🎛جمعگرایی مشکلزای روسو مقدمه ای برای نفی حقوق مالکیت توسط مارکس.
🔻پیش از اینکه مارکس جمعگرا به مقابله با حقوق بشر مدرن در مالکیت بپردازد این روسو فیلسوف نیمه رمانتیک فرانسوی بود که تخم جهالت ضد حقوقی نفی مالکیت خصوصی را در دوره مدرن کاشت
پس می توان روسو را نیای راستین کمونیسم مارکس دانست و وجوه رمانتیک مشترک این دو را ارزیابی کرد،روسو میگوید:
«لازم است در این جا بگویم که نظرم این نیست که مالکیت خصوصی را به کلی نابود کنم. چون چنین چیزی غیر ممکن است، بلکه امیدوارم که آن را در تنگ ترین حصارها محصور کنم، برای آن اندازه و قاعده ای برقرار کنم، مانعی بر سر راه گسترش آن قرار دهم تا آن را مهار کند و برای همیشه تحت انقیاد مالکیت عمومی قرار دهد. در یک کلمه به همان اندازه که میل دارم مالکیت عمومی گسترده و نیرومند باشد، آرزو دارم که مالکیت خصوصی تا آن جا که امکان دارد به همان نسبت محدود و ضعیف باشد. به همین دلیل است که از قرار دادن بسیاری از چیزها در محدوده این مالکیت اجتناب میکنم، چیزهایی که دارنده آن اختیاری بی چون و چرا بر آن چیزها خواهد داشت، مثل پول که به راحتی می توان آن را از چشم بازرسی عمومی پنهان نگه داشت.»روسو ۱۷۷۸
==========
🔼در این متن به وضوح مشخص است ایده رمانتیک و ضد مدرن روسو چگونه در تزهای ضد حقوق مدرن مارکس استمرار داشت.
اشتباه بزرگ این رمانتیکها این بود که درک درستی از حکومت قانون نداشتند.
هم مارکس هم روسو نمی فهمیدند که اثرات مخرب سو استفاده از مالکیت را باید با نظام قانونی کنترل کرد و نه با تحدید و تعدی و سرقت اموال مردم!
قانون صحیح حقوق بشری باید مانع شود تا فرد ثروتمند و مالک حق غیر را پایمال کند همچنان که فرد غیر مالک هم حق دزدی از کار و پایمال کردن حق صاحبکار را ندارد.
این بازگشتی ارتجاعی و رمانتیک به پیش مدرن است
این اشتباه مثل این است که برای جلوگیری از قتل با چاقو به جای ایجاد نظام قانون و مجری و قضاوت درست قانونی و آموزش و فرهنگ سازی و..تولید و ساخت و داشتن خود چاقو را ممنوع کنیم!
@cafe_andishe95
🔻پیش از اینکه مارکس جمعگرا به مقابله با حقوق بشر مدرن در مالکیت بپردازد این روسو فیلسوف نیمه رمانتیک فرانسوی بود که تخم جهالت ضد حقوقی نفی مالکیت خصوصی را در دوره مدرن کاشت
پس می توان روسو را نیای راستین کمونیسم مارکس دانست و وجوه رمانتیک مشترک این دو را ارزیابی کرد،روسو میگوید:
«لازم است در این جا بگویم که نظرم این نیست که مالکیت خصوصی را به کلی نابود کنم. چون چنین چیزی غیر ممکن است، بلکه امیدوارم که آن را در تنگ ترین حصارها محصور کنم، برای آن اندازه و قاعده ای برقرار کنم، مانعی بر سر راه گسترش آن قرار دهم تا آن را مهار کند و برای همیشه تحت انقیاد مالکیت عمومی قرار دهد. در یک کلمه به همان اندازه که میل دارم مالکیت عمومی گسترده و نیرومند باشد، آرزو دارم که مالکیت خصوصی تا آن جا که امکان دارد به همان نسبت محدود و ضعیف باشد. به همین دلیل است که از قرار دادن بسیاری از چیزها در محدوده این مالکیت اجتناب میکنم، چیزهایی که دارنده آن اختیاری بی چون و چرا بر آن چیزها خواهد داشت، مثل پول که به راحتی می توان آن را از چشم بازرسی عمومی پنهان نگه داشت.»روسو ۱۷۷۸
==========
🔼در این متن به وضوح مشخص است ایده رمانتیک و ضد مدرن روسو چگونه در تزهای ضد حقوق مدرن مارکس استمرار داشت.
اشتباه بزرگ این رمانتیکها این بود که درک درستی از حکومت قانون نداشتند.
هم مارکس هم روسو نمی فهمیدند که اثرات مخرب سو استفاده از مالکیت را باید با نظام قانونی کنترل کرد و نه با تحدید و تعدی و سرقت اموال مردم!
قانون صحیح حقوق بشری باید مانع شود تا فرد ثروتمند و مالک حق غیر را پایمال کند همچنان که فرد غیر مالک هم حق دزدی از کار و پایمال کردن حق صاحبکار را ندارد.
این بازگشتی ارتجاعی و رمانتیک به پیش مدرن است
این اشتباه مثل این است که برای جلوگیری از قتل با چاقو به جای ایجاد نظام قانون و مجری و قضاوت درست قانونی و آموزش و فرهنگ سازی و..تولید و ساخت و داشتن خود چاقو را ممنوع کنیم!
@cafe_andishe95
🚩▪️ترور شخصیت، میراث شوم چپ ایرانی....؛
شروع اندیشهٔ ترور شخصیت مخالفان بهطور سیستماتیک را باید از شهریور ۲۰ و تشکیل حزب تودهٔ ایران دانست. حزب توده که توسط بقایای گروه ۵۳ نفر تشکیل شده بود را میتوان منسجمترین و بزرگترین حزب کمونیستی خاورمیانه دانست. اصول سازمانی و تشکیلات بوروکراتیک در این حزب بهشدت قوی و قدرت بسیج تودهها را بهطور زیادی دارا بود. این حزب برای تبلیغ و نشر اندیشههای خویش چندین و چند روزنامه تٲسیس نمود. از جمله روزنامهٔ مردم و دنیا. نشریهٔ دنیا بیشتر به مسائل تئوریک حزب میپرداخت و روزنامهٔ مردم راهی برای ارتباط با تودهها بود از همان بدو شکلگیری حزب و شروع به کار، فحاشیها و ناسزاهای آن نثار تمام شخصیتهای ملّی و غیرملّی شد از قوام و مصدق و محمدرضاشاه گرفته تا سیدضیا و جمال امامی و مسعودی و .... تقریباً شخصیتی نبود که از حملههای این حزب در امان مانده باشد تنها استثنا اعضا و سمپاتهای حزب بودند آن هم تا زمانی که در موضعگیریهایشان زاویهای با نظر شورای مرکزی حزب پیدا نکرده باشند.
به دنبال غائلهٔ آذربایجان و دستور مستقیم شوروی به اعضای حزب مبنی برحمایت از فرقهٔ جداییطلب پیشهوری ( جهانشاهلو، ۱۰۸:۱۳۸۸) بعضی از اعضای اصلی از حزب بنا بر علایق میهنپرستی خویش جدا شده و از این عمل آنها اعلام برائت نمودند. مهمترینشان خلیل ملکی بود تا پیش از آن ملکی از دید تودهایها رفیق و همسنگر و مبارز راه آزادی بود ولی به یکباره تبدیل به عامل امپریالیست و دشمن شد و حزب در بیانیهای وی را جاسوس انگلیس خواند طبری دربارهٔ ملکی چنین گفت:
«ملکی جاسوس و خائنی است که سرانجام به زبالهدان تاریخ افتاد». در همین باره و حملهٔ بیامان تودهایها به ملکی، وی بیان میدارد رنج و شکنجهٔ روحیای که همرزمان سابق من (تودهایها) بر من تحمیل کردهاند خیلی کشندهتر از شکنجههای جسمانیای است که در زندان به من دادهاند و یا میتوانند بدهند. (پیشداد و کاتوزیان ۵۰۸-۵۰۹) حزب با دیگر انشعابکنندگان هم همین رویه را در پیش گرفت و شخصیت آنها را لجنمال نمود. البته یادآوری این نکته لازم است که ایدئولوژی رسمی حزب توده ماركسیم-لننيسم بود و بر اساس آموزههای لنین، ترور سیاسی مخالفین نهتنها درست بلکه لازم است.
لنین دربارهٔ نقد و شیوهٔ آن میگوید زبان بخشهای نقدشده میباید در خواننده نسبت به کسانی که به اینگونه اقدامات دست میزنند نفرت، دلزدگی و خشم برانگیزاند این زبان برای متقاعد کردن نیست، میخواهد صف دشمن را از هم بپاشاند نمیخواهد خطای مخالفان را اصلاح کند، میخواهد آنان را نابود و زمین را از لوث وجودشان پاک کند. سرشت این زبان چنان است که بدترین اندیشهها و بدترین شک و تردیدها نسبت به مخالفان را در خواننده برمیانگیزاند.
(لنین مجموعه آثار جلد ۱۲، صص ۴۲۴-۴۲۵)
برشی از مقالهٔ ترور شخصیت، میراث شوم چپ ایرانی....
✍️ بهروز حسینی-از کتاب
@cafe_andishe95
شروع اندیشهٔ ترور شخصیت مخالفان بهطور سیستماتیک را باید از شهریور ۲۰ و تشکیل حزب تودهٔ ایران دانست. حزب توده که توسط بقایای گروه ۵۳ نفر تشکیل شده بود را میتوان منسجمترین و بزرگترین حزب کمونیستی خاورمیانه دانست. اصول سازمانی و تشکیلات بوروکراتیک در این حزب بهشدت قوی و قدرت بسیج تودهها را بهطور زیادی دارا بود. این حزب برای تبلیغ و نشر اندیشههای خویش چندین و چند روزنامه تٲسیس نمود. از جمله روزنامهٔ مردم و دنیا. نشریهٔ دنیا بیشتر به مسائل تئوریک حزب میپرداخت و روزنامهٔ مردم راهی برای ارتباط با تودهها بود از همان بدو شکلگیری حزب و شروع به کار، فحاشیها و ناسزاهای آن نثار تمام شخصیتهای ملّی و غیرملّی شد از قوام و مصدق و محمدرضاشاه گرفته تا سیدضیا و جمال امامی و مسعودی و .... تقریباً شخصیتی نبود که از حملههای این حزب در امان مانده باشد تنها استثنا اعضا و سمپاتهای حزب بودند آن هم تا زمانی که در موضعگیریهایشان زاویهای با نظر شورای مرکزی حزب پیدا نکرده باشند.
به دنبال غائلهٔ آذربایجان و دستور مستقیم شوروی به اعضای حزب مبنی برحمایت از فرقهٔ جداییطلب پیشهوری ( جهانشاهلو، ۱۰۸:۱۳۸۸) بعضی از اعضای اصلی از حزب بنا بر علایق میهنپرستی خویش جدا شده و از این عمل آنها اعلام برائت نمودند. مهمترینشان خلیل ملکی بود تا پیش از آن ملکی از دید تودهایها رفیق و همسنگر و مبارز راه آزادی بود ولی به یکباره تبدیل به عامل امپریالیست و دشمن شد و حزب در بیانیهای وی را جاسوس انگلیس خواند طبری دربارهٔ ملکی چنین گفت:
«ملکی جاسوس و خائنی است که سرانجام به زبالهدان تاریخ افتاد». در همین باره و حملهٔ بیامان تودهایها به ملکی، وی بیان میدارد رنج و شکنجهٔ روحیای که همرزمان سابق من (تودهایها) بر من تحمیل کردهاند خیلی کشندهتر از شکنجههای جسمانیای است که در زندان به من دادهاند و یا میتوانند بدهند. (پیشداد و کاتوزیان ۵۰۸-۵۰۹) حزب با دیگر انشعابکنندگان هم همین رویه را در پیش گرفت و شخصیت آنها را لجنمال نمود. البته یادآوری این نکته لازم است که ایدئولوژی رسمی حزب توده ماركسیم-لننيسم بود و بر اساس آموزههای لنین، ترور سیاسی مخالفین نهتنها درست بلکه لازم است.
لنین دربارهٔ نقد و شیوهٔ آن میگوید زبان بخشهای نقدشده میباید در خواننده نسبت به کسانی که به اینگونه اقدامات دست میزنند نفرت، دلزدگی و خشم برانگیزاند این زبان برای متقاعد کردن نیست، میخواهد صف دشمن را از هم بپاشاند نمیخواهد خطای مخالفان را اصلاح کند، میخواهد آنان را نابود و زمین را از لوث وجودشان پاک کند. سرشت این زبان چنان است که بدترین اندیشهها و بدترین شک و تردیدها نسبت به مخالفان را در خواننده برمیانگیزاند.
(لنین مجموعه آثار جلد ۱۲، صص ۴۲۴-۴۲۵)
برشی از مقالهٔ ترور شخصیت، میراث شوم چپ ایرانی....
✍️ بهروز حسینی-از کتاب
@cafe_andishe95
«به ما اجازه داده نمیشد هر فیلمی که میخواهیم در تلویزیون ببینیم. حتی حق نداشتیم به موسیقی کلاسیک، که مورد علاقهمان بود گوش بدهیم. مسئول تلویزیون،که همیشه یکی از هواداران چریکها بود، برای کل بند تعیین میکرد کدام برنامهها را ببینیم و کدام را نبینیم، او بود که در واقع به جای همهٔ ما تشخیص میداد و تکلیف تعیین میکرد….
تا بعد از انقلاب نفهمیده بودم که آزادی به نظر آنها، مقولهای لیبرالی است.
هیچ کس جرات نداشت آشکارا نسبت به آن نظم آهنین و بیربط حاکم بر بند تردید نشان داد.»
📕داد بیداد
جلد اول- ویدا حاجبی تبریزی-بهزاد مهرانی
🔻ویدا حاجبی چریک کمونیست( ۱۳۱۴ – ۱۳۹۵) با آشنایی با اندیشههای جنبش چریکی در آمریکای جنوبی در سالهای ۱۳۴۰ جذب اندیشههای آنها شد. او فعالیتهای سیاسی را در جنبش چریکی آمریکای لاتین در ونزوئلا آغاز کرد. بعدها به کوبا و الجزایر رفت و در فعالیتهای چریکهای چپ گرا در این کشورها شرکت داشت.در ایران او در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به فعالیت پرداخت
@cafe_andishe95
تا بعد از انقلاب نفهمیده بودم که آزادی به نظر آنها، مقولهای لیبرالی است.
هیچ کس جرات نداشت آشکارا نسبت به آن نظم آهنین و بیربط حاکم بر بند تردید نشان داد.»
📕داد بیداد
جلد اول- ویدا حاجبی تبریزی-بهزاد مهرانی
🔻ویدا حاجبی چریک کمونیست( ۱۳۱۴ – ۱۳۹۵) با آشنایی با اندیشههای جنبش چریکی در آمریکای جنوبی در سالهای ۱۳۴۰ جذب اندیشههای آنها شد. او فعالیتهای سیاسی را در جنبش چریکی آمریکای لاتین در ونزوئلا آغاز کرد. بعدها به کوبا و الجزایر رفت و در فعالیتهای چریکهای چپ گرا در این کشورها شرکت داشت.در ایران او در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به فعالیت پرداخت
@cafe_andishe95
🟥یک کلام، مَخلَصِ کلام:
"حقوق بشرِ موضعی، ساعتی و سلیقهای!
اندیشه "چپ" و "چپگرایان"(از هر نوعش) با موضوع حقوق بشر، نوع رفتار یک دولت یا رژیم با شهروندان و افراد جامعه_هرقدر ظالمانه_ کوچکترین مشکلی ندارد. اصولاً باید دانست که "چپگرایی" یک تفکر "سَلبی" است، بدین معنا که در اِزای نفیِ اندیشه راست و غیرِ خود (بخوانید محافظهکاری، کاپیتالیسم، جهانِ کشورهای آزاد ودموکراتیک و همه دستاوردهای دموکراسی) حاضرست با هرچیزی و هرکسی کنار بیاید، و ترسناکتر آنکه این جماعت خطرناک حاضرند با هر فرد یا عقیدهای که در این نوع نگرش رادیکال با آنها فصل مشترک دارد دستِ یاری و برادری بدهد: با حماس، طالبان، القاعده، حُکام مستبد غربستیز، دیکتاتورهای خونخوار مذهبی و ایدئولوژیک، اولیگارشهای فاسد، فاشیستها و... .
درست شبیه یک آدم لجباز و پرخاشجو که به هر قیمت و تحت هر شرایطی میداند که باید هماکنون و در لحظه، فلان "نهاد" ، "چیز" ، "امر" یا "شخص" را نابود کند و از میان بردارد؛ قاطعانه میداند چه چیزی را نمیخواهد، اما همزمان نمیداند بعد از این کار اصلاً چه میشود و باید چکار کند؛ تبعات و عواقب این از میان برداشتن و ویرانگری چیست و از همه مهمتر آلترناتیو (جایگزین یا بدیل) سیستم یا شخص قبلی چیست یا کیست!؟
اگر همین یک نکته به ظاهر ساده و پیشپاافتاده را درک کنیم به سرعت متوجه میشویم که چرا چپها در مقابل جنایات چین، روسیه، ج.ا، ونزوئلا، کره شمالی، کوبا و... به کلی خواب و بیتوجهند و نسبت به وقوع جنایت از سوی این دست دولتها کاملا ساکت؛ چنان که از سنگ و صخره صدا در میآید و به آسمان میرود و از این آرمانگرایانِ پریشانحال و خشمگین دریغ از یک آه و نیمنگاه!
معادله و منطق حاکم بر ذهن این جنزدگان حقیقتاً اینگونه است: فقط و فقط اینها و شبیه به اینان نباشند، حالا هر کس که میخواهد باشد و بماند!
ذکر مثال:
آمریکا / اسرائیل / استرالیا، فرانسه، ژاپن و.... نباشند؛ اما طالبان، دیکتاتوری جنایتکار چین و کشتار مسلمانان بیگناهِ اویغور، سرکوب و تجاوز نظامی پوتین به اوکراین، حکام جائر و مذهبی خاورمیانه، توحش القاعده، فقر مرگبار کوبا، فساد سیستماتیک ونزوئلا و.... به هر قیمت باشد!
خب چرا؟ چون فقط میدانند و مطمئنند که با غرب، کاپیتالیسم، دموکراسی، محافظهکاری و آزادی بیان و اندیشه میجنگند و نباید باشند؛ اما خودشان برای تخریب و حمله و سرکوب دیگری و مخالفان از همه این مواهب جهان غرب و ابزارهای دموکراتیک برای پاشاندن لجنشان به همه جا نهایت استفاده را میبرند!
البته بخش اعظم این کارها یا از سر بیکاری و بیهیجانی است یا شوآف و یا از همه خطرناک تر از سر نادانی و حماقت!
🔺پینوشت: باور کنید اگر رژیم اسرائیل یک حکومت "چپگرا" بود و من به عنوان معترض کوچکترین سخنی درباره جنایات دولت یهود علیه مردم بیگناه غزه و فلسطين به زبان میآوردم با تهدید و فحاشی بیچارهام میکردند و البته خودشان هم در چنین لحظاتی یا خواب و گیج بودند، و یا بیهوش و کور و کر.
خلاصه که: "مُشت نمونه خروار است
✍🏼رضیالدین طبیب
@cafe_andishe95
"حقوق بشرِ موضعی، ساعتی و سلیقهای!
اندیشه "چپ" و "چپگرایان"(از هر نوعش) با موضوع حقوق بشر، نوع رفتار یک دولت یا رژیم با شهروندان و افراد جامعه_هرقدر ظالمانه_ کوچکترین مشکلی ندارد. اصولاً باید دانست که "چپگرایی" یک تفکر "سَلبی" است، بدین معنا که در اِزای نفیِ اندیشه راست و غیرِ خود (بخوانید محافظهکاری، کاپیتالیسم، جهانِ کشورهای آزاد ودموکراتیک و همه دستاوردهای دموکراسی) حاضرست با هرچیزی و هرکسی کنار بیاید، و ترسناکتر آنکه این جماعت خطرناک حاضرند با هر فرد یا عقیدهای که در این نوع نگرش رادیکال با آنها فصل مشترک دارد دستِ یاری و برادری بدهد: با حماس، طالبان، القاعده، حُکام مستبد غربستیز، دیکتاتورهای خونخوار مذهبی و ایدئولوژیک، اولیگارشهای فاسد، فاشیستها و... .
درست شبیه یک آدم لجباز و پرخاشجو که به هر قیمت و تحت هر شرایطی میداند که باید هماکنون و در لحظه، فلان "نهاد" ، "چیز" ، "امر" یا "شخص" را نابود کند و از میان بردارد؛ قاطعانه میداند چه چیزی را نمیخواهد، اما همزمان نمیداند بعد از این کار اصلاً چه میشود و باید چکار کند؛ تبعات و عواقب این از میان برداشتن و ویرانگری چیست و از همه مهمتر آلترناتیو (جایگزین یا بدیل) سیستم یا شخص قبلی چیست یا کیست!؟
اگر همین یک نکته به ظاهر ساده و پیشپاافتاده را درک کنیم به سرعت متوجه میشویم که چرا چپها در مقابل جنایات چین، روسیه، ج.ا، ونزوئلا، کره شمالی، کوبا و... به کلی خواب و بیتوجهند و نسبت به وقوع جنایت از سوی این دست دولتها کاملا ساکت؛ چنان که از سنگ و صخره صدا در میآید و به آسمان میرود و از این آرمانگرایانِ پریشانحال و خشمگین دریغ از یک آه و نیمنگاه!
معادله و منطق حاکم بر ذهن این جنزدگان حقیقتاً اینگونه است: فقط و فقط اینها و شبیه به اینان نباشند، حالا هر کس که میخواهد باشد و بماند!
ذکر مثال:
آمریکا / اسرائیل / استرالیا، فرانسه، ژاپن و.... نباشند؛ اما طالبان، دیکتاتوری جنایتکار چین و کشتار مسلمانان بیگناهِ اویغور، سرکوب و تجاوز نظامی پوتین به اوکراین، حکام جائر و مذهبی خاورمیانه، توحش القاعده، فقر مرگبار کوبا، فساد سیستماتیک ونزوئلا و.... به هر قیمت باشد!
خب چرا؟ چون فقط میدانند و مطمئنند که با غرب، کاپیتالیسم، دموکراسی، محافظهکاری و آزادی بیان و اندیشه میجنگند و نباید باشند؛ اما خودشان برای تخریب و حمله و سرکوب دیگری و مخالفان از همه این مواهب جهان غرب و ابزارهای دموکراتیک برای پاشاندن لجنشان به همه جا نهایت استفاده را میبرند!
البته بخش اعظم این کارها یا از سر بیکاری و بیهیجانی است یا شوآف و یا از همه خطرناک تر از سر نادانی و حماقت!
🔺پینوشت: باور کنید اگر رژیم اسرائیل یک حکومت "چپگرا" بود و من به عنوان معترض کوچکترین سخنی درباره جنایات دولت یهود علیه مردم بیگناه غزه و فلسطين به زبان میآوردم با تهدید و فحاشی بیچارهام میکردند و البته خودشان هم در چنین لحظاتی یا خواب و گیج بودند، و یا بیهوش و کور و کر.
خلاصه که: "مُشت نمونه خروار است
✍🏼رضیالدین طبیب
@cafe_andishe95
⚫️احمد کامرانی درگذشت⚫️
احمد کامرانی، ضارب و مهاجم ترور ناموفق محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر، در ۸۴ سالگی درگذشت.
او در وصیتنامهی خود خواسته است که مراسم تشییع و تدفین پیکرش، در سپیدهدم، بدون دعوت از کسی، بر سر مزارش واقع در آرامگاه دشتافروز کاشان برگزار گردد.
به گزارش مجلهی خبری "اهل کاشانم"، در اعلامیه فوت مرحوم احمد کامرانی به استناد متن وصیتنامهاش آمده است که به جای برگزاری مراسم ختم و تالار و دادن غذا به شرکت کنندگان، مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان برای امور خیریه هزینه شد و *ضمناً وصیت کرده بود هیچ روحانی حق حضور در مراسم تدفین وی را ندارد!*
📆احمد کامرانی متولد ۱۳۱۸ کاشان است. او دوست دوران تحصیل رضا شمسآبادی، سرباز گارد شاهنشاهی بود که به اتفاقِ هم، ترور نافرجام محمدرضاشاه پهلوی را انجام دادند.
احمد کامرانی در تاریخ ۱۰ ابان ۱۳۴۴ در دادگاه بدوی به اعدام محکوم میشود. این رأی در ۲۴ آذر همان سال در دادگاه تجدیدنظر تأیید میشود، اما طی فرجامخواهی در ۵ دی ۱۳۴۴، حکم وی به حبس ابد تبدیل میشود.
کامرانی به مناسبت جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران مورد عفو قرار میگیرد و در ۲۰ ابان ۱۳۵۰ از زندان رهایی مییابد.
*لطفاً فقط وضعیت قضایی این متهم را با وضعیت قضایی مجرمین سیاسی در جمهوری اسلامی قیاس کنید.*
مادر احمد کامرانی، یک ماه قبل از اعدام، هر روز جلوی درِ کاخ بر سر راه شاه مینشیند تا شاه را ملاقات کند و کسی مانعش نمیگردد.
شاه، مادرِ سوءقصد کننده به خودش را به حضور میپذیرد!
مادر، با اشک و آه و گریه میگوید:
شاهنشاها! من فقط یک پسر دارم، از جانش بگذر!
و شاهنشاه میپرسد:
تو که از روحیات پسرت آگاهی، بگو چرا پسرت این کار را کرد؟
مادر با التماس میگوید پسرم بیکار است و...
شاه با روی باز دستور میدهد که بروند برای ایشان در بهترین جای کاشان مغازهای بخرند و سرمایهی کافی برای ایجاد یک کسب و کار به ایشان بدهند!
در آنزمان، یعنی در سال ۱۳۵۰ محله "سه راه پنجه شاه کاشان" که بهترین مکان کسب کاشان بوده، مغازهای از طرف دولت خریداری و با سرمایهی کافی به احمد کامرانی داده میشود و میگویند "شاهنشاه بخشید شما را؛ این مغازه و این هم سرمایه، مال شما؛ حالا شما بنشین و کار کن.
کامرانی چندی بعد، با فروش مغازه، کارگاه یخچال سازی دایر میکند و با هنر و نبوغ خود به تولید یخچال میپردازد و جزو موفقترینها در آن صنعت میگردد.
*احمد کامرانی* واقعاً صنعتگر بود و شاه هم با درایت بینظیر خود، این را زود درک کرد و نگذاشت که اعدام شود، دل مادرش را هم نشکست و نیز هم یک صنعتگر قابل، با دهها نانآور را در یک واحد تولیدی به کار مشغول کرد و به جامعه تحویل داد.
روحشان شاد
*"عدالت بین که میکردند زین پیش*
*نه با دردانه، بل با ضارب خویش !"*
@cafe_andishe95
احمد کامرانی، ضارب و مهاجم ترور ناموفق محمدرضا پهلوی در کاخ مرمر، در ۸۴ سالگی درگذشت.
او در وصیتنامهی خود خواسته است که مراسم تشییع و تدفین پیکرش، در سپیدهدم، بدون دعوت از کسی، بر سر مزارش واقع در آرامگاه دشتافروز کاشان برگزار گردد.
به گزارش مجلهی خبری "اهل کاشانم"، در اعلامیه فوت مرحوم احمد کامرانی به استناد متن وصیتنامهاش آمده است که به جای برگزاری مراسم ختم و تالار و دادن غذا به شرکت کنندگان، مبلغ ۳۰۰ میلیون تومان برای امور خیریه هزینه شد و *ضمناً وصیت کرده بود هیچ روحانی حق حضور در مراسم تدفین وی را ندارد!*
📆احمد کامرانی متولد ۱۳۱۸ کاشان است. او دوست دوران تحصیل رضا شمسآبادی، سرباز گارد شاهنشاهی بود که به اتفاقِ هم، ترور نافرجام محمدرضاشاه پهلوی را انجام دادند.
احمد کامرانی در تاریخ ۱۰ ابان ۱۳۴۴ در دادگاه بدوی به اعدام محکوم میشود. این رأی در ۲۴ آذر همان سال در دادگاه تجدیدنظر تأیید میشود، اما طی فرجامخواهی در ۵ دی ۱۳۴۴، حکم وی به حبس ابد تبدیل میشود.
کامرانی به مناسبت جشنهای دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران مورد عفو قرار میگیرد و در ۲۰ ابان ۱۳۵۰ از زندان رهایی مییابد.
*لطفاً فقط وضعیت قضایی این متهم را با وضعیت قضایی مجرمین سیاسی در جمهوری اسلامی قیاس کنید.*
مادر احمد کامرانی، یک ماه قبل از اعدام، هر روز جلوی درِ کاخ بر سر راه شاه مینشیند تا شاه را ملاقات کند و کسی مانعش نمیگردد.
شاه، مادرِ سوءقصد کننده به خودش را به حضور میپذیرد!
مادر، با اشک و آه و گریه میگوید:
شاهنشاها! من فقط یک پسر دارم، از جانش بگذر!
و شاهنشاه میپرسد:
تو که از روحیات پسرت آگاهی، بگو چرا پسرت این کار را کرد؟
مادر با التماس میگوید پسرم بیکار است و...
شاه با روی باز دستور میدهد که بروند برای ایشان در بهترین جای کاشان مغازهای بخرند و سرمایهی کافی برای ایجاد یک کسب و کار به ایشان بدهند!
در آنزمان، یعنی در سال ۱۳۵۰ محله "سه راه پنجه شاه کاشان" که بهترین مکان کسب کاشان بوده، مغازهای از طرف دولت خریداری و با سرمایهی کافی به احمد کامرانی داده میشود و میگویند "شاهنشاه بخشید شما را؛ این مغازه و این هم سرمایه، مال شما؛ حالا شما بنشین و کار کن.
کامرانی چندی بعد، با فروش مغازه، کارگاه یخچال سازی دایر میکند و با هنر و نبوغ خود به تولید یخچال میپردازد و جزو موفقترینها در آن صنعت میگردد.
*احمد کامرانی* واقعاً صنعتگر بود و شاه هم با درایت بینظیر خود، این را زود درک کرد و نگذاشت که اعدام شود، دل مادرش را هم نشکست و نیز هم یک صنعتگر قابل، با دهها نانآور را در یک واحد تولیدی به کار مشغول کرد و به جامعه تحویل داد.
روحشان شاد
*"عدالت بین که میکردند زین پیش*
*نه با دردانه، بل با ضارب خویش !"*
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎙🗒گزارشی تاریخی از سرنوشت شش برند معروف و بزرگ خاورمیانه که بعد از انقلاب سال 57 در
ایران نابود شدند ...
🏭سیاست سرقت کمونیستی و دولتی کردن شرکت های خصوصی در انقلاب 57 ایران پیگیری شد و مطلقاً شکست خورد
کارخانجات
⚙️ارج،
🧼تولی پرس،
⚙️آزمایش،
👠بلا
📺پارس
@cafe_andishe95
ایران نابود شدند ...
🏭سیاست سرقت کمونیستی و دولتی کردن شرکت های خصوصی در انقلاب 57 ایران پیگیری شد و مطلقاً شکست خورد
کارخانجات
⚙️ارج،
🧼تولی پرس،
⚙️آزمایش،
👠بلا
📺پارس
@cafe_andishe95
📃در زمان محمدرضاشاه هم صنایع پیشرفت کردند اما چون تمام روشنفکران، چپ یا مصدقی بودند، از هر کار مثبتی که میشد انتقاد میکردند. وقتی صنایع خودروسازی گسترش یافت، گفتند این مونتاژ است. خب از اول که نمیتوان بوئینگ ساخت!
⚙️همه چیز با مونتاژ آغاز، و رفته رفته دارای ارزش افزوده میشود. یا در ایران کارآفرینانی مانند رضاییها، خیامیها، لاجوردیها و ایروانیها ظهور کردند که به آنها "بورژوازی کمپرادور" میگفتند!
گفتگو با شایگان مهرنامه۴۵ - ص57
ارسالی اعضا
@cafe_andishe95
⚙️همه چیز با مونتاژ آغاز، و رفته رفته دارای ارزش افزوده میشود. یا در ایران کارآفرینانی مانند رضاییها، خیامیها، لاجوردیها و ایروانیها ظهور کردند که به آنها "بورژوازی کمپرادور" میگفتند!
گفتگو با شایگان مهرنامه۴۵ - ص57
ارسالی اعضا
@cafe_andishe95
🤢آدمخواری در صفویه
اولین گزارش آدم خواری درباره این رویداد در تاریخ شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی (گاهی اوقات
با نام ذیل حبیب السیر نیز شناخته میشود اثر فرزند خواندمیر با نام امیر محمود که حدود سال ۹۵۷/۱۵۵۰ نگارش آن به پایان رسیده آورده شده است محمود نوشته است که بعد از تار و مار کردن [دشمن] شاه اسماعیل با دو نفر از فرماندهان [اوزیک] که زنده دستگیر شده بودند در صحنه حاضر شد و از آنها درباره سرنوشت شیبانی خان پرسید آنها گفتند که او فرار نکرده و با جستجوی میدان نبرد ممکن است جسدش
شاه اسماعیل و قزلباشان آدمخواری در تاریخ مذهبی... بهزاد کریمی
یافته شود. محمود . ادامه می دهد
غازیان جلادت شعار چون از آن دو سرمایه دار نامدار این سخن شنیدند در جستجوی کالبد وی مبالغه نموده، بعد از تفحص بسیار، جسد او را در زیر اجساد اوزبکان مقتول یافتند بی زخمی و جراحتی در حال سرش از تن جدا کردند نزد نواب کامیاب همایون آوردند آن حضرت پس از احضار سر، جسد پر حسد او را طلب داشت تیغ بندان درگاه فی الحال جسد او را حاضر آوردند و قهرمان صفدر سه ضربت شمشیر بر شکمش زده، فرمود که قورچیان کثیر الاخلاص و ملازمان کثیر الاختصاص هر کس سر نواب همایون ما را دوست میدارد از گوشت بدن این دشمن من قدری میل نماید.
از مردم صادق القول که در آن حاضر بودند استماع افتاد که بر سر گوشت جسد آن ناپاک به نوعی ازدحام و هجوم عام شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشت او را از که نزدیک تر بودند به مبلغ کلی میخریدند و میخوردند و گوشت خام و حرام با خاک و خون آغشته را بر وجهی خوردند که بنگیان گرسنه محتاج در وقت در رسیدن کیف بنگ و طغیان جوع، گوشت بره فربه بریان را چنان برغبت تناول ننمایند.
جمعی همانند گزارش مربوط به مرادبیک در اینجا نیز قزلباشان همچون جنگ جویانی مؤمن، توصیف شده اند که آدم خواریشان عملی غیرارادی بود و آشکارا با هدف اثبات محبت و سرسپردگی نسبت به شاه اسماعیل انجام شده است.
📑شاه اسماعیل و قزلباشان
@cafe_andishe95
اولین گزارش آدم خواری درباره این رویداد در تاریخ شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی (گاهی اوقات
با نام ذیل حبیب السیر نیز شناخته میشود اثر فرزند خواندمیر با نام امیر محمود که حدود سال ۹۵۷/۱۵۵۰ نگارش آن به پایان رسیده آورده شده است محمود نوشته است که بعد از تار و مار کردن [دشمن] شاه اسماعیل با دو نفر از فرماندهان [اوزیک] که زنده دستگیر شده بودند در صحنه حاضر شد و از آنها درباره سرنوشت شیبانی خان پرسید آنها گفتند که او فرار نکرده و با جستجوی میدان نبرد ممکن است جسدش
شاه اسماعیل و قزلباشان آدمخواری در تاریخ مذهبی... بهزاد کریمی
یافته شود. محمود . ادامه می دهد
غازیان جلادت شعار چون از آن دو سرمایه دار نامدار این سخن شنیدند در جستجوی کالبد وی مبالغه نموده، بعد از تفحص بسیار، جسد او را در زیر اجساد اوزبکان مقتول یافتند بی زخمی و جراحتی در حال سرش از تن جدا کردند نزد نواب کامیاب همایون آوردند آن حضرت پس از احضار سر، جسد پر حسد او را طلب داشت تیغ بندان درگاه فی الحال جسد او را حاضر آوردند و قهرمان صفدر سه ضربت شمشیر بر شکمش زده، فرمود که قورچیان کثیر الاخلاص و ملازمان کثیر الاختصاص هر کس سر نواب همایون ما را دوست میدارد از گوشت بدن این دشمن من قدری میل نماید.
از مردم صادق القول که در آن حاضر بودند استماع افتاد که بر سر گوشت جسد آن ناپاک به نوعی ازدحام و هجوم عام شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشت او را از که نزدیک تر بودند به مبلغ کلی میخریدند و میخوردند و گوشت خام و حرام با خاک و خون آغشته را بر وجهی خوردند که بنگیان گرسنه محتاج در وقت در رسیدن کیف بنگ و طغیان جوع، گوشت بره فربه بریان را چنان برغبت تناول ننمایند.
جمعی همانند گزارش مربوط به مرادبیک در اینجا نیز قزلباشان همچون جنگ جویانی مؤمن، توصیف شده اند که آدم خواریشان عملی غیرارادی بود و آشکارا با هدف اثبات محبت و سرسپردگی نسبت به شاه اسماعیل انجام شده است.
📑شاه اسماعیل و قزلباشان
@cafe_andishe95
☑️ ادعای من این نیست که دولت ملی تنها پاسخ به مشکلات حکومت مدرن است، بلکه تنها پاسخی است که وجود داشته است.
ما شاید به تجربه کردن انواع دیگر نظم سیاسی وسوسه شویم، اما تجربههای در این سطح خطرناکند، زیرا هیچکس از پیشبینی یا وارونه شدن نتایج آنها خبر ندارد.
📚📖فلسفه سیاسی، راجر اسکروتن (فیلسوف محافظه کار لیبرال)
@cafe_andishe95
ما شاید به تجربه کردن انواع دیگر نظم سیاسی وسوسه شویم، اما تجربههای در این سطح خطرناکند، زیرا هیچکس از پیشبینی یا وارونه شدن نتایج آنها خبر ندارد.
📚📖فلسفه سیاسی، راجر اسکروتن (فیلسوف محافظه کار لیبرال)
@cafe_andishe95
💎پادشاه و دولتی که بهترینهای جهان وقت را برای کشور و ملت ایران میخواستند.
مجللترین خودروهای کادیلاک آمریکا، تولید ایران
شرکت ایدم تبریز که با سرمایه مشترک و دانش بنز، موتورهای سنگین میساخت و به خود آلمان صادر میکرد.
شرکت پیستون سازی تبریز با سرمایه مشترک و دانش MAHLE آلمان
موتوژن تبریز با دانش وستینگهاوس آمریکا
شرکت زیمنس شیراز با دانش و فناوری و سرمایهگذاری زیمنس آلمان
شرکت جانسون اند جانسون آمریکا، شعبه ایران، بعنوان نخستین تولیدکننده محصولات بهداشتی کودک در خاورمیانه، تحت نام جانسون اند جانسون با سرمایهگذاری مشترک طرف آمریکایی و ایرانی
و صدها و هزاران نمونه دیگر
وحید بهمن
@cafe_andishe95
مجللترین خودروهای کادیلاک آمریکا، تولید ایران
شرکت ایدم تبریز که با سرمایه مشترک و دانش بنز، موتورهای سنگین میساخت و به خود آلمان صادر میکرد.
شرکت پیستون سازی تبریز با سرمایه مشترک و دانش MAHLE آلمان
موتوژن تبریز با دانش وستینگهاوس آمریکا
شرکت زیمنس شیراز با دانش و فناوری و سرمایهگذاری زیمنس آلمان
شرکت جانسون اند جانسون آمریکا، شعبه ایران، بعنوان نخستین تولیدکننده محصولات بهداشتی کودک در خاورمیانه، تحت نام جانسون اند جانسون با سرمایهگذاری مشترک طرف آمریکایی و ایرانی
و صدها و هزاران نمونه دیگر
وحید بهمن
@cafe_andishe95
🏛حق شهروندی
در تاریخ جهان هیچگاه مهاجران به این زیادی نبودهاند و تقریباً همه آنها از مناطقی مهاجرت میکنند که ملیت در آنجا نسبت به دولتهای ریشهدار غربی ضعیف است یا وجود ندارد.
@cafe_andishe95
آنها به این دلیل مهاجرت نمیکنند که احساسات نهفته گذشته عشق یا وفاداری نسبت به مللی را کشف کنند که در سرزمینشان به دنبال آنها هستند، بلکه معدودی از آنها وفاداری ملی خود را و تقریباً هیچیک از آنها به کشوری که در آن زندگی میکنند، ابراز میکنند.
آنها بهدنبال شهروندی کشوری هستند که به آن مهاجرت میکنند- که موهبت اصلی حوزههای قدرت ملی، و ریشه صلح، قانون، ثبات و رفاهی است که هنوز در غرب حاکم است.
🌇شهروندی رابطهای است که بین دولت و افراد وجود دارد زمانیکه هرکدام کاملاً نسبت به یکدیگر مسئولند. این مسئله شامل شبکهای از حقوق و تکالیف متقابل است، که حاکمیت قانونی که بالاتر از هر حزبی است آن را تقویت میکند.
اگرچه دولت مجری قانون است، اما آن را کاملاً علیه خود و شهروندانش اعمال میکند. شهروند واجد حقوقی است که دولت مسئول تأمین آن است و نیز تکالیفی که دولت حق اعمال آن را دارد.
از آنجاییکه قانون این حقوق و تکالیف را تعریف و مشخص میکند، شهروندان مفهوم روشنی از جایی که آزادیشان به پایان میرسد، دارند. درجاییکه شهروندان قدرت اجرایی را به دولت تفویض میکنند، نتیجه حکومت “جمهوری” است
📚📖فلسفه سیاسی، راجر اسکروتن (فیلسوف محافظه کار لیبرال)
@cafe_andishe95
در تاریخ جهان هیچگاه مهاجران به این زیادی نبودهاند و تقریباً همه آنها از مناطقی مهاجرت میکنند که ملیت در آنجا نسبت به دولتهای ریشهدار غربی ضعیف است یا وجود ندارد.
@cafe_andishe95
آنها به این دلیل مهاجرت نمیکنند که احساسات نهفته گذشته عشق یا وفاداری نسبت به مللی را کشف کنند که در سرزمینشان به دنبال آنها هستند، بلکه معدودی از آنها وفاداری ملی خود را و تقریباً هیچیک از آنها به کشوری که در آن زندگی میکنند، ابراز میکنند.
آنها بهدنبال شهروندی کشوری هستند که به آن مهاجرت میکنند- که موهبت اصلی حوزههای قدرت ملی، و ریشه صلح، قانون، ثبات و رفاهی است که هنوز در غرب حاکم است.
🌇شهروندی رابطهای است که بین دولت و افراد وجود دارد زمانیکه هرکدام کاملاً نسبت به یکدیگر مسئولند. این مسئله شامل شبکهای از حقوق و تکالیف متقابل است، که حاکمیت قانونی که بالاتر از هر حزبی است آن را تقویت میکند.
اگرچه دولت مجری قانون است، اما آن را کاملاً علیه خود و شهروندانش اعمال میکند. شهروند واجد حقوقی است که دولت مسئول تأمین آن است و نیز تکالیفی که دولت حق اعمال آن را دارد.
از آنجاییکه قانون این حقوق و تکالیف را تعریف و مشخص میکند، شهروندان مفهوم روشنی از جایی که آزادیشان به پایان میرسد، دارند. درجاییکه شهروندان قدرت اجرایی را به دولت تفویض میکنند، نتیجه حکومت “جمهوری” است
📚📖فلسفه سیاسی، راجر اسکروتن (فیلسوف محافظه کار لیبرال)
@cafe_andishe95
🎈بادكنک «فريدمن» در اقتصاد ايران💸
دلار بخريم يا مسكن؟ سكه چقدر بالا میرود؟ جهش بعدی كی اتفاق میافتد؟
قصه تلخی است این پرسشها و نشان میدهد كه در اقتصاد ايران يك جای كار میلنگد.
سفتهبازان در كمين اين فرصتها هستند تا در فرصتی كوتاه، ثروت خود را چند برابر كنند و سراغ بازار ملتهب بعدی بروند. وقتی چنين فرصتهايی برای ثروتاندوزی بیدردسر فراهم میشود آيا اقبالی به فعاليتهای مولد اقتصادی خواهد بود؟
ريشه التهابهای نوبتی در بازارهای ايران چيست؟
پاسخ را ميتوان با مثال بادكنک «ميلتون فريدمن» توضيح داد. اين اقتصاددان، اقتصاد تورمی را به بادكنكی تشبيه میكرد كه چاپ پول بدون پشتوانه همانند دميدن باد در بادكنک عمل میكند. سطح قیمتها را میتوان به سطح بادکنک تشبيه كرد كه با دميدن باد (چاپ پول بدون پشتوانه) افزايش میيابد. به عبارت دیگر، افزایش نقدینگی همان اثری را روی قیمتها دارد که دمیدن باد در بادکنک؛ هر دو باعث تورم میشوند یکی باعث تورم قیمتها دیگری باعث تورم بادکنک. یعنی این گرانی نیست که باعث تورم میشود بلکه تورم باعث گرانی میشود و به همین دلیل، کنترل گرانی در خیابان و مغازه امکانپذیر نیست بلکه در اتاق فرمان چاپ پول باید انجام شود. اما صورت پنهان داستان آن است که دولت با فشار انگشتان خود میتواند موقتا از متورم شدن بخشهایی از سطح بادکنک جلوگیری کند. در عین حال، اگرچه فشار دست دولت از متورم شدن سطوحی خاص جلوگيری میكند اما باعث انتقال «تورم بيشتر» به سطوحی ديگر میشود.
یک مثال: با روي كار آمدن دولت نهم در سال ١٣٨٤ شاهد يك انبساط پولی كمسابقه در اواخر همان سال و نيز در سال ١٣٨٥ بوديم که در سالهای بعدی هم کموبیش ادامه یافت. قابل پيشبينی بود كه با دميدن در بادكنک تورم شاهد افزایش قیمتها باشيم. اما این هم قابل پیشبینی بود که دولت میتواند از انتقال تورم به برخی سطوح بادکنک جلوگیری کند؛ جایی که دستش پر بود یعنی بازار ارز و سکه. به همين دليل، سفتهبازان، سطحی را نشانه رفتند كه معلوم بود فشار دست دولت نمیتواند از متورم شدن آن جلوگیری کند و فشار روی سطوح دیگر هم به آنجا منتقل خواهد شد يعني بازار مسكن. اين فرآيند باعث بیسابقهترين جهش قيمت مسكن در سالهاي ١٣٨٥ و ١٣٨٦ شد. پس از آن، سفتهبازان در كمين نشستند تا فشار دست دولت از روی سطوح خاص بادكنک (دلار و سکه) برداشته شود یا نتواند این فشار را ادامه دهد. اتفاقی كه با تلنگر تحريم و خالی شدن دست دولت از دلارهای نفتی کلید خورد و افزايش شديد قیمت دلار و سکه و همه کالاهای وارداتی را در سالهای ۹۰ و ۹۱ به دنبال داشت…و این داستان همچنان ادامه دارد…
تنها راه نجات اقتصاد ایران، متوقف کردن ماشین جهشهای نوبتی است. تا این ماشین در حرکت است هیچکس برای خلق ثروت سراغ فعالیتهای مولد اقتصادی نخواهد رفت و مسیر ثروتاندوزی فقط با سوار شدن به این ماشین طی خواهد شد.
✍️علی میرزاخانی سردبیر روزنامه دنیای اقتصادی
@cafe_andishe95
دلار بخريم يا مسكن؟ سكه چقدر بالا میرود؟ جهش بعدی كی اتفاق میافتد؟
قصه تلخی است این پرسشها و نشان میدهد كه در اقتصاد ايران يك جای كار میلنگد.
سفتهبازان در كمين اين فرصتها هستند تا در فرصتی كوتاه، ثروت خود را چند برابر كنند و سراغ بازار ملتهب بعدی بروند. وقتی چنين فرصتهايی برای ثروتاندوزی بیدردسر فراهم میشود آيا اقبالی به فعاليتهای مولد اقتصادی خواهد بود؟
ريشه التهابهای نوبتی در بازارهای ايران چيست؟
پاسخ را ميتوان با مثال بادكنک «ميلتون فريدمن» توضيح داد. اين اقتصاددان، اقتصاد تورمی را به بادكنكی تشبيه میكرد كه چاپ پول بدون پشتوانه همانند دميدن باد در بادكنک عمل میكند. سطح قیمتها را میتوان به سطح بادکنک تشبيه كرد كه با دميدن باد (چاپ پول بدون پشتوانه) افزايش میيابد. به عبارت دیگر، افزایش نقدینگی همان اثری را روی قیمتها دارد که دمیدن باد در بادکنک؛ هر دو باعث تورم میشوند یکی باعث تورم قیمتها دیگری باعث تورم بادکنک. یعنی این گرانی نیست که باعث تورم میشود بلکه تورم باعث گرانی میشود و به همین دلیل، کنترل گرانی در خیابان و مغازه امکانپذیر نیست بلکه در اتاق فرمان چاپ پول باید انجام شود. اما صورت پنهان داستان آن است که دولت با فشار انگشتان خود میتواند موقتا از متورم شدن بخشهایی از سطح بادکنک جلوگیری کند. در عین حال، اگرچه فشار دست دولت از متورم شدن سطوحی خاص جلوگيری میكند اما باعث انتقال «تورم بيشتر» به سطوحی ديگر میشود.
یک مثال: با روي كار آمدن دولت نهم در سال ١٣٨٤ شاهد يك انبساط پولی كمسابقه در اواخر همان سال و نيز در سال ١٣٨٥ بوديم که در سالهای بعدی هم کموبیش ادامه یافت. قابل پيشبينی بود كه با دميدن در بادكنک تورم شاهد افزایش قیمتها باشيم. اما این هم قابل پیشبینی بود که دولت میتواند از انتقال تورم به برخی سطوح بادکنک جلوگیری کند؛ جایی که دستش پر بود یعنی بازار ارز و سکه. به همين دليل، سفتهبازان، سطحی را نشانه رفتند كه معلوم بود فشار دست دولت نمیتواند از متورم شدن آن جلوگیری کند و فشار روی سطوح دیگر هم به آنجا منتقل خواهد شد يعني بازار مسكن. اين فرآيند باعث بیسابقهترين جهش قيمت مسكن در سالهاي ١٣٨٥ و ١٣٨٦ شد. پس از آن، سفتهبازان در كمين نشستند تا فشار دست دولت از روی سطوح خاص بادكنک (دلار و سکه) برداشته شود یا نتواند این فشار را ادامه دهد. اتفاقی كه با تلنگر تحريم و خالی شدن دست دولت از دلارهای نفتی کلید خورد و افزايش شديد قیمت دلار و سکه و همه کالاهای وارداتی را در سالهای ۹۰ و ۹۱ به دنبال داشت…و این داستان همچنان ادامه دارد…
تنها راه نجات اقتصاد ایران، متوقف کردن ماشین جهشهای نوبتی است. تا این ماشین در حرکت است هیچکس برای خلق ثروت سراغ فعالیتهای مولد اقتصادی نخواهد رفت و مسیر ثروتاندوزی فقط با سوار شدن به این ماشین طی خواهد شد.
✍️علی میرزاخانی سردبیر روزنامه دنیای اقتصادی
@cafe_andishe95
• شاه عباس صفوی، کتایون نصرانی را شکنجه کرد تا اسلام بیاورد.
- این ملکه گرجی پس از مرگ همسرش، راهبه شد. کتایون که مادر تهمورث بود با تجمل عظیم و تحف بی نظیر به دربار شاه عباس آمد و تقاضای عفو فرزندانش را نمود و برای تسکین غضب شاه، خود را بنده و تسلیم فرمان شاه ساخت. کتایون با وجود سالخوردگی هنوز هم زیبا بود و شاه عباس مفتون و عاشقش گشت، لذا به کتایون پیشنهاد کرد که اسلام بیاورد و به عقد وی درآید، اما کتایون نپذیرفت. شاه عباس، سخت برآشفت و کتایون را به زندان انداخت و دو نواده وی را خواجه(=اخته) کرد. کتایون سالیان دراز در زندان ماند و پس از فتح سراسر گرجستان بدست شاه عباس در سال 1624م به طرز وحشیانه ای کشته شد. شاه عباس به امامقلی خان دستور داد که به هر طریق ممکن کتایون را مجبور به پذیرش اسلام کند و از هیچگونه زجر و شکنجه خودداری ننماید. کتایون، 8سال شلاق و آتش و آهن و شکنجه و فجایع شنیع صفویان را تحمل کرد و در نهایت روی شعله ذغالهای افروخته جان سپرد. جلادان صفوی جسدش را به میان خاکروبه و زباله ها افکندند.
- منبع : سیاحتنامه شاردن، ترجمه عباسی، ج 2، ص186
@cafe_andishe95
- این ملکه گرجی پس از مرگ همسرش، راهبه شد. کتایون که مادر تهمورث بود با تجمل عظیم و تحف بی نظیر به دربار شاه عباس آمد و تقاضای عفو فرزندانش را نمود و برای تسکین غضب شاه، خود را بنده و تسلیم فرمان شاه ساخت. کتایون با وجود سالخوردگی هنوز هم زیبا بود و شاه عباس مفتون و عاشقش گشت، لذا به کتایون پیشنهاد کرد که اسلام بیاورد و به عقد وی درآید، اما کتایون نپذیرفت. شاه عباس، سخت برآشفت و کتایون را به زندان انداخت و دو نواده وی را خواجه(=اخته) کرد. کتایون سالیان دراز در زندان ماند و پس از فتح سراسر گرجستان بدست شاه عباس در سال 1624م به طرز وحشیانه ای کشته شد. شاه عباس به امامقلی خان دستور داد که به هر طریق ممکن کتایون را مجبور به پذیرش اسلام کند و از هیچگونه زجر و شکنجه خودداری ننماید. کتایون، 8سال شلاق و آتش و آهن و شکنجه و فجایع شنیع صفویان را تحمل کرد و در نهایت روی شعله ذغالهای افروخته جان سپرد. جلادان صفوی جسدش را به میان خاکروبه و زباله ها افکندند.
- منبع : سیاحتنامه شاردن، ترجمه عباسی، ج 2، ص186
@cafe_andishe95
🗳در قرن بیستم مفهوم دموکراسی از مفهوم دولت مقید و مشروط به قانون جداییناپذیر شده است.
برخلاف نظر فلاسفهی کلاسیک، دموکراسی به مفهوم حکومت اکثریت لزوماً ضد استبداد و خودکامگی نیست؛ و همانطور که استبداد اقلیت وجود دارد استبداد اکثریت هم ممکن است.
در مقابل، حکومت قانون مانع از استبداد فرد و اقلیت و اکثریت میشود. کار ویژهی قانون تعیین حدود و اختیارات حکام و حقوق شهروندان است.
🖇تفکیک روشن و حداقلی از قوا، به موجب قانون، یکی از پشتوانههای اصلی حکومت قانونی است؛ هر چند نمیتوان اصل تفکیک قوا را از مفهوم دموکراسی به معنای ارادهی حاکمه و تقسیمناپذیر مردم استنتاج کرد. از دیدگاه متفکرانی که دموکراسی را حکومت مقید و مشورط به قانون میدانند، دموکراسی در معنای کلاسیک حاکمیت مردم (یا اکثریت) متمایل به نوعی توتالیتاریسم است.
➖در مقابل، دموکراتهای رادیکال همواره دموکراسی را به معنی حکومت ارادهی عمومی یا حاکمیت مردم گرفتهاند؛ و بر آرمانهایی چون عدالت، برابری، و آزادی تأکید کردهاند. با این حال، این دو تعبیر از دموکراسی قابل جمع و سازشپذیرند؛ به این معنی که بر طبق مفهوم اصلی و اولیهی دموکراسی، دولت باید مقید و مشروط به قانون موضوعهای باشد که از ارادهی حاکمهی مردم ناشی شود.
قانون قاعدتاً نباید محدودیتی بر ارادهی حاکمهی مردم بهشمار آید، زیرا مردم باید بتوانند به موجب قوهی مؤسس خود قانون را تغییر دهند. بدینسان مفهوم دولت مقید به قانون گرچه از نظریات حقوقی لیبرالهای قرن نوزدهم منتج شده است، در قرن بیستم از لوازم اصلی دموکراسی بهشمار میآید.
⭕️بهطور کلی مفهوم دموکراسی را میتوان در چند اصل اساسی خلاصه کرد که مهمترین آنها عبارتاند از:
نشئت گرفتن قدرت و قانون از ارادهی مردم؛
آزادی بیان افکار عمومی و اتکا حکومت به آن؛ وجود شیوههای مشخص برای بروز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی؛
اصل حکومت اکثریت عددی در مسائل مورد اختلاف در افکار عمومی مشروط به وجود تساهل و مدارای سیاسی؛ محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق و آزادیهای فردی و گروهی؛ تکثر و تعدد گروهها و منافع و ارزشهای اجتماعی؛ امکان بحث عمومی و مبادلهی آزاد افکار دربارهی مسائل سیاسی و قدرتمندی جامعهی مدنی؛ اصل نسبیت اخلاق و ارزشها؛ تساهل در برابر عقاید مختلف و مخالف؛ برابری سیاسی گروههای اجتماعی از لحاظ دسترسی به قدرت؛
📖📚تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، جلد دوم؛ لیبرالیسم و محافظهکاری، حسین بشیریه، تهران: نشر نی، ۱۳۷٨.
@cafe_andishe95
برخلاف نظر فلاسفهی کلاسیک، دموکراسی به مفهوم حکومت اکثریت لزوماً ضد استبداد و خودکامگی نیست؛ و همانطور که استبداد اقلیت وجود دارد استبداد اکثریت هم ممکن است.
در مقابل، حکومت قانون مانع از استبداد فرد و اقلیت و اکثریت میشود. کار ویژهی قانون تعیین حدود و اختیارات حکام و حقوق شهروندان است.
🖇تفکیک روشن و حداقلی از قوا، به موجب قانون، یکی از پشتوانههای اصلی حکومت قانونی است؛ هر چند نمیتوان اصل تفکیک قوا را از مفهوم دموکراسی به معنای ارادهی حاکمه و تقسیمناپذیر مردم استنتاج کرد. از دیدگاه متفکرانی که دموکراسی را حکومت مقید و مشورط به قانون میدانند، دموکراسی در معنای کلاسیک حاکمیت مردم (یا اکثریت) متمایل به نوعی توتالیتاریسم است.
➖در مقابل، دموکراتهای رادیکال همواره دموکراسی را به معنی حکومت ارادهی عمومی یا حاکمیت مردم گرفتهاند؛ و بر آرمانهایی چون عدالت، برابری، و آزادی تأکید کردهاند. با این حال، این دو تعبیر از دموکراسی قابل جمع و سازشپذیرند؛ به این معنی که بر طبق مفهوم اصلی و اولیهی دموکراسی، دولت باید مقید و مشروط به قانون موضوعهای باشد که از ارادهی حاکمهی مردم ناشی شود.
قانون قاعدتاً نباید محدودیتی بر ارادهی حاکمهی مردم بهشمار آید، زیرا مردم باید بتوانند به موجب قوهی مؤسس خود قانون را تغییر دهند. بدینسان مفهوم دولت مقید به قانون گرچه از نظریات حقوقی لیبرالهای قرن نوزدهم منتج شده است، در قرن بیستم از لوازم اصلی دموکراسی بهشمار میآید.
⭕️بهطور کلی مفهوم دموکراسی را میتوان در چند اصل اساسی خلاصه کرد که مهمترین آنها عبارتاند از:
نشئت گرفتن قدرت و قانون از ارادهی مردم؛
آزادی بیان افکار عمومی و اتکا حکومت به آن؛ وجود شیوههای مشخص برای بروز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی؛
اصل حکومت اکثریت عددی در مسائل مورد اختلاف در افکار عمومی مشروط به وجود تساهل و مدارای سیاسی؛ محدود بودن اعمال قدرت حکومتی به رعایت حقوق و آزادیهای فردی و گروهی؛ تکثر و تعدد گروهها و منافع و ارزشهای اجتماعی؛ امکان بحث عمومی و مبادلهی آزاد افکار دربارهی مسائل سیاسی و قدرتمندی جامعهی مدنی؛ اصل نسبیت اخلاق و ارزشها؛ تساهل در برابر عقاید مختلف و مخالف؛ برابری سیاسی گروههای اجتماعی از لحاظ دسترسی به قدرت؛
📖📚تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، جلد دوم؛ لیبرالیسم و محافظهکاری، حسین بشیریه، تهران: نشر نی، ۱۳۷٨.
@cafe_andishe95
💡وفاداری ملی🌏
کشورهای دموکراتیک هستی خود را مدیون وفاداری ملی هستند- وفاداری که ظاهراً حکومت و مخالفان، تمامی احزاب سیاسی و رأیدهندگان بهعنوان یک کل در آن سهیماند.
🗽هرجا که تجربه ملیت ضعیف یا ناموجود شده است، دموکراسی نتوانسته نضج بگیرد، زیرا با نبود وفاداری ملی مخالفت با حکومت یک تهدید تلقی میشود، و مخالفان سیاسی هیچ وجه مشترکی پیدا نمیکنند.
اما هر جا ایده ملت در معرض حمله قرار گیرد- یا بهعنوان شکلی از وحدت اجتماعی شبیه به نیاکان نادیده گرفته شود، یا حتی بهعنوان علت جنگ و منازعه محکوم شود، تا با اشکال آگاهانهتر و فراگیرتر قلمروی قدرت جایگزین یا تقسیم شود.
ما در اروپا در نقطه عطف تاریخی قرار داریم. مجالس و نظامهای حقوقیمان هنوز حاکمیت سرزمینی دارند. آنها کماکان با الگوهای تاریخی استقراری همخوانی دارند که فرانسویان، آلمانیها، اسپانیاییها، بریتانیاییها و ایتالیاییها را به گفتن “ما” و وقوف به این نکته که منظورشان چه کسی است سوق دهند.
برای بهبود اختیارات قانونی و رویههای اجرایی شکلدهنده به دولتهای ملی اروپایی فرصت هست.
🔻در عین حال، این فرآیند به این امر منجر شده است که حاکمیت فعلی، پارلمانها و دادگاههای ما را تصاحب کنند، مرزهای میان حوزههای اقتدارمان را از بین ببرد، اتباع اروپایی را در یک مشارکت بیمعنای تاریخی، نه وحدت از طریق زبان، مذهب، آداب و رسوم، حاکمیت و قانون به ارث رسیده، مضمحل کند.
ما باید انتخاب کنیم که آیا با شرایط جدید پیش برویم، یا به حاکمیت آشنا و فرسوده دولت ملی سرزمینی بازگردیم. با این حال، نخبگان سیاسی ما به گونهای صحبت و رفتار میکنند که گویی هیچ ]حق[ انتخابی وجود ندارد.
آنها یک فرآیند گریزناپذیر و تغییرات برگشتناپذیر را ترجیح میدهند، و، درحالیکه گاهی آماده تشخیص مسیر “سریع” از مسیر “کند” در آینده هستند، در ذهن خود میپندارند که در این مسیر به همان مقصد میرسند- مقصد حکومت گذار، تحت نظام قانون عرفی، که در آن وفاداری ملی به هیچوجه در مقایسه با حمایت از تیم فوتبال محلی، محلی از اعراب ندارد.
📚📖فلسفه سیاسی، راجر اسکروتن (فیلسوف محافظه کار لیبرال)
@cafe_andishe95
کشورهای دموکراتیک هستی خود را مدیون وفاداری ملی هستند- وفاداری که ظاهراً حکومت و مخالفان، تمامی احزاب سیاسی و رأیدهندگان بهعنوان یک کل در آن سهیماند.
🗽هرجا که تجربه ملیت ضعیف یا ناموجود شده است، دموکراسی نتوانسته نضج بگیرد، زیرا با نبود وفاداری ملی مخالفت با حکومت یک تهدید تلقی میشود، و مخالفان سیاسی هیچ وجه مشترکی پیدا نمیکنند.
اما هر جا ایده ملت در معرض حمله قرار گیرد- یا بهعنوان شکلی از وحدت اجتماعی شبیه به نیاکان نادیده گرفته شود، یا حتی بهعنوان علت جنگ و منازعه محکوم شود، تا با اشکال آگاهانهتر و فراگیرتر قلمروی قدرت جایگزین یا تقسیم شود.
ما در اروپا در نقطه عطف تاریخی قرار داریم. مجالس و نظامهای حقوقیمان هنوز حاکمیت سرزمینی دارند. آنها کماکان با الگوهای تاریخی استقراری همخوانی دارند که فرانسویان، آلمانیها، اسپانیاییها، بریتانیاییها و ایتالیاییها را به گفتن “ما” و وقوف به این نکته که منظورشان چه کسی است سوق دهند.
برای بهبود اختیارات قانونی و رویههای اجرایی شکلدهنده به دولتهای ملی اروپایی فرصت هست.
🔻در عین حال، این فرآیند به این امر منجر شده است که حاکمیت فعلی، پارلمانها و دادگاههای ما را تصاحب کنند، مرزهای میان حوزههای اقتدارمان را از بین ببرد، اتباع اروپایی را در یک مشارکت بیمعنای تاریخی، نه وحدت از طریق زبان، مذهب، آداب و رسوم، حاکمیت و قانون به ارث رسیده، مضمحل کند.
ما باید انتخاب کنیم که آیا با شرایط جدید پیش برویم، یا به حاکمیت آشنا و فرسوده دولت ملی سرزمینی بازگردیم. با این حال، نخبگان سیاسی ما به گونهای صحبت و رفتار میکنند که گویی هیچ ]حق[ انتخابی وجود ندارد.
آنها یک فرآیند گریزناپذیر و تغییرات برگشتناپذیر را ترجیح میدهند، و، درحالیکه گاهی آماده تشخیص مسیر “سریع” از مسیر “کند” در آینده هستند، در ذهن خود میپندارند که در این مسیر به همان مقصد میرسند- مقصد حکومت گذار، تحت نظام قانون عرفی، که در آن وفاداری ملی به هیچوجه در مقایسه با حمایت از تیم فوتبال محلی، محلی از اعراب ندارد.
📚📖فلسفه سیاسی، راجر اسکروتن (فیلسوف محافظه کار لیبرال)
@cafe_andishe95
♨️بزرگترین خطای ما در فهم نظام سرمایه داری این است که نفهمیدیم جامعه سرمایه داری نه به معنی سلطه سرمایه دار بلکه به معنای سلطه مصرف کنندگان است.
💰ذلیل بودن مصرف کننده در جامعه امروز نتیجه یک عمر کاپیتالیسم ستیزی ما است.
کاپیتالیسم ستیزی ناگزیر به مصرف کننده ستیزی می انجامد.
فراسرمایه
@cafe_andishe95
💰ذلیل بودن مصرف کننده در جامعه امروز نتیجه یک عمر کاپیتالیسم ستیزی ما است.
کاپیتالیسم ستیزی ناگزیر به مصرف کننده ستیزی می انجامد.
فراسرمایه
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
♨️بزرگترین خطای ما در فهم نظام سرمایه داری این است که نفهمیدیم جامعه سرمایه داری نه به معنی سلطه سرمایه دار بلکه به معنای سلطه مصرف کنندگان است. 💰ذلیل بودن مصرف کننده در جامعه امروز نتیجه یک عمر کاپیتالیسم ستیزی ما است. کاپیتالیسم ستیزی ناگزیر به مصرف…
🔸شرّی به نام عدالت اجتماعی ( سوسیالیسم) ، عامل عقب ماندگی و فقر و دیکتاتوری کشورها
◾️چیزی شبیه معجزه در آرژانتین رخ داده است .تورم ماهانه که در دسامبر گذشته ، موقع آمدن خاویر میلی لیبرتارین، به ۲۵ درصد رسیده بود، در ماه مه ۲۰۲۴،به زیر پنج درصد رسید. مردم آرژانتین با رأی به خاویر میلی علیه مفهوم «عدالت اجتماعی» و دولت مداخله گر به پا خاستند و نتیجه گرفتند.
◾️دو مفهوم «برابری »و «آزادی» در کانون نزاع سوسیالیست ها و لیبرالها قرار دارد. سوسیالیست ها برابری را بر آزادی ترجیح می دهند و لیبرالها آزادی را برتر از برابری می دانند. از دید سوسیالیست ها برابری یعنی بازتوزیع درآمدها . اما از دید لیبرالها برابری یعنی « برابری در مقابل قانون» نه برابری در درآمد.
◾️زیباترین و گیراترین شعار مخالفان لیبرالیسم ، «عدالت اجتماعی» است. عدالت اجتماعی یعنی قسمتی از درآمد افراد موفق را بگیریم و به افراد ناموفق بدهیم. چنداتفاق مهم می افتد : اولا انگیزه افراد موفق برای تولید ثروت و نو آوری از بین می رود یا کاهش می یابد. دوم اینکه بخشی از جامعه به خدمات دولتی معتاد می شوند . سوم اینکه برای بازتوزیع ثروت نیاز به دولت بزرگ و مداخله گر پیدا می شود و چهارم اینکه فساد و دزدی در سیستم دولتی افزایش می یابد.
◾️علاوه بر کاهش خلاقیت و نو آوری ، ایجاد یک طبقه مفتخوار حامی دولت ، دولت اقتدارگرا و افزایش فساد و رانت در سیستم مبتنی بر عدالت اجتماعی، کارآفرین ها و افراد موفق از این کشورها می گریزند و صاحبان سرمایه، سرمایه خود را خارج می کنند. نتیجه نهایی اجرای عدالت اجتماعی، کاهش تولید ناخالص داخلی ،عقب ماندگی تکنولوژی و انواع محدودیتها از طریق وضع قوانین است.
◾️لیبرالیسم طرفدار آزادی فرد در برابر دولت و احترام به مالکیت است. لیبرالها هم به برابری اعتقاد دارند اما «برابری در برابر قانون» و «برابری فرصت ها »، نه برابری در توزیع ثروت. در لیبرال دمکراسی ها حمایت های اجتماعی شامل حال افرادی می شود که توانایی کارکردن ندارند یا درآمدشان از حدی پایین تر است.
◾️در نظام های لیبرالی دولت کوچک است . وظیفه دولت حفظ فضای رقابتی بین تولید کنندگان و انواع و اقسام حرفه ها و شرکتها از طریق جلوگیری از انحصار و تشکیل کارتل تولید کنندگان و ایجاد امنیت و اجرای قانون است. رقابت بین تولیدکنندگان باعث پایین آمدن قیمت و احترام به مشتری و به سود مصرف کننده است.
◾️اجرای عدالت اجتماعی( توزیع پول و کالا ) توسط دولت ، بدون محدود کردن آزادی افراد، میسر نیست. به همان درجه که اختیارات دولت در توزیع ثروت افزون تر شود، دیکتاتوری و فقر و فساد بیشتر می شود. در نظام های سوسیالیستی و کمونیستی مانند شوروی سابق ، کوبا ، کره شمالی ، ونزوئلا، فقر و فساد و دیکتاتوری بیداد می کرد و می کند. رژیم های کمونیستی و سوسیالیستی به همان درجه که قواعد بازار آزاد و کاپیتالیسم را بپذیرند، از نظر اقتصادی پیشرفت می کنند ( چین و ویتنام )
◾️افزایش قدرت دولت ، کُند شدن پیشرفت و کاهش درآمد و ثروت ملی به زیان همه ، حتی کسانی است که از سوبسید و مزایای اجتماعی نظام استفاده می کنند. نظام های کمونیستی و سوسیالیستی فقر را به مساوات تقسیم می کنند. در ایران دولت با شعار حمایت از مستضعفان چنان گسترش یافته که کل زندگی شهروندان را رقم میزند و همه اسیر دولتیم.مردمی که از اتوپیای دولتگرایی برهند، مزد روشنبینی و عقلانیت خود را زود میستانند. شاید مردم ما هم روزی پذیرفتند که عدالت اجتماعی یعنی سوسیالیسم در همه اشکال آن ایدهای ناعادلانه است.
نجات بهرامی
- ارسالی و یادداشت مهمان
@cafe_andishe95
◾️چیزی شبیه معجزه در آرژانتین رخ داده است .تورم ماهانه که در دسامبر گذشته ، موقع آمدن خاویر میلی لیبرتارین، به ۲۵ درصد رسیده بود، در ماه مه ۲۰۲۴،به زیر پنج درصد رسید. مردم آرژانتین با رأی به خاویر میلی علیه مفهوم «عدالت اجتماعی» و دولت مداخله گر به پا خاستند و نتیجه گرفتند.
◾️دو مفهوم «برابری »و «آزادی» در کانون نزاع سوسیالیست ها و لیبرالها قرار دارد. سوسیالیست ها برابری را بر آزادی ترجیح می دهند و لیبرالها آزادی را برتر از برابری می دانند. از دید سوسیالیست ها برابری یعنی بازتوزیع درآمدها . اما از دید لیبرالها برابری یعنی « برابری در مقابل قانون» نه برابری در درآمد.
◾️زیباترین و گیراترین شعار مخالفان لیبرالیسم ، «عدالت اجتماعی» است. عدالت اجتماعی یعنی قسمتی از درآمد افراد موفق را بگیریم و به افراد ناموفق بدهیم. چنداتفاق مهم می افتد : اولا انگیزه افراد موفق برای تولید ثروت و نو آوری از بین می رود یا کاهش می یابد. دوم اینکه بخشی از جامعه به خدمات دولتی معتاد می شوند . سوم اینکه برای بازتوزیع ثروت نیاز به دولت بزرگ و مداخله گر پیدا می شود و چهارم اینکه فساد و دزدی در سیستم دولتی افزایش می یابد.
◾️علاوه بر کاهش خلاقیت و نو آوری ، ایجاد یک طبقه مفتخوار حامی دولت ، دولت اقتدارگرا و افزایش فساد و رانت در سیستم مبتنی بر عدالت اجتماعی، کارآفرین ها و افراد موفق از این کشورها می گریزند و صاحبان سرمایه، سرمایه خود را خارج می کنند. نتیجه نهایی اجرای عدالت اجتماعی، کاهش تولید ناخالص داخلی ،عقب ماندگی تکنولوژی و انواع محدودیتها از طریق وضع قوانین است.
◾️لیبرالیسم طرفدار آزادی فرد در برابر دولت و احترام به مالکیت است. لیبرالها هم به برابری اعتقاد دارند اما «برابری در برابر قانون» و «برابری فرصت ها »، نه برابری در توزیع ثروت. در لیبرال دمکراسی ها حمایت های اجتماعی شامل حال افرادی می شود که توانایی کارکردن ندارند یا درآمدشان از حدی پایین تر است.
◾️در نظام های لیبرالی دولت کوچک است . وظیفه دولت حفظ فضای رقابتی بین تولید کنندگان و انواع و اقسام حرفه ها و شرکتها از طریق جلوگیری از انحصار و تشکیل کارتل تولید کنندگان و ایجاد امنیت و اجرای قانون است. رقابت بین تولیدکنندگان باعث پایین آمدن قیمت و احترام به مشتری و به سود مصرف کننده است.
◾️اجرای عدالت اجتماعی( توزیع پول و کالا ) توسط دولت ، بدون محدود کردن آزادی افراد، میسر نیست. به همان درجه که اختیارات دولت در توزیع ثروت افزون تر شود، دیکتاتوری و فقر و فساد بیشتر می شود. در نظام های سوسیالیستی و کمونیستی مانند شوروی سابق ، کوبا ، کره شمالی ، ونزوئلا، فقر و فساد و دیکتاتوری بیداد می کرد و می کند. رژیم های کمونیستی و سوسیالیستی به همان درجه که قواعد بازار آزاد و کاپیتالیسم را بپذیرند، از نظر اقتصادی پیشرفت می کنند ( چین و ویتنام )
◾️افزایش قدرت دولت ، کُند شدن پیشرفت و کاهش درآمد و ثروت ملی به زیان همه ، حتی کسانی است که از سوبسید و مزایای اجتماعی نظام استفاده می کنند. نظام های کمونیستی و سوسیالیستی فقر را به مساوات تقسیم می کنند. در ایران دولت با شعار حمایت از مستضعفان چنان گسترش یافته که کل زندگی شهروندان را رقم میزند و همه اسیر دولتیم.مردمی که از اتوپیای دولتگرایی برهند، مزد روشنبینی و عقلانیت خود را زود میستانند. شاید مردم ما هم روزی پذیرفتند که عدالت اجتماعی یعنی سوسیالیسم در همه اشکال آن ایدهای ناعادلانه است.
نجات بهرامی
- ارسالی و یادداشت مهمان
@cafe_andishe95
🟥شارلاتانیسم دموکراتها و چپ ها!
در خبرها آمده:اگر کامالا هریس به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، متعهد می شود که صدها میلیون دلار برای ساخت دیوار در امتداد مرز جنوبی هزینه کند - پروژه ای که او زمانی با آن مخالف بود و در دوران دولت ترامپ آن را "غیر آمریکایی" خواند.
چپها و دموکراتها پیش از این ساخت دیوار مرزی را مساوی فاشیسم قلمداد میکردند.
حالا خود هریس هم به فاشیسم گرویده!!
ضمن اینکه خود هریس مسئول بر طرف کردن مشکلات مرزی بود که مطلقاً شکست خورد و صدای اعتراض همه بلند شد.
حالا با وقاحت تمام همان ایده ترامپ را که فاشیستی میخواندند را سرقت کرده و برای فریب رای دهنده ها استفاده میکند!
این نشانگر بی پایه و بی مبنا بودن اتهامات احمقانه دموکراتها به ترامپ بود که حتی منجر به ترور شدن او شد.
وقتی مدام در مورد هیتلر و فاشیست بودن یک پرزیدنت سابق دروغپردازی کنید این خطر پیش می آید که کسی هم قصد کشتن او را پیدا کند.
اتهام فاشیست هم مثل اکثر اتهامات دموکراتها و چپها تنها یک لیبل و برچسب برای نابود کردن طرف ملیگرا است و از اساس دروغین است.
و از قضا این رفتارهای تمامیت خواه حزبی دموکراتها و چپها خود نشانی از فاشیسم در این گروه است که مخالفی بر نمی تابند و از شیوه های کثیف علیه او استفاده میکنند
@cafe_andishe95
در خبرها آمده:اگر کامالا هریس به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، متعهد می شود که صدها میلیون دلار برای ساخت دیوار در امتداد مرز جنوبی هزینه کند - پروژه ای که او زمانی با آن مخالف بود و در دوران دولت ترامپ آن را "غیر آمریکایی" خواند.
چپها و دموکراتها پیش از این ساخت دیوار مرزی را مساوی فاشیسم قلمداد میکردند.
حالا خود هریس هم به فاشیسم گرویده!!
ضمن اینکه خود هریس مسئول بر طرف کردن مشکلات مرزی بود که مطلقاً شکست خورد و صدای اعتراض همه بلند شد.
حالا با وقاحت تمام همان ایده ترامپ را که فاشیستی میخواندند را سرقت کرده و برای فریب رای دهنده ها استفاده میکند!
این نشانگر بی پایه و بی مبنا بودن اتهامات احمقانه دموکراتها به ترامپ بود که حتی منجر به ترور شدن او شد.
وقتی مدام در مورد هیتلر و فاشیست بودن یک پرزیدنت سابق دروغپردازی کنید این خطر پیش می آید که کسی هم قصد کشتن او را پیدا کند.
اتهام فاشیست هم مثل اکثر اتهامات دموکراتها و چپها تنها یک لیبل و برچسب برای نابود کردن طرف ملیگرا است و از اساس دروغین است.
و از قضا این رفتارهای تمامیت خواه حزبی دموکراتها و چپها خود نشانی از فاشیسم در این گروه است که مخالفی بر نمی تابند و از شیوه های کثیف علیه او استفاده میکنند
@cafe_andishe95