🎥 آلمان به واسطهی دیوار برلین به دو بخش تقسیم شده است: "آلمان شرقی" و "آلمان غربی" و این فیلم به مثابه تاملی در دنیای پشت دیوار است.
داستان به محوریت زنی به نام "باربارا" میچرخد که به دلایل نامعلومی از آلمان غربی به آلمان شرقی تبعید شده و همواره تحت نظر نیروهای امنیتی/سیاسی است.
"بارابارا" فیلمی است که در وهلهی دادن اطلاعات دربارهی شخصیتها خساست به خرج میدهد و تمرکز را بر روابط و زیست شخصیتها در موقعیت زمان حال میگذارد؛ از این رو انتظار میرود که به مثابه درامهای مرسوم فیلم به سمتی پیش رود که ما شخصیتها و اعمالشان را قضاوت کنیم و از بعد منتقدانه شخصیتها را واکاوی کنیم. ولی فیلم کاملا در این نقطه، مسیرش را از درام هایمرسوم جدا میکند و تمرکز روایت را روی دیدن جلوههای مختلف افراد میگذارد و در میزانسنها و تصاویر به سایهی سنگین سیاستهای آلمان ، تحت نظر بودن و تحت تعقیب بودن شخصیت ها میپردازد، سایهی سنگینی که علی رغم نامرئی بودن در اکثر دقایق فیلم تاثیری آشکار بر خلق و خو و تاثیرات شخصیت ها میگذارد و همواره شخصیتها را در تصاویر جداگانه و فاصله گذاری و تصاویر قطعه قطعه شده نمایان میکند، فاصله ای که گویای عدم اعتماد میان شخصیت ها و پنهان کاری از سر ترس میباشد.
فیلم به زیبایی شخصیتها را وابسته به موقعیتها و فضاهای حاکم ترسیم میکند، شخصیتهایی که با دو جلوه از خودشان درگیر هستند؛ تظاهر و گوشهگیری از ترسِ به دام خبرچینها و مأمورها افتادن ، و وجههی انساندوستانه و دلسوزشان که ناگزیر بخاطر شرایط حاکم زیر سایهی پوستهی متظاهرانهی آنها مخفی شده است.
اما با ورود عشق، احساسات و حس همنوعدوستی، شخصیتها شمایل مبارزانی را مییابند که زیر سایه ی سنگین سیاست، انسانیت خودشان رو زنده نگه میدارند و با حس وظیفهشناسی و نیاز به عشق و معنا در مقابل تمام محدودیتها ابراز وجود میکنند.
" پتزولد" با رویکردی مینیمال و درامی گیرا، مخاطب را با وجوه مختلف انسان تحت تأثیر شرایط روبرو میکند و به مطالعهای در کاوش انسان و حقیقت وجودش تبدیل میشود. حقیقتی که آنقدر قدرتمند هست که ابهت دیوار برلین را به زانو دربیاورد و انسانها را علیرغم تمام دیوارها به همدیگر نزدیکتر میکند.
زن و مرد، مثل آلمان شرقی و غربی در جهان "پتزولد"، دور افتاده از یکدیگر هستند و با لمس زخمها و دردهای هم به جهان یکدیگر نزدیک میشوند، قرابتی که بیشتر از عاشقانه بودن شمایل یک خیزش را دارد: مبارزهای برای بودن و زندگی کردن.
📽 Barbara 2012
✍ محمد امین کیوان
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
داستان به محوریت زنی به نام "باربارا" میچرخد که به دلایل نامعلومی از آلمان غربی به آلمان شرقی تبعید شده و همواره تحت نظر نیروهای امنیتی/سیاسی است.
"بارابارا" فیلمی است که در وهلهی دادن اطلاعات دربارهی شخصیتها خساست به خرج میدهد و تمرکز را بر روابط و زیست شخصیتها در موقعیت زمان حال میگذارد؛ از این رو انتظار میرود که به مثابه درامهای مرسوم فیلم به سمتی پیش رود که ما شخصیتها و اعمالشان را قضاوت کنیم و از بعد منتقدانه شخصیتها را واکاوی کنیم. ولی فیلم کاملا در این نقطه، مسیرش را از درام هایمرسوم جدا میکند و تمرکز روایت را روی دیدن جلوههای مختلف افراد میگذارد و در میزانسنها و تصاویر به سایهی سنگین سیاستهای آلمان ، تحت نظر بودن و تحت تعقیب بودن شخصیت ها میپردازد، سایهی سنگینی که علی رغم نامرئی بودن در اکثر دقایق فیلم تاثیری آشکار بر خلق و خو و تاثیرات شخصیت ها میگذارد و همواره شخصیتها را در تصاویر جداگانه و فاصله گذاری و تصاویر قطعه قطعه شده نمایان میکند، فاصله ای که گویای عدم اعتماد میان شخصیت ها و پنهان کاری از سر ترس میباشد.
فیلم به زیبایی شخصیتها را وابسته به موقعیتها و فضاهای حاکم ترسیم میکند، شخصیتهایی که با دو جلوه از خودشان درگیر هستند؛ تظاهر و گوشهگیری از ترسِ به دام خبرچینها و مأمورها افتادن ، و وجههی انساندوستانه و دلسوزشان که ناگزیر بخاطر شرایط حاکم زیر سایهی پوستهی متظاهرانهی آنها مخفی شده است.
اما با ورود عشق، احساسات و حس همنوعدوستی، شخصیتها شمایل مبارزانی را مییابند که زیر سایه ی سنگین سیاست، انسانیت خودشان رو زنده نگه میدارند و با حس وظیفهشناسی و نیاز به عشق و معنا در مقابل تمام محدودیتها ابراز وجود میکنند.
" پتزولد" با رویکردی مینیمال و درامی گیرا، مخاطب را با وجوه مختلف انسان تحت تأثیر شرایط روبرو میکند و به مطالعهای در کاوش انسان و حقیقت وجودش تبدیل میشود. حقیقتی که آنقدر قدرتمند هست که ابهت دیوار برلین را به زانو دربیاورد و انسانها را علیرغم تمام دیوارها به همدیگر نزدیکتر میکند.
زن و مرد، مثل آلمان شرقی و غربی در جهان "پتزولد"، دور افتاده از یکدیگر هستند و با لمس زخمها و دردهای هم به جهان یکدیگر نزدیک میشوند، قرابتی که بیشتر از عاشقانه بودن شمایل یک خیزش را دارد: مبارزهای برای بودن و زندگی کردن.
📽 Barbara 2012
✍ محمد امین کیوان
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 بهترین فیلمهای اکشن تمام ادوار به انتخاب وبسایت Collider:
👊 Seven Samurai (1954)
👊 Die Hard (1988)
👊 Mad Max: Fury Road (2015)
👊 Aliens (1986)
👊 Crouching Tiger, Hidden Dragon (2000)
👊 First Blood (1982)
👊 Raiders of the Lost Ark (1981)
👊 Kill Bill: Vol. 1 (2003)
👊 Terminator 2: Judgment Day (1991)
👊 The Matrix (1999)
👊 The Dark Knight (2008)
👊 Mission: Impossible - Fallout (2018)
👊 John Wick: Chapter 4 (2023)
👊 Enter the Dragon (1973)
👊 Hard Boiled (1992)
👊 The Raid 2 (2014)
👊 Gladiator (2000)
👊 Bullitt (1968)
👊 Police Story (1985)
👊 Face/Off (1997)
👊 Casino Royale (2006)
👊 The Bourne Ultimatum (2007)
👊 Avengers: Endgame (2019)
👊 RRR (2022)
👊 Fast Five (2011)
👊 Speed (1994)
👊 Heat (1995)
👊 The Killer (1989)
👊 Predator (1987)
👊 Top Gun: Maverick (2022)
👊 Drunken Master II (1994)
👊 Hero (2002)
👊 To Live and Die in L.A. (1985)
👊 The 8 Diagram Pole Fighter (1984)
👊 A Touch of Zen (1971)
👊 Mad Max 2 (1981)
👊 The Good, The Bad, The Weird (2008)
👊 Indiana Jones and the Last Crusade (1989)
👊 Last Hurrah for Chivalry (1979)
👊 Lone Wolf and Cub: Baby Cart in Peril (1972)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#پیشنهاد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
👊 Seven Samurai (1954)
👊 Die Hard (1988)
👊 Mad Max: Fury Road (2015)
👊 Aliens (1986)
👊 Crouching Tiger, Hidden Dragon (2000)
👊 First Blood (1982)
👊 Raiders of the Lost Ark (1981)
👊 Kill Bill: Vol. 1 (2003)
👊 Terminator 2: Judgment Day (1991)
👊 The Matrix (1999)
👊 The Dark Knight (2008)
👊 Mission: Impossible - Fallout (2018)
👊 John Wick: Chapter 4 (2023)
👊 Enter the Dragon (1973)
👊 Hard Boiled (1992)
👊 The Raid 2 (2014)
👊 Gladiator (2000)
👊 Bullitt (1968)
👊 Police Story (1985)
👊 Face/Off (1997)
👊 Casino Royale (2006)
👊 The Bourne Ultimatum (2007)
👊 Avengers: Endgame (2019)
👊 RRR (2022)
👊 Fast Five (2011)
👊 Speed (1994)
👊 Heat (1995)
👊 The Killer (1989)
👊 Predator (1987)
👊 Top Gun: Maverick (2022)
👊 Drunken Master II (1994)
👊 Hero (2002)
👊 To Live and Die in L.A. (1985)
👊 The 8 Diagram Pole Fighter (1984)
👊 A Touch of Zen (1971)
👊 Mad Max 2 (1981)
👊 The Good, The Bad, The Weird (2008)
👊 Indiana Jones and the Last Crusade (1989)
👊 Last Hurrah for Chivalry (1979)
👊 Lone Wolf and Cub: Baby Cart in Peril (1972)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#پیشنهاد_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 لیدیا تار اولین رهبر زن ارکستر فیلارمونیک برلین، شخصیتی جدی و مصمم که در دنیای موسیقی به جایگاهی رشک برانگیز رسیده است. در ابتدا او در اوج مسیر حرفهای خود قرار دارد و برای اجرای سمفونی جدیدش آماده میشود، فردی نامجو که در ابتدا برای این رفتار قابل ستودن است اما به مرور خطرناک میشود و مسیر زوالش آغاز میشود.
"تاد فیلد" ۱۶ پس از ساخت فیلم “بچههای کوچک” دوباره به خوبی در مقام کارگردانی ظاهر شد و اثر قابل تحسین دیگری را ساخت، ”تار” که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز اکران شد و کارگردانی "فیلد" و نقشآفرینی "بلانشت" که جام ولپی را به دست آورد مورد تحسین قرار گرفت، اما به این جوایز اکتفا نکرد و نامزد ۶ جایزه اسکار و ۳ گلدن گلوب شد که "بلانشت" گلدن گلوب را به دست آورد.
📽 TÁR (2022)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
"تاد فیلد" ۱۶ پس از ساخت فیلم “بچههای کوچک” دوباره به خوبی در مقام کارگردانی ظاهر شد و اثر قابل تحسین دیگری را ساخت، ”تار” که برای اولین بار در جشنواره فیلم ونیز اکران شد و کارگردانی "فیلد" و نقشآفرینی "بلانشت" که جام ولپی را به دست آورد مورد تحسین قرار گرفت، اما به این جوایز اکتفا نکرد و نامزد ۶ جایزه اسکار و ۳ گلدن گلوب شد که "بلانشت" گلدن گلوب را به دست آورد.
📽 TÁR (2022)
✍ ابوالفضل مدنی
#معرفی_فیلم
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎥 ده سریال برتر که براساس زندگی گنگسترهای واقعی ساخته شدهاند به انتخاب وبسایت MovieWeb:
🔥 El Chapo (2017 - 2018)
🔥 BMF (2021 - )
🔥 Narco-Saints (2021)
🔥 The Untouchables (1993)
🔥 Griselda (2024)
🔥 The Serpent (2021)
🔥 Underbelly (2009 - 2013)
🔥 Narcos (2015 - 2017)
🔥 Godfather of Harlem (2019 - )
🔥 Boardwalk Empire (2010 - 2014)
⚠️ برای دانلود عناوین از سریز سرچ کنید.
#پیشنهاد_سریال
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 El Chapo (2017 - 2018)
🔥 BMF (2021 - )
🔥 Narco-Saints (2021)
🔥 The Untouchables (1993)
🔥 Griselda (2024)
🔥 The Serpent (2021)
🔥 Underbelly (2009 - 2013)
🔥 Narcos (2015 - 2017)
🔥 Godfather of Harlem (2019 - )
🔥 Boardwalk Empire (2010 - 2014)
⚠️ برای دانلود عناوین از سریز سرچ کنید.
#پیشنهاد_سریال
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰شخصیت شناسی "تانوس"؛ انسانیترین تایتان!
📝قبلا درباره دستاورد "مارول" و "کوین فایگی" حرف زده بودیم. گفتیم که یکی از مهمترین دستاوردهای آن معرفی تایتانی به نام "تانوس" بود. یک موجود بیگانه که به عنوان ابرقدرت کیهانی در جهان مارول شناخته میشود. اما چرا تانوس یکی از بهترین شخصیتهای منفیای است که در ذهن میماند؟ بیایید چندتا از مهمترین عواملی که در رسیدن تانوس به این جایگاه نقش داشتند را مرور کنیم.
شروعی بسیار رعبآور! اولین تصویری که شما از نقش منفی خود نشان میدهی بسیار مهم است. یک قانونی وجود دارد که میگوید: شما فقط ۴ ثانیه وقت دارید که خود را به مخاطب خود ثابت کنید که تانوس اینکار را با قدرت انجام میدهد. به یاد بیاورید که در فیلم "ثور رگناروک" اهالی "آزگارد" با یکی از قدرتمندترین شخصیتهای مارول مبارزه کردند و آن را شکست دادند. حال در تصویر اولی که از فیلم میبینیم، شاهد قتل عام شدن مردم "آزگارد" به دست تانوس هستیم. در عین حال میبینیم که او یکی از قدرتمندترین و حتی شاید قویترین شخصیت مارول را با حقارت تمام شکست داده! همین کافی است که شما از این شخصیت بترسید و او را تا حدودی جدی بگیرید! حتی اگر این هم کافی نباشد، شاهد قتل یکی از محبوبترین و مهمترین شخصیتهای مارول به دست او هستیم و با اینکار، فیلم علاوه بر قدرت، زیرکی مثال زدنیای را هم برای تانوس ساخته میشود.
او بسیار احساسی است! از تک تک رفتارهای تانوس میتوان این برداشت را داشت که او یک تایتان بسیار احساسی است که اتفاقاتی باعث شده این عاطفه را برای همیشه درون خودش خفه کند و آن را در اعماق وجودش دفن کند. او خانوادهها را قتل عام میکند ولی دلش میسوزد که یک دختربچه شاهد مرگ مادر خود باشد. او احترام خیلی زیادی برای دشمنانش قائل است و هرگز از مسیرهای غیر شرافتمندانه مبارزه نمیکند. او انسانی است که فقط پایبند به هدفش است ولی بعضا احساسات او باعث میشود عدهای را خارج از کنترل و هدفش به قتل برساند. برای مثال میدانیم که او نصف مردم یک سیاره را قتل عام میکرد، اما در "آزگارد" تمام اهالی را از دم تیغ گذراند. این انعطاف پذیری او در عقیدهاش، و احترام بیش از اندازهای که برای دشمنانش و سبک مبارزهاش قائل است، باعث میشود مخاطبش برای همراهی او و درک کردن اهدافش هیچ مشکلی نداشته باشد و در عین ترسیدن، احترام زیادی هم بر او قائل باشد.
تانوس نمیخواهد دنیا را فتح کند! حقیقتا درک این موضوع همیشه سخت بوده و هست که چرا یک موجود اصلا باید بخواهد دنیا را فتح کند؟ میخواهد به چه چیزی برسد؟ اما این موضوع برای تانوس صادق نیست. تانوس یک قاتل یا یک روانی نیست؛ او یک دانشمند است که مشخص است سالها تحقیق کرده تا به چنین نتیجهای برسد! جایی در فیلم میگوید: سختترین تصمیمها نیازمند قویترین ارادهها است. این جمله، جدای آنکه مهر تأییدی بر وجه احساسی تانوس میزند، نشان میدهد که او چقدر با خودش و افکارش کلنجار رفته تا توانسته خودش را راضی کند که ایدهای که هرگز به آن بهایی داده نشد را عملی کند! او به دنبال قدرت نبود؛ فقط میخواست دنیا به جای بهتری تبدیل شود. میخواست موجودات ساکن هر سیارهای زندگی بهتری داشته باشند. این موضوع شاید به گونهای نشانه یک ترومای کودکی در این شخص باشد. شاید نشان دهنده آن باشد که خود او در کودکی با فقر شدید مواجه بوده که جرقهای برای شکل گیری این عقیده است. اما "مارول" با هنر تمام حرفی از این موضوع نمیزند. چون نمیخواهد ذهن مخاطبش از داستان اصلی منحرف شود و درگیر چیزهای بیخودی شود که هیچ اهمیتی در پیشبرد داستان ندارد. بعضا در احمقانهترین نقدهای فارسی بیان میشود که عقیده تانوس اشتباه است به خاطر این او شخصیت منفی خوبی نیست! خب سؤال بنده این است؛ کدام شخصیت منفی عقیده درستی داشت؟ اگر یک شخصیت منفی ذهنیت سالم و صحیحی داشته باشد که اصلا منفی نیست! از قضا میشود قهرمان داستان! افکار و اندیشه تانوس هم چنین حکمی دارد؛ اشتباه است ولی توجیه پذیر است. علتش را هم ذکر کردم در متن؛ بله در فیلم بیان نمیشود ولی میشود آن را به آسانی بر اساس سرنخهایی که آثار مارول به ما میدهند آن را استنباط کنیم.
برای تحلیل کامل شخصیت تانوس به بیش از یک متن احتیاج است و اینها صرفا مهمترین ویژگیهای شخصیتی او بودند. همه موارد ذکر شده، مهر تأییدی بر درجه یک بودن و کمنقص بودن این شخصیت است. تانوس قابل احترام است، نفرتانگیز و در عین حال دوست داشتنی است. نوعی از سبک زیستن است و به مخاطب خود از هر سنی میتواند کلی درس زندگی بیآموزد.
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
📝قبلا درباره دستاورد "مارول" و "کوین فایگی" حرف زده بودیم. گفتیم که یکی از مهمترین دستاوردهای آن معرفی تایتانی به نام "تانوس" بود. یک موجود بیگانه که به عنوان ابرقدرت کیهانی در جهان مارول شناخته میشود. اما چرا تانوس یکی از بهترین شخصیتهای منفیای است که در ذهن میماند؟ بیایید چندتا از مهمترین عواملی که در رسیدن تانوس به این جایگاه نقش داشتند را مرور کنیم.
شروعی بسیار رعبآور! اولین تصویری که شما از نقش منفی خود نشان میدهی بسیار مهم است. یک قانونی وجود دارد که میگوید: شما فقط ۴ ثانیه وقت دارید که خود را به مخاطب خود ثابت کنید که تانوس اینکار را با قدرت انجام میدهد. به یاد بیاورید که در فیلم "ثور رگناروک" اهالی "آزگارد" با یکی از قدرتمندترین شخصیتهای مارول مبارزه کردند و آن را شکست دادند. حال در تصویر اولی که از فیلم میبینیم، شاهد قتل عام شدن مردم "آزگارد" به دست تانوس هستیم. در عین حال میبینیم که او یکی از قدرتمندترین و حتی شاید قویترین شخصیت مارول را با حقارت تمام شکست داده! همین کافی است که شما از این شخصیت بترسید و او را تا حدودی جدی بگیرید! حتی اگر این هم کافی نباشد، شاهد قتل یکی از محبوبترین و مهمترین شخصیتهای مارول به دست او هستیم و با اینکار، فیلم علاوه بر قدرت، زیرکی مثال زدنیای را هم برای تانوس ساخته میشود.
او بسیار احساسی است! از تک تک رفتارهای تانوس میتوان این برداشت را داشت که او یک تایتان بسیار احساسی است که اتفاقاتی باعث شده این عاطفه را برای همیشه درون خودش خفه کند و آن را در اعماق وجودش دفن کند. او خانوادهها را قتل عام میکند ولی دلش میسوزد که یک دختربچه شاهد مرگ مادر خود باشد. او احترام خیلی زیادی برای دشمنانش قائل است و هرگز از مسیرهای غیر شرافتمندانه مبارزه نمیکند. او انسانی است که فقط پایبند به هدفش است ولی بعضا احساسات او باعث میشود عدهای را خارج از کنترل و هدفش به قتل برساند. برای مثال میدانیم که او نصف مردم یک سیاره را قتل عام میکرد، اما در "آزگارد" تمام اهالی را از دم تیغ گذراند. این انعطاف پذیری او در عقیدهاش، و احترام بیش از اندازهای که برای دشمنانش و سبک مبارزهاش قائل است، باعث میشود مخاطبش برای همراهی او و درک کردن اهدافش هیچ مشکلی نداشته باشد و در عین ترسیدن، احترام زیادی هم بر او قائل باشد.
تانوس نمیخواهد دنیا را فتح کند! حقیقتا درک این موضوع همیشه سخت بوده و هست که چرا یک موجود اصلا باید بخواهد دنیا را فتح کند؟ میخواهد به چه چیزی برسد؟ اما این موضوع برای تانوس صادق نیست. تانوس یک قاتل یا یک روانی نیست؛ او یک دانشمند است که مشخص است سالها تحقیق کرده تا به چنین نتیجهای برسد! جایی در فیلم میگوید: سختترین تصمیمها نیازمند قویترین ارادهها است. این جمله، جدای آنکه مهر تأییدی بر وجه احساسی تانوس میزند، نشان میدهد که او چقدر با خودش و افکارش کلنجار رفته تا توانسته خودش را راضی کند که ایدهای که هرگز به آن بهایی داده نشد را عملی کند! او به دنبال قدرت نبود؛ فقط میخواست دنیا به جای بهتری تبدیل شود. میخواست موجودات ساکن هر سیارهای زندگی بهتری داشته باشند. این موضوع شاید به گونهای نشانه یک ترومای کودکی در این شخص باشد. شاید نشان دهنده آن باشد که خود او در کودکی با فقر شدید مواجه بوده که جرقهای برای شکل گیری این عقیده است. اما "مارول" با هنر تمام حرفی از این موضوع نمیزند. چون نمیخواهد ذهن مخاطبش از داستان اصلی منحرف شود و درگیر چیزهای بیخودی شود که هیچ اهمیتی در پیشبرد داستان ندارد. بعضا در احمقانهترین نقدهای فارسی بیان میشود که عقیده تانوس اشتباه است به خاطر این او شخصیت منفی خوبی نیست! خب سؤال بنده این است؛ کدام شخصیت منفی عقیده درستی داشت؟ اگر یک شخصیت منفی ذهنیت سالم و صحیحی داشته باشد که اصلا منفی نیست! از قضا میشود قهرمان داستان! افکار و اندیشه تانوس هم چنین حکمی دارد؛ اشتباه است ولی توجیه پذیر است. علتش را هم ذکر کردم در متن؛ بله در فیلم بیان نمیشود ولی میشود آن را به آسانی بر اساس سرنخهایی که آثار مارول به ما میدهند آن را استنباط کنیم.
برای تحلیل کامل شخصیت تانوس به بیش از یک متن احتیاج است و اینها صرفا مهمترین ویژگیهای شخصیتی او بودند. همه موارد ذکر شده، مهر تأییدی بر درجه یک بودن و کمنقص بودن این شخصیت است. تانوس قابل احترام است، نفرتانگیز و در عین حال دوست داشتنی است. نوعی از سبک زیستن است و به مخاطب خود از هر سنی میتواند کلی درس زندگی بیآموزد.
✍️ عرفان دانش
#پرونده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 Zil.ink/Coofilm
🔰 قبل از اینکه "مارتین اسکورسیزی" به عنوان کارگردان فیلم "جزیره شاتر" انتخاب شود "دیوید فینچر" برای این کار درنظر گرفته شده بود. او قصد داشت تا فیلم را با بازی "برد پیت" و "مارک والبرگ" درنقشهای اصلی بسازد. در نهایت اما تهیهکنندگان "اسکورسیزی" را برای کارگردانی انتخاب کردند.
🎬 Shutter Island (2010)
#Fact
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🎬 Shutter Island (2010)
#Fact
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
📺 کالکشن فیلمهای "رناته رینسوه":
🔥 Oslo, August 31st (2011)
🔥 The Orheim Company (2012)
🔥 Women in Oversized Men's Shirts (2015)
🔥 Dark Woods II (2015)
🔥 Welcome to Norway (2016)
🔥 Twigson the Explorer (2017)
🔥 Føniks (2018)
🔥 The Worst Person in the World (2021)
🔥 Handling the Undead (2024)
🔥 A Different Man (2024)
🔥 Another End (2024)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Renate_Reinsve
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔥 Oslo, August 31st (2011)
🔥 The Orheim Company (2012)
🔥 Women in Oversized Men's Shirts (2015)
🔥 Dark Woods II (2015)
🔥 Welcome to Norway (2016)
🔥 Twigson the Explorer (2017)
🔥 Føniks (2018)
🔥 The Worst Person in the World (2021)
🔥 Handling the Undead (2024)
🔥 A Different Man (2024)
🔥 Another End (2024)
⚠️ برای دانلود عناوین از کوفیلم سرچ کنید.
#کالکشن_بازیگران | #Renate_Reinsve
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 zil.ink/CooFilm
🔰حقیقت همانست که در قلب خود پنهان کردهایم، کیفری با ریشهای دینی یا اساطیری؛ یادداشتی بر فیلم "چشمه باکره"، "اینگمار برگمان" محصول ۱۹۶۰
📝 فیلمی که اسکار را برای "برگمان" در سال ۱۹۶۱ به ارمغان میآورد، برگرفته از سرودی افسانه ای از سوئد قرن ۱۳ ام که نوعی وحشت فلسفی هستیشناسانه که تم مشترک اکثر فیلمهای برگمان را در بر میگیرد، فضای غالب "چشمهی باکره" نیز هست. این رعب فراگیر با فیلمبرداری سیاه سفید و و کنتراست "سون نیکویست", فیلمبردار چیرهدست و وفادار آثار "برگمان"، شدت یافته و تغلیظ میشود.
زمان وقوع حوادث فیلم، حد فاصل پاگانیسم و بت پرستی نوردیک در میان قرن ۸ تا ۱۳ میلادی و ورود مسیحیت و پذیرش ادیان توحیدی به عنوان مذهب جدید رسمی را در بر میگیرد: صحنهی نمایشی ملهم از ریشه دار و تاثیرگذار ماندن باورهای قدیمی، اعتقاد به اصلاح ناپذیر بودن ذات انسان و ماهیت گناه آلود او که نقطه مشترک هر دو آیین نورث و مسیحیت تثلیثی است و پیروان هر یک نهایتا با شیوهای یکسان، عقدهها و کینههای خود را با خشونت بروز میدهند.
مضامین اصلی فیلم که بستر کشمکش را تشکیل میدهند شامل:
خشونت علیه طبیعت (مبارزه با سرشت انسانی و قوانین جبری)
که مقارن با فرصت طلبی برای بروز گوشه های پلید و تاریکی ذات، همراه زمینهی اسطورهای بیرحمانه ( نفرین و کینخواهی و قربانی دادن خدای جنگ و انتقام اودین) بستری مهیا برای یکه تازی قدرت و بهرهکشی فراهم میکند؛ آتشی که نهایتاً خشک و تر را با هم میسوزاند و به کودک و باکره و زنان هم رحم نمیکند.
وحشت و پیشبینی شوم که در خواب و الهام و نفرین تجلی مییابد, نمادی از ناخودآگاه تعفنبار است که مجموع این عناصر در کنار هم اثری دلهرهآور و تلفیقی از درونمایه روانکاوی و اسطورهای را پیش چشم مخاطب میگذارد.
از دیگر مفاهیم مورد بحث میتوان به در هم تنیدگی و اشارات واضح به تضاد وجنگ دائمی میان غریزه مرگ و زندگی اشاره کرد که هم در طبیعت و زن بعنوان نماد آن وجود دارد که نماد بخشش باروری نور اصالت و معصومیت است و نیروی نیکی و حیات و برتر به شمار میرود. در طرف دیگر، غریزه مرگ که به شرارت خونخواری وحشت قسمت های سرخورده و انتقامجویی انسان برمیگردد و در طبیعت با بلایای طبیعی مثل طوفان سیل زلزله و آتشفشان بروز مییابد که در پی نابودی حیات و سکون و تباهی است. بدین سان در پس هر ویرانی و پایانی آغازی مجدد است و این چرخه پایدار تدریجا تکرار میشود تا به نقطه آغاز و پایان دیگری برگردد.
همچنین طبیعت در پی تعادل است و از آنجایی که در باورهای کهن اقوام اسکاندیناوی به نیروهای طبیعی و دلایل اسطورهای اعتقاد داشتند؛ خوشبختی و بهروزی در نظر آنان ذاتی شکننده و بیثبات دارد و نیروهای سرکوب شده و ضعیف بدنبال فرصتی برای غلبه هستند
و از آنجایی که این نابرابری همواره نمیتواند ادامه پیدا کند، دست به طغیان و آشوب زده تا از دوری خواری و حقارت راهی به مراتب بالاتر و عیان شدن پیدا کند. این اصل بصورت تقابل کارین و اینگری قابل مشاهده است و در پاسخ به چرایی تجاوز وحشیانه به کارین توسط اشرار و فرومایگان هم قابل استفاده است. صحنهای که واقعگرایی محض آن چون ضربه پتک در حافظه مخاطب حک میشود و انزجار و بهت، او را متشنج میکند.
📝 فیلمی که اسکار را برای "برگمان" در سال ۱۹۶۱ به ارمغان میآورد، برگرفته از سرودی افسانه ای از سوئد قرن ۱۳ ام که نوعی وحشت فلسفی هستیشناسانه که تم مشترک اکثر فیلمهای برگمان را در بر میگیرد، فضای غالب "چشمهی باکره" نیز هست. این رعب فراگیر با فیلمبرداری سیاه سفید و و کنتراست "سون نیکویست", فیلمبردار چیرهدست و وفادار آثار "برگمان"، شدت یافته و تغلیظ میشود.
زمان وقوع حوادث فیلم، حد فاصل پاگانیسم و بت پرستی نوردیک در میان قرن ۸ تا ۱۳ میلادی و ورود مسیحیت و پذیرش ادیان توحیدی به عنوان مذهب جدید رسمی را در بر میگیرد: صحنهی نمایشی ملهم از ریشه دار و تاثیرگذار ماندن باورهای قدیمی، اعتقاد به اصلاح ناپذیر بودن ذات انسان و ماهیت گناه آلود او که نقطه مشترک هر دو آیین نورث و مسیحیت تثلیثی است و پیروان هر یک نهایتا با شیوهای یکسان، عقدهها و کینههای خود را با خشونت بروز میدهند.
مضامین اصلی فیلم که بستر کشمکش را تشکیل میدهند شامل:
خشونت علیه طبیعت (مبارزه با سرشت انسانی و قوانین جبری)
که مقارن با فرصت طلبی برای بروز گوشه های پلید و تاریکی ذات، همراه زمینهی اسطورهای بیرحمانه ( نفرین و کینخواهی و قربانی دادن خدای جنگ و انتقام اودین) بستری مهیا برای یکه تازی قدرت و بهرهکشی فراهم میکند؛ آتشی که نهایتاً خشک و تر را با هم میسوزاند و به کودک و باکره و زنان هم رحم نمیکند.
وحشت و پیشبینی شوم که در خواب و الهام و نفرین تجلی مییابد, نمادی از ناخودآگاه تعفنبار است که مجموع این عناصر در کنار هم اثری دلهرهآور و تلفیقی از درونمایه روانکاوی و اسطورهای را پیش چشم مخاطب میگذارد.
از دیگر مفاهیم مورد بحث میتوان به در هم تنیدگی و اشارات واضح به تضاد وجنگ دائمی میان غریزه مرگ و زندگی اشاره کرد که هم در طبیعت و زن بعنوان نماد آن وجود دارد که نماد بخشش باروری نور اصالت و معصومیت است و نیروی نیکی و حیات و برتر به شمار میرود. در طرف دیگر، غریزه مرگ که به شرارت خونخواری وحشت قسمت های سرخورده و انتقامجویی انسان برمیگردد و در طبیعت با بلایای طبیعی مثل طوفان سیل زلزله و آتشفشان بروز مییابد که در پی نابودی حیات و سکون و تباهی است. بدین سان در پس هر ویرانی و پایانی آغازی مجدد است و این چرخه پایدار تدریجا تکرار میشود تا به نقطه آغاز و پایان دیگری برگردد.
همچنین طبیعت در پی تعادل است و از آنجایی که در باورهای کهن اقوام اسکاندیناوی به نیروهای طبیعی و دلایل اسطورهای اعتقاد داشتند؛ خوشبختی و بهروزی در نظر آنان ذاتی شکننده و بیثبات دارد و نیروهای سرکوب شده و ضعیف بدنبال فرصتی برای غلبه هستند
و از آنجایی که این نابرابری همواره نمیتواند ادامه پیدا کند، دست به طغیان و آشوب زده تا از دوری خواری و حقارت راهی به مراتب بالاتر و عیان شدن پیدا کند. این اصل بصورت تقابل کارین و اینگری قابل مشاهده است و در پاسخ به چرایی تجاوز وحشیانه به کارین توسط اشرار و فرومایگان هم قابل استفاده است. صحنهای که واقعگرایی محض آن چون ضربه پتک در حافظه مخاطب حک میشود و انزجار و بهت، او را متشنج میکند.