🎥 لیدیا تار اولین رهبر زن ارکستر فیلارمونیک برلین، شخصیتی جدی و مصمم که در دنیای موسیقی به جایگاهی رشک برانگیز رسیده است. در ابتدا او در اوج مسیر حرفهای خود قرار دارد و برای اجرای سمفونی جدیدش آماده میشود، فردی نامجو که در ابتدا برای این رفتار قابل ستودن است اما به مرور خطرناک میشود و مسیر زوالش آغاز میشود.
"تاد فیلد" ۱۶ پس از ساخت فیلم “بچههای کوچک” دوباره به خوبی در مقام کارگردانی ظاهر شد و اثر قابل تحسین دیگری را ساخت، ”تار” که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز اکران شد و کارگردانی "فیلد" و نقشآفرینی "بلانشت" که جام ولپی را به دست آورد مورد تحسین قرار گرفت، اما به این جوایز اکتفا نکرد و نامزد ۶ جایزه اسکار و ۳ گلدن گلوب شد که "بلانشت" گلدن گلوب را به دست آورد.
📽 TÁR (2022)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
"تاد فیلد" ۱۶ پس از ساخت فیلم “بچههای کوچک” دوباره به خوبی در مقام کارگردانی ظاهر شد و اثر قابل تحسین دیگری را ساخت، ”تار” که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز اکران شد و کارگردانی "فیلد" و نقشآفرینی "بلانشت" که جام ولپی را به دست آورد مورد تحسین قرار گرفت، اما به این جوایز اکتفا نکرد و نامزد ۶ جایزه اسکار و ۳ گلدن گلوب شد که "بلانشت" گلدن گلوب را به دست آورد.
📽 TÁR (2022)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 ده سریال برتر که براساس زندگی گنگسترهای واقعی ساخته شدهاند به انتخاب وبسایت MovieWeb:
🔥 El Chapo (2017 - 2018)
🔥 BMF (2021 - )
🔥 Narco-Saints (2021)
🔥 The Untouchables (1993)
🔥 Griselda (2024)
🔥 The Serpent (2021)
🔥 Underbelly (2009 - 2013)
🔥 Narcos (2015 - 2017)
🔥 Godfather of Harlem (2019 - )
🔥 Boardwalk Empire (2010 - 2014)
⚠️ برای دانلود عناوین از سریز سرچ کنید.
#پیشنهاد_سریال
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 El Chapo (2017 - 2018)
🔥 BMF (2021 - )
🔥 Narco-Saints (2021)
🔥 The Untouchables (1993)
🔥 Griselda (2024)
🔥 The Serpent (2021)
🔥 Underbelly (2009 - 2013)
🔥 Narcos (2015 - 2017)
🔥 Godfather of Harlem (2019 - )
🔥 Boardwalk Empire (2010 - 2014)
⚠️ برای دانلود عناوین از سریز سرچ کنید.
#پیشنهاد_سریال
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰شخصیت شناسی "تانوس"؛ انسانیترین تایتان!
📝قبلا درباره دستاورد "مارول" و "کوین فایگی" حرف زده بودیم. گفتیم که یکی از مهمترین دستاوردهای آن معرفی تایتانی به نام "تانوس" بود. یک موجود بیگانه که به عنوان ابرقدرت کیهانی در جهان مارول شناخته میشود. اما چرا تانوس یکی از بهترین شخصیتهای منفیای است که در ذهن میماند؟ بیایید چندتا از مهمترین عواملی که در رسیدن تانوس به این جایگاه نقش داشتند را مرور کنیم.
شروعی بسیار رعبآور! اولین تصویری که شما از نقش منفی خود نشان میدهی بسیار مهم است. یک قانونی وجود دارد که میگوید: شما فقط ۴ ثانیه وقت دارید که خود را به مخاطب خود ثابت کنید که تانوس اینکار را با قدرت انجام میدهد. به یاد بیاورید که در فیلم "ثور رگناروک" اهالی "آزگارد" با یکی از قدرتمندترین شخصیتهای مارول مبارزه کردند و آن را شکست دادند. حال در تصویر اولی که از فیلم میبینیم، شاهد قتل عام شدن مردم "آزگارد" به دست تانوس هستیم. در عین حال میبینیم که او یکی از قدرتمندترین و حتی شاید قویترین شخصیت مارول را با حقارت تمام شکست داده! همین کافی است که شما از این شخصیت بترسید و او را تا حدودی جدی بگیرید! حتی اگر این هم کافی نباشد، شاهد قتل یکی از محبوبترین و مهمترین شخصیتهای مارول به دست او هستیم و با اینکار، فیلم علاوه بر قدرت، زیرکی مثال زدنیای را هم برای تانوس ساخته میشود.
او بسیار احساسی است! از تک تک رفتارهای تانوس میتوان این برداشت را داشت که او یک تایتان بسیار احساسی است که اتفاقاتی باعث شده این عاطفه را برای همیشه درون خودش خفه کند و آن را در اعماق وجودش دفن کند. او خانوادهها را قتل عام میکند ولی دلش میسوزد که یک دختربچه شاهد مرگ مادر خود باشد. او احترام خیلی زیادی برای دشمنانش قائل است و هرگز از مسیرهای غیر شرافتمندانه مبارزه نمیکند. او انسانی است که فقط پایبند به هدفش است ولی بعضا احساسات او باعث میشود عدهای را خارج از کنترل و هدفش به قتل برساند. برای مثال میدانیم که او نصف مردم یک سیاره را قتل عام میکرد، اما در "آزگارد" تمام اهالی را از دم تیغ گذراند. این انعطاف پذیری او در عقیدهاش، و احترام بیش از اندازهای که برای دشمنانش و سبک مبارزهاش قائل است، باعث میشود مخاطبش برای همراهی او و درک کردن اهدافش هیچ مشکلی نداشته باشد و در عین ترسیدن، احترام زیادی هم بر او قائل باشد.
تانوس نمیخواهد دنیا را فتح کند! حقیقتا درک این موضوع همیشه سخت بوده و هست که چرا یک موجود اصلا باید بخواهد دنیا را فتح کند؟ میخواهد به چه چیزی برسد؟ اما این موضوع برای تانوس صادق نیست. تانوس یک قاتل یا یک روانی نیست؛ او یک دانشمند است که مشخص است سالها تحقیق کرده تا به چنین نتیجهای برسد! جایی در فیلم میگوید: سختترین تصمیمها نیازمند قویترین ارادهها است. این جمله، جدای آنکه مهر تأییدی بر وجه احساسی تانوس میزند، نشان میدهد که او چقدر با خودش و افکارش کلنجار رفته تا توانسته خودش را راضی کند که ایدهای که هرگز به آن بهایی داده نشد را عملی کند! او به دنبال قدرت نبود؛ فقط میخواست دنیا به جای بهتری تبدیل شود. میخواست موجودات ساکن هر سیارهای زندگی بهتری داشته باشند. این موضوع شاید به گونهای نشانه یک ترومای کودکی در این شخص باشد. شاید نشان دهنده آن باشد که خود او در کودکی با فقر شدید مواجه بوده که جرقهای برای شکل گیری این عقیده است. اما "مارول" با هنر تمام حرفی از این موضوع نمیزند. چون نمیخواهد ذهن مخاطبش از داستان اصلی منحرف شود و درگیر چیزهای بیخودی شود که هیچ اهمیتی در پیشبرد داستان ندارد. بعضا در احمقانهترین نقدهای فارسی بیان میشود که عقیده تانوس اشتباه است به خاطر این او شخصیت منفی خوبی نیست! خب سؤال بنده این است؛ کدام شخصیت منفی عقیده درستی داشت؟ اگر یک شخصیت منفی ذهنیت سالم و صحیحی داشته باشد که اصلا منفی نیست! از قضا میشود قهرمان داستان! افکار و اندیشه تانوس هم چنین حکمی دارد؛ اشتباه است ولی توجیه پذیر است. علتش را هم ذکر کردم در متن؛ بله در فیلم بیان نمیشود ولی میشود آن را به آسانی بر اساس سرنخهایی که آثار مارول به ما میدهند آن را استنباط کنیم.
برای تحلیل کامل شخصیت تانوس به بیش از یک متن احتیاج است و اینها صرفا مهمترین ویژگیهای شخصیتی او بودند. همه موارد ذکر شده، مهر تأییدی بر درجه یک بودن و کمنقص بودن این شخصیت است. تانوس قابل احترام است، نفرتانگیز و در عین حال دوست داشتنی است. نوعی از سبک زیستن است و به مخاطب خود از هر سنی میتواند کلی درس زندگی بیآموزد.
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
📝قبلا درباره دستاورد "مارول" و "کوین فایگی" حرف زده بودیم. گفتیم که یکی از مهمترین دستاوردهای آن معرفی تایتانی به نام "تانوس" بود. یک موجود بیگانه که به عنوان ابرقدرت کیهانی در جهان مارول شناخته میشود. اما چرا تانوس یکی از بهترین شخصیتهای منفیای است که در ذهن میماند؟ بیایید چندتا از مهمترین عواملی که در رسیدن تانوس به این جایگاه نقش داشتند را مرور کنیم.
شروعی بسیار رعبآور! اولین تصویری که شما از نقش منفی خود نشان میدهی بسیار مهم است. یک قانونی وجود دارد که میگوید: شما فقط ۴ ثانیه وقت دارید که خود را به مخاطب خود ثابت کنید که تانوس اینکار را با قدرت انجام میدهد. به یاد بیاورید که در فیلم "ثور رگناروک" اهالی "آزگارد" با یکی از قدرتمندترین شخصیتهای مارول مبارزه کردند و آن را شکست دادند. حال در تصویر اولی که از فیلم میبینیم، شاهد قتل عام شدن مردم "آزگارد" به دست تانوس هستیم. در عین حال میبینیم که او یکی از قدرتمندترین و حتی شاید قویترین شخصیت مارول را با حقارت تمام شکست داده! همین کافی است که شما از این شخصیت بترسید و او را تا حدودی جدی بگیرید! حتی اگر این هم کافی نباشد، شاهد قتل یکی از محبوبترین و مهمترین شخصیتهای مارول به دست او هستیم و با اینکار، فیلم علاوه بر قدرت، زیرکی مثال زدنیای را هم برای تانوس ساخته میشود.
او بسیار احساسی است! از تک تک رفتارهای تانوس میتوان این برداشت را داشت که او یک تایتان بسیار احساسی است که اتفاقاتی باعث شده این عاطفه را برای همیشه درون خودش خفه کند و آن را در اعماق وجودش دفن کند. او خانوادهها را قتل عام میکند ولی دلش میسوزد که یک دختربچه شاهد مرگ مادر خود باشد. او احترام خیلی زیادی برای دشمنانش قائل است و هرگز از مسیرهای غیر شرافتمندانه مبارزه نمیکند. او انسانی است که فقط پایبند به هدفش است ولی بعضا احساسات او باعث میشود عدهای را خارج از کنترل و هدفش به قتل برساند. برای مثال میدانیم که او نصف مردم یک سیاره را قتل عام میکرد، اما در "آزگارد" تمام اهالی را از دم تیغ گذراند. این انعطاف پذیری او در عقیدهاش، و احترام بیش از اندازهای که برای دشمنانش و سبک مبارزهاش قائل است، باعث میشود مخاطبش برای همراهی او و درک کردن اهدافش هیچ مشکلی نداشته باشد و در عین ترسیدن، احترام زیادی هم بر او قائل باشد.
تانوس نمیخواهد دنیا را فتح کند! حقیقتا درک این موضوع همیشه سخت بوده و هست که چرا یک موجود اصلا باید بخواهد دنیا را فتح کند؟ میخواهد به چه چیزی برسد؟ اما این موضوع برای تانوس صادق نیست. تانوس یک قاتل یا یک روانی نیست؛ او یک دانشمند است که مشخص است سالها تحقیق کرده تا به چنین نتیجهای برسد! جایی در فیلم میگوید: سختترین تصمیمها نیازمند قویترین ارادهها است. این جمله، جدای آنکه مهر تأییدی بر وجه احساسی تانوس میزند، نشان میدهد که او چقدر با خودش و افکارش کلنجار رفته تا توانسته خودش را راضی کند که ایدهای که هرگز به آن بهایی داده نشد را عملی کند! او به دنبال قدرت نبود؛ فقط میخواست دنیا به جای بهتری تبدیل شود. میخواست موجودات ساکن هر سیارهای زندگی بهتری داشته باشند. این موضوع شاید به گونهای نشانه یک ترومای کودکی در این شخص باشد. شاید نشان دهنده آن باشد که خود او در کودکی با فقر شدید مواجه بوده که جرقهای برای شکل گیری این عقیده است. اما "مارول" با هنر تمام حرفی از این موضوع نمیزند. چون نمیخواهد ذهن مخاطبش از داستان اصلی منحرف شود و درگیر چیزهای بیخودی شود که هیچ اهمیتی در پیشبرد داستان ندارد. بعضا در احمقانهترین نقدهای فارسی بیان میشود که عقیده تانوس اشتباه است به خاطر این او شخصیت منفی خوبی نیست! خب سؤال بنده این است؛ کدام شخصیت منفی عقیده درستی داشت؟ اگر یک شخصیت منفی ذهنیت سالم و صحیحی داشته باشد که اصلا منفی نیست! از قضا میشود قهرمان داستان! افکار و اندیشه تانوس هم چنین حکمی دارد؛ اشتباه است ولی توجیه پذیر است. علتش را هم ذکر کردم در متن؛ بله در فیلم بیان نمیشود ولی میشود آن را به آسانی بر اساس سرنخهایی که آثار مارول به ما میدهند آن را استنباط کنیم.
برای تحلیل کامل شخصیت تانوس به بیش از یک متن احتیاج است و اینها صرفا مهمترین ویژگیهای شخصیتی او بودند. همه موارد ذکر شده، مهر تأییدی بر درجه یک بودن و کمنقص بودن این شخصیت است. تانوس قابل احترام است، نفرتانگیز و در عین حال دوست داشتنی است. نوعی از سبک زیستن است و به مخاطب خود از هر سنی میتواند کلی درس زندگی بیآموزد.
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🔰 قبل از اینکه "مارتین اسکورسیزی" به عنوان کارگردان فیلم "جزیره شاتر" انتخاب شود "دیوید فینچر" برای این کار درنظر گرفته شده بود. او قصد داشت تا فیلم را با بازی "برد پیت" و "مارک والبرگ" درنقشهای اصلی بسازد. در نهایت اما تهیهکنندگان "اسکورسیزی" را برای کارگردانی انتخاب کردند.
🎬 Shutter Island (2010)
#Fact
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎬 Shutter Island (2010)
#Fact
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📺 کالکشن فیلمهای "رناته رینسوه":
🔥 Oslo, August 31st (2011)
🔥 The Orheim Company (2012)
🔥 Women in Oversized Men's Shirts (2015)
🔥 Dark Woods II (2015)
🔥 Welcome to Norway (2016)
🔥 Twigson the Explorer (2017)
🔥 Føniks (2018)
🔥 The Worst Person in the World (2021)
🔥 Handling the Undead (2024)
🔥 A Different Man (2024)
🔥 Another End (2024)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Renate_Reinsve
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 Oslo, August 31st (2011)
🔥 The Orheim Company (2012)
🔥 Women in Oversized Men's Shirts (2015)
🔥 Dark Woods II (2015)
🔥 Welcome to Norway (2016)
🔥 Twigson the Explorer (2017)
🔥 Føniks (2018)
🔥 The Worst Person in the World (2021)
🔥 Handling the Undead (2024)
🔥 A Different Man (2024)
🔥 Another End (2024)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Renate_Reinsve
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰حقیقت همانست که در قلب خود پنهان کردهایم، کیفری با ریشهای دینی یا اساطیری؛ یادداشتی بر فیلم "چشمه باکره"، "اینگمار برگمان" محصول ۱۹۶۰
📝 فیلمی که اسکار را برای "برگمان" در سال ۱۹۶۱ به ارمغان میآورد، برگرفته از سرودی افسانه ای از سوئد قرن ۱۳ ام که نوعی وحشت فلسفی هستیشناسانه که تم مشترک اکثر فیلمهای برگمان را در بر میگیرد، فضای غالب "چشمهی باکره" نیز هست. این رعب فراگیر با فیلمبرداری سیاه سفید و و کنتراست "سون نیکویست", فیلمبردار چیرهدست و وفادار آثار "برگمان"، شدت یافته و تغلیظ میشود.
زمان وقوع حوادث فیلم، حد فاصل پاگانیسم و بت پرستی نوردیک در میان قرن ۸ تا ۱۳ میلادی و ورود مسیحیت و پذیرش ادیان توحیدی به عنوان مذهب جدید رسمی را در بر میگیرد: صحنهی نمایشی ملهم از ریشه دار و تاثیرگذار ماندن باورهای قدیمی، اعتقاد به اصلاح ناپذیر بودن ذات انسان و ماهیت گناه آلود او که نقطه مشترک هر دو آیین نورث و مسیحیت تثلیثی است و پیروان هر یک نهایتا با شیوهای یکسان، عقدهها و کینههای خود را با خشونت بروز میدهند.
مضامین اصلی فیلم که بستر کشمکش را تشکیل میدهند شامل:
خشونت علیه طبیعت (مبارزه با سرشت انسانی و قوانین جبری)
که مقارن با فرصت طلبی برای بروز گوشه های پلید و تاریکی ذات، همراه زمینهی اسطورهای بیرحمانه ( نفرین و کینخواهی و قربانی دادن خدای جنگ و انتقام اودین) بستری مهیا برای یکه تازی قدرت و بهرهکشی فراهم میکند؛ آتشی که نهایتاً خشک و تر را با هم میسوزاند و به کودک و باکره و زنان هم رحم نمیکند.
وحشت و پیشبینی شوم که در خواب و الهام و نفرین تجلی مییابد, نمادی از ناخودآگاه تعفنبار است که مجموع این عناصر در کنار هم اثری دلهرهآور و تلفیقی از درونمایه روانکاوی و اسطورهای را پیش چشم مخاطب میگذارد.
از دیگر مفاهیم مورد بحث میتوان به در هم تنیدگی و اشارات واضح به تضاد وجنگ دائمی میان غریزه مرگ و زندگی اشاره کرد که هم در طبیعت و زن بعنوان نماد آن وجود دارد که نماد بخشش باروری نور اصالت و معصومیت است و نیروی نیکی و حیات و برتر به شمار میرود. در طرف دیگر، غریزه مرگ که به شرارت خونخواری وحشت قسمت های سرخورده و انتقامجویی انسان برمیگردد و در طبیعت با بلایای طبیعی مثل طوفان سیل زلزله و آتشفشان بروز مییابد که در پی نابودی حیات و سکون و تباهی است. بدین سان در پس هر ویرانی و پایانی آغازی مجدد است و این چرخه پایدار تدریجا تکرار میشود تا به نقطه آغاز و پایان دیگری برگردد.
همچنین طبیعت در پی تعادل است و از آنجایی که در باورهای کهن اقوام اسکاندیناوی به نیروهای طبیعی و دلایل اسطورهای اعتقاد داشتند؛ خوشبختی و بهروزی در نظر آنان ذاتی شکننده و بیثبات دارد و نیروهای سرکوب شده و ضعیف بدنبال فرصتی برای غلبه هستند
و از آنجایی که این نابرابری همواره نمیتواند ادامه پیدا کند، دست به طغیان و آشوب زده تا از دوری خواری و حقارت راهی به مراتب بالاتر و عیان شدن پیدا کند. این اصل بصورت تقابل کارین و اینگری قابل مشاهده است و در پاسخ به چرایی تجاوز وحشیانه به کارین توسط اشرار و فرومایگان هم قابل استفاده است. صحنهای که واقعگرایی محض آن چون ضربه پتک در حافظه مخاطب حک میشود و انزجار و بهت، او را متشنج میکند.
📝 فیلمی که اسکار را برای "برگمان" در سال ۱۹۶۱ به ارمغان میآورد، برگرفته از سرودی افسانه ای از سوئد قرن ۱۳ ام که نوعی وحشت فلسفی هستیشناسانه که تم مشترک اکثر فیلمهای برگمان را در بر میگیرد، فضای غالب "چشمهی باکره" نیز هست. این رعب فراگیر با فیلمبرداری سیاه سفید و و کنتراست "سون نیکویست", فیلمبردار چیرهدست و وفادار آثار "برگمان"، شدت یافته و تغلیظ میشود.
زمان وقوع حوادث فیلم، حد فاصل پاگانیسم و بت پرستی نوردیک در میان قرن ۸ تا ۱۳ میلادی و ورود مسیحیت و پذیرش ادیان توحیدی به عنوان مذهب جدید رسمی را در بر میگیرد: صحنهی نمایشی ملهم از ریشه دار و تاثیرگذار ماندن باورهای قدیمی، اعتقاد به اصلاح ناپذیر بودن ذات انسان و ماهیت گناه آلود او که نقطه مشترک هر دو آیین نورث و مسیحیت تثلیثی است و پیروان هر یک نهایتا با شیوهای یکسان، عقدهها و کینههای خود را با خشونت بروز میدهند.
مضامین اصلی فیلم که بستر کشمکش را تشکیل میدهند شامل:
خشونت علیه طبیعت (مبارزه با سرشت انسانی و قوانین جبری)
که مقارن با فرصت طلبی برای بروز گوشه های پلید و تاریکی ذات، همراه زمینهی اسطورهای بیرحمانه ( نفرین و کینخواهی و قربانی دادن خدای جنگ و انتقام اودین) بستری مهیا برای یکه تازی قدرت و بهرهکشی فراهم میکند؛ آتشی که نهایتاً خشک و تر را با هم میسوزاند و به کودک و باکره و زنان هم رحم نمیکند.
وحشت و پیشبینی شوم که در خواب و الهام و نفرین تجلی مییابد, نمادی از ناخودآگاه تعفنبار است که مجموع این عناصر در کنار هم اثری دلهرهآور و تلفیقی از درونمایه روانکاوی و اسطورهای را پیش چشم مخاطب میگذارد.
از دیگر مفاهیم مورد بحث میتوان به در هم تنیدگی و اشارات واضح به تضاد وجنگ دائمی میان غریزه مرگ و زندگی اشاره کرد که هم در طبیعت و زن بعنوان نماد آن وجود دارد که نماد بخشش باروری نور اصالت و معصومیت است و نیروی نیکی و حیات و برتر به شمار میرود. در طرف دیگر، غریزه مرگ که به شرارت خونخواری وحشت قسمت های سرخورده و انتقامجویی انسان برمیگردد و در طبیعت با بلایای طبیعی مثل طوفان سیل زلزله و آتشفشان بروز مییابد که در پی نابودی حیات و سکون و تباهی است. بدین سان در پس هر ویرانی و پایانی آغازی مجدد است و این چرخه پایدار تدریجا تکرار میشود تا به نقطه آغاز و پایان دیگری برگردد.
همچنین طبیعت در پی تعادل است و از آنجایی که در باورهای کهن اقوام اسکاندیناوی به نیروهای طبیعی و دلایل اسطورهای اعتقاد داشتند؛ خوشبختی و بهروزی در نظر آنان ذاتی شکننده و بیثبات دارد و نیروهای سرکوب شده و ضعیف بدنبال فرصتی برای غلبه هستند
و از آنجایی که این نابرابری همواره نمیتواند ادامه پیدا کند، دست به طغیان و آشوب زده تا از دوری خواری و حقارت راهی به مراتب بالاتر و عیان شدن پیدا کند. این اصل بصورت تقابل کارین و اینگری قابل مشاهده است و در پاسخ به چرایی تجاوز وحشیانه به کارین توسط اشرار و فرومایگان هم قابل استفاده است. صحنهای که واقعگرایی محض آن چون ضربه پتک در حافظه مخاطب حک میشود و انزجار و بهت، او را متشنج میکند.
نشریه سینمایی کوفیلم
🔰حقیقت همانست که در قلب خود پنهان کردهایم، کیفری با ریشهای دینی یا اساطیری؛ یادداشتی بر فیلم "چشمه باکره"، "اینگمار برگمان" محصول ۱۹۶۰ 📝 فیلمی که اسکار را برای "برگمان" در سال ۱۹۶۱ به ارمغان میآورد، برگرفته از سرودی افسانه ای از سوئد قرن ۱۳ ام که نوعی…
دکور و طراحی صحنه و لباس همه در جهت بازآفرینی باورپذیر زیست قرون وسطا موفق عمل کردهاند و اکتها هر چند اغراق آمیز در معرفی تیپ هر شخصیت مؤثر بودهاند. فضاسازی دقیقا مشابه آنچه انتظار داشتیم باشد، ترسیم شده در هماهنگی با سایر مفاهیم فیلم جریان دارد.
همچنین فیلم تمام عناصر یک داستان مسیحی را دارد: یک قربانی معصوم که کارین دختر خانواده باشد، حرکت گله بزها برای تداعی بیشتر این مفهوم وجود دارد، دزدانی که خود توسط قدرتی بالاتر مجازات میشوند،یک خائن که شخص بیگناهی را به مسلخ میفرستد و بعد شاهد عذابش میشود و با خود سرزنش گری میکوشد از عذاب وجدان خود بکاهد و با اعتراف مورد بخشش قرار گیرد، پدر خانواده، توره، با نقشآفرینی تاریخی "ماکس فون سیدو" که در جایگاه خدا و ارباب قاتلین فرزندش را مجازات میکند. همانگونه در ترکیب عقاید باورمندان به تثلیث و آیین های سنتی اسکاندیناوی وجود دارد، اگر مسیح فرزند خدا باشد، پس میبایست قاتلانش را به سبب کشتن او مجازات کند و این نه دستوری از بخشش همگانی مردمان بخاطر قربانی شدن خودخواسته مسیح است بلکه به اعمال خدایان جهانهای ۹ گانه نورث شباهت دارد که جواب خشونت و جرم را با جنایت و مجازاتی سهمگینتر پاسخ میدادند؛ خدایانی که خود نیز مقدس و بزرگوار نبوده و به مانند انسان انگیزههای ناگهانی جرقه اعمال و واکنشهایشان را رقم میزده است.
ورود به خوابگاه جنایتکاران و غافلگیر کردنشان در صبحگاه هنگام غفلت و بیخبری چون خدای عهد عتیق و در آخر دیدگاه بدبینانه و بیاعتماد به انسان، عذاب وجدان و محاکمه درونی بخاطر گناه و مقصر دانستن طبیعت ضعیف و حقارتبار او در این مجموعه جای میگیرد.
با استفاده از پردازش دقیق نمادها، استفادهی شایان توجهی صورت گرفته است؛ بدین شکل که بطور ناخودآگاه، هرچند از معنای مناسکگونهی رفتارها باخبر نباشیم با حسی که هنگام تماشا در مخاطب بروز مییابد، متوجه پاسخهای مستتر میشویم. برای مثال
کندن درخت غان از ریشه که معنای عزادار بودن صاحب خانه است و اینکه روحی از میان آنان از دست رفته است به روح دختر مرده
و مجازات پدر توسط خودش پیش از عقوبت اشاره دارد که مقدمهای بر تباهی و ندامت است. همچنین پذیرفته شدن درخواست عفو و نذر پدر بعنوان صاحب خون و دارای حق قصاص، با جاری ساختن چشمهای زیر آرامگاه دختر معصوم تحقق مییابد که عنوان فیلم بعنوان یک داستان دیرپا، از همین اتفاق باورنکردنی بهره گرفته است.
📽️ The Virgin Spring 1960
✍️ ریحانه احمدی
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
همچنین فیلم تمام عناصر یک داستان مسیحی را دارد: یک قربانی معصوم که کارین دختر خانواده باشد، حرکت گله بزها برای تداعی بیشتر این مفهوم وجود دارد، دزدانی که خود توسط قدرتی بالاتر مجازات میشوند،یک خائن که شخص بیگناهی را به مسلخ میفرستد و بعد شاهد عذابش میشود و با خود سرزنش گری میکوشد از عذاب وجدان خود بکاهد و با اعتراف مورد بخشش قرار گیرد، پدر خانواده، توره، با نقشآفرینی تاریخی "ماکس فون سیدو" که در جایگاه خدا و ارباب قاتلین فرزندش را مجازات میکند. همانگونه در ترکیب عقاید باورمندان به تثلیث و آیین های سنتی اسکاندیناوی وجود دارد، اگر مسیح فرزند خدا باشد، پس میبایست قاتلانش را به سبب کشتن او مجازات کند و این نه دستوری از بخشش همگانی مردمان بخاطر قربانی شدن خودخواسته مسیح است بلکه به اعمال خدایان جهانهای ۹ گانه نورث شباهت دارد که جواب خشونت و جرم را با جنایت و مجازاتی سهمگینتر پاسخ میدادند؛ خدایانی که خود نیز مقدس و بزرگوار نبوده و به مانند انسان انگیزههای ناگهانی جرقه اعمال و واکنشهایشان را رقم میزده است.
ورود به خوابگاه جنایتکاران و غافلگیر کردنشان در صبحگاه هنگام غفلت و بیخبری چون خدای عهد عتیق و در آخر دیدگاه بدبینانه و بیاعتماد به انسان، عذاب وجدان و محاکمه درونی بخاطر گناه و مقصر دانستن طبیعت ضعیف و حقارتبار او در این مجموعه جای میگیرد.
با استفاده از پردازش دقیق نمادها، استفادهی شایان توجهی صورت گرفته است؛ بدین شکل که بطور ناخودآگاه، هرچند از معنای مناسکگونهی رفتارها باخبر نباشیم با حسی که هنگام تماشا در مخاطب بروز مییابد، متوجه پاسخهای مستتر میشویم. برای مثال
کندن درخت غان از ریشه که معنای عزادار بودن صاحب خانه است و اینکه روحی از میان آنان از دست رفته است به روح دختر مرده
و مجازات پدر توسط خودش پیش از عقوبت اشاره دارد که مقدمهای بر تباهی و ندامت است. همچنین پذیرفته شدن درخواست عفو و نذر پدر بعنوان صاحب خون و دارای حق قصاص، با جاری ساختن چشمهای زیر آرامگاه دختر معصوم تحقق مییابد که عنوان فیلم بعنوان یک داستان دیرپا، از همین اتفاق باورنکردنی بهره گرفته است.
📽️ The Virgin Spring 1960
✍️ ریحانه احمدی
#نقد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🔰 نگاهی به فیلم "جنگل پرتغال"
🎥 از خیلی از فیلمهای این روزهای سینمای ایران بهتر و بالاتر است و بعدها میتوان به عنوان یک فیلم خوب از آن یاد کرد اما کاش فیلمساز موضوعِ فیلم را بالاتر از شخصیتش مینوشت و او را وارد موضوعات و جریانات پیچیدهتر و بهتری قرار میداد، کاراکتر "علی بهاریان" خیلی خوب نوشته و اجرا شده است، جزئیات شخصیت پردازی خوبی دارد و فیلمساز او را به درستی تحویل مخاطب میدهد، اما موضوعِ فیلم از او پایینتر و عقبتر است، عقدهها و حسرتها و نرسیدن به جایی که میخواسته کاراکتر را دارای پیچیدگیهای خوبی کرده است اما در بازگشت و مواجهه با گذشتهاش فیلم قدرت کمی دارد و از شخصیت پایینتر است.
در فیلم لحظاتی وجود دارد که مخاطب را ناخودآگاه یاد سینمای "نوری بیلگه جیلان" میاندازد، لایههای شخصیتی "علی بهاریان"، سفر به شهری که در گذشته آنجا بوده اما حالا دل خوشی از آن ندارد، تحول درونی در مواجهه با گذشتهای که از آن فرار کرده است، مکالماتی پیرامون هنر و نمایش و ادبیات و همین حوزهها بین کاراکترهای فیلم، و چندین و چند نمونهی دیگر. اما تفاوتی که بین این فیلم و برخی آثار "جیلان" وجود دارد در ماهیت و ریشهی داستان است، آثار "جیلان" موضوعات قوی و عمیقی دارند و کاراکتر را در خود حل میکنند اما در "جنگل پرتغال" داستان عمق و هیجان کمی دارد و بخاطر همین کاراکتر در داستان حل نمیشود، اگر با یک داستانِ محکم و جاندارتری طرف بودیم بدون شک این فیلم تبدیل میشد به یک شاهکار در سینمای ایران اما حالا صرفا فیلمی است که بهتر از باقی فیلمهای این روزهای سینمای ایران است.
📽️ جنگل پرتغال (۱۴۰۲)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 از خیلی از فیلمهای این روزهای سینمای ایران بهتر و بالاتر است و بعدها میتوان به عنوان یک فیلم خوب از آن یاد کرد اما کاش فیلمساز موضوعِ فیلم را بالاتر از شخصیتش مینوشت و او را وارد موضوعات و جریانات پیچیدهتر و بهتری قرار میداد، کاراکتر "علی بهاریان" خیلی خوب نوشته و اجرا شده است، جزئیات شخصیت پردازی خوبی دارد و فیلمساز او را به درستی تحویل مخاطب میدهد، اما موضوعِ فیلم از او پایینتر و عقبتر است، عقدهها و حسرتها و نرسیدن به جایی که میخواسته کاراکتر را دارای پیچیدگیهای خوبی کرده است اما در بازگشت و مواجهه با گذشتهاش فیلم قدرت کمی دارد و از شخصیت پایینتر است.
در فیلم لحظاتی وجود دارد که مخاطب را ناخودآگاه یاد سینمای "نوری بیلگه جیلان" میاندازد، لایههای شخصیتی "علی بهاریان"، سفر به شهری که در گذشته آنجا بوده اما حالا دل خوشی از آن ندارد، تحول درونی در مواجهه با گذشتهای که از آن فرار کرده است، مکالماتی پیرامون هنر و نمایش و ادبیات و همین حوزهها بین کاراکترهای فیلم، و چندین و چند نمونهی دیگر. اما تفاوتی که بین این فیلم و برخی آثار "جیلان" وجود دارد در ماهیت و ریشهی داستان است، آثار "جیلان" موضوعات قوی و عمیقی دارند و کاراکتر را در خود حل میکنند اما در "جنگل پرتغال" داستان عمق و هیجان کمی دارد و بخاطر همین کاراکتر در داستان حل نمیشود، اگر با یک داستانِ محکم و جاندارتری طرف بودیم بدون شک این فیلم تبدیل میشد به یک شاهکار در سینمای ایران اما حالا صرفا فیلمی است که بهتر از باقی فیلمهای این روزهای سینمای ایران است.
📽️ جنگل پرتغال (۱۴۰۲)
✍️ محمد زندی
#Review
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🎥 پانزده فیلم برتر "نیکلاس کیج" به انتخاب وبسایت IGN:
🔥 Face/Off (1997)
🔥 Moonstruck (1987)
🔥 Leaving Las Vegas (1995)
🔥 Valley Girl (1983)
🔥 Raising Arizona (1987)
🔥 Mandy (2018)
🔥 The Rock (1996)
🔥 National Treasure (2004)
🔥 Wild at Heart (1990)
🔥 Con Air (1997)
🔥 Pig (2021)
🔥 Red Rock West (1993)
🔥 Kick-Ass (2010)
🔥 The Unbearable Weight of Massive Talent (2022)
🔥 Color Out of Space (2020)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#پیشنهاد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 Face/Off (1997)
🔥 Moonstruck (1987)
🔥 Leaving Las Vegas (1995)
🔥 Valley Girl (1983)
🔥 Raising Arizona (1987)
🔥 Mandy (2018)
🔥 The Rock (1996)
🔥 National Treasure (2004)
🔥 Wild at Heart (1990)
🔥 Con Air (1997)
🔥 Pig (2021)
🔥 Red Rock West (1993)
🔥 Kick-Ass (2010)
🔥 The Unbearable Weight of Massive Talent (2022)
🔥 Color Out of Space (2020)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#پیشنهاد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm