هرکسی از چند و چون عشق می‌پرسد بگو:
دفتر سرخی‌ست از خون جگر، ناقابل است

#سعید_صاحب‌علم
🎥 the Age of Adaline (2015)
@chaame 🧷

از بهر گرفتاری ما زلف میارای
ما بسته ی دامیم تو فكر دگری كن

#هلالی_جغتایی
@chaame 🏕

راستی راستی زندگی یعنی اینکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ، یا اینکه طور دیگری هم توی دنیا می‌شود زندگی کرد؟

#روزنگار، ۲ تیر، زادروز
#صمد_بهرنگی
@chaame ⛱️

شرابِ خانگیِ ترسِ محتسب‌خورده
به رویِ یار بنوشیم و بانگِ نوشانوش

#حافظ
@chaame ⛵️

افتاده شو که از پر و بال فتادگی
شبنم به آفتاب درخشان رسیده است

#صائب_تبریزی
#درنگ
@chaame 🪽

مرداب زندگی همه را غرق کرده است
ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر

#فاضل_نظری
@chaame 📢🌱

دلم را که مرور می‌کنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه‌ای از آنِ خودم
روی آن نقطه هم
میخ می‌کوبم
و قاب عکس تو را می‌آویزم.

#نزار_قبانی
@chaame ⛱

ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جست‌وجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن

#فاضل_نظری
@chaame 🪽

آن طره که هر جعدش صد نافه‌ی چین ارزد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش‌خویی

👤#حافظ
🏷#شعر_خوب_بخوانیم
@chaame ⛵️

نباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاری‌ست مشکل

#سعدی
@chaame 🪐

امیدوارم از شب هجران که عاقبت
شادم کند به دولت صبح وصال دوست

#اوحدی_مراغه‌ای
@chaame 🍊

دلش چنین می‌خواست، اما کو جرأت؟ این است آدمیزاد، دست کم دو گونه زندگانی می‌کند! یکی آن که هست و دیگری آن که می‌خواهد.

#محمود_دولت_آبادی
@chaame ⛵️

زشت باشد که عیب خود پوشی
واندر افشای دیگران کوشی

#جامی
#درنگ
@chaame 🪽

گرَم نه پیرِ مغان در به روی بگشاید
کدام در بزنم چاره از کجا جویم؟

#حافظ
#روزنگار، ۱۸ ذی‌الحجه، عید غدیر
@chaame 📝

کمی دیر آمدی ای عشق، اما باز با این حال
اگر چیزی از این غارت‌زده باقیست، غارت کن

#حسین_زحمتکش
@chaame 📢

من کرده‌ام طلا به ولایش مس وجود
ای مدعی بیا و ببین کیمیاگری 

#عمان‌_سامانی
@chaame 📝

هوا را گر بیفشارند باغِ غنچه خواهد شد
ز بس بوسیده‌ام لب‌های معشوق خیالی را...

#محمد_سهرابی
@chaame ⛵️

هرجا به عزم رزم ببالد اراده‌ات
مژگان گشودنی نکشد انتظار فتح

#بیدل_دهلوی
@chaame 🪽

هنوز دیر نیست
هنوز صبر من
به قامت بلند آرزوست

عزیز هم‌زبان
تو در کدام کهکشان نشسته‌ای؟!...

#هوشنگ_ابتهاج
@chaame ⛵️

نقل است که وقتی فرزند ِ خُرد ِ خود را در کنار گرفت. و می نواخت، چنان که عادت ِ پدران باشد. کودک گفت: «ای پدر! مرا دوست داری؟». گفت: «دارم».
گفت: «خدای را دوست داری؟».
گفت: «دارم».
گفت: «چند دل داری؟».
گفت: «یک دل!».
گفت: « به یک دل، دو دوست توانی داشت؟»

#تذکرة_الاولیاء_عطار
#حکایت
@chaame ⛱️