Telegram Web Link
💥وطنفروشی و خیانت ناصرالدین شاه
مساحتی بزرگتر از عظمت ترکمنستان از ایران جدا کرد.

"پیمان آخال" معاهده‌ای میان امپراتوری روسیه و ایران قاجار ناصرالدین‌شاه برای بستن این قرارداد وزیر خارجه‌اش فرستاد تا پیمانی را در تهران امضا کنند. با این پیمان، حاکمیت روسیه را بر این سرزمین‌ها به رسمیت شناخت .از یک‌سو ایران تا حدی از یورش‌های ترکمن‌ها رهایی می‌یافت؛ اما این امر به بهای گران از دست رفتن سرزمین‌هایی به دست آمد که ناصرالدین شاه ادعای پادشاهی بر آن‌ها را داشت همچنین خط مرزی کاملاً به سود روس‌ها طراحی شده بود. به گفته لرد کرزن روس‌ها در ضمن بستن قرارداد مرزی، نخست کوه‌های بلند مرتفع سرحدی را در مرز خودشان انداختند، سپس سرچشمهٔ رودخانه‌ها را نیز جزء خاک روسیه ثبت کردند که هروقت اراده نمایند آب را از آبادی‌های ایرانی قطع کنند و در نتیجه محصول خراسان را تباه سازند.» گذشته از این، دولت ایران تعهد کرده بود که اجازه ندهد در راستای رودهایی که وارد خاک روسیه می‌شود، روستای نو ساخته شود یا زمین‌های کشاورزی آن مناطق گسترش یابد یا برای زمین‌های در حال کشت بیش از اندازه آب مصرف شود.
@cafe_andishe95
📋فلسفه و سیاست هر دو به همگان ربط دارند. ربط داشتن به همگان، وجه مشترک فلسفه و سیاست است.

از این رو، فلسفه و سیاست، هر دو، به قلمرو عمومی تعلق دارند؛ جایی که شخص انسانی و توانایی‌های او برای تحقق خویشتن چیزی است که به حساب می‌آید.بر خلاف دانشمندان علوم طبیعی و ریاضی، فیلسوف در این که او باید پاسخ‌گو و مسئول دیدگاه‌های خود باشد، شبیه دولت‌مرد است.

به واقع، دولت مرد نسبتا خوش‌اقبال است که تنها در برابر ملت خود مسئول است، در حالی که یاسپرس، دست‌کم در همه‌ نوشته‌هایش پس از ۱۹۳۳ همواره به گونه‌ای نوشته است که گویا خود را در برابر همه‌ی آدمیان مسئول می‌انگارد.

📗📖انسانها در عصر ظلمت-هانا آرنت

@cafe_andishe95
⚫️مردم ری در زمان حمله مغول از نظر اختلاف مذهب به دسته‌های مختلفی بودند،

شافعیان ری چون از نزدیک شدن مغولان اطلاع یافتند به استقبال رفتند و دو سردار مغول جبه و سبتای را به جنگ با حنفیان برانگیختند.
مغولان نخست به قتل و غارت حنفیان پرداختند و سپس به سراغ شافعیان رفتند و شهر را غارت کردند و جمعی بی‌شمار را کشتند و زنان را اسیر کردند و کودکان را به بندگی بردند!!
مغولان در ری نماندند و در جستجوی خوارزمشاه آن شهر را ترک کردند!!


@cafe_andishe95
🚩مارکس گمراهی باور را نقد میکند اما خودش گمراه تر است!⚫️


موضوع اصلی کتاب "دربارۀ مسئله یهود" کارل مارکس نقد عقاید برونو باور Bruno Bauerاز هگلی‌های جوان آلمان علیه مبارزه برای آزادی مذهبی یهودیان است. باور معتقد بود که برابری مذهبی برای یهودیان چیزی جز برابری با بردگان نیست. چون آلمانی‌ها را بردگان دولت مسیحی می‌دانست. او این سؤال را مطرح می‌کرد که اگر یهودیان حاضر به پیوستن به مبارزه عمومی در راه رسیدن به دولتی آزاد در آلمان نیستند، چرا آلمانی‌های آزادیخواه باید به آنها در مبارزه برای کسب حقوق مدنی و آزادی‌های مذهبی کمک کنند؟
باور معتقد بود که یهودی‌ها تنها با چشم پوشی از آگاهی مذهبی ویژه خود می‌توانند به رهایی سیاسی دست یابند. باور رهایی سیاسی را محتاج دولتی سکولار می‌دانست و به همین دلیل برای هویت‌های اجتماعی مانند مذهب جایگاهی قائل نبود. به نظر باور برخی مطالبات مذهبی با حقوق انسان در تضاد قرار می‌گرفت و رهایی سیاسی راستین محتاج محو و الغای مذهب بود!

مارکس معتقد است که باور در پیش فرض خود مبنی بر اینکه در دولت سکولار، مذهب دیگر نقش برجسته‌ای در زندگی اجتماعی نخواهد داشت اشتباه کرده‌است

که اتفاقا حق با باور است نقش دین اگر در جامعه هم باشد در قیاس با دولت پیش مدرن فاقد اهمیت و مضر بودن است.مارکس دقیقن اشتباه بزرگتر باور که حکم بر لزوم نابودی دین است را تایید میکند و آن را نقد نمیکند!

مارکس در این مورد از مثال فراگیر بودن مذهب در ایالات متحده استفاده می‌کند درحالی‌که برخلاف پروس دولتی مذهبی ندارد. حذف صفات مذهبی یا مالکیت شهروندان به معنای از بین رفتن مذهب یا مالکیت نیست بلکه تنها منجر به انتزاع افراد از آنها می‌شود.

یعنی او در این متن با دموکراسی و حقوق بشر و آزادی لیبرال مخالفت میکند تا از کوبیدن سکولاریسم عنصر توسعه و دموکراسی به نابودی دین(که ذهنیت ضد آزادی مارکس آن را حق می داند)برسد!

در نظر ضد سکولار مارکس "از آنجا که وجود مذهب حاکی از وجود یک نقص است منبع این نقص را باید در ماهیت خود دولت جستجو کرد"
او دین را بیماری میداند که باید رفع شود و برای حق داشتن انتخاب اعتقاد و دین ارزشی قائل نیست

یا معتقد است دولت می تواند آزاد باشد بی اینکه فرد آزاد گردد.
انسان مذهبی را از شهروند متمایز میکند!همچنانکه بورژوا را از شهروند جدا میکند!یعنی فرد مذهبی حق ندارد دیندار باشد و اگر بود دیگر آزاد نیست که عملا دیدگاهی سطحی درباره رابطه دین و دولت است.

او حقوق بشر در جامعه مدنی را به ناصواب حقوق انسان خودپرست و جدا از دیگران می داند!
امنیت را ضامن خودپرستی می فهمد!
در واقع هیچ از حقوق بشر نفهمیده و همه حقوق را تضمین خودپرستی انسان بورژوا میداند.
حق آزادی دین را هم تا حدی متوجه شده اما مثل یک دیکتاتور ضد حقوق بشر خواستار نابودی کلیت نقصی بنام دین است و هرگز به سکولاریسم راضی نمی شود.
در واقع حکم عقلی موسی به دین خود عیسی به دین خود توسط مارکس رد شده.او خواستار جدی محو دین از زندگی است .
مسئله یهود اثری ضعیف نشانگر سستی تئوری ضد حقوق بشری کارل مارکس است.
که به عقیده او با آزادی حقوق بشری دموکرات زندگی وسیلۀ جامعه مدنی می شود که به وضوح غلط است و این حقوق تمام آزادیها را در کشورهای با حکومت لیبرال محقق کرده.
مارکس این توهم رادیکال را آرزومند است که انقلاب باید الزاما به قدرت توده و نفی حقوق مالکیت می انجامیده تا آزادی سیاسی با آزادی همراستا گردد.

در اوج جهالت و بی خبری ناله میکند که:
انسان از مذهب آزاد نشد بلکه آزادی مذهب به دست آورد!
از مالکیت آزاد نشد اما آزادی مالکیت به دست آورد!


اینها بازی با کلمات مارکس به شکلی غلط بود چنانکه آشکار میشود که او نه آزادی را درک می کرد و نه ارزش همین آزادی ها در توسعه و پیشرفت جوامع.
او به مثابه یک جمعگرای ضد آزادی به روسوی جمعگرا ارجاع می دهد که باید فرد جزئی از جمع گردد و در آن منحل شود!و هردو آزادی لیبرال را با خودپرستی اشتباه می گیرند.

☑️پس اینگونه نیست که آثار خود مارکس عالی باشند و پیروان او باعث خراب شدن تزهایش شده اند.خیر
آب از سرچشمه مسموم و فاسد است؛خود افکار مارکس تباه هستند

@cafe_andishe95
لینک ‏پخش زنده همایش «اصول و چشم‌انداز جنبش ملی و گرامیداشت زندانیان مشروطه‌خواه»



▪️پخش زنده در یوتیوب👇

https://www.youtube.com/live/NbEIoqjceWM?si=HHPIiRGT_x3Lo51q


@mashrootehorg
‏این پرچم ملی ایران است که من از کودکی می‌شناسم و همیشه به آن ادای احترام کرده‌ام: پرچم سه رنگ شیروخورشیدنشان ایران که همه ایرانیان را با وجود تفاوت‌های‌شان نمایندگی می‌کند. به حاشیه‌سازان اجازه ندهید که این نماد اتحاد ملی ما را به عامل اختلاف تبدیل کنند.

‏⁧ #یک_ملت_یک_پرچم

@OfficialRezaPahlavi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺🎥جان لاک پدر تجربه گرایی و لیبرالیسم کلاسیک

فلسفه معرفت شناسی جان لاک


دکتر آرش رحمانی_عصر روشنگری

@cafe_andishe95
پاسخ هیوم به نیچه:فیلسوف باش، اما در میانه ی تمام فلسفه ات، همچنان انسان باش.

♨️با اینکه نیچه با دروغ و مغلطه نژاد انگلیسی را مسیحی و غیر فلسفی می دانست و مخالف لیبرالیسم و روشنگری بود.
دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی خداناباور آموزه های مهمی برای نیچه اخلاق ستیز دارد .چیزی که اصلا نیچه سواد و درک لازم برای شناخت امثال هیوم در فلسفه لیبرال انگلیسی را نداشت.خودش در اوج سطحی نگری نه می توانست با انسانها و انسانیت و نه با تفکر فلاسفه بزرگ انگلیسی مفاهمه پیدا کند.عدم سمپاتی با انسانها نشان اختلال روانی است نه فلسفه.

🔻هیوم به اخلاق توجهی معقول و انسانی داشت و در عالم هپروت ابرمردی نبود:

"دیوید هیوم به موضوعات فلسفی سنتی در رابطه با اخلاقیات علاقه ی زیادی داشت. او استدلال می کند که اخلاق گرایی به معنای داشتن تفکرات اخلاقی نیست بلکه این مفهوم یعنی این که از سنین کودکی، تحت تعلیم قرار بگیریم تا هنر پاکمنشی را از طریق عواطف و احساسات بیاموزیم. بنابراین خوب بودن یعنی عادت به داشتن احساساتی خوب. هیوم، ویژگی هایی چون هوشمندی، رفتار خوب و همدلی را ترویج می کرد چون این ویژگی ها هستند که انسان ها را خارج از محدوده ی هر طرح و نقشه ی منطقی برای «خوب بودن»، به این کار وامی دارند. 

فلسفه ی دیوید هیوم همیشه خود را به عنوان تلاشی برای پاسخ دادن به سوالی شخصی مطرح می کرد: زندگی خوب چیست؟ او می خواست بداند چطور می توان بر شخصیت خودش و اطرافیانش به منظور ایجاد تغییری مثبت، تأثیر گذاشت. و هیوم به شکلی عجیب به عنوان یک فیلسوف، اعتقاد نداشت که شیوه ی سنتی به کارگیری فلسفه واقعاً بتواند در انجام این کار کمکی بکند. اگرچه هیوم مردی اندیشمند و فرهیخته بود، هیچ وقت ارتباطش را با دنیای عادی انسان ها قطع نکرد. اطرافیانش از حضور او بسیار لذت می بردند: مردی باهوش، بذله گو، مهربان و خوش اخلاق که افراد بسیاری با هم رقابت می کردند تا او شب در مهمانیِ شامِ آن ها حضور یابد. هیوم در جمله ای معروف بیان می کند:

☑️فیلسوف باش، اما در میانه ی تمام فلسفه ات، همچنان انسان باش.
او این گونه زندگی می کرد؛ نه در انزوای فکری در یک صومعه یا یک برج عاج، بلکه درست در کنار سایر افرادی که با آن ها وقت می گذراند، درباره ی عشق و زندگی سخن می گفت و بازی ها و سرگرمی های مختلف را امتحان می کرد.

دیوید هیوم در آگوست سال 1776 در خانه اش در شهر ادینبورگ چشم از جهان فرو بست. او فیلسوفی بود که می خواست با یافته هایش، زندگی بهتری برای خود و دیگر انسان ها به وجود آورد:



یکی از عوامل خوشبختی، بصیرتی است که به ما کمک می کند در مواجهه با وسوسه ی ترجیح دادنِ تن آساییِ فعلی بر خوشبختی آینده، تسلیم نشویم و در تصمیم خویش برای رسیدن به سود و لذت بلندمدت، پافشاری کنیم.
(بخش هیوم از ایران کتاب)

@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🚨تاریخ فلسفه از آغاز تا کنون

🎥ویدئو

فرانسیس بیکن
جان لاک
دیوید هیوم
فوکو


عصر روشنگری
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🕹تاریخ فلسفه از آغاز تا اکنون

📽فلسفه به زبان ساده

🎥فیلسوفان بزرگ تاریخ

ارسطو
جان لاک
دیوید هیوم
شوپنهاور
نیچه
هایدگر


عصر روشنگری
@cafe_andishe95
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
لیبراسیون/لیبرالیسم
پاسخ هیوم به نیچه:فیلسوف باش، اما در میانه ی تمام فلسفه ات، همچنان انسان باش. ♨️با اینکه نیچه با دروغ و مغلطه نژاد انگلیسی را مسیحی و غیر فلسفی می دانست و مخالف لیبرالیسم و روشنگری بود. دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی خداناباور آموزه های مهمی برای نیچه اخلاق ستیز…
احساسات و تعقل نزد هیوم


فلسفه ی هیوم، پیرامون یافته ای واحد و قدرتمند شکل گرفته است:
این که مسئله ی مهمی که باید در زندگی درست درکش کنیم، احساسات است و نه منطق.

این جمله شاید یک نتیجه گیری عجیب به نظر برسد. به طور عادی، ما تصور می کنیم که باید ذهنمان را طوری پرورش دهیم که تا سر حد امکان، منطقی و معقول بیندیشد، بر شواهد و استدلال های منطقی اتکا داشته باشد و اجازه ندهند احساسات بر نتیجه گیری هایش اثرگذار باشند.
اما هیوم با تأکید بیان می کند که، هدفمان هر چه که باشد، «منطق، برده ی احساس است.» عواطف، بیش از همه ی نتیجه گیری های برآمده از تحلیل های منطقی، در ما انگیزه ایجاد می کنند.
تعداد کمی از ادراک های اصلی ما بر اساس تحقیقات منطقی از حقایق شکل می گیرند؛ این احساسات ما است که بیش از هر چیز دیگر تعیین می کند که در مورد دیگران چه قضاوتی داشته باشیم، در اوقات فراغتمان چه کارهایی انجام دهیم، چه شغلی را برگزینیم و عاشق چه کسانی بشویم. منطق، کمی به ما کمک می کند اما عوامل تعیین کننده در اتخاذ این تصمیمات، به احساسات و زندگی عاطفی ما وابسته هستند.

دیوید هیوم در زمانه ای زندگی می کرد که با نام «عصر خِرد» شناخته می شود؛ در آن زمان، بسیاری از اندیشمندان ادعا می کردند که شکوه و شکوفایی انسان ها با منطق و عقل گرایی آن ها ارتباطی مستقیم دارد. اما هیوم، انسان را تنها گونه ای دیگر از حیوانات در نظر می گرفت.

هیوم، توجه ویژه ای به این موضوع داشت که ما اغلب به شکلی عجیب و جالب توجه، ابتدا بر اساس احساساتمان نتیجه گیری می کنیم و سپس برای توجیه منطقی آن، به سراغ قوه ی تعقلمان می رویم. ما ابتدا یک ایده را خوب یا تهدیدآمیز تلقی می کنیم و تنها بر اساس همین نتیجه گیری، آن را درست یا غلط می پنداریم. در واقع، منطق، در نهایت وارد میدان می شود تا فقط از نگرشی که قبلاً اتخاذ کرده ایم، به گونه ای حمایت کند.

بحث با انسان هایی که لجوجانه بر دفاع از اصول خود پافشاری می کنند، کسالت بارتر از بحث با دیگر افراد است. تنها استثناء، بحث با آنانی است که سراسر به تظاهر می پردازند، کسانی که واقعاً به آنچه از آن دفاع می کنند، باور ندارند و تنها از روی تظاهر، از سر مخالف خوانی، یا برای اثبات هوش و فراست خود با دیگر انسان ها جدل می کنند.
اما چیزی که هیوم به آن باور نداشت، این بود که همه ی احساسات، قابل قبول و برابر هستند.
به همین خاطر بود که او سخت به ایده ی «آموزش احساسات» اعتقاد داشت.
📝انسان ها باید یاد بگیرند که خیراندیشی و صبر را در خود بیشتر پرورش دهند، با خودشان بیشتر در صلح باشند و از دیگران کمتر بترسند. اما آن ها برای آموختن این مفاهیم، به سیستمی آموزشی نیاز دارند که به جای منطق، احساسات را در مرکز توجه قرار دهد. به همین خاطر بود که هیوم، نقش بسیار خطیری برای اندیشمندان جامعه قائل می شد. این اندیشمندان کسانی بودند که – برخلاف برخی از اساتید دانشگاه که هیوم اصلاً دل خوشی از آن ها نداشت – اگر می خواستند به موفقیت برسند و خرج زندگیشان را تأمین کنند، باید یک دلبستگی احساس-محور را نسبت به ایده ها، بینش و خردشان در مخاطبین به وجود می آوردند. به همین خاطر بود که آن ها مجبور بودند نثری خوب داشته باشند، از مثال های متنوع استفاده کنند و در مجموع بتوانند کاری کنند که در نظر مخاطب، جذاب به نظر برسند.

هیوم در واقع بیان می کند که اگر می خواهید باورهای مردم را تغییر دهید، استدلال کردن با آن ها مانند یک استاد فلسفه ی عادی، نمی تواند تأثیرگذارترین استراتژی باشد. او به این موضوع اشاره می کند که برای انجام چنین کاری، ابتدا باید با همدلی، جلب اطمینان و ارائه ی مثال هایی خوب، احساسات مخاطبین را با خود همراه کرد و سپس، برای افراد اندکی که به چیزی بیش از این برای تغییر عقیده نیاز دارند، استدلال های منطقی و حقیقت-محور را تشریح نمود.

@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
احساسات و تعقل نزد هیوم فلسفه ی هیوم، پیرامون یافته ای واحد و قدرتمند شکل گرفته است: این که مسئله ی مهمی که باید در زندگی درست درکش کنیم، احساسات است و نه منطق. این جمله شاید یک نتیجه گیری عجیب به نظر برسد. به طور عادی، ما تصور می کنیم که باید ذهنمان…
✝️دین🕎


یکی از اصلی ترین مواردی که هیوم از ایده ی برتری احساس نسبت به تعقل استفاده کرد، ارتباط این ایده با دین بود. به نظر می رسد که خود هیوم در میان تفکر «ندانم گرایی» (شاید خدایی وجود داشته باشد، در این باره اطمینان ندارم) و گونه ای از نگرش خداباوری (خدایی وجود دارد، اما برای من تفاوت چندانی ایجاد نمی کند) در گذار بود.

⭕️هیوم اما این اعتقاد را که خدایی کینه جو وجود دارد که آماده است تا انسان ها را در زندگی پس از مرگ به خاطر باور نداشتن به او مجازات کند، تفکری بی رحمانه در نظر می گرفت. در نظر هیوم، تلاش برای متقاعد کردن یک فرد برای باور داشتن یا نداشتن به موضوعات دینی، کار چندان ثمربخشی نخواهد بود. به همین خاطر است که او یکی از پیشگامان دفاع از مفهوم «مدارای دینی» در غرب است؛ به این معنی که تا زمانی که عقاید مذهبی هر شخص به دیگران آسیبی وارد نکند، جامعه باید به عقاید او احترام بگذارد و نباید برای از بین بردن آن عقاید تلاش کند.



🔅عقل جمعی


هیوم را باید اندیشمندی «شک گرا» دانست، کسی که به شکلی پیوسته بسیاری از باورهای برآمده از عقل جمعی و اعتقادهای پذیرفته شده توسط جامعه را زیر سوال می برد. یکی از مفاهیم زیر سوال برده شده توسط هیوم، مفهوم «هویت شخصی» است؛ ایده ای مبنی بر این که ما می توانیم خودمان را درک کنیم و هویتی کم و بیش مانا و قابل فهم در طول زندگیمان داشته باشیم. او بیان می کند که چیزی به عنوان «خویشتن مرکزی» وجود ندارد. هیوم در یکی از شناخته شده ترین جملات خود می گوید:

من هرگاه به درونی ترین شکل ممکن در آنچه خویشتن می نامم، داخل می شوم، با ادراکی مشخص، سردی یا گرمی، روشنایی یا تاریکی، عشق یا نفرت، و رنج یا لذت، مواجه می شوم. هرگز خویشتنم را جدا از یک ادراک نمی یابم و هرگز نمی توانم چیزی جز آن ادراک را مشاهده کنم.
هیوم نتیجه گیری می کند که ما در حقیقت، آن افراد تعریف پذیری نیستیم که تعقل تلاش می کند به ما نشان دهد، و به نظر می رسد زمانی که در آینه به خودمان نگاهی می اندازیم یا خیلی عادی از واژه ی گمراه کننده ی «من» استفاده می کنیم، در واقع
«هیچ نیستیم جز انبوه یا مجموعه ای از ادراک های مختلف که با سرعتی غیر قابل درک یکدیگر را ادامه می دهند و در تغییر و حرکتی دائمی هستند.»

⚜️هیوم اما علیرغم نگرش شک گرایانه ی خود، معتقد بود که انسان ها باید بیشترِ باورهای پذیرفته شده ی خود را در ذهن نگه دارند، زیرا همین باورها هستند که به ما کمک می کنند بتوانیم زندگیمان را به پیش ببریم. به عقیده ی هیوم، تلاش برای منطقی بودن درباره ی «همه چیز»، نوعی خاص از جنون است. هیوم در واقع با بیان این ایده، نقدی به دکارت وارد می کند.
این فیلسوف فرانسوی 60 سال قبل از تولد هیوم، از دنیا رفته بود اما اندیشه هایش همچنان از نظر تأثیرگذاری به زندگی ادامه می دادند. دکارت استدلال کرده بود که ما باید هر باوری را که کاملاً منطقی قلمداد نمی شود، از ذهنمان دور کنیم.
اما هیوم بیان کرد که تقریباً هیچ کاری نیست که توسط انسان ها انجام پذیرد و به معنای واقعی کلمه، «منطقی» باشد.
با این حال، هیوم جرأت این را داشت که ادعا کند اغلب باورها توجیه پذیر هستند صرفاً به خاطر این که وظیفه ی خود را درست انجام می دهند و به ما سود می رسانند. او معتقد است که سنگ محک یک باور، نه حقیقت قابل اثبات آن، بلکه کارایی آن است.
ایران کتاب
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽دیوید هیوم

☄️درباره "معجزه
"

عصر روشنگری

@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽دیوید هیوم

💎به باورهایت تردید کن


عصر روشنگری
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آموزه‌های زرتشت زیربنای فرهنگ و تمدن شکوهمند ایرانی است. اما زرتشتیان، امروز مانند سایر گروه‌های مذهبی، با تبعیض و ظلم از جانب جمهوری اسلامی مواجهند.

من و یاسمین از آتشکده زرتشتیان در شهر هیوستون در ایالت تگزاس آمریکا بازدید کردیم تا این آیین ایرانی را گرامی بداریم و با هموطنان زرتشتی خود و نیز جامعه پارسیان ابراز همبستگی کنیم.

در ایران آزاد پس از جمهوری اسلامی، همه ایرانیان بار دیگر از آزادی مذهب و باور برخوردار خواهند بود.

Zoroastrianism is intertwined with Iranian history and civilization. Yet today, like other religious groups, Zoroastrians face discrimination and oppression.

Yasmine and I visited the Zoroastrian fire temple in Houston to honor this indigenous Iranian faith and show solidarity with our Zoroastrian compatriots and the Parsi community.

In the free Iran, all Iranians will once again be able to freely practice their faiths.

@OfficialRezaPahlavi
💡"بعید نیست که در حقیقت برترین رمزِ حکومت‌هایِ خودکامه، و آن‌چه مطلقاً لازمه‌یِ آن‌هاست، نگه‌داشتنِ مردم در وضعیّتِ فریفتگی، و پنهان کردنِ ترسی باشد که مردم را به این سو آن سو می‌کشانَد، زیرِ عنوانِ فریبایِ مذهب. در نتیجه‌یِ این وضعیّت، مردم چنان برای بردگیِ خود می‌جنگند که گویی برایِ رستگاریِ خود می‌جنگند، و ریخته شدنِ خونِ خود را برای سَروریِ شخصِ واحدی، نه‌تنها خفّت‌بار نمی‌دانند بلکه آن را افتخاری عظیم می‌شمارند".

ترس و جهل ، موجب حذف عقلانیت و نهایتا حذف زندگیست! چرا که با فقدان عقلانیت، آزادی که رکن اساسی رشد ، کمال ، ارتقاء و تحقق زندگیست نیز از بین می رود. انسان تنها از طریق آزادی است که میتواند به استعدادهای نهفته و بالقوه خود پی ببرد و به توانمندی‌‌‌ها و عقلانیت خود فعلیت ببخشد.


برگرفته از :
رسالهٔ الهی سیاسی-اسپینوزا
@cafe_andishe95
🖍🔎همۀ نیازها، امیال و ارزش‌‌ها جهان‌شمول نیستند، ولی بسیاری از آن‌ها دربین اکثر انسان‌‌ها مشترک‌‌اند، فارغ از زمان، مکان و جامعه‌‌ای که بدان تعلق دارند.
اگر چنین نبود، قادر نبودیم یکدیگر را دریابیم، بسنجیم و با هم ارتباط برقرار کنیم. یکی از این نیازهای مشترک ما تعلق به جمعی است که با زبان و روش زندگی‌‌اش به سادگی ارتباط برقرار می‌کنیم و رسوم آن را بخشی محوری از هویت خود می‌دانیم.

این پایه و اساسِ ناسیونالیسم فرهنگی، خویشاوند صلح جوی ناسیونالیسم سیاسی است. به‌‌عقیدۀ برلین نباید ناسیونالیسم فرهنگی را به نفع انترناسیونالیسم یا عقاید جهان‌‌وطنی کنار بگذاریم، چرا که چنین کاری مساوی با
"حذف یکی از انسانی ترین وجوه ما انسان هاست"

سر آیزایا برلین.ناربلا
@cafe_andishe95
۲۲ فروردین سالروز اعدام غلامرضا نیک پی آخربن شهردار تهران قبل از انقلاب
@cafe_andishe95
2024/09/29 10:22:19
Back to Top
HTML Embed Code: