Telegram Web Link
حجاج قتل مردی را عزم کرد. مرد بگریخت و مخفی شد. پس از آن، بعد از روزی چند به نزد وی بازگشت و گفت: (ای امیر گردنم را بر زن).

حجاج گفت: چه شد که بیامدی؟ گفت: خداوند کار امیر اصلاح کناد، هر شب به رویا همی‌بینم که تو مرا کشته‌ای. از این رو خواستم کشتن یک بار بوَد، نه بیش. حجاج وی را عفو کرد و جایزه بخشید.

#کشکول_شیخ_بهایی
#حکایت
@chaame 🪐
همیشه همدم تنهایی‌ام به‌خاطرِ تو
چقدر داشتنت ای غرور! تاوان داشت...

#هادی_محمدحسنی
@chaame 📢
این انتقامِ گریهٔ خونینِ بلبل است ...
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره‌راه زندگانی را

#شهريار
پ‌ن: روز جهانی سالمندان
@chaame 🪭 | شعر کامل
2024/10/01 18:31:05
Back to Top
HTML Embed Code: