میخورد؛ اینکه او، میتواند سر هر انسانی که سد راهش شود این بلا را بیاورد. وقتی کارآگاهان کم کم قطعات معما را کنار هم میچینند، متوجه علت قتلهای این مرد میشوند! اینجا هم موضوعی یه نام انگیزه مطرح است، که اهمیت چندانی در پردازش شخصیت منفی ندارد، و هم بحث دیگری مطرح میشود که بسیار مهمتر است: سواد و مطالعه بسیار زیاد!
آنچه از جان دو مشحص است، این است که او بسیار مطالعه میکند. این موضوع نه فقط در انگیزه، بلکه در رفتار، هوش و ذکاوت و کلام او هم پیداست. حرف زدن جان دو، مثل یک قاتل عادی نیست. چیزی به مانند دکتر هانیبال لکتر! این دو نفر انسانهای باسواد و تحصیل کردهای هستند که همین مطالعههای فراوان آنها را به این روز کشانده! خواندن کتابهای متعدد، در ذهن آنها، تخم فلسفهای اشتباه را کاشته و این تخم آنقدر در ذهن این دو ریشه دوانده که حاضرند برای اجرای این فلسفه دست به هرکاری بزنند و خودشان را فدا کنند! حال فداکردن جان دو دقیقا جایی ثابت میشود کهخودش را به پلیس معرفی میکند !
باقی متن حاوی اسپویل است!
معرفی به پلیس! این موضوع، هردفعه اتفاق افتاد یک جای کار میلنگید. میدانیم که شخصیت منفی حتما نقشهای دارد ولی نمیدانیم این نقشه چیست. اینجا کار کارگردان سخت میشود. فیلمساز اینجا مخاطب را در یک چاله قرار میدهد؛ هرثانیهای که از فیلم بگذرد، این چاله عمیقتر میشود و مخاطب انتظار اتفاقی ویژه و هیجان انگیز را دارد. اتفاقی که نشان دهد جان دو چقدر نابغه است. استاد "فینچر" چنان رو دستی به مخاطب خود میزند که واقعا هیچکس انتظارش را نداشت. جان دو به مانند جوکر به دنبال این بود که اثبات کند ما انسانها با گناه به دنیا میآییم. همه ما گناهکار هستیم و فقط غلظتش در افراد متفاوت است. این موضوعی است که ممکن است خود ما، در ابتدا آن را یک جمله مثلا بولد دیگر از یک شخصیت منفی بدانیم که درحال سخنرانی فقط جملات قصار میگوید. اما برای جان دو فرق دارد! جان دو یک انسان با سواد است. پشت تک تک کلمات او سالها مطالعه(البته به غلط) نهفته. پس وقتی او این حرف را میزند، از سر عقده و نادانی نیست، جایی از کار قرار است به ما این را ثابت کند.
کدام یک از ما هست که بگوید: اگر جای میلز بودم، شلیک نمیکردم؟! دو راهیای را جلوی ما قرار میدهد که بینهایت دشوار است. تمام احساسات و عواطف انسانی را در یک سکانس و کمتر از ۳۰ ثانیه به چالش میکشد و اینگونه "دیوید فینچر" به امثال "لانتیموس" یاد میدهد چگونه میتوان فلسفه و سینما را مخلوط کرد! ۳۰ ثانیهای که مجموعهای از احساسات متفاوت، اطراف میلز و خود مخاطب را فراگرفته؛ جان دو یک ریز حرف میزند و به میلز اجازه فکر کردن نمیدهد تا او بر اساس غریزهاش تصمیم بگیرد و در نهایت با شلیک میلز، جان دو ثابت کرد که یک انسان، با تمام فضایلش، از بیخ گناهکار است و گناهکار هم از دنیا خواهد رفت! حتی جمله پایانی فیلم که سامرست میگوید، نشان از این است که خود او، به حرفهای جان دو ایمان آورده!
Se7en (1995)
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
این جمله، قطعا یکی از مو به تن سیخکنترین جملات است:
بارها ذکر کردهام که وقتی قرار است شخصیت منفیای ساخته شود، مهمترین مشخصه آن، جلو بودن از پروتاگونیست داستان است. وقتی آنتاگونیست داستان شما، تک تک قدمهای کاراکتر محوری را پیشبینی کند و برای آن برنامهای داشته باشد، اگر کارگردان موفق شده باشد شما را به شخصیت اول نزدیک کند، تعلیق مثال زدنیای در شما خلق میشود. حال تصور کنید که از اول تا آخرین ثانیه داستان، قاتل قصه، همواره از دو پلیس ما جلوتر است؛ تک تک حرکاتشان را میداند و برای آن برنامه دارد و در ثانیه آخر هم پرچم پیروزی خودش را برافراشته میکند. مسلما این شخصیت، برای شما بسیار تحسین برانگیز میشود؛ اما چگونه میتوان بهترین شد؟ اگر پروتاگونیست ما هم باهوش باشد و کارهای او احمقانه و ابتدایی به نظر نرسد، به طوری که رو دست زدن به آنها شبیه معجزه به نظر برسد، اینجاست که مخاطب نبوغ شخصیت منفی را تحسین میکند و آن را در لیست خطرناکترین آنتاگونیستهای ممکن قرار میدهد.
فیلم از یک صحنه قتل ساده شروع میشود. قتلی که به نظر بسیار ابتدایی و ساده به نظر میرسد. فردی که با سیم خاردار بسته شده و شکمش از اسید پر شده! به نظر میرسد که فقط یک روانی عادی داستانهای جنایی، حال با کمی خشونت بیشتر مرتکب این قتل شده! اینجا، سادیسمی بودن و خطرناک بودن ضدقهرمان برای ما تیک میخورد؛ اینکه او، میتواند سر هر انسانی که سد راهش شود این بلا را بیاورد. وقتی کارآگاهان کم کم قطعات معما را کنار هم میچینند، متوجه علت قتلهای این مرد میشوند! اینجا هم موضوعی یه نام انگیزه مطرح است، که اهمیت چندانی در پردازش شخصیت منفی ندارد، و هم بحث دیگری مطرح میشود که بسیار مهمتر است: سواد و مطالعه بسیار زیاد!
آنچه از جان دو مشحص است، این است که او بسیار مطالعه میکند. این موضوع نه فقط در انگیزه، بلکه در رفتار، هوش و ذکاوت و کلام او هم پیداست. حرف زدن جان دو، مثل یک قاتل عادی نیست. چیزی به مانند دکتر هانیبال لکتر! این دو نفر انسانهای باسواد و تحصیل کردهای هستند که همین مطالعههای فراوان آنها را به این روز کشانده! خواندن کتابهای متعدد، در ذهن آنها، تخم فلسفهای اشتباه را کاشته و این تخم آنقدر در ذهن این دو ریشه دوانده که حاضرند برای اجرای این فلسفه دست به هرکاری بزنند و خودشان را فدا کنند! حال فداکردن جان دو دقیقا جایی ثابت میشود که
باقی متن حاوی اسپویل است!
معرفی به پلیس! این موضوع، هردفعه اتفاق افتاد یک جای کار میلنگید. میدانیم که شخصیت منفی حتما نقشهای دارد ولی نمیدانیم این نقشه چیست. اینجا کار کارگردان سخت میشود. فیلمساز اینجا مخاطب را در یک چاله قرار میدهد؛ هرثانیهای که از فیلم بگذرد، این چاله عمیقتر میشود و مخاطب انتظار اتفاقی ویژه و هیجان انگیز را دارد. اتفاقی که نشان دهد جان دو چقدر نابغه است. استاد "فینچر" چنان رو دستی به مخاطب خود میزند که واقعا هیچکس انتظارش را نداشت. جان دو به مانند جوکر به دنبال این بود که اثبات کند ما انسانها با گناه به دنیا میآییم. همه ما گناهکار هستیم و فقط غلظتش در افراد متفاوت است. این موضوعی است که ممکن است خود ما، در ابتدا آن را یک جمله مثلا بولد دیگر از یک شخصیت منفی بدانیم که درحال سخنرانی فقط جملات قصار میگوید. اما برای جان دو فرق دارد! جان دو یک انسان با سواد است. پشت تک تک کلمات او سالها مطالعه(البته به غلط) نهفته. پس وقتی او این حرف را میزند، از سر عقده و نادانی نیست، جایی از کار قرار است به ما این را ثابت کند.
کدام یک از ما هست که بگوید: اگر جای میلز بودم، شلیک نمیکردم؟! دو راهیای را جلوی ما قرار میدهد که بینهایت دشوار است. تمام احساسات و عواطف انسانی را در یک سکانس و کمتر از ۳۰ ثانیه به چالش میکشد و اینگونه "دیوید فینچر" به امثال "لانتیموس" یاد میدهد چگونه میتوان فلسفه و سینما را مخلوط کرد! ۳۰ ثانیهای که مجموعهای از احساسات متفاوت، اطراف میلز و خود مخاطب را فراگرفته؛ جان دو یک ریز حرف میزند و به میلز اجازه فکر کردن نمیدهد تا او بر اساس غریزهاش تصمیم بگیرد و در نهایت با شلیک میلز، جان دو ثابت کرد که یک انسان، با تمام فضایلش، از بیخ گناهکار است و گناهکار هم از دنیا خواهد رفت! حتی جمله پایانی فیلم که سامرست میگوید، نشان از این است که خود او، به حرفهای جان دو ایمان آورده!
Se7en (1995)
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm