⚫️❌فساد گسترده در زمینۀ جاسوسی و خیانت به امنیت ملی دموکراتها مسکوت می ماند
اما با روشها ناجوانمردانه برای ترامپ پرونده سازی می شود!
▪️شکایت از دولت بایدن بهدلیل ممانعت از تحقیق در مورد نماینده آمریکا در امور ایران
وزارت خارجه آمریکا نزدیک به هفت ماه است که مانع تحقیق «مرکز ارتقای امنیت» درباره رابرت مالی شده و درخواستهای متعدد گروه برای دسترسی به اطلاعات نادیده گرفته است
گزارشهای رسیده به واشینگتن فری بیکن حاکی از آن است که یک گروه ناظر از دولت بایدنـهریس بهدلیل ممانعت از تحقیق در مورد تعلیق رابرت مالی، نماینده ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا، شکایت کرده است. این در حالی است که افبیآی همچنان مشغول تحقیق در مورد اتهام سوءمدیریت مالی در نگهداری از اطلاعات محرمانه است.
بر اساس اسنادی که به دست فری بیکن رسیده است، «مرکز ارتقای امنیت در آمریکا» (CASA) اواخر هفته گذشته از وزارت خارجه بهدلیل جلوگیری از دسترسی به مکاتبات داخلی مربوط به رابرت مالی، تعلیقش از کار، و هرگونه بحث بعدی در مورد ماهیت اطلاعاتی که او ممکن است در معرض نقض امنیتی قرار داده باشد، شکایت کرده است.
وزارت خارجه آمریکا نزدیک به هفت ماه است که مانع تحقیق مرکز ارتقای امنیت شده و درخواستهای متعدد این نهاد را نادیده گرفته است که در چارچوب قانون آزادی اطلاعات، خواستار دسترسی به جزئیات تعلیق رابرت مالی و پنهانسازی تخلفاتش از کنگره بوده است.
بیش از یک سال از لغو مجوز امنیتی رابرت مالی و مرخصی بدون حقوقش میگذرد، و قانونگذاران و مردم در مورد اتهامهایی که علیه او مطرح است اطلاعات چندانی ندارند. وزارت خارجه بارها تحقیقهای کنگره در این زمینه را نادیده گرفته است و از دسترسی سازمانهایی مانند مرکز ارتقای امنیت به اسناد داخلی مرتبط جلوگیری میکند.
گرچه مالی از سال ۲۰۲۳ دیگر در دولت حضور ندارد، شماری از اطرافیانش از جمله آرین طباطبایی همچنان در موقعیتهای ردهبالا مشغول به کارند. سال گذشته، مشخص شد که طباطبایی یکی از اعضای گروه «طرح ابتکاری کارشناسان ایران» است که از جانب جمهوری اسلامی هدایت میشود. یک گروه ناظر دیگر نیز ماه گذشته از دولت بایدن بهدلیل مانعتراشی در تحقیق درباره فعالیتهای طباطبایی در پنتاگون شکایت کرد.
در آوریل ۲۰۲۴، مرکز ارتقای امنیت در چارچوب قانون آزادی اطلاعات از وزارت خارجه درخواست کرده بود تمام سوابق مرتبط با مالی در زمینه «مجوز امنیتی»، «تعلیق»، «مرخصی بدون حقوق»، «نگرانیهای جدی امنیتی»، و «مدیریت اطلاعات حفاظتشده» را ارائه دهد.
ایندیپندنت
@cafe_andishe95
اما با روشها ناجوانمردانه برای ترامپ پرونده سازی می شود!
▪️شکایت از دولت بایدن بهدلیل ممانعت از تحقیق در مورد نماینده آمریکا در امور ایران
وزارت خارجه آمریکا نزدیک به هفت ماه است که مانع تحقیق «مرکز ارتقای امنیت» درباره رابرت مالی شده و درخواستهای متعدد گروه برای دسترسی به اطلاعات نادیده گرفته است
گزارشهای رسیده به واشینگتن فری بیکن حاکی از آن است که یک گروه ناظر از دولت بایدنـهریس بهدلیل ممانعت از تحقیق در مورد تعلیق رابرت مالی، نماینده ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا، شکایت کرده است. این در حالی است که افبیآی همچنان مشغول تحقیق در مورد اتهام سوءمدیریت مالی در نگهداری از اطلاعات محرمانه است.
بر اساس اسنادی که به دست فری بیکن رسیده است، «مرکز ارتقای امنیت در آمریکا» (CASA) اواخر هفته گذشته از وزارت خارجه بهدلیل جلوگیری از دسترسی به مکاتبات داخلی مربوط به رابرت مالی، تعلیقش از کار، و هرگونه بحث بعدی در مورد ماهیت اطلاعاتی که او ممکن است در معرض نقض امنیتی قرار داده باشد، شکایت کرده است.
وزارت خارجه آمریکا نزدیک به هفت ماه است که مانع تحقیق مرکز ارتقای امنیت شده و درخواستهای متعدد این نهاد را نادیده گرفته است که در چارچوب قانون آزادی اطلاعات، خواستار دسترسی به جزئیات تعلیق رابرت مالی و پنهانسازی تخلفاتش از کنگره بوده است.
بیش از یک سال از لغو مجوز امنیتی رابرت مالی و مرخصی بدون حقوقش میگذرد، و قانونگذاران و مردم در مورد اتهامهایی که علیه او مطرح است اطلاعات چندانی ندارند. وزارت خارجه بارها تحقیقهای کنگره در این زمینه را نادیده گرفته است و از دسترسی سازمانهایی مانند مرکز ارتقای امنیت به اسناد داخلی مرتبط جلوگیری میکند.
گرچه مالی از سال ۲۰۲۳ دیگر در دولت حضور ندارد، شماری از اطرافیانش از جمله آرین طباطبایی همچنان در موقعیتهای ردهبالا مشغول به کارند. سال گذشته، مشخص شد که طباطبایی یکی از اعضای گروه «طرح ابتکاری کارشناسان ایران» است که از جانب جمهوری اسلامی هدایت میشود. یک گروه ناظر دیگر نیز ماه گذشته از دولت بایدن بهدلیل مانعتراشی در تحقیق درباره فعالیتهای طباطبایی در پنتاگون شکایت کرد.
در آوریل ۲۰۲۴، مرکز ارتقای امنیت در چارچوب قانون آزادی اطلاعات از وزارت خارجه درخواست کرده بود تمام سوابق مرتبط با مالی در زمینه «مجوز امنیتی»، «تعلیق»، «مرخصی بدون حقوق»، «نگرانیهای جدی امنیتی»، و «مدیریت اطلاعات حفاظتشده» را ارائه دهد.
ایندیپندنت
@cafe_andishe95
🔺مهمترین مسائل برای رایدهندگان در ایالتهای کلیدی (آریزونا، جورجیا، میشیگان، نوادا، کارولینای شمالی، پنسیلوانیا و ویسکانسین)
💎هفت ایالت اساسی که هریس در افتضاحی تاریخی همه آنها را واگذار کرد!
سهم رایدهندگانی که یکی از موارد زیر را به عنوان مهمترین مسئله در تصمیمگیری رای خود انتخاب کردهاند:
اقتصاد (شامل مشاغل و بازار بورس): ۲۴٪
سقط جنین: ۱۸٪
مهاجرت: ۱۵٪
وضعیت دموکراسی و فساد: ۸٪
شخصیت و صلاحیت نامزد: ۶٪
عدم رضایت از نامزد مخالف: ۵٪
تورم و هزینه زندگی: ۴٪
سیاست خارجی: ۳٪
@cafe_andishe95
💎هفت ایالت اساسی که هریس در افتضاحی تاریخی همه آنها را واگذار کرد!
سهم رایدهندگانی که یکی از موارد زیر را به عنوان مهمترین مسئله در تصمیمگیری رای خود انتخاب کردهاند:
اقتصاد (شامل مشاغل و بازار بورس): ۲۴٪
سقط جنین: ۱۸٪
مهاجرت: ۱۵٪
وضعیت دموکراسی و فساد: ۸٪
شخصیت و صلاحیت نامزد: ۶٪
عدم رضایت از نامزد مخالف: ۵٪
تورم و هزینه زندگی: ۴٪
سیاست خارجی: ۳٪
@cafe_andishe95
"قیاسی معنادار"
دلواپسان دمکراسی!
بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات آمریکا و پیروز شدن "دونالد ترامپ"، امروز گشتی در گروههای باز تلگرامی که عضوشان هستم، زدم که از میان آن همه مطالب گوناگون، این "کلیپ قیاسی" را دیدم و پسندیدم که بطور مختصر یکی از تفاوتهای عمده انتخابات ریاستجمهوری در جمهوری اسلامی، با آمریکای جهانخوار را در خود داشت.
با اینحال "طنز ماجرا" در این است که نیروهای سیاسیِ ایرانی اعم از اصلاحطلب و چپ که خود را "دمکراسیخواه" میخوانند! با وجود این همه تفاوت بنیادین آشکار میان دو انتخابات ایران و آمریکا؛ در این روزها، اما بشدت دلنگران و "دلواپس وضعیت دمکراسی در آمریکا" هستند!!
نکته: از این دمکراسیخواهان دلواپس دمکراسی در آمریکا! (در یک نوشتار جداگانه) بیشتر خواهم نوشت.
نبشتهی: اسفنداد ایرانیاد
@cafe_andishe95
دلواپسان دمکراسی!
بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات آمریکا و پیروز شدن "دونالد ترامپ"، امروز گشتی در گروههای باز تلگرامی که عضوشان هستم، زدم که از میان آن همه مطالب گوناگون، این "کلیپ قیاسی" را دیدم و پسندیدم که بطور مختصر یکی از تفاوتهای عمده انتخابات ریاستجمهوری در جمهوری اسلامی، با آمریکای جهانخوار را در خود داشت.
با اینحال "طنز ماجرا" در این است که نیروهای سیاسیِ ایرانی اعم از اصلاحطلب و چپ که خود را "دمکراسیخواه" میخوانند! با وجود این همه تفاوت بنیادین آشکار میان دو انتخابات ایران و آمریکا؛ در این روزها، اما بشدت دلنگران و "دلواپس وضعیت دمکراسی در آمریکا" هستند!!
نکته: از این دمکراسیخواهان دلواپس دمکراسی در آمریکا! (در یک نوشتار جداگانه) بیشتر خواهم نوشت.
نبشتهی: اسفنداد ایرانیاد
@cafe_andishe95
✅«برنامههای شاه به نفع ایران بودند؛ ما نمیفهمیدیم!»
عزتالله سحابی، فعال سیاسی مخالف حکومت شاه که مدتی ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دولت مهدی بازرگان در دست داشت، در کتاب خاطرات خود مینویسد که بسیاری از برنامههای محمدرضا شاه، از نظر اصولی به نفع ایران بوده اما اغلب مخالفان، از جمله خودش، آن زمان این را متوجه نمیشدند.
سحابی مینویسد: «بسیاری از کارشناسان صدیق اذعان میکنند که تعدادی از برنامههای شاه از نظر اصولی به نفع ایران بود. مثلاً وقتی که قرارداد ۱۹۷۵ میان شاه و صدام حسین بسته شد، دو دولت امضاء کردند، در دو مجلس نیز تصویب شد و به سازمان ملل رفت و بسیار در آن محکمکاری شد. این قرارداد خیلی به نفع ایران بود و خطی را به عنوان خط مرز تعیین کردند که قسمت پرعمق اروندرود بود. شرق این خط به ایران تعلق گرفت ولی ما این را متوجه نمیشدیم.»
سحابی دربارهٔ خریدها و ساختوسازهای نظامی حکومت سابق ایران نیز با ذکر مثال پایگاههای هوایی وحدتی و شاهرخی، نوشته است: «از دههٔ ۴۰ رژیم شاه در غرب کشور شروع به ایجاد استحکاماتی نمود. پایگاه وحدتی و پایگاه شاهرخی که در حقیقت شهری زیرزمینی است و فرودگاه آن نیز زیر زمین است. من خود در زمان جنگ پایگاه وحدتی دزفول را دیدم. هواپیماهای جت اف-۱۴ از زیر زمین با سرعت تمام بیرون میآمدند و به هوا میرفتند یا از بالا میآمدند، چتری پشت آنها باز میشد و یکراست به زیر زمین میرفتند؛ تشکیلات عظیمی بود.»
سحابی در جای دیگری از کتابش میگوید: «در آن روزها یعنی در دوران حاکمیت مطلقهٔ شاه، بیشتر دوستان و حتی خود من میگفتیم شاه خیانت میکند و میخواهد جنگ اصلی ما را که باید با اسرائیل باشد، به جنگ با اعراب بدل کند! باری انقلاب شد و عراق به ایران حمله کرد، آن روز تازه دانستیم که در اساسنامهٔ حزب بعث ‹وحدت سرزمینهای عربی زبان› یک اصل شمرده شده است.»
«منظور از سرزمینهای عربی زبان همین استانهای عربی زبان بود که در ایران است. یعنی ایلام، گیلانغرب و خوزستان. پس عراق به طور ذاتی به ایران نظر داشت و میخواست قسمتی از ایران را ضمیمه خاک خود نماید. شاه این را فهمیده بود و در غرب استحکامات میساخت اما ما به همین خاطر به او ناسزا میگفتیم.»
عزت الله سحابی مسألهٔ منابع طبیعی را مثال میآورد و مینویسد: «منصور روحانی وزیر کشاورزی وقت، یک زمان اعلام کرد که باید هشت میلیون رأس دام، از مراتع کشور خارج شوند وگرنه مراتع از بین میروند. خود شاه نیز در سخنرانی خود گفت حیوان شریری به نام بز وجود دارد که ریشههای گیاهان را میکند. این حیوان باید از بین برود. من در زندان این مطالب را در روزنامه خوانده بودم و پیش خود تحلیل میکردم که شاه با این کار میخواهد روستاییان را وابسته نماید.»
او ادامه میدهد: «روستاییان از بز، پشم و شیر به دست میآورند و از همهچیز و حتی شاخ و گوشت آن استفاده میکنند. این حیوان اساس زندگی روستاییان است و آنان با همین حیوانات و زندگی سادهشان از دولت مستقلاند. و ما فکر میکردیم شاه میخواهد به این دسیسه روستاییان را به دولت وابسته کند.»
سحابی در ادامه مینویسد: «در حالی که پس از انقلاب، هنگامی که به عنوان نمایندهٔ مردم به مجلس راه یافتیم، در کمیسیون برنامه و بودجه، مسؤلین وزارت کشاورزی پس از انقلاب به کمیسیون میآمدند، برخی از آنان مسؤلان سازمان جنگلها بودند و میگفتند باید سی میلیون رأس دام از مراتع خارج شوند، تا کنون مراتع از بین رفته است و برای احیای باقیماندهاش، این کار باید انجام بشود، و ما آن زمان فهمیدیم که واقعاً در کنار گود بودن و شعارهای بزرگ دادن با مسوولیت اجرایی داشتن تفاوت دارد.»
•• از جلد دوم خاطرات عزتالله سحابی (سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۹) به نام «نیم قرن خاطره و تجربه» که در ایران اجازهٔ چاپ نیافت و از سوی نشر خاوران پاریس منتشر شده و در کتابفروشیهای خارج از کشور در دسترس است. یادداشت بالا از صفحات ۲۶ و ۲۷ کتاب آورده شدهاند.
اندیشه
@cafe_andishe95
عزتالله سحابی، فعال سیاسی مخالف حکومت شاه که مدتی ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دولت مهدی بازرگان در دست داشت، در کتاب خاطرات خود مینویسد که بسیاری از برنامههای محمدرضا شاه، از نظر اصولی به نفع ایران بوده اما اغلب مخالفان، از جمله خودش، آن زمان این را متوجه نمیشدند.
سحابی مینویسد: «بسیاری از کارشناسان صدیق اذعان میکنند که تعدادی از برنامههای شاه از نظر اصولی به نفع ایران بود. مثلاً وقتی که قرارداد ۱۹۷۵ میان شاه و صدام حسین بسته شد، دو دولت امضاء کردند، در دو مجلس نیز تصویب شد و به سازمان ملل رفت و بسیار در آن محکمکاری شد. این قرارداد خیلی به نفع ایران بود و خطی را به عنوان خط مرز تعیین کردند که قسمت پرعمق اروندرود بود. شرق این خط به ایران تعلق گرفت ولی ما این را متوجه نمیشدیم.»
سحابی دربارهٔ خریدها و ساختوسازهای نظامی حکومت سابق ایران نیز با ذکر مثال پایگاههای هوایی وحدتی و شاهرخی، نوشته است: «از دههٔ ۴۰ رژیم شاه در غرب کشور شروع به ایجاد استحکاماتی نمود. پایگاه وحدتی و پایگاه شاهرخی که در حقیقت شهری زیرزمینی است و فرودگاه آن نیز زیر زمین است. من خود در زمان جنگ پایگاه وحدتی دزفول را دیدم. هواپیماهای جت اف-۱۴ از زیر زمین با سرعت تمام بیرون میآمدند و به هوا میرفتند یا از بالا میآمدند، چتری پشت آنها باز میشد و یکراست به زیر زمین میرفتند؛ تشکیلات عظیمی بود.»
سحابی در جای دیگری از کتابش میگوید: «در آن روزها یعنی در دوران حاکمیت مطلقهٔ شاه، بیشتر دوستان و حتی خود من میگفتیم شاه خیانت میکند و میخواهد جنگ اصلی ما را که باید با اسرائیل باشد، به جنگ با اعراب بدل کند! باری انقلاب شد و عراق به ایران حمله کرد، آن روز تازه دانستیم که در اساسنامهٔ حزب بعث ‹وحدت سرزمینهای عربی زبان› یک اصل شمرده شده است.»
«منظور از سرزمینهای عربی زبان همین استانهای عربی زبان بود که در ایران است. یعنی ایلام، گیلانغرب و خوزستان. پس عراق به طور ذاتی به ایران نظر داشت و میخواست قسمتی از ایران را ضمیمه خاک خود نماید. شاه این را فهمیده بود و در غرب استحکامات میساخت اما ما به همین خاطر به او ناسزا میگفتیم.»
عزت الله سحابی مسألهٔ منابع طبیعی را مثال میآورد و مینویسد: «منصور روحانی وزیر کشاورزی وقت، یک زمان اعلام کرد که باید هشت میلیون رأس دام، از مراتع کشور خارج شوند وگرنه مراتع از بین میروند. خود شاه نیز در سخنرانی خود گفت حیوان شریری به نام بز وجود دارد که ریشههای گیاهان را میکند. این حیوان باید از بین برود. من در زندان این مطالب را در روزنامه خوانده بودم و پیش خود تحلیل میکردم که شاه با این کار میخواهد روستاییان را وابسته نماید.»
او ادامه میدهد: «روستاییان از بز، پشم و شیر به دست میآورند و از همهچیز و حتی شاخ و گوشت آن استفاده میکنند. این حیوان اساس زندگی روستاییان است و آنان با همین حیوانات و زندگی سادهشان از دولت مستقلاند. و ما فکر میکردیم شاه میخواهد به این دسیسه روستاییان را به دولت وابسته کند.»
سحابی در ادامه مینویسد: «در حالی که پس از انقلاب، هنگامی که به عنوان نمایندهٔ مردم به مجلس راه یافتیم، در کمیسیون برنامه و بودجه، مسؤلین وزارت کشاورزی پس از انقلاب به کمیسیون میآمدند، برخی از آنان مسؤلان سازمان جنگلها بودند و میگفتند باید سی میلیون رأس دام از مراتع خارج شوند، تا کنون مراتع از بین رفته است و برای احیای باقیماندهاش، این کار باید انجام بشود، و ما آن زمان فهمیدیم که واقعاً در کنار گود بودن و شعارهای بزرگ دادن با مسوولیت اجرایی داشتن تفاوت دارد.»
•• از جلد دوم خاطرات عزتالله سحابی (سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۹) به نام «نیم قرن خاطره و تجربه» که در ایران اجازهٔ چاپ نیافت و از سوی نشر خاوران پاریس منتشر شده و در کتابفروشیهای خارج از کشور در دسترس است. یادداشت بالا از صفحات ۲۶ و ۲۷ کتاب آورده شدهاند.
اندیشه
@cafe_andishe95
🗽✨پیروزی ترامپ میتواند تحقق بخش نسخه جدیدی از طرح قدیمی "خاورمیانه جدید" باشد. این طرح در زمان دولت بوش و پس از عملیات نظامی برای سرنگونی صدام حسین مطرح شد اما به دلایل مشخصی ناکام ماند. مهمترین دلیل این ناکامی، شرایط دشوار و باتلاق گونهای بود که برای آمریکا در عراق پیش آمد و بخشی از این شرایط به سبب عامل کلانتری بود که نقش مهمی در شکست طرح "خاورمیانه جدید" داشت: در آن زمان بنیادگرایی سنی و شیعه، نیرومند و تازه نفس بودند و شرایط اجتماعی منطقه هنوز آماده یک تغییر بزرگ سیاسی و تمدنی نبود. در سالهای دو هزار چهار تا دو هزار و هفت، نه تنها تلاشهای آمریکا برای سر و سامان دادن به وضعیت عراق و تبدیل آن به یک الگوی خوشبخت و جذب کننده در منطقه ناکام ماند، بلکه اسرائیل هم در تلاش خود برای ریشهکن کردن قدرت نظامی حزبا... لبنان شکست خورد.
امروز اما تمام این پارامترها تغییر کردهاند. تجربه حکومت بنیادگرایان چه مدل اخوانی در مصر و چه نسخه داعش در عراق و سوریه و جنگ و خونریزی وحشتناک فرقهای حاصل از آن تغییر نگرش جدید و بسیار مهمی در منطقه پدید آورده است. دریای خونی هم که در جنگ داخلی سوریه به راه افتاد، به برخی توهمها پایان داد و خیلی از مشتهای بسته را باز کرد. علاوه بر آن ثابت شد که سیاست ضد تجدد و غرب ستیز در هر کجا که باشد، به ورشکستگی مطلق اقتصادی و اجتماعی راه میبرد، چه در لبنان، چه در عراق و یمن و چه در جاهای دیگر.
💡پدیده بسیار مهم و تاریخی اصلاحات تجدد گرا در عربستان که بسیاری از معادلات را تغییر داده حاصل همین تغییر نگرش فرهنگی و اجتماعی جدید در خاورمیانه است. به عبارت دیگر برخلاف سال دو هزار و شش، انرژی تاریخی بنیادگرایی در منطقه تا حد زیادی تخلیه شده و از میان رفته است. در همین فضای جدید است که پدیدهای همچون پیمان ابراهیم امکان تحقق مییابد. پدیدهای که گسترش آن به عربستان در کنار نتایج جنگ غزه و لبنان میتواند زمینهساز طرح مجدد و توفیق "معامله قرن" باشد. گفتههای بن سلمان پیرامون بی اهمیتی مسئله فلسطین برای او در قیاس با برنامههای کلانش برای توسعه و مدرنیزه کردن عربستان، طرح کمربند اقتصادی آیمک با شرکت هند، عربستان، اسرائیل، امارات و انگلستان که تا همین چند سال پیش قابل تصور نبود، تغییر بنیادی موازنه قوا در لبنان و بلوک شیعی منطقه و گسترش تمایل برای خلع سلاح گروههای مسلح در عراق که از زبان آیتالله سیستانی هم بیان شده است، همه روندهای جدیدی هستند که خبر از تحولات کلان میدهند. به نظر میرسد این بار همه چیز برای یک تغییر بزرگ آماده است.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
امروز اما تمام این پارامترها تغییر کردهاند. تجربه حکومت بنیادگرایان چه مدل اخوانی در مصر و چه نسخه داعش در عراق و سوریه و جنگ و خونریزی وحشتناک فرقهای حاصل از آن تغییر نگرش جدید و بسیار مهمی در منطقه پدید آورده است. دریای خونی هم که در جنگ داخلی سوریه به راه افتاد، به برخی توهمها پایان داد و خیلی از مشتهای بسته را باز کرد. علاوه بر آن ثابت شد که سیاست ضد تجدد و غرب ستیز در هر کجا که باشد، به ورشکستگی مطلق اقتصادی و اجتماعی راه میبرد، چه در لبنان، چه در عراق و یمن و چه در جاهای دیگر.
💡پدیده بسیار مهم و تاریخی اصلاحات تجدد گرا در عربستان که بسیاری از معادلات را تغییر داده حاصل همین تغییر نگرش فرهنگی و اجتماعی جدید در خاورمیانه است. به عبارت دیگر برخلاف سال دو هزار و شش، انرژی تاریخی بنیادگرایی در منطقه تا حد زیادی تخلیه شده و از میان رفته است. در همین فضای جدید است که پدیدهای همچون پیمان ابراهیم امکان تحقق مییابد. پدیدهای که گسترش آن به عربستان در کنار نتایج جنگ غزه و لبنان میتواند زمینهساز طرح مجدد و توفیق "معامله قرن" باشد. گفتههای بن سلمان پیرامون بی اهمیتی مسئله فلسطین برای او در قیاس با برنامههای کلانش برای توسعه و مدرنیزه کردن عربستان، طرح کمربند اقتصادی آیمک با شرکت هند، عربستان، اسرائیل، امارات و انگلستان که تا همین چند سال پیش قابل تصور نبود، تغییر بنیادی موازنه قوا در لبنان و بلوک شیعی منطقه و گسترش تمایل برای خلع سلاح گروههای مسلح در عراق که از زبان آیتالله سیستانی هم بیان شده است، همه روندهای جدیدی هستند که خبر از تحولات کلان میدهند. به نظر میرسد این بار همه چیز برای یک تغییر بزرگ آماده است.
✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
💠 «ترامپ کاخ سفید را پس گرفت»
ترامپ برگشت. هیچ تردیدی در این نیست که این یکی از بزرگترین کامبکهای تاریخ آمریکا بود. البته میل دارم بگویم: «ترامپ کاخ سفید را از کرونا پس گرفت.» اگر کووید در ماههای سرنوشتساز گریبان آمریکا را نمیگرفت، بعید میدانم ترامپ شکست میخورد. کووید زلزلهای بود که صندلی را از زیر هر رئیسجمهوری در آمریکا میکشید. ترامپ هر کاری میکرد شکست میخورد. قضیه به نظام انتخاباتی آمریکا ربط دارد: به دلیل رقابت نزدیک دو حزب و شیوۀ الکترال، دهم درصد اهمیت مییابد و در چنین مبارزۀ نزدیکی یک بحران بزرگ و مهارناشدنی مثل کووید دستکم بین سه تا پنج درصد آرا را به هم میریزد.
شاید بگویید ترامپ در ابتدای کووید سهلانگارانه عمل کرد، وگرنه شکست نمیخورد. اما نمیتوان چنین گفت، زیرا همان اندازه که تدابیر سهلگیرانه نارضایتی ایجاد میکرد، تدابیر سختگیرانه هم با نارضایتی روبرو میشد. اگر ترامپ قرنطینۀ شدیدی اعمال میکرد، باز هم بازندۀ انتخابات بود، زیرا نارضایتی بخش دیگری را برمیانگیخت. اینکه ترامپ آن اوایل پس از شکست در انتخابات میگفت «به ویروس چینی باخته است»، بیراه نبود؛ گرچه لازم نیست به تئوری توطئه باور داشته باشیم؛ همین بیان واقعیات عینی کافی است.
📌آمریکا از زمان جنگ جهانی اول بازیگر تعیینکنندۀ جهان بوده است. اگر از منظر ایدئولوژیها به جهان بنگریم، بزرگترین پرسش این است که چرا ایدئولوژیهای ضدآزادی مانند فاشیسم و کمونیسم در آمریکا ظهور نکرد؟! اینکه آمریکا ــ برخلاف اروپا ــ هیچگاه به کارخانۀ تولید توتالیتاریسم تبدیل نشد و ارتجاع فاشیستی و کمونیستی پدید نیاورد، ریشه در خاستگاه این کشور دارد و بحث گستردهای میطلبد، اما دستکم با مشاهدۀ تاریخ و عینیات آن میتوان فهمید که اگر آمریکا نبود، اروپا از فرانکنشتاینهای توتالیتری که بر میز آزمایشگاه خود ساخته بود، کمر راست نمیکرد. کمونیسم و فاشیسم هر دو شورش اروپایی بودند: شورش علیه لیبرالیسم؛ علیه آزادیهای فردی؛ علیه کاپیتالیسم و پیشرفتباوریِ انفجاری آن.
بنابراین آمریکا برای اروپا مانند لنگر عمل کرده است. بریتانیا برای نجات اروپا کافی نبود و دستتنها نه در برابر فاشیسم یارای مقاومت داشت و نه در برابر کمونیسم. لازم بود برادری از آن سوی آتلانتیک جلوی توتالیتاریسمهای اروپای مرکزی و شرقی بایستد. این معادله همچنان عوض نشده است. نسبتی که میان اروپا و آمریکا وجود داشت، همچنان کموبیش وجود دارد و در این میان آنچه خطرناک است این است که یک آمریکای منحصربهفرد کنار اروپا وجود نداشته باشد. ایرادی که بر دموکراتها وارد است این است که به دنبال «اروپائیزه کردن آمریکا» هستند. اینکه اکثریت مطلق اروپاییها هریس را به ترامپ ترجیح میدهند حکایت از همین دارد که این شکاف هویتی همچنان میان آمریکایی و اروپا وجود دارد. اروپای سوسیالدوست آمریکای کاپیتالیست را نمیفهمد و نمیخواهد. این شکاف نباید پر شود، زیرا اروپا از آزمون مدرنیته سربلند بیرون نیامده و نقاط تاریکی در کارنامه دارد. نه شخص ترامپ، بلکه کلیت جمهوریخواهان در این زمینه بهتر از دموکراتها عمل میکنند و از اروپائیزه شدن آمریکا جلوگیری میکنند. آمریکا موتورخانۀ جهان است، بهتر است سکاندار آن مدافع هویت آمریکایی باشد. نفع اروپا هم در وجود همین شکاف است؛ گرچه در برابر آمریکا ژست روشنفکری بگیرد و نفهمد چقدر آمریکا در بهروزی خود و جهان مؤثر است.
در نهایت میرسیم به ما مردم ایران. چهار سال مثل برق گذشت. اگر قرار بر احیای برجام و جبران آسیبهای تحریم بود، در طول چهار سال چهار بار میشد این کار را کرد. سیاست برجام از ابتدا پایۀ سست داشت زیرا نتیجۀ مذاکره با یک حلقۀ بسته از دموکراتها بود. آمریکا فقط دموکراتها نیست و دموکراتها هم فقط حلقۀ اوباما نیستند. اگر کسی میخواهد با آمریکا معاهدهای ببندد، باید با دو جناح آمریکا ببندد، نه دولتی که با چند ده رأی الکترال میآید و میرود. هر توافقی با آمریکا باید با دو جناح آمریکا باشد و راه آن نیز این است که کنگره پشت آن باشد. نمیتوان با کمک یک جناح و یک حلقه به جایی رسید.
سیاست جمهوری اسلامی نیز چنین چیزی نیست. هریس هم میآمد، باز فرقی نمیکرد. وزیر خارجۀ دولت پزشکیان روز اول آب پاک را ریخت بر دست همه و گفت ما با آمریکا مشکل مبنایی داریم و مسئله فقط کم کردن از هزینههای این اختلاف است. قطعاً روزهای سختی در پیش است. وقتی برای حصول توافق با بایدن همت و ارادهای وجود نداشت، با ترامپ محال اندر محال است. اما حقیقتش را بخواهید، جایی برای حسرت نیست، زیرا بر شخص من دستکم مسجل است که با هریس و سهلگیرتر از هریس هم همین وضع بود. بازیگران منطقهای مثل اسرائیل هم اصلاً بیکار ننشستهاند ــ اصلاً! و برخی کلیدها نیز در جیب روسیه است.
✍️مهدی تدینی
@cafe_andishe95
ترامپ برگشت. هیچ تردیدی در این نیست که این یکی از بزرگترین کامبکهای تاریخ آمریکا بود. البته میل دارم بگویم: «ترامپ کاخ سفید را از کرونا پس گرفت.» اگر کووید در ماههای سرنوشتساز گریبان آمریکا را نمیگرفت، بعید میدانم ترامپ شکست میخورد. کووید زلزلهای بود که صندلی را از زیر هر رئیسجمهوری در آمریکا میکشید. ترامپ هر کاری میکرد شکست میخورد. قضیه به نظام انتخاباتی آمریکا ربط دارد: به دلیل رقابت نزدیک دو حزب و شیوۀ الکترال، دهم درصد اهمیت مییابد و در چنین مبارزۀ نزدیکی یک بحران بزرگ و مهارناشدنی مثل کووید دستکم بین سه تا پنج درصد آرا را به هم میریزد.
شاید بگویید ترامپ در ابتدای کووید سهلانگارانه عمل کرد، وگرنه شکست نمیخورد. اما نمیتوان چنین گفت، زیرا همان اندازه که تدابیر سهلگیرانه نارضایتی ایجاد میکرد، تدابیر سختگیرانه هم با نارضایتی روبرو میشد. اگر ترامپ قرنطینۀ شدیدی اعمال میکرد، باز هم بازندۀ انتخابات بود، زیرا نارضایتی بخش دیگری را برمیانگیخت. اینکه ترامپ آن اوایل پس از شکست در انتخابات میگفت «به ویروس چینی باخته است»، بیراه نبود؛ گرچه لازم نیست به تئوری توطئه باور داشته باشیم؛ همین بیان واقعیات عینی کافی است.
📌آمریکا از زمان جنگ جهانی اول بازیگر تعیینکنندۀ جهان بوده است. اگر از منظر ایدئولوژیها به جهان بنگریم، بزرگترین پرسش این است که چرا ایدئولوژیهای ضدآزادی مانند فاشیسم و کمونیسم در آمریکا ظهور نکرد؟! اینکه آمریکا ــ برخلاف اروپا ــ هیچگاه به کارخانۀ تولید توتالیتاریسم تبدیل نشد و ارتجاع فاشیستی و کمونیستی پدید نیاورد، ریشه در خاستگاه این کشور دارد و بحث گستردهای میطلبد، اما دستکم با مشاهدۀ تاریخ و عینیات آن میتوان فهمید که اگر آمریکا نبود، اروپا از فرانکنشتاینهای توتالیتری که بر میز آزمایشگاه خود ساخته بود، کمر راست نمیکرد. کمونیسم و فاشیسم هر دو شورش اروپایی بودند: شورش علیه لیبرالیسم؛ علیه آزادیهای فردی؛ علیه کاپیتالیسم و پیشرفتباوریِ انفجاری آن.
بنابراین آمریکا برای اروپا مانند لنگر عمل کرده است. بریتانیا برای نجات اروپا کافی نبود و دستتنها نه در برابر فاشیسم یارای مقاومت داشت و نه در برابر کمونیسم. لازم بود برادری از آن سوی آتلانتیک جلوی توتالیتاریسمهای اروپای مرکزی و شرقی بایستد. این معادله همچنان عوض نشده است. نسبتی که میان اروپا و آمریکا وجود داشت، همچنان کموبیش وجود دارد و در این میان آنچه خطرناک است این است که یک آمریکای منحصربهفرد کنار اروپا وجود نداشته باشد. ایرادی که بر دموکراتها وارد است این است که به دنبال «اروپائیزه کردن آمریکا» هستند. اینکه اکثریت مطلق اروپاییها هریس را به ترامپ ترجیح میدهند حکایت از همین دارد که این شکاف هویتی همچنان میان آمریکایی و اروپا وجود دارد. اروپای سوسیالدوست آمریکای کاپیتالیست را نمیفهمد و نمیخواهد. این شکاف نباید پر شود، زیرا اروپا از آزمون مدرنیته سربلند بیرون نیامده و نقاط تاریکی در کارنامه دارد. نه شخص ترامپ، بلکه کلیت جمهوریخواهان در این زمینه بهتر از دموکراتها عمل میکنند و از اروپائیزه شدن آمریکا جلوگیری میکنند. آمریکا موتورخانۀ جهان است، بهتر است سکاندار آن مدافع هویت آمریکایی باشد. نفع اروپا هم در وجود همین شکاف است؛ گرچه در برابر آمریکا ژست روشنفکری بگیرد و نفهمد چقدر آمریکا در بهروزی خود و جهان مؤثر است.
در نهایت میرسیم به ما مردم ایران. چهار سال مثل برق گذشت. اگر قرار بر احیای برجام و جبران آسیبهای تحریم بود، در طول چهار سال چهار بار میشد این کار را کرد. سیاست برجام از ابتدا پایۀ سست داشت زیرا نتیجۀ مذاکره با یک حلقۀ بسته از دموکراتها بود. آمریکا فقط دموکراتها نیست و دموکراتها هم فقط حلقۀ اوباما نیستند. اگر کسی میخواهد با آمریکا معاهدهای ببندد، باید با دو جناح آمریکا ببندد، نه دولتی که با چند ده رأی الکترال میآید و میرود. هر توافقی با آمریکا باید با دو جناح آمریکا باشد و راه آن نیز این است که کنگره پشت آن باشد. نمیتوان با کمک یک جناح و یک حلقه به جایی رسید.
سیاست جمهوری اسلامی نیز چنین چیزی نیست. هریس هم میآمد، باز فرقی نمیکرد. وزیر خارجۀ دولت پزشکیان روز اول آب پاک را ریخت بر دست همه و گفت ما با آمریکا مشکل مبنایی داریم و مسئله فقط کم کردن از هزینههای این اختلاف است. قطعاً روزهای سختی در پیش است. وقتی برای حصول توافق با بایدن همت و ارادهای وجود نداشت، با ترامپ محال اندر محال است. اما حقیقتش را بخواهید، جایی برای حسرت نیست، زیرا بر شخص من دستکم مسجل است که با هریس و سهلگیرتر از هریس هم همین وضع بود. بازیگران منطقهای مثل اسرائیل هم اصلاً بیکار ننشستهاند ــ اصلاً! و برخی کلیدها نیز در جیب روسیه است.
✍️مهدی تدینی
@cafe_andishe95
چیزی که مرا بسیار خوشحال میکند سرگشتگی اتحادیه اروپا (بخوان چپ افراطی) از پیروزی ترامپ است. اروپاییها امید داشتند با کمکِ به اصطلاح الیت، دانشگاهیان و سلبریتیهای امریکایی، ایالات متحد را به رنگ اروپا درآورند و خب، حالا زانوی غم به بغل گرفتهاند و چه خجسته روزیست دیدن استیصالشان!
🔸سودابه قیصری
@cafe_andishe95
🔸سودابه قیصری
@cafe_andishe95
⚫️ نئوکمونیسم📄
برخی از دوستان از من تقاضای صحبتی دربارۀ انتخابات اخیر امریکا داشتند. حقیقتاً من چیز چندانی برای گفتن نداشتم. بهویژه که کفایت بحث در اطراف این گسل به نظرم بدیهی میرسید. البته این هم هست که چه بسا حرفی هم اگر داشته باشم شاید چندان خوشحالکننده نباشد.
من اگر شهروند امریکا بودم، اگر کاندیدای ریپابلیکنها یک آدمک هم بود، به او رأی میدادم. بنابراین روشن است که از نتیجۀ این انتخابات هم خوشحالم. حالا هر چقدر هم روی شخصیت کاندیدای برنده حرف و نقل باشد یا چنانکه مشهور است، رأیدهندگان به او بیشتر از نواحی کمتر پیشرفته و کمسوادتر باشند یا اینکه در شعارهایشان سخنانی مثل مخالفت با ابورشن باشد که امروزه دیگر کمتر عقل سلیمی زیر بار آن میرود.
از سوی دیگر خودم، در فضای دانشگاهی نیواینگلند، با امریکاییهایی حشر و نشر داشتم که گرایش دمکرات داشتند و بعضاً انسانهایی فرهیخته، دلسوز و دوستداشتنی بودند. همه این را میدانند که هر حزبی جناح رادیکال دارد و جناح معتدل. و اصلاً گاهی ممکن است یک رأیدهنده احساس کند با نیمی از شعارهای یک حزب موافق است و نیمی از شعارهای حزب رقیب. با این همه، بسته به حساسیتها، برخی ممکن است یک حزب را به طور بنیادی برای آیندۀ کشور (امریکا) و دنیا پرخطر و پرخسارت ببینند. برای من حزب دمکرات چنین حزبی است.
در طول دو دهۀ بین دو جنگ جهانی و نیز پس از آن، کمونيسم بخشهای مهمی از آسیا، افریقا و امریکای جنوبی را کشور به کشور فتح کرد و پیش آمد، و جریانهای روشنفکری، دقیقاً مثل ستون پنجم، با تبلیغ «صلحگرایی» و ضدیت با جنگ، غرب و امریکا را در مقابل آنپیشرویها متزلزل کردند. حزب دمکرات پناهگاه و پشتیبان اغلب اینان بود که برخی حتی جاسوس شوروی بودند و در مهمترین پستها نفوذ کرده بودند. صلحطلبی و جنگستیزی از نوعی که در زمان پیروزی کمونیستها در چین، ویتنام و کره تبلیغ میشد، دقیقاً شبیه این بود که در دعوای میان دو نفر یک نفر را به بهانۀ اینکه دعوا خوب نیست، دستهایش را بگیرند و طرف دیگر از این فرصت استفاده کند و ضربههایش را وارد کند.
آن زمانه اینک گذشته است. ولی کمونیستها و دیگر کسانی که نظم مدرن لیبرال دمکراسی و توسعهگرا را دوست ندارند، پشت ماسکهای گوناگونی از محیط زیست تا حقوق بشر پنهان شدهاند تا از تمدن غربی انتقام بگیرند و آن را زمین بزنند. و این کار را با جابهجایی دشمن واقعی و دشمن فرضی انجام میدهند. برایشان تروريسم، توتالیتاریسم، مهاجرت انبوه، چین، روسیه، حکومتهای شبیه کوبا و کرۀ شمالی دشمن نیستند و ابداً خطری ندارند. خطر کجاست؟ اسلامهراسی، تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی، یکسانسازی فرهنگی، پیشرفت تکنولوژیک، مشکل محیط زیست و یک مشت شبهمسألۀ دیگر. این نشانیِ غلط دادن دقیقاً مثل تاکتیکهای جنگی است که شاخۀ فرعی سپاه را به سمتی میرانند تا حریف در پی تعقیب آن برآید و سپس دستۀ اصلی از پشت حمله کند و کار را تمام. حزب دمکرات هم اردوگاه اصلیِ این عملیات است.
حزب دمکرات تقریباً آماج همۀ انتقادهایی است که به جریانهای روشنفکری عقلگریز و تمدنستیز وارد است. همانهایی که یکی از دستاوردهایشان همین بدبختی است که دهههاست گریبان ما را گرفته. در واقع، همان دستبستگی پیشین در مقابل کمونیسم، اینکه در برابر پیشروی استبداد آیینی در حال تکرار است.
اما در خصوص آقای ترامپ، گمان نمیکنم به خصوص برای ما ایرانیان از برکت ایشان مشکلی حل شود. شاید بعضی موضعگیریهای بیرودربایست ایشان دل برخی را خنک کند، ولی بیش از این، گمان نمیکنم.
دکتر مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
برخی از دوستان از من تقاضای صحبتی دربارۀ انتخابات اخیر امریکا داشتند. حقیقتاً من چیز چندانی برای گفتن نداشتم. بهویژه که کفایت بحث در اطراف این گسل به نظرم بدیهی میرسید. البته این هم هست که چه بسا حرفی هم اگر داشته باشم شاید چندان خوشحالکننده نباشد.
من اگر شهروند امریکا بودم، اگر کاندیدای ریپابلیکنها یک آدمک هم بود، به او رأی میدادم. بنابراین روشن است که از نتیجۀ این انتخابات هم خوشحالم. حالا هر چقدر هم روی شخصیت کاندیدای برنده حرف و نقل باشد یا چنانکه مشهور است، رأیدهندگان به او بیشتر از نواحی کمتر پیشرفته و کمسوادتر باشند یا اینکه در شعارهایشان سخنانی مثل مخالفت با ابورشن باشد که امروزه دیگر کمتر عقل سلیمی زیر بار آن میرود.
از سوی دیگر خودم، در فضای دانشگاهی نیواینگلند، با امریکاییهایی حشر و نشر داشتم که گرایش دمکرات داشتند و بعضاً انسانهایی فرهیخته، دلسوز و دوستداشتنی بودند. همه این را میدانند که هر حزبی جناح رادیکال دارد و جناح معتدل. و اصلاً گاهی ممکن است یک رأیدهنده احساس کند با نیمی از شعارهای یک حزب موافق است و نیمی از شعارهای حزب رقیب. با این همه، بسته به حساسیتها، برخی ممکن است یک حزب را به طور بنیادی برای آیندۀ کشور (امریکا) و دنیا پرخطر و پرخسارت ببینند. برای من حزب دمکرات چنین حزبی است.
در طول دو دهۀ بین دو جنگ جهانی و نیز پس از آن، کمونيسم بخشهای مهمی از آسیا، افریقا و امریکای جنوبی را کشور به کشور فتح کرد و پیش آمد، و جریانهای روشنفکری، دقیقاً مثل ستون پنجم، با تبلیغ «صلحگرایی» و ضدیت با جنگ، غرب و امریکا را در مقابل آنپیشرویها متزلزل کردند. حزب دمکرات پناهگاه و پشتیبان اغلب اینان بود که برخی حتی جاسوس شوروی بودند و در مهمترین پستها نفوذ کرده بودند. صلحطلبی و جنگستیزی از نوعی که در زمان پیروزی کمونیستها در چین، ویتنام و کره تبلیغ میشد، دقیقاً شبیه این بود که در دعوای میان دو نفر یک نفر را به بهانۀ اینکه دعوا خوب نیست، دستهایش را بگیرند و طرف دیگر از این فرصت استفاده کند و ضربههایش را وارد کند.
آن زمانه اینک گذشته است. ولی کمونیستها و دیگر کسانی که نظم مدرن لیبرال دمکراسی و توسعهگرا را دوست ندارند، پشت ماسکهای گوناگونی از محیط زیست تا حقوق بشر پنهان شدهاند تا از تمدن غربی انتقام بگیرند و آن را زمین بزنند. و این کار را با جابهجایی دشمن واقعی و دشمن فرضی انجام میدهند. برایشان تروريسم، توتالیتاریسم، مهاجرت انبوه، چین، روسیه، حکومتهای شبیه کوبا و کرۀ شمالی دشمن نیستند و ابداً خطری ندارند. خطر کجاست؟ اسلامهراسی، تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی، یکسانسازی فرهنگی، پیشرفت تکنولوژیک، مشکل محیط زیست و یک مشت شبهمسألۀ دیگر. این نشانیِ غلط دادن دقیقاً مثل تاکتیکهای جنگی است که شاخۀ فرعی سپاه را به سمتی میرانند تا حریف در پی تعقیب آن برآید و سپس دستۀ اصلی از پشت حمله کند و کار را تمام. حزب دمکرات هم اردوگاه اصلیِ این عملیات است.
حزب دمکرات تقریباً آماج همۀ انتقادهایی است که به جریانهای روشنفکری عقلگریز و تمدنستیز وارد است. همانهایی که یکی از دستاوردهایشان همین بدبختی است که دهههاست گریبان ما را گرفته. در واقع، همان دستبستگی پیشین در مقابل کمونیسم، اینکه در برابر پیشروی استبداد آیینی در حال تکرار است.
اما در خصوص آقای ترامپ، گمان نمیکنم به خصوص برای ما ایرانیان از برکت ایشان مشکلی حل شود. شاید بعضی موضعگیریهای بیرودربایست ایشان دل برخی را خنک کند، ولی بیش از این، گمان نمیکنم.
دکتر مرتضی مردیها
@cafe_andishe95
🗽ایلان ماسک از هر فرصتی برای ادای احترام به پرچم ملی کشورش استفاده میکند در جهان سوم و ذهنیت جهان سومی چپ هم داشتن پرچم ملی شیر و خورشید گویی جرم در نظر گرفته میشود!
@cafe_andishe95
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌🔗دولتی که بخواهد روح مردم را تحت سلطه خود درآورد، ستمگر دانسته میشود.
هر قدرت حاکمهای آنگاه که بخواهد به شهروندان خود دیکته کند که باید چه چیزی را به عنوان حقیقت بپذیرند و چه چیزی را به عنوان ناصواب طرد کنند.
چه عقایدی باید داشته باشند و چگونه خدا را پرستش کنند، زیانبار و غاصب حقوق مردم است.
زیرا اینگونه امور از جمله موارد اصلی حقوق هر شهروند به شمار میآیند، که خود او هم قادر به سلب آنها از خود نیست، حتی اگر ارادهای برای انجام آن داشته باشد»
📓 باروخ اسپینوزا - رساله الهیسیاسی
ویدئو تکهای از فیلم پرسپولیس ساخته مرجانساتراپی
@cafe_andishe95
هر قدرت حاکمهای آنگاه که بخواهد به شهروندان خود دیکته کند که باید چه چیزی را به عنوان حقیقت بپذیرند و چه چیزی را به عنوان ناصواب طرد کنند.
چه عقایدی باید داشته باشند و چگونه خدا را پرستش کنند، زیانبار و غاصب حقوق مردم است.
زیرا اینگونه امور از جمله موارد اصلی حقوق هر شهروند به شمار میآیند، که خود او هم قادر به سلب آنها از خود نیست، حتی اگر ارادهای برای انجام آن داشته باشد»
📓 باروخ اسپینوزا - رساله الهیسیاسی
ویدئو تکهای از فیلم پرسپولیس ساخته مرجانساتراپی
@cafe_andishe95
بارتلی:
بریان مگی می نویسد: نمی دانم چگونه انسانِ عاقلی پس از خواندن نقد کارل پوپر از مارکس می تواند باز هم مارکسیست باقی بماند.
📗آینده باز است، ص ۱۲۶
گفتگوی کنراد لورنتز با پوپر
@cafe_andishe95
بریان مگی می نویسد: نمی دانم چگونه انسانِ عاقلی پس از خواندن نقد کارل پوپر از مارکس می تواند باز هم مارکسیست باقی بماند.
📗آینده باز است، ص ۱۲۶
گفتگوی کنراد لورنتز با پوپر
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
بارتلی: بریان مگی می نویسد: نمی دانم چگونه انسانِ عاقلی پس از خواندن نقد کارل پوپر از مارکس می تواند باز هم مارکسیست باقی بماند. 📗آینده باز است، ص ۱۲۶ گفتگوی کنراد لورنتز با پوپر @cafe_andishe95
🗽✖️چرا باید دربارهٔ هگل نگران بود؟ چیزی که درسیاست این امر را به شدت نمایان می سازد این واقعیت است که جناح چپ افراطیِ مارکسیست ها و میانه روی های محافظه کار و فاشیست های راستگرای تندرو، همگی هگل را مبنای فلسفهٔ سیاسی خویش قرار می دهند، به جای جنگ ملت ها که در طرح مبتنی بر اصالت تاریخ هگل دیده میشود،
جناح چپ قائل به جنگ طبقات
و جناح راستگرای افراطی، معتقد به جنگ نژادهاست، فلسفهٔ هگل به وجه احسن با این نظریات سازگار است، فلسفهٔ هگل به مثابۀ تولد دوبارهٔ قبیله پرستی است.
اهمیت تاریخی هگل را در این واقعیت می توان دید که او، با اصطلاح حلقهٔ مفقوده بین افلاطون و صورت امروزی توتالیتاریسم است. پیروان امروزی توتالیتاریسم اغلب آگاه نیستند که اندیشه هایشان به افلاطون باز می گردد، اما بیشترشان به دینی که هگل دارند واقفند و همگی در فضایِ بسته فلسفهٔ هگل بار آمده اند و یاد گرفته اند که دولت و تاریخ و قوم را بپرستند.
📗جامعهٔ باز و دشمنان آن، ص ۶۸۷
کارل پوپر
@cafe_andishe95
جناح چپ قائل به جنگ طبقات
و جناح راستگرای افراطی، معتقد به جنگ نژادهاست، فلسفهٔ هگل به وجه احسن با این نظریات سازگار است، فلسفهٔ هگل به مثابۀ تولد دوبارهٔ قبیله پرستی است.
اهمیت تاریخی هگل را در این واقعیت می توان دید که او، با اصطلاح حلقهٔ مفقوده بین افلاطون و صورت امروزی توتالیتاریسم است. پیروان امروزی توتالیتاریسم اغلب آگاه نیستند که اندیشه هایشان به افلاطون باز می گردد، اما بیشترشان به دینی که هگل دارند واقفند و همگی در فضایِ بسته فلسفهٔ هگل بار آمده اند و یاد گرفته اند که دولت و تاریخ و قوم را بپرستند.
📗جامعهٔ باز و دشمنان آن، ص ۶۸۷
کارل پوپر
@cafe_andishe95
♻️حقیقتی که یک مستبد نمیتواند بفهمد◼️
خروشچف رهبر کمونیست شوروی در کتاب خاطراتش نوشته است «آیزنهاور رییس جمهور ضعیفی بود.او مرد خوبی بود اما مرد محکمی نبود.رگه ملایمی در شخصیتش وجود داشت.رییس جمهور آمریکا بودن برای او همیشه بار گرانی بود.یادم هست هشت سال دوره ریاستجمهوری اش رو به اتمام بود.با این حال،او از چنان نفوذ و حیثیتی در جامعه آمریکا برخوردار بود که به راحتی میتوانست برای بار سوم در انتخابات پیروز شود.»
و در ادامه، این حرفها بین خروشچف و آیزنهاور رد و بدل میشود.
خروشچف:«آقای رییسجمهور،با توجه به این محبوبیتی که دارید،فکر نمیکنید بتوانید کاری کنید که کنگره به شما برای بار سوم اجازه دهد که در انتخابات شرکت کنید؟»
آیزنهاور:«نه،تا اینجا هم از رییس جمهور بودن سیر شدهام.بیش از این مایل به داشتن این مقام نیستم و هیچ اقدامی برای تداوم دوران ریاست جمهوری ام نخواهم کرد.خدمت من در کاخ سفید رو به اتمام است و از این بابت خوشحالم.حالا نوبت جوانترهاست که با ایدههای نو زمام امور مملکت را به دست بگیرند»
خروشچف:«اما در کشور شما سابقه ای برای این کار وجود دارد.پرزیدنت روزولت سه دوره انتخاب شد،شما هم میتوانید همین کار را بکنید»
آیزنهاور:«خدمت بیش از دو دوره ی پرزیدنت روزولت به علت درگیر بودن کشور ما در جنگ جهانی دوم بود، اما حالا چنین شرایط خاصی وجود ندارد.من فقط و فقط یک آرزو دارم و آن اینکه دوران فعالیت سیاسی ام را هر چه زودتر به پایان ببرم»
نکته اینجاست که خروشچف،حاکم به قدرت رسیده در یک نظام استبدادی، تمایل یک رییس جمهور دموکرات برای کنارهگیری از قدرت در پایان دوره هشت ساله اش را حمل بر «ضعیف» بودن او میکند ،در حالیکه خودش اذعان دارد که این رییسجمهور در بین مردم کشورش چنان نفوذ و حیثیت عظیمی دارد که به راحتی میتواند برای بار سوم انتخاب شود.او ظاهراً متوجه نیست که اگر آیزنهاور چنین اعتبار و حیثیت بالایی بین مردمش دارد صرفا به خاطر پایبندی اش به اصول و قواعد حکمرانی دموکراتیک و از جمله انتقال مسالمت آمیز قدرت است.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
خروشچف رهبر کمونیست شوروی در کتاب خاطراتش نوشته است «آیزنهاور رییس جمهور ضعیفی بود.او مرد خوبی بود اما مرد محکمی نبود.رگه ملایمی در شخصیتش وجود داشت.رییس جمهور آمریکا بودن برای او همیشه بار گرانی بود.یادم هست هشت سال دوره ریاستجمهوری اش رو به اتمام بود.با این حال،او از چنان نفوذ و حیثیتی در جامعه آمریکا برخوردار بود که به راحتی میتوانست برای بار سوم در انتخابات پیروز شود.»
و در ادامه، این حرفها بین خروشچف و آیزنهاور رد و بدل میشود.
خروشچف:«آقای رییسجمهور،با توجه به این محبوبیتی که دارید،فکر نمیکنید بتوانید کاری کنید که کنگره به شما برای بار سوم اجازه دهد که در انتخابات شرکت کنید؟»
آیزنهاور:«نه،تا اینجا هم از رییس جمهور بودن سیر شدهام.بیش از این مایل به داشتن این مقام نیستم و هیچ اقدامی برای تداوم دوران ریاست جمهوری ام نخواهم کرد.خدمت من در کاخ سفید رو به اتمام است و از این بابت خوشحالم.حالا نوبت جوانترهاست که با ایدههای نو زمام امور مملکت را به دست بگیرند»
خروشچف:«اما در کشور شما سابقه ای برای این کار وجود دارد.پرزیدنت روزولت سه دوره انتخاب شد،شما هم میتوانید همین کار را بکنید»
آیزنهاور:«خدمت بیش از دو دوره ی پرزیدنت روزولت به علت درگیر بودن کشور ما در جنگ جهانی دوم بود، اما حالا چنین شرایط خاصی وجود ندارد.من فقط و فقط یک آرزو دارم و آن اینکه دوران فعالیت سیاسی ام را هر چه زودتر به پایان ببرم»
نکته اینجاست که خروشچف،حاکم به قدرت رسیده در یک نظام استبدادی، تمایل یک رییس جمهور دموکرات برای کنارهگیری از قدرت در پایان دوره هشت ساله اش را حمل بر «ضعیف» بودن او میکند ،در حالیکه خودش اذعان دارد که این رییسجمهور در بین مردم کشورش چنان نفوذ و حیثیت عظیمی دارد که به راحتی میتواند برای بار سوم انتخاب شود.او ظاهراً متوجه نیست که اگر آیزنهاور چنین اعتبار و حیثیت بالایی بین مردمش دارد صرفا به خاطر پایبندی اش به اصول و قواعد حکمرانی دموکراتیک و از جمله انتقال مسالمت آمیز قدرت است.
✍🏼بیژن اشتری
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏆تفکر بَرَندۀ ترامپ
«کریس کلمبوس» کارگردان مشهور آمریکائی فیلم تنها در خانه میگوید:
🎥هنگام فیلمبرداری «تنها در خانه ۲: گمشده در نیویورک» (Home Alone 2: Lost in New York)، «دونالد ترامپ» اجازه داد ما در هتل پلازا نیویورک که مالکش دونالد ترامپ هست فیلمبرداری داشته باشیم، اما با یک شرط، آن هم اینکه او گفت من باید چند ثانیهای در فیلم (حضوری افتخاری داشته باشم)
گفتم چرا ؟؟ گفت یکروزی شاید بیست و پنج سال بعد در آمریکا رئیس جمهور شدم و من و عوامل فیلم همه خندیدیم ، حالا میبینم او به جای یکبار دوبار رئیس جمهور شده!
@cafe_andishe95
«کریس کلمبوس» کارگردان مشهور آمریکائی فیلم تنها در خانه میگوید:
🎥هنگام فیلمبرداری «تنها در خانه ۲: گمشده در نیویورک» (Home Alone 2: Lost in New York)، «دونالد ترامپ» اجازه داد ما در هتل پلازا نیویورک که مالکش دونالد ترامپ هست فیلمبرداری داشته باشیم، اما با یک شرط، آن هم اینکه او گفت من باید چند ثانیهای در فیلم (حضوری افتخاری داشته باشم)
گفتم چرا ؟؟ گفت یکروزی شاید بیست و پنج سال بعد در آمریکا رئیس جمهور شدم و من و عوامل فیلم همه خندیدیم ، حالا میبینم او به جای یکبار دوبار رئیس جمهور شده!
@cafe_andishe95
📆سال ۱۹۵۹ خروشچُف رهبر شوروی اعلام کرد کسی که با حکومت مستقر مخالفت کند حتماً از لحاظ روانی مشکل دارد چرا که امکان ندارد کسی مواهب کمونیسم را ببیند و منتقد آن باشد!
بر همین تفکر یک سوم مخالفان در مراکز روانپزشکی زندانی شدند اما افزایش تخت روانپزشکی هم مسیر تاریخ را تغییر نداد.. محمدپارسی
🗽الیف شافاک، نویسنده ترک بریتانیایی و فعال حقوق بشر با انتشار تصویری از آهو دریایی در اینستاگرامش آن را روح زیبا، مقاوم و سرکش زنان ایرانی خواند. او نوشت در حال خواندن شعری از فروغ فرخزاد بوده که تصویر این دانشجوی ایرانی را دیده است
@cafe_andishe95
بر همین تفکر یک سوم مخالفان در مراکز روانپزشکی زندانی شدند اما افزایش تخت روانپزشکی هم مسیر تاریخ را تغییر نداد.. محمدپارسی
🗽الیف شافاک، نویسنده ترک بریتانیایی و فعال حقوق بشر با انتشار تصویری از آهو دریایی در اینستاگرامش آن را روح زیبا، مقاوم و سرکش زنان ایرانی خواند. او نوشت در حال خواندن شعری از فروغ فرخزاد بوده که تصویر این دانشجوی ایرانی را دیده است
@cafe_andishe95
👥انسان به طور فطری شرارت دارد و آن در عقل او نهفته است به همین دلیل بایستی وضع خویش را از طبیعی به مدنی انتقال دهد.
📗کانت
متافیزیک اخلاق، ص ۳۱۲
@cafe_andishe95
📗کانت
متافیزیک اخلاق، ص ۳۱۲
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
👥انسان به طور فطری شرارت دارد و آن در عقل او نهفته است به همین دلیل بایستی وضع خویش را از طبیعی به مدنی انتقال دهد. 📗کانت متافیزیک اخلاق، ص ۳۱۲ @cafe_andishe95
🏛دولت از دید کانت🗽
از دیدگاه امانوئل کانت، دولت نقش کلیدی و بنیادینی در ایجاد و حفظ وضع مدنی دارد. در فلسفه سیاسی او، دولت به عنوان نهاد و سازمانی که وظیفهاش تأمین شرایط لازم برای تحقق عدالت و آزادی انسانی است، تعریف میشود.
دولت به عنوان نهاد قانونی است. کانت دولت را به عنوان یک نظام قانونی میبیند که میتواند اصول عدالت و حقوق فردی را بر اساس عقل و مفاهیم اخلاقی به جریان بیندازد. او معتقد است که دولت باید به تأمین حقوق طبیعی افراد و جلوگیری از تضییع آنها بپردازد.
مجرای حاکمیت قانوناست. کانت به اهمیت حاکمیت قانون و قواعد حقوقی تأکید میکند. او بر این باور است که تنها در یک دولت قانونمدار، افراد میتوانند آزادی خود را بهطور مؤثر تجربه کنند و امنیت خود را تضمین نمایند.
شرط لازم برای اخلاق است؛ از نظر کانت، وجود دولت به عنوان یک هنجار اخلاقی ضروری است. نهادهای دولتی باید به تحقق و پشتیبانی از اصول اخلاقی و حقوق بشر همت گمارند.
🗼 نقش دولت در ایجاد وضع مدنی
تأسیس نظم اجتماعی. دولت وظیفه دارد تا نظم و سازماندهی را در جامعه به وجود آورد. این نظم به افراد کمک میکند تا بتوانند بدون ترس از جنگ و منازعه، کنار یکدیگر زندگی کنند.
حفاظت از حقوق فردی. دولت با وضع قانونی و اجرای آن، حقوق طبیعی افراد را محافظت میکند. این حقوق شامل حق حیات، آزادی، مالکیت و امنیت است.
حل و فصل تضادها.در صورت بروز اختلافات و تضادها میان افراد، دولت باید از طریق سیستمهای قضایی و نهادهای قانونی، به حل و فصل این مسائل بپردازد و عدالت را برقرار سازد.
تشویق به همزیستی و همکاری.دولت باید به گونهای عمل کند که شرایط لازم برای همکاری و تعامل میان افراد را فراهم سازد. این میتواند شامل فراهم آوردن زیرساختهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باشد.
تضمین امنیت و آرامش. دولت نقش محوری در تأمین امنیت اجتماعی دارد. از طریق نهادهای انتظامی و نظامی، دولت از شهروندان در برابر تهدیدات داخلی و خارجی محافظت میکند.
@cafe_andishe95
از دیدگاه امانوئل کانت، دولت نقش کلیدی و بنیادینی در ایجاد و حفظ وضع مدنی دارد. در فلسفه سیاسی او، دولت به عنوان نهاد و سازمانی که وظیفهاش تأمین شرایط لازم برای تحقق عدالت و آزادی انسانی است، تعریف میشود.
دولت به عنوان نهاد قانونی است. کانت دولت را به عنوان یک نظام قانونی میبیند که میتواند اصول عدالت و حقوق فردی را بر اساس عقل و مفاهیم اخلاقی به جریان بیندازد. او معتقد است که دولت باید به تأمین حقوق طبیعی افراد و جلوگیری از تضییع آنها بپردازد.
مجرای حاکمیت قانوناست. کانت به اهمیت حاکمیت قانون و قواعد حقوقی تأکید میکند. او بر این باور است که تنها در یک دولت قانونمدار، افراد میتوانند آزادی خود را بهطور مؤثر تجربه کنند و امنیت خود را تضمین نمایند.
شرط لازم برای اخلاق است؛ از نظر کانت، وجود دولت به عنوان یک هنجار اخلاقی ضروری است. نهادهای دولتی باید به تحقق و پشتیبانی از اصول اخلاقی و حقوق بشر همت گمارند.
🗼 نقش دولت در ایجاد وضع مدنی
تأسیس نظم اجتماعی. دولت وظیفه دارد تا نظم و سازماندهی را در جامعه به وجود آورد. این نظم به افراد کمک میکند تا بتوانند بدون ترس از جنگ و منازعه، کنار یکدیگر زندگی کنند.
حفاظت از حقوق فردی. دولت با وضع قانونی و اجرای آن، حقوق طبیعی افراد را محافظت میکند. این حقوق شامل حق حیات، آزادی، مالکیت و امنیت است.
حل و فصل تضادها.در صورت بروز اختلافات و تضادها میان افراد، دولت باید از طریق سیستمهای قضایی و نهادهای قانونی، به حل و فصل این مسائل بپردازد و عدالت را برقرار سازد.
تشویق به همزیستی و همکاری.دولت باید به گونهای عمل کند که شرایط لازم برای همکاری و تعامل میان افراد را فراهم سازد. این میتواند شامل فراهم آوردن زیرساختهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باشد.
تضمین امنیت و آرامش. دولت نقش محوری در تأمین امنیت اجتماعی دارد. از طریق نهادهای انتظامی و نظامی، دولت از شهروندان در برابر تهدیدات داخلی و خارجی محافظت میکند.
@cafe_andishe95
زندگی یک وطن بهم بدهکاره که توش فقط به زندگی فکر کنم نه به وطن
🖤روانش در آرامش
#کیانوش_سنجری
@cafe_andishe95
🖤روانش در آرامش
#کیانوش_سنجری
@cafe_andishe95