Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
انقلاب مشروطه گامی بلند در مسیر بیداری ایرانیان، ساخت دولت مدرن، استقرار حاکمیت قانون، پاسخگوسازی حاکمان، و قدرتبخشی به شهروندان با دستیابی به حقوق و آزادیهای بنیادینشان بود.
پیشرفت و تعمیق مشروطیت در ایران و دیگر کشورها، امری تدریجی و دارای فراز و فرود بوده است. در ایران، در انتهای دوران قاجار، نظام مشروطه دچار فترتی عمیق، و کشور گرفتار بحرانها و تهدیدهای وجودی بود. در چنان فضایی، نخبگان عصر که بسیاریشان از پیشگامان و قهرمانان انقلاب مشروطه بودند، برای نجات ایران و احیای مشروطه و خواستههای مترقی آن، در کنار سردار سپه ایستادند و سلسله پهلوی را در چارچوب قانون اساسی مشروطه تاسیس کردند.
تثبیت دولت ملی، برقراری ثبات و امنیت، و ایجاد نهادهای مدرن در دوران رضاشاه، و توسعه اقتصادی و صنعتی، و گستراندن آزادیهای اجتماعی در عصر محمدرضاشاه همگی در راستای تحقق خواستههای مهم انقلاب مشروطه بودند. آن مسیر اگر با فاجعه۵۷ متوقف نمیشد، ایران را که از نخستین حکومتهای قانون در آسیا بود، امروز به یکی از پیشرفتهترین دموکراسیهای آسیایی بدل میساخت.
با وجود این ناکامی، تاریخ انقلاب مشروطه، فراز و فرودهای آن، و دستاوردها و شکستهای آن، همچنان الهامبخش و راهنمای ما در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و بازگرداندن قطار ایران به ریل ترقی و تمدن است.
از مهمترین درسهای انقلاب مشروطه برای امروز ما این است که حتی در دشوارترین لحظات، همچون دوره استبداد صغیر که از سوی استبدادطلبان و مشروعهخواهان بر مشروطهخواهان تحمیل شده بود، باور داشته باشیم که پایداری بر مسیر درست و پشتکار در مبارزه، زمینهساز پیروزی نهایی است.
بزرگداشت واقعی انقلاب مشروطه در زمانه ما، تلاش دوچندان برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم غیرقانونی و ضدایرانی، و استقرار دگربارهٔ دولت ملی است. ایرانیان حق دارند و باید بتوانند همچون یک ملت متمدن و مدرن، در انتخاباتی آزاد و منصفانه، شکل نظام سیاسی مورد نظرشان، قانون اساسی کشور، و دولت و پارلمان خود را برگزینند. برای تحقق این مهم، دوستداران ایران باید همچون انقلابیون آزادیخواه مشروطه، متحد و همدل به نبرد با استبدادطلبان مشروعهخواه بپردازند. اگر چنین کنند، پیروزی حتمی و نزدیک است.
پاینده ایران
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
پیشرفت و تعمیق مشروطیت در ایران و دیگر کشورها، امری تدریجی و دارای فراز و فرود بوده است. در ایران، در انتهای دوران قاجار، نظام مشروطه دچار فترتی عمیق، و کشور گرفتار بحرانها و تهدیدهای وجودی بود. در چنان فضایی، نخبگان عصر که بسیاریشان از پیشگامان و قهرمانان انقلاب مشروطه بودند، برای نجات ایران و احیای مشروطه و خواستههای مترقی آن، در کنار سردار سپه ایستادند و سلسله پهلوی را در چارچوب قانون اساسی مشروطه تاسیس کردند.
تثبیت دولت ملی، برقراری ثبات و امنیت، و ایجاد نهادهای مدرن در دوران رضاشاه، و توسعه اقتصادی و صنعتی، و گستراندن آزادیهای اجتماعی در عصر محمدرضاشاه همگی در راستای تحقق خواستههای مهم انقلاب مشروطه بودند. آن مسیر اگر با فاجعه۵۷ متوقف نمیشد، ایران را که از نخستین حکومتهای قانون در آسیا بود، امروز به یکی از پیشرفتهترین دموکراسیهای آسیایی بدل میساخت.
با وجود این ناکامی، تاریخ انقلاب مشروطه، فراز و فرودهای آن، و دستاوردها و شکستهای آن، همچنان الهامبخش و راهنمای ما در مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و بازگرداندن قطار ایران به ریل ترقی و تمدن است.
از مهمترین درسهای انقلاب مشروطه برای امروز ما این است که حتی در دشوارترین لحظات، همچون دوره استبداد صغیر که از سوی استبدادطلبان و مشروعهخواهان بر مشروطهخواهان تحمیل شده بود، باور داشته باشیم که پایداری بر مسیر درست و پشتکار در مبارزه، زمینهساز پیروزی نهایی است.
بزرگداشت واقعی انقلاب مشروطه در زمانه ما، تلاش دوچندان برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم غیرقانونی و ضدایرانی، و استقرار دگربارهٔ دولت ملی است. ایرانیان حق دارند و باید بتوانند همچون یک ملت متمدن و مدرن، در انتخاباتی آزاد و منصفانه، شکل نظام سیاسی مورد نظرشان، قانون اساسی کشور، و دولت و پارلمان خود را برگزینند. برای تحقق این مهم، دوستداران ایران باید همچون انقلابیون آزادیخواه مشروطه، متحد و همدل به نبرد با استبدادطلبان مشروعهخواه بپردازند. اگر چنین کنند، پیروزی حتمی و نزدیک است.
پاینده ایران
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📊درسال 1350 شاهنشاهی ایران قراردادی 400میلیون دلاری با جمهوری خلق چین کمونیستی امضا کرد..
📦اقلام مورد مبادله جالب و قابل توجه و قضاوت همه
@cafe_andishe95
📦اقلام مورد مبادله جالب و قابل توجه و قضاوت همه
@cafe_andishe95
✉️"ما میراثی چنان منفی را به ارث برده بودیم که به اجبار باید خودمان را از شر آن خلاص میکردیم.نخستین و مهمترین کاری که باید میکردیم، تغییر دادن تصویری بود که در اذهان جهانیان از کشورمان وجود داشت.ما باید به کشوری عادی تبدیل میشدیم،در حالی که نمیتوانستیم.ما دیگر نمیتوانستیم نقش یک کشور یاغی را بازی کنیم.ما در همه حیطهها به بن بست خورده و با دیوارهای آجری روبرو بودیم....
ما از نظر افکار عمومی جهانیان همتراز اقوام وحشی به شمار میرفتیم.
خارجیها از ما میترسیدند، حاضر به همکاری با ما نبودند و هیچ کدامشان هیچ احترامی برایمان قائل نبودند.ما از نظر آنها امپراتوری شر بودیم. ما به خاطر موضوعهایی مثل نقض حقوق بشر، نقض آزادی مهاجرت،جنگهای توسعهطلبانه و غیره مجبور شده بودیم به کنج خودمان بخزیم....
تنها کاری که بلد بودیم سرکوب مردم خودمان بود...."
📎📕بخشی از گفتههای ویکتور تاراسنکو،دیپلمات بلندپایه شوروی در زمان گورباچف.به نقل از کتاب "انقلابهای هزار و نهصد و هشتاد و نه ".بیژن اشتری
@cafe_andishe95
ما از نظر افکار عمومی جهانیان همتراز اقوام وحشی به شمار میرفتیم.
خارجیها از ما میترسیدند، حاضر به همکاری با ما نبودند و هیچ کدامشان هیچ احترامی برایمان قائل نبودند.ما از نظر آنها امپراتوری شر بودیم. ما به خاطر موضوعهایی مثل نقض حقوق بشر، نقض آزادی مهاجرت،جنگهای توسعهطلبانه و غیره مجبور شده بودیم به کنج خودمان بخزیم....
تنها کاری که بلد بودیم سرکوب مردم خودمان بود...."
📎📕بخشی از گفتههای ویکتور تاراسنکو،دیپلمات بلندپایه شوروی در زمان گورباچف.به نقل از کتاب "انقلابهای هزار و نهصد و هشتاد و نه ".بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🧮 قربان، ما به این دلایل نمیتوانیم در جنگ با آمریکاییها پیروز شویم💥
رعد الحمدانی پرافتخارترین ژنرال ارتش صدام و فرمانده لشکر نخبه گارد«مدینه منوره ریاست جمهوری» عراق بود. الحمدانی وقتی خبردار شد صدام قصد حمله به کویت را دارد مخالفت خود را ابراز کرد.صدام وقتی شنید شجاعترین ژنرالش با حمله به کویت مخالفت کرده با عصبانیت او را به دفتر کارش احضار کرد تا دلیل مخالفتش را بداند.
الحمدانی به رغم همه خطراتی که جانش را تهدید میکرد به صدام گفت:« قربان شما اگر به ما دستور حمله دهید ما چون همیشه اطاعت خواهیم کرد اما من باید حقیقت را به شما بگویم.به نظر من این حمله به شکست ما منجر خواهد شد»صدام که پشت میزش نشسته بود پرسید :«چرا؟»
حمدانی گفت«قربان، من توان نظامی خودمان را با توان نظامی آمریکاییها مقایسه کردم و بر این اساس معتقدم قادر به شکست دادنشان نیستیم»صدام خواستار توضیح بیشتری شد.
الحمدانی گفت«قربان اجازه میدهید از مدادهای روی میز تان برای توضیح نظراتم استفاده کنم؟» صدام اجازه داد.الحمدانی یکی از مدادها را برداشت و گفت«فرض کنید این یک تانک روسی تی_هفتادودو است که پیشرفتهترین تانک ماست که از زمان جنگ با ایران بهروز نشده.این تانک از یک تا پنج نمرهاش یکونیم است.» الحمدانی سپس مداد دیگری برداشت و گفت «این یک تانک ام_یک آمریکایی است که نمرهاش پنج است.امریکاییها بالای این تانک میتوانند یک هلیکوپتر آپاچی مسلح به موشکهای هلفایر به پرواز درآورند.این تأثیرگذاری شأن را پنج برابر میکند.پس حالا آنها بیستوپنج هستند و ما همان یکونیم.حالا به این مداد توجه کنید، این یک هواپیمای جنگنده اف_شانزده است که آمریکایی ها میتوانند بر فراز تانک ها و هلیکوپترشان به پرواز درآورند.حالا عدد تأثیرگذاریشان میشود هفتادوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.
امریکاییها بالای اف_شانزده هایشان بمبافکنهای بی_یک دارند و بر فراز بمبافکنهایشان ماهواره هایشان را دارند.حالا آنها میشوند صدوبیستوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.قربان بنا به همه این دلایل معتقدم جنگ با آمریکا به شکست ما منجر خواهد شد»
📗🖇از کتاب «صدام،زندانی در کاخ خودش» ترجمه بیژن اشتری
@cafe_andishe95
رعد الحمدانی پرافتخارترین ژنرال ارتش صدام و فرمانده لشکر نخبه گارد«مدینه منوره ریاست جمهوری» عراق بود. الحمدانی وقتی خبردار شد صدام قصد حمله به کویت را دارد مخالفت خود را ابراز کرد.صدام وقتی شنید شجاعترین ژنرالش با حمله به کویت مخالفت کرده با عصبانیت او را به دفتر کارش احضار کرد تا دلیل مخالفتش را بداند.
الحمدانی به رغم همه خطراتی که جانش را تهدید میکرد به صدام گفت:« قربان شما اگر به ما دستور حمله دهید ما چون همیشه اطاعت خواهیم کرد اما من باید حقیقت را به شما بگویم.به نظر من این حمله به شکست ما منجر خواهد شد»صدام که پشت میزش نشسته بود پرسید :«چرا؟»
حمدانی گفت«قربان، من توان نظامی خودمان را با توان نظامی آمریکاییها مقایسه کردم و بر این اساس معتقدم قادر به شکست دادنشان نیستیم»صدام خواستار توضیح بیشتری شد.
الحمدانی گفت«قربان اجازه میدهید از مدادهای روی میز تان برای توضیح نظراتم استفاده کنم؟» صدام اجازه داد.الحمدانی یکی از مدادها را برداشت و گفت«فرض کنید این یک تانک روسی تی_هفتادودو است که پیشرفتهترین تانک ماست که از زمان جنگ با ایران بهروز نشده.این تانک از یک تا پنج نمرهاش یکونیم است.» الحمدانی سپس مداد دیگری برداشت و گفت «این یک تانک ام_یک آمریکایی است که نمرهاش پنج است.امریکاییها بالای این تانک میتوانند یک هلیکوپتر آپاچی مسلح به موشکهای هلفایر به پرواز درآورند.این تأثیرگذاری شأن را پنج برابر میکند.پس حالا آنها بیستوپنج هستند و ما همان یکونیم.حالا به این مداد توجه کنید، این یک هواپیمای جنگنده اف_شانزده است که آمریکایی ها میتوانند بر فراز تانک ها و هلیکوپترشان به پرواز درآورند.حالا عدد تأثیرگذاریشان میشود هفتادوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.
امریکاییها بالای اف_شانزده هایشان بمبافکنهای بی_یک دارند و بر فراز بمبافکنهایشان ماهواره هایشان را دارند.حالا آنها میشوند صدوبیستوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.قربان بنا به همه این دلایل معتقدم جنگ با آمریکا به شکست ما منجر خواهد شد»
📗🖇از کتاب «صدام،زندانی در کاخ خودش» ترجمه بیژن اشتری
@cafe_andishe95
🎨در میان هنرهای تجسمی من تقدم را به نقاشی می دهم؛ بخشی به این دلیل که به مثابه هنر طراحی شالودهٔ سایر هنرهای تجسمی است و بخشی به این دلیل که ژرف تر می تواند در منطقهٔ ایده ها نفوذ کند و میدان شهود را، متناسب با آن ها، بیش از سایر هنرها گسترش دهد.
کانت
نقد قوهٔ حکم، آرسین
@cafe_andishe95
کانت
نقد قوهٔ حکم، آرسین
@cafe_andishe95
✅در نظریۀ لیبرال،برخلاف آنارشیسم و کمونیسم یوتوپیای، مالیات دزدی نیست
الزام دولت لیبرال هم دولتگرایی نیست:
یک حکومت قانونی با محدودیتهایی در زمینه آنچه که میتواند انجام دهد، مواجه است و آن محدودیتها همانا قوانین طبیعیای است که پیش از آن به آن پرداخته شد. با این وجود او معتقد است که حکومت قانونی حکومتی است که بر مبنای رضایت (Consent) افراد جامعه بنیان نهاده شده است.
افراد جامعه که از وضعیت طبیعت (State of nature) به زیر پرچم حکومت گرد آمدهاند براساس رضایت خویش این جامعه را بنیان نهادهاند. آنهایی که بهخاطر مشکلات جامعه طبیعی از جمله عدم توانایی برای اجرای قوانین طبیعت و تنبه افراد خاطی از قوانین طبیعت و ایجاد هرجومرج به علت فقدان مجری قانونگذار و ضابط قانونی به جامعه حکومتی قانونگذار پناه آوردهاند باید در برابر حکومت پاسخگو و متعهد باشند.
براساس این رضایت است که افراد جامعه متقبل میشوند در برابر تصمیمگیری اکثریت افراد جامعه و بهتبع آن حکومت سر تعظیم فرود آورند. بنابراین در یک نظام حکومتی، گروه اکثریت تا آنجا که حق طبیعی و غیرقابل انتقال افراد جامعه را پایمال نکند، تعیینکنندگان حد و حدود دارایی برای افراد جامعه هستند.
⚜️در چنین نظامی است که حق دریافت مالیات تا آنجا که اکثریت افراد جامعه آن را پذیرفتهاند مشروعیت پیدا میکند.
⭕️در نظریه جان لاک، مالیات به مثابه حقالزحمهای است که افراد جامعه در ازای دریافت خدمات قانونگذاری و فرار از هرجومرج وضعیت طبیعت و همچنین حفاظت از حق مالکیت افراد توسط قانونگذار، به دولت پرداخت میکنند. با این حال لاک معتقد است دریافت دارایی افراد جامعه
نمیتواند بهصورت دلبخواهی و مستبدانه که بر خلاف قانون آزادی طبیعی است، باشد بلکه باید قانون فراگیر و جامعی که به رضایت افراد جامعه رسیده است، موجود باشد.
📃از"نظریه آزادی جان لاک"
@cafe_andishe95
الزام دولت لیبرال هم دولتگرایی نیست:
یک حکومت قانونی با محدودیتهایی در زمینه آنچه که میتواند انجام دهد، مواجه است و آن محدودیتها همانا قوانین طبیعیای است که پیش از آن به آن پرداخته شد. با این وجود او معتقد است که حکومت قانونی حکومتی است که بر مبنای رضایت (Consent) افراد جامعه بنیان نهاده شده است.
افراد جامعه که از وضعیت طبیعت (State of nature) به زیر پرچم حکومت گرد آمدهاند براساس رضایت خویش این جامعه را بنیان نهادهاند. آنهایی که بهخاطر مشکلات جامعه طبیعی از جمله عدم توانایی برای اجرای قوانین طبیعت و تنبه افراد خاطی از قوانین طبیعت و ایجاد هرجومرج به علت فقدان مجری قانونگذار و ضابط قانونی به جامعه حکومتی قانونگذار پناه آوردهاند باید در برابر حکومت پاسخگو و متعهد باشند.
براساس این رضایت است که افراد جامعه متقبل میشوند در برابر تصمیمگیری اکثریت افراد جامعه و بهتبع آن حکومت سر تعظیم فرود آورند. بنابراین در یک نظام حکومتی، گروه اکثریت تا آنجا که حق طبیعی و غیرقابل انتقال افراد جامعه را پایمال نکند، تعیینکنندگان حد و حدود دارایی برای افراد جامعه هستند.
⚜️در چنین نظامی است که حق دریافت مالیات تا آنجا که اکثریت افراد جامعه آن را پذیرفتهاند مشروعیت پیدا میکند.
⭕️در نظریه جان لاک، مالیات به مثابه حقالزحمهای است که افراد جامعه در ازای دریافت خدمات قانونگذاری و فرار از هرجومرج وضعیت طبیعت و همچنین حفاظت از حق مالکیت افراد توسط قانونگذار، به دولت پرداخت میکنند. با این حال لاک معتقد است دریافت دارایی افراد جامعه
نمیتواند بهصورت دلبخواهی و مستبدانه که بر خلاف قانون آزادی طبیعی است، باشد بلکه باید قانون فراگیر و جامعی که به رضایت افراد جامعه رسیده است، موجود باشد.
📃از"نظریه آزادی جان لاک"
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
خامنهای ضحاک، جانِ جوانِ دیگری را گرفت. رهبر زبونِ جمهوری اسلامی، هر بار که ضعف و بیکفایتی خود و رژیمش آشکارتر، و در افکار عمومی داخلی و خارجی تحقیر میشود، از مردم و جوانان بیگناه ایران انتقام میگیرد.
رضا رسایی، جوانی میهنپرست از جامعه یارسان ایران بود که در جریان خیزش مهسا همچون هزاران هزار هممیهن خود برای رسیدن به آزادی به خیابان آمد. اوباش رژیم او را با اتهامات واهی بازداشت کردند؛ در دو سال گذشته زیر شکنجه و فشار شدید در زندان نگه داشتند؛ و سرانجام بدون اطلاع و حضور خانواده و وکیلش، شبانه به قتل رساندند. رژیم ضدایرانی، حتی برای اجرای حکم اعدام، به قوانین و مقررات فرمایشی خود نیز پایبند نماند.
در اندوهِ رضا رسایی و همدرد خانواده و مادر داغدارش هستم. از هممیهنانم میخواهم که پشتیبان خانواده او باشند و یاد این جوان میهنپرست و آزادیخواه را به بهترین شکل گرامی بدارند.
راه رضا و همه جاویدنامان سربلند ایران تا روز آزادی ادامه خواهد داشت.
Ali Khamenei executed an innocent patriot in Iran today. His name was Reza Rasaei. He was taken off the streets where he was protesting for freedom, democracy, and dignity after the murder of Mahsa Amini. He was physically tortured in the most heinous of fashions.
Ali Khamenei killed Reza because he is scared of the people of Iran. He killed Reza because he’s weak and is trying to take revenge for his own humiliation on the people of Iran.
But he will fail and he will fall.
@OfficialRezaPahlavi
رضا رسایی، جوانی میهنپرست از جامعه یارسان ایران بود که در جریان خیزش مهسا همچون هزاران هزار هممیهن خود برای رسیدن به آزادی به خیابان آمد. اوباش رژیم او را با اتهامات واهی بازداشت کردند؛ در دو سال گذشته زیر شکنجه و فشار شدید در زندان نگه داشتند؛ و سرانجام بدون اطلاع و حضور خانواده و وکیلش، شبانه به قتل رساندند. رژیم ضدایرانی، حتی برای اجرای حکم اعدام، به قوانین و مقررات فرمایشی خود نیز پایبند نماند.
در اندوهِ رضا رسایی و همدرد خانواده و مادر داغدارش هستم. از هممیهنانم میخواهم که پشتیبان خانواده او باشند و یاد این جوان میهنپرست و آزادیخواه را به بهترین شکل گرامی بدارند.
راه رضا و همه جاویدنامان سربلند ایران تا روز آزادی ادامه خواهد داشت.
Ali Khamenei executed an innocent patriot in Iran today. His name was Reza Rasaei. He was taken off the streets where he was protesting for freedom, democracy, and dignity after the murder of Mahsa Amini. He was physically tortured in the most heinous of fashions.
Ali Khamenei killed Reza because he is scared of the people of Iran. He killed Reza because he’s weak and is trying to take revenge for his own humiliation on the people of Iran.
But he will fail and he will fall.
@OfficialRezaPahlavi
✒️🪔فلسفهٔ كانت برای همهی انسان هاست، می خواهد به انسان بیاموزد که چگونه باید مقامی را که در جهان هستی برایش مقرر شده به دست آورد. سیاست او به سعادت آدمیان در جهان می پردازد و در حالی که همه شهرهای آرمانی و ایدئولوژی ها را به کنار می نهد،در جستجوی شناختن آن است که در وضعیت انسانی، چه چیز ممکن و چه چیز درست است. کانت در اندیشه ی سیاسی خود، ایده ی به کار آوردن خرد را می شکوفاند. مقصد انسان با توجه به خرد او آن است که با انسانهای دیگر در جامعه زندگانی کند و به یاری علم و هنر خود را پرورش دهد، متمدن سازد و به سوی اخلاق ببرد. به دیگر سخن، انسان کار خود را چون چیزی که هست آغاز نمی کند بلکه باید از خود چیزی را بسازد که باید باشد. گرایش حیوانی او که خود را به وسوسه های تن آسایی بسپارد ممکن است بس نیرومند باشد؛ ولی تکلیف خردمندانه او آن است که در نبرد فعال بامانع ها خود را شایسته مقام انسان بسازد.به کار آوردن خرد دو جنبه دارد که کامل کننده یکدیگرند :
از یک سو اصلاح همگان، و از سوی دیگر به کمال رساندن فرد، از یک سو رسالت انسان بر پا کردن جامعه جهان میهنی است (یا: ملکوت خدا بر روی زمین یعنی رسالت نهایی)، از سوی دیگر ارج انسانی خواهان آنگونه جامعه است که در آن هیچ انسانی تابع انسان دیگر نباشد، بلکه آزادی خود را چون یک فرد به کار آورد. یک انسان وابسته، انسان نیست. هیچ نگونبختی بدتر از آن نیست که من خود را زیر فرمان موجود دیگری از نوع خود بیابم بدان گونه که او بتواند مرا مجبور کند که بنا به میل و خواست او رفتار کنم.
🚟📚کانت، صص ۲۵۳_ ۲۵۴
کارل یاسپرس
آرسین
@cafe_andishe95
از یک سو اصلاح همگان، و از سوی دیگر به کمال رساندن فرد، از یک سو رسالت انسان بر پا کردن جامعه جهان میهنی است (یا: ملکوت خدا بر روی زمین یعنی رسالت نهایی)، از سوی دیگر ارج انسانی خواهان آنگونه جامعه است که در آن هیچ انسانی تابع انسان دیگر نباشد، بلکه آزادی خود را چون یک فرد به کار آورد. یک انسان وابسته، انسان نیست. هیچ نگونبختی بدتر از آن نیست که من خود را زیر فرمان موجود دیگری از نوع خود بیابم بدان گونه که او بتواند مرا مجبور کند که بنا به میل و خواست او رفتار کنم.
🚟📚کانت، صص ۲۵۳_ ۲۵۴
کارل یاسپرس
آرسین
@cafe_andishe95
⚙توسعهگرایی پهلوی و قضاوت تاریخ🕰
بزرگترین ظلم و بیانصافی دربارهی حکمومت پهلوی نادیده گرفتن وجه توسعهطلبانهی آنها و صرفاً پررنگ کردن و تأکید مطلق بر وجه مستبد و دیکتاتورمعآبانهی آنها بود. برخلاف روشنفکران ایرانی که هیچگاه نکوشیدند با نگاهی محققانه و بهدور از جزماندیشیهایی همچون بومیگرایی به مسائل ایران بنگرند، عموم مردم اما قضاوت واقعبینانهای دربارهی تاریخ معاصر ایران دارند.
این مصاحبهی عباس امانت و تحلیلهایش دربارهی حکومت پهلوی اول و شخص رضاشاه (بخصوص دربارهی شعارهای معترضان در سال 1396 -رضا شاه روحت شاد- و بعد از آن) را مقایسه کنید با طاماتی که امثال یوسف اباذری دربارهی همین موضوعات میبافند.
ببینید فضای دانشگاههای ایران بخصوص در حوزههای علوم انسانی و علوماجتماعی بهدست چه شخصیتهای غیر علمی، سطحینگر و چپزدهای افتاده است که از درک مطالبات جامعه و معنای شعار مردم معترض کف خیابان عاجزند، مردمی که پاسخ اعترضشان گلوله و زندان و شدیدترین خشونتهاست. اساتید و بهاصطلاح روشنفکرانی که از طرفی هنوز پس از بیشاز یکصده مسخ ایدئولوژیهای مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسماند و از طرفی ملاحظاتشان از منافع شخصی و ترس از برخوردهای حاکمیت ایجاب میکند که به جای بیان واقعیتهای تاریخی، تنها تحریفی از آن را به خورد دانشجویان و مخاطبان خود بدهند.
رضا شاه در مجموع 16 سال بر ایران حکومت کرد و امروز دست کم بخشی از جامعهی ایران خدمات و تفاوت های نظام او با حکومت چهل سال اخیر را عمیقاً درک کرده است. باید پرسید اگر روحانیت و ایدئولوژی طالبانی پیش از تأسیس و گسترش نهادهای مدرن در ایران مستقر میشدند، آیا سرنوشت ایران چیزی جز افغانستان و برخی کشورهای شمال افریقا میشد؟!
🎁فقط لحظهای تصور کنید که در اسفند ۱۲۹۹ به جای رضاشاه، آیت الله خمینی حاکمیت را به دست میگرفت و ایدئولوژی ولایی آن زمان مستقر میشد. آنگاه به جای تمامی اقدامات و کارنامهی رضاشاه و محمدرضا پهلوی، تمام اقدامات و کارنامهی روحانیون را قرار دهید. تصور کنید به جای زیرساختهای مدرن مانند دولت، دانشگاه، مدارس، جادهها، راه آهن و تمامی اقدامات توسعهگرایانهی رضاشاه، ترویج و اجرای منویات ضد توسعهای و ضد مدرن رهبران ولایت صورت میگرفت. اگر آیتالله خمینی و اسلامگرایان عنوان «جمهوری» را پسوند حکومت اسلامیشان گذاشتند، از صدقه سر تمامی مبارزات نیروهای مترقی از پیش از مشروطه تا پایان حکومت پهلوی بود. اگر نیمبندی از جمهوریت و کاریکاتوری از دموکراسی در قالب «جمهوری اسلامی» شکل گرفت و اساساً چیزهایی با نامهای «انتخابات» و «ریاست جمهوری» و «دولت» و «مجلس» در ایران وجود دارد، اساساً مدیون توسعه طلبی و تحولخواهی بخشی از جامعه ایران است که از چندین دهه پیش از مشروطیت برای آرمانهای مدرن و انسانی مانند دولت، آزادی، برابری، حکومت قانون و شعارهایی اینچنینی جنگیدند.
امروز تاریخ قضاوت میکند و جامعهی ایران بیش از هر زمان دیگری خدمتها و خیانتها را تشخیص میدهد. توسعه و توسعهگرایی بزرگترین میراث پهلوی بود که تمامی زیرساختهای مدرن ایران را شکل داد. زیرساختها و نهادهایی که اگر در آن زمان شکل نمیگرفتند مشخص نبود که امروز ایرانی باقی مانده بود یا خیر.
محمد مختارپور
@cafe_andishe95
بزرگترین ظلم و بیانصافی دربارهی حکمومت پهلوی نادیده گرفتن وجه توسعهطلبانهی آنها و صرفاً پررنگ کردن و تأکید مطلق بر وجه مستبد و دیکتاتورمعآبانهی آنها بود. برخلاف روشنفکران ایرانی که هیچگاه نکوشیدند با نگاهی محققانه و بهدور از جزماندیشیهایی همچون بومیگرایی به مسائل ایران بنگرند، عموم مردم اما قضاوت واقعبینانهای دربارهی تاریخ معاصر ایران دارند.
این مصاحبهی عباس امانت و تحلیلهایش دربارهی حکومت پهلوی اول و شخص رضاشاه (بخصوص دربارهی شعارهای معترضان در سال 1396 -رضا شاه روحت شاد- و بعد از آن) را مقایسه کنید با طاماتی که امثال یوسف اباذری دربارهی همین موضوعات میبافند.
ببینید فضای دانشگاههای ایران بخصوص در حوزههای علوم انسانی و علوماجتماعی بهدست چه شخصیتهای غیر علمی، سطحینگر و چپزدهای افتاده است که از درک مطالبات جامعه و معنای شعار مردم معترض کف خیابان عاجزند، مردمی که پاسخ اعترضشان گلوله و زندان و شدیدترین خشونتهاست. اساتید و بهاصطلاح روشنفکرانی که از طرفی هنوز پس از بیشاز یکصده مسخ ایدئولوژیهای مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسماند و از طرفی ملاحظاتشان از منافع شخصی و ترس از برخوردهای حاکمیت ایجاب میکند که به جای بیان واقعیتهای تاریخی، تنها تحریفی از آن را به خورد دانشجویان و مخاطبان خود بدهند.
رضا شاه در مجموع 16 سال بر ایران حکومت کرد و امروز دست کم بخشی از جامعهی ایران خدمات و تفاوت های نظام او با حکومت چهل سال اخیر را عمیقاً درک کرده است. باید پرسید اگر روحانیت و ایدئولوژی طالبانی پیش از تأسیس و گسترش نهادهای مدرن در ایران مستقر میشدند، آیا سرنوشت ایران چیزی جز افغانستان و برخی کشورهای شمال افریقا میشد؟!
🎁فقط لحظهای تصور کنید که در اسفند ۱۲۹۹ به جای رضاشاه، آیت الله خمینی حاکمیت را به دست میگرفت و ایدئولوژی ولایی آن زمان مستقر میشد. آنگاه به جای تمامی اقدامات و کارنامهی رضاشاه و محمدرضا پهلوی، تمام اقدامات و کارنامهی روحانیون را قرار دهید. تصور کنید به جای زیرساختهای مدرن مانند دولت، دانشگاه، مدارس، جادهها، راه آهن و تمامی اقدامات توسعهگرایانهی رضاشاه، ترویج و اجرای منویات ضد توسعهای و ضد مدرن رهبران ولایت صورت میگرفت. اگر آیتالله خمینی و اسلامگرایان عنوان «جمهوری» را پسوند حکومت اسلامیشان گذاشتند، از صدقه سر تمامی مبارزات نیروهای مترقی از پیش از مشروطه تا پایان حکومت پهلوی بود. اگر نیمبندی از جمهوریت و کاریکاتوری از دموکراسی در قالب «جمهوری اسلامی» شکل گرفت و اساساً چیزهایی با نامهای «انتخابات» و «ریاست جمهوری» و «دولت» و «مجلس» در ایران وجود دارد، اساساً مدیون توسعه طلبی و تحولخواهی بخشی از جامعه ایران است که از چندین دهه پیش از مشروطیت برای آرمانهای مدرن و انسانی مانند دولت، آزادی، برابری، حکومت قانون و شعارهایی اینچنینی جنگیدند.
امروز تاریخ قضاوت میکند و جامعهی ایران بیش از هر زمان دیگری خدمتها و خیانتها را تشخیص میدهد. توسعه و توسعهگرایی بزرگترین میراث پهلوی بود که تمامی زیرساختهای مدرن ایران را شکل داد. زیرساختها و نهادهایی که اگر در آن زمان شکل نمیگرفتند مشخص نبود که امروز ایرانی باقی مانده بود یا خیر.
محمد مختارپور
@cafe_andishe95
🏀🥇چنین به نظر میرسید که کشور به موفقیتهایی دست یافته است.جمهوری دموکراتیک آلمان[آلمان شرقی]در عرصه ورزش سرآمد جهان بود.در المپیک هزار و نهصد و هشتاد ،ورزشکاران آلمان شرقی برنده چهل و هفت مدال طلا شدند در حالیکه بریتانیا و فرانسه مجموعا یازده طلا گرفتند...آلمان شرقی با جمعیت اندکش طی دو دهه حضور در بازیهای المپیک بیش از چهارصد مدال طلا به دست آورد.رژیم دیکتاتوری اریش هونکر گمان میکرد این پیروزیهای ورزشی برایش مشروعیت و حقانیت سیاسی ایجاد میکند....کودکان مستعد در مدارس شناسایی و تحویل باشگاه های ورزشی میشدند.در زمانی که مبارزه با دوپینگ شروع نشده بود سازمان ورزش آلمان شرقی به صورت گسترده از داروهای استروییدی برای تقویت ورزشکارانش بهره میبرد.ورزش آلمان شرقی به «اوج»رسید و چشمان جهانیان را خیره کرد.ظاهراً ملاکهای آموزشی هم در آلمان شرقی بالاتر از هر کشور دیگری در قاره اروپا بود.ظاهرا نیروی کار این کشور هم بسیار تحصیل کرده بود...بانک جهانی در هزارونهصدوهشتادوچهار گزارش کرد آلمان شرقی در رده دوازدهم بزرگترین اقتصادهای جهان قرار دارد.حتی سیا در گزارش محرمانهای به پرزیدنت ریگان اعلام کرد که سطح تولید ناخالص ملی آلمان شرقی به سرعت در حال رسیدن به آلمان غربی است....
📌اما همه اینها سرابی بود شکل گرفته بر اساس مجموعه ای از دروغ های ماهرانه که توسط رژیم آلمان شرقی به جهان خارج ارائه میشد.کشور به واسطه بدهیهای سنگین خارجیاش دچار بحرانی ویرانگر شده بود....کشور کاملا ورشکسته شده بود و هیچ راهی برای خروج از این مهلکه نداشت...دولت حتی نمی توانست اقساط وام هایش را بپردازد...گونتر اسپرگر، کارشناس اقتصادی حزب کمونیست نزد رهبر حزب رفت تا هشدار دهد...اسپرگر بعدها گفت:"اریش هونکر،رهبر حزب و کشور،موقعی که گزارش من را از وضع اقتصادی کشور شنید،گفت:از حالا به بعد حق کار کردن روی چنین موضوعی را نداری و از این پس هیچ آمار و اطلاعاتی در اختیارت قرار نخواهد گرفت و در این باره مجاز نیستی با هیچ کس دیگری حرف بزنی"...
اسپرگر در ادامه حرفهایش میگوید:"رژیم هر زمان مجبور میشد برخی آمار را علنی کند،آن ها را در چنان چارچوب پیچیدهای ارائه میکرد که از معنا تهی میشد"...در این مقطع کشور آلمان شرقی فقط پنج سال با نابودی کامل و ادغام در آلمان غربی فاصله داشت.....
با این حال، دیکتاتور عاشق مدالهای طلای المپیک بود و پیروزی ورزشکاران آلمان شرقی را نشانه پیشرفت سوسیالیسم و موفقیتهای رژیمش عنوان میکرد.
📚از کتاب "انقلابهای هزارونهصدوهشتادونه "، ترجمه بیژن اشتری.
🤖 @cafe_andishe95
📌اما همه اینها سرابی بود شکل گرفته بر اساس مجموعه ای از دروغ های ماهرانه که توسط رژیم آلمان شرقی به جهان خارج ارائه میشد.کشور به واسطه بدهیهای سنگین خارجیاش دچار بحرانی ویرانگر شده بود....کشور کاملا ورشکسته شده بود و هیچ راهی برای خروج از این مهلکه نداشت...دولت حتی نمی توانست اقساط وام هایش را بپردازد...گونتر اسپرگر، کارشناس اقتصادی حزب کمونیست نزد رهبر حزب رفت تا هشدار دهد...اسپرگر بعدها گفت:"اریش هونکر،رهبر حزب و کشور،موقعی که گزارش من را از وضع اقتصادی کشور شنید،گفت:از حالا به بعد حق کار کردن روی چنین موضوعی را نداری و از این پس هیچ آمار و اطلاعاتی در اختیارت قرار نخواهد گرفت و در این باره مجاز نیستی با هیچ کس دیگری حرف بزنی"...
اسپرگر در ادامه حرفهایش میگوید:"رژیم هر زمان مجبور میشد برخی آمار را علنی کند،آن ها را در چنان چارچوب پیچیدهای ارائه میکرد که از معنا تهی میشد"...در این مقطع کشور آلمان شرقی فقط پنج سال با نابودی کامل و ادغام در آلمان غربی فاصله داشت.....
با این حال، دیکتاتور عاشق مدالهای طلای المپیک بود و پیروزی ورزشکاران آلمان شرقی را نشانه پیشرفت سوسیالیسم و موفقیتهای رژیمش عنوان میکرد.
📚از کتاب "انقلابهای هزارونهصدوهشتادونه "، ترجمه بیژن اشتری.
🤖 @cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽ویدیو تاریخی و کمتر دیده شده از
🔩 افتتاح کارخونه ارج توسط شاهنشاه آریامهر ،
⚙ رقیب سرسخت سامسونگ
از عرش تا فرش
@cafe_andishe95
🔩 افتتاح کارخونه ارج توسط شاهنشاه آریامهر ،
⚙ رقیب سرسخت سامسونگ
از عرش تا فرش
@cafe_andishe95
⏰اسرائیل هم نمود شکست سوسیالیسم و اصلاح با سرمایه داری بوده💰
رهبری ملی اسرائیل هنگامی که این کشور در سال 1948 تأسیس شد، اقتصادی سوسیالیستی ایجاد کرد. هدف از این رویکرد تأمین خودکفایی اقتصادی، به ویژه در زمینه کشاورزی، و فراهم کردن شغل برای جمعیتی بود که به سرعت از طریق مهاجرت در حال گسترش بود. ماهیت سوسیالیستی اقتصاد باعث ایجاد ناکارآمدیهایی شد که دولت توانست از طریق کمکهای خارجی، ابتدا به شکل غرامتهای هولوکاست از آلمان غربی و سپس از طریق کمکهای مستقیم، عمدتاً از کشورهای غربی، آن را جبران کند.
🇮🇱
پس از جنگ یوم کیپور، هزینههای دفاعی اسرائیل به طور چشمگیری افزایش یافت و ضعفهای اقتصاد دولتی را نمایان کرد. این موضوع منجر به تورم شدید شد که اسرائیل را وادار کرد تا در سال 1980 پوند را احیا کند و شِکِل را معرفی نماید. این اقدام نتوانست به طور کافی تورم را کنترل کند و به همین دلیل شِکِل در سال 1985 احیا شد و شِکِل جدید اسرائیل معرفی گردید، حرکتی که همراه با یک برنامه جامع تثبیت اقتصادی اجرا شد که تورم را کاهش داد و زمینهای برای رشد بالا در دهه 1990 فراهم کرد. اسرائیل همچنین از اواخر دهه 1970 به یک تلاش برای خصوصیسازی پرداخته بود.
اقتصاد در اوایل دهه 1990 با ورود پول از ایالات متحده و سایر کشورهای اروپایی تقویت شد. اسرائیل به سرعت خصوصیسازی را دنبال کرد تا کارگران با مهارت بالا را به ماندن ترغیب کند و از طریق پول ایالات متحده، نیروی کار جدیدی را جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی کرد.
📊 رشد اسرائیل در دهههای اخیر با کشورهای توسعهیافته غربی متناسب بوده و درآمد سرانه تولید ناخالص داخلی (PPP) آن حدود 35,000 دلار در سال است که بالاترین رتبه را در بین کشورهای خاورمیانهای غیر وابسته به منابع طبیعی دارد.
در سپتامبر 2010، اسرائیل به OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) پیوست که پیشرفت علمی و فناوری اسرائیل را ستود و آن را به عنوان کشوری با "نتایج برجسته در سطح جهانی" توصیف کرد. بخش زیادی از رشد اقتصادی کشور در دو دهه گذشته به بخشهای نرمافزار، بیومدیکال، الکترونیک، ارتباطات از راه دور و سایر بخشهای فناوری پیشرفته مرتبط میشود، زیرا درصد زیادی از اسرائیلیها در تحقیقات علمی و فناوری مشغول به کار هستند و میزان هزینههای تحقیق و توسعه (R&D) به نسبت تولید ناخالص داخلی (GDP) در بین بالاترینها در جهان است. صنعت فناوریبرتر حدود 43 درصد از صادرات اسرائیل را تشکیل میدهد
@cafe_andishe95
رهبری ملی اسرائیل هنگامی که این کشور در سال 1948 تأسیس شد، اقتصادی سوسیالیستی ایجاد کرد. هدف از این رویکرد تأمین خودکفایی اقتصادی، به ویژه در زمینه کشاورزی، و فراهم کردن شغل برای جمعیتی بود که به سرعت از طریق مهاجرت در حال گسترش بود. ماهیت سوسیالیستی اقتصاد باعث ایجاد ناکارآمدیهایی شد که دولت توانست از طریق کمکهای خارجی، ابتدا به شکل غرامتهای هولوکاست از آلمان غربی و سپس از طریق کمکهای مستقیم، عمدتاً از کشورهای غربی، آن را جبران کند.
🇮🇱
پس از جنگ یوم کیپور، هزینههای دفاعی اسرائیل به طور چشمگیری افزایش یافت و ضعفهای اقتصاد دولتی را نمایان کرد. این موضوع منجر به تورم شدید شد که اسرائیل را وادار کرد تا در سال 1980 پوند را احیا کند و شِکِل را معرفی نماید. این اقدام نتوانست به طور کافی تورم را کنترل کند و به همین دلیل شِکِل در سال 1985 احیا شد و شِکِل جدید اسرائیل معرفی گردید، حرکتی که همراه با یک برنامه جامع تثبیت اقتصادی اجرا شد که تورم را کاهش داد و زمینهای برای رشد بالا در دهه 1990 فراهم کرد. اسرائیل همچنین از اواخر دهه 1970 به یک تلاش برای خصوصیسازی پرداخته بود.
اقتصاد در اوایل دهه 1990 با ورود پول از ایالات متحده و سایر کشورهای اروپایی تقویت شد. اسرائیل به سرعت خصوصیسازی را دنبال کرد تا کارگران با مهارت بالا را به ماندن ترغیب کند و از طریق پول ایالات متحده، نیروی کار جدیدی را جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی کرد.
📊 رشد اسرائیل در دهههای اخیر با کشورهای توسعهیافته غربی متناسب بوده و درآمد سرانه تولید ناخالص داخلی (PPP) آن حدود 35,000 دلار در سال است که بالاترین رتبه را در بین کشورهای خاورمیانهای غیر وابسته به منابع طبیعی دارد.
در سپتامبر 2010، اسرائیل به OECD (سازمان همکاری و توسعه اقتصادی) پیوست که پیشرفت علمی و فناوری اسرائیل را ستود و آن را به عنوان کشوری با "نتایج برجسته در سطح جهانی" توصیف کرد. بخش زیادی از رشد اقتصادی کشور در دو دهه گذشته به بخشهای نرمافزار، بیومدیکال، الکترونیک، ارتباطات از راه دور و سایر بخشهای فناوری پیشرفته مرتبط میشود، زیرا درصد زیادی از اسرائیلیها در تحقیقات علمی و فناوری مشغول به کار هستند و میزان هزینههای تحقیق و توسعه (R&D) به نسبت تولید ناخالص داخلی (GDP) در بین بالاترینها در جهان است. صنعت فناوریبرتر حدود 43 درصد از صادرات اسرائیل را تشکیل میدهد
@cafe_andishe95
🪶در نظر کانت آزادی بنیادِ تمام ارزش های اخلاقی است.
آزادی بخشی از ظرفیتی است که باعث سودمندی بینهایت تمام ظرفیتها و قوای دیگر می شود، آزادی بالاترین درجهٔ حیات و شرط الزم تمامی سعادت هاست، اگر همه مخلوقات قوهٔ انتخابی محدود به انگیزههای حسی داشتند جهان هیچ ارزشی نداشت،( ارزش درون جهان، خیر اعلی)، آزادی عمل بنا به قوه انتخابی است که تعین یافته نیست. بنابراین، آزادی ارزش درونیِ جهان است،
📗کانت
درس های فلسفه اخلاق
آرسین
@cafe_andishe95
آزادی بخشی از ظرفیتی است که باعث سودمندی بینهایت تمام ظرفیتها و قوای دیگر می شود، آزادی بالاترین درجهٔ حیات و شرط الزم تمامی سعادت هاست، اگر همه مخلوقات قوهٔ انتخابی محدود به انگیزههای حسی داشتند جهان هیچ ارزشی نداشت،( ارزش درون جهان، خیر اعلی)، آزادی عمل بنا به قوه انتخابی است که تعین یافته نیست. بنابراین، آزادی ارزش درونیِ جهان است،
📗کانت
درس های فلسفه اخلاق
آرسین
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🚩❌سوسیالیسم چه بلایی بر سرِ ونزوئلا آورد؟
🇻🇪
سوسیالیستها یه بار دیگه انتخابات رو دزدیدند. برای مردم ونزوئلا، این خبر عجیبی نیست؛ چون از زمانی که چاوز قدرت رو به دست گرفت، روند دزديدن رای مردم و کشتارشون یک ماجرای ثابت و سریال تکراری شده
ساسان آقایی
@cafe_andishe95
🇻🇪
سوسیالیستها یه بار دیگه انتخابات رو دزدیدند. برای مردم ونزوئلا، این خبر عجیبی نیست؛ چون از زمانی که چاوز قدرت رو به دست گرفت، روند دزديدن رای مردم و کشتارشون یک ماجرای ثابت و سریال تکراری شده
ساسان آقایی
@cafe_andishe95
🗽در نظر کانت آنچه که مسئلهٔ اخلاق را معنادار می کند مفهوم آزادی است.
به بیان دیگر، اخلاق بدون آزادی هیچ انعکاسی ندارد که بتوان ذهنیتِ عقلانی انسان را در آن تفسیر کرد، می توان گفت انسان از طریقِ آزادی، به غایتِ اعلای خودش می رسد. در واقع انسان بر اساس مقولهٔ آزادی تکلیفی بر دوش دارد که می تواند تمام قوانينِ اخلاق را پایه گذاری کند. اما این آزادی در نظر کانت؛ آزادی اصیل ( مثبت) است که باید نشئت گرفته از عقل او باشد. ( خود آیین)، لذا عدم پذیرش آن می شود وابستگی، بنابراین، عقل و آزادی در نظر کانت جدا از انسان نیست، پس سوبژکتیو است. یعنی با انقلاب کوپرنيکی کانت از درون قانون اخلاقی استخراج می شود. که می تواند تعین بخش اعمال او باشد، به همین دلیل، کانت اعتقاد دارد آزادی زمانی تحقق پیدا می کند که در راستای انسانیتِ انسان باشد. یعنی پاسداری از عقلانیت که باید آن را غایت خود قلمداد کرد. و همین طور بر اساس قوانینی که حقوقِ دیگری را نیز تضمین کند.
اساسا تمام دغدغهٔ کانت در مسئلهٔ آزادی این است که وضعیت فردی را حفظ کند، بنابراین، کانت نهتنها یک فیلسوف آزادی خواه است. بلکه از سردمداران لیبرالیسم نیز می باشد، نخست به این دلیل :که بر پایه مفهوم آزادی، انسان چرا و چگونه باید جنبهٔ حقوقی _ اخلاقی داشته باشد. یعنی( صورت فردی )، دوم: به این دلیل که در پی آن است برای پایداری جامعه تلاش کند.( صورتِ اجتماعی )، در نظر کانت این آزادی است که نشان می دهد چرا فرد باید رفتارهای درست را در محدودهٔ زندگی مشخص کند، گویی کانت بر مبنای( خودآیینی) وضعیتی را رقم می زند. که آزادی وعدالت در کنار هم ارزش های درست را نشان دهند، یعنی:
۱)آزادی انسان از آن جهت که انسان است.
۲)حقوق و برابری برای نشان دادن وحدتِ اجتماعی و سیاسی،
آرسین
@cafe_andishe95
به بیان دیگر، اخلاق بدون آزادی هیچ انعکاسی ندارد که بتوان ذهنیتِ عقلانی انسان را در آن تفسیر کرد، می توان گفت انسان از طریقِ آزادی، به غایتِ اعلای خودش می رسد. در واقع انسان بر اساس مقولهٔ آزادی تکلیفی بر دوش دارد که می تواند تمام قوانينِ اخلاق را پایه گذاری کند. اما این آزادی در نظر کانت؛ آزادی اصیل ( مثبت) است که باید نشئت گرفته از عقل او باشد. ( خود آیین)، لذا عدم پذیرش آن می شود وابستگی، بنابراین، عقل و آزادی در نظر کانت جدا از انسان نیست، پس سوبژکتیو است. یعنی با انقلاب کوپرنيکی کانت از درون قانون اخلاقی استخراج می شود. که می تواند تعین بخش اعمال او باشد، به همین دلیل، کانت اعتقاد دارد آزادی زمانی تحقق پیدا می کند که در راستای انسانیتِ انسان باشد. یعنی پاسداری از عقلانیت که باید آن را غایت خود قلمداد کرد. و همین طور بر اساس قوانینی که حقوقِ دیگری را نیز تضمین کند.
اساسا تمام دغدغهٔ کانت در مسئلهٔ آزادی این است که وضعیت فردی را حفظ کند، بنابراین، کانت نهتنها یک فیلسوف آزادی خواه است. بلکه از سردمداران لیبرالیسم نیز می باشد، نخست به این دلیل :که بر پایه مفهوم آزادی، انسان چرا و چگونه باید جنبهٔ حقوقی _ اخلاقی داشته باشد. یعنی( صورت فردی )، دوم: به این دلیل که در پی آن است برای پایداری جامعه تلاش کند.( صورتِ اجتماعی )، در نظر کانت این آزادی است که نشان می دهد چرا فرد باید رفتارهای درست را در محدودهٔ زندگی مشخص کند، گویی کانت بر مبنای( خودآیینی) وضعیتی را رقم می زند. که آزادی وعدالت در کنار هم ارزش های درست را نشان دهند، یعنی:
۱)آزادی انسان از آن جهت که انسان است.
۲)حقوق و برابری برای نشان دادن وحدتِ اجتماعی و سیاسی،
آرسین
@cafe_andishe95
📆🚩سال ۱۹۷۸، الکساندر سولژنیتسین نویسنده، سرباز جنگ دوم جهانی و بازمانده اردوگاههای کار اجباری شوروی کمونیست که در تبعید به سر میبرد یکی از مشهورترین سخنرانیهای قرن ۲۰ام در مورد کمونیسم و خطرات آن را در دانشگاه هاروارد انجام داد.
این رشته توییت خلاصهای از آن سخنرانی است.
۱. سوسیالیسم در هر نوع و شکلی جز به ویرانی کامل روح انسانی و با خاک یکسان کردن نوع بشر نمیانجامد.
۲. بارزترین چیزی که هر ناظر خارجی این روزها در تمدن غرب میبیند یک روند نزولی در شهامت و شجاعت است.
۳. آیا باید به این نکته اشاره کرد که در طول تاریخ همیشه نزول شهامت و شجاعت -در یک ملت- آغاز سقوط آنها بوده است؟
۴. آنچه که زیستشناسی به ما میگوید این است که راحتی و رفاهِ بیش از اندازه برای یک موجود زنده اصلا امری سودمند نیست. امروزه در غرب رفاه و زندگی بدون مشکل، آن روی ویرانگر خود را آشکار کرده است.
۵. دفاع از حقوق فردی به چنان راه دیوانهواری رفته است که جامعه را به عنوان یک کُل در مقابل برخی افراد مشخص بیدفاع کرده است.
(نقدهای بسیاری را به این گفته فارق از نوع روایت و شرایطی که در آن چنین نظری ابراز میشود وارد میدانم.)
۶. بیمایگی، سطحی نگری و عجول بودن مهمترین بیماریهای روانی عصر حاضرند که ما این مسائل را بیش از همه چیز در مطبوعات و روزنامهنگاری میبینیم.
۷. من اینجا در آمریکا با آدمهای باهوش و فهمیده بسیاری مکاتبه داشتهام. شاید استادی در یک کالج کوچک، کسانی که میتوانند در مسیر سازندگی کشورشان نقش مهمی ایفا کنند اما صدایشان در رسانهها بازتاب نمییابد (یا رسانهها علاقهای به بازتاب اندیشههای آنان ندارند).
۸. اما در پاسخ به این سوال که آیا جامعه امروزی غرب را به عنوان الگویی برای ساخت آیندهی جامعهام میبینم یا نه؟ پاسخم منفی خواهد بود. جامعه امروز غربی، آن چیزی نیست که من بخواهم آن را -به عنوان ایدهآلی- برای آینده کشورم تجویز کنم.
۹. این یک واقعیت خدشهناپذیر است که انسان غربی امروزی در حال ضعیفتر شدن است، در حالی که در شرق، برعکس آن در حال وقوع است.
۱۰. تاریخ از پیش هشدارهای معناداری به جوامع در حال نابودی میدهد. انحطاط هنر و فقدان دولتمردان بزرگ از این قبیل هشدارها است.
۱۱. تنها توسل به معیارها و ضوابط اخلاقی/معنوی میتواند غرب را در مقابل این استراتژی به شدت برنامهریزی شدهی جهانی کمونیسم نجات دهد.
۱۲. علیرغم در دسترس بودن و فراوانی اطلاعات، شاید هم اصلا به خاطر این، غرب در درک واقعیات کنونی آنچنان که هستند کاملا مشکل دارد.
۱۳. با این حال... هر سلاحی، هر چقدر هم که قوی، نمیتواند در غرب برای فائق آمدن بر کمبود ارادهای که در آن وجود دارد کمک کند. در حالتی که ضعف روانی -بر جوامع- مستولی است، اسلحه جز باری سنگین بر شانههای آنها نیست.
۱۴. تمام دستاوردهای باشکوه تکنولوژیک قرن ۲۰ام، از جمله تسخیر فضا، نتوانست این قرن را از فقراخلاقیای که به آن دچار شده است و هیچکس تا اواخر قرن ۱۹ام حتی فکرش را هم نمیکرد نجات دهد.
۱۵. لیبرالیسم به ناچار توسط رادیکالیسم بیرون رانده شد، رادیکالیسم باید تسلیم سوسیالیسم میشد و سوسیالیسم نمیتواند که در مقابل کمونیسم شدن مقاومت کند.
۱۶. در کشورهای شرقی، کمونیسم با یک شکست ایدئولوژیک کامل مواجه شده است و اساسا فاقد ارزش است اما اینجا در غرب روشنفکران همچنان با همدلی و علاقه به آن نگاه میکنند.
۱۷. حتی اگر بتوان گفت که سایه نابود شدن در اثر جنگ هم از سر ما برداشته شده باشد، ما باید نوع زندگی کردنمان را برای جلوگیری از خودتخریبی تغییر دهیم.
۱۸. اگر این پایان جهانِ -بشر- نباشد، باید گفت که جهان ما امروز به یک پیچ تاریخی مهم رسیده است، چیزی با اهمیت مشابه گذر از قرون وسطی به رنسانس.
۱۹. ما باید بینشی عمیقتر را برگزینیم، بینشی که در آن طبیعت مادی/فیزیکی زندگی ما نه مانند دوران قرون وسطی مورد نفرین قرار بگیرد و نه طبیعت معنوی ما مانند عصر مدرن زیر پا له بشود.
محمد الف
@cafe_andishe95
این رشته توییت خلاصهای از آن سخنرانی است.
۱. سوسیالیسم در هر نوع و شکلی جز به ویرانی کامل روح انسانی و با خاک یکسان کردن نوع بشر نمیانجامد.
۲. بارزترین چیزی که هر ناظر خارجی این روزها در تمدن غرب میبیند یک روند نزولی در شهامت و شجاعت است.
۳. آیا باید به این نکته اشاره کرد که در طول تاریخ همیشه نزول شهامت و شجاعت -در یک ملت- آغاز سقوط آنها بوده است؟
۴. آنچه که زیستشناسی به ما میگوید این است که راحتی و رفاهِ بیش از اندازه برای یک موجود زنده اصلا امری سودمند نیست. امروزه در غرب رفاه و زندگی بدون مشکل، آن روی ویرانگر خود را آشکار کرده است.
۵. دفاع از حقوق فردی به چنان راه دیوانهواری رفته است که جامعه را به عنوان یک کُل در مقابل برخی افراد مشخص بیدفاع کرده است.
(نقدهای بسیاری را به این گفته فارق از نوع روایت و شرایطی که در آن چنین نظری ابراز میشود وارد میدانم.)
۶. بیمایگی، سطحی نگری و عجول بودن مهمترین بیماریهای روانی عصر حاضرند که ما این مسائل را بیش از همه چیز در مطبوعات و روزنامهنگاری میبینیم.
۷. من اینجا در آمریکا با آدمهای باهوش و فهمیده بسیاری مکاتبه داشتهام. شاید استادی در یک کالج کوچک، کسانی که میتوانند در مسیر سازندگی کشورشان نقش مهمی ایفا کنند اما صدایشان در رسانهها بازتاب نمییابد (یا رسانهها علاقهای به بازتاب اندیشههای آنان ندارند).
۸. اما در پاسخ به این سوال که آیا جامعه امروزی غرب را به عنوان الگویی برای ساخت آیندهی جامعهام میبینم یا نه؟ پاسخم منفی خواهد بود. جامعه امروز غربی، آن چیزی نیست که من بخواهم آن را -به عنوان ایدهآلی- برای آینده کشورم تجویز کنم.
۹. این یک واقعیت خدشهناپذیر است که انسان غربی امروزی در حال ضعیفتر شدن است، در حالی که در شرق، برعکس آن در حال وقوع است.
۱۰. تاریخ از پیش هشدارهای معناداری به جوامع در حال نابودی میدهد. انحطاط هنر و فقدان دولتمردان بزرگ از این قبیل هشدارها است.
۱۱. تنها توسل به معیارها و ضوابط اخلاقی/معنوی میتواند غرب را در مقابل این استراتژی به شدت برنامهریزی شدهی جهانی کمونیسم نجات دهد.
۱۲. علیرغم در دسترس بودن و فراوانی اطلاعات، شاید هم اصلا به خاطر این، غرب در درک واقعیات کنونی آنچنان که هستند کاملا مشکل دارد.
۱۳. با این حال... هر سلاحی، هر چقدر هم که قوی، نمیتواند در غرب برای فائق آمدن بر کمبود ارادهای که در آن وجود دارد کمک کند. در حالتی که ضعف روانی -بر جوامع- مستولی است، اسلحه جز باری سنگین بر شانههای آنها نیست.
۱۴. تمام دستاوردهای باشکوه تکنولوژیک قرن ۲۰ام، از جمله تسخیر فضا، نتوانست این قرن را از فقراخلاقیای که به آن دچار شده است و هیچکس تا اواخر قرن ۱۹ام حتی فکرش را هم نمیکرد نجات دهد.
۱۵. لیبرالیسم به ناچار توسط رادیکالیسم بیرون رانده شد، رادیکالیسم باید تسلیم سوسیالیسم میشد و سوسیالیسم نمیتواند که در مقابل کمونیسم شدن مقاومت کند.
۱۶. در کشورهای شرقی، کمونیسم با یک شکست ایدئولوژیک کامل مواجه شده است و اساسا فاقد ارزش است اما اینجا در غرب روشنفکران همچنان با همدلی و علاقه به آن نگاه میکنند.
۱۷. حتی اگر بتوان گفت که سایه نابود شدن در اثر جنگ هم از سر ما برداشته شده باشد، ما باید نوع زندگی کردنمان را برای جلوگیری از خودتخریبی تغییر دهیم.
۱۸. اگر این پایان جهانِ -بشر- نباشد، باید گفت که جهان ما امروز به یک پیچ تاریخی مهم رسیده است، چیزی با اهمیت مشابه گذر از قرون وسطی به رنسانس.
۱۹. ما باید بینشی عمیقتر را برگزینیم، بینشی که در آن طبیعت مادی/فیزیکی زندگی ما نه مانند دوران قرون وسطی مورد نفرین قرار بگیرد و نه طبیعت معنوی ما مانند عصر مدرن زیر پا له بشود.
محمد الف
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
جمهوری اسلامی در حالی برای اسرائیل و آمریکا رجز میخواند و به بهانه حذف رهبر یک سازمان تروریستی، بر طبل جنگ میکوبد، که از تامین آب و برق و سوخت و نان مردم ایران عاجز است.
روزها و هفتههاست که کارگران و بازنشستگان بخشهای مختلف، پرستاران و کادر درمان، کشاورزان، پیمانکاران و کامیونداران در سرتاسر ایران در اعتراض و اعتصاب به سر میبرند، اما رژیمِ بیکفایتِ دزدسالار، از برآورده کردن خواستههای به حق آنها نیز ناتوان است.
ایران، کشوری با منابع عظیم ثروت و نیروی انسانی متخصص، هرگز نباید مشکلی برای تامین نیازهای اولیه و روزانه مردم خود داشته باشد، و کارگر و کارمند و بازنشستهاش نمیبایست در خیابانها به دنبال حقشان باشند. اینها کمترین وظایف یک دولت ملی و کارآمد در ایران است. جمهوری اسلامی اما نه ملی است و نه کارآمد. ایران برای این رژیم به مثابه غنیمتی است که تصرف کرده تا از طریق آن، خلافت اسلامی مخرب خود را به تمام منطقه و جهان گسترش دهد.
انتهای مسیری که جمهوری اسلامی میرود ویرانی ایران، فلاکت بیشتر ایرانیان، و به خطر انداختن تمامیت ارضی کشور است.
پیام من به نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی، به کارمندان و مدیران دستگاه اداری، و به آن بخشی از جامعه که هنوز به خاطر اعتقادات مذهبی در کنار این رژیم ایستاده این است:
به جای ایستادن روبروی ملت ایران، روبروی رژیم بایستید. پیش از آنکه جمهوری اسلامی، میهن ما را به پرتگاه نیستی فرو بیندازد در کنار ملت ایران، جمهوری اسلامی را به زبالهدان تاریخ بیندازید و برای استقرار دوباره دولت ملی در ایران بکوشید که این برای شما، خانوادهتان، ملت بزرگ ایران، و کشور باشکوه ایران بهتر است.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi
روزها و هفتههاست که کارگران و بازنشستگان بخشهای مختلف، پرستاران و کادر درمان، کشاورزان، پیمانکاران و کامیونداران در سرتاسر ایران در اعتراض و اعتصاب به سر میبرند، اما رژیمِ بیکفایتِ دزدسالار، از برآورده کردن خواستههای به حق آنها نیز ناتوان است.
ایران، کشوری با منابع عظیم ثروت و نیروی انسانی متخصص، هرگز نباید مشکلی برای تامین نیازهای اولیه و روزانه مردم خود داشته باشد، و کارگر و کارمند و بازنشستهاش نمیبایست در خیابانها به دنبال حقشان باشند. اینها کمترین وظایف یک دولت ملی و کارآمد در ایران است. جمهوری اسلامی اما نه ملی است و نه کارآمد. ایران برای این رژیم به مثابه غنیمتی است که تصرف کرده تا از طریق آن، خلافت اسلامی مخرب خود را به تمام منطقه و جهان گسترش دهد.
انتهای مسیری که جمهوری اسلامی میرود ویرانی ایران، فلاکت بیشتر ایرانیان، و به خطر انداختن تمامیت ارضی کشور است.
پیام من به نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی، به کارمندان و مدیران دستگاه اداری، و به آن بخشی از جامعه که هنوز به خاطر اعتقادات مذهبی در کنار این رژیم ایستاده این است:
به جای ایستادن روبروی ملت ایران، روبروی رژیم بایستید. پیش از آنکه جمهوری اسلامی، میهن ما را به پرتگاه نیستی فرو بیندازد در کنار ملت ایران، جمهوری اسلامی را به زبالهدان تاریخ بیندازید و برای استقرار دوباره دولت ملی در ایران بکوشید که این برای شما، خانوادهتان، ملت بزرگ ایران، و کشور باشکوه ایران بهتر است.
پاینده ایران،
رضا پهلوی
@OfficialRezaPahlavi