Telegram Web Link
🔦وظیفه‌ی علم، روشنگری است🔬

بالاخره به من خواهید گفت که اگر چنین است، دستاورد مثبت علم در زندگی علمی و شخصی چیست؟
با این سوال بار دیگر مسئله‌ی «رسالت» علم را مطرح می‌کنید.

در درجه اول، علم به طور طبیعی دانش‌ها و شناخت‌هایی را برای ما می‌آورد که به نوبه خود امکان می‌دهند از نظر تکنیکی، اعم از این که در زمینه امور خارجی باشد یا امور مربوط به فعالیت‌های انسان، بر زندگی تسلط پیدا کنیم. خواهید گفت که این کار علم درواقع مؤید همان تصور جوان امریکایی است که از خرید دانش، تصوری همانند خریدن سبزی دارد. خواهم گفت که کاملاً صحیح است، ولی؛
[در درجه دوم] علم، چیز دیگری هم به دست می‌دهد که مطمئناً سبزی‌فروش قادر به انجام آن نیست، و آن روش تفکر، یعنی ابزار و انضباطی برای فکر کردن است. شاید احتجاجات مرا این‌طور به خودم برگرداند که این بار مسئله‌ی فروشِ سبزی در کار نیست، بلکه صحبت از وسیله‌ای است که از طریق آن می‌توان سبزی تهیه نمود [علم، ابزار، تفکر، تکنیک]. باشد، فعلاً این را قبول می‌کنیم. ولی خوش‌بختانه ما هنوز به پایان خط نرسیده‌ایم. ما هنوز می‌توانیم شما را در یافتن سومین وجه ممیزه‌ی علم کمک کنیم:

علم در امر روشنگری مشارکت دارد؛ البته به شرط این که ما دانشمندان آن را در اختیار داشته باشیم.


📗دانشمند و سیاستمدار-ماکس وبر
احمد نقیب‌زاده_ص۹۳
@cafe_andishe95
🌤روشنگری و انتقاد

روشنگری دوره ای است که در آن انسان ، بدون آنکه تحت سلطه ی دیگری باشد، عقل خود را به کار می اندازد. درست در همین لحظه است که انتقاد ضروری می نماید؛ چرا که نقش انتقاد تعیین شرایطی است که تحت آن کاربرد عقل - برای تعیین آنچه می توان دانست ،آنچه می بایست انجام داد،و به آنچه که می توان امید بست - حقانیت می یابد. بنابراین انتقاد راهنمای عقلی است که در دوره ی روشنگری رشد کرده و به همین دلیل است که فوکو عصر روشنگری را "عصر انتقاد " نیز می نامد.

با ورود انتقاد به قلمرو اندیشه ی انسان مدرن، دره ی عمیقی میان فکر و عمل به وجود آمد که فکر برای عملی شدنش نیاز به عبور از آن داشت. به عبارت ساده تر با آزادی انتقاد فاصله ی میان حرف و عمل زیاد می شود ؛ چراکه در این دره ، که می توان آن را دره انتقاد نامید، عقل می بایستی از صافی انتقاد عبور کند و به تدریج راه خود را به طرف عملی شدن بپیماید.

با وارد شدن انتقاد به قلمرو اندیشه ، اندیشه انتقادی می شود و در نتیجه اندیشه و اندیشه ی انتقادی ، که خود را در گفتمان متجلی می کند، همیشه در حال پر بار شدن است؛ زیرا موقعیت نامتجانس انسان ها، بحران ها و تضادهای غیرقابل کنترلی در درون و میان آن ها ایجاد می کند.

📚رساله_ای_درباره_ی_حکومت
جان لاک
از پیشگفتار مترجم
حمید عضدانلو
@cafe_andishe95
🛎در حاشیه نبرد خیابانی «کرد‌ها» و «ترک‌ها» در بلژیک


از دیروز «کردها» و «ترک‌ها» در بلژیک به جان هم افتاده‌اند و در خیابان همدیگر را کتک می‌زنند. ظاهراً کار به کوکتل مولوتوف هم کشیده است. این نتیجه نهایی قوم‌گرایی بدون هویتِ ملی و شهروندی است، سیاستی که در اروپا تبلیغ می‌شود و بر اساس آن مدام روی «اتنیک‌ها» مانور می‌دهند.
وقتی قوم‌های مختلف درون فرهنگی ملی ادغام نشوند، وقتی «ادغام» نام فاشیسم بگیرد، جامعه به مجمع‌القبایلی بدل می‌شود که هیچ نسبتی با هم ندارند. این وضعیتی است که لیبرالیسم چندفرهنگ‌گرا دارد به وجود می‌آورد. هر تعلق قومی باید درون فرهنگی ملی تعریف شود. از سوی دیگر هویت شهروندی باید بر هویت قومی غلبه داشته باشد. ما اول شهروند یک ملتیم، و بعد به فلان قوم متعلقیم.
اما وقتی این رابطه برعکس بشود، یعنی هویت قومی بر هویت ملی اولویت پیدا کند، وضعیت همین می‌شود که در بلژیک می‌بینید. ایده ملت اساساً یعنی «مایی فراتر از تعلقات خاص و محلی و قومی.» وجود این «ما» ضروری است تا دولت بی‌توجه به اینکه شخص به چه گروه دینی/قومی/ زبانی تعلق دارد ضامن حقوق او باشد.
در ایران این مفهوم «ملت ایران» نیست که باید خود را با اقوام تنظیم کند، این هویت‌های قومی هستند که خود را باید درون ملت ایران و در نسبت با فرهنگ ملی ایران تعریف کنند. هویت ملی به دلایلی که گفته شد باید همچون چتری بالای سر هویت‌های محلی حاضر باشد. بدون چنین چتری ایران به مجمع القبایلی بدل می‌شود نظیر بلژیک امروز، کشوری ورشکسته که مهاجران از «اتنیک‌ها»ی مختلف مشغول تخریبش هستند.

بابک مینا
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وحشی‌گری‌های دیروز قبیله‌گرایان پان تُرک و پان کُرد بدوی در کشور بلژیک را دیدید؟

این همان نسخه‌ای است که فرقه جنون و سه فاسد برای ایران‌مان می‌خواهند.

حال متوجه می‌شویم که چقدر مهم است وقتی تاکید می‌کنیم ایران و ایرانی یکی از کهن‌ترین کشورها و ملت‌های یگانه و یکپارچه تاریخی جهان است.

حالا متوجه می‌شویم که چقدر مهم است بر ملیت و هویت‌ و تاریخ و فرهنگ کهن و مشترک ایرانی خویش تاکید کنیم.

حال متوجه می‌شویم که اگر از زیر چتر تاریخی و کهن و فراگیر ایران‌مان خارج شویم، چنین وحشی‌گری‌هایی را برای ما نیز تدارک دیده‌اند.

باز هم روشن و بدون لکنت زبان تاکید می‌کنیم، ما یک ملت یگانه و کهن و یکپارچه تاریخی هستیم.
وحید بهمن
@cafe_andishe95
🔋💡چه کنیم که عاقل‌تر باشیم⁉️
۷ توصیه‌ی فلسفی یک روان‌شناس


1⃣. انسان عاقل بهتر از سایرین می‌داند که چه می‌داند و چه نمی‌داند. ممکن است به نظر برسد که فرد عاقل همه چیز می‌داند، اما معرفت‌شناسی به ما می‌آموزد که همواره احتمالی برای خطا بودن دانسته‌ها باز بگذاریم. به عنوان مثال، عاقلانه است که به محدودیت‌های خود اعتراف کنیم. و عاقلانه نیست مدعی دانستن چیزی شویم که نمی‌دانیم، یا هرگز نمی‌توانیم بدانیم. وقتی حدسی می‌زنیم، هرچند حدسِ عالمانه‌ای‌ باشد، هرگز با اطمینان کامل از درستی آن سخن نگوییم.

2⃣. انسان عاقل خیر دیگران را سرلوحه‌ی تصمیمات خود قرار می‌دهد. انسان عاقل چرخ را از نو اختراع نمی‌کند. جهان را به وسع خود می‌شناسد و از امکانات در دسترس در جهان برای رسیدن به اهداف خود بهره می‌گیرد. در این مسیر خودخواهانه، خیر دیگران را فراموش نمی‌کند.

3⃣ انسان عاقل درست و نادرست را به خوبی درک می‌کند و به آن پایبند است. عاقل بودن به این معنی است که سخت تلاش کنیم تصمیماتی را دنبال کنیم که به هدفی ارزشمند کمک می‌کند. افراد نادان تمام تلاش خود را برای رسیدن به هدف، صرف نظر از عواقب آن برای دیگران انجام می‌دهند.

4⃣. قضاوت‌های انسان عاقل بر اساس تحلیل است و نه صرفاً احساسات درونی. هیچ‌گاه انسان عاقل در توجیه یک تصمیم «خطیر» نخواهد گفت «هرچند ممکن است غیرمنطقی باشد، اما دلم می‌گوید فلان کار را بکنم!»

5⃣. برای انسان عاقل زیبایی ارزشمند است. برای انسان عاقل ساده‌ترین لذات طبیعی از جمله دیدن غروب آفتاب در ساحلی آرام ارزشمند است. فقدان عقلانیتِ زیبایی‌شناسی باعث دردسرهای بزرگی می‌شود. [کارلسون، فیلسوفی که در زمینه‌ی زیباشناسی محیط زیست می‌نویسد، همنوا با دعوی این روان‌شناس معتقد است علت اصلی تخریب‌های گسترده در محیط زیست در دهه‌های اخیر ضعیف شدن ذائقه‌ی زیباشناسی مردم است.]

6⃣. انسان عاقل موقعیت‌ها را بر اساس واقعیت‌های موجود ارزیابی می‌کند و نه آمال و آرزوهایش. ممکن است فرد عاقل آرزو کند که اعضای خانواده‌اش بهتر با هم کنار بیایند، اما وضعیت را آن‌طور که هست ارزیابی می‌کند. فرد نادان به امید و آرزوهای خود ادامه می‌دهد که شاید روزی اعضای خانواده به نحو معجزه‌آسایی با هم کنار بیایند.

7⃣. انسان عاقل از منطق و استدلال برای تصمیم‌گیری استفاده می‌کند. عاقل‌بودن به این معنی است که بر حقایقی که از راه تجزیه و تحلیل شواهد رسیده‌ایم تکیه کنیم. افراد نادان اجازه می‌دهند که باورهایشان تعیین کنند که چه چیزی درست است.

در جامعه‌ای که عموماً خردورزی تحقیر می‌شود فریب کسانی را که علیه منطقی‌بودن سخن می‌گویند نخوریم. همگان بلد هستیم به حرف دل، دل بسپاریم و عموماً نیز چنین می‌کنیم! اما فقط دسته‌ی کوچکی از  ما معقول عمل می‌کنیم.

هادی صمدی_عصر روشنگری
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
〽️بلایی که از آن به شدت می‌ترسیدند، بر سرشان آوار شده.

۴۵ سال تمام به هویت و تاریخ و فرهنگ و هنر و ملیت و میهن‌پرستی و ملی‌گرایی ایرانی تاختند و توهین و حمله و تحریب کردند، اما نتیجه برعکس داد.

هر روز شاهد گسترش تصاعدی حس ملی‌گرایی و میهن‌پرستی در بین ملت ایران هستیم، چون اکثریت ملت ایران فهمیده‌‌اند که راه نجات کشور و ملت ایران، همین است.

📽وحید بهمن
@cafe_andishe95
🔯✝️☪️«سنگسار، کشتن برای ترک دین و قصاص و زن‌ستیزی، این‌ها نمونه‌هایی از اخلاقیات بر پایه دین است.

من هیچ‌وقت اخلاقیات مطلق را نخواهم پذیرفت، من اخلاقیاتی را قبول دارم که اندیشه، استدلال و بحث شده باشند


یعنی از ذهن هوشمند بوجود آمده باشد.

امروز ما برده‌داری نداریم، به برابری زن و مرد معتقدیم، باید با حیوانات مهربان باشیم و... اینها همه جدید هستند و از ادیان نیامده‌اند. شما می‌روید در انجیل و تورات و قرآن یک جمله ی مثبت پیدا می‌کنید و بعدش می‌گوئید این دین است و تمام قطعات وحشتناک و وحشیگری این کتابها و این دین‌ها را کنار می‌گذارید، حال آنکه حقیقت این کتابها همین قطعات وحشتناک است».

🎚ریچارد داوکینز
Richard Dawkins
@cafe_andishe95
انقلاب ۵۷ «مرکز ثقل سیاست» در ایران را به منتهی‌الیه چپ هل داد. جایی که جریان‌های انقلابی برای تسخیر سفارت آمریکا با هم رقابت می‌کردند. جایی که روشنفکر و پزشک ۵۷ی برای قتل سرمایه‌دار، اسلحه تهیه می‌کرد. جایی که ملی‌مذهبیِ ایران‌ستیز و غرب‌ستیز، از دید انقلابیون، لیبرال دیده می‌شد.
گفتمان ۵۷ به روش‌های مختلف در ایران پیاده شد. سیاستِ ستیز با غرب، ترور شهروندان اسرائیلی، ستیز با نمادها و نشان‌های ایران در کتب درسی، سیاست مذاکره و ستیز رحمانی با غرب، همه به شکست انجامید. مردم هم تمام تلاششان را کردند تا مرکز ثقل ج.ا را به میانه هل دهند. اما طبیعتاً نشد. از سال ۹۵، گفتمان ۵۷ ترک عظیمی برداشت. مردمِ مستأصلی که سالها در چهارچوب جمهوری اسلامی برای اصلاح امور تلاش کرده بودند به راه‌حلی بیرون از این چهارچوب اندیشیدند. در آبان ۹۵ ده‌ها هزار ایرانی با حضور در پاسارگاد پیام واضحی به گفتمان۵۷(چپ و اصلاح‌طلب و اصول‌گرا) ارسال کردند. در دی ۹۶ و آبان ۹۸ این ترک تبدیل به شکافی عمیق شد. مردمی که از طریق انتخابات و فعالیت‌های مدنی به هدف خود نرسیده بودند به خیابان آمدند و از رضاشاه گفتند.
پس از آن در خیزش مهسا، پرچم ایران و اسرائیل را افراشتند. از رفاه و توسعه عصر پهلوی، از دوستی با غرب و بازگشت به ایران گفتند. در ۲سال گذشته، علاقه‌مندان به گفتمان۵۷ که طعم شکست گفتمانی را چشیده‌ بودند برای نجات گفتمان‌شان همه کار کردند. سعی کردند با ایجاد ائتلاف‌های آبکی، مرکز ثقل سیاست را نزدیک به گفتمان چپ نگه داشته و با معرفی «خود» به عنوان چهره‌های میانه‌رو، از ملی‌گراها تصویری فاشیستی ترسیم کنند. اینجا نباید از نقش مخرب رسانه‌ها در احیای گفتمان۵۷ گذشت. رسانه‌هایی که به فاشیست‌های قوم‌گرا، اصلاح‌طلب‌مخفی‌ها، فعالین قلابی مدنی، کمونیست‌های کارگری، مجاهدین و تجزیه‌طلب‌ها میدان دادند. فعالین صنفی چپ و شورایی رو بولد کردند و با گفتمان ملی تجددخواه و لیبرال جنگیدند. اما شکست خوردند.
دست سوختهٔ منقش به شیر و خورشید مجیدرضا و شعار مردم در استادیوم علیه فلسطین، رؤیایشان را خراب کرد. این روزها علاقه به ایران و نفرت از گفتمان اسلام‌گرا و چپ ۵۷ی در اوجه. دیگه کسی تره برای کاسترو و چه‌گوارا خرد نمی‌کنه. دیگه کسی روشنفکر ۵۷ی را اسطوره خطاب نمی‌کنه. این روزها گفتمان۵۷ مفتضح‌تر از همیشه است. مرکز ثقل سیاست به سمت میانه در حرکته و جامعه عقل سلیم را جایگزین مبارزات چریکی-شیعی کرده.
این روزها مردم به رفاه عصر پهلوی، به زندگی عادی و نرمال اون دوره می‌اندیشند. به ایرانی که با دنیا در جنگ نیست. ایرانی که انقلابی را صادر نمی‌کنه...
sangtarash_azad
@cafe_andishe95
🔹تصمیمات بنیادی در سیاست خارجی به راحتی می‌تواند یک کشور بزرگ و ثروتمند را به چاه فلاکت و نیستی بیندازد و یا رفاه و خوشبختی یک کشور کوچک فاقد منابع طبیعی را برای ده‌ها سال تضمین کند. بهترین نمونه در این بحث مقایسه انتخاب‌های راهبردی هلند و انگلستان در قرون هفده و بیست میلادی با انتخاب‌های آلمان نازی، امپراتوری ژاپن و نظایر قذافی و صدام حسین در قرن بیستم است.

در اواخر قرن هفدهم میلادی، هلند با نهایت شایستگی در فن‌آوری، تجارت و حکمرانی، از بسیاری جهات قدرتمندترین کشور جهان محسوب می‌شد. هلند پیشتاز اکتشافات دریایی و تجارت ماورا بحار بود و پایتختش مرکز مبادلات مالی جهان به شمار می‌رفت. اما در همین نقطه اوج، هلندی‌ها با واقعیت تلخی مواجه شدند: قدرت‌های دیگری با مساحت، جمعیت و منابع بیشتر یعنی انگلستان و فرانسه وارد عرصه‌ای شده بودند که هلند پیشگام و راهگشایش بود و هلندی‌ها هر قدر هم که تلاش می‌کردند و نبوغ به خرج می‌دادند، در میان مدت قادر به رقابت و برابری با آنها نبودند.

هلندی‌ها با انتخاب دشواری روبرو بودند: از سودای رهبری نظم جهانی و جایگاه ابرقدرتی چشم بپوشند و یا با تمام توش و توانشان دست به جنگی انتحار گونه زده و منابع و مردم خود را فدای غرور رمانتیک حاصل از دوران کوتاه قدرت و سروری جهانی بنمایند. سیاست خارجی از فرهنگ سیاسی و کیفیت فرماسیون اجتماعی، فرهنگی یک کشور ریشه می‌گیرد. هلندی‌ها برخلاف هیتلر و ژاپنی‌ها راه اول را برگزیدند. آنها تشخیص دادند که از میان انگلستان و فرانسه، به دلایل فرهنگی و ژئوپلتیک، انگلستان قدرتی است که می‌توان با آن کنار آمد و کار کرد. آنها با انگلستان معامله‌ای تاریخی انجام دادند و در قبال مواهب امنیتی و اقتصادی، جایگاه برتر جهانی این کشور را به رسمیت شناختند و حتی روند دستیابی لندن به این جایگاه را تسهیل نمودند.

در واقع آنها خود به پیشواز روندی رفتند که اجتناب ناپذیر بود، اما با این کار این روند را از یک تهدید به یک فرصت تبدیل نمودند. آنها از یکسو خود را دربرابر تهدید قدرت قاره‌ای رو به افزایش فرانسه بیمه نمودند و از سوی دیگر مانع از نابودی منابع خود در راه یک رقابت نظامی پرخرج و بی حاصل شدند. آنها همچنین یک امپراتوری دریایی بزرگ را که در میان مدت توان پرداخت هزینه نگهداریش را نداشتند، با یک امپراتوری کوچک تعویض کردند که مواهب اقتصادی آن بیش از هزینه نگهداریش بود. بدین ترتیب موجودیت، رفاه و حضور هلند در باشگاه کشورهای پیشرفته تضمین گردید.

سه قرن بعد انگلیسی‌ها دقیقا همین معامله را با ایالات متحده انجام دادند. یعنی به جای پافشاری بر یک توهم دست نیافتنی و سوزاندن منابع و مردم خود به پای آن، تلاش کردند به هوشمندانه‌ترین و سودآورترین شکل ممکن با روندهای اجتناب ناپذیر تاریخی همراه شوند و رفاه و خوشبختی مردم خود را تضمین نمایند. کدام فلسفه و نگرش سیاسی است که چنین خرد تاریخی کلانی را پی می‌ریزد؟ امروز در شرایطی که نتایج انتخاب‌های هیتلر، میلیتاریست‌های ژاپن و نیز نسخه کمیک و شیزوفرنیک آنها یعنی هیتلرهای کوچک خاورمیانه‌ای نظیر صدام حسین و قذافی و... در برابر ما است، ارزش این خرد کلان تاریخی، خود را بسیار بیشتر به ما نشان می‌دهد.

✍️توس طهماسبی
@cafe_andishe95
🟧 رشد و توسعه و نقش متفکر و رهبر سیاسی به مثابه‌ی پیشرانانِ آن


هانا آرنت، جمله‌ای دارد با این مضمون که:

《از رهبران سیاسی نباید پرسید، چرا یک سرزمین را نابود می‌کنید؛ چون رهبر سیاسی کاری به توسعه یا عدم توسعه‌ی سرزمینش ندارد... رهبر سیاسی تا زمانی‌که گروهش بهش وفادارند، میگوید: من قدرتمندم!》

↙️در سطور ذیل، به بررسی این انگاره‌ی هانا آرنت خواهم پرداخت.

پرسش نخست این است آیا هانا آرنت این جمله را به همه رهبران سیاسی تعمیم داده است؟ اگر این‌گونه است، پس توسعه اروپا یا شرق و جنوب شرقیِ آسیا و ایضاً توسعه تک‌ساحتی در برخی کشورهای عربی، ذیل کدام اتوریته یا گفتمانِ صورتبندی‌شده صورت گرفته است؟

در تاریخ معاصرِ ایران، آن روزی که عباس‌میرزا، چراییِ پیشرفت‌ِ شگرف اروپا را از ژوبر (فرستاده ناپلئون) پرسید، تا عصر حکومت نوه‌اش ناصرالدین‌شاه و آنگاه دوره پهلوی اول، و نیز پهلوی دوم، و سپس دوره موسوم به سازندگی، توسعه سخت‌افزاری و در پاره‌ای جهات، فرهنگی با عاملیّت چه کسانی انجام شد؟

به باور من، آن‌گونه که هانا آرنت ادعا می‌کند نبوده است، مصداق عینی‌اش را در چینِ جدید می‌یابیم؛ آن‌گاه که دنگ شیائو پینگ پس از تایید‌شدن به عنوان رهبر برجسته‌ی چین در دسامبر ۱۹۷۸ چنین گفت:

《نکته‌ی اساسی این است که باید بپذیریم، عقب مانده‌ایم، بسیاری از روش‌های ما برای انجام کارها نامناسب است و باید تغییر کنیم.》
در عصر دنگ شیائو پینگ، چین از دو مغالطه‌ی بزرگ سوسیالیستی بیرون آمد. ابتدا کشاورزیِ خانگی احیا شد (کشاورزی با فاصله نخستین پازل توسعه چینی است) و سپس پس از بازدیدهای دنگ از ایالات متحده، ژاپن و کشورهای جنوب شرقی آسیا در سال ۱۹۷۹ (که نشان‌دهنده‌ی تعامل مجدد این کشور با جهان بود) دروازه‌های چین به روی تجارت و به‌تدریج سرمایه‌گذاری خارجی باز شد. (۱)

◾️اکنون پرسش این است آیا رهبر سیاسی لزوماً باید واجد یک ذهنِ آگاه و هوش و ذکاوت درجه‌۱ باشد؟

دنیل ای‌ بل در کتاب "مدل چین" می‌گوید: توانایی فکری برای رهبران سیاسی بسیار مهم است، اما ممکن است این توانایی، مهمترین ویژگی برای نشان‌دادنِ کیفیت رهبران سیاسی نباشد. (۲)

اولیو وندل هولمز بر این باور است که؛ "فرانکلین روزولت سی و دومین رئیس جمهوری ایالات متحده دارای عقل و هوش درجه ۲ بود، اما خلق و خوی درجه ۱ داشت. اما بیل کلینتون یک نکته مهم را یادآور می‌شود:

《موضوع مهم این است که روزولت خود را در مرکز مشاورانِ درخشانی قرار داده بود که بیشتر از او در مورد مسائل خاص می‌دانستند و به آن‌ها اجازه می‌داد با یکدیگر و با او بحث کنند.》
چنین خصیصه‌ای را در دوره حکومت پهلوی اول نیز شاهد بودیم که رضاشاه، به رغم سواد اندک آکادمیک، از هوش اجتماعی (Social Intelligence) برخوردار بوده و مشاورانِ با‌ذکاوتی را به کار گرفت و خود نیز از پشتکاری منحصربفرد برخوردار بود و برای بودجه‌ی عمرانی کشور که در اختیار بانک ملی یا پیمانکاران آلمانی قرار می‌داد، وسواسی شگرف داشت. (۳)

◾️حال، نقش متفکر به مثابه‌ی پیشرانِ توسعه چیست؟

نباید این نکته را نادیده انگاشت که در پسِ پیشرفت‌های صنعتی در اروپا و رشد بازار سرمایه، یا بسط و نهادینه‌شدن قانون و تفکیک قوا، بی‌‌تردید تفکراتِ جان لاک، هابز، کانت، ژان ژاک روسو، هگل، ماکس وبر و ... قرار داشتند.

نمیدانم ژوبر به عباس‌میرزا که جانش از غصه‌ی وطن رفت چه پاسخی داد، اما اگر به‌جای ژوبر بودم بدو خاطرنشان می‌کردم که آفتاب توسعه از مشرق ذهنِ متفکرانی برمی‌آید که دود چراغ خورده‌اند، و عمر خود را بر سرِ آن گذاشته‌اند. بدو می‌گفتم تنها سه سال از جلوس آغامحمدخان قاجار بر سریرِ سلطنت نگذشته بود که امانوئل کانت، کتاب "نقد عقل محض‌"‌اش را نوشته و درآورده بود.

در باره عواملِ توسعه‌ی شگرف اروپا به نقشِ اندیشه‌ورزیِ منسجم متفکران و رفرمیست‌های اروپایی اشاره شده، از جمله از دلایلی که برای پیشرفت آلمان (پروس) مطرح می‌کنند؛ تاثیر اخلاق پروتستانی بر روح سرمایه‌داری است، هم‌چنان‌که ماکس وبر می‌گوید؛ ریشه‌های سرمایه‌داری را به عنوان حاصل یا نتیجه عمل اخلاقی پروتستان که مجموعه‌ای از کار سخت، فعالیت روشمند اقتصادی، زندگی صرفه جویانه و سرمایه‌گذاری مجدد پس‌اندازها را شامل می‌شد به وضوح قابل مشاهده است.


🔻منابع به‌کار رفته در نوشتار:

۱. جو، استادول، "آسیا چگونه کار می‌کند؟" ترجمه: احمد دیبا، چاپ اول، تهران، انتشارات اژدهای طلایی، ۱۴۰۲: ص ۳۴۹.

۲. دنیل ای‌.بل " مدل چین؛ شایسته‌سالاری سیاسی و محدودیت‌های دموکراسی" ترجمه: آرش بیدالله خانی، چاپ اول، نشر علم، ۱۴۰۰: صص ۲۳۸-۲۳۷.

۳. ر‌.ک به: رشید آرمین خطیب شهیدی، "سیاست خارجی آلمان و ایران در دوره رضاشاه"، ترجمه شهلا طهماسبی، چاپ اول، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۹: صص ۱۳۳-۱۴۵

تحلیل و رصد
🖊غلامرضا علیزاده
@cafe_andishe95
📌در شوروی پیرزنی به درمانگاه مراجعه می‌کند و به منشی می‌گوید: لطفاً یک وقت برای دکتر گوش و چشم بدهید.

منشی می‌گوید: دکتر گوش و چشم؟! چنین دکتری اصلاً وجود ندارد. حالا مشکلتان چیست؟

پیرزن پاسخ می‌دهد: من الان در این کشور خیلی وقت است آنچه می‌شنوم را نمی‌بینم و آن چه می‌بینم را نمی‌شنوم

منشی به او می‌گوید: نام این بیماری سوسیالیسم است و درمان ندارد
.


📚چکش و خنده، میخائیل میلنیچینکو
@cafe_andishe95
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
کتاب «جنگ جهانی اول» منتشر شد

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که از خاکستر جنگ جهانی اول برخاسته است. عمارت کهن دنیای قدیم در جنگ جهانی اول سوخت و در پاییز ۱۹۱۸ در خود فروریخت و قرن نوزدهم با هجده سال تأخیر برای همیشه به تاریخ پیوست. در کتاب جنگ جهانی اول، اثر تاریخ‌نگار آلمانی، زونکه نایتسل، کم‌وبیش به طور مختصر و از زاویۀ دید آلمان جنگ جهانی اول را شرح داده است.

این کتاب نهمین مجلد از مجموعۀ «ایدئولوژی‌پژوهی» است که به لطف و همت نشر پارسه منتشر می‌کنم. این مجلد از این رو در این مجموعه لازم بوده است که «عمقی تاریخی» به مباحث نظریِ ما در این مجموعه می‌‎بخشد. برای فهم فاشیسم (که یکی از ارکان مباحث ایدئولوژی‌پژوهانۀ ماست)، آشنایی با جنگ جهانی اول به عنوان زهدانی که فاشیسم از درون آن زاده شد، ضروری است.

در پست بعدی پی‌دی‌افِ سی صفحۀ اول کتاب را می‌توانید مطالعه بفرمایید. و برای تهیۀ کتاب هم می‌توانید به این لینک مراجعه بفرمایید: «جنگ جهانی اول ـــ بنوبوک»

#معرفی_کتاب
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
Forwarded from تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
جنگ جهانی اول.pdf
1.3 MB
کتاب «جنگ جهانی اول» منتشر شد

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که از خاکستر جنگ جهانی اول برخاسته است. عمارت کهن دنیای قدیم در جنگ جهانی اول سوخت و در پاییز ۱۹۱۸ در خود فروریخت و قرن نوزدهم با هجده سال تأخیر برای همیشه به تاریخ پیوست. در کتاب جنگ جهانی اول، اثر تاریخ‌نگار آلمانی، زونکه نایتسل، کم‌وبیش به طور مختصر و از زاویۀ دید آلمان جنگ جهانی اول را شرح داده است.

این کتاب نهمین مجلد از مجموعۀ «ایدئولوژی‌پژوهی» است که به لطف و همت نشر پارسه منتشر می‌کنم. این مجلد از این رو در این مجموعه لازم بوده است که «عمقی تاریخی» به مباحث نظریِ ما در این مجموعه می‌‎بخشد. برای فهم فاشیسم (که یکی از ارکان مباحث ایدئولوژی‌پژوهانۀ ماست)، آشنایی با جنگ جهانی اول به عنوان زهدانی که فاشیسم از درون آن زاده شد، ضروری است.

در این پست پی‌دی‌افِ سی صفحۀ اول کتاب را می‌توانید مطالعه بفرمایید. و برای تهیۀ کتاب هم می‌توانید به این لینک مراجعه بفرمایید: «جنگ جهانی اول ـــ بنوبوک»

#معرفی_کتاب
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💵سقوط پول ملی با تورم
همه چیز درباره تورم

اندیشکده اقتصاد توسعه
@cafe_andishe95
⚫️در دوره ی قاجار مردم بسیار فقیر و تنگدست بودند اما قبل از انقلاب ۱۳۵۷ هجری شمسی ایران با توجه به رشد اقتصادی که در آن زمان داشت بسیار رو به جلو بود و در دوره ی پهلوی دوم ایران به لحاظ اقتصادی به جامعه ای تقریباً مرفه تبدیل شده بود و مشکل جامعه ی ایران اقتصادی یا فقر نبود بلکه برعکس اقتصاد کشور ایران در قبل از شروع این اعتراضات هر روز بهتر میشد و کشور به هر لحاظ رو به بهبودی میرفت ولی سیستم حاکم آن زمان بر ایران سیستمی از نوع سرمایه داری بود و در این نوع سیستم اختلاف طبقاتی تا حدود زیادی به چشم می خورد. البته ناعدالتی های اجتماعی نیز وجود داشت با این وجود عموماً کسی نبود که دچار فقر مطلق باشد.

ناگفته نماند که این جامعه جامعه ی سرمایه داری بود و حتماً ناهمگونی هایی در جامعه بسیار به چشم میخورد همان گونه که میدانید، در جوامع سرمایه داری اختلاف طبقاتی زیاد است ولی همان طور که گفتم کسی دچار فقر
مطلق نبود.

با توجه به اینکه پادشاهی ایران مشروطه بود تصمیم گیرنده ی اصلی شاه بود و مجلس و تمامی نمایندگانی که در مجلس بودند از طرف رژیم سیاسی آن موقع تأیید میشدند تا بتوانند وارد مجلس شوند.
حالا سؤال این است که باید بگوییم چرا انقلاب شد.
باید در جواب بگوییم از سالهای بسیار ،قبل روحانیت مسلمان شیعه برای به دست گرفتن حاکمیت در ایران برنامه ریزی کرده بود چراکه آن زمان منبع اقتصادی کافی نداشتند و همیشه برای اینکه بتوانند شیعیان جهان را متحد کنند و خود را مقابل مسلمانان سنی مذهب به عنوان نیروی قوی و منسجم نشان بدهند برنامه ریزی کاملی کرده بودند.

☪️در اینجا باید بگویم مسلمانان به دو دسته تقسیم شده اند:
مسلمانان سنی که اکثریت مردم دنیا به آن اعتقاد دارند و مسلمانان شیعه که در اقلیت هستند. فقط حدود ده تا پانزده درصد از کلیه ی مسلمانان دنیا شیعه مذهب دوازده امامی هستند یا پیرو شیعه ی علی هستند بعضی از شیعیان به دوازده امام اعتقاد ندارند ولی علی را اولین رهبر اسلام بعد از محمد میدانند؛ علی امام اول شیعیان بود.
در طول تاریخ بعد از این جدایی دو شاخه ی سنی و شیعه همواره با هم تضاد داشتند و گاه جنگهایی هم بین آنها پیش آمده و تا مدتی ریختن خون یکدیگر را مباح و روا می دانستند هر گروه از این مسلمانان خود را محق تر از گروه دیگر معرفی میکرد و میگفت این ما هستیم که رویه ی پیامبر اسلام را ادامه میدهیم.

دوم اینکه شیعیان نظامی برای مقابله با تهدیداتی که خودشان احساس می کردند یعنی فشار بر مسلمانان شیعه در تمام کشورهای شیعه نشین، هیچ نیروی نداشتند و همیشه در این فکر بودند که باید ارتشی قوی برای حمایت از شیعیان جهان به پا کنند تا بتوانند آن را به رخ جهانیان بکشانند به ویژه برای قد علم کردن در مقابل کشورهای سنی مذهب حرفی برای گفتن داشته باشند. در آن دوران اپوزیسیون جدی و منسجم به جز روحانیت مقابل رژیم شاهنشاهی وجود نداشت البته برخی احزاب یا سازمانها مخالف سیستم شاهنشاهی بودند ولی نمی توان آنها را ،اپوزیسیون جدی مقابل سیستم آن زمان دانست.

@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
⚫️در دوره ی قاجار مردم بسیار فقیر و تنگدست بودند اما قبل از انقلاب ۱۳۵۷ هجری شمسی ایران با توجه به رشد اقتصادی که در آن زمان داشت بسیار رو به جلو بود و در دوره ی پهلوی دوم ایران به لحاظ اقتصادی به جامعه ای تقریباً مرفه تبدیل شده بود و مشکل جامعه ی ایران اقتصادی…
📑هر کاری که سیستم پادشاهی ایران میکرد برای توسعه و پیشرفت کشور و مدرنیته بود.
اگر این اقدامات با تفکرات و ایدههای روحانیت مذهبی جور در نمی آمد، آنها با توجه به اینکه در بین مردم جایگاه بسیار خوبی داشتند و میکروفون هم در مساجد و پایگاههای اسلامی در اختیار آنها بود به طور گسترده شروع به انتقاد از سیستم شاهنشاهی میکردند و مردم عادی هم به حرفهای آنها اعتماد داشتند برای مثال، در آن زمان شاه قوانین بسیار مترقی از جمله حق رأی زنان را با مجلس مطرح میکند و از نمایندگان میخواهد نظر او را به تصویب برسانند.

ولی از آنجاکه روحانیت دین اسلام به زن جز خانه داری حق دیگری نمی داد و حق رأی خانمها ضد عقاید مذهبی آنها بود مدت زیادی علیه این قانون حرف میزدند حتی در اوایل پیروزی انقلاب ۵۷ روحانیت که حالا قدرت را در دست داشت سعی میکرد خانمها را به پستوی خانه ها بکشاند ولی خانمهای ایرانی مقاومت کردند و نگذاشتند روحانیت شیعه به خواستههای خود در این مورد برسند؛ هرچند در تبلیغات خود سعی میکردند به دروغ چیز دیگری بگویند. همواره در تبلیغات خود به دروغ میگفتند زنان در اسلام جایگاه خوبی دارند آنها میتوانند مادر باشند و به همین جمله بسنده میکردند که مادر بودن جایگاه بزرگی است که اسلام بر آن تأکید دارد یادم هست حتی در اوایل تأسیس مدارس دخترانه در ایران این روحانیت مذهبی چه بلوایی به پا کردند و می گفتند ای وای که اسلام و دین از دست رفت
چراکه در دین اسلام دختران حق ندارند در پیشرفت جامعه شرکت کنند آنها باید خانه داری کنند و از شوهر خود مراقبت کنند و بس یعنی در عمل روحانیت شیعی با آن تفکرات عقب افتاده شان نصف جامعه را به کلی حذف میکردند. همان طور که میدانید در قوانین اسلام حق برابری با مردان به زنان داده نشده است.


🚺زنان با تلاش فراوان و مبارزه ی پیگیر درست بعد از پیروزی انقلاب ۵۷، سعی کردند در جامعه ی مرد سالار ایران جایگاهی برای خود به دست بیاورند و باید گفت در این کار هم موفق بودند؛ هرچند بعدها روحانیت شیعی توانست خیلی از قوانین زن ستیزی را که در اسلام وجود داشت در قانون اساسی کشور جای دهد. روحانیت مسلمان شیعه با همراه کردن مردم با خود و ادعای دروغ و نشان دادن درب باغ سبز توانستند بعد از سالها تلاش در تاریخ ۱۷ دی ۱۳۵۶ حرکتی علیه سیستم سلطنتی ایران آغاز کنند و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ این کار را به سرانجام رساندند و از این حرکت پیروز درآمدند.

با کنار گذاشتن نظام پادشاهی ایران روحانیت شیعه به آرزوی دیرینه ی خود رسید و خیلی زود بر تمام امور کشور مسلط شد. حالا که روحانیت شیعه توانسته بود حاکمیت را به دست بگیرد همه چیز برعکس شد و شروع کردند به عملی کردن رؤیاها و آرزوهای خودشان و هر چیزی را که رهبری انقلاب یعنی خمینی و دیگران به مردم وعده و قول داده بودند، انجام ندادند.

📗بررسی تاریخ ترس انسانها-علیرضا غلامی

@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چهل و پنج سال رژیم نامشروع جمهوری اسلامی

@OfficialRezaPahlavi
🌳سیزدهم فروردین؛ سیزده بدر🪴
سیزده بدر

🌱 سیزدهم فروردین بخشی از آیینهای نوروزی است، همچنین این روز به نام «سیزده بدر» نام‌آور است. آیین بیرون رفتن از خانه در روز سیزدهم فروردین ماه و آن روز را به شادی و خرمی و خوشی گذراندن از آیین‌های دیرین ایرانی است و پایان‌بخش آیین‌های نوروزی است که با چهارشنبه سوری و یا به سخنی، با جشن سده آغاز می‌گردد و به سیزده فروردین پایان می‌پذیرد.


🍃 گفتار بنیادین درباره «سیزده به در» بدشگونی یا خوش‌شگونی آن می‌باشد. گروهی از پژوهشگران بر این باورند که شاید بدشگونیِ شماره سیزده برگرفته از رخنه‌ی فرهنگ اروپایی (فرانسه) باشد. (دانشنامه مزدیسنا؛ ص۳۳۹)

🌑 بدشگونی شماره‌ی سیزده ماجرایی است که از دیر باز در فرهنگ های کهن در گردش بوده است و به نگر می‌رسد که برخی رویدادهای بزرگ گیهانی، از آنجایی که بر پایه داستان‌های ایرانی، هزاره سیزدهم پایان گیهان است و یکی از رخدادهای سهمگین که مایه‌ی مرگ بسیاری شده برپایه‌ی تورات ( سفر خروج، باب 11 و 12) در روز سیزدهم ماه «توت» مصری رخ داد.

🌲 یا در روز سیزدهم سال نو، گویا ستاره دنباله دار که در سپهر یا زمین برخورد کرده و چراییِ پدید آمدن آتشفشان و زمین لرزه گردیده است، مایه‌ی آن شده که ترسی همگانی در نهاد مردم از شماره سیزده پدید آید و مایه ناخجستگی آن گردد.( جهان فروری، ۷۳ به بعد)

🌴 جشن سیزده فروردین روز بسیار مبارک و فرخنده‌ای است. ایرانیان فرزانه چون در باره‌ی این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را روز نحس می دانند و برای بیرون کردن گُجستِگی از خانه و کاشانه خود به کنار جویبارها و کوهسار و سبزه‌ها می‌روند و به شادی می‌پردازند.

💚در هیچ یک از نوشته های کهن از این روز به بدی یاد نکرده اند، که در بیشتر نوشتارها و بن‌مایه‌ها، از سیزدهم نوروز با نام روزی فرخنده و خجسته نام برده‌اند.

❇️برای نمونه ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» جدولی برای خوشایندی و گجسته بودن روزها دارد که در آن جدول در برابر روز سیزدهم نوروز واژه «سعد» به چَمِ(معنی) نیک و فرخنده آورده است و به هیچ روی بدشگونی و بدآمدی ندارد.

🟩نخست باید به این جستار ریزبین بود که در فرهنگ ایرانی، هیچ یک از روزهای سال «گجسته»، «بد آمد» یا« شوم» شمرده نشده، که چنانچه می دانیم هر یک از روزهای هفته و ماه در ایران باستان ،نام هایی زیبا و در پیوند با یکی از نمادهای زیست‌بوم، ایزدان و فرشتگان داشته و دارند.

🎍هنگامی که درباره نیکویی و فرخندگی این روز بیشتر باریک‌بینی می‌کنیم بن‌مایه‌های خردورزانه و فرنودین با پیشینه‌ی تاریخی بلندی را می‌یابیم. « روز سیزدهم» هر ماه که در گاهشمار ایران باستان «تیر روز» نام دارد از آنِ ایزدی است که در اوستا و دیگر نوشته‌های پهلوی «تیشتَر» یا تیر نام دارد.

🌳در استوره‌های ایران باستان، ایزد تیشتر (تیر)، ایزد باران می‌باشد. تیشتر در‌ آیین زرتشتی جایگاه بلند و داستان شیرین و دلکشی دارد و جشن بزرگ تیرگان که در روز سیزدهم (تیر روز) از تیر ماه برگزار می شود به نام او می‌باشد.

🟢 برپایه باورهای ایرانیان باستان، تیشتر همواره به ریخت اسبی سپید، با دیو خشکسالی که دیو "اپوش" نام دارد و به ریخت اسبی سیاه با چهره‌ای هراس انگیز نمایان می‌شود، همواره در جنگ و کشمکش است و اگر شکست یابد جهان را خشکسالی فرا می‌گیرد و اگر پیروز شود، سرچشمه آب‌ها به نیروی اسبی روان می گردد و سرزمین ها را از سال خوب و خوش بهره مند می‌کند.

🌱 این ایزد تخمه‌ی آب را در بر دارد و نژادش به ایزد "اپم  نپات" (ایزد آب) می‌رسد و از اینرو می توان دریافت که در سر زمین خشک و کم آب ایران تا چه اندازه ستایش‌پذیر بوده است. برای اینکه ایزد باران پیروز شود، نیاز بود که همه مردمان در نماز از او نام برند و او را بستایند و از او درخواست باران کنند. 

🌿 چنین می نماید که در روزگاران کهن، پس از برگزاری آیین نوروزی، نخستین "روز سیزدهم" سال در میان ایرانیان باستان بسیار گرامی و آغاز  نیمسال دوم کشاورزی بوده است و مردمان ایران زمین برای نیایش و گرامی داشت ایزد تیشتَر (ایزد باران آور) به کشتزارهای خود می‌رفتند.

🎄 و پس از دوازده روز جشن که یادآور دوازده ماه سال می باشد روز سیزدهم فروردین را پایان جشن نوروز می‌دانستند و در زمین تازه روییده و سرسبز و آکنده از گل و گیاهان دشتی به شادی و ترانه سرایی و پایکوبی می پرداختند و از گردآوری سبزه‌های دشت و پختن آش و خوراکی های ویژه دور نمی‌شدند. بدشگونی بودن روز سیزدهم فروردین چندان خردمندانه و راستی‌انگارانه نیست.

🍃 در بسیاری از روستاهای ایران هنوز به‌هنگام‌ تابستان آیینی برای درخواست باران به‌هنگام خشکسالی بر پا می شود که در آن زن، مرد، خُرد و کلان می‌آیند و روز سیزدهم نوروز گویا روز آیین‌مند همه مردم برای خواستن باران برای همه سرزمین های ایران بوده است.
گلواژه
🌺🌻🌺🌻🌺🌞
@cafe_andishe95
🌈 شادباش سیزده بدر

گره بر سبزه زن تا غم برآید
که فردا عشق تو از در درآید
به صحرای پر از گل آرزو کن
تمامِ آرزوهایت برآید

سیزدهمین روز فروردین ماه 
بر شما همراهان صاحبدل و یکرنگ
گرامی باد.


#فرهنگ_ایرانی
@farhangirani7000
2024/09/29 09:38:31
Back to Top
HTML Embed Code: