⚫️تعبیر اشتباه و پیشامدرن نیچه از آزادی✖️
در کتاب غروب بتان نیچه بدون هیچ پرده پوشی و ابهام در پاسخ به سوال "آزادی چیست؟"پاسخ های هولناکی می دهد که مشخص میکند چه درک واپسگرایی از آزادی داشته.وقتی آلترناتیو او چنین بر خطا و محقر است مشخص است که نقدهای او به آزادی مدرن تا چه پایه می تواند معتبر باشد.
در کنه اندیشه او نوعی خواست حیوانی-غریزی برایِ دلبخواهِ خود رفتار کردن دیده میشود که اساسا پدیده ای غیر تمدنی است.زیرا زندگی جمعی انسانهای متمدن غریزه و خواست مطلقاً خودخواهانه بشر را به حق لگام می زند.از طرفی بی تفاوتی به رنج و دردِ غیر، ضد بشری است و دارایِ قوه سمپاتی بودن، حیاتی و ویژگی مهم و ضروری زیست بشر اجتماعی است که زندگی را تسهیل کرده و بهبود بخشیده.
🔻در نازلترین بخش متن آزادی را قربانی کردن دیگران برای غایت خویش می داند،که با بربریت و توحش قرابت دارد و ضد تمدنی است.چگونه روشنفکران می توانند با خواندن این مواضع او را نکوهش نکنند؟!
📍در سخنانی نژادگرا و زنستیز این رفاه را به زنان و انگلیسیها در کنار مسیحی و عطار!نسبت داده.
او با مغلطه این کجرفتاریها را بهایی میداند که باید برای مثلاً" آزادی"پرداخت شود!دلیلی بزه کارانه و ناصواب.
آزادی ای که چارچوب اخلاقی و حقوقی نداشته باشد مساوی توحش و قانون جنگل است.
📍و اینجا نیز بندگی و بردگی تلویحاً تایید شده.
الگوی او نیز که جولیوس سزار دیکتاتور مادام العمر و خونریز رومی معرفی شده.
خصومت کور او با دموکراسی هم منشا از جهالتش دارد که آن را روسویی و در برابری مطلق میفهمد و از امکانات آزادی و خودمختاری درون دموکراسی چنانکه الکسی توکویل تحلیل کرده بی اطلاع بوده.
نهاد های آزادیخواه به صراحت رد کرده و غریزه تبه کارانه و ضایع کننده حقوق دیگران که مبتنی بر تبعیض است را در جایگاه برتری قرار میدهد و با مغلطه هزینه لازم برای ساختن چنان آدمهایی می داند:
➖➖🔻➖
«اصلاً آزادی چیست؟
داشتن گونه ای خواست پاسخگوی به خویشتن نگاه داشت فاصله ای که ما را از هم جدا میکند
بی تفاوت شدن به اندوه ها، به دشواریها، به ناداریها و حتی به زندگی است
آمادگی قربانی کردن انسانها بهر غایت خویش بی آنکه خویشتن را جدا کنیم آزادی یعنی آنکه غریزه های نفسانی غریزه های شادی بخش پیکار و پیروزی بر هر چه غریزه دیگر چیره شود برای نمونه بر غریزه «نیکبختی انسان آزاد شده انسانی که جانش رسته وارستگان روحی چنین رفاه نفرت انگیزی را تا چه مایه زیر گامهاشان پامال می کنند
رفاهی که عطارها، مسیحیان، زنان، انگلیسی ها و دیگر هواخواهان مردم سالاری بس آن را آرزو می کنند.
انسان آزاد منش پیکارگر است اما با کدامین سنجه می توان آزادی کسان و گروه مردمان را بر سنجید؟ با پایداری که باید ورزید و به آن رنجی که باید به بهای بر جای ماندن در بالا پرداخت نمونه برتر انسان آزادمنش را می باید در آنجا جست، آنجایی که همواره نیرومندترین پایمردیها می باید در هم شکسته شود در پنج گامي زورمداری، حتی در آستانه خطر بندگی البته چنین رخدادی از نظرگاه فیزیولوژیکی راست می آید، اگر مراد از زور مداری غرایز هول انگیز و نامهربانانه ای باشد که بیشترین دستگاهمندی و نیرومندی را به انسان بر می نهد که البته به عنوان بهترین نمونه میتوان از ژول سزار نام برد - از نظرگاه سیاسی نیز راست می آید همین بس که هم نگاهی به تاریخ داشته باشیم ملتهایی که ارزشی داشتهاند ملتهایی که ارزشی به دست آورده اند، هرگز چنین ارزشهایی را با چنگ آویختن به نهادهای آزادیخواهی به کف نیاورده اند بلکه خطرهای هولناک از آنان چیزی بایسته نکوداشت بر ساخته است چنین مهلکه ای که به تنهایی شناخت سرچشمه هامان فضیلتهامان شیوه های بازدارندگیمان و سرانجام جانهامان را به ما باز شناسانده است...»(غروب بتان)
@cafe_andishe95
در کتاب غروب بتان نیچه بدون هیچ پرده پوشی و ابهام در پاسخ به سوال "آزادی چیست؟"پاسخ های هولناکی می دهد که مشخص میکند چه درک واپسگرایی از آزادی داشته.وقتی آلترناتیو او چنین بر خطا و محقر است مشخص است که نقدهای او به آزادی مدرن تا چه پایه می تواند معتبر باشد.
در کنه اندیشه او نوعی خواست حیوانی-غریزی برایِ دلبخواهِ خود رفتار کردن دیده میشود که اساسا پدیده ای غیر تمدنی است.زیرا زندگی جمعی انسانهای متمدن غریزه و خواست مطلقاً خودخواهانه بشر را به حق لگام می زند.از طرفی بی تفاوتی به رنج و دردِ غیر، ضد بشری است و دارایِ قوه سمپاتی بودن، حیاتی و ویژگی مهم و ضروری زیست بشر اجتماعی است که زندگی را تسهیل کرده و بهبود بخشیده.
🔻در نازلترین بخش متن آزادی را قربانی کردن دیگران برای غایت خویش می داند،که با بربریت و توحش قرابت دارد و ضد تمدنی است.چگونه روشنفکران می توانند با خواندن این مواضع او را نکوهش نکنند؟!
📍در سخنانی نژادگرا و زنستیز این رفاه را به زنان و انگلیسیها در کنار مسیحی و عطار!نسبت داده.
او با مغلطه این کجرفتاریها را بهایی میداند که باید برای مثلاً" آزادی"پرداخت شود!دلیلی بزه کارانه و ناصواب.
آزادی ای که چارچوب اخلاقی و حقوقی نداشته باشد مساوی توحش و قانون جنگل است.
📍و اینجا نیز بندگی و بردگی تلویحاً تایید شده.
الگوی او نیز که جولیوس سزار دیکتاتور مادام العمر و خونریز رومی معرفی شده.
خصومت کور او با دموکراسی هم منشا از جهالتش دارد که آن را روسویی و در برابری مطلق میفهمد و از امکانات آزادی و خودمختاری درون دموکراسی چنانکه الکسی توکویل تحلیل کرده بی اطلاع بوده.
نهاد های آزادیخواه به صراحت رد کرده و غریزه تبه کارانه و ضایع کننده حقوق دیگران که مبتنی بر تبعیض است را در جایگاه برتری قرار میدهد و با مغلطه هزینه لازم برای ساختن چنان آدمهایی می داند:
➖➖🔻➖
«اصلاً آزادی چیست؟
داشتن گونه ای خواست پاسخگوی به خویشتن نگاه داشت فاصله ای که ما را از هم جدا میکند
بی تفاوت شدن به اندوه ها، به دشواریها، به ناداریها و حتی به زندگی است
آمادگی قربانی کردن انسانها بهر غایت خویش بی آنکه خویشتن را جدا کنیم آزادی یعنی آنکه غریزه های نفسانی غریزه های شادی بخش پیکار و پیروزی بر هر چه غریزه دیگر چیره شود برای نمونه بر غریزه «نیکبختی انسان آزاد شده انسانی که جانش رسته وارستگان روحی چنین رفاه نفرت انگیزی را تا چه مایه زیر گامهاشان پامال می کنند
رفاهی که عطارها، مسیحیان، زنان، انگلیسی ها و دیگر هواخواهان مردم سالاری بس آن را آرزو می کنند.
انسان آزاد منش پیکارگر است اما با کدامین سنجه می توان آزادی کسان و گروه مردمان را بر سنجید؟ با پایداری که باید ورزید و به آن رنجی که باید به بهای بر جای ماندن در بالا پرداخت نمونه برتر انسان آزادمنش را می باید در آنجا جست، آنجایی که همواره نیرومندترین پایمردیها می باید در هم شکسته شود در پنج گامي زورمداری، حتی در آستانه خطر بندگی البته چنین رخدادی از نظرگاه فیزیولوژیکی راست می آید، اگر مراد از زور مداری غرایز هول انگیز و نامهربانانه ای باشد که بیشترین دستگاهمندی و نیرومندی را به انسان بر می نهد که البته به عنوان بهترین نمونه میتوان از ژول سزار نام برد - از نظرگاه سیاسی نیز راست می آید همین بس که هم نگاهی به تاریخ داشته باشیم ملتهایی که ارزشی داشتهاند ملتهایی که ارزشی به دست آورده اند، هرگز چنین ارزشهایی را با چنگ آویختن به نهادهای آزادیخواهی به کف نیاورده اند بلکه خطرهای هولناک از آنان چیزی بایسته نکوداشت بر ساخته است چنین مهلکه ای که به تنهایی شناخت سرچشمه هامان فضیلتهامان شیوه های بازدارندگیمان و سرانجام جانهامان را به ما باز شناسانده است...»(غروب بتان)
@cafe_andishe95
🗽📄همه قدرت های حکومتی از قانون گذاری اجرایی و قضایی به نهاد قانون گذاری باز می گردد.
متمرکز نمودن این قدرتها در یک جا تعریف دقیق حکومت استبدادی است به اجرا درآوردن این قدرتها توسط گروهی از افراد و نه یک فرد از استبدادی بودن حکومت نمیکاهد ۱۷۳ مستبد قطعاً همان قدر سرکوبگرانه حکومت میکنند که یک نفر آنان که به این سخن مشکوکند نگاهی به جمهوری ونیز بیندازند.
این که آنها را خود انتخاب کرده باشیم فایده کمی برای مان در بردارد. ما برای یک استبداد انتخابی نبود که جنگیدیم.
ما برای حکومتی جنگیدیم که نه تنها برمبنای اصول آزادی بنا شده باشد، بلکه قدرتهای آن چنان میان چندین بخش به نحوی متعادل تقسیم شود که به هیچ یک اجازه ندهد بدون نظارت و مهار دیگران پا را از حیطه خود فراتر بگذارد.
🗽توماس جفرسون - یادداشتهای ایالت ویرجینیا
@cafe_andishe95
متمرکز نمودن این قدرتها در یک جا تعریف دقیق حکومت استبدادی است به اجرا درآوردن این قدرتها توسط گروهی از افراد و نه یک فرد از استبدادی بودن حکومت نمیکاهد ۱۷۳ مستبد قطعاً همان قدر سرکوبگرانه حکومت میکنند که یک نفر آنان که به این سخن مشکوکند نگاهی به جمهوری ونیز بیندازند.
این که آنها را خود انتخاب کرده باشیم فایده کمی برای مان در بردارد. ما برای یک استبداد انتخابی نبود که جنگیدیم.
ما برای حکومتی جنگیدیم که نه تنها برمبنای اصول آزادی بنا شده باشد، بلکه قدرتهای آن چنان میان چندین بخش به نحوی متعادل تقسیم شود که به هیچ یک اجازه ندهد بدون نظارت و مهار دیگران پا را از حیطه خود فراتر بگذارد.
🗽توماس جفرسون - یادداشتهای ایالت ویرجینیا
@cafe_andishe95
✖️امروز، تلاش دیگری برای ترور دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، در جریان یک تجمع انتخاباتی در باتلر، پنسیلوانیا صورت گرفت. بر اساس گزارشها، ترامپ از ناحیه گوش راست به ضرب گلوله مجروح شده است. این حادثه در حالی رخ داد که او در حال سخنرانی بود و پس از آن به آرامی به زمین افتاد. مهاجم و یکی از حضار در این حادثه کشته شدند و یک نفر دیگر نیز به شدت مجروح شد.
🇺🇸
این تنها یکی از چندین تلاش برای ترور ترامپ بوده است. در دوران ریاستجمهوری و حتی قبل از آن، چندین بار تلاشهای مختلفی برای جان او صورت گرفته است. از جمله مواردی که میتوان به آن اشاره کرد، شامل تلاش برای استفاده از لیفتراک برای برگرداندن ماشین ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۷ و ارسال نامههای آلوده به ریسین در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ است.
🗽تاکنون چهار رئیسجمهور ایالات متحده به طور موفقیتآمیز ترور شدهاند و چندین رئیسجمهور دیگر از تلاشهای ترور جان سالم به در بردهاند.
روسای جمهوری که ترور شدند:
۱. آبراهام لینکلن: در ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ توسط جان ویلکس بوث در تئاتر فورد به ضرب گلوله کشته شد. لینکلن در ۱۵ آوریل ۱۸۶۵ بر اثر جراحات درگذشت.
۲. جیمز ای. گارفیلد: در ۲ ژوئیه ۱۸۸۱ توسط چارلز جی. گیتو در ایستگاه قطار بالتیمور و پوتوماک در واشنگتن دی.سی به ضرب گلوله کشته شد. او در ۱۹ سپتامبر ۱۸۸۱ به علت عفونتهای ناشی از زخمهایش درگذشت.
۳. ویلیام مککینلی: در ۶ سپتامبر ۱۹۰۱ توسط لئون چولگوش در نمایشگاه پان-آمریکایی در بوفالو، نیویورک، به ضرب گلوله کشته شد. او در ۱۴ سپتامبر ۱۹۰۱ به علت گانگرین درگذشت.
۴. جان اف. کندی: در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در دالاس، تگزاس، توسط لی هاروی اسوالد به ضرب گلوله کشته شد.
🇺🇸
❌تلاشهای ناموفق برای ترور:
۱. اندرو جکسون: در ۳۰ ژانویه ۱۸۳۵، ریچارد لارنس دو بار به جکسون شلیک کرد ولی هر دو بار اسلحهاش گیر کرد و جکسون نجات یافت.
۲. تئودور روزولت: در ۱۴ اکتبر ۱۹۱۲، جان شرانک به او شلیک کرد، اما گلوله به یک جعبه عینک و دستنوشتهای برخورد کرد و او را نجات داد.
۳. فرانکلین دی. روزولت: در ۱۵ فوریه ۱۹۳۳، جوزپه زانگارا چندین گلوله به سمت او شلیک کرد، اما او آسیبی ندید.
۴. هری اس. ترومن: در ۱ نوامبر ۱۹۵۰، اسکار کولازو و گریسلیو تورسولا به خانه بلر که محل اقامت موقت ترومن بود حمله کردند. ترومن آسیبی ندید ولی یکی از مهاجمان و یک پلیس کشته شدند.
۵. جرالد فورد: در دو تلاش جداگانه در سپتامبر ۱۹۷۵ توسط لینت فروم و سارا جین مور به او شلیک شد، اما او آسیبی ندید.
۶. رونالد ریگان: در ۳۰ مارس ۱۹۸۱ توسط جان هینکلی جونیور به ضرب گلوله در واشنگتن دی.سی. مجروح شد، ولی نجات یافت.
۷. جورج دبلیو بوش: دو تلاش برای ترور او صورت گرفت، یکی در سال ۲۰۰۱ که روبرت پیکت به کاخ سفید شلیک کرد و دیگری در سال ۲۰۰۵ در تفلیس، گرجستان، که یک نارنجک به سمت او پرتاب شد ولی منفجر نشد.
این تلاشها نشاندهنده خطرات مستمر و تهدیدات علیه رؤسای جمهور ایالات متحده است. اما تلاش برای حذف فیزیکی در رقابتهای سیاسی به هیچوجه منحصر در ایالات متحده نیست و متاسفانه در اغلب کشورهای دنیا از جمله در ایران سابقه دارد.
(گفت و شنود)
🇺🇸
@cafe_andishe95
🇺🇸
این تنها یکی از چندین تلاش برای ترور ترامپ بوده است. در دوران ریاستجمهوری و حتی قبل از آن، چندین بار تلاشهای مختلفی برای جان او صورت گرفته است. از جمله مواردی که میتوان به آن اشاره کرد، شامل تلاش برای استفاده از لیفتراک برای برگرداندن ماشین ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۷ و ارسال نامههای آلوده به ریسین در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ است.
🗽تاکنون چهار رئیسجمهور ایالات متحده به طور موفقیتآمیز ترور شدهاند و چندین رئیسجمهور دیگر از تلاشهای ترور جان سالم به در بردهاند.
روسای جمهوری که ترور شدند:
۱. آبراهام لینکلن: در ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ توسط جان ویلکس بوث در تئاتر فورد به ضرب گلوله کشته شد. لینکلن در ۱۵ آوریل ۱۸۶۵ بر اثر جراحات درگذشت.
۲. جیمز ای. گارفیلد: در ۲ ژوئیه ۱۸۸۱ توسط چارلز جی. گیتو در ایستگاه قطار بالتیمور و پوتوماک در واشنگتن دی.سی به ضرب گلوله کشته شد. او در ۱۹ سپتامبر ۱۸۸۱ به علت عفونتهای ناشی از زخمهایش درگذشت.
۳. ویلیام مککینلی: در ۶ سپتامبر ۱۹۰۱ توسط لئون چولگوش در نمایشگاه پان-آمریکایی در بوفالو، نیویورک، به ضرب گلوله کشته شد. او در ۱۴ سپتامبر ۱۹۰۱ به علت گانگرین درگذشت.
۴. جان اف. کندی: در ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳ در دالاس، تگزاس، توسط لی هاروی اسوالد به ضرب گلوله کشته شد.
🇺🇸
❌تلاشهای ناموفق برای ترور:
۱. اندرو جکسون: در ۳۰ ژانویه ۱۸۳۵، ریچارد لارنس دو بار به جکسون شلیک کرد ولی هر دو بار اسلحهاش گیر کرد و جکسون نجات یافت.
۲. تئودور روزولت: در ۱۴ اکتبر ۱۹۱۲، جان شرانک به او شلیک کرد، اما گلوله به یک جعبه عینک و دستنوشتهای برخورد کرد و او را نجات داد.
۳. فرانکلین دی. روزولت: در ۱۵ فوریه ۱۹۳۳، جوزپه زانگارا چندین گلوله به سمت او شلیک کرد، اما او آسیبی ندید.
۴. هری اس. ترومن: در ۱ نوامبر ۱۹۵۰، اسکار کولازو و گریسلیو تورسولا به خانه بلر که محل اقامت موقت ترومن بود حمله کردند. ترومن آسیبی ندید ولی یکی از مهاجمان و یک پلیس کشته شدند.
۵. جرالد فورد: در دو تلاش جداگانه در سپتامبر ۱۹۷۵ توسط لینت فروم و سارا جین مور به او شلیک شد، اما او آسیبی ندید.
۶. رونالد ریگان: در ۳۰ مارس ۱۹۸۱ توسط جان هینکلی جونیور به ضرب گلوله در واشنگتن دی.سی. مجروح شد، ولی نجات یافت.
۷. جورج دبلیو بوش: دو تلاش برای ترور او صورت گرفت، یکی در سال ۲۰۰۱ که روبرت پیکت به کاخ سفید شلیک کرد و دیگری در سال ۲۰۰۵ در تفلیس، گرجستان، که یک نارنجک به سمت او پرتاب شد ولی منفجر نشد.
این تلاشها نشاندهنده خطرات مستمر و تهدیدات علیه رؤسای جمهور ایالات متحده است. اما تلاش برای حذف فیزیکی در رقابتهای سیاسی به هیچوجه منحصر در ایالات متحده نیست و متاسفانه در اغلب کشورهای دنیا از جمله در ایران سابقه دارد.
(گفت و شنود)
🇺🇸
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎙پیش از واکنش قوی ترامپ به ترورش
ریگان هم از جناح راست دو ماه بعد از سو قصد نافرجام در واکنش به صدای ترکیدن یک بادکنک گفت:
دلش برایم تنگ شد!
و بلافاصله به سخنرانیش ادامه داد😂
@cafe_andishe95
ریگان هم از جناح راست دو ماه بعد از سو قصد نافرجام در واکنش به صدای ترکیدن یک بادکنک گفت:
دلش برایم تنگ شد!
و بلافاصله به سخنرانیش ادامه داد😂
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاهین نژاد: علت محکومیت ایران در قرارداد کرسنت، اقدام غلط حسن روحانی بود
@cafe_andishe95
@cafe_andishe95
🚺تجربه به ما میگوید که هرگاه بشر قدمی در جهت پیشرفت برداشته است این قدم ملازم با ارتقای موقعیت اجتماعی زنان بوده است؛
از همین روست که تاریخدانان و
فیلسوفان اعتقاد دارند که در مجموع بهترین آزمون و محکمترین معیار برای سنجش میزان تمدن هر جامعه و هر عصر، موقعیت اجتماعی زنان است.
در همه دورههایی که بشر در مسیر پیشرفت و ترقی گام برداشته است، موقعیت زنان بهبود یافته و به تساوی با مردان نزدیک شده است.
⚜جان استوارت میل، انقیاد زنان، صفحه ۳۱.
استوارت میل و همسرش از پیشگامان لیبرال حقوق زنان بودند
@cafe_andishe95
از همین روست که تاریخدانان و
فیلسوفان اعتقاد دارند که در مجموع بهترین آزمون و محکمترین معیار برای سنجش میزان تمدن هر جامعه و هر عصر، موقعیت اجتماعی زنان است.
در همه دورههایی که بشر در مسیر پیشرفت و ترقی گام برداشته است، موقعیت زنان بهبود یافته و به تساوی با مردان نزدیک شده است.
⚜جان استوارت میل، انقیاد زنان، صفحه ۳۱.
استوارت میل و همسرش از پیشگامان لیبرال حقوق زنان بودند
@cafe_andishe95
📨سال ۲۰۰۰ است و شوروی به کمونیسم رسیده است.
🎰پسربچهای سکهای را در خیابان پیدا میکند، آن را به خانه میآورد و به مادرش نشان میدهد و میپرسد: «مادرجان، این چیست؟» مادرش نگاهی به سکه میاندازد و میگوید:
«پسرم، این سکه است، بیشتر مردم با این سکهها در مغازه، نان، گوشت و روغن میخریدند.»
پسر اینبار با تعجب بیشتر میپرسد: «نان، گوشت و روغن دیگر چیست، مادر جان؟»
به آن میخندم، ص ۱۹
✍️ میخائیل میلنیچینکو
آرسین
@cafe_andishe95
🎰پسربچهای سکهای را در خیابان پیدا میکند، آن را به خانه میآورد و به مادرش نشان میدهد و میپرسد: «مادرجان، این چیست؟» مادرش نگاهی به سکه میاندازد و میگوید:
«پسرم، این سکه است، بیشتر مردم با این سکهها در مغازه، نان، گوشت و روغن میخریدند.»
پسر اینبار با تعجب بیشتر میپرسد: «نان، گوشت و روغن دیگر چیست، مادر جان؟»
به آن میخندم، ص ۱۹
✍️ میخائیل میلنیچینکو
آرسین
@cafe_andishe95
🟥کارکنان چکا (سازمان امنیتی مخوف که لنین برای مبارزه با ضد انقلابها برپا کرد)سگی را برای یافتن اشیاء قیمتی و ارز خارجی تربیت کرده بودند.
یک روز به همراه سگ در خیابان داشتند قدم میزدند که سگ با دیدن مرد شیکپوشی شروع میکند به واقواق کردن. آن مرد را مورد بازرسی بدنی قرار میدهند و یک اسکناس خارجی پیدا میکنند که به طرز ماهرانهای در ته کیفش جاساز کرده بود.
پس از ضبط پول به همراه سگ به راهشان ادامه میدهند که ناگهان سگ به سمت زنی حملهور میشود. آن زن را هم مورد بازرسی بدنی قرار میدهند و چند قطعه برلیان را که در کمربندش جاساز کرده بود از او کشف و ضبط میکنند.
دوباره به راه میافتند که ناگهان سگ با دیدن کارگر بدبختی که لباسکار مندرس و روغنی به تن داشت شروع به واق واق میکند. کارگر بدبخت را هم مورد بازرسی بدنی قرار میدهند و یک دسته «اوراق قرضه» در جیبش کشف میکنند!
📗میخائیل میلنیچینکو .کتاب چکش و خنده
@cafe_andishe95
یک روز به همراه سگ در خیابان داشتند قدم میزدند که سگ با دیدن مرد شیکپوشی شروع میکند به واقواق کردن. آن مرد را مورد بازرسی بدنی قرار میدهند و یک اسکناس خارجی پیدا میکنند که به طرز ماهرانهای در ته کیفش جاساز کرده بود.
پس از ضبط پول به همراه سگ به راهشان ادامه میدهند که ناگهان سگ به سمت زنی حملهور میشود. آن زن را هم مورد بازرسی بدنی قرار میدهند و چند قطعه برلیان را که در کمربندش جاساز کرده بود از او کشف و ضبط میکنند.
دوباره به راه میافتند که ناگهان سگ با دیدن کارگر بدبختی که لباسکار مندرس و روغنی به تن داشت شروع به واق واق میکند. کارگر بدبخت را هم مورد بازرسی بدنی قرار میدهند و یک دسته «اوراق قرضه» در جیبش کشف میکنند!
📗میخائیل میلنیچینکو .کتاب چکش و خنده
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
"قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریستی، مشوقی برای دموکراسیخواهان ایران خواهد بود"
یادداشتم در شماره دیروز یکشنبه (۱۴ ژوئیه ۲۰۲۴) روزنامه "تلگراف" چاپ لندن در خصوص اینکه چرا دولت تازه بریتانیا باید سپاه را در لیست تروریستی قرار دهد.
متن یادداشت در وبسایت روزنامه تلگراف
ترجمه فارسی در کیهان لندن
@OfficialRezaPahlavi
یادداشتم در شماره دیروز یکشنبه (۱۴ ژوئیه ۲۰۲۴) روزنامه "تلگراف" چاپ لندن در خصوص اینکه چرا دولت تازه بریتانیا باید سپاه را در لیست تروریستی قرار دهد.
متن یادداشت در وبسایت روزنامه تلگراف
ترجمه فارسی در کیهان لندن
@OfficialRezaPahlavi
⭕️مُبلغی وارد روستایی در اوکرائین میشود و به روستائیان میگوید:
«آن زمانی که نظام بورژوازی جهانی به ما هجوم بیاورد و بخواهد با تهدید به جنگ «انقلاب ما را خفه کند» فقط این ما هستیم که میتوانیم خودمان را نجات دهیم. همه ما باید متحد و یکپارچه شویم و...». او سخنرانیاش را این گونه به پایان میرساند: «پس تکتک ما باید در تشکیل «ناوگان هوایی» مشارکت داشته باشیم و بدین منظور نفری حداقل سه روبل برای این مشارکت به دولت وام بدهیم».
روستائیان با شنیدن این حرف ساکت میشوند و دم نمیزنند که ناگهان فردی از میان جمعیت میپرسد:
«رفیق، من پولی ندارم آیا میشود هنگام حمله آنها خودم را جایی مخفی کنم؟»
📗میخائیل میلنیچینکو -کتاب چکش و خنده
@cafe_andishe95
«آن زمانی که نظام بورژوازی جهانی به ما هجوم بیاورد و بخواهد با تهدید به جنگ «انقلاب ما را خفه کند» فقط این ما هستیم که میتوانیم خودمان را نجات دهیم. همه ما باید متحد و یکپارچه شویم و...». او سخنرانیاش را این گونه به پایان میرساند: «پس تکتک ما باید در تشکیل «ناوگان هوایی» مشارکت داشته باشیم و بدین منظور نفری حداقل سه روبل برای این مشارکت به دولت وام بدهیم».
روستائیان با شنیدن این حرف ساکت میشوند و دم نمیزنند که ناگهان فردی از میان جمعیت میپرسد:
«رفیق، من پولی ندارم آیا میشود هنگام حمله آنها خودم را جایی مخفی کنم؟»
📗میخائیل میلنیچینکو -کتاب چکش و خنده
@cafe_andishe95
🪘یک کولی به شورای کشاورزی فراخوانده میشود و به او میگویند که باید حتماً پولی را به حکومت شوروی به عنوان وام بدهد.
کولی میگوید: «این دیگر چه حکومتی است که باید از یک کولی بدبخت پول قرض بگیرد؟»
رئیس شورای کشاورزی با فریاد میپرسد: «یعنی شما از حکومت شوروی خوشتان نمیآید؟» کولی پاسخ میدهد:
«حکومت شوروی، حکومت خوبی است فقط خیلی بیش از حد طول کشیده!»
📗میخائیل میلنیچینکو- کتاب چکش و خنده
@cafe_andishe95
کولی میگوید: «این دیگر چه حکومتی است که باید از یک کولی بدبخت پول قرض بگیرد؟»
رئیس شورای کشاورزی با فریاد میپرسد: «یعنی شما از حکومت شوروی خوشتان نمیآید؟» کولی پاسخ میدهد:
«حکومت شوروی، حکومت خوبی است فقط خیلی بیش از حد طول کشیده!»
📗میخائیل میلنیچینکو- کتاب چکش و خنده
@cafe_andishe95
🔲پلورالیسم
Pluralism
یکی از ابتداییترین استدلالها در مورد تکثرگرایی سیاسی را جیمز مدیسون در مقالات «فدرالیست» ارائه کردهاست در این نوشتارها، مدیسون این بیم را ایجاد کرده که تحزبگرای در نهایت به یک جنگ داخلی میانجامد و در ادامه گفتارش به جستجوی بهترین راه برای جلوگیری از وقوع چنین رخدادی پرداختهاست.
مدیسون این نکته را به اثبات رسانده که بهترین راه برای جلوگیری از حزب گرایی، ایجاد فضایی است که در آن به هیچیک از احزاب اجازه مسلط شدن بر سیستم سیاسی را ندهیم. این عقیده تا حد زیادی تکیه بر تغییر دائم تأثیر گروههای سیاسی دارد به طوری که از تسلط یک گروه جلوگیری کرده و در نهایت به یک رقابت دائمی بینجامد.
✅ تکثرگرایی سیاسی
◾️ تکثرگرایی سیاسی امیدوار است که فرایندهای تعارض و گفتگو در نهایت به مشخص شدن و متعاقب آن به درک بهترین راه برای تک تک افراد جامعه یا همان «مصلحت عموم» بینجامد. چنین اصلی بر این نکته دلالت دارد که در یک چهارچوب پلورالیسمی مصلحت عموم یک مفهوم معین قیاسی نیست بلکه وسعت و مضمون مصلحت عمومی تنها میتواند در سایه گفتگو کشف شود.
◾️در نهایت، نتیجه مهم این فلسفه این است که عقیده هیچ گروه خاصی نمیتواند به عنوان «حقیقت مطلق» مورد تأیید باشد؛ بنابراین وجود هیچ گروهی که بتواند دو مفهوم «مصلحت عمومی» و «حقیقت مطلق» را با هم داشته باشد ممکن نیست.
◾️در نهایت ممکن است که یک گروه موفق شود تا عقیده خود را به صورت عقیده پذیرفته شده مطرح کند که البته این امر به جز با ایجاد مذاکرات در یک چهارچوب تکثر گرایانه محقق نخواهد شد و باید به صورت یک اصل کلی، به این نکته اشاره کرد که متصدیان یک چهارچوب تکثر گرایانه سالم نباید به صورت جانبدارانه عمل کنند و برای یک گروه خاص منافع نامتناسبی را ایجاد کنند.
به همین علت حکومت های ایدئولوژیک از هر نوع آن محکوم و منجر به شکست است و این حاصل تجربه سیاسی چند صد سال بشريست
@cafe_andishe95
Pluralism
یکی از ابتداییترین استدلالها در مورد تکثرگرایی سیاسی را جیمز مدیسون در مقالات «فدرالیست» ارائه کردهاست در این نوشتارها، مدیسون این بیم را ایجاد کرده که تحزبگرای در نهایت به یک جنگ داخلی میانجامد و در ادامه گفتارش به جستجوی بهترین راه برای جلوگیری از وقوع چنین رخدادی پرداختهاست.
مدیسون این نکته را به اثبات رسانده که بهترین راه برای جلوگیری از حزب گرایی، ایجاد فضایی است که در آن به هیچیک از احزاب اجازه مسلط شدن بر سیستم سیاسی را ندهیم. این عقیده تا حد زیادی تکیه بر تغییر دائم تأثیر گروههای سیاسی دارد به طوری که از تسلط یک گروه جلوگیری کرده و در نهایت به یک رقابت دائمی بینجامد.
✅ تکثرگرایی سیاسی
◾️ تکثرگرایی سیاسی امیدوار است که فرایندهای تعارض و گفتگو در نهایت به مشخص شدن و متعاقب آن به درک بهترین راه برای تک تک افراد جامعه یا همان «مصلحت عموم» بینجامد. چنین اصلی بر این نکته دلالت دارد که در یک چهارچوب پلورالیسمی مصلحت عموم یک مفهوم معین قیاسی نیست بلکه وسعت و مضمون مصلحت عمومی تنها میتواند در سایه گفتگو کشف شود.
◾️در نهایت، نتیجه مهم این فلسفه این است که عقیده هیچ گروه خاصی نمیتواند به عنوان «حقیقت مطلق» مورد تأیید باشد؛ بنابراین وجود هیچ گروهی که بتواند دو مفهوم «مصلحت عمومی» و «حقیقت مطلق» را با هم داشته باشد ممکن نیست.
◾️در نهایت ممکن است که یک گروه موفق شود تا عقیده خود را به صورت عقیده پذیرفته شده مطرح کند که البته این امر به جز با ایجاد مذاکرات در یک چهارچوب تکثر گرایانه محقق نخواهد شد و باید به صورت یک اصل کلی، به این نکته اشاره کرد که متصدیان یک چهارچوب تکثر گرایانه سالم نباید به صورت جانبدارانه عمل کنند و برای یک گروه خاص منافع نامتناسبی را ایجاد کنند.
به همین علت حکومت های ایدئولوژیک از هر نوع آن محکوم و منجر به شکست است و این حاصل تجربه سیاسی چند صد سال بشريست
@cafe_andishe95
🔅شکاکیت استراحتگاه موقت برای خرد انسان است که در آن میتواند به سرگردانیهای متعصبانه خود بنگرد،
اما قرارگاه مناسبی برای سکنای دائمی خرد نیست.
⚜️ایمانوئل کانت
@cafe_andishe95
اما قرارگاه مناسبی برای سکنای دائمی خرد نیست.
⚜️ایمانوئل کانت
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼Metallica - Enter Sandman Live Moscow 1991
Met4life1995
کوبیدن میخ اخر به تابوت مارکسیسم لنینیسم استالینیسم در سال فروپاشی بلوک شرق توسط متالیکا نماد آن روزهای فرهنگ غرب با برافراشتن پرچم اسکتبار و کاپیتالیسم و امپریالیسم جهانی وسط میدان سرخ ، و روسهایی که سر از پا نمیشناسند برای این رویای بزرگ دیدن متالیکا از نزدیک و اجرای لایو در مسکو
@cafe_andishe95
Met4life1995
کوبیدن میخ اخر به تابوت مارکسیسم لنینیسم استالینیسم در سال فروپاشی بلوک شرق توسط متالیکا نماد آن روزهای فرهنگ غرب با برافراشتن پرچم اسکتبار و کاپیتالیسم و امپریالیسم جهانی وسط میدان سرخ ، و روسهایی که سر از پا نمیشناسند برای این رویای بزرگ دیدن متالیکا از نزدیک و اجرای لایو در مسکو
@cafe_andishe95
✂️نقد مارکس📍
یک انتقاد بر کتاب ایدئولوژی آلمانی آن است که این کتاب تصویری از کار آینده ترسیم میکند که زیاده خوش بینانه است، و از درک اهمیت تقسیم کار در جامعه قاصر است.
این تصور که در جامعه کمونیستی راستین می توانید سلیقه به خرج دهید و آن طور که باب طبعتان است مشاغلی اختیار کنید نامعقول است.
تقسیم کار غالباً مبتنی بر تقسیم مهارت هاست:
برخی افراد در کار چوب بسیار بهتر از دیگران عمل میکنند، پس معقول است که بگذاریم آنهایی که بهترند نجار شوند و کسانی را که اهل سر هم بندی هستند به دنبال کار دیگری بفرستیم.
اگر بنا بود من یک میزناهارخوری درست کنم، این کار ای بسا پنج یا شش برابر زمانی که نجاری برای انجام دادن این کار صرف میکند از من وقت می برد؛ و هر کسی که برای ساختن میز مرا به کار می گرفت یا به من تکیه می کرد، در معرض این خطر واقع می شد که یکی از اثاثه منزلش ناجور ساخته شود.
نجار هر روز با چوب سروکار دارد و مهارت هایی را که برای فقط بر حسب اتفاق سر و کارم با چوب می افتد و هیچ گاه وسیله ای درست و حسابی از چوب درست ساختن میز لازم است حاصل کرده من نمیکنم. پس مسلماً معقول است کارها میان کسانی که بیش از دیگران مهارت و شایستگی دارند تقسیم شود معقول نیست که بگوییم شما می توانید صبح ها جراح باشید عصرها راننده قطار و شب ها فوتبالیستی حرفه ای،
📙آثار کلاسیک فلسفه، ص ۲۴۵
نایجل واربرتن-آرسین
@cafe_andishe95
یک انتقاد بر کتاب ایدئولوژی آلمانی آن است که این کتاب تصویری از کار آینده ترسیم میکند که زیاده خوش بینانه است، و از درک اهمیت تقسیم کار در جامعه قاصر است.
این تصور که در جامعه کمونیستی راستین می توانید سلیقه به خرج دهید و آن طور که باب طبعتان است مشاغلی اختیار کنید نامعقول است.
تقسیم کار غالباً مبتنی بر تقسیم مهارت هاست:
برخی افراد در کار چوب بسیار بهتر از دیگران عمل میکنند، پس معقول است که بگذاریم آنهایی که بهترند نجار شوند و کسانی را که اهل سر هم بندی هستند به دنبال کار دیگری بفرستیم.
اگر بنا بود من یک میزناهارخوری درست کنم، این کار ای بسا پنج یا شش برابر زمانی که نجاری برای انجام دادن این کار صرف میکند از من وقت می برد؛ و هر کسی که برای ساختن میز مرا به کار می گرفت یا به من تکیه می کرد، در معرض این خطر واقع می شد که یکی از اثاثه منزلش ناجور ساخته شود.
نجار هر روز با چوب سروکار دارد و مهارت هایی را که برای فقط بر حسب اتفاق سر و کارم با چوب می افتد و هیچ گاه وسیله ای درست و حسابی از چوب درست ساختن میز لازم است حاصل کرده من نمیکنم. پس مسلماً معقول است کارها میان کسانی که بیش از دیگران مهارت و شایستگی دارند تقسیم شود معقول نیست که بگوییم شما می توانید صبح ها جراح باشید عصرها راننده قطار و شب ها فوتبالیستی حرفه ای،
📙آثار کلاسیک فلسفه، ص ۲۴۵
نایجل واربرتن-آرسین
@cafe_andishe95
🩷🚺زن و عشق در شاهنامه📖
●شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیاد هُمر که در آن سیمای زن پریدهرنگ و گذراست. زن در ایلیاد آتش فاجعه را برمیافروزد و خود کنار مینشیند. هلن که زیبایی شوم و تباهکنندهاش موجد جنگ است. اینگونه است کریزئیس که ناخواسته نزاع بین آگاممنون و اشیل را باعث میشود.
در دوران پهلوانی شاهنامه حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها میبخشد و با آنکه قسمت عمدهٔ داستانها شامل جنگ و کشتار و نزاع و خرابی است، وجود او موجب میشود که این کتاب در ردیف لطیفترین آثار فکری بشر قرار گیرد.
این زنها هستند که به داستان تراژیک آب و رنگ بخشیدهاند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آنقدر مؤثر و غمانگیز جلوه نمیکرد. همینگونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود.
در تمام داستانهای شاهنامه حضور زن را میبینیم. در داستان ضحّاک خواهران جمشید هستند. در داستان فریدون باز خواهران جمشید را میبینیم که به همسری او درمیآیند، و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او میگردند. در داستان سام و زال سیندخت و رودابه هستند، و در داستان سهراب تهمینه و گردآفرید؛ در داستان کاووس سودابه و مادر سیاوش، و در داستان سیاوش سودابه و فرنگیس و جریره و گلشهر زن پیران؛ و در داستان بیژن، منیژه؛ و در داستان گشتاسب و اسفندیار، کتایون دختر قیصر.
شاهنامه بر خلاف آنچه در نزد اشخاص ناآشنا معروف شده یک کتاب ضدّ زن نیست. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمیشود. اکثر زنان در شاهنامه نمونهٔ بارز زن تمامعیار هستند. در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگمنشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهرهمندند. حتی زنانی که خارجی هستند چون با ایران میپیوندند، از صمیم قلب ایرانی میشوند و جانب نیکی را که جانب ایران است میگیرند.
عشق در شاهنامه در عین برهنگی پاک و نجیب است. رابطه زن و مرد بیآنکه به تکلّف و تصنّع گراییده باشد از تمدّن و فرهنگ برخوردار است.
ما تنها یک مورد میبینیم که عشق به کام نمیرسد و آن عشق ناگهانی سهراب به گُردآفرید است.
تنها یک مورد عشق ناپاک و نارواست و آن عشق سودابه به سیاوش است. در چهار مورد از شش مورد، اظهار دلدادگی نخست از طرف زن میشود.
زن در شاهنامه برای ابراز عشق جسارت بیشتری دارد. این بیپروایی به استثنای سودابه بههیچ وجه مانع پاکدلی و پاکدامنی نیست.
چهار زنی که در اظهار عشق پیشقدم هستند:
تهمینه به رستم، سودابه به سیاوش، منیژه به بیژن و کتایون به گشتاسب. عشق زال و رودابه در یک زمان ابراز میشود. در یک مورد مرد در ابراز عشق پیش قدم میشود و آن سهراب است.
📗 دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
آواها و ایماها، صص ۱۸–۱۳
@cafe_andishe95
●شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد؛ برعکس ایلیاد هُمر که در آن سیمای زن پریدهرنگ و گذراست. زن در ایلیاد آتش فاجعه را برمیافروزد و خود کنار مینشیند. هلن که زیبایی شوم و تباهکنندهاش موجد جنگ است. اینگونه است کریزئیس که ناخواسته نزاع بین آگاممنون و اشیل را باعث میشود.
در دوران پهلوانی شاهنامه حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها میبخشد و با آنکه قسمت عمدهٔ داستانها شامل جنگ و کشتار و نزاع و خرابی است، وجود او موجب میشود که این کتاب در ردیف لطیفترین آثار فکری بشر قرار گیرد.
این زنها هستند که به داستان تراژیک آب و رنگ بخشیدهاند. اگر تهمینه نبود مرگ سهراب آنقدر مؤثر و غمانگیز جلوه نمیکرد. همینگونه است مرگ فرود اگر جریره نبود، و مرگ سیاوش اگر فرنگیس نبود، و مرگ اسفندیار اگر کتایون نبود، و مرگ رستم و تراژدی زال، اگر رودابه نبود.
در تمام داستانهای شاهنامه حضور زن را میبینیم. در داستان ضحّاک خواهران جمشید هستند. در داستان فریدون باز خواهران جمشید را میبینیم که به همسری او درمیآیند، و نیز مادرش فرانک و دختران سرو که همسر پسران او میگردند. در داستان سام و زال سیندخت و رودابه هستند، و در داستان سهراب تهمینه و گردآفرید؛ در داستان کاووس سودابه و مادر سیاوش، و در داستان سیاوش سودابه و فرنگیس و جریره و گلشهر زن پیران؛ و در داستان بیژن، منیژه؛ و در داستان گشتاسب و اسفندیار، کتایون دختر قیصر.
شاهنامه بر خلاف آنچه در نزد اشخاص ناآشنا معروف شده یک کتاب ضدّ زن نیست. در تمام دوران پهلوانی، از سودابه که بگذریم، یک زن پتیاره دیده نمیشود. اکثر زنان در شاهنامه نمونهٔ بارز زن تمامعیار هستند. در عین برخورداری از فرزانگی و بزرگمنشی، از جوهر زنانگی و زیبایی نیز به نحو سرشار بهرهمندند. حتی زنانی که خارجی هستند چون با ایران میپیوندند، از صمیم قلب ایرانی میشوند و جانب نیکی را که جانب ایران است میگیرند.
عشق در شاهنامه در عین برهنگی پاک و نجیب است. رابطه زن و مرد بیآنکه به تکلّف و تصنّع گراییده باشد از تمدّن و فرهنگ برخوردار است.
ما تنها یک مورد میبینیم که عشق به کام نمیرسد و آن عشق ناگهانی سهراب به گُردآفرید است.
تنها یک مورد عشق ناپاک و نارواست و آن عشق سودابه به سیاوش است. در چهار مورد از شش مورد، اظهار دلدادگی نخست از طرف زن میشود.
زن در شاهنامه برای ابراز عشق جسارت بیشتری دارد. این بیپروایی به استثنای سودابه بههیچ وجه مانع پاکدلی و پاکدامنی نیست.
چهار زنی که در اظهار عشق پیشقدم هستند:
تهمینه به رستم، سودابه به سیاوش، منیژه به بیژن و کتایون به گشتاسب. عشق زال و رودابه در یک زمان ابراز میشود. در یک مورد مرد در ابراز عشق پیش قدم میشود و آن سهراب است.
📗 دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
آواها و ایماها، صص ۱۸–۱۳
@cafe_andishe95
📝"قاطعترین دلیل برای محدودساختن دخالت دولت، شرِّ بزرگی است که از افزودن غیرضروری به قدرت آن حاصل میشود.
با هر کار جدیدی که به فهرست کارهای دولت اضافه شود، دامنهٔ نفوذ و تاثیر دولت بر هراسها و امیدهای مردم گسترش بیشتری پیدا میکند و بخش هر چه بزرگتری از مردمانِ هدفمند و جاهطلب تبدیل به وابستگان دولت میشوند یا وابستگان حزبی که قدرت را در اختیار دارد.
تصور کنید همه جادهها، ریلهای راهآهن، بانکها، دفترهای بیمه، شرکتهای سهامی، دانشگاهها، خیریهها، همه و همه شعباتی از دولت باشند. و تصور کنید علاوه بر این، تمام شوراهای محلی شهر و روستا و پیمانکاران بخشهایی از حکومت باشند.
تصور کنید که کارمندان همهٔ این موسسات مختلف، منصوب و حقوقبگیر دولت باشند و برای هرگونه ارتقایی در زندگی خود چشمشان به دولت باشد.
در این صورت هر قدر آزادی مطبوعات هم در چنین کشوری برقرار و قانونگذار هم منتخب اکثریت باشد، باز نمیتوان جز به نام، این کشور را آزاد خواند. "
🗽📖
رساله دربارهی آزادی
جان استوارت میل
==========
چپ و بنیادگرا معمولا درکی از اهمیت بخش خصوصی و و قوت گیری جامعۀ مدنی با آزادی اقتصادی و بخش خصوصی ندارند و به اشتباه تصور دارند که همه چیز باید دولتی و رایگان باشد،در حالی که یک جامعه دموکرات به خودمختاری ناشی از قوت بخش خصوصی سخت نیازمند است و با القاب نئولیبرال نمی توان با این ارزش مدرن و دموکرات مقابله و خصومت کرد
@cafe_andishe95
با هر کار جدیدی که به فهرست کارهای دولت اضافه شود، دامنهٔ نفوذ و تاثیر دولت بر هراسها و امیدهای مردم گسترش بیشتری پیدا میکند و بخش هر چه بزرگتری از مردمانِ هدفمند و جاهطلب تبدیل به وابستگان دولت میشوند یا وابستگان حزبی که قدرت را در اختیار دارد.
تصور کنید همه جادهها، ریلهای راهآهن، بانکها، دفترهای بیمه، شرکتهای سهامی، دانشگاهها، خیریهها، همه و همه شعباتی از دولت باشند. و تصور کنید علاوه بر این، تمام شوراهای محلی شهر و روستا و پیمانکاران بخشهایی از حکومت باشند.
تصور کنید که کارمندان همهٔ این موسسات مختلف، منصوب و حقوقبگیر دولت باشند و برای هرگونه ارتقایی در زندگی خود چشمشان به دولت باشد.
در این صورت هر قدر آزادی مطبوعات هم در چنین کشوری برقرار و قانونگذار هم منتخب اکثریت باشد، باز نمیتوان جز به نام، این کشور را آزاد خواند. "
🗽📖
رساله دربارهی آزادی
جان استوارت میل
==========
چپ و بنیادگرا معمولا درکی از اهمیت بخش خصوصی و و قوت گیری جامعۀ مدنی با آزادی اقتصادی و بخش خصوصی ندارند و به اشتباه تصور دارند که همه چیز باید دولتی و رایگان باشد،در حالی که یک جامعه دموکرات به خودمختاری ناشی از قوت بخش خصوصی سخت نیازمند است و با القاب نئولیبرال نمی توان با این ارزش مدرن و دموکرات مقابله و خصومت کرد
@cafe_andishe95
📆«گفتمان ۵۷» چگونه است؟
۱. دشمنی پایانناپذیر با «غرب» و بهویژه دولت امریکا: تقابل با امریکا، غرب و «پهلوی» را میتوان مهمترین سنگ وحدت اپوزیسیون ۵۷ نامید.
۲. ضدیت کور با پهلوی: متاسفانه بخش بزرگی از اپوزیسیون ۵۷ قادر به دیدن پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی ایران در این دوره نبودند و آنها که به آن اذعان داشتند، مدعی بودند که کشور توانی به مراتب بیش از این دارد و «پهلویها» تنها بخش کوچکی از آن را به منصه ظهور رساندهاند.
۳. مخالفت رادیکال با اقتصاد سرمایهداری و مطرح کردن مدلهای ورشکسته به عنوان آلترناتیو: همچون راه رشد غیرسرمایهداری حزب توده ایران و یا اقتصاد توحیدی بنیصدر.
۴. مخالفت پنهان و آشکار یا بیتوجهی به دموکراسی: در اردوی «پنجاه و هفتی» اگر هم از دمکراسی سخنی به میان میآمد صرفا ابزاری و تا رسیدن آنها به قدرت منظور بود و هست،.به عنوان نمونه خمینی که حتی در پستوی ذهنش دموکراسی جایی نداشت، حداقل در دوره اقامتش در پاریس به حکومت پهلوی به دلیل عدم رعایت دموکراسی حمله میکرد.
۵. نفی بسیاری از دستاوردهای مدرنیته تحت عنوان «غرب زدگی».
۶. ایدئولوژیگرایی: اکثریت شرکتکنندگان در فاجعه ۵۷ به یک ایدئولژی، عمدتا «اسلام سیاسی» و یا مارکسیسم، معتقد بودند و در فعالیتهای سیاسی اجتماعی خود از آن الهام میگرفتتند، حتی گاه شاهد بودیم که بازجوها در زندان سعی میکردند سیاست و رفتار خود را بر مبنای «اسلام سیاسی» تبیین کنند.
۷. تجلیل از «انقلاب بهمن»: متاسفانه پس از گذشت ۴۵ سال از فاجعه ۵۷ و در حالیکه به جرئت میتوان گفت که این رویداد، آواری از فلاکتها را بر ملت ما و دیگر ملل خاورمیانه نازل کرد، هنوز پارهای از شرککنندگان در این فاجعه از انقلاب شکوهمند بهمن سخن میگویند.
پرویز هدایی
@cafe_andishe95
۱. دشمنی پایانناپذیر با «غرب» و بهویژه دولت امریکا: تقابل با امریکا، غرب و «پهلوی» را میتوان مهمترین سنگ وحدت اپوزیسیون ۵۷ نامید.
۲. ضدیت کور با پهلوی: متاسفانه بخش بزرگی از اپوزیسیون ۵۷ قادر به دیدن پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی ایران در این دوره نبودند و آنها که به آن اذعان داشتند، مدعی بودند که کشور توانی به مراتب بیش از این دارد و «پهلویها» تنها بخش کوچکی از آن را به منصه ظهور رساندهاند.
۳. مخالفت رادیکال با اقتصاد سرمایهداری و مطرح کردن مدلهای ورشکسته به عنوان آلترناتیو: همچون راه رشد غیرسرمایهداری حزب توده ایران و یا اقتصاد توحیدی بنیصدر.
۴. مخالفت پنهان و آشکار یا بیتوجهی به دموکراسی: در اردوی «پنجاه و هفتی» اگر هم از دمکراسی سخنی به میان میآمد صرفا ابزاری و تا رسیدن آنها به قدرت منظور بود و هست،.به عنوان نمونه خمینی که حتی در پستوی ذهنش دموکراسی جایی نداشت، حداقل در دوره اقامتش در پاریس به حکومت پهلوی به دلیل عدم رعایت دموکراسی حمله میکرد.
۵. نفی بسیاری از دستاوردهای مدرنیته تحت عنوان «غرب زدگی».
۶. ایدئولوژیگرایی: اکثریت شرکتکنندگان در فاجعه ۵۷ به یک ایدئولژی، عمدتا «اسلام سیاسی» و یا مارکسیسم، معتقد بودند و در فعالیتهای سیاسی اجتماعی خود از آن الهام میگرفتتند، حتی گاه شاهد بودیم که بازجوها در زندان سعی میکردند سیاست و رفتار خود را بر مبنای «اسلام سیاسی» تبیین کنند.
۷. تجلیل از «انقلاب بهمن»: متاسفانه پس از گذشت ۴۵ سال از فاجعه ۵۷ و در حالیکه به جرئت میتوان گفت که این رویداد، آواری از فلاکتها را بر ملت ما و دیگر ملل خاورمیانه نازل کرد، هنوز پارهای از شرککنندگان در این فاجعه از انقلاب شکوهمند بهمن سخن میگویند.
پرویز هدایی
@cafe_andishe95