📓🔬اگر مجلدی را به دست بگيريم؛
براي نمونه، در الهيات يا مابعدالطبيعهي مدرسی؛ بياييد بپرسيم، آيا حاوی هيچ استدلال مجردی در خصوص كميّت يا عدد هست؟ نه.
آيا حاوی هيچ استدلالِ تجربی ای در خصوصِ وجود يا امرِ واقع هست؟ نه. پس به شعلهها بسپاريدش: چرا كه حاویِ چيزی نمي تواند باشد جز سفسطه و توهّم.
📚📖 دیوید هيوم -كاوشی در خصوص فهم بشری
@cafe_andishe95
براي نمونه، در الهيات يا مابعدالطبيعهي مدرسی؛ بياييد بپرسيم، آيا حاوی هيچ استدلال مجردی در خصوص كميّت يا عدد هست؟ نه.
آيا حاوی هيچ استدلالِ تجربی ای در خصوصِ وجود يا امرِ واقع هست؟ نه. پس به شعلهها بسپاريدش: چرا كه حاویِ چيزی نمي تواند باشد جز سفسطه و توهّم.
📚📖 دیوید هيوم -كاوشی در خصوص فهم بشری
@cafe_andishe95
⚙سیاستهای توسعه صنعتی کره جنوبی🔩
کره جنوبی یکی از کشورهایی است که با اجرای چند مورد به رشد و توسعه اقتصادی رسید و این موفقیت در طی پنج دهه اتفاق افتاد. برای اینکه روند رشد این کشور را بهتر درک کنیم، فعالیتها و سیاستهای توسعهای کره را در پنج دهه بررسی میکنیم.
در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ کره جنوبی در میان فقیرترین کشورهای جهان قرار داشت و سرانه تولید ناخالص ملی (GNP) در سال ۱۹۶۰ از ۱۰۰ دلار کمتر بوده است اما دولت با اجرای سیاستهای توسعه صنعتی، نوآوری، خوشه سازی و منابع انسانی توانست این مؤلفه اقتصادی کشور خود را به ۲۰ هزار دلار در سال ۲۰۰۷ افزایش دهد.
این سیاستها برای اولینبار در سال ۱۹۶۲ تکامل پیدا کرد. بهطوری که در دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ توسعه صنایع مبتنی بر نیروی کار ارزان مدنظر بوده است.
دهه ۱۹۵۰
در این دهه یکی از منابع اصلی تأمین مالی دولت از طریق کمکهای خارجی بوده است. سازمان ملل متحد در این دهه دستور تأسیس آژانس بازسازی کره را دارد و این از نقاط عطف این دهه است. عمده ارز دولتی کشور یعنی حدود ۷۰ درصد از طریق دریافت کمکهای خارجی تأمین میشده است و صنایع فرآوری سبک نیز از طریق کمکهای خارجی جذب شده راهاندازی شد. بهطورکلی کره در دهه ۱۹۵۰ سیاست جایگزینی واردات و جذب کمکهای خارجی را پیش گرفت.
دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰
توسعه صنایع سبک صادرات محور از طریق اعمال سیاست توسعه صادرات از اهداف دولت در این برهه بوده است. در این دهه قوانین بسیاری در راستای توسعه صنایع تصویب شد؛ قوانینی مانند قانون توسعه صادرات، قانون آژانس توسعه تجارت کره، قانون توسعه صادرات صنایع پیچیده، قانون تجارت، قانون بیمه صادرات و قانون بانک صادرات – واردات کره تصویب شد و هدف از تصویب آنها توسعه صادرات بوده است. منسوجات، سیمان، فولاد و صنایع دیگر از صنایع کلیدی این دوره بودند.
دهه ۱۹۷۰
در این دوره برخی موارد منجر به اتخاذ رویکرد توسعه صادرات در صنایع شیمیایی شد. وابستگی صنایع صادراتی به مواد و کالاهای تولید شده بهوسیله صنایع سنگین و شیمیایی، گسترش سریع کسری تراز تجاری ازجمله موارد بودند. پتروشیمی، فولاد، ماشینآلات از صنایع کلیدی این برهه بودند. مواردی که باعث ارتقا توسعه صنعتی این کشور شد توسعه صنایع محلی، ارتقای توسعه مجتمعهای صنعتی، تصویب قوانینی با تمرکز بر توسعه صادرات HCIها و تأسیس مناطق آزاد صادراتی بوده است. بهطورکلی فعالیتها در دهه ۱۹۷۰ بهگونهای بوده است که منجر به توسعه صنایع سنگین و شیمیایی صادرات گرا شده است.
دهه ۱۹۸۰
مداخله دولت در این برهه باعث ایجاد مشکلات بسیاری شد، از طرفی رکود اقتصاد جهانی نیز این مشکلات را تشدید کرد؛ رشد ناهمگون سرمایهگذاری به دلیل دخالت و حمایت گسترده دولت در صنایع شیمیایی و سنگین یکی از این مشکلات بوده است. انتقادها از سیاستهای دولت شدت گرفت اما دولت با تغییر بهموقع سیاستها کشور را از یک بحران عمیق نجات داد. راهاندازی پارکهای کشاورزی و صنعتی از تصمیمات نجاتدهنده بود. بروز فساد و تمرکزگرایی در اقتصاد از دیگر عواقب مداخلات وسیع دولت بوده است. عقلایی کردن صنایع کاری بود که در این دوره زمانی انجام شد.
🇰🇷
دهه ۱۹۹۰
از این برهه با عنوان شتاب توسعه صنعتی کره و توسعه صنایع با فناوری بالا یاد میشود. قانون آمایش صنعتی، قانون توزیع صنایع، قانون کنترل میزان بهرهبرداری از زمینهای موجود، قانون موارد ویژه حمایت از مجتمعهای فنی و صنعتی از مهمترین قوانین تصویب شده در این دوره بودند. اهداف اصلی کشور در این دوره ارتقای فضای کسبوکار، توسعه پارکهای فناوری و چند مورد دیگر بوده است.
دهه ۲۰۰۰
تمرکز سیاستهای این دهه بر روی ارتقاء صنایع دانشبنیان، ایجاد اقتصاد مبتنی بر نوآوری و توسعه متوازن بخشهای مختلف بوده است. پارکهای صنعتی های-تِک، پارکهای صنعتی فرهنگی و زیست پارکها در این دوره رشد کردند.
دهه ۲۰۱۰
توسعه سبز با تمرکز بر مناطق اقتصادی از اهدافی بود که دولت به دنبال اجرایی آن در این دوره بوده است و توسعه صنعتی سبز در این برهه پیگیری شد. صنایع کلیدی کره در دهه اخیر عمدتاً صنایع نوع چهارم هستند.
🇰🇷
جمعبندی
بهطورکلی چهارچوب محتوایی تدوین سند سیاستهای صنعتی، معدنی و تجاری کشور شامل الزامات سیاستی سطح کلان، سیاستهای بین بخشی (افقی) و سیاستهای بخشی (عمودی) میشود.
کره جنوبی ازجمله کشورهایی است که توانست با اجرای سیاستهای توسعه صنعتی به پیشرفتها و توسعه اقتصادی گستردهای برسد. برخی از فعالیتها و سیاستها اجرایی در طی پنج دهه به شرح زیر بوده است: توسعه صنایع مبتنی بر نیروی کار در دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰، توسعه صنایع فناوری پیشرفته در اواخر دهه ۱۹۷۰ تا دهه ۱۹۸۰، توسعه استارتاپهای جدید و توسعه فناوری در دهه ۱۹۹۰، توسعه سیاستهای نوآوری منطقهای و یکپارچهسازی خوشههای صنعتی🇰🇷
@cafe_andishe95
کره جنوبی یکی از کشورهایی است که با اجرای چند مورد به رشد و توسعه اقتصادی رسید و این موفقیت در طی پنج دهه اتفاق افتاد. برای اینکه روند رشد این کشور را بهتر درک کنیم، فعالیتها و سیاستهای توسعهای کره را در پنج دهه بررسی میکنیم.
در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ کره جنوبی در میان فقیرترین کشورهای جهان قرار داشت و سرانه تولید ناخالص ملی (GNP) در سال ۱۹۶۰ از ۱۰۰ دلار کمتر بوده است اما دولت با اجرای سیاستهای توسعه صنعتی، نوآوری، خوشه سازی و منابع انسانی توانست این مؤلفه اقتصادی کشور خود را به ۲۰ هزار دلار در سال ۲۰۰۷ افزایش دهد.
این سیاستها برای اولینبار در سال ۱۹۶۲ تکامل پیدا کرد. بهطوری که در دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰ توسعه صنایع مبتنی بر نیروی کار ارزان مدنظر بوده است.
دهه ۱۹۵۰
در این دهه یکی از منابع اصلی تأمین مالی دولت از طریق کمکهای خارجی بوده است. سازمان ملل متحد در این دهه دستور تأسیس آژانس بازسازی کره را دارد و این از نقاط عطف این دهه است. عمده ارز دولتی کشور یعنی حدود ۷۰ درصد از طریق دریافت کمکهای خارجی تأمین میشده است و صنایع فرآوری سبک نیز از طریق کمکهای خارجی جذب شده راهاندازی شد. بهطورکلی کره در دهه ۱۹۵۰ سیاست جایگزینی واردات و جذب کمکهای خارجی را پیش گرفت.
دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰
توسعه صنایع سبک صادرات محور از طریق اعمال سیاست توسعه صادرات از اهداف دولت در این برهه بوده است. در این دهه قوانین بسیاری در راستای توسعه صنایع تصویب شد؛ قوانینی مانند قانون توسعه صادرات، قانون آژانس توسعه تجارت کره، قانون توسعه صادرات صنایع پیچیده، قانون تجارت، قانون بیمه صادرات و قانون بانک صادرات – واردات کره تصویب شد و هدف از تصویب آنها توسعه صادرات بوده است. منسوجات، سیمان، فولاد و صنایع دیگر از صنایع کلیدی این دوره بودند.
دهه ۱۹۷۰
در این دوره برخی موارد منجر به اتخاذ رویکرد توسعه صادرات در صنایع شیمیایی شد. وابستگی صنایع صادراتی به مواد و کالاهای تولید شده بهوسیله صنایع سنگین و شیمیایی، گسترش سریع کسری تراز تجاری ازجمله موارد بودند. پتروشیمی، فولاد، ماشینآلات از صنایع کلیدی این برهه بودند. مواردی که باعث ارتقا توسعه صنعتی این کشور شد توسعه صنایع محلی، ارتقای توسعه مجتمعهای صنعتی، تصویب قوانینی با تمرکز بر توسعه صادرات HCIها و تأسیس مناطق آزاد صادراتی بوده است. بهطورکلی فعالیتها در دهه ۱۹۷۰ بهگونهای بوده است که منجر به توسعه صنایع سنگین و شیمیایی صادرات گرا شده است.
دهه ۱۹۸۰
مداخله دولت در این برهه باعث ایجاد مشکلات بسیاری شد، از طرفی رکود اقتصاد جهانی نیز این مشکلات را تشدید کرد؛ رشد ناهمگون سرمایهگذاری به دلیل دخالت و حمایت گسترده دولت در صنایع شیمیایی و سنگین یکی از این مشکلات بوده است. انتقادها از سیاستهای دولت شدت گرفت اما دولت با تغییر بهموقع سیاستها کشور را از یک بحران عمیق نجات داد. راهاندازی پارکهای کشاورزی و صنعتی از تصمیمات نجاتدهنده بود. بروز فساد و تمرکزگرایی در اقتصاد از دیگر عواقب مداخلات وسیع دولت بوده است. عقلایی کردن صنایع کاری بود که در این دوره زمانی انجام شد.
🇰🇷
دهه ۱۹۹۰
از این برهه با عنوان شتاب توسعه صنعتی کره و توسعه صنایع با فناوری بالا یاد میشود. قانون آمایش صنعتی، قانون توزیع صنایع، قانون کنترل میزان بهرهبرداری از زمینهای موجود، قانون موارد ویژه حمایت از مجتمعهای فنی و صنعتی از مهمترین قوانین تصویب شده در این دوره بودند. اهداف اصلی کشور در این دوره ارتقای فضای کسبوکار، توسعه پارکهای فناوری و چند مورد دیگر بوده است.
دهه ۲۰۰۰
تمرکز سیاستهای این دهه بر روی ارتقاء صنایع دانشبنیان، ایجاد اقتصاد مبتنی بر نوآوری و توسعه متوازن بخشهای مختلف بوده است. پارکهای صنعتی های-تِک، پارکهای صنعتی فرهنگی و زیست پارکها در این دوره رشد کردند.
دهه ۲۰۱۰
توسعه سبز با تمرکز بر مناطق اقتصادی از اهدافی بود که دولت به دنبال اجرایی آن در این دوره بوده است و توسعه صنعتی سبز در این برهه پیگیری شد. صنایع کلیدی کره در دهه اخیر عمدتاً صنایع نوع چهارم هستند.
🇰🇷
جمعبندی
بهطورکلی چهارچوب محتوایی تدوین سند سیاستهای صنعتی، معدنی و تجاری کشور شامل الزامات سیاستی سطح کلان، سیاستهای بین بخشی (افقی) و سیاستهای بخشی (عمودی) میشود.
کره جنوبی ازجمله کشورهایی است که توانست با اجرای سیاستهای توسعه صنعتی به پیشرفتها و توسعه اقتصادی گستردهای برسد. برخی از فعالیتها و سیاستها اجرایی در طی پنج دهه به شرح زیر بوده است: توسعه صنایع مبتنی بر نیروی کار در دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۷۰، توسعه صنایع فناوری پیشرفته در اواخر دهه ۱۹۷۰ تا دهه ۱۹۸۰، توسعه استارتاپهای جدید و توسعه فناوری در دهه ۱۹۹۰، توسعه سیاستهای نوآوری منطقهای و یکپارچهسازی خوشههای صنعتی🇰🇷
@cafe_andishe95
🌃دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيقتر در آنها انديشه میكنم، جانم را از تحسين و هيبتي تازهتر و فزونتر سرشار ميسازند:
آسمانهايِ پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
كانت -
نقد عقل عملی
@cafe_andishe95
آسمانهايِ پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
كانت -
نقد عقل عملی
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚠️هر دروغی که میگوییم حقیقت را بدهکار میکنیم و دیر یا زود باید بهای آنرا بپردازیم
(جمله نهایی "لگاسف" دانشمند هسته ای روسیه در سریال چرنوبیل)
در سریال چرنوبیل می بینم؛
چطور با تعصب به دانستههای خود میتوانیم موجب ایجاد فاجعه شویم. این امر مانع از شناخت درست ریسکها می شود
چطور ذهنیتهای محدود انسان میتواند واقعیتها را آنطور که هست نبیند. این امر مانع از سنجش درست و دقیق اندازه و اثر گذاری ریسک میشود.
چطور در مقابل رویداد ها آمـاده نیستیم. این امـر مانع از عکس العمل سریع میگردد.
چطور با لاپوشانی میخواهیم مسیر را اصلاح کنیم.این موجب ازبین رفتن زمـان و نیرو و اعتبار میگردد.
همه موارد بالا در هرشرکتی هـم وجود دارد. هرکدام از ما که مدیر شرکتی هستیم ، صاحب کسب وکـاری هستیم هم می توانیم چرنوبیل خود را بسازیم.
تفکر
@cafe_andishe95
(جمله نهایی "لگاسف" دانشمند هسته ای روسیه در سریال چرنوبیل)
در سریال چرنوبیل می بینم؛
چطور با تعصب به دانستههای خود میتوانیم موجب ایجاد فاجعه شویم. این امر مانع از شناخت درست ریسکها می شود
چطور ذهنیتهای محدود انسان میتواند واقعیتها را آنطور که هست نبیند. این امر مانع از سنجش درست و دقیق اندازه و اثر گذاری ریسک میشود.
چطور در مقابل رویداد ها آمـاده نیستیم. این امـر مانع از عکس العمل سریع میگردد.
چطور با لاپوشانی میخواهیم مسیر را اصلاح کنیم.این موجب ازبین رفتن زمـان و نیرو و اعتبار میگردد.
همه موارد بالا در هرشرکتی هـم وجود دارد. هرکدام از ما که مدیر شرکتی هستیم ، صاحب کسب وکـاری هستیم هم می توانیم چرنوبیل خود را بسازیم.
تفکر
@cafe_andishe95
🐷کدام ذهنیت گروههایی نظیر القاعده، داعش، بوکوحرام و... را به منتهای خشونت کور سوق میدهد؟
چرا آدمها را جلوی دوربین سر میبرند؟ افراد غیر نظامی و شهروندان عادی را در سراسر جهان هدف قرار میدهند، زنان و کودکان را میربایند و به بردگی میگیرند بدون آنکه از منظر محاسبات مادی و اینجهانی شانسی برای پیروزی یا دستیابی به یک هدف ملموس و نهادی داشته باشند؟
نبرد آنان از قوانین مرسوم سیاست بینالملل تبعیت نمیکند. نه کشور و مرزی وجود دارد و نه منافع ملموس، نه دفاعی مطرح است و نه دشمن براساس ربط، منطق یا اختلاف منافع مرسوم در الگوهای کلاسیک سیاست جهانی انتخاب میشود. در منطق آنان تو نمیجنگی به این خاطر که دشمن روی به سوی تو، کشور یا داراییات کرده و قصد هجوم دارد، برعکس! تو میجنگی تا دشمن رویش را به سمت تو بگرداند، متوجه تو شود و اصلا بفهمد که تو هم وجود داری! تو هیچ وسیله و راهی به جز جنگ برای اینکه دیده شوی و به حساب آورده شوی نداری! ابزار کافی و لازم برای جنگ را هم نداری، تمام درد تو این است که آن روزگاری که اجدادت را شمشیر و اسب و نیزه کفایت میکرد تا طاق کسری و دروازه قسطنطیه و آندلس را بگشایند گذشته و دیگر باز نمیگردد.
🔻
پس وقتی ابزار کافی برای جنگ هم نداری، باید به شیوه خاصی بجنگی: اینجا است که عملیات انتحاری و حمله کور به غیر نظامیان لازم میشود. عملیات انتحاری و کشتار کور غیر نظامیان باید مسکنت و حقارت تو و برادرانت در عرصه مادی و پیشرفته جنگ را جبران کند. بدون آنها تو اصلا دیده نمیشوی، برای کسی مسئله نمیشوی و امکان در میدان بودن را نداری. اگر امکانش بود دوست داشتی مسلسل و بمب را همچون دیگر مظاهر دنیای جدید دور بیندازی و با اسب و شمشیر بجنگی اما افسوس که نمیشود، دوست داری دنیا به روزهای خوش گذشته برگردد، آن روزها که اجدادت حاکم و فرمانروای مدیترانه، بالکان و جنوب اسپانیا بودند و زنان قبیلهات در حریم امن خانه و حرمسرا محصور و محفوظ بودند و مدل تلویزیونی نمیشدند، از دست تو و خانه فرار نمیکردند. مال خودت و قبیلهات میماندند.
اما نمیشود! هرگز دوباره تکرار نمیشود!
پس با این زندگی و دنیایی که اینقدر با تو بیرحم است چه باید کرد؟ تو هم که نمیتوانی تغییر کنی، پس فقط میماند آنکه مرگ را در برابر زندگی و دنیای آنان قرار دهی، تو دیگر در میدان زندگی حرفی برای گفتن نداری و این تنها مرگ است که میتواند سرها را بار دیگر به سوی تو و اجدادت بگرداند. حالا که آنان زندگی را و دنیا را مال خودشان کردهاند، تو در برابر، مرگ را ستایش کن، حالا که آنان دنیای ساده و کوچک اجدادت را نابود کردهاند، طعم مرگ را به تمام دنیای آنها بچشان، حالا که آنان ابزار فوق پیشرفته دارند و تو دستت به رهبران، فرماندهان و حتی خیلی وقتها به سربازان آنها نمیرسد، پس به مردم عادی در کوچه و خیابان حمله کن و در خون غرقشان کن، حالا که بمبافکن نداری جان خود و برادرانت را به بمبهایی متحرک تبدیل کن...
فقط دست بر ندار، بجنگ به هر شکل که میتوانی، به هر وسیله که میشود، مبادا متوقف شوی، مبادا سازش کنی، مبادا صلح کنی، چرا که دیگر هیچکس تو را نمیبیند، هیچ چیز برای عرضه در این دنیای پر زرق و برق بیگانه و بی اعتنا نداری، بدان که تمام دارایی تو در این دنیا دشمن است. اگر دشمن نداشته باشی و نجنگی، دیگر هیچ در چنته نداری...به قدر ریگ بیابان هم نیستی...
طوس طهماسبی
@cafe_andishe95
چرا آدمها را جلوی دوربین سر میبرند؟ افراد غیر نظامی و شهروندان عادی را در سراسر جهان هدف قرار میدهند، زنان و کودکان را میربایند و به بردگی میگیرند بدون آنکه از منظر محاسبات مادی و اینجهانی شانسی برای پیروزی یا دستیابی به یک هدف ملموس و نهادی داشته باشند؟
نبرد آنان از قوانین مرسوم سیاست بینالملل تبعیت نمیکند. نه کشور و مرزی وجود دارد و نه منافع ملموس، نه دفاعی مطرح است و نه دشمن براساس ربط، منطق یا اختلاف منافع مرسوم در الگوهای کلاسیک سیاست جهانی انتخاب میشود. در منطق آنان تو نمیجنگی به این خاطر که دشمن روی به سوی تو، کشور یا داراییات کرده و قصد هجوم دارد، برعکس! تو میجنگی تا دشمن رویش را به سمت تو بگرداند، متوجه تو شود و اصلا بفهمد که تو هم وجود داری! تو هیچ وسیله و راهی به جز جنگ برای اینکه دیده شوی و به حساب آورده شوی نداری! ابزار کافی و لازم برای جنگ را هم نداری، تمام درد تو این است که آن روزگاری که اجدادت را شمشیر و اسب و نیزه کفایت میکرد تا طاق کسری و دروازه قسطنطیه و آندلس را بگشایند گذشته و دیگر باز نمیگردد.
🔻
پس وقتی ابزار کافی برای جنگ هم نداری، باید به شیوه خاصی بجنگی: اینجا است که عملیات انتحاری و حمله کور به غیر نظامیان لازم میشود. عملیات انتحاری و کشتار کور غیر نظامیان باید مسکنت و حقارت تو و برادرانت در عرصه مادی و پیشرفته جنگ را جبران کند. بدون آنها تو اصلا دیده نمیشوی، برای کسی مسئله نمیشوی و امکان در میدان بودن را نداری. اگر امکانش بود دوست داشتی مسلسل و بمب را همچون دیگر مظاهر دنیای جدید دور بیندازی و با اسب و شمشیر بجنگی اما افسوس که نمیشود، دوست داری دنیا به روزهای خوش گذشته برگردد، آن روزها که اجدادت حاکم و فرمانروای مدیترانه، بالکان و جنوب اسپانیا بودند و زنان قبیلهات در حریم امن خانه و حرمسرا محصور و محفوظ بودند و مدل تلویزیونی نمیشدند، از دست تو و خانه فرار نمیکردند. مال خودت و قبیلهات میماندند.
اما نمیشود! هرگز دوباره تکرار نمیشود!
پس با این زندگی و دنیایی که اینقدر با تو بیرحم است چه باید کرد؟ تو هم که نمیتوانی تغییر کنی، پس فقط میماند آنکه مرگ را در برابر زندگی و دنیای آنان قرار دهی، تو دیگر در میدان زندگی حرفی برای گفتن نداری و این تنها مرگ است که میتواند سرها را بار دیگر به سوی تو و اجدادت بگرداند. حالا که آنان زندگی را و دنیا را مال خودشان کردهاند، تو در برابر، مرگ را ستایش کن، حالا که آنان دنیای ساده و کوچک اجدادت را نابود کردهاند، طعم مرگ را به تمام دنیای آنها بچشان، حالا که آنان ابزار فوق پیشرفته دارند و تو دستت به رهبران، فرماندهان و حتی خیلی وقتها به سربازان آنها نمیرسد، پس به مردم عادی در کوچه و خیابان حمله کن و در خون غرقشان کن، حالا که بمبافکن نداری جان خود و برادرانت را به بمبهایی متحرک تبدیل کن...
فقط دست بر ندار، بجنگ به هر شکل که میتوانی، به هر وسیله که میشود، مبادا متوقف شوی، مبادا سازش کنی، مبادا صلح کنی، چرا که دیگر هیچکس تو را نمیبیند، هیچ چیز برای عرضه در این دنیای پر زرق و برق بیگانه و بی اعتنا نداری، بدان که تمام دارایی تو در این دنیا دشمن است. اگر دشمن نداشته باشی و نجنگی، دیگر هیچ در چنته نداری...به قدر ریگ بیابان هم نیستی...
طوس طهماسبی
@cafe_andishe95
💎مضرات اخلاق ستیزی
دروغ از نظر اخلاقی رذیلت است چرا که عقل انسان درستکار آن را نمی پسندد .موجب سلب اعتماد وباور افراد به هم شده و احساس توهین به شعور فرد و بازیچه امیال فرد دروغگو قرار گرفتن، خود سرچشمه مسمومیت روابط انسانی است.اعتبار و شخصیت فرد فرو می ریزد.همچنین نشان ترس و ضعف روحی فرد دروغگو نیز هست.دوستی هارا نیز تخریب میکند.خود نوعی اختلال روانی است که افراط در ان زندگی را به مخاطره جدی هم می اندازد.برای خود فرد نیز دردسر آفرین است.خودشناسی فرد در اثر برساخت شخصیت کاذب برای خود آسیب میبیند و اصولا نماد راستین شرافت نیز بود و چه دوئل هایی بر سر دروغگو خطاب کردن افراد در نگرفته و....
پس فرد بهره مند از عقل به فراست و تجربه در می یابد که دروغ گفتن قاعدتا نادرست است مگر موارد استثنا و نادر که چاره دیگر نباشد و خیر بزرگ به دیگران برساند.
پس اینجا فلاسفه ضد اخلاق و و عقل ستیز که مبانی ارزشها را زیر سوال می برند و افعالی امثال دروغ را اشتباه (غیر اخلاقی)نمی دانند یا چون آن را از منکرات دینی هم میبینند به تخریب پایه های ان همت می گمارند،راهبر ناشایستی به سوی پلشتی و رذالت هستند.غرض اینجا پند اخلاقی نبود بلکه منظور آن است که متفکرین اخلاق ستیز چه راه باطل و نهیلیستی در پیش گرفته اند که گفتن این بدیهیات را ضرورت می بخشد.
به یک نمونه از این دروغها توجه کنیم که نیچه در کتاب آنک انسان ساخته است:
"خدا ، جاودانگیِ روح ،رستگاری، آخرت : به هیچکدام از این دست مفاهیم نه هرگز توجهی کردم، نه وقتای برایشان گذاشتم، حتی در دورانِ بچگی شاید به قدرِ کافی برایشان بچه نبودم؟
خداناباوری موضوعی نیست که به عنوان نتیجه ی تحقیق بدان رسیده باشم، حتی یک رویداد هم برایم نیست: خداناباوری همچون نوعی غریزه برای من بدیهی است.
من برای قناعت کردن به پاسخهای حاضر و آماده، زیاده از حد کنجکاو، شکاک، و جسور هستم. خدا یک پاسخِ خام است، یک بیظرافتی برای ما اندیشهورزان - اساساً قسمی [دستورِ] ممنوعیتِ حاضر و آماده است برای ما: تو را اندیشیدن نشاید!..."
___
نگارنده متن در اشاره به تاریخ زندگی خود کاملا از عمل غیر اخلاقی دروغ استفاده کرده و شاید اگر به اخلاق پایبندی داشت دست به این کار نمی زد می دانیم که
نیچه پس از دانشآموختگی در سپتامبر ۱۸۶۴،به امید رسیدن به مقام کشیش پروتستان، در دانشگاه بن به تحصیلِ الهیات و فیلولوژی کلاسیک مشغول شده بود.
نیچه در " غروب بتان " نیز می گوید:
"در موردِ فیلسوفان نیز _که گونهاي دیگر از زاهداناند _کسب-و-کارِشان چنین میطلبد که جز به برخی حقیقتها رخصتِ رو نشان دادن ندهند: یعنی، جز به آنهایي که اعتبارِ کسب-و-کارِ ایشان را نزدِ عامّه نگاه میدارد. به زبانِ کانتی، حقیقتهایِ عقلِ عملی. ایشان میدانند که همان چیزهايي را باید اثبات کنند که عمل میکنند و یکدیگر را با این میشناسند که بر سرِ «حقایق» همرای اند. «دروغ نباید بگویی» به زبانِ ساده، حضرتِ فیلسوف، مبادا از حقیقت دم بزنی"
یا
"اخلاق از قدیمالایام متخصص انواعِ دغلبازی ها در زمینهی «متقاعد سازی» بود"(سپیده دمان)
"زندگی محصولِ اخلاق نیست: اخلاق خواهانِ فریب است و بر پایهی فریب زندگی میکند" (انسانی بس انسانی)
___
پس چه مسیحیت بگوید چه نگوید چه فیلسوف عاقلی ارزش راستگویی را تایید کند یا نکند، مهم نیست و دروغ غیر اخلاقیست و غیر عقلی است و برای دروغگو رسوایی است که می ماند.
@cafe_andishe95
دروغ از نظر اخلاقی رذیلت است چرا که عقل انسان درستکار آن را نمی پسندد .موجب سلب اعتماد وباور افراد به هم شده و احساس توهین به شعور فرد و بازیچه امیال فرد دروغگو قرار گرفتن، خود سرچشمه مسمومیت روابط انسانی است.اعتبار و شخصیت فرد فرو می ریزد.همچنین نشان ترس و ضعف روحی فرد دروغگو نیز هست.دوستی هارا نیز تخریب میکند.خود نوعی اختلال روانی است که افراط در ان زندگی را به مخاطره جدی هم می اندازد.برای خود فرد نیز دردسر آفرین است.خودشناسی فرد در اثر برساخت شخصیت کاذب برای خود آسیب میبیند و اصولا نماد راستین شرافت نیز بود و چه دوئل هایی بر سر دروغگو خطاب کردن افراد در نگرفته و....
پس فرد بهره مند از عقل به فراست و تجربه در می یابد که دروغ گفتن قاعدتا نادرست است مگر موارد استثنا و نادر که چاره دیگر نباشد و خیر بزرگ به دیگران برساند.
پس اینجا فلاسفه ضد اخلاق و و عقل ستیز که مبانی ارزشها را زیر سوال می برند و افعالی امثال دروغ را اشتباه (غیر اخلاقی)نمی دانند یا چون آن را از منکرات دینی هم میبینند به تخریب پایه های ان همت می گمارند،راهبر ناشایستی به سوی پلشتی و رذالت هستند.غرض اینجا پند اخلاقی نبود بلکه منظور آن است که متفکرین اخلاق ستیز چه راه باطل و نهیلیستی در پیش گرفته اند که گفتن این بدیهیات را ضرورت می بخشد.
به یک نمونه از این دروغها توجه کنیم که نیچه در کتاب آنک انسان ساخته است:
"خدا ، جاودانگیِ روح ،رستگاری، آخرت : به هیچکدام از این دست مفاهیم نه هرگز توجهی کردم، نه وقتای برایشان گذاشتم، حتی در دورانِ بچگی شاید به قدرِ کافی برایشان بچه نبودم؟
خداناباوری موضوعی نیست که به عنوان نتیجه ی تحقیق بدان رسیده باشم، حتی یک رویداد هم برایم نیست: خداناباوری همچون نوعی غریزه برای من بدیهی است.
من برای قناعت کردن به پاسخهای حاضر و آماده، زیاده از حد کنجکاو، شکاک، و جسور هستم. خدا یک پاسخِ خام است، یک بیظرافتی برای ما اندیشهورزان - اساساً قسمی [دستورِ] ممنوعیتِ حاضر و آماده است برای ما: تو را اندیشیدن نشاید!..."
___
نگارنده متن در اشاره به تاریخ زندگی خود کاملا از عمل غیر اخلاقی دروغ استفاده کرده و شاید اگر به اخلاق پایبندی داشت دست به این کار نمی زد می دانیم که
نیچه پس از دانشآموختگی در سپتامبر ۱۸۶۴،به امید رسیدن به مقام کشیش پروتستان، در دانشگاه بن به تحصیلِ الهیات و فیلولوژی کلاسیک مشغول شده بود.
نیچه در " غروب بتان " نیز می گوید:
"در موردِ فیلسوفان نیز _که گونهاي دیگر از زاهداناند _کسب-و-کارِشان چنین میطلبد که جز به برخی حقیقتها رخصتِ رو نشان دادن ندهند: یعنی، جز به آنهایي که اعتبارِ کسب-و-کارِ ایشان را نزدِ عامّه نگاه میدارد. به زبانِ کانتی، حقیقتهایِ عقلِ عملی. ایشان میدانند که همان چیزهايي را باید اثبات کنند که عمل میکنند و یکدیگر را با این میشناسند که بر سرِ «حقایق» همرای اند. «دروغ نباید بگویی» به زبانِ ساده، حضرتِ فیلسوف، مبادا از حقیقت دم بزنی"
یا
"اخلاق از قدیمالایام متخصص انواعِ دغلبازی ها در زمینهی «متقاعد سازی» بود"(سپیده دمان)
"زندگی محصولِ اخلاق نیست: اخلاق خواهانِ فریب است و بر پایهی فریب زندگی میکند" (انسانی بس انسانی)
___
پس چه مسیحیت بگوید چه نگوید چه فیلسوف عاقلی ارزش راستگویی را تایید کند یا نکند، مهم نیست و دروغ غیر اخلاقیست و غیر عقلی است و برای دروغگو رسوایی است که می ماند.
@cafe_andishe95
🔴کمونیسم:
تصویر چپ؛ آن که ادایش را درمیآورد.
تصویر راست؛ آن که کمونیسم را واقعا زندگی میکند.
انجمن علمی اقتصاد
@cafe_andishe95
تصویر چپ؛ آن که ادایش را درمیآورد.
تصویر راست؛ آن که کمونیسم را واقعا زندگی میکند.
انجمن علمی اقتصاد
@cafe_andishe95
💡کرامت💎
در نزد کانت، عقلانیت ( عملی) بنیادِ اساسیِ مسئله آزادی و کرامت است، بنابراین تلاش برای بهتر شدنِ وضع انسانی چیزی جز تحقق این دو ایده نمی باشد، به این دلیل که از درونِ انسان نشئت می گیرد،یعنی آنچه که باعث تعیینِ هویت و خودمختاریِ انسان میشود.
بر اساس این تفسیر میتوان گفت عقلانیت مهمترین حامیِ آزادی است، که پیشرفتِ اخلاقی و رشد عقلانی را میسر میسازد، بنابراین، انسانیت زمانی هویدا خواهد شد که با مسئله کرامت خویشاوند باشد، یعنی آنچه که باعث هدایتِ کردار انسان میشود.به تعبیر کانت، اینجاست که جایگاه ( انسان) معنایِ خاصی پیدا می کند، یعنی ( کمال پذیری انسان)، کرامت در نظر کانت آن اصلِ اخلاقی است که بر خودمختاریِ فرد بنا شده باشد.
در واقع کانت بر اساسِ این موضوع، سعی بر آن دارد تا اصالت انسان را نشان دهد، در باور کانت کرامت یک ایده اخلاقی است و چنان دارای ارزش خاص و مهمی است که نمی توان با چیزی قیاس کرد، به این دلیل که انسانیت و جایگاه اخلاقی او را به رسمیت می شناسد ( یک تلاشِ فردی برای بازشناسیِ خودم)، بنابراین مبنایِ هر وظیفه غایتِ آن کرامت است، اینکه انسان قادر باشد بینِ خیر و شر تمایزی قائل شود. پس معیارِ اصلی آن چیزی جز این نیست. که کردارِ انسان بر اساسِ عقل و کرامتش بنا شود، این نگرش بیانگرِ هویتِ انسان است. چرا که نمیتوان او را یک ابزار یا وسیله در نظر گرفت، بنابراین، کانت ارزش و بزرگی انسان را در وجه طبیعیِ آن نمیداند.چون خود نوعی دشمنی با اصلِ اخلاقی انسان است به تعبیری( دشمنِ نامرئی) لذا، یک تقلا و جدل همواره وجود دارد. و کرامت اخلاقی سبب می شود که انسان از درون به بردگی کشیده نشود. چون در غیر این صورت نمیتوانیم صفت خوب بودن را تشخیص دهیم، در نظر کانت کرامت چیزی جز منشاء کمال و تعالیِ انسان نیست،کرامت به خودم یک نوع انسانیت است، پیشرفتِ اخلاقی که بر اساسِ امری عقلانی درست زیستن را به وجود می آورد. و در تقابل با کسان در این است. که او را به عنوانِ یک ابزار تلقی نکنم،
✍آرسین
@cafe_andishe95
در نزد کانت، عقلانیت ( عملی) بنیادِ اساسیِ مسئله آزادی و کرامت است، بنابراین تلاش برای بهتر شدنِ وضع انسانی چیزی جز تحقق این دو ایده نمی باشد، به این دلیل که از درونِ انسان نشئت می گیرد،یعنی آنچه که باعث تعیینِ هویت و خودمختاریِ انسان میشود.
بر اساس این تفسیر میتوان گفت عقلانیت مهمترین حامیِ آزادی است، که پیشرفتِ اخلاقی و رشد عقلانی را میسر میسازد، بنابراین، انسانیت زمانی هویدا خواهد شد که با مسئله کرامت خویشاوند باشد، یعنی آنچه که باعث هدایتِ کردار انسان میشود.به تعبیر کانت، اینجاست که جایگاه ( انسان) معنایِ خاصی پیدا می کند، یعنی ( کمال پذیری انسان)، کرامت در نظر کانت آن اصلِ اخلاقی است که بر خودمختاریِ فرد بنا شده باشد.
در واقع کانت بر اساسِ این موضوع، سعی بر آن دارد تا اصالت انسان را نشان دهد، در باور کانت کرامت یک ایده اخلاقی است و چنان دارای ارزش خاص و مهمی است که نمی توان با چیزی قیاس کرد، به این دلیل که انسانیت و جایگاه اخلاقی او را به رسمیت می شناسد ( یک تلاشِ فردی برای بازشناسیِ خودم)، بنابراین مبنایِ هر وظیفه غایتِ آن کرامت است، اینکه انسان قادر باشد بینِ خیر و شر تمایزی قائل شود. پس معیارِ اصلی آن چیزی جز این نیست. که کردارِ انسان بر اساسِ عقل و کرامتش بنا شود، این نگرش بیانگرِ هویتِ انسان است. چرا که نمیتوان او را یک ابزار یا وسیله در نظر گرفت، بنابراین، کانت ارزش و بزرگی انسان را در وجه طبیعیِ آن نمیداند.چون خود نوعی دشمنی با اصلِ اخلاقی انسان است به تعبیری( دشمنِ نامرئی) لذا، یک تقلا و جدل همواره وجود دارد. و کرامت اخلاقی سبب می شود که انسان از درون به بردگی کشیده نشود. چون در غیر این صورت نمیتوانیم صفت خوب بودن را تشخیص دهیم، در نظر کانت کرامت چیزی جز منشاء کمال و تعالیِ انسان نیست،کرامت به خودم یک نوع انسانیت است، پیشرفتِ اخلاقی که بر اساسِ امری عقلانی درست زیستن را به وجود می آورد. و در تقابل با کسان در این است. که او را به عنوانِ یک ابزار تلقی نکنم،
✍آرسین
@cafe_andishe95
🚩ناسیونالیسم ایدئولوژی نیست.
برخی کمونیستها هم ناسیونالیسم خاص خود را دارند که با دولت توتالیتر کمونیستی ترکیب می کنند.
کمونیسم ملی به اشکال از سیاستهای مختلفی گفته میشود که در آن کمونیسم توسط رهبران کشورهای مختلف با استفاده از اشکال ملیگرایی یا هویت ملی برای شکلدادن سیاستی مستقل از انترناسیونالیسم کمونیستی به تصویب رسیده یا اجرا شده است. کمونیسم ملی برای توصیف جنبشها و رژیمهایی بکار میرود که سعی در ایجاد یک نوع کاملاً منحصر به فرد کمونیسم بر اساس شرایط ملی و نه پیروی از سیاستهای تعیین شده توسط سایر ملل کمونیست مانند اتحاد جماهیر شوروی دارند. در هر دولت، امپراتوری یا وابستگی مستقل، رابطه بین طبقه و ملت ویژگیهای خاص خود را داشت.
کمونیستهای اوکراینی واسیل شاخرایی و مازلاخ و سپس سلطان گالی اف مسلمان، منافع دولت بلشویکی روسیه را در تضاد با منافع ملی کشورهای خود میدانستند. رژیمهای کمونیستی که تلاش کردهاند سیاستهای خارجی و داخلی مستقل و مغایر با منافع اتحاد جماهیر شوروی را دنبال کنند، به عنوان نمونههایی از «کمونیسم ملی» توصیف شده است، اما این شکل از کمونیسم ملی با رژیمها یا جنبشهای کمونیستی که شعارهای ناسیونالیستی را در بر میگیرند متفاوت است. به عنوان مثال میتوان به یوسیپ بروز تیتو و جهت مستقل او که یوگسلاوی را از اتحاد جماهیر شوروی دور کرد، کمونیسم لیبرال ضد شوروی ایمره نادی ، سوسیالیسم الکساندر دوبژک با چهره ای انسانی و کمونیسم یانوش کادار اشاره کرد
رژیمهای کمونیستی که سعی کردهاند با تلفیق آرمانهای کمونیستی / سوسیالیستی و ناسیونالیسم، نوع کمونیسم خود را دنبال کنند، به عنوان «کمونیست ملی» توصیف شدهاند. اینها شامل جمهوری سوسیالیستی رومانی به رهبری نیکولای چائوسسکو، کمپوچیای دمکراتیک به رهبری پول پوت و کره شمالی تحت سلطه جوچه است
کمونیسم همانطور که کارل مارکس و فریدریش انگلس تصور میکردند قرار بود بسیار بینالمللی باشد زیرا انتظار میرفت که پرولتاریا انترناسیونالیسم درگیری طبقاتی را بسیار بالاتر از ناسیونالیسم به عنوان اولویت طبقه کارگر قرار دهد. ناسیونالیسم به عنوان ابزاری تلقی میشد که بورژوازی از آن برای تقسیم و اداره پرولتاریا (ناسیونالیسم بورژوایی) استفاده میکرد. در حالی که نفوذ کمونیسم بینالملل از اواخر قرن نوزدهم تا دهه ۱۹۲۰ بسیار شدید بود، دهههای پس از آن - آغاز با سوسیالیسم در یک کشور و پیشرفت به جنگ سرد و جنبش عدم تعهد، کمونیسم ملی را به یک واقعیت سیاسی بزرگتر تبدیل کرد.
@cafe_andishe95
برخی کمونیستها هم ناسیونالیسم خاص خود را دارند که با دولت توتالیتر کمونیستی ترکیب می کنند.
کمونیسم ملی به اشکال از سیاستهای مختلفی گفته میشود که در آن کمونیسم توسط رهبران کشورهای مختلف با استفاده از اشکال ملیگرایی یا هویت ملی برای شکلدادن سیاستی مستقل از انترناسیونالیسم کمونیستی به تصویب رسیده یا اجرا شده است. کمونیسم ملی برای توصیف جنبشها و رژیمهایی بکار میرود که سعی در ایجاد یک نوع کاملاً منحصر به فرد کمونیسم بر اساس شرایط ملی و نه پیروی از سیاستهای تعیین شده توسط سایر ملل کمونیست مانند اتحاد جماهیر شوروی دارند. در هر دولت، امپراتوری یا وابستگی مستقل، رابطه بین طبقه و ملت ویژگیهای خاص خود را داشت.
کمونیستهای اوکراینی واسیل شاخرایی و مازلاخ و سپس سلطان گالی اف مسلمان، منافع دولت بلشویکی روسیه را در تضاد با منافع ملی کشورهای خود میدانستند. رژیمهای کمونیستی که تلاش کردهاند سیاستهای خارجی و داخلی مستقل و مغایر با منافع اتحاد جماهیر شوروی را دنبال کنند، به عنوان نمونههایی از «کمونیسم ملی» توصیف شده است، اما این شکل از کمونیسم ملی با رژیمها یا جنبشهای کمونیستی که شعارهای ناسیونالیستی را در بر میگیرند متفاوت است. به عنوان مثال میتوان به یوسیپ بروز تیتو و جهت مستقل او که یوگسلاوی را از اتحاد جماهیر شوروی دور کرد، کمونیسم لیبرال ضد شوروی ایمره نادی ، سوسیالیسم الکساندر دوبژک با چهره ای انسانی و کمونیسم یانوش کادار اشاره کرد
رژیمهای کمونیستی که سعی کردهاند با تلفیق آرمانهای کمونیستی / سوسیالیستی و ناسیونالیسم، نوع کمونیسم خود را دنبال کنند، به عنوان «کمونیست ملی» توصیف شدهاند. اینها شامل جمهوری سوسیالیستی رومانی به رهبری نیکولای چائوسسکو، کمپوچیای دمکراتیک به رهبری پول پوت و کره شمالی تحت سلطه جوچه است
کمونیسم همانطور که کارل مارکس و فریدریش انگلس تصور میکردند قرار بود بسیار بینالمللی باشد زیرا انتظار میرفت که پرولتاریا انترناسیونالیسم درگیری طبقاتی را بسیار بالاتر از ناسیونالیسم به عنوان اولویت طبقه کارگر قرار دهد. ناسیونالیسم به عنوان ابزاری تلقی میشد که بورژوازی از آن برای تقسیم و اداره پرولتاریا (ناسیونالیسم بورژوایی) استفاده میکرد. در حالی که نفوذ کمونیسم بینالملل از اواخر قرن نوزدهم تا دهه ۱۹۲۰ بسیار شدید بود، دهههای پس از آن - آغاز با سوسیالیسم در یک کشور و پیشرفت به جنگ سرد و جنبش عدم تعهد، کمونیسم ملی را به یک واقعیت سیاسی بزرگتر تبدیل کرد.
@cafe_andishe95
مهدی تدینی .درباره ترامپ و بایدن در رابطه با اروپاییها.
@cafe_andishe95
@cafe_andishe95
🕊ما در تعریف آزادی از توصیف جان لاک، فیلسوف انگلیسی پیروی میکنیم. او معتقد بود افراد هنگامی آزادند که: اختیار کامل نظم بخشیدن به کنشهایشان را داشته باشند و جان و مالشان را هرگونه که مناسب میدانند، بدون استجازه، یا وابستگی به ارادهٔ هر شخص دیگری، در خدمت بگیرند.
آزادی به این معنا یک آرزوی اساسی برای تمامی انسانها شمرده میشود. لاک تأکید میکرد: هیچکس نباید به حیات، سلامت، آزادی یا اموال دیگری آسیب بزند.
با این حال روشن است که در طول تاریخ آزادی گوهری کمیاب بوده و امروزه نیز موهبتی نادر است. هر ساله میلیونها نفر در خاورمیانه، آفریقا، آسیا و آمریکای مرکزی از خانه و کاشانهٔ خود میگریزند و در فرآیند فرار جانشان را به خطر میاندازند، نه برای دستیابی به درآمد بالاتر یا راحتی مادی بیشتر، بلکه در تلاش برای حمایت از خود و خانوادههایشان در برابر خشونت و ترس.
🔻
فیلسوفان تعاریف بسیاری از آزادی ارائه کردهاند. اما همانگونه که لاک تشخیص میداد، آزادی در بنیادیترین سطح باید با به سر بردن در وضعیت عاری از خشونت، ارعاب و سایر اقدامات تحقیرآمیز آغاز شود. افراد باید بتوانند امور زندگی خود را آزادانه انتخاب کنند و بدون تهدید شدن به کیفرهای نامعقول یا واکنشهای اجتماعی بسیار ظالمانه، ابزارهایی برای به اجرا گذاشتن آن انتخابها داشته باشند.
📚راه باریک آزادی
👥دارون عجم اوغلو جیمز رابینسون
↔️مترجمین:سیدعلیرضا_بهشتیشیرازی_جعفرخیرخواهان
نشر روزنه
@cafe_andishe95
آزادی به این معنا یک آرزوی اساسی برای تمامی انسانها شمرده میشود. لاک تأکید میکرد: هیچکس نباید به حیات، سلامت، آزادی یا اموال دیگری آسیب بزند.
با این حال روشن است که در طول تاریخ آزادی گوهری کمیاب بوده و امروزه نیز موهبتی نادر است. هر ساله میلیونها نفر در خاورمیانه، آفریقا، آسیا و آمریکای مرکزی از خانه و کاشانهٔ خود میگریزند و در فرآیند فرار جانشان را به خطر میاندازند، نه برای دستیابی به درآمد بالاتر یا راحتی مادی بیشتر، بلکه در تلاش برای حمایت از خود و خانوادههایشان در برابر خشونت و ترس.
🔻
فیلسوفان تعاریف بسیاری از آزادی ارائه کردهاند. اما همانگونه که لاک تشخیص میداد، آزادی در بنیادیترین سطح باید با به سر بردن در وضعیت عاری از خشونت، ارعاب و سایر اقدامات تحقیرآمیز آغاز شود. افراد باید بتوانند امور زندگی خود را آزادانه انتخاب کنند و بدون تهدید شدن به کیفرهای نامعقول یا واکنشهای اجتماعی بسیار ظالمانه، ابزارهایی برای به اجرا گذاشتن آن انتخابها داشته باشند.
📚راه باریک آزادی
👥دارون عجم اوغلو جیمز رابینسون
↔️مترجمین:سیدعلیرضا_بهشتیشیرازی_جعفرخیرخواهان
نشر روزنه
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
جمهوری اسلامی در حالی به تامین مالی و آموزش نیروی نیابتی خود در یمن، یعنی حوثیها ادامه میدهد، که متاسفانه دولت آمریکا دسترسی مستمر این گروه تروریستی به پول را تسهیل میکند.
رییسجمهور بایدن پس از روی کار آمدن، مرتکب دو اشتباه اساسی شد: حذف حوثیها از فهرست سازمانهای تروریستی، و خودداری از اجرای تحریمهای نفتی علیه رژیم دیکتاتوری در ایران.
تازهترین آتشی که منطقه را فرا گرفته، نتیجه این دو اشتباه است که از یک سو، موجب مشروعیتبخشی به این گروه تروریستی شد، و از سوی دیگر، صادرات نفت رژیم حامی آن در تهران را دو برابر کرد؛ به طوری که از زمان روی کار آمدن دولت بایدن، جمهوری اسلامی توانسته بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار نفت بفروشد.
در حالی که حوثیهای تحت فرمان خامنهای بذر درگیری و جنگ را میکارند، تنها راهحل درازمدت، اعمال دوباره فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی، و همزمان، حمایت حداکثری از مردم ایران در مبارزهشان با رژیم است.
While the Islamic Republic is financing and training its Houthi proxies, the American administration is facilitating this terror group’s continued access to capital. When he took office, President Biden made two critical mistakes: delisting the Houthis and refusing to implement oil sanctions on the dictatorship in Tehran. This capitulation has brought about the latest regional conflagration by legitimizing this terror group and doubling the oil exports of their patron in Tehran— which has sold more than $100 billion worth since this administration took office.
While Khamenei’s Houthis are sowing conflict, the only long-term solution lies in reimposing maximum pressure on the Islamic Republic and offering maximum support to the Iranian people in their fight against the regime.
@OfficialRezaPahlavi
رییسجمهور بایدن پس از روی کار آمدن، مرتکب دو اشتباه اساسی شد: حذف حوثیها از فهرست سازمانهای تروریستی، و خودداری از اجرای تحریمهای نفتی علیه رژیم دیکتاتوری در ایران.
تازهترین آتشی که منطقه را فرا گرفته، نتیجه این دو اشتباه است که از یک سو، موجب مشروعیتبخشی به این گروه تروریستی شد، و از سوی دیگر، صادرات نفت رژیم حامی آن در تهران را دو برابر کرد؛ به طوری که از زمان روی کار آمدن دولت بایدن، جمهوری اسلامی توانسته بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار نفت بفروشد.
در حالی که حوثیهای تحت فرمان خامنهای بذر درگیری و جنگ را میکارند، تنها راهحل درازمدت، اعمال دوباره فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی، و همزمان، حمایت حداکثری از مردم ایران در مبارزهشان با رژیم است.
While the Islamic Republic is financing and training its Houthi proxies, the American administration is facilitating this terror group’s continued access to capital. When he took office, President Biden made two critical mistakes: delisting the Houthis and refusing to implement oil sanctions on the dictatorship in Tehran. This capitulation has brought about the latest regional conflagration by legitimizing this terror group and doubling the oil exports of their patron in Tehran— which has sold more than $100 billion worth since this administration took office.
While Khamenei’s Houthis are sowing conflict, the only long-term solution lies in reimposing maximum pressure on the Islamic Republic and offering maximum support to the Iranian people in their fight against the regime.
@OfficialRezaPahlavi
🔺تصویر چپ آینه تمام نمای کارنامه شصت و پنجساله انقلابیون ضد امپریالیست کوبایی است که از پول و دیسکو متنفر بودند و میخواستند انسان نوینی خلق کنند که به دنبال فردیت و منافع شخصی نباشد و بخش عمدهای از وقتش را به کار داوطلبانه در راه اهداف اجتماعی صرف کند.
تصویر راست هم متعلق به سنگاپور است که تا اوائل دهه شصت میلادی مستعمره انگلستان بوده و پس از آن تا گلو خود را در شبکه جهانی سرمایهداری غرق کردهاست. سنگاپور معتبرترین پاسپورت جهان را دارد و یکی از بزرگترین مراکز مالی و تجاری بینالمللی است. این کشور سومین مرکز پالایش و تجارت نفت جهان، بزرگترین تولید کننده تاسیسات نفتی و یکی از بزرگترین مراکز تعمیر کشتی جهان است.
❤️ سنگاپور سومین مرکز مالی و تبادل ارز خارجی و دومین بازار قمارخانهای جهان است. این کشور یازدهمین ذخیره ارز خارجی در جهان را دارد و بیش از هفتهزار ابر شرکت چند ملیتی از آمریکا، اروپا و ژاپن در آن فعالند.
در حالی که میانگین درآمد ماهانه در کوبا هفده دلار است، در سنگاپور از هر شش خانواده یک خانواده به جز داراییهای غیر منقول، بیش از یک میلیون دلار دارایی نقد دارند و میانگین درآمد ماهانه حدود ده هزار دلار است.
🪦انقلابیون کوبایی از صنعت توریسم این کشور که آن را به شکوفاترین اقتصاد منطقه آمریکای مرکزی تبدیل کرده بود نفرت داشتند و آنرا موجب نفوذ سیاسی و اقتصادی ایالات متحده و ترویج فساد میدانستند. در خاطرات چند نفر از آنها به صحنههایی نظیر این اشاره شده که آن را یکی از انگیزههای اصلی خود برای پیوستن به مبارزه انقلابی برشمردهاند: یک آمریکایی ثروتمند از هتل بیرون میآید و چند پسر بچه فقیر کوبایی دورش را میگیرند، او چند اسکناس به سمت آنها پرتاب میکند و آنها به سرعت اسکناسها را از روی زمین جمع میکنند.
کاسترو و چهگوارا صنعت توریسم شکوفا و کم نظیر کوبا را به کلی تعطیل کردند اما سی و شش سال بعد زمانی که کشور به مرز ورشکستگی مطلق و گرسنگی همگانی رسیده بود، کاسترو ناچار شد دوباره توریسم کوبایی را راه بیندازد. اما این بار در یک منطقه ویژه و محصور با سیم خاردار که مردم عادی کوبا به آن راه ندارند، مگر عده محدودی خوش شانس که مجوز مخصوص کار در این محدوده را دارند. درآمد یک راننده یا خدمتکار در آنجا ده تا پانزده برابر یک پزشک و استاد دانشگاه کوبایی است. امروز در کوبا بیشتر از اتومبیل گاری اسبی دیده میشود و اتومبیلها هم عموما ساخت هفتاد یا هشتاد سال قبل هستند. مردم کوبا در حسرت یک وعده غذای پروتئینی، دستمال توالت و تلفن همراه هستند. شرایط آنان از مردم بسیاری از کشورهای فقیر آفریقایی بدتر است. آنها به علاوه تحت یک اختناق پلیسی مخوف قرار دارند که بیشترین تعداد زندانی سیاسی را در کل قاره آمریکا به خود اختصاص داده است.
امروز همین حیات بی رمق و محتضر اقتصاد کوبا مدیون توریسم است که تنها سایهای کم رمق از وضعیت دوران رویایی قبل از انقلاب را دارد. انقلاب کوبا برای بستن صنعت توریسم آمد و آن را بست. اما سی و شش سال بعد دستهایش را بالا برد و آن را دوباره بازگشایی کرد. از این روند چه نتیجهای میتوان گرفت؟ نبرد با عدد و رقم و قوانین تغییر ناپذیر اقتصاد و جامعه جز فلاکت و تباهی و حقارتی دهشتناک هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت.طوس طهماسبی
@cafe_andishe95
تصویر راست هم متعلق به سنگاپور است که تا اوائل دهه شصت میلادی مستعمره انگلستان بوده و پس از آن تا گلو خود را در شبکه جهانی سرمایهداری غرق کردهاست. سنگاپور معتبرترین پاسپورت جهان را دارد و یکی از بزرگترین مراکز مالی و تجاری بینالمللی است. این کشور سومین مرکز پالایش و تجارت نفت جهان، بزرگترین تولید کننده تاسیسات نفتی و یکی از بزرگترین مراکز تعمیر کشتی جهان است.
❤️ سنگاپور سومین مرکز مالی و تبادل ارز خارجی و دومین بازار قمارخانهای جهان است. این کشور یازدهمین ذخیره ارز خارجی در جهان را دارد و بیش از هفتهزار ابر شرکت چند ملیتی از آمریکا، اروپا و ژاپن در آن فعالند.
در حالی که میانگین درآمد ماهانه در کوبا هفده دلار است، در سنگاپور از هر شش خانواده یک خانواده به جز داراییهای غیر منقول، بیش از یک میلیون دلار دارایی نقد دارند و میانگین درآمد ماهانه حدود ده هزار دلار است.
🪦انقلابیون کوبایی از صنعت توریسم این کشور که آن را به شکوفاترین اقتصاد منطقه آمریکای مرکزی تبدیل کرده بود نفرت داشتند و آنرا موجب نفوذ سیاسی و اقتصادی ایالات متحده و ترویج فساد میدانستند. در خاطرات چند نفر از آنها به صحنههایی نظیر این اشاره شده که آن را یکی از انگیزههای اصلی خود برای پیوستن به مبارزه انقلابی برشمردهاند: یک آمریکایی ثروتمند از هتل بیرون میآید و چند پسر بچه فقیر کوبایی دورش را میگیرند، او چند اسکناس به سمت آنها پرتاب میکند و آنها به سرعت اسکناسها را از روی زمین جمع میکنند.
کاسترو و چهگوارا صنعت توریسم شکوفا و کم نظیر کوبا را به کلی تعطیل کردند اما سی و شش سال بعد زمانی که کشور به مرز ورشکستگی مطلق و گرسنگی همگانی رسیده بود، کاسترو ناچار شد دوباره توریسم کوبایی را راه بیندازد. اما این بار در یک منطقه ویژه و محصور با سیم خاردار که مردم عادی کوبا به آن راه ندارند، مگر عده محدودی خوش شانس که مجوز مخصوص کار در این محدوده را دارند. درآمد یک راننده یا خدمتکار در آنجا ده تا پانزده برابر یک پزشک و استاد دانشگاه کوبایی است. امروز در کوبا بیشتر از اتومبیل گاری اسبی دیده میشود و اتومبیلها هم عموما ساخت هفتاد یا هشتاد سال قبل هستند. مردم کوبا در حسرت یک وعده غذای پروتئینی، دستمال توالت و تلفن همراه هستند. شرایط آنان از مردم بسیاری از کشورهای فقیر آفریقایی بدتر است. آنها به علاوه تحت یک اختناق پلیسی مخوف قرار دارند که بیشترین تعداد زندانی سیاسی را در کل قاره آمریکا به خود اختصاص داده است.
امروز همین حیات بی رمق و محتضر اقتصاد کوبا مدیون توریسم است که تنها سایهای کم رمق از وضعیت دوران رویایی قبل از انقلاب را دارد. انقلاب کوبا برای بستن صنعت توریسم آمد و آن را بست. اما سی و شش سال بعد دستهایش را بالا برد و آن را دوباره بازگشایی کرد. از این روند چه نتیجهای میتوان گرفت؟ نبرد با عدد و رقم و قوانین تغییر ناپذیر اقتصاد و جامعه جز فلاکت و تباهی و حقارتی دهشتناک هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت.طوس طهماسبی
@cafe_andishe95
🎹🎭🎨🎬🎸
هنر برای هنر؛
و بی مقصد ؛
همه مقاصد منجر به تحریف هنر می گردند
🎖ّبنژامن کونستان.لیبرال فرانسوی
@cafe_andishe95
هنر برای هنر؛
و بی مقصد ؛
همه مقاصد منجر به تحریف هنر می گردند
🎖ّبنژامن کونستان.لیبرال فرانسوی
@cafe_andishe95
📄کانت بر آن بود که درک و دریافتِ قانونِ اخلاق، مستقل از دیانت است. . .
در نظرِ کانت، هرگونه عبادتِ ظاهری بیهوده است. و مینویسد: «سوای پیش گرفتنِ طریقهی اخلاقی در زندگی، هر کار که انسانِ معتقد بتواند برای خوشنودیِ خدا انجام دهد، توهمِ مذهبیِ صرف و پرستشِ ساختگی و دروغینِ خداوند است.» شالودهی فلسفهی دینیِ کانت همین است و شیوهی زندگانیِ او در سراسرِ عمر گواهِ اعتقادِ راسخاش به این قول است.
📙اشتفان کورنر، فلسفه کانت
@cafe_andishe95
در نظرِ کانت، هرگونه عبادتِ ظاهری بیهوده است. و مینویسد: «سوای پیش گرفتنِ طریقهی اخلاقی در زندگی، هر کار که انسانِ معتقد بتواند برای خوشنودیِ خدا انجام دهد، توهمِ مذهبیِ صرف و پرستشِ ساختگی و دروغینِ خداوند است.» شالودهی فلسفهی دینیِ کانت همین است و شیوهی زندگانیِ او در سراسرِ عمر گواهِ اعتقادِ راسخاش به این قول است.
📙اشتفان کورنر، فلسفه کانت
@cafe_andishe95
📚معرفی کتاب
ضد روشنگری
از قرن هجدهم تا امروز
گریم جرارد
فرهاد سلیماننژاد
«روشنگری» یک مفهوم کلیدی نظام بخش در فلسفه علوم اجتماعی و تاریخ اندیشه است که میراث آن حتی امروز موضوع بحثها و مجادلات جدی است. ضد روشنگری از قرن هجدهم تا امروز اولین کتابی است که به اجمال به بررسی تاریخ و سیر تحول انتقاد از روشنگری از خاستگاه آن در قرن ۱۸ تاکنون می پردازد و این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد که «روشنگری» چگونه توسط دشمنانش از جناحهای راست و چپ و میانه به شیوه های مختلف بر ساخته یا درک شد و در آماج حمله قرار گرفت.
این کتاب ضمن پرداختن به گفت وگویی نقادانه با کار جریان ساز آیزایا برلین درباره ی این موضوع مفهوم ضد روشنگری و برخی از مهمترین موضوعات و مسائل مفهومی برآمده از آن را مورد تحلیل قرار میدهد گریم جرارد با مرور آرای طیف وسیعی از مخالفان اصلی روشنگری طی ۲۵۰ سال اخیر به بررسی شکلهای مختلف اندیشه ی ضد روشنگری میپردازد و بحث خود را با حکم به قانع کننده بودن برخی از مهمترین و متداول ترین انتقادات ضد روشنگری از «روشنگر» به پایان میرساند گریم جرارد استاد نظریهی سیاسی و اندیشه ی اروپایی در دانشگاه کاردیف ولز است
ضد روشنگری
از قرن هجدهم تا امروز
گریم جرارد
فرهاد سلیماننژاد
«روشنگری» یک مفهوم کلیدی نظام بخش در فلسفه علوم اجتماعی و تاریخ اندیشه است که میراث آن حتی امروز موضوع بحثها و مجادلات جدی است. ضد روشنگری از قرن هجدهم تا امروز اولین کتابی است که به اجمال به بررسی تاریخ و سیر تحول انتقاد از روشنگری از خاستگاه آن در قرن ۱۸ تاکنون می پردازد و این موضوع را مورد بررسی قرار میدهد که «روشنگری» چگونه توسط دشمنانش از جناحهای راست و چپ و میانه به شیوه های مختلف بر ساخته یا درک شد و در آماج حمله قرار گرفت.
این کتاب ضمن پرداختن به گفت وگویی نقادانه با کار جریان ساز آیزایا برلین درباره ی این موضوع مفهوم ضد روشنگری و برخی از مهمترین موضوعات و مسائل مفهومی برآمده از آن را مورد تحلیل قرار میدهد گریم جرارد با مرور آرای طیف وسیعی از مخالفان اصلی روشنگری طی ۲۵۰ سال اخیر به بررسی شکلهای مختلف اندیشه ی ضد روشنگری میپردازد و بحث خود را با حکم به قانع کننده بودن برخی از مهمترین و متداول ترین انتقادات ضد روشنگری از «روشنگر» به پایان میرساند گریم جرارد استاد نظریهی سیاسی و اندیشه ی اروپایی در دانشگاه کاردیف ولز است
روشنفکران ایران در جبهه ضدروشنگری
روشنفکران ایران در جبهه ضدروشنگری
بسیاری از روشنفکران ایرانی در جبهه ضدروشنگری بودهاند که اتفاقا در غرب ظهور کرد و ویژگی اصلی این جبهه، ضدیت با ارزشهای مدرن از جمله اعتقاد به حقوق اساسی و خلق ثروت است. برای فهم ریشههای فلسفی این اندیشه، دانستن جنبش ضد روشنفگری ضروری است.
به همین دلیل در این قسمت از برنامه کتاب فردا درباره کتاب ضدروشنگری از گریم جرارد با مترجم این کتاب فرهاد سلیمان نژاد صحبت کردیم، این کتاب برای فهم اندیشه روشنگری و دشمنان آن یک منبع معتبر است.
در این گفتوگو درباره موضوعاتی به مانند روشنگری دستاورد های آن، جدال ولتر و روسو، روشنفکران ایرانی و ستیز با مدرنیته صحبت شده است.
کتاب فردا
مانی بشرزاد
بسیاری از روشنفکران ایرانی در جبهه ضدروشنگری بودهاند که اتفاقا در غرب ظهور کرد و ویژگی اصلی این جبهه، ضدیت با ارزشهای مدرن از جمله اعتقاد به حقوق اساسی و خلق ثروت است. برای فهم ریشههای فلسفی این اندیشه، دانستن جنبش ضد روشنفگری ضروری است.
به همین دلیل در این قسمت از برنامه کتاب فردا درباره کتاب ضدروشنگری از گریم جرارد با مترجم این کتاب فرهاد سلیمان نژاد صحبت کردیم، این کتاب برای فهم اندیشه روشنگری و دشمنان آن یک منبع معتبر است.
در این گفتوگو درباره موضوعاتی به مانند روشنگری دستاورد های آن، جدال ولتر و روسو، روشنفکران ایرانی و ستیز با مدرنیته صحبت شده است.
کتاب فردا
مانی بشرزاد
Forwarded from ناگفتههای تاریخ معاصر ایران-ناتاما
۲۶ دی ماه سالروز خروج شاه از ایران و سقوط دولت شاهنشاهی و چیرگی مشروعه خواهان و نیروهای ایرانستیز بر سرنوشت میهن است.
تیتر «شاه رفت..» که در سال ۵۷ نخستین خندههای فتح تباهترین نیروهای تاریخ بود، امروز بیان حال پشیمانی عمومی مردمی ست که رفتن شاه را با رفتن ایران یکی میدانند. رفتنی که ایران را چهار دهه به کژراهه نیستی و تباهی انداخت. «شاه رفت» روایت تلخ آگاهی جامعه از شکست انقلاب ۵۷ است.
ملّت ایران با تکیه بر این تجربه تلخ تاریخی و آگاهی بر این امر که منافع ملّی ایران در این نظام مشروعه تامین نخواهد شد، با مرزبندی دقیق با انقلاب ۵۷ خواهان بازگرداندن شکوه تاریخی ایران است. بازگشت از کژراهه انقلاب ۵۷ با بازگشت به مشروطه و حاکمیت قانون اولین گام در مسیر احیای دولت ملّی ایران و ایجاد نظم نوین فردای روشن ایران است.
@na_ta_ma
تیتر «شاه رفت..» که در سال ۵۷ نخستین خندههای فتح تباهترین نیروهای تاریخ بود، امروز بیان حال پشیمانی عمومی مردمی ست که رفتن شاه را با رفتن ایران یکی میدانند. رفتنی که ایران را چهار دهه به کژراهه نیستی و تباهی انداخت. «شاه رفت» روایت تلخ آگاهی جامعه از شکست انقلاب ۵۷ است.
ملّت ایران با تکیه بر این تجربه تلخ تاریخی و آگاهی بر این امر که منافع ملّی ایران در این نظام مشروعه تامین نخواهد شد، با مرزبندی دقیق با انقلاب ۵۷ خواهان بازگرداندن شکوه تاریخی ایران است. بازگشت از کژراهه انقلاب ۵۷ با بازگشت به مشروطه و حاکمیت قانون اولین گام در مسیر احیای دولت ملّی ایران و ایجاد نظم نوین فردای روشن ایران است.
@na_ta_ma